کامل و بی نقص و یا اصلا
تبهای اولیه
با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم
با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم
بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت جنابعالی
با توجه به مطالبی که مطرح نمودید، می توان گفت یکی از عوامل اصلی گرفتاری شما به اضطراب، کمالگرایی منفی شما است. افراد کمالگرا راضی نمی شوند مگر اینکه به غایت و نهایت امری دست پیدا کنند و از انجا که در دنیای واقعی، معمولا تحقق چنین اهداف و خواسته هایی امکان پذیر نیست افراد کمالگرا، نه تنها رضایت لازم را از خود و زندگی نخواهند داشت بلکه دائما دچار تشویش، نگرانی و اضطراب خواهند بود. در نهایت استمرار این ویژگی که معمولا دقت بیش از اندازه و جزیی نگری را به همراه دارد، منجر به وسواس خواهد شد.
افراد کمال گرا دچار تحریفات شناختی و از جمله تفکر دو قطبی یا همان تفکر همه یا هیچ هستند. این نوع تفکر بیان می کند یا سیاه سیاه و یا سفید سفید! و در نتیجه از طیف گسترده دیگر رنگها غفلت می کند. این تفکر می گوید یا صد یا صفر! و طیف اعداد میان صفر تا صد را نادیده می گیرد. درست مانند همین نوع فکری که بر عمل شما سایه انداخته و اجازه دیدن طیفهای میانی را به شما نمی دهد....
با این توضیحات پیشنهاد می شود؛
_ در سبک زندگی خود تغییراتی را در راستای تفریح، ورزش، تغذیه و خواب کافی، روابط اجتماعی و....ایجاد نمائید
_ توقعات را از خود پائین بیاورید و از اشتباهات خود فاجعه نسازید
_ میزان ریسک پذیری را در خود تقویت کنید
_ با تفکر دو قطبی مبارزه کنید و ان را به چالش بکشانید.
_ از روش ناقص سازی کارها بهره بگیرید. مثلا تعمدا برخی کارها را وسط راه رها کنید و آنها را ناتمام رها کنید. یا به هنگام مطالعه عمدا از هر صفحه چند خط را جا بیندازید یا به هنگام پاک کردن شیشه خودرو قسمتی از آن را پاک نکنید و اجازه دهید همچنان کثیف باقی بماند و....
_ در صورت کمالگرایی شدید و یا تداوم این وضعیت بهتر است با یک روانشناس بالینی مشورت نمائید
در پناه خدای متعال
بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت خدمت جنابعالی
با توجه به مطالبی که مطرح نمودید، می توان گفت یکی از عوامل اصلی گرفتاری شما به اضطراب، کمالگرایی منفی شما است. افراد کمالگرا راضی نمی شوند مگر اینکه به غایت و نهایت امری دست پیدا کنند و از انجا که در دنیای واقعی، معمولا تحقق چنین اهداف و خواسته هایی امکان پذیر نیست افراد کمالگرا، نه تنها رضایت لازم را از خود و زندگی نخواهند داشت بلکه دائما دچار تشویش، نگرانی و اضطراب خواهند بود. در نهایت استمرار این ویژگی که معمولا دقت بیش از اندازه و جزیی نگری را به همراه دارد، منجر به وسواس خواهد شد.
افراد کمال گرا دچار تحریفات شناختی و از جمله تفکر دو قطبی یا همان تفکر همه یا هیچ هستند. این نوع تفکر بیان می کند یا سیاه سیاه و یا سفید سفید! و در نتیجه از طیف گسترده دیگر رنگها غفلت می کند. این تفکر می گوید یا صد یا صفر! و طیف اعداد میان صفر تا صد را نادیده می گیرد. درست مانند همین نوع فکری که بر عمل شما سایه انداخته و اجازه دیدن طیفهای میانی را به شما نمی دهد....
با این توضیحات پیشنهاد می شود؛
_ در سبک زندگی خود تغییراتی را در راستای تفریح، ورزش، تغذیه و خواب کافی، روابط اجتماعی و....ایجاد نمائید
_ توقعات را از خود پائین بیاورید و از اشتباهات خود فاجعه نسازید
_ میزان ریسک پذیری را در خود تقویت کنید
_ با تفکر دو قطبی مبارزه کنید و ان را به چالش بکشانید.
_ از روش ناقص سازی کارها بهره بگیرید. مثلا تعمدا برخی کارها را وسط راه رها کنید و آنها را ناتمام رها کنید. یا به هنگام مطالعه عمدا از هر صفحه چند خط را جا بیندازید یا به هنگام پاک کردن شیشه خودرو قسمتی از آن را پاک نکنید و اجازه دهید همچنان کثیف باقی بماند و....
_ در صورت کمالگرایی شدید و یا تداوم این وضعیت بهتر است با یک روانشناس بالینی مشورت نمائید
در پناه خدای متعال
با تشکر فراوان از راهنمایی
بنده این مشکل رو از کودکی داشتم و الان احساس می کنم کمی بیشتر شده
به عنوان مثال در خوندن یک کتاب باید حتما از صفحه ی اول شروع به مطالعه کنم و حتی مقدمه ی کتاب رو هم کامل می خونم و یا در کلاس درس اگر از اول حضور داشته باشم و تمام مطالب رو متوجه بشم تا انتها ادامه میدم ولی اگر ذره ای از مطالب رو نفهمم کلا زیر کار میزنم و تصمیم می گیرم که بعدا اون کار رو بطور کامل و بدون هیچ نقصی تکرار کنم. یک جورایی اگه غیر از این رو انجام بدم ذهنم قفل می کنه و تمام تمرکزم به این معطوف میشه که برگرد و کار ناقص قبل رو تکمیل کن والا بعد از این رو هم متوجه نخواهی شد. در هر حال مایلم اطلاعات بیشتری رو در مورد این وضعیت خنده دار بدست بیارم. اگه کتاب و یا کلیپ صوتی رو صلاح میدونید به بنده معرفی کنید ممنون میشم
چقد حال دارین شما.....من کتاب و جزوه هامو هم که میخوام بخونم...کلی جاهاشو به این دید که اینجاش مهم نیست...اینجاش چرت و پرته....اینا چ ربطی به اصل قضیه داره...نمیخونم....:khandeh!:
شما هم هر قت فکر اینکه برگرد بقیه شو کامل کن به ذهنت اومد از جمله طلایی "به درک! بذار همین ریختی بمونه "استفاده کن!
اینو یکی از دوستام میگفت...میگفت به درک! رو واسه همین وقتا گذاشتن:khaneh:
با سلام
شخصا ادم مضطرب و به همین دلیل پر تلاشی هستم و معمولا از کارها خسته نمی شم و حاضرم وقت زیادی رو صرف کوچکترین کارها کنم ولی شاید این حالت باعث شده تا تمام کارها برام به دو دسته تقسیم بشه:
یا یک کاری رو باید کامل و تا انتها انجام بدم و یا اصلا بهش رغبتی پیدا نمی کنم. به همین دلیل معمولا هم کارهام تا قبل از قرار گرفتن در معرض یک زمان کوتاه و یا فشار خارجی مثل توقع یک فرد، رغبتی به انجام اون کار پیدا نمی کنم ولی اگر هم وارد بشم تا به انتها نرسونمش رهاش نمی کنم. این حس جلوی خیلی از ریسک کردن هام رو می گیره و خستم کرده. ممنون راهکاری سازنده هستم
پس بیا کنار من - مثل من بشین و ببین آروم آروم هلاک شدنت رو...
چقد حال دارین شما
منم از وقت گذاشتن واسه جزییات خوشم نمیاد و این الان یک نوع شخصیت نامطلوبه که می خوام ترکش کنم. راهکار به درک هم جالب بود. ممنون
متوجه نشدم
:Gig:
ببین امیر جان
من توی درس و مدرسه و توی بیشتر چیزها بشدیت از اطرافیانم سر بودم.
بدون اینکه درس بخونم یا تلاش خاصی بکنم همیشه سوالاتی رو حل میکردم که اون المپیادی ها با هزارتا سوال حفظ کردن می تونستن تا حوالی اون عمقی که من پیش میرفتم پیش بیان
ولی دقیقا سر همین ویژگی لامصب که من دارم و شمام داری و الان داری ازش مینالی ببین کارم به کجا کشیده
مثل آب خوردن رتبه یک کارشناسی رو با 12 هزار کشوری معاوضه کردم - مثل آب خوردن رتبه یک ارشد که هیچ ، رتبه یک ارشد بدون سابقه ( با تفاوت درصد بسیار فاحش با رتبه دو ) رو با نمیدونم فکر کنم حوالی بیست سی یا بیشتر معاوضه کردم.
مثل آب خوردن بجای اینکه الان توی ام آی تی ترم آخر ارشد یا ترم دوم دکتری پیوسته ام باشم الان دارم ترم 12 کارشناسی رو طی میکنم که اونم احتمال داره نشه
بجای اینکه که سر بزرگترین پروژه های علمی دنیا در حال کار باشم باید گاهی با دوستام که از منم بسیار کمتر بودن در درک اعماق مسائل و الان دارن در بهترین دانشگاه های امریکا تحصیل میکنن ، از راه دور حرف بزنم.
و بسیار بسیار بسیار بسیار موقعیت دیگه که همه و همه رو از دست دادم فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم که از قضا انگار شمام داری
من دارم هلاک میشم - دارم تلف میشم
از شمام بعید نیست...:Narahat az:
با تشکر فراوان از راهنمایی
بنده این مشکل رو از کودکی داشتم و الان احساس می کنم کمی بیشتر شده
به عنوان مثال در خوندن یک کتاب باید حتما از صفحه ی اول شروع به مطالعه کنم و حتی مقدمه ی کتاب رو هم کامل می خونم و یا در کلاس درس اگر از اول حضور داشته باشم و تمام مطالب رو متوجه بشم تا انتها ادامه میدم ولی اگر ذره ای از مطالب رو نفهمم کلا زیر کار میزنم و تصمیم می گیرم که بعدا اون کار رو بطور کامل و بدون هیچ نقصی تکرار کنم. یک جورایی اگه غیر از این رو انجام بدم ذهنم قفل می کنه و تمام تمرکزم به این معطوف میشه که برگرد و کار ناقص قبل رو تکمیل کن والا بعد از این رو هم متوجه نخواهی شد. در هر حال مایلم اطلاعات بیشتری رو در مورد این وضعیت خنده دار بدست بیارم. اگه کتاب و یا کلیپ صوتی رو صلاح میدونید به بنده معرفی کنید ممنون میشم
دقیقا خود منی - ( البته حداقل از این جهت...):khaneh:
راستی عمیر عاقا فکر میکنم بهترین راه این باشه :
تقویت ایمان و عمل به دستورات خدا و توجه به رضایت وی
البته میدونم خیلی سخته - خودنم نتونستم زیاد این کارو بکنم.
ببین امیر جان
من توی درس و مدرسه و توی بیشتر چیزها بشدیت از اطرافیانم سر بودم.
بدون اینکه درس بخونم یا تلاش خاصی بکنم همیشه سوالاتی رو حل میکردم که اون المپیادی ها با هزارتا سوال حفظ کردن می تونستن تا حوالی اون عمقی که من پیش میرفتم پیش بیان
ولی دقیقا سر همین ویژگی لامصب که من دارم و شمام داری و الان داری ازش مینالی ببین کارم به کجا کشیده
مثل آب خوردن رتبه یک کارشناسی رو با 12 هزار کشوری معاوضه کردم - مثل آب خوردن رتبه یک ارشد که هیچ ، رتبه یک ارشد بدون سابقه ( با تفاوت درصد بسیار فاحش با رتبه دو ) رو با نمیدونم فکر کنم حوالی بیست سی یا بیشتر معاوضه کردم.
مثل آب خوردن بجای اینکه الان توی ام آی تی ترم آخر ارشد یا ترم دوم دکتری پیوسته ام باشم الان دارم ترم 12 کارشناسی رو طی میکنم که اونم احتمال داره نشه
بجای اینکه که سر بزرگترین پروژه های علمی دنیا در حال کار باشم باید گاهی با دوستام که از منم بسیار کمتر بودن در درک اعماق مسائل و الان دارن در بهترین دانشگاه های امریکا تحصیل میکنن ، از راه دور حرف بزنم.
و بسیار بسیار بسیار بسیار موقعیت دیگه که همه و همه رو از دست دادم فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم که از قضا انگار شمام داریمن دارم هلاک میشم - دارم تلف میشم
از شمام بعید نیست...
منم عمرم خیلی تلف شده اما به دلایلی دیگه و این مشکلم هم شده مزید بر علل
راهکار دیگه ای واسه درمان این کمالگرایی پیدا نکردی؟ گاهی اونقدر روی اعصابم میره که کلا قید اون کار رو می زنم. امیدوارم مشکلت حل بشه و به جایی که شایستش هستی برسی
فقط بخاطر این ویژگی کوفتیم
یعنی چی؟
یعنی منه بی استعداد بیشتر از عمرم استفاده کردم تا شما آدمای پر استعداد؟؟؟!!!
بابا امثال من باید خوودکشی کنن ب ی جایی برسن....البته همین شماها با ان کاراتون باعث میشید امثال ما جای پیشرفت داشته باشیم:khandeh!:ولی جدا از شوخی...
از همین الان شروع کنید از الان آینده رو بسازید...شما هنوز هم همون استعداد رو دارین...عمرتون داره میگذره...بقیه اشو بچسبین..اصلا دیر نشده...مرد 60 ساله اومده بود کنکور بده...از اون یاد بگیر:Nishkhand::ok:
یعنی چی؟
یعنی منه بی استعداد بیشتر از عمرم استفاده کردم تا شما آدمای پر استعداد؟؟؟!!!
بابا امثال من باید خوودکشی کنن ب ی جایی برسن....البته همین شماها با ان کاراتون باعث میشید امثال ما جای پیشرفت داشته باشیم:khandeh!:ولی جدا از شوخی...
از همین الان شروع کنید از الان آینده رو بسازید...شما هنوز هم همون استعداد رو دارین...عمرتون داره میگذره...بقیه اشو بچسبین..اصلا دیر نشده...مرد 60 ساله اومده بود کنکور بده...از اون یاد بگیر:Nishkhand::ok:
کمترین حسابی روی استعداد نکنید
استعداد یه بازی عقب نگه دارنده است
من و یا امیر چیزی بیشتر از بقیه نداریم
من این تواناییمو بعد از لطف خدا مدیون خواهرم هستم که در همون سنین کودکی ( زیر 7 سال) منو در شرایطی قرار داد و پرورش داد که نسبتا زیاد روی فکر خودم تکیه می کردم. و از همون کودکی با مسائل درگیر میشدم و زیاد وقتم به موضوعات علمی و بحث و سوال جواب و اینها می گذشت...
ولی خودم خیلی تلف کردم ، واقعا تلف کردم
منم عمرم خیلی تلف شده اما به دلایلی دیگه و این مشکلم هم شده مزید بر علل
راهکار دیگه ای واسه درمان این کمالگرایی پیدا نکردی؟ گاهی اونقدر روی اعصابم میره که کلا قید اون کار رو می زنم. امیدوارم مشکلت حل بشه و به جایی که شایستش هستی برسی
ببین امیر جان
چند سالی هست که به این موضوع فکر میکنم. عقلا و قاعدتا به نظر میاد بهترین راه همون بندگی خداست. البته راه های روانشناسانه غربی ( از جمله اعتماد به نفس ) هم وجود داره ولی ضررش بیشتر از سودشه - نفس دشمن ماست - اعتماد بهش عاقلانه نیست...
ببین وقتی که بنده خدا بشیم هرچی اون گفت میگیم چشم و دستورات خدا عملی ترین و مناسبترین و روبه رشد ترین و هماهنگ ترین و همه چیز ترین دستورات روی عالم هستن
ولی گناه نکردن خیلی سخته - پیرو دستورات اون بودن و گفتن چشم هر چی تو بخوای خدای مهربونم خیلی سخته
خیلی زور میزنم ولی سخته - خیلی سخته
ببین امیر جان
چند سالی هست که به این موضوع فکر میکنم. عقلا و قاعدتا به نظر میاد بهترین راه همون بندگی خداست. البته راه های روانشناسانه غربی ( از جمله اعتماد به نفس ) هم وجود داره ولی ضررش بیشتر از سودشه - نفس دشمن ماست - اعتماد بهش عاقلانه نیست...ببین وقتی که بنده خدا بشیم هرچی اون گفت میگیم چشم و دستورات خدا عملی ترین و مناسبترین و روبه رشد ترین و هماهنگ ترین و همه چیز ترین دستورات روی عالم هستن
ولی گناه نکردن خیلی سخته - پیرو دستورات اون بودن و گفتن چشم هر چی تو بخوای خدای مهربونم خیلی سخته
خیلی زور میزنم ولی سخته - خیلی سخته
حرفت متین ولی این نفسی که روانشناسا میگن با اون نفس اماره کلی فرق داره. ولی در هر حال اعتماد به نفس هم در افراد کمالگرا شاید مشکلی رو حل نکنه چون کمالخواهی و اعتماد به نفس در یک راستا هستند و نه ناقض یکدیگه. بنده از خدا هم می خوام که کمکم کنه و در حد توان بتونم اطاعتش کنم ولی از ما حرکت تا از خدا برکت. ما هم باید یک جایی یک حرکتی بزنیم. در هر حال هنوز همون ایده ی به درک رو دنبال می کنم تا فرصت بشه و با روانشناس در میون بذارمش.
حرفت متین ولی این نفسی که روانشناسا میگن با اون نفس اماره کلی فرق داره. ولی در هر حال اعتماد به نفس هم در افراد کمالگرا شاید مشکلی رو حل نکنه چون کمالخواهی و اعتماد به نفس در یک راستا هستند و نه ناقض یکدیگه. بنده از خدا هم می خوام که کمکم کنه و در حد توان بتونم اطاعتش کنم ولی از ما حرکت تا از خدا برکت. ما هم باید یک جایی یک حرکتی بزنیم. در هر حال هنوز همون ایده ی به درک رو دنبال می کنم تا فرصت بشه و با روانشناس در میون بذارمش.
امیدوارم موفق باشی ولی فکر نمیکنم ( به درک ) خوب باشه
آدم باید چیزهایی رو ازش کاملا یا موقتا بگذره اما نه به درک - چون عقل حکم میکنه
اصل موضوع که آدم حساس باشه که کارهایی که میخاد انجام بده به شکل درستی انجامش بده هم چیز بدی نیست - ولی آدم اینو باید کنار همه چیز قرار بده که هم باید تو همه چیز کارشو به نحو احسن انجام بده و زندگی شو به نحو احسن پیش ببره و بندگیشو به نحو احسن انجام بده...
آخه اینطوری سیستم ( به درک ) بعد از یه مدتی از آدم یه موجود ناتوان و سطحی میسازه...
به روانشناسام راستشو بخای اعتمادی ندارم - دانشگاه رفتم سر کلاساشون - سر کلاس بزرگترینا تو ایران - خیلی سطحی فکر میکردند
فکر نمیکنم اسلام و دستوراتش نیازهای روانی یه انسان رو براورده نکنه
نمیدونم امیرخان - ان یشاء الله که موفق باشی