وظایف متقابل زن و شوهر از دیدگاه سنت
تبهای اولیه
خانمی پیش پیغمبر آمد - قسمتی از این داستان طولانی جالب را برایتان تعریف میکنم - خانمی به نام حولاء است، در روایت دارد: «امراة عطارة لال رسولالله(صلی الله علیه وآله)»؛ یعنی برای خاندان پیامبر عطر میآورد، خودش تعریف میکند، میگوید: یک روز شوهرم مرا صدا زد، با من کار داشت، من توجه نکردم و بدخلقی کردم.
گاهی اتفاق میافتد آقایان و خانمها به حرف یکدیگر گوش نمیدهند. بعضی خانمها با من تماس میگیرند، میگویند: همه حرفهایی را که آقایان به شما سفارش کردند و شما به ما گفتید به ما میگویند، اما آنهایی را که ما به شما گفتیم نمیگویند. نباید اینگونه باشد.
میگوید: شوهرم عصبانی شد، از خانه بیرون آمد، پیش خودم فکر کردم کار بدی انجام دادهام. وقتی وارد خانه شد، بلند شدم دستش را بوسیدم، گفتم: من اشتباه کردم، نفهمیدم، عذر میخواهم. مرا با دست کنار زد و رویش را برگرداند و توجهی نکرد - این هم بد است که بعضیها عذرپذیر نیستند- میگوید: بلند شد خواست که به مسجد برود، من هم دنبالش رفتم، مدام شانه به شانهاش میرفتم، گاهی او جلوتر میرفت که من کنارش راه نروم. گاهی من میدویدم او تندتر میرفت. از مسجد بیرون آمد باز جلو رفتم تا با او صحبت کنم، دیدم برگشت. زودتر از او به خانه رفتم آرایش کردم، غذا آماده کردم، زمینه را فراهم کردم. آمد و باز توجه نکرد، شب در بستر توجه نکرد، من هم از دو چیز میترسیدم، یکی اینکه گفتم: خدایا غضب شوهر باعث نشود، جهنمی شوم!
چون نبی مکرم اسلام خطاب به زنان فرمود که اگر ثواب جهاد میخواهید، جهاد زن خوب شوهرداری کردن است و فرمود: زنی که از دنیا میرود، همسرش باید از او راضی باشد، لذا زهرای مرضیه(علیها السلام) با آن عظمت، در بستر، اولین مطلبی که از امیرالمؤمنین(علیه السلام) میخواست همین است که علی جان، از من راضی هستی یا نه؟ میخواهم با رضایت تو از دنیا بروم.
- میگوید هر چه کردم او دلش نرم نشد. تا صبح نخوابیدم. مدام گریه کردم و میگفتم: خدایا از دو چیز میترسم: از تو و از قیامت، اگر مسأله شرعی نبود من هم به او توجه نمیکردم، صبح که از خواب بلند شدم و به خانه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آمدم، در را زدم، امسلمه پشت در آمد و گفت: کیست؟ گفتم: حولاء هستم، گرفتارم، آمدهام، مشکلم را حل کنم، در خانه شروع به گریه کرد، مدام امسلمه او را ساکت میکرد و میپرسید که چه شده؟ حرفت را بزن. گفت: قصه این است اشتباهی کردهام، آقا ناراحت شده است، حالا دستش را میبوسم راضی نمیشود، دنبالش میروم راضی نمیشود، آرایش کردم فضای خانه را برایش آماده کردم. هرگز راضی نمیشود. چه کنم؟ گفت: من هم نمیدانم، صبر کن رسول خدا بیاید. او نیست، پیغمبر گرامی اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) آمدند. حولاء گفت: یا رسولالله! این گونه شده است. حضرت فرمودند: برو به او بگو اگر مردی به زنش توجه کند و او را تحویل بگیرد فرشتهها آن مرد را در آغوش میگیرند. این تذکر را به او بده. حولاء رفت و این سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله) را گفت و مشکل حل شد.
میخواهم این را عرض کنم پیامبر فرمود: حولاء بنشین تا سفارشهایی به تو بکنم، پیغمبر یکی یکی حقوق مرد و وظایف زن را برای حولاء شمرد، به نظر من این روایت باید در جامعه مطرح شود. وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام تک تک وظایف زن را برشمرده است. شما دقت کنید وقتی این جریان پیش آمد و حولاء خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد، پیغمبر فرصت را مغتنم شمرد و به طور مفصل یک روایت را برایش فرمود، چرا؟ این به دلیل اهمیت خانواده و مسأله عفاف و حجاب است، من به همین میزان در این بخش اکتفا کنم و خلاصه عرض من این است که مساله حجاب و عفاف، در جامعه معالاسف در حال کمرنگ شدن است.
[h=2]نگاهی به رفتار پیامبر با همسرانش[/h]
علاقه شدید حضرت خدیجه سلام الله علیها به پیامبر و وفاداری او به آن حضرت حتی در شعب ابی طالب، نشان دهنده ی زندگی عاشقانه ی آن دو بوده است. اگر اخلاق شایسته و مهربانی فوق العاده ی پیامبر نبود، چطور ممکن بود در روزهای ابتدائی بعثت که اکثریت اطرافیان، آن حضرت را تکذیب و مسخره می کردند، خدیجه به او ایمانی از روی یقین بیاورد و در کنار خانه ی خدا در محضر مردم به تنهایی به آن حضرت اقتدا کند و با او به نماز بایستد. فراموش نکنید او خدیجه ای بود که شهرت و آوازه اش مکه را پر کرده بود و به عقل و درایت شناخته شده بود. 1
مهرورزی آن حضرت نسبت به همسران دیگرش نیز از مفاد بسیاری از روایات پیداست. به همه ی همسرانش به صورت یکسان مهریه چهارصد درهم همان وقت عقد تقدیم کرد. در زندگی ساده زیست بود اما همسرانش را مجبور به تحمل این ساده زیستی نمی کرد و آنها را مخیر کرد که بمانند یا با لطف و احسان طلاق بگیرند ولی همگی ماندن را انتخاب کردند. یک امتیاز برجسته ی زندگی پیامبر نسبت به سایر زندگی های مردم در آن زمان، وجود تفاهم در زندگی آن حضرت بود. هیچ گاه در سیره آن حضرت دیده نشد که مثل مردان زمان خودش ،از قدرت مردانه برای غلبه بر زنانش استفاده کند. اگر با برخی از همسرانش اختلاف پیدا می کرد، با آنکه پیامبر خدا و رهبر مردم بود، برای حل اختلاف، داوری از خانواده همسرش انتخاب می کرد. رسول خدا در مقابل همسرانش چنان نرم برخورد می کرد که برخی از یارانش رفتار او را دلیل بر جسارت پیدا کردن زنان دانستند.
عمر می گوید : روزى دیدم همسرم با من مشاجره مىکند، من این عمل او را عجیب و زشت شمردم. گفت: چرا تعجب مىکنى؟ به خدا همسران پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم هم با پیامبر چنین مىکنند! حتى گاه از او قهر مىنمایند و من به دخترم حفصه سفارش کردم که هرگز چنین کارى را نکند و گفتم اگر همسایهات (منظور عایشه است) چنین مىکند تو نکن، زیرا شرائط او با تو متفاوت است. 2
با وجود اینکه همیشه راست می گفت و همواره حق با او بود وقتی برخی همسرانش با او بحث و جدل می کردند، منطقی و آرام برخورد می کرد و سعی می کرد آنها را قانع کند .نه هرگز نفرین می نمود و نه صدا بلند می کرد. انقدر حوصله می کرد که گاهی اطرافیان از حوصله او در مقابل ناسازگاری برخی همسرانش خسته می شدند.
همسران پیامبر اگرچه هووهای متعددی داشتند، چنان محبت بی دریغ و فوق العاده ای از شوهر خود می دیدند که نه تنها در آن زمان، بلکه در زمان ما که ادعای تمدن پیشرفته ی آن گوش فلک را کر کرده است ، نیز بی نظیر است. همسران پیامبر مجبور به انجام کارهای شوهر نبودند. پیامبر خدا علاوه بر آنکه کارهای شخصی خود را انجام می داد، بسیاری از اوقات همسرانش را در تمیز نمودن منزل هم یاری می رساند. هیچ وقت ایشان را بر کاری مجبور نمی کرد و برای ترک کارهای منزل مواخذه نمی نمود. گاهی شب هنگام، قصد خواندن نماز مستحبی داشت اما چون مقداری از پیراهنش را روی همسرش کشیده بود نمازش را نشسته می خواند تا او را بیدار نکند.
نسبت به نیازهای روحی همسرانش هوشیار بود و در برخی روایات گزارش شده اگرچه یکی از همسرانش در بیماری زنانه بسر می برد ، این را بهانه ای برای بی اعتنایی به او قرار نمی داد و او را با محبت در آغوش می گرفت و در بستر خود می خواباند.3
گفتنی است پیامبر رهبر امت بود و به لحاظ سیاسی موقعیت خاصی داشت.لذا ازدواجهای پیامبر همه دلایل مهمی داشتند و موجب حل مشکلات زیادی می شدند که باید درباره آن تزویجها در کتب مربوطه تحقیق نمود تا بهتر نسبت به خلق و سیره ی آن حضرت معرفت پیدا کرد.
هیچ گاه تحت تاثیر حساسیتهای هیچ یک از همسرانشان اعم از عایشه و دیگر همسران، دست از عدالت بر نمی داشتند و یکی را بر دیگری ترجیح نمی دادند مگر اینکه همسران خود بین خودشان مصالحه می کردند. مثل همان ایام بیماری پیامبر که خود با هم مشورت کرده و رضایت دادند تا پیامبر در خانه عایشه بماند و با آن حال بیماری برای رعایت عدالت جابجا نشود.
آراستن خویش برای همسر
اسلام، دین فطرت است و به احساسات و عواطف افراد جامعه توجّه دارد. در سرشت هر مرد و زنی، زیبایی خواهی و آراستهگری نهفته است؛ لذا در اسلام بر آراستن خویش، پوشیدن لباس زیبا و استفاده از عطر و بوی خوش، تأکید زیادی شده است. سفارش شده که زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و ظاهر خود را جذّاب و دوست داشتنی و زیبا نمایند. این عمل علاوه بر اینکه به خواست و علاقه طرف دیگر است، عفّت و پاکدامنی را در جامعه تقویت میکند. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید:
«لباسهای خود را تمیز کنید، موهای خود را اصلاح نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنیاسرائیل چنین نکردند و زنانشان بدکار شدند.»14
امامان علیهمالسلام نیز به این مطلب توجّه خاصّی داشتند. این بزرگواران خود را برای همسرانشان آراسته و مرتّب میکردند، لباس مناسب میپوشیدند و موهای خود را رنگ میزدند.
حسن بن جهم ـ از دوستان امام کاظم علیهالسلام ـ گوید:
آن حضرت را دیدم که موهای خود را خضاب کرده است، گفتم: فدایت شوم، شما هم خضاب میکنید؟!
حضرت فرمود: آری، اصلاح و مرتّب بودن وضع، بر عفّت زنان میافزاید. زنانی بودند که پاکدامنی را رها کردند به این دلیل که شوهرانشان اصلاح و مرتّب بودن خود را رها کردند.
سپس فرمود: دوست داری همسرت را در حالی همانند حال خودت که خود را آراسته ننمودهای، ببینی؟
گفتم: نه!
فرمود: او نیز چنین است.
آنگاه فرمود: نظافت و استعمال بوی خوش و اصلاح مو، از اخلاق پیامبران است.15
یکی از دوستان امام باقر علیهالسلام به نام حکم بن عتیبه میگوید:
در خانهای زیبا و آراسته خدمت آن حضرت رسیدم، لباس زیبا و رنگینی پوشیده بود که آثار رنگ لباس بر دوش حضرت دیده میشد. خیلی شگفتزده شدم. گاهی، به خانه نگاه میکردم، گاهی به وضع لباس آن حضرت!
حضرت علیهالسلام فرمود: این حالت، چطور است؟
عرض کردم: چه بگویم از این لباسی که به تن کردهاید؟ این لباس، مربوط به افراد نوجوان است.
حضرت فرمود: ای حکم! چه کسی زینتها و چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای بندگانش آفریده است، حرام کرده؟ اینها از چیزهایی است که خداوند برای بندگانش آفریده است؛ اما این خانه که مشاهده میکنی مربوط به همسر من است و من تازه ازدواج کردهام.16 لباسی که مشاهده میکنی و همچنین حضور من در این خانه، به خاطر همین موضوع است.
حسن زیّاتِ بصری نقل میکند:
با یکی از دوستانم خدمت امام باقر علیهالسلام رسیدیم. او را در خانهای زیبا، با لباس زیبا در حالی که سرمه کشیده بود، دیدیم. سپس سؤالاتی از آن حضرت نمودیم، ایشان متوجّه شد که ما از وضع لباس و خانه آن حضرت شگفتزده شدهایم. حضرت فرمود: فردا با دوستت نزد من بیا. همانطور که حضرت فرموده بود، روز بعد در منزلی که او بیشتر وقتها آنجا تشریف داشت، رفتیم. مشاهده کردیم که در خانه، جز حصیر، چیزی نیست و حضرت لباس زبر و خشن به تن دارد.
حضرت فرمود: دیروز شما پیش من آمدید، در حالی که من در خانهای بودم که مربوط به همسرم بود و آن وسایل موجود در خانه، متعلّق به اوست. او خود را آرایش کرده بود که من هم خود را برای او آراسته و مزیّن نمایم.
سپس به من فرمود: شبههای در ذهنت ایجاد نشود.
گفتم: به خدا سوگند! برایم شبههای ایجاد شد؛ ولی الآن متوجّه شدم حقیقت آن است که شما فرمودید و خداوند، شبهه را از قلبم بیرون نمود.17
با دقّت در روایات مذکور، روشن میشود که امامان معصوم علیهمالسلام چه اندازه به آرایش و زینت خود برای رعایت حال همسرانشان توجّه داشتند؛ تا جایی که گاهی اوقات دوستان و اصحاب آنها به شدّت شگفتزده شده و نسبت به وضع لباس و خانه آنها پرسش میکردند. شاید آن بزرگواران با چنین رفتاری میخواستند با آداب و رسوم غلط و بیتوجّهی به همسر مبارزه کنند و منطق صحیح اسلامی را برای شیعیانشان ترسیم نمایند.
گذشت از لغزشهای همسر
برای افرادی که مدّتها با هم زندگی کردهاند و در امور زیادی منافع واحدی دارند، سر زدن لغزش و اشتباه و خطا، امری عادی و متعارف است؛ بنابراین، لازم است با بردباری از خطاها و اشتباهات یکدیگر چشم پوشی نمایند. زن و شوهر در برابر کلمات تند و خشنی که برخی وقتها به خاطر شرایط خاص، از طرف مقابل میشنوند، باید متانت و سعه صدر داشته باشند. آنان میتوانند با خونسردی و گفتن چند کلمه محبّتآمیز، طرف مقابل را از حالت ناراحتی خارج نمایند.
سیره معصومان علیهمالسلام چنین بوده است که اشتباه و خطای شناختی و رفتاری همسران را نادیده میگرفتند.
اسحاق بن عمّار میگوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: حقّ زن بر مرد چیست که با انجام آنها انسان، «نیکوکار» محسوب شود؟
امام علیهالسلام فرمود: خوراک و پوشاک او را فراهم نماید و اگر خطایی از او سر زد، از او بگذرد.
سپس فرمود: پدرم امام باقر علیهالسلام همسری داشت که به او آزار میرساند؛ ولی پدرم او را مورد عفو و بخشش قرار میداد
شوهردارى
شوهردارى یعنى مواظبت و نگهدارى شوهر. شوهردارى کار سهل و آسانى نیست که از هر زن بىلیاقت و نادانى ساخته باشد، بلکه کاردانى وذوق و سلیقه و زیرکى مخصوص لازم دارد، زنیکه بخواهد شوهردارى کند باید دل او را بدست آورد،اسباب رضایت خاطرش را فراهم سازد.مواظباخلاق و رفتارش باشد، به کارهاى نیک تشویقش کند،از کارهاى بدنگهداریشکند،مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد.سعى کنداو را به صورت یک شوهرآبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا براى خانوادهاش بهترین سرپرست و براى فرزندانش بهترین پدر و مربى باشد. خداوند حکیم قدرت فوق العادهاى به زن عطا فرموده است. سعادت و خوشبختى خانواده در دست اوست ، بدبختى خانواده نیزدر دست اوست.
زن میتواند خانه را به صورت بهشت برین در آورد، و میتواند بهصورت جهنم سوزانى تبدیلش سازد، میتواند شوهرش را به اوج ترقىبرساند و میتواند به خاک سیاهش بنشاند.زن اگر به فن شوهردارى آشنا باشد و وظائفى را که خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد میتواند ازیک مرد عادى بلکه از یک مرد بىعرضه و بىلیاقتیک شوهر لائق و آبرومند بسازد. یکى ازدانشمندان مینویسد: زن قدرت عجیبى دارد، مثل قضا وقدر است ، هر چه بخواهد همانست.( در آغوش خوشبختى ص 142 )
اسمایلز میگوید : اگر زن با تقوى و خوش خلق و کدبانویى در خانهمحقر و فقیرى باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختىمیسازد.
ناپلئون میگوید:اگر میخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتى رابدانید به زنان آن ملتبنگرید.
بالزاک میگوید: خانه بىزن عفیف ، قبرستان است.
شوهردارى به قدرى در نظر اسلام اهمیت داشته که آنرا در ردیف جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت على (علیه السلام) میفرماید: جهاد زن به ایناست که خوب شوهردارى کند. ( بحار الانوار ج 103 ص 252)
با توجه به اینکه جهاد در راه خدا براىترقى و عظمت اسلام و دفاع از کشورهاى اسلامى و اجراى عدالتاجتماعى بزرگترین عبادت است ارزش شوهردارى معلوم میشود.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: هر زنیکه بمیرد در حالیکه شوهرشراضى باشد داخل بهشت میشود.( محجة البیضاء ج 2 ص 70 ) رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: زن نمیتواند حق خدا را ادا کند مگر اینکهحق شوهرش را ادا کند.( مستدرک ج 2 ص 552
موافقم ولي واقعيت اين است كه خانمها ي امروز البته بعضي خيلي نگران احساسات مرد نيستند وبه مردهاي ديگر لبخند مي زنندو.... واقعا چه بايد كرد؟ كسي نظري دارد؟