جمع بندی چگونه باور و ایمان مان را به اسلام قوی کنیم؟
تبهای اولیه
چگونه باور و ایمان مان را به اسلام قوی کنیم؟
سلام
چطور میشه باور و ایمانمون رو به اسلام قوی کنیم؟اونم تو این دنیا که روزانه تفاسیر گوناگونی از اسلام میشه؟؟
من جوانی هستم که محب اهل بیت و دین اسلامم،اما بسیار مورد غفلت قرار میگیرم..بارها به جنگ با خودم رفتم،بارها بین عقل و اعتقاداتم بین دو راهی موندم..
من فردی اهل تفکر هستم..اما الان دچار سرگردانی شدم..لطفا منو راهنمایی کنید
برچسب:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
چطور میشه باور و ایمانمون رو به اسلام قوی کنیم؟اونم تو این دنیا که روزانه تفاسیر گوناگونی از اسلام میشه؟؟ من جوانی هستم که محب اهل بیت و دین اسلامم،اما بسیار مورد غفلت قرار میگیرم..بارها به جنگ با خودم رفتم،بارها بین عقل و اعتقاداتم بین دو راهی موندم.. من فردی اهل تفکر هستم..اما الان دچار سرگردانی شدم..لطفا منو راهنمایی کنیداینکه در خصوص اعتقاداتتان دغدغه داشته و به دنبال تقویت آنها هستید بسیار در خور تحسین و ستایش است. همانطور که اشاره فرمودید تقویت ایمان با توجه به این گستردگی تفاسیر و همچنین هجمه های ضد دین دشوار شده است و در این خصوص تردیدی وجود ندارد، اما طبیعتا با دشوارتر شدن شرایط، تلاش ها و مجاهدت ها را باید بیشتر و بیشتر کرد. سه نکته به شما توصیه میشود: نکته اول: یک سیر مطالعاتی برای خودتان تبیین کنید، چون آنچه که مایه تقویت ایمان انسان می شود در گام اول علم و آگاهی است، و این را می توانید با تکیه به آثاری که مورد تأیید علمای بزرگ اسلام است پی بگیرید. البته می توانید در این خصوص و ترسیم یک سیر مطالعاتی از آثار ساده به آثار پیچیده با یک کارشناس دینی مشورت کنید. لازم نیست هر روزز وقت زیادی برای آن بگذارید، بلکه اگر این مطالعات را آهسته و پیوسته پی بگیرید بعد از چند سال خواهید دید که چقدر به لحاظ آگاهی پیشرفت داشته اید. نکته دوم: حتما باید با مشاورین دینی در ارتباط باشید، چون بالاخره انسان در هر عرصه ای که خودش متخصص نیست نیازمند مشورت با متخصصین آن رشته است. همانطور که برای انتخاب یک قطعه با کیفیت برای ماشینتان با مکانیک های معتبر مشورت می کنید، و برای درمان بیماری ها از پزشکان نظر می خواهید، در این عرصه هم انسان باید یک کارشناس دین را همواره در دسترس داشته باشد تا بتواند در هر لحظه ای که دچار ابهام و مشکل شد با او مشورت کرده و مشکلش را حل کند. نگذارید ابهامات در ذهنتان جمع شود، چون کثرت شبهات خودش از عواملی است که ذهن انسان را مشوش و مضطرب می سازد و اجازه تمرکز برای کشف حق را نمی دهد. هر مسئله ای را به صورت جدا با یک مشاور مطرح کرده و حل کنید. نکته سوم: سراغ سایت ها، شبکه ها و اشخاصی که دچار برداشت های انحرافی هستند نروید، چون اگرچه این اشکالات آنها پاسخ دارد اما بالاخره موجب تشویش ذهن شما شده و انرژی شما را می گیرد و از آنجا که القای یک مطلب ولو باطل به صورت مکرر نقش تلقینی دارد ممکن است به تردید و بدبینی منتهی شود. تشخیص حق لزوما در گرو مطالعه افکار باطل نیست، انسان با همان مطالعه دیدگاه حق که مبتنی بر ادله متقن عقلی و نقلی است می تواند حق را یافته و بدان پایبند باشد. به عنوان نمونه وقتی ما وجود خدا را با ادله متقن عقلی پذیرفتیم یعنی این ادله را کارآمد یافته ایم، در این صورت لازم نیست که برویم ادله ی خداناباوران و شبهه پراکنی های ایشان را هم بخوانیم. ما باید روش برداشت صحیح از متون دینی را با دلیل در کتاب های معتبر دینی بیابیم، وقتی این روش را یافتیم دیگر لزومی ندارد کسانی که از روش های دیگر رفته اند و برداشت های دیگری دارند را دنبال کنیم تا سردرگم شویم. چرا که بالاخره هر اندیشه ای ولو باطل برای تبلیغ خود از متخصصین مدد می گیرد، به همین خاطر مثلا کسی که خداباور است اگر برای تحقیق به سراغ سایت های خداناباور برود، مانند این است که یک انسان عادی به مناظره با یک متخصص ضد دین رفته است، طبیعتا اگرچه خدا بر حق است، اما نتیجه چنین مناظره ای شکست خداباوری در نگاه این انسانی است که تخصص لازم برای ورود به بحث را نداشته است. بنابراین اگر فقط به دنبال کشف حقیقت خودتان است، ذهنتان را درگیر سخنان مختلف نکنید. چون بالاخره هر کسی سعی دارد با ادبیات زیبا، و در قالب استدلال یا حتی مغالطه سخن خویش را به مخاطب تلقین کند و این کار را برای کسانی که تخصص ندارند دشوار می سازد. اما اگر روزی به سطح تخصص رسیدید و خواستید این عرصه را به صورت تخصصی دنبال کنید در این صورت می توانید همه اقوال را دیده و به نقد آنها بپردازید.
نتیجه اینکه فقط درمورد اسلام مطالعه کنید!
خب وقتی انسان فقط درمورد یک چیز مطالعه کند همان را هم میپذیرد! از شما انتظار نداشتم استاد "مسلم" عزیز
مگر میشود تنها درمورد یک تفکر تحقیق کرد؟ شاید اسلام بر حق نباشد! شما میگویید بر حق است و من میگویم نیست (فرضاً)
این را قبول دارم که نباید بدون مطالعه دقیق و بدون پشتوانه وارد دنیای شبهات شد چون دچار سردرگمی خواهیم شد
اما اینکه مطلقاً نباید نظرات مخالف را شنید را به هیچ وجه قبول ندارم
با سلام و احترام آقا رضای عزیز
نتیجه اینکه فقط درمورد اسلام مطالعه کنید! خب وقتی انسان فقط درمورد یک چیز مطالعه کند همان را هم میپذیرد! از شما انتظار نداشتم استاد "مسلم" عزیز مگر میشود تنها درمورد یک تفکر تحقیق کرد؟ شاید اسلام بر حق نباشد! شما میگویید بر حق است و من میگویم نیست (فرضاً)شاید سخن بنده در ابتدا ناپذیرفتنی به نظر بیاید اما این را تجربه چندین ساله بنده در امر پاسخگویی نشان میدند... ببینید اگر اعتقادی صحیح نباشد خود را در مطالعه استدلالی نشان خواهد داد، به عنوان مثال اگر من مسیحی باشم و برای کشف حقیقت بی طرفانه فقط آثار خود مسیحیت را بخوانم به بطلان آن پی خواهم برد، لازم نیست حتما کتاب های نقد مسیحیت را بخوانم. بنابراین آنچه که ما برای اثبات دین و یا رد آن نیاز داریم در مطالعه همان دین حاصل می شود، اما واقعا ورود به مطالعات بین الادیانی و دیدگاه های بی شمار، و فضای گسترده نقد این دین و آن دین که با مغالطات پیچیده، و تکنیک های روانشناختی در هم پیچیده شده کشف حقیقت را بسیار دشوار کرده و انسان را سردرگم میکند. کمتر غیر متخصصی است که وارد این گود بشود و بتواند سالم از آن خارج شود، من همه را توصیه به مطالعه منتقدانه ی دین خودشان می کنم، اگر دین خویش را بی طرفانه بر حق دیدند لازم نیست جای دیگری بروند، اما اگر دین خویش را بر حق نیافتند وارد این گود بشوند. چون محال است کسی نگرش انتقادی به دینش داشته باشد، و دینش بر حق نباشد اما با این حال بتواند او را قانع کند. به عنوان مثال من متعجب مانده ام که چرا مسیحیان و یهودیان در مورد سند متون مقدسشان اینقدر راحت از کنار عبور می کنند در حالی که هرگز این سند قابل اثبات نیست!
کمتر غیر متخصصی است که وارد این گود بشود و بتواند سالم از آن خارج شودفرد غیرمتخصص می تونه مطالعه کنه و اگر نگیم متخصص بشه، که در حد نیاز خودش اطلاعات کسب کنه. اتفاقا اگر با نظرات مخالفان آشنا باشه و بتونه همه رو با دلیل پاسخ بده میشه گفت که به شناخت درستی از دین رسیده. اما البته این راه سختیه و اگر سخت نبود ارزش نداشت. مشکل اصلی اینه که ما کتابی نداریم که به صورت جامع نظرات موافقان و مخالفان و پاسخهایی که به یکدیگر داده اند رو ذکر کرده. اکثر منابع جهتگیری دارند و از ذکر بعضی دیدگاههای طرف مقابل خودداری می کنند. وگرنه اگر چنین منبعی داشتیم نیازمند مطالعه نظرات مختلف نبودیم.
فرد غیرمتخصص می تونه مطالعه کنه و اگر نگیم متخصص بشه، که در حد نیاز خودش اطلاعات کسب کنه. اتفاقا اگر با نظرات مخالفان آشنا باشه و بتونه همه رو با دلیل پاسخ بده میشه گفت که به شناخت درستی از دین رسیده. اما البته این راه سختیه و اگر سخت نبود ارزش نداشت.بله بنده هم با آگاهی از نظرات مخالفین با نقد آنها مخالف نیستم، قطعا چنین ایمانی مستحکم تر خواهد بود. اما مراجعه به منابع و سایتها برای چنین آمادگی ای را راه درستی نمی دانم، چون مراجعه به این منابع و سایت ها حداقل با شرایطی که امروزه وجود دارد مثل رفتن به مناظره با متخصصین ضد دین است. اگر آنکه انسان در کنار یک متخصص این مسیر را بپیمیاید، یا از طریق متون دینی با ددگاه های مخالفین و نقدهای آنها آگاه شد. در غیر این صورت ممکن است برای دستیابی به ایمانی قوی تر، همین ایمان را هم از دست بدهد.
اگر اعتقادی صحیح نباشد خود را در مطالعه استدلالی نشان خواهد داد
ورود به مطالعات بین الادیانی و دیدگاه های بی شمار، و فضای گسترده نقد این دین و آن دین که با مغالطات پیچیده، و تکنیک های روانشناختی در هم پیچیده شده کشف حقیقت را بسیار دشوار کرده و انسان را سردرگم میکندسلام برادر عزیز استاد مگر تدبر در دینِ خودمان، نیاز به تخصص (لااقل تا حدودی) ندارد؟ مگر پیچیدگی ندارد؟ مثلاً من میخواهم درمورد دین خود فقط به شکل درون دینی تحقیق کنم. خب دین من میگوید خدا وجود دارد و من میخواهم بررسی کنم ادعای دین من صحیح است یا نه. دین برای من استدلالهایی میآورد مثل برهان نظم، علت و معلول و..... خب اینها پیچیدگی نیست؟ تخصص نمیخواهد؟ اگر نگوییم تخصص، لااقل مقداری اطلاعات نمیخواهد؟ مورد دیگر اینکه اعتقادات منطق ساز هستند. یعنی شما وقتی به چیزی اعتقاد دارید، احتمالش بسیار زیاد است که این اعتقادات، خود موجب شکلگیری منطق شما بشوند. بنا بر این تحقیق شما مبتنی بر همین منطق خواهد بود. در حالی که تحقیق صحیح زمانی شکل میگیرد که من دلیلی برای اشتباه بودن عقیدهام به ذهنم برسد یا به عبارتی منطق من به گونهای شکل گرفته باشد که درک گزارههای صحیح و غلط را بر اساس حقیقت جستجو کنم نه بر اساس عقاید خود که هنوز معلوم نیست درست باشند یا غلط مثلاً ما اعتقاد به وجود موجودی به نام "جن" داریم. در حالیکه خیلیها آن را خرافات میدانند و دلیلشان این است که چیزی فراتر از ماده وجود ندارد پس جن هم که موجودی فرامادی است امکان وجود ندارد. اما استدلال ما این است که فراماده وجود دارد، ماننده روح، فرشته و... پس خلق موجودی مانند جن چیز غیرممکنی نیست. در واقع منطق ما دو گروهِ موافق و مخالف خلقت جن، بر اساس اعتقاد ابتدایی ما شکل گرفته است. حالا همین حالت را برای یک مسیحی در نظر بگیرید. او میگوید حضرت عیسی(ع) پسر خداست، ما میگوئیم پسر خدا نیست چون خداوند زاد و ولد ندارد. اما مسیحیان طبق باور خود، چنین منطقی در ذهنشان شکل گرفته است. حالا اگر این مسیحی از بیرون چالشی برایش رخ ندهد، اصلاً برایش سوال پیش نمیآید که مسیح پسر خدا هست یا نیست، چون در باور او داشتن فرزند برای خدا امری ممکن و کاملاً طبیعی است.
با سلام آقارضای عزیز
حالا اگر این مسیحی از بیرون چالشی برایش رخ ندهد، اصلاً برایش سوال پیش نمیآیدتمام سخن بنده در رابطه با همین کلام شماست، بنده اعتقاد دارم این چالش لازم نیست حتما بیرونی باشد، بلکه می تواند درونی باشد اگر یک مسیحی نگرش انتقادی به اعتقاداتش داشته باشد با مطالعه منابع خودشان به بطلان چنین اعتقادی پی خواهد برد، نیازی به چالش بیرونی نیست. اینکه خداوند نمی تواند پسری داشته باشد، یا نمی تواند در انسانی حلول کند حتما در گرو مطالعه متون اسلام است؟ خیر، بلکه مطالعه انتقادی همان اعتقادات مسیحیت برای ابطال آن کافیست.
سلام.
استاد چرا ما نباید مطالعات منابع گوناگون را داشته باشیم؟
طبق حدیث پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم که فرمودند: زگهواره تا کور دانش بجو.
طبق این حدیث پرگوهرونورانی، انسان بخصوص انسان مسلمان ومومن بایدطلب علم کندودرراه کسب آن هرچقدرتوانایی وظرفیت دارد تلاش وکوشش کند.ولی اگر این علم ودانش واطلاعات دردست گروه کفارباشد، برانسان مومن مسلمان فریضه واجب است که علم روزو زمان خودش وقبل خودش بیاموزد. مطالعه وتحیق وپژوهش کندولو چه درهر زمینه ای باشد مثل ادیان ویاسایر علوم، تا استعدادهای خدا داده انسان بارور وشکوفاشود، نه این که فقط آن را دریک جا میخکوب کند.که مبادا گسترش پیداکند.انسان اگر ایمان حقیقی به خدا داشته باشدهیچ معانعدوکافری ویا مطالب کفارنمی تواند اورا از راه خدا ودینش بدرکند.کفارهم سطح مطالبشان را با رنگ وبوی دین خداآراسته اند ولی وقتی که عمیق به مطالبشان دقیق می شوید می بینید که داخلشان پوچ است هیچ چیز ندارد.بنابراین خدا کفار ومطالبشان را فاقد ارزش معنائی و پوچ می داند.خسته نباشید.
یاثارالله
با سلام و احترام
استاد چرا ما نباید مطالعات منابع گوناگون را داشته باشیم؟ طبق حدیث پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم که فرمودند: زگهواره تا کور دانش بجو.ز گهواره تا گور دانش بجوی یعنی دانش بجوی، علم بیاموز، نه انکه کتابهای شبهه آمیز بخوان! همین پیامبری که می فرماید از گهواره تا گور دانش بجوی خواندن کتاب های ضاله را از جانب خداوند حرام اعلام کرده است چون اینها علم نیستند، گمراهی و ضلالت هستند. اگر منظوراز علم کشف بطلان اعتقادات کفار است خب این در کتب دینی خودمان هم هست، لازم نیست به کتاب هایی مراجعه کنیم که گاهی مخاطب غیر متخصص ما را با مغالطات و تحریک احساسات و مانند آن مردد می سازند.
نسان اگر ایمان حقیقی به خدا داشته باشدهیچ معانعدوکافری ویا مطالب کفارنمی تواند اورا از راه خدا ودینش بدرکند.کفارهم سطح مطالبشان را با رنگ وبوی دین خداآراسته اند ولی وقتی که عمیق به مطالبشان دقیق می شوید می بینید که داخلشان پوچ است هیچ چیز ندارد.بنابراین خدا کفار ومطالبشان را فاقد ارزش معنائی و پوچ می داند.خدا خیرتان بدهد، این نشان از ایمان عمیق و عالمانه شما دارد اما همه مثل شما نیستند هستند افرادی که با خواندن این کتاب ها در اعتقاداتشان دچار تردید شده اند و حتی از سر بدبینی به اسلام و علمای اسلام به دنبال جواب آنها هم نیامده اند.
اگر یک مسیحی نگرش انتقادی به اعتقاداتش داشته باشد با مطالعه منابع خودشان به بطلان چنین اعتقادی پی خواهد برد، نیازی به چالش بیرونی نیست.نگرش انتقادی مستلزم جستجوی عامدانه برای دلایل رد یک عقیده است. همچنین در تفکر انتقادی بایستی برای استدلالها به دنبال ردیه گشت و یک استدلال فقط در صورتی قابل قبول در نظر گرفته میشه که ردیه قابل توجهی در موردش مطرح نشه. آیا این شیوه رو در بررسی مذهب توصیه می کنید؟ خب اگه قرار باشه تلاشمون رو بر پیدا کردن ردیه ها بگذاریم، چرا مطالعه رو به منابع موافق محدود کنیم؟
مراجعه به این منابع و سایت ها حداقل با شرایطی که امروزه وجود دارد مثل رفتن به مناظره با متخصصین ضد دین است.برای یک عقیده درست حتی یک متخصص هم نباید بتونه ردیه درست و حسابی بیاره. دسترسی به متخصصین دینی هم که از طریق سایتهای پاسخگویی و ... وجود داره پس جای نگرانی نیست.
با سلام و احترام
نگرش انتقادی مستلزم جستجوی عامدانه برای دلایل رد یک عقیده است. همچنین در تفکر انتقادی بایستی برای استدلالها به دنبال ردیه گشت و یک استدلال فقط در صورتی قابل قبول در نظر گرفته میشه که ردیه قابل توجهی در موردش مطرح نشه. آیا این شیوه رو در بررسی مذهب توصیه می کنید؟ خب اگه قرار باشه تلاشمون رو بر پیدا کردن ردیه ها بگذاریم، چرا مطالعه رو به منابع موافق محدود کنیم؟ببینید به صرف اینکه ردیه ها دانسته شد خوب است، اما متاسفانه گاهی آنچه به انسان القاء میشود ردیه نیست، مغالطه است؛ و گاهی برخی مغالطات به قدری ظریف است که انسان عادی و غیر متخصص به این راحتی متوحه آن نمیشود. بنابراین رجوع به منابع مخالف برای کشف ردیه ها گاهی به نتیجه ای بدتر ختم میشود. اما واقعا نگاه انتقادی به اعتقادات خود کار شاقّی نیست که اشکالی باشد و ما متوجه آن نشویم. من سال هاست که در این حوزه کار می کنم، وقتی اعتقادات ادیان را مطالعه می کنم می بینم برای ابطال آنها هیچ نیازی به مطالعه کتاب هاای ردیه آنها نیست، اگر همه نسبت به اعتقادات خودشان نگاه انتقادی داشتند کافی بود که از دین و آیینشان دست بکشند.
برای یک عقیده درست حتی یک متخصص هم نباید بتونه ردیه درست و حسابی بیاره. دسترسی به متخصصین دینی هم که از طریق سایتهای پاسخگویی و ... وجود داره پس جای نگرانی نیست.آن جایی که بنده عرض کردم نباید سراغ منابع غیر دینی رفت در جایی است که انسان خودش به تنهایی بخواهد سیر کند، اما در صورتی که انسان در این مسیر با یک متخصص دینی همراه باشد این خطر فریب خوردن از مغالطات و مانند آن وجود ندارد.
آن جایی که بنده عرض کردم نباید سراغ منابع غیر دینی رفت در جایی است که انسان خودش به تنهایی بخواهد سیر کند، اما در صورتی که انسان در این مسیر با یک متخصص دینی همراه باشد این خطر فریب خوردن از مغالطات و مانند آن وجود ندارد.با سلام الآن دسترسی به متخصصان دینی به سادگی وجود داره، چه از طریق تلفن 09640 و چه سایتهای پاسخگویی یا مراجعه حضوری در اماکن مذهبی. پس نگرانی در این خصوص وجود نداره.
من سال هاست که در این حوزه کار می کنم، وقتی اعتقادات ادیان را مطالعه می کنم می بینم برای ابطال آنها هیچ نیازی به مطالعه کتاب هاای ردیه آنها نیست، اگر همه نسبت به اعتقادات خودشان نگاه انتقادی داشتند کافی بود که از دین و آیینشان دست بکشند.نکته اینه که شما احتمالا منابع مخالف اون اعتقادات رو هم خوندید و همین در شناخت اونها به شما کمک کرده.
الآن دسترسی به متخصصان دینی به سادگی وجود داره، چه از طریق تلفن 09640 و چه سایتهای پاسخگویی یا مراجعه حضوری در اماکن مذهبی. پس نگرانی در این خصوص وجود ندارهبله مشکل از وجود متخصصان دینی نیست، مشکل از مراجعه است... اگر کسی به لحاظ زمانی همان مقدار زمانی را که صرف خواندن کتاب های مخالف دین می کند، همان مقدار را هم اختصاص به مشاوره و کمک گرفتن از متخصصین دینی بدهد هیچ مشکلی ندارد، چون کفه ترازو برابر است، اما عمده کسانی که بنده حداقل با آنها برخورد داشته ام به گونه ای تحت تاثیر قرار می گیرند که اصلا دیگر دنبال جواب نمی آیند! وگرنه اگر کسی آنگونه که شما می فرمایید رفتار کند بنده کاملا موافق هستم
نکته اینه که شما احتمالا منابع مخالف اون اعتقادات رو هم خوندید و همین در شناخت اونها به شما کمک کرده.باور کنید واقعا اینطور نیست که تششخیص کاستی ها دشوار باشد... خیلی راحت است، به عنوان نمونه در مسیحیت و یهود این کتاب ها سند درستی ندارند، این یک معضلی است که این ادیان در درون خودشان هم با آن روبرو هستند و به همین دلیل مسیحیان چند دسته شده اند، برخی بنیاد گرا هستند و برخی غیر آن؛ اناجیل دست نوشته حواریون است، خب من چگونه و با چه اطمینانی که در نوشتن خطا نشده باید از آن پیروی کنم؟
بلد نیستم نقل قول کنم حرفم با رضا دودانگه است
وقتی کسی چنین تاپیکی با این عنوان میزند که میخواهد ایمانش را تقویت کند
یعنی به حقانیت اسلام پی برده منتها می خواهد به درجه ای برسد که بتواند به علمش عمل کند
انسان هم تنها زمانی می تواند به علمش عمل کند که به آن علم باور داشته باشد ( صرف آگاهی کافی نیست )
به عنوان مثال شخصی می داند که سیگار بد است...ولی باز هم سیگار میکشد...خب این دانستن به هیچ درد او نمی خورد...
او زمانی که تصمیم می گیرد ترک کند به این فکر میکند که من می دانم سیگار بد است اما نمی دانم چگونه خودم را قانع به عمل کردن به علمم کنم
حال برای اینکه بتواند به آنچه می داند عمل کند باید ایمان و باورش را تقویت کند
به همین سادگی
شیعه جینیوس عزیز، شما هم به این موضوع اشاره می کنید که تقویت ایمان منافاتی با یک تحقیق جامع نداره.
بله مشکل از وجود متخصصان دینی نیست، مشکل از مراجعه استسلام مجدد استاد گرامی، شما این توصیه را دارید به چه کسانی میگوئید؟ به کسانی که سخن شما را نمیشنوند؟!! شما دارید این پاسخ را به کسانی میدهید که از شما پرسیدهاند یا میپرسند که: "چگونه دین خود را بشناسم؟"، یعنی سوالی مقدماتی از شما پرسیده و مخاطب شما قرار دارد. خب به او بگوئید در ادیان و نظریات مختلف تحقیق کن، اما به این دلیل که دچار مغالطات نشوی، تحقیق خود را زیر نظر کارشناسان انجام بده. این توصیهء شما یک توصیه منطقی و عقلانی خواهد بود. حالا اگر آن شخص خودش دوست نداشت اینگونه تحقیق کند، این دیگر برمیگردد به نفس او که خودش به تحقیق دلبخواهی علاقه دارد. اینجا دیگر شما وظیفه خود را انجام دادهاید و چیزی به گردن شما نیست. افرادی که توضیح دادم که خودشان دلشان میخواهد دلبخواهی تحقیق کنند، اصلاً آن پرسش مقدماتی قرمز رنگ را مطرح نمیکنند و اصلاً دغدغهای در این زمینه ندارند که شما نگران باشید نکند بروند یکطرفه تحقیق کنند!
بلد نیستم نقل قول کنم حرفم با رضا دودانگه است وقتی کسی چنین تاپیکی با این عنوان میزند که میخواهد ایمانش را تقویت کند یعنی به حقانیت اسلام پی برده منتها می خواهد به درجه ای برسد که بتواند به علمش عمل کند انسان هم تنها زمانی می تواند به علمش عمل کند که به آن علم باور داشته باشد ( صرف آگاهی کافی نیست ) به عنوان مثال شخصی می داند که سیگار بد است...ولی باز هم سیگار میکشد...خب این دانستن به هیچ درد او نمی خورد... او زمانی که تصمیم می گیرد ترک کند به این فکر میکند که من می دانم سیگار بد است اما نمی دانم چگونه خودم را قانع به عمل کردن به علمم کنم حال برای اینکه بتواند به آنچه می داند عمل کند باید ایمان و باورش را تقویت کند به همین سادگیابتدا قسمتی از متن که میخواهید آن را نقل قول کنید، با موس انتخاب کنید و کپی کنید. بعد به باکس ارسال پیام بیائید و علامتی که شبیه به دو تا ویرگول است را بزنید تا کادر نقل قول باز شود. سپس متن کپی شده را در این کادر قرار دهید و موس را به گوشه پایین سمت چپ کادر ببرید و روی بخشی که علامت اینتر دارد کلیک کنید تا کادر بسته شود. درمورد مطلبی که فرمودید، من فویاً اعتقاد دارم که یقین از شک سرچشمه میگیرد. البته منظور من شکگرایی افراطی نیست (که متاسفانه جدیداً هم به عنوان یک نوع باکلاسی مطرح شده است!!). منظور من شکی است که در انسان میل به دریافت پاسخ و رسیدن به مقصد را ایجاد کند. از طرفی اعتقاد دارم چالش حقیقی زمانی پیش میآید که از افکار مخالف هم اطلاع داشته باشیم و آن موقع است که بهترین مسیر برای ما نمایان میشود. مثالی میزنم: من همیشه فکر میکردم که گفتن جمله علی ولی الله در اذان، جزئی از اذان است. تا اینکه دیدم وهابیها و برخی از اهل سنت این موضوع را به عنوان یک بدعت مطرح میکنند و به شیعه خرده میگیرند که شما اذان را تغییر دادهاید و اذان اصلاً علی ولی الله ندارد! همین چالش باعث شد که من بروم و درمورد اذان تحقیق کنم و در کمال تعجب دیدم که کارشناسان شیعی هم این را قبول دارند که علی ولی الله جزء اذان نیست. منتهی به عنوان یک ذکر مستحب که به عنوان جزئی خارج از اذان بیان شود ایرادی ندارد. اما به هیچ عنوان جزء اذان نیست. خب به نظر شما چند نفر از مردم از این موضوع اطلاع دارند؟ آیا خود من، اگر از سوی وهابیون مورد چالش قرار نمیگرفتم، متوجه این موضوع میشدم که علی ولی الله جزء اذان نیست؟ اصلاً چنین سوالی برایم پیش میآمد؟
ابتدا قسمتی از متن که میخواهید آن را نقل قول کنید، با موس انتخاب کنید و کپی کنید. بعد به باکس ارسال پیام بیائید و علامتی که شبیه به دو تا ویرگول است را بزنید تا کادر نقل قول باز شود. سپس متن کپی شده را در این کادر قرار دهید و موس را به گوشه پایین سمت چپ کادر ببرید و روی بخشی که علامت اینتر دارد کلیک کنید تا کادر بسته شود. درمورد مطلبی که فرمودید، من فویاً اعتقاد دارم که یقین از شک سرچشمه میگیرد. البته منظور من شکگرایی افراطی نیست (که متاسفانه جدیداً هم به عنوان یک نوع باکلاسی مطرح شده است!!). منظور من شکی است که در انسان میل به دریافت پاسخ و رسیدن به مقصد را ایجاد کند. از طرفی اعتقاد دارم چالش حقیقی زمانی پیش میآید که از افکار مخالف هم اطلاع داشته باشیم و آن موقع است که بهترین مسیر برای ما نمایان میشود. مثالی میزنم: من همیشه فکر میکردم که گفتن جمله علی ولی الله در اذان، جزئی از اذان است. تا اینکه دیدم وهابیها و برخی از اهل سنت این موضوع را به عنوان یک بدعت مطرح میکنند و به شیعه خرده میگیرند که شما اذان را تغییر دادهاید و اذان اصلاً علی ولی الله ندارد! همین چالش باعث شد که من بروم و درمورد اذان تحقیق کنم و در کمال تعجب دیدم که کارشناسان شیعی هم این را قبول دارند که علی ولی الله جزء اذان نیست. منتهی به عنوان یک ذکر مستحب که به عنوان جزئی خارج از اذان بیان شود ایرادی ندارد. اما به هیچ عنوان جزء اذان نیست. خب به نظر شما چند نفر از مردم از این موضوع اطلاع دارند؟ آیا خود من، اگر از سوی وهابیون مورد چالش قرار نمیگرفتم، متوجه این موضوع میشدم که علی ولی الله جزء اذان نیست؟ اصلاً چنین سوالی برایم پیش میآمد؟ممنون از آموزش نقل قول برادر عزیز من با کلیت حرف شما موافقم در مورد مثالی هم که زدید حتما نیاز نیست بروید یک وهابی شما را به چالش بکشد تا متوجه بشوید که علی ولی الله جزو اذان نیست...این را من ده سال پیش که شروع به نماز خواندن کردم وقتی در مورد متن نماز یک سرچ ساده توی گوگل کردم و می خواستم ببینم اذان چیست و معنایش چیست و چگونه باید خوانده شود فهمیدم...با هیچ وهابی هم بحث چالشی نکردم که من را متوجه این نکته بکند. حرف شما بیشتر بیانگر این است که شما به جای اینکه یک مسیر شفاف برای کسب علم صحیح داشته باشید قصد دارید خودتان را در علوم مختلف و بحث با انسان های مختلف غرق کنید تا از این طریق به علم صحیح دست پیدا کنید در واقع شما از خود بحث چالشی کردن خوشتان می آید و می خواهید یک برچسب کسب علم و یادگیری روی آن بچسبانید تا خیال خودتان را راحت کنید صد درصد موافقم که بحث چالشی به رشد انسان کمک میکند ولی هرچیزی حد و حدود و جایگاهی دارد مثلا وقتی این دوستمان می گوید میخواهم باور وایمانم را به اسلام قوی کنم یعنی قبلا درستی اسلام به او اثبات شده اما شما اصرار دارید که بگویید این دوستمان بدون تحقیق و فقط با مطالعه اسلام اسلام را انتخاب کرده است حالا که شخصی با این دیدگاه تاپیک زده که من درستی اسلام را پذیرفتم و می خواهم ایمانم را قوی کنم بهتر نیست دست از سر او برداریم و فضای شک و تردید برای او ایجاد نکنیم ؟
شیعه جینیوس عزیز، شما هم به این موضوع اشاره می کنید که تقویت ایمان منافاتی با یک تحقیق جامع نداره.بله کاملا با این مطلب موافقم ولی هرکاری باید در زمان خودش انجام بشود ما نه کارشناس دینی هستیم و نه نیاز داریم برای متدین شدن و تقویت ایمان کارشناس دینی بشویم وجود خدا و حقیقت اسلام برای من ثابت شده است...ولی شاید من نتوانم در مباحث دینی از اسلام دفاع کنم چون این بحث نیاز به تسلط و شناخت علوم مختلفی مثل فلسفه و منطق و سیاست ... دارد که من ندارم و اگر من نوعی نتوانم از آنچه به آن اعتقاد دارم دفاع کنم به هیچ عنوان نشانه ی ایمان ضعیف و سرسری انتخاب کردن اسلام نیست کسی که می خواهد ایمانش را تقویت کند نباید وارد بحث با پیروان دیگر ادیان و مطالعه در مورد دیگر ادیان بشود چرا که نه تنها هیچ کمکی به او نمی کنند بلکه شک و تردید را در دل او زنده میکنند وقتی شک و تردید در دل او ایجاد شد آنوقت باید برود از کارشناس تاریخ و احکام و عقاید و حدیث و قرآن سوال بپرسد... و از آنجایی که خود اسلام برای او شک برانگیز شده مطمئنا کارشناسانش هم مورد اعتماد او نیستند.. بنابراین خودش بدون کارشناس شروع به مطالعه و تحلیل و نتیجه گیری در مورد اسلام و سایر ادیان میکند و در نهایت به احتمال فراوان به سمت آن دینی خواهد رفت که آزادی عمل بیشتری برای او به همراه دارد و در نهایت مثل برخی افراد خل و چل می شود که من از بحث با آنها بیزار هستم... افرادی که به عالم و آدم شک دارند و شما را با سوالات مختلف بمباران میکنند تا تحت فشار روانی قرار بگیرید. در این چند سال در اسکدین کم از این افراد ندیدم شما تحت نظر کارشناسان دینی فقط اسلام بخوانید و اگر پذیرفتید پیش بروید و اگر نپذیرفتید از کارشناسان بپرسید تا به شما پاسخ بدهند و به همین طریق تا آخر عمر پیش بروید ان شاء الله که عاقبت بخیر بشوید
شاید سخن بنده در ابتدا ناپذیرفتنی به نظر بیاید اما این را تجربه چندین ساله بنده در امر پاسخگویی نشان میدند... ببینید اگر اعتقادی صحیح نباشد خود را در مطالعه استدلالی نشان خواهد داد، به عنوان مثال اگر من مسیحی باشم و برای کشف حقیقت بی طرفانه فقط آثار خود مسیحیت را بخوانم به بطلان آن پی خواهم برد، لازم نیست حتما کتاب های نقد مسیحیت را بخوانم.حرف های شما کاملا منطقی است وقتی به من ثابت شده که دو دو تا فقط و فقط میشه چهارتا...یعنی امکان نداره دودوتا بشه پنج تا یا شش تا یا بیشتر یا کمتر.. دیگه دلیلی نداره یه نفر بیاد بگه مسعود یه نفر هست یه جایی چند نفر دورش جمع شدن معتقده که دودوتا میشه پنج تا شخصا هروقت با این موارد روبرو میشم در درونم یه ندایی میاد که میگه "اینم یه اسکولیه مثل بقیه" من یکی دوبار در حد ده بیست صفحه در مورد شبهات اعتقادی مطالعه کردم داشتم دیوانه میشدم از بس آدم رو زیر رگبار سوال قرار میدن..این رگبار سوالات یک کار علمی نیست یک کار روانی است جالب اینه که حرفهاشون اصلا منطقی نیست...فقط شبهه بی سند ایجاد میکنند و منابع دینی هم که ارجاع میدن در واقع به تفسیر خودشون ارجاع میدن مثال: شبهه افکن: چرا خداوند در قرآن گفته ما الاغ را بر انسان برتری دادیم ؟ یک مسلمان ساده: عه راست میگی ؟ کجا گفته شبهه افکن: سوره اسرا ایه هفتاد یک مسلمان ساده: این که گفته : ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و در دريا (بر مركبها) حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنها روزي داديم و بر بسياري از مخلوقات خود برتري بخشيدم. شبهه افکن: همین دیگه شما متوجه نمیشید...منظورش از فرزندان آدم الاغ هست برای شبهاتی که مطرح میکنند کلی منبع میدن ولی خیلیاشون اصلا وجود نداره یا اصلا زدن خاکی واقعا توصیه میکنم اصلا وارد این عرصه نشید چون پدرتون در میاد به هیچ نتیجه ای هم نمیرسید
با سلام آقا رضای عزیز
استاد گرامی، شما این توصیه را دارید به چه کسانی میگوئید؟ به کسانی که سخن شما را نمیشنوند؟!! شما دارید این پاسخ را به کسانی میدهید که از شما پرسیدهاند یا میپرسند که: "چگونه دین خود را بشناسم؟"، یعنی سوالی مقدماتی از شما پرسیده و مخاطب شما قرار دارد. خب به او بگوئید در ادیان و نظریات مختلف تحقیق کن، اما به این دلیل که دچار مغالطات نشوی، تحقیق خود را زیر نظر کارشناسان انجام بده. این توصیهء شما یک توصیه منطقی و عقلانی خواهد بود. حالا اگر آن شخص خودش دوست نداشت اینگونه تحقیق کند، این دیگر برمیگردد به نفس او که خودش به تحقیق دلبخواهی علاقه دارد. اینجا دیگر شما وظیفه خود را انجام دادهاید و چیزی به گردن شما نیست. افرادی که توضیح دادم که خودشان دلشان میخواهد دلبخواهی تحقیق کنند، اصلاً آن پرسش مقدماتی قرمز رنگ را مطرح نمیکنند و اصلاً دغدغهای در این زمینه ندارند که شما نگران باشید نکند بروند یکطرفه تحقیق کنند!حقیقتش متوجه منظور شما نشدم ما که در صدد بیان راه و روش درست تحقیق بحث می کنیم ناظر به شخص نیست که! ما داریم راه درست تحقیق به صورت کلی را بیان می کنیم که لزومی ندارد انسان برای تقویت ایمان و باور خویش به منابع مخالف مراجعه کند. مثلا همین مسئلله ای که شما مطرح فرمودید:
گفتن جمله علی ولی الله در اذانخب برای آگاه شدن از این مسئله دو راه دارد که خودتان به آن اشاره فرموده اید: راه اول:
وهابیها و برخی از اهل سنت این موضوع را به عنوان یک بدعت مطرح میکنند و به شیعه خرده میگیرندو راه دوم:
دیدم که کارشناسان شیعی هم این را قبول دارند که علی ولی الله جزء اذان نیستبنابراین آگاهی شما از این مسئله لزوما در گرو مطالعه وهابیت نیست، بلکه کسی که متون خودمان را جامع مطالعه کند نیز به این مسئله واقف خواهد شد
حرف شما بیشتر بیانگر این است که شما به جای اینکه یک مسیر شفاف برای کسب علم صحیح داشته باشید قصد دارید خودتان را در علوم مختلف و بحث با انسان های مختلف غرق کنید تا از این طریق به علم صحیح دست پیدا کنید. در واقع شما از خود بحث چالشی کردن خوشتان می آید و می خواهید یک برچسب کسب علم و یادگیری روی آن بچسبانید تا خیال خودتان را راحت کنید. صد درصد موافقم که بحث چالشی به رشد انسان کمک میکند ولی هرچیزی حد و حدود و جایگاهی دارداز آداب مباحثه این است که استدلالهای طرف مقابل را نقد کنیم نه خودش را. مباحثه صحیح این است که شما با آوردن استدلال، اشتباه بودن سخنان مرا اثبات کنید و از طرفی برای اثبات صحت سخنان خود دلیل ارائه دهید.
وقتی این دوستمان می گوید میخواهم باور وایمانم را به اسلام قوی کنم یعنی قبلا درستی اسلام به او اثبات شده اما شما اصرار دارید که بگویید این دوستمان بدون تحقیق و فقط با مطالعه اسلام اسلام را انتخاب کرده است. حالا که شخصی با این دیدگاه تاپیک زده که من درستی اسلام را پذیرفتم و می خواهم ایمانم را قوی کنم بهتر نیست دست از سر او برداریم و فضای شک و تردید برای او ایجاد نکنیم ؟ممنون میشوم اگر به من نشان بدهید دقیقاً در کجای صحبتم گفتهام که استارتر تاپیک بدون تحقیق اسلام را انتخاب کرده است! حتی اگر اشاره ضمنی هم از من بیاورید قبول است. اصلاً یک نقل از صحبتهای من بیاورید که صحبت استارتر را نقد کرده باشم. هرچند اگر سخن استاد "مسلم" صرفاً خطاب به استارتر تاپیک بود باز هم قابل نقد و بررسی بود، اما صحبت من و استاد "مسلم" بر روی اصل موضوع است نه آنچه در این تاپیک و از سوی استارتر محترم مطرح شده است.
من یکی دوبار در حد ده بیست صفحه در مورد شبهات اعتقادی مطالعه کردم داشتم دیوانه میشدم. از بس آدم رو زیر رگبار سوال قرار میدن..این رگبار سوالات یک کار علمی نیست یک کار روانی استخب روش تحقیق شما اشتباه بوده. این چه ارتباطی به صحبتهای من دارد برادر عزیزم؟ مگر من پیشنهاد چنین تحقیقهایی را مطرح کردهام؟
وجود خدا و حقیقت اسلام برای من ثابت شده است. شخصا هروقت با اینگونه شبهات روبرو میشم در درونم یه ندایی میاد که میگه "اینم یه اسکولیه مثل بقیه"مشکل شما در تحلیلهایی که در باب این موضوع ارائه میکنید این است که حقانیت اسلام و بطلان عقاید غیر اسلامی را به عنوان پیش فرض در نظر گرفتهاید بعد بر همین مبنا میگوئید که من نیازی به تحقیق درمورد سایر ادیان نمیبینم. در حالیکه صحبت ما مربوط به زمانی است که شخص محقق هنوز به حقانیت یا باطل بودن دین خودش پی نبرده است. برای آنکه موضوع بهتر برایتان روشن شود مثالی میزنم. من الان میخواهم به عنوان یک آتئیست صحبت شما را تأیید کنم: بنده کاملاً با کاربر "شیعه ژنیوس" موافقم و همین موضوع که ایشان مطرح میکنند برای من هم پیش آمده. من از چند وقت پیش در زمینه عقایدم شروع به تحقیق کردم منتهی فقط بصورت درون سازمانی. یعنی از تمام اساتید آتئیست خواستم که برای من درمورد عدم وجود خدا دلیل بیاورند و آنها هم به دقت برای من استدلالهای جامعی را مطرح کردند. حالا دیگر برای من قطعی شده که خدایی وجود ندارد و این جهان از طریق انتخاب طبیعی یا همان فرگشت به وجود امده و آغاز جهان هم از انفجار ماده رخ داده است. حالا به شخصه هر وقت با کسی مواجه میشوم که به من میگوید دلایلی برای اثبات وجود خدا دارم، ابداً به حرفهایش گوش نمیکنم و با خود میگویم: "اینم یه اوسکولیه مثل بقیه"! واقعاً از جناب "شیعه ژنیوس" تشکر میکنم که مرا از تحقیق درمورد عقاید برون اعتقادی منع کرد و باعث شد از گمراهی نجات پیدا کنم
بنابراین آگاهی شما از این مسئله لزوما در گرو مطالعه وهابیت نیست، بلکه کسی که متون خودمان را جامع مطالعه کند نیز به این مسئله واقف خواهد شداستاد عزیز، من آن مورد را به عنوان مثال مطرح کردم نه اینکه بگویم بدون طرح موضوع از طرف وهابیها قابل فهم نیست که علی ولی الله جزء نماز نیست! حرف من بر روی این قسمت از موضوع است که اگر این شبهه از سوی کسی برای من مطرح نمیشد، اصلاً چنین سوالی در زهن من نقش نمیبست. شما میتوانید جملهء "چنین سوالی در ذهنم نقش نمیبست" را به هزاران موضوع نسبت دهید. صحبت من این است که ابتدا باید سوالی در ذهن شکل بگیرد تا بعد به دنبال جوابش برویم. مطلبی را هم از چند پست قبل فراموش کردم پاسخ بدهم. شما گفتید که:
اینکه خداوند نمی تواند پسری داشته باشد، یا نمی تواند در انسانی حلول کند حتما در گرو مطالعه متون اسلام است؟ خیر، بلکه مطالعه انتقادی همان اعتقادات مسیحیت برای ابطال آن کافیستاستاد گرامی، اگر به مثالی که درمورد جن زدم دقت میفرمودید حالا این مطلب را نمیگفتید. ما انسانها زمانی که با یک دین، فرهنگ، سنت و آئین به دنیا میآئیم و در همان محیط رشد میکنیم، یک سری مسائل برایمان بدیهی شده و به نوعی جزء تعصبات ما قرار میگیرند و اصلاً تصور اینکه ممکن است اشتباه باشند برای ما رخ نمیدهد که بعد بخواهیم دنبال درستی آنها برویم. این بار یک مثال اسلامی (درون دینی) برایتان میزنم: میدانید که برخی از مردم عقایدی دارند که خودشان خیال میکنند اسلامی است درحالیکه نیست. مثلاً اینکه اگر عطسه کردی صبر امده و باید چند دقیقهای کار خود را به عقب بیندازی. یا مثلاً اجازه دختری که شوهر کرده همچنان دست پدر است. اعتقاد این افراد به عقاید خود به همان محکمی است که من و شما به وجود خدا اعتقاد داریم. لذا اصلاً سوال برایشان پیش نمیآید که اعتقادشان درست است یا نه، که بعد بخواهند به دنبال پاسخش بروند. بنابراین نیاز است که کسی اعتقاد آنها را نقد کند تا عیب و ایرادهای خود را بفهمند.
حقیقتش متوجه منظور شما نشدم. ما که در صدد بیان راه و روش درست تحقیق بحث می کنیم ناظر به شخص نیست که! ما داریم راه درست تحقیق به صورت کلی را بیان می کنیم که لزومی ندارد انسان برای تقویت ایمان و باور خویش به منابع مخالف مراجعه کند.ببینید استاد شما میگوئید ما به این دلیل مطالعات برون دینی را توصیه نمیکنیم چون نگران هستیم که افرادی که به فوت و فن بحث آشنایی ندارند در دام مغالطات شبهه افکنان گرفتار شوند. بنده هم عرض کردم این سخن شما با چه کسانی است؟ آنهایی که با شما مشورت نمیکنند که اصلاً صدای شما را نمیشنوند که بخواهید چنین توصیهای به آنها داشته باشید. این افراد معمولاً کسانی هستند که خودشان دوست دارند آنچه با هوای نفسشان مطابقت دارد را بپذیرند، پس اولاً اصلاً با امثال شما کارشناسان گرامی مشورت نمیکنند، ثانیاً اگر هم بر حسب اتفاق سخنان شما را بشنوند، با عذرخواهی، اصلاً به توصیه شما اهمیت نمیدهند. در نتیجه مخاطب اصلی شما کسانی هستند که با شما مشورت میکنند و سخن شما را میشنوند. خب این افراد دنبال حقیقت هستند و خیلی راحت میتوانید به این افراد بگوئید که درمورد دین خود و سایر عقاید برون دینی تحقیق کنند، اما حتماً در تحقیقات خود یک کارشناس دینی را هم در کنارتان داشته باشند و خطرات احتمالی را هم برایشان توضیح دهید. مطمئناً اکثرشان به توصیه شما عمل خواهند کرد؛ آن عدهای هم که عمل نمیکنند مشکل خودشان است. به نظر من شما میخواهید به هر قیمتی که شده تعداد افرادی که به اسلام اعتقاد دارند را بیشتر نگه دارید، ولو اگر این اعتقاد صرفاً از سر بیاطلاعی و عادات خانوادگی باشد. درحالیکه چنین ایمانی برای خدا ارزش چندانی ندارد.
واقعا توصیه میکنم اصلا وارد این عرصه نشید چون پدرتون در میاد به هیچ نتیجه ای هم نمیرسید
اگر آنکه انسان در کنار یک متخصص این مسیر را بپیمیاید، یا از طریق متون دینی با ددگاه های مخالفین و نقدهای آنها آگاه شد. در غیر این صورت ممکن است برای دستیابی به ایمانی قوی تر، همین ایمان را هم از دست بدهدبارها و بارها گفتهام یکی از مهمترین مشکلات ما نگرانی بیش از حد متولیان دین بوده و هست. میگوئیم چرا حقوق فرزندان را به آنها نمیگوئید؟ پاسخ میدهند چون نگران هستیم از فردا جوانها جفت پا بروند توی شکم والدینشان! میگوئیم چرا برخی احکام را بطور واضح بیان نمیکنید مانند اینکه برخی از ازدواجها باطل است؟ میگویند نگران هستیم از فردا تمام زن و شوهرها به یکدیگر خیانت کنند و برایش دلیل شرعی بتراشند! میگوئیم چرا اجازه تحقیق درمورد سایر عقاید را به مردم نمیدهید؟ پاسخ میدهند چون نگران هستیم که ایمان خود را از دست بدهند! عجیب اینجا که کسی مانند استاد مطهری میگفتند به مارکسیستها تریبون بدهید. آنها حرف خود را بزنند ما هم حرف خود را میزنیم. جوانان مختار هستند خودشان انتخاب کنند. درمورد سخنان شهید مطهری دو نکته قابل توجه است. اول اینکه ایشان نگفتند ای جوانان، لطفاً به هیچ عنوان به عقاید مارکسیستها گوش ندهید! بلکه همان حرف مرا زدهاند. یعنی گفتند ای جوانان، بیائید و حرفهای هردوی ماها را بشنوید. هم حرف مارکسیستها را و هم حرف ما را. دوم اینکه ایشان حق انتخاب را هم به خود جوانان دادهاند و گفتند خودتان انتخاب کنید. نه اینکه بگویند نه! شماها شبهه و مغلطه سرتان نمیشود! پس فقط صحبتهای درون دینی را بشنوید. "شیعه ژنیوس" عزیز، اگر شما وارد این عرصه شدید و اذیت شدهاید، جسارتاً چنین حقی ندارید که نسخه موافق با شرایط خود را به دیگران هم توصیه کنید. شما فقط میتوانید خطرات را برای دیگران توضیح بدهید. اما حق ندارید بگوئید چون من پدرم درامده، شما هم نروید چون قطعاً پدرتان در میآید! استاد مسلم" عزیز، آیا شما به حق آزادی انتخاب برای اسانها اعتقاد دارید؟ اگر دارید که لازم است به آنها اجازه بدهید که خودشان دین و آئین خود را انتخاب کنند. البته در کنارشان باشید و آنها کمک کنید، اما نه اینکه بگوئید چون تو سرت نمیشود پس فقط به حرفهای من گوش کن. این دقیقاً همان چیزی است که امروزه مردم شدیداً نسبت به شما روحانیون عزیز انتقاد دارند. اینکه مردم را پایینتر از خود تعریف میکنید و میخواهید آنها را کنترل کنید. وظیفه شما هدایت مردم است برادر، نه کنترل آنها
میگوئیم چرا حقوق فرزندان را به آنها نمیگوئید؟ پاسخ میدهند چون نگران هستیم از فردا جوانها جفت پا بروند توی شکم والدینشانپاسخ شما حرف خودتان است:
اگر شما وارد این عرصه شدید و اذیت شدهاید، جسارتاً چنین حقی ندارید که نسخه موافق با شرایط خود را به دیگران هم توصیه کنید. شما فقط میتوانید خطرات را برای دیگران توضیح بدهید. اما حق ندارید بگوئید چون من پدرم درامده، شما هم نروید چون قطعاً پدرتان در میآید!در مورد این بخش:
عجیب اینجا که کسی مانند استاد مطهری میگفتند به مارکسیستها تریبون بدهید. آنها حرف خود را بزنند ما هم حرف خود را میزنیم. جوانان مختار هستند خودشان انتخاب کنند. درمورد سخنان شهید مطهری دو نکته قابل توجه است. اول اینکه ایشان نگفتند ای جوانان، لطفاً به هیچ عنوان به عقاید مارکسیستها گوش ندهید! بلکه همان حرف مرا زدهاند. یعنی گفتند ای جوانان، بیائید و حرفهای هردوی ماها را بشنوید. هم حرف مارکسیستها را و هم حرف ما را. دوم اینکه ایشان حق انتخاب را هم به خود جوانان دادهاند و گفتند خودتان انتخاب کنید. نه اینکه بگویند نه! شماها شبهه و مغلطه سرتان نمیشود! پس فقط صحبتهای درون دینی را بشنوید.اگر قرار باشد ناگفته های شهید مطهری را متناسب با میل خودمان تفسیر کنیم که سنگ روی سنگ بند نمی شود من حرف شما را اینگونه تغییر می دهم: عجیب اینجا که کسی مانند استاد مطهری میگفتند به مارکسیستها تریبون بدهید. آنها حرف خود را بزنند ما هم حرف خود را میزنیم. جوانان مختار هستند خودشان انتخاب کنند. درمورد سخنان شهید مطهری دو نکته قابل توجه است. اول اینکه ایشان نگفتند ای جوانان، لطفاً بدون حضور کارشناس دینی به عقاید مارکسیستها گوش بدهید! بلکه همان حرف مرا زدهاند. یعنی گفتند ای جوانان، بیائید و در حضور دو کارشناس ، یکی کارشناس اسلام و یکی کارشناس مارکسیست حرفهای هردوی ماها را بشنوید. هم حرف مارکسیستها را و هم حرف ما را. دوم اینکه ایشان حق انتخاب را هم به خود جوانان دادهاند و گفتند خودتان انتخاب کنید. نه اینکه بگویند. نه شماها بدون نیاز به کارشناس هم می توانید به نتیجه ی مطلوب برسید پس بدون همراهی کارشناس دینی شیرجه بزنید در دنیای ادیان و عقاید تا سر از ناکجا آباد درآورید تا نشان دهید مانند متولیان دین نگران آخرت انسان ها نیستید دوست عزیز، حرف امثال استاد مسلم واضح است...ایشان می گویند اسلام بر حق است و در آن هیچ شکی نیست و می توانند با هر کارشناسی که شما بگویید از سایر ادیان مناظره کنند ولی حرفشان این است که شما که سواد لازم را ندارید نباید با آن کارشناس ها وارد بحث بشوید چرا که آنها می توانند شما را شکست بدهند...چون شما سواد لازم را ندارید مطالعه ی سایر ادیان در صورتی که شما تحت نظر کارشناس باشید اشکالی ندارد...چون دائما شبهات خود را با کارشناسان دینی مطرح میکنید و پاسخ های لازم را می گیرید ولی اینکه شما بروید خودتان بخوانید ، خودتان هم تفسیر کنید ، خودتان هم نتیجه گیری کنید، این خطرناک است شما باید حرف های دو طرف را نه در کتاب ها بلکه با کارشناسان هردوطرف بشنوید شما حقیقت را در پاسخ هایی که آنها به سوالات شما می دهند و نقدهایی که برای اعتقادات یکدیگر مطرح میکنند پیدا میکنید
شبهه افکن: چرا خداوند در قرآن گفته ما الاغ را بر انسان برتری دادیم ؟این یه بحث درون دینیه بیشتر. ارتباطی به الاغ هم نداره: https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa35439
من یکی دوبار در حد ده بیست صفحه در مورد شبهات اعتقادی مطالعه کردم داشتم دیوانه میشدم از بس آدم رو زیر رگبار سوال قرار میدن..این رگبار سوالات یک کار علمی نیست یک کار روانی استوقتی یک مطلب خونده میشه، باید همون موقع در موردش تحقیق بشه. ببینیم آیا صحت داره یا خیر؟ چه جوابهایی بهش داده شده و ... اگر بخوایم 20 صفحه مطلب رو یه سره بخونیم مطمئنا قادر به بررسی تمامشون نمیشیم.
وقتی شک و تردید در دل او ایجاد شد آنوقت باید برود از کارشناس تاریخ و احکام و عقاید و حدیث و قرآن سوال بپرسد... و از آنجایی که خود اسلام برای او شک برانگیز شده مطمئنا کارشناسانش هم مورد اعتماد او نیستند..در تحقیقات دینی نیاز نیست به کارشناسان اعتماد کنیم، بلکه قراره دیدگاههای کلرشناس رو بشنویم و ببینیم که چه تفسیرها و دیدگاهها و پاسخهایی حول موضوع مورد نظرمان وجود دارند.
برای شبهاتی که مطرح میکنند کلی منبع میدن ولی خیلیاشون اصلا وجود نداره یا اصلا زدن خاکیمی تونید فرض رو بر نادرستی سندهای تاریخی مطرح شده بگذارید و تصمیم بگیرید که تا از صحت سند مطمئن نشده اید مطلب رو نپذیرید. بخشی از تحقیق که به بحث منطق می پردازه در گرو سندهای تاریخی نیست ...
از آداب مباحثه این است که استدلالهای طرف مقابل را نقد کنیم نه خودش را. مباحثه صحیح این است که شما با آوردن استدلال، اشتباه بودن سخنان مرا اثبات کنید و از طرفی برای اثبات صحت سخنان خود دلیل ارائه دهید.اول اینکه شما در بحث هایتان استدلالی ارائه نمی کنید که بخواهیم آن را نقد کنیم...شما در بحث هایتان همه ی آنچه را بر شما گذشته به عنوان آنچه قرار است بر سر همگان بیاید ارائه میکنید. همین و بس دوم اینکه من شخص شما رو نقد نمی کنم ، تفکر شما رو نقد میکنم و آنچه به آن اعتقاد دارید را نقد میکنم... سوال احتمالی: از کجا فهمیدید من به چه چیزی اعتقاد دارم ؟ پاسخ: از شناختی که از تفکرات و نگرش شما به زندگی و پست هایی که می نویسید دارم. سوم اینکه شیوه ی بحث شما اینگونه هست که می گویید حق با من است چون حق با من است...بنابراین حق با من است...پس حق با من است... امیدوارم دست از این شیوه ی بحث بردارید و کمی منطقی و استدلال روشن ( هرچند باطل ) برای ادعاهایتان بیاورید
ممنون میشوم اگر به من نشان بدهید دقیقاً در کجای صحبتم گفتهام که استارتر تاپیک بدون تحقیق اسلام را انتخاب کرده است! حتی اگر اشاره ضمنی هم از من بیاورید قبول است. اصلاً یک نقل از صحبتهای من بیاورید که صحبت استارتر را نقد کرده باشم. هرچند اگر سخن استاد "مسلم" صرفاً خطاب به استارتر تاپیک بود باز هم قابل نقد و بررسی بود، اما صحبت من و استاد "مسلم" بر روی اصل موضوع است نه آنچه در این تاپیک و از سوی استارتر محترم مطرح شده است.بله در این مورد حق کاملا با شماست و من وقتی دوباره تاپیک را با دقت خواندم متوجه شدم که اشتباه کرده ام هرچند اگر تاپیک را دوباره نمی خواندم هم بازهم از اصرارهای شما برای آوردن نقل قول میشد فهمید که چون می دانستید که چنین حرفی نزدید اشاره ضمنی رو هم پذیرفتید
خب روش تحقیق شما اشتباه بوده. این چه ارتباطی به صحبتهای من دارد برادر عزیزم؟ مگر من پیشنهاد چنین تحقیقهایی را مطرح کردهام؟من اصلا دنبال تحقیق نبودم...همینجوری رفتم مطالعه کردم
مشکل شما در تحلیلهایی که در باب این موضوع ارائه میکنید این است که حقانیت اسلام و بطلان عقاید غیر اسلامی را به عنوان پیش فرض در نظر گرفتهاید بعد بر همین مبنا میگوئید که من نیازی به تحقیق درمورد سایر ادیان نمیبینم. در حالیکه صحبت ما مربوط به زمانی است که شخص محقق هنوز به حقانیت یا باطل بودن دین خودش پی نبرده است. برای آنکه موضوع بهتر برایتان روشن شود مثالی میزنم. من الان میخواهم به عنوان یک آتئیست صحبت شما را تأیید کنم:چرا فکر میکنید اگر من حقانیت اسلام را به عنوان پیش فرض خودم در نظر بگیرم نمی توانم نظر منطقی و عقلانی بدهم و قضاوت منطقی و عقلانی بکنم ؟ آیا کسی که طرفدار استقلال است نمی تواند نظر منطقی و عقلانی در مورد مشکلات و ساختار باشگاه استقلال بدهد ؟ آیا اگر کسی که طرفدار پرسپولیس است از ساختار باشگاه پرسپولیس تعریف و تمجید کند باید نتیجه گیری کنیم که حتما احساسات بر او غالب شده و نمی تواند نتیجه گیری درستی داشته باشد ؟ من می پذیرم که حقانیت اسلام را به عنوان پیش فرض در نظر گرفته ام ولی سعی کردم خودم را جای طرف مقابل بگذارم و خودم هم با همین روش اسلام را پذیرفتم و کاملا تایید میکنم که برای اثبات حقانیت اسلام نیازی به مطالعه سایر ادیان نیست
با سلام رضای عزیز
استاد گرامی، اگر به مثالی که درمورد جن زدم دقت میفرمودید حالا این مطلب را نمیگفتید. ما انسانها زمانی که با یک دین، فرهنگ، سنت و آئین به دنیا میآئیم و در همان محیط رشد میکنیم، یک سری مسائل برایمان بدیهی شده و به نوعی جزء تعصبات ما قرار میگیرند و اصلاً تصور اینکه ممکن است اشتباه باشند برای ما رخ نمیدهد که بعد بخواهیم دنبال درستی آنها برویم. این بار یک مثال اسلامی (درون دینی) برایتان میزنم: میدانید که برخی از مردم عقایدی دارند که خودشان خیال میکنند اسلامی است درحالیکه نیست. مثلاً اینکه اگر عطسه کردی صبر امده و باید چند دقیقهای کار خود را به عقب بیندازی. یا مثلاً اجازه دختری که شوهر کرده همچنان دست پدر است. اعتقاد این افراد به عقاید خود به همان محکمی است که من و شما به وجود خدا اعتقاد داریم. لذا اصلاً سوال برایشان پیش نمیآید که اعتقادشان درست است یا نه، که بعد بخواهند به دنبال پاسخش بروند. بنابراین نیاز است که کسی اعتقاد آنها را نقد کند تا عیب و ایرادهای خود را بفهمند.من کاملا متوجه منظور شما هستم و اتفاقا همین بدیهی پنداری اعتقادات که برخاسته از سنت ها و فرهنگ حاکم بر جامعه است را کاملا قبول دارم؛ منتهی عرض می کنم این امر شدنی است که انسان خودش را از این قید و بندها رها کند و با نگاه انتقادی دینش را مورد مطالعه قرار دهد؛ این مسیر که نگاه انتقادی به اعتقاداتش داشته باشد، مسیر مطمئن تری است نسبت به این که وارد گودی شود که دیگران دارند اعتقاداتی که به آنها وابستگی دارند را با آب و تاب بیان می کنند و برای جذب مخاطب به هر چیزی چنگ می اندازند... این که مردم به اعتقاداتشان خوش بینانه نگاه کرده و دنبال تحقیق نمی روند آفتی است که باید برطرف شود، راه آن ترویج نگاه انتقادانه به اعتقادات است، نه اینکه آنها را برای آگاهی از این چالش ها به محفل دشمنان ارجاع دهیم. من گاهی که خانه اقوام شبکه بی بی سی یا من و تو یا دیگر شبکه های ماهواره ای را نگاه می کنم و تکنیک هایی که به کار می برند را می بینم، کاملا به حقانیت سخنم اعتقاد پیدا می کنم که لازم نیست برای ارزیابی اعتقاداتمان سراغ انتقادات دشمنان برویم. مخصوصا دشمنان اسلام که اندکی وجدان ندارند!!
آیا اگر کسی که طرفدار پرسپولیس است از ساختار باشگاه پرسپولیس تعریف و تمجید کند باید نتیجه گیری کنیم که حتما احساسات بر او غالب شدهمهم اینه که این تعریف، یک پشتوانه تحقیقی خوب داشته باشه.
لازم نیست برای ارزیابی اعتقاداتمان سراغ انتقادات دشمنان برویم. مخصوصا دشمنان اسلام که اندکی وجدان ندارند!!این مسئله وقتی اهمیت پیدا می کنه که تحقیق در گرو اعتماد به طرف مقابل باشه. مثل زمانی که فرد منتقد به یک سند تاریخی اشاره داره و بایستی از وجود اون سند و مطلب ذکر شده اطمینان حاصل کنیم. اما اگر بنا بر اعتماد نباشه مشکلی پیش نمیاد
اول اینکه ایشان (شهید مطهری) نگفتند ای جوانان، لطفاً بدون حضور کارشناس دینی به عقاید مارکسیستها گوش بدهید!خب من هم چنین چیزی نگفتهام! اتفاقاً همین حرف استاد مطهری را زدهام. پست 4 ، پست 19 و پست 27 را مطالعه بفرمائید.
شیوه ی بحث شما اینگونه هست که می گویید حق با من است چون حق با من است...بنابراین حق با من است...پس حق با من است... امیدوارم دست از این شیوه ی بحث بردارید و کمی منطقی و استدلال روشن ( هرچند باطل ) برای ادعاهایتان بیاوریدشما تا الان چند بار موضوعاتی را به من نسبت دادهاید که اصلاً نگفتهام! اول گفتید اصرار دارم بگویم استارتر بدون تحقیق اسلام را انتخاب کرده، بعد دیدید که نگفته بودم. سپس در رد نظر من گفتید شهید مطهری گفته نباید بدون کارشناس با سایر عقاید بحث کنید، در حالیکه این را هم من نگفته بودم بلکه لااقل در سه جا در پستهای 4 ، 19 و 27 تأکید کردم باید همراه با کارشناس باشد! جالب است شما که حتی متن پستها را هم درست نخواندهاید، مرا به بحث بدون منطق و استدلال متهم میکنید! درمورد اینکه چرا بررسی درون دینی کافی نیست هرچند بارها دلایلم را مطرح کردهام، اما برای آنکه دوباره نگوئید روشم در بحث این است که حق با من است چون حق با من است! یک بار دیگر دلایلم را بطور دقیق مینویسم شما آنها را نقد بفرمائید: دلیل اول: منطق ساز بودن عقاید انسان در محیطی که رشد میکند، با فرهنگ و شرایط آن محیط خو میگیرد و برخی رفتارها و اعمال برایش بدیهی خواهد شد. بنابراین در زمان تحقیق احتمال زیاد وجود دارد که عقایدش بر نتیجهگیری او تأثیر بگذارد. این موضوع مربوط به یک مسلمان نیست بلکه هر شخصی با هر نوع عقیده و آئینی دچار همین موضوع میشود. لذا برای آنکه بتواند قضاوتی بیطرفانه داشته باشد لازم است عقاید مختلف را بررسی کند. دلیل دوم: تحقیق درون دینی احتمال رشد را از تمام غیرشیعیان سلب میکند ما مسلمانان تنها انسانهای روی زمین نیستیم بلکه میلیاردها انسان دیگر غیر از ما نیز با هزاران عقیده و روش فکری وجود دارند. حال اگر ما بگوئیم هر شخصی باید فقط بصورت درون دینی عقایدش را بررسی کند، آن وقت باید بپذیریم که همه باید آن را اجرا کنند. در این صورت مسیحیان را به بررسی عقایدشان فقط در مسیحیت، یهودیان را به یهودیت، آئتیستها را به آتئیسم، اهل سنت را به مذاهب اهل سنت، و..... محدود کردهایم. شما در چند پست اشاره کردید من چند بار وارد سایتهای مخالفین اسلام شدم و سردرگم شدم. خب وقتی شما که اطلاعاتی نسبی از اسلام دارید سردرگم شدید، در نتیجه طرفداران آن عقاید که اطلاعاتشان از اسلام بسیار کمتر از شماست، اگر بخواهند درون دینی تحقیق کنند، بسیار بیشتر از شما تسلیم دلایل کارشناسان خود میشوند. در نتیجه تعداد بسیار زیادی از افراد، اصلاً متوجه باطل بودن عقاید خود نمیشوند که بعد بخواهند دنبال عقیدهء صحیح بگردند. این مورد را قبلاً در پست 26 و از زبان یک آتئیست برایتان نوشتم. دلیل سوم: وجود پیش فرض لازمهء اینکه من حرف استاد مسلم را بپذیرم این است که ابتدا قبول کنم که اسلام برحق است که این یعنی باید با پیش فرض وارد تحقیق بشوم. این پیش فرض با اصل تحقیق در تضاد است چون من زمانی درمورد چیزی تحقیق خواهم کرد که احتمال بدهم ممکن است بر حق نباشد. خب اگر من این احتمال را بدهم که ممکن است اسلام بر حق نباشد، چرا باید کلام استاد "مسلم" را بپذیرم که اسلام بر حق است؟ دلیل چهارم: گرفتار شدن در چیزی که میخواهیم از آن جلوگیری کنیم! شما گفتید که:
حرف استاد "مسلم" این است که شما که سواد لازم را ندارید نباید با آن کارشناس ها وارد بحث بشوید چرا که آنها می توانند شما را شکست بدهند...چون شما سواد لازم را نداریدخب چرا همین احتمال را درمورد کارشناسان دینی ندهیم؟! نه اینکه کارشناسان دینی لزوماً نیت بدی داشته باشند، منظورم این است که اگر پرسشگر قرار باشد سوالش را فقط از کارشناس دینی بپرسد، کارشناس دینی هم پاسخی سنگین و پیچیده به او میدهد که به احتمال زیاد پرسشگر توان تحلیل و کشف ایرادات آن را ندارد چون ساد لازم را ندارد، در نتیجه آن را میپذیرد. درحالیکه یک کارشناس غیردینی توانایی کشف ایرادات سخن کارشناس دینی را خواهد داشت. دلیل پنجم: عدم رد بررسی عقاید غیر اسلامی، از سوی بزرگان جهان اسلام سخنان استاد مطهری که نقل کردم را شما به اشتباه برخلاف نظر من قلمداد کردید. حال آنکه نظر من نیز با ایشان کاملاً هماهنگ است که در نتیجه اشاره من به کلام ایشان به عنوان یک استدلال هنوز به قوت خود باقی است. شما گفتید که:
ایشان حق انتخاب را هم به خود جوانان دادهاند و گفتند خودتان انتخاب کنید. نه اینکه بگویند شماها بدون نیاز به کارشناس هم می توانید به نتیجه ی مطلوب برسید پس بدون همراهی کارشناس دینی شیرجه بزنید در دنیای ادیان و عقاید تا سر از ناکجا آباد درآورید تا نشان دهید مانند متولیان دین نگران آخرت انسان ها نیستیددرحالیکه استاد مطهری فقط یک شرط را برای تحقیق در نظر گرفتهاند و آن گوش کردن به سخنان هر دو طرف است. اما نگفتند لازم است یک کارشناس همراه شما و در کنار شما باشد!! در واقع شرط لازم برای تحقیق منصفانه، مطالعهء صحبتهای دو طرف است؛ اما حق تحلیل و انتخاب، بطور کامل در دست خود جوان است.
با سلام و احترام
آقا رضای عزیز من همچنان معتقد هستم که مراجعه به مخالفین برای تقویت باور درست نیست
دلیل اول: منطق ساز بودن عقایدخب ما این را یک آفت می دانیم، اتفاقا می گوییم انسان باید از این وابستگی های پیشینی رها شود و به اعتقاداتش با نگاه دقیق و استدلالی و انتقادی نگاه کند. اگر شما می گویید رهایی از چنین وابستگی ای امکان ندارد خب این یک حرف دیگر است، اما اگر غیر از این میگویید خب حرف ما هم همین است که این مانع را باید برداشت، نه اینکه مانع بزرگتری چون مراجعه به مخالفین را پیشنهاد کرد. انسان برای یافتن عیوب خودش یا باید به خود نگاه کند، یا به انسان های امین، اما کشف عیوبمان از نگاه مخالفین صحیح نیست چون صداقتی در معرفی آن ندارند.
دلیل دوم: تحقیق درون دینی احتمال رشد را از تمام غیرشیعیان سلب میکند ما مسلمانان تنها انسانهای روی زمین نیستیم بلکه میلیاردها انسان دیگر غیر از ما نیز با هزاران عقیده و روش فکری وجود دارند. حال اگر ما بگوئیم هر شخصی باید فقط بصورت درون دینی عقایدش را بررسی کند، آن وقت باید بپذیریم که همه باید آن را اجرا کنند. در این صورت مسیحیان را به بررسی عقایدشان فقط در مسیحیت، یهودیان را به یهودیت، آئتیستها را به آتئیسم، اهل سنت را به مذاهب اهل سنت، و..... محدود کردهایمآنچه بنده عرض کردم در گام ابتدایی تحقیق است، یعنی کسی که نگاه مستقل و بی طرفانه به اعتقاداتش داشته باشد اگر آنها را اشتباه ببیند بر آن توقف نمی کند، همین کافی است تا برای کشف دین حق از دین خودش عبور کرده و در سایر ادیان سیر کند. اما این در خصوص کسی که دینش را حق می بیند چه لزومی دارد؟ ما چرا کسی که دینش علی رغم نگاه نقادانه او را قانع می کند به مطالعه فرادینی سوق دهیم؟ این نسخه را فقط باید برای کسانی پیچید که نگاه انتقادی به دینشان آنها را از دینشان دلسرد کرده است.
دلیل سوم: وجود پیش فرض لازمهء اینکه من حرف استاد مسلم را بپذیرم این است که ابتدا قبول کنم که اسلام برحق است که این یعنی باید با پیش فرض وارد تحقیق بشومخیر... اصلا تمام سخن ما این است که هر کسی باید نگاهی محققانه و غیر مقلدانه نسبت به اعتقاداتش داشته باشد و به سخنان امثال استاد مسلم و مانند آن اعتنا نکند، بلکه کاملا خود اعتقادها با ستدلال هایشان را ببیند. شما فرض را عوض می کنید و بعد اشکال می گیرید.
خب چرا همین احتمال را درمورد کارشناسان دینی ندهیم؟! نه اینکه کارشناسان دینی لزوماً نیت بدی داشته باشند، منظورم این است که اگر پرسشگر قرار باشد سوالش را فقط از کارشناس دینی بپرسد، کارشناس دینی هم پاسخی سنگین و پیچیده به او میدهد که به احتمال زیاد پرسشگر توان تحلیل و کشف ایرادات آن را ندارد چون ساد لازم را ندارد، در نتیجه آن را میپذیرد.بنده معتقد هستم صحت و بطلان اعتقادات، خصوصا اعتقادات اساسی به راحتی قابل کشف است، آنچه که در این بین مانع است، وابستگی های پیشینی است که انسان ها در هر دینی هستند باید از آن ها جدا شده و بی طرفانه آنها را قضاوت کنند. چندان سخت نیست این که بفهمیم خدا وجود دارد، این خدا نمی تواند جسمانی و سه گانه باشد، و کتب مقدس مسیحیت و یهود سند قابل اعتنایی ندارد...
استاد مطهری فقط یک شرط را برای تحقیق در نظر گرفتهاند و آن گوش کردن به سخنان هر دو طرف است. اما نگفتند لازم است یک کارشناس همراه شما و در کنار شما باشد!! در واقع شرط لازم برای تحقیق منصفانه، مطالعهء صحبتهای دو طرف است؛ اما حق تحلیل و انتخاب، بطور کامل در دست خود جوان است.ببینید حرف شهید مطهری فقط ناظر به آگاهی از دیدگاه های دیگران است، اگر از خود ایشان هم بپرسید آیا برای چنین منظوری می توان به کتاب های ضاله مراجعه کرد قطعا نفی خواهند کرد. مراجعه به کتاب هایی که بی طرفانه که اعقتادات را صرفا توصیفی مطرح کرده اند اشکالی ندارد، اما تشخیص این مسئله امروزه دشوار شده است. امروزه تشخیص کسانی که دارند مغالطه می کنند و کسانی که دارند اعتقادات را بی طرفانه توصیف و تبیین می کنند به این سادگی نیست. بنابراین اگر کسی اولا: به کتاب هایی که اعتقادات سایر مکاتب را صرفا توصیفی بیان می کنند و با بی طرفی استدلال ها را بیان می کنند مراجعه می کند مشکلی ندارد. و ثانیا: برای تعدیل کفه های ترازو به همان اندازه ای که برای مطالعه اعتقادات ادیان مخالف وقت صرف می کند، به همان اندازه هم برای پاسخ و نقد آنها وقت صرف کند، حالا یا در قالب مطالعه و هم در قالب مشاوره. در کل آقا رضای عزیز ما در اصل مسئله یعنی تحقیق جامع و شنیدن همه اقوال و پسندیده و بهتر بودنِ آن با شما اختلاف نظر نداریم، اختلاف نظر بنده با شما به خاطر گسترش حیله گری ها و مغلطه هاست وگرنه در شرایط معمولی قطعا با شما مخالفتی ندارم.
اصلا تمام سخن ما این است که هر کسی باید نگاهی محققانه و غیر مقلدانه نسبت به اعتقاداتش داشته باشد و به سخنان امثال استاد مسلم و مانند آن اعتنا نکند، بلکه کاملا خود اعتقادها با استدلال هایشان را ببیند.استاد مسلم گرامی اشاره فرمودید که کتابهای دارای مغلطه نباید خوانده شوند. حال اگر کتابها خوانده نشوند، از کجا بدانیم که دارای مغلطه اند؟ اگر ما لیست کتابهای درست و نادرست رو به شکل تقلیدی دریافت کنیم، در نهایت اعتقاد ما هم تقلیدی میشه.
سلام فروردین عزیز
استاد مسلم گرامی اشاره فرمودید که کتابهای دارای مغلطه نباید خوانده شوند. حال اگر کتابها خوانده نشوند، از کجا بدانیم که دارای مغلطه اند؟ اگر ما لیست کتابهای درست و نادرست رو به شکل تقلیدی دریافت کنیم، در نهایت اعتقاد ما هم تقلیدی میشه.تقلید در انتخاب منابع هرگز به معنای تقلید در اعتقادات نیست. شما موظف هستید به تمام این کتاب ها نگرش انتقادی و محققانه داشته باشید. شما باید اعتقاد را با دلیل بپذیرید همین که اعتقادی را نه به خاطر شخص گوینده، بلکه به خاطر استدلالش پذیرفته اید تقلید نکرده اید. اما اینکه کسی استدلال ها را از مغالطه ها جدا کند و به شما بدهد و شما با مطالعه محققانه استدلال ها را ارزیابی کرده و بپذیرید و یا نپذیرید دیگرا ز تقلید جسته اید. من به جِدّ معتقد هستم کسی که با نگاه استدلالی و انتقادی به دین خودش نگاه کند می فهمد که دینش حق است یا نه، لازم به مطالعه سایر ادیان نیست. اگرچه مطالعه صحیح سایر ادیان او را در این مسیر یاری می دهد و یک نیروی کمکی به حساب می آید اما بنده معتقدم با توجه به شرایط امروزاستفاده بی گدار از این نیروی کمکی که ممکن است ضررش بیشتر از نفعش باشد.
جمع بندی
______________________________________
پرسش:
در این زمانه که هر روز تفاسیر گوناگونی از اسلام ارائه می شود چطور میشود باور و ایمانمان به اسلام را قوی کنیم؟
پاسخ:
اینکه در خصوص اعتقاداتتان دغدغه داشته و به دنبال تقویت آنها هستید بسیار در خور تحسین و ستایش است. همانطور که اشاره فرمودید تقویت ایمان با توجه به این گستردگی تفاسیر و همچنین هجمه های ضد دین دشوار شده است و در این خصوص تردیدی وجود ندارد، اما طبیعتا با دشوارتر شدن شرایط، تلاش ها و مجاهدت ها را باید بیشتر و بیشتر کرد.
در مجموع سه نکته به شما توصیه میشود:
نکته اول:
یک سیر مطالعاتی برای خودتان تبیین کنید، چون آنچه که مایه تقویت ایمان انسان می شود در گام اول علم و آگاهی است، و این را می توانید با تکیه به آثاری که مورد تأیید علمای بزرگ اسلام است پی بگیرید. البته می توانید در این خصوص و ترسیم یک سیر مطالعاتی از آثار ساده به آثار پیچیده با یک کارشناس دینی مشورت کنید.
لازم نیست هر روز وقت زیادی برای آن بگذارید، بلکه اگر این مطالعات را آهسته و پیوسته پی بگیرید بعد از چند سال خواهید دید که چقدر به لحاظ آگاهی پیشرفت داشته اید.
همچنین انسان با اگاهی است که از قواعد تفسیر آگاه می شود، و میتواند تفسیر را از تحمیل تشخیص دهد، یعنی بفهمد این تفسیر واقعا مطابق با آن چیزی است که اسلام فرموده، یا منظور قرآن نبوده و دارد به قرآن تحمیل میشود.
چون بالاخره تفسیر قاعده و ضوابطی دارد، وگرنه اگر هر برداشتی از آیات و روایات درست باشد که دیگر بود و نبود دین تفاوتی نخواهد داشت!! چون طبق چنین نگاهی مهم آن چیزی است که اشخاص برداشت می کنند، نه آن چیزی که اسلام می خواهد بگوید.
نکته دوم:
حتما باید با مشاورین دینی در ارتباط باشید، چون بالاخره انسان در هر عرصه ای که خودش متخصص نیست نیازمند مشورت با متخصصین آن رشته است. همانطور که برای انتخاب یک قطعه با کیفیت برای ماشینتان با مکانیک های معتبر مشورت می کنید، و برای درمان بیماری ها از پزشکان نظر می خواهید، در این عرصه هم انسان باید یک کارشناس دین را همواره در دسترس داشته باشد تا بتواند در هر لحظه ای که دچار ابهام و مشکل شد با او مشورت کرده و مشکلش را حل کند.
نگذارید ابهامات در ذهنتان جمع شود، چون کثرت شبهات خودش از عواملی است که ذهن انسان را مشوّش و مضطرب ساخته، و اجازه تمرکز برای کشف حق را نمی دهد. بنابراین هر مسئله ای را به صورت جدا با یک مشاور مطرح کرده و حل کنید.
نکته سوم:
اگر می خواهید ذهن آرام و بی دغدغه ای داشته باشید سراغ سایت ها، شبکه ها و اشخاصی که دچار برداشت های انحرافی هستند نروید، چون اگرچه این اشکالات آنها پاسخ دارد اما بالاخره موجب تشویش ذهن شما شده و انرژی شما را می گیرد.
طبیعتا آگاهی از شبهات ضرورت ندارد، اما اگر آگاه شدید یا با تفاسیر انحرافی آشنا شدید باید پاسخ آن را بدانید و تا رسیدن به پاسخ آرامش نخواهید داشت. این آگاهی اگرچه از یک سو خوب است که ایمان شما را عمیق تر خواهد ساخت اما بالاخره موجب تشویش اذهان خواهد شد. خصوصا القای یک مطلب ولو باطل به صورت مکرر نقش تلقینی دارد ممکن است به تردید و بدبینی منتهی شود.
به طور کلی تشخیص حق لزوما در گرو مطالعه افکار باطل نیست، انسان با همان مطالعه دیدگاه حق که مبتنی بر ادله متقن عقلی و نقلی است می تواند حق را یافته و بدان پایبند باشد. به عنوان نمونه وقتی ما وجود خدا را با ادله متقن عقلی پذیرفتیم یعنی این ادله را کارآمد یافته ایم، در این صورت لازم نیست که برویم ادله ی خداناباوران و شبهه پراکنی های ایشان را هم بخوانیم. همچنین اگر یک مسیحی برای کشف حقیقت بی طرفانه فقط آثار خود مسیحیت را بخواند قطعا به بطلان آن پی خواهد برد، لازم نیست حتما کتاب های نقد مسیحیت را بخواند.
آنچه که ما برای اثبات دین و یا رد آن نیاز داریم در مطالعه همان دین حاصل می شود، اما واقعا ورود به مطالعات بین الادیانی و دیدگاه های بی شمار، و فضای گسترده نقد این دین و آن دین که با مغالطات پیچیده، و تکنیک های روانشناختی در هم پیچیده شده کشف حقیقت را بسیار دشوار کرده و انسان را سردرگم میکند.
بسیار دشوار است که یک غیر متخصصی وارد این گود بشود و بتواند سالم از آن خارج شود، من همه را توصیه به مطالعه منتقدانه ی دین خودشان می کنم، اگر دین خویش را بی طرفانه بر حق دیدند لازم نیست جای دیگری بروند، اما اگر دین خویش را بر حق نیافتند وارد این گود بشوند. چون در این گود هر اندیشه ای ولو باطل برای تبلیغ خود از متخصصین مدد می گیرد، به همین خاطر مثلا کسی که خداباور است اگر برای تحقیق به سراغ سایت های خداناباور برود، مانند این است که یک انسان عادی به مناظره با یک متخصص ضد دین رفته است، طبیعتا اگرچه خدا بر حق است، اما نتیجه چنین مناظره ای شکست خداباوری در نگاه این انسانی است که تخصص لازم برای ورود به بحث را نداشته است.
بنابراین اگر فقط به دنبال کشف حقیقت خودتان است، ذهنتان را درگیر سخنان مختلف نکنید. چون بالاخره هر کسی سعی دارد با ادبیات زیبا، و در قالب استدلال یا حتی مغالطه سخن خویش را به مخاطب تلقین کند و این کار را برای کسانی که تخصص ندارند دشوار می سازد. اما اگر روزی به سطح تخصص رسیدید و خواستید این عرصه را به صورت تخصصی دنبال کنید در این صورت می توانید همه اقوال را دیده و به نقد آنها بپردازید.