چرا دین؟
تبهای اولیه
چرا دین ؟با وجود علم وتکنولوژی چه حاجت به دین است؟
امروزه آدمی به وسیله علم و تکنولوژی بسیاری از مجهولات طبیعی را روشن نموده است آیا می تواند مجهولات دینی خود را نیز حل نموده و از وجود دین بی نیاز شود؟ علامه طباطبایی در این باره می نویسد:پیشرفت انسان در یک قسمت از معلومات ،کافی برای قسمت دیگر نبوده و مجهولات دیگر انسان را حل نمی کند.درست است که علوم طبیعی ،چراغی است روشن که بخشی از مجهولات رااز تاریکی در آورده و برای انسان معلوم ساخته است،ولی این چراغ برای رفع هر تاریکی سود نمی بخشد.از فن روانشناسی حل مسائل فلکی را نمی توان توقع داشت...علومی که از طبیعت بحث می کند اصلا از مسائل ماوراءالطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی مقاصدی که انسان با نهادو فطرت خدادادی خود،خواستار کشف آنهاست،ندارد.1
از سوی دیگر کاستی های دنیای مدرن خیلی جدی شدهو بسیاری از اندیشمندان را نگران ساخته است.ژوزوئه دوکاسترو در این باره می گوید:در حالی که جهان در علم وصنعت پیشرفت کرده است،سیاست جهان دوران توحش را می گذراند.2
ویل دورانت نیز می گوید:ما اکنون از لحاظ ماشین توانگر و از لحاظ غایات و مقاصد فقیر هستیم.3
شهید مطهری در این باره می نویسد:یک مطلب اساسی در تمدن این است که چه چیز باید هدف تمدن و هد بشریت و هدف اجتماع باشد.قطعا پیامبران توانستند هدف مشخصی را عرضه بدارند و یک تمدن هدفدار به وجود آورند،در حالی که بشر امروز نتوانسته است هدفی برای تمدن خویش عرضه بدارد؛پیامبران گفتند هدف خدای لایتناهی و زندگی ابدی است و در عین حال توانستند رابطه ای میان یک زندگی معقول و مرفه و متکامل و میان آن هدف برقرار کنند.ولی بشر امروز نتوانسته است یک هدف معقول و مشخص معرفی کند و در عین حال میان یک زندگی آبرومندو شرافتمندانه و پر از کار و نشاط و جوشش وتکامل وآن هدف رابطه ای صحیح و معقول برقرار نماید.4
لذا نیاز به دین بیش از پیش امروزه خود نمایی می کند.
1-محمد حسین طبباطبایی،فرازهایی از اسلام،ص 8.
2-روزنامه اطلاعات،25/2/46 ق:شهید مطهری ،یاد داشتها،ج4،ص129.
3-ویل دورانت،لذات فلسفه(مقدمه)و ص 292.
4-شهید مطهری ،اسان و ایمان،ص106-107.
- ما می دانیم که جهانبینى دینى کاملترین نوع جهانبینى است که بشر مىتواند به آن دست پیدا کند، و چون بدون داشتن جهانبینى کامل، تکامل در حوزه علم و عمل به دست نمىآید، لذا انسان در کمال علمى و عملىخویش نیازمند دین است ، و تمام دلایلى که در متون دینى و کتب فلسفى و کلامى بیان گردیده است ، شرح وتفسیر این علت اساسىاست.
-
- به طور مثال محقق طوسى می نویسد: ضرورت نبوت به خاطر تکمیل حیات فردى و اجتماعى بشر است ، زیرا هر فرد از افراد بشر در پرتو عقاید حقه و اخلاق پسندیدهو کارهاى شایسته به کمال مطلوب خویش دست مىیابد، چنانکه کمال حیات اجتماعىانسان نیز در گرو این است که اجتماع آنان بر اساس خیر و فضیلت، استوار گردد، ودر کارهاى دینى یک دیگر را یارى نمایند، و نیز کسانى که از راه خیر و صلاح فاصلهمىگیرند، با تدبیر و سیاست دینى ادب شوند.
- بنابر این هدف اصلى و نهایى دین اصلاح حیات اخروى بشر است،ولى نیل به این هدف آرمانى در گرو اصلاح حیات دنیوى اوست، پس حیات دنیوى از آننظر که مقدمه حیات اخروى است مورد توجه دین است، و هیچگونه ارزش ذاتى و مستقلاز آخرت ندارد.
البته چنین نیست که حیات دنیوى بهطور جداگانه فاقد هرگونه ارزش بوده و به صورت مستقل موردتوجه دین نباشد، ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى با اینکه مقدمه و وسیله وصول به ارزشاصیل و یگانه انسان یعنى خداشناسى و خداپرستى است، فاقد ارزش ذاتى نیستند.
و مقصود از اصلاح زندگى دنیوى تنها بهرهمندى از مواهب طبیعى وبرخوردارى از زندگى مرفه و آسوده نیست، بلکه مقصود این است که حیات دنیوى برپایه
عدل و راستى و فضلیت استوار باشد، و به عبارت دیگر توحید عملى در بعد فردىو اجتماعى تحقق یابد.در عین اینکه مقدمه نیل به سعادت و رستگارى اخروى است،خود نیز درجهاى از هدف دینى را تشکیل مىدهد و از حسن ذاتى برخوردار است ، زیرا چنین حیاتى تجلى توحید عملى در بعد فردى و اجتماعى آن است، وتوحید در سر لوحه اهداف پیامبران الهى و ادیان آسمانى قرار دارد.
- قرآن در آیات زیبا و دلنشین خود سه چیز را به عنوان شدیدترین نیازمندیهاى بشر یادآورى مى کند :
- الف: ایمان به الله ، ایمان به اینکه جهان را صاحبى باشد خدا نام، به عبارت دیگر تفسیرى روحانى از جهان.
- ب: ایمان به رسول و رسالت او , یعنى ایمان به تعلیمات آزادیبخش و جاندارى که تکامل اجتماع را بر مبناى روحانى توجیه کند و به زندگى صورى رنگ معنوى بدهد .
- ج: جهاد به مال و نفس در راه خدا , یعنى آزادى و آزادگى معنوى.
در میان مکتبها و مسلکها و دینها و آئینها تنها اسلام است که قدرت پاسخگوئى به این سه نیاز را دارد .
- لذابراساس یک تحلیل عقلانى درباره وجود خدا و انسان می توان گفت:
- البته درباره وجه حاجت بشر به دین گفته مای بسیاری است، بعضى گفتهاند که رمز پایدارى دین، آن است که دین با نیازهایى از انسان سر و کار دارد که این نیازها همواره باقى است و لذا دین هم باقى خواهد ماند.
منابع
1- محقق طوسی، تلخیص المحصل،ص367
2- مطهری ، سید مرتضی، سیری در سیره نبوی
فلاسفه اسلامی به خصوص فیلسوفان مشایى مسلمان ، ضرورت دین ونبوت را بر اساس نیازمندى حیات اجتماعى بشر به قانونى کامل و عادلانه تبیینکردهاند، تبیین برهان آنان که ابن سینا در کتاب اشارات تقریر و محقق طوسى
شرحکرده چنین است:
- انسان به تنهایى نمىتواند به نیازهاى طبیعى خود پاسخ گوید، بلکه به مشارکتو همکارى دیگران نیاز دارد. از این رو گفتهاند «انسان مدنى بالطبع است».
غریزه شهوت و غضب در انسان او را به سودجویى و تعدى به دیگران برمىانگیزد، و نتیجه آن اختلال نظم اجتماعى است.
از این رو، حیات اجتماعى انسان نیازمندقانونى عادلانه است، که حقوق و وظایف افراد را تعیین کند.
تدوین این قانون به دست خود مردم، زمینهساز نزاع و اختلاف است، و در نتیجهچیزى که غرض از آن جلوگیرى از بروز اختلاف و رفع نزاع است، خود سبب بروز نزاع واختلاف خواهد بود.
پس قانونگذار باید از ویژگىاى برخوردار باشد که او را از دیگران ممتاز کندو اطاعت او را گردن نهند. و او همان
پیامبر الهى است که با آوردن معجزه دعوىپیامبرى خود را اثبات مىکند، و در نتیجه لزوم اطاعت او بر دیگران آشکار مىگردد.انسانهاى معمولى، اجراى عدل را چندان مهم نمى شمارند و بیشتر به تامینمنافع خود مىاندیشند. و به عبارت دیگر، نیازهاى فردى را بر نیازهاى نوعى مقدممىدارند، از این رو، براى اینکه آنان به قوانین دینى احترام بگذارند و اجراىآنها را مهم تلقى کنند، پاداشها و کیفرهاى اخروى مقرر گردیده است.
توجه به پاداشها و کیفرهاى دینى متفرع بر شناخت خداوند، است که پاداش و کیفر اعمال به دست اوست. از این رو، شناختخداوند نیز از
معرفتهاى دینى لازم بهشمار آمده است.براى تحکیم معرفت به خداوند، عبادتها و اذکار و
مناسک دینى مقرر گردیده است.بنابراین، دین، انسان را به امور زیر فرا مىخواند:
- الف) ایمان به وجود خداوند دانا و توانا
- ب) ایمان به شریعتآورى از جانب خداوند
- ج) ایمان به وعده و وعید اخروى (پاداش و کیفر)
- د) انجام دادن عبادتهاى دینى براى یاد کردن خدا و صفات جمال و جلال او
- ه) پیروى از قوانین دینى کهبراى زندگى اجتماعى بشر وضع گردیده است.
- و اما رحمت، زیرا که خداوند به دین داران پاداش جزیل اخروى عطا مىکند.
- و اما نعمت، زیرا که انسان دیندار به معرفتى عالى از جهان آفرین نایل مىگردد،و آن ابتهاج و سرور حقیقى براى عارفان است .
- محقق طوسى پس از شرح برهان فوق و پاسخ به اشکالهاى فخرالدین رازى مطلبى را بهعنوان نقد کلام ابنسینا آورده و گفته است:
- همه آنچه را که شیخ درباره شریعت و نبوت بیان نمود. چنین نیست که انسان بدونآن نتواند زندگى کند، بلکه نقش آنها در کمال نظام زندگى دنیوى و اخروى بشر است،ولى حیات ضرورى انسان از طریق قوانین و تدابیر غیر دینى نیز امکانپذیر است.چنانکه در روى زمین جوامع غیر دینى نیز وجود دارد.
یعنى اگر نگرش ما بهانسان به عنوان یک موجود صرفامادى باشد و حیات او را منحصر در حیات مادى ودنیوى بدانیم، ممکن است اجتماع بشرى براساس قوانین غیر دینى نیز نظم لازم رابهدست آورد.
ولى اگر
انسان شناسى مبتنى بر دو بعدى بودن انسان باشد ودرکنارحیات مادى و دنیوى به زندگى معنوى و اخروى نیز براى انسان قایل شویم، بلکه آنرا اصل و فلسفه حیات ا و بدانیم، قانون و شریعت الهى امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر خواهد بود، و بدیهى است کلام ابنسینا بر پایه چنین انسانشناختىاى استواراست.منابع
1- ابن سینا،اشارات
2- شرح اشارات،ج1 ،ص 371-376
3- پایگاههای اسلامی اینترنت، نسخه 3
محققان برآنند عصر امروزه عصر بازگشت به دین است.زیرا دو قائمه مادی گری و مادی نگری یعنی پوزیتویست(در زمینه اندیشه و علم)و سوسیالیسم و لیبرالیسم(در زمینه عمل و اقتصاد وجامعه گردانی)شکست خورده است و برای بشریت رنج دیده امروزمجال تأمل در معنویات و بازگشت به دین فراهم شده است.
بنابراین علم تنها تمدن ساز نیست و دین یکی از ارکان اساسی تمدن است.شهید مطهری توازی علم و ایمان را چنین ترسیم می کند:
علم روشنایی وایمان عشق و امید و گرمی می بخشد
علم ابزار و ایمان مقصد میسازد
علم سرعت می دهد و ایمان جهت
علم توانستن و ایمان خوب خواستن است
علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد چه باید کرد
علم زیبایی عقل و اندیشه است و ایمان زیبایی روح و احساس.
علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد
علم طبیعت ساز و ایمان انسان ساز است.
علم در برابر بیماریها و سیلها و طوفانها اییمنی می دهد و ایمان در برابر اضطرابها،بی پناهی ها،تنهایی ها،پوچ انگاریهاایمنی میدهد.
و سرانجام علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش.
1-شهید مطهری ، انسان و ایمان ،ص23و 34.
دین چیه؟
با سلام
بزرگوار به اسک دین خوش امدید
بنده به طور خلاصه مطالبی را بیان می کنم
اگر مطلبی بود بفرمایید
به مجموعه قوانینی که از طرف خداوند برای هدایت بشر نازل شده است دین نامند
انسان چرا باید دین داشته باشه؟
انسان برای این که بتواند به سعادت برسد و از ظلمات در امان باشد باید دین دار باشد
گفتیم که دین قوانینی است که از طرف خداوند برای هدایت بشر امده است
خداوند خالق بشر است و خالق بشر بهترین وضع کننده قوانین برای به کمال رساندن انسان است
با سلام خدمت شما دوستان گرامی
سوال من اینکه اصلا دین چیه؟
انسان چرا باید دین داشته باشه؟
با سلام و ادب:Gol:
خیلی خلاصه و مختصر؛ دین مجموعه دستورالعمل ها و برنامه هایی است برای هدایت و سعادت انسان.
با این تعریف، ضرورت انتخاب دین در زندگی را با مثالی روشن می کنیم:
انسان، موجودی است که قرار است در این پهنۀ هستی مسیر کمال را تا قله های سعادت و قرب الهی طی کند.
به فرض مثال اگر شما بخواهید در یک رشته ورزشی مدال جهانی کسب نموده، بر سکوی قهرمانی بایستید. آیا بدون مربی کارکشته و آشنائی با دستورالعمل های آن ورزش می توانید به چنین افتخاری نائل آیید؟ قطع مسلم خیر.
پس لازمۀ قهرمانی و موفقیت شما داشتن یک مربی، حضور در یک باشگاه معتبر، پذیرفتن قوانین و مقررات آن رشته ورزشی و تن دادن به تمرینات آن ورزش تحت نظر مربی تان است.
انسان برای رسیدن به قله سعادت و کمال و قرب الهی نیز نیازمند سلوک در چنین مسیری است، از اینرو ضرورت داشتن یک مربی الهی (پیامبر و امام) و دستورالعمل های سلوک (دین) برای ما روشن می شود.
موفق باشید ...:Gol:
با سلام خدمت شما دوستان گرامی
سوال من اینکه اصلا دین چیه؟
انسان چرا باید دین داشته باشه؟
باسمه تعالي، سلام بر شما، دوستان جواب شما را دادند، بنده هم نكاتي به حضورتان عرض مي نمايم:
اول: انسان موجودي است، مختار است.
دوم: انسان موجودي كمال طلب است.
سوم: انسان كشش ها و گرايشهاي متفاوتي دارد.
چهارم: علم انسان بسيار محدود است.
پنجم: كمال و رشد انسان تدريجي حاصل مي شود.
ششم: انسان موجودي ابدي است، و در عالم ديگر زندگي ابدي دارد، و خطرات مهلكي سر راهش وجود دارد كه ممكن است او را در ورطه بدبختي گرفتار كند.
نتيجه آنكه به جهت كشش هاي مختلف و گرايشات متعدد در انسان اختلافات و انحرافات ايجاد شده و نياز به قانون واحد از ناحيه مرجع ذي صلاح دارد.
از جهت علمي در خيلي از موارد نياز به آگاهي دارد كه آن مسايل بسيار مهم را بداند كه مصلحت عظيم را به دست آورده و مفسده بزرگ را دفع كند.
در مواردي انسان عادي مي تواند به حقايقي دست بيابد و مصالح خود را تشخيص بدهد، گاهي اين علوم براي عموم انسان ها مشترك است، و در بسياري موارد تدريجي حاصل مي شود، در موارد اول، دين او را تأييد مي كند، در موارد دوم (كه مي تواند بفهمد و به تدريج براي او حاصل مي شود)، نقش دين، اين است كه انسان ها را از همان ابتدا آگاه مي كند، تا در مدتي كه هنوز آن حقيقت را نيافته اجمالا بپذيرد، تا مصلحت عظيم فوت نشود و در مفسده گرفتار نيايد.
در بسياري موارد انسانها قادر نيستند حقايقي را درك كنند كه بايد به وسيله دين از آن ها پرده برداشته بشود. تمام اين ها مواردي است كه در سعادت انساني مفيد و مؤثرند.
موفق باشيد