نقد کتاب عقد الفرید
تبهای اولیه
نقد کتاب عقد الفرید
[="]نقد کتاب عقد الفريد [/]
[="]خواننده در اولين بر خورد گمان مي کند عقد الفريد يک کتاب ادبي است نه مذهبي، در آن يک نوع پاکي خاصي مي بيند ولي همينکه به جريان مناسبات مذهبي گذارش افتاد، نويسنده ار جنجالي و پر هياهو مي يابد همان مرد پر افتراي خطا کاري که براي نمونه در جلد اول کتابش صحفه 269 گفته است:[/]
[="]1- رافضيان يهود اين امت اند، اسلام را دشمن مي دارند همانطور که يهود، مسيحان را. [/][="]به ایشان می توان گفت : [/][="]چگونه خواننده مي تواند به اين سخن نا حق رضا دهد؟ در حالي که در مقابلش قرآن مجيد قرار دارد و در آن قول خداي تعالي را مي خواند. [/]
[="]ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خير البريه. [/]
[="]" کساني که ايمان آورده عمل هاي شايسته انجام دهند بهترين مردم اند ". [/]
[="]در ذيل اين آيه به ثبوت پيوسته که پيغمبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمود: اينان تو و شيعيان تواند.چگونه مي توان به اين سخن تن در دارد در حاليکه در حديث مي خوانيم پيغمبر امين به علي (ع) فرمايد؟ تو و شيعيانت در بهشتيد. و نيز سخن آن حضرت (ص) که به علي فرمود: يا علي خداوند تو را و فرزندان و ذريه، و اهل بيت، و شيعيان تو، و دوستان شيعيانت را، آمرزيد. و سخن پيغمبر اکرم (ص): بزودي تو و شيعيانت در حالي که از خدا راضي و خدا از شما راضي باشد، بر او وارد خواهيد شد. و کلام آن بزرگوار (ص): تو اول کسي هستي از امت من که وارد بهشت خواهي شد و شيعيان تو بر منبرهائي از نور، همه مسرور و با چهره هاي سفيد، گرد من خواهيد بود. من آنان را شفاعت مي کنم، و فردا در بهشت همسايگان من خواهند بود. و سخن پيغمبر (ص): شفاعت من براي امتم، مخصوص کساني است که اهل بيت مرا دوست بدارتند، و آنان شيعيان من اند. [/]
[="]2-عقد الفرید گويد: دوستي رافضيان، دوستي يهود است، يهود گفتند قدرت و سلطنت تنها بايد در آل داود باشد رافضيان هم گفتند سلطنت و قدرت تنها بايد در آل علي بن ابي طالب باشد.پاسخ این گفته را می توان چنین داد : اگر گفتار رافضيان پيروي از يهود است، اين پيروي بر عهده کسي است که آل علي را با گفتارش جانشين خود قرار داده: از طرق صحيح و ثابت و متواتر از بيست و اند نفر از صحابه پيغمبر نقل شده که فرمود: اني تارک فيکم الثقلين او الخليفتين: ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدي: کتاب الله و عترتي، و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض. " من بجاي مي گذارم يا جانشين خود ميکنم در بين شما دو چيز گرانقدر را يا دو جانشين خود را که هرگاه به آن دو دست زديد هيچگاه بعد از من گمراه نخواهيد شد: کتاب خدا و عترت من، اهل بيتم، اين دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بمن باز گردند ". پيامبر خدا اين خطبه را در مقابل گروهي بسيار از يارانش که تعداد آنها به صد هزار يا بيشتر مي رسيد ايراد فرمود: اين امام " زرقاني مالکي " است، حکايت مي کند از علامه سمهودي که او گفت: اين خبر به ما مي فهماند در هر دوره تا قيام قيامت کسي وجود دارد که شايستگي تمسک به او ميان عترت باشد تا ترغيب مذکور در خبر بر تمسک به او مدلول پيدا کند چنانکه کتاب خدا قرآن چنين است: از اين رو اينان امان اهل زمين اند، وقتي اينان بروند اهل زمين خواهند رفت...[/]
[="]آيا ابن عبد ربه (صاحب کتاب " عقد ") اين سخن پيغمبر (ص) را فراموش کرده که فرمود: [/]
[="]همانطوري که (ستارگان و ماه) اهل زمين را از خطر عرق، امنيت مي بخشند اهل بيت من در امتم براي حفظ وحدت امان اند هر گاه گروهي با آنها به مخالفت برخيزند، اختلاف ايجاد مي گردد و آنان حزب شيطان مي شوند.[/]
[="]3- مي گويد: " يهوديان نماز مغرب را تا در هم آميختن ستارگان، تاخير مي اندازند، و رافضيان نيز چنين ميکنند " [/]
[="]در پاسخ لازم است اولا اين مسئله را در بين يهوديان سوال کرد آيا آنها از اين مسئله و مسائل مشابه آن که به آنها نسبت داده شده، چيزي مي دانند؟ [/]
[="]در حالي که سخن امام صادق عليه السلام بين احاديث به چشم مي خورد که مي فرمايد: کسيکه نماز مغرب را تا در هم آميختن ستارگان بي علت، تاخير اندازد، من در نزد خدا از او بيزارم.[/]
[="]به امام (ع) گفته شد: مردم عراق نماز مغرب را تا در هم آميختن ستارگان[/]
[="]تاخير مياندازد، فرمود: (ع) اين از کار دشمن خدا ابي الخطاب( یکی از غالیان ) است.[/]
[="]و او فرمود: (ع) " کسي که نماز مغرب را تا مشبک شدن ستارگان تاخير اندازد، من از او بيزارم ".[/]
[="]و فرمود (ع): وقت نماز مغرب غروب آفتاب تا هنگام درهم آويختن ستارگان است. و چون از او درباره وقت مغرب سوال شده بود فرمود: " وقتي سرخي افق دگر گون شدن و زرديان رفت و هنوز ستارگان در هم مشبک نشده باشد.[/]
[="]ذريح به امام صادق (ع) عرض کرد: مردمي از اصحاب ابي خطاب نماز مغرب را بقدري تاخير مي اندازد که ستارگان مشبک گردند حضرت فرمود: من از کسي که چنين کند، پيش خدا بيزارم.[/]
[="]و فرمود (ع) کسي که: نماز مغرب را براي جلب فضيلت تاخير بيندازد ملعون است ملعون است.[/]
[="]پس چرا ابن حزم ، در نقلش به دروغ متوسل مي شود يا قبل از مراجعه از روي ناداني چيزی مي نويسد، پاينده باد امانت، زنده باد دقت نظر![/]
[="]شايد او از پاره اي از فرقه هاي گمراه مانند خطابيه طرفداران ابي الخطاب چيزي به گوشش رسيده که خود را ملزم به تاخير فريضه مي دانند، ولي اين را ندانسته که اين گروه ربطي به شيعه ندارند، شيعه از روز نخست اينان را تکفير مي کرده و به آنها نسبت گمراهي مي داده است چنانکه احاديث پيشوايان شيعه از اين راز پرده بر مي دارد. از اين رو مي گوئيم اين تهمتي است بسيار زننده که قبائحي را به شيعه نسبت دهند که پيشوايانشان از آن بيزار باشند. [/]
برچسب:
[="]4- مي گويد: يهوديان سه طلاق را بي اعتبار مي دانند همچنين رافضيان.[/]
[="]در پاسخ چنین می گوییم : شيعه را نمي رسد از شعاع رهبري قرآن خارج شود در حاليکه قرآن با بانگ رسايش فرياد مي زند:[/]
[="]الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسريح باحسان. [/]
[="]تا آنجا که گويد: [/]
[="]فان طلقها فلا تحل له من بعد حتي تنکح زوجا غيره.[/]
[="]" طلاق براي دو بار است آنگاه يا بايد او را با نيکي و مهرباني نگهدارد يا او را با خوشرفتاري، رها سازد..... پس هر گاه او را (براي بار سوم) طلاق داد براي او ديگر حلال نخواهد شد تا همسر ديگري جز او، او را به ازدواج آورد ". [/]
[="]از واضحترين مسائل اينست که تحقق دو دفعه يا سه دفعه، لازمه اش تکرار وقوع طلاق است، چنانکه لازمه تکرار طلاق، رجوع در عده، يا عقد ازدواج بعد از عده است. از اين رو با يک جمله، يا در يک مجلس، اگر کسي را طلاق دادند، نمي گويند او را چند بار طلاق داده اند، چنانکه اگر حسن دو تومان به حسين در يکبار داد نمي گويند حسن دو بار به حسين پول داده است اين مطلب را هر کس که به دستور زبان آشنا باشد، به خوبي مي فهمد. [/]
[="]گذشته از اين، سياق آيه هر چند صورت خبري دارد، ولي متضمن معني انشاي امري ميباشد مانند قول خداي متعال: [/]
[="]و الوالدات يرضعن اولادهن حولين کاملين. [/]
[="]" مادران دو سال تمام فرزندانشان را شير ميدهند ": [/]
[="]و قول خداوند که مي فرمايد: [/]
[="]و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثه قروء. [/]
[="]" زنهائي که طلاق گرفته اند به مقدار زمان سه بار حيض شدن درنگ مي کنند ".[/]
[="]و سخن پيغمبر (ص) که فرمود: [/]
[="]الصلوه مثني مثني و التشهد في کل رکعتين.[/]
[="](نماز دو رکعت، دو رکعت است و در هر دو رکعتي يک تشهد).[/]
[="]در اين موارد خبر معني انشاء دارد و هر گاه اين جمله ها به معناي خبر بود مي بايد مفادش در خارج تخلف نکند و ما مي بينيم در بين مردم کساني هستند که از همسر خود تنها با يک طلاق جدا مي شوند.[/]
[="]پس در اين مورد بايد قرآن که مي گويد الطلاق مرتان دروغ باشد در صورتي که هيچ گونه دروغ به قرآن راه ندارد. پس اينکه شيعيان سه طلاق را در يک مجلس معتبر نمي دانند، به خاطر تبعيت از قرآن است چنانکه براي اين سخن توضيحي در کتاب " احکام القرآن " ابي بکر جصاص حنفي است و اين فتوا از بسياري از ائمه اهل جصاص شرح مبسوطي در رد او در کتابش آورده است. [/]
[="]امام عراقي گفته: از کساني که معتقدند جمع سه طلاق در يک مجلس بدعت است: " مالک "، " اوزاعي "، " ابو حنيفه " و " ليث " مي باشند، " داود " و اکثر اهل ظاهر نيز همين عقيده را دارند. [/]
[="]ابوبکر جصاص گفته است: " حجاج بن ارطاه " مي گويد: سه طلاق در يک مجلس را اعتباري نيست. و " محمد بن اسحاق " مي گفت: " چنين طلاقي به يک طلاق بر مي گردد. [/]
[="]اين است آنچه ما از شيعه مي شناسيم، اگر شباهت به يهود دارد شيعه با اين عده از پيشوايان اهل سنت که نام برديم، در اين امر يکسانند، ولي " اندلسي " (صاحب عقد الفريد) جانب اصحابش را محترم مي دارد و تنها شيعه را به يهود تشبيه مي کند. در اين صورت از چند حال بيرون نيست، يا فقه قوم خود (اهل سنت) را نمي داند، تا چه رسد به فقه شيعه، و ازآراي علماي خود در اين مسئله بي خبر است، يا مي داند و عمدا دروغ مي گويد، يا معنائي خارج از آنچه ذکر شده، قصد کرده است که نه ما آن را مي شناسيم و نه کسي را از شيعه خبر داريم که به چيزي غير از آنچه گفتيم معتقد باشد.[/]
[="]و چيزهائي که در اين مسئله غير از عقيده شيعه مي خوانيد يا مي شنويد، همه از بدعتهائي است که بعد از پيغمبر اکرم ظاهر شده، و کتاب و سنت از آن خالي است و باعث آن، هواهاي گمراه کننده بوده است که بعدا مردم آن را پسنديده و جزو دين گرده اند، و سپس خليفه دوم آن را امضاء کرده است. مطلبي که بيان گرديد صريح روايت " مسلم "، " ابو داود "، " احمد " از ابن عباس است که گفت: در عهد رسول خدا و ابو بکر و دو سال اول خلافت عمر، سه طلاق (در يک مجلس)، يکي به حساب مي آمد، عمر بن الخطاب گفت: مردم در امري که مهلت داشتند تعجيل کردند، خواب است ما هم تعجيل آنها را براي ايشان امضاء کنيم، و امضاء کرد. مسلم و ابو داود به اسناد خود از ابن طاوس و او از پدرش نقل کرده اند که: ابا الصهباء به ابن عباس گفت: آيا مي داني سه طلاق در عهد پيغمبر و ابو بکر و سه سال از خلافت عمر يکي بود؟ ابن عباس گفت: بلي. مسلم به اسناد ديگر، آورده، که ابا الصبهاء به ابن عباس گفت: آيا سه طلاق در عهد پيغمبر و ابو بکر يکي نبود؟ ابن عباس گفت چنين بود، هنگاميکهعهد عمر فرا رسيد، مردم در يک مجلس پي در پي طلاق دادند، و عمر به آنها اجازه داده. [/]
[="]5- گويد: يهوديان براي زنان، عده اي قائل نيستند چنانکه رافضيان. [/]
[="]شيعه، عده زنان را بر طبق کتاب و سنت لازم مي داند، و از اين رو به نص قرآن: زنان مطلقه (پس از مباشرت) بايد سه دور عادت زنانه را اگر حيض مي بينند، درنگ کنند. و اگر عادت زنانه ندارند، سه ماه، عده نگهدارند. و اگر بار دارند تا هنگام وضع حمل بايد از ازدواج خود داري نمايند، و زناني که شوهرشان وفات کند، بايد چهار ماه و ده روز به عنوان عده، مکث کنند، اين مدت در صورتي است که بار دار نباشند، و گر نه دراز ترين مدت را، بين چهار ماه و ده روز، و وضع حمل، بايد عده نگهدارند تا به عموم هر دو آيه عمل شده باشد.[/]
[="]کنيزان اگر حيض مي شوند تا دو نوبت قاعدگي و اگر حيض نمي بينند يک ماه و نيم بايد عده نگهدارند. و در هنگام وفات شوهر اگر بار دار نباشند دو ماه و پنج روز و اگر باردار باشند مدت طولاني تر، ميان وضع حمل و دو ماه و پنج روز را بايد بهعنوان عده، از شوهر اختيار کردن خود داري کنند چنانکه ام الولد (کنيزي که از او بچه دار شده اند) بايد در مرگ مولاي خود چهار ماه و ده روز عده بگيرد.[/]
[="]زنيکه با او ازدواج موقت صورت گرفته، بايد پس از انقضاي مدت، يا بخشيدن شوهر آن مدت را، در صورت مباشرت، اگر حيض مي بيند، دو حيض، اگر نمي بيند، چهل و پنج روز، عده نگهدارد چنانکه زنان در ازدواج موقت، در وفات همسر اگر باردار نباشند بايد، مدت چهار ماه و ده روز، و اگر باردار باشند مانند ازدواج دائم، بين چهار ماه و ده روز، و وضع حمل، هر کدام دراز مدت تر است، عده نگهدارند و در ازدواج موقت با کنيز، عده وفاتش دو ماه و پنج روز است مگر اينکه باردار باشد که در اين صورت بايد بين مدت دو ماه و پنج روز و وضع حمل هر کدام طولاني تر است عده نگهدارد. [/]
[="]اين است عده اي که شيعه براي زنان قائل است.[/]
[="] 6- مي گويد: يهوديان خون مسلمانان را حلال مي دانند همچنين رافضيان. [/]
[="] آيا اين مرد " ماخذ اين نسبت را از کتب شيعه و دانشمندانشان و يا حتي از عوام و افراد دون پايه شيعه گرفته است؟ با اينکه شيعيان در اوقات شب و روز آيات کلام الله را مي خوانند و با نهايت خضوع، آن را وحي منزل از جانب پرودگار تلقي ميکنند، در آن، بشدت قتل مسلمان، ممنوع اعلام شده و کيفر آن خلود در جهنم و عذاب الهي ذکر شده، و دستور قصاص داده شده است. سنت پيغمبر و احاديث ائمه شيعه مشتمل بر نهي از قتل نفس و وعده کيفرهاي شديد است و احکام فراواني از قصاص و ديات برآن مترتب مي باشد، بطوري که در فقه اماميه از قديمالايام، دو کتاب قصاص و ديات براي اين احکام تنظيم و تدوين گشته است، از مجموع اين مطالب دانسته شد که اين نسبت نيز هيچگونه مدرکي جز خيال آن شخص خيال پرداز که از دشمني شديد و تعصب احمقانه اش ريشه مي گيرد، ندارد.[/]
[="]7- گويد: يهوديان مطالب تورات را تحريف کردند و رافضيان قرآن را. [/]
[="]مدرک شيعه در تفسير و تاويل قرآن و يا در هر حکم و آموزش ديني چيزي جز احادث معتبر صادر از شخصيتهاي خاندان وحي، بعد از پيغمبر اکرم (ص) نيست " اهل البيت ادري بما في البيت " " اهل خانه بهتر ميدانند در خانه چه ميگذرد ".[/]
[="]و مطالبي که از آنان روايت شده گذشته از اينکه بر خلاف عقل سليم و منطق فطرت و اسول مسلم ديني نيست، از کساني مانند " قتاده "، " ضحاک " و " سدي " که تفسير به راي مي کردند و دور از سر چشمه علوم پيغمبرند، گرفته نشده است.[/]
[="]براي نمونه برخي از آنها را از کتاب " منهاج السنه " ابن تيميه و ديگران آمده است [/]
[="]8- گفته است: يهوديان دشمن جبرئيل اند و او را از بين فرشتگان دشمن خود مي دانند، رافضيان نيز مي گويند: جبرئيل اشتباه کرد که وحي بر محمد (ص) آورد نه بر علي بن ابي طالب!!![/]
[="]ایشان مي پندارد از ملتي منقرض شده، سخن به ميان آورده که اثري از آنها در روزگار به جاي نمانده، و هيچ کس نيست از حيثيت آنان دفاع کند، او فکر نمي کرد آينده که روشنگر گذشته است کساني را بر مي انگيزد تا از او سوال کنند چگونه ممکن است شيعيان دشمن جبرئيل باشند وقتي کسي کتاب مقدسش را مي خواند که خداي متعال صريحا مي گويد: [/]
[="]من کان عدوا لله و ملائکته و رسله و جبريل و ميکال فان الله عدو للکافرين:[/]
[="]" کسي که دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان و جبرئيل و ميکائيل باشد، خدا هم در مقابل دشمن کافران است ".[/]
[="]آيا چه وقت براي يک نفر با اعتقاد به مذهب شيعه، در نبوت حضرت محمد (ص) شکي پديدآمده و يا در فکر کداميک از پيروان مذهب، نبوت امير المومنين (ع) گذشته، تا حکم به اشتباه جبرئيل کند در حاليکه در شب و روز آيات قرآن را مي خوانند که خداي متعال مي فرمايد: [/]
[="]و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل "[/]
[="]و قول خداي بزرگ ": [/]
[="]ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين. [/]
[="]و اين آيه: [/]
[="]و آمنوا بما نزل علي محمد و هو الحق من ربهم.[/]
[="]" بر آنچه بر محمد نازل شده که به حق از پروردگار آنهاست، ايمان بياوريد ".[/]
[="]و قول خداي بزرگ: [/]
[="] محمد رسول الله. [/]
[="]" محمد پيامبر خدا است ". [/]
[="]و قول خداي متعال: [/]
[="]و مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه احمد. [/]
[="]" من پيامبري که بعد از من مي آيد و نامش احمد است شما را مژده مي دهم ". [/]
[="]اگر شيعه عقيده به خطاي جبرئيل در امر وحي دارد، پس چرا در هر نماز واجب و مستحب، و در هر اذن و اقامه، و در دعايهاي فراواني که از ائمه اش رسيده، گواهي به رسالت پيغمبر اکرم مي دهد و در مولفات شيعه که در زمينه فقه و حديث و کلام و عقائد و ملل و نحل، تدوين شده، همه اين گواهي تصريح کرده اند؟[/]
[="]9- مي گويد: يهوديان گوشت شتر نمي خورند، رافضيان نيز چنين اند. [/]
[="]این سخن آن چنان گزافه و بی اساس است که نیاز به پاسخ ندارد ، و سکوت بهترین پاسخ آن است . چه آنکه با کمترین خرج یعنی مسافرت به شهری شیعی و خرید گوشت شتر از قصابی شیعیان می توان به بیهوده سرایی در این سخن پی برد .[/]
[="]الغدیر جلد 5 با تلخیص و اضافه [/]