چرا خداوند را دوست داریم؟
تبهای اولیه
در حدیث قدسی آمده:
[="blue"]یابن آدم!انی احبک فانت ایضأ احببنی
ای انسان!من تورا دوست دارم تو نیز مرا دوست بدار.
مواعظ العدیه:ص۴۱۹[/]
[="darkred"]عبدی! أنا و حقی لک محب،فبحقی علیک کن لی محبأ
بنده ی من!سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند به حق من برتو،مرا دوست بدار.
ارشاد القلوب:ص۱۷۱[/]
[="green"]امام حسن مجتبی(ع)فرمود:
من عرف الله احبه
هرکس خدارا بشناسد او را دوست می دارد.
تنبیه الخواطر:۱/۵۲[/]
به زودی خدا گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان (نیز) خدا را دوست دارند، آن ها با مؤمنان فروتن و بر کافران سرسخت و سرافرازند. امام باقر علیه السلام هنگام تلاوت آیه: بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأس شدید( علیه شما بندگانی از خود را که جنگاورانی سخت کوش هستند بر می انگیزیم)
می فرمود: آنان قائم علیه السلام و یارانش هستند، آن ها جنگاورانی سخت کوش هستند. .[/]
خداوند جلّ جلاله مىفرمايد:
[="magenta"]قُلْ: ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى، لَوْلا دُعآؤُكُمْ. فَقَدْ كَذَّبْتُمْ، فَسَوْفَ يَكُونُ لِزاماً.[/]
- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت، زيرا مسلّماً شما تكذيب نموديد، و لذا تكذيبتان همواره ملازم شما خواهد بود.
خداوند در اين آيه شريفه براى مخاطبَين آن هيچ جايگاه و مقامى در صورتى كه دعا نداشته باشد، قرار نداده؛ بنابراين، از اين كلام فهميده مىشود كه جايگاه و منزلت انسان در نزد خداوند - جلّ جلاله - به اندازهى دعا، و ارزش او به قدر اهتمام به مناجات و خواندن اوست.
شايد كسى اشكال كند بگويد: مراد از دعا در اين آيه، عبادت و پرستش خداوند است؛ ولى اين درست نيست، بلكه حقّ همانى است كه راويان مورد اعتماد از امامان و سروران ما (عليهمالسلام) روايت كردهاند كه مقصود از دعا در اين آيه، بدون كم و كاست همان دعايى است كه در عرف شرع فهميده مىشود.
2 - خداوند - جلّ جلاله - مىفرمايد:
[="magenta"]فَلَوْلا إِذْ جآءَهُمْ بَأْسُنا، تَضَرَّعُوا، وَلكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ.[/]
-[="darkred"] پس اى كاش هنگامى كه سختى و ناگوارى از سوى ما به آنان مىرسيد، تضرّع و زارى مىنمودند، ليكن دلهايشان قساوت پيدا نموده و سنگدل گرديده بودند.
خداوند - جلّ جلاله - در اين آيه شريفه هشدار مىدهد كه اگر كافران تضرّع و زارى مىنمودند، خداوند سختى و ناگوارى و خشم و عذاب و عقاب خويش را از آنان برمىداشت، و ناراحتيهاى آنان را برطرف مىنمود.
ملاحظه مىشود كه خداوند نفرمود: اى كاش وقتى سختى و ناگوارى از ناحيهى ما به سوى آنان مىآمد، نماز مىخواندند، يا روزه مىگرفتند، يا حجّ بجا مىآوردند، يا قرآن قرائت مىنمودند، و اين خود به صراحت مطلب را براى اهل فهم از برجستگان روشن مىنمايد.[/]
3 - باز از جمله آيات، وعدهى پاكيزه خداوند - جلّ جلاله - است به اينكه: دعا، كليد رسيدن به آمال و آرزوهاست. آنجا كه مىفرمايد:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادى عَنّى، فَإِنّى قَريبٌ، أُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ.
- و هرگاه كه بندگانم دربارهى من بپرسند، بگو: كه من نزديكم، و دعاى هر دعا كننده را هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مىكنم.
4 - و نيز در اين باره است فرمايش ديگر خداوند - جلَّ جلاله - كه مىفرمايد:
[="magenta"]أُدْعُونى أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُوُنَ عَنْ عِبادَتى، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ.[/]
-[="seagreen"] مرا بخوانيد تا دعايتان را براى شما اجابت كنم، به راستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى مىكنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد.
خداوند - جلّ جلاله - با اين آيه شريفه توجّه مىدهد كه ترك كردن دعا، استكبار و گردنكشى از پرستش و عبادت او، و نيز سبب داخل شدن در آتش جهنّم و عذاب خوار كنندهى آن است.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه مراد از عبادتى كه انسان از آن گردنكشى مىنمايد در اين آيه، همان دعا است، و اينكه هركس با وجود اين دستور آن را ترك كند، از مستكبران و گردنكشان خواهد بود.[/]
5 - تنها بخشى از آياتى كه ذكر شد، براى عارفان كفايت مىكند، و اگر نبود در فضيلت دعا، جز فرمايش خداوند - جلّ جلاله - به سرور پيامبران - صلوات اللَّه عليه و آله - آنجا كه مىفرمايد:
[="magenta"]واصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالْغَداوَةِ وَالْعَشِىِّ، يُريدُونَ وَجْهَهُ، وَلاتَعْدُ عَيْناكَ عنَْهُمْ.[/]
-[="blue"] و خويشتن را با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه تنها خشنودى او را اراده نمودهاند، به صبر و شكيبايى وادار كن، و مبادا چشمانت را از آنان بردارى.
كفايت مىكرد، و اين امر بزرگى است؛ زيرا اين خطاب در مقام ستايش و مدح كسانى كه صبح و شام به درگاه پروردگار دعا مىكنند، صادر شده و خداوند - جلّ جلاله - به خاطر دعاى آنان در صبح و شام به رسولش (صلى الله على و آله و سلم) امر فرموده كه پيوسته ملازم آنان بوده، و چشمان شريفش را از مصاحبت و همنشينى با ايشان بر ندارد.[/]
قرآن مجيد هم بر اين معنا دلالت دارد، در سوره الرحمن آمده است : [="magenta"]« وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ».و گياه و درخت همواره [ براى او ] سجده مىكنند .[/] [="black"]تمام درختان عالم و نه فقط درختان زمين و تمام ستارگان عالم، در برابر وجود اقدس او حالت سجده دارند ؛ يعنى تسليم محض او هستند و هر كجا اطاعت محض باشد، نظم محض هم حكمفرماست و موجودى هم كه مطيع محض باشد، به سوى ميوه دادن و نتيجه دادن در حركت خواهد بود و حتما نتيجهاش را آشكار مىكند. بنده محض، ثمرات وجودش را آشكار مىكند، چون هر ثمرى براى هر موجودى، در همين حالت تسليم، عبوديت و در همين حالت خضوع اوست.[/]
نصف شب در تاريكى خلوت شب خود پروردگار مىفرمايد كه خودم با تو حرف مىزنم. به جاى اين كه تو با من مناجات كنى، من با تو مناجات مىكنم. نبايد نفس در اين قفس خاكى بدن حبس شود، اما لطف، كرامت و آقايى بىنهايت او را ببين كه خودباختگان را فراموش نمىكند، و به آن بيچارهها در آمريكا، عراق، شوروى، فرانسه، انگليس و داخل كشور مىگويد: بيچارهها سگ صفتى و پستى فكر شما مانع اين نمىشود كه من در حق شما آقايى نكنم، بالاخره استخوانى جلوى شما مىاندازم.
رسول خدا صلي الله عليه و آله مىفرمايد :
«الدُّنيا جيفَةٌ وطالِبُها كِلابٌ» .
كسانى كه دنبال من نيستند، مانند سگانىاند كه دنبال مردار و استخوانند و منِ خدا نمىتوانم سگ گرسنه را ببينم و چيزى جلويش نيندازم.
به همين دليل به ما مىگويد: از اين كه دو تكه نان در دست دشمنان من است، نه وحشت كنيد، نه ترديد به خود راه دهيد، نه اضطراب داشته باشيد و نه حالتان به هم بخورد.
موسى بن عمران عليه السلام به پروردگار عرض كرد : راهى براى نابودى فرعون پيدا كردهام، خدا فرمود: چيست؟ گفت: جلوى نان و آبش را بند بياور. چيزى به او نده تا بميرد. خطاب رسيد، موسى، چون او بنده من است، دست از خدايى خود در حق او برنمىدارم، تا وقتى بايد بماند، آب و نانش را مىدهم. «الدُّنيا جيفَةٌ وطالِبُها كِلابٌ»، خودباختگان را هم فراموش نمىكنم:
[="black"]اى كريمى كه از خزانه غيب
گبر و ترسا وظيفه خور دارى
دوستان را كجا كنى محروم
تو كه با دشمنان نظر دارى[/]
آن كه اصلاً دنبالت نمىآيد، سيرش مىكنى، با آن كس كه دنبالت بيايد چه مىكنى؟
از قول خودش حديثى ست که واقعا انسان را آتش مىزند، البته اگر انسان بفهمد.
[="magenta"]«أعْدَدْتُ لِعِبادِىَ الصّالِحينَ ما لا عَينٌ رَأَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ ولا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ».[/]
پيامبر صلي الله عليه و آله مىگويد كه به رفقايم بگو، به عاشقانم بگو، به آنان كه دنبال من مىآيند، بگو كه چيزهايى برايتان آماده كردهام كه اگر به من برسيد به شما خواهم داد، چيزهايى كه نه چشمى ديده، نه گوشى شنيده و نه عقلى درك كرده است:
«وَ مِمَّا لاَ يَعْلَمُونَ ».
نقل مىكنند كه در يكى از شهرهاى بزرگ كشور يونان، پيش از ظهور حضرت مسيح عليه السلام معبدى بسيار مهم براى عبادت مردم ساخته بودند كه بر سر در اين معبد، سنگ بزرگى را نصب كرده بودند. اين سنگ را به گونهاى مايل كار گذاشته بودند كه هر كس مىخواهد وارد معبد شود، سنگ را ببيند. روى اين سنگ، يك جمله نوشته بودند و همه هدفشان هم اين بود كه مردم اين جمله را ببينند. البته اين جمله، ريشه در تعليمات وجود مقدس حضرت حق دارد و تاريخ بيان اين جمله هم به ابتداى خلقت حضرت موسى عليه السلام برمىگردد. جمله اين بود : «خود را بشناس». اين جمله، يكى از زيباترين جملات تاريخ حيات انسان و از عميقترين جملاتى است كه بشر شنيده است.
تحقق اين جمله، در وجود هر انسانى او را به طور قطع با سه مسأله روبه رو خواهد كرد : مسأله قرب، مسأله لقاء و مسأله رضوان البته نه به معناى بهشت، بلكه رضوانى كه پروردگار بزرگ عالم، در قرآن مجيد، پس از بهشت و نعمتهاى بهشت مطرح مىكند و مىفرمايد :
[="magenta"]«وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ».[/]
و خشنودى و رضايتى از سوى خدا [ كه از همه آن نعمت ها ] بزرگتر است .
مسأله قرب، در قرآن كريم مطرح است. در آن جا خداوند بعضى از بندگانش را اسم مىبرد، اوصاف آنان را بيان و آنان را معرفى مىكند و در پايان آيه شريفه مىفرمايد :
[="magenta"]«وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ »[/]
از بندگان مقرب من بود. اين قرب هم، نه قرب مكانى است، نه قرب حسى و نه قرب مادى، بلكه حقيقت اين قرب، مفهوم اين آيه شريفه است :
[="magenta"]«صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً»[/]
[ به يهود و نصارا بگوييد : ]رنگ خدا را [ كه اسلام است ، انتخاب كنيد ]و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خدا است ؟
اینکه خداوند بندگان بدش را چون سگ بداند بعید است! می گفت دوست دارم عاشقش باشم، خیلی دنبالش رفتم اما خودش رو از من پنهان کرد، مرا عاشق کن چیز دیگری نمی خواهم. اما نه ...... . نه خودش را نشان می دهد نه عشق به سراغ قلبش می آید. شب ها می گریست برای بی کسی اس می دانست خدا هست اما توان سخن گفتن با او را نداشت. قلبش شکسته اما نمی شود . او می داند که خداوند با قلب های پاک سر و کار دارد. قلب او که کاروان سراست، نمی شود هم خدا باشد هم بدی ها. جای یک چیز است. در عجب است همه این هارو می دونه اما نمی تونه بدی هارو از قلبش بیرون بندازه. و کجاست یاری دهنده ای که یاریش دهد؟ نیست، خودش هم خوب می داند. کم کم به این نتیجه می رسد که گویا دیگه برای خدا اشرف مخلوقات نیست اون قدر بد شده که خداوند همچون سگ..... . باز هم باورش براش سخته.کاش خیلی چیزارو نمی دونست و در جهل به سر می برد شاید غفلت برایش بهتر بود حالا هم می دونه هم نمی تونه.
برای من مهربانی خداوند غیر قابل تصور است. کسی که این قدر خوب باشه. شنیدم شبی مرد بت پرستی با التماس و زاری بتش رو سجده می کرد و از او طلب خواسته ای داشت. خداوند به فرشتگان دستور اجابت داد، فرشته ها تعجب کردند که چرا.... و خداوند پاسخ داد نمی توانم گرفتاری بنده ام رو ببینم و براش کاری نکنم. من نمی فهمم، کسی که این قدر مهربوون باشه. لطفا همه نذر دل یه بنده خدا یه صلوات بفرستادید. یا حق
خدا رو دوست دارم چون تا حالا هر اتفاقی که فکر میکردم برام بدبختی اورده وپیشش از این موضوع شکایت کردم بعد از گذشت زمان کوچیکی برام معلوم شد که برام خیلی هم خوب بوده که اون اتفاق نیفتاد.شکر میکنم خدا رو چون میدونه بندش چی میخواد.:Gol:
خدارو دوست دارم چون لایق دوست داشتنه:Gol:
كسى كه خودش را بشناسد، يكپارچه شعله دين را به خود مىزند و همه مفاسد درون و برون را مىسوزاند ؛ مانند زمستان كه كشتكار و زارع همه تيغهاى زراعت را به آتش مىدهد، همه را از دم پاك مىكند و مىسوزاند و صاف مىكند و پس از اين كه سوزاند، زمين را برمىگرداند و دانه مىكارد. شهريور و مهر هم سود بسيارى به جيب مىزند و راحت زندگى مىكند. اگر كسى خود را بشناسد، با آتش و حرارت دين، همه اين زبالههاى درون و مفاسد برون را مىسوزاند. زمين با قدرت به سوى خورشيد الهى دين برگشت داده مىشود و دانههاى احكام و اخلاق و عقايد در اين زمين پاشيده مىشود. آفتاب الهى هم بر اين زمين مىتابد. به قول قرآن، در سوره ابراهيم، از وجود انسان، شجره طيبه درست مىشود.
خود را بشناس! داروها در وجود خود تو است، همه بيمارىها هم در وجود تو است. تقصيرها را يكپارچه گردن دشمن نگذار. تو تسليم دشمن شدى وگرنه، او قدرتى در برابر تو نداشت. او يك دعوت كرد و تو بايد شيطان را مأيوس مىكردى و به درخواستهايش بىاعتنايى مىنمودى . و مىگفتى : نمىآيم يا اگر دعوتش را اجابت كردى، وسط كار مىخواستى او را رها كنى، از او مىبريدى، قطع رابطه مىكردى.
ظاهرا اميرالمؤمنين عليه السلام اين شعر را با حالت غصه و تأسف فرموده است :
[="magenta"]
«أتَزْعَمُ أنَّك جِرمٌ صَغيرٌ» .[/]
آيا گمان مىكنى موجود كوچك هستى.
[="magenta"]«وفيكَ انطوى العالَمُ الأكبَر» .[/]
عالم اكبر در تو است.
[="magenta"]«وأنتَ الكِتابُ المُبينُ الّذى بأحْرُفِه يَنْظَرُ المُنْظِرُ».[/]
تو كتاب پروردگارى، تو با همه وجودت خدا را بايد براى ديگران آشكار كنى.
بايد ديد اكنون اين حرم دست كيست؟ اى جوان محترم! حرم خدا اين [="magenta"]«عرشُ اللّهِ الأكبر»[/] الان جاى چه بتى است؟ اى كسى كه عمرى را سپرى كردهاى! حرم اللّه شما الان دست كيست؟ [="magenta"]«تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ».[/]وثروت را بسيار دوست داريد . آيا فقط پول در قلب مىغلتانيد، مگر خدا صندوق پول درست كرده است؟ اين جا بيت اللّه است. اى انسانى كه آتش شهوت تو شعلهور است، آيا اينجا جاى چهره نامحرمان است؟ مكهاىها پانصد سال در را باز نمىكردند كه اين بتها را از درون حرم خدا بيرون بريزند. تو هم اين همه بت در حرم قلب جاى دادهاى و در آن را هم باز نمىكنى كه آنها را بيرون بريزى چرا بيگانه را به حرم الهى راه دادى و دنيا و آخرت خود را فروختهاى ؟ زمين وجود خودت را به چه قيمتى معامله كردهاى؟ اين جا وقف ابدى بوده است. چگونه به وقف دست زدى؟ به چه اجازهاى آن را فروختى؟ اگر فروختهاى، چرا پول آن را نمىگيرى؟ هيچ پولى هم نگرفتهاى و معامله كردهاى! يك نفر با آمريكا، يكى با لنين، يكى با ماركس، يكى با منافقان، يكى با شكم، يكى با زن، يكى با دختر محلهشان و يكى با اسكناس معامله كرده است. زمين وقف ازلى و ابدى را كه خدا در آن است، حرمى كه خودِ خدا آن را ساخته است، چون مهمتر از بيت اللّه بوده است، آن را از دست دادهاى؟
شما [="magenta"]«فَضَّلْنا مِمَّا خَلَقْنَآ»[/] هستيد، محل [="magenta"]«عَرْشُ اللّهِ الأكبر»[/] هستيد، محل [="magenta"]«عرشُ اللّهِ الأعظم»[/] هستيد. اين محل را چند مىشود فروخت آيا با عقل بشر مىتوان براى زمين وجود انسان قيمت تعيين كرد؟ اما متأسفانه امروزه انسانها اصل زمين را با دشمنان صاحب زمين، رايگان معامله كردهاند. روى اين زمين زنا مىشود، مشروب ريخته مىشود، با ابزار اين زمين، قمار مىشود، ربا خوارى مىشود، دروغ گفته مىشود، غيبت و خدعه انجام مىگيرد، حيوانيت، درندگى، خونريزى، خيانت، جنايت و ظلم مىشود. اينها همه معامله با دشمن خدا است. مخالفت با دستورات الهى يعنى زمين را به شيطان فروختن و چيزى هم دريافت نكردن ؛ يعنى انسان به شيطان بگويد : زمين ما را براى هر چه مىخواهى، استفاده كن.
اى كاش ما مىتوانستيم شصت و سه سال، كنار اميرالمؤمنين عليه السلام مىنشستيم، به واللّه العلى العظيم يك بار در شصت و سه سال عمرش، نه اينكه دنبال شكم و شهوت و صندلى و لباس نبود، حتى يكبار در ذهن و زبانش دنبال بهشت هم نبود.
اى كاش در كنار او بوديم. صدايى كه از على عليه السلام در كل عمرش در مىآمد اين بود [="magenta"]«الهى ما عبدتك خوفاً من نارك و لا طمعاً فى جنتك»[/] من نه آرزوى بهشت دارم و نه ترس از جهنم، همه عشقم اين است كه غلام حلقه به گوش عبادت تو باشم، مرا بهشت ببرى، من دنبال آنجا نيستم، جهنم هم ببرى، مىگويم محبوبم خواسته من اينجا باشم [="magenta"]«صبرت على عذابك»[/] چه خبر است؟
اگر امشب جبرئيل از طرف خدا بيايد به ما بگويد، كل شما يك صف بشويد، ما يك دانه چراغ يك فتيلهاى قديمى روشن مىكنيم، هر كدامتان يك دقيقه انگشتتان را روى شعله اين چراغ بگذاريد، چون خدا از شما خواسته است، ما اعلان مىكنيم «صبرت على عذابك»؟ من كه به جبرئيل راستش را مىگويم، مىگويم از خدا بخواهيد اين كار را از من نخواهد.
صدايى خالصتر از اين هم در عالم شنيديد؟ [="blue"]«فهبنى يا الهى»[/] نمىگويد: يا اللّه، يا رب، مىگويد : يا الهى، معبودم، محبوبم، [="blue"]«فهبنى يا الهى صبرت على عذابك»[/] مرا جهنم ببرى من صبر مىكنم، اما به من بگو «فكيف اصبر على فراقك» منِ به وصال رسيده، حالا دوباره فراق؟ چطورى؟ اين اوج انسانيت است.
چه انگشتانى اين صدا را از تار وجود على عليه السلام در آورده است، انگشتان قرآن و پيغمبر صلي الله عليه و آله .
رفيقانمان چه كسانى هستند؟ الگوبردار از چه كسانى هستيم؟ سرمشقمان چه كسانى هستند؟ با چه فرهنگهايى در ارتباطيم، به چه مجوزى تار وجودمان را دست نادان و داناى معاند بدهيم كه چه صدايى از ما غير از صداى شكم و شهوت در بياورد كه بى قيد و شرط شكم بگويد : پرم كن، شهوت هم دائم داد بزند، به هر شكلى جواب كامجوئيم را بده و آرامم كن.
اين صداست؟ اين نداست؟ اللّه اكبر از خسارت.
با سلام خدمت همه دوستان به خصوص سخن عشق
هر چه از دل براید لاجرم بر دل نشیند... از بیانات این دوستم تشکر می کنم به خاطر دلشون که پر از محبت خدا هست.
اما علت اینکه محبت خدا از دلمون رفته یا کمرنگ شده فقط بوده یه چیز تو دلمون هست دنیا!!!!!
چون دوستم از حضرت امیر(ع) نوشتند برای تبرک اشعار ناقوسیه امیر المومنین رو می نویسم شاید خدا به منم توجه کرد و دلم رو از دنیا خالی کرد و به عشق خودش آشنا کرد:
چرا خداوند را دوست داریم؟
بسم الله
سلام كسي كه آدم را دوست داره آدم هم اگر واقعا آدم باشد اونو كه دوسش داره دوست ميداره
يا حق و يا علي ع
اگر شرايط آن را رعايت كنيد، حيثيت حرم اللهى را نگه داشتهايد ؛ اما اگر اين شرايط را رعايت نكنيد، مانند كعبه كه به دور از چشم انبيا بتكده شد و سيصد و شصت بت در آن آويزان كردند، در اين جا سيصد و شصت هزار بت آويزان مىكنند.
شرايط اين حرم چيست؟ شرط اول: توحيد است. توحيد يعنى چه؟ يعنى سر تا پا عاشق حق شدن است. چگونه عاشق حق شويم؟ حق را بشناس تا عاشقش شوى. از كجا او را بشناسم؟ صفات و اسمايش را در هزار آيه قرآن بخوان يا از ديگران بپرس : «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَانَ فِى كَبَدٍ ». از طريق كميل و على عليه السلام خدا را بشناس
كه خدا با كيست. از طريق دعاى عرفه ابى عبداللّه و دعاى ابوحمزه ثمالى خدا را بشناس. شرط اول شرط باطنى است.
شرط دوم: تقوا است. تقوا يعنى چه؟ يعنى از اول پانزده سالگى يا نُه سالگى، منتظر ملك الموت باشد ؛ يعنى مُحرم بودن در برابر گناهان. حرم خدا است. زنا حرام است، محرم باش! ربا، ظلم، تحميل كردن خود بر مردم، ريا، حرص و بخل حرام است، محرم باش! غيبت حرام است، تهمت حرام است، فحش دادن حرام است، از اينها بپرهيز تا با تقوا گردى.
شرط سوم: متخلق بودن به اخلاق خدا است : [="magenta"]«تَخَلَّقُوا بأخلاقِ اللّه»، «تَخَلَّقُوا بأخلاقِ الرُّوحانيّين». [/]روحانيين در اين جا يعنى ارواح انبيا.
شرط چهارم: اداى همه واجبات بدنى و مالى.
اين چهار ديوار را كه دور اين حرم بكشى قلبت مىشود قلب سليم. در قيامت كه وارد شدى يك بازار بيشتر نيست و در آن بازار هم يك خريدار بيشتر نيست. جنس هم يك جنس بيشتر نيست :
[="magenta"]«يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ »[/].روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمىدهد ، مگر كسى كه دلى سالم [ از رذايل وخبايث] به پيشگاه خدا بياورد .
سلام خدمت شما دوستان محترم :
چرا خدای مهربان رادوست داریم؟
1-خدای مهربان خالق همه جهان موجودات و همه چیز است
2-خدا از همه کسی به ما نزدیک تر است
3-توی همه شادی ها و غم ها باز نگهدار ما است
4-کمک مان میکند
5- در کل روح خدایی داخل جسم ما هست که دوستش داریم
6-آخرش هم به سوی خودش (خدای مهربان )که خالق هست میرویم .
پس خدایا خیلی دوست داریم
------------------------------------
:hamdel:یا حسین شهید:hamdel:
[="navy"]منم با مهدی _میقات کاملا موافقم
من خدا را دوست دارم برای اینکه:
با این که بنده گناه کاری هستم گناهامو میپوشاند در حالی که در حال ارتکاب گناه فراموشش میکنم
خدا باز اجازه میده که توبه کنم[/]
[="Purple"][="Arial Narrow"] به خاطر اينكه دانا و تواناست ، بخشنده و مهربان است، زيباست و زيبايي را دوست داره و ...
خداوند دوست داشتني تر از آن است که ما می پنداریم...
فقط کافیست به خاطر داشته باشیم که:
درست نگاه کنیم،درست فکر کنیم،درست تصمیم بگیریم و هرگز فراموش نکنیم که "خدا بزرگ است" و ناظر بر اعمال. :ok:
پس:
"هر چه بودی ،بودی. حالا اونی باش که خداوند می خواد، یعنی خاص و بهترین باش! "[/]
السلام علیک یا بقیة الله :Gol:
n تا دلیل واسه دوست داشتن الله دلپذیر وجود داره که یکی اش واسه من حقیر اینه:
"فلم ار مولی کریما اصبر علی عبد لئیم منک علی":geryeh:
[="Tahoma"][="Navy"]نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مَستان
هر چه کردیم، به چشم کَرَمَش زیبا بود.
[/]
سلام
من خدا رو دوست دارم
چون هیچ وقت تنهام نمیذاره........زمانی که از یاداهل زمین فراموش میشم تنها خداست که به یاد منه و من اینو با تمام وجودم حس کردم...............
خداوند به بندگان خود مىگويد : بندگان من! بارها پيش آمده است كه مشكلات و گرفتارىهايى دامنگيرتان شده است : و [="magenta"]«ناديتمونى فلبيّتكم»[/]، تا سرتان را بلند كرديد و مرا صدا زديد من هم لبّيك گفتم:[="magenta"] «سألتمونى فأعطيتكم»[/] و از من درخواست كرديد، حاجتتان را برآورده ساختم : [="magenta"]«بارزتمونى فامهلتكم»[/] ؛ اما باز در برابر من ايستاديد و من هيچ نگفتم و بر شما خشم نگرفتم: [="magenta"]«عصيتمونى فسترتكم»[/] ؛ گناهان بسيارى مرتكب شديد كه اگر بر شما خشم مىگرفتم يا يكى از پنهان كارىهايتان را آشكار مىساختم، ديگر آبرويى براى شما نمىماند ؛ اما باز هيچ نگفتم و آنها را پوشاندم و خطاب به شما گفتم : [="magenta"]«ان رجعتم إلىّ قبلتكم»[/] ؛ اگر بخواهيد بازگرديد، آغوش من باز است. [="magenta"]«إن أذكرتم عنّى أنتظرتم»[/] اگر باز نياييد، من منتظرتان مىمانم تا روزى برگرديد.
خدايا! من مىدانم كه تو بسيار بخشندهاى! آن جا كه مىگويى :
[="blue"]«أنا أجود الأجودين وأكرم الأكرمين وأرحم الرّاحمين».[/]
من دیگه دوستش ندارم(چون احساس می کنم اون هم من را دوست نداره)
چون احساس می کنم من گذاشته جزو اون گروهی که مهر بر قلبشون زده
چون احساس می کنم جزو اون گروهی شده ام پرده ای روی چشم و گوشش قرار گرفته
چون بعد از 40 روز وفداری به اون و عمل کردن به پیمان و عهدم و داشتن ایمان و تقوا و عبادت ولی او در وعده اش تخلف کرد .... (کجاست حکمت...؟)
چون هر چی سعی می کنم به سمتش نزدیک شوم بیشتر دور می شوم
چون احساس می کنم که جزو اون گروهی شده ام که از روی جهالت خودشان از خدا تقاضای عذاب می کنند تا به این یقین برسند که حداقل خدایی وجود دارد و این خدا همین قدر که ارزش قائل شود و عذابش را بفرستد همین خیلی خیلی بزرگ و ارزشمند است
[="Tahoma"][="Navy"]من دیگه دوستش ندارم(چون احساس می کنم اون هم من را دوست نداره)
چون احساس می کنم من گذاشته جزو اون گروهی که مهر بر قلبشون زده
چون احساس می کنم جزو اون گروهی شده ام پرده ای روی چشم و گوشش قرار گرفته
چون بعد از 40 روز وفداری به اون و عمل کردن به پیمان و عهدم و داشتن ایمان و تقوا و عبادت ولی او در وعده اش تخلف کرد .... (کجاست حکمت...؟)
چون هر چی سعی می کنم به سمتش نزدیک شوم بیشتر دور می شوم
چون احساس می کنم که جزو اون گروهی شده ام که از روی جهالت خودشان از خدا تقاضای عذاب می کنند تا به این یقین برسند که حداقل خدایی وجود دارد و این خدا همین قدر که ارزش قائل شود و عذابش را بفرستد همین خیلی خیلی بزرگ و ارزشمند است
بسمه تعالی
خیلی فکر کردم که چه برایتان بنویسم،فقط این آیه در ذهنم نقش می بست:
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)
در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آيند [و مى گويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد. [/]
دوست عزیز driver
من نمیدونم منظورتون از وعده خدا که بهش عمل نکرده چیه!
ولی اگه ازش تقاضای عذاب کردی ، بدون که خیلی دوست داره که الان پای کامپیوتر نشستی و .....
این یعنی دلش نمیاد عذابت کنه!!!
اصلا" تا حالا فکر کردی ما آدما چقدر به خدا بدهکاریم؟ فکر کردی در مقابل این همه نعمتی که بهمون داده چند سال باید عبادت کنیم تا شکرش رو بجا آورده باشیم؟چطور رومون میشه در مقابل 40 روز بندگی از خدا طلبکار باشیم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
من جای شما بودم به عبادت و بندگیم ادامه میدادم و راضی میشدم به رضای خودش!
[="DarkSlateGray"]چون هر چی سعی می کنم به سمتش نزدیک شوم بیشتر دور می شوم
دوست عزیز فقط انسانهای مغرور فکر میکنن به خدا نزدیکن .پس وقتی احساس دوری می کنی چه بسا اون موقع خاکساری و نزدیکی.
خداوند متواضعان رو دوست داره .
اینکه 40 روز همش ایستادگی کردین که چیزی نیست انسانهایی هستند که تا دم مرگ اصرار می کنن و تحمل میکنند و حتی یه لحظه هم شاید حس نزدیکی نکنن ولی باز ادامه میدن .
به این میگن عاشقی ،اینکه هر کاری معشوق گفته انجام بدی و دنبال توجه و دیده شدن نباشی و خودت رو در مقابلش خاک ببینی و این ناامیدت نکنه .
[/]
اميرالمؤمنين در سه بيت شعر، در مقام معرفى انسان برآمدهاند. انسان وقتى خود را بشناسد، حاضر نمىشود خود را با غير وجود مقدس حضرت حق معامله كند. اميرالمؤمنين مىفرمايد : اگر وجود انسان را در يك كفه ترازو بگذارند و همه دنيا را در يك طرف ديگر، اگر كسى راضى شود كه خود را در برابر همه دنيا بدهد، به بد تجارتى دست زده است :
[="magenta"]« لَبِئْسَ المَتْجَرُ أَن تَرى الدُّنيا لِنَفْسِكَ ثَمَناً ».[/]
بدترين سوداگرى اينست بهاى خود را دنيا قرار دهد .
قيمت شما در اين عالَم خدا است. كسى كه خود را بشناسد، قيمت خود را بشناسد و جايگاه خود را بشناسد، خود را با هيچ چيز غير از خدا معامله نمىكند. درِ اين گونه معامله هم همواره به روى مردم باز است. امروز كه حكومت اسلامى برپا است، اين در، به آسانى به روى همه باز است. در زمان فرعونها و نمرودها هم باز بود. حتى در دربار خود نمرود و فرعون هم در باز بود. آن جا هم اگر بشر مىگفت: من اين قدر در محاصره قدرت فرعونى بودم كه نمىتوانستم متخلق به اخلاق الهى باشم، آن جا هم مىگفتند: دروغ مىگويى.
روز عاشورا سى هزار نفر در كربلا بودند. آيا مىتوانستند از عمر سعد سرپيچى كنند يا نمىتوانستند؟ يقينا مىتوانستند. نمونه آن را هم پروردگار نشان داد كه مىتوان سرپيچى كرد، مىتوان از دفتر اشقيا وارد دفتر سعدا شد. اين مقامات، براى همه انسانها هست. هيچ انسانى نمىتواند به پروردگار دروغ بگويد.
[="blue"]درد و درمان[/]
اميرالمؤمنين در آن شعر كه منسوب به آن حضرت است مىفرمايد :
من به تو دانايى و آگاهى بدهم كه وجود خودت به تنهايى مركز همه داروهاى شفابخش است: [="magenta"]«دوائُك فيك ولا تَشْعُر»[/]. بدان كه ساختمان وجودى تو، خود يك داروخانه الهى است. نگاه كنيد كه در اين داروخانه، چه داروهايى چيده شده است : فطرت، وجدان، عقل، ذهن، قوه خيال، روح و از همه بالاتر، قلب و حالات. از جمله حالات آن، كمالخواهى و در كمالخواهى هم بىنهايتخواهى. همه داروها در وجود خود تو است : [="magenta"]«و دائُك عَنْك ولا تَبْصُر» ؛ [/]همه بيمارىها هم از خود تو است. چشمت را باز كن و با دارويى كه دارى، بيمارىها را به سرعت درمان كن. يك بيمارى خطرناك، جهل است.
[="blue"]انسان غلطيده در دامان دشمن[/]
قرآن مجيد دشمنان انسان را كه مىشمارد، به آنها حمله مىكند ؛ اما حمله خدا به انسانِ افتاده در دامن دشمن، شديدتر از حمله به خودِ دشمن است. خدا دشمن را مقصر مىداند ؛ ولى انسان را مقصرتر مىداند. اگر دشمن را قوى بداند، انسان را قوىتر مىداند. خداوند در قرآن، دو ـ سه كلمه درباره دشمن گفته است.
يكى كلمه «رجم» است :
[="magenta"]«قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ »[/]
.
[ خدا ] گفت : از اين [ جايگاه والا كه مقام مقربان است ] بيرون رو كه رانده شدهاى .
يكى كلمه «لعنت» است. لعنت من بر تو كه خلاف حركت مىكنى، ساختمانهاى مرا خراب مىكنى، بندگان مرا بنده خود مىكنى، شهوات آنان را تحريك مىكنى و غرايز آنان را تبديل به شمشيرى مىكنى كه آنان را از پا درآورد.
يك حمله خدا، حمله با كلمه «رجم» است و يكى هم با كلمه «لعنت» ؛ اما انسانهايى كه خود را در اختيار دشمن گذاشتهاند، تقصيرشان از دشمن بيشتر است. آنان مىتوانستند دست به دشمن ندهند، مىتوانستند دعوت دشمن را نپذيرند و همرنگ دشمن نشوند ؛ چون قدرت دشمن، ضعيفتر از قدرت انسان است. بخاطر اينكه آنچه به انسان نيرو مىبخشد خداوند و همه انبيا و ائمه است و نيز عقل، وجدان و فطرت انسان است ؛ اما دشمن جز خودش نيرويى ندارد. انسان با اين نيروى عظيمى كه دارد، اگر دعوت دشمن را اجابت كند و همه سرمايهها را بگذارد و برود، خداوند به اين انسان، حمله سنگينى مىكند :
[="magenta"]«قُتِلَ الاْءِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ».[/]
مرگ بر انسان ، چه كافر و ناسپاس است !
[="darkred"]مرده باد انسان به علت اين راه اشتباهى كه طى كرد! اما شما يك مرده باد شيطان در قرآن نمىبينيد. صداى خدا از دست بعضىها بلند شده است و مرده باد انسان گفته است. كه تو اى انسان مىتوانستى دنبال شيطان نروى، اما رفتى ؛ مىتوانستى فريب دشمن را نخورى، اما خوردى ؛ مىتوانستى محكوم نشوى، اما شدى ؛ مىتوانستى مغلوب نشوى، اما شدى ؛ مىتوانستى دعوت دشمن را اجابت نكنى، اما اجابت كردى ؛ مىتوانستى همرنگ دشمن من نشوى، اما شدى ؛ مىتوانستى متخلق به اخلاق الهى شوى، اما نشدى ؛ مىتوانستى در مسير انبياى خدا قرار بگيرى، اما قرار نگرفتى.[/]
من دیگه دوستش ندارم(چون احساس می کنم اون هم من را دوست نداره)
چون احساس می کنم من گذاشته جزو اون گروهی که مهر بر قلبشون زده
چون احساس می کنم جزو اون گروهی شده ام پرده ای روی چشم و گوشش قرار گرفته
چون بعد از 40 روز وفداری به اون و عمل کردن به پیمان و عهدم و داشتن ایمان و تقوا و عبادت ولی او در وعده اش تخلف کرد .... (کجاست حکمت...؟)
چون هر چی سعی می کنم به سمتش نزدیک شوم بیشتر دور می شوم
چون احساس می کنم که جزو اون گروهی شده ام که از روی جهالت خودشان از خدا تقاضای عذاب می کنند تا به این یقین برسند که حداقل خدایی وجود دارد و این خدا همین قدر که ارزش قائل شود و عذابش را بفرستد همین خیلی خیلی بزرگ و ارزشمند است
ای بابا شما که همش داری دور میشی که....
حالا مگه چیکار کردی اینقد منت سر خدا میذاری !!!!:khandeh!:
[="mediumturquoise"] من خدا دوست دارم چون ما فقیر محض و محتاج تا ابد به خداوند متعالی هستیم چگونه می شود خدا را دوست نداشت در حالی اگر لحظه ای ما را به خودمان واگذارد گمراه می شویم . «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا» خدایا لحظه ای ما را به خودمان وامگذار .[/]
حدیث معراج، حدیث بسیار ارزشمندی است که مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) آن را با دو سند عالی نقل می کنند و دارای مضامین بلند وبشارت های بزرگی است.
تفاوت حدیث قدسی با آیات قرآن شریف، این است که در قرآن، لفظ و معنا هر دو از خداوند است، امّا در حدیث قدسی فقط معنا از خداوند است و الفاظ از پیامبر(صلوات الله علیه وآله) یا امام (علیه السلام) است.
بر طبق این حدیث شریف در شب معراج، خداوند به پیامبر خود فرمود:
یاأَحمَد...فَمَنْ عَمِلَ بِرِضایَ أُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصال: أُعَرِّفُهُ شُكْراً لا یُخالِطُهُ الْجَهْلُ وَذِكْراً لا یُخالِطُهُ النِّسْیانُ وَمَحَبَّةً لا یُؤْثِرُ عَلى مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الْمخْلُوقِینَ.
فَإذا أحَبَّنِی أحْبَبْتُهُ وَأفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إلى جَلالِی...
فَلا أُخْفِی عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقِی وُ أُناجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ حَتّى یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمخْلُوقِینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَأُسْمِعُهُ كَلامِی وَكَلامَ مَلائِكَتِی وَأُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی، وَأَلْبَسْتُهُ الْحَیاءَ حَتّى یَسْتَحْیِیَ مِنْهُ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وَیَمْشِی عَلى الأَرْض مَغْفُوراً لَهُ وَأَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَبَصِیراً وَلا أُخْفِی عَلَیْهِ شَیْئاً مِنْ جَنَّة وَلا نار وَأُعَرِّفُهُ بِما یَمُرُّ عَلَى النّاسِ فِی یَوْمِ الْقِیامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَالشِّدَّةِ وَما أُحاسِبُ الاْغْنِیاءَ وَالْفُقَراءَ وَالْجُهّالَ وَالْعُلَماءَ وَأُنَوِّمُّهُ فِی قَبْرِهِ وَأُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْكَراً وَ نَکِیرَاً حَتّی یَسْأَلُهُ وَلا یَرى غَمّرَةَ الْمَوْتِ وَظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَاللَّحْدِ وَهَوْلَ الْمُطَّلَعِ ثُمَّ أنْصِبُ لَهُ مِیزانَاً وَأنْشُرَ دِیوانَهُ ثُمَّ أَضَعُ كِتابَهُ فِی یَمِینِهِ فَیَقْرَؤُهُ مَنْشُوراً ثُمَّ لا أجْعَلُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ تَرْجُماناً،
فَهذِهِ صِفاتُ الْمحِبِّینَ/
ای احمد،... هركس كه به آن چه من راضی هستم عمل كند، سه خصلت را به او می دهم:
شكری به او مى آموزم كه نادانى در او نباشد، و یاد خود را با او همراه می کنم به گونه ای فراموشی به او دست ندهد و محبّتی به او می دهم که آن را با محبّت موجودات در نیامیزد. پس وقتی دوستم بدارد، من هم او را دوست می دارم. کاری می کنم که چشمِ دلِ او به جلال من باز شود.(خداوند را باچشم دل ببیند) مخلوق خاصّ خود را از او مخفی نمی کنم و با او شب و روز سخن می گویم تا آنجا که کلام خود را با مردم قطع و همنشینی با آنان را رها کند. به او کلام خود و ملائکه ام را می شنوانم و او را به رازی که از خلق خود پنهان داشته ام، آگاه می کنم و لباس حیا را بر او می پوشانم به گونه ای که خلایق از او حیا کرده و آن گاه که بر روی زمین راه می رود، مغفور و بخشیده باشد و چشمِ دلِ او را باز می کنم و چیزی از بهشت و جهنم را از او مخفی نمی دارم. آن چه از ترس و وحشت که در قیامت بر مردم می گذرد، از نظرش می گذرانم و چگونگی حساب ثروتمندان، فقیران، نادانان، و آگاهان را به او نشان می دهم. او را درقبر می خوابانم و بر او نکیر و منکر را نازل می کنم تا از او پرسش کنند، در حالی که او از مرگ و تاریکی قبر و لحد و روز قیامت ناراحتی ندارد. برای او دادگاهی قرار می دهم و نامه عملش را می گشایم؛ پس آن را در دست راستش قرار می دهم و او آن را باز شده می خواند و بین خود و او واسطه ای نمی گذارم، و این صفات دوستدارن من است.
می بینیم که خداوند به کسانی که مقداری محبتش را در دلش داشته باشد چقدر عنایات زیادی می کند.چه خوب است به جای کاشتن محبت اغیار محبت او را در دلمان بکاریم که ثمرات زیادی در دنیا و آخرت دارد.
در زیر متن و تصویر انشاء یک پسربچه نه ساله دانش آموز سوم دبستان با موضوع "چرا خدا را دوست دارید" مشاهده می نمائید .
برخی از نکات ریزی که این کودک با توجه به برداشت های خود برای دوست داشتن خدا ذکر کرده و درخواستهایی که از پروردگار دارد در نوع خود جالب توجه و برای برخی از مسئولین درس آموز است .
چرا خدا را دوست داری؟ چون که خیلی چیزها را آفریده است چون خدا خیلی چیزها را آفریده است. خدا من را آفریده است. خدا مهربان است. من خدا را دوست دارم که این همه چیزها را آفریدی است من خدا را بیش از بینهایت دوست دارم. خدا جهان را آفریده اس. خدایا به من کمک کن تا بتوانم درس بخوانم و چیزهای زیادی درست کنم. خدایا به من کمک کن تا بتوانم به دیگران کمک کنم خدایا به من عقل بده که بخوانم چیزهای زیادی درست کنم و بنویسم خدایا به من قدرت بده تا بتوانم از خودم دفاع کنم خدایا چنان کن تا دشمنان ما از بین ببرند ! خدایا تور ار سپاس می گویم که این همه چیز به ما داده ای ما را یاری کن تا بتوانیم از کشور خود دفاع کنیم ! خدایا کاری کن تا همه ی بی هجاب ها ! از کشور ما دور بشوند !!
خدایا من تو را دوست دارم که این همه چیزهای زیادی داده ای
خدایا از تو سپاس می گویم که علم را به ما داده ای که پیشرفت کنیم
خدایا از تو سپاس می گذارم که این همه غذاهای خوشمزه به ما داده اید !
خدایا چنان کن سرانجام تو خوشنود باشی و ما رستگار ای نام تو بهتر سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز خدا کیست که هم در خانه ی ماست ما هست یا نیست ! تو گفتی مهربان تر از خدا نیست دمی از بندگان خود جدا نیست چرا هرگز نمی آید به خوابم ! چرا هرگز نمی گوید جوابم ؟ خدا جهان را آفریده است خدایا من از تو ممنونم که این چیزها را !!
خدارو به خاطر این دوستش دارم که تو بدترین موقعیتها تنهام نگذاشته وهمیشه وجودشو حس کردم...مهربونیشو حس کردم..اینهمه نعمت بهمون داده والطافشو دیدم وشکر کردم..گناهانمونو میبخشه...خدایا خیلی دوستت دارم..خدای آسمانها وزمین..
یکی از صادق آل محمد ص علیه السلام از خدا پرسید. ایشان فرمود تابحال شده که در دریا بیوفتی و شنا هم راه نجات نیابی ولی مطمئن باشی به استمداد چیزی که کمکت کند؟ عرض کرد: بلی. حضرت فرمود آن خداست.
هو المحبوب. با من مهربونه..اینکه رحمت و مهربونیه بی منت و وسیعش نصیبم شده شاید ابتدایی ترین دلیل دوست داشتنه ایین خالق مهربونه.دوسش دارم چون دوستم داره...
..
مهربوني خدا رو همه حس كرديم. ما بدي ميكنيم، خدا خوبي ميكنه. ما گناه ميكنيم، خدا گذشت ميكنه. ما كوتاهي ميكنيم، خدا ميبخشه. اگه خيلي آدم خوبي باشيم حداقل روزي يه گناه ميكنيم. يعني در طول عمرمون حدود بيست هزار تا گناه! با اين همه خدا ميگه بنده من اگه توبه كني ميبخشمت. كاش ميشد جلوي اين مهربون حتي اون يك گناه هم نكنيم. خود ما اگه كسي بيست هزار تا خطا كنه چه معاملهاي باهاش ميكنيم؟
انه كان بي حفيا
او با من بسيار مهربانه......پ.ن :بخشی از ایه 47سوره مریم
:Gol:
[=arial] خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با هر username كه باشم، من را connect می كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی كند .
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با یك delete هر چی را بخواهم پاك می كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه friend برای من add می كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اینهمه wallpaper كه update می كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه با اینكه خیلی بدم من را log off نمی كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می گذارد هر جایی كه می خواهم Invisibel بروم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی كند.
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه اجازه، undo كردن را به من می دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آن من را install كرده است
[=arial]
[=arial] [=arial]خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه اراده كنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه دلش را می شكنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، كافیه فقط به دلم سر بزنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه نامه هاش چند كلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو كارش نیست
خدا را دوست دارم ، بخاطر اینكه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با كس دیگری حرف می زنم
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم از یكی دیگر پیشش گله كنم، بگویم كه ....
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی كند
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تنها كسی است كه می توانی جلوش بدون اینكه خجل بشوی گریه كنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
خدا را دوست دارم به خاطر اینكه از من می پذیرد كه بگویم : خدا یا دوستت دارم. ...
[=arial]
ای مردم :ازخدابترسید. هیچ کس بیهوده افریده نشده .تا به بازی پردازد. و او را به حال خود وانگذاشته اند .تا خود را سرگرم کارهای بی ارزش نماید .و دنیایی که در دیده ها زیباست جایگزین اخرتی نشود.که ان را زشت می انگار ند.و مغروری که در دنیا به بالاترین مقام رسیده .چون کسی نیست که در اخرت به کمترین نصیبی رسیده است. امام علی علیه السلام.