چیزی به اسم روح سرگردان وجود داره؟ اصلا روح میتونه بیاد به خواب زنده ها؟
تبهای اولیه
این فیلم 5 کیلومتر تا بهشت مخ آدمو کار میگیره.
روح سرگردان هست یا نه؟
میتونه بیاد تو خواب آدمها یا نه؟
خوب و بدش با هم فرق دارن یا نه؟:Gig:
یعنی روح خوب میتونه بره تو خواب زنده ها ولی روح بد نمیتونه؟
اصلا این سریالها کارشناس مذهبی نداره؟
این فیلم 5 کیلومتر تا بهشت مخ آدمو کار میگیره. روح سرگردان هست یا نه؟ میتونه بیاد تو خواب آدمها یا نه؟ خوب و بدش با هم فرق دارن یا نه؟ یعنی روح خوب میتونه بره تو خواب زنده ها ولی روح بد نمیتونه؟ اصلا این سریالها کارشناس مذهبی نداره؟
سلام
روح سرگردان وجود ندارد . البته با توجه به تجربیات موجود ممکن است افراد برای ساعاتی روح از بدنشان جدا شده و حقایق و مسائلی را ببینند اما ظاهرا در هیچیک از آنها دخل و تصرف در امور و حتی به خواب کسی رفتن گزارش نشده است هرچند این امر برای کسانی بطور کلی مرده اند قابل تصور است .
این قالبها صرفا برای القاء یک واقعیتهایی است که بطور کلی قابل پذیرش است هرچند در موضوع خاص سریال صحیح نباشد
موفق باشید
یعنی روح خوب میتونه بره تو خواب زنده ها ولی روح بد نمیتونه؟
یاعلی حیدر مددی
همان طور که انسان های ول دریگان داریم همان طور هم ارواح یله..
سوالی که دارم اینه که ایا واقعا روح می تواند از دنیای دیگر به این دنیا سفر کند؟
به معنای دیگر ایا احظار روح از نظر اسلام و نیز از نظر منطق امکان پذیر است؟
سوالی که دارم اینه که ایا واقعا روح می تواند از دنیای دیگر به این دنیا سفر کند؟ به معنای دیگر ایا احظار روح از نظر اسلام و نیز از نظر منطق امکان پذیر است؟
سلام
این دنیای دیگری که می فرمایید بنابر بیان و نظر بزرگان در متن همین عالم ماده است لذا بین آنها فاصله مکانی وجود ندارد و فقط از لحاظ مرتبه وجودی با هم فرق دارند بلکه آن عالم ( برزخ ) محیط بر عالم ماده است مانند احاطه میدان مغناطیسی زمین بر اشیاء روی آن .
امکان ارتباط ارواح با این دنیا و انسانها بستگی به میزان کمال نفسانی آنها دارد همانطور که ارتباط با ارواح و احضار آنها نیز از این قاعده مستثنی نیست و راههای خاصی دارد
موفق باشید
سلام
ارتباط با اجنه و ارواح کار هر کسی نیست و اگه کسی بدون آگاهی کامل از اون وتردش بشه ، سالم بیرون نمیاد.
استاد معارفمون تعریف میکرد که یه دانشجو داشت که مصر بود برای ارتباط داشتن با جن ها و استادمون هر چی براش توضیح میداد که این راه که میروی به ترکستان است ، گوش نمیداد.
دانشجو که از استاد ما نا امید میشه میره سراغ رمال و ...
یه چند وقتی از پسره تو دانشگاه خبری نمیشه.
استادمون خبرشو از بچه ها میگیره. و میفهمه که طرف آدرس اشتباهی و ناقص داده بوده و دانشجوی قصه ی ما فلج میشه.
...
:Gol:
این فیلم 5 کیلومتر تا بهشت مخ آدمو کار میگیره.
سلام علیکم
اولین بار شاید در فیلم روح به کارگردانی زوکر و به نویسندگی جوئل روبین ( مدیتیش کار ) و با بازیگری سوئیزی که پارسال فوت کرد و دمی مور
![](http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/f/f2/GhostA.jpg/200px-GhostA.jpg)
که بر حسب اتفاق هیچکدامشان کشیش یا خاخام نیستند پروژه عالمی تخیلی بنام !!عالــــم رذ ( عکس عالم ذر ) در سال 1990 ( یادش بخیر ) کلید خورد.
البته در مسیحیت در بعضی فرقه های مسیحی معتقدند ارواحی که بهشان ظلم شده به آرامش نمیرسند و تا زمانیکه ظالم به کیفر ظلمش نرسه آنها تعقیبش میکنند و کاری میکنند که خودش خودش را گیر بیاندازد و یا مجازات شود.
کسی نیست بگه اون خداست که عادل و محیط به عوالم هست معز و مذله و همچنین ضار و نافع و... روح آدم مرده چه کاری ازش بر میاد
مخلص کلام اینکه از روی فقر معنوی ای که در برنامه های صدا و سیمای مملکتمون بهش مبتلا هست لاجرم نویسنده داستان هم به ذهنش میاد میره همین روح رو اسلامی میکنه دست کاریش میکنه میشه 5 کیلومتر تا بهشت.
برای همین بی محتواست.
مشاور بگیم نیست که حرف پرتیه . سوژه نداریم خب به خاطر اینه که نویسنده نیستیم و بالاخص کسی مذهبی نویسه باید به اندازه زمان یک فنجان چای خوردن قرآن رو خونده باشه و براش وقت گذاشته باشه بعد دست به او قلم لامذهبش ببره.
کارگردان بیچاره هم که افخمیه خودشو به کشتن داد فکر کرد بانک پارسیان بهش پول میده.
افخمی جان تو تا چند سال پیش کمدی میساختی چی شد مذهبی ساختی.
دوستان از عالم رذ در بیان چنین چیزی در تخیل روبین مدیتیشن کار هنگام مصرف دو دوز اور محملات تراوش کرده.
یاحق
ایا ارتباط با ارواح و جن شرعا درست است؟
سلام
بهتر است کارشناس محترم احکام پاسخگوی این مساله باشند
موفق باشید
ایا ارتباط با ارواح و جن شرعا درست است؟
با تشکر از سئوال شما جناب پارسی گرامی
استخدام ملائکه ، احضار جن و روح و تسخیر آنان ملحق به سحر و حرام است .(1)
احضار ارواح و ملائكه و جن، بر حسب اختلاف موارد و وسائل و اغراض، احكام مختلفى دارد. (2)
اگر معرضيّت خطر يا ضرر براى مسلمانى نباشد و اذيّت روح مؤمنى هم نباشد، در امور حلال جايز است.(3)
احضار روح شرعاً جايز نيست، و مفاسد زيادى به بار مىآورد. (4)
اگر احضار روح موجب ايذاء روح شخص که ايذائش حرام است بشود جايز نيست.(5)
احضار روح جایز نیست و تسخير جن در صورتى كه موجب ضرر به كسى باشد كه ضرر رساندن به او جائز نيست حرام است.(6)
استخدام ملائکه ، احضار روح و تسخیر آنان ملحق به سحر و حرام است و همچنین احضار اجنه مؤمن و غیر آن بنابر احتیاط واجب .(7)
پی نوشت:
1. امام خمینی ره ، تحریر الوسیله ج 1 ص 498 کتاب المکاسب م 16
2. آیت الله خامنه ای ، رساله اجوبه الاستفتائات س 1231
3. آیت الله بهجت ره ، استفتائات ج 4 ص 549 س 6424
4. آیت الله مکارم شیرازی ، استفتائات جدید ج 3 ص 176 س 502
5. آیت الله سیستانی ، استفتائات سایت معظم له به آدرس :
http://www.sistani.org/index.php?p=614984&id=828&page=2&perpage=10
6. آیت الله وحید خراسانی ، استفتائات سایت معظم له ش 272و 273 به آدرس:
http://www.vahid-khorasani.ir/web/index.php?option=com_quickfaq&view=category&cid=39&Itemid=692&lang=fa
7. آیت الله صافی گلپایگانی ، هدایة العباد ج 1 ص 294 س 1703
این فیلم 5 کیلومتر تا بهشت مخ آدمو کار میگیره.
روح سرگردان هست یا نه؟
با سلام و تشکر:Gol:
در پاسخ به این سؤال که اصلا آیا روح، بعد از مردن آزاد است که هر جا بخواهد برود یا اینکه محدودیت هایی برای آن وجود دارد؟ باید گفت: که ارواح مردگان از هنگام مرگ آزاد میشوند و اصلا مرگ به معنای رهایی روح از بدن است هرچند ممکن است که این روح از محدودیت هایی هم برخوردار باشد چون در روایتی از امام کاظم امده است: ارواح با بازماندگانشان دیدار دارند، لیکن این دیدار به قدر منزلت واعمالشان است ممکن است در هر حالی یک بار و یا سالی یک بار باشد)(بحار الانوار ج6 ص264)
پس این طور نیست که هر روحی بتواند آزادانه به هر طرف سر بزند و به همه جا برود بلکه بستگی به اعمال خوب و شأن و مقامی دارد که انسان در این دنیا کسب کرده است.
البته ناگفته نماند که در روایات نیز آمده است که روح متوفی، هنگام وفات به منزلشان رفت و آمد می کند، در تشییع جنازه خود حاضر می شود، کسانیکه به تشییع جنازه و مجالس ترحیمش آمده اند را می بیند، با انها صحبت می کند، هنگام دفن کردن و ترک قبر انها را با عباراتی نظیر آنکه (من زنده ام، ترکم نکنید و ...) مخاطب قرار می دهد اما کسی صدای وی را نمی شنود، اینها همه نشانۀ آزادی نسبی و محدود مردگان می باشد.
همچنین امام صادق(ع) فرمود:"مؤمن اهل خود را می بیند و آنچه را که موجب محبّت او است می بیند، لیکن چیزهایی که موجب کراهت او می شود، از نظر او پوشیده می شود . کافر نیز اهل خود را می بیند و آنچه را موجب ناراحتی و کراهت او است، مشاهده می کند، لیکن چیزهایی را که موجب محبت او است، از نظرش پوشیده می شود. نیز بعضی از مؤمنان در هر هفته یک بار در روز جمعه به زیارت و ملاقات اهل خود می رسند و بعضی دیگر بر حسب مقدار عمل خود می توانند آنانرا ملاقات و زیارت کنند".[معاد شناسی، حسینی تهرانی، ج 3، ص 220]
نیز اسحاق پسر عمار می گوید:از امام کاظم (ع) راجع به ارواح درگذشتگان پرسش کردم که ایا آنها اهل خود را ملاقات می کنند ، حضرت فرمود: بلی. گفتم : در چه مقدار از زمان دیدار می کنند. حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک بار بر حسب منزلت و مکانت مؤمن.(همان منبع)
میتونه بیاد تو خواب آدمها یا نه؟
اصل این که انسان در خواب، میتواند با ارواح دیگران ارتباط برقرار کند، امری درست است و فرقی هم بین ارتباط با روح زنده و مرده نیست؛ یعنی انسان گاهی پیامی را از روح انسانی که از دنیا رفته است، دریافت میکند و گاهی از روح انسانی که زنده است،
پس هم امکان ارتباط با ارواح در خواب و هم دریافت پیام از آنان، امکان دارد؛ امّا در اختیار انسان نیست که با چه روحی ارتباط برقرار کند و از او چه پیامی را دریافت کند. مرحوم شیخ عباس قمی در باب ششم از کتاب باقیات الصالحات در حاشیة "مفاتیح الجنان" آیات و ذکر هایی رو نقل می کنه که بوسیله اونها میتوان افرادی را درخواب دید.(و نیز ر.ک:بحارالانوار، علامه مجلسی؛، ج 73، ص 215، نشر وفأ، بیروت.)
اما مطلب مهم ، مربوط به پیامهای کسانی است که از دنیا رفتهاند؛ باید بدانیم که این پیامها، هیچ تکلیفی برای انسان نمیآورد به خصوص اگر از شخص دیگری پیام داده باشند؛ در هر صورت، انسان باید دقّت کند و به هیچ پیامی ترتیب اثر ندهد، مگر آنکه در واقع و در خارج، علامتی ـ که برای او یقین به صحّت پیام حاصل کند ـ برای او قرار داده باشد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی صلات، امور حج و زیارت صدا و سیما، بنقل از ادیان نیوز، با کمی تغییر و تصرف.
خوب و بدش با هم فرق دارن یا نه؟:Gig:
یعنی روح خوب میتونه بره تو خواب زنده ها ولی روح بد نمیتونه؟
تکرار می کنیم اینکه، این طور نیست که هر روحی بتواند آزادانه به هر طرفی سر بزند و به همه جا برود بلکه بستگی به اعمال خوب و شأن و مقامی دارد که انسان در این دنیا کسب کرده است.
اصلا این سریالها کارشناس مذهبی نداره؟
در پایان لازم بذکر است بگوییم معمولاً سریال های مذهبی تولیدی صدا و سیما کارشناس مذهبی دارند. اما نظارت کارشناس مذهبی بر سریال های دینی صدا و سیما دلیل قطعیت و وثاقت همه مطالب و سکانس های فیلمها نمی شود، زیرا گاهاً لازمۀ تولید یک برنامه هنری عامه پسند و جذاب، کمی دور شدن از واقعیت و جلوه پردازی های کاذب است که لاجرم، انتقادات خواص را نیز در پی خواهد داشت.
اصطلاحاً دو راه بیشتر ندارند؛ یا باید با رعایت تمام موازین کارشناسانه ی دینی، از جذابیت های فیلم بکاهند و اقبال عموم مخاطبان شان را از دست بدهند، بمنظور جلب رضایت خواص و یا با نادیده گرفتن یکسری موارد کارشناسانه و سنگین کردن وزنه ی هنری فیلم، رضایت خاطر عوام را جلب و انتقادات خواص را به جان بخرند.
که معمولاً کارگردانان و تهیه کنندگان، در اینگونه موارد راه دوم را ترجیح داده و در تهیه یک سریال دینی، رضایت عامۀ مردم را جلب می کنند، که البته نمی توان این هدفگذاری را خارج از سیاستگذاری صدا و سیما دانست بلکه باید بگوییم در این جریانات، هر دو متأثر و پشتیبان از یکدیگرند.
موفق باشید ...:Gol:
با سلام
من كاري به اين فيلم ندارم اما جهان وسیع و عجیبی است ، گذشته از حوادث روحانی ومعنوی که برای غیر مسلمین رخ میدهد در بین خودمان گاها نیز وقایعی عجیب وغریب مشاهده میکنیم بنابراین هیچگاه نباید سریع قضاوت نمود واثبات وانکار کرد.
همانطور که گفتند تماس ارواح با ما و بعکس ممکن است و بستگی به درجه ایمانشان دارد وکافر در زندان است و مومنین هم درجاتی دارند که بعضی کلا آزاد وبعضی فقط شبهای جمعه و... آزاد میشوند .
شاید کما بیش در بین خودمان نیز متوجه چنین وقایعی شده باشیم اما داستانهایی در این زمینه وجود دارد که در کتب مختلف ذکر شده از آن جمله :
مرحوم آیه الله گلپایگانی (عکس فوق) و شفاعت خواهی ارواح گنهکار
مرحوم آیة الله العظمی آقا سید جمال الدین گلپایگانی که زیاد به وادی السلام می رفتند، می فرمودند: « یکبار در وادی السلام نشسته بودم که ناگاه دسته ای از ارواح با بدترین وضعیت و لباسهای پاره و کثیف و آلوده به سوی من آمدند والتماس می کردند که: « ای آقا! به فریاد ما برس و ما را شفاعت کن! این ارواح متعلّق به همان قبوری بود که من درمیان آنها نشسته بودم و آنها همه از شیوخ و بزرگان عرب بودند که در دنیا دارای نخوت و تکبّر و جاه و اعتبار بودند. آنها به من اصرار می کردند و من هم اوقاتم تلخ شد و آنها را رد کردم و گفتم: « ای بی انصافها! شما در دنیا مال مردم را خوردید، جنایت کردید، حق ضعیف و یتیم و هر بی پناهی را ربودید، ما هر چه فریاد کشیدیم، گوش ندادید. حالا آمده اید و شفاعت می خواهید؟! بروید گم شوید!»
مرحوم نراقی و سیری در بهشت برزخی
در زندگی مرحوم آخوند ملا محمد مهدی نراقی قدس سره که از علمای بزرگ بود، ماجرای عجیبی رخ داد:
ایشان در یکی از روزهای ماه رمضان چیزی برای افطار کردن نداشت.
عیالش می گوید:« برو بیرون و چیزی تهیه کن!»
مرحوم نراقی در حالی که هیچ پولی نداشت، از منزل بیرون آمد و یکسره به قبرستان وادی السلام برای زیارت اهل قبور رفت، در میان قبرها نشست و فاتحه خواند تا کم کم آفتاب غروب کرد. دراین حال دید جنازه ای آوردند و قبری کندند و جنازه را داخل قبر گذاشتند. مرحوم نراقی خودش چنین روایت میکند:
همراهیان جنازه به من گفتند:« ماعجله داریم. شما بقیّه کارها را انجام دهید.»
من داخل قبر رفتم تا کفن را باز کنم و صورت میّت را روی خاک بگذارم. ناگهان دیدم دریچه ای باز شد که داخل آن باغ بزرگی پیدا بود و قصر مجلّلی در آن طرف بود که راه آن با جواهرات سنگفرش شده بود. من بیاختیار وارد آن باغ شدم و به طرف قصر رفتم. خشتهای قصر از جواهرات قیمتی بود، وارد اطاق که شدم دیدم در صدر اطاق، شخصی نشسته و افرادی دورتا دور اطاق اند. سلام کردم و نشستم؛ دیدم اطرافیان هم از آن شخص، احوالپرسی و سؤال میکنند و او هم با خوشحالی به سؤالات آنها جواب می دهد که ناگهان ماری از در وارد شد و یکسره به سمت آن مرد رفت و نیشی به او زد و برگشت و خارج شد.
آن مرد از درد بخود پیچید ولی کم کم حالش عادی شد و به صورت اولیه برگشت. دوباره افراد شروع کردند به حرف زدن. ساعتی گذشت، دیدم دوباره آن مار آمد و او را نیش زد و رفت. حال آن مرد متغیّر شد و باز پس از مدتی عادی شد. از او پرسیدم: « شما کیستید و اینجا کجاست و این مار چیست؟!» آن مرد گفت: « من همین مرده ای هستم که الان شما مرا در قبر گذاشته اید.
و این باغ، بهشت برزخی من است. این افراد، ارحام من هستند که قبل از من مرده اند و آمده اند تا از اقوام خود که در دنیا هستند احوالپرسی کنند.
اما قضیه این مار این است که من مردی بودم مؤمن، اهل نماز و روزه و خمس. . .
یکروز دیدم صاحب دکانی با مشتری خود گفتگو و منازعه ای دارند. من برای اصلاح بین آنها جلو رفتم؛ دیدم صاحب دکان می گوید: « تو شش شاهی بدهکاری.» و مشتری می گفت: « نه، من پنج شاهی بدهکارم.» من به صاحب دکان گفتم: « تواز نیم شاهی بگذر!» و به مشتری هم گفتم: « تو هم از نیم شاهی بگذر!» صاحب دکان ساکت شد و چیزی نگفت اما چون حق با او بود و من حق او را ضایع کردم، خداوند این مار را بر من مسلّط فرموده است. »
من از آن مرد خداحافظی کردم. او مرا تا دم در بدرقه کرد و چون خواستم بیرون بروم، یک کیسه برنج به من داد و گفت: « این برنج خوبی است. آنرا برای عیالاتتان ببرید!» من از همان راه برگشتم و از دریچه بیرون آمدم. وقتی نگاه کردم، دیدم دریچه ای نیست، خشت ها را بر روی آن مرد گذاشتم و خاک ریختم و برنج را برداشتم و به منزل برگشتم. مدّت ها از آن برنج می خوردیم و تمام نمی شد.
مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی می فرمود:
« من در دوران جوانی که در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقایی درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و آنها مربی من بودند.
به من دستور داده بودند که شبهای پنج شنبه و شبهای جمعه در بیرون اصفهان به قبرستان تخت فولاد بروم و قدری در عالم مرگ و ارواح، عبادت و تفکر کنم. عادت من این بود که شبهای پنج شنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد می رفتم. و مقدار یکی دو ساعت در بین قبرها و در مقبره ها حرکت می کردم و تفکر می نمودم و بعد از آن چند ساعتی استراحت نموده، و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم و نماز صبح را می خواندم و پس از آن به اصفهان بر می گشتم .
شبی از شبهای زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف هم می آمد. من برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم.
خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای از غذا بخورم و بعد بخوابم تا حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادات گردم، در این حال در مقبره را زدند تا جنازه ای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند .
شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شد تا آنها صبح بیایند و جنازه را دفن نمایند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد.
من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن آن مرده شدند.
چنان گرزهای آتشین بر سر او می زدند که آتش به سوی آسمان زبانه می کشید، و فریادهایی از این مرده بر می خواست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می کرد.
نمی دانم اهل چه معصیتی بود؟ از حاکمان جائر و ظالم بود که این طور مستحق عذاب بود؟ و ابداً قاری قرآن اطلاعی نداشت، آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت.
من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم می لرزید، رنگم پرید و هر چه به صاحب مقبره ( قاری قرآن) اشاره می کردم که در را باز کن من می خواهم بیرون بروم، او نمی فهمید، هر چه می خواستم به او بگویم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد.
بالاخره به او فهماندم که چفت در را باز کن، من می خواهم بروم. گفت: آقا هوا سرد است، برف روی زمین را پوشانیده و در راه گرگ است تو را می درد. هر چه می خواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم، او ادراک نمی کرد به ناچار خود را به در اتاق کشاندم، در را باز کردم و خارج شدم.
تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی نیست بسیار به سختی رفتم و چندین بار به زمین خوردم، رفتم در حجره و یک هفته مریض بودم.
مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان می آمدند حجره و عیادت می کردند و به من دوا می دادند. جهانگیر خان برای من کباب باد می زد و به زور به حلق من فرو می برد تا کم کم قدری قوت گرفتم. »
ناصرالدین شاه در برزخ
در رابطه با وضعیت ناصرالدین شاه قاجار در عالم برزخ، یكی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط از ایشان نقل كرد:
« روح او را روز جمعهای آزاد كرده بودند و شب شنبه او را با هل به جایگاه خود میبردند، او با گریه به مأموران التماس میكرد و میگفت: « نبرید ». هنگامی كه مرا دید به من گفت: اگر میدانستم جایم این جاست در دنیا خیال خوشی هم نمیكردم! »
اما ارواح سرگردان :
« ... جناب شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی رحمه الله هر موقع از برابر یکی از حمامها عبور می کرد حالش تا حدی منقلب می گردید، بطوریکه از چهره اش نمایان بود که ناگهان دچار ناراحتی شده است.
یک نشانه دیگر دگرگون شدن حال شیخ این بود که مرتباً استغفار میکرد و لا اله الا الله می گفت اما با لحنی که پیدا بود ناشی از تعجب و ناراحتی است. موقعیکه علت آن دگرگونی احوال پرسیده شد شیخ گفته بود: « به صاحب این حمام که چندی است از دنیا رفته درجه روحی پستی داده شده است. تعلق خاطرش به دنیا و مال دنیا خیلی شدید بود و هنوز هم موقعیت خود را درست درک نکرده است و نمیداند که از دنیا رفته است و دائماً سر حمام است و ناله و افغان دارد که چرا اموال او را تصرف میکنند. هر وقت از جلو این حمام عبور می کنم وضع او باعث ناراحتی من می گردد. »
« صاحب قبر اول بقال بود و هنوز با اینکه چند سال است از فوت او می گذرد خیال میکند زنده و مشغول فروش خیار است. دومی مردی بود اهل دل و ذکرِ، در آن عالم هم مشغول ذکر حق است. »
واز سید اجل قاضی رحمه الله منقول است :
« سید محمد باقر که نابغه خانواده قاضی است در سن 14-13 سالگی با برق گرفتگی از دنیا می رود.
مادرش خیلی جزع و فزع می کند که بچه ام جوان بود، باهوش بود و بدجوری مرد. و آقای قاضی به ایشان می گوید:
تو چرا این قدر زیاد برای بچه گریه می کنی؟ فرزندت الان این جا پیش من نشسته.
و مادر بعد از شنیدن این حرف آرام می شود و راز آن ماجرا معلوم نمی شود. »
آیت الله کشمیری درباره اتصال به ارواح، سوره حمد را به ریاضتی خاص، درباره دیدن ارواح در خواب و بیداری دستور می دادند. اما سالک باید چند سالی سلوک کند، تا این سنخیت و اتصال را پیدا کند و برای افراد مبتدی در سلوک و کسانی که شرایط تجرّد در آنها نباشد، این آثار نمی آید.
سید هاشم حداد می فرمودند : از آثار ذکر یونسیه آن است که باعث اتصال به عالم ارواح می شود؛ و چشم برزخی باز می گردد.
وداستانهای بسیار دیگر كه نشان از ارتباط و حل معما و گمشده ها بوسیله تماس با ارواح دارد .
ضمنا اگر کسی طالب این قبیل تجربیات است میتواند مدتی شبها در قبرستان بخوابد و....
با سلام
حالا با توجه به آیات و روایات روح سرگردان داریم یا نه؟
با سلام
حجتالاسلام والمسلمین محمود رجبی، قائم مقام موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در گفتوگو با فارس درباره ماهيت و چرايي «روح» بيان داشت: طبق دلايل عقلي و آموزههاي ديني معتقد هستيم كه غير از جسم انسان كه بعد مادي است و غير از آثار مادي كه براي جسم مترتب است، يك عنصر ديگري در وجود انسان است كه نه مادي است، نه آثار ماده دارد و به طور كلي از خصوصيات ماده منزه هست و اين روح انساني است كه هويت واقعي انسان را تشكيل ميدهد؛ يعني آنچه كه مربوط به انسانيت انسان ميشود، به خصوص اگر رشد و سقوطي براي انسان حاصل شود، اين سقوط و رشد به روح او وابسته است.
* روح در حالت كما ميتواند، عوالم مختلف را مشاهده كند
وي در پاسخ به اين سؤال كه آيا روح فرد به كما رفته ميتواند وارد خواب ديگران شود و خواستههايي را مطرح كند، افزود: روح در شرايط عادي كاملاً با بدن در ارتباط است، اما شرايطي پيش ميآيد كه ارتباط آن ضعيفتر ميشود؛ مثل عالم خواب، در عين حال كه روح در وجود انسان است و كساني كه به كما ميروند، باز هم روح آنها با بدن زنده ارتباط دارد، ولي اين ارتباط بسيار ضعيفتر ميشود، لذا در حالت كما ممكن است «روح» عوالم و روح كساني ديگر را مشاهده كند و شخص بعد از اينكه از حالت كما بيرون آمد، بتواند آنها را براي ديگران بيان كند.
مدير مسئول فصلنامه «قرآن شناخت» در پاسخ به اين سؤال كه روح فرد به كما رفته در كجا قرار ميگيرد و آيا روح در اين شرايط باز در قيد و بند جسم است، خاطرنشان كرد: روح همانند خون كه در رگها جريان دارد، نيست، روح در واقعه شبيه اين است كه تصور ذهني، انديشه و فكرمان وابسته به خود ماست، ولي يك لحظه اگر از انديشههايمان غافل شويم، آنها محو ميشوند. يعني؛ در مرحله خودآگاهمان محو ميشوند، اين معنايش اين نيست كه ما در درون انديشهمان نفوذ كرديم و جاهايي رفتيم و بعد بيرون ميآييم، بلكه اين يك جور اداره كردن ذهن هست، ما ذهن خودمان را اداره و مديريت ميكنيم و وجودمان وابسته به خود ماست.
* روح فرد به كما رفته با جسم برزخي خود حركت ميكند
وي ادامه داد: همان گونه كه در رابطه خدا با انسان، خدا همه جا هست، معنايش اين نيست كه يك چيز غير مادي در موجودات رسوخ ميكند و يا جدا ميشود، رابطه ما با خداوند كه به تعبير حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: «خدا در اشياء داخل است، اما نه مانند در هم شدن اشياء به يکديگر و خدا خارج از اشياء است، ولی نه مانند بيرون بودن شیء از شیء ديگر»، به اين معنا كه رابطه روح با جسم، هم شبيه رابطه خداوند با اين جهان است كه در عين حال كه همه وجود اين جهان به خدا وابسته است و هر چه كه روي ميدهد، تحت مشيت و اراده خداست، جسم نيز با روح اداره ميشود، يعني؛ ضربان قلب را روح اداره ميكند.
حجتالاسلام رجبي با اشاره به اينكه در شرايط عادي روح فعاليتهايش را با جسم مادي انجام ميدهد، اظهار داشت: اما وقتي شرايط براي جسم متغير شود، در آنجا روح فعاليتهايش را با جسم مادي انجام نميدهد، كما اينكه وقتي به خواب ميرويم، در رؤياهاي صادقه، آينده، گذشته و فضايي را كه قبلاً به آنجا نرفتيم را مشاهده ميكنيم، آنجا روح با اين چشم ظاهري نميبيند و با اين جسم حركت نميكند، در واقع روح با جسم ديگري به نام «جسم برزخي» حركت ميكند.
* تعيين شرط براي ورود روح به خواب كسي صحيح نيست
عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم با نادرست خواندن تعيين شرايط براي ورود روح به خواب كسي در سريال «پنج كيلومتر تا بهشت»، افزود: اين تصويرپردازيهاي خود نويسنده و تهيهكننده بوده است، اما لزوماً حوزه فعاليت روح از طريق خواب نيست، لذا در كتابهاي علمي آمده است؛ كساني كه به كما رفته و به اين دنيا برگشته بودند، وقتي با آنها مصاحبه كردند، كاملاً جريانات پس از كما رفتن، بيمارستان و اعمال جراحي را نقل ميكنند و اين نشان ميدهد، روح حيات زندهاي دارد.
عضو جامعه مدرسین حوزه علميه قم در خصوص اينكه آيا روح اختيار انجام كاري را دارد، بيان داشت: بله، اينكه هر روحي ميتواند، فعاليتي را انجام دهد و چيزي را ببيند، چرا كه روح حيات خودش را دارد و ميتواند فعاليتي را انجام دهد، آگاهي كسب كند و به جاهاي مختلف برود.
[=Century Gothic]* طيالارض مخصوص به عالم ماديات است، نه مجردات
وي در پاسخ به اين سوال كه؛ با توجه به اينكه در عوالم غير دنيوي ديگر زمان و مكان مطرح نيست، آيا ميتوان گفت روح طيالارض دارد؟ ابراز داشت: در همين دنيا طي مسافت مطرح است، يعني در اينجا روح ميتواند قدرتي را پيدا كند كه نه تنها خودش منتقل شود، بلكه ميتواند كسي ديگري را نيز منتقل كند.
وي ادامه داد: نقل شده است كساني كه قدرت انجام طيالارض را داشتهاند، انسانهاي ديگري را همراه خودشان بردهاند، در واقع يك نوع قدرت روحي ميتواند در جهان طبيعت تصرف كند و زمين را سريع از زير پاي خودش بگذراند و به نقطه ديگري برسد، اما بايد توجه داشت در عوالم ديگر و در عالم برزخ زمان و مكان وجود ندارد.
حجتالاسلام رجبي با اشاره به اينكه با رفع محدويتها و جدا شدن روح از قالب جسم، روح هر جايي كه بخواهد ميتواند، حضور پيدا كند، اذعان داشت: به محض اينكه روح در شرايطي باشد كه آزادي لازم را داشته باشد، ميتواند به هر جايي كه ميخواهد، برود، بنابراين لازم نيست كه حتماً يك مسير مادي را طي كند. يعني؛ اينكه ديواري كه روبهروي ماست و نميگذارد مسير را مستقيم برويم، براي روح اين مانع وجود ندارد.
وي افزود: گاهي در سريالهاي تلويزيوني ديده ميشود كه براي روح، محدوديتهايي در نظر ميگيرند، در حالي كه محدوديت زمان و مكاني روح تا هنگامي است كه همراه با جسم مادي باشد.
* مطابق آموزههاي اسلامي «روح سرگردان» وجود ندارد:Sham:
حجتالاسلام رجبي ادامه داد: روح وقتي در عالم خواب حركت ميكند، ممكن است كه 10 سال را در كمتر از يك ساعتي كه در خواب بودهاست، ببينيد؛ مسيري را طي كند و به خياباني برود، اما با جسم برزخي خود اين كارها را انجام ميدهد، لذا اگر خانهاي، مسكني و درختي را در خواب ديد، آنها برزخي هستند.
قائم مقام موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با بيان اينكه روح سرگردان طبق آموزههاي اسلامي وجود ندارد، تصريح كرد: درباره حقيقت افرادي كه به كما رفتند، بحث فلسفي صورت نگرفته است، همانطور كه گفته شد، عوالمي مانند دنيا، عالم برزخ، عالم ملكوت وجود دارد كه اين عوالم را در بحثهاي فلسفي با توجه به آموزههاي ديني تشريح كردند و گفتند كه روح انساني با تعالي خود ميتواند در اين عوالم حضور داشته باشد.
وي تصريح كرد: بدون شك روح در هر شرايطي باشد، در يكي از عوالم حضور دارد، منتها در خصوص بحث كما، اين مسئله خيلي مطرح نبوده است، ولي بيشك روح در اين شرايط در يكي از عوالم وجود را طي ميكند.
حجتالاسلام رجبي با تاكيد دوباره بر اينكه روح فرد كما رفته، حكم روح سرگردان را ندارد، افزود: روح اين فرد حتماً در يكي از اين عوالم سير ميكند و اين گونه نيست كه بگوييم چون در عالم دنيا و عالم برزخ نيست، پس روح سرگردان ميشود! آنچه مشخص است از عالم دنيا فراتر ميرود كه يك نمونهاش خواب است يا آنجايي كه افراد روح خودشان را ميميرانند، بنابراين افرادي كه به كما ميروند، شبيه آن حالت روياهاي صادقه است كه در عالم برزخ وارد ميشوند.
با سلام به دوستان بزرگوار
یکی از نکاتی که در قسمت آخر سریال«پنج کیلو متر تا بهشت»مشهود بود استناد به آیه 106 سورۀ توبه بود.مرحوم آیت الله حسینی تهرانی رحمةالله علیه در تفسیر این آیه نکاتی را بیان می دارند که قابل توجه است،ایشان می نویسند:
غير از افراد بسيار شايسته و مؤمن و افراد بسيار زشت و كافر و غير از مستضعفين و مَن يُلحَق بهم و غير از مؤمنين معمولى كه كارهاى خوب و بد را با هم آميخته بجا مىآورند، در قرآن مجيد افرادى را بيان ميكند كه فوراً به حساب آنها به مجرّد موت رسيدگى نمىشودبلكه تأخير مىافتد تا وقتى كه قيامت در رسد و به حساب نفوس و صلاح و طلاح آنها رسيدگى شود. در قيامت كه عالم ظهورات نفوس است، در آنجا خداوند بر اساس حالتهاى نفسيّه آنان، يا آنانرا مورد رحمت خود قرار ميدهد و يا آنكه تسليم عذاب ميكند، و آنان را «مُرْجَوْن لِامْرِ اللَهِ» گويند.
در سوره توبه، پس از آنكه خداوند حال مردم بسيار خوب و بسيار بد و مردمى كه اعمالشان آميخته خوبى و بدى است را ذكر مىنمايد، حال اين طائفه را بيان ميكند؛ بدين طريق:
وَ السَّبِقُونَ الاوَّلُونَ مِنَ الْمُهَجِرِينَ وَ الانْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسنٍ رَضِىَ اللَهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى تَحْتَهَا الانْهرُ خلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا ذ لِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. [1]
«و آن كسانى كه در ايمان سبقت گرفتند و جزء پيشگامان مهاجرين و أنصار بودهاند، و آن كسانى كه در مقام احسان (كه ولايت است) از آنها متابعت نمودند، خداوند از همه آنها راضى است و آنها هم از خدا راضى هستند، و براى آنان بهشتهائى از درختهاى سر به هم آورده كه در زمين آنها نهرهائى جارى است، مقرّر فرموده است كه در آنجا جاودان زيست كنند؛ و اين پاداش، فوز بزرگ است».
وَ مِمَّنْ حَوْلَكُم مِنَ الاعْرَابِ مُنفِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ.[2]
«و از أعرابى كه در اطراف شما زندگى مىكنند جماعتى از منافقين هستند و از اهل مدينه نيز جماعتى هستند كه نفاق خود را به حدّ اعلى رسانيده و در اين نفاق استمرار و دوام دارند، تو آنها را نمىشناسى و ما آنها را مىشناسيم. بزودى دوبار آنان را عذاب خواهيم كرد (يكى در عالم دنيا و يكى در عالم برزخ) و سپس به عذابى عظيم فرستاده خواهند شد».
وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.[3]
«و جماعت ديگرى هستند كه به گناهان خود اعتراف نموده، مقدارى از اعمال صالحه انجام دادهاند و مقدارى از اعمال زشت بجاى آوردهاند. شايد خداوند از گناه آنها درگذرد، و بدرستيكه خداوند غفور و رحيم است».
و پس از بيان چند آيه ميرسد به اين آيه:
وَ ءَاخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِامْرِ اللَهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.[4]
«و جماعت ديگرى نيز هستند كه تأخير مىافتد در رسيدگى به حساب آنان، و منوط مي گردد به امر خدا كه يا آنان را عذاب كند و يا گناه آنان را بيامرزد و خداوند عليم و حكيم است».
[1] . آيه 102، از سوره 9: التّوبة
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] .همان/106.
در کتاب شریف«كافى» به دو سند متّصل از حضرت امام محمّد باقرعليه السلام روايت مي كند راجع به مُرْجَوْنَ لِامْرِ اللَهِ که مضمون دو روايت يكى است.
محمّد بن يحيى از أحمد بن محمّد از علىّ بن حَكَم از موسى بن بكر از زُرارة از حضرت باقر عليه السّلام در قول خداوند عزّ و جلّ: وَ ءَاخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِامْرِ اللَه: قَالَ: قَوْمٌ كَانُوا مُشْرِكِينَ فَقَتَلُوا مِثلَ حَمْزَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ أَشْبَاهَهُمَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ، ثُمَّ إنَّهُمْ دَخَلُوا فِى الإسْلَامِ فَوَحَّدُوا اللَهَ وَ تَرَكُوا الشِّرْكَ وَ لَمْ يَعْرِفُوا الإيمَانَ بِقُلُوبِهِمْ فَيَكُونُوا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَتَجِبَ لَهُمُ الْجَنَّةُ، وَ لَمْ يَكُونُوا عَلَى جُحُودِهِمْ فَيَكْفُرُوا فَتَجِبَ لَهُمُ النَّارُ؛ فَهُمْ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ إمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ.[1]
«حضرت باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه: وَ ءَاخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِامْرِ اللَهِ فرمودند: مراد از آنها قومى هستند كه سابقاً از مشركان بودهاند و مانند حضرت حمزه سيّد الشّهداء و حضرت جعفر طيّار و أمثال آنها را از گروه مؤمنان به خدا كشتهاند؛ و سپس آنها داخل در دين اسلام شدند و خداى را به وحدانيّت پذيرفتند و شرك را ترك گفتند، امّا ايمان در دلهاى آنان وارد نشد، و معرفت به خدا به دلهاى خود پيدا نكردند تا از مؤمنين باشند و بهشت بر آنان واجب گردد، و نيز بر انكار و مكابره خود هم باقى نماندهاند تا از كافران باشند و آتش بر آنها واجب شود؛ اينان بر همين حال هستند كه يا پروردگار آنها را عذاب كند و يا از آنها بگذرد».
و مضمون اين روايت را علىّ بن إبراهيم با سند متّصل خود در تفسيرش آورده است.[2]
در بعضى از روايات اين طائفه را از زمره مستضعفين شمردهاند، چنانكه در «معانى الاخبار» و «تفسير عيّاشى»، در اوّلى با سند متّصل خود، و در دوّمى مرفوعاً روايت مي كند از حُمران بن أعيَن: قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ: إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ
. قَالَ: هُمْ أَهْلُ الْوَلَايَةِ. قُلْتُ: وَ أَىُّ وَلَايَةٍ؟
فَقَالَ: أَمَا إنَّهَا لَيْسَتْ بِوَلَايَةٍ فِى الدِّينِ وَ لَكِنَّهَا الْوَلَايَةُ فِى الْمُنَاكَحَةِ وَ الْمُوَارَثَةِ وَ الْمُخَالَطَةِ وَ هُمْ لَيْسُوا بِالْمُؤْمِنِينَ وَ لَا بِالْكُفَّارِ وَ هُمُ الْمُرْجَوْنَ لِامْرِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ.[3]
«حمران ميگويد: از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام درباره تفسير آيه مستضعفين سؤال كردم. حضرت فرمودند: ايشان اهل ولايتند.
عرض كردم: كدام ولايت؟
حضرت فرمودند: مراد من از ولايت، آن ربط و وابستگى قلبى نيست كه به حقيقت دين مربوط باشد، بلكه مراد من از ولايت همان ظاهر اسلام و استفاده كردن از نكاح و ارث و آميزش با مسلماناناست، ليكن در حقيقت، اين افراد نه از مؤمنين هستند و نه از كفّار، و ايشانند مُرجَونَ لِامْرِ اللَه عَزّ وَ جلَّ.
[1] . اصول كافى» ج دوّم، ص 407
[2] . تفسير قمّى» طبع سنگى، ص 280
[3] . «معانى الاخبار» ص 202؛ و «تفسير عيّاشى» ص 269 و 270
در تفسير «الميزان» روايت كردهاند از «تفسير قمّى» از ضُرَيس كُناسىّ از حضرت أبى جعفر امام محمّد باقر عليه السّلام: قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ الْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ مِنَ الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إمَامٌ وَ لَا يَعْرِفُونَ وَلَايَتَكُمْ؟
فَقَالَ: أَمَّا هؤُلَآءِ فَإنَّهُمْ فِى حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا؛ فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ، وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدٌّ إلَى الْجَنَّةِ الَّتِى خَلَقَهَا اللَهُ بِالْمَغْرِبِ، فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَوْحُ فِى حُفْرَتِهِ إلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ، فَإمَّا إلَى الْجَنَّةِ وَ إمَّا إلَى النَّارِ.
فَهؤُلَآءِ الْمَوْقُوفُونَ لِامْرِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ .قَالَ: وَ كَذَلِكَ يُفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ الْبُلْهِ وَ الاطْفَالِ وَ أَوْلَادِ الْمُسْلِمِينَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ.[1]
«ضريس كناسىّ ميگويد: به حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم، افرادى هستند كه به وحدانيّت خداوند عزّ و جلّ اقرار و اعتراف نمودهاند و به نبوّت محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم اقرار كردهاند ولى به ولايت شما آشنا نشدهاند، و از گناهكارانى هستند كه مىميرند و امامى ندارند؛ حال آنها چيست؟حضرت فرمودند:
اين افراد را در قبرهاى خود نگاه مي دارند به طوريكه از آن خارج نمىشوند.
از ميان آنها افرادى كه اعمال صالحه انجام دادهاند و نسبت به ما از آنها عداوتى بروز ننموده است، از زير قبور آنان نقبى مىكشند تا بهشتى كه پروردگار در مغرب خلق فرموده است، و از اين راه رَوح از آن بهشت پيوسته در اين قبور مىآيد تا روز قيامت و تا اينكه خدا را ملاقات كنند، پس خداوند به حساب آنان رسيدگى فرموده و يا به بهشت و يا به دوزخ بفرستد؛ اين افراد هستند كه مَوْقوفونَ لِامْرِ اللَهاند.
در تعبير حضرت به بهشت در جهت مغرب، و دميدن رَوح از آنجا بوسيله اين نقب زير زمينى در عالم قبور برزخى آنان اشارات و كناياتى است كه براى اهل تأمّل و تفكّر شايان دقّت است.
و اين روايت را در ضمن روايت مفصّلى كلينى در «كافى» با سند متّصل خود از سه طريق كه از جمله آنها علىّ بن إبراهيم از ضريس كناسىّ است روايت كرده است.[2] [3]
[1] . الميزان» جلد پنجم، ص 59 و 60
[2] . «فروع كافى» طبع سنگى، ج اوّل، ص 67 و 68
[3] . معاد شناسى، حسینی تهرانی،ج3، ص: 96
وي در پاسخ به اين سوال كه؛ با توجه به اينكه در عوالم غير دنيوي ديگر زمان و مكان مطرح نيست، آيا ميتوان گفت روح طيالارض دارد؟ ابراز داشت: در همين دنيا طي مسافت مطرح است، يعني در اينجا روح ميتواند قدرتي را پيدا كند كه نه تنها خودش منتقل شود، بلكه ميتواند كسي ديگري را نيز منتقل كند. وي ادامه داد: نقل شده است كساني كه قدرت انجام طيالارض را داشتهاند، انسانهاي ديگري را همراه خودشان بردهاند، در واقع يك نوع قدرت روحي ميتواند در جهان طبيعت تصرف كند و زمين را سريع از زير پاي خودش بگذراند و به نقطه ديگري برسد، اما بايد توجه داشت در عوالم ديگر و در عالم برزخ زمان و مكان وجود ندارد. حجتالاسلام رجبي با اشاره به اينكه با رفع محدويتها و جدا شدن روح از قالب جسم، روح هر جايي كه بخواهد ميتواند، حضور پيدا كند، اذعان داشت: به محض اينكه روح در شرايطي باشد كه آزادي لازم را داشته باشد، ميتواند به هر جايي كه ميخواهد، برود، بنابراين لازم نيست كه حتماً يك مسير مادي را طي كند. يعني؛ اينكه ديواري كه روبهروي ماست و نميگذارد مسير را مستقيم برويم، براي روح اين مانع وجود ندارد. وي افزود: گاهي در سريالهاي تلويزيوني ديده ميشود كه براي روح، محدوديتهايي در نظر ميگيرند، در حالي كه محدوديت زمان و مكاني روح تا هنگامي است كه همراه با جسم مادي باشد.
سلام
این محدودیتها در مواردی صحیح است و به باور و معرفت فرد بستگی دارد . اگر فرد نتواند عالم جدید را باور کند و همچنان در تصورات خود از عالم مادی باشد محدودیتهای عالم ماده در او باقی می ماند چه اینکه ویژگی ها در عالم مجردات انشائی ( ایجادی ) هستند و انشاء هم بستگی به معرفت و باور دارد
والحمد لله
هنوز هم موقعیت خود را درست درک نکرده است و نمیداند که از دنیا رفته است
سلام.
من هم در برخی از فیلمها می دیدم که شخص مرده از مردن خویش خبر ندارد. ولی این را جزء موارد نادرست فیلم و مغایرتهای آن با تعالیم دینی می دانستم. تا اینکه همین دو حکایت مذکور را در کتابی خواندم.
با توجه به اینکه ما معتقدیم که شخص در شب اول قبر مورد سئوال قرار می گیرد و بر حسب جوابهایی که می دهد، یا مورد نعمت قرار می گیرد و یا مورد عذاب. به هر حال اینها (سئوالها- نعمتها یا عذابها- دیدن ملائکه مسئول سئوال یا مسئول عذاب و ...) مسایل جدیدی هستند که رخ دادن آنها باعث می شود شخص از وضعیت جدید خود مطلع شود و همه اینها در همان آغاز فوت (شب اول قبر) است. با این احوال، چطور ممکن است که شخصی نداند که از دنیا رفته است؟
شخص از همان اول وفات، با مأموران الهی و نعم و عذابهای برزخی دمخور است، آیا امکان دارد به حال خود رها شده باشد تا اینکه بتواند علاوه بر عدم درک موقعیت جدید، کارهایی از این دست انجام دهد:
خیال میکند زنده و مشغول فروش خیار است.