جمع بندی چرا باید به خدایی که از درکش عاجزیم معتقد باشیم؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا باید به خدایی که از درکش عاجزیم معتقد باشیم؟
  اگر ظرفیت انسان در برابر پذیرش و درک خداوند ناتوان هست،پس چرا باید به وجودی که توی درکش عاجز هستیم معتقد باشیم؟  
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
با سلام و عرض ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات دوست عزیز، دیدگاه حق چنین است که هم می توان وجود خداوند را فهمید و اثبات کرد و هم می توان برخی از اوصاف خدا را درک کرد و آنها را عقلاً اثبات کرد. توضیح بیشتر این که:  
جهل به ذات و اوصاف مکنون الهی خداوند موجودی است که به ذاتش دسترسی نداریم: «یا من لا یعلم ما هو الا هو»(1)؛ یعنی: «ای کسی که جز او کسی به چیستی اش علم ندارد.»  همچنین به تمامی اوصافش نیز دسترسی نداریم چرا که بخشی از اوصاف خداوند، اصطلاحا مکنونه و مستاثره و مخزونه هستند: «اللهم إني أسئلك بالمخزون من أسمائك»؛(2). اما شناخت برخی از اوصاف خداوند، در دسترس ما است. این اوصافی که در دسترس ما است و می توانیم آنها را با استفاده از ذهن انسانی بفهمیم، به شیوه های مختلفی دسته بندی می شوند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
اوصاف ذاتی و فعلی اوصاف ذاتی اوصافی هستند که اتصاف موصوف به آنها نیازمند تحقق موجود دیگر نیست؛ اما اوصاف فعلی اوصافی هستند که اتصاف موصوف به آنها نیازمند تحقق موجود دیگر است.  مثلا خداوند حیات دارد و زنده است بدون آن که برای اتصاف به این صفت نیازمند موجود دیگر باشد؛ اما خداوند خالق است و برای اتصاف به این صفت باید نخست موجود دیگری را محققا بیافریند تا متصف به خالقیت بشود. بنابراین، معیار تمایز اوصاف ذاتی و فعلی در توقف یا عدم توقف اتصاف، به تحقق موجود دیگر است. در صورت عدم توقف، صفت ذاتی است و در صورت عدم توقف صفت فعلی است.(3)
اوصاف ثبوتی و سلبی از سوی دیگر، اوصاف خداوند را می توان به دو قسم دیگر تقسیم کرد: اوصاف ثبوتی که مفادشان ثبوت صفت برای موصوف است؛ و اوصاف سلبی که مفادشان سلب صفت از موصوف است. مثلا صفت علم یا خالقیت، از اوصاف ثبوتی است اما صفت عجز و جهل از اوصاف سلبی است(4)
اوصاف خاص و مشترک از منظر دیگر، اوصاف خدا را به دو قسم تقسیم می کنند:  اوصاف خاص خدا؛ اوصاف مشترک میان خدا و دیگران. اوصاف خاص خدا، از این قبیلند: واجب الوجود، بسیط و غیره. اما اوصاف مشترک میان خدا و دیگران از این قبیلند: وجود و علم و قدرت و حیات و غیره. در جای خودش بحث شده است که اوصاف مشترک به چه نحوی باید به خداوند انتساب یابند و نباید آنها را محدود و ممکن و اکتسابی در نظر گرفت.(5)
نتیجه‌گیری کوتاه سخن آن که ذات خدا و اوصاف مکنون و پنهانش در دسترس ما نیستند اما با این حال، می توانیم بسیاری از اوصاف خدا را نیز عقلاً بفهمیم و آنها را اثبات کنیم. ما از طریق عقل می توانیم وجود و علم و قدرت خدا و سایر اوصافی که در دسترس ما هستند را بفهمیم و برای اثبات آنها از ادله عقلی استفاده کنیم.  بر همین اساس، این اعتراض وارد نیست که چرا به خدایی معتقد می شویم که درکی از آن نداریم.   
پی نوشت ها: 1. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج86، ص334 2. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج98، ص257 3. طباطبائی، محمدحسین، نهایه الحکمه، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، تعلیقه استاد فیاضی، ج4، ص1111 4. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی، انتشارات حکمت اسلامی، صص 521-532 5. علیزمانی، امیرعباس، سخن گفتن از خدا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صص20-21
جمع بندی پرسش: اگر ظرفیت انسان در برابر درک خداوند ناتوان هست،پس چرا باید به وجودی که در درکش عاجز هستیم معتقد باشیم؟   پاسخ:  دیدگاه حق چنین است که هم می توان وجود خداوند را فهمید و اثبات کرد و هم می توان برخی از اوصاف خدا را درک کرد و آنها را عقلاً اثبات کرد. توضیح بیشتر این که: جهل به ذات و اوصاف مکنون الهی خداوند موجودی است که به ذاتش دسترسی نداریم: «یا من لا یعلم ما هو الا هو»(1)؛ یعنی: «ای کسی که جز او کسی به چیستی اش علم ندارد.»  همچنین به تمامی اوصافش نیز دسترسی نداریم چرا که بخشی از اوصاف خداوند، اصطلاحا مکنونه و مستاثره و مخزونه هستند: «اللهم إني أسئلك بالمخزون من أسمائك»؛(2). اما شناخت برخی از اوصاف خداوند، در دسترس ما است. این اوصافی که در دسترس ما است و می توانیم آنها را با استفاده از ذهن انسانی بفهمیم، به شیوه های مختلفی دسته بندی می شوند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم: اوصاف ذاتی و فعلی اوصاف ذاتی اوصافی هستند که اتصاف موصوف به آنها نیازمند تحقق موجود دیگر نیست؛ اما اوصاف فعلی اوصافی هستند که اتصاف موصوف به آنها نیازمند تحقق موجود دیگر است.  مثلا خداوند حیات دارد و زنده است بدون آن که برای اتصاف به این صفت نیازمند موجود دیگر باشد؛ اما خداوند خالق است و برای اتصاف به این صفت باید نخست موجود دیگری را محققا بیافریند تا متصف به خالقیت بشود. بنابراین، معیار تمایز اوصاف ذاتی و فعلی در توقف یا عدم توقف اتصاف، به تحقق موجود دیگر است. در صورت عدم توقف، صفت ذاتی است و در صورت عدم توقف صفت فعلی است.(3) اوصاف ثبوتی و سلبی از سوی دیگر، اوصاف خداوند را می توان به دو قسم دیگر تقسیم کرد: اوصاف ثبوتی که مفادشان ثبوت صفت برای موصوف است؛ و اوصاف سلبی که مفادشان سلب صفت از موصوف است. مثلا صفت علم یا خالقیت، از اوصاف ثبوتی است اما صفت عجز و جهل از اوصاف سلبی است(4) اوصاف خاص و مشترک از منظر دیگر، اوصاف خدا را به دو قسم تقسیم می کنند:  اوصاف خاص خدا؛ اوصاف مشترک میان خدا و دیگران. اوصاف خاص خدا، از این قبیلند: واجب الوجود، بسیط و غیره. اما اوصاف مشترک میان خدا و دیگران از این قبیلند: وجود و علم و قدرت و حیات و غیره. در جای خودش بحث شده است که اوصاف مشترک به چه نحوی باید به خداوند انتساب یابند و نباید آنها را محدود و ممکن و اکتسابی در نظر گرفت.(5) نتیجه‌گیری کوتاه سخن آن که ذات خدا و اوصاف مکنون و پنهانش در دسترس ما نیستند اما با این حال، می توانیم بسیاری از اوصاف خدا را نیز عقلاً بفهمیم و آنها را اثبات کنیم. ما از طریق عقل می توانیم وجود و علم و قدرت خدا و سایر اوصافی که در دسترس ما هستند را بفهمیم و برای اثبات آنها از ادله عقلی استفاده کنیم.  بر همین اساس، این اعتراض وارد نیست که چرا به خدایی معتقد می شویم که درکی از آن نداریم.    پی نوشت ها: 1. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج86، ص334 2. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج98، ص257 3. طباطبائی، محمدحسین، نهایه الحکمه، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، تعلیقه استاد فیاضی، 1386ش، ج4، ص1111 4. نبویان، سید محمدمهدی، جستارهایی در فلسفه اسلامی، انتشارات حکمت اسلامی، ج3، 1397ش، صص 521-532 5. علیزمانی، امیرعباس، سخن گفتن از خدا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387ش، صص20-21    
موضوع قفل شده است