کاتبان قرآن چه کسانی بودند ؟
تبهای اولیه
به نام خدا
سلام
کاتبان قرآن چه کسانی بودند ؟ اول یک قرآن نوشته شد و بقیه از روی اولین قرآن مکتوب نوشتند ؟
بعد از نوشته شدن قرآن چه کسی آن را تائید کرد؟
یا حق
با سلام
در شماره كاتبان وحى اختلاف نظر بسيار است. حافظ بن عساكر (م 571 ه)
در تاريخ دمشق 23 نفر را ياد مىكند. ابو شامه در تلخيص اين تاريخ نام 25 نفر را مىبرد.» ابن عبد البر نيز همين رقم را مىدهد، شبر املسى (م 1087) تعداد را به چهل نفر مىرساند و حال آنكه حافظ عراقى (م 806 ه) قبلا نام 42 نفر را به نظم در آورده بود. برهان حلبى تعداد را در حواشى شفا 43 نفر ذكر مىكند و مجتهد زنجانى نيز همين عدد را نقل مىنمايد.
در ميان مستشرقان كه در اين زمينه اظهار نظر كردهاند بلاشر فرانسوى مىگويد:
تعداد كاتبان وحى به چهل نفر مىرسد. كازانوا پنج فهرستى را كه ابن سعد، طبرى، نووى، حلبى و ديار بكرى دادهاند مقايسه كرده ، اما به نظر بلاشر اين كافى نيست، بايد فهرستى را هم كه سيوطى مىدهد بدان افزود . ولى به واقع اظهار نظر قطعىتر، محتاج بررسى خيلى بيشترى در منابع است.
مشكل اصلى كار را كتابت وحى در دوران اقامت رسول خدا در مكه تشكيل مىدهد. زيرا اگر آيات مكى و مدنى را مقايسه كنيم از يكصد و چهارده سوره قرآن هشتاد و شش سوره در مكه آمده و يا اينكه از 6236 آيه، قريب 1600 آيه فقط مدنى است (يعنى كمى بيش از ربع). البته آيههاى مكّى كوتاهتر است و به همين جهت اگر شمار كلمات را در نظر بگيريم به تقريب، كمى بيش از يك ثلث قرآن در مدينه و قريب دو ثلث آن در مكه نازل شده است.
بدين ترتيب، اهميّت نويسندگان وحى در مكّه بيشتر نمودار مىشود. بخصوص كه توجّه كنيم: مدتى از دوران وحى را به مكه پيامبر در خانه ارقم و يا شعب ابى طالب پنهان و يا منزوى بوده است. به اضافه كه آگاهىهاى ما از دوران مكه، نسبت به مدينه، كمتر است. بنا بر اين، بررسى روايات و اخبار در اين زمينه كار مشكلى است. يكى از جهات خاص اين اشكال، انگيزهها و گرايشهاى مختلف، بخصوص تمايلات عقيدتى و مسلكى، در ثبت نام افراد به عنوان كاتب وحى است. علاقه به داشتن نام در اين فهرست افتخار، بخصوص كه تاريخ اظهار اسلام افراد به طور دقيق براى همه يكسان ثبت نشده، لحظات حضور هر كاتبى در خدمت رسول خدا معين نشده، مهمتر كه ميان كاتبان وحى و كاتبان رسائل و عهود تميز دقيقى نيست، اينها از عواملى است كه بر پيچيدگى كار مىافزايد. اما با همه اين مشكلات، بررسى را نمىتوان آغاز نكرد. تحقيق و پژوهش دقيقتر، دسترسى بيشترى به منابع متقنتر نياز دارد. اما بررسى كلى را مىتوان آغاز كرد. صورتى را كه محدّثان و مورّخان دادهاند با توجه به زمان روى آوردن صحابه به اسلام مىتوان بدين ترتيب تنظيم كرد:
نويسندگان دوران مكه:
خلفاى چهارگانه، شرحبيل بن حسنه (م 18 ه)، عبد اللّه بن سعد بن ابى السّرح قرشى (م 37 ه)، خالد بن سعيد بن عاص بن اميه، طلحه، زبير (م 36 ه)، سعد بن ابى وقاص (م 55 ه)، عامر بن فهيره (م 4 ه)، علاء بن حضرمى (م 21 ه)، معيقيب بن ابى فاطمة الدوسى (م 40 ه)، ارقم بن ابى الارقم (م 11 ه)، حاطب بن عمرو، حاطب بن ابى بلتعه (م 30 ه)، مصعب بن عمير، عبد اللّه بن جحش (م 3 ه)، جهم بن قيس و سالم مولى ابى حذيفه (م 12 ه).
دوران مدينه:
در اين دوره تعداد نويسندگان بيشتر شد. در آغاز كار نويسندگى را بيشتر ابىّ بن كعب انجام مىداد و بعد كه زيد بن ثابت آموختهتر و ورزيدهتر گرديد و كتابت را نزد اسيران بدر تكميل كرد ، او بيشتر در محضر نبى حضور مىيافت. كسانى كه بعد بدين جمع افزوده شدند عبارتند از:
عبد اللّه بن رواحه (م 8 ه)، ثابت بن قيس (م 12 ه)، حنظلة بن الربيع الاسيدى (م 45 ه)، حذيفة بن يمان (36 ه)، علاء بن عقبه، جهيم بن الصلت، عبد اللّه بن زيد (م 63 ه)، محمد بن مسلمة (م 43 ه)، حنظلة بن ابى عامر (م 3 ه)، عبد اللّه بن عبد اللّه بن ابىّ بن سلول، ابو زيد قيس بن السكن، عقبة بن عامر (م 58 ه)، معاذ بن جبل، ابو ايوب انصارى (م 52 ه)، مغيرة بن شعبه (م 50 ه).
عده ديگرى هم بعدتر بدين گروه افزوده شدند:
ابان بن سعيد بن عاصى (برادر خالد) (م 13 ه)، عمرو بن عاص (م 43 ه)، و خالد بن وليد (م 21 ه)، در سال هفتم هجرى.
ابو سفيان و دو پسرش يزيد و معاويه، عبد اللّه بن ارقم (م 44 ه) و حويطب بن عبد العزّى (م 54 ه) را نيز گفتهاند كه از سال هشتم هجرى (فتح مكه) در اين جمع بودهاند.
بدين ترتيب، نام چهل و پنج تن از صحابه را داريم كه گفتهاند در كتابت وحى شركت داشتهاند. اما اين صورت محتاج بررسى بيشتر و دقيقترى است.(تاريخ قرآن(راميار)، متن، ص: 264 )
در مورد امام على (ع) تقريبا همه تصريح دارند كه از كاتبان اوليه و مداوم وحى بوده ، هر چند بعضى مثل ابن حجر او را ياد نكرده باشند .
در نهايت تأسف، آنها كه صورت اسامى كاتبان رسول خدا را دادهاند، بخصوص در مورد كاتبان وحى، خالى از بغض و حّب شخصى و يا عقيدتى نبودهاند. گاهى اين صورتهاى به وضوح مبتنى بر دستهبنديهاى سياسى و عقيدتى است. به همين جهت بررسى آنها از نظر تاريخى دقّت فراوان مىخواهد. البته داشتن نامى به عنوان كاتب وحى، افتخارى بزرگ بود.
بنا بر اين بدست آوردن اين افتخار و احيانا تبليغ بر اساس آن، ارزش آنرا داشت كه روايتى در اين باره نقل شود. بويژه كه لازم نبود نامى از پيامبر (ص) برده شود تا راوى احتياط بيشترى به كار بندد. همين كه از قول يك صحابى، چيزى گفته مىشد، زور و زر مدّعى، آن حرف را به كرسى مىنشاند كه اين افتخار براى خاندانى هر قدر بزرگ، شرفى عظيم بود. يك چنين افتخاراتى ساختگى بود كه دستاويز حكومتهاى اموى و عبّاسى مىگرديد. اين ابو سفيان و يزيد و معاويه كه در صورت كاتبان جا گرفتهاند، همانها بودند كه تا روز فتح مكه از هيچ فسونى بر عليه پيامبر دريغ نكردند...
البته معاويه جزء كاتبان بود، اما به قطعيّت نمىتوان گفت كه كاتب وحى بوده است. مدائنى (م 225 ه) مىگويد: زيد بن ثابت وحى را مىنوشت و معاويه آنچه ميان پيامبر و عرب (باديه) لازم بود مىنوشت . اما اسنادى كه وجود دارد نشان مىدهد كه بعضى از رسائل و عهد نامهها نيز به خط معاويه بوده ، ولى از ابو سفيان و يزيد ديگر خبرى نيست. عمرو بن عاص و خالد بن وليد هم كه در سالهاى آخر اسلام آوردند بيشتر در مأموريت بودند و ديگر فرصتى براى كتابت نداشتند.
در مورد طرز نوشتن چنين بود كه هر گاه آيهاى نازل مىشد پيغمبر كسى و يا كسانى از نويسندگان وحى را احضار نموده و دستور نوشتن مىفرمود.
نويسندگان وحى آيات را با دقت و ضبط مىنوشتند و بر پيامبر گرامى مىخواندند.
گاه بود كه او خود انگشت بر روى كلمهاى مىنهاد و آنرا مىپرسيد. او خود دستور مىداد كه هر آيهاى را در كجا بايد گذارد. نمونههائى از اين را ديديم. در اواخر عمر گاهى بر روى درست نوشتن، واضح نوشتن بعضى از حروف، كشيده و يا دندانه دار كردن حرفهائى نيز تذكراتى مىفرمود.
و نيز ديديم كه هر وقت قبايلى اسلام مىآوردند پيامبر تنى چند از ياران را براى آموزش قرآن و تعليم احكام به نزد آنها مىفرستاد. اين طبيعى است كه اينان نوشتههائى از آيات قرآن را نيز همراه داشته باشند.
خط وحى چنان رواجى يافته بود كه بدان مثل مىزدند. نگاهى به شعر حسّان بن ثابت (م 54 ه) شاعر مديحه سراى محمدى بيندازيم كه پس از وقعه بدر در مدحيّهاى او سخن از «خط وحى» بر كاغذى لطيف به ميان مىآورد، كه بدون شك منظور او نوشتههاى صحائف قرآنى است. اين بدان جهت بود كه چيزى از نزول نمىگذشت كه آيات قرآنى سينه به سينه و دست به دست مىگشت. كسى كه خواندن نمىدانست با شنيدن از حفظ مىشد و به ديگران باز مىگفت. آن هم كه نوشتن مىدانست نسخهاى براى خود تهيه مىكرد كه هميشه از آن داشته باشد.(همان منبع)