چرا امام حسن (ع) قاتل خود را به برادر معرفي نكرد؟
تبهای اولیه
چرا امام حسن (ع) قاتل خود را به برادرش امام حسين(ع) معرفي نكرد؟
خودم جواب ميدم احتمالاً چون امام حسن (ع) آدم صلح جويي بود و نميخواست كه معاويه به اين بهانه قرارداد صلحش بشكونه قاتل خودشو معرفي نكرد.البته خيليا ميگن كه همسر امام حسن(ع) ايشونو مسموم كرده.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامی برای پاسخ به سوال شما باید نگاهی به تاریخ کرد!
چرا که تاکید و وصیت امام حسن ع این بوده ....! که خونی ریخته نشود :Sham:
و نکاتی را یادآور شد ![=Century Gothic]همانطور که میدانیم وجود امام حسن بر معاويه گران بود و در راه رسيدن فرزندش، يزيد به قدرت مانعي بزرگ به شمار مي رفت، لذا تصميم گرفت امام حسن را از ميان بردارد.
از اين رو در فکر چگونگي به شهادت رساندن امام بود و در نهايت از همان وسيله اي که بسياري از صحابه بزرگ رسول خدا را به شهادت رسانده بود، استفاده کرد. معاويه به وسيله عسل آغشته به سمّ بسياري از اصحاب پيامبر از جمله، مالک اشتر را در هنگام حرکت به سوي مصر و برخي ديگر را مسموم کرده بود.
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد: هنگامي که معاويه خواست براي پسرش بيعت بگيرد، وجود حسن بن علي (ع) از هرکس ديگر و مانع ديگري دشوارتر بود لذا سم فرستاد و آن حضرت را مسموم کرد.
معاويه، جعده، دختر اشعث بن قيس (همسر امام) را فريب داد و به او وعده داد که اگر سم را به خورد امام بدهد و امام را به شهادت برساند وي را به ازدواج پسرش يزيد درآورد و صد هزار درهم به وي دهد. جعده سم را ـ ظاهراً به هنگام افطار ـ به حضرت خورانيد و جگر امام را پاره پاره کرد:[=Century Gothic]
[=Century Gothic]خوني که خورد در همه عمر از گلو بريخت خود را تهي ز خون دل چند ساله کرد[=Century Gothic]
[=Century Gothic]از امام صادق نقل شده است که فرمود اشعث بن قيس دستش را در خون اميرالمؤمنين (ع) آلود و دخترش جعده امام حسن (ع) را مسموم کرد و پسرش، محمد بن اشعث، شريک در خون امام حسين شد.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: [=Century Gothic]
[=Century Gothic]امام حسن در هنگام وفات گريه مي کرد، برخي از اطرافيان به او عرض کردند پسر پيامبر شما هم گريه مي کنيد در حالي که نزد خدا و رسول او مقامي رفيع داريد و پيغمبر درباره شما چنين و چنان فرمود و بيست بار پياده حج گذارده ايد و سه بار تمام دارايي خود را با فقرا تقسيم کرده ايد،
حضرت فرمود براي دو چيز مي گريم، بيم موقف (حساب يا بيم از خدا) و جدايي از دوستان.
و نيز روايت شده است که در حالت احتضار امام حسن برادرش حسين را نزد خود طلبيد و وصاياي خود را به او گفت، از جمله فرمود: وقتي من از دنيا رفتم مرا غسل ده و کفن نما و به مزار جدم رسول خدا ببر تا او را زيارت کنم سپس مرا در قبرستان بقيع دفن کن و نيز سفارش فرمود که هرگاه مخالفان جسارتي کردند شما هيچ اقدامي نکنيد و از درگيري بپرهيزيد. :Sham::Sham:
[=Century Gothic]امام حسين گفت: برادر مي خواهم حال شما را در هنگام جان دادن بدانم. حضرت به او فرمود دستت را به من بده هرگاه ملک الموت را مشاهده کردم دستت را مي فشارم. حضرت دستش را در دست امام حسن گذاشت، بعد از ساعتي امام حسن آن را فشرد، امام حسين گوش خود را نزديک لبان امام حسن برد. او مي فرمود ملک الموت به من مي گويد بشارت باد تو را که حق تعالي از تو راضي است و جد تو شفيع روز جزاست.
[=Century Gothic]در روايات آمده است وقتي جنازه امام را به جانب قبر رسول الله مي بردند تا تجديد عهد نمايند بني اميه و بني مروان از هر سو گرد هم آمدند.
عايشه نيز سوار بر استري خاکستري شد و به آنها پيوست و فرياد مي زد: مالي و لکم تريدون ان تدخلوا بيتي من لا احبه.
ما را با شما چه کار، آيا مي خواهيد شخصي را به خانه من وارد کنيد که من او را دوست ندارم. مروان گفت چه بسا جنگي که بهتر از شادي و آسايش است. آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد ولي حسن نزد رسول خدا دفن گردد؟
نزديک بود فتنه و درگيري شديدي بين بني اميه و بني هاشم روي دهد.
اما امام حسين (ع) با توجه به سفارشي که برادرش فرموده بود از درگيري جلوگيري کرد.:Sham:
عبدالله بن عباس نزد مروان رفت و به او گفت: اي مروان از هرکجا آمده اي به همان جا برگرد.
ما قصد نداريم که حسن (ع) را کنار قبر رسول خدا به خاک بسپاريم، بلکه فقط براي تجديد عهد، او را به مزار جدش آورده ايم.
اگر او وصيت مي کرد که کنار جدش دفن کنيم، تو به خوبي مي دانستي که عاجزتر از آن هستي که ما را از اين کار منع کني.
سپس ابن عباس به عايشه گفت: وا سوتاه! تجملت، تبغّلت و ان عشت تفيّلت تريدين ان تطفئي نورالله و تقاتلين اولياءالله ارجعي...[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اين چه رسوايي و بي شرمي است روزي سوار بر شتر شدي (و جنگ جمل را بر پا کردي) و امروز سوار بر استر، و اگر زنده باشي لابد روزي هم بر فيل سوار خواهي شد و فتنه ديگري برپا خواهي کرد! مي خواهي نور خدا را خاموش کني و با دوستان خدا بجنگي، برگرد...[=Century Gothic]
[=Century Gothic]امام حسين (ع) به بني اميه و بني مروان فرمود: به خدا سوگند اگر برادرم از من پيمان نگرفته بود که در پاي جنازه اش خوني ريخته نشود، به شما شمشير زدن را نشان مي دادم.:Sham:
شما همان کساني هستيد که پيمانهايتان را درباره ما شکستيد و به شرط هايي که در مورد ما قائل شديد وفا نکرديد.
امام حسن را در بقيع در کنار قبر مادرش فاطمه زهرا به خاک سپردند و اينک نيز بر اثر جنايت فرزندان بني اميه مظلومانه و بي سرپناه و بي چراغ در قبرستان بقيع مي درخشد.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]حسن بن علي 48 سال عمر کرد و در آخر ماه صفر سال پنجاه هجري به جوار پروردگارش شتافت.
با شهادت امام حسن (ع) معاويه خوشحال گشت، وقتي ابن عباس را ديد به او گفت آيا خبر يافته اي که حسن بن علي مرده است؟
ابن عباس پاسخ داد آيا براي همين مطلب تکبير گفتي؟ معاويه گفت آري. ابن عباس گفت به خدا که مرگ او اجل تو را به عقب نخواهد انداخت و قبر او قبر تو را فراخ تر نخواهد کرد، مصيبتي که اينک با شهادت او بر ما وارد شده به ميزان مصيبتي است که با فقدان سرور پيامبران و امام پرهيزگاران و سرور اوصيا گريبانگير ما گرديد.[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
یا علی ع