جمع بندی وجود اختلاف بین معصومین (ع) در کتب تاریخی

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وجود اختلاف بین معصومین (ع) در کتب تاریخی
با عرض سلام و خسته نباشید آیا در میان منابع اهل سنت یا شیعه و به خصوص منابع تاریخی شواهد و یا احادیثی مبنی بر وجود اختلاف بین معصومین شیعه در هر جنبه ای شامل روش سیاسی یا روش جنگی یا شیوه ی مبارزاتی یا شیوه ی اخلاقی و برخورد های اجتماعی یا غیره  موجود هست؟ لازم به ذکر است که تفاوت در روش و منش اهل بیت با توجه به شرایط تاریخی و زمانی برای بنده واضح است. بنابراین منظور بنده گونه ای از اختلاف است که به صورت واضح از وجود اختلاف سخن گفته باشد. به عنوان نمونه امام صادق بیان کرده باشند که روش امام علی در فلان اتفاق تاریخی را نمی پسندند و از این دست اختلافات. همچنین بنده به امکان و احتمال بسیار زیاد وجود تحریف و خطا در احادیث و شواهد موجود از زندگانی معصومین اگاهم لیکن پرسش بنده وجود چنین شواهدی در کتب تاریخی شیعه و سنی است هر چند که معتبر و صحیح نباشد. با تشکر
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد ممسوس
با سلام و احترام   لازم است از باب مقدمه به مطالبی در این خصوص اشاره شود تا بحث مفیدی در پیش رو داشته باشیم. امام رضا علیه السلام در حدیث شریفی فرمودند : «الامام امین الله فی ارضه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده الداعی الی الله و الذاب عن حرم الله»(1) امام امین خدا در زمین او و حجت او بر بندگان اوست و جانشین خدا در سرزمینهای او و فرا خواننده مردم به سوی خدا و مدافع محرمات الهی است. امامان شیعه در طول تاریخ وظیفه هدایت دینی و سیاسی جامعه را برعهده داشتند. گاه این هدایت توام با حکمومت امام بود و گاه این هدایت به دور از حکومت روال عادی خود را طی مینمود. آنان همواره با درایت نقش مرجعیت علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ارشادی و تربیتی خود را به عنوان راهنمایان دینی و رهبران بزرگ الهی به خوبی ایفا نموده اند. پی نوشت: 1. امالی صدوق 399-402
امامان شیعه همگی یک هدف ثابت را دنبال میکردند و از آن تخطی نمیکردند این هدف مشترک عبارت بود از حفظ اسلام و مصالح مسلمین  همگام با شرائط فرهنگی ، سیاسی حاکم بر زمان و متناسب با استعداد و آمادگی محیط اجتماعی و ظرفیت مردم اکنون این هدایت و رهبری جامعه با روشهای متفاوتی انجام میشد. در بین معصومین برخی که حکومت را در دست داشتند به مسائل سیاسی روی آوردند و امامانی که حکومت در دست نداشتند به مسائل فرهنگی اکتفا نمودند البته شرایط مسائل سیاسی فراهم نبود اگر شرایط فراهم بود مسائل سیاسی ارجحیت داشت. اما از آنجا که مسائل سیاسی و مسائل فرهنگی که عملکرد امامان در این 250 سال بود در راستای تبیین و گسترش معارف اصیل اسلامی و شریعت محمدی قرار داشت، اگرچه در ظاهر و روش متفاوت بود اما یک هدف را دنبال مینمود.    
از این رو اختلاف روش امامان در تعالی بخشیدن جامعه و هدایتگری اسلامی، ریشه در مقتضیات زمان، مکان،مصالح، مسائل اجتماعی و... جامعه باز میگردد. لذا پیامبر در برابر مشرکین تشکیل حکومت میدهد و رویه سیاسی را در پیش میگیرد. حضرت علی در برابر حق به یغما رفته خویش سکوت میکند و پس از آن حکومت را در دست میگیرد و امام حسن پس از حکومت کوتاه تن به صلح میدهد. امام حسین در صحرای کربلا تن به ذلت نمیسپارد و شهادت را بر میگزیند و امامان دیگر بنا به مقتضیات زمانه خود هدایتگری را در تقیه و کارهای فرهنگی خلاصه میکنند. همه این روشهای متفاوت برای روشنگری جامعه تعبیه شده است روش سیاست و روش فرهنگی
با توجه به مطالبی که بیان شد طبیعتا تفاوت در روش و سیره و عملکرد بین معصومین وجود داشت اما چون همه در راستای یک هدف مقدس و مشترک بود این تفاوتها خدشه ای به اهداف آنان وارد نمیکرد اما سخن در این است که معصومین در مواضعی که داشتند سیاسی، حکومتی، فرهنگی اجتماعی و... ایا با هم اختلاف داشتند به این معنی که عملکرد یکدیگر را نپذیرفته و زیر سوال ببرند؟ طبعا چون انان از مقام عصمت، علم غیب، مصون از خطا و لغزشها بودند و همه یک هدف را دنبال میکردند در این زمینه ها به اختلاف نمی رسیدند. در طول تاریخ بین امامان شیعه، اختلافی نمی بینیم. یا اینکه اعتراضی را بین آنان شاهد نیستیم. در مورد اختلاف بین امام حسن و امام حسین که برخی از منابع اهل سنت به ان پرداخته و دامن زدند که البته پاسخ مناسبی هم دارد در بین امامان دیگر به اختلاف و اعتراض بر نمیخوریم.
امامانی که حکومت در دست نداشتند خصوصا از امام سجاد علیه السلام به بعد چون امام بعدی فرزند امام قبلی بود لذا مخالفتی با امام پیش از خود نداشت. بویژه اینکه امام بعدی از لحاظ سنی از امام قبل کوچکتر بود. امامان نسبت به پیامبر و حضرت علی نگاه والایی داشتند و شان خاصی برای پیامبر و حضرت علی قائل بودند. در احادیث امده است که پیامبر اخرالزمان از حیث مقامی برتر از همه انبیاء و اوصیاء است و حضرت علی برتر از امامان شیعه از این رو دارای مقام خاصی نزد امامان دیگر بودند طبعا هیچ اختلاف و مخالفتی با امام علی و پیامبر نداشتند. نکته قابل تامل اینکه بعد از قیام سیدالشهدا و شهادت ایشان، امامان بعدی، رویه یکسانی را برای پیشبرد دین و هدایت جامعه در پیش گرفتند. انها روش فرهنگی را دنبال نمودند فقط در دوره ای، امام کاظم علیه السلام به یک حرکت سیاسی فرهنگی پرداخت و ان هم تشکیل سازمان وکالت بود که جنبه فرهنگی ان پر رنگتر بود. از انجا که روش فرهنگی یک اصل پذیرفته شده دینی بود اهل بیت پس از امام حسین به همان روی اورند از این رو زمینه اختلافی بین امامان در روش هدایتگری وجود نداشت.    ادامه دارد
با سلام و احترام پس از طرح این مباحث اکنون به گزارشهایی که به بیان مخالفت بین معصومین اشاره کرده اند میپردازیم البته پیشتر باید عرض کنم این اختلافات پاسخ محکمی دارد و صحیح نیست. یکی از این مباحث، مخالفت حضرت علی علیه السلام با ازدواجهای مکرر امام حسن است. امام صادق(ع) فرمود: «حسن بن‏ علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آن‌که حضرت علی(ع) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد. مردی بر خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می‌کنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه(س) است، اگر خواست همسرش را نگه می‌دارد و اگر نخواست طلاق می‌دهد».(1) پی نوشت: 1. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة،  ۱۴۰۷ق‏، ج 6 ص 56      
امام باقر(ع)در حدیثی دیگر فرمود: «علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد».(1)  امام علی(ع) به مردی که در مورد خواستگاری حسن، حسین و عبداللّه‏ بن‏ جعفر از دخترش با ایشان مشورت می‌کرد، فرمود: «بدان! حسن، بسیار طلاق می‌دهد. دخترت را به حسین تزویج کن؛ زیرا برای دخترت بهتر است».(2) پی نوشت: 1. ابن حیون مغربى، نعمان بن محمد‏، دعائم الاسلام، قم، مؤسسة آل البیت(ع)‏، ۱۳۸۵ق‏، ج 2 ص 258 2. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیة،  ۱۳۷۱ق‏، ج 2 ص 601
در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: انساب الاشراف،(1) قوت ‏القلوب،(2) شرح نهج‏ البلاغه ابن ‏ابی‌الحدید معتزلی(3) و... نیز همین مطالب تکرار شده است و از آن‌جایی که گفته‌اند دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد قبول کردنش آسان‌تر است در بعضی از جعل‌ها عدد همسران مطلقه آن‌حضرت را به سیصد نفر رسانده‌اند(4) که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است. البته این شبهات پاسخ دارد و پشتوانه ای ندارد پاسخ آن را بیان میکینم پی نوشت: 1. بلاذرى‏، أحمد بن یحیى، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر،  ۱۴۱۷ق، ج 3 ص 25 2. ابو طالب مکى، محمد بن على‏، قوت ‏القلوب، بیروت، دار الکتب العلمیة، ج 2 ص 412 3. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله‏، شرح نهج ‏البلاغه، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ۱۴۰۴ق‏، ج 16 ص 12-13 4. قوت ‏القلوب، ج ۲، ص ۴۱۲  
پاسخ شبهات 1. امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد و بنا بر مشهور، در ۲۸ صفر سال پنجاه هجری از دنیا رفت. اگر اولین ازدواج آن‌حضرت در ۲۰ سالگی باشد، تا سال شهادت پدر؛ یعنی سال ۴۰ هجری، یعنی در فاصله ۱۷ سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که با توجه به این‌که آن‌حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشتند. با توجه به این‌که آن‌حضرت بیست بار پیاده از مدینه به حج رفتند و حج گذاردند چگونه ممکن است وقت کافی برای چنین ازدواج‌هایی داشته باشند. بنا بر این، قبول چنین احادیثی امری نامعقول است.  
2. بیشتر روایاتی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است؛ یعنی این مطلب حدود نزدیک به یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می‌شود، چرا که وفات امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال پنجاه هجری رخ داد. اگر واقعاً این روایات از امام صادق(ع) باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشته‌اند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی(ع) بوده‌اند؟! قابل تأمّل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می‌شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی‌ها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‌ایم، تا آن‌که علی بن ‏ابی‌طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن ‏علی بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می‌شد، بستاند. معاویه با حیله او را ولی‌عهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آن‌که در بستر از دنیا رفت»(1) پی نوشت: 1. مسعودی‏، على بن حسین، مروج الذهب، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج 3 ص 300
2. بیشتر روایاتی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است؛ یعنی این مطلب حدود نزدیک به یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح می‌شود، چرا که وفات امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال پنجاه هجری رخ داد. اگر واقعاً این روایات از امام صادق(ع) باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشته‌اند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی(ع) بوده‌اند؟! قابل تأمّل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری می‌شود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانی‌ها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‌ایم، تا آن‌که علی بن ‏ابی‌طالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن ‏علی بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می‌شد، بستاند. معاویه با حیله او را ولی‌عهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آن‌که در بستر از دنیا رفت»(1) پس مشخص است که این سخن در زمان بنی عباس مطرح شده است و منصور دوانقی ان را بیان کرده در حالی که اگر صحت داشت باید در زمان خود امام حسن ان هم از قول بنی امیه که دشمن سرسخت و درجه یک امام مجتبی بودند بیان میشد اما میبینیم این مطلب در دوره بنی عباس ظهور کرده به دلیل اینکه منصور در مقابل خود سادات حسنی را میدید که بر علیه او قصد قیام داشتند و قیامهای شیعی متعددی توسط سادات حسنی بر علیه بنی عباس در طول تاریخ شکل گرفت. منصور با این سخن میخواست به سادات حسنی این نکته را بگوید که مانند جدتان از جنگ دوری کنید و صلح اختیار کنید همانگونه که جدتان با ازدواجهای مکرر این کار را کرد در حالی که این سخن دروغی بیش نبود. پی نوشت: 1. مسعودی‏، على بن حسین، مروج الذهب، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج 3 ص 300
3. اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان قسم خورده و بهانه جویانی که بر کوچک‌ترین امری مثل رنگ و جنس لباس ایشان اعتراض می‌کردند، در زمان حیات آن‌حضرت، این امر را بر ایشان خُرده می‌گرفتند و در مناظرات و اعتراض‌هایی که بر حضرت داشتند بر این نکته (که اگر صحیح بود نقطه ‏ضعف بزرگی به شمار می‌رفت) انگشت می‌گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است. ۴. تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت امام حسن در منابع تاریخی آمده، با این رقم‌ها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را ۲۲ و کمترین را ۱۲ گفته‌اند و تنها ۱۳ نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.(1) همچنین اگر امام مجتبی تعداد زیادی زن را طلاق داد چرا جعده را که بارها به گفته حضرت، ایشان را مسموم کرده بود، طلاق نداد و آخر به دست همان زن ملعون مسموم شد. روایاتی که در مبغوض بودن طلاق از اهل بیت صادر شده، همه این شواهد و قرائن نشان دهنده این مطلب است که امام مجتبی اهل مطلاق و مزواج نبوده است ضمن اینکه اختلاف حضرت علی با فرزندش امام مجتبی در مورد منع از ازدواجهای مکرر دروغی بیش نیست.  پی نوشت: 1. قرشى‏، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن، بیروت، دارالبلاغه، 1413ق، ج ۲، ص ۴۵۵ – ۴۶۰ و ۴۶۱ ـ ۴۶۹
جمع بندی پرسش: آیا در منابع شیعه و سنی به ویژه منابع تاریخی، شواهد و احادیثی مبنی بر وجود اختلاف بین معصومین در روش سیاسی، شیوه مبارزاتی، شیوه  اخلاقی، برخورد های اجتماعی یا غیره مانند اینکه امام صادق (علیه السلام) روش امام علی (علیه السلام) در فلان اتفاق تاریخی را نپسندد، وجود دارد؟ پاسخ: در منابع شیعی اختلافی بین امامان شیعه مشاهده نمیشود. زیرا شیعه معتقد به عصمت امامان است و آنان را از هر گونه خطا و لغزش مصون میداند. این اختلافات اگر چه مختصر است غالبا در منابع اهل سنت یافت میشود. برخی از مستشرقین به این موضوعات دامن میزنند که تاثیر پذیری از منابع اهل سنت دارند. مورخین اهل سنت چون قائل به عصمت امام نیستند و یا قصد تخریب امام را دارند و یا اینکه تحت تاثیر حکومتهای ضد شیعی قرار میگرفتند مطالبی حاکی از اختلاف بین امامان شیعه را در متون و آثار خود درج میکردند. این موضوع یک تحریف و جعل تاریخی است که از آفتها و آسیبهای منابع تاریخی اهل سنت در زمینه سیره و روش اهل بیت است. موضوعات تحریفی یکی از اختلافهایی که بین امام علی (علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام)  البته در بین برخی از مستشرقین مانند "مادلونگ" مطرح است موضوع اختلاف این دو امام در مورد جنگ "جمل" است. "مادلونگ" معتقد است که امام حسن (علیه السلام) طبیعتی صلح جو و آرام داشت و بـه علت داشتن چنین روحیه ای نمی توانست پیگیری های نظامی پدرش را بپذیرد و گاهی با صراحت بر او خرده می گرفت و از وی می خواست تا عطای حکومت را به لقایش ببخشد و کوفه را ترک کرده، به مکان خلوتی بـرود.(1) "مادلونگ" بر این باور است که امام حسن (علیه السلام)  با حضرت علی(علیه السلام)  بر سر حفاظت از خانه "عثمان" اختلاف داشت و پدرش را سرزنش میکرد و معتقد بود در حفظ جان "عثمان" کوتاهی کرده است.(2) به عقیده "مادلونگ"، امام حسن (علیه السلام) با رویکرد پدر و سیاست جنگی وی مخالف بوده است.(3) این مطالب در حالی بیان شده است که هیچ استناد تاریخی و روایی بدان نشده است و مشخص نیست "مادلونگ" بر چه اساسی بدون ارجاعات به منابع کهن تاریخی چنین مطالبی را بیان کرده است. یکی دیگر از این مباحث، مخالفت حضرت علی (علیه السلام) با ازدواجهای مکرر امام حسن (علیه السلام) است. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «حسن بن‏ علی (علیهما السلام) پنجاه زن را طلاق داد. تا آن‌که حضرت علی(علیه السلام) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن (علیه السلام) دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق می‌دهد. مردی بر خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین می‌کنیم. او فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و فاطمه(سلام الله علیها) است، اگر خواست همسرش را نگه می‌دارد و اگر نخواست طلاق می‌دهد».(4) در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: "انساب الاشراف"،(5) "قوت ‏القلوب"،(6) شرح "نهج‏ البلاغه" "ابن ‏ابی‌الحدید" معتزلی(7) و... نیز همین مطالب تکرار شده است و از آن‌جایی که گفته‌اند دروغ هر چه بزرگ‌تر باشد قبول کردنش آسان‌تر است در بعضی از جعل‌ها عدد همسران مطلقه آن‌ حضرت را به سیصد نفر رسانده‌اند(8) که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است. در حالی که این موضوع از دوره "عباسیان" سرچشمه میگیرد و در عصر "امویان" چنین سخنانی مطرح نبود. اگر در منابع شیعی هم نقل شده ماخذ آن منابع اهل سنت است. "مسعودی" سخنرانی "منصور" را در جمع "خراسانی‌ها" چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان "ابوطالب" را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشده‌ایم، تا آن‌که "علی بن ‏ابی‌طالب" خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن ‏علی (علیهما السلام) بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه می‌شد، بستاند. "معاویه" با حیله او را ولیعهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آن‌که در بستر از دنیا رفت»(9) روشن است با اینکه امام حسن (علیه السلام) در عصر امویان میزیسته و آنها باید امام را در معرض اتهام قرار دهند اما این سخنان در عصر بنی عباس و "منصور دوانقی" مطرح میگردد اگر امام حسن (علیه السلام) مطلاق و مزواج بود چرا این موضوع در عصر امویان مطرح نبود؟ نکته دیگر تعداد همسران ایشان در منابع است که حدود 8 نفر ذکر شده و اگر دارای همسران متعدد بود باید حد اقل از هر کدام یک اولاد داشته باشد که جمعا 200 یا 300 فرزند میشد اما امام مجتبی (علیه السلام) دارای 15 فرزند بودند. مخالفت امام حسین (علیه السلام) با صلح امام حسن (علیه السلام) "طبری" درباره صلح امام حسن (علیه السلام) با "معاویه" نقل کرده است که امام حسن (علیه السلام) به "معاویه" نامه نوشت از او امان خواست. همچنین این خبر را به امام حسین (علیه السلام) و "عبدالله جعفر" رساند وقتی امام حسین (علیه السلام) متوجه نامه صلح برادرش با "معاویه" شد فرمود: با صلح خود کار "معاویه" را تایید و عملکرد حضرت علی (علیه السلام) را تکذیب میکنی، امام حسن (علیه السلام) خطاب به برادر گفت خاموش باش که من بهتر از تو میدانم چه کنم. (10) در گزارش دیگری از "ابن عساکر دمشقی" چنین آمده است که امام حسن (علیه السلام) خطاب به برادرش گفت قصد دارم خلافت را به "معاویه" واگذار کنم و خود به "مدینه" روم ... امام حسین (علیه السلام) در حالی که عصبانی شد خطاب به برادر گفت با این کار پدرت را تکذیب کردی و "معاویه" را تایید نمودی. امام حسن (علیه السلام) گفت هر چه من گفتم تو با آن مخالف کردی به خدا میخواهم تو را در خانه ای محبوس کرده و درِ آن را با گِل ببندم امام حسین (علیه السلام) چون عصبانی شدن برادرش را دید به آرامی گفت تو فرزند ارشد علی (علیه السلام) هستی هر چه خواهی انجام بده.(11) "ابن اثیر" در "الکامل" که معمولا مطالب خود را از "طبری" نقل میکند به نوعی همان قول "طبری" را بیان کرده است. (12) "مستوفی" در "تاریخ گزیده" امام حسین (علیه السلام) را مخالف صلح برادر با "معاویه" قلمداد نموده که حاضر به بیعت با "معاویه" نبود. اما امام حسن (علیه السلام) او را به بیعت با "معاویه" مجبور نمود و امام حسین (علیه السلام) قبول کرد. (13) "ابن خلدون" مینویسد امام حسین (علیه السلام) و "عبدالله بن جعفر" برادرش را به خاطر صلح با "معاویه" ملامت کردند. (14) در حالی که: 1.امام حسین (علیه السلام)  دارای مقام عصمت است و تا زمانی که امام حسن (علیه السلام) در قید حیات است امام ایشان محسوب شده و از او تبعیت و پیروی میکند. 2.امام حسین (علیه السلام) بعد از شهادت برادر خویش، یازده سال در دوران "معاویه"، امامت امت را بر عهده داشتند و مطابق همان رویه برادرشان در برابر "معاویه"، عمل کردند. 3.در نامه ای که "معاویه" به امام حسین (علیه السلام) در سال 56 قمری نوشته است آن حضرت را متهم به نقض عهد میکند و از حضرت میخواهد به ولایتعهدی یزید تن دهد که امام در پاسخ میگوید: «ما اُریدُ حرباً لکَ و لا خلافاً علیک» نه خواهان جنگم و نه خواهان مخالفت با تو(15) یعنی به مفاد صلح پایبندم. 4.امام در برابر شخص دیگری که از وی خواسته بود تا دست به قیام بزند،فرمود:«اکنون عقیده من چنین نیست. خدای شما را رحمت کند،تا هنگامی که "معاویه" زنده است در خانه هایتان بمانید و از کاری که به شما ظنین شوند پرهیز کنید.(16) 5.امام حسین (علیه السلام) نیز مانند برادر خویش پس از ماجرای صلح، از "کوفه" به "مدینه" آمده و در آن جا زندگی می کنند و در کنار برادر خویش می مانند. 6. برخی از شیعیان به نزد امام حسن (علیه السلام) آمده و خطاب به ایشان گفتند: «مذل المومنین» حضرت فرمود: «من شما را ذلیل نکردم بلکه برای حفظ جان شما صلح را پذیرفتم آنها خدمت امام حسین (علیه السلام) رسیده و سخنان امام حسن(علیه السلام) را برای ایشان بازگو کردند امام حسین (علیه السلام) فرمود برادرم درست میگوید تا زمانی که "معاویه" زنده است پلاس خانه خود باشید یعنی نباید دست به تحرکات سیاسی زد.» (17) پی نوشت: 1. مادلونگ، ویلفرد، جانشینی محمد، دانشگاه نیویورک، 1997م، ص 312 2. همان 3. همان 4. کلینی، محمد بن یعقوب‏، الکافی، دار الکتب الإسلامیة، 1407ق‏، تهران، ج 6 ص 56 5. بلاذرى‏، أحمد بن یحیى، انساب الاشراف، دار الفکر، 1417ق، بیروت، ج 3 ص 25 6. ابو طالب مکى، محمد بن على‏، قوت ‏القلوب، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 2 ص 412 7. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله‏، شرح نهج ‏البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، 1404ق‏، قم، ج 16 ص 12-13 8. قوت ‏القلوب، ابو‌طالب مکى، قوت القلوب فى معاملة المحبوب‏، محقق/ مصحح: باسل عیون السود، دار الکتب العلمیة، 1417ق، بیروت، ج 2، ص 412 9. مسعودی‏، على بن حسین، مروج الذهب، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق، قم، ج 3 ص 300 10. تاریخ طبری، دارالتراث، 1387ق، بیروت، ج 5 ص 160 11. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، دارالفکر، 1415ق، بیروت، ج 13 ص 267 12. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، 1385ق، بیروت، ج 3 ص 405 13. تاریخ گزیده، ص‏198،به اهتمام عبدالحسین نوائی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1362. 14.تاریخ ابن خلدون، دارالفکر، 1408ق، بیروت، ج 2 ص 648 15. بلاذری، انساب الاشراف، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1394ق، بیروت، ج 5، ص، 120 16. دینوری، اخبار الطوال، الرضی، 1368ش، قم، ص ص 222 17. بلاذری، همان، ج 1 ص 150  
موضوع قفل شده است