نقد کرامات علما و عرفای شیعه
تبهای اولیه
با سلام و احترام
داستان های زیادی از علما وعرفای بزرگ در صفحات وب می توان یافت که از داشتن کرامت هایی همچون طی الارض و چشم برزخی و...حکایت دارند ولی اکثر اوقات که به نحوه ی وقوع آن کرامت می نگریم در می یابیم که نقل کننده داستان فقط یک نفر است ان فرد هم از استاد یا پدر خود ان استان را نقل کرده! و سپس می گوید به من گفته شده بود تا بعد از مرگ آن صاحب کرامت چیزی نگویم! می خواستم بدانم با چه دلیل عقلانی می توان صحت این وقایع را پذیرفت؟(نا گفته نماند کسانی که مدعی دیدن امام زمان (عج) شده اند هم داستانی مشابه دارند چون فقط خودشان با حضرت بوده اند و کس دیگری را شاهد ندارند!!!)
با تشکر
با سلام و احترام
داستان های زیادی از علما وعرفای بزرگ در صفحات وب می توان یافت که از داشتن کرامت هایی همچون طی الارض و چشم برزخی و...حکایت دارند ولی اکثر اوقات که به نحوه ی وقوع آن کرامت می نگریم در می یابیم که نقل کننده داستان فقط یک نفر است ان فرد هم از استاد یا پدر خود ان استان را نقل کرده! و سپس می گوید به من گفته شده بود تا بعد از مرگ آن صاحب کرامت چیزی نگویم! می خواستم بدانم با چه دلیل عقلانی می توان صحت این وقایع را پذیرفت؟(نا گفته نماند کسانی که مدعی دیدن امام زمان (عج) شده اند هم داستانی مشابه دارند چون فقط خودشان با حضرت بوده اند و کس دیگری را شاهد ندارند!!!)
با سلام و عرض ادب؛
آن چه از کرامات اولیاء شنیدید، انکار نکنید، زیرا خداوند قادر بر همه چیز است . چنان که معجزات را به انبیا عنایت کرده است، می تواند کرامات و قدرت انجام کارهای خارق العاده را به اولیای خویش عنایت نماید.
اما هر چه هم شنیدید و خواندید، زود هم باور نکنید، زیرا اولاً مدعیان دروغین در جامعه کم نیستند . اغراق و غلوّ و گزافه گویی مریدانِ یک شخصیت زنده یا مرده درباره کمالات وی امری رائج است.
توانایی انجام کارهای خارقالعاده، ویژه اولیای الهی نیست، بلکه راههای متعددی برای کسب این توانایی وجود دارد؛ مانند: جادوگری، کیمیا و استفاده از علم شیمی، ارتباط با جن، تردستی، چشم بندی، طلسمات، علوم غریبه و .....
عارفان و سالکان پاکی که به این مقامات دست یافته اند، از راه تقوا و پرهیز کاری و مناجات های خلوت و جلوت و پرهیز از دنیا گرایی بوده است. خداوند راه تکامل را برای همگان باز گذاشته است.
استادِ عارف حسن زاده آملی در درس ها توصیه می فرمود:
عزیزان! هیچ گاه عبادت و مناجات و ریاضت را به قصد رسیدن به این کمالات و توانائی ها انجام ندهید، زیرا ممکن است خداوند شما را محروم نکند و آن توانایی ها را به شما عنایت کند، اما خداپرست نبوده اید، بلکه تاجر و خود پرست بوده اید که با یک تجارت مزد خود را از خدا گرفته اید و در قیامت استحقاق مزد دیگری ندارید. خداوند در هر زمانی اولیا و حجتهایی در زمین دارد و الان هم هستند،
اما:
هر که را اسرار حـــق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند
کرامات بزرگان در صورتی قابل اعتماد است که مستند باشد و مخالف آن نقل نشده باشد. علاوه بر آن که معمولاً اولیای الهی از تشکیل حلقات و مرید پروری و ادعاها در این موضوعات پرهیز می کنند.
با احترام به کارشناس محترم
منظور بنده این نبود که امکان کرامت داشتن برخی افراد را قبول ندارم اما می گویم چطور یقین کنم که برخی بزرگان چون آیت الله بهجت آیت الله بهاءالدینی شیخ رجبعلی خیاط و ...واقعا صاحب این کرامات بوده اند؟به داستان زیر توجه کنید: آقاى سید ابوالقاسم هندى نقل كرد كه در خدمت حاج حسنعلى به كوه (( معجونى )) از كوهپایه هاى مشهد رفته بودیمدر آن هنگام مردى یاغى به نام (( محمد قوش آبادى )) كه موجب نا امنى آن نواحى گردیده بود از كنار كوه پدیدار شد و اخطار كرد كه اگر حركت كنید،كشته خواهید شد.
مرحوم حاج شیخ به من فرمودند:وضو دارى ؟
عرض كردم : آرى ، دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند. پس از چندثانیه كه بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم ، فرمودند: باز كن ، چون چشمگشودم ، دیدم نزدیك دروازه شهریم.
این داستان در مورد ایت الله نخودکی بود منبع:amelin.ir
همان طور که می بینید نقل کننده هیچ شاهد و دلیلی برای حرف خود در مورد طی الارض کردن با ایت الله نخودکی ندارد(البته این به معنی دروغگو بودن راوی نیست) منظورم اینگونه داستان هاست. با تشکر
سلام
چند تا ویژگی در این داستان ها وجود داره که میتونه ما رو نسبت به صحت داشتنشون مطمئن بکنه.
یکی اینکه اکثر قریب به اتفاق این داستانها بعد از مرگ این بزرگان برای ما نقل شده است. بعضاً هم توصیه خود اونها بوده که در زمان حیاتشون چیزی از اون اتفاق نقل نشه. اگر در زمان حیات ایشان نقل شده بود می تونست کمی ما رو به شک بیندازه. ولی می بینیم که اینطور نیست. البته مواردی هم داریم مثل آیت الله بهجت که در زمان حیاتشون از کرامات ایشون مواردی نقل شده، ولی هیچ کدوم زیاد خارق العاده و عجیب نبودند. نیت خوانی و شفا گرفتن و...
دیگری هم نفس خود اون اتفاق هست. با یک بررسی ساده کاملاً هویداست که این بزرگان انگیزه های مادی در انجام چنین کارهایی نداشتند و تا جای ممکن از انجامشون حذر می کردند. مگر اینکه شرایط براشون ایجاب کنه یا مراجعه کننده داشته باشند و...
[=arial]با سلام و احترام
داستان های زیادی از علما وعرفای بزرگ در صفحات وب می توان یافت که از داشتن کرامت هایی همچون طی الارض و چشم برزخی و...حکایت دارند ولی اکثر اوقات که به نحوه ی وقوع آن کرامت می نگریم در می یابیم که نقل کننده داستان فقط یک نفر است ان فرد هم از استاد یا پدر خود ان استان را نقل کرده! و سپس می گوید به من گفته شده بود تا بعد از مرگ آن صاحب کرامت چیزی نگویم! می خواستم بدانم با چه دلیل عقلانی می توان صحت این وقایع را پذیرفت؟(نا گفته نماند کسانی که مدعی دیدن امام زمان (عج) شده اند هم داستانی مشابه دارند چون فقط خودشان با حضرت بوده اند و کس دیگری را شاهد ندارند!!!)
با تشکر
سلام
عقل با استفاده از منابع می تواند یکسری معیارها تعیین کند و به اندازه تطبیق مورد بر معیارها برایش علم حاصل می شود
اما فی الجمله می توان گفت بر اساس بیانات دینی در خصوص صدور خوارق عادات مانند آیات آخر سوره مبارکه مائده در خصوص حضرت عیسی بن مریم ع برای کسانی که کمال انسانی را حائز شده اند می توان اینگونه امور را پذیرفت البته مهم آنستکه که بتوان این کمال را ثابت کرد
یا علیم
جناب
این هم چیزی رو ثابت نمی کنه زیرا اگر چیز مادی عایده ان فرد خاص می شد که احتمال کذب بودن داستان به صد درصد نزدیک می شد
باید اثبات کرد دوباره میگم
شما جوری از استدلال و اثبات حرف میزنید که انگار داریم راجع به قضیه فیثاغورس صحبت میکنیم!
اسم این چیزها روشه، معجزه، کرامت، کارهای خرق عادت. این جنس کارها بر اساس حساب و کتاب انسانی هیچ توجیهی ندارند که بشه به کمک اونها چیزی رو اثبات کرد یا با دو دو تا چهارتا بهش رسید.
دوست عزیز مسئله نحوه انجام کرامت نیست!
بلکه بررسی سند ان وقایع است که بحث تاریخی است بنابرین فکر می کنم بشه در موردش استدلال کرد
دوست عزیز مسئله نحوه انجام کرامت نیست!
بلکه بررسی سند ان وقایع است که بحث تاریخی است بنابرین فکر می کنم بشه در موردش استدلال کرد
//////////////////////////
عقلا وقتی می بینیم افرادی بالغ و عادل حرفی زده و حتی نخواسته اند در زمان حیاتشان آن گفته واقعیت باعث علو مقامشان شود و این نقلها هم
به تواتر رسیده و حتی در مفاتیح الجنان دو مورد رویت امام زمان عج نقل شده نمی شود یک فرد متدین یا حتی مسلمان نسبت به آنها بی تفاوت باشد
در ضمن برای افراد عادی جامعه مثل شیخ رجبعلی خیاط و ...... این اتفاقات افتاده و می افتد ایمانتان را قوی تر کنید تا فبول کنید البته نه هر حرفی از هر کسی که
به دنبال مطرح کردن خود ممکن است باشد
داستانهای واقعی مرحوم آیت الله نخودکی و ............ واقیت دارد
یا داستان دیدن امام زمان عج و هم صحبت شدن با ایشان توسط مرحوم آیت الله مرعشی
و شیخ شوشتری و ...................
دوست گرامی ممنون که برای حرفهای بنده وقت میگذارید
برایتان نمونه ای از ادعای ملاقات امام زمان(عج) را در زیر اوردم حال دقت بفرمایید:
علاّمه حلّى شب جمعه اى به زيارت سيّد الشّهداء (عليه السلام) مى رفت. ايشان تنها بر روى الاغى سوار شده بود وتازيانه نيز در دستش بود.در بين راه شخص عربى پياده به همراه علاّمه راه افتاده وبا هم به صحبت مشغول شدند. وقتى مقدارى از راه رفتند علاّمه متوجّه شد كه اين شخص مرد دانايى است بنابراين در مورد همه مسائل علمى با هم صحبت كردند وعلاّمه بيشتر متوجّه مى شد كه اين مرد صاحب علم و [=inherit]فضيلت بسيارى است. علاّمه مشكلاتى كه برايش در علوم پيش آمده بود را يكى يكى از آن شخص سؤال مى كرد وآن شخص همه آنها را جواب مى فرمود تا اينكه به مسئله اى رسيدند كه آن شخص فتوايى داد ولى علاّمه آن فتوا را ردّ كرد وگفت: (حديثى در مورد فتواى شما نداريم).آن مرد گفت: (حديثى در اين مورد شيخ طبرسى در كتاب تهذيب بيان كرده است وشما از اوّل كتاب تهذيب فلان قدر ورق بزنيد در فلان صفحه در سطر چندم اين حديث را مشاهده خواهيد نمود).علاّمه تعجّب كرد كه اين شخص چه كسى است؟! آنگاه علاّمه از آن شخص پرسيد: (آيا در زمان غيبت كُبرى مى توان امام زمان (عليه السلام) را زيارت كرد يا نه؟!) در اين هنگام تازيانه از دست علاّمه افتاد وآن شخص بزرگوار خم شد وتازيانه را از روى زمين برداشته ودر دست علاّمه گذاشت وبه علاّمه فرمود: (چگونه صاحب الزّمان را نمى توان ديد در حالى كه دست او در ميان دست توست).پس علاّمه بى اختيار خود را از روى حيوان به پايين انداخت كه پاى آن حضرت را ببوسد واز هوش رفت. چون به هوش آمد كسى را نديد، به خانه برگشت وبه كتاب تهذيب مراجعه كرد وآن حديث را در همان صفحه وسطرى كه حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود). (منبع : قصص العلماء)
حال سوال این است چطور از این داستان من یقین کنم که علامه حلی واقعا با امام زمان(عج) دیدار داشته.احتمالات زیر مطرح است:
1.این داستان واقعی نبوده بلکه شاگردان علامه بعد از ایشان به هر دلیلی ان را ساخته اند(اصلا قصدم توهین به کسی نیست)
2.این داستان واقعی نبوده و خود علامه به هر دلیلی ان را گفته(این احتمال بعید است)
3.این داستان واقعی است اما چون تنها شاهد ماجرا خود علامه هست نمی توان بدان یقین کرد
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
از کارشناسان محترم این درخواست را دارم که در صورت تمایل در این بحث شرکت کنند
سلام بر شما، باور بفرمائید که اثبات یا عدم اثبات این کرامات هرگز ذره ای شارع مقدس رو زیر سوال نمی بره.
حقیر عقیده دارم که این کرامات باید کاملا از نظر رجالی و تاریخی بررسی بشه پیش از اشاعه آن و این رو هم کاملا معتقدم که بعضی ازین کرامات می تونن وهمیات و یا خیالپردازی ها و غیره باشند، همانطور که مرجع عالیقدر آیت الله صافی، کلا مکاشفه اهل باصطلاح عرفان رو زیر سوال میبرن و اهل اونو که ادعاهایی دارن... کاملا زیر سوال میبره.
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
میشه بفرمایید چطور به این نتیجه رسیدید که خم شدن امام زمان (ع) غیرمنطقی هست؟
با سلام خدمت جناب dfffd بنده قصد زیر سوال بردن دین رو در این موضوع ندارم فقط می خوام بدون چرا برخی اینهمه مورد اعتماد هستند و انها را صاحب مقامات عالی می دانیم ولی دلیلی برای این اندیشه نداریم!
و از انها بتی ساخته ایم و داستان های غیر منطقی ای که اکثرا سندی ندارند را می پذیریم انگار ما را برای بت سازی ساخته اند! اگر دوستان بخواهند حکایات دیگری از این قبیل در مورد برخی دیگر از علما را مطرح خواهم کرد
دوست من جناب علی
در مورد سوالتان باید بگویم از اول داستان را با دقت نگاه کنید علامه سوار الاغ و حضرت پیاده - تازیانه علامه می افتد و حضرت ان را برمی دارند و به او میدهند گویی سازنده داستان(در صورت ساختگی بودن) قصد داشته مقام علامه را بسیار بالا جلوه دهد البته این یک احتمال است و ارزش یقینی ندارد (شاید در کل غلط باشد) در اینجا حق را به شما می دهم که نپذیرید اما در مورد اصل سوال بنده (3 احتمال) نظرتان را نفرمودید
سلام
به نظرم موضوع جالبی هست
من هم از این داستانها زیاد شنیده ام حتی کتابهای زیادی هم در باره انها هست
نظیر مثلث برمودا یا داستانهای شگفت از ایتالله دستغیب
و هیچ گاه نه باور کردم نه رد
ولی خیلی دوست دارم حقیقت مطلب رو بدونم
از طرفی وقوع معجزه یا کرامت را مختص بزرگان دینی نمی دانم
و معتقدم از این کرامات برای همه افراد عادی جامعه اتفاق می افتد
که خود شاهد ان بوده ام مواردی را
موفق باشید
گویی سازنده داستان(در صورت ساختگی بودن) قصد داشته مقام علامه را بسیار بالا جلوه دهد
اگر علامه سن بالایی داشته بودند و امام (ع) که گفته میشه دارای قد و قامت و ظاهر جوانی هستند (در زمان ظهور)؛ چه اشکالی داره که ایشون سوار بر الاغ و امام پیاده همراهشون بیان؟
اما در مورد اصل سوال بنده (3 احتمال) نظرتان را نفرمودید
راجع به این داستانها دو تا حالت بیشتر متصور نیست.
یا اینکه اصل داستان غیرعقلی هست و با سخن خود امام (ع) جور در نمیاد. یا اینکه نه از لحاظ عقلی و نه با سخنان امام (ع) نمیشه در اون خللی وارد کرد. پس حداکثر میتونیم بگیم که به واقعیت نزدیک هست و احتمال زیادی میره که اتفاق افتاده باشه. اما اینکه صد در صد افتاده باشه یا نه، چون هیچ شاهدی به جز خود طرف ملاقات کننده وجود نداره و همچنین امام (ع) هم حاضر نیستند تا این اتفاق رو تأیید کنند، نمی تونیم به طور قطع و صد در صدی اون رو اتفاق افتاده به حساب بیاریم. داستان علامه حلی (ره) هم از این دسته هست.
با احترام به کارشناس محترم
منظور بنده این نبود که امکان کرامت داشتن برخی افراد را قبول ندارم اما می گویم چطور یقین کنم که برخی بزرگان چون آیت الله بهجت آیت الله بهاءالدینی شیخ رجبعلی خیاط و ...واقعا صاحب این کرامات بوده اند؟به داستان زیر توجه کنید: آقاى سید ابوالقاسم هندى نقل كرد كه در خدمت حاج حسنعلى به كوه (( معجونى )) از كوهپایه هاى مشهد رفته بودیمدر آن هنگام مردى یاغى به نام (( محمد قوش آبادى )) كه موجب نا امنى آن نواحى گردیده بود از كنار كوه پدیدار شد و اخطار كرد كه اگر حركت كنید،كشته خواهید شد.
مرحوم حاج شیخ به من فرمودند:وضو دارى ؟
عرض كردم : آرى ، دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند. پس از چندثانیه كه بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم ، فرمودند: باز كن ، چون چشمگشودم ، دیدم نزدیك دروازه شهریم.
این داستان در مورد ایت الله نخودکی بود منبع:amelin.ir
همان طور که می بینید نقل کننده هیچ شاهد و دلیلی برای حرف خود در مورد طی الارض کردن با ایت الله نخودکی ندارد(البته این به معنی دروغگو بودن راوی نیست) منظورم اینگونه داستان هاست. با تشکر
با سلام
ما نیز به این مهم اشاره کرده ایم :
هر که را اسرار حـــق آموختند مُهر کردند و دهانش دوختند
کرامات بزرگان در صورتی قابل اعتماد است که مستند باشد و مخالف آن نقل نشده باشد. علاوه بر آن که معمولاً اولیای الهی از تشکیل حلقات و مرید پروری و ادعاها در این موضوعات پرهیز می کنند.
کابر گرامی؛
خودتان نیز فرموده اید مدرک مستندی وجود ندارد. به صرف یک ادعا موضوعی نه اثبات می شود و نه نفی. در این گونه موارد که تحصیل یقین ممکن نیست، نه به طور کلی نفی کنید و نه بپذیرید. بلکه با توجه به این که این امکان وجود دارد سعی کنید با سکوت خود، مسیر تقوی را طی کنید.
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
از کارشناسان محترم این درخواست را دارم که در صورت تمایل در این بحث شرکت کنند
سلام
چرا غیر منطقی است؟
[="Georgia"][="Blue"]دوست گرامی ممنون که برای حرفهای بنده وقت میگذارید
برایتان نمونه ای از ادعای ملاقات امام زمان(عج) را در زیر اوردم حال دقت بفرمایید:
علاّمه حلّى شب جمعه اى به زيارت سيّد الشّهداء (عليه السلام) مى رفت. ايشان تنها بر روى الاغى سوار شده بود وتازيانه نيز در دستش بود.در بين راه شخص عربى پياده به همراه علاّمه راه افتاده وبا هم به صحبت مشغول شدند. وقتى مقدارى از راه رفتند علاّمه متوجّه شد كه اين شخص مرد دانايى است بنابراين در مورد همه مسائل علمى با هم صحبت كردند وعلاّمه بيشتر متوجّه مى شد كه اين مرد صاحب علم و فضيلت بسيارى است.علاّمه مشكلاتى كه برايش در علوم پيش آمده بود را يكى يكى از آن شخص سؤال مى كرد وآن شخص همه آنها را جواب مى فرمود تا اينكه به مسئله اى رسيدند كه آن شخص فتوايى داد ولى علاّمه آن فتوا را ردّ كرد وگفت: (حديثى در مورد فتواى شما نداريم).آن مرد گفت: (حديثى در اين مورد شيخ طبرسى در كتاب تهذيب بيان كرده است وشما از اوّل كتاب تهذيب فلان قدر ورق بزنيد در فلان صفحه در سطر چندم اين حديث را مشاهده خواهيد نمود).علاّمه تعجّب كرد كه اين شخص چه كسى است؟! آنگاه علاّمه از آن شخص پرسيد: (آيا در زمان غيبت كُبرى مى توان امام زمان (عليه السلام) را زيارت كرد يا نه؟!)در اين هنگام تازيانه از دست علاّمه افتاد وآن شخص بزرگوار خم شد وتازيانه را از روى زمين برداشته ودر دست علاّمه گذاشت وبه علاّمه فرمود: (چگونه صاحب الزّمان را نمى توان ديد در حالى كه دست او در ميان دست توست).پس علاّمه بى اختيار خود را از روى حيوان به پايين انداخت كه پاى آن حضرت را ببوسد واز هوش رفت. چون به هوش آمد كسى را نديد، به خانه برگشت وبه كتاب تهذيب مراجعه كرد وآن حديث را در همان صفحه وسطرى كه حضرت نشان داده بود ملاحظه نمود). (منبع : قصص العلماء)
حال سوال این است چطور از این داستان من یقین کنم که علامه حلی واقعا با امام زمان(عج) دیدار داشته.احتمالات زیر مطرح است:
1.این داستان واقعی نبوده بلکه شاگردان علامه بعد از ایشان به هر دلیلی ان را ساخته اند(اصلا قصدم توهین به کسی نیست)
2.این داستان واقعی نبوده و خود علامه به هر دلیلی ان را گفته(این احتمال بعید است)
3.این داستان واقعی است اما چون تنها شاهد ماجرا خود علامه هست نمی توان بدان یقین کرد
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
از کارشناسان محترم این درخواست را دارم که در صورت تمایل در این بحث شرکت کنند
با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان گرامی و با کسب اجازه از محضر سرور عزیزم جناب نسیم رحمت
از این که می بینم دوست جدیدمان جناب منتقد اسلام اینچنین منطقی و عقلی به مسائل نگریسته و همواره در صدد اثبات مسائل معنوی هستند به ایشان تبریک می گویم چرا که این حال حکایت از خوی علمی و منطقی ایشان در همه مسائل دارد.
بدیهی است که نمی توان برای وقایعی که در تاریخ ذکر شده دلیل منطقی و برهان عقلی اقامه کرد به طور کلی تاریخ قابل اثبات منطقی نیست بلکه تاریخ را اسناد و مدارک کتبی می سازد.
اما من برای جناب منتقد اسلام راهی دیگر برای اثبات این اخبار پیشنهاد می کنم راهی که انجام آن نه تنها اذعان و اعتراف شما را در صحت این اخبار به همراه خواهد داشت بلکه شما را نیز در زمره صاحبان این اخبار قرار داده و کراماتی از این قسم و بالاتر از اینها را نصیبتان خواهد کرد.
و آن این است که چند روزی چشم از نگاه حرام فرو بسته و زبان را از کلام ناشایست و بیجا باز دارید و گوش را به استماع اصوات ناروا مشغول ندارید و شکم را از غذای حرام و شبهه ناک حفظ کرده و مانع سرکشی شهوت فرج گردیده و ذهن و خیالتان را از افکار مسموم و منفور در امان داشته و قلب را مملو از یاد و ذکر خدا نمایید آن گاه خود به عیان در خواب و بیداری از این حکایات به کرات خواهید داشت و چشم جانتان به جمال جانان روشن خواهد شد آن هم نه یک بار که هر بار میل دیدارش نمودید.
می گویید نه، چشم و گوش و زبانتان را بدانچه گفتم ببندید ببینید راست می گویم یا نه. مطمان باشید امتحانش ضرری برایتان نخواهد داشت.
[/]
با سلام خدمت جناب dfffd بنده قصد زیر سوال بردن دین رو در این موضوع ندارم فقط می خوام بدون چرا برخی اینهمه مورد اعتماد هستند و انها را صاحب مقامات عالی می دانیم ولی دلیلی برای این اندیشه نداریم!
و از انها بتی ساخته ایم و داستان های غیر منطقی ای که اکثرا سندی ندارند را می پذیریم انگار ما را برای بت سازی ساخته اند! اگر دوستان بخواهند حکایات دیگری از این قبیل در مورد برخی دیگر از علما را مطرح خواهم کرد
برایتان نمونه ای از ادعای ملاقات امام زمان(عج) را در زیر اوردم حال دقت بفرمایید:
علاّمه حلّى شب جمعه اى به زيارت سيّد الشّهداء (عليه السلام) مى رفت. ايشان تنها بر روى الاغى سوار شده بود وتازيانه نيز در دستش بود.در بين راه شخص عربى پياده به همراه علاّمه راه افتاده وبا هم به صحبت مشغول شدند. وقتى مقدارى از راه رفتند علاّمه متوجّه شد كه اين شخص مرد دانايى است بنابراين در مورد همه مسائل علمى با هم صحبت كردند وعلاّمه بيشتر متوجّه مى شد كه اين مرد صاحب علم و فضيلت بسيارى است......
حال سوال این است چطور از این داستان من یقین کنم که علامه حلی واقعا با امام زمان(عج) دیدار داشته.احتمالات زیر مطرح است:
1.این داستان واقعی نبوده بلکه شاگردان علامه بعد از ایشان به هر دلیلی ان را ساخته اند(اصلا قصدم توهین به کسی نیست)
2.این داستان واقعی نبوده و خود علامه به هر دلیلی ان را گفته(این احتمال بعید است)
3.این داستان واقعی است اما چون تنها شاهد ماجرا خود علامه هست نمی توان بدان یقین کرد
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
از کارشناسان محترم این درخواست را دارم که در صورت تمایل در این بحث شرکت کنند
چرا از بین این سه احتمال، احتمال اول را انتخاب کردید؟
اتفاقا می توان به راه سوم اعتماد کرد و دلیل آن اعتبار خود علامه است.
همین اندازه که نقل مخالفی نیز وجود نداشته باشد، برای پذیرش کافی است. که قبلا نیز به آن اشاره شد:
... و مخالف آن نقل نشده باشد.
علاوه بر آن که ناقلین نیز مهم هستند اگر ناقلین این موضوع از کسانی باشند که کلام ایشان معتبر است، نقل ایشان را می توان پذیرفت.
یکی از راه های اعتماد به این گونه نقل ها بررسی سندی آن است که چه کسانی آن را نقل کرده اند. اگر ناقلین و در واقع راویان معتبر باشد به آن اعتماد می کنیم. دقیقا عین همان که در بحث بررسی سند روایات انجام می شود.
با این راهکار، موضوع ابهام در نقل کرامات بزرگان و به قول شما "بت سازی" نیز حل می شود.
چنان چه تمایل به بررسی موضوع از این زاویه دارید می توانید موضوع را در انجمن قرآن و حدیث مطرح کنید تا همکاران معزز پاسخ دهند.
موفق باشید.
من برای جناب منتقد اسلام راهی دیگر برای اثبات این اخبار پیشنهاد می کنم راهی که انجام آن نه تنها اذعان و اعتراف شما را در صحت این اخبار به همراه خواهد داشت بلکه شما را نیز در زمره صاحبان این اخبار قرار داده و کراماتی از این قسم و بالاتر از اینها را نصیبتان خواهد کرد.
و آن این است که چند روزی چشم از نگاه حرام فرو بسته و زبان را از کلام ناشایست و بیجا باز دارید و گوش را به استماع اصوات ناروا مشغول ندارید و شکم را از غذای حرام و شبهه ناک حفظ کرده و مانع سرکشی شهوت فرج گردیده و ذهن و خیالتان را از افکار مسموم و منفور در امان داشته و قلب را مملو از یاد و ذکر خدا نمایید آن گاه خود به عیان در خواب و بیداری از این حکایات به کرات خواهید داشت و چشم جانتان به جمال جانان روشن خواهد شد آن هم نه یک بار که هر بار میل دیدارش نمودید.
می گویید نه، چشم و گوش و زبانتان را بدانچه گفتم ببندید ببینید راست می گویم یا نه. مطمان باشید امتحانش ضرری برایتان نخواهد داشت.
عرض سلام و ادب؛
سپاس و عرض ارادت :Gol:
مرحبا بناصرنا
:hamdel:
دوست عزیز مسئله نحوه انجام کرامت نیست!
بلکه بررسی سند ان وقایع است که بحث تاریخی است بنابرین فکر می کنم بشه در موردش استدلال کرد
سلام
برای بررسی سند، به انجمن حدیث مراجعه کنید و موضوع را با ایشان مطرح کنید.
با سلام. وقوع این مسائل محال نیست و ممکن است، ولی در عین حال این موارد قابل انتقال به غیر نبوده، فاقد قطعیت اثباتی هستند. به همین خاطر چیزی را به نفع اسلام ثابت نمی کنند. چنین کراماتی را مریدان اسقفها و خاخامها و قطبها نیز از ایشان نقل می کنند. به طور اساسی نیز، در صورت قطعیت اثباتی، داشتن کرامت چیزی را ثابت نمی کند، زیرا کرامت فاقد حجیت معجزه است و صاحب کرامت نیز ادعا نمی کند که کرامتش نشانگر امری خاص است، لذا وقتی صاحب کرامت مدعی چیزی نیست و مانند آن از برزگان ادیانی که شاید از دید ما غلط یا تحریف شده باشند، نقل می شود، چیز خاصی ثابت نخواهد شد.
سلامر
مساله راهنماشناسی در دین چنان مهم بوده که اصلی بنام نبوت در آن مطرح شده است و از آنجایی که اساس ادعای نبوت بر اعجاز و انجام خارق عادت است پذیرفتن صدور خوارق از هر کسی این آسیب را بدنبال دارد که فرد را در امر راهنماشناسی دچار مشکل می کند چه اینکه باور داریم خوارق عادات از کسانی قابل صدور است که در کمالات معنوی تعالی پیدا کرده اند ولو اینکه این تعالی تک بعدی و یکجانبه باشد از این جهت پذیرش هر ادعای کرامتی محل تامل خواهد بود
یا علیم
سلام
چرا غیر منطقی است؟
با سلام بزرگوار پاسخ شما رادر بخشی از:17# داده ام
از این که می بینم دوست جدیدمان جناب منتقد اسلام اینچنین منطقی و عقلی به مسائل نگریسته و همواره در صدد اثبات مسائل معنوی هستند به ایشان تبریک می گویم چرا که این حال حکایت از خوی علمی و منطقی ایشان در همه مسائل دارد.
بزرگوار لایق انچه گفتید نیستم
با این راهکار، موضوع ابهام در نقل کرامات بزرگان و به قول شما "بت سازی" نیز حل می شود.
سو تفاهم نشده بنده وجود اثبات منطقی برای کل حکایات کرامات بزرگان را از بیخ و بن رد نکردم بلکه برخی داستان ها از جنس دو داستانی که تا بحال نقل کردم را یقینی نمی دانم و حتی آن ها را هم رد نمی کنم!
با سلام. وقوع این مسائل محال نیست و ممکن است، ولی در عین حال این موارد قابل انتقال به غیر نبوده، فاقد قطعیت اثباتی هستند. به همین خاطر چیزی را به نفع اسلام ثابت نمی کنند. چنین کراماتی را مریدان اسقفها و خاخامها و قطبها نیز از ایشان نقل می کنند. به طور اساسی نیز، در صورت قطعیت اثباتی، داشتن کرامت چیزی را ثابت نمی کند، زیرا کرامت فاقد حجیت معجزه است و صاحب کرامت نیز ادعا نمی کند که کرامتش نشانگر امری خاص است، لذا وقتی صاحب کرامت مدعی چیزی نیست و مانند آن از برزگان ادیانی که شاید از دید ما غلط یا تحریف شده باشند، نقل می شود، چیز خاصی ثابت نخواهد شد.
با سلام حق با شماست
سلامر
مساله راهنماشناسی در دین چنان مهم بوده که اصلی بنام نبوت در آن مطرح شده است و از آنجایی که اساس ادعای نبوت بر اعجاز و انجام خارق عادت است پذیرفتن صدور خوارق از هر کسی این آسیب را بدنبال دارد که فرد را در امر راهنماشناسی دچار مشکل می کند چه اینکه باور داریم خوارق عادات از کسانی قابل صدور است که در کمالات معنوی تعالی پیدا کرده اند ولو اینکه این تعالی تک بعدی و یکجانبه باشد از این جهت پذیرش هر ادعای کرامتی محل تامل خواهد بود
یا علیم
سلام این یکی از نکات مد نظر بنده هم هست
علاوه بر آن که ناقلین نیز مهم هستند اگر ناقلین این موضوع از کسانی باشند که کلام ایشان معتبر است، نقل ایشان را می توان پذیرفت.
یکی از راه های اعتماد به این گونه نقل ها بررسی سندی آن است که چه کسانی آن را نقل کرده اند. اگر ناقلین و در واقع راویان معتبر باشد به آن اعتماد می کنیم. دقیقا عین همان که در بحث بررسی سند روایات انجام می شود.
با این راهکار، موضوع ابهام در نقل کرامات بزرگان و به قول شما "بت سازی" نیز حل می شود.
چنان چه تمایل به بررسی موضوع از این زاویه دارید می توانید موضوع را در انجمن قرآن و حدیث مطرح کنید تا همکاران معزز پاسخ دهند.
اما در مورد اعتبار نقل بزرگان لطفا دقت کنید :
فرض بگیریم 200 مرجع تقلید شیعه داستان علامه حلی را نقل کرده اند و همه از بزرگانند بنده از تک تک انان می پرسم سند این داستان چیست ؟
پاسخ آنان ارجاع به مراجع و بزرگان قبل خود ااست (یا اینکه در کتب دیگران نقل را دیده اند یا از استادان خود شفاهی شنیده اند و بر اساس اعتماد به استاد می گویند)
وقتی این زنجیره از سوال جواب های حقیر با بزرگان را پی بگیریم در می یابیم همه و همه یا به شاگردان اصلی و برتر علامه حلی می رسد یا به خود ایشان که باز همان سه احتمالی که بنده گفتم مطرح می شود
این موضوع اصلا در حد تواتر مطرح نیست که مثلا بگوییم در هنگام ملاقات علامه با امام زمان (عج) 40 نفر شاهد بودند و همه از بزرگان و در کتب خود اورده اند یا نقل شفاهی شده
فکر نمی کنم با بررسی سندی در انجمن های دیگر به نتیجه برسیم که مطلب را به انجا ببرم
اما در مورد اعتبار نقل بزرگان لطفا دقت کنید :
فرض بگیریم 200 مرجع تقلید شیعه داستان علامه حلی را نقل کرده اند و همه از بزرگانند بنده از تک تک انان می پرسم سند این داستان چیست ؟
پاسخ آنان ارجاع به مراجع و بزرگان قبل خود ااست (یا اینکه در کتب دیگران نقل را دیده اند یا از استادان خود شفاهی شنیده اند و بر اساس اعتماد به استاد می گویند)
وقتی این زنجیره از سوال جواب های حقیر با بزرگان را پی بگیریم در می یابیم همه و همه یا به شاگردان اصلی و برتر علامه حلی می رسد یا به خود ایشان که باز همان سه احتمالی که بنده گفتم مطرح می شود
این موضوع اصلا در حد تواتر مطرح نیست که مثلا بگوییم در هنگام ملاقات علامه با امام زمان (عج) 40 نفر شاهد بودند و همه از بزرگان و در کتب خود اورده اند یا نقل شفاهی شده
فکر نمی کنم با بررسی سندی در انجمن های دیگر به نتیجه برسیم که مطلب را به انجا ببرم
کاربر گرامی؛
اول :
از نظر اخلاقی اصل اولیه اعتماد به قول مومن عادل و حمل گفتار او به صحت است. مگر این که دلیلی بر خلاف آن نقل شود و یا به هر شکلی یقین به عدم تطابق آن با واقعیت داشته باشیم.
دوم :
اگر این گونه باشد که شما می گویید بسیار خوب است. زیرا در صورتی ناقل علما باشند، اعتماد بر نقل تک تک ایشان خالی از وجه نیست.
سوم :
برخی از این نقل ها، شهادت بزرگان بر منقولات است. و می دانیم که شهادت بر صدق موضوعی و یا عدم کذب از شاهد عادل پذیرفته می شود.
چهارم:
شبهه شما با روشن شدن اعتبار ناقلین حل می شود و این امر مربوط است به اعتبار سنجی راوی که در بخش حدیث به این مهم پرداخته می شود و گرنه در مباحث اخلاقی اصل همان است که در بند اول گذشت و شما چه اعتباری بالاتر از نقل بزرگان و مراجعی که هر یک خود از فحول هستند، می خواهید؟!
با سلام بزرگوار پاسخ شما رادر بخشی از:17# داده ام
با سلام
بزرگی از شماست.
در پست 17 پاسخی نداده اید و یا بنده متوجه نشدم!
این یک امر طبیعی است که یک سفر بین شهری در زمان های قبل برخی سوار بر مرکب بوده اند و برخی نیز پیاده بوده اند. کمک پیاده به سواره نیز تا زمانی که با اقتضائات ادب تنافی نداشته باشد، امر ناپسندی نیست. این چه امر غیر بدیهی است که شما از آن به غیر منطقی تعبیر کرده اید؟!
علاوه بر آن که علامه حلی تا زمانی که حضرت را نمی شناختند بر مرکب سوار بوده اند اما بعد از شناخت از روی مرکب به پای حضرت افتاده اند که این نیز مقتضای ادب بوده است.
نقل قول نوشته اصلی توسط محی الدین نمایش پست ها
سلام
مساله راهنماشناسی در دین چنان مهم بوده که اصلی بنام نبوت در آن مطرح شده است و از آنجایی که اساس ادعای نبوت بر اعجاز و انجام خارق عادت است پذیرفتن صدور خوارق از هر کسی این آسیب را بدنبال دارد که فرد را در امر راهنماشناسی دچار مشکل می کند چه اینکه باور داریم خوارق عادات از کسانی قابل صدور است که در کمالات معنوی تعالی پیدا کرده اند ولو اینکه این تعالی تک بعدی و یکجانبه باشد از این جهت پذیرش هر ادعای کرامتی محل تامل خواهد بود
یا علیم
سلام این یکی از نکات مد نظر بنده هم هست
در پست های قبل گفتیم هر ادعایی پذیرفته نمی شود بلکه ادعاهای کرامات و .... در صورتی قابل اعتماد است که :
مستند باشد و مخالف آن نقل نشده باشد. علاوه بر آن که معمولاً اولیای الهی از تشکیل حلقات و مرید پروری و ادعاها در این موضوعات پرهیز می کنند.
نظر شخصی مخلص ناصحیح بودن کلیت این امور است. و اگر از فریب و کنترل انسانهای با سطح هوش و سواد کم که بگذریم! در خوشبینانه ترین حالت برخی از روی علاقه و احترام اموری را به افرادی نسبت داده اند.
ساده ترین دلیل این است که قطعا صدور چنین کراماتی در زمان این بزرگواران چه حجم عظیمی از انسانهای شکاک و یا بی دین را به یقین میرساند. بعید است که این بزرگواران علاقه نداشته باشند که عداد مومنین متقین زیاد میشد. و اگر این را میدانسته و نکرده اند قطعا در حق این انسانها ظلمی بسیار بزرگ کرده اند!
بنابراین این امور چندان ارزش عقلایی و مبنای خردپذیری ندارد.
با سلام
بزرگی از شماست.
در پست 17 پاسخی نداده اید و یا بنده متوجه نشدم!
این یک امر طبیعی است که یک سفر بین شهری در زمان های قبل برخی سوار بر مرکب بوده اند و برخی نیز پیاده بوده اند. کمک پیاده به سواره نیز تا زمانی که با اقتضائات ادب تنافی نداشته باشد، امر ناپسندی نیست. این چه امر غیر بدیهی است که شما از آن به غیر منطقی تعبیر کرده اید؟!
علاوه بر آن که علامه حلی تا زمانی که حضرت را نمی شناختند بر مرکب سوار بوده اند اما بعد از شناخت از روی مرکب به پای حضرت افتاده اند که این نیز مقتضای ادب بوده است.
با سلام
ببینید بنده به جناب علی هم عرض کردم که در این مورد حق می دهم که نپذیرید چون استلالی ارائه نداده ام اما مسئله این است که چرا باید تازینه ببیفتد و حضرت ان را بردارند و به علامه بدهند در حالی که این عمل به ظاهر هیچ حکمتی ندارد یا حضرت می توانستند برای حفظ شانشان اسبی داشته باشند ---به نظرم این نکات این داستان را غیر منطقی می کند(این فقط یه احتماله نه چیز بیشتری)
اما اگر این مسئله را هم نپذیرید باز همان سوال سه احتمال بنده پا برجاست و اینکه می فرمایید نقل بزرگان: این نقل که فقط بر پای اعتماد به رای دیگربزرگان است خیلی احتمال صدق رو به نظرم بالا نمی بره!
نظر شخصی مخلص ناصحیح بودن کلیت این امور است. و اگر از فریب و کنترل انسانهای با سطح هوش و سواد کم که بگذریم! در خوشبینانه ترین حالت برخی از روی علاقه و احترام اموری را به افرادی نسبت داده اند.
ساده ترین دلیل این است که قطعا صدور چنین کراماتی در زمان این بزرگواران چه حجم عظیمی از انسانهای شکاک و یا بی دین را به یقین میرساند. بعید است که این بزرگواران علاقه نداشته باشند که عداد مومنین متقین زیاد میشد. و اگر این را میدانسته و نکرده اند قطعا در حق این انسانها ظلمی بسیار بزرگ کرده اند!بنابراین این امور چندان ارزش عقلایی و مبنای خردپذیری ندارد.
با سلام دوست گرامی از اول بحث موضوع اینه که می خواهیم این نوع داستان ها رو از نظر عقلی بررسی کنیم نه اینکه حدس بزنیم یا به کسی خدایی ناکرده تهمت بزنیم.
این سخن شما می گوید یکی از بزرگترین علما شیعه (از نظر علم و عمل) به میلیون ها نفر در طول تاریخ دروغ گفته!!!
اما اجازه بدهید چند داستان دیگر رو از برخی علما بیاورم تا شاید منظورم بهتر جا بیفتد
ما مسئله این است که چرا باید تازینه ببیفتد و حضرت ان را بردارند و به علامه بدهند در حالی که این عمل به ظاهر هیچ حکمتی ندارد یا حضرت می توانستند برای حفظ شانشان اسبی داشته باشند
سلام
این سخن شما محل تامل است. آیا واقعا افتادن تازیانه حکمت می خواهد؟!!!!!!!!
اما اگر این مسئله را هم نپذیرید باز همان سوال سه احتمال بنده پا برجاست و اینکه می فرمایید نقل بزرگان: این نقل که فقط بر پای اعتماد به رای دیگربزرگان است خیلی احتمال صدق رو به نظرم بالا نمی بره!
آیا نظر شما تخصصی است؟!
قبلا هم عرض کردم اعتبار سنجی سلسله راویان در حوزه متخصصین حدیث است که تا چه اندازه می توان به سخنان راویان در منقولات اعتماد کرد؟
اینکه می فرمایید نقل بزرگان: این نقل که فقط بر پای اعتماد به رای دیگربزرگان است خیلی احتمال صدق رو به نظرم بالا نمی بره!
به نظر به سخن چه کسانی باید اعتماد کرد ؟
به نظر به سخن چه کسانی باید اعتماد کرد ؟
من در این مسائل با اهمیت که در ان افراد ادعای دیدن امام زمان(عج) را دارند و با این داستان ها در ذهن مخاطبان صاحب مقام می شوند !!! به کسی اعتماد ندارم بلکه اگر جمعی از بزرگان شاهد ماجرا باشند و شهادت دهند قابل پذیرش است
مسئله را به ساده ترین شکل ممکن مطرح می کنم:(لطفا دقت کنید)
علامه حلالی پیش بنده می ایند و این داستان را نقل می کنند بنده بلا فاصله به ایشان می گویم برای اثبات سخنتان دو شاهد بیاورید که عادل و... باشند.
ایشان می گوید :من در ان زمان تنها بودم
بنده :پس نمی توانم به سخنتان یقین کنم و چون علم غیب ندارم و به تمام لحظات عمرتان و تمامی اعمالتان اگاهی ندارم حتی نمی دانم شما بهشتی هستید یا جهنمی !!!!
ببینید حرف من اینه که بیشتر از این عقل نمی تونه جلو بره
مسئله ای که شما می فرمایید در مورد اعتماد به قول علما در مورد زمانی هست که چند شاهد عینی مسئله ای را نقل کنند نه اینکه همه بگن ما از یک نفر شنیدیم!!!
اگر اینطور که شما می فرمایید بخواهیم به اقوال اعتمادکنیم که باید در عقل و شعور و فهم و... رو تخته کنیم و کلی از احادیث عجیب و غریب کتاب بحار رو هم بپذیریم!!!!(این کتاب رو فقط جهت نمونه گفتم)
من در این مسائل با اهمیت که در ان افراد ادعای دیدن امام زمان(عج) را دارند و با این داستان ها در ذهن مخاطبان صاحب مقام می شوند !!! به کسی اعتماد ندارم بلکه اگر جمعی از بزرگان شاهد ماجرا باشند و شهادت دهند قابل پذیرش است
مسئله را به ساده ترین شکل ممکن مطرح می کنم:(لطفا دقت کنید)
علامه حلالی پیش بنده می ایند و این داستان را نقل می کنند بنده بلا فاصله به ایشان می گویم برای اثبات سخنتان دو شاهد بیاورید که عادل و... باشند.
ایشان می گوید :من در ان زمان تنها بودم
بنده :پس نمی توانم به سخنتان یقین کنم و چون علم غیب ندارم و به تمام لحظات عمرتان و تمامی اعمالتان اگاهی ندارم حتی نمی دانم شما بهشتی هستید یا جهنمی !!!!
ببینید حرف من اینه که بیشتر از این عقل نمی تونه جلو بره
مسئله ای که شما می فرمایید در مورد اعتماد به قول علما در مورد زمانی هست که چند شاهد عینی مسئله ای را نقل کنند نه اینکه همه بگن ما از یک نفر شنیدیم!!!
اگر اینطور که شما می فرمایید بخواهیم به اقوال اعتمادکنیم که باید در عقل و شعور و فهم و... رو تخته کنیم و کلی از احادیث عجیب و غریب کتاب بحار رو هم بپذیریم!!!!(این کتاب رو فقط جهت نمونه گفتم)
سلام و عرض ادب،
ظاهرا شما قصد نداريد موضوع را در انجمن تخصصي آن پيگيري كنيد. خوب منعي ندارد ما نيز طبق ضوابط انجمن هاي علمي سايت عمل مي كنيم و در اين جا و به عنوان آخرين مطالب در اين خصوص عرض مي كنم :
ظاهرا شما همه را با يك ديد مي نگريد! آيا ادعاي علامه حلي را به عنوان يك عالم با تقواي مسلمان با يك فرد عادي كه او نيز مسلمان است يكي مي دانيد؟!
و بلكه اگر طرف شما يك عالم متقي نمي بود، بر اساس آيات قرآن اصل اوليه حسن ظن و حمل بر صحت گفتار و رفتار انسان مومن و متقي است. مگر نه اين است كه قرآن مي فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ (1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است.
لذا در روايات دستور داده شده كه :
ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مِنْهُ مَا يَغْلِبُكَ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا (2)اعمال برادرت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن، تا دليلى بر خلاف آن قائم شود، و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر، ما دام كه مى توانى محمل نيكى براى آن بيابى.
اعتماد و حمل بر صحت گفتار مومن تا زمان ظهور و بروز خلاف كه در اين روايت به آن اشاره شده است همان است كه از ابتدا تا كنون ما درباره آن سخن گفته ايم .(لطفا دقت کنید)
پي نوشت ها:
1. حجرات (49) آيه 12.
2. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هجرى قمري،ج 12،ص 302 .
اگر جمعی از بزرگان شاهد ماجرا باشند و شهادت دهند قابل پذیرش است
قرآن مي فرمايد :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا (1) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد.
اين آيه از آيات محكمى است كه دلالت بر" حجيت خبر واحد" حتى در" موضوعات" دارد. جمعى از علما نيز براى حجيت خبر واحد به اين آيه استدلال كرده اند.(2)
نمى توان انكار كرد كه مساله اعتماد بر اخبار موثق اساس تاريخ و زندگى بشر را تشكيل مى دهد، به طورى كه اگر مساله حجيت خبر واحد عادل يا موثق از جوامع انسانى حذف شود بسيارى از ميراث هاى علمى گذشته، و اطلاعات مربوط به جوامع بشرى، و حتى مسائل زيادى از آنچه امروز در جامعه خود با آن سر و كار داريم به كلى حذف خواهد شد، و نه تنها انسان به عقب باز مى گردد، بلكه گردش چرخ هاى زندگى فعلى او نيز متوقف خواهد شد.
البته ولى به همان اندازه كه حجيت خبر واحد ثقه به زندگى سامان مى بخشد، تكيه بر اخبار غير موثق بسيار خطرناك، و موجب از هم پاشيدگى نظام جامعه ها است(لطفا دقت کنید)
بر اساس اين آيه همين اندازه كه در سلسله نقلي ،جمعي از علما و فحول از بزرگان باشند، كه هر يك خود عادل هستند، مي توان به آن قول اعتماد كرد.(لطفا دقت کنید)
علاوه بر آن كه اگر بنا بود جمعي محضر امام عليه السلام را درك كرده باشند خوب همه نقل مي كردند و ديگر شبهه اي نبود!
اما اينكه آيا امكان ملاقات با حضرت وجود دارد يا نه ؟ آيا اين ملاقات ها فردي خواهد بود يا جمعي؟ موضوع ديگري است كه بايد بعدا درباره آن بحث شود.
من در این مسائل با اهمیت که در ان افراد ادعای دیدن امام زمان(عج) را دارند و با این داستان ها در ذهن مخاطبان صاحب مقام می شوند !!! به کسی اعتماد ندارم بلکه اگر جمعی از بزرگان شاهد ماجرا باشند و شهادت دهند قابل پذیرش است
البته اين خيلي خوب است كه انسان از هر كسي هر ادعايي را نپذيرد اما آيا امثال علامه ،هر كسي است ؟!
اين كه شما به كسي اعتماد نداريد يعني سوء ظن به همه و اين محل تامل است. كمي بينديشيد بينيد دين اسلام از شما چه مي خواهد؟(لطفا دقت کنید)
اما اين كه به چه ادعايي مي توان اعتماد كرد؟،در پست هاي قبل جواب داده شد.
پي نوشت ها :
1. حجرات (49) آيه 6 .
2. مكارم شيرازي و همكاران،تفسير نمونه ،دارالتب الاسلاميه ،ج 22،ص 155 .
من در این مسائل با اهمیت که در ان افراد ادعای دیدن امام زمان(عج) را دارند و با این داستان ها در ذهن مخاطبان صاحب مقام می شوند !!! به کسی اعتماد ندارم بلکه اگر جمعی از بزرگان شاهد ماجرا باشند و شهادت دهند قابل پذیرش است
كاربر گرامي؛
لازمه سخنان شما نه فقط حذف کلی از احادیث کتاب بحار و بلكه همه معارف ديني جز امثال واقعه غدير است. (لطفا دقت کنید)
مساله مهم وثوق و اعتماد به خود خبر است، منتها گاهى اين وثوق از ناحيه اعتماد به" شخص خبر دهنده" حاصل مى شود، و گاه از قرائن ديگرى از بيرون، لذا در پاره اى از موارد با اينكه گوينده خبر فاسق است ما به خبر او اطمينان پيدا مى كنيم.
بنا براين اين وثوق و اعتماد از هر راهى حاصل شود، خواه از طريق عدالت و تقوا و صداقت گوينده باشد، و يا از قرائن خارجى، براى ما معتبر است، و سيره عقلا كه مورد امضاى شرع اسلام قرار گرفته، نيز بر همين اساس است.
به همين دليل در فقه اسلامى مى بينيم در بسياري از موارد با اين كه راوي يك نفر است آنها از روى قرائنى به صحت خبر واقف شده اند، روايت را معيار عمل قرار داده و بر طبق آن فتوا مي دهمند.
البته عكس آن نيز صادق است. گاه اخبارى نقل شده كه گوينده آن شخص معتبرى است ولى قرائنى از خارج ما را نسبت به آن خبر بدبين مى سازد، اينجاست كه چاره اى از رها كردن آن نداريم، هر چند گوينده آن شخص عادل و معتبرى است.
بنابراين معيار در همه جا اعتماد به خود" خبر" است، هر چند عدالت و صداقت راوى غالبا وسيله اى است براى اين اعتماد؛ اما يك قانون كلى نيست (بسيار دقت كنيد)
[SPOILER]كاربر گرامي،
از آن جايي محل شبهه شما در اعتبار نقل ها و راويان است و بايد موضوع را در انجمن حديث برررسي كنيد، تقاضا مي كنم شبهه تان در انجمن مذكور مطرح كنيد.[/SPOILER]
ببینید حرف من اینه که بیشتر از این عقل نمی تونه جلو بره اگر اینطور که شما می فرمایید بخواهیم به اقوال اعتمادکنیم که باید در عقل و شعور و فهم و... رو تخته کنیم
آيا هر جا كه عقل ناكار آمد بود،راه بر انسان بسته مي شود؟!
آيا فقط عقل حجيت دارد؟!
آيا اگر بنا بود فقط عقل حجت شرعي باشد، ديگر كتاب خدا و روايات (سنت) و اجماع كه هر يك از ادله حجيت در شريعت هستند از چه چايگاهي برخوردار بودند؟!
آيا حجيت كتاب خدا و روايات (سنت) و اجماع يعني تخته كردن عقل؟!
و ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
با سلام و عرض ادب خدمت کارشناس محترم جناب نسیم رحمت
لازم به ذکر است که بنده گمان می کردم این موضوع را باید در انجمن کلام مطرح کنم زیرا بنظرم یک بحث عقلی می امد و بعد ارسال سوالم دیدم همکاران شما ان را به این انجمن ارسال کرده اند
گویا حق با شما هست و بنده باید این موضوع را در انجمن حدیث مطرح می کردم از اینکه در این چند روز وقتتان را گرفتم عذر می خوام(بگذارید به حساب اینکه تازه به این انجمن امده ام و با تقسیم بندی های موضوعی انجمن ها اشنایی دقیقی ندارم)
از مباحثه با شما لذت بردم امیدوارم بار دیگر بتوانیم در مورد موضوعات مربوط به اخلاق و عرفان با هم گفتگو کنیم. التماس دعا
با سلام و عرض ادب خدمت کارشناس محترم جناب نسیم رحمت
لازم به ذکر است که بنده گمان می کردم این موضوع را باید در انجمن کلام مطرح کنم زیرا بنظرم یک بحث عقلی می امد و بعد ارسال سوالم دیدم همکاران شما ان را به این انجمن ارسال کرده اند
گویا حق با شما هست و بنده باید این موضوع را در انجمن حدیث مطرح می کردم از اینکه در این چند روز وقتتان را گرفتم عذر می خوام(بگذارید به حساب اینکه تازه به این انجمن امده ام و با تقسیم بندی های موضوعی انجمن ها اشنایی دقیقی ندارم)
از مباحثه با شما لذت بردم امیدوارم بار دیگر بتوانیم در مورد موضوعات مربوط به اخلاق و عرفان با هم گفتگو کنیم. التماس دعا
سلام و عرض ادب؛
ارجاع همكاران به اين بخش درست بود و ما نيز تا به جايي كه شما مباحث مربوط به بررسي اعتبار راويان نبود،در محضر شما بوديم. به هر حال اميد است بخش هاي پاياني اين بحث براي همه ما مفيد بوده باشد.
موفق باشيد.:Gol:
نظر شخصی مخلص ناصحیح بودن کلیت این امور است. و اگر از فریب و کنترل انسانهای با سطح هوش و سواد کم که بگذریم! در خوشبینانه ترین حالت برخی از روی علاقه و احترام اموری را به افرادی نسبت داده اند.
ساده ترین دلیل این است که قطعا صدور چنین کراماتی در زمان این بزرگواران چه حجم عظیمی از انسانهای شکاک و یا بی دین را به یقین میرساند. بعید است که این بزرگواران علاقه نداشته باشند که عداد مومنین متقین زیاد میشد. و اگر این را میدانسته و نکرده اند قطعا در حق این انسانها ظلمی بسیار بزرگ کرده اند!بنابراین این امور چندان ارزش عقلایی و مبنای خردپذیری ندارد.
لطفا کارشناس محترم و سایر دوستان بفرمایند که چنین استدلال ساده بر رد این امور کافی نیست؟
بنده نوعی (دقت بفرمایید همانند من نوعی شکاک به کلیت احکام دین بسیارها هستند) در روز قیامت یقه با کرامت این علمای کرام را خواهم گرفت که چرا حجت را بر من نادان تمام نکردند که عمری به خدمت دین بگذرانم و از این نعمت بزرگ و این گوهر تابناک کرامات که ناجی بشریت میبود و حجت برایشان تمام میکرد را پنهان کردند تا کسی نبیند و کسی راه به دین نبرد؟؟؟؟؟؟؟
قطعا خداوند عادل نیز حق را به من خواهد داد ، و یقه این علما را به دست من خواهدداد تا آنان را به حضیض ذلت در قیامت بکشانم!!!
لطفا کارشناس محترم و سایر دوستان بفرمایند که چنین استدلال ساده بر رد این امور کافی نیست؟
بنده نوعی (دقت بفرمایید همانند من نوعی شکاک به کلیت احکام دین بسیارها هستند) در روز قیامت یقه با کرامت این علمای کرام را خواهم گرفت که چرا حجت را بر من نادان تمام نکردند که عمری به خدمت دین بگذرانم و از این نعمت بزرگ و این گوهر تابناک کرامات که ناجی بشریت میبود و حجت برایشان تمام میکرد را پنهان کردند تا کسی نبیند و کسی راه به دین نبرد؟؟؟؟؟؟؟
قطعا خداوند عادل نیز حق را به من خواهد داد ، و یقه این علما را به دست من خواهدداد تا آنان را به حضیض ذلت در قیامت بکشانم!!!
سلام و عرض ادب؛
راه های رسیدن به یقین و پیدا کردن راه هدایت فراوان است و محدود به ابراز چند کرامت نیست. اولین آنها فطرت است. اگر کسی دنبال هدایت است کافی است قبل از گرفتن یقه بزرگان دین و علما، به هدایت فطرت خویش توجه کند و خود را از قید نفس آزاد کند.
توضیح مطلب این که :
خداوند در عمق جان و فطرت انسان میل به رشد و کمال و حق جویی را قرار داده، اگر انسان این میل و کشش را در پرتو تعلیمات انبیا پرورش داد، مورد عنایت خاص خداوند قرار می گیرد: والّذین اهتَدَوا زادَهُم هُدی ؛ آنان که هدایت را بپذیرند، خداوند هدایتشان را بیش تر می کند و راه های خودش را به آنها نشان می دهد. (1).
بر اساس آیه اهدنا الصّراط المستقیم (2):
1. هدایت پیمودن طریق تکامل است که انسان تدریجاً مراحل نقصان را پشت سر بگذارد و به مراحل بالاتر برسد.
2. هدایت گام نهادن در صراط مستقیم است.صراط مستقیم آیین خداپرستی و دین حقّ و پایبند بودن به دستور خداوند است.
3. هدایت یعنی تلاش جهت شناخت و پیروی از امامان معصوم. چون امام صادق(ع) فرمود: والله نحن الصراط المستقیم ؛به خدا سوگند ما (اهل بیت) صراط مستقیم هستیم. (3).
4. هدایت یعنی پیروی کامل از امام زمان، در زمان غیبت کبری، و دعا برای آن وجود نازنین؛ چون آن بزرگوار هادی و راهنمای بندگان خدا به راه صحیح و روش استوار است .هدایت تمام اهل ایمان از پرتو نور حضرت است، گذشته از این که حضرتش واسطه فیض برای تمام موجودات است.
و کلام آخر این که :
مهم ترین عامل هدایت انسان ،توسل و تمسک به قرآن و اجرا و عمل به احکام و قوانین آن است . قرآن مجید می فرماید : "...تِلْکَ ءَایَـَتُ الْقُرْءَانِ وَ کِتَابٍ مُّبِین هُدًی وَ بُشْرَیَ لِلْمُؤْمِنِینَ ;(4)...این آیات قرآن و کتاب مبین است، وسیلة هدایت و بشارت برای مؤمنان است."
با این اوصاف و با وجود حجت هایی الهی چون کتب آسمانی، انبیاء الهی و اوصیاء ایشان جایی برای این نمی ماند که فرد بگوید برای هدایت من چرا علما کرامات خود را بیان نکردند. بر فرض این که بیان کنند باز هم فردی که به قول شما شکاک است، هیچگاه سخنان ایشان را نمی پذیرد.
البته حساب غلو ها و نسبت های بی جا در محل بحث ما روشن است اما آن چه حقیقت هم دارد باز هم پذیرفته نمی شد.
پی نوشت ها :
1. محمد(47) آیه 17
2. حمد(1) آیه 5
3. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 1 ص77
4. نمل(27) آیه 1ـ2
سلام و عرض ادب؛
راه های رسیدن به یقین و پیدا کردن راه هدایت فراوان است و محدود به ابراز چند کرامت نیست
من هم عرض نکردم محدود است. عرض من میزان کارایی این راه است. تصور بفرمایید دیدن چنین کرامتی چه جماعتی را به دین وارد میکرد!
آیا نفی میکنید که چنین امری بیش از هر کار دیگری به عداد دین مداران می افزود؟
من هم عرض نکردم محدود است. عرض من میزان کارایی این راه است. تصور بفرمایید دیدن چنین کرامتی چه جماعتی را به دین وارد میکرد!
آیا نفی میکنید که چنین امری بیش از هر کار دیگری به عداد دین مداران می افزود؟
سلام ؛
با توجه به بخش پایانی این جانب در پست قبل، پاسخ این سوالتان روشن می شد.
بنده عرض نکرده که مقصود شما محدود بودن دامنه اسباب هدایت است. بلکه عرض بنده این بود که اگر کسی بخواهد راه هدایت را بیابد باید از راه قرآن و پیامبر و اوصیائش وارد شود و سایر راه ها براساس همین موارد ارزیابی شوند.
موارد بسیاری وجو د ارد که در نقل کرامات درست و نادرست با یکدیگر آمیخته شده اند و برای تشخیص درست و نادرست از آن نیاز است فردی که با سه راهبر قرآن و نبی و وصی آشنا است آن ها را ارزیابی کند.
لذا کسی که خواهان هدایت است بهتر است مایه هدایت خویش را از کسانی بگیرد که به منبع اصلی و وحی متصل اند.
ای چه بسا کسی در درستی و نادرستی کرامات شک و تردید کند اما کسی که دارای عقل سلیم باشد، در قرآن و نبی و وصی شک نمی کند.
اگر دقت کنید اصل موضوع این تاپیک نیز همین است که تا چه اندازه می توان به این نقل کرامات اعتماد کرد؟
دلیل عقلانی می توان صحت این وقایع را پذیرفت؟
سلام علیکم
این قبیل وقایع از روی عشق و عرفان (عمدتاً) رخ می دهد نه عقل و لذا دلیل عقلی (عمدتاً) ندارد .
(البته اگر منظور از عقل , قوانین فیزیک از جمله بقای انرژی و ماده باشد)
چطور یقین کنم که برخی بزرگان چون آیت الله بهجت آیت الله بهاءالدینی شیخ رجبعلی خیاط و ...واقعا صاحب این کرامات بوده اند؟
در هیچ جای اسلام از مسلمین خواسته نشده که به این مطالب یقین کنند و در ثانی خود اهل کرامت هم اصراری بر باور دیگران نداشته و حتی نقالان آن واقع هم اصراری بر باور دیگران ندارند.
معمولا این موارد در جمع محارم بیان می گردد که کم کم به عموم مردم هم می رسد.
نکته همین جاست که ما از کجا یقین کنیم اصلا یک اتفاق خاص افتاده بوده و از کجا باید بدونیم که ان صاحب کرامت همچین وصیتی کرده باید با
استدلال
ثابت کرد که به نظرم نمی شه
همانطور که عرض کردم الزامی بر یقین ما نیست.
ولی :
اعتقاد به اینکه امام زمان (ع) حی و حاضرند و با هر کس و هر جا و هر وقت که بخواهند صحبت کرده و یا بر ایشان ظاهر می گردند واجب است.
باید اثبات کرد دوباره میگم
اثبات
چرا؟
چیزی را باید اثبات کرد که عدم اثبات آن باعث زیان می گردد!
مثلاً تا اثبات نشده که فلانی فلان جرم را مرتکب نشده آیا می توان مجازاتش کرد؟
ولی اگر فلان شخص که به مردم از او به نیکی و پارسائی و صداقت و ... یاد می کنند و بعد از مرگش در شهر بپیچد که فلانی (آن مرحوم) در زمان حیاطش یکشب برای اولین بار قرآن خواند و کل قرآن را حفظ کرد! حالا باید ما این را اثبات کنیم؟ برای چی؟ به چی برسیم؟
خوب هرکس خواست باور کند و هر کسی نخواست فقط بشنود و بگذرد.
بلکه بررسی سند ان وقایع است که بحث تاریخی است بنابرین فکر می کنم بشه در موردش استدلال کرد
کجا در کتب تاریخی در مورد کرامات افراد صحبت شده؟ شاید منظورتان کتبی است که در باب اخلاق و عرفان تحریر شده!
1.این داستان واقعی نبوده بلکه شاگردان علامه بعد از ایشان به هر دلیلی ان را ساخته اند(اصلا قصدم توهین به کسی نیست)
2.این داستان واقعی نبوده و خود علامه به هر دلیلی ان را گفته(این احتمال بعید است)
3.این داستان واقعی است اما چون تنها شاهد ماجرا خود علامه هست نمی توان بدان یقین کرد
برای گزینه یک شما یک دلیل بیارید. که چرا برای کسی که از دنیا رفته (البته طبق نظر خودتان در پیامهی قبلی که بعد از فوت فلانی ...مردم چنین می گویند) شاگردانش چنین چیزی بسازند.
گزینه 2 را هم که خود فرمودید بعید است
گزینه 3 با توجه به اشتهاری که خود علامه داشته چرا رد است .(البته من قصد تایید یا رد آن را ندارم ولی چون عقلی بحث می کنید من هم سعی می کنم عاقلانه جواب بدم)
در ضمن در پاسخ قبل هم که عرض کردم هیچ اصرای بر یقین مسلمانان نیست (البته من ندیدم و اگر هست بفرمائید.ممنون میشم)
فقط عرض کنم که ایمان به معجزات پیامبران که واجب است. ولی این مورد بحث شما نیست و فقط کرامات غیر معصومین مد نظر است.
البته قسمتی از داستان که می گوید امام زمان(عج) خم شده اند و تازیانه را به علامه داده اند به حدی غیر منطقی به نظر می رسد که احتمال اول تقویت می شود.
چرا؟!!
چرا غیر منطقی است؟
منظور از غیر منطقی این است که نعوذ بالله مهره های کمر امام ع آنچنان ساخته شده که امکان خم شدن نیست؟
یا امام ع نعوذ بالله فاقد دست است؟ یا روح است و نمیتواند به چیزی دست بزند؟
پس منظور چیست؟
در جائی آمده که امام ع به شیخ مفید فرمودند : این نامهاى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاک و یاور وفادار ...
حالا اگر کسی برای برادر خودش چوب دستی را بردارد و بدهد غیر منطقی است ؟(فرق ندارد چه علامه بحر العلوم یا شیخ مفید )
بهتر است در بکار گیری الفاظی مثل منطقیست یا غیر عقلیست و یا .... تامل بیشتری کنیم.
سلام بر شما، باور بفرمائید که اثبات یا عدم اثبات این کرامات هرگز ذره ای شارع مقدس رو زیر سوال نمی بره.حقیر عقیده دارم که این کرامات باید کاملا از نظر رجالی و تاریخی بررسی بشه پیش از اشاعه آن و این رو هم کاملا معتقدم که بعضی ازین کرامات می تونن وهمیات و یا خیالپردازی ها و غیره باشند، همانطور که مرجع عالیقدر آیت الله صافی، کلا مکاشفه اهل باصطلاح عرفان رو زیر سوال میبرن و اهل اونو که ادعاهایی دارن... کاملا زیر سوال میبره.
کاملا موافقم.
نظر شخصی مخلص ناصحیح بودن کلیت این امور است.
عجب؟!!
این انسان دوپا (البته اگر انسان باشه و از مرتبه انسانیت نزول نکرده باشه!) چه جور خلیفه اللهی (جانشین خدا روی زمین! ) است که حتی نمیتونه روی آب راه بره؟!
و یا این چه خدائی که اگر فلانی تمام و کمال در خدمت او و دین او باشه ولی ایشان (خدا) هرگز قدرت تصرف او را در امور ماورائی و یا کرامت ندهد؟!
ساده ترین دلیل این است که قطعا صدور چنین کراماتی در زمان این بزرگواران چه حجم عظیمی از انسانهای شکاک و یا بی دین را به یقین میرساند.
کی میگه برادر؟!
کدوم حجم عظیم؟
از کرامت بالاتر مگر معجزه نیست؟
مگر اون موقع که بازار سحر و جادو داغ بود (مثلا دوران موسی ع ) با آنهمه معجزه که آن حضرت آورد همه ایمان آوردند؟ مخصوصا مگر فرعون که یک تیم کارشناسی هم داشت مگر ایمان آورد ؟ اتفاقاً بزرگترین مخالف موسی خود فرعون بود و ساحران خودش را هم تهدید به مرگ کرد!
خوب حالا در سال 2013 میلادی تو عالم رویا چشمهیتان را ببندید و تصور کنید مثلا دیوید کاپر فیلد یا هر کسی دیگه داره روی آب راه میره و فعلا دستش رو نشده بعدش بیاد بگه حالا که با چشم خودتون دیدید من چه کردم باید به حرفهایم ایمان بیارید.
عمرا اگر یک نفر هم ایمان بیاره!
همه میگن فلانی جادو گره و شروع میکنن به دنبال حل تردستی.
به خاطر همین هم بعد از بعثت حضرت محمد ص دیگر معجزات (که از کرامات هم بالاترند) وسیله هدایت نبود و تنها معجزه همان قرآن کریم است و حداقل من نشنیده ام که بزرگی از این راه بخواهد مردم را به دین دعوت کند!
بعید است که این بزرگواران علاقه نداشته باشند که عداد مومنین متقین زیاد میشد. و اگر این را میدانسته و نکرده اند قطعا در حق این انسانها ظلمی بسیار بزرگ کرده اند!
خوب بنده خدا خود خدا مگر نمیتونست همه را با ایمان کند که دیگر چه نیازی به این بود که با کرامات دیگران به او ایمان بیارن.
نقل است که در شب عاشورا تا افراد ضعیف خیمه امام حسیتن را ترک نکرده بودند , امام پرده ها را از جلوی چشمانشان کنار نزده بود.
شما فکر میکنید اگر در کارزار عاشورا وسط میدان امام حسین ع شروهع میکرد به معجزه کردن ع باز کسی در لشکر کفر می ماند؟
پس چرا امام ع این کار را نکرد و 1400 سال است که این همه انسان را به دردسر انداخت؟!
بلکه عرض بنده این بود که اگر کسی بخواهد راه هدایت را بیابد باید از راه قرآن و پیامبر و اوصیائش وارد شود و سایر راه ها براساس همین موارد ارزیابی شوند.
موارد بسیاری وجو د ارد که در نقل کرامات درست و نادرست با یکدیگر آمیخته شده اند و برای تشخیص درست و نادرست از آن نیاز است فردی که با سه راهبر قرآن و نبی و وصی آشنا است آن ها را ارزیابی کند.
بزرگوار من کاملا صریح و روشن صحبت میکنم ولی شما جواب دیگری میدهید
منظور من که این نیست این کرامات را هم اکنون و بعد از مرگ اهل کرامت و از بین رفتن موقعیت آن رخداد اثبات کنیم بعد از طریق این اثبات به هدایت برسیم!
منظور مخلص این است که :
مثلا جناب آقای بهجت در زمان حیاتشان که مدعی طیالارض بودند این امکان را فراهم میکردند یا شاگردانشان این امکان را فراهم میکردند یا...امکان درک و مشاهده این کرامت برای این مخلص و حتی عموم مردم میبود تا دین مداران به یقین و اهل شک به ایمان میرسید. نفرمایید لابد حکمتی داشته! من بشخصه حاضر بودم و هستم تا پای جانم! دقت بفرمایید تا پای جانم و هر آنچه که دارم فدای این بکنم که برای یک بار فقط یک بار چنین کرامتی ببینم و اطمینان بلاشک قلبی و عقلی هم دارم که با دیدن چنین کراماتی باقی عمر همه در راه دین (به هر طریقی که همان اهل کرامت بخواهد یا دین بگوید یا ....) صرف کنم. چگونه باید میزان اشتیاق خودم را به دیدن چنین امری به شما نشان دهم؟؟؟؟؟؟
اگر به شما عرض کنم این مخلص نوعی همانقدر که مطمئنم مثلث سه ضلع دارد و 2+2 میشود چهار بیش از آن اطمینان به دروغ بودن چنین ادعاهایی دارم و با لحاظ اشتیاق فوق برای دیدن این کرامات برای هدایت (آن هم از کفر مطلق به ایمان مطلق!!!) شما رویتان میشود که باز هم توجیه بفرمایید و از کرامات موهومی حرف بزنید که یا در خواب دیده شده یا بعد از مرگ و خلاصه جوری بوده که قطعا مجددا نشود آن را به آزمون گذاشت؟؟! آخر چرا باید آن حضرات از ثواب هدایت به این بزرگی دست بشویند و بنده ای به این درجه از اشتیاق به یافتن حقیقت را ناکام بگذارند؟؟؟؟؟
علامه حلالی پیش بنده می ایند و این داستان را نقل می کنند بنده بلا فاصله به ایشان می گویم برای اثبات سخنتان دو شاهد بیاورید که عادل و... باشند.
ایشان می گوید :من در ان زمان تنها بودم
بنده :پس نمی توانم به سخنتان یقین کنم و چون علم غیب ندارم و به تمام لحظات عمرتان و تمامی اعمالتان اگاهی ندارم حتی نمی دانم شما بهشتی هستید یا جهنمی !!!!
کسی که کرامتی دارد حق ندارد به افراد عادی (منظورم شما نیستسد و در حالت کلی عرض می کنم) آن را بیان کند.
مخصوصا در مورد زیارت امام زمان ع اصلا کسی حق ندارد به هر کسی آن را بیان کند.!
ببینید حرف من اینه که بیشتر از این عقل نمی تونه جلو بره
پس چرا از اول دنبال اثبات عقلی هستید؟ آن هم برای موضوعی که قبلاً هم عرض کردم در دین اصراری بر باور آن نیست.
اگر اینطور که شما می فرمایید بخواهیم به اقوال اعتمادکنیم که باید در عقل و شعور و فهم و... رو تخته کنیم و کلی از احادیث عجیب و غریب کتاب بحار رو هم بپذیریم!!!!(این کتاب رو فقط جهت نمونه گفتم)
فکر کنم در مورد بحارالانوار خود علامه مجلسی هم نگفته اند که همه احادیث 100% صحیح است.
ولی آنطور هم نیست که همیشه "فقط تفکر منطقی راهگشای بشر باشد" بلکه "علم و ایمان راهگشاست " . دلیل این سخن هم این است که آیا جوامعی که فاتحه دین و ایمان را خوانده اند و فقط دو دوتا 4 تا پیش میرن آیا به مدینه فاضله رسیده اند؟ آیا مشکلی ندارند؟