جمع بندی چند سوال تفسیری
تبهای اولیه
پرسش:
چرا خداوند برای بیان حکایات درقران از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوال میکند که آیا فلان حکایت به تو رسیده است؟ و این که خداوند درسوره ق به قرینه انسان گناه کار همان شیطان میگوید در نزد من جدال مکنید مگر همین الان ما نزد خدا نیستیم که آن روز خواهیم بود.؟
پاسخ:
پرسش شما دارای دو بخش است. ابتدا پاسخ بخش اول بیان می شود:
خدای متعال در ضمن آیات متعددی رسول گرامی را با جمله «هَلْ أَتاكَ» خطاب میکند. و البته این خطاب به معنای استفهام اخباری و تاکیدی است، نه استفهام انکاری.
پس مقصود از این دست خطاب، نوعی تقریر، تایید و به تعبیر دیگر تحکیم دانستنی سابق است. در عرف ما انسانها نیز این گونه محاوره رایج است به فردی که از قبل در جریان ماجرایی بوده و الآن می خواهیم آن را دوباره بازگویی کنیم می گوییم «مگر نمی دانستی!» یا «مگر خبر نداشتی!» یعنی تو که خبر داری! پس اکنون بر مبنای همان دانسته ات به تو تاکید می کنم. در تفاسیر مختلف به فراخور هر آیهای که این جمله در آن ذکر شده، توضیحی آمده است:
1- استفهام در اين جمله براى تقرير است، و مقصود از" حديث" داستان است.(1)
2- اين كه فرمود:" هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى" هر چند استفهام است، اما منظور از آن ترغيب شنونده است به اين كه اين داستان را خوب گوش بدهد، (مثل اين كه خود ما وقتى مى خواهيم خبر مهمى به طرف مقابل خود بدهيم و او خوب گوش بدهد، در آغاز مى گوييم هيچ خبر دارى؟) و اين خطاب به رسول خدا (صلوات الله علیه) تسليت خاطر آن جناب و انذار منكرين است، چون در آن، سخن از عذاب هم رفته، و نيز اتمام حجت است. اين نوع از استفهام، منافاتى با اطلاع قبلى شنونده از داستان ندارد. براى اين كه منظور اين نيست كه به راستى و حقيقتا داستان را به اطلاع شنونده برساند، بلكه منظور اين است كه او را متوجه آن (موضوع) کند.(2)
3- هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ" اين جمله استفهامى است، اما نه به منظور پرسش جدى، بلكه به منظور مهم جلوه دادن مطلب،و مراد از كلمه" غاشيه" روز قيامت است.(3)
4- اين آيات با تعبير لطيف و جذابى اين چنين مى گويد: آيا خبر موسى به تو رسيده است.؟! "وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى" بديهى است اين استفهام براى كسب خبر نيست كه او از همه اسرار آگاه است، بلكه به تعبير معروف اين" استفهام تقريرى" و يا به تعبير ديگر استفهامى است كه مقدمه بيان يك خبر مهم است. همان گونه كه در زبان روزمره نيز هنگام شروع به يك خبر مهم مى گویيم آيا اين خبر را شنيده اى كه ...؟(4)
و اما در باره بخش دوم پرسش شما بیان این نکته مناسب است: به تعبیر قرآن خدای متعال عالم غیب و شهادت است یعنی به همه جزییات نظام هستی آگاه است. «هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيم»؛ او خدايى است كه معبودى جز او نيست، داناى آشكار و نهان است، و او رحمان و رحيم است.(5) با این حساب همه عالم نزد خدا است و همه موجودات از دیدگان بصیرش غایب نیستند. آن گونه که حتی ذرات هستی نزد خالق متعال حضور دارند. آن روز نیز نزد خدا هستیم هم چنان که امروز هم نزد خدا هستیم.
اما نزد خدا بودن در آن روز به معنای بی فایده بودن مجادلات و مخاصمات در آن هنگامه خاص است. "لدیّ" یعنی "قیامت" خدای متعال خطاب می کند که این جا و اکنون نزد من مخاصمه نکنید. زیرا که وقتی که در دنیا بودید، به شما هشدار داده بودم. این مجادلات شما نزد من دیگر هیچ سودی ندارد. چون از قبل به شما در دنیا اخطار داده بودم. پس نزد من خصومت نکنید و گناه تان را به گردن هم نیندازید که فایده ای ندارد.
با تبیین معنای آیه مشخص شد مقصود از آن حضور، حضور هستی و هر آن چه هست، نیست تا موجب شبهه یا اشکال شود مگر ما از ابتدای آفرینش نزد خدا حاضر نبودیم که حالا نزدش حاضر شدیم.!
و اما در تفاسیر این موضوع تبیین شده است:
1- قالَ الله «لا تَخْتَصِمُوا لا يخاصم أحدكم الآخر لَدَيَّ الآن فلا يفيد الاختصام وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ على أن من كفر فجزاؤه النار».(6)
2- «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ» (یعنی) در آخرت در پيشگاه من بعضى از شما با بعضى دشمنى نکنید. چرا كه در خصومت شما با هم، فايده اى نيست. در حالى كه من پيش تر به زبان پيامبرانم شما را بيم داده بودم.(7)
_____________
(1) طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر ،قم، انتشارات اسلامی، سال 1374ش، چاپ پنجم، ج14، ص 190.
(2) همان، ج 20، ص 304.
(3) همان، ج 20، ص 456.
(4) مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، سال 1374 ش، چاپ اول، ج 13، ص 167.
(5) حشر/ 22.
(6) حسینی شیرازی، سید محمد، تبيين القرآن، لبنان، بیروت، انتشارات دار العلم، سال 1423 قمری، چاپ دوم، ص 533.
(7) گروه مترجمان، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مشهد، انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، سال 1377 ش، چاپ دوم، ج 6، ص 114.