و تشكر و قدرداني از زحمات و تلاش هاي فراوان جناب رضاي گرامي؛ وفقكم الله
خيلي برام جالب بود و نمي دونستم كه دين زرتشت كه برخي ايرانيان اينقدر بهش افتخار مي كنند چنين نقص ها و مشكلات بزرگي (از جمله ازدواج با محارم) داره!!!
فقط دوست دارم بدونم برخي از ايرانيان حتي متاسفانه بچه شعه هامون به كدوم بخش دين زرتشت افتخار مي كند كه اينقدر دفاع مي كنند و آرزوي گسترش دين زرتشت رو دارند؟
[quote=رضا;123417] چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!! چطور منابع را نمیبینید !! ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد: « هم چنين نكته اي كه شايان توجه است، تاكيد مستمر بر ازدواج با محارم است . پديده اي كه بدون شك و شبهه اي در منابع و مآخذ مزدائي و غير مزدائي به وضوح مي بينيم . به خلاف كوشش هاي قرن نوزدهمي كه در جهت انكار آن به عمل آمده، شواهدي به دست ما رسيده است كه حكايت دارد خانم ها بر خلاف ميل باطني خويش، مجبور بودند تا با پدران و برادران خويش همخوابگي نمايند، هر چند كه در ظاهر موافقت دامادها ضروري بود . (ژليان بالديك،اديان آسيا، صفحه 80 و 81) محققين می نويسند: « در منابع اصيل زردشتيان، ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالی تشويق شده است; از قبيل اين كه ازدواج بين خواهر و برادر با فر ايزدی روشن می شود و ديوها را دور می كند و گناهان كبيره را محو می نمايد. » (دينكرد، كتاب نهم، فصل 60، فقره 2 و 3 - صفحه 82 -راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، صفحه 661- كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، صفحه 234) دياكونوف می نويسد: « در مورد ازدواج با محارم در ايران باستان، اسناد و مدارك زيادی در دست است; از جمله كمبوجيه دوم خواهرش يعنی آتوسا را به زنی گرفت. داريوش دوم با خواهر خود پاريساتيدا ازدواج كرده بود. فرزند ايشان اردشير دوم پس از مرگ زن اوّل خود با دو دختر خود آتوسا و آمستريدا ازدواج كرد. » (دياكونوف، تاريخ ماد، در اينجا نقل از صفحه 474، راوندی، تاريخ اجتماعی ايران) !!ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد. موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3 همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8 در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، ادرارزن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،ادرار بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و ادرار زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)[/quote] آقای رضا درود شما نوشته اید: 1-:" ...چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!! چطور منابع را نمیبینید !! ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد:..."
پاسخ
شاید من چشم بسته باشم، ولی عناد چشم خرد شما را کور کرده است. اگر عناد نداشتید، دست کم از یک قاضی میپرسیدید که شهادت چه کسانی قابل قبول است، آنگاه این شاهدانی که سخنشان را سند میگیرید، میسنجیدید که آیا دارای آن ویژگی ها هستند یا نه. برای نمونه این آقای ژلیان بالدیک کیست؟ سندش چیست؟ از کجا به این آگاهی رسیده که خئوتودث یعنی ازدواج با محارم؟ شاهد عینی است، یا از روی مدارک ساسانی سخن گفته، یا تکرار مکررات دروغین و مغرضانه رومی و یونانیهای دشمن ایران را کرده است؟
من از شما سند خواستم. سند مغرضانه که سند نیست. سند باید یا از یک شاهد عینی بدون مهر و کین (حب و بغض)، عادل و راستگو و .... باشد، یا از عین سخن و نوشته متهم.
2-:" ... پديده اي كه بدون شك و شبهه اي در منابع و مآخذ مزدائي و غير مزدائي به وضوح مي بينيم ....."
پاسخ
شما هنوز سندی از منابع مزدایی ارایه نکرده اید که ازدواج جنسی با زایش بچه انجام شده باشد. شما در دو جا واژه خئوت ودث را خویش دادگی و یا خویش پیوندی دانستید. این کجایش ازدواج جنسی با محارم و زایش بچه است؟ چرا پا روی حق میگذارید؟ شما چرا کاربرد عمومی این واژه خئوت و دث را که اشو زرتشت برای نامیدن پیروان درجه یکمش بکار برده نادیده میگیرید؟ چرا این واژه را در نماز روزانه ما که بارها برایتان نوشته ام نادیده میگیرید؟
3-:" ... به خلاف كوشش هاي قرن نوزدهمي كه در جهت انكار آن به عمل آمده، شواهدي به دست ما رسيده است كه حكايت دارد خانم ها بر خلاف ميل باطني خويش، مجبور بودند تا با پدران و برادران خويش همخوابگي نمايند، هر چند كه در ظاهر موافقت دامادها ضروري بود . (ژليان بالديك،اديان آسيا، صفحه 80 و 81)..."
پاسخ
آیا این آقا شرایط یک شاهد را بر پایه عدالت اسلامی خودتان دارد؟ سندهایی ایشان را بررسی کرده اید؟ آیا سندهای ایشان درست است؟
خدا وکیلی شرم از خدا نمیکنی برای این تهمت و حق الناس؟
4-:" ... محققين می نويسند: « در منابع اصيل زردشتيان، ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالی تشويق شده است; از قبيل اين كه ازدواج بين خواهر و برادر با فر ايزدی روشن می شود و ديوها را دور می كند و گناهان كبيره را محو می نمايد. » (دينكرد، كتاب نهم، فصل 60، فقره 2 و 3 - صفحه 82 -راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، صفحه 661- كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، صفحه 234)...."
پاسخ
آیا این آقای کریستین سن، شایستگی (صلاحیت) شاهد بودن را دارد؟ آیا سندهای ایشان این شایستگی را در دادگاه عدل اسلام دارد؟
ایشان نیز مانند دیگران از روی دروغ رومیها و یونانی ها و ترجمه نادرست واژه خئوت و دث این اتهام دروغ را تکرار کرده است.
5-:" ... دياكونوف می نويسد: « در مورد ازدواج با محارم در ايران باستان، اسناد و مدارك زيادی در دست است; از جمله كمبوجيه دوم خواهرش يعنی آتوسا را به زنی گرفت. داريوش دوم با خواهر خود پاريساتيدا ازدواج كرده بود. فرزند ايشان اردشير دوم پس از مرگ زن اوّل خود با دو دختر خود آتوسا و آمستريدا ازدواج كرد. » (دياكونوف، تاريخ ماد، در اينجا نقل از صفحه 474، راوندی، تاريخ اجتماعی ايران)..."
پاسخ
سندهای ایشان از دیدگاه یک قاضی مسلمان در دادگاه عدل اسلامی قابل قبول است؟
ایشان نیز که همان گفته هردوت را تکرار کرده است. آیا سخن یک دشمن که تاریخ نگاری مغرضانه و دروغ ایشان در باره ایرانیان به اثبات رسیده میتواند سند باشد؟
6-:" ... !!ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد...."
پاسخ
کی و کدام سند واژه خئوت و دث را ازدواج جنسی با محارم و تولید بچه دانسته است؟
شما که در معنای آن نوشتید خود دادگی یا خود پیوندی؟ این کجایش به معنای ازدواج جنسی است.
مگر امروزه این ضرب المثل نیست: ازدواج با خودی، معامله با غریب
7-:" ... موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3 همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8 در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، ادرارزن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،ادرار بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و ادرار زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)..."
پاسخ
در پتت= توبه نامه، ستر شکنی یک گناه است که گناهکار از آن توبه میکند. در قانون مدنی ساسانی نیز مردی که پول گرفته تا به روش ستر زنی یا ایوک زنی ازدواج کند ولی از دادن نخستین پسرش به برادرزن درگذشته یا پدر زن ناتوان از هر گونه عمل جنسی،خود داری میکند، مقصر است و جریمه و ... دارد.
شما در نوشته بالا، با توجه به ترجمه نادرست واژه خئوتودث به ازدواج با محارم، همه این اتهام های دروغ را نسبت داده اید.
من برای شما نوشتم که اگر برادری بدون ازدواج و بچه دار شدن میمرد، خواهرش را به گونه صوری به ازدواج برادر مرده اش در می آوردند، ولی ازدواج جنسی با مردی که برای این کار مالی را هم دریافت میکرد، انجام میشد. همچنین اگر مردی تنها دختر داشت و از هر گونه عمل جنسی ناتوان میشد، به عقد دخترش در می آوردند و نخستین پسر به نام پدربزرگ سند میخورد. ازدواج جنسی با مردی دیگر بود که مالی را دریافت کرده و پیمان بسته که نخستین پسرش به نام پدربزرگش باشد..... به این دو گونه ازدواج ایوک زنی و ستر زنی میگفتند.
اگر خئوتودث هم یک روش ازدواج جنسی بود، احکام و قانون و ووووو آن نیز در قانون مدنی نوشته میشد.
و تشكر و قدرداني از زحمات و تلاش هاي فراوان جناب رضاي گرامي؛ وفقكم الله
خيلي برام جالب بود و نمي دونستم كه دين زرتشت كه برخي ايرانيان اينقدر بهش افتخار مي كنند چنين نقص ها و مشكلات بزرگي (از جمله ازدواج با محارم) داره!!!
فقط دوست دارم بدونم برخي از ايرانيان حتي متاسفانه بچه شعه هامون به كدوم بخش دين زرتشت افتخار مي كند كه اينقدر دفاع مي كنند و آرزوي گسترش دين زرتشت رو دارند؟
جزاكم الله خيرالجزاء ان شاءالله؛
سرکار خانم آذر بانو درود یعنی باور کنیم که شخصیتی چون شما که مشاور امور خانواده نیز هستید، کتاب خدمات متقابل ایرانیان و اسلام استاد مطهری را نخوانده اید؟ یک مشکل هست و آن اینکه بر خلاف شما که با هر دروغی که طرف مقابلتان را بکوبد، اقناع میشوید، مردم دروغها را باور نمیکنند. به هر روی جشن اسفندگان را از کتاب ابوریحان بیرونی بررسی کنید. اگر ازدواج با محارم بود، ایشان نیز میبایست به آن اشاره کنند یا پارسیان هند که با تعصب و شدت باورهای ساسانی را پاسداری میکنند، میبایست چنین رسمی را داشته باشند.
آقای رضا درود شما نوشته اید: 1-:" ...چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!! چطور منابع را نمیبینید !! ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد:..."
پاسخ
شاید من چشم بسته باشم، ولی عناد چشم خرد شما را کور کرده است. اگر عناد نداشتید، دست کم از یک قاضی میپرسیدید که شهادت چه کسانی قابل قبول است، آنگاه این شاهدانی که سخنشان را سند میگیرید، میسنجیدید که آیا دارای آن ویژگی ها هستند یا نه. برای نمونه این آقای ژلیان بالدیک کیست؟ سندش چیست؟ از کجا به این آگاهی رسیده که خئوتودث یعنی ازدواج با محارم؟ شاهد عینی است، یا از روی مدارک ساسانی سخن گفته، یا تکرار مکررات دروغین و مغرضانه رومی و یونانیهای دشمن ایران را کرده است؟
من از شما سند خواستم. سند مغرضانه که سند نیست. سند باید یا از یک شاهد عینی بدون مهر و کین (حب و بغض)، عادل و راستگو و .... باشد، یا از عین سخن و نوشته متهم.
با سلام جناب مهران فقه اسلامی را درباره مجوس چه میگوید!!؟
آنها هم عناد داشته اند ؟
خوب اگر عناد بود که میگفتند آنها همجنس باز هستند !!؟ چطور است که همه دانشمندان جهان اتفاق نظر دارند به ازدواج با محرم در ایران باستان جز شما!! در فقه شیعه فقهاء در بحث ارث مجوس درباره این دو قاعده اظهار نظر کرده اند بنابراین روش بحث بدین صورت است که اگر فقیهی از فقهاء شیعه ارث بردن مجوسی را با نسب و سبب باطل از دید اسلام بپذیرد در این صورت قاعده الزام یعنی الزام آنها را به معتقداتشان و ابرام نکاح و ارث آنها را پذیرفته است و تخصیص این دو قاعده از اصل اولیه ثابت خواهد شد و گرنه رسیدگی قضایی فقط بنحو « ماأَنزَلَ اللهُ» واحکام اسلام خواهد بود توضیح مطلب به این شرح می باشد : مجوسی گاهی با محارم اسلامی ازدواج می کند با این اعتقاد که این ازدواج در دین خودشان صحیح است و گاهی با حلال های اسلامی ازدواج مي کند بنابراین بواسطه ازدواج صحیح نسب و سبب صحیح و بواسطه ازدواج فاسد نسب و سبب فاسد بوجود می آید و منظور از فاسد آن چیزی است که از نکاح فاسد و حرام از نظر ما مسلمانان بوجود می آید نه از دید خودشان زیرا از دیدگاه خود آنها ازدواج با سبب فاسد مثل ازدواج با مادر یا خواهر یا دختر و ... و نسب و سبب حاصل از این ازدواج صحیح است مانند اینکه مجوسی ازدواج کند با مادرش و از این ازدواج فرزندی متولد شود در این صورت از نظر دین اسلام نسب فرزند و سبب زوجه فاسد می باشد و از دید خودشان این نسب و سبب صحیح است . فقهاء بزرگوار شیعه دراین باره سه نظر دارند :
گروهی معتقدند که : مجوسی ها با نسب و سبب چه آن دو از نظر اسلام جایز باشند یا نه ارث می برند . گروه دوم می گویند : مجوسی هافقط باانساب صحیح واسباب صحیح از نظراسلام ارث می برندو با انساب واسباب فاسد درهیچ حالی ارث نمی برند . گروه سوم براین عقیده اند که :مجوس با نسب فاسد می تواند ارث ببرد اما با نکاح و سبب فاسد ارث نمی برد بنابراین بنا به نظر این گروه مجوسی ها و کفار با نسب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند اما با سبب فاسد ارث نمی برند و فقط با سبب صحیح ارث می برند .
گفتار دوم : نظر و ادله معتقدین به قول اول الف) نظر و ادله شیخ طوسی ابتدا به بررسی نظرات و دلیل های شیخ طوسی که معتقد است مجوسی ها با نسب و سبب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند می پردازیم : ایشان در کتاب تهذیب الاحکام حدیث 1299باب ارث مجوس آورده اند : سکونی از امام جعفر صادق(ع) نقل مي كند كه: حضرت علی (ع) به مجوسی ها وقتی که با مادرشان یا خواهرشان یا دخترشان ازدواج می کردند :Sham:از دو جهت ارث می دادند یک جهت اینکه آن زن مادر یا خواهر یا دختر آن مجوسی است و جهت دیگر اینکه زوجه اوست . یونس بن عبدالرحمن و تعداد زیادی از متابعان او معتقدند که مجوس فقط با اسباب و انساب صحیح از نظر دین اسلام می توانند ارث ببرند ولی اگر نسبی یا سببی دراسلام جایز نباشد در هیچ حالی ارث برده نمی شود . فضل بن شاذان و متابعان او از متأخرین گفته اند ، مجوسی از جهت نسب درهر صورتی چه نسب از نظر اسلام صحیح باشد و چه فاسد ارث می برند اما از جهت سبب فقط باسبب صحیح ارث می برند و با سبب فاسد و باطل ارث نمی برند . و صحیح در نزد من این است که : مجوسی ها هم از جهت نسب و هم سبب ارث می برند چه این دو در شرع اسلام جایز باشد و چه نباشد و خبری که از سکونی نقل کردیم بر این مطلب دلالت دارد . و آنچه را که اصحاب امامیه بر خلاف نظر ماذکر کرده اند از امام باقر و امام صادق (ع) هیچ اثر و روایتی در مورد آن نیست همچنین از ظاهر قرآن نیز دلیلی برای قول مخالف قول ما به دست نمی آید و به اجماع این قول به نظر ما مطرود است همچنین این اسباب و انساب اگر چه در شرع اسلام جایز نیست اما نزد خودشان که جایز است و آنها معتقدند که این ازدواج مشروع است و به وسیله آن زن و شوهر به هم محرم و حلال می شوند (یعنی با ازدواج با مادر یا دختر یا خواهر و ... نکاح صحیح شرعی واقع می شود ):khaneh:
بنابراین این عقدهاوازدواج های آنهابایدازدیداسلام پذیرفته شودودرمجرای عقدصحیح شرعی محسوب گردندآیااین روایات را تابه حال نشنیده ای .
الف) روایت شده که مردی در حضور امام صادق(ع) غلام مجوسی خود را سب کرد امام صادق(ع) ناراحت شدند و او را از این کار بازداشتند آن مرد گفت : ولی او با مادرش ازدواج می کند امام فرمود : آیا نمی دانی که این عمل (ازدواج با مادر) به اعتقاد آنها نکاح محسوب می شود . ب) همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : همانا هر قوم و گروهی که به چیزی معتقد باشند آنها را به حکم همان چیز الزام می کنیم . پس اگر مجوسی ها طبق دین و آیین خودشان اعتقاد به صحت این نوع ازدواج دارند شایسته است با توجه به این احادیث و دلایل ، ما نیز نکاح آنها را صحیح و جایز بدانیم. همچنین دلیل دیگری که گفته ما را تأیید می کند این است که : اگر ما نکاح اینها را صحیح ندانیم این ادعا مستلزم این است که نباید عقد اهل کتاب را وقتی که مهریه را خمر یا خنزیر قرار می دهند تأیید کنیم و صحیح بدانیم هر چند که بر غیر محرمات از نظر اسلام عقد بسته باشند .
زیرا جایز نیست که خمر و خنزیر در شرع اسلام مهریه قرار گیرد و اینها در شرع اسلام ممنوع هستند در حالی که همه اصحاب امامیه اجماع به صحت عقد اهل کتاب دارند حتی اگر مهریه خمر یا خنزیر باشد . از تمام دلایلی که ذکر کردیم دانسته می شود که قولی را که مابيان نموديم صحیح است و لازم است که بر طبق همین قول عمل شود و غیر از این قول همه اقوال دیگر باطل هستند و به آنها در هیچ حالی نباید عمل شود . همچنین استدلال شیخ طوسی درنهایه شبیه استدلال ایشان درتهذیب الاحکام می باشد بعلاوه می فرمایند:ارث غیر مجوس از اهل کتاب فقط باید بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) باشد .
ایشان در کتاب مبسوط خود نیز همین نظر را بیان فرموده و گفته اند : اصل در باب مجوس این است که با سبب و نسب (صحیح و فاسد) ارث می برند. همچنین در باب نسب می فرمایند : «اصل این است که مجوسی به جمیع قرابات و نسب هایش ارث می برد البته تا وقتی که یک نسب ، نسب دیگر را حجب نکند که در این صورت فقط با نسب حاجب ارث می برد .
و در کتاب خلاف نیز همین نظر بیان شده است .
ب) نظر و ادله علامه حلی صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد
. ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید : ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودندولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است . فرض دیگری را صاحب جواهر مطرح فرموده اند و آن اینکه اگر مجوسی ها و یا کسان دیگری از اهل کتاب ازدواج کنند به نحوی که به اعتقاد خودشان این ازدواج باطل و در دین اسلام این ازدواج صحیح باشد امکان دارد که ما حکم ازدواج صحیح را بر آن بار کنیم به خاطر اطلاق ادله ای که حکم به صحت ازدواج هایی می کند که از نظر شرع اسلام صحیح واقع می شوند چه این ازدواج در ادیان دیگر صحیح باشد یا نباشد و همچنین احتمال دارد الزام آنها به احکام ازدواج فاسد به دلیل اینکه ما با آنها به همان مذهب و دین خودشان رفتار می کنیم و الزام می کنیم آنها را به همان چیزی که خودشان ، خود را بر آن چیز الزام کرده اند و این حکم یعنی قاعده الزام و ابرام در مورد پیروان سایر مذاهب و ادیان وجود دارد بنابراین اگر آنها طریق مخصوصی را از نظر مذهب خود برای ازدواج داشته باشند که از نظر فقه شیعه این طریقه موجب بطلان ازدواج باشد ما حکم به صحت این ازدواج خواهیم کرد و در مقابل اگر آنها امری را موجب بطلان نکاح و طلاق بداند که در مذهب شیعه مورد پذیرش نیست و شیعه حکم نکاح یا طلاق شرعی را بر این امر بار نمی کند باز هم بنا به قاعده الزام آنها به همان معتقد خود الزام می شوند و حکم به بطلان نکاح آنها یا وقوع طلاق می کنیم مثلاً اگر فردی از عامی ها زنش را سه مرتبه به صیغه واحد طلاق دهد به رجوع این فرد در ایام عده حکم صحت بار نمی شود بلکه فردی از شیعه دوازده امامی حق دارد با این زن ازدواج کند اگر چه آن عامی در ایام عده رجوع کرده باشد به دلیل الزام آنها به چیزی که خودشان ، خود را بر آن الزام کرده اند و شاید همین قول اقوی باشد . امیدوارم جناب مهران اینها را عناد مپندارید !!
که اینها حقیقتی در تاریخ است و بپذیرد که در تمامی منابع جهانی ازدواج با محارم را در ایران باستان قبول داشته اند !!
[quote=رضا;123476]ب) نظر و ادله علامه حلی صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد . ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید : ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودندولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است . فرض دیگری را صاحب جواهر مطرح فرموده اند و آن اینکه اگر مجوسی ها و یا کسان دیگری از اهل کتاب ازدواج کنند به نحوی که به اعتقاد خودشان این ازدواج باطل و در دین اسلام این ازدواج صحیح باشد امکان دارد که ما حکم ازدواج صحیح را بر آن بار کنیم به خاطر اطلاق ادله ای که حکم به صحت ازدواج هایی می کند که از نظر شرع اسلام صحیح واقع می شوند چه این ازدواج در ادیان دیگر صحیح باشد یا نباشد و همچنین احتمال دارد الزام آنها به احکام ازدواج فاسد به دلیل اینکه ما با آنها به همان مذهب و دین خودشان رفتار می کنیم و الزام می کنیم آنها را به همان چیزی که خودشان ، خود را بر آن چیز الزام کرده اند و این حکم یعنی قاعده الزام و ابرام در مورد پیروان سایر مذاهب و ادیان وجود دارد بنابراین اگر آنها طریق مخصوصی را از نظر مذهب خود برای ازدواج داشته باشند که از نظر فقه شیعه این طریقه موجب بطلان ازدواج باشد ما حکم به صحت این ازدواج خواهیم کرد و در مقابل اگر آنها امری را موجب بطلان نکاح و طلاق بداند که در مذهب شیعه مورد پذیرش نیست و شیعه حکم نکاح یا طلاق شرعی را بر این امر بار نمی کند باز هم بنا به قاعده الزام آنها به همان معتقد خود الزام می شوند و حکم به بطلان نکاح آنها یا وقوع طلاق می کنیم مثلاً اگر فردی از عامی ها زنش را سه مرتبه به صیغه واحد طلاق دهد به رجوع این فرد در ایام عده حکم صحت بار نمی شود بلکه فردی از شیعه دوازده امامی حق دارد با این زن ازدواج کند اگر چه آن عامی در ایام عده رجوع کرده باشد به دلیل الزام آنها به چیزی که خودشان ، خود را بر آن الزام کرده اند و شاید همین قول اقوی باشد . امیدوارم جناب مهران اینها را عناد مپندارید !! که اینها حقیقتی در تاریخ است و بپذیرد که در تمامی منابع جهانی ازدواج با محارم را در ایران باستان قبول داشته اند !![/quote] آقای رضا درود اگر هم عناد نباشد، کج فهمی بر پایه سند و روایت دروغین و مغرضانه است. شما هیچ گاه از خود پرسیده اید که این همه حکم و روایت تکراری در فقه شیعه در این زمینه هست، چرا در باره نفقه و ارث و ..... این چنین افرادی چیزی در فقه زرتشتی نیست؟ هیچ از خود پرسیده اید که آن نخستین دروغگویی که خئوتودث را ازدواج جنسی با خواهر و مادر معنا کرد، کی بود؟ هیچ از خود پرسیده اید که برای شکست یک چیز همواره از ترور شخصیت آن چیز بهره برده شده است؟ ایرانیانی که هیچ ارزشی برای ترسایان، جهود و عرب قایل نبود، خب باید نخست ترور شخصیت شوند، تا آنگاه بر آن چیره شوند؟ شما نتوانستید، ایرادی در گاتها بیابید، به چنین دستاویزهایی دست انداخته اید؟ این حق الناس هم باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت
از اول ازدواج با محارم در ایران باستان نبوده و مدتها بعد توسط یهودی ها این رسم ابتدا وارد خانواده ی سلطنتی شده و بعد وارد زندگی مرد
مرید علی گرامی درود برای این ادعای هنوز سندی که مغرضانه نباشد ارایه نشده است. هنوز سندی که اثبات کند، خئوتودث به معنای ازدواج جنسی با محارم است، یعنی ازدواجی که به زایش بچه بیانجامد، ارایه نشده است.
آقای رضا درود اگر هم عناد نباشد، کج فهمی بر پایه سند و روایت دروغین و مغرضانه است.
با سلام جناب مهران انتظاری بیشتر از این هم نداشتیم که دانشمندان اسلامی هم کج فهم خطاب کنید مثل همیشه !!
اما آیا با ا ین گفتارمی توانید صورت مساله هم میتوانید پاک کنید !!؟
آیا اینکه از صبح تا شب بگوید عناد این ازدواجها صورت نگرفته ؟
آیا میتوانید آنچه را که در ذهن انسانهای محقق نقش بسته پاک کنید ؟ آیا توانستید قلب ایرانیان بزرگوار را که روبه اسلام باز شد را ببندید؟
شما هیچ گاه از خود پرسیده اید که این همه حکم و روایت تکراری در فقه شیعه در این زمینه هست، چرا در باره نفقه و ارث و ..... این چنین افرادی چیزی در فقه زرتشتی نیست؟
ببینید جناب مهران در تاپیکی که بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم برای شما عنوان کردیم که چه کسانی اوستا شناس هستند و نتنها این کلمه را معنی کردند که معنی ازدواج با محرم است !!
بلکه تاریخ هم از این عمل زشت بیاد دارد!!
حتی مسائل فقهی اسلامی هم از این عمل زشت یاد کرده!!
حتی دانشمندان غربی لائیک هم از این ازدواج یاد کرده اند!! حالا شما تنها بگوید عناد
شما نتوانستید، ایرادی در گاتها بیابید، به چنین دستاویزهایی دست انداخته اید؟ این حق الناس هم باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت
جناب مهران در این ۲ تاپیک به صورت علمی ثابت کردیم که اعتباری به گاتها نیست و هر روز مطالبی را [FONT=Verdana]مشاهده میکنیم از گاتها که که هرچه بیشتر به بی اعتباری گاتها پی میبریم !! پس لطفا این جمله را به زبان نیاورد که نتوانستید ؟ در آخر متذکر میشوم که شما در رد ادله ما هیچ نکته علمی بیان نکرده و هیچ منبعی عنوان نکردید و فقط از ذهن عاشق خود که آنهم به زرتشتی گری علاقه خاصی دارد مطالبی عنوان میکنید که بیشتر حب و بغض است تا مطلب علمی!! از نظر بنده شما پاسخی علمی به سوالات نداده و محکوم شدید !!و در ادامه دادن بنده دیگر رغبتی نمیبینم !! در آخر مطلب را با کلامی از مولا علی ع پایان میدهم
علم عزت مى آورد و اطاعت در پناه خدا بودن است .:Hedye:
سپس فرمود علم به عزت بيارد/***/بقلب خلق حبت را بكارد
بطاعت حرز جانت هست خلاق/***/زآفتها نينديشى در آفاق
با سلام جناب مهران انتظاری بیشتر از این هم نداشتیم که دانشمندان اسلامی هم کج فهم خطاب کنید مثل همیشه !! اما آیا با ا ین گفتارمی توانید صورت مساله هم میتوانید پاک کنید !!؟ آیا اینکه از صبح تا شب بگوید عناد این ازدواجها صورت نگرفته ؟ آیا میتوانید آنچه را که در ذهن انسانهای محقق نقش بسته پاک کنید ؟ آیا توانستید قلب ایرانیان بزرگوار را که روبه اسلام باز شد را ببندید؟
ببینید جناب مهران در تاپیکی که بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم برای شما عنوان کردیم که چه کسانی اوستا شناس هستند و نتنها این کلمه را معنی کردند که معنی ازدواج با محرم است !! بلکه تاریخ هم از این عمل زشت بیاد دارد!! حتی مسائل فقهی اسلامی هم از این عمل زشت یاد کرده!! حتی دانشمندان غربی لائیک هم از این ازدواج یاد کرده اند!! حالا شما تنها بگوید عناد
جناب مهران در این ۲ تاپیک به صورت علمی ثابت کردیم که اعتباری به گاتها نیست و هر روز مطالبی را مشاهده میکنیم از گاتها کهکه هرچه بیشتر به بی اعتباری گاتها پی میبریم !! پس لطفا این جمله را به زبان نیاورد که نتوانستید ؟ در آخر متذکر میشوم که شما در رد ادله ما هیچ نکته علمی بیان نکرده و هیچ منبعی عنوان نکردید و فقط از ذهن عاشق خود که آنهم به زرتشتی گری علاقه خاصی دارد مطالبی عنوان میکنید که بیشتر حب و بغض است تا مطلب علمی!! از نظر بنده شما پاسخی علمی به سوالات نداده و محکوم شدید !!و در ادامه دادن بنده دیگر رغبتی نمیبینم !! در آخر مطلب را با کلامی از مولا علی ع پایان میدهم
علم عزت مى آورد و اطاعت در پناه خدا بودن است .:hedye:
سپس فرمود علم به عزت بيارد/***/بقلب خلق حبت را بكارد
بطاعت حرز جانت هست خلاق/***/زآفتها نينديشى در آفاق
آقای رضا تهمتها دروغین و غرضورزانه شما باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت. این دانشمندانی که میفرمایید، همگی از روی یک دروغ اولیه رونویسی کرده اند. هیچکدامشان در جستجوی حقیقت نبوده اند. خود نوشته ها گویاست. همگی به قول دیگران استناد کرده اند. قولی که پیدا نیست از روی کدام سند و نوشته است. من از روی قرآن برای شما سند میدهم، شما میگویید که نه باید همه قرآن را در مجموع دید و با روایت و حدیث و بررسی کرد تا بتوان حقیقت را در قرآن یافت. آنگاه چگونه به خود حق میدهید که اینگونه به استناد یک نقل که پیدا نیست ریشه اش کجاست، چنین حکم دهید؟ این خداپسندانه است؟ سند شما برای اسلام نخست قرآن و سپس محمد (ص) و در رده دوم علی(ع) است. امام صادق (ع) میفرماید اگر حدیثی از ما (امامان) نقل کردند که با قرآن همخوانی نداشت به دیوار بکوبید. این از حدیث تا چه رسد به گزارشهای مغرضانه تاریخ نگاران و محدثان و.... هنگامی که خود از این دو بزرگ نقل میکنید که زرتشتیان اهل کتاب هستند، از این روی از ایشان جزیه دریافت شده، خب میشود مصداق آیه 46 سوره عنکبوت. نوشته شما در نشانی ای که داده بودید، مانند دیگر نوشته های شما سرتاسر غرض ورزانه بود. با نقل دروغهای دیگران، چه چیزی را میخواهید نشان دهید. دزد حاضر، بز هم حاضر گاتها هست، اوستا هم هست. بیایید آنها را مستقیم بررسی کنید. ولی مانند نامه های پیشین خود با غرض ورزی نیایید یک جمله را حذف کنید و یک جمله را بنویسید. هر آنچه که هست و با توجه به ترجمه های دانشگاهی. البته این هنگامی خواهد بود که شما در پی حق باشید. وگرنه اینگونه که تا کنون با عناد و غرض نوشته اید، سودی جز اتلاف وقت نخواهد داشت.
میان من و شما خداوند داور امیدوارم که پاداش و پادافره من و شما را بگونه ای بدهد، که هر کدام از ما پند بگیریم.
ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1) ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).
ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند. به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).
بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4). کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟ من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).
ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6). ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).
ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).
ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد. ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).
ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز. نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).
من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).
ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1) ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).
ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند. به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).
بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4). کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟ من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).
ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6). ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).
ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).
ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد. ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).
ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز. نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).
من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).
با سلام جناب مهران لطفا از تکرار اشعار در تمامی تاپیکها خوداری کنید
بنده جواب شما را در همان تاپیک ی که این مطالب را گذاشتید داده ام چه لزومی دارد اینها را تکرار میکنید!
با سلام جناب مهران فکر نکنم این آیات نشانه ای از این باشد که گاتها وحی است!! نتنها این را ثابت نمیکند بلکه این ذره ای از دریای آیات قرآن بود که بنده گذاشتم تا متوجه شوید که وحی چیست ؟
گاتها شعر میگویداما قرآن حقایق را ثابت میکند آیا تفاوتها را نمیبینید ! جناب مهران!!
جناب مهران خود میدانید که گاتها به علتهای مختلفی نمیتواند کتاب خداوند باشد !! و ما قبلا برای شما ثابت کردیم و دلیل را مستند بازگو کردیم !
آقای رضا درود عنادی که دارید، به شما اجازه نمیدهد که خرد حق بینتان درست داوری کند. گاتها هات 30 بند 4: هنگامی که این دو نخست به هم رسیدند زندگی و نازندگی را پدید آوردند. تا پایان هستی، بدترین اندیشه برای دروغکار و بهترین اندیشه برای راستکار خواهد بود. بند5: از این دو مینو، دروغکار بدترین کردار را برگزید و پاکترین منش، آنکه با فروغ فناناپذیر آراسته است، کسی که با ایمان به خدا و کردار درست (آمنو و عمل صالح) هستی بخش دانا را خشنود میسازد، راستی را برگزید. بند 6: از آن دو مینو راستی را برنگزید پیرو خدایان پنداری (دیو) زیرا در شک بودند و فریب بر آنان چیره شد. بنابراین گرویدند به بدترین منش، آنگاه با هم به سوی خشم شتافتند تا نابود کنند هستی مردم را. بند7: به او {راستکار} توانایی (شهریاری)، منش نیک و راستی فرا رسد، همچنین آرامش به پایداری و دوام تن میدهد. به درستی که ایشان از آن تو {خدا} هستند، زیرا در آزمایش پیروز برآمده اند. بند 8: هنگامی که این گناهکاران کیفر خود را می چشند، آنگاه توانایی {شهریاری} ترا ای دانا هستی بخش {اهورامزدا} از راه منش نیک در می یابند و می آموزند که چگونه دروغ و آزار رها کرده، به راستی روی آورند. بند9: پس بیاییم از کسانی شویم که این زندگانی را تازه میسازند و جهان را نو میکنند. ای خردمندان و ای اندیشمندان و ای آورندگان خرسندی از راه راستی و درستی، بیایید همه در آنجا که دانش درونی است، یکپارچه همرای و همراه باشیم. بند10: آنگاه است که زور دروغ در هم میشکند و آنان ه در نیکنامی کار و کوشش میکنند، به زودی در سرای زیبای مشن نیک خدایی و راستی و درستی {بهشت} به هم میپیوندند. بند 11: ای مردم، اگر شما این دو اصل آرامش و ناآرامی را دریابید که خدای دانا مقرر کرده، و آن این است که زیان دیرپای برای دروغکار است و فروغ بیپایان از برای راستکار، هر آینه به خرسندی و شادکامی خواهید رسید.
آقای رضا درود عنادی که دارید، به شما اجازه نمیدهد که خرد حق بینتان درست داوری کند.
گاتها هات 30 بند 4: هنگامی که این دو نخست به هم رسیدند زندگی و نازندگی را پدید آوردند. تا پایان هستی، بدترین اندیشه برای دروغکار و بهترین اندیشه برای راستکار خواهد بود.
[FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟ چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak: شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟ چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود. خب بیایید متن یسنا هات ۳۰ از گاتاها از بندهای ۳ و ۴ را میبنیم: [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار[یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آنها نیک آگاهان راست را برگزینند، نه دژآگاهان. ۴ آنگاه آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود.»(ترجمۀ پورداود) [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو گوهر که در نخست در دنیای گمان و خرد پدیدار شدند یکی نیکی است و دیگری بدی در اندیشه و گفتار و کردار ،مرد خردمند از میان این دو راستی را برخواهد گزید ولی فرد کج اندیش و نابخرد چنین نخواهد کرد و به بیراهه خواهد رفت. ۴ هنگامی که آن دو گوهر به هم رسیدند، زندگی و نازندگی(زندگی همراه با دروغ کژی) پدید آمدند هواخواهان دروغ و تبه کاران به بدترین اوضاع روانی دچار شده و هواخواهان راستی و نیکوکاران از بهترین منش و راحتی خیال برخوردار خواهند گردید و این امر تا پایان هستی ادامه دارد.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو نیروی همزادی که در آغاز، در اندیشه آدمی پدیدار شدند، یکی سپنامینو یعنی نیکی در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری انگره مینو یعنی بدی در اندیشه و گفتار و کردار است. از میان این دو دانا نیکی را برمیگزیند و نادان بدی را. ۴ هنگامی که این دو نیرو به هم رسیدند هستی و نیستی(حرکت و سکون) پدیدار شد و تا هستی برقرار است بدترین زندگی و وضع روانی بهره پیروان بدی و بهترین زندگی و خوشبختی پاداش پیروان نیکی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز، در اندیشه و انگار پدیدار شدند. یکی نیکی را مینماید و دیگری بدی را، از این دو دانا راستی و درستی را برمیگزیند و نه نادان. ۴ و آنگاه، که در آغاز، آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند و تا پایان هستی چنین باشد که بدترین منشها از آن پیروان دروغ ، و بهترین منشها، از آن پیروان راستی خواهد بود.»(ترجمۀ وحیدی) بین ترجمه ها اختلاف هست ولی همگی به صورت مشترک اینرا میرسانند که این دو مینو ازلی بودند و در اندیشه و کردار و گفتار یکی خوب و یکی بد بود و یکی زندگی و دیگری نازندگی را بنیان نهادند. ترجمه های آذرگشسب، وحیدی و شهزادی برعکس پورداود، این دو مینو را به اندیشه و گمان و خرد نسبت میدهند؛ ولی در واقع زرتشتیان نیز این دو مینو را اندیشۀ بد و نیک میدانند.
این برداشت اشتباهی فاحش است،[FONT=Verdana] زیرا در ادامه در تمام ترجمه ها به این دو مینو اندیشه و گفتار و کردار نسبت داده میشود که اندیشه که خودش اندیشه ندارد یا حرف میزند و کاری نمیکند. [FONT=Verdana]از طرف دیگر این ازلی بودن هم با اندیشه بودن در تضاد است زیرا پیش از اینکه این انسانی باشد باید وجود میداشتند پس نمیتوانستند در اندیشه انسان وجود داشته باشند. نکتۀ خیلی مهم در این بحث این است که این دو مینو وجودشان را از کجا آوردند؟
[FONT=Verdana]نظر به اینکه این دو مینو ازلی هستند برخوردی خداباورانه از ایندو میشود پس با توجه به ازلی بودنشان باید خدا باشند و در واقع خدای نیکی و خدای بدی باشند، که چنین برداشتی به ثنویت و دوخدایی[FONT=Verdana] میرسد ولی اگر بگوییم ایندو هر دو مخلوق یک خدا هستند و خدا هر دوی اینها را در ازل خلق کرده است؛ این طرز فکر نیز خداشناسی زرتشتی را به دام شبهه شر میندازد، خدا چرا باید مینویی خلق کند که گروهی از بندگانش را به تباهی بیندازد و باز هم خداباوری زرتشتی زیر سؤال میرود [FONT=Verdana]و این امر با کمال داشتن خدا در تضاد است و اگر کمال خدا نقص داشته باشد، وجودش زیر سؤال میرود(شاید لازم باشد توضیح دهیم که در اسلام، اینگونه بدیهایی که زرتشتیان به مینوی بد نسبت میدهند حاصل اختیار است و این خود انسانهای بد هستند که با اختیارشان باعث تباهی میشوند و اینطور نیست که ذاتا فردی گمراه باشد. حتی شیطان[لعنه الله] نیز ذاتی گمراه ندارد بلکه با اختیار خود این اعمال را انجام میدهد.) بهانۀ دیگری که زرتشتیان میاورند این است که مینوی بد وجودی عدمی دارد، یعنی اینکه منظور از بودنش نبودن مینوی نیک است، مثل سایه که نبود نور است. [FONT=Verdana]این بهانه نیز وارد نیست زیرا سخنان زرتشت این دو مینو را «همزاد» مینامد پس این دو با هم زاده شده اند. البته در ادامه گاتاها به جایی میرسیم که که این دو مینو با هم سخن هم میگویند پس عدمی بودن یکی از این دو محال است.
بند10: آنگاه است که زور دروغ در هم میشکند و آنان ه در نیکنامی کار و کوشش میکنند، به زودی در سرای زیبای مشن نیک خدایی و راستی و درستی {بهشت} به هم میپیوندند.
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود:
«آنگاه شکست و تباهی به دروج خواهد رسید و آنان که به نیکنامی شناخته شده اند، به آرزوی خویش خواهند رسید و به سرای خوش "منش نیک" و "مزدا" و "اشه" راه خواهند یافت»(ترجمۀ پورداود)
«زمانی که به جهان دروغ، شکست و تباهی فرا رسد، آرزوی قلبی کسانی که به خوشنامی و نیکی معروفند برآورده شده و از نعمت سرای خوش، نیک منشی، راستی و بارگاه پرفروغ مزدا(بهشت) برخوردار خواهند گردید»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«بدکاران پس از رسیدن به سزای زشت خود، پشیمان میشوند و اندیشه و دل آنان به سوی نیکی خواهد گرایید و آن گاه اشا و خرد پاک به یاری آنان میشتابد و در گزینش راه درست به آنان یاری میدهد.»(ترجمۀ موبد شهرزادی)
«آنگاه که شکست و تباهی به دروغ فرود آید، آنان که با نیکنامی کوشا و به نیکی شناسا بوده اند، در سرای خوش اندیشه نیک مزدایی راستی، آرزو و خواست خویش را برآورده خواهند یافت»(ترجمۀ وحیدی) [FONT=Verdana]از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!!
[FONT=Verdana]به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند. امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید!
[FONT=Verdana]اشتباه در این است که چه بسا افرادی که در این دنیا ظاهر نیکی دارند ولی در باطن پلشت و پلید هستند.
[FONT=Verdana]چه بسا این افراد پلید تا آخر عمر نیز با نیکنامی زندگی کنند و حتی پس از مرگشان نیز افراد زیادی از آنان به نیکی یاد کنند، ولی چه سود که در اصل و در واقع انسانهای پلیدی بودند، پس آیا اینگونه افراد لیاقت رفتن به سرای نیک را دارند؟ پس این ادعا یک تناقض خارجی در گاتهای زرتشت و یک اشتباه فاحش در این کتاب است.
[QUOTE=رضا;128625]با سلام [FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟ چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak: شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟ چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود. خب بیایید متن یسنا هات ۳۰ از گاتاها از بندهای ۳ و ۴ را میبنیم: [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار[یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آنها نیک آگاهان راست را برگزینند، نه دژآگاهان. ۴ آنگاه آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود.»(ترجمۀ پورداود)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو گوهر که در نخست در دنیای گمان و خرد پدیدار شدند یکی نیکی است و دیگری بدی در اندیشه و گفتار و کردار ،مرد خردمند از میان این دو راستی را برخواهد گزید ولی فرد کج اندیش و نابخرد چنین نخواهد کرد و به بیراهه خواهد رفت. ۴ هنگامی که آن دو گوهر به هم رسیدند، زندگی و نازندگی(زندگی همراه با دروغ کژی) پدید آمدند هواخواهان دروغ و تبه کاران به بدترین اوضاع روانی دچار شده و هواخواهان راستی و نیکوکاران از بهترین منش و راحتی خیال برخوردار خواهند گردید و این امر تا پایان هستی ادامه دارد.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو نیروی همزادی که در آغاز، در اندیشه آدمی پدیدار شدند، یکی سپنامینو یعنی نیکی در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری انگره مینو یعنی بدی در اندیشه و گفتار و کردار است. از میان این دو دانا نیکی را برمیگزیند و نادان بدی را. ۴ هنگامی که این دو نیرو به هم رسیدند هستی و نیستی(حرکت و سکون) پدیدار شد و تا هستی برقرار است بدترین زندگی و وضع روانی بهره پیروان بدی و بهترین زندگی و خوشبختی پاداش پیروان نیکی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی) [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز، در اندیشه و انگار پدیدار شدند. یکی نیکی را مینماید و دیگری بدی را، از این دو دانا راستی و درستی را برمیگزیند و نه نادان. ۴ و آنگاه، که در آغاز، آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند و تا پایان هستی چنین باشد که بدترین منشها از آن پیروان دروغ ، و بهترین منشها، از آن پیروان راستی خواهد بود.»(ترجمۀ وحیدی) بین ترجمه ها اختلاف هست ولی همگی به صورت مشترک اینرا میرسانند که این دو مینو ازلی بودند و در اندیشه و کردار و گفتار یکی خوب و یکی بد بود و یکی زندگی و دیگری نازندگی را بنیان نهادند. ترجمه های آذرگشسب، وحیدی و شهزادی برعکس پورداود، این دو مینو را به اندیشه و گمان و خرد نسبت میدهند؛ ولی در واقع زرتشتیان نیز این دو مینو را اندیشۀ بد و نیک میدانند. این برداشت اشتباهی فاحش است،[FONT=Verdana] زیرا در ادامه در تمام ترجمه ها به این دو مینو اندیشه و گفتار و کردار نسبت داده میشود که اندیشه که خودش اندیشه ندارد یا حرف میزند و کاری نمیکند. از طرف دیگر این ازلی بودن هم با اندیشه بودن در تضاد است زیرا پیش از اینکه این انسانی باشد باید وجود میداشتند پس نمیتوانستند در اندیشه انسان وجود داشته باشند. نکتۀ خیلی مهم در این بحث این است که این دو مینو وجودشان را از کجا آوردند؟ [FONT=Verdana]نظر به اینکه این دو مینو ازلی هستند برخوردی خداباورانه از ایندو میشود پس با توجه به ازلی بودنشان باید خدا باشند و در واقع خدای نیکی و خدای بدی باشند، که چنین برداشتی به ثنویت و دوخدایی[FONT=Verdana] میرسد ولی اگر بگوییم ایندو هر دو مخلوق یک خدا هستند و خدا هر دوی اینها را در ازل خلق کرده است؛ این طرز فکر نیز خداشناسی زرتشتی را به دام شبهه شر میندازد، خدا چرا باید مینویی خلق کند که گروهی از بندگانش را به تباهی بیندازد و باز هم خداباوری زرتشتی زیر سؤال میرود [FONT=Verdana]و این امر با کمال داشتن خدا در تضاد است و اگر کمال خدا نقص داشته باشد، وجودش زیر سؤال میرود[FONT=Verdana](شاید لازم باشد توضیح دهیم که در اسلام، اینگونه بدیهایی که زرتشتیان به مینوی بد نسبت میدهند حاصل اختیار است و این خود انسانهای بد هستند که با اختیارشان باعث تباهی میشوند و اینطور نیست که ذاتا فردی گمراه باشد. حتی شیطان[لعنه الله] نیز ذاتی گمراه ندارد بلکه با اختیار خود این اعمال را انجام میدهد.) بهانۀ دیگری که زرتشتیان میاورند این است که مینوی بد وجودی عدمی دارد، یعنی اینکه منظور از بودنش نبودن مینوی نیک است، مثل سایه که نبود نور است. [FONT=Verdana]این بهانه نیز وارد نیست زیرا سخنان زرتشت این دو مینو را «همزاد» مینامد پس این دو با هم زاده شده اند. البته در ادامه گاتاها به جایی میرسیم که که این دو مینو با هم سخن هم میگویند پس عدمی بودن یکی از این دو محال است. چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود: «آنگاه شکست و تباهی به دروج خواهد رسید و آنان که به نیکنامی شناخته شده اند، به آرزوی خویش خواهند رسید و به سرای خوش "منش نیک" و "مزدا" و "اشه" راه خواهند یافت»(ترجمۀ پورداود) «زمانی که به جهان دروغ، شکست و تباهی فرا رسد، آرزوی قلبی کسانی که به خوشنامی و نیکی معروفند برآورده شده و از نعمت سرای خوش، نیک منشی، راستی و بارگاه پرفروغ مزدا(بهشت) برخوردار خواهند گردید»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]بدکاران پس از رسیدن به سزای زشت خود، پشیمان میشوند و اندیشه و دل آنان به سوی نیکی خواهد گرایید و آن گاه اشا و خرد پاک به یاری آنان میشتابد و در گزینش راه درست به آنان یاری میدهد.[FONT=Verdana]»(ترجمۀ موبد شهرزادی) [FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]آنگاه که شکست و تباهی به دروغ فرود آید، آنان که با نیکنامی کوشا و به نیکی شناسا بوده اند، در سرای خوش اندیشه نیک مزدایی راستی، آرزو و خواست خویش را برآورده خواهند یافت[FONT=Verdana]»(ترجمۀ وحیدی) [FONT=Verdana]از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!! به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند. امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید! [FONT=Verdana]اشتباه در این است که چه بسا افرادی که در این دنیا ظاهر نیکی دارند ولی در باطن پلشت و پلید هستند. [FONT=Verdana]چه بسا این افراد پلید تا آخر عمر نیز با نیکنامی زندگی کنند و حتی پس از مرگشان نیز افراد زیادی از آنان به نیکی یاد کنند، ولی چه سود که در اصل و در واقع انسانهای پلیدی بودند، پس آیا اینگونه افراد لیاقت رفتن به سرای نیک را دارند؟ پس این ادعا یک تناقض خارجی در گاتهای زرتشت و یک اشتباه فاحش در این کتاب است.[/QUOTE] آقای رضا
درود شما نوشته اید: 1-:" .... [QUOTE=رضا;128628][FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]آقای رضا به شما انزار/انذار میدهم: این که نامه را بدون سلام و با توهین به کتاب خدا آغاز کردید، بی ایمانی شما را به اسلام نشان میدهد، چون ایمان به دین خدا نشانه است کرامتهای اخلاقی است.
[FONT=Verdana]2-:" ... چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak:..."
پاسخ
راستش اندکی ایمانم به کتاب خدا از شما بیشتر است. از اینرو کرامت اخلاقی ام اجازه نمیدهد که توهین کنم. این بود که خواستم پاسخ بی ادبی عناد آلوده شما را از زبان گاتها بدهم. العاقل یکفیه الاشاره
3-:"... شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟ چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران ...."
پاسخ
خاکم به سر اگر ترجمه را عوض کرده باشم. مشکل اینجاست که اوستا شناسانی چون پورداوود، چون با این واژه ها زندگی میکنند، مفهوم آن را خوب میفهمند. ولی ایشان نمیدانستند که کسانی شما به واژه های فارسی اینچنین گیر میدهید.
شما خودتان واژه تطهیر را یکجا به معنای پاکی تن میگیرید، همین واژه را در آیه تطهیر سند معصومیت و آگاهی از غیب برای دوازده امام (ع) میگیرید. فرج را یک جا عورت زن میگیرید و در جایی دیگر آرزوی فرج میکنید. چرا این روش را برای ما نمی پسندی؟
به هر روی مینو از ریشه من است. من در فارسی امروزین آن بخش از هستی انسان است که مادی نیست، مسوولیت اندیشه و گزینش و تاب آوردن دستاورد این گزینش را به دوش دارد. شما این ریشه را در واژه هایی چون به+من؛ دوش+ من؛ سپنتا+من؛ اهر+من؛ من+ش؛ من+یت؛ میبینید.
دو مینو یعنی دو نیروی از جنس من. اگر در جایی این دو آفرینندگی داشتند، اگر خداوند به عنوان نخستین و آخرین موجود، برترین مینو وو نامیده نمیشد، تا اندازه ای میشد، سخن شما را پذیرفت.
اینک یک سخن:
بدی هایی به مرگ بیگناهان می انجامد، چون بیماریها، سیل، زلزله، آتشفشان و نسل کشی چون بوسنی و هرزه گوین و اریتره و وووو اینها را کی پدید آورده است؟ شما در قرآن دارید که خداوند خشم گرفت و ملتها را نابود کردووووو
آیا اینها بد نیستند؟ شما پاسخ خواهید داد که اینها مشیت خداوند است و مشیت خداوند همواره خوب است.
در فرهنگ گاتها از دو مینو سخن میگوید که از آغاز بوده اند. یک مینو «گَئِم »، و دیگری «اَجیائیتیم» را «دزده» کردند.
دگرگونی «گ» به «ج» معرب نیست، بلکه در خود گاتها نیز روی میدهد.
«اَ» نشان نفی است. مانند مرداد به معنای مرگ و نیستی که با «اَ» ی نفی میشود اَمرداد به معنای جاودانگی و بیمرگی.
«دزده» مثنی از مصدر «دادن» است.
«گَ» یا «گَیهَ» ریشه واژه هایی چون گاو، زن، ژن، گیتی، جهان، کیهان، گوسفند، است. این ریشه به معنای زنده بودن، زندگی داشتن، بودن و هستی داشتن و مانند آن است.
از این روی این دو مینو که از آغاز هستی بودند، این دو مینو که خود را در اندیشه و کردار و گفتار چون بهتر و بد آشکار میکنند، سبب بودن و نبودن، زندگی و نازندگی، ووووو هستند. این کجایش ثنویت است؟ مگر در هستی چنین نیست، مگر خود نمیگویید لد ولد للموت، ابنو للخراب. مگر نمگویید که زندگی و نازندگی از ازل با هم همراه هستند؟ خب این مرگ و این خرابی را چه کسی پدید آورده است؟ این ثنویت است؟
این که انسان دو توان دارد، این ثنویت است؟ این که انسان آزاد است تا میان این دو یکی را برگزیند ولی بایستی (مجبور است) که دستاورد آن را تاب آورد (تحمل کند) این ثنویت است؟
4-:" ... [FONT=Verdana]در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]شما که میگفتید، گاتها کتاب اشو زرتشت نیست؟
[FONT=Verdana]5-:" ... چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود:[FONT=Verdana]....از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!!...[FONT=Verdana]به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]پیش از آغاز خواهشمندم به من آموزش دهید که چگونه شماره (اعداد) را به الفبا فارسی مینویسید. سپاسگزارم
[FONT=Verdana]برگردان فارسی واژه به واژه بند 10 از هات 30 چنین است:
[FONT=Verdana]ادا (آنگاه) زی (چون) اوا(فرود) دروجو (دروغ{این آن دروغ در دروغگویی نیست. این ناهماهنگی با اشن یعنی هنجار هستی است. برای نمونه سیگار کشیدن، یک دروغ است، شکر خوردن برای بیمار قندی، یک دروغ است. با چشم بدون ابزار به جوشکاری نگاه کردن یک دروغ است وووو}) اوُ (فرود) بوئیتی ( از ریشه «بو» بودن، شدن) سکندو(شکست، برانداختن، تباهی، نابود کردن) سپیتره یا (تباهی و نابودی، ضربه کشنده، شکست قدرت)؛ ات (ایدون، چنین) اسیشتا (آرزوها و خواستها) یئوجنت (درک کردن، پیوستن، متحد شدن؛ از ریشه یئوج. واژه های یوغ، جفت، یوگا، از همین ریشه است) آ (نشان تاکید) هوشی توئیش (آشیانه نیک=بهشت؛ واژه هوشنگ به معنای «دارای اندیشه نیک» از همین واژه است) ونگه اوش(به، وه=نیک= دوستداشتنی) مننگهو (منش){ونگه اوش مننگهو=وهومنه = بهمن = هومان= هومن} مزداو (خدای دانا) اشه خویا (راستی، هماهنگ با هنجار هستی) چا (و) یوئی (یو= آنان+ ئی= پسوند برایِ) ززنتی (شناخته شده اند، بدست آوردن، بردن و گرفتن و یافتن) ونگهاو (نیک و خوب) سروهی (آوازه و شهرت، از ریشه سرودن)
[FONT=Verdana]آنگاه چون به دروغ فرود آمد شکست، تباهی؛ این چنین خواهند پیوست (درک کنند، یکی خواهند شد) آرزوها و خواستها به سرای نیک (آشیانه نیک) منش نیکِ مزدا و راستی، آنان که شناخته شده اند به آوازه نیک (نیک نامی)
[FONT=Verdana]6-:" ... امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید!..."
پاسخ
این نیک نامی، در گاتها شرایطی دارد که شما نادیده گرفته اید و تنها به این واژه گیر داده اید. آنگاه توقع دارید که آیه تطهیر را من سند معصومیت دوازده امام (ع) بپذیرم؟
در سرود ینگه هاتام به روشنی آمده که خداوند خود میداند که چه کسی راست و درست است و چه کسی نیست.
در هات 29 بند 4، آمده که هستی بخش دانا، بهترین دانای داور است و همان شود که او میخواهد.
نمونه دیگر در هات 46 بند13:
هر کس از مردم که اشو زرتشت را با مهر و محبت خشنود سازد، خود در راستی دارای نام و نشان میشود. خدای دانا به او زندگانی نیک میبخشد و جهانش را با منش نیک می افزاید و ما همه او را دوست خوب آیین راستی می دانیم. از محبت خارها گل میشود ووووووووووووووو از عناد هم گلها خار میشود ووووووووووو
با سلام از دوستان انجمن تقاضا دارم که مراقب مطالب تکراری که جناب مهران در تمامی تاپیکها عنوان میکنند باشند !
گویا ایشان در ارائه دادن مطالب علمی و برسی کردن و سخن گفتن مطلبی ندارند !
خواهشمندم که به دیگران هم بگویید تا رعایت کنند. واژه مرداد از ریشه مردن و به معنای مرگ و نابودی است. شاید فنا یا موات در عربی. مردار و مرداب نیز از همین ریشه اند. «اَ» نشان نفی است از این روی اَمرداد به معنای جاودانگی و بیمرگی است. شاید در عربی حی باشد. اَمرداد یکی از شش پرتو اهورامزدا (شاید اسام الله) است. از این روی زشت است که بی مرگی و جاودانگی را به مرگ تبدیل کنیم. سعدیا مرد (مردنی، فانی) نکو نام (تعبیری گاتایی است) نمیرد هرگز (امرداد) مرده (مرداد) آن است که نامش به نکویی نبرند.
با سلام و احرام
و تشكر و قدرداني از زحمات و تلاش هاي فراوان جناب رضاي گرامي؛ وفقكم الله
خيلي برام جالب بود و نمي دونستم كه دين زرتشت كه برخي ايرانيان اينقدر بهش افتخار مي كنند چنين نقص ها و مشكلات بزرگي (از جمله ازدواج با محارم) داره!!!
فقط دوست دارم بدونم برخي از ايرانيان حتي متاسفانه بچه شعه هامون به كدوم بخش دين زرتشت افتخار مي كند كه اينقدر دفاع مي كنند و آرزوي گسترش دين زرتشت رو دارند؟
جزاكم الله خيرالجزاء ان شاءالله؛
[quote=رضا;123417]
چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!!
چطور منابع را نمیبینید !!
ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد:
« هم چنين نكته اي كه شايان توجه است، تاكيد مستمر بر ازدواج با محارم است .
پديده اي كه بدون شك و شبهه اي در منابع و مآخذ مزدائي و غير مزدائي به وضوح مي بينيم .
به خلاف كوشش هاي قرن نوزدهمي كه در جهت انكار آن به عمل آمده،
شواهدي به دست ما رسيده است كه حكايت دارد خانم ها بر خلاف ميل باطني خويش، مجبور بودند تا با پدران و برادران خويش همخوابگي نمايند،
هر چند كه در ظاهر موافقت دامادها ضروري بود .
(ژليان بالديك،اديان آسيا، صفحه 80 و 81)
محققين می نويسند:
« در منابع اصيل زردشتيان، ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالی تشويق شده است;
از قبيل اين كه ازدواج بين خواهر و برادر با فر ايزدی روشن می شود و ديوها را دور می كند و گناهان كبيره را محو می نمايد. »
(دينكرد، كتاب نهم، فصل 60، فقره 2 و 3 - صفحه 82 -راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، صفحه 661- كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، صفحه 234)
دياكونوف می نويسد:
« در مورد ازدواج با محارم در ايران باستان، اسناد و مدارك زيادی در دست است; از جمله كمبوجيه دوم خواهرش يعنی آتوسا را به زنی گرفت. داريوش دوم با خواهر خود پاريساتيدا ازدواج كرده بود. فرزند ايشان اردشير دوم پس از مرگ زن اوّل خود با دو دختر خود آتوسا و آمستريدا ازدواج كرد. »
(دياكونوف، تاريخ ماد، در اينجا نقل از صفحه 474، راوندی، تاريخ اجتماعی ايران)
!!ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد.
موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی
در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، ادرار زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،ادرار بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و ادرار زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)[/quote]
آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ...چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!!
چطور منابع را نمیبینید !!
ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد:..."
پاسخ
شاید من چشم بسته باشم، ولی عناد چشم خرد شما را کور کرده است. اگر عناد نداشتید، دست کم از یک قاضی میپرسیدید که شهادت چه کسانی قابل قبول است، آنگاه این شاهدانی که سخنشان را سند میگیرید، میسنجیدید که آیا دارای آن ویژگی ها هستند یا نه. برای نمونه این آقای ژلیان بالدیک کیست؟ سندش چیست؟ از کجا به این آگاهی رسیده که خئوتودث یعنی ازدواج با محارم؟ شاهد عینی است، یا از روی مدارک ساسانی سخن گفته، یا تکرار مکررات دروغین و مغرضانه رومی و یونانیهای دشمن ایران را کرده است؟
من از شما سند خواستم. سند مغرضانه که سند نیست. سند باید یا از یک شاهد عینی بدون مهر و کین (حب و بغض)، عادل و راستگو و .... باشد، یا از عین سخن و نوشته متهم.
2-:" ... پديده اي كه بدون شك و شبهه اي در منابع و مآخذ مزدائي و غير مزدائي به وضوح مي بينيم ....."
پاسخ
شما هنوز سندی از منابع مزدایی ارایه نکرده اید که ازدواج جنسی با زایش بچه انجام شده باشد. شما در دو جا واژه خئوت ودث را خویش دادگی و یا خویش پیوندی دانستید. این کجایش ازدواج جنسی با محارم و زایش بچه است؟ چرا پا روی حق میگذارید؟ شما چرا کاربرد عمومی این واژه خئوت و دث را که اشو زرتشت برای نامیدن پیروان درجه یکمش بکار برده نادیده میگیرید؟ چرا این واژه را در نماز روزانه ما که بارها برایتان نوشته ام نادیده میگیرید؟
3-:" ... به خلاف كوشش هاي قرن نوزدهمي كه در جهت انكار آن به عمل آمده،
شواهدي به دست ما رسيده است كه حكايت دارد خانم ها بر خلاف ميل باطني خويش، مجبور بودند تا با پدران و برادران خويش همخوابگي نمايند،
هر چند كه در ظاهر موافقت دامادها ضروري بود .
(ژليان بالديك،اديان آسيا، صفحه 80 و 81) ..."
پاسخ
آیا این آقا شرایط یک شاهد را بر پایه عدالت اسلامی خودتان دارد؟ سندهایی ایشان را بررسی کرده اید؟ آیا سندهای ایشان درست است؟
خدا وکیلی شرم از خدا نمیکنی برای این تهمت و حق الناس؟
4-:" ... محققين می نويسند:
« در منابع اصيل زردشتيان، ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالی تشويق شده است;
از قبيل اين كه ازدواج بين خواهر و برادر با فر ايزدی روشن می شود و ديوها را دور می كند و گناهان كبيره را محو می نمايد. »
(دينكرد، كتاب نهم، فصل 60، فقره 2 و 3 - صفحه 82 -راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، صفحه 661- كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، صفحه 234)...."
پاسخ
آیا این آقای کریستین سن، شایستگی (صلاحیت) شاهد بودن را دارد؟ آیا سندهای ایشان این شایستگی را در دادگاه عدل اسلام دارد؟
ایشان نیز مانند دیگران از روی دروغ رومیها و یونانی ها و ترجمه نادرست واژه خئوت و دث این اتهام دروغ را تکرار کرده است.
5-:" ... دياكونوف می نويسد:
« در مورد ازدواج با محارم در ايران باستان، اسناد و مدارك زيادی در دست است; از جمله كمبوجيه دوم خواهرش يعنی آتوسا را به زنی گرفت. داريوش دوم با خواهر خود پاريساتيدا ازدواج كرده بود. فرزند ايشان اردشير دوم پس از مرگ زن اوّل خود با دو دختر خود آتوسا و آمستريدا ازدواج كرد. »
(دياكونوف، تاريخ ماد، در اينجا نقل از صفحه 474، راوندی، تاريخ اجتماعی ايران)..."
پاسخ
سندهای ایشان از دیدگاه یک قاضی مسلمان در دادگاه عدل اسلامی قابل قبول است؟
ایشان نیز که همان گفته هردوت را تکرار کرده است. آیا سخن یک دشمن که تاریخ نگاری مغرضانه و دروغ ایشان در باره ایرانیان به اثبات رسیده میتواند سند باشد؟
6-:" ... !!ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد...."
پاسخ
کی و کدام سند واژه خئوت و دث را ازدواج جنسی با محارم و تولید بچه دانسته است؟
شما که در معنای آن نوشتید خود دادگی یا خود پیوندی؟ این کجایش به معنای ازدواج جنسی است.
مگر امروزه این ضرب المثل نیست: ازدواج با خودی، معامله با غریب
7-:" ... موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی
در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، ادرار زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،ادرار بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و ادرار زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)..."
پاسخ
در پتت= توبه نامه، ستر شکنی یک گناه است که گناهکار از آن توبه میکند. در قانون مدنی ساسانی نیز مردی که پول گرفته تا به روش ستر زنی یا ایوک زنی ازدواج کند ولی از دادن نخستین پسرش به برادرزن درگذشته یا پدر زن ناتوان از هر گونه عمل جنسی،خود داری میکند، مقصر است و جریمه و ... دارد.
شما در نوشته بالا، با توجه به ترجمه نادرست واژه خئوتودث به ازدواج با محارم، همه این اتهام های دروغ را نسبت داده اید.
من برای شما نوشتم که اگر برادری بدون ازدواج و بچه دار شدن میمرد، خواهرش را به گونه صوری به ازدواج برادر مرده اش در می آوردند، ولی ازدواج جنسی با مردی که برای این کار مالی را هم دریافت میکرد، انجام میشد. همچنین اگر مردی تنها دختر داشت و از هر گونه عمل جنسی ناتوان میشد، به عقد دخترش در می آوردند و نخستین پسر به نام پدربزرگ سند میخورد. ازدواج جنسی با مردی دیگر بود که مالی را دریافت کرده و پیمان بسته که نخستین پسرش به نام پدربزرگش باشد..... به این دو گونه ازدواج ایوک زنی و ستر زنی میگفتند.
اگر خئوتودث هم یک روش ازدواج جنسی بود، احکام و قانون و ووووو آن نیز در قانون مدنی نوشته میشد.
سرکار خانم آذر بانو
درود
یعنی باور کنیم که شخصیتی چون شما که مشاور امور خانواده نیز هستید، کتاب خدمات متقابل ایرانیان و اسلام استاد مطهری را نخوانده اید؟
یک مشکل هست و آن اینکه بر خلاف شما که با هر دروغی که طرف مقابلتان را بکوبد، اقناع میشوید، مردم دروغها را باور نمیکنند. به هر روی جشن اسفندگان را از کتاب ابوریحان بیرونی بررسی کنید. اگر ازدواج با محارم بود، ایشان نیز میبایست به آن اشاره کنند یا پارسیان هند که با تعصب و شدت باورهای ساسانی را پاسداری میکنند، میبایست چنین رسمی را داشته باشند.
با سلام
جناب مهران فقه اسلامی را درباره مجوس چه میگوید!!؟
آنها هم عناد داشته اند ؟
خوب اگر عناد بود که میگفتند آنها همجنس باز هستند !!؟
چطور است که همه دانشمندان جهان اتفاق نظر دارند به ازدواج با محرم در ایران باستان جز شما!!
در فقه شیعه فقهاء در بحث ارث مجوس درباره این دو قاعده اظهار نظر کرده اند بنابراین روش بحث بدین صورت است که اگر فقیهی از فقهاء شیعه ارث بردن مجوسی را با نسب و سبب باطل از دید اسلام بپذیرد در این صورت قاعده الزام یعنی الزام آنها را به معتقداتشان و ابرام نکاح و ارث آنها را پذیرفته است و تخصیص این دو قاعده از اصل اولیه ثابت خواهد شد و گرنه رسیدگی قضایی فقط بنحو « ماأَنزَلَ اللهُ» واحکام اسلام خواهد بود توضیح مطلب به این شرح می باشد :
مجوسی گاهی با محارم اسلامی ازدواج می کند با این اعتقاد که این ازدواج در دین خودشان صحیح است و گاهی با حلال های اسلامی ازدواج مي کند بنابراین بواسطه ازدواج صحیح نسب و سبب صحیح و بواسطه ازدواج فاسد نسب و سبب فاسد بوجود می آید و منظور از فاسد آن چیزی است که از نکاح فاسد و حرام از نظر ما مسلمانان بوجود می آید نه از دید خودشان زیرا از دیدگاه خود آنها ازدواج با سبب فاسد مثل ازدواج با مادر یا خواهر یا دختر و ... و نسب و سبب حاصل از این ازدواج صحیح است مانند اینکه مجوسی ازدواج کند با مادرش و از این ازدواج فرزندی متولد شود در این صورت از نظر دین اسلام نسب فرزند و سبب زوجه فاسد می باشد و از دید خودشان این نسب و سبب صحیح است .
فقهاء بزرگوار شیعه دراین باره سه نظر دارند :
گروهی معتقدند که : مجوسی ها با نسب و سبب چه آن دو از نظر اسلام جایز باشند یا نه ارث می برند . گروه دوم می گویند : مجوسی هافقط باانساب صحیح واسباب صحیح از نظراسلام ارث می برندو با انساب واسباب فاسد درهیچ حالی ارث نمی برند .
گروه سوم براین عقیده اند که :مجوس با نسب فاسد می تواند ارث ببرد اما با نکاح و سبب فاسد ارث نمی برد بنابراین بنا به نظر این گروه مجوسی ها و کفار با نسب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند اما با سبب فاسد ارث نمی برند و فقط با سبب صحیح ارث می برند .
گفتار دوم : نظر و ادله معتقدین به قول اول
الف) نظر و ادله شیخ طوسی
ابتدا به بررسی نظرات و دلیل های شیخ طوسی که معتقد است مجوسی ها با نسب و سبب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند می پردازیم :
ایشان در کتاب تهذیب الاحکام حدیث 1299باب ارث مجوس آورده اند :
سکونی از امام جعفر صادق(ع) نقل مي كند كه: حضرت علی (ع) به مجوسی ها وقتی که با مادرشان یا خواهرشان یا دخترشان ازدواج می کردند :Sham:از دو جهت ارث می دادند یک جهت اینکه آن زن مادر یا خواهر یا دختر آن مجوسی است و جهت دیگر اینکه زوجه اوست .
یونس بن عبدالرحمن و تعداد زیادی از متابعان او معتقدند که مجوس فقط با اسباب و انساب صحیح از نظر دین اسلام می توانند ارث ببرند ولی اگر نسبی یا سببی دراسلام جایز نباشد در هیچ حالی ارث برده نمی شود .
فضل بن شاذان و متابعان او از متأخرین گفته اند ، مجوسی از جهت نسب درهر صورتی چه نسب از نظر اسلام صحیح باشد و چه فاسد ارث می برند اما از جهت سبب فقط باسبب صحیح ارث می برند و با سبب فاسد و باطل ارث نمی برند .
و صحیح در نزد من این است که : مجوسی ها هم از جهت نسب و هم سبب ارث می برند چه این دو در شرع اسلام جایز باشد و چه نباشد و خبری که از سکونی نقل کردیم بر این مطلب دلالت دارد .
و آنچه را که اصحاب امامیه بر خلاف نظر ماذکر کرده اند از امام باقر و امام صادق (ع) هیچ اثر و روایتی در مورد آن نیست همچنین از ظاهر قرآن نیز دلیلی برای قول مخالف قول ما به دست نمی آید و به اجماع این قول به نظر ما مطرود است همچنین این اسباب و انساب اگر چه در شرع اسلام جایز نیست اما نزد خودشان که جایز است و آنها معتقدند که این ازدواج مشروع است و به وسیله آن زن و شوهر به هم محرم و حلال می شوند (یعنی با ازدواج با مادر یا دختر یا خواهر و ... نکاح صحیح شرعی واقع می شود ):khaneh:
بنابراین این عقدهاوازدواج های آنهابایدازدیداسلام پذیرفته شودودرمجرای عقدصحیح شرعی محسوب گردندآیااین روایات را تابه حال نشنیده ای .
الف) روایت شده که مردی در حضور امام صادق(ع) غلام مجوسی خود را سب کرد امام صادق(ع) ناراحت شدند و او را از این کار بازداشتند آن مرد گفت : ولی او با مادرش ازدواج می کند امام فرمود : آیا نمی دانی که این عمل (ازدواج با مادر) به اعتقاد آنها نکاح محسوب می شود .
ب) همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : همانا هر قوم و گروهی که به چیزی معتقد باشند آنها را به حکم همان چیز الزام می کنیم .
پس اگر مجوسی ها طبق دین و آیین خودشان اعتقاد به صحت این نوع ازدواج دارند شایسته است با توجه به این احادیث و دلایل ، ما نیز نکاح آنها را صحیح و جایز بدانیم.
همچنین دلیل دیگری که گفته ما را تأیید می کند این است که : اگر ما نکاح اینها را صحیح ندانیم این ادعا مستلزم این است که نباید عقد اهل کتاب را وقتی که مهریه را خمر یا خنزیر قرار می دهند تأیید کنیم و صحیح بدانیم هر چند که بر غیر محرمات از نظر اسلام عقد بسته باشند .
زیرا جایز نیست که خمر و خنزیر در شرع اسلام مهریه قرار گیرد و اینها در شرع اسلام ممنوع هستند در حالی که همه اصحاب امامیه اجماع به صحت عقد اهل کتاب دارند حتی اگر مهریه خمر یا خنزیر باشد .
از تمام دلایلی که ذکر کردیم دانسته می شود که قولی را که مابيان نموديم صحیح است و لازم است که بر طبق همین قول عمل شود و غیر از این قول همه اقوال دیگر باطل هستند و به آنها در هیچ حالی نباید عمل شود .
همچنین استدلال شیخ طوسی درنهایه شبیه استدلال ایشان درتهذیب الاحکام می باشد بعلاوه می فرمایند:ارث غیر مجوس از اهل کتاب فقط باید بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) باشد .
ایشان در کتاب مبسوط خود نیز همین نظر را بیان فرموده و گفته اند :
اصل در باب مجوس این است که با سبب و نسب (صحیح و فاسد) ارث می برند. همچنین در باب نسب می فرمایند :
«اصل این است که مجوسی به جمیع قرابات و نسب هایش ارث می برد البته تا وقتی که یک نسب ، نسب دیگر را حجب نکند که در این صورت فقط با نسب حاجب ارث می برد .
و در کتاب خلاف نیز همین نظر بیان شده است .
ب) نظر و ادله علامه حلی
صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد
.
ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام
صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید :
ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودند ولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است .
فرض دیگری را صاحب جواهر مطرح فرموده اند و آن اینکه اگر مجوسی ها و یا کسان دیگری از اهل کتاب ازدواج کنند به نحوی که به اعتقاد خودشان این ازدواج باطل و در دین اسلام این ازدواج صحیح باشد امکان دارد که ما حکم ازدواج صحیح را بر آن بار کنیم به خاطر اطلاق ادله ای که حکم به صحت ازدواج هایی می کند که از نظر شرع اسلام صحیح واقع می شوند چه این ازدواج در ادیان دیگر صحیح باشد یا نباشد و همچنین احتمال دارد الزام آنها به احکام ازدواج فاسد به دلیل اینکه ما با آنها به همان مذهب و دین خودشان رفتار می کنیم و الزام می کنیم آنها را به همان چیزی که خودشان ، خود را بر آن چیز الزام کرده اند و این حکم یعنی قاعده الزام و ابرام در مورد پیروان سایر مذاهب و ادیان وجود دارد بنابراین اگر آنها طریق مخصوصی را از نظر مذهب خود برای ازدواج داشته باشند که از نظر فقه شیعه این طریقه موجب بطلان ازدواج باشد ما حکم به صحت این ازدواج خواهیم کرد و در مقابل اگر آنها امری را موجب بطلان نکاح و طلاق بداند که در مذهب شیعه مورد پذیرش نیست و شیعه حکم نکاح یا طلاق شرعی را بر این امر بار نمی کند باز هم بنا به قاعده الزام آنها به همان معتقد خود الزام می شوند و حکم به بطلان نکاح آنها یا وقوع طلاق می کنیم مثلاً اگر فردی از عامی ها زنش را سه مرتبه به صیغه واحد طلاق دهد به رجوع این فرد در ایام عده حکم صحت بار نمی شود بلکه فردی از شیعه دوازده امامی حق دارد با این زن ازدواج کند اگر چه آن عامی در ایام عده رجوع کرده باشد به دلیل الزام آنها به چیزی که خودشان ، خود را بر آن الزام کرده اند و شاید همین قول اقوی باشد .
امیدوارم جناب مهران اینها را عناد مپندارید !!
که اینها حقیقتی در تاریخ است و بپذیرد که در تمامی منابع جهانی ازدواج با محارم را در ایران باستان قبول داشته اند !!
[quote=رضا;123476]ب) نظر و ادله علامه حلی
صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد
.
ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام
صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید :
ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودند ولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است .
فرض دیگری را صاحب جواهر مطرح فرموده اند و آن اینکه اگر مجوسی ها و یا کسان دیگری از اهل کتاب ازدواج کنند به نحوی که به اعتقاد خودشان این ازدواج باطل و در دین اسلام این ازدواج صحیح باشد امکان دارد که ما حکم ازدواج صحیح را بر آن بار کنیم به خاطر اطلاق ادله ای که حکم به صحت ازدواج هایی می کند که از نظر شرع اسلام صحیح واقع می شوند چه این ازدواج در ادیان دیگر صحیح باشد یا نباشد و همچنین احتمال دارد الزام آنها به احکام ازدواج فاسد به دلیل اینکه ما با آنها به همان مذهب و دین خودشان رفتار می کنیم و الزام می کنیم آنها را به همان چیزی که خودشان ، خود را بر آن چیز الزام کرده اند و این حکم یعنی قاعده الزام و ابرام در مورد پیروان سایر مذاهب و ادیان وجود دارد بنابراین اگر آنها طریق مخصوصی را از نظر مذهب خود برای ازدواج داشته باشند که از نظر فقه شیعه این طریقه موجب بطلان ازدواج باشد ما حکم به صحت این ازدواج خواهیم کرد و در مقابل اگر آنها امری را موجب بطلان نکاح و طلاق بداند که در مذهب شیعه مورد پذیرش نیست و شیعه حکم نکاح یا طلاق شرعی را بر این امر بار نمی کند باز هم بنا به قاعده الزام آنها به همان معتقد خود الزام می شوند و حکم به بطلان نکاح آنها یا وقوع طلاق می کنیم مثلاً اگر فردی از عامی ها زنش را سه مرتبه به صیغه واحد طلاق دهد به رجوع این فرد در ایام عده حکم صحت بار نمی شود بلکه فردی از شیعه دوازده امامی حق دارد با این زن ازدواج کند اگر چه آن عامی در ایام عده رجوع کرده باشد به دلیل الزام آنها به چیزی که خودشان ، خود را بر آن الزام کرده اند و شاید همین قول اقوی باشد .
امیدوارم جناب مهران اینها را عناد مپندارید !!
که اینها حقیقتی در تاریخ است و بپذیرد که در تمامی منابع جهانی ازدواج با محارم را در ایران باستان قبول داشته اند !![/quote]
آقای رضا
درود
اگر هم عناد نباشد، کج فهمی بر پایه سند و روایت دروغین و مغرضانه است.
شما هیچ گاه از خود پرسیده اید که این همه حکم و روایت تکراری در فقه شیعه در این زمینه هست، چرا در باره نفقه و ارث و ..... این چنین افرادی چیزی در فقه زرتشتی نیست؟
هیچ از خود پرسیده اید که آن نخستین دروغگویی که خئوتودث را ازدواج جنسی با خواهر و مادر معنا کرد، کی بود؟
هیچ از خود پرسیده اید که برای شکست یک چیز همواره از ترور شخصیت آن چیز بهره برده شده است؟ ایرانیانی که هیچ ارزشی برای ترسایان، جهود و عرب قایل نبود، خب باید نخست ترور شخصیت شوند، تا آنگاه بر آن چیره شوند؟
شما نتوانستید، ایرادی در گاتها بیابید، به چنین دستاویزهایی دست انداخته اید؟
این حق الناس هم باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت
از اول ازدواج با محارم در ایران باستان نبوده و مدتها بعد توسط یهودی ها این رسم ابتدا وارد خانواده ی سلطنتی شده و بعد وارد زندگی مرد
مرید علی گرامی
درود
برای این ادعای هنوز سندی که مغرضانه نباشد ارایه نشده است.
هنوز سندی که اثبات کند، خئوتودث به معنای ازدواج جنسی با محارم است، یعنی ازدواجی که به زایش بچه بیانجامد، ارایه نشده است.
با سلام
جناب مهران انتظاری بیشتر از این هم نداشتیم که دانشمندان اسلامی هم کج فهم خطاب کنید مثل همیشه !!
اما آیا با ا ین گفتارمی توانید صورت مساله هم میتوانید پاک کنید !!؟
آیا اینکه از صبح تا شب بگوید عناد این ازدواجها صورت نگرفته ؟
آیا میتوانید آنچه را که در ذهن انسانهای محقق نقش بسته پاک کنید ؟
آیا توانستید قلب ایرانیان بزرگوار را که روبه اسلام باز شد را ببندید؟
ببینید جناب مهران در تاپیکی که بی اعتباری گاتها را ثابت کردیم برای شما عنوان کردیم که چه کسانی اوستا شناس هستند و نتنها این کلمه را معنی کردند که معنی ازدواج با محرم است !!
بلکه تاریخ هم از این عمل زشت بیاد دارد!!
حتی مسائل فقهی اسلامی هم از این عمل زشت یاد کرده!!
حتی دانشمندان غربی لائیک هم از این ازدواج یاد کرده اند!!
حالا شما تنها بگوید عناد
بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!
آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟
جناب مهران در این ۲ تاپیک به صورت علمی ثابت کردیم که اعتباری به گاتها نیست و هر روز مطالبی را [FONT=Verdana]مشاهده میکنیم از گاتها که که هرچه بیشتر به بی اعتباری گاتها پی میبریم !!
پس لطفا این جمله را به زبان نیاورد که نتوانستید ؟
در آخر متذکر میشوم که شما در رد ادله ما هیچ نکته علمی بیان نکرده و هیچ منبعی عنوان نکردید و فقط از ذهن عاشق خود که آنهم به زرتشتی گری علاقه خاصی دارد مطالبی عنوان میکنید که بیشتر حب و بغض است تا مطلب علمی!!
از نظر بنده شما پاسخی علمی به سوالات نداده و محکوم شدید !!و در ادامه دادن بنده دیگر رغبتی نمیبینم !!
در آخر مطلب را با کلامی از مولا علی ع پایان میدهم
علم عزت مى آورد و اطاعت در پناه خدا بودن است .:Hedye:
سپس فرمود علم به عزت بيارد/***/ بقلب خلق حبت را بكارد
بطاعت حرز جانت هست خلاق/***/ زآفتها نينديشى در آفاق
آقای رضا
تهمتها دروغین و غرضورزانه شما باشد تا دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت.
این دانشمندانی که میفرمایید، همگی از روی یک دروغ اولیه رونویسی کرده اند. هیچکدامشان در جستجوی حقیقت نبوده اند. خود نوشته ها گویاست. همگی به قول دیگران استناد کرده اند. قولی که پیدا نیست از روی کدام سند و نوشته است. من از روی قرآن برای شما سند میدهم، شما میگویید که نه باید همه قرآن را در مجموع دید و با روایت و حدیث و بررسی کرد تا بتوان حقیقت را در قرآن یافت. آنگاه چگونه به خود حق میدهید که اینگونه به استناد یک نقل که پیدا نیست ریشه اش کجاست، چنین حکم دهید؟ این خداپسندانه است؟
سند شما برای اسلام نخست قرآن و سپس محمد (ص) و در رده دوم علی(ع) است. امام صادق (ع) میفرماید اگر حدیثی از ما (امامان) نقل کردند که با قرآن همخوانی نداشت به دیوار بکوبید. این از حدیث تا چه رسد به گزارشهای مغرضانه تاریخ نگاران و محدثان و....
هنگامی که خود از این دو بزرگ نقل میکنید که زرتشتیان اهل کتاب هستند، از این روی از ایشان جزیه دریافت شده، خب میشود مصداق آیه 46 سوره عنکبوت.
نوشته شما در نشانی ای که داده بودید، مانند دیگر نوشته های شما سرتاسر غرض ورزانه بود. با نقل دروغهای دیگران، چه چیزی را میخواهید نشان دهید.
دزد حاضر، بز هم حاضر
گاتها هست، اوستا هم هست. بیایید آنها را مستقیم بررسی کنید. ولی مانند نامه های پیشین خود با غرض ورزی نیایید یک جمله را حذف کنید و یک جمله را بنویسید. هر آنچه که هست و با توجه به ترجمه های دانشگاهی. البته این هنگامی خواهد بود که شما در پی حق باشید. وگرنه اینگونه که تا کنون با عناد و غرض نوشته اید، سودی جز اتلاف وقت نخواهد داشت.
میان من و شما خداوند داور امیدوارم که پاداش و پادافره من و شما را بگونه ای بدهد، که هر کدام از ما پند بگیریم.
ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1)
ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).
ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا
برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند.
به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).
بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4).
کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟
من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).
ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6).
ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).
ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).
ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد.
ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).
ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز.
نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).
من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).
با سلام
جناب مهران لطفا از تکرار اشعار در تمامی تاپیکها خوداری کنید
بنده جواب شما را در همان تاپیک ی که این مطالب را گذاشتید داده ام چه لزومی دارد اینها را تکرار میکنید!
آقای رضا
درود
عنادی که دارید، به شما اجازه نمیدهد که خرد حق بینتان درست داوری کند.
گاتها هات 30 بند 4:
هنگامی که این دو نخست به هم رسیدند
زندگی و نازندگی را پدید آوردند.
تا پایان هستی، بدترین اندیشه برای دروغکار و بهترین اندیشه برای راستکار خواهد بود.
بند5:
از این دو مینو، دروغکار بدترین کردار را برگزید و پاکترین منش، آنکه با فروغ فناناپذیر آراسته است، کسی که با ایمان به خدا و کردار درست (آمنو و عمل صالح) هستی بخش دانا را خشنود میسازد، راستی را برگزید.
بند 6:
از آن دو مینو راستی را برنگزید پیرو خدایان پنداری (دیو) زیرا در شک بودند و فریب بر آنان چیره شد. بنابراین گرویدند به بدترین منش، آنگاه با هم به سوی خشم شتافتند تا نابود کنند هستی مردم را.
بند7:
به او {راستکار} توانایی (شهریاری)، منش نیک و راستی فرا رسد، همچنین آرامش به پایداری و دوام تن میدهد.
به درستی که ایشان از آن تو {خدا} هستند، زیرا در آزمایش پیروز برآمده اند.
بند 8:
هنگامی که این گناهکاران کیفر خود را می چشند، آنگاه توانایی {شهریاری} ترا ای دانا هستی بخش {اهورامزدا} از راه منش نیک در می یابند و می آموزند که چگونه دروغ و آزار رها کرده، به راستی روی آورند.
بند9:
پس بیاییم از کسانی شویم که این زندگانی را تازه میسازند و جهان را نو میکنند. ای خردمندان و ای اندیشمندان و ای آورندگان خرسندی از راه راستی و درستی، بیایید همه در آنجا که دانش درونی است، یکپارچه همرای و همراه باشیم.
بند10:
آنگاه است که زور دروغ در هم میشکند و آنان ه در نیکنامی کار و کوشش میکنند، به زودی در سرای زیبای مشن نیک خدایی و راستی و درستی {بهشت} به هم میپیوندند.
بند 11:
ای مردم، اگر شما این دو اصل آرامش و ناآرامی را دریابید که خدای دانا مقرر کرده، و آن این است که زیان دیرپای برای دروغکار است و فروغ بیپایان از برای راستکار، هر آینه به خرسندی و شادکامی خواهید رسید.
با سلام
[FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟
چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak:
شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود.
خب بیایید متن یسنا هات ۳۰ از گاتاها از بندهای ۳ و ۴ را میبنیم:
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار[یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آنها نیک آگاهان راست را برگزینند، نه دژآگاهان. ۴ آنگاه آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود.»(ترجمۀ پورداود)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو گوهر که در نخست در دنیای گمان و خرد پدیدار شدند یکی نیکی است و دیگری بدی در اندیشه و گفتار و کردار ،مرد خردمند از میان این دو راستی را برخواهد گزید ولی فرد کج اندیش و نابخرد چنین نخواهد کرد و به بیراهه خواهد رفت. ۴ هنگامی که آن دو گوهر به هم رسیدند، زندگی و نازندگی(زندگی همراه با دروغ کژی) پدید آمدند هواخواهان دروغ و تبه کاران به بدترین اوضاع روانی دچار شده و هواخواهان راستی و نیکوکاران از بهترین منش و راحتی خیال برخوردار خواهند گردید و این امر تا پایان هستی ادامه دارد.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو نیروی همزادی که در آغاز، در اندیشه آدمی پدیدار شدند، یکی سپنامینو یعنی نیکی در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری انگره مینو یعنی بدی در اندیشه و گفتار و کردار است. از میان این دو دانا نیکی را برمیگزیند و نادان بدی را. ۴ هنگامی که این دو نیرو به هم رسیدند هستی و نیستی(حرکت و سکون) پدیدار شد و تا هستی برقرار است بدترین زندگی و وضع روانی بهره پیروان بدی و بهترین زندگی و خوشبختی پاداش پیروان نیکی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز، در اندیشه و انگار پدیدار شدند. یکی نیکی را مینماید و دیگری بدی را، از این دو دانا راستی و درستی را برمیگزیند و نه نادان. ۴ و آنگاه، که در آغاز، آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند و تا پایان هستی چنین باشد که بدترین منشها از آن پیروان دروغ ، و بهترین منشها، از آن پیروان راستی خواهد بود.»(ترجمۀ وحیدی)
بین ترجمه ها اختلاف هست ولی همگی به صورت مشترک اینرا میرسانند که این دو مینو ازلی بودند و در اندیشه و کردار و گفتار یکی خوب و یکی بد بود و یکی زندگی و دیگری نازندگی را بنیان نهادند.
ترجمه های آذرگشسب، وحیدی و شهزادی برعکس پورداود، این دو مینو را به اندیشه و گمان و خرد نسبت میدهند؛ ولی در واقع زرتشتیان نیز این دو مینو را اندیشۀ بد و نیک میدانند.
این برداشت اشتباهی فاحش است،[FONT=Verdana] زیرا در ادامه در تمام ترجمه ها به این دو مینو اندیشه و گفتار و کردار نسبت داده میشود که اندیشه که خودش اندیشه ندارد یا حرف میزند و کاری نمیکند.
[FONT=Verdana]از طرف دیگر این ازلی بودن هم با اندیشه بودن در تضاد است زیرا پیش از اینکه این انسانی باشد باید وجود میداشتند پس نمیتوانستند در اندیشه انسان وجود داشته باشند.
نکتۀ خیلی مهم در این بحث این است که این دو مینو وجودشان را از کجا آوردند؟
[FONT=Verdana]نظر به اینکه این دو مینو ازلی هستند برخوردی خداباورانه از ایندو میشود پس با توجه به ازلی بودنشان باید خدا باشند و در واقع خدای نیکی و خدای بدی باشند، که چنین برداشتی به ثنویت و دوخدایی[FONT=Verdana] میرسد ولی اگر بگوییم ایندو هر دو مخلوق یک خدا هستند و خدا هر دوی اینها را در ازل خلق کرده است؛ این طرز فکر نیز خداشناسی زرتشتی را به دام شبهه شر میندازد، خدا چرا باید مینویی خلق کند که گروهی از بندگانش را به تباهی بیندازد و باز هم خداباوری زرتشتی زیر سؤال میرود [FONT=Verdana]و این امر با کمال داشتن خدا در تضاد است و اگر کمال خدا نقص داشته باشد، وجودش زیر سؤال میرود(شاید لازم باشد توضیح دهیم که در اسلام، اینگونه بدیهایی که زرتشتیان به مینوی بد نسبت میدهند حاصل اختیار است و این خود انسانهای بد هستند که با اختیارشان باعث تباهی میشوند و اینطور نیست که ذاتا فردی گمراه باشد. حتی شیطان[لعنه الله] نیز ذاتی گمراه ندارد بلکه با اختیار خود این اعمال را انجام میدهد.)
بهانۀ دیگری که زرتشتیان میاورند این است که مینوی بد وجودی عدمی دارد، یعنی اینکه منظور از بودنش نبودن مینوی نیک است، مثل سایه که نبود نور است. [FONT=Verdana]این بهانه نیز وارد نیست زیرا سخنان زرتشت این دو مینو را «همزاد» مینامد پس این دو با هم زاده شده اند. البته در ادامه گاتاها به جایی میرسیم که که این دو مینو با هم سخن هم میگویند پس عدمی بودن یکی از این دو محال است.
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود:
«آنگاه شکست و تباهی به دروج خواهد رسید و آنان که به نیکنامی شناخته شده اند، به آرزوی خویش خواهند رسید و به سرای خوش "منش نیک" و "مزدا" و "اشه" راه خواهند یافت»(ترجمۀ پورداود)
«زمانی که به جهان دروغ، شکست و تباهی فرا رسد، آرزوی قلبی کسانی که به خوشنامی و نیکی معروفند برآورده شده و از نعمت سرای خوش، نیک منشی، راستی و بارگاه پرفروغ مزدا(بهشت) برخوردار خواهند گردید»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«بدکاران پس از رسیدن به سزای زشت خود، پشیمان میشوند و اندیشه و دل آنان به سوی نیکی خواهد گرایید و آن گاه اشا و خرد پاک به یاری آنان میشتابد و در گزینش راه درست به آنان یاری میدهد.»(ترجمۀ موبد شهرزادی)
«آنگاه که شکست و تباهی به دروغ فرود آید، آنان که با نیکنامی کوشا و به نیکی شناسا بوده اند، در سرای خوش اندیشه نیک مزدایی راستی، آرزو و خواست خویش را برآورده خواهند یافت»(ترجمۀ وحیدی)
[FONT=Verdana]از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!!
[FONT=Verdana]به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند.
امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید!
[FONT=Verdana]اشتباه در این است که چه بسا افرادی که در این دنیا ظاهر نیکی دارند ولی در باطن پلشت و پلید هستند.
[FONT=Verdana]چه بسا این افراد پلید تا آخر عمر نیز با نیکنامی زندگی کنند و حتی پس از مرگشان نیز افراد زیادی از آنان به نیکی یاد کنند، ولی چه سود که در اصل و در واقع انسانهای پلیدی بودند، پس آیا اینگونه افراد لیاقت رفتن به سرای نیک را دارند؟ پس این ادعا یک تناقض خارجی در گاتهای زرتشت و یک اشتباه فاحش در این کتاب است.
[QUOTE=رضا;128625]با سلام
[FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟
چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak:
شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود.
خب بیایید متن یسنا هات ۳۰ از گاتاها از بندهای ۳ و ۴ را میبنیم:
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ در آغاز، آن دو «مینو»ی همزاد و در اندیشه و گفتار و کردار[یکی] نیک و [دیگری] بد، با یکدیگر سخن گفتند. از آنها نیک آگاهان راست را برگزینند، نه دژآگاهان. ۴ آنگاه آن دو «مینو» به هم رسیدند، نخست «زندگی» و «نازندگی» را [بنیاد] نهادند و چنین باشد به پایان هستی: «بهترین منش»، پیروان «اشه» را و «بدترین زندگی»، هواداران «دروج» را خواهد بود.»(ترجمۀ پورداود)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو گوهر که در نخست در دنیای گمان و خرد پدیدار شدند یکی نیکی است و دیگری بدی در اندیشه و گفتار و کردار ،مرد خردمند از میان این دو راستی را برخواهد گزید ولی فرد کج اندیش و نابخرد چنین نخواهد کرد و به بیراهه خواهد رفت. ۴ هنگامی که آن دو گوهر به هم رسیدند، زندگی و نازندگی(زندگی همراه با دروغ کژی) پدید آمدند هواخواهان دروغ و تبه کاران به بدترین اوضاع روانی دچار شده و هواخواهان راستی و نیکوکاران از بهترین منش و راحتی خیال برخوردار خواهند گردید و این امر تا پایان هستی ادامه دارد.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ آن دو نیروی همزادی که در آغاز، در اندیشه آدمی پدیدار شدند، یکی سپنامینو یعنی نیکی در اندیشه و گفتار و کردار و دیگری انگره مینو یعنی بدی در اندیشه و گفتار و کردار است. از میان این دو دانا نیکی را برمیگزیند و نادان بدی را. ۴ هنگامی که این دو نیرو به هم رسیدند هستی و نیستی(حرکت و سکون) پدیدار شد و تا هستی برقرار است بدترین زندگی و وضع روانی بهره پیروان بدی و بهترین زندگی و خوشبختی پاداش پیروان نیکی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]۳ اینک، آن دو مینوی همزاد که در آغاز، در اندیشه و انگار پدیدار شدند. یکی نیکی را مینماید و دیگری بدی را، از این دو دانا راستی و درستی را برمیگزیند و نه نادان. ۴ و آنگاه، که در آغاز، آن دو مینو به هم رسیدند، زندگی و نازندگی را پدید آوردند و تا پایان هستی چنین باشد که بدترین منشها از آن پیروان دروغ ، و بهترین منشها، از آن پیروان راستی خواهد بود.»(ترجمۀ وحیدی)
بین ترجمه ها اختلاف هست ولی همگی به صورت مشترک اینرا میرسانند که این دو مینو ازلی بودند و در اندیشه و کردار و گفتار یکی خوب و یکی بد بود و یکی زندگی و دیگری نازندگی را بنیان نهادند.
ترجمه های آذرگشسب، وحیدی و شهزادی برعکس پورداود، این دو مینو را به اندیشه و گمان و خرد نسبت میدهند؛ ولی در واقع زرتشتیان نیز این دو مینو را اندیشۀ بد و نیک میدانند.
این برداشت اشتباهی فاحش است،[FONT=Verdana] زیرا در ادامه در تمام ترجمه ها به این دو مینو اندیشه و گفتار و کردار نسبت داده میشود که اندیشه که خودش اندیشه ندارد یا حرف میزند و کاری نمیکند.
از طرف دیگر این ازلی بودن هم با اندیشه بودن در تضاد است زیرا پیش از اینکه این انسانی باشد باید وجود میداشتند پس نمیتوانستند در اندیشه انسان وجود داشته باشند.
نکتۀ خیلی مهم در این بحث این است که این دو مینو وجودشان را از کجا آوردند؟
[FONT=Verdana]نظر به اینکه این دو مینو ازلی هستند برخوردی خداباورانه از ایندو میشود پس با توجه به ازلی بودنشان باید خدا باشند و در واقع خدای نیکی و خدای بدی باشند، که چنین برداشتی به ثنویت و دوخدایی[FONT=Verdana] میرسد ولی اگر بگوییم ایندو هر دو مخلوق یک خدا هستند و خدا هر دوی اینها را در ازل خلق کرده است؛ این طرز فکر نیز خداشناسی زرتشتی را به دام شبهه شر میندازد، خدا چرا باید مینویی خلق کند که گروهی از بندگانش را به تباهی بیندازد و باز هم خداباوری زرتشتی زیر سؤال میرود [FONT=Verdana]و این امر با کمال داشتن خدا در تضاد است و اگر کمال خدا نقص داشته باشد، وجودش زیر سؤال میرود[FONT=Verdana](شاید لازم باشد توضیح دهیم که در اسلام، اینگونه بدیهایی که زرتشتیان به مینوی بد نسبت میدهند حاصل اختیار است و این خود انسانهای بد هستند که با اختیارشان باعث تباهی میشوند و اینطور نیست که ذاتا فردی گمراه باشد. حتی شیطان[لعنه الله] نیز ذاتی گمراه ندارد بلکه با اختیار خود این اعمال را انجام میدهد.)
بهانۀ دیگری که زرتشتیان میاورند این است که مینوی بد وجودی عدمی دارد، یعنی اینکه منظور از بودنش نبودن مینوی نیک است، مثل سایه که نبود نور است. [FONT=Verdana]این بهانه نیز وارد نیست زیرا سخنان زرتشت این دو مینو را «همزاد» مینامد پس این دو با هم زاده شده اند. البته در ادامه گاتاها به جایی میرسیم که که این دو مینو با هم سخن هم میگویند پس عدمی بودن یکی از این دو محال است.
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود:
«آنگاه شکست و تباهی به دروج خواهد رسید و آنان که به نیکنامی شناخته شده اند، به آرزوی خویش خواهند رسید و به سرای خوش "منش نیک" و "مزدا" و "اشه" راه خواهند یافت»(ترجمۀ پورداود)
«زمانی که به جهان دروغ، شکست و تباهی فرا رسد، آرزوی قلبی کسانی که به خوشنامی و نیکی معروفند برآورده شده و از نعمت سرای خوش، نیک منشی، راستی و بارگاه پرفروغ مزدا(بهشت) برخوردار خواهند گردید»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]بدکاران پس از رسیدن به سزای زشت خود، پشیمان میشوند و اندیشه و دل آنان به سوی نیکی خواهد گرایید و آن گاه اشا و خرد پاک به یاری آنان میشتابد و در گزینش راه درست به آنان یاری میدهد.[FONT=Verdana]»(ترجمۀ موبد شهرزادی)
[FONT=Verdana]«[FONT=Verdana]آنگاه که شکست و تباهی به دروغ فرود آید، آنان که با نیکنامی کوشا و به نیکی شناسا بوده اند، در سرای خوش اندیشه نیک مزدایی راستی، آرزو و خواست خویش را برآورده خواهند یافت[FONT=Verdana]»(ترجمۀ وحیدی)
[FONT=Verdana]از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!!
به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند.
امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید!
[FONT=Verdana]اشتباه در این است که چه بسا افرادی که در این دنیا ظاهر نیکی دارند ولی در باطن پلشت و پلید هستند.
[FONT=Verdana]چه بسا این افراد پلید تا آخر عمر نیز با نیکنامی زندگی کنند و حتی پس از مرگشان نیز افراد زیادی از آنان به نیکی یاد کنند، ولی چه سود که در اصل و در واقع انسانهای پلیدی بودند، پس آیا اینگونه افراد لیاقت رفتن به سرای نیک را دارند؟ پس این ادعا یک تناقض خارجی در گاتهای زرتشت و یک اشتباه فاحش در این کتاب است.[/QUOTE]
آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ....
[QUOTE=رضا;128628][FONT=Verdana]جناب مهران از اینکه خود شما هم بر[FONT=Verdana] بی اعتباری گاتها تاکید میکنید[FONT=Verdana] اما قبول ندارید بسیار متعجبیم؟؟...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]آقای رضا به شما انزار/انذار میدهم: این که نامه را بدون سلام و با توهین به کتاب خدا آغاز کردید، بی ایمانی شما را به اسلام نشان میدهد، چون ایمان به دین خدا نشانه است کرامتهای اخلاقی است.
[FONT=Verdana]2-:" ... چرا بند ۳ را حذف کردید ؟؟:Cheshmak:..."
پاسخ
راستش اندکی ایمانم به کتاب خدا از شما بیشتر است. از اینرو کرامت اخلاقی ام اجازه نمیدهد که توهین کنم. این بود که خواستم پاسخ بی ادبی عناد آلوده شما را از زبان گاتها بدهم. العاقل یکفیه الاشاره
3-:"... شما اول به ما بگو این دو نخست کیست و یا چیست؟
چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران ...."
پاسخ
خاکم به سر اگر ترجمه را عوض کرده باشم. مشکل اینجاست که اوستا شناسانی چون پورداوود، چون با این واژه ها زندگی میکنند، مفهوم آن را خوب میفهمند. ولی ایشان نمیدانستند که کسانی شما به واژه های فارسی اینچنین گیر میدهید.
شما خودتان واژه تطهیر را یکجا به معنای پاکی تن میگیرید، همین واژه را در آیه تطهیر سند معصومیت و آگاهی از غیب برای دوازده امام (ع) میگیرید. فرج را یک جا عورت زن میگیرید و در جایی دیگر آرزوی فرج میکنید. چرا این روش را برای ما نمی پسندی؟
به هر روی مینو از ریشه من است. من در فارسی امروزین آن بخش از هستی انسان است که مادی نیست، مسوولیت اندیشه و گزینش و تاب آوردن دستاورد این گزینش را به دوش دارد. شما این ریشه را در واژه هایی چون به+من؛ دوش+ من؛ سپنتا+من؛ اهر+من؛ من+ش؛ من+یت؛ میبینید.
دو مینو یعنی دو نیروی از جنس من. اگر در جایی این دو آفرینندگی داشتند، اگر خداوند به عنوان نخستین و آخرین موجود، برترین مینو وو نامیده نمیشد، تا اندازه ای میشد، سخن شما را پذیرفت.
اینک یک سخن:
بدی هایی به مرگ بیگناهان می انجامد، چون بیماریها، سیل، زلزله، آتشفشان و نسل کشی چون بوسنی و هرزه گوین و اریتره و وووو اینها را کی پدید آورده است؟ شما در قرآن دارید که خداوند خشم گرفت و ملتها را نابود کردووووو
آیا اینها بد نیستند؟ شما پاسخ خواهید داد که اینها مشیت خداوند است و مشیت خداوند همواره خوب است.
در فرهنگ گاتها از دو مینو سخن میگوید که از آغاز بوده اند. یک مینو «گَئِم »، و دیگری «اَجیائیتیم» را «دزده» کردند.
دگرگونی «گ» به «ج» معرب نیست، بلکه در خود گاتها نیز روی میدهد.
«اَ» نشان نفی است. مانند مرداد به معنای مرگ و نیستی که با «اَ» ی نفی میشود اَمرداد به معنای جاودانگی و بیمرگی.
«دزده» مثنی از مصدر «دادن» است.
«گَ» یا «گَیهَ» ریشه واژه هایی چون گاو، زن، ژن، گیتی، جهان، کیهان، گوسفند، است. این ریشه به معنای زنده بودن، زندگی داشتن، بودن و هستی داشتن و مانند آن است.
از این روی این دو مینو که از آغاز هستی بودند، این دو مینو که خود را در اندیشه و کردار و گفتار چون بهتر و بد آشکار میکنند، سبب بودن و نبودن، زندگی و نازندگی، ووووو هستند. این کجایش ثنویت است؟ مگر در هستی چنین نیست، مگر خود نمیگویید لد ولد للموت، ابنو للخراب. مگر نمگویید که زندگی و نازندگی از ازل با هم همراه هستند؟ خب این مرگ و این خرابی را چه کسی پدید آورده است؟ این ثنویت است؟
این که انسان دو توان دارد، این ثنویت است؟ این که انسان آزاد است تا میان این دو یکی را برگزیند ولی بایستی (مجبور است) که دستاورد آن را تاب آورد (تحمل کند) این ثنویت است؟
4-:" ... [FONT=Verdana]در گاتهای زرتشت، در یسنا هات ۳۰، از دو مینوی ازلی سخن گفته میشود. مینو در اوستا به مفاهیم مختلفی آمده است، به معنای جوهر، خرد، جهان و ... . در یسنا هات ۳۰ اسم این دو مینو مطرح نمیشود ولی کمی جلوتر از آن سخن گفته میشود...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]شما که میگفتید، گاتها کتاب اشو زرتشت نیست؟
[FONT=Verdana]5-:" ... چرا ترجمه را عوض میکنید جناب مهران
یکی از اشتباهات آشکار که به نقل از زرتشت، در گاتهای زرتشت، رؤیت میشود در بند ۱۰ از یسناهات۳۰، دیده میشود:[FONT=Verdana]....از چهار ترجمۀ فوق به نظر میرسد نسخۀ گاتهای جناب موبد شهزادی نسخه ای غیر از نسخۀ سه مترجم دیگر بوده است چرا که جملاتی کاملا متفاوت را به عنوان ترجمه به ما تحویل داده اند!!!...[FONT=Verdana]به هر حال معتبرترین ترجمه از دید ما ترجمۀ پورداود است که البته دو ترجمۀ وحیدی و موبد آذرگشسب نیز با آن همسو هستند...."
[FONT=Verdana]پاسخ
[FONT=Verdana]پیش از آغاز خواهشمندم به من آموزش دهید که چگونه شماره (اعداد) را به الفبا فارسی مینویسید. سپاسگزارم
[FONT=Verdana]برگردان فارسی واژه به واژه بند 10 از هات 30 چنین است:
[FONT=Verdana]ادا (آنگاه) زی (چون) اوا(فرود) دروجو (دروغ{این آن دروغ در دروغگویی نیست. این ناهماهنگی با اشن یعنی هنجار هستی است. برای نمونه سیگار کشیدن، یک دروغ است، شکر خوردن برای بیمار قندی، یک دروغ است. با چشم بدون ابزار به جوشکاری نگاه کردن یک دروغ است وووو}) اوُ (فرود) بوئیتی ( از ریشه «بو» بودن، شدن) سکندو(شکست، برانداختن، تباهی، نابود کردن) سپیتره یا (تباهی و نابودی، ضربه کشنده، شکست قدرت)؛ ات (ایدون، چنین) اسیشتا (آرزوها و خواستها) یئوجنت (درک کردن، پیوستن، متحد شدن؛ از ریشه یئوج. واژه های یوغ، جفت، یوگا، از همین ریشه است) آ (نشان تاکید) هوشی توئیش (آشیانه نیک=بهشت؛ واژه هوشنگ به معنای «دارای اندیشه نیک» از همین واژه است) ونگه اوش(به، وه=نیک= دوستداشتنی) مننگهو (منش){ونگه اوش مننگهو=وهومنه = بهمن = هومان= هومن} مزداو (خدای دانا) اشه خویا (راستی، هماهنگ با هنجار هستی) چا (و) یوئی (یو= آنان+ ئی= پسوند برایِ) ززنتی (شناخته شده اند، بدست آوردن، بردن و گرفتن و یافتن) ونگهاو (نیک و خوب) سروهی (آوازه و شهرت، از ریشه سرودن)
[FONT=Verdana]آنگاه چون به دروغ فرود آمد شکست، تباهی؛ این چنین خواهند پیوست (درک کنند، یکی خواهند شد) آرزوها و خواستها به سرای نیک (آشیانه نیک) منش نیکِ مزدا و راستی، آنان که شناخته شده اند به آوازه نیک (نیک نامی)
[FONT=Verdana]6-:" ... امّا خطای موجود در این بند از گاتاهای زرتشت این است که میگوید هر کس در این دنیا به نیکنامی شناخته شود به آرزوی خویش و سرای نیک خواهد رسید! ..."
پاسخ
این نیک نامی، در گاتها شرایطی دارد که شما نادیده گرفته اید و تنها به این واژه گیر داده اید. آنگاه توقع دارید که آیه تطهیر را من سند معصومیت دوازده امام (ع) بپذیرم؟
در سرود ینگه هاتام به روشنی آمده که خداوند خود میداند که چه کسی راست و درست است و چه کسی نیست.
در هات 29 بند 4، آمده که هستی بخش دانا، بهترین دانای داور است و همان شود که او میخواهد.
نمونه دیگر در هات 46 بند13:
هر کس از مردم که اشو زرتشت را با مهر و محبت خشنود سازد، خود در راستی دارای نام و نشان میشود. خدای دانا به او زندگانی نیک میبخشد و جهانش را با منش نیک می افزاید و ما همه او را دوست خوب آیین راستی می دانیم.
از محبت خارها گل میشود ووووووووووووووو
از عناد هم گلها خار میشود ووووووووووو
با سلام
از دوستان انجمن تقاضا دارم که مراقب مطالب تکراری که جناب مهران در تمامی تاپیکها عنوان میکنند باشند !
گویا ایشان در ارائه دادن مطالب علمی و برسی کردن و سخن گفتن مطلبی ندارند !
خواهشمندم که به دیگران هم بگویید تا رعایت کنند.
واژه مرداد از ریشه مردن و به معنای مرگ و نابودی است. شاید فنا یا موات در عربی. مردار و مرداب نیز از همین ریشه اند.
«اَ» نشان نفی است از این روی اَمرداد به معنای جاودانگی و بیمرگی است. شاید در عربی حی باشد.
اَمرداد یکی از شش پرتو اهورامزدا (شاید اسام الله) است. از این روی زشت است که بی مرگی و جاودانگی را به مرگ تبدیل کنیم.
سعدیا مرد (مردنی، فانی) نکو نام (تعبیری گاتایی است) نمیرد هرگز (امرداد)
مرده (مرداد) آن است که نامش به نکویی نبرند.