نیازمندی قرآن به اساس علمی

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیازمندی قرآن به اساس علمی

سلام. اخیرا هر جا کسی آیه ای از قرآن می خواند یا برداشتی از قرآن می کند و من تعارض آن برداشت با عقل و علم را بیان می کنم شبهاتی از قبیل موارد زیر مطرح می کند

  1. قرآن شرط هدایت را ایمان دانسته!
  2. این معجزه است!
  3. علم قطعی نیست. نباید به آن اعتماد کرد.
  4. قرآن را خدا نازل کرده، هر چه در آن است درست است
  5. ...
پیداست که این صحبت ها ربطی به موضوع آن تاپیک ها ندارد. امّا برای من سوالاتی پیش آورده:

  1. مگر الهی بودن قرآن بی نیاز از اثبات است؟
  2. فرض کنیم اثبات شد که قرآن را خدا فرستاده. کسی که تعارض آن را با علم نشان دهد رد و خدشه ای به آن اثبات وارد کرده. آیا عقلاً می توان در چنین مواردی به الهی بودن قرآن و دلایل درون دینی متوسل شد و آن خدشه را نادیده گرفت یا این که آن خدشه نیازمند جوابی عقلی و برون دینی ست؟
  3. آیا تغییر پذیری علم را دلیلی برای نادیده گرفتن آن خدشه می دانید؟
  4. مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟ پس صحت سنجی و نقد آن چه اشکالی دارد؟
  5. مگر آنچه از قرآن می گویید یا ترجمه می کنید یا برداشت می کنید یا به آن عمل می کنید ابتدا به ذهن و زبان و قلم و دست شما جاری نشده؟ پس چرا آن را صریح قرآن می دانید؟ چرا آن را فهم و برداشت خود از قرآن نمی خوانید؟
کارشناس گرامی لطفا فقط برون دینی چواب دهند. دوستان آزادند جواب درون دینی هم بدهند. گرچه بنده چندان علاقه مند نیستم.

کارشناس بحث : اندیشمند

نقل قول:
علوم هم مانند سایر موجودات دنیایی یک وجود ظاهری و شکلی دارند ویک وجود ماهیتی و معنایی دارند

بنده این مفاهیم را تا کنون نشنیده بودم. می شود لطفا کمی توضیح دهید؟ تا آنجا که بنده اطّلاع دارم علم هیچ نوع وجودی جز وجود ذهنی ندارد.

نقل قول:
که ورود به وجوذ ظاهری در هر علمی بسیار آسان است وصد البته خطا پذیر .واین جنبه ی مدرکی علم است

علم تنها دو جنبه ی خطاناپذیر دارد:

  • حس (ذهنی و شخصی ست)
  • مدرک (فیزیکی ست)
حس و مدرک هرگز خطاپذیر نیستند. تمام جنبه های دیگر علم خطاپذیر اند. از جمله انتقال مدرک به ذهن برای حس کردن، فهم حاصل از آن مدرک و ... حال فرض کنید قرآن واقعا معجزه و خطاناپذیر باشد. فهم ما از قرآن هنوز خطاپذیر است. پس علوم قرآنی و علوم مدرک پایه به یک مقدار خطاپذیر اند.

نقل قول:
واما آنچه که در هر علمی تخصص است واز تجربه فراتر میرود؛ رسیدن به ماهیت آن علم است که از مدرک فرا تر است وبه ادراک نیازمند میباشد .در مورد علوم تجربی مهارت عملی مد نظر است اما در مورد علوم اعتباری مثل ریاضی وفلسفه مهارت فکری مد نظر است. به نظر شما درمورد علوم دینی کدام مهارت باید مد نظر باشد تا به ماهیت این علم بها داده شود.

باز تاکید می کنم. ریاضی و فیزیک و هستی شناسی و دین شناسی همه شان

  • مبانی شان تجربی اند.
  • نظریاتشان عقلی اند،
  • آزمون هایشان تچربی اند،
  • نتیجه گیری از آن آزمون ها هم عقلی است.
تمام فرایندهای بالا نیز اگر توسط بیش از یک نفر انجام شود جنبه نقلی به آن افزوده می شود.

دلیل:
روش تجربی داده ساز است. لذا در ابتدای تاسیس هر علم بهترین روش در آن علم است. روش عقلی به مصالح نیاز دارد. ولی وقتی مصالح فراهم شد بسیار قوی و مبتکر است.

ریاضی: تا قبل از خوارزمی جنبه تجربی ریاضی قوی بود. لذا از زمان خوارزمی ریاضیات رشد انفجاری عقلی اش را شروع کرد و به علم عقلی معروف شد. امروزه جنبه تجربی ریاضی نیز باز در حال روشن شدن و رشد است.

هر چه علوم به ریاضیات نزدیک تر باشند جنبه عقلی در آنها پرکاربرد تر است و هر جه دورتر باشند تجربی تر به نظر می رسند.

هستی شناسی: مهمترین شاخه‌ی آن الهیات بوده است. مفاهیم کلّی اش هم منحصر به فرد اند زیرا علیرغم خارجی بودن مصادیقشان مفاهیم باید با تفکر تولید شوند. این خاصیت در مفاهیم هیچ علم دیگری نیست. لذا مهارت فکری در آن مهمتر است.

فیزیک: به دلیل نزدیکی به ریاضی از ابتدا هم تجربی بود و هم عقلی. با ظهور جبر خوارزمی و مراکز علمی فرانسیس بیکن و روش علمی گالیله و ... فرصت برای ظهور نیوتون فراهم شد و فیزیک و جهان شناسی تجربی و عقلی با هم رشد کردند.

شیمی و زیست: بدلیل دوری نسبت به ریاضیات به تازگی جنبه عقلی در آنها موثر شده است.

روانشناسی و جامعه شناسی: بدلیل دوری از ریاضیات هنوز کاملاً تجربی اند.

جنبه نقلی در تاریخ و علوم متکی بر متون مقدّس بسیار قوی ست. همچنین بدلیل ثابت تلقی شدن علوم دینی و ابا از رشد جنبه عقلی در آنها مجال جولان ندارد، جز در علم کلام و عرفان و فلسفه و سپس کمی در مدارس دینی، که آن نیز نیازمند گذر زمان درازی از تاسیس آن دین است. از طرفی هم اتکای شدید خود دین بر ماوراء طبیعه به جای طبیعت، جنبه تجربی را در آنها کاملاً محو کرده. دین شناسی سکولار هم امروزه شغلی ست که کمترین بازار کار را دارد. لذا تنها کسانی که می خواهند و می توانند روش تجربی را در دین شناسی به کهر گیرند کنار مانده اند.

هر جا هم علوم وارد دینی شده اند یا دینی در آنها وارد شده بدلیل طبیعت متغیر، ضد ایمان و ضد پیش داوری علم، دین و علم با هم درگیر شده اند.

نقل قول:
مثلا" ماهیت علم ریاضی یک ماهیت اعتباری است .و وجود خارجی در ریاضی معنا ندارد .شما هرگز نمیتوانید خارج از عالم اعتبار عدد 3 ویا عدد 10 را موجود کنید .
متوجّهم امّا این نه تنها ریاضی را عقلی نمی کند، بلکه آن را ناچار می کند مفاهیمش را از تجربه انتزاع کند.

نقل قول:
درعالم ماده علم عینی وخارجی تنها در علوم تجربی وعلوم هنری است که میتوان آنها را در محدوده ومحیط دنیایی به صورت خارجی(خارج از دنیای اعتبار و ذهن و ماوراء ومابعد ) درک نمود.
علوم هنری از ریاضیات ذهنی تر اند. گرچه خود هنر گاه موضوع دارد که موضوعش مصداق دارد.
علوم تجربی مثلاً چه علمی؟

نقل قول:
مدارک علمی که نمایی از وجود خارجی علوم هستند اعتبارشان چقدر است؟ در حد زوجیت برای عدد چهار یا در حد نور ی که از خورشید دریافت میکنیم ؟

  • زوجیت چهار قراردادی و محدود به نظریه اعداد است. در آنالیز تابع f(x)= 3 زوج است!
  • نور خورشید را هر روز دریافت می کنیم. صبح تا شب. هزاران بار آن را دیده ایم. مدارک علمی بسیار به ندرت برای کسی به این قدرت می رسند. امّا مدارکی که برای 2+2=4 داریم بعد از دوره دبستان تعدادشان از دفعات توجه به نور خورشید تجاوز می کند. به طوری که گاه می پنداریم 2+2=4 بدیهی ست!
نقل قول:
به نظر شما بزرگواران کدام دانشمند از همه دانشمند تراست وکلامش حجت است ومدارک علمی که ارایه میکند ختم مراتب آن علم است ؟
قضاوت نهایی صحت مطلبی که به هر فرد ارائه می شود بر عهده ی خود آن فرد است. سخن دانشمند حجّت نیست. مثلاً سنجش مدارک طوفان نوح بر عهده خود بنده است. این حق و وظیفه ایست که هیچ کس نمی تواند و نباید آن را به جای من برای من به دوش بکشد.

آیا احتمال را نمیدهید این مدرکات چند روز بعد ازطرف دانشمند دیگری که دانشمندتر است بی اعتبار شوند؟ ومدارک این دانشمند جدید مدرکیتش بیشتر باشد؟
مدارک نقض پذیر نیستند.

  • نظریات نقض پذیر اند. آن هم خارج از حوزه داده برداری
  • ممکن است که دانشمندی آزمایش را درست انجام نداده باشد و نتایج نادرست حاصل کرده باشد. امّا نتایج آزمایشات مدرک نیستند. نقل مدرک اند. به همین دلیل است که آزمایشات دائم تکرار می شوند. و هنگامی که نتایج آزمایشات دو دانشمند همگرا شود خبر واحد است و مثل احادیث صحیح، مدرک محسوب می شود. البته درجه دو. زیرا خودمان داده برداری را بررسی نکرده ایم.
نقل قول:
علوم دینی از لحاظ جنبه ی ادراکی وماهیتی از میان سایر علوم قوی تر است زیرا فقط محدود به عالم ماده نیست .
علوم دینی شاخه ای از علوم اجتماعی اند و کاملاً محدود به عالم ماده اند.

  • البته راجع به غیر از عالم ماده نیز سخن می گویند امّا خیلی کم! (بر خلاف باور عام)
  • ادعای این را نیز دارند که از منبعی جز عالم ماده آمده اند. امّا
    • این ادعا در علوم دیگر بسیار زیادتر است.
    • ضمنا تلاش علوم دینی برای اثبات این ادّعا حتی یک دهم تلاششان برای استخراج معارف از کتاب مقدّسشان هم نیست. یعنی کاخ سنگینی را روی ستون های ضعیفی ساخته اند.
تازه بر فرض این که سخن تان درست باشد این دلیل ضعف علوم دینی ست:

  1. در این جنبه اطلاعات شناسی و ریاضی و هستی شناسی بسیار قوی تر اند.
  2. علمی که عالم غیر مادی را بحث می کند علم ماوراء الطبیعه است، کیفیت مدارکی که از این علم به دست بنده رسیده بسیار پایین تر از علوم فیزیک پایه و علوم قبل از طبیعیات است.
نقل قول:
البته علوم دینی خود نیز از دوجنبه ی مابعد الطبیعه و ما وراءالطبیعه قابل بررسی وادراک هستند .
بنده به همین امید در این فروم مشغول فعالیتم. امّا تا کنون بررسی علوم از دید گاه های غیر از دیدگاه های مرسوم خیلی بیش از دیدگاه های مرسوم به من مطلب آموخته

این تاپیک را برای همین زدم

نقل قول:
حق یارتان
متشکرم

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

armandaneshjoo;255936 نوشت:
فهم ما از قرآن هنوز خطاپذیر است. پس علوم قرآنی و علوم مدرک پایه به یک مقدار خطاپذیر اند.

یه چیز رو یادتون رفت بگید و اون نظر شخصی شماست که فهم ما از قرآن خطاپذیر است!!!

شما یک کتاب ریاضی رو یک دور بخونید هیچی متوجه نمیشید.باید با اون انس بگیرید و تمرین هاشو حل کنید و به گفته هاش عمل کنید تا درک کنید که چی آموزش میده و چی داره بهتون میگه.
وقتی با قران هیچ آشناییت و انسی نداشته باشید.مانند یک شاگرد تنبلی هستید که ریاضی را یکدور خوانده و انتظار دارد 20 بشود و همه موضوعات پیچیده آنرا هم بفهمد.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.[/]

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
یه چیز رو یادتون رفت بگید و اون نظر شخصی شماست که فهم ما از قرآن خطاپذیر است!!!

شما یک کتاب ریاضی رو یک دور بخونید هیچی متوجه نمیشید.باید با اون انس بگیرید و تمرین هاشو حل کنید و به گفته هاش عمل کنید تا درک کنید که چی آموزش میده و چی داره بهتون میگه.
وقتی با قران هیچ آشناییت و انسی نداشته باشید.مانند یک شاگرد تنبلی هستید که ریاضی را یکدور خوانده و انتظار دارد 20 بشود و همه موضوعات پیچیده آنرا هم بفهمد.
موفق و سربلند باشید در پناه حق.


همونقدر که فهم دانشمندان مانوس با علم از علم خطاپذیره، فهم دانشمندان مانوس با قرآن هم از قرآن خطاپذیره[/]

[="Tahoma"][="Green"]بنام خدا.
سلام.

armandaneshjoo;256305 نوشت:
همونقدر که فهم دانشمندان مانوس با علم از علم خطاپذیره، فهم دانشمندان مانوس با قرآن هم از قرآن خطاپذیره

بنده هیچ استاد و دانشمند قران شناس ندیدم که در قرآن خطایی یافت کنه.شما دیدید؟
قرآن حتی از ریاضی هم بی خطا تر هست.منتهی استاد میخواهد که استادش هرکسی نیست:ok:.
موفق باشید.[/]

به نام خدا
سلام , بنده حقیر نه بخاطر دخالت در مبحث بلکه به عنوان معرفی یک کتاب و شاید ایجاد جرقه در اذهان , چند خطی را به شرح زیر نوشته ام .

سخن از علم را زمانی به میان آوردند که بشر , گذشته خود را فراموش کرد . آری فراموش کرده اند تمام آن دستاوردهای غیر علمی که به شهادت تاریخ علم و عقیده گذشته , قدرت فراوانی داشته است . انسانها جا برای نمو و فعالیت ادراک غیر عقلی را تنگ کرده اند , انسان امروز خود را در حصار دیوار های بلند و ضخیم صنعت و تقسیم بیمارگونه و صرع آور کار محصور کرده است . انسان امروز استعدا درک و فهم یک نوع از مفاهیم و معانی خاص را از دست داده و به خود می گوید متمدن و روشن فکر ! دانیل باره نویسنده فرانسوی چه زیبا گفت که : روشن فکران انسان هایی هستند که فطرت را از دست داده اند بی آنکه بتوانند شعور را جایگزین آن کنند . خیلی نیمه روشن فکرانه خواهد بود اگر بدون اطلاع کافی و برسی عمیقانه , تنها با شانه بالا انداختن و خم احمقانه به ابرو دادن , تمام عقاید و تجربیات غیر علمی قدما و و کلیه آثار شگفت انگیز و اسرار آمیزی را که به نام علوم غریبه وجود دارد به دور بیندازیم و بدان نیاندیشیم .

برگرفته از کتاب سلمان پاک نوشته دکتر علی شریعتی

یا حق

[="Tahoma"][="Black"]

نقل قول:
یه چیز رو یادتون رفت بگید و اون نظر شخصی شماست که فهم ما از قرآن خطاپذیر است!!!
خیر. مهمترین خطا هم ندیدن یک وجه از قضیه بدلیل اطلاعات ناکافی ست. کسی که به تمام جامعه شناسی تسلط نداشته باشد در فهم قرآن از این درگاه زیاد به خطا می رود.

همچنین مفسر و خواننده‌ی قرآن بشر است:

  • حواس پنج گانه خطا پذیر است. مثل خطای دید
  • تفکر خطاپذیر است. مثل مغالطات
  • فرض های اوّلیه به کار رفته در هر استدلال خطاپذیر است
تحقیقات جدید روانشناسی ادراک نشان داده اند که این خطاها چقدر معمول اند و ما چقدر از آنها بی خبریم. توضیح بیشتر در این فیلم موجود است
نقل قول:
شما یک کتاب ریاضی رو یک دور بخونید هیچی متوجه نمیشید.باید با اون انس بگیرید و تمرین هاشو حل کنید و به گفته هاش عمل کنید تا درک کنید که چی آموزش میده و چی داره بهتون میگه.
وقتی با قران هیچ آشناییت و انسی نداشته باشید.مانند یک شاگرد تنبلی هستید که ریاضی را یکدور خوانده و انتظار دارد 20 بشود و همه موضوعات پیچیده آنرا هم بفهمد.

فهم بنده از ریاضی و قرآن یک مقدار خطا دارد. فهم یک دانشمند ریاضی از ریاضی هم به قدر فهم دانشمند قرآن از قرآن خطا دارد.

مهمترین نکته در مورد خطا این است که نمی دانیم وجود دارد تا این که آن را کشف کنیم. ما همیشه در مورد خطا در جهل به سر می بریم جز در مورد علم حظوری. زیرا هیچ وقت به خود حقیقت دسترسی ننداریم که خطای انطباق کشفمان را با حقیقت بسنجیم، جز در مورد علم حضوری.

امّا این که خطا در فهممان از قرآن را تشخیص نداده ایم، دلیل نمی شود بگوییم وجود ندارد. چطور این را فهمیدید؟ وقتی ادعا کنیم خطا وجود ندارد در جهل مرکب به سر می بریم. یعنی هم نمی دانیم و هم از ندانستن مان بی اطلاعیم.

نقل قول:
بنده هیچ استاد و دانشمند قران شناس ندیدم که در قرآن خطایی یافت کنه.شما دیدید؟
قرآن حتی از ریاضی هم بی خطا تر هست.منتهی استاد میخواهد که استادش هرکسی نیست:ok:.
صحبت این است که آنچه ما از قرآن می فهمیم غیر از آن چیزی ست که منظور خدا یا آیه است. شما هر متنی را بار اوّل بخوانید نصف جزئیات را جا می اندازید. در مورد قرآن چون نسبت به سایر کتب متن بسیار دشوارتری دارد و بسیار مطلب در آن فشرده شده این خطا خیلی بیشتر است.

نقل قول:
سخن از علم را زمانی به میان آوردند که بشر , گذشته خود را فراموش کرد . آری فراموش کرده اند تمام آن دستاوردهای غیر علمی که به شهادت تاریخ علم و عقیده گذشته , قدرت فراوانی داشته است .

بنده پنج مرحله برای حل مشکلاتم دارم
1- صبر. اگر با آن مشکل حل نشد:
2- اراده. اگر با آن مشکل حل نشد:
3- تدبیر. اگر با آن مشکل حل نشد:
4- اطلاعات. اگر با آن مشکل حل نشد:
5- تحقیق.

مگر کسی گفت دین را دور بیندازیم؟ مگر گفتیم هر نظریه ای که رد شد را کنار بگذاریم؟ مگر گفتیم به روز باشیم؟ مگر گفتیم تایپ کردن بهتر از نوشتن است. خیر. هر چیز جای خود را دارد. پس نه گذشته دوستان به حق اند و نه مدرن دوستان.

نقل قول:
, انسان امروز خود را در حصار دیوار های بلند و ضخیم صنعت و تقسیم بیمارگونه و صرع آور کار محصور کرده است . انسان امروز استعدا درک و فهم یک نوع از مفاهیم و معانی خاص را از دست داده و به خود می گوید متمدن و روشن فکر !

این ها جامعه شناسی ست. بنده سر در نمی آورم

نقل قول:
دانیل باره نویسنده فرانسوی چه زیبا گفت که : روشن فکران انسان هایی هستند که فطرت را از دست داده اند بی آنکه بتوانند شعور را جایگزین آن کنند . خیلی نیمه روشن فکرانه خواهد بود اگر بدون اطلاع کافی و برسی عمیقانه , تنها با شانه بالا انداختن و خم احمقانه به ابرو دادن , تمام عقاید و تجربیات غیر علمی قدما و و کلیه آثار شگفت انگیز و اسرار آمیزی را که به نام علوم غریبه وجود دارد به دور بیندازیم و بدان نیاندیشیم .

فطرت و شعور مال تاپیک نیست. عقاید و تجربیات علما و علوم غریبه اصلا در دسترس نیست که بخواهد دور ریخته شود. این ها همیشه وعده هایی پشت هزار پرده ی اسرار بوده که امثال من را هرگز دو پرده داخل هم راه نمی دادند.
فقط تجربیات سنتی است که در اختیار من است. ابزارهایی مفید. مفید ترین جنبه ی این سنت هم قرآن است.

مشکل آنجایی پیش می آید که سوالات دفن شده پس از 5 سال فوران می کنند و دیگر چاره ای جز تحقیق نیست. اینجاست که ایمان حمله می کند و دست و پای محقق را می بندد و جلوی شک می ایستد و می گوید نپرس! آنهم در فروم askdin[/]

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

armandaneshjoo;256547 نوشت:
خیر. مهمترین خطا هم ندیدن یک وجه از قضیه بدلیل اطلاعات ناکافی ست. کسی که به تمام جامعه شناسی تسلط نداشته باشد در فهم قرآن از این درگاه زیاد به خطا می رود. همچنین مفسر و خواننده‌ی قرآن بشر است: حواس پنج گانه خطا پذیر است. مثل خطای دید تفکر خطاپذیر است. مثل مغالطات فرض های اوّلیه به کار رفته در هر استدلال خطاپذیر است تحقیقات جدید روانشناسی ادراک نشان داده اند که این خطاها چقدر معمول اند و ما چقدر از آنها بی خبریم. توضیح بیشتر در این فیلم موجود است

من یبار عرض کردم برادر.قرآن برای کسی که علمش رو نداره خطا پذیر هست.حالا میخواد یه بشر باشه یا یک نفر.مثل یک دانش اموز که یک معادله ریاضی رو بلد نیست حل کنه و دچار خطا هایی میشه.پس کسی که به قران علم کامل داشته باشه هرگز در ان خطایی یافت نمیکنه و کاملاً آنرا درک میکنه.
به قول حاج آقا قرائتی شما از چیه روانشناسان میگویید؟روانشناسان و زیست شناسان هرکسی میخواهند باشند باشند! آنها حتی یک پشه هم خلق نکردند!
armandaneshjoo;256547 نوشت:
مهمترین نکته در مورد خطا این است که نمی دانیم وجود دارد تا این که آن را کشف کنیم. ما همیشه در مورد خطا در جهل به سر می بریم جز در مورد علم حظوری. زیرا هیچ وقت به خود حقیقت دسترسی ننداریم که خطای انطباق کشفمان را با حقیقت بسنجیم، جز در مورد علم حضوری. امّا این که خطا در فهممان از قرآن را تشخیص نداده ایم، دلیل نمی شود بگوییم وجود ندارد. چطور این را فهمیدید؟ وقتی ادعا کنیم خطا وجود ندارد در جهل مرکب به سر می بریم. یعنی هم نمی دانیم و هم از ندانستن مان بی اطلاعیم.

جهل این نیست که خطایی در آن نیابی.جهل این است که خطایی بیابی و آنرا از عالم به علمش سوال نکنی:ok:.وقتی کتابی مثل ریاضی بی خطا است.شما علمش را نداری که بگویی آن خطا دارد اگر با جایی که خطا دارد مواجه شدی باید آنرا با عالم علمش گزارش کنی.
پس مهمترین نکته این است که شما خطایی نیابی ولی شک به خطا داشته باشی.لذا بگرد ابتدا خطا را پیدا کن و سپس از عالمش سوال کن چون فکر نمی کنم کسی که میگوید قران دارای خطا است در حد یک استاد قران باشد.مانند کسی که ریاضی را بلد نباشد حل کند و بگوید اینها همش مشکل دارد و خطا دارد و اصلاً قابل حل نیست!!!
قرآن که ریاضی نیست اما برای کسی که با آن انس ندارد بهتر است از کتب شناخته شده خودش مثال زد.

armandaneshjoo;256547 نوشت:
صحبت این است که آنچه ما از قرآن می فهمیم غیر از آن چیزی ست که منظور خدا یا آیه است. شما هر متنی را بار اوّل بخوانید نصف جزئیات را جا می اندازید. در مورد قرآن چون نسبت به سایر کتب متن بسیار دشوارتری دارد و بسیار مطلب در آن فشرده شده این خطا خیلی بیشتر است.

قرآن کتابی است واضح و آسان بزبان خود انسان.قرآن ریاضی نیست که حل شود.آیه های قران به صورت واضح و روشن بیان شده انسان باید با تفکر در آیات ان نتیجه گیری کند.
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 17)
ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!

شما مشکلی در آن میبینید؟
اگر شما مشکلی در قران میبینید بیان کنید تا استادان پاسخ شمارا بدهند.وگپرنه فکر نمیکنم این بحث ادامه دار باشد.
یا علی.[/]

نقل قول:
من یبار عرض کردم برادر.قرآن برای کسی که علمش رو نداره خطا پذیر هست.حالا میخواد یه بشر باشه یا یک نفر.مثل یک دانش اموز که یک معادله ریاضی رو بلد نیست حل کنه و دچار خطا هایی میشه.پس کسی که به قران علم کامل داشته باشه هرگز در ان خطایی یافت نمیکنه و کاملاً آنرا درک میکنه.
به قول حاج آقا قرائتی شما از چیه روانشناسان میگویید؟روانشناسان و زیست شناسان هرکسی میخواهند باشند باشند! آنها حتی یک پشه هم خلق نکردند!

جهل این نیست که خطایی در آن نیابی.جهل این است که خطایی بیابی و آنرا از عالم به علمش سوال نکنی:ok:.وقتی کتابی مثل ریاضی بی خطا است.شما علمش را نداری که بگویی آن خطا دارد اگر با جایی که خطا دارد مواجه شدی باید آنرا با عالم علمش گزارش کنی.
پس مهمترین نکته این است که شما خطایی نیابی ولی شک به خطا داشته باشی.لذا بگرد ابتدا خطا را پیدا کن و سپس از عالمش سوال کن چون فکر نمی کنم کسی که میگوید قران دارای خطا است در حد یک استاد قران باشد.مانند کسی که ریاضی را بلد نباشد حل کند و بگوید اینها همش مشکل دارد و خطا دارد و اصلاً قابل حل نیست!!!
قرآن که ریاضی نیست اما برای کسی که با آن انس ندارد بهتر است از کتب شناخته شده خودش مثال زد.

شما دچار یک سوء تفاهم بزرگ هستید. بنده کی گفتم قرآن خطا دارد؟ گفتم فهم ما از قرآن خطا دارد. شما این دو مطلب را با هم اشتباه مخلوط کرده اید. لطفا مطالب مربوط به هر یک را جدا کنید. من که سعی کردم نتوانستم!

نقل قول:
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (054 | قمر - 17)
ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!
شما مشکلی در آن میبینید؟

سادگی قرآن رابطه ای با خطاپذیری فهم بشر ندارد. قرآن چه ساده باشد و چه نه، فهم بشر از آن و از هر چیز دیگر خطا پذیر است.

در نهایت این که سادگی قرآن و خطا پذیری فهم بشر ربطی به موضوع تاپیک ندارد. سوالات بنده این ها اند:

  1. مگر الهی بودن قرآن بی نیاز از اثبات است؟
  2. فرض کنیم اثبات شد که قرآن را خدا فرستاده. کسی که تعارض آن را با علم نشان دهد رد و خدشه ای به آن اثبات وارد کرده. آیا عقلاً می توان در چنین مواردی به الهی بودن قرآن و دلایل درون دینی متوسل شد و آن خدشه را نادیده گرفت یا این که آن خدشه نیازمند جوابی عقلی و برون دینی ست؟
  3. آیا تغییر پذیری علم را دلیلی برای نادیده گرفتن آن خدشه می دانید؟
  4. مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟ پس صحت سنجی و نقد آن چه اشکالی دارد؟
  5. مگر آنچه از قرآن می گویید یا ترجمه می کنید یا برداشت می کنید یا به آن عمل می کنید ابتدا به ذهن و زبان و قلم و دست شما جاری نشده؟ پس چرا آن را صریح قرآن می دانید؟ چرا آن را فهم و برداشت خود از قرآن نمی خوانید؟

به نام خدا
سلام

پست قبلی که تنها یک معرفی بود نه اشتراک در موضوع را که با میخ و چکش به سرمان زدید برادرم , اما ایرادی نیست چون هرچه از دوست رسد نیکوست اما بزارید باز هم تایپیکتان را خراب کنم ! چه ایرادی دارد شما هم دوست هستی و هرچه از من به شما رسد نیکوست !
روی یک مسئله دارم مطالعه میکنم که فعلا به این نتیجه رسیدم که [="blue"]قبول ندارم که فهم بشر از قرآن خطا پذیر باشد[/] . با این حرف بشر را محدود کرده ایم به این که , تنها یک فهم می تواند درست باشد , همچنین قرآن را بسیار کوچک فرض کرده ایم و می گوییم قرآن تنها یک معنی می دهد !

[="red"]به جای کلمه خطا پذیری اسمش را بگذاریم اختلاف زاویه دید ! [/] . قرآن کریم می فرماید :
و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا همه مردم را امت واحدى قرار مى‏داد در حالى كه پيوسته در اختلافند (سوره هود آیه 118)
توی این آیه به خوبی مشخص هست که تمام اختلافات و برداشت های متفاوت از قرآن کریم به علت افکار و دید های متفاوت انسانهاست خوب قرآنی که چنین میفرماید خودش تنها یک معنی را میدهد ؟ البته خوب است اینجا این را هم بگوییم که انسان اصولا باید چند زاویه را ببیند نه اینکه هر برداشتی کرد بگه این درست یا غلط است .

اگر از اختلافات سیاسی مذاهب بگذریم و لایه زیرین آن را ببینیم متوجه میشیم که وجود این همه مذهب خودش نشان دهنده چند لایه بودن قرآن و متفاوت بودن افکار و زاویه دید انسان هاست همچنین تفسیر های متفاوت قرآن هم خودش یک نشانه است . البته برای همه این اختلافات نیز توجیحی وجود دارد که زیبایی این توجیح است که اشک انسان عاجز را بر سر نماز جاری میکند . الله اکبر چقدر خداوند لطف داشتند که اجازه دادند تکاپویی باشد , تحرکی باشد , اختلافی باشد ولله که اگر تحرک نباشد , اگر فریاد زدن نباشد , اگر ادعا کردن نباشد انسان میپوسد , انسان قصه میخورد و انسان به پوچی میمیرد .

سوالایتان را هم به شیوه دوستی جواب دادم , در حرفایم جوابهایتان هست اما ریز هست و شما ریز هایی همچون من را نمیبینید .

سایه طوبی دل جویی حور لب حوض *** به هواي سر كوي [="red"]تو [/]برفت از يادم

[="red"]تو[/] = خدا

یا حق

با سلام خدمت شما


سوالات شما به دو قسمت تقسيم مي شود:


الف)قبل از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي

ب)بعد از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي


در مورد قبل از اثبات قرآن بله سخن شما صحيح است و بايد به عنوان كتاب الهي بودن اثبات شود(پاسخ شماره 1)


اما بعد از اثبات كه محور اصلي سوال شما است در باب تعارض علم و دين مفصل بحث مي شود :


مقدمه اول: نزاع علم و دین یا عقل و دین محصول تصوری ناصواب از نسبت علم و دین و براین اندیشه استوار است که علم در مقابل دین است و علم می­تواند آنچه دین می­گوید نفی­ کند؛ یا اموری وجود دارد که علم آن را اثبات و دین آن را انکار می­کند. اما باید دانست عقل در برابر نقل است نه در برابر دین و خارج از قلمرو معرفت دینی؛ لذا علم ومعرفت علمی خارج از حوزه معرفت دینی نیست تا سخن از علم و دین و ترجیح یکی بر دیگری به میان آید. پس عقل در درون هندسه معرفت دینی قرار گرفته طبعاً منبع معتبر دین و حجت الهی در عرض دلیل نقلی است و معنا ندارد که حجت عقلی از حجت نقلی بیگانه و جدا انگاشته شود بلکه هر دو حجت دینی در خدمت تبیین محتوای دین هستند.[1]


مقدمه دوم :محدودیت­های علم


توجه به علم و اهمیت دادن به آن به معنای قبول دربست و بی­ چون و چرای آن نیست، زیرا علم و عقل بشری به رغم ارزش و اعتبار فراوان از چندین جهت دارای محدودیت است. از جمله: ناتوانی در ارائه یک راه حل کلی و همه جانبه برای سعادت انسان،[2] ضعف در کشف ذاتیات اشیاء و رسیدن به حد تام[3]، ناتوانی در مداوای همه دردهای انسان،[4] ناتوانی در حفظ و پشتیبانی حدود و ارزش های انسانی مثل اخلاق و حقوق [5]، عدم امکان اظهار نظر و پاسخ به مسائل اساسی مربوط به جهان و ارائه شناختی پایدار و قابل اعتماد که ارزش نظری و واقع­ نمایانه داشته باشد نه صرفاً‌ عملی و فنی[6]، و بالاخره ناتوانی درگزارش ازجهان پس از مرگ.[7]


پس از مشخص شدن تعامل و همکاری علم و دین و محدودیت های علم توجه به چند نکته نیز ضروری است:


1- تجربه و علم تنها می­ تواند در مسیری که در دسترس مشاهده وآزمون اوست اظهار نظر کند. اما در مورد دیگر مسائل به ویژه مسیر غیر تجربی که اساساً از دسترس حس وتجربه دور است سخنی ندارد.


2- زبان تحقیقات علمی تنها زبان اثبات است و تنها می­تواند مدعای خود را اثبات کند. اما هیچگاه ادعای انحصاری در این زمینه ندارد. مثلا علم یک آسمان را کشف نموده اما شش آسمان دیگر را انکار نکرده است.[8] عدم توجه به این نکته که دانش تجربی لسان حصر ندارد ؛ گاهی موهم تعارض در برخی یافته های علمی با متون دینی است. اگر عقل حسی و تجربی در سایه مشاهدات و تجارب عملی به کشف رابطه ­ای خاص میان دو چیز دست یافت و اطمینان عقلایی پیداکرد که برای پدیدآمدن پدیده «الف» مثلاً فلان مراحل خاص طی می­ شود، نمی­ تواند بگوید که راه دیگری برای پدیدآمدن «الف» وجود ندارد و تنها طریق انحصاری پیدایش آن همان طریقی است که تجربه نشان داده است. به عنوان نمونه گرچه تجربه می­تواند همه مراحل پیدایش فرد انسانی را از طریق توالد از پدر و مادر تبیین کند اما نمی­تواند خلقت عیسی را بدون پدر ناممکن دانسته و یا خلقت آدم را بدون دخالت والدین انکار کند یا راه را بر سایر کرامات و معجزات ببندد.[9]


3- همچنین مقصود از علم، فرضیه های اثبات نشده ای که دانشمندی آن را ساخته و پرداخته نیست. فرضیه­ های علمی تا وقتی که به حد قطع یا اطمینان عقلایی نرسیده حکایت قابل اعتمادی از واقع ندارند.[10]


بنابر اين كه قضاياى دينى را معنادار بدانيم و آن ها را ميان تهى نشماريم و موضعى واقع گرا اتخاذ نماييم، چگونه مى توان براى موارد تعارض چاره اى انديشيد؟ موارد تعارض ظاهرى علم و دين قابل تقسيم به موارد ذيل است:


الف ـ تعارض ديدگاه علمى قطعى با نظريه دينى قطعى;

ب ـ تعارض نظريه علمى ظنى با نظريه دينى ظنى;

ج ـ تعارض نظريه علمى قطعى با نظريه دينى ظنى;

د ـ تعارض نظريه علمى ظنى با نظريه دينى قطعى.


تعارض جدّى وحقيقى علم ودين تعارض نوع اول است. آنچه در سايرموارد، تعارض تلقى مى شود، تعارض مشكوك و احتمالى است.

تعارض احتمالى مسامحتاً «تعارض» ناميده مى شود و در چنين مواردى ممكن است حقيقتاً تعارضى وجود نداشته باشد. ما صرفاً به دليل ضعف علمى و دست رسى نداشتن به حكم واقعى دينى و علمى، گمان مى كنيم كه تعارض وجود دارد. به هر حال، در مورد نوع اول بايد گفت: لازمه واقع نمايى دين و علم عدم امكان تحقق چنين تعارضى است.


دليلي كه اين موضوع را اثبات مى نمايد:


اين دليل مركّب از مقدّمات ذيل است:


الف) نظريه علمى قطعى نظريه اى است كه بدون شك، مطابق واقع است و واقع را به طور صحيح به ما مى نماياند. دين نيز دربردارنده قضاياى اخبارى واقع نمايى در مورد جهان و انسان است. بنابراين، علم و دين در مواردى ارائه دهنده قضاياى معرفت بخش و مشتركى در موضوع واحدى هستند.


ب) صادق بودن و حقيقت داشتن قضاياى اخبارى به معناى مطابقت داشتن آن ها با واقع است.


ج) واقعيت هر قضيه امر واحدى است و تعدّد بردار نمى باشد.


د) تعارض نظريه علمى قطعى و نظريه دينى قطعى مستلزم اين است كه يك قضيه واحد در آن واحد و با شرايط واحد، هم صادق باشد و هم كاذب باشد و اين غيرممكن است.


نتيجه مقدمات مذكور عدم امكان تعارض دو قضيه قطعى علمى و دينى است.


آنچه بيان شد، عدم تعارض ميان دين واقعى و حقايق واقعى علمى است. اما فهم ما از دين جز در مورد ضروريات و قطعيات دينى، چه بسا منطبق با دين واقعى نباشد.
به همين صورت، دست رسى به نظريات علمى قطعى و منطبق با واقع، به ويژه در علوم انسانى، به ندرت حاصل مى شود. نمودار تاريخ رشد و تحول نظريات علمى و دينى منحنى پرفراز و نشيبى را نشان مى دهد. در طول تاريخ علم، نظريه هاى بسيارى آمده و به تدريج در مصاف با نظريات ديگر به افول گراييده و ابطال شده اند. ظهور نظريه هاى جديد از يك سو، به رشد علم كمك كرده و از سوى ديگر، گاهى پايه هاى نظريات قبلى را سست و لرزان ساخته است. همه اين ها ريشه در دشوارى دست يابى دانشمندان به نظريات مطابق با واقع دارد كه به نوبه خود، وجود نظريات ظنى علمى و دينى و احياناً بروز تعارض ها را به دنبال دارد.


با توجه به اين كه علم و دين هر دو ما را به درك واقع نزديك مى سازند، اگر اين ها در موردى با هم تعارض پيدا كردند، مى توانيم همان راه علاجى را پى بگيريم كه اگر درون حوزه علم نظريه اى متعارض با نظريه ديگر يافت شود و يا درون حوزه دين مطلبى متعارض با ديگرى به چشم بخورد.
در تحليل نظريات علمى، اگر يك نظريه با نظريه ديگرى در تعارض قرار گرفت، در صورتى كه يكى از آن دو قطعى و يا قريب به آن باشد و در مجامع علمى تثبيت شده و مسلّم فرض شود، نظريه ديگر، كه احتمالى و مشكوك است، مورد تأمّل و بازنگرى قرار مى گيرد. اين كار خردپسند تلقى مى شود و هرگز به معناى بى ارزش نمودن برخى از نظريه هاى علمى نيست، بلكه بدان روست كه عقلاً قطع مقدّم بر ظن است و از قابليت اعتماد بيش ترى برخوردار است. اين روش در بحث تعارض ميان ادلّه شرعى نيز جارى است. اگر دو حديث با هم تعارض داشتند و مدلول يكى ظنى و ديگرى قطعى بود، دليل قطعى مقدّم مى شود. از اين رو، همين روش در مورد تعارض نظريه علمى قطعى با نظريه دينى ظنى و يا تعارض نظريه دينى قطعى با نظريه علمى ظنى نيز كارساز است. در مورد اول، علم مقدّم مى شود و نظريه دينى مورد بازنگرى و تفسير مجدد و چه بسا مورد تأويل قرار مى گيرد و در مورد دوم، نظريه دينى مقدّم مى شود و نظريه علمى تصحيح مى گردد



عقل همواره از بین دلیل یقینی و دلیل غیریقینی، دلیل یقینی را مقدم می­کند. از این­رو اگر میان یک یافته علمی که با استقراء تجربی حاصل شده و دلیل نقلی که جهت دلالت و صدور آن قطعی و یقینی باشد تعارضی رخ دهد با توجه به غیریقینی بودن استقراء، دلیل نقلی مقدم می­گردد. زیرا روش علم تجربی تنها مفید ظن و اطمینان است و دستاوردهای آن نمی تواند با یقینیات و ضروریات دین معارضه کند.[11]این خود حاکی از بکار نگرفتن روش کامل و صحیحی برای فهم طبیعت در اینمورد خاص و مغفول ماندن بسیاری عوامل مادی یا غیرمادی است، چرا که درصورت صحت به­کارگیری روش تجربی نباید تعارضی با روش نقلی موجود باشد. .(پاسخ سوال 2 و 3 شما)



اما پاسخ سوال چهارم شما: مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟ پس صحت سنجی و نقد آن چه اشکالی دارد؟


از متن سوال چنين برداشت مي شود كه اعتبار سنجي و نقد قرآن را بعد از اينكه آن را كتاب هدايت فرض كرده ايد مورد سوال قرار داده ايد در حالي كه كاملا بين اين دو تناقض وجود دارد زيرا اگر قرآن را كتاب هدايت بدانيم ........ديگر معنا ندارد قابل نقد و سنجش اعتبار قرار بگيرد زيرا كتابي كه امكان خطا و نقد داشته باشد ديگر كتاب هدايت نخواهد بود كه خداوند دانا به امور بندگان آن را براي هدايت فرستاده باشد تا انسان ها با تمسك به آن راه درست را از نادرست تشخيص دهند.

اما پاسخ سوال پنجم شما :


اگر منظورتان این است که می توان به برداشت هایی که از آیات می شود ایراد گرفت که سخن شما صحیح است اما در مورد آیات این سخن وارد نیست.اما اینکه می گویید برداشت ها مختلف است اینگونه نیست که آیات یه جملات نامفهوم باشند به گونه ای که هر کس به نوعی آن را بیان کند بلکه آیات معانی روشنی دارند و آنچه دیگران به عنوان شرح و تفسیر و تبیین بیان می کنند نیز باید مستند باشد.

قرآن کتابی است که برای هدایت مردم بیان شده است و سخنان خود را به وضوح برای مردم بیان کرده است و خود را مبین و روشن بیان می کند:


«قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبینٌ[12] از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.»


«تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبینٍ[13] این است آیات كتاب و آیات قرآن كه روشن كننده حقائق است.»


با این حال قرآن معنای بسیطی ندارد. و دارای عمقی است که می توان به لایه های مختلف معنایی آن پی برد که در اصطلاح رایج از آن به بطون قرآن تعبیر می کنند و حضرت علی (علیه السلام) درباره آن می فرمایند: همانا قرآن داراى ظاهرى زیبا و باطنى ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى ‏شود، و اسرار نهفته آن پایان نمى ‏پذیرد.[14]


«تفسیر عبارت است از بیان کردن معنای آیه‌های قرآن، روشن کردن و پرده‌برداری از اهداف و مفاهیم آیه‌ها.»[15]

هدف تفسیر تلاش برای پرده برداشتن از بعضی منظورها و رسیدن به بعضی تاویل هاست. یعنی هدف تفسیر یا بالاترین حدّ آن، تاویل است .



[1] جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی , قم، اسراء ، 1386، صص14-16

[2] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، مقدمه ای برجهان بینی اسلامی، ج2،صص 54-56

[3] همو، مجموعه آثار، ج5، (کلیات منطق) ص 63

[4] همو، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا ،1378، صص39-40

[5] همو، مجموعه آثار، درس های اشارات، ج7، ص 120

[6] همو، مجموعه آثار، مقدمه ای برجهان بینی اسلامی، ج2 ، صص77-80

[7] همو، مجموعه آثار، نبوت، ج 4،ص349

[8] خسروپناه، عبدالحسین، همان، ص 363

[9] جوادی آملی، عبداللهف منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، صص120-121

[10] همان، ص 111

[11] حسین زاده، محمد، مبانی معرفت دینی، ‌قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،1380، ص 82

[12] مائده/15

[13] حجر/1

[14] نهج البلاغه، خطبه 18

[15] محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج ۱، ص۴



نقل قول:
با سلام خدمت شما


سوالات شما به دو قسمت تقسيم مي شود:


الف)قبل از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي

ب)بعد از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي


در مورد قبل از اثبات قرآن بله سخن شما صحيح است و بايد به عنوان كتاب الهي بودن اثبات شود(پاسخ شماره 1)


اما بعد از اثبات كه محور اصلي سوال شما است...

جناب کارشناس. با سلام و تشکر فراوان از این حجم زحمت.
شما درخواست بنده را برعکس متوجه شدید. بنده عرض کردم برون دینی بحث شود. یعنی قبل از اثبات آسمانی بودن قرآن. زیرا این موضوع هنوز برای بنده اثبات نشده است. بنده درخواست برون دینی بودن بحث را با رنگ قرمز مشخص کرده بودم تا چنین سوء تفاهمی پیش نیاید.

لذا لطفا برون دینی پاسخ دهید. متشکّرم.

armandaneshjoo;258716 نوشت:
جناب کارشناس. با سلام و تشکر فراوان از این حجم زحمت.
شما درخواست بنده را برعکس متوجه شدید. بنده عرض کردم برون دینی بحث شود. یعنی قبل از اثبات آسمانی بودن قرآن. زیرا این موضوع هنوز برای بنده اثبات نشده است. بنده درخواست برون دینی بودن بحث را با رنگ قرمز مشخص کرده بودم تا چنین سوء تفاهمی پیش نیاید.

لذا لطفا برون دینی پاسخ دهید. متشکّرم.


اگر شک داری آیه ای مانند قرآن بیار . حتی همه مردم هم جمع بشن نمیتونن///
پس برو بدقت قرآن بخون و عمل کن . 2) تو رژه سربازها اگه همه صحیح رژه نرن اصلا نمیتونن رژه برن . (3 قرآن هرکه را خدا بخواد هدایت میکنه و کسی که خدا نمیخواد هدایت کنه 1000 بار هم قرآن بخونه هدایت نمیشه 4) این نماز باعث میشه گناه کار روزی بخودش بیاد و گناهشو ترک کنه رضایت خدا با اعمال ما در ایندنیا بدست میاد(5 وقتی مردیم پشیمونی فایده نداره هیچ کس بدنیا فرستاده نمیشه گناهشو پاک کنه/////

armandaneshjoo;258716 نوشت:
جناب کارشناس. با سلام و تشکر فراوان از این حجم زحمت. شما درخواست بنده را برعکس متوجه شدید. بنده عرض کردم برون دینی بحث شود. یعنی قبل از اثبات آسمانی بودن قرآن. زیرا این موضوع هنوز برای بنده اثبات نشده است. بنده درخواست برون دینی بودن بحث را با رنگ قرمز مشخص کرده بودم تا چنین سوء تفاهمی پیش نیاید. لذا لطفا برون دینی پاسخ دهید. متشکّرم.

با سلام خدمت شما كاربر گرامي

بنده سوال شما را متوجه شدم و شايد شما متوجه نبوديد وقتي سوال مي كنيد اگر قرآن كتاب هدايت است ....يعني اينكه با پيش فرض قبول هدايت نقد خود را وارد كرده ايد.
لطفا به لحن سوال هاي خود يك نگاهي بيندازيد تا متوجه سخن من شويد.

البته بنده بحث تعارض علم و دين را برون ديني بيان كردم و گفتم اگر میان یک یافته علمی که با استقراء تجربی حاصل شده و دلیل نقلی که جهت دلالت و صدور آن قطعی و یقینی باشد تعارضی رخ دهد با توجه به غیریقینی بودن استقراء، دلیل نقلی مقدم می­گردد.

در ضمن سوالي كه در مورد اصل اثبات قرآن مي فرماييد ربطي به موضوع تاپيك ندارد مانند اينكه در جاي ديگر سوالي كرده بوديد از نظر خداباوران اشكالات بي خدايي چيست در ادامه مي گفتيد اول بايد خدا را اثبات كنيد ....

مثلا براي روشن شدن مثالي مي زنم كه سوال كننده مي پرسد اگر خدا عادل است پس اين همه تفاوت بين بندگان چگونه توجيه مي شود كه پاسخگو سوال را ديگر حول اثباتخدا و عدالت او نمي برد بلكه شبهه را به گونه اي پاسخ مي گويد كه با عدالت خدا تنافي نداشته باشد.
بنده حاضرم بحث را آنگونه كه شما مي خواهيد ادامه دهم ولي اينگونه سوال پرسيدن بحث را بسيار به حاشيه مي برد.براي نمونه به موضوعاتي كه در آن بحث مي كنيد يك نگاه بيندازيد تا متوجه سخن بنده شويد.

موفق باشيد

armandaneshjoo;256936 نوشت:
مگر الهی بودن قرآن بی نیاز از اثبات است؟

سلام ! الهی بودن قران بی نیاز به اثبات نیست اما نیازی هم به اثباتش نیست چون صرف این که بفهمیم الهی است آن را میپذیریم! شما نمیپذیرید؟
مثلا ماجرای زندگی پیامبر در شکم نهنگ از دوطریق قابل پذیرش است:
1-اثبات علمی
2-اثبات اینکه این داستان را خدا گفته است
مسلما اثبات علمی آن کاری دشوار و زمان بر است و ممکن است سالها طول بکشد و عمر ما کفاف ندهد بنابراین به سراغ راه حل دوم میرویم که امریست بسیار ساده و راحت!
بنابراین اگر به یک انسان عاقل اثبات شود که قران سخن خداست دیگر دنبال اثبات علمی آن نمیرود و چون این سخن را خدا گفته است آن را با جان و دل میپذیرد مگر اینکه مانند شیطان قصد سرکشی در مقابل خدا را داشته باشد...

armandaneshjoo;256936 نوشت:
فرض کنیم اثبات شد که قرآن را خدا فرستاده. کسی که تعارض آن را با علم نشان دهد رد و خدشه ای به آن اثبات وارد کرده. آیا عقلاً می توان در چنین مواردی به الهی بودن قرآن و دلایل درون دینی متوسل شد و آن خدشه را نادیده گرفت یا این که آن خدشه نیازمند جوابی عقلی و برون دینی ست؟

ببینید مهم این است که الان هر خدشه ای به قران وارد شود جایگاه محکمی ندارد! چون علم روز به روز در حال پیشرفت است! شما از کجا میدانید این خدشه ای که امروز به قران وارد کردید فردا با پیشرفت علم باطل نمیشود؟
بله اگر به یک جایی برسیم که بتوانیم ادعا کنیم علم از این بیشتر پیشرفت نمیکند سخن شما صحیح است و در آن زمان اگر خدشه ای به قران وارد شود باید به الهی بودن قران متمسک شد و آن خدشه را نادیده گرفت! اما تا ظهور امام زمان هیچ کس نمیتواند به نقطه ی پایانی علم دست پیدا کند و ادعا کند زمانی رسیده است که علم از این بیشتر پیشرفت نخواهد کرد!

armandaneshjoo;256936 نوشت:
آیا تغییر پذیری علم را دلیلی برای نادیده گرفتن آن خدشه می دانید؟

بلی! دقیقا! مگر کم بوده است خدشه هایی که از قدیم به قران وارد کرده اند و الان با پیشرفت علم سخن مضحکی به شمار میرود؟
مثلا قران در مورد چگونگی رشد جنین توضیح داده است که در زمان های قدیم قابل تصور نبوده است! اما الان با امکانات و تجهیزات پیشرفته به تمام نکات قرانی این رشد جنین رسیده ایم و هیچ چیز دور از ذهن نیست!

armandaneshjoo;256936 نوشت:
مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟ پس صحت سنجی و نقد آن چه اشکالی دارد؟

اگر به شما اثبات شود که سخن خداست بلی اشکال دارد! میدانید چرا؟ چون شما وقتی با این که میدانید سخن خداست به دنبال چگونگی و اثباتش بروید یعنی دنبال بهانه ای میگردید که به سخن خدا خدشه وارد کنید و این کفر محض است! چون خدا از اشتباه به دور است! اگر بپذیرید که خدا از اشتباه به دور است نباید به دنبال اثبات علمی سخنانش بروید! چون کار مضحکی است چیزی را که میدانید درست است اثبات کنید!

armandaneshjoo;256936 نوشت:
مگر آنچه از قرآن می گویید یا ترجمه می کنید یا برداشت می کنید یا به آن عمل می کنید ابتدا به ذهن و زبان و قلم و دست شما جاری نشده؟ پس چرا آن را صریح قرآن می دانید؟ چرا آن را فهم و برداشت خود از قرآن نمی خوانید؟

اکثر چیزهایی که ما از قران برداشت کردیم سخنان مبین قران است!
یک نکته بسیار مهم در قرآن وجود دارد که متاسفانه خیلی ها آن را نادیده گرفته و با همین قرآن به گمراهی می افتند؛همانگونه که در سوره بقره است..
آن نکته همان آیه 44 سوره نحل است که خداوند می فرماید: أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
و ما این قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی که چه چیزهایی برای آنان نازل شده است.
برادر من ببین در این آیه دو تا است یکی الیک:به تو ای پیغمبر و دیگر الیهم:به مردم...
یعنی این قرآن در مرتبه اول مخصوص و منحصر نبی خداست و بعد مورد استفاده و رجوع ما...
اما برادر شرط تبدیل الیک به الیهم چیست؟؟؟
لتبین للناس....
تبیین نبی خدا بر ایات..
یعنی تا زمانی که تبیین ایات الهی توسط نبی خدا صورت نپذیرد این آیات حتی امکان ضلالت و گمراهی مردم را فراهم می کند..
کمای این که در سوره بقره داریم:يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ

پاسخ هایتا را دوباره خواندم به شما اطمینان می دهم پاسخ هایتان کاملاً درون دینی و پر از فرض های قرآنی اسلامی شیعی بود. تنها قسمت برون دینی این است:

محدودیت های علم:

نقل قول:
ناتوانی در ارائه یک راه حل کلی و همه جانبه برای سعادت انسان
به روز رسانی: امروز احادیث را خواندم و متوجه شدم آنچه در دین به اسم نیاز مردم و راه حل سعادت از آن یاد شده حلال و حرام است.خب این نه حق علم است و نه وظیفه ی آن که کاری را مجاز یا ممنوع کند. این وظیفه ی نظام های حقوقی مثل دین و پلیس است.

نقل قول:
ضعف در کشف ذاتیات اشیاء و رسیدن به حد تام

  1. نفهمیدم یعنی چه
  2. چه ضعفی برای علم است؟
  3. اگر اصللاحات را از فلسفه گرفته اید خب خود فلسفه بیشترین خدمت را به بشر در موارد بالا کرده. خیلی وقت ها هم به آن رسیده.
نقل قول:
ناتوانی در مداوای همه دردهای انسان

  1. همه دردها را نمی دانم یعنی چه
  2. علم و قرآن وظیفه شان دادن اطلاعات است. نه درمان در.
  3. اگر منظورتان این است که علم ابزار درمان همه دردها نیست:
    1. قرآن و اخلاق و معنویت و قرص و کلنگ هم ابزار درمان همه دردها نیستند. هر چیز برای درمان درد خاصی بدرد می خورد.
    2. دردهای کوچک با صبر یا صبر+اراده یا صبر+اراده+تدبیر یا صبر+اراده+تدبیر+اطلاعات هم درمان می شوند. تحقیق به عنوان ابزار را برای دردهایی به کار می برم که با این چهار ابزار درمان نشوند. اگر شما ابزاری می شناسید که وقتی صبر+اراده+تدبیر+اطلاعات+تحقیق جواب نداد بتوان از آن استفاده کرد. بنده که نمی شناسم. لذا به نظرم تحقیق قوی ترین ابزار درمان درد است.
    3. قرآن حتّی اگر هم حرفش درست باشد مال مرحله اطلاعات است و وقتی نتوانستم دردم را با آن درمان کنم سراغ ابزار تحقیق می روم. این نقصی به قرآن وارد نمی کند و مزیتی برای تحقیق نیست. ولی تحقیق به عنوان ابزار از اعتماد به قرآن به عنوان ابزار قوی تر است. علّتش هم پیشرفت کند فهم ما از قرآن در قیاس با پیشرفت سریع
نقل قول:
ناتوانی در حفظ و پشتیبانی حدود و ارزش های انسانی مثل اخلاق و حقوق
علم یعنی تحقیق، امّا شما منظور را نهادهای محقق مثل دانشگاه گرفتید. هر دو معنا را بررسی می کنم:

  1. اگر علم یعنی تحقیق، علمی به نام حقوق و اخلاق هم داریم. در این معنا تحقیق در حقوق و اخلاق است که با ارائه مدرک خوب و بد بودن و حقوق و وظایف را پشتیبانی می کند. همچنین با نگهداری از مدارک و بررسی مجدّدشان حافظ حقوق و اخلاق است.
  2. اگر علم یعنی دانشگاه و نهادهای اجتماعی مسئول علم، حفظ و پشنیبانی حقوق وظیفه نظام حقوقی و حفظ و پشتیبانی از اخلاق وظیفه دین است. نه علم.
پس در هر دو معنا هیچ نقصی وارد نیست.

نقل قول:
عدم امکان اظهار نظر و پاسخ به مسائل اساسی مربوط به جهان و ارائه شناختی پایدار و قابل اعتماد که ارزش نظری و واقع­ نمایانه داشته باشد نه صرفاً‌ عملی و فنی
امکان اظهار نظر و پاسخ به مسائل اساسی که دارد. شناخت نسبتا پایداری هم به دست می دهد. قابلیت اعتماد را نمی دانم یعنی چه و به نظرم بیشتر به شخص بستگی دارد تا به علم و قرآن. ارزش نظری هم خیلی دارد و ارزشش صرفا عملی نیست. اتفاقا ارزش نظری اش از ارزش عملی اش بیشتر است. در این مورد این قرآن است که خیلی ارزش عملی اش از ارزش نظری اش بیشتر است.

امّا واقع نمایانه یعنی چه؟ اگر بروید در عمق دانش شناسی می بینید مفاهیمی چون واقعیت و علم و صحت و ... خیلی ایده آل تر از این حرف ها اند که کامل و بی خطا به دست بیایند. ما همیشه به قسمتی از این مفاهیم دست می یابیم و نه به همه شان

از نظر بنده علم در همه این ها که گفتید محدود امّا پیشگام است. اگر شما قرآن را پیشگام می دانید، بنده 5 مساله اساسی از علم می آورم و شما هم 5 مساله اساسی از قرآن بیاورید. سپس 10 پاسخ علمی بنده می دهم و 10 پاسخ قرآنی شما. بعد بحث را ادامه می دهیم.

نقل قول:
و بالاخره ناتوانی درگزارش ازجهان پس از مرگ

مثلاً ما مطمئن شده ایم جسم در قبر نابود می شود، مدرک هم داریم.اگر منظورتان این است که قرآن خیلی بیشتر گزارش می کند. خب هیچ کس در گزارش جهان پس از مرگ ناتوان نیست. ادّعا کردن که کاری ندارد!

اگر منظورتان این است که جون قرآن برای ادّعایش دلیل دارد اینجا از علم جلو می زند، کاملا حق با شماست. می توانید از این موضوع در ادامه بحث هر استفاده

ای خواستید بفرمایید.

بنده سه ساعت است دارم این پست ها را می خوانم و فکر می کنم. حتّی با اثبات حقانیت قرآن هم نمی توان آن را از نیاز به اساس تحقیقی مبرّا کرد. زیرا باورپذیری یک آیه بستگی به قدرت اثبات و حوزه حقانیت قرآن دارد:

  • اگر ادعا کنیم در قرآن حتی اختلاف قلیلی هم نیست و آن را بپذیریم هر گونه شبهه به اختلاف در قرآن حتی وسط خیابان ما را از باور به آن معاف می کند تا زمانی که شبهه پاسخ داده شود (اثبات گسترده ولی بسیار ضعیف)
  • اگر قرآن را قبول معجزه لایاتیه الباطل می بین یدیه و لا من خلفه بپذیریم هر تعارض بین یک تحقیق و یک آیه تا زمانی که پاسخ داده نشود حق را به محقق می دهد (اثبات گسترده ضعیف)
  • اگر قرآن را با معجزه ی لوجدوا فیه اختلاقا کثیرا بپذیریم هنوز اختلاف قلیل را برای قرآن بلامانع می دانیم و می شود با یک آیه جلوی آیه دیگر استدلال کرد. تا وقتی هم پاسخ داده نشود باور هیچ یک از دو آیه ضروری نیست. (اثبات نسبتا گسترده و نسبتا ضعیف)
  • اگر قرآن را با معجزه تحدّی بپذیریم چند سطح دارد:
    • اگر قبول کنیم جمع کلّ آنچه بشر آورده بر قرآن هیچ نوع برتری ندارد باید هم محقق قرآنی باشیم و هم مجتهد آن و هیچ کوتاهی جایز نیست. تا زمانی هم که به این رده نرسیم نه حق تقلید از مجتهدی را داریم و نه چیزی از دین را می توانیم قبول داشته باشیم. و نه حتّی علوم کتبی را. زیرا بشری اند. فقط هم ملزم به ظاهر قرآنیم بر اساس زبان عربی. (اثبات شدیداً گسترده و بی اندازه ضعیف)
    • اگر قبول کنیم کل یک کتاب تخصصی از یک آیه قرآن در آن فلان موضوع برتری ندارد، هر وقت شبهه ای در تعارض برایمان پیش آید باید حل آن را شروع کنیم. تا پایان حلّ آن هم نمی توان آن آیه را باور داشت. (اثبات گسترده و ضعیف)
    • اگر قبول کنیم مثل کلّ قرآن آورده نشده، کتب تخصصی در حوزه تخصصی خودشان بر قرآن ارجحیت می یابند و می توانند بخش کوچکی از آن را زیر سوال برند (اثبات کلّی و متوسط)
    • اگر قبول کنیم کسی مانند این آیه را نیاورده، دلیل نمی شود که یک آیه را بر یک مقاله علمی در آن زمینه برتری دهیم. زیرا حجم مقاله بیشتر است و قرآن در مقابل آیه آیه می خواهد و نمی گوید یک مقاله نمی تواند از یک آیه بهتر باشد. (اثبات خیلی خاص ولی خیلی قوی)
    • اگر قرآن را با تحدّی به معنای بی رقیبی در شرایط پیامبر بپذیریم فقط در شرایط مشابه شرایط پیامبر نظرش ارجح است (اثبات خاص و بسیار قوی)
  • اگر قرآن را با اعتماد پدیری حضرت محمّد بپذیریم تحقیق خود را در هر چیزی باید از نظر قرآن برتر قرار دهیم (اثبات گسترده با استثنا، قوی ترین اثبات) امّا حتّی با چنین اثباتی نیز یک نیاز به اساس علمی برای قرآن می ماند: تحقیق خود فرد از هر دیدگاهی نگاه کنیم باید بر ایمان ارجح باشد.البته اگر محققی مسلمان باورش را از دست دهد باید تا حدّی به احکام پایبند باشد:
    • باید احکام شخصی اسلام را هر چند مخالف باورش باشد انجام دهد. زیرا تعهد کرده.
    • برای عمل به احکام اجتماعی خدا مثل نهی از منکر و جهاد باید از آن مسلمان بپرسد. زیرا او با خدا عهد کرده که احکام را انجام دهد نه با این فرد. اگر طرف راضی باشد واجب است، وگرنه ممنوع.
    • اجرای احکام در مورد غیر مسلمانان حتّی با اجازه ی خود آنها اخلاقا مجاز نمی شود.

armandaneshjoo;259837 نوشت:
بنده سه ساعت است دارم این پست ها را می خوانم و فکر می کنم. حتّی با اثبات حقانیت قرآن هم نمی توان آن را از نیاز به اساس تحقیقی مبرّا کرد. زیرا باورپذیری یک آیه بستگی به قدرت اثبات و حوزه حقانیت قرآن دارد:

حقانیت قران از نظر شما چیست؟ این که اثبات شود قران سخن خداست آیا از نظر شما برای حقانیت قران کافی است؟

armandaneshjoo;259837 نوشت:
اگر قبول کنیم جمع کلّ آنچه بشر آورده بر قرآن هیچ نوع برتری ندارد باید هم محقق قرآنی باشیم و هم مجتهد آن و هیچ کوتاهی جایز نیست. تا زمانی هم که به این رده نرسیم نه حق تقلید از مجتهدی را داریم و نه چیزی از دین را می توانیم قبول داشته باشیم. و نه حتّی علوم کتبی را. زیرا بشری اند. فقط هم ملزم به ظاهر قرآنیم بر اساس زبان عربی. (اثبات شدیداً گسترده و بی اندازه ضعیف)

چرا حق پرسیدن از یک مجتهد و محقق قرانی را نداریم؟
اول میریم از یک محقق و مجتهد صحت قضیه رو جویا میشیم بعد قبول میکنیم کل آنچه بشر آورده بر قران هیچ نوع برتری ندارد!

armandaneshjoo;259837 نوشت:
اگر قرآن را قبول معجزه لایاتیه الباطل می بین یدیه و لا من خلفه بپذیریم هر تعارض بین یک تحقیق و یک آیه تا زمانی که پاسخ داده نشود حق را به محقق می دهد (اثبات گسترده ضعیف)

چرا حق را به محقق میدهد؟ مگر آن محقق در پایان دنیا قرار گرفته است و در نقطه ی پایانی علم ایستاده است؟ مگر بعد از کشفیات آن محقق دیگر علم از آنی که هست پیشرفت نخواهد کرد؟ پس چرا حق را به محقق بدهیم؟ (از نظر من این مهمترین بحث این تاپیک است! از نظر من نقطه نقطه ی قران با علم اثبات میشود! اما کدام علم؟ این علمی که الان بشر در اختیار دارد؟ خیر بزرگوار!
از نظر بنده محققی که تصور کند نمیتوان آیات قران رو با علم امروز اثبات کرد بی سوادی بیش نیست! دلیل دارم!
چون یک انسان با سواد میفهمد که علم روز به روز در حال پیشرفت است و هرگز خود را محدود به ابتکارات امروز نمیکند!
اتفاقا یک محقق با سواد و باشعور بعد از اینکه به او ثابت شد قران سخن خداست به جای اینکه خود را محدود به علم این زمانه کند آیات عجیب قران در ذهنش جرقه ای ایجاد میکند برای کشف و ابتکارات تازه!
چون یقین دارد که خدا از اشتباه به دور است! در نتیجه به جای محدود کردن خود و اشکال گیری از خدا به دنبال اشکال گیری از علم امروز میرود و به دنبال دستاوردهای جدید برای ابتکارات تازه میرود تا به کمک قران چیزهای جدیدی کشف کند....
اصلا به نظر من اگر شما بپذیرید که قران سخن خداست دیگر نیازی به ادامه بحث نیست چون نباید در اشتباه بودن آن شک کنید! باید در اشتباه کردن خودتان و علمتان شک کنید...
اگر اشتباه نکنم حدیث داریم تمام اختراعات تا زمان امام زمان دو بیست و هفتم است. یعنی اگر علم را بیست و هفت قسمت کنیم، تمام ابتکارات بشر تا الان دو قسمت است. ۲۵ قسمت باقیمانده زمان امام زمان ظهور می‌کند.

armandaneshjoo;259837 نوشت:
اگر قرآن را با تحدّی به معنای بی رقیبی در شرایط پیامبر بپذیریم فقط در شرایط مشابه شرایط پیامبر نظرش ارجح است (اثبات خاص و بسیار قوی)

خب آیا نمونه ی مشابهی وجود دارد؟

نقل قول:
حقانیت قران از نظر شما چیست؟
یعنی برای الهی بودنش دلیلی داشته باشیم.

نقل قول:
اول میریم از یک محقق و مجتهد صحت قضیه رو جویا میشیم بعد قبول میکنیم کل آنچه بشر آورده بر قران هیچ نوع برتری ندارد!
شما دارید تحدّی را با پذیرش حقّانیت قرآن اثبات می کنید. برای این کار باید اوّل برای حقانیت قرآن اثبات دیگری داشته باشید. تازه اثباتتان باید خیلی قوی باشد. زیرا نتیجه ای که می خواهید از آن بگیرید (برتری قرآن به همه چیز) خیلی بزرگتر است.

اگر منظورتان این است که از زیر اجتهادش فرار کنید، خب به محض این که بفهمید قرآن از همه آنچه بشر آورده برتری دارد اجتهاد ضروری می شود. فرقی نمی کند قبلاً از مجتهدی پرسیده اید یا نه.

نقل قول:
آیا نمونه ی مشابهی وجود دارد؟
بنده خودم این نوع تحدّی را قبول دارم. ولی نگشته ام ببینم نمونه مشابه هست یا نه.

نقل قول:
نقل قول:
اگر قرآن را قبول معجزه لایاتیه الباطل می بین یدیه و لا من خلفه بپذیریم هر تعارض بین یک تحقیق و یک آیه تا زمانی که پاسخ داده نشود حق را به محقق می دهد (اثبات گسترده ضعیف)
چرا حق را به محقق میدهد؟
زیرا لایاتیه الباطل من بین یدیه یک ادعای کلّی ست که یک مثال نقض برای ابطالش کافیست.

نقل قول:
گر آن محقق در پایان دنیا قرار گرفته است و در نقطه ی پایانی علم ایستاده است؟ مگر بعد از کشفیات آن محقق دیگر علم از آنی که هست پیشرفت نخواهد کرد؟ پس چرا حق را به محقق بدهیم؟ (از نظر من این مهمترین بحث این تاپیک است!
در پست قبلی صحبت شد که علم نقطه پایانی ندارد. در پست دو تا قبل نیز عرض شد که تحقیق زمانی شروع می شود که با آن چهار روش دیگر از جمله کسب اطلاع از منبع قابل اعتماد (از جمله قرآن) درد مان درمان نشود. اگر بخواهیم در نتیجه تحقیق پیشداوری کنیم (مثلاً بگوییم اگر مثلا قرآن بود صحیح وگرنه غلط) همان بهتر که یا تحقیق را شروع نکنیم، یا برویم در علوم وحیانی یا قرآنی تحقیق کنیم.

نقل قول:
از نظر من نقطه نقطه ی قران با علم اثبات میشود! اما کدام علم؟ این علمی که الان بشر در اختیار دارد؟ خیر بزرگوار!
اگر جنین باشد علم از 2000 سال پیش تا کنون باید به قرآن همگرا شده باشد. بنده دو تا پست مفصل در این مورد زدم که پاک شد. گفتند فروم مال سوال کردن است نه جواب دادن و هدفتان از این تاپیک معلوم نیست! ولی شما همچنان آزادید یک تحقیق علمی صورت دهید که همگرایی علم و قرآن را اثبات کند. سپس بنده معجزه علمی قرآن را از شما می پذیرم. خوشبختانه یکی از پستام سالم مونده که در پست بعد میارمش. اسم اون یکی این بود: پروژه اثبات وجود خدا از طریق راستگویی حضرت محمّد

نقل قول:
اگر شما بپذیرید که قران سخن خداست دیگر نیازی به ادامه بحث نیست
در پست 21 عرض شد که اثبات حقانیت قرآن کافی نیست. بستگی دارد این اثبات چقدر قوی باشد. ادّعاهای بزرگ مدارک بزرگ می طلبند.

نقل قول:
اگر شما بپذیرید که قران سخن خداست دیگر نیازی به ادامه بحث نیست چون نباید در اشتباه بودن آن شک کنید! باید در اشتباه کردن خودتان و علمتان شک کنید...
بله.. در اشتباه بودن عمل خودم به شک می افتم و نه در قرآن. امّا حتّی در این صورت نیز گاه حقّ اطاعت از قرآن را ندارم. همانطور که اینجا توضیح دادم: حتّی اگر خود خدا هم مستقیم به انسان دستوری دهد، تا طمانی که قوه قضاوت اخلاقی فرد این فرمان را نپذیرد (با صرف نظر از این که چه کسی آن را صادر کرده) نباید به آن عمل کرد. و اگر عمل کنیم بی اخلاق می شویم.

بخشی از پروژه که پاک نشده، نقل قول از اینجا:

آیاتی که برای اعجاز قرآن اوردید شدیداً به دلم نشست. برا همین یه پروژه پیشنهاد می کنم. پروژه رو پست کردم اینجا. اگه تاپیک تایید شد لطفا اونجا جواب بدید. چون به این تاپیک مربوط نیست.

پروژه اثبات وجود خدا از طریق اعجاز قرآن (دو مرحله داره)

مرحله اول: این که تعیین کنیم معجزه کردن یه نفر چه ربطی به وجود خدا داره.

یه راهش اینه: فرض کن همین الان من از حضرت محمّد خواستم معجزه کنه، اگه کرد من هر چی بگه قبول دارم. اونم اون کارو انجام داد. منم رفتم تحقیق کردم دیدم جعلی نیست. حالا من تعهد اخلاقی دارم حرفشو باور کنم.

خب من از قرآن پدیده های علمی نخواستم. چون مساله من این نیست. تعهدم نکردم اگه معجزه باشه هر چی پیامبر گفت تا آخر عمر قبول کنم. اعتقاد من به لزوم پویایی تحقیق محکم تر از ایناست. ضمنا این کار غیر اخلاقیه

مشکل اولو میشه اینجوری حل کرد: پیامبر خودش یه معجزه می کنه و بعد تحدی می کنه. کسی هم نمی تونه باهاش مقابله کنه. پیامبر نتیجه گیری می کنه که من با یه قدرت برتر در ارتباطم. تا اینجاش قبول.

از کجا معلوم اون قدرت برتر خدا باشه؟

مشکل دوم رو میشه این جوری حل کرد: من به هر جنبه از اسلام که بر اساس قسمت هایی از قرآنه که با علم روز هماهنگه ایمان بیارم و عمل کنم و هر جنبه ای رو که علم روز تایید نمی کنه تعطیل کنم. یه دین پویا.

اشکالی درش می بینید؟

مرحله دوم: این که ببینیم اون پدیده واقعا برهان یا معجزه است یا نه

با تطبیق قرآن بر مدارک میشه دو جور برهان وجود خدا تولید کرد

نوع اول (مدرک گرا)
بر اساس آیا لایاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه که یه معجزه برای قرآن محسوب میشه (البته هنوز شک دارم واقعا معجزه باشه) می سنجیم ببینیم چقدر از مدارک با قرآن همخوانه و چقدر ضدیت داره. این کارو برای کل تاریخ علم انجام میدیم. ببینیم قرآن با علم هر روزگاری چقدر همخوانی داره. اگه نمودار نزولی باشه اعجاز رد میشه. اگه صعودی باشه پذیرفته میشه. ولی در هر دوحالت با یکی از قوائد دانش شناسی (تز، آنتی تز، سنتز) در تعارضه و آزمون مردوده. اون قانونه پیش بینی می کنه که نمودار باید نوسانی بشه!

امّا همینجا میشه سه تا آزمون دیگه طراحی کرد:
1- اون قائده هه رو تضعیف کنیم و همین آزمونو قبول کنیم.
2- همون نمودارو میکشیم ولی فقط برا سنتز ها. باید صعودی باشه.
3- از بین تز ها و آنتی تزها هم هر کدوم صعودی بودو بر میداریم میگیم قرآن بین مکاتب علمی این مکتب ها رو تایید کرده. نباید بین اون مکتب ها تناقض باشه. تعداد تناقضات رو بر حسب زمان نمودار می کنیم باید یا نزولی بشه یا اره ای. خلاصه قابل توجیه باشه. چون پیشرفت کردن.

نوع دوم (عقل گرا یا تجربه گرا)
این زیاد جالب نیست، چون من تجربه گرا ام. ولی برا 99% مردم بهترین روشه

میگیم چطور حضرت محمد که مدرسه نرفته بوده تونسته بدون استاد چنین کتابی بیاره با این همه نظریه علمی.

برای این کار باید فقط از بهترین نظریات علمی استفاده کنیم: نظریاتی که مدارکشون همگرا شدن. آخه وقتی مدارک همگرا میشن نظریه تو یه مرز گیر میفته و امکان تغییرش محدود میشه. پس خطای پروژه ما هم محدود میشه

این آزمون 4 مرحله داره:

  1. و
  2. و
  3. و
برای این کارا لازمه آیات قرآنی رو که باید آزمودشون جمع آوری کنیم. که این کار با شما دوستان و کارشناسان عزیز است. زیرا بنده در مورد هیچ یک از آیات قرآن ادعایی ندارم.

اینجا اون پروژه ای بود که پاک شد و از دستش دادم

velayat نوشت:
armandaneshjoo نوشت:
آفرین. این حرفو می تونم در مورد حضرت محمّد بپذیرم و براش یه سند تاریخی دارم. امّا سندم رو جامعه نمی پسنده. اگه بشه با هم بگردیم چند تا سند دیگه جور کنیم که حضرت محمّد معجزه می کردن خیلی خوبه. در مورد بقیه پیامبرا کار سخت تره و زیاد مفید نیست.

سوال اینجاست که این چطوری میتونه وجود خدا رو ثابت کنه؟

بنده قبلا به یکی دیگه از کاربرا هم یه روش مشابه یشنهاد دادم: پروژه اثبات وجود خدا از طریق راستگویی حضرت محمّد


به هیچ وجه این پروژه قابل اعتنا نیست!
چون هیچ دلیلی بر دلالت معجزه بر صدق ادعای نبی وجود ندارد
بر فرض اعجاز قران
در مورد نقد اعجاز قران به این تاپیکها از بنده مراجعه کنید:
از کجا معلوم آینده مانند قران نمیاد؟؟؟(كارشناس:رسا)
منظور از مثل آوری قرآن چیست؟(كارشناس:رسا)
در مورد اینکه به هیچ مسئله تاریخی نمی شود یقین کرد به این تاپیک مراجعه کنید:
اثبات و یقین به وجود حضرت محمد در تاریخ(کارشناس صدر)

armandaneshjoo;259825 نوشت:
اسخ هایتا را دوباره خواندم به شما اطمینان می دهم پاسخ هایتان کاملاً درون دینی و پر از فرض های قرآنی اسلامی شیعی بود. تنها قسمت برون دینی این است:

با سلام خدمت شما



دوست گرامي اگرفرض كنيم قرآن را خدا فرستاده (طبق فرضي كه در سوال مطرح كرديد) بايد به لوازم آن نيز باور داشته باشيم كه شامل راه هدايت بودن قرآن و عدم خطاپذيري آن مي باشد.


اين سوال را چه از يك مسلمان يا مسيحي يا يهودي نيز بپرسيد كه اگر قبول كنيم كه فلان كتاب را خدا فرستاده است بايد بگويد كتابي كه خدا فرستاده است و براي هدايت بشر است خطا پذير نخواهد بود زيرا اين منافات با هدايت بشر دارد و اينكه خداوند خطا و اشتباه نمي كند.


اين استدلال عقلي است و قرآن صداق يك قاعده كلي است:اگر كتابي را خدا فرستاده باشد آن كتاب خطا پذير نيست.

حال در مقابل كتاب آسماني ، علوم طبيعي و تجربي قرار مي گيرند كه خطاپذير هستند در نتيجه تعارض بين علم قطعي و علم خطاپذير واقع مي شود كه عقلا يقين برظن مقدم است.


در واقع طبق احتمالاتي كه در باب تعارض گفته شد مي توانيد مصاديق را به جاي موارد كلي قرار دهيد و نتيجه خود را بگيريد.


armandaneshjoo;259825 نوشت:
فهمیدم یعنی چه چه ضعفی برای علم است؟ اگر اصللاحات را از فلسفه گرفته اید خب خود فلسفه بیشترین خدمت را به بشر در موارد بالا کرده. خیلی وقت ها هم به آن رسیده.

حد تام تعریفی است که تمام ماهیت و حقیقت شیء را بیان می کند و بنابراین، ذاتیات، یعنی مقومات معرَّف( شیء تعریف شده )را در بر دارد و به همین دلیل، کاملترین و بهترین نوع تعریف است.

در مقام تعریف یک شیء اگر بتوانیم به کنه ذات او پی ببریم یعنی اجزاء ماهیت آن را که عبارت است از اجناس و فصول آن تشخیص بدهیم و بیان کنیم، به کاملترین تعریفات دست یافته ایم و چنین تعریفی را « حد تام» میگویند.


اما اگر به بعضی از اجزاء ماهیت شیء مورد نظر دست یابیم نه به همه آنها، چنین تعریفی را « حد ناقص» میخوانند.


در میان تعریفات، تعریف کامل « حد تام» است، ولی متاسفانه فلاسفه اعتراف دارند که بدست آوردن « حد تام» اشیاء چون مستلزم کشف ذاتیات اشیاء است و به عبارت دیگر مستلزم نفوذ عقل در کنه اشیاء است، کار آسانی نیست. آنچه به نام حد تام در تعریف انسان و غیره میگوئیم خالی از نوعی مسامحه نیست.[مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏5، ص: 63 ] ابن سینا نيز بر دشواری این نوع تعریف، تاکید می ورزد و آن را برای آدمی تقریبا ناممکن می داند.[ر.ك:دانشنامه رشد ،حد تام]

armandaneshjoo;259825 نوشت:
همه دردها را نمی دانم یعنی چه علم و قرآن وظیفه شان دادن اطلاعات است. نه درمان در. اگر منظورتان این است که علم ابزار درمان همه دردها نیست: قرآن و اخلاق و معنویت و قرص و کلنگ هم ابزار درمان همه دردها نیستند. هر چیز برای درمان درد خاصی بدرد می خورد. دردهای کوچک با صبر یا صبر+اراده یا صبر+اراده+تدبیر یا صبر+اراده+تدبیر+اطلاعات هم درمان می شوند. تحقیق به عنوان ابزار را برای دردهایی به کار می برم که با این چهار ابزار درمان نشوند. اگر شما ابزاری می شناسید که وقتی صبر+اراده+تدبیر+اطلاعات+تحق یق جواب نداد بتوان از آن استفاده کرد. بنده که نمی شناسم. لذا به نظرم تحقیق قوی ترین ابزار درمان درد است. قرآن حتّی اگر هم حرفش درست باشد مال مرحله اطلاعات است و وقتی نتوانستم دردم را با آن درمان کنم سراغ ابزار تحقیق می روم. این نقصی به قرآن وارد نمی کند و مزیتی برای تحقیق نیست. ولی تحقیق به عنوان ابزار از اعتماد به قرآن به عنوان ابزار قوی تر است. علّتش هم پیشرفت کند فهم ما از قرآن در قیاس با پیشرفت سریع

سخن در مورد محدوديت هاي علم آدمي است و اينكه در بسياري از موارد محدود است اما قياس قرآن با علم ،قياس مع الفارق است زيرا قرآن و دين به صورت عام براي سعادت بشر و رسيدن او به كمال هستند و در اين زمينه محدوديتي ندارند و درمان همه مشكلات انسان مثل موارد پزشكي و... جزو اهداف آن ها محسوب نمي شود كه بگوييم در اين زمينه محدود هستند همچنانكه علم نيز براي سعادت كلي انسان نمي تواند برنامه كاملي ارائه دهد(همچنانكه مشاهده مي كنيم )


در مورد تحقيق نيز اگر شما لوازم اوليه را داشته باشيد و مقدمات شما صحيح باشد به نتيجه مورد نظر مي رسيد ولي در صورتي كه مقدمات لازم را نداشته باشيد ديگر به نتيجه نخواهيد رسيد حتي اگر تحقيق كنيد.البته بحث علم و دين كه داريم در مورد همين منابع است و تحقيق مسئله ديگري است كه نبايد بين اين دو خلط كرد.

armandaneshjoo;259825 نوشت:
امکان اظهار نظر و پاسخ به مسائل اساسی که دارد. شناخت نسبتا پایداری هم به دست می دهد. قابلیت اعتماد را نمی دانم یعنی چه و به نظرم بیشتر به شخص بستگی دارد تا به علم و قرآن. ارزش نظری هم خیلی دارد و ارزشش صرفا عملی نیست. اتفاقا ارزش نظری اش از ارزش عملی اش بیشتر است. در این مورد این قرآن است که خیلی ارزش عملی اش از ارزش نظری اش بیشتر است. امّا واقع نمایانه یعنی چه؟ اگر بروید در عمق دانش شناسی می بینید مفاهیمی چون واقعیت و علم و صحت و ... خیلی ایده آل تر از این حرف ها اند که کامل و بی خطا به دست بیایند. ما همیشه به قسمتی از این مفاهیم دست می یابیم و نه به همه شان از نظر بنده علم در همه این ها که گفتید محدود امّا پیشگام است. اگر شما قرآن را پیشگام می دانید، بنده 5 مساله اساسی از علم می آورم و شما هم 5 مساله اساسی از قرآن بیاورید. سپس 10 پاسخ علمی بنده می دهم و 10 پاسخ قرآنی شما. بعد بحث را ادامه می دهیم.

فكر كنم منظور بنده را متوجه نشده باشيد:

علم چگونه و در چه حدودى به ما بينايى و بينش مى ‏دهد؟
علم مبتنى بر دو چيز است: فرضيه و آزمون. علم به اين طريق به كشف علتها و كشف آثار و معلولها مى ‏پردازد؛ با آزمايش عملى، علت چيزى و يا اثر و معلول چيزى را كشف مى‏ كند و باز به سراغ علت آن علت و معلول آن معلول مى ‏رود و تا حد ممكن به كشف خود ادامه مى ‏دهد.


كار علم از آن جهت كه بر آزمون عملى مبتنى است، مزايايى دارد و نارسايي هايى. بزرگترين مزيت كشفيات علمى اين است كه دقيق و جزئى و مشخص است.اما علم به موازات اينكه دقيق و مشخص و جزئى است و درباره هر امر جزئى قادر است هزاران مسئله بياموزاند، دايره ‏اش محدود است. محدود است به چه؟ به آزمون. تا آن حد پيش مى ‏رود كه عملًا بتواند آن را تحت آزمايش درآورد


آيا اينكه جهان آغازى و فرجامى دارد يا از هر دو طرف بى ‏نهايت است قابل آزمايش است، يا عالِم وقتى كه به اين نقطه مى‏ رسد، آگاهانه يا ناآگاهانه، بر شهپر فلسفه مى ‏نشيند و اظهار نظر مى ‏كند؟


از نظر علم، جهان كهنه كتابى است كه اول و آخر آن افتاده است، نه اولش معلوم است نه آخرش. اين است كه جهان‏بينى علمى، جزءشناسى است نه كل‏ شناسى. جهان‏بينى علمى به حكم محدوديتى كه ابزار علم (فرضيه و آزمون) براى علم جبراً به وجود آورده است، از پاسخگويى به يك سلسله مسائل اساسى جهان‏شناسى كه خواه ناخواه براى ايدئولوژى پاسخگويى قطعى به آنها لازم است، قاصر است، از قبيل: جهان از كجا آمده است؟ به كجا مى‏ رود؟ ما در چه نقطه و موضع از مجموع هستى هستيم؟ آيا جهان از نظر زمانى، اول و آخر دارد يا ندارد؟ از نظر مكانى چطور؟ آيا هستى در مجموع خود صحيح است يا غلط؟ حق است يا پوچ؟ زشت است يا زيبا؟ آيا بر جهان سنتهاى ضرورى و لايتغير حاكم است يا هيچ سنت غيرقابل تغييرى وجود ندارد؟ آيا هستى در مجموع خود يك واحد زنده و باشعور است يا مرده و بى ‏شعور، و وجود انسان يك استثناء و تصادف است؟ آيا موجود معدوم مى ‏شود؟ آيا معدوم موجود مى ‏شود؟ آيا اعاده معدوم ممكن است يا محال؟ آيا جهان و تاريخ عيناً مو به مو- هرچند پس از ميلياردها سال- قابل تكرار است (نظريه دور و كور)؟ آيا به راستى وحدت حاكم است يا كثرت؟ آيا جهان تقسيم مى ‏شود به مادى و غيرمادى، و جهان مادى بخشى كوچك از مجموع جهان است؟ آيا جهان، هدايت‏ شده و بيناست يا كور و نابينا؟ آيا جهان با انسان در حال داد و ستد است؟ آيا جهان در برابر نيكى و بدى انسان عكس ‏العملى نيك و بد دارد؟آيا پس از اين حيات فانى يك حيات باقى وجود دارد؟ و امثال اين پرسشها.[ر.ك:مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى ج‏2 ،ص77- 81 ]

با تشکر از تلاش ارزشمندتان این تاپیک اکنون به اولویت اول بنده تبدیل شده. سعی می‌کنم واضح و مشروح توضیح داده تمام مطالب را جمع بندی و ساده سازی کنم.

سوال 1: مگر الهی بودن قرآن بی نیاز از اثبات است؟
پاسخ شما به سوال 1:

نقل قول:
سوالات شما به دو قسمت تقسيم مي شود:

الف)قبل از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي


ب)بعد از اثبات قرآن به عنوان كتاب الهي


در مورد قبل از اثبات قرآن بله سخن شما صحيح است و بايد به عنوان كتاب الهي بودن اثبات شود(پاسخ شماره 1)

نظر بنده در مورد پاسخ شما: در این پست توضیح داده شد که قرآن حتّی بعد از اثبات الهی بودنش نیازمند اساس تحقیقاتی ست. منظور از تحقیقات خصوصا دین شناسی و جامعه شناسی.

سوال 2:

فرض کنیم اثبات شد که قرآن را خدا فرستاده. کسی که تعارض آن را با علم نشان دهد رد و خدشه ای به آن اثبات وارد کرده. آیا عقلاً می توان در چنین مواردی به الهی بودن قرآن و دلایل درون دینی متوسل شد و آن خدشه را نادیده گرفت یا این که آن خدشه نیازمند جوابی عقلی و برون دینی ست؟
پاسخ شما به سوال 2:
نقل قول:
اگرفرض كنيم قرآن را خدا فرستاده (طبق فرضي كه در سوال مطرح كرديد) بايد به لوازم آن نيز باور داشته باشيم كه شامل راه هدايت بودن قرآن و عدم خطاپذيري آن مي باشد.
نظر بنده در مورد پاسخ شما: جمله بنده را کامل نخواندید. آن را کوتاه می کنم تا بهتر متوجه شوید: فرض کنیم الهی بودن قرآن اثبات شده و پس از مدّتی رد شد. خب قرآن به همان جایگاه قبل از اثبات بر می گردد! پس باز باید مشکل را برون دینی حل کرد. قرآن چه قبل از اثبات حقانیتش و چه در حین پاسخ دادن به شبهات حقانیتش به تحقیق برون دینی نیازمند است. طرز تفکر «یک بار اثبات برای همیشه» اساسی ندارد. زیرا شنونده متعهّد نشده که اگر برایم اثبات کردید دیگر شک نخواهم کرد. اتفاقا برعکس. او متعهّد است شک کند و بپرسد و حلاجی کند. این قولی ست که حتی خود قرآن هم از ما گرفته.

سوال 3: آیا تغییر پذیری علم را دلیلی برای نادیده گرفتن آن خدشه می دانید؟
پاسخ شما به سوال 3:

نقل قول:
محدودیت­های علم


توجه به علم و اهمیت دادن به آن به معنای قبول دربست و بی­ چون و چرای آن نیست، زیرا علم و عقل بشری به رغم ارزش و اعتبار فراوان از چندین جهت دارای محدودیت است. از جمله: ناتوانی در ارائه یک راه حل کلی و همه جانبه برای سعادت انسان،[2] ضعف در کشف ذاتیات اشیاء و رسیدن به حد تام[3]، ناتوانی در مداوای همه دردهای انسان،[4] ناتوانی در حفظ و پشتیبانی حدود و ارزش های انسانی مثل اخلاق و حقوق [5]، عدم امکان اظهار نظر و پاسخ به مسائل اساسی مربوط به جهان و ارائه شناختی پایدار و قابل اعتماد که ارزش نظری و واقع­ نمایانه داشته باشد نه صرفاً‌ عملی و فنی[6]، و بالاخره ناتوانی درگزارش ازجهان پس از مرگ.[7]


پس از مشخص شدن تعامل و همکاری علم و دین و محدودیت های علم توجه به چند نکته نیز ضروری است:


1- تجربه و علم تنها می­ تواند در مسیری که در دسترس مشاهده وآزمون اوست اظهار نظر کند. اما در مورد دیگر مسائل به ویژه مسیر غیر تجربی که اساساً از دسترس حس وتجربه دور است سخنی ندارد.


2- زبان تحقیقات علمی تنها زبان اثبات است و تنها می­تواند مدعای خود را اثبات کند. اما هیچگاه ادعای انحصاری در این زمینه ندارد. مثلا علم یک آسمان را کشف نموده اما شش آسمان دیگر را انکار نکرده است.[8] عدم توجه به این نکته که دانش تجربی لسان حصر ندارد ؛ گاهی موهم تعارض در برخی یافته های علمی با متون دینی است. اگر عقل حسی و تجربی در سایه مشاهدات و تجارب عملی به کشف رابطه ­ای خاص میان دو چیز دست یافت و اطمینان عقلایی پیداکرد که برای پدیدآمدن پدیده «الف» مثلاً فلان مراحل خاص طی می­ شود، نمی­ تواند بگوید که راه دیگری برای پدیدآمدن «الف» وجود ندارد و تنها طریق انحصاری پیدایش آن همان طریقی است که تجربه نشان داده است. به عنوان نمونه گرچه تجربه می­تواند همه مراحل پیدایش فرد انسانی را از طریق توالد از پدر و مادر تبیین کند اما نمی­تواند خلقت عیسی را بدون پدر ناممکن دانسته و یا خلقت آدم را بدون دخالت والدین انکار کند یا راه را بر سایر کرامات و معجزات ببندد.[9]


3- همچنین مقصود از علم، فرضیه های اثبات نشده ای که دانشمندی آن را ساخته و پرداخته نیست. فرضیه­ های علمی تا وقتی که به حد قطع یا اطمینان عقلایی نرسیده حکایت قابل اعتمادی از واقع ندارند.[10]


نظر بنده در مورد پاسخ شما:
ایراداتی که به علم گرفته اید بی اندازه مبهم است. بنده اینجا سعی کردم پاسخ را با بهترین برداشتم از صحبت هایتان بدهم. امّا پست های بعدی شما (28 و 29 درست قبل از این پست) نشان داد منظورتان را درست نفهمیده ام. لذا سعی می کنم ابهامات موجود در پاسخ تان را روشن می کنم تا بتوانید پاسخ دقیقتری ارائه فرمایید. برای این کار به زمان بیشتری نیاز دارم.

سوال 4: مگر قرآن کتاب هدایت نیست؟ پس صحت سنجی و نقد آن چه اشکالی دارد؟
پاسخ شما به سوال 4:

نقل قول:
از متن سوال چنين برداشت مي شود كه اعتبار سنجي و نقد قرآن را بعد از اينكه آن را كتاب هدايت فرض كرده ايد مورد سوال قرار داده ايد در حالي كه كاملا بين اين دو تناقض وجود دارد زيرا اگر قرآن را كتاب هدايت بدانيم... ديگر معنا ندارد قابل نقد و سنجش اعتبار قرار بگيرد زيرا كتابي كه امكان خطا و نقد داشته باشد ديگر كتاب هدايت نخواهد بود كه خداوند دانا به امور بندگان آن را براي هدايت فرستاده باشد تا انسان ها با تمسك به آن راه درست را از نادرست تشخيص دهند.
نظر بنده در مورد پاسخ شما: بله. چه قبل و چه بعد از پذیرش کتاب هدایت بودن قرآن می شود آن را مورد سوال قرار داد.تناقضی در کار نیست. این فرض که قرآن کتاب هدایت است فرض ایمنی نیست. بلکه می تواند مورد آزمون دوباره و دوباره قرار گیرد و دقیقتر سنجیده و فهمیده و ارزشیابی شود. همانطور که دقیقترین نظریات علمی از این قائده مستثنی نیستند. چرا قرآن مستثنی باشد؟ توجه فرمایید ایمان در جای خود (زندگی روزمره) محفوظ است. امّا هنگام تحقیق جای آن نیست. بلکه جای سوال و بررسی و حلّاجی ست.

سوال 5: مگر آنچه از قرآن می گویید یا ترجمه می کنید یا برداشت می کنید یا به آن عمل می کنید ابتدا به ذهن و زبان و قلم و دست شما جاری نشده؟ پس چرا آن را صریح قرآن می دانید؟ چرا آن را فهم و برداشت خود از قرآن نمی خوانید؟
پاسخ شما: بنده آن را در پست هایتان نیافتم

armandaneshjoo;263034 نوشت:
چه قبل و چه بعد از پذیرش کتاب هدایت بودن قرآن می شود آن را مورد سوال قرار داد.تناقضی در کار نیست. این فرض که قرآن کتاب هدایت است فرض ایمنی نیست. بلکه می تواند مورد آزمون دوباره و دوباره قرار گیرد و دقیقتر سنجیده و فهمیده و ارزشیابی شود. همانطور که دقیقترین نظریات علمی از این قائده مستثنی نیستند. چرا قرآن مستثنی باشد؟ توجه فرمایید ایمان در جای خود (زندگی روزمره) محفوظ است. امّا هنگام تحقیق جای آن نیست. بلکه جای سوال و بررسی و حلّاجی ست.

با سلام خدمت شما


چون تقریبا تمام سخن شما در این پست همین معناست به همین سخن می پردازیم :

اگر منظور شما این است که کتابی که برای یک شخص به عنوان آسمانی بودن پذیرفته شده ممکن است الهی نباشد و نقض شود سخن صحیحی است اما از دیدگاه ما قرآن کتابی است الهی و حتی مخالفین را نیز دعوت به تحدی کرده است اما دریغ از یک کلام مانند آن یا نقض و نقصی که به آن خدشه وارد سازد.


اما در مورد مصادیقی که قابلیت آن را داشته باشند که در برابر قرآن به عنوان معارض آورده شود باید دقت کنیم باید به گونه ای باشد که یقین آور باشد ولی اینکه فلان نظریه این را می گوید ولی قرآن سخن دیگری می گوید نمی تواند معارضی در حد قرآن باشد [به همان دلایلی که بیان شد]و اساسا از دیدگاه ما محال است که بتوان به قرآن نقصی وارد کرد و به مخالفین می گوییم این گوی و این میدان !

armandaneshjoo;263034 نوشت:
سوال 5: مگر آنچه از قرآن می گویید یا ترجمه می کنید یا برداشت می کنید یا به آن عمل می کنید ابتدا به ذهن و زبان و قلم و دست شما جاری نشده؟ پس چرا آن را صریح قرآن می دانید؟ چرا آن را فهم و برداشت خود از قرآن نمی خوانید؟ پاسخ شما: بنده آن را در پست هایتان نیافتم

در این مورد هم حق با شما است و چون مسیر بحث از سوی شما تغییر کرد دیگر بنده فراموش کردم آن را کامل کنم که بابت آن پوزش می طلبم.

برای اطلاع از پاسخ آن به صفحه دوم این موضوع رجوع فرمایید.

موفق باشید

نقل قول:
از دیدگاه ما قرآن کتابی است الهی و حتی مخالفین را نیز دعوت به تحدی کرده است اما دریغ از یک کلام مانند آن یا نقض و نقصی که به آن خدشه وارد سازد.
البته جایگاه بحث تحدّی اینجا نیست. زیرا فکر می کنم روشن باشد که تحدّی برای قرآن اساس علمی محسوب نمی شود. اگر با دلیل ادعا بفرمایید که تحدّی به نوعی اساس علمی محسوب می شود بنده به تحدّی قرآن پاسخ می گویم.

نقل قول:
اما در مورد مصادیقی که قابلیت آن را داشته باشند که در برابر قرآن به عنوان معارض آورده شود باید دقت کنیم باید به گونه ای باشد که یقین آور باشد ولی اینکه فلان نظریه این را می گوید ولی قرآن سخن دیگری می گوید نمی تواند معارضی در حد قرآن باشد [به همان دلایلی که بیان شد]و اساسا از دیدگاه ما محال است که بتوان به قرآن نقصی وارد کرد و به مخالفین می گوییم این گوی و این میدان !
بله. نظریات حتّی اگر با مدرک اثبات شوند نمی توانند مقابل قرآن قرار گیرند. ولی خود مدارک می توانند با قرآن معارضه کنند. مثلاً مدارک تا کنون به روشنی اثبات کرده اند که حضرت نوح نه تمام جانداران زمانش را به کشتی برده و نه طوفانی که قومش را نابود کرده جهانی بوده. لذا آنجا که صریحا این برداشت از قرآن می شود آیه مردود است. مگر این که برداشتی «صریح تر» یا «از نظر زبان شناختی موجه تر» برای آیه یافت شود که فاقد این ادّعاها باشد. در غیر این صورت عقب نشینی به معانی تشبیهی و استعاری و برداشت های اخلاقی اگرچه عمل درستی ست امّا قرآن را از شکست در معارضه تبرئه نمی کند.

armandaneshjoo;272540 نوشت:
البته جایگاه بحث تحدّی اینجا نیست. زیرا فکر می کنم روشن باشد که تحدّی برای قرآن اساس علمی محسوب نمی شود. اگر با دلیل ادعا بفرمایید که تحدّی به نوعی اساس علمی محسوب می شود بنده به تحدّی قرآن پاسخ می گویم.

بله. نظریات حتّی اگر با مدرک اثبات شوند نمی توانند مقابل قرآن قرار گیرند. ولی خود مدارک می توانند با قرآن معارضه کنند. مثلاً مدارک تا کنون به روشنی اثبات کرده اند که حضرت نوح نه تمام جانداران زمانش را به کشتی برده و نه طوفانی که قومش را نابود کرده جهانی بوده. لذا آنجا که صریحا این برداشت از قرآن می شود آیه مردود است. مگر این که برداشتی «صریح تر» یا «از نظر زبان شناختی موجه تر» برای آیه یافت شود که فاقد این ادّعاها باشد. در غیر این صورت عقب نشینی به معانی تشبیهی و استعاری و برداشت های اخلاقی اگرچه عمل درستی ست امّا قرآن را از شکست در معارضه تبرئه نمی کند.

شاید برداشت صریح شما از آیه اشتباه باشد. شاید علم شما ناقص باشد (که هست)، آیا می دانی که علم شما به تمام اشیاء و امور محیط است که اینگونه با اطمینان نظر به رد آیه می دهی؟! شما زمانی آیه را مردود بخوان که به درجه ی نهایت علم رسیده باشی، آنگاه اگر تنافری بین گفته های قرآن با حقیقت یافتی، آن را مردود اعلام کن.

چگونه با علم ناقص خودمان گفته های قرآن را مردود بدانیم، حال آنکه هر روزه حقیقت جدیدی به واسطه ی تفکری جدید، از ذهنی جدید تراوش می کند و بر بشر روزنه ای دیگر از حقایق قرآن می گشاید.

شما با اطمینان اعلام «مردودیت» نکن و حداقل یک درصد را برای خطای خودت در نظر بگیر! فقط یک درصد!

شاید همین یک درصد احتمال، در آینده به دردت خورد!

یا حق

روزی دربدر دنبال همین یک درصد(1%) خواهد گشت. ولو کره الکافرون

armandaneshjoo;272540 نوشت:
البته جایگاه بحث تحدّی اینجا نیست. زیرا فکر می کنم روشن باشد که تحدّی برای قرآن اساس علمی محسوب نمی شود. اگر با دلیل ادعا بفرمایید که تحدّی به نوعی اساس علمی محسوب می شود بنده به تحدّی قرآن پاسخ می گویم.

بله. نظریات حتّی اگر با مدرک اثبات شوند نمی توانند مقابل قرآن قرار گیرند. ولی خود مدارک می توانند با قرآن معارضه کنند. مثلاً مدارک تا کنون به روشنی اثبات کرده اند که حضرت نوح نه تمام جانداران زمانش را به کشتی برده و نه طوفانی که قومش را نابود کرده جهانی بوده. لذا آنجا که صریحا این برداشت از قرآن می شود آیه مردود است. مگر این که برداشتی «صریح تر» یا «از نظر زبان شناختی موجه تر» برای آیه یافت شود که فاقد این ادّعاها باشد. در غیر این صورت عقب نشینی به معانی تشبیهی و استعاری و برداشت های اخلاقی اگرچه عمل درستی ست امّا قرآن را از شکست در معارضه تبرئه نمی کند.

جناب آرمان بزرگوار براي چي تحدي اساس علمي قرآن را تشكيل ندهد شما كدام علم را بالاتر از كلام وحي ميدانيد كه اينطور با عقل ناقصتان قضاوت ميكنيد نكند احساس مي كنيد علم كل هستيد و به تمام كلام وحي آشنائيد ؟؟؟
راستي جناب آرمان حضرتعالي چقدر با كلام وحي آشناييد كه اينطور بي مهابا اساس علمي قرآن را زير سوال مي بريد اساس علمي قرآن از روز ازل در علم الهي ثبت و ضبط بوده و نه تنها شما بلكه خود پيامبر هم تا زماني كه خدا نميخواست حضرتش به بطون قرآن دسترسي نداشتن يك نمونه تحدي علمي قرآن همين آيه

إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِين‏
هست كه خداوند با صراحت از كوچكترين و بي اهميت ترين موجود عالم يعني مگس مثال مياورد و مشركين را در مقابل آن به عجز مي كشاند
جناب آرمان اينجا جواب خدا رو چي ميديد بيائيد در مورد بال مگس با خدا بحث كنيد ببينيم تاب و تحمل مجادله با خدا رو داريد يا نه ؟؟؟
جناب آرمان بالاترين مقام علمي جهان يعني پيامبر اكرم در مقابل وحي آسماني ميفرمود رب زدني علما امثال حضرتعالي كه در مقابل پيامبر هيچ هستيد و پوچ
جناب آرمان كه اسمش شريفتان را دانشجو گذاشتيد كه به نظر تا زمانيكه بدنبال كشف حقيقت نباشيد و به شبه افكني و مغالطه بپردازيد دانشجو نيستيد چون صريح روايت حضرت امير هست كه ميفرمايد الناس ثلاثه عالم رباني و متعلم علي سبيل النجاة و همج رعاع جناب آرمان حواستان باشد كه شيطان نفس حضرتعالي را تبديل به همج رعاع نكند كه با اين طرز تفكر شما احتمال اين مسئله قوت ميگيرد
ميدانيد همج رعاع چيست ناراحت و دلخور نشويد كه اگر مصداقي در خودتان نيافتيد بدانيد در مثال مناقشه نيست همج رعاع به شته ها و پشه هاي روي گندابها گفته ميشود كه به فرمايش حضرت امير أتباع كلّ ناعق، يميلون مع كلّ ريح، لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجأوا إلى ركن وثيق» هر صدايي از هر جايي بيايد و هر بادي از هر جايي بوزد آنها از آن صداها و بادها تبعيت مي كنند و هيچ از نور علم چراغ راهي براي خودشان درست نكرده اند و در استدلالات به هيچ ركن مستحكمي دست نيازيده اند
جناب آرمان متاسفانه با تفكرات التقاطي لائيكها همراه شديد و هميشه در همه جاي اين انجمن به نواعق شيطاني آنها گوش فرا ميدهيد والا حضرتعالي كه اصلا هيچ بلكه از شما خيلي مدعي تر هم نميتوانند در مقابل وحي الهي دوام بياورند
ميدانيد دواي درد شما چيست يك موسي زمان ميخواهد كه دست شما را بگيرد به كوه طور ببرد و در مقابل عظمت پروردگار جزء مصاديق اين آيه شريفه قرار بگيريد كه ميفرمايد و جعله دكا و خر موسي صعقا موسي با اينكه كليم پروردگار بود در مقابل عظمت آفرينش نتوانست طاقت بياورد و نقش بر زمين شد شما چطور به خودتان اجازه ميدهيد با آيات الهي مقابله كنيد و بي مهابا آيات الهي را زير سوال مي بريد
جناب آرمان ديني كه پيامبر آورد مسائلي كه در قرآن مطرح هست چه طوفان نوحي كه حضرتعالي از روز اول كه وارد سايت شديد تا الان در هر پستي آنرا مطرح كرديد و فكر هم نكنم به جايي رسيده باشيد و تمام علوم و اطلاعاتي كه قرآن در اختيار بشريت قرار ميدهد جزء آن دسته از علومي نيستند كه مانند شماهايي بتواند كوچكترين خدشه ايي بر آن وارد كند اين كتاب وحي الهي است و وحي الهي نه با عقل در تعارض است نه با علم اگر هم جايي معارضه ايي مشاهده ميشود (البته با افكار ناقص ما) در حقيقت معارضه علم با وحي الهي نيست بلكه نقص عقل ما باعث عدم تشخيص حق از باطل ميباشد و الا همه ما ميدانيم و همگان هم ميدانند علم هنوز در اول راه براي كشف حقيقت است و تا پايان راه فرسنگها فاصله دارد ولي زبان وحي بگونه ايي بر پيامبرش فرستاده شد كه براي قرون و اعصار متمادي حرف براي گفتن دارد كه اگر ميخواست وحي الهي با عقول ناقص ماها تشخيص داده ميشد جهانشمولي آن بشدت زير سوال ميرفت
و اما مسئله ديگر كه فرموديد

نقل قول:
نظریات حتّی اگر با مدرک اثبات شوند نمی توانند مقابل قرآن قرار گیرند. ولی خود مدارک می توانند با قرآن معارضه کنند. مثلاً مدارک تا کنون به روشنی اثبات کرده اند که حضرت نوح نه تمام جانداران زمانش را به کشتی برده و نه طوفانی که قومش را نابود کرده جهانی بوده. لذا آنجا که صریحا این برداشت از قرآن می شود آیه مردود است.
كدام نظريه اصلا مقام و محل اعرابي در مقابل وحي الهي را دارد بزرگترين اشتباه حضرتعالي اين است كه وحي الهي را با كلام بشري مقايسه ميكنيد همان استدلالي كه كفار قريش براي به چالش كشيدن سخن خدا هميشه با آن تمسك مي جستند و افتراي ديوانگي و شاعري به پيامبر اعظم ميزدند و حتي در گوشهايشان پنبه فرو مي كردند تا دلهايشان در مقابل عظمت وحياني كلام خدا خاضع و خاشع نشود كه نكند نور هدايت در آنها رسوخ پيدا كند و الا عقول سليم عالم حتي در اديان تحريف شده ميدانند كلام وحي سواي تراوشات ذهني بشر هست شما مدركي بالاتر از خود قرآن از كجا سراغ داريد كه مدارك دست ساخت بشر را مدرك مي دانيد اگر بخواهد مدارك معارض كلام وحي باشند آيا خدا نميتوانست مدارك آن را با وحي و كلام خودش هماهنگ كند تا در قرن 21 شخصي بنام آرمان دانشجو نيايد و با افكار پيش پا افتاده در مقابل سخن خدا آنرا زير سوال نبرد و با بي شرمي تمام آيات الهي را مردود نداند ؟؟؟ و آيا اصلا خدا قدرت نداشت اين مسائل را در هيچ كتابي مطرح نكند تا چنين شبهاتي در افكار ايجاد نشود يا نكند حضرتعالي مدارك طوفان نوح را از راه غير همان مداركي كه ميفرمائيد بدست آورديد كه اگر هم چنين باشد باز معاضدت و مساعدت خدا را در آن دخيل خواهيم ديد
متاسفم براي شما كه بدون كوچكترين تعمق و استدلالي در آيات الهي آنرا مردود ميدانيد و مطمئنا اگر بخواهد ردي وجود داشته باشد مطمئنا افكار شما مردود خواهد بود نه سخن الهي
اينقدر هم در مغلطه هايي كه ميكنيد استادانه و ماهرانه با الفاظ بازي ميكنيد كه رد پايي از افكار ناقصتان بجا نگذاريد ولي آنهايي كه بايد بدانند ميدانند كه درد شما چيست ، درد شما بي خدائيست همانهايي كه تا دچار بلا و مصيبتهاي صعب العلاج نشوند خدا را نخواهند شناخت و البته در وجه بدترش اينكه وقتي از بلا و گرفتاريها نجات پيدا كردند باز همان آش و همان كاسه خواهد بود

armandaneshjoo;272540 نوشت:
البته جایگاه بحث تحدّی اینجا نیست. زیرا فکر می کنم روشن باشد که تحدّی برای قرآن اساس علمی محسوب نمی شود. اگر با دلیل ادعا بفرمایید که تحدّی به نوعی اساس علمی محسوب می شود بنده به تحدّی قرآن پاسخ می گویم.


ذکر بحث تحدی در اینجا برای این مطلب است که قرآن نیز از مخالفان چنین درخواستی دارد نه اینکه به عنوان دلیل علمی آن را ذکر کنم.

armandaneshjoo;272540 نوشت:
بله. نظریات حتّی اگر با مدرک اثبات شوند نمی توانند مقابل قرآن قرار گیرند. ولی خود مدارک می توانند با قرآن معارضه کنند. مثلاً مدارک تا کنون به روشنی اثبات کرده اند که حضرت نوح نه تمام جانداران زمانش را به کشتی برده و نه طوفانی که قومش را نابود کرده جهانی بوده. لذا آنجا که صریحا این برداشت از قرآن می شود آیه مردود است. مگر این که برداشتی «صریح تر» یا «از نظر زبان شناختی موجه تر» برای آیه یافت شود که فاقد این ادّعاها باشد. در غیر این صورت عقب نشینی به معانی تشبیهی و استعاری و برداشت های اخلاقی اگرچه عمل درستی ست امّا قرآن را از شکست در معارضه تبرئه نمی کند.

آیا شما به این مدارک دسترسی دارید و می توانید برای ما هم بیان کنید؟

این مدارک با کدام آیات قرآن تناقض دارند؟

آیا یقین دارید این مدارک مطابق با واقع هستند و هیچ خللی در آن ها ایجاد نمی شود؟

آیا این مدارک به طور کامل زوایای ماجرای کشتی نوح را بیان می کنند و یا اینکه ممکن است باز هم مدارکی یافت شود که اطلاعات دیگری را برای ما حاصل کند؟

ممنون میشوم پاسخ سوالات را ذکر کنید

[="Tahoma"][="Black"]

اندیشمند نوشت:
armandaneshjoo نوشت:
نقل قول:
آیا شما به این مدارک دسترسی دارید و می توانید برای ما هم بیان کنید؟

این مدارک با کدام آیات قرآن تناقض دارند؟

آیا یقین دارید این مدارک مطابق با واقع هستند و هیچ خللی در آن ها ایجاد نمی شود؟

آیا این مدارک به طور کامل زوایای ماجرای کشتی نوح را بیان می کنند و یا اینکه ممکن است باز هم مدارکی یافت شود که اطلاعات دیگری را برای ما حاصل کند؟

ممنون میشوم پاسخ سوالات را ذکر کنید

با سلام و تشکر بابت پیگیری و پاسختان، پاسخ به این سوال را در اولویت اول اسک دین قرار خواهم داد. حتما مطلعید که بنده حداقل تا یک ماه دیگر در ماموریتم و کم وقت پست کردن دارم. از صبر و حوصله تان پیشاپیش سپاسگزارم.
ضمنا این امکان هست که مدارک جدید اطلاعات و دیدگاه دیگری برای ما حاصل کنند.

خواهش می کنم دوست عزیز
لطفا در تاپیک اعلام فرمایید که به ماموریت می روید تا هم دوستان بدانند و هم اینکه در صورت نیاز تاپیک قل شود تا بحث ها با حضور شما ادامه پیدا کند
موفق باشید


با سلام. پیرو پیشنهاد جناب اندیشمند رسما اعلام می کنم که حداقل تا آخر مهر در ماموریت هستم و فعلاً چندان فرصت پاسخ گویی ندارم. لطفا تاپیک را نبندید
[/]

موضوع قفل شده است