چشم برزخی دختر دبیرستانی عشایر
تبهای اولیه
۱۳+-گروه فرهنگی / حوزه آئین و اندیشه۹۲/۰۵/۰۲ :: ۰۰:۴۳ در گفتوگوی مشروح با فارس بیان شدماجرای چشم برزخی دختر عشایر/ راهی که یک طلبه از دبی تا قم پیمود+تصاویرخبرگزاری فارس: ماجرای چشم برزخی دختر عشایر/ راهی که یک طلبه از دبی تا قم پیمود+تصاویر
مسئول گروه جهادی مروّجین مذهب درباره چگونگی طلبهشدن خود میگوید: پس از دانشگاه، شغل خوبی برای من در دبی امارات مهیا شده بود اما توصیه یک عالم ربانی مرا از این رو به آن رو کرد.
خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: یک طلبه وقتی وارد مدرسه علمیه میشود علاوه بر اینکه دغدغه کسب معارف الهی را دارد، همیشه در ذهن خود جهت تبلیغ بهتر دین به طرح ایده و برنامه میپردازد تا هنگامی که توانایی لازم نشر معارف را به دست آورد از آن بهره ببرد.
گاهی نیز برخی از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز که شیفته آموزش معارف اسلامی هستند، بعد از اتمام تحصیل و دریافت مدرک راهی مدارس حوزه علمیه میشوند تا بتواند هر چه بهتر در تبلیغ مثمر ثمر واقع شوند و با رفتن داوطلبانه به مناطق محروم علاوه بر ترویج و تبلیغ دین در کارهای عمرانی، بهداشتی و فرهنگی با چند تیر یک هدف را نشانه بگیرند.
حجتالاسلام محمد رضایی شریف آبادی یکی از مبلغان فعال در مناطق محروم کشور به خصوص در مناطق جنوبی کرمان است که بار همت را بر دوش نهاده است که علاوه بر نشر معارف در عمرانی آن مناطق نیز سهیم باشد.
وی هماکنون معاون تبلیغ مدرسه معصومیه(س) و مسئول گروه جهادی مروّجین مذهب است.
پیش از این خبرگزاری فارس، گفتوگوهایی با مبلغان مناطق محروم نظیر «روایت یک مبلغ از فقر معیشتی و مذهبی در مناطق کپرنشین+تصاویر»،«از جادههای صعبالعبور تا استفاده از راپل برای تبلیغ دین+عکس»،«کوهنوردان خارجی از حضور یک روحانی در بام آفریقا تعجب میکردند» و «طلبه کوهنوردی که کلیمانجارو را فتح کرد+تصاویر» منتشر کرده است.
راهی که یک طلبه از دبی تا قم پیمود
*در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید چگونه شد که به درس حوزه علاقهمند شدید؟
- متولد تهران هستم و مادرم اصالتاً شمیرانی است، 9 ساله بودم که همراه با خانواده به استرالیا رفتیم، زیرا پدرم در بورسیه دکتری استرالیا پذیرفته شده بود و به همین خاطر شش سالی را در سیدنی استرالیا سپری کردیم، پدرم هم اینک استاد دانشگاه الزهرا و رئیس دانشکده علوم تربیتی الزهرا است.
پس از اتمام تحصیلات پدرم به ایران برگشتیم و در این زمان در مقطع اول دبیرستان بودم و بعد از دیپلم در رشته محیط زیست دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال قبول شدم و بعد از دریافت مدرک لیسانس عازم سربازی شدم.
تا این زمان اصلاً درباره طلبه شدن فکر هم نکرده بودم، هر چند که اهل هیئت و منبر بودم، اما چند ماهی که مانده بود سربازیام تمام شود، لطف خدا خیلی عجیب و غریب شامل حالم شد، این در شرایطی بود که شغل خوبی برای من در دبی امارات مهیا شده بود.
و آن این بود که یک عالم ربانی به صراحت به من گفت که باید طلبه شوم و روی صحبت ایشان امری بود.
*نام این عالم ربانی را میگویید؟
- آیتالله کاظمی، ایشان خیلی ناشناخته هستند، یک عالم باتقوایی هستند، به هر حال با یک جمله دل من را از این رو به آن رو کردند، بالاخره همین جمله کاری کرد که از دبی رفتیم قم و حوزه علمیه معصومیه!
*چرا حوزه علمیه معصومیه را انتخاب کردید، دلیل خاصی داشت؟
- یکی از شرایط ورود به مدرسه معصومیه قم، داشتن حداقل مدرک لیسانس از یکی از دانشگاهها است، این مدرسه هم اینک گنجایش 1200 طلبه را دارد، در این حوزه طلبههایی با مدرک لیسانس، کارشناسی ارشد، دکتری، پزشک و دندانپزشک داریم.
توزیع بیش از 30 هزار کتاب کتاب توضیح المسائل در مناطق محروم
*چگونه شد که پای شما به تبلیغ در مناطق محروم باز شد؟
-با مشورتی که با یکی از مراجع بزرگوار، بعضی علما و اساتید کردم، به مناطق محروم جهت تبلیغ در جنوب کرمان به صورت خودجوش و تنهایی رفتم و خداوند توفیق داد که در همان ابتدا در 30 مدرسه با جمعیتی بالغ بر 3 هزار نفر سخنرانی داشته باشم و پس از بازگشت بنا بر درخواست آنها به همین تعداد کتاب رساله توضیح المسائل را برایشان ارسال کردم.
با این وجود بعد از تشکیل گروه جهادی مروجین مذهب و طی فعالیت تبلیغی چندین ساله 30 هزار کتاب توضیح المسائل در مناطق محروم توزیع و هدیه داده شده است، البته باید گفت که این کتابها با انتخاب خود دانشآموزان تهیه شده است و هیچ اجباری در کار نبوده است، بلکه مهم برای ما آن بود که با احکام دین آشنا شوند و با انتخاب خودشان مرجع تقلیدشان را برگزینند.
*سطح تحصیلات حوزوی شما به چه میزانی است؟
- مشغول سطح یک هستم که همان مقدمات و لمعتین است.
* اشاره داشتید که برای تبلیغ به جنوب کرمان رفتید، رفتار مردم با شما چگونه بود، آیا استقبال میکردند؟
- جنوب کرمان از نظر وسعت خیلی مکان بزرگی است، در این منطقه به علت نبود روحانی ثابت مردم نسبت به احکام و معارف دین اطلاع ندارند و خیلی تشنه فراگیری هستند، یک نمونه عرض کنم برای سخنرانی به یک مدرسه دبیرستان رفتم که 200 دانش آموز پسر داشت، در کل زمان سخنرانی این تعداد دانشآموز ساکت نشسته بودند و با دقت گوش میدادند در حالی که توقع میرفت که شلوغ کنند و آرام و قرار نداشته باشند، در روستاها هم وضع به همین منوال هست، به طوری که هنگام قصد ترک روستا را داریم میبینیم که مردم گریه میکنند که چرا میخواهید بروید؟
یک مبلغ چگونه وارد محیط تبلیغی میشود
*برای تبلیغ به کدام مناطق کشور رفتید؟
-کردستان، کرمانشاه، آذربایجان غربی، گیلان ولی بیشتر جنوب کرمان بوده است، منطقه جنوب کرمان خیلی وسیع است، هفت شهرستان جنوب کرمان با بیش از 200 روستا که خودم شخصاً به این مناطق رفتم و تبلیغ کردم.
*برای اینکه به منطقهای ورود داشته باشید، از قبل هماهنگ میکنید؟
- نه! اصلاً نیازی نیست، مردم آن چنان علاقهمند هستند که نیازی به معرفی نیست، هر طلبه و روحانی به آنجا برود، مردم سریع یک منزلی را مهیا میکنند، مسجد هم که آماده است و جمعیت آماده و تشنه کسب معارف الهی است.
*چه کارهایی را معمولاً در زمان تبلیغ انجام میدهید؟
از آنجایی که جنوب کرمان یکی از محرومترین نقاط کشور است، طی سه سال گذشته توانستیم 70 جهیزیه را به کمک خیرین به نیازمندان اهدا کنیم، این در شرایطی بود که برخی از افراد سه تا چهار سال از زمان عقدشان گذشته بود و نتوانسته به خانه بخت بروند.
همچنین کسانی بودند که در خانهشان یخچال نداشتند و برای یک آب خنک خوردن باید مزاحم همسایهشان میشدند، در شرایطی که دمای هوای منطقه در بیشتر اوقات تابستان به بالای 50 درجه میرسد، در این مناطق مسجد ساختیم، مساجد نیمه ساخت را کامل کردیم، همچنین پزشکان متخصص را آنجا بردیم.
در برخی مناطق با وجود اینکه دارای 90 هزار سکنه هستند ولی یک پزشک متخصص وجود ندارد و تنها چند پزشک عمومی هست، به همین خاطر با برخی پزشکان متخصص و فوق تخصص هماهنگ کردیم و چند بیمار را برای درمان به تهران آوردیم، یکی دیگر از کارهای ما رسیدگی به ایتام منطقه است.
* اشاره داشتید که منطقه جنوب کرمان خیلی وسیع است، برای تبلیغ در مسافتهای دور برنامهریزی خاصی داشتید، مثلاً فقط از صبح تا شب در منطقه بودید یا شب را در همان محل میگذرانید؟
- البته روستاهایی که از مرکز شهرستان دور است، مجبور هستیم که شب آنجا بمانیم که گاهی 170 کیلومتر از مرکز شهرستان فاصله دارند، برخی روستاها تنها 10 تا 20 خانوار هستند که مجبوریم که مهمان مردم خوب آن روستا باشیم، ولی اگر نزدیک به مرکز شهرستان باشد، شب به مرکز شهرستان بر میگردیم.
*یک مبلغ در طول حضورش در منطقه چه کارهای تبلیغی انجام میدهد؟ آیا صرفاً به اقامه نماز جماعت میپردازد؟
- برگزاری نماز جماعت و بیان احکام آسانترین کار ماست، در همین راستا به برگزاری کلاسهای مختلف قرآن، احکام، آموزش نماز، حلقههای معرفت در مسجد و کلاس عقاید معرفتی مبادرت میورزیم.
* غیر از این فعالیتها به چه کارهای دیگری اقدام میکنید؟
- طلبههایی هستند که کارهای عمرانی میکنند، از ساخت مسجد گرفته تا احداث سرویسهای بهداشتی، همچین سر زدن به خانواده شهدا و ایتام، عیادت از افراد مریض و سر زدن به خانواده آنها از جمله کارهای تبلیغی است، باید توجه داشت که محیط تبلیغ به اندازهای وسیع است که از صبح تا شب کار هست.
حضور جوانان فوتبالی یک روستا در مسجد
* از دوران تبلیغ خودتان خاطرهای را مطرح میکنید؟
- برای تبلیغ به روستایی رفتم که پشت کوه بود و 10 کیلومتر جاده خاکی داشت، میزبان ما یک پیرمردی بود که گفت جوانهای روستا به نماز نمیآیند، یک روز برای تماشای بازی فوتبال جوانان به محل بازی آنها رفتم که مقداری از محیط روستا دور بود، جاده خاکی بود و هوا بسیار گرم!
جوانها که از دور میدیدند که حاج آقایی از دور دارد میآید، تعجب کرده بودند و همین طور به بازی خودشان ادامه میدادند، من هم یک بیست دقیقهای بازی آنها را تماشا کردم، فهمیده بودند که من فقط برای تماشای فوتبال رفتم و برای موعظه به آن محل نرفتهام!
بعد از مدتی به یکی از جوانها گفتم که میتوانی یک دقیقه بچهها را جمع کنی، از آنجایی که بیست دقیقه بود در محل ایستاده بودم و راه نسبتاً طولانی را طی کرده بودم، خیلی سریع جمع شدند، در این موقع یک حدیث گفتم و رو به آنها گفتم: امشب مسجد بیایید اگر به شما بد گذشت، دیگر نیایید!
اتفاقاً آن شب به مسجد آمدند و من هم نماز مختصری خواندم و یک سخنرانی کوتاه بعد از نماز کردم، چون هوای مسجد از محیط بیرون گرمتر بود، به بیرون مسجد رفتیم و مشغول صحبت شدیم و گل گفتیم و گل شنیدیم، بحثی از مسائل دینی نکردم، مگر اینکه خود آنها سؤالی را میپرسیدند.
متوجه شده بودند که این حاج آقا با حاج آقا قبلی که فقط روی منبر میرفته فرق دارد! خلاصه با آنها رفیق شدیم، حتی یک روز تفریحی به اطراف روستا نزدیک سد رفتیم و در آن محل با بچهها شنا کردیم، بعد هم تکلیف کردیم که بچهها وضو بگیرند که به جز یک نفر بقیه اشتباه وضو گرفتند، همان تفریح ما باعث شد که بچهها وضو را یاد بگیرند، این یکی از بهترین خاطره ماست.
ماجرای چشم برزخی که یک دختر محجبه عشایری به دست آورده بود
خاطره خوب دیگر بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
......متن کامل
چشم برزخی واقعا راسته؟
یعنی هر کی این خصوصیت را داشته باشه مردم را به شکل حیوان یا به شکل فرشته اینا میبینه؟
چشم برزخی واقعا راسته؟
یعنی هر کی این خصوصیت را داشته باشه مردم را به شکل حیوان یا به شکل فرشته اینا میبینه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر همه اسکدینی ها
حضرت آیت الله سید عبدالکریم کشمیری که مرقدشون کنار مرقد علامه طباطبایی در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها واقع هست، در اوائل جوانیشان که در نجف بودند، چشم مثالیشان باز شده بود و مانند همین حکایتی که در این تاپیک مطرح شده بود، صورت برزخی و مثالی افراد را تشخیص میدادند؛ در یک زمانی یکی از اساتید فن از هندوستان به نجف آمده بود و جناب کشمیری به محضرشان شرفیاب شد در آنجا از ایشان درخواست کرد که کاری کند که این چشم را از وی بگیرند زیرا با دیدن پی بردن به بواطن افراد؛ خصوصا آشنایان و نزدیکان، متأذی میشده و در رنج و زحمت قرار میگرفته؛ ایشان هم یک نسخهای برای ایشان تجویز میکند و مرحوم کشمیری هم با عمل به آن، از این مسأله راحت میگردند.
از این ماجرا و ماجراهای مشابه میتوان به دو مطلب پی برد:
مطلب اول این که هر حقیقتی در این جهان، به وزان عوالم دیگر، دارای نحوه وجود خاصی میباشند؛ البته از میان عوالم بالایی، تنها عالم مثال (عالم مثال منفصل)، برخوردار از شکل و صورت است و بالاتر از عالم مثال، فاقد صورت و شکل میباشد. از آن جا که ملکات و اعمال، شکل دهنده حقیقت برزخی و مثالی ما انسانها میباشند و از طرفی هر یک از ملکات حسنه و سیئة دارای صورت برزخی ویژه میباشند، پس اینچنین نیست که صورت برزخی ما انسانها، همان شکل و صورت جسمانی ایی باشد که در دنیا دارای آن هستیم بلکه چه بسا، این صورت، در اثر رذائل و ملکات بد اخلاقی و یا فضائل و ملکات خوب اخلاقی، دستخوش تغییر گردد.
مطلب دوم، این که برخی از انسانها در اثر انجام ریاضات و عمل به فرائض و قرار گرفتن در وادی سیر و سلوک، قادر به ارتباط و اتصال با عالم مثال منفصل شده، از احوال و کیفیات صور برزخی با اطلاع میگردند. .
نمونههای تاریخی مثبت این امر میباشند.
به عنوان نمونه،
سلام استاد حافظ گرامی
راه تشخیص چشم برزخی از شیزوفرنی چیست؟ چطور فرد می تونه مطمئن بشه که دچار توهم نشده؟
ماجرای چشم برزخی که یک دختر محجبه عشایری به دست آورده بودخاطره خوب دیگر بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
سلام
بنده اصل وجود چشم برزخی رو انکار نمیکنیم اما این جور داستان ها هر چند وقت ی بار ساخته میشه و به نظرم هیچ اعتباری نداره
سلام
در وجود داشتن چنین اموری هیچ شک و شبهه ای نیست !
ولی
در این زمانه ما
بشنو و باور نکن !!!!!!!
تحت هیچ شرائطی !
پ.ن
ساده بودن به خودی خود بد نیست !
اما
ساده لوح بودن یعنی سوژه شدن است . به دست آدمها زرنگ و زبل و خنده !! !
ایشان هم یک نسخهای برای ایشان تجویز میکند و مرحوم کشمیری هم با عمل به آن، از این مسأله راحت میگردند.
سلام.
چه کاری رو به آقای کشمیری توصیه کردند؟
سلام
چند سال پیش مردی را در تلویزیون نشان دادند که دست به سیمهای برق شهری میگذاشت ولی برق او را نمیگرفت. اما چنین چیزی به وضوح غیر قابل قبول است ولی چه طور گزارش از او تهیه کرده بودند و در اخبار نشان دادند خدا میداند. پس به صرف گزارش یک خبرنگار نمیشود همه چیز را واقعی دانست.
به علاوه چگونه میشود چنین ادعاهایی را ثابت کرد. آیا به صرف این که کسی ادعایی کرد و توصیفی کرد میشود به حرف او اطمینان کرد؟
به یاد دارم شاید بیش از 20 سال پیش در شهری برخی روی کاغذهایی ادعای عجیبی مینوشتند و در سطح شهر مخفیانه پخش میکردند مثلا این که اگر فلان کار را نکنید بلایی آسمانی بر سر شما فرود میآید. مسلماً سادهلوحانی هم پیدا میشدند که این حرفها را (که واقعا ماهرانه نوشته شده بودند) باور کنند. در هر حال، عدهای شاید به اهدافی ادعاهایی خلاف واقع بکنند و الله العالم.
سلام من هم همین سوالو دارم چون دقیقا همچین شخصی باهمین سن پیش من هست چطور از شیطانی والهی و همین شیزوفرنی تشخیصشون بدیم
باسمه الحق
سلام من هم همین سوالو دارم چون دقیقا همچین شخصی باهمین سن پیش من هست چطور از شیطانی والهی و همین شیزوفرنی تشخیصشون بدیم
عرض سلام و ادب
خواهرم شیزوفرنی علائم عمومی دیگری غیر از توهم دارد.
مثل اختلال در تفکر صحیح و توانایی ارتباط با دیگران،عدم مدیریت احساس
کاهش حافظه و عدم تمرکز ......
در حالیکه چشم برزخی ناشی از پرهیزگاری و تقوا بخصوص رعایت حلال و حرام در لقمه است
اگر کسی حتی مبتلا به لقمه ی شبهه ناک هم باشد چنین مقامی نصیبش نمی شود
همینطور چشم برزخی محصول معرفت است و یکی از آثارش هم اطلاع از ملکوت اشیاء و اشخاص است.
بنابراین بیماری مذکور تناسبی با کرامت مورد بحث ندارد.
سلام.
چه کاری رو به آقای کشمیری توصیه کردند؟
ایشان مأمور شدند مقداری گوشت گاو را کباب کرده در حیات خانه بر روی منقل کباب کند تا با رساندن بوی کباب به شامه همسایهها، چشمشان دچار حجاب گردد. و ایشان با انجام این کار به مطلوب خویش رسید.
باسمه الغفار
ایشان مأمور شدند مقداری گوشت گاو را کباب کرده در حیات خانه بر روی منقل کباب کند تا با رساندن بوی کباب به شامه همسایهها، چشمشان دچار حجاب گردد. و ایشان با انجام این کار به مطلوب خویش رسید.
یا حسرتی علی ما فرطتُ فی جنب الله!!!
سلام من هم همین سوالو دارم چون دقیقا همچین شخصی باهمین سن پیش من هست چطور از شیطانی والهی و همین شیزوفرنی تشخیصشون بدیم
شاید شما به این راحتی ها نتوانید در مورد دیگران صحیح را از سقیم و نادرست تشخیص دهید اما به صورت کلی این امور از اموری اند که از آسیب جنس قلابی در امان نیست لذا خیلی جای احتیاط بوده و به این راحتی ها نمیتوان هر حرفی را باور کرد در عین حال که به همین راحتی ها نمی توان رد کرد.
به صورت کلی یک دسته از این مسائل، حق اند و بر طریق حق جاری اند؛
اما اصناف دیگری از این مسائل اند که به قول جناب قیصری (شارح فصوص الحکم که از کتب ابن عربی میباشد) در اثر بیماری مالیخولیا که عارض بر قوه متخلیه گشته، حاصل میگردند. در حقیقت، گاهی اوقات قوه متخیله از قوای وهمیه که مدرک معانی جزئی میباشد متأثر گشته و صوری مناسب با معانی وهمیه در او ایجاد میگردد که گاهی به سبب سوء مزاج دماغی بوده که همان مالیخولیا است و حتی گاهی به سبب توجه شدید نفس به وسیله قوه وهمیه به ایجاد صورتی از صور است که این مورد اخیر را نمیتوان مالیخولیا نام نهاد اما در اثر حب شدید و تمرکز شدید، این حالت حاصل میشود مثل کسی که صورت محبوب غایب را با تخیل خویش در نظر گرفته و آن را مشاهده میکند.
نکتهی قابل ذکر این که الزامی نیست که در این گونه امور شخص دارای مقامات معنوی و روحانی باشد، بلکه همانطور که ذکر شد در اثر تمرکز شدید قوه متخیله نیز ممکن است حاصل شود.
این بحثی که این تاپیک به منظور آن منعقد شد یک مقامی است که همانطور که جناب حبیبه هم اشاره کردند، صاحب آن، از ملکوت اشیاء و اشخاص مطلع میگردد.
مثلا آیت الله بهاء الدینی به فرزندشان در مورد مردمی که بدون اجازه در باغ و زمین مردم در حال تفرج بودند، فرموده بودند، اینها بر روی آتش آند. در حقیقت، باطن برزخیِ عمل این دسته را مشاهده کرده بودند. و الا به صورت ظاهر اینان، بر روی چمن و در کنار گل و درختان بودند.
این مقام، از جنس یک فهم است. همانی که خداوند میفرماید: «من یتق الله یجعل له فرقانا».
این مقام از جنس «المؤمن ینظر بنور الله» است.
عد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد.
سلام
این جریان نشان می دهد که اگر دینداری همراه با پاکی روح باشد چه آثار شگرفی خواهد داشت
عمده تلاش شیطان برای از بین بردن این پاکی است
یا علیم
سلام
از آنجا که چشم باطنی یک موهبت الهی است و هر موهبتی هم در پس آن یک امتحان الهی وجود دارد آیا ممکن است چشم برزخی نیز وسیله امتحان برای شخص دارنده باشد؟
بله اگر این قدرت ها باعث تکبر بشه
البته فکر نکنم کسی که تکبر داشته باشه چشم برزین هم داشته باشه چون لدنی است
بلکه بتونه برون فکنی هاله بینی خوندم ذهن دیگران طی الارض و رو داشته باشه