جمع بندی چرا مشایخ با وجود ریاضت های سخت، دچار بیماری نمی شدند؟
تبهای اولیه
هو العظیم
با سلام و عرض ادب
بنده میخواستم بپرسم که ایا مشایخ بزرگ با ریاضت های بزرگ دچار بیماری و ضعف نمیشدند؟ اگه پاسخ منفی هست لطفا دلیلش رو بفرمایید
در کتاب تذکره الاولیا میخوندم که یکی از مشایخ بزرگ هر هفت ماه یکبار فقط یک بادام میل میکردند !
و یکیشون اصلا غذا نمیخوردند و با اب زندگی میکردند و در سفر کسی بهش گفت که شما فقط اب مینوشید ؟! ایشان هم فرمودند تو مرا از شرک خود با خبر کردی و با عجله رفت
ایا اینگونه ریاضت فرد رو دچار بیماری نمیکرد؟ مثلا کم خونی -سرگیجه - ضعف
ایا ما هم میتونیم اینگونه ریاضت ها را برای قرب الهی در زندگی روز مره اجرا کنیم ؟ همانطور که در مثنوی دیوان شمس در مورد روزه گرفتن مطالب بسیار زیبا و عیجیبی نوشته
بنده میخواستم بپرسم که ایا مشایخ بزرگ با ریاضت های بزرگ دچار بیماری و ضعف نمیشدند؟ اگه پاسخ منفی هست لطفا دلیلش رو بفرماییددر کتاب تذکره الاولیا میخوندم که یکی از مشایخ بزرگ هر هفت ماه یکبار فقط یک بادام میل میکردند !
و یکیشون اصلا غذا نمیخوردند و با اب زندگی میکردند و در سفر کسی بهش گفت که شما فقط اب مینوشید ؟! ایشان هم فرمودند تو مرا از شرک خود با خبر کردی و با عجله رفت
ایا اینگونه ریاضت فرد رو دچار بیماری نمیکرد؟ مثلا کم خونی -سرگیجه - ضعف
ایا ما هم میتونیم اینگونه ریاضت ها را برای قرب الهی در زندگی روز مره اجرا کنیم ؟ همانطور که در مثنوی دیوان شمس در مورد روزه گرفتن مطالب بسیار زیبا و عیجیبی نوشته
سلام علیکم
اینکه این افراد چگونه مریض نمی شده اند مربوط به قوت نفسشان داشته است وقتی نفس آنقدر قوی شود که بر نیازهای جسمانی غلبه کند می تواند چنین کارهایی بکند. اما اینکه این روشها صحیح و عمومی باشند باید عرض کنم که الگوهای صحیح و کامل ما حضرات معصومین علیهم السلام هستند که نه توصیه به چنین کارهایی کرده اند و نه خود چنین عمل کرده اند.
پس اگر راه صحیح و مطمئن می خواهید به طریق معصومین علیهم السلام عمل کنید.
در مورد رياضت و رياضات شرعي و تفاوت آن با رياضات غیر شرعي به توضيح زير توجه كنيد :الف) رياضت در لغت عرب به معني تمرين و ممارست است و مرتاض يعني اهل رياضت؛ يعني رضايت كش. رياضيّات را هم رياضيّات گفته اند از ان جهت كه ذهن را تمرين مي دهد. ورزش را هم رياضت مي گويند. همان گونه كه در بدن آدمي قابليّتهايي طبيعي وجود دارند كه با ورزش و تمرين فعّال مي شوند، و فرد با تمرين تبديل مي شود به كشتي گير و زيبايي اندام و رزمي كار و ژيمناست و ... ، يا ذهن آدمي در اثر تمرين، قدرتهايي خاصّ به دست مي آورد، نفس آدمي نيز در اثر تمريناتي خاصّ مي تواند به توانايي هاي خاصّ برسد. اين توانايي ها در مرتاضان، در حدّ توانايي هاي مثالي، آن هم در سطوح پايينش مي باشند؛ امّا در عرفاي حقيقي توانايي هاي فرامثالي و در عارفان واصل و علماي ربّاني به حدّ قواي الهي و فوق مَلكي مي رسد.
ب) آنگونه كه شما نيز اشاره فرموديد، از يك چشمانداز مىتوان رياضت را به دو نوع كلي تقسيم كرد:
1. رياضت به صورت مطلق و قطع نظر از آموزههاى دينى؛ و آن عبارت است از اينكه انسان از هر راه ممكن، جسم خود را به مشقّت بيندازد تا مهارتها و توانمندىهايى را در بعد روحى به دست آورد؛ چه چنين عملى از نظر احكام شرعى و مبانى دينى صحيح باشد يا نباشد. و نيز فرقى نمىكند اين كار با كرامت انسانى سازگار باشد يا نباشد؛ مانند بسياري از رياضت هاي غير شرعي مرتاضان هندي و يا اعمال بسياري از گروه هاي صوفيه.
براي نمونه: روش يوگا، هيپنوتيزم، مرتاضي كه مي توان به تواناييهاي خاص روحي دست يافت و مانند مرتاضان، در اثر رياضتهاي خاص، قدرتهايي را پيدا كرده و چيزهاي عجيبي كه نمونه هايش را شنيده ايم انجام داد. ولي اين نوع كارها موجب كمال و ترقي انسان نمي تواند باشد، مثلاً بعضي از مرتاضان، بر اثر تمرينهاي فراوان و رياضتهاي عجيب، مانند: خوابيدن چند ساعت يا چند روز، روي ميخهاي آنچناني، اذيتهاي طاقت فرسا به بدن و ...، حبس كردن نفس را ياد گرفته و با اين گونه رياضتهاي بي ارزش، خود را در معرض نمايش مردم قرار مي دهند، مدتها نفس خود را در سينه حبس مي كنند؛ حتي گاهي، مردم برخي از آنان را در تابوت گذاشته دفن مي كنند و بعد از يك هفته يا ده روز، قبر را شكافته و آنان را زنده مي يابند!به اين نوع اشخاص نمي توان گفت كه به كمال معنوي رسيده اند؛ زيرا همه انسانها بدون استثنا؛ حتي بدترين و شقي ترين افراد و كافر مطلق هم مي توانند بر اثر تمرين و رياضت نَفْس به چنين كارهايي دست يابند. اين نوع كارها فقط براي سرگرم كردن مردم ساده لوح است و الاّ هيچ گونه جنبه كمالِ معنوي و قرب الهي ندارد.
2.رياضت براساس معيارهاى شرعى
رياضت شرعي همان ورزيدگي روحي، جهاد اكبر و خودسازي است. امام علي عليه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنيف مي نويسد: «وَ إنَّما هِي نَفسي أَرُوضُها بِالتَّقوي؛و جز آن نيست كه نفس خويش را با پرهيزكاري رياضت مي دهم.» ( نهج البلاغه، نامه 45)
در رياضتهاى دينى مانند صوم يا روزه، هرگز فرد از چارچوب شريعت خارج نمىشود و هر قدرت و نيرويى براى او مطلوب نيست. او براساس احكام الهى روزه مىگيرد؛ زيرا اعمال احكام دينى، براى اين است كه انسان را در حوزه عبوديت خدا قرار دهد و او را به مقام قرب الهى برساند. پس نتيجه واثر رياضتهاى شرعى و غيرشرعى كاملاً با هم متفاوت است.
بايد توجه داشت كه صحيح ترين شيوه كسب تواناييها و پرورشِ استعدادهاي روحي و ارزش آن، در صورتي است كه اين امور، در راستاي اطاعت از امر پروردگار و كسب رضايت خداوند و تقرب به او بوده و در نهايت، موجب كمال و سعادت معنوي انسان گردد.
به عبارت ديگر، مطمئن ترين راه براي به فعليت رساندن قواي روحي، همان رياضتهاي شرعي است كه از طريق تعاليم اولياي الهي و معصومين عليهم السلام ترسيم شده و از هر گونه افراط، تفريط، گوشه نشيني و انزوا منزه است.
در واقع، همه انبيا و ائمه عليهم السلام ، براي شكوفا ساختن و از قوه به فعل رساندن همين استعداد شگفت انگيز انساني و هدايت صحيح آن مبعوث شده اند. اساسا برنامه ها و تعاليم دين مقدس اسلام، براي تربيت و توانمند ساختن بعد روحانيِ بشريت مي باشد و هدف نهايي از توانمند ساختن روح انساني، تقرب معنوي به خداوند است و اين تقرب، فقط با رياضتهاي شرعي امكان پذير است.
ج) همانگونه كه اشاره شد، آموزهها و منابع اسلامى بر رياضت شرعي مهر تأييد زده و انسانها را به مجاهدت با هوا و هوس و تعديل قواي جسمي تشويق كرده اند كه عبارتند از:
1. قرآن كريم: به منظور بيرون آوردن انسانها از حجابهاى ظلمانى، جهاد با نفس كه جهاد اكبر است را به آنان توصيه مىكند و براى آنكه در ميدان موفق باشند، به صبر و استقامت و استعانت از حضرت حق دعوت مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا و آنان كه در راه ما مجاهده و كوشش كردند، به راه خويش هدايت مىكنيم» (عنكبوت:69) «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ؛ و هر كه بكوشد، تنها براى خود مىكوشد؛ زيرا خدا از جهانيان سخت بىنياز است»(عنكبوت:69).
2. روايات موجود ما از معصومين (ع) نيز آكنده از تأكيد بر مجاهده و مبارزه با نفس است. در كلمات حضرت علي (ع) رياضت به عنوان يك امر مهم تلقي شده است؛ مانند: «من استدام رياضة نفسه انتفع؛ كسي كه مداومت بر رياضت نفس داشته باشد، بهرهمند خواهد شد» (غرر الحكم، ص .238). براي مطالعه بيشتر در اين مورد نگا: ميزانالحكمة، ج2، صص139 - 141
البته در منابع اخلاقي، عرفاني و ادبي ما كه برگرفته از منابع اصيل و جامع «كتاب الله و عترت» است، به اين امر مهم نيز توجه ويژه شده است؛ مانند كتاب مثنوي معنوي مولوي، كه مي گويد:
مردن تن در رياضت زندگى است رنج اين تن روح را پايندگى است
پس رياضت را به جان شو مشتري چون سپردي تن به خدمت جان بري
د) رياضت شرعي ـ دينى با رياضت غيرشرعي ـ غيردينى، تفاوت هاي بسيار دارد از جمله:
1. بر اساس قاعده كلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام؛ ضرر رساندن و ضرر ديدن در اسلام و احكام آن، قرار داده نشده است» و همچنين بر اساس قاعده «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند براى هيچ كس بيشتر ازتوانايىاش تكليف نمىكند» (بقره: 286)؛ دين، به انسان اجازه ضرر زدن به خود يا به ديگرى را نمىدهد و اعمال او همواره بايد فايده عقلايى داشته باشد. براى مثال روزه عمل واجبى است كه افراد مكلّف، بايد آن را بگيرند. اما همين روزه اگر در جايى موجب آسيب شديد جسمانى،يا بيمارى و يا تشديد آن گردد، حكم آن لغو مىشود و چنين فردى نبايد روزه بگيرد. در حالى كه مرتاض در رياضت غيرشرعي خود، ممكن است عملى را به اين جهت انجام دهد كه موجب تقويت اراده شود و كارى ندارد به اينكه اين عمل ممكن است براى او ضرر داشته باشد يا نه.
اساساً اسلام با برنامه «سختي دادن به تن» مخالف است و ميگويد بدنت بر تو حقي دارد و لذاست كه پيامبر (ص) از عمل عدهاي كه خواستند رياضت هاي شاقه را بر خود وارد كنند نهي فرمود.
حتي اسلام مي گويد كه برنامه «بر خلاف ميل نفس رفتار كردن» اگر چه كار خوبي است اما متاسفانه عدهاي مبارزه با نفس را مبارزه با اين خود (خود واقعي) هم انگاشتند مثلا نفسي كه خواهان آبرو را كاري كردند تا بيآبرو شود! عدهاي از صوفيه به نام ملامتيه به همين بهانه، حاضر شدند كه ديگران شخصيت و كرامت آنها را لگدمال كنند! آنها براي مبارزه با غرور، تظاهر به فسق و فجور ميكردند! در صورتي كه اسلام با همه اينها مخالف است و اميرالمومنين علي (ع) ميفرمايد: «عز المومن غناه عن الناس» (جلوههاي حكمت موضوع 146 ح .8).
2. در رياضتهاى الهى، قصد و انگيزه الهى است؛ ولى معلوم نيست در رياضت هاي غيرشرعي چنين هدفى دنبال شود. پس فرق ديگر مربوط به انگيزه و هدفى است كه در رياضت دنبال مى شود. اگر از مرتاض سؤال شود انگيزه و هدف تو از اين عمل چيست، ممكن است بگويد: براى تقويت روح، يا به جهت تقويت اراده، يا به دليل اينكه بتوانم توانايى به دست آورم. اما نخستين شرط روزه اين است كه روزهدار، بايد نيّت و قصد «قربت» كند: «انما الاعمال بالنّيات» ( مستدرك الوسايل، ج 1، ص 90).
3. تفاوت ديگر در بكارگيرى محصولات و نتايج رياضت است. يك انسان مؤمن - كه در قالب عمل به احكام الهى به كمالاتى دست مىيابد هرگز حاضر نيست از اين كمالى كه به دست آورده، سوء استفاده كند و در راه حرام، آن را به كار گيرد. اما مرتاض ممكن است در اثر رياضت، توانمندىهايى به دست آورد و در راه غيرصحيح و غيرمشروع از آن استفاده كند.
ن ـ) برخي از بزرگان وادي معرفت، رياضت را داراي چهار ركن اساسي دانسته اند:
1.سكوت: يعني بسته شدن هم زبان، لب و دهان انسان از ياد هر كس و هرچيزي كه غير از خدا باشد و نيز سكوت دل كه به آن جز ياد خدا امري راه نيابد. سكوت زبان از مدارج اهل دل است و سكوت دل از صفات مقربين واهل كشف وشهود. علامه حسن زاده آملي به زيبايي مي فرمايد: «از خاموشي گفتار زايد»(نامه ها، برنامه ها).
2.عزلت يا گوشه گيري از هياهوي دنيا: عزلت مايه سكوت سالك است. در اين مرتبه است كه سالك از خلط و آميزش و موانست و معاشرت با مردم بيخبر خودداري مي كند و در حال خلوت به دنيا و مافيها وقعي نمي گذارد.
3.گرسنگي (صوم؛ روزه): براي تسلط بر نفس شهواني و قواي حيواني، گرسنگي بهترين توشه هر رهروي است. پرخوري دليل بر دوري و محروم شدن از انوار الهي و بي نصيب ماندن از خير و بركت است.
گرسنگي، خشوع و خضوع، مسكنت و احساس فقر و سكون و آرامش را به همراه مي آورد و رقت وصفا را در سالك برمي انگيزاند و موجب مي گردد كه به اخلاق الهي متخلق گردد. گرسنگي بايد با همت مردانه سالك توام باشد چه در غير اين صورت ثمري ندارد.
4.بيداري (يقظه): بيداري مايه خودشناسي است كه مقدمه خداشناسي است و هر گاه سالك از هياهوي مردم دنيازده دوري گزيد و به خدا مشغول شد و هنگاميكه غفلت زدگان به خواب فرو مي روند، بيداري كشيد و اركان رياضت را به جا آورد، از دايره محدود بشريت خارج مي شود و به عالم ملكوت راه مي يابد. بيداري بر دو نوع است يكي بيداري دل و ديگري بيداري چشم. (حق الحقيقه، كاشف دزفولي صدرالدين، از صفحات آخر كتاب)
و.) اهداف رياضت شرعي
«رياضت» براي به دست آوردن سه هدف است
1. دوركردن غير حق از سر راه: هدف اول از رياضت، اين است كه عارف، براي رسيدن به حق، هر گونه مانعي را از بين ببرد كه در اصطلاح «تزكيه» يا «تخليه نفس» ناميده مي شود؛ يعني بايد تلاش كرد تا هر آنچه كه غير از خدا در دل وجود دارد، از آن بيرون و دل را تخليه كرد.
2. مطيع ساختن نفس اماره: از آنجا كه انسان تركيبي از عقل و شهوت است، براي اينكه بتواند بدون مزاحم و مانع، به سوي خدا سير كند، بايد كاري كند كه نفس اماره را مطيع و تسليم نفس مطمئنه سازد. در نتيجه، نفس شيطاني را تحت امر و اختيار نفس رحماني قرار دهد.
3. لطيف و رقيق كردن روح: يعني انسان به كمك اين دو مورد ياد شده، با زهد در عمل و حضور قلب در عبادت، روح خود را براي قبول انوار الهي آماده سازد.( ر،ك: شيخ ابو علي سينا، الاشارات والتنبيهات، نمط نهم، مرحله اول و دوم سير و سلوك.)
خلاصه سخن
هر چند از راه هاي غيرديني، مثل روش: «يوگا» يا «مرتاضي» انسان مي تواند به بعضي از تواناييهاي روحي دست يابد، ولي اين نوع تواناييها موجب معرفت، كمال و تقرب به خداوند نمي گردد؛ زيرا مقصود از رياضت شرعي و ديني آن است كه انسان، برخلاف هواها و خواسته هاي نفساني خويش عمل كند و نفس خود را به اطاعت خداوند وادار سازد.
مقصود از اين نوع رياضتها (يوگا و مرتاضي) معمولاً براي تشخص، جلب توجه مردم به سوي خود و يا ارتزاق مي باشد، لذا اين نوع رياضتها، نوعي پيروي از هواي نفس و دوري از خداوند است، ولي در مقابل، از راه رياضتهاي شرعي مي توان به بالاترين درجه كمال و معرفت و در نتيجه، تقرب به خداوند نايل گشت.(ر.ك: اسد عليزاده اكبر، كسب تواناييهاي روحي از راه رياضت ، مبلغان ش 61 )
بنابراين، اكثر رياضتهاي مرتاضانه از نظر شرعي حرام مي باشند. عرفاي حقيقي رياضتي جز انجام واجبات و ترك محرّمات و عمل به مستحبّات و ترك مكروهات ندارند. زماني به آقا سيّد علي قاضي عرض شد: فلان مرتاض هر روز فقط يك بادام مي خورد. ايشان فرمودند: وي از سختي به آساني پناه برده. گفتند: چگونه؟ فرمود: اگر مي تواند، يك روز گناه نكند.
اين جمله ي آن ولّي خدا بسيار عميق مي باشد. چون ماها سر تا سر عمرمان در حال گناه مي باشيم جز مواقعي اندك. چون اسراف از گناهان كبيره است؛ و با ارزشترين سرمايه ي انسان عمر است. پس آنكه لحظه به لحظه از عمر خود درست استفاده نمي كند، در بزرگترين متاع خويش اسراف مي كند. لذا اگر كسي بخواهد اصلاً گناه نكند، بايد حتّي يك ثانيه از عمر خود را هم صرف غير خدا نكند. علّامه حلّي فرموده اند: من يازده سال با خواجه نصيرالدين طوسي زندگي كردم و در اين مدّت حتّي يكبار هم نديدم كه او كار مباحي انجام دهد.
شگفتا! اين مرد الهي نه تنها حرام و مكروه مرتكب نمي شده، حتّي كار مباح هم نمي كرده، بلكه هر چه مي كرده يا واجب بوده يا مستحبّ؛ يعني حتّي خوابيدن و خوردن او نيز براي خدا بوده است. سيّد احمد خميني فرمودند: پدرم حتّي آب هم كه دست فرزندانش مي دادند قربة الي الله بود.
يكي از مراجع نيز در مورد امام خميني(ره) و آية الله بهجت(ره) فرمودند: اين دو بزرگوار در عمر خود بازي نكردند.
ي) در اين باره مطالعه كتب ذيل راهگشا خواهد بود:
جهاد با نفس؛ امام خميني.
جهاد با نفس؛ شيخ حرّ عاملي.
4.بيداري (يقظه):
خیلی ممنون از اطلاعات مفیدتون
ممکنه در مورد کمیت و کیفیت بیداری هم توضیح بدهید؟ چند ساعت از شب رو باید بیدار موند؟ بین الطلوعین بهتر است بیدار بمانیم یا نیمه شب ؟یا هردو رو باید بیدار بمونیم؟
برای افرادی که مثلا به دانشگاه میروند این بیداری باید چگونه باشد که فرد هم دچار بی خوابی نگردد؟
2.عزلت يا گوشه گيري از هياهوي دنيا:
در حین انجام این احکام چه دعایی یا ذکری برای سالک خوبه ؟
ذکری که بسیار غنی باشه ؟
مجاهده و مبارزه با نفس
این مبارزه تا چه حد باید باشه ایا ما کلا باید از همه خواسته ها صرف نظر کنیم؟
بگذارید به زبان خودم بگم وقتی فردی به کسی علاقه داره این خواسته نفس است
و باید صرف نظر شود؟و برای به دست اوردن این خواسته ها نبایدتلاش شود ؟
یا مثلا علاقه و طمع بسیار زیاد به فراگیری علوم مختلف البته علم مطبوع که
از طرف خداست ایا این خواسته نفسانی هست؟مخصوصا اگه ریاضات 50 درصدش برای به دست اوردن علم و اگاهی باشه؟
یا کلا باید منفعل بود و بی تفاوت
حقیقتش این هست که بنده میترسم هم از این دنیا بمونم هم از اخرت هم از خدا وهمه چی
و در یک دور باطل سرگردان بمونم
[="Arial"]
حقیقتش این هست که بنده میترسم هم از این دنیا بمونم هم از اخرت هم از خدا وهمه چی
[=arial]سلام
تا جایی که من از تایپکای مختلفت متوجه شدم
شما علاقه زیادی به سیروسلوک داری
میشه بپرسم هدفت تو این مسیر دقیقا چیه؟
منظورم اینه که به آخرش فکر کردی؟
میخوای به چی برسی؟
دیدن و ارتباط با اجنه یا موجودات عوالم دیگه
خوابای خوب و صادقه
طی الارض ، موت اختیاری، .....
یه زندگی پروپیمون دنیایی
جلب توجه و مشهور شدن بین مردم
یا حتی تو الگوی بهترش کمک به مردم
شناخت و بندگی خدا
یا چیزای دیگه ؟
وقتی بفهمی چی میخوای راحت تر میتونی مسیرشو پیدا کنی.
یا چیزای دیگه ؟
سلام
بنده علاقه دارم که مورد تایید خداوند باشم و جز مقربین
در این راستا به کراماتی برسم و یکسری اگاهی که تحمل مشکلات برام اسان باشه و
به جواب سوالاتم برسم و علاقه شدید به علوم مختلف دارم به اونها برسم
و از همین کرامات در جهت کمک به مردم در رفع مشکلات وترویج خداباوری استفاده کنم
واقعا از علومی که خداوند افریده لذت میبرم دلم میخواد ماهیت اونها رو بدونم و این همیشه برام سوال هست که ایا علم خداوند بی نهایت است یا درجه نهایی داره؟
سلام
برای من موضوع تاپیک خیلی جالب است !
و جالب تر مطالب کاربران گرامی
اما سئوال من این است !
صرف تقوا داشتن
خداوند به تناسب ایمان افراد کرامات عنایت می فرماید !
یعنی هر کسی دارای تقوا الهی است . الزاما هم دارای کرامات مث چشم برزخی و یا شفا دادن و یا ... خواهد گردید!
یک نکته
اگر اینگونه است . پ چرا مراجع عظام شیعی و یا علما ما منظور در عصر معاصر چنین کرامات هائی را ندارن !
یعنی من بعید میدانم
خداوند چنین عنایت های خاصه را ب افراد اعطا نماید !
جز افرادی منحصر ب فرد از لحاظ در جات ایمانی
و فکر .....
جز افرادی منحصر ب فرد از لحاظ در جات ایمانی
سلام
دقیقا منظور بنده هم همین است
بنده شخصا به افرادی که چنین کراماتی داده شده بیشتر اعتقاد دارم تا افرادی که عادی هستند
گرچه مرتاضان هم میتونند این کارهای خارق العاده را انجام دهند ولی منظور من این افراد نیستند
بلکه منظورم مقربین هستند
اینکه چرا به همه مومنین این کرامات داده نمیشه خودش جای سواله
سلام
دقیقا منظور بنده هم همین است
بنده شخصا به افرادی که چنین کراماتی داده شده بیشتر اعتقاد دارم تا افرادی که عادی هستند
گرچه مرتاضان هم میتونند این کارهای خارق العاده را انجام دهند ولی منظور من این افراد نیستند
بلکه منظورم مقربین هستند
اینکه چرا به همه مومنین این کرامات داده نمیشه خودش جای سواله
و علیکم سلام
خوب خیلی از مومنین اعتقاد ات نظری دارن ! یعنی در عمل ب درستی ب آنچه خود واقف و علم دارند !
عمل نمی کند !
شما باید ب دنبال کرامات اکتسابی باشید
اجازه بدهید .
سئوال سرکار را حضرت زهرا صدیقه شهید ه س پاسخ بدهد !
حضرت می فرمایند
اگر تمام ذکرها و اعمال انسان خالصانه برای خدا باشد !
خداوند هم تمام نعمتهای
خویش را به بنده خود خالصانه عنایت می کند !
پ.ن
مومنی که شما فرمایش می کنید !
یعنی سلمان و ابوذر ووو
ولی
آیا سلمان و ابوذر هم در زمان حیات شریف خود کراماتی داشته اند ؟ یا خیر !
[="Arial"]
اینکه چرا به همه مومنین این کرامات داده نمیشه خودش جای سواله
[=arial]سلام
اولا درصد زیادی از مومنین اصلا دنیال چنین چیزهایی نیستن
مثلا طرف اصول دینشو قبول داره فروعشو انجام میده و در مقابل همین زندگی دنیایی آرومشو میخواد
و البته اینکه اون دنیا مدیون کسی نباشه و بره بهشت و از نعماتش استفاده کنه کفایتش میکنه
خب خداهم همین چیزارو بهش میده
ثانیا یه عده دیگه همیشه تو صف اول نماز بودن و همه احکامشون به جا
ولی مثلا میبینی تهش بچش یه گندی میزنه به آبروش که نمیتونه سرشو بلند کنه
مطمئن باش اینا یه جاهایی لغزیدن که خدا اینطوری جوابشونو میده
پس اصلا کرامات شامل حالشون نمیشه
یه عده دیگه همین که نماز دورکعتیشو میخونه رسما فکر میکنه بنده برگزیده خداست
و علنا کسی رو قبول نداره خب ببین این اگه یه کرامتی داشته باشه که رسما ادعای خدایی میکنه
این وسط فقط یه عده قلیلی میمونن
که اولا مطمئنن رضایت خدا چیزی فراتر از قصر و چشمه و حوریه
ثانیا توی تمام عمرشون تو لحظه لحظه شون خدارو ناظر میبینن و مراقب اعمالشون هستن
و ثالثا با هرقدمی که سوی خدا میرن بیشتر به نتیجه میرسن که هیچی نیستن
اما نکته بعدی و البته مهمتر
ببین خدا میتونه حتی به یه بچه شیرخواره هم که کوچکترین عبادتی انجام نداده هر کرامتی رو بده
مثل حضرت عیسی و خیلیای دیگه
پس بحث سر تقسیم این کرامات از طرف خدا نیست
بحث سر توان و ظرفیت روحی من و شمای نوعی برای داشتن این کرامت هاست
بحث بر سر اینه که بالفرض طی الارض من چه پیامدی بر دنیای مردم و البته آخرت خودم داره
یا چشم برزخی شما قراره باعث پالایش روحتون بشه یا یه ابزار واسه پاییدن نقطه ضعف مردم؟
توجه کن که همه کرامات بیشتر از اینکه نعمت محسوب بشن مسئولیتن
و داشتنشون روح خیلی بزرگی میخواد
مطمئنی اگه یه روزی یکی از این کرامات بهت داده بشه هیچوقت دنبال ذکر و دعایی نمیگردی که خدا کرامتشو ازت پس بگیره؟؟؟
مطمئنی اگه یه روزی یکی از این کرامات بهت داده بشه هیچوقت دنبال ذکر و دعایی نمیگردی که خدا کرامتشو ازت پس بگیره؟؟؟
سلام
اتفاقا منم به همین فکر میکردم که هرگز ارزو نمیکنم که چشم برزخیم باز بشه
چه کنیم ظرفیت روحیمان بالا رود؟چه کنیم لیاقتمان بالا رود؟
ولی متاسفانه نمیدونم چرا بنده جز افرادی که بهشت و حوری بخوان نیستم ولی اول در علم خداوند چشم دارم بعد خودش
ولی در همین مورد که اگه ما خدارو به خاطر براورده شدن نیازهایمان نخواهیم پس برای چه باید بخواهیم (که در تاپیک دیگه این سوال رو نوشتم)مشکل دارم
چون ما معمولا تو این دنیا چیز هایی رو دوست داریم که برامون منفعت داشته باشه چه مادی چه معنوی
خیلی ممنون از اطلاعات مفیدتون
ممکنه در مورد کمیت و کیفیت بیداری هم توضیح بدهید؟ چند ساعت از شب رو باید بیدار موند؟ بین الطلوعین بهتر است بیدار بمانیم یا نیمه شب ؟یا هردو رو باید بیدار بمونیم؟
برای افرادی که مثلا به دانشگاه میروند این بیداری باید چگونه باشد که فرد هم دچار بی خوابی نگردد؟
سلام علیکم
منظور از این بیداری بیدار ماندن و کم خوابیدن نیست ، مقصود بیداری معنوی از خواب غفلت است.
در حین انجام این احکام چه دعایی یا ذکری برای سالک خوبه ؟
ذکری که بسیار غنی باشه ؟
انس با قرآن البته نه فقط قرائت بلکه قرائت همراه با خواندن ترجمه و تفکر و در مواردی هم دیدن تفاسیر برخی آیات بسیار مفید است و باعث استحکام عقیدتی سالک می گردد.
2.عزلت يا گوشه گيري از هياهوي دنيا: عزلت مايه سكوت سالك است. در اين مرتبه است كه سالك از خلط و آميزش و موانست و معاشرت با مردم بيخبر خودداري مي كند و در حال خلوت به دنيا و مافيها وقعي نمي گذارد.
سلام
این عزلت نشینی با صله ارحام در تعارض نیست؟
این مبارزه تا چه حد باید باشه ایا ما کلا باید از همه خواسته ها صرف نظر کنیم؟
بگذارید به زبان خودم بگم وقتی فردی به کسی علاقه داره این خواسته نفس است
و باید صرف نظر شود؟و برای به دست اوردن این خواسته ها نبایدتلاش شود ؟
یا مثلا علاقه و طمع بسیار زیاد به فراگیری علوم مختلف البته علم مطبوع که
از طرف خداست ایا این خواسته نفسانی هست؟مخصوصا اگه ریاضات 50 درصدش برای به دست اوردن علم و اگاهی باشه؟
یا کلا باید منفعل بود و بی تفاوتحقیقتش این هست که بنده میترسم هم از این دنیا بمونم هم از اخرت هم از خدا وهمه چی
و در یک دور باطل سرگردان بمونم
کاربر گرامی اینها ساخته ذهن خودتان است ، مگر اینهایی که اهل ریاضت البته شرعی آن بوده اند در این دنیا زندگی نمی کرده اند ، عرض شد اهل بیت علیهم السلام بهترین و کاملترین الگو برای دنیا و آخرت ما هستند پس ابتدا سعی کنید با سیره ایشان آشنا شوید تا فکرتان جهت صحیح پیدا کند.
مطالعه کتابهایی مانند خودسازی اثر آیت الله ابراهیم امینی و بعد از آن کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل اثر امام خمینی رحمة الله علیه در زمینه آشنایی با مباحث خودسازی مفید است.
[="Arial"]
هرگز ارزو نمیکنم که چشم برزخیم باز بشه
[=arial]سلام
خب منم عرض کردم بحث سر خواستن و نخواستن من و شما نیست
ببین چون شما استادی بالاسرت نیست که مراقبت باشه
میشینی یه سری اعمال مثل ذکر و دعا و چله و طلسم و احضار و قسم نامه انجام میدی
که مثلا ته یکیش میشه چشم برزخی یا ارتباط با اجنه یا مثلا فقر مادی
خلاصه چیزی که با طرفیت روحی شما تطابق نداره یا مثلا نمیخوایش
ولی وقتی بر اثر اعمال خودت بهت داده شد
کی میخواد نجاتت بده؟
اصلا از کجا میخوای متوجه بشی که چی نتیجه کدوم عمله؟
اینطوری نه تنها به خواسته هات نمیرسی
که درباره خدا و اعتقاداتت هم دچار مشکل میشی
بذار خواهرانه بهت بگم
من کسی رو محتاط تر از خودم سراغ ندارم ولی
سر همین اعمال سرخود اتفاقاتی برام افتاده و چیزهایی دیدم
که کمتر کسی باورش میشه
باورکن همش هم از خرید یه کتاب دعای کهنه از یه پیرمرد شروع شد
و اگه خدا به دادم نرسیده بود الان پیش بزرگترین جنگیر ایران داشتم تعلیم میدیدم
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
میدونم کشش این علوم و اعمال خیلی زیاده
ولی خواهش میکنم
هرکتابی رو نخون یا بهتر بگم هرکتابی نخر
دنبال هرچیزی نرو
به هر صدایی توجه نکن
میخوای جزء اولیاءالله باشی؟ باش
ولی از راهش
همین بزرگان نصف عمرشون صرف گشتن دنبال استاد راه بوده
و نصف بقیش صرف زانو زدن پیش استاد
و هیچ استادی لای کتاب و ذکر و دعا نیست
به دینت عمل کن و از خدا و امام زمان کسی رو بخواه تا راهنمای راهت باشه
و صدالبته اگه یه روزی به علمی که میخوای رسیدی همچنان بنده خدا باش.
پ ن : اینجا نمیشه خیلی چیزارو توضیح داد ....
سلام علیکم
منظور از این بیداری بیدار ماندن و کم خوابیدن نیست ، مقصود بیداری معنوی از خواب غفلت است.
سلام
اخه تو کتاب تذکره الاولیا نوشته شیخی 40 سال نخوابید !؟و امثال این ها زیاد هستند
اخه تو کتاب تذکره الاولیا نوشته شیخی 40 سال نخوابید !؟و امثال این ها زیاد هستند
با عرض سلام و ادب
اینکه این افراد چگونه مریض نمی شده اند مربوط به قوت نفسشان داشته است وقتی نفس آنقدر قوی شود که بر نیازهای جسمانی غلبه کند می تواند چنین کارهایی بکند. اما اینکه این روشها صحیح و عمومی باشند باید عرض کنم که الگوهای صحیح و کامل ما حضرات معصومین علیهم السلام هستند که نه توصیه به چنین کارهایی کرده اند و نه خود چنین عمل کرده اند.
پیشنهاد میکنم با این تاپیک همراه باشید.@};-نکات بسیار ارزنده ای دارد:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56789&page=6
پرسش:
بنده میخواستم بپرسم که آیا مشایخ بزرگ با ریاضت های بزرگ دچار بیماری و ضعف نمی شدند؟ اگه پاسخ منفی هست لطفا دلیلش رو بفرمایید؟
پاسخ:
اینکه این افراد چگونه مریض نمی شده اند مربوط به قوت نفسشان داشته است وقتی نفس آنقدر قوی شود که بر نیازهای جسمانی غلبه کند می تواند چنین کارهایی بکند.
اما اینکه این روش ها صحیح و عمومی باشند باید عرض کنم که الگوهای صحیح و کامل ما حضرات معصومین (علیهم السلام) هستند که نه توصیه به چنین کارهایی کرده اند و نه خود چنین عمل کرده اند.
پس اگر راه صحیح و مطمئن می خواهید به طریق معصومین (علیهم السلام) عمل کنید.
در مورد رياضت و رياضات شرعي و تفاوت آن با رياضات غیر شرعي به توضيح زير توجه كنيد:
الف) رياضت در لغت عرب به معني تمرين و ممارست است و مرتاض يعني اهل رياضت؛ يعني رضايت كش. رياضيّات را هم رياضيّات گفته اند از ان جهت كه ذهن را تمرين مي دهد. ورزش را هم رياضت مي گويند.
همان گونه كه در بدن آدمي قابليّتهايي طبيعي وجود دارند كه با ورزش و تمرين فعّال مي شوند، و فرد با تمرين تبديل مي شود به كشتي گير و زيبايي اندام و رزمي كار و ژيمناست و ...، يا ذهن آدمي در اثر تمرين، قدرتهايي خاصّ به دست مي آورد، نفس آدمي نيز در اثر تمريناتي خاصّ مي تواند به توانايي هاي خاصّ برسد. اين توانايي ها در مرتاضان، در حدّ توانايي هاي مثالي، آن هم در سطوح پايينش مي باشند؛ امّا در عرفاي حقيقي توانايي هاي فرامثالي و در عارفان واصل و علماي ربّاني به حدّ قواي الهي و فوق مَلكي مي رسد.
ب) آنگونه كه شما نيز اشاره فرموديد، از يك چشم انداز مى توان رياضت را به دو نوع كلي تقسيم كرد:
1. رياضت به صورت مطلق و قطع نظر از آموزه هاى دينى؛ و آن عبارت است از اينكه انسان از هر راه ممكن، جسم خود را به مشقّت بيندازد تا مهارت ها و توانمندى هايى را در بعد روحى به دست آورد؛ چه چنين عملى از نظر احكام شرعى و مبانى دينى صحيح باشد يا نباشد. و نيز فرقى نمىكند اين كار با كرامت انسانى سازگار باشد يا نباشد؛ مانند بسياري از رياضت هاي غير شرعي مرتاضان هندي و يا اعمال بسياري از گروه هاي صوفيه.
براي نمونه: روش يوگا، هيپنوتيزم، مرتاضي كه مي توان به توانايي هاي خاص روحي دست يافت و مانند مرتاضان، در اثر رياضت هاي خاص، قدرت هايي را پيدا كرده و چيزهاي عجيبي كه نمونه هايش را شنيده ايم انجام داد. ولي اين نوع كارها موجب كمال و ترقي انسان نمي تواند باشد، مثلاً بعضي از مرتاضان، بر اثر تمرينهاي فراوان و رياضت هاي عجيب، مانند: خوابيدن چند ساعت يا چند روز، روي ميخهاي آنچناني، اذيت هاي طاقت فرسا به بدن و ...، حبس كردن نفس را ياد گرفته و با اين گونه رياضت هاي بي ارزش، خود را در معرض نمايش مردم قرار مي دهند، مدتها نفس خود را در سينه حبس مي كنند؛ حتي گاهي، مردم برخي از آنان را در تابوت گذاشته دفن مي كنند و بعد از يك هفته يا ده روز، قبر را شكافته و آنان را زنده مي يابند!به اين نوع اشخاص نمي توان گفت كه به كمال معنوي رسيده اند؛ زيرا همه انسانها بدون استثنا؛ حتي بدترين و شقي ترين افراد و كافر مطلق هم مي توانند بر اثر تمرين و رياضت نَفْس به چنين كارهايي دست يابند. اين نوع كارها فقط براي سرگرم كردن مردم ساده لوح است و الاّ هيچ گونه جنبه كمالِ معنوي و قرب الهي ندارد.
رياضت براساس معيارهاى شرعى:
رياضت شرعي همان ورزيدگي روحي، جهاد اكبر و خودسازي است. امام علي عليه السلام در نامه معروف به عثمان بن حنيف مي نويسد: «وَ إنَّما هِي نَفسي أَرُوضُها بِالتَّقوي (1) و جز آن نيست كه نفس خويش را با پرهيزكاري رياضت مي دهم.»
در رياضتهاى دينى مانند صوم يا روزه، هرگز فرد از چارچوب شريعت خارج نمىشود و هر قدرت و نيرويى براى او مطلوب نيست. او براساس احكام الهى روزه مىگيرد؛ زيرا اعمال احكام دينى، براى اين است كه انسان را در حوزه عبوديت خدا قرار دهد و او را به مقام قرب الهى برساند. پس نتيجه واثر رياضتهاى شرعى و غيرشرعى كاملاً با هم متفاوت است.
بايد توجه داشت كه صحيح ترين شيوه كسب تواناييها و پرورشِ استعدادهاي روحي و ارزش آن، در صورتي است كه اين امور، در راستاي اطاعت از امر پروردگار و كسب رضايت خداوند و تقرب به او بوده و در نهايت، موجب كمال و سعادت معنوي انسان گردد.
به عبارت ديگر، مطمئن ترين راه براي به فعليت رساندن قواي روحي، همان رياضتهاي شرعي است كه از طريق تعاليم اولياي الهي و معصومين عليهم السلام ترسيم شده و از هر گونه افراط، تفريط، گوشه نشيني و انزوا منزه است.
در واقع، همه انبياء و ائمه (عليهم السلام) ، براي شكوفا ساختن و از قوه به فعل رساندن همين استعداد شگفت انگيز انساني و هدايت صحيح آن مبعوث شده اند. اساسا برنامه ها و تعاليم دين مقدس اسلام، براي تربيت و توانمند ساختن بعد روحانيِ بشريت مي باشد و هدف نهايي از توانمند ساختن روح انساني، تقرب معنوي به خداوند است و اين تقرب، فقط با رياضت هاي شرعي امكان پذير است.
ج) همانگونه كه اشاره شد، آموزه ها و منابع اسلامى بر رياضت شرعي مهر تأييد زده و انسانها را به مجاهدت با هوا و هوس و تعديل قواي جسمي تشويق كرده اند كه عبارتند از:
1. قرآن كريم: به منظور بيرون آوردن انسان ها از حجابهاى ظلمانى، جهاد با نفس كه جهاد اكبر است را به آنان توصيه مىكند و براى آنكه در ميدان موفق باشند، به صبر و استقامت و استعانت از حضرت حق دعوت مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا و آنان كه در راه ما مجاهده و كوشش كردند، به راه خويش هدايت مىكنيم» (عنكبوت:69) «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ؛ و هر كه بكوشد، تنها براى خود مىكوشد؛ زيرا خدا از جهانيان سخت بىنياز است»(عنكبوت:69).
2. روايات موجود ما از معصومين (علیهم السلام) نيز آكنده از تأكيد بر مجاهده و مبارزه با نفس است. در كلمات حضرت علي (علیه السلام) رياضت به عنوان يك امر مهم تلقي شده است؛ مانند: «من استدام رياضة نفسه انتفع (2) كسي كه مداومت بر رياضت نفس داشته باشد، بهرهمند خواهد شد»
البته در منابع اخلاقي، عرفاني و ادبي ما كه برگرفته از منابع اصيل و جامع «كتاب الله و عترت» است، به اين امر مهم نيز توجه ويژه شده است؛ مانند كتاب مثنوي معنوي مولوي، كه مي گويد:
مردن تن در رياضت زندگى است رنج اين تن روح را پايندگى است
پس رياضت را به جان شو مشتري چون سپردي تن به خدمت جان بري
د) رياضت شرعي ـ دينى با رياضت غيرشرعي ـ غيردينى، تفاوت هاي بسيار دارد از جمله:
1. بر اساس قاعده كلى «لاضرر و لا ضرار فى الاسلام؛ ضرر رساندن و ضرر ديدن در اسلام و احكام آن، قرار داده نشده است» و همچنين بر اساس قاعده «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند براى هيچ كس بيشتر ازتوانايىاش تكليف نمىكند» (بقره: 286)؛ دين، به انسان اجازه ضرر زدن به خود يا به ديگرى را نمىدهد و اعمال او همواره بايد فايده عقلايى داشته باشد. براى مثال روزه عمل واجبى است كه افراد مكلّف، بايد آن را بگيرند. اما همين روزه اگر در جايى موجب آسيب شديد جسمانى،يا بيمارى و يا تشديد آن گردد، حكم آن لغو مىشود و چنين فردى نبايد روزه بگيرد. در حالى كه مرتاض در رياضت غيرشرعي خود، ممكن است عملى را به اين جهت انجام دهد كه موجب تقويت اراده شود و كارى ندارد به اينكه اين عمل ممكن است براى او ضرر داشته باشد يا نه.
اساساً اسلام با برنامه «سختي دادن به تن» مخالف است و ميگويد بدنت بر تو حقي دارد و لذاست كه پيامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) از عمل عدهاي كه خواستند رياضت هاي شاقه را بر خود وارد كنند نهي فرمود.
حتي اسلام مي گويد كه برنامه «بر خلاف ميل نفس رفتار كردن» اگر چه كار خوبي است اما متاسفانه عدهاي مبارزه با نفس را مبارزه با اين خود (خود واقعي) هم انگاشتند مثلا نفسي كه خواهان آبرو را كاري كردند تا بيآبرو شود! عدهاي از صوفيه به نام ملامتيه به همين بهانه، حاضر شدند كه ديگران شخصيت و كرامت آنها را لگدمال كنند! آنها براي مبارزه با غرور، تظاهر به فسق و فجور ميكردند! در صورتي كه اسلام با همه اينها مخالف است و اميرالمومنين علي (علیه السلام) ميفرمايد: «عز المومن غناه عن الناس»(3)
2. در رياضتهاى الهى، قصد و انگيزه الهى است؛ ولى معلوم نيست در رياضت هاي غيرشرعي چنين هدفى دنبال شود. پس فرق ديگر مربوط به انگيزه و هدفى است كه در رياضت دنبال مى شود. اگر از مرتاض سؤال شود انگيزه و هدف تو از اين عمل چيست، ممكن است بگويد: براى تقويت روح، يا به جهت تقويت اراده، يا به دليل اينكه بتوانم توانايى به دست آورم. اما نخستين شرط روزه اين است كه روزهدار، بايد نيّت و قصد «قربت» كند: «انما الاعمال بالنّيات»(4)
3. تفاوت ديگر در بكارگيرى محصولات و نتايج رياضت است. يك انسان مؤمن - كه در قالب عمل به احكام الهى به كمالاتى دست مى يابد هرگز حاضر نيست از اين كمالى كه به دست آورده، سوء استفاده كند و در راه حرام، آن را به كار گيرد. اما مرتاض ممكن است در اثر رياضت، توانمندى هايى به دست آورد و در راه غيرصحيح و غيرمشروع از آن استفاده كند.
ن ـ) برخي از بزرگان وادي معرفت، رياضت را داراي چهار ركن اساسي دانسته اند:
1.سكوت: يعني بسته شدن هم زبان، لب و دهان انسان از ياد هر كس و هرچيزي كه غير از خدا باشد و نيز سكوت دل كه به آن جز ياد خدا امري راه نيابد. سكوت زبان از مدارج اهل دل است و سكوت دل از صفات مقربين واهل كشف وشهود.
2.عزلت يا گوشه گيري از هياهوي دنيا: عزلت مايه سكوت سالك است. در اين مرتبه است كه سالك از خلط و آميزش و موانست و معاشرت با مردم بيخبر خودداري مي كند و در حال خلوت به دنيا و مافيها وقعي نمي گذارد.
3.گرسنگي (صوم؛ روزه): براي تسلط بر نفس شهواني و قواي حيواني، گرسنگي بهترين توشه هر رهروي است. پرخوري دليل بر دوري و محروم شدن از انوار الهي و بي نصيب ماندن از خير و بركت است.
گرسنگي، خشوع و خضوع، مسكنت و احساس فقر و سكون و آرامش را به همراه مي آورد و رقت وصفا را در سالك برمي انگيزاند و موجب مي گردد كه به اخلاق الهي متخلق گردد. گرسنگي بايد با همت مردانه سالك توام باشد چه در غير اين صورت ثمري ندارد.
4.بيداري (يقظه): بيداري مايه خودشناسي است كه مقدمه خداشناسي است و هر گاه سالك از هياهوي مردم دنيازده دوري گزيد و به خدا مشغول شد و هنگاميكه غفلت زدگان به خواب فرو مي روند، بيداري كشيد و اركان رياضت را به جا آورد، از دايره محدود بشريت خارج مي شود و به عالم ملكوت راه مي يابد. بيداري بر دو نوع است يكي بيداري دل و ديگري بيداري چشم.
و.) اهداف رياضت شرعي
«رياضت» براي به دست آوردن سه هدف است
1. دوركردن غير حق از سر راه: هدف اول از رياضت، اين است كه عارف، براي رسيدن به حق، هر گونه مانعي را از بين ببرد كه در اصطلاح «تزكيه» يا «تخليه نفس» ناميده مي شود؛ يعني بايد تلاش كرد تا هر آنچه كه غير از خدا در دل وجود دارد، از آن بيرون و دل را تخليه كرد.
2. مطيع ساختن نفس اماره: از آنجا كه انسان تركيبي از عقل و شهوت است، براي اينكه بتواند بدون مزاحم و مانع، به سوي خدا سير كند، بايد كاري كند كه نفس اماره را مطيع و تسليم نفس مطمئنه سازد. در نتيجه، نفس شيطاني را تحت امر و اختيار نفس رحماني قرار دهد.
3. لطيف و رقيق كردن روح: يعني انسان به كمك اين دو مورد ياد شده، با زهد در عمل و حضور قلب در عبادت، روح خود را براي قبول انوار الهي آماده سازد
خلاصه سخن
هر چند از راه هاي غيرديني، مثل روش: «يوگا» يا «مرتاضي» انسان مي تواند به بعضي از تواناييهاي روحي دست يابد، ولي اين نوع تواناييها موجب معرفت، كمال و تقرب به خداوند نمي گردد؛ زيرا مقصود از رياضت شرعي و ديني آن است كه انسان، برخلاف هواها و خواسته هاي نفساني خويش عمل كند و نفس خود را به اطاعت خداوند وادار سازد.
مقصود از اين نوع رياضتها (يوگا و مرتاضي) معمولاً براي تشخص، جلب توجه مردم به سوي خود و يا ارتزاق مي باشد، لذا اين نوع رياضتها، نوعي پيروي از هواي نفس و دوري از خداوند است، ولي در مقابل، از راه رياضتهاي شرعي مي توان به بالاترين درجه كمال و معرفت و در نتيجه، تقرب به خداوند نايل گشت. (5)
بنابراين، اكثر رياضتهاي مرتاضانه از نظر شرعي حرام مي باشند. عرفاي حقيقي رياضتي جز انجام واجبات و ترك محرّمات و عمل به مستحبّات و ترك مكروهات ندارند. زماني به آقا سيّد علي قاضي عرض شد: فلان مرتاض هر روز فقط يك بادام مي خورد. ايشان فرمودند: وي از سختي به آساني پناه برده. گفتند: چگونه؟ فرمود: اگر مي تواند، يك روز گناه نكند.
اين جمله ي آن ولّي خدا بسيار عميق مي باشد. چون ماها سر تا سر عمرمان در حال گناه مي باشيم جز مواقعي اندك. چون اسراف از گناهان كبيره است؛ و با ارزشترين سرمايه ي انسان عمر است. پس آنكه لحظه به لحظه از عمر خود درست استفاده نمي كند، در بزرگترين متاع خويش اسراف مي كند. لذا اگر كسي بخواهد اصلاً گناه نكند، بايد حتّي يك ثانيه از عمر خود را هم صرف غير خدا نكند. علّامه حلّي فرموده اند: من يازده سال با خواجه نصيرالدين طوسي زندگي كردم و در اين مدّت حتّي يكبار هم نديدم كه او كار مباحي انجام دهد.
شگفتا! اين مرد الهي نه تنها حرام و مكروه مرتكب نمي شده، حتّي كار مباح هم نمي كرده، بلكه هر چه مي كرده يا واجب بوده يا مستحبّ؛ يعني حتّي خوابيدن و خوردن او نيز براي خدا بوده است. سيّد احمد خميني فرمودند: پدرم حتّي آب هم كه دست فرزندانش مي دادند قربة الي الله بود.
يكي از مراجع نيز در مورد امام خميني(ره) و آية الله بهجت(ره) فرمودند: اين دو بزرگوار در عمر خود بازي نكردند.
ي) در اين باره مطالعه كتب ذيل راهگشا خواهد بود:
جهاد با نفس؛ امام خميني.
جهاد با نفس؛ شيخ حرّ عاملي.
پی نوشت:
1.شريف الرضي، محمد بن حسين،نهج البلاغة( للصبحي صالح)،هجرت، قم،1414 ق،ص417.
2. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد،غرر الحكم و درر الكلم،دار الكتاب الإسلامي،قم،1410ق،ص608.
3.جلوه هاي حكمت موضوع 146 ح .8
4.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار(ط- بيروت)،دار إحياء التراث العربي،بيروت،1403 ق،ج67،ص212.
5. ر.ك: اسد عليزاده اكبر، كسب تواناييهاي روحي از راه رياضت ، مبلغان ش 61.