جمع بندی کار خوب با چه نیتی؟
تبهای اولیه
سلام
چه زمانی یک کار خوب یا خیر ارزشمند(تر) است؟
بعنوان مثال هنگامی که بنده رانندگی می کنم، شخصی دست بالا می کند تا او را سوار کنم...بنده با نگرش های مختلف این کار را انجام می دهم.
آن شخص را سوار می کنم:
1- تا رضایت خدا را بدست آورم
2- تا ثواب آخرت را بدست آورم
3- زیرا تصور می کنم خداوند به من نعمت (خودرو) داده و به آن شخص نداده پس این نعمت را با او تقسیم کنم (چون نعمت ها برای همه است؟)
4- تا مشکل آن شخص را برطرف کنم
5- چون مسیرم مستقیم است، او را سوار می کنم
6- زیرا به امید بنده، دست بالا کرده است...پس ناامیدش نکنم
7- زیرا کمک کردن به دیگران امری پسندیده است
این کار و کلاً کارهای خوب در چه حالتی پسندیده است؟
این کار و کلاً کارهای خوب در چه حالتی پسندیده است؟
معیار سنجش عمل از دیدگاه اسلام اخلاص میباشد.
از نظر اسلام عملی پسندیده است که رنگ و بوی خدایی داشته باشد و اگر انسان بخواهد اعمال و رفتار او کاملاً رنگ خدایی داشته باشد، باید اخلاص در اعمال نیک داشته باشد. اخلاص روح عبودیت و بندگی است و به تعبیر امام صادق(ع): «نیت برتر از عمل است و آگاه باشید که نیت، حقیقت عمل است».(1)
اخلاص پاک کردن نیت از شرک و ریا است. در روایات آمده است: چون اخلاص امری قلبی و وجدانی است،نمیتوان آن را ظاهر زیبا و حجم کار ارزیابی کرد. پیامبراکرم(ص) میفرماید: «خداوند متعال به اموال و صورتهای شما نگاه نمیکند، بلکه به قلوب و اعمال شما نگاه میکند».(2)
اگر انسان بخواهد به مرحلهای از خلوص برسد که کارهای او برای خدا باشد، بسیار دشوار میباشد. هر کس نمیتواند به راستی چنین ادّعایی نماید، البته نباید انسان مأیوس شود. بلکه در این مسیر هر مقدار که بتواند اخلاص در اعمال را به دست آورد، نیکو و ارزشمند است، یا حتی بتواند به آن نزدیک شود. باید تمرین کرد.
چرا که خودسازی و ریاضت نفسانی همانند ورزش جسمانی است. همان طور که در تربیت بدن، باید از کم شروع کرد و به تدریج بالا رفت تا به مرحلة قهرمانی رسید، در تهذیب روح نیز باید از کم شروع کرد و به تدریج بالا رفت و هر مقدار که حاصل شود، ارزشمند است. آنان که به مراحلی از کمال رسیدهاند، بدون زحمت و رنج بدین مقام نایل نشدهاند، بلکه سالها زحمت کشیده و با هوای نفس مبارزه کرده و کوشیدهاند نیت خود را خالص کنند و برای جلب رضایت پروردگار وظایف خویش را انجام دهند.
پینوشتها:
1.کلینی، اصول کافی،ج 2،ص 16، حدیث 4.
2. ری شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 2601، حدیث 16917.
معیار سنجش عمل از دیدگاه اسلام اخلاص میباشد.
سلام
گاهی اوقات شخص می خواهد اخلاص داشته باشد اما...
والدین از فرزند درخواست هایی دارند که قدری با اخلاص مغایرت دارد مثلا...
از او می خواهند بیشتر غذا مصرف کند...
از یک طرف اطاعت از والدین واجب است...
از طرفی دیگر سیر بودن و اخلاص داشتن نمی توانند در کنار هم قرار گیرند...
مسأله چگونه حل می شود...؟
از طرفی دیگر سیر بودن و اخلاص داشتن نمی توانند در کنار هم قرار گیرند...
چه منافاتي دارند كه جمع بين بين اينها ممكن نيست؟
و يا به قول شما سیر بودن و اخلاص داشتن نمی توانند در کنار هم قرار گیرند. چرا؟
چه منافاتي دارند كه جمع بين بين اينها ممكن نيست؟
و يا به قول شما سیر بودن و اخلاص داشتن نمی توانند در کنار هم قرار گیرند. چرا؟
سلام
غذا جنبۀ مادی دارد و اخلاص جنبۀ روحانی و معنوی دارد...
غذا خوردن به اندازه کافی مانعی ندارد اما اگر در حد سیر شدن انسان باشد جنبه حیوانیت انسان رشد می یابد.
غذا جنبۀ مادی دارد و اخلاص جنبۀ روحانی و معنوی دارد...غذا خوردن به اندازه کافی مانعی ندارد اما اگر در حد سیر شدن انسان باشد جنبه حیوانیت انسان رشد می یابد.
احتمالا منظور شما از سيري،بيش ازاندازه خوردن و اسراف در آن است.
خوب در اين صورت بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه آيا شما به اندازه نياز بدن و سنتان آيا غذا مي خوريد يا نه؟
و نيز بايد دليل اصرار والدين بر خوردن غذاي بيشتر را جويا شد. اي چه بسا شما از غذاي كمي استفاده مي كني ! و يا حداقل به نظر والدين غذاي مورد نياز بدن را استفاده نمي كني.
اگر چنين باشد بايد بدانيد اين امر غلطي است زيرا با جسم ناتوان نمي توان رشد معنوي داشت.
بر اين اساس:
غذا خوردن اگر به مقدار مورد نياز بدن و به قصد قدرت يافتن بر انجام كارهاي خير و خداپسندانه باشد مي تواند همراه با اخلاص باشد به شرط آن كه رنگ و بوي خدايي داشته باشد. منافاتي هم در جمع بين آنها نيست.
خوب در اين صورت بايد اين نكته را مورد توجه قرار داد كه آيا شما به اندازه نياز بدن و سنتان آيا غذا مي خوريد يا نه؟
سلام
بنده به اندازه کافی غذا مصرف می کنم اما در نظر خانوده ام، اندک بحساب می آید...
بنده به اندازه کافی غذا مصرف می کنم اما در نظر خانوده ام، اندک بحساب می آید...
توصيه مي كنم در اين زمينه با خانواده به پزشكي مراجعه كنيد تا هر دو طرف را قانع كند.
سلام .
به نظر من هرکاری با خلوص نیت و به خاطر خدا انجام بشه بهتر و درست تره .
البته اینکه اون شخص مشکلی داره یا ما امیدش شدیم هم درسته ولی خلوص نیت مهم تره .
البته به نظر من .
موفق باشین. :Kaf::Gol:
المحاسن ـ به نقل از بكر بن محمّد اَزدى ـ : عَیثَمه ، در حالى كه پسر خویش را به همراه داشت ـ و به گمانم نام او محمّد بود ـ بر امام صادق علیهالسلام وارد شد . امام صادق علیهالسلام به او فرمود : «چرا مىبینم تن فرزندت ، نحیف است؟» . گفت : او بیمار است.
امام علیهالسلام به او فرمود : «به او سویق بخوران ؛ چرا كه گوشت مىرویاند و استخوان را استحكام مىبخشد».
امام صادق علیهالسلام : هر كس چهل روزْ سویق بخورد ، بازوانش پُرتوان مىشود.
پرسش :
معیار سنجش عمل از دیدگاه اسلام اخلاص میباشد.
از نظر اسلام عملی پسندیده است که رنگ و بوی خدایی داشته باشد و اگر انسان بخواهد اعمال و رفتار او کاملاً رنگ خدایی داشته باشد، باید اخلاص در اعمال نیک داشته باشد. اخلاص روح عبودیت و بندگی است و به تعبیر امام صادق(ع): «نیت برتر از عمل است و آگاه باشید که نیت، حقیقت عمل است».(1)
اخلاص پاک کردن نیت از شرک و ریا است. در روایات آمده است: چون اخلاص امری قلبی و وجدانی است،نمیتوان آن را ظاهر زیبا و حجم کار ارزیابی کرد. پیامبراکرم(ص) میفرماید: «خداوند متعال به اموال و صورتهای شما نگاه نمیکند، بلکه به قلوب و اعمال شما نگاه میکند».(2)
اگر انسان بخواهد به مرحلهای از خلوص برسد که کارهای او برای خدا باشد، بسیار دشوار میباشد. هر کس نمیتواند به راستی چنین ادّعایی نماید، البته نباید انسان مأیوس شود. بلکه در این مسیر هر مقدار که بتواند اخلاص در اعمال را به دست آورد، نیکو و ارزشمند است، یا حتی بتواند به آن نزدیک شود. باید تمرین کرد.
چرا که خودسازی و ریاضت نفسانی همانند ورزش جسمانی است. همان طور که در تربیت بدن، باید از کم شروع کرد و به تدریج بالا رفت تا به مرحلة قهرمانی رسید، در تهذیب روح نیز باید از کم شروع کرد و به تدریج بالا رفت و هر مقدار که حاصل شود، ارزشمند است. آنان که به مراحلی از کمال رسیدهاند، بدون زحمت و رنج بدین مقام نایل نشدهاند، بلکه سالها زحمت کشیده و با هوای نفس مبارزه کرده و کوشیدهاند نیت خود را خالص کنند و برای جلب رضایت پروردگار وظایف خویش را انجام دهند.
پینوشتها:
1.کلینی، اصول کافی،ج 2،ص 16، حدیث 4.
2. ری شهری، میزان الحکمه، ج 3، ص 2601، حدیث 16917.