نیاز علمای اسلام به علوم ریاضی

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیاز علمای اسلام به علوم ریاضی

فقهاي اسلام در اكثر ابواب فقه نيازمند به علوم رياضي اند. مثلا در مسأله كر به دانستن قواعد هندسي نياز دارند تا مساحت ظروف را براي معرفت مقدار كر كه بايد به حسب مساحت چهل و دو وجب و هفت هشتم وجب بوده باشد تحصيل كنند چنانكه علامه شيخ بهايي در كتاب فقهي خود به نام « الحبل المتين» به تفصيل در بدست آوردن مساحت ظروف مطابق اصول هندسي بحث كرده است.



فقيه، در وقت و هلال و قبله نياز به دانستن علم هيأت و نجوم دارد چنانكه در ارث به معرفت موازين حساب، احتياج مبرم دارد. علامه حلي در تحقيق فجر اول و ثاني يعني صبح قويم علم هيأت و مثلثات كروي بحث كرده است كه شيخ بهايي با اينكه خود عالم متضلع در اين فنون است در ابتداي كتاب مفتاح الفلاح در تحقيق مطلب مذكور، به نقل عبارت موجز تذكره تبرك جسته است. به راستي علماي بزرگ ما در هر فن مرد يك فن و دائرة المعارفي ناطق، و كتابخانه اي حي و متحرك بودند.



صاحب جواهر كه از فقهاي بزرگ اسلام است در بحث قبله جواهر از مقدس اردبيلي نقل مي كند كه وي گفت براي معرفت قبله ستاره قطبي به نام جدي را با قصبه اي يعني ني ميان تهي رصد كرده است.



و نيز علامه حلي بسياري از مسادل فقهي كتاب قواعد را كه يكي از متون فقهي اماميه است مثلا مسائل وصايا را، به قواعد جبر ومقابله حل كرده است.



در وقف نامه مدرسه سپهسالار قديم تهران، قيد شده است كه استاد آن مدرسه بايد كسي باشد كه از عهده تدريس قواعد علامه برآيد.



هزارويك نكته/نكته553



علم ریاضی از منظر علامه حسن زاده (حفظه الله)

مگر می شود ما دین را از ریاضیات جدا بدانیم ؟ حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی « اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند » فرمود هندسه یعنی چه امام فرمودند یعنی مقدار واندازه . عالم همه به اندازه است تمام کلمات تمام ذرات هرچه هست همه به قدر وبه اندازه آفریده شده است . و مرحوم علامه شعرانی در مورد میرزا حبیب الله ذوالفنون می فرمودند : سوالات ریاضی از گوشه وکنار واطراف واکناف فرستاده می شد و ایشان جواب می داد در مخرو طات در هندسه های فضایی و مسائل بسیار مشکل در حوزه ها این طور نیست که ریاضیات نباشد البته نه به آن صورت که در متقدمین بوده بوده اما به کلی منقطع نشده و امید واریم ان شاء الله دوباره نضج بگیرد و پیش برود . خدی سبحان در چند جای قرآن کریم خود را به علم شریف حساب متصف فرموده است مانند «انّ الله سریع الحساب » آری صنع احسن عالم کیانی و نظم اتم نظام ربّانی بر اساس استوار حساب و اندازه است . تار وپود فعل حق تعای شأنه حساب واندازه است که در متن خلقت عالم وآدم پیاده شده است و خلاصه اینکه مبنای کلمات کتاب تکوینی و تدوینی نظام هستی مبتنی بر اساس استوار ریاضیات است . علم به قوانین حسابی و قواعد مسایل عددی در تقویت نفس انسانی از اعاظم وسائل است .به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر وقلم وبیان تأثیری به سزا دارد .
حکما وفلاسفه بزرگ گفته اند : برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد آری علوم ریاضی برای حکیم مثابت مسطره برای خطاط است .همچنان که مسطره ؛ مشّاق را از کجی وبی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است ؛علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج وانحراف باز می دارند و به آن استقامت و اعتدال می دهند .
انسانهای ورزیده در علوم ریاضی ؛ صاحب رأی صائب و نظری ثاقب و کم گوی وگزیده گوی و دیر گوی و نکو گوی می شوندمثلاً عبارات خواجه طوسی به فارسی وعربی ؛ چنان سخت بنیاد و استوار است که گویی به جای مرکّب ؛ سرب مزاب به کار برده است.
محصلین علوم دینی نیز احتیاج مبرم به تحصیل ریاضیات از هندسه و حساب وهیأت دارند .اکثر کارهای بشر دیروزی وامروزی مبتنی بر ریاضیات است . این علوم ریاضی است که اساس نظام اجتماع بشری است.
منبع : کتاب گفتگو با علامه صفحات ۳۳و۱۷۴-۱۷۶

با سلام و عرض ادب :Gol:

ریاضیات به تنهایی کافی نیست، و علمای ما بهتر است از فیزیک نوین، مخصوصاً مباحث مربوط به کیهان شناسی تا حد بالایی مطلع باشند. بنده به شخصه معتقدم کیهان شناسی جایی است که علم مادی به علم خداشناسی می پیوندد (نه اینکه این دو علم یکی باشند، ولی برخی مباحث که در خداشناسی اسلامی مطرحند، قابل بررسی با کیهان شناسی نوین هستند).

من یقین دارم اگر علمای ما در کیهان شناسی خبره باشند، می توانند مباحث سنتی خداشناسی را از نظر علمی با دیدی جدید مطرح کنند، و به این ترتیب به گسترش اسلام در غرب که به شدت علم زده است بپردازند.

با تشکر
یا حق

با سلام

از جناب توحید صمدی براي اين مطلب جالب تشكر مي كنم .
هيچ وقت فكر نميكردم تو اسك دين به اين چيزا پرداخته بشه .

رياضيات يه كاربرد داره يه اثر . كاربردش اوني هست كه در زندگي در عرصه هاي مختلف استفاده ميشه و ديده ميشه و اثرش تقويت و پرورش فكر و افزايش دقت و ريزبيني است .

مطالب ديني عمق زيادي دارن و براي درك و فهم اون بايد فكر قوي داشت و رياضي چيزي هست كه فكر رو حسابي تقويت ميكنه و پرورش ميده .

بعضي از حرفه ها خيلي خطير و حساس هستند و تشخيصي كه عقل در اون حرفه ها ميده خيلي مهمه مثل پزشكي يا كاري كه علمايه دين دارن پس فكر و عقل بايد رشد و پرورش داده بشه و يكي از راههايه اين پرورش دادن رياضي و فيزيك هست .و فيزيك علمي است كه وقايع را به كمك رياضي تحليل ميكند .

[=Trebuchet MS]قطاع خواجه نصیر طوسی از زبان علامه حسن زاده آملی

این شکل را مشاهده بفرمایید:

فکر می کنید از این شکل چند حکم هندسی استنباط می شود؟

ده حکم؟

پنجاه حکم؟

صد حکم؟

پانصد حکم؟

هزار حکم؟

خواجه نصیر طوسی کتاب مجسطی بطلمیوس را تحریر کرده است و خواجه نظام الدین نیشابوری بر این کتاب شرحی نوشته است. در این شرح آمده است:

و الدعاوى الواقعة فى هذا الشکل هى 497664، فانظر فى‏ هذا الشکل الصغیر کیف استلزم جمیع تلک المسائل و لا تعجب من قوله (عزّ من قائل): وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ‏ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ.

(هزار و یک کلمه- جلد5- صفحه 128)

یعنی احکام هندسی موجود در این شکل 497/664 شکل است. حالا شما به این شکل کوچک نگاه کنید چگونه این همه مسئله را در خود جا داده است پس تعجب نکنید از این سخن خدای متعال که فرمود:

اگر آن چه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریاى دیگر به یارى آید، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعاً خداست که شکست‏ناپذیر حکیم است.



و نیز مرحوم ملا سلطانعلى گنابادى، در تفسیر بیان السعادة، در وجوه اعراب و قراءات اول سوره مبارکه بقره از الم تا اولئک هم المفلحون، که پنج آیه است، 11/484/205/770/240 وجه ذکر کرده است و بعد از آن گوید: این وجوهی که ذکر کردیم غیر از موارد شاذ و نادر است و خالی از موارد تکراری است!

[=Trebuchet MS]
(انسان و قرآن- صفحه 112)

این نکته زیبا را می توانید از زبان علامه حسن زاده آملی بشنوید

[=Trebuchet MS]با تشکر از وبلاگ دو بال پرواز

[=Trebuchet MS]

[=Trebuchet MS]تدریس اصول اقلیدس توسط علامه حسن زاده آملی

[=Trebuchet MS]در گذشته که طالبان دانش و علمای ربانی با اخلاص درس می خواندند و برای مدرک یا پول یا کسب شهرت به طلب نمی پرداختند، در کنار علوم اسلامی مثل فقه و تفسیر و حدیث، به فنون ریاضیات و نجوم و هندسه هم می پرداختند و علامه به کسی گفته می شد که علاوه بر علوم در فنون نیز دست داشت.

از جمله کتاب هایی که در ریاضیات از کتب مهم به شمار می رود، کتاب اصول اقلیدس است. این کتاب در حوزه های علمی رونق داشت و مورد تعلیم و تعلم قرار می گرفت.

علامه حسن زاده آملی که این کتاب را هم درس گرفته و هم درس داده است می فرماید:
اصول اقلیدس سیزده مقاله در حساب و هندسه استدلالى است، ده مقاله آن در مسطّحات و سه مقاله آن در مجسمات یعنى در هندسه فضایى است. مشکلترین مقالات آن مقاله دهم است، و کوتاهترین آنها مقاله دوم آن است که حاوى چهارده شکل و قضیه هندسى است. در این مقاله معناى «علم» به اصطلاح هندسى دانسته مى‏شود. نگارنده این کتاب شریف به تحریر خواجه طوسى را چهار دوره در حوزه علمیه قم تدریس کرده است؛ و آن را با عرض و مقابله چندین نسخه خطى که در کتابخانه محقر حقیر موجوداند تصحیح کامل کرده است؛ و صدرهاى مقاله را شرح کرده است؛ و تعلیقات بسیار بر آن از اول تا آخر آن نوشته است که در حقیقت شرح بر آن است.
در یک نسخه خطى از نسخ یاد شده تعلیقه‏اى از بزرگوارى به نام آقا میرزا عبد الله بن ملّا محمد است که هنرى ریاضى به کار برده است و تمام چهارده شکل مقاله دوم را در یک شکل جمع کرده است که در این کلمه مشاهده مى‏فرمایید.

[=Trebuchet MS]


[=Trebuchet MS]جالب است بدانید که نسخه های بسیاری از کتاب اصول اقلیدس که به زبان انگلیسی وجود دارد ترجمه متن عربی این کتاب است و نه متن یونانی، که در سال 1120 توسط محققین انگلیسی از روی یکی از ترجمه های قدیمی عربی کتاب اصول او تهیه شده است.
اما الان متاسفانه کار ما به جایی رسیده است که باید دست جلوی بیگانگان دراز کنیم و ریزه خوار سفره آنها باشیم. این کتاب را باید یک بیگانه جمع آوری کند و یک ایرانی به فارسی ترجمه کند تا دانش طلبان ما بتوانند از آن استفاده کنند.

[=Trebuchet MS]با تشکر از وبلاگ دو بال پرواز

[=Trebuchet MS]


علامه حسن زاده آملی در باب آموختن ریاضیات می فرمایند:

مدتی در خدمت آیت‌الله شعرانی درس جواهر را شروع کردم که عنوان درس خارج فقه را داشت. تعطیلی کمی داشتیم و پیشرفتمان خیلی خوب بود، برای نمونه طهارت، خمس، صلوه، حج، ارث زکات، نکاح، طلاق و جواهر را خواندم. در عرض این درس‌ها ریاضیات را هم شروع کردیم. استاد اوایل فرمودند: «ریاضیات را فقط روزهای تعطیل بخوانیم.» به همین دلیل فقط روزهای پنج‌شنبه و جمعه این درس را می‌خواندیم که پیشرفتمان کم بود، بنابراین، قرار شد که داخل هفته هم ریاضیات را بخوانیم. علامه شعرانی فرمودند که باید تحریر اقلیدس را بخوانید. اقلیدس حساب و هندسه استدلالی است که به «اصول اقلیدس» معروف است که جناب خواجه نصیرالدین طوسی تحریر فرموده‌اند. پس از آن فرمودند که باید«اکرمانالائوس» و «اکر ثاوذوسیوس» را بخوانید که در باب مثلثات و اشکال کروی است؛ به من فرمودند چون در آینده باید استخراجات ریاضی کنیم، به مثلثات کروی احتیاج است و بدون این نمی‌شود. واقعاً کتاب‌های سنگینی بودند.

خواندن این مقاله را از استاد محمد سروش محلاتی استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم خالی از لطف نیست.
قبض فقه و بسط علم
http://www.soroosh-mahallati.com/modules.php?name=News&file=article&sid=94
به اعتقاد بنده ما زیاده از حد فقه را بزرگ کردیم. اگر بخواهیم علمای اسلام را به تحصیل علم برای صدور احکام فقهی ترغیب کنیم فقه بیشتر از این که هست بزرگتر می شود.
و من الله توفیق

یادگیری قوانین ریاضی

علم به قوانین حسابى و قواعد مسائل عددى در تقویت نفس انسانى از اعظم وسائل است. به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر و قلم و بیان تأثیرى به سزا دارد.
حکما و فلاسفه بزرگ گفته‏ اند: براى رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضى ورزش داد.
آرى علوم ریاضى براى حکیم به مثابت مسطره براى خطاط است، همچنانکه مسطره، مشاق را از کجى و بى‏نظمى در کتابت حروف، و انحراف سطور، حافظ است؛ علوم ریاضى فکر را از خطا و اعوجاج و انحراف باز مى‏دارند و به آن استقامت و اعتدال مى‏دهند. زیرا که مسائل آن مبتنى بر قواعد خلل- ناپذیر است و هیچ مسامحه و سهل انگارى در آنها راه ندارد، با تخمین و تقریب درست نمیشود. اگر چنانچه اندک اشتباه و غفلت در اعمال قوانین آن به محاسب روى آورد از نتیجه فرسنگها دور مى‏شود و از رسیدن به مقصود باز مى‏ماند. لذا گفته‏اند که عدد براى محاسب مانند دندانه‏هاى کلید است که اگر زائد یا ناقص باشد فتح باب نمیشود و هرگز درب مطلوب به روى او باز نمى‏گردد.لذا انسانهاى ورزیده در علوم ریاضى صاحب رأیى صائب، و نظرى ثاقب، و کم گوى و گزیده گوى، و دیر گوى و نکو- گوى مى‏ شوند. عبارات و الفاظ آنان نوعا حساب شده است. قلم آنان بسیار رصین و متین است. مى‏ بینیم که عبارات خواجه طوسى در شرح اشارات شیخ رئیس، و تحریر اصول اقلیدس، و تحریر مجسطى بطلمیوس و دیگر مصنفاتش به فارسى و عربى، چنان سخت استوار است که گویى به جاى مرکب، سرب مذاب به کار برده است.ابن فنارى که یکى از عارفان به نام است، در فصل دوم‏ فاتحه مصباح الانس، علم ریاضى را علم ایقانى بدون اختلاف معرفى نموده است.
ابن خلدون در مقدمه تاریخش سخنى در فضیلت علم هندسه دارد که بپارسى ترجمه و نقل مى‏ کنیم:
هندسه به خرد فروغ، و به اندیشه راستى مى‏دهد. زیرا همه براهینش به روشى روشن و سبکى آشکار است. از همین جهت غلط در قیاسهایش راه ندارد. لذا به ممارست آن فکر از خطا دور مى‏گردد. و بر اثر روش روشن، هوش و بینش به هندسه‏ دان دست مى‏دهد. و گفته ‏اند بر در سراى افلاطون نوشته بود: هر کس هندسه‏ دان نیست به منزل ما وارد نشود. و مشایخ ما گفته‏ اند: ممارست در علم هندسه براى فکر به مثابت صابون براى جامه است. چنانکه این جامه را تمیز مى‏ گرداند، آن فکر را صافى مى‏ نماید. و این از جهت حسن ترتیب و انتظامى است که در مسائل هندسى بکار رفته است.
در سیر حکمت در اروپا ترجمه افلاطون آمده است:وى در بیرون شهر آتن باغى داشت وقف علم و معرفت نمود.
مریدانش براى درک فیض تعلیم و اشتغال به علم و حکمت آنجا گرد مى ‏آمدند. و چون آن محل آکادمیا نام داشت فلسفه افلاطون معروف به حکمت آکادمى شد، و پیروان آن را آکادمیان خواندند. و امروز در اروپا مطلق انجمن علمى را آکادمى مى‏ گویند. گفته ‏اند که بر سر در باغ آکادمى نوشته بود هر کس هندسه نمى‏ داند وارد نشود.
و نیز قفطى در تاریخ الحکماء گوید: حکماى یونان بر ابواب مدارسشان مى‏ نوشتند که: کسى اصول اقلیدوس را نخوانده است در این مدرسه وارد نشود.
و نیز قفطى در تاریخ یاد شده چند بیت رسا و بلند از ابو على مهندس مصرى در وصف اقلیدس و کتاب اصول هندسه وى‏ نقل کرده است که:


اقلیدس العلم الذى تحوى به

ما فى السماء معا و فى الافاق‏
تزکو فوائده على انفاقه

یا حبذا زاک على الانفاق‏
هو سلم و کانما اشکاله

درج الى العلیا للطراق‏
ترقى به النفس الشریفة مرتقى

اکرم بذاک المرتقى و الراقى‏

یعنى کتاب اصول اقلیدس دانشى را در بر دارد که با فراگرفتن آن، هر آنچه در آسمان و آفاق زمین است. دست مى- یابى.
هر اندازه انفاقش کنى بیشتر مى‏شود، به‏به چه نیکو است چیزى که به انفاق، زیاد مى‏ شود.
این کتاب براى بالا روندگان به مراتب والاى علم، گویى نردبانى است که أشکال هندسى آن پله‏ هاى آنست. نفس شریف به این نردبان به مقامى بلند ارتقاء مى‏یابد، چه گرامى است آن مقام بلند، و چه گرامى است آنکه بسوى چنان مقامى ارتقاء مى‏یابد.
غیاث الدین جمشید کاشى رساله‏اى به نام «سلم السماء» یعنى نردبان آسمانى در استخراج ابعاد اجرام نوشته است.


منبع:هزار و یک نکته، علامه حسن زاده آملی نکته 571
با تشکر از وبلاگ تجلی اعظم


ریاضیات و حساب در قرآن

خدای متعال در قرآن کریم بندگان خود را تشویق به یاد گرفتن علم ریاضیات و حساب فرموده است:
یکی آنکه فرمود:
وَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُوراً وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (یونس ۵)

و دیگر آنکه فرمود:
وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً ( سوره اسراء آیه ۱۲)
و بالاتر از این خدای متعال خودش را هم به این علم شریف وصف فرمود: و هو اسرع الحاسبین ، ان الله سریع الحساب، و ان کان مثقال حبّه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین و مواضع دیگر…

با تشکر از وبلاگ دو بال پرواز

اينكه استاد مطهري گفته است: « رياضيات علم قرآني است» يعني چه؟

در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید :
1- شهید مطهری از ریاضیات به عنوان یکی از علوم اسلامی تعبیر کرده است و در بیانی آن را داخل در فلسفه به معنای عام و در مقابل الهیات دانسته است .
2- برای آگاهی بیشتر از این موضع توجه شما را به مطلب مبسوط ذیل جلب می نماییم :
یکی از مسائل اولیه این است که بفهمیم مقصود از ترکیب اضافی علوم اسلامی چیست. عبارات فلسفه اسلامی، اخلاق اسلامی، معماری اسلامی و ... از جمله اصطلاحاتی هستند که فراوان با آنها برخورد داشته ایم. اضافه شدن اسلام به این علوم به چه معناست. توجه به این موضوع و پرداختن به آن در ابتدای بحث بسیاری از ایرادات و سؤالات مطرح در این مبحث را پاسخ خواهد داد.
امّا معیار اسلامی بودن علم چیست؟ آیا هر علمی می‌تواند اسلامی باشد، یا این که اسلام بعضی علوم را مردود دانسته و آن را نفی کرده است؟ در هر صورت معیار وملاک اسلامی بودن علوم چیست؟
ممکن است موضوع، مسائل، غرض و انگیزه و منبع و مستند هر علم وحتی تشویق و ترغیب اسلام به تعلیم و فراگیری یک علم بتواند ملاک و معیاری برای اسلامی بودن آن باشد. به علاوه که گاهی فهم و درک و یادگیری و یاددادن بعضی از علوم و بلکه فهم متون و منابع اسلامی، نیازمند فراگیری علم دیگری است،‌این جنبه مقدمی بودن نیز ممکن است بتواند ملاک و معیار دیگری به شمار آید، بنابراین می‌توان علوم اسلامی را به چند دسته تقسیم کرد.
اصطلاح علوم اسلامی را می توان در سه معنای علوم از اسلام، علوم در اسلام و علوم برای اسلام ( علوم پیش نیازی) دسته بندی کرد که ما در ذیل به اختصار راجع به هر کدام توضیحاتی را خواهیم آورد.
علوم رایج در فضای اسلامی( اقسام علوم اسلامی):
الف) علوم برای اسلام (علوم پیش نیاز)
علوم اسلامی نیاز به یک سری اطلاعات پیش نیاز دارند که گاه به آنها نیز علوم اسلامی می گویند. مثل مثل منطق ؛ ادبیات عرب، علوم قرآنی .،علم حدیث ،علم منطق ،اصول فقه و...
فرضا چون برای فهم و انجام استدلال در بخشی از علوم اسلامی، نیاز به دانستن منطق حاکم بر آنهاست؛ لذا برای طلاب علوم اسلامی فراگیری این علوم در ابتدا لازم و ضروری است.
ب) علوم در اسلام (علومی که رنگ و لعاب اسلامی گرفته است):
این اصطلاح شامل علومی است که اگرچه وابسته به دین نیستند. اما در یک فضای محیطی، چه مکانی و چه فکری در حوزه‏های فرهنگیِ اسلامی رشد و نمو یافته اند. این علوم اعم از آنکه از نظر اسلام واجبند یا نه، و اعم از آنکه از نظر اسلام ممنوع هستند یا خیر، به هر حال در جامعه اسلامی و در میان مسلمانان راه خود را طی کرده اند.
بطور مثال در علم نجوم تا آنجا که به محاسبات ریاضی مربوط است و مکانیسم آسمان را بیان میکند و یک سلسله پیشگوییهای ریاضی از قبیل خسوف و کسوف دارد ، جزء علوم مباح اسلامی است ، و اما آنجا که از حدود محاسبات ریاضی خارج میشود و مربوط میشود به بیان روابط مرموز میان حوادث آسمانی و جریانات زمینی و به یک سلسله غیب گوییها درباره‏ حوادث زمینی منتهی میشود ، از نظر اسلام حرام است . ولی در دامن فرهنگ و تمدن اسلامی هر دو نجوم وجود داشته است
طبق این تعریف علومی همچون فلسفه، جزء این علوم اسلامی است. همانند هنر اسلامی؛ در هنر اسلامی، هنر؛ فرهنگ یا رنگ و لعاب اسلامی به خود می گیرد. نه اینکه تمام شکل و کل وجودیت خود را از اسلام بگیرد. اینگونه علوم در حقیقت منشاء اسلامی ندارد. به این معنی که خارج از فضای اسلام هم می توانند ادامه حیات دهند. اما به این نکته هم باید توجه کرد که این علوم در فضای اسلامی، مطمئنا تا حدی ( بسته به نوع علم ) متأثر از مفاهیم اسلامی بوده اندو به همین جهت نمی توان آنها را کاملا جدا از اسلام دانست و در یک نگاه کلی مهمترین علت رشد و نمو این علوم در محیط اسلامی را می توان انگیزة یادگیری آن علوم و دیگری تشویق دین اسلام دانست.
ج)علوم از اسلام
علوم و معارفی که برگرفته از اسلام و گزاره های آن مستند به آن است؛ جزء این دسته هستند. اصطلاح علوم اسلامی با این تعریف سازگار است. طبق این تعریف به هر علم و فنی که گزاره های آن مستند و اخذ شده از منابع اسلامی باشد، علوم اسلامی گفته می شود. از جمله این علوم می توان به کلام، فقه، اخلاق و عرفان اشاره کرد. مثلا در علم کلام بخصوص آنچه در ابتدا به عنوان علم کلام و بحث های کلامی مطرح شده است، آیات و روایات،که همگی منبعث از خود دین است، بخش اصلی آن را تشکیل می داد.
با توجه به این تعریف بسیاری از علوم از حوزه علوم اسلامی خارج می گردند. بطور مثال دیگر فلسفه اسلامی؛ به معنایی که در اینجا مطرح است نخواهیم داشت. چون فلسفه علمی آزاد و منهای هر باوری است و فیلسوف هم فردی است آزاد. او منهای هر باور یا اعتقادی به شناخت جهان می پردازد. حال ممکن است تلاش او منجر به شناخت خدا گردد یا نتیجه ای دیگر را بدنبال داشته باشد. زیرا درمسیر اندیشیدن، او گزاره های خود را از تعقل خویش می گیرد. او در مرحله تفکر مقید به دین نیست و نباید هم باشد. پس در این حالت می توان گفت : فیلسوف مسلمان و فلسفه مسلمانان.
در واقع فیلسوف مسلمان و هر فیلسوف دیگر، گزاره های خود را از تفکر خویش استخراج می کند. در اینجا ذکر یک نکته لازم است و آن اینکه اگرچه فیلسوف سعی دارد در مسیر تعقلی خود وامدار هیچ مکتبی نباشد و جهان را فارغ از تصاویر معرفی شده دیگران، خود، ببیند. اما به واقع نمیتوان فردی را یافت که بدون پیش فرض پیرامون موضوعی فکر کند. در حقیقت بهتر است در مورد فلاسفه اینگونه بیان شود که سعی آنها بر این است که میزان تأثیر پذیری خود از محیط را کاهش دهند. هنر اسلامی نیز این چنین است.
نکته مهم در اینجا این است که در ذیل تعریف فوق وقتی علمی را اسلامی می دانیم که آیات قرآن و روایات معصومین بر آن صحه گذاشته اند. لذا گفتار و رفتار افراد مسلمان نمی تواند ملاک و مبنای مناسبی برای آن باشد. بطور مثال در عرفان اسلامی منظور عرفانی است که بر گرفته از آیات و یا احادیث و روایات اسلامی باشد نه گرفته شده از مکاشفات افراد. لذا بعضی اوقات کارهایی که مسلمانان انجام می دهند به عنوان اسلام گرفته می شود در حالی که اصلا مستند به اسلام نیستند.
پس طبق آنچه در بالا آمد علوم اسلامی به سه شاخه کلی تقسیم می شوند و بطور کلی و در معنای دقیق و منطقی، اصطلاح علوم اسلامی به علوم برآمده و مستند به منابع اسلام اطلاق می شود.
شهید مطهری علاوه بر دسته بندی علوم اسلامی به سه گروه فوق تقسیم بندی چهارمی را هم مد نظر دارد: علومی که به نحوی جزء واجبات اسلامی است ، یعنی علومی که تحصیل آن علوم و لو به نحو واجب کفائی بر مسلمین واجب است و مشمول حدیث نبوی معروف میگرد «طلب العلم فریضه علی کل مسلم » یعنی دانش طلبی بر هر مسلمانی واجب است. میدانیم علومی که موضوع و مسائل آنها اصول و یا فروع اسلامی است و یا چیزهائی است که به استناد آنها آن اصول و فروع اثبات میشود، واجب است تحصیل و تحقیق شود ، زیرا دانستن و شناختن اصول دین اسلام برای هر مسلمانی واجب عینی است و شناختن فروع آن واجب کفائی است. شناختن قرآن و سنت هم واجب است ، زیرا بدون شناخت قرآن و سنت شناخت اصول و فروع اسلام غیر میسر است. و همچنین علومی که مقدمه تحصیل و تحقیق این علوم است نیز از باب « مقدمه واجب» واجب است، یعنی در حوزه اسلام لازم است لااقل به قدر کفایت همواره افرادی مجهز به این علوم وجود داشته باشند ، بلکه لازم است همواره افرادی وجود داشته باشند که دائره تحقیقات خود را در علوم متن و در علوم مقدمی توسعه دهند و بر این دانشها بیافزایند و علماء اسلامی در همه این چهارده قرن همواره کوشش کرده‏اند که دامنه علوم‏ فوق را توسعه دهند.
اکنون میگوییم که علوم فریضه که بر مسلمانان تحصیل و تحقیق در آنها واجب است منحصر به علوم فوق نیست بلکه هر علمی که برآوردن نیازهای لازم جامعه اسلامی موقوف به دانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن علم باشد بر مسلمین تحصیل آن علم از باب به اصطلاح مقدمه تهیوئی واجب لازم است .
توضیح این که اسلام، دینی جامع و همه جانبه است، دینی است که تنها به یک سلسله پندها و اندرزهای اخلاقی و فردی و شخصی اکتفا نکرده است، دینی است جامعه ساز. آنچه که یک جامعه بدان نیازمند است، اسلام آن را به عنوان یک واجب کفائی فرض کرده است. مثلا جامعه نیازمند به پزشک است، از اینرو عمل پزشکی واجب کفائی است ، یعنی واجب است به قدر کفایت پزشک وجود داشته باشد ، و اگر به قدر کفایت پزشک وجود نداشته باشد،بر همه افراد واجب است که وسیله‏ای فراهم سازند که افرادی پزشک شوند واین مهم انجام گیرد .و چون پزشکی موقوف است به تحصیل علم پزشکی ، قهرا تحصیل علم‏ پزشکی از واجبات کفائی است . همچنین فن معلمی ، فن سیاست ، فن تجارت، انواع فنون و صنایع . و در مواردی که حفظ جامعه اسلامی و کیان آن موقوف به این است که علوم و صنایع را در عالیترین حد ممکن تحصیل کنند ، آنعلوم در همان سطح واجب میگردد . این است که همه علومی که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است جزء علوم مفروضه اسلامی قرارمیگیرد و جامعه اسلامی همواره این علوم را فرائض تلقی کرده است . علیهذا علوم اسلامی بر حسب تعریف سوم شامل بسیاری از علوم طبیعی و ریاضی که مورد احتیاج جامعه اسلامی است نیز میشود.

با سلام

خوب است تعریفی از علم ریاضی داده شود. امروزه بخش بزرگی از ریاضیات نه به عدد کار دارد نه به هندسه. بلکه تمرین منطقی در نظریات مختلف است و اغلب بر اساس نظریۀ مجموعه‌ها یا رسته‌هاست. مسلما ذهن آشنا به آنها از خطاهای منطقی مبرا خواهد شد (به فرض استعداد ذاتی). فلاسفۀ غربی امروزه از این علوم استفاده می‌کنند و فلسفه و منطق بدون ذهن آشنا به ریاضیات جدید در معرض خطاهایی است که در منابع گذاشته فراون دیده می‌شوند.