کتاب آیین شوخی و قوانین خوشی: (آپلود مجموعه كتاب هاي اين تاپيك)
تبهای اولیه
با سلام
خدمت شما بزرگواران
مجموعه اي مفصل اي احكام شوخي و خوشي، احاديث آن و آيات آن با نام آيين شوخي و قوانين خوشي را قصد دارم در اين تاپيك در اختيارتان قرار دهم و
با توافقي كه با مسؤولان مركز شده اين مجموعه به شكل نرم افزار و پي دي اف در اختيارتان قرار مي گيريد
با تشكر از اهدا كنندگان اين مجموع.
آیین شوخی و قوانین خوشی
فهرست برخي مطالب
مقدمه
بخش اول: تعریف واژه ها
بخش دوم: چراغ قرمزها و سبزها
بخش سوم:شوخی با نامحرم
بخش چهارم
.
.
.
.
بخش نهم: ورزش
بخش دهم: دوران نامزدی و جشن عروسی
بخش يازدهم: سيگار و مواد مخدر
بخش دوازدهم: جشن هاي مذهبي
بخش هفدهم: فرصت ها و رخصت ها
اين تاپيك حاصل كتاب هاي مفصل آيين شوخي و قوانين خوشي است
به طور كلي مجموعه آيين شوخي و قوانين خوشي شامل دو بخش است:
الف)غير احكام(آيات، روايات، لطيفه ها،پرسش و پاسخ و داستان و....)
ب) احكام شامل:
- شهوت جنسي
- ورزش و ورزشكاران
- شوخي، خنده و طنز
- ازدواج(دائم و موقت)
- مراسم جشن عروسي
- جشن هاي مذهبي و ملي
- موسيقي و غنا
- قمار و شرط
- مواد مخدر و مشروب
- بازيگري و فيلم
- فرصت و رخصت ها
- ساير موارد
شوخی؛ بازی فوتبال
میدان شوخی و بازی و تفریح اسلامی مثل میدان فوتبال است وسیع و بزرگ. مثل بازی فوتبال هم مرز و حدود و قواعدی داره. باید مراقب باشیم خطا نکنیم، اوت و کرنر نزنیم و تو افساید نروید .....
بله همین و بس همین چندتا حدود را بدانیم کافی است که از بازی و شوخی حال ببریم و لذت. خدا همین را می خواد بکن بکن های خدا (فرصت ها و فرجه ها) در جمع از نکن نکن هایش(امر و نهی ها) زیادتر است. در احکام شوخی چندتا نکن نکن مطرح شده و به ما گفته شده حالا بروید میدان بازی و شوخی حلال.
[FONT=B Mitra]قرآن هدف خلقت ما را بندگی بیان کرده است؛ بنابراین در همه شئوون زندگی؛ گفتار، پندار و رفتارهای فردی، اجتماعی، معاشرتی، سیاسی، اقتصادی، تفریحی باید رضایت خدا، محور کارهای ما قرار گیرد.[FONT=B Mitra] امام کاظم (ع) مىفرمايند: تلاش كنيد كه زمانتان را چهار قسمت كنيد: 1[FONT=B Mitra].[FONT=B Mitra] بخشی براى مناجات با پروردگار، 2.ساعاتى براى امر معاش، 3 . قسمتی براى معاشرت با برادران راستگويى كه عيوبتان را به شما مى شناسانند و در باطن خالصانه دوست شمایند، 4. زمانی را نيز براى لذات حلالتان در نظر بگیرید و به واسطه اين ساعت چهارم (لذات حلال) است كه قادر به انجام سه ساعت ديگر هستيد.[FONT=Calibri][FONT=Calibri][5]
...........................................................................
یک چیز بگویم که دل افراد غیرمذهبی آب شود. اسلام دین نشاط و شادابی است با غم و حزن که سبب رکود شود مخالف است. اگر گریه و عزاداری بر شهدا به خصوص سالار شهیدان امام حسین – ع - را جایز میداند، به این دلیل است که در دل آن حرکت و پویایی است، نه افسردگی. امام صادق فرمودند: «در شادی ما شاد باشید و در حزن ما اندوهگین[2]». یعنی همین جا هم امام صادق -ع- ابتدا بحث شادی را مطرح کردند بعد حزن را. دایره عوامل و اسباب نشاط و تفریح و شوخی بینهایت است و فقط از بین آنها قسم حرام را رد کرده است.
بوستان خنده و شوخی حلال، بسیار شادیزا و بزرگ است شوخی پنج فاز دارد:
متعالی: شوخی حکیمانه که در آن نیت الهی وجود دارد، حقی گفته شود و باطلی رد شود و یا از مظلومی دفاع شود و ظالمی را تباه کند.
مفید:حلال است و برای کسب نشاط و با نیت الهی است.
مباح: دروغ گفتن به شوخی به گونه ای که دیگران بدانند شوخی است.
مکروه:خنثا است و حلال؛ نه حرام نه مستحب و نه مکروه.
و مبتذل:حرام است مثل شوخی برای مسخره کردن یا تحقیر و اذیت کردن یک فرد یا یک قوم. شوخی با نامحرم با ترس افتادن در گناه و به قصد لذت جنسی.
دایره وسیع شوخی
با توجه به اقسام شوخی دیدیم که دایره شوخی حلال خیلی وسیع است؛ از پنج قسم یک قسمت آن مرداب است که نباید نزدیک شویم. تصور کنید به مهمانیای رفته باشیم و میزبان برای ما غذا و خوراکیهای متنوع و متعددی آماده کردهباشد و از ما بخواهد که به فلان ظرف دست نزنیم چرا که اگرچه ظاهری جذاب و خوش رنگ و بویی دلانگیز و حتی مزهای خوش دارند ولی زهری کشنده دارند. ما یواشکی بخوریم. و در دل از او نارحت باشیم که چرا مانع خوشی ما شدهاست در واقع وقتی ما از گناهی منع می شویم به جای تشکر از ائمه(ع) که خون و آسایش خود و خانواده خود را برای هدایت و شادکامی ما دادند فاصله می گیریم.
[FONT=Calibri][1] . شجره طوبی، ج1، ص3.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2] . خصال، ج2.
[FONT=B Mitra][FONT=B Mitra][FONT=b rose]انواع شوخی و خنده
[FONT=B Mitra][FONT=B Mitra]
1. زورکی: از بی رغبتی و برای دلخوش کردن طرف مقابل است.
2. ریزکی: خنده و شوخی نُقلی و جمع و جور که به موقع بیان شود کوتاه و مختصر و به جاست. به شوخي افراد با سياست، كياست و زيرك هم گفته مي شود.
3. زیرکی: شوخی ای که فرد زیرک می کند و با آن خواسته خودش را مطرح میکند.
4. زير زيركي: به ملاعبه و مداعبه كه از مستحبات آميزش است و رعايت نكردنش سبب سردي زن و نفرت او از رابطه مي شود گويند. اين هم نوعي از شوخي افراد باهوش و زيرك است.[1]
5. زوزكي: افرادي كه حال روز خوشي ندارند و يا سرما خوردهاند ولي خوشي در لحظاتي بر آنها غلبه ميكند، اتفاقا ضدويروس است و آنتي بيوتيك قوي است، سيستم ايمني را هم قوي ميكند.
6. فشارکی: خندهای است که برای کنترلش زحمت زیادی باید بکشیم آن هم معلوم نیست بتوانیم مهارش کنیم.
7. خرکی: خنده ای است که در پی شوخی خرکی ایجاد میشود. شوخي برخي از دوربين مخفي ها بدون در نظر گرفتن بيماري قلبي عروقي و تيپ شخصيتي افراد از اين سنخ است. در تقسمی دیگر شوخی است که برای فریب دادن و خر کردن دیگران از آن استفاده میشود.به همین دلیل هشدار داده اند: « اگه یه خر تو را بوس کنه، بهتره از اینه که یه بوس تو را خر.» از نظر روانشناسي تبليغات، شوخي فروشندگان به خصوص خانم براي به دام انداختن مشتريان ساده دل، نوعي شوخي خركي است.
8. دروغکی: براي خنداندن لحظهاي ديگران به دروغ كه گناه بزرگ است پناه بردن. و اين وقتي است كه بر ما رضايت بندة خدا مهم تر از رضايت خدا باشد.
9. سُرخکی: شوخیای که فرد كمرو و يا با حيا با شنیدن یا گفتنش مانند لبو از شرم سرخ میشود.
10.بمبکی: خنده و شوخیای که قابل کنترل نیست و مثل بمب منفجر میشود. يا شوخي كه يك باره كل مجلس را به خنده واميدارد.
11.شُلکی: این شوخی از افراد شل صادر میشود.
12.سفتگی: شوخیای که از افراد جدی و باوقار ساطع میشود.
13.الکی: شوخیای که از افراد الکی خوش بروز پیدا میکند.
14.دلقکی: این نوع شوخي و خنده از افراد دلقک میجوشد. افرادی که حرمت و ارزش والاي انساني خود را تخریب و لجنمال می کنن تا دیگران بخندند.
15.پولکی: این نوع شوخی از افرادی ظاهر میشود که پول میگیرند تا دیگران را بخنداند و نیز از افرادی که پول میگیرند، برای گرمی مجلس الکی بخندند.
16.بنگکی: خنده و شوخی ناآگاهانه، مخصوص افراد بنگی و حشیشی.
17.مستکی: شوخی و خنده بيجهت افراد مست لایعقل.
18.عقلکی: شوخی فلسفی، افراد حکیم و عاقل.
19.گُلکی: این شوخي و خنده معصومانه ریشه در فطرت پاک نوزاد و بزرگان وارسته که مانند گل پاكاند.
20.گِلكي: در اين قسم افراد شكايت و گله تلخ خود را در لعابي شيرين بيان ميكنند.
21.پاچه خارکی: پاچه خاری به فرد امکان میدهد که از مسیرهایی که گذر از آنها برای دیگران سخت و یا غیر ممکن است به راحتی عبور کرده و به مقصد خود برسد. خنده پاچه خارکی مخصوص پاچه خاران متملق و چاپلوس و بادمجان دور قاب چینان است.
22.پوفکی: از افراد چاق و لپ گنده است
23.ترسکی: گاهي از ترس ميخنديم و گاهي به ترس ديگري ميخنديم و گاهي چون از كسي ميترسيم باید چون او میخواهد برايش بخنديم.
24.یواشکی و دزدکی: جایی است که مکان و اجتماع و یا آداب و رسوم اجازه نمیدهد ولی فرد یا افرادی بنای خنده و خوش بودن و شوخی دارند. برخي از ذوقي مسلكان اين را نوعي شوخي ريزكي و يا زير زيركي يا ريز زيركي ميدانند.
25.جدّکی: شوخیای است که نم نمك تبدیل به جدی میشود.گفتهاند شوخی شوخی جدی می شود. از این دوگونه میشود برداشت کرد. برداشت رائج این است که شوخی شوخی کار به مشاجره و زد و خورد کشیده میشود. برداشت دیگر این که گاهی با شوخی شوخی میشود کارهای جدی کرد. مثلا فردی که از روی شوخی روزی یک صفحه شعر می خواند یا بادوستش عهد کرده روزی 10 صفحه کتاب بخواند ....بله اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.( و اين قسم دوم ،بدون شوخي، يكي از تكنيكهاي روانشناسي يادگيري و خلاقيت است).26.پیامکی: شوخی است كه سوار امواج الکترونیک و با قايق گوشی همراه براي محبوب ارسال ميشود.
27.چَتکی: شوخی است که افراد با امواج الکترونیک و با قايق چت ديداري يا نوشتاري يا شنيداري يا تركيبي از اينها براي هم ارسال ميكنند. به شوخی پیامکی و چتکی شوخی جِتکی هم میگویم چون به سرعت جت به سوی طرف مقابل میرود.
28.شوتکی: شوخیای که افراد پرت و شوت و بيخبر از همه جا بروز پیدا میکند شوخی بی مزه و بی موقع.
29.چشمکی: این نوع با لطافت و ظرافت و اشاره و غمزه همراه است. نوعي از شوخي زيركي و زير زيركي است.
30.پشمکی: خنده و شوخی لحاف دوز و پشمک فروش. و برخی گفتهاند نوعی از شوخی الکی است.
31.کشککی: خنده و شوخی کشک فروش- نیز نوعی از شوخی الکی و پشمکی.
32.شِکلکی: شوخیهایی که با ادا و شکلک و گاهی میمون وار براي مسخره كردن ديگران رخ می نماید. از توفيقات اين افراد اين است كه خودشان نميتوانند قيافه مسخرة خودشان را در آن وضع ببينند.
33.جفتکی: انواع مختلفي دارد، بايد ديد كجا و كي و چه كسي استفاده ميكند. برخي اعتقاد دارند نوعي خنده و شوخی زير زيركي است. نیز شوخیهای مخصوص دو دوست صمیمی كه گفته اند« بينَ الاحبابِ تَسقُط الآدابُ»؛ بين دوستان، تكلفات و آداب دست پا گير برداشته ميشود. نیز به نوعی شوخی خرکی گفته میشود که افراد به هنگام شوخی به هم لگد و جفتک هم میزنند.
34.سيخكي و زنبوركي: برخي از شوخي براي زخم زبان و نيش زدن به ديگران استفاده ميكنند.
35.سُرفَکی: شوخیای که به قهقهه می انجامد و با سرفههای مکرر قاطی و پاطی میشود. در برخي طوائف و قبائل به نوعي از شوخي زوزكي هم گفته اند.
36.شورکی: این قسم وقتی متولد می شود که شوخی از حد بگذرد و مزه شوخي از بين برود.
37. تركيبكي: گاهي خنده و شوخي تركيبي از شوخي هاي مختلف است مانند خنده و شوخي ريزكي با زيركي يا تركيب ريزكي با زير زيركي يا ريزكي زوركي زيركي و...است.[2]
[FONT=B Mitra]..................................................
[1] . شوخی زبر لحاف که از مستحبات آمیزش است.
[2]محمدحسين قديري، شوخ طبعي هاي طلبگي، ص91
[FONT=B Mitra]نرم افزار شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی
[FONT=B Mitra]برای بیان شیوه های سالم شوخی، رد شبهات مختلف، از جمله این که دینداری با نشاط همخوانی ندارد و ... تصمیم گرفتم دربارة شوخطبعیها و حکایات طلبگی بنویسم که سبک آن بیان غیرمستقیم حقایق بود. شکر خدا موفق هم بود. استقبال حدود دویست و چهلهزار بازدید کننده از موضوع «شوخ طبعیها و حکایات طلبگی» در سایت «اسک دین دات کامِ[FONT=Calibri][1]» و درخواست مکرر (تلفنی، نامهای و حضوری) برای ادامه دادن بحث، آن هم در مدت زمان کوتاه، حکایت از این دارد که مردم حقیقتجو و خون گرم ما تمایل دارند از زندگی طلاب و روحانیون حتی از چگونگی شوخ طبعی ها و مزاح های آنها، چیزهایی را که کمتر از زبان خودشان شنیدهاند، بخوانن؛ و با فرهنگ این گروه که پرچمدار و مرزبانان باورها و ارزشهایشان بیشتر آشنا شوند و زنگار شبهات و شایعات که دشمنان و مغرضان داخلی و خارجی القاء کردهاند را از ذهن بزدایند.
[FONT=B Mitra]آنهایی که با طلاب در هر نقطه از کشور مجالست داشتهاند، اذعان دارند که طلاب نسبت به اصناف دیگر از آرامش و نشاط روحی بالایی برخوردارند. روحانیون حتی این نشاط را هم در رسالت تبلیغی خود میگنجانند. هنوز در حوزه تبلیغ، منبرهای سبک مرحوم کافی به رغم روی کار آمدن وسایل ارتباطی مدرن، جای خود را در بین مردم به ویژه نوجوانان و جوانان حفظ کرده است. این سخنرانان با مهارت و هنر اکتسابی و خدادادی خود، پیامهای دینی را با مزاح و شوخی عجین می کنند و شهد سخنانشان را جرعه جرعه به کام مخاطبان مشتاق خود میریزند.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] . مربوط به مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی. برای دانلود به انجمن نرم افزار رجوع کنید:www.askdin.com
[FONT=B Mitra]شوخی وحشتناک
[FONT=B Mitra]زندگی اگر در بستر جهان بینی توحیدی (عقل و شرع) نباشد پوچ است. علف های هرز پوچی و بدبینی و افسردگی در مرداب بیهدفی و پوچ انگاری میروید. امروزه باشگاههای خنده زیادی در سراسر جهان برای رفع افسردگی و ایجاد نشاط تأسیس می کنند این مراکز اگر منهای جهان بینی توحیدی باشد از مواد مخدر مخربتر است.
[FONT=B Mitra]بسیاری از بازیگران طنز و کمدین ها باطنی ناآرام و آشفته دارند بسیاری از افرادی که احساس تنهایی شدید می کند، یا اضطرابی و وسواسی هستند با افراط در شوخی و جوک های جنسی تلاش می کنند، خود را آرام کنند. گویند مردی برای درمان افسردگی خود به متخصص اعصاب و روان(روانپزشک) رجوع کرد. او در ضمن نوشتن دارو به مرد پیشنهاد کرد که برای رفع هیجانهای منفی افسردگی از سیرکی که تازه به شهر آمده دیدن کند. مرد لبخند تلخی زد و گفت: از بدبختی روزگار اون مردی که همه رو میخندونه خودم هستم.
[FONT=B Mitra]طنز و شوخ طبعی دینی، نقش بازی کردن، تخریب و تحقیر خود و دیگران، تظاهر و یک کار تصنّعی برای جلب افراد یا کسب نون نیست. «نون و دلقک»؛ شعری است که با آموزههای دینی ما تناسب ندارد. عزت و آبروی انسان مؤمن از کعبه هم بالاتر است نه خود و نه دیگران حقی ندارند آن را تخریب کنند. لودگی با مقام انسان که جانشین خداوند است همنوایی ندارد. حضرت علی فرمودند قیمت شما بهشت است آن را به کمتر از آن نفروشید نیز فرمودند قیمت هرکسی به اندازه همت او است یا جایی دیگر فرموند ارزش هرکس به اندازه دانایی و توانایی او در مهارتی و تخصصی است که دارد؛ قِیمه کل المرء ما یُحسنهُ.[FONT=Calibri][1]
[FONT=B Mitra]طنز و شوخی حلال از سنخ ابزار روان شناسی تبلیغ غربی برای رسیدن به اهداف مادی در تجارت و مدیریت نیست. شوخ طبعی مؤمن باید چون چشمهای گوارا و زلال از معدن فیاض باورهای دینی و جهان بینی توحیدیش بجوشد تا غم و نگرانی و افکارمزاحم را از روح خود و برادران دینیشان بزدایند. این شوخطبعی که مانند نمک آش مقدار مشخص دارد، اگر مزّین به نیت الهی نباشد، محکوم به خروج از جاده حق و سقوط در درة لودگی است و خطر آسیب زدن به پیامهای تبلیغی و خود مبلغ را در پیدارد.
سبک های شوخ طبعی
همه سبک هاي شوخ طبعي مشکل زدا و غم زدا را حل نمي کنند. برخی از سبک ها خود مشکل زا و غم زا هستند:
1- پر خاشگرانه (مسخره کردن ديگران )
2- خود شکنانه (دلقک بازي براي خنديدن ديگران )
این دو اوضاع را بدتر مي کنند
1- خودارزنده ساز (حفظ روحيه در مقابل مشکلات با نگاه شوخ طبعانه )
2- پيوند دهنده (شوخ طبعي به عنوان ابزار ارتباط و صميميت با ديگران )
این دو را بايد پرورش داد.
شادی مقدس
شب عاشورا یکی از اصحاب حضرت به نام «بریر بن خضیر» در حالی که عدهای جلوی آن خیمهی تنظیف نشسته بودند و انتظار می کشیدند، دائم شوخی میکرد. رفیقش به او گفت: امشب که شب شوخی نیست! گفت: دوستان من همه میدانند که من در عمرم اهل شوخی نبودهام ولی امشب شب شوخی است، چون میدانم فردا شهادت ما همان و بهشت رفتن و در آغوش حور العین رفتن ما همان. در جبهه جنگ عراق علیه ایران هم بسیجیها شوخ طبع بودند و آزادگان هم از شوخ طبعیهای در زندان تنگ و تاریک حکایتها میکنند بس خواندنی.
[FONT=B Mitra]در سیره عملی آیتالله سید عبدالکریم کشمیری نوشته شده است. ایشان منزل يكى از رفقا مهمان بودند، صحبتهائى از بعضى مسائل و مدعيان ديدار امام زمان شد.[FONT=B Mitra]در ضمن يك نفر كه با استاد رابطه داشت از تهران آمده بود؛ و براى رفع خستگى و كسالت استاد مطالبى گفت و استاد كمى خنديدند. وقتى از منزل بيرون آمدند، در راه عرض شد: فلانى صحبتهاى خندهدارى كرد كه مقدارى رفع خستگى شما بشود. فرمود: همه حرفهاى مختلف زده شد؛ اما دل بايد بخندد![FONT=Calibri][1]
[FONT=B Mitra]«شوخ طبعی متعادل» ابزاری کارآمد در [FONT=B Mitra]تربیت نامریی [FONT=B Mitra]است. در ضمن پیامهای تربیتی مستقیم و غیرمستقیم نقش آب دادن به گیاه معنویت خود و مردم برای رشد، حفظ نشاط و دوری از پژمردگی و کسب اجر الهی است.
.........................................
[FONT=Calibri][1]. برگرفته از سایت عرفان کشمیری دات آی آر. همایشهای خنده و خنده درمانی اگر منهای جهان بینی توحیدی باشد، مسکّن موقتی بیش نیستند. جهان بینی توحیدی به غم و غصه و رنج معنا میدهد و کمک در حل مشکلات قابل حل میکند ولی خنده بی تنهایی کنار زدن موقتی هیجان منفی است که دوباره در توفان زندگی باز میگردد.
[FONT=B Morvarid]تبین چند واژه دیگر
[FONT=B Mitra]در اینجا تفاوت بین واژه های لهب، لعب، لغو، عبث و ورزش را بیان می کنیم و برای روشن شدن بیشتر دو استفتاء از آیت الله بهجت بیان میکنیم:
[FONT=B Morvarid]عبث:[FONT=B Mitra]کاری که هدف عقلایی ندارد. مثل شکستن مهره های انگشتان، جویدن سبیل، چرخاندن تسبیح یا زنجیر دور انگشت.
[FONT=B Morvarid]لغو:[FONT=B Mitra]هرکاری که فایدهای بر آن مترتب نیست.
[FONT=B Morvarid]لهو:[FONT=B Mitra]صرفاً سرگرم کنندهاست اعم از این که نظم خاصی هم داشته باشد یا نه، هیچ فایدهای ندارد و آدمی را از مهمات باز میدارد و وقت او هم فوت میشود.
[FONT=B Morvarid]لعب:[FONT=B Mitra]حرکتها هدف حقیقی و عقلایی ندارند، هر چند ممکن است نظمی داشته باشد و نتیجه و هدفی هم بر آن مترتب شود، اما هدف آن موهوم و خیالی و مستلزم فوت وقت است.
[FONT=B Mitra]تفریح همسو با فرآیند رشد و تکامل، برای کسب انرژی و حرکت در مسیر هدف نهایی، کاری هدفمند و عاقلانه و عبادت است.[FONT=Calibri][1]
[FONT=B Morvarid]فرق ورزش با لهو و لعب
[FONT=B Mitra]سؤال: لطفا تفاوت و مرز ورزش را با لهو و لعب بیان فرمایید.
[FONT=B Mitra]پاسخ: هر چه مناسبت با مجالس اهل فسوق داشته باشد، مورد لهو حرام است و هر چه غیر از آن باشد حرام نیست؛ گر چه کار لغو و بیهوده مطلقاً مذموم است.[FONT=Calibri][2]
[FONT=B Morvarid]تماشاى مسابقات ورزشى
[FONT=B Mitra]سؤال: تماشاى مسابقات ورزشى از تلویزیون و یا به صورت مستقیم، آیا مصداق لهو است؟
[FONT=B Mitra]پاسخ: کار لغو و بیهوده است و اگر مشتمل بر مفسده باشد ـ مثل ریبه در دیدن نامحرم به صورت نیمه عریان ـ ، مصداق لهو حرام است.[FONT=Calibri][3]
[FONT=B Morvarid]جمع بندی:
.........................................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1][FONT=B Mitra] . محمدحسین قدیری، تهیه و ساخت آزمون هدف در زندگی با تکیه بر اسلام، ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ص 81.
[FONT=Calibri][2] . آیت الله بهجت، استفتائات، ج2، سؤال1949.
[FONT=Calibri][3] . آیت الله بهجت، استفتائات، ج2، سؤال1950.
[FONT=Calibri][FONT=Calibri][FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است.
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]خنده، کلسترول خون را کاهش میدهد.
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]خنده و تبسم صورت را زیبا میسازد.
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]شادی یک «حالت و جلوه هیجانی گذارا »است و «شادکامی صفتی پایدار» است. برخی شاد هستند فعلا ولی در کل زندگی ناشادکام هستند. برخی ناشاد هستند به دلائلی ولی در کل زندگی شادکام دارند و از زندگی راضی هستند. افراد مذهبی زیادی داریم که بیماراند، در فقر بسر میبرند و...ولی زندگیشان معنا دارد در مقابل افرادی هم هستند که در پارتی ها و مجالس سکس و اکس و...شادند به ظاهر ولی در کل زندگی شان بی معنا است و در واقع عیاشی فراری ناشیانه از بی معنایی و پوچی و بی هدفی است
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]در روايت است كه بازى جز در سه چيز روانيست كه عبارتند از اسب دوانى، تيراندازى و سرگرمى و بازى با خانواده[1]
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]یه بچه آخوند زیرک و شیطون [FONT=B Mitra]به باباش گفت بابا[FONT=B Mitra]من اگر قرآن حفظ کنم آیه ای 200 تومان(نه ببخشید 500 تومان می دهید تورم را باید[FONT=B Mitra]حساب کرد) به من می دهید؟ باباش که خوشش اومده بود با ذوق [FONT=B Mitra]گفت: حتما. او هم رفت سوره الرحمن را حفظ کرد که آیه بایّ[FONT=B Mitra]آلاء ربّکما تکذبان بیش از 30 بار تکرار می شود.[FONT=B Mitra] مولی علی [FONT=B Mitra]فرمودند: المؤمن کیّسُ الفَطِن مؤمن زیرک و باهوش است. بله درسته بچه مؤمن هم زیرک باهوش است.
[FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra][برادران یوسف به پدرشان گفتند:] [FONT=B Mitra]فردا او را با ما بفرست تا در چمن گردش و بازى كند [FONT=B Mitra]و ما به خوبى نگهبان او خواهيم بود. [FONT=B Mitra]أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ [FONT=B Mitra]يعقوب پيامبر در برابر استدلال فرزندان نسبت به نياز يوسف به گردش و تفريح هيچ پاسخى نداد، و عملا آن را پذيرفت، اين خود دليل بر اين است كه هيچ عقل سالم نمیتواند اين نياز فطرى و طبيعى را انكار كند. انسان مانند يك ماشين آهنى نيست كه هر چه بخواهند از آن كار بكشند، بلكه روح و روانى دارد كه همچون جسمش خسته میشود، همانگونه كه جسم نياز به استراحت و خواب دارد روح و روانش نياز به سرگرمى و تفريح سالم دارد. تجربه نيز نشان داده كه اگر انسان به كار يك نواخت ادامه دهد، بازده و راندمان كار او بر اثر كمبود نشاط تدريجا پائين میآید، و اما به عكس، پس از چند ساعت تفريح و سرگرمى سالم، آنچنان نشاط كار در او ايجاد میشود كه كميت و كيفيت كار هر دو فزونى پيدا مىكند، و به همين دليل ساعاتى كه صرف تفريح و سرگرمى میشود كمك به ساعت كار است.[FONT=Calibri][2]
[FONT=B Mitra]- در روايات اسلامى به طرز جالبى به عنوان دستور بيان شده است، زندگى فرد باايمان در چهار بخش سه خلاصه میشود، قسمتى به معنويات میپردازد و با پروردگارش مناجات میکند، و قسمتى به فكر تامين و ترميم معاش است، و قسمتى را اختصاص به معاشرت سالم میدهد و قسمت آخر مخصوص لذات و سرگرمی های حلال و تفریحات سالم و مشروع برای تجدید قوا و موفقیت در سه قسمت اول است. [FONT=B Mitra]تفريح و سرگرمى همچون سرويس كردن و روغن كارى نمودن چرخهای يك ماشين است گرچه اين ماشين يك ساعت متوقف براى اين كار میشود، ولى بعدا قدرت و توان و نيروى جديدى پيدا میکند كه چند برابر آن را جبران خواهد كرد، به علاوه بر عمر ماشين خواهد افزود[FONT=B Mitra]. اما مهم اين است كه سرگرمى و تفريح، سالم باشد و گرنه مشكلى را كه حل نمیکند بلكه بر مشكلها میافزاید، چه بسيار تفريحات ناسالمى كه روح و اعصاب انسان را چنان میکوبد كه قدرت كار و فعاليت را تا مدتى از او میگیرد و يا لااقل بازده كار او را به حداقل میرساند.[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][3]
[FONT=Calibri][FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]در اسلام تا آنجا به مساله تفريح سالم اهميت داده شده است كه يك سلسله مسابقات حتى با شرط بندى را اسلام اجازه داده و تاريخ میگوید كه قسمتى از اين مسابقات در حضور شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) و با داورى و نظارت او انجام میگرفت. حتى گاه شتر مخصوص خود را براى مسابقه سوارى در اختيار ياران میگذاشت.[FONT=Calibri][4] [FONT=B Mitra]در روايتى از امام صادق (عليه السلام) میخوانیم : هنگامى كه پيامبر از تبوك بر میگشت، ميان ياران خود مسابقه سوارى بر قرار ساخت، اسامه كه بر شتر معروف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) بنام غضباء سوار بود از همه پيشى گرفت، مردم به خاطر اينكه شتر از آن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) بود صدا زدند: شتر رسول الله پيشى گرفت، اما پيامبر صدا زد اسامه پيشى گرفت و برنده شد (اشاره به اينكه سوار كار مهم است نه مركب، و چه بسا مركب راهوارى كه بدست افراد ناشى بى فتد و كارى از آن ساخته نيست).[FONT=Calibri][5]
[FONT=Calibri][FONT=Calibri]- [FONT=B Mitra]همانگونه كه برادران يوسف از علاقه انسان مخصوصا نوجوان به گردش و تفريح براى رسيدن به هدفشان سوء استفاده كردند در دنياى امروز نيز دستهای مرموز دشمنان حق و عدالت از مساءله ورزش و تفريح براى مسموم ساختن افكار نسل جوان سوء استفاده فراوان میکند، بايد به هوش بود كه ابر قدرتهای گرگ صفت در لباس ورزش و تفريح، نقشههای شوم خود را ميان جوانان بنام ورزش و مسابقات منطقهای يا جهانى پياده نكنند. فراموش نمیکنیم در عصر طاغوت هنگامى كه میخواستند نقشههای خاصى را پياده كنند و سرمایهها و منابع مهم كشور را به بهاى ناچيز به بيگانگان بفروشند، يك سلسله مسابقات ورزشى طويل و عريض ترتيب میدادند و مردم را آنچنان به اين بازیها سرگرم میساختند كه نتوانند به مسائل اساسى كه در جامعه آنها جريان دارد بپردازند.[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][6]
..................................
[FONT=Calibri][1] . مجمع البیان، ذیل آیه 12 سوره یوسف.
[FONT=Calibri][2] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.
[FONT=Calibri][3] . رک ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف. در این جا بین احادیث وارده از ائمه جمع کرده ایم برخی تشویق به تقسیم اوقات به دو قسمت بوده برخی به سه قسمت و برخی به چهار قسمت بوده.
[FONT=Calibri][4] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.
[FONT=Calibri][5] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.
[FONT=Calibri][6] . ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه 12 سوره یوسف.
[FONT=B Lotus]بوستان طنز و شوخی، بسیار بزرگ است. شوخی پنج قسم دارد: 1- متعالی، 2- مفید، 3- مباح، 4- مکروه و 5- مبتذل.
[FONT=B Lotus]از سویی، نیز میتوان شوخی را سه قسم سفید و خاکستری و سیاه دانست. ما میتوانیم از نظر شرعی، به غیر از شوخی مبتذل از دیگر شوخیهای لذت ببریم، ولی افرادی که خواهان رشد معنوی و عرفانی هستند، به خواست خود، تنها از شوخی سفید (متعالی و مفید) استفاده میکنند.
[FONT=Calibri]1. [FONT=B Lotus]متعالی: شوخی حلال حکیمانه که در آن نیت الهی وجود دارد، حقی گفته شود و باطلی رد شود و یا از مظلومی دفاع شود و ظالمی را تباه کند.
[FONT=Calibri]2. [FONT=B Lotus]حلال: برای کسب نشاط و با نیت الهی است.
[FONT=Calibri][FONT=Calibri]3. خنثی: نه حلال نه حرام.
[FONT=Calibri]4. [FONT=B Lotus]مکروه: دروغ گفتن به شوخی به گونه ای که دیگران بدانند شوخی است.
[FONT=Calibri]5. [FONT=B Lotus]حرام و مبتذل: شوخی برای تحقیر خود و یا دیگران،مسخره کردن اذیت کردن یک فرد یا یک قوم. شوخی با نامحرم با ترس افتادن در گناه و به قصد لذت جنسی.
[FONT=B Lotus]خداوند تبارک و تعالی از اصل حکیمانه و روان شناختی جایگزینی استفاده میکند؛ یعنی قبل از این که چیزی را از ما منع کند چیزی بهتر و بیشتر را جایگزین می کند. به حضرت آدم و حوا فرمود وارد این بهشت زیبا و پر درخت شوید و هر کدام خواستید بخورید، ولی نزدیک آن یک درخت نروید و از آن نخورید. براساس اصل جایگزینی خداوند رحمان راه بهره وری و بهره برداری از بخش وسیعی از نشاط، تفریح و در کل لذائذ (جنسی، شربی، شنیداری، گفتاری مانند شوخی، چشمی و خوردنی، و ...) را برای بشر فراهم کردهاست و قسمت محدودی را حرام اعلام کردهاست ما نباید جوری بیان کنیم یا تصور کنیم که خداوند با ما پدرکشتگی دارد و ما ازهمه چیز محروم کرده مگر چند چیز محدود را.
[FONT=B Lotus]شوخی سیاه و خاکستری، به هیچ وجه و در هیچ مناسبتی (مانند عید الزهرا) از مؤمن، طلبه و اهل فضل و مؤمن انتظار نمیرود. اگر یک شوخی خاکستری به عالم وارستهای نسبت داده میشود. باید توجه داشت که
[FONT=B Lotus]اولاً دشمن دانا ممکن است با ابزار قرار دادن دوست نادان، جوک یا شوخی سیاه و حرام را به عالمی وارسته نسبت دهد. واقعاً دلیل معتبرباید داشته باشیم تا قبول کنیم از او صادر شده است.
[FONT=B Lotus]ثانیاً اگر چنین چیزی هم اثبات شود، باید در نظر بگیریم که آنها هم معصوم نیستند، ممکن است جایی اشتباهی کردهباشند ولی استفاده از شوخی سیاه یا خاکستری در زندگی ایشان تکراری نبوده است یکی دو شوخی سیاه یا خاکستری در طول یک عمر از یک انسان جائز الخطا زیاد نیست.
[FONT=B Lotus]ثالثاً بزرگان، شوخی را متناسب با مجلس، ظرفیت افراد، جنسیت، خودی یا غریبه و دوست یا دشمن...بیان میکردند. چرا کل زندگی زاهدانه و تهجدهای شبانه را به یاد نیاوریم؟ این ظلم به یک عالم است که از تألیفات و نوشتهها و توصیههایش یک شوخی خاکستری را علم کنند و بدون در نظر گرفتن تعبد و تلاش علمی او، در این مجلس و آن مجلس آن را بیان کنند.
[FONT=B Lotus]بیان کردن شوخیهای شرعی و سفید یک عالمی به شکل افراطی، ظلم به او و دین است. به عنوان مثال برخی در شوخی افراط می کنند و مثلاً میگویند آیتالله مرعشی شوخ بودند. چرا در ضمن بیان شوخ طبعیهای ایشان از فعالیت های جدی، از عرفان ایشان، هفتاد سال نماز شب، دیدار با امام زمان (عج)، تأسیس کتابخانهاش و... سخن نگوییم؛ و البته در جای خود بیان شوخیهای بزرگان ایرادی ندارد. سبک شوخ طبعی های ایشان به ما الگو میدهد. ولی طوری سخن گفته شود که تصور شود، برخی از عالمان جز شوخی و خوشگذرانی کار دیگری نداشته است چون این جفای به آنهاست. طلاب و مؤمنان در شوخ طبعی باید بهترین و سالم ترین و خداپسندانه ترین سبک را برگزینند چون نماد دینی هستند.[FONT=Calibri][2] نباید کاری کنند تا بهانه به دست افراد مغرض دهند و آنها جلوۀ نمادینشان را خراب کنند و یا دوستان این برداشت را کنند، که طلاب رسالتی خاص و جدی ای ندارند.
[FONT=B Lotus]امروز دشمن از شوخی برای تحریب افراد مؤمن و چهره های نمادین استفاده می کنند. [FONT=B Lotus]کارِ خدایی است که به یک صنفی (روحانیون) با ابزار ماهواره، جوک و هزل و هجو، شعر، بلوتوث، فیلم داستان ساختگی و ...حمله شود؛ و باز دوام داشته باشد.
.........................................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1][FONT=B Mitra] . ترجمهغررالحکمودررالکلم ج 2، سید هاشم رسولى محلاتى، باب الهزل (شوخى)، ص 584؛ الكامل من غلب جدّه هزله؛
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2]. معنی ندارد روحانی یا طلبه وقت زیادی را در جمعی بنشیند و صرف گعده و شوخی کند. اگر این روزانه یا شبانه تکرار شود فاجعه است برای رسالت او. ممکن است افرادی در ظاهر دور او جمع شوند ولی وقت وقتش همان افراد هم به آنها اعتمادی ندارند و سراغ عالمان وراسته میروند. آقای قرائتی میگفتند آقای بهاءالدینی به من گفتند:« آقای قرائتی میمون هم میتواند افراد زیادی را دور خود جمع کند، در کارت، اگر اخلاص نباشد بی فایده است.» برخی شوخی ناسالم را می خواهند ابزار جذب و تبلیغ دینی قرار دهند اینها راه را به خطا می روند باید ابزار هم مانند هدف مقدس باشد.
[/SIZE][/COLOR]
[FONT=B Lotus]آقا جمالالدین خوانساری پسر مرحوم شیخ محمد حسین خوانساری است. با وجود مراتب اجتهاد و مقام مرجعیت و عالم زهد و تقوی به قدری شوخ و مزاح بودهاند که حکایات زیادی از آن دو فقیه نقل شده است. آقا حسین از دانشمندان علوم دینی و ادبی بود و از جمله شاگردانش میرداماد است.[FONT=Times New Roman][1]
[FONT=B Lotus]جمال الدین خوانساری[FONT=Times New Roman][2] با وجود اجتهاد و علم و دانش بسیار، در شیرین زبانی و لطیفه گویی سرآمد مردم عصر خود به شمار میآمد. در وصف ایشان نوشتهاند: به قدری شوخ و حاضر جواب بوده که در اصفهان که مردمش حاضر جواباند، کسی نتوانسته با او شوخی کند، جز آنکه مجاب شده باشد. او کتابی به اسم «کلثوم ننه» نوشت ولی هیچکس نمیدانست مؤلف آن کتاب کیست.
[FONT=B Lotus]لغت نامه دکتر معین درباره کتاب کلثوم ننه چنین آمده است: کتابی است به فارسی و هزل و موضوع آن مقابله اختلافات فقها است و از جمله از رسوم و آداب اوباش و زنان بحث میکند. مؤلف فرض کرده است که این مراسم و آداب وحی شیطان است و بعید نیست که این کتاب هزل که تألیف آن را به آقا حسین خوانساری نسبت میدهند از لطایف طبع پسرش آقا جمال الدین باشد.
[FONT=B Lotus][FONT=B Rose]خرافه زداییِ كلثوم ننه
[FONT=B Lotus]«مسئله دیگر، مبارزه با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبهروز خرافات جدیدى را وارد جامعه ما مىکنند. مبارزه با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده. مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىّ شرح لمعه [FONT=Times New Roman]–[FONT=B Lotus] که حاشیههاى او را در حواشى شرح لمعههاى قدیم دیدهاید. نمىدانم حالا هم چاپ مىشود یا نه. پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) [FONT=Times New Roman]–[FONT=B Lotus] سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام» کلثوم ننه را نوشت، که الان هست. بنده چاپهاى قدیمش را داشتم و اخیرا هم دیدم مجدداً چاپ شده است، که چاپ جدیدش را هم براى من آوردند.
[FONT=B Lotus]ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مىگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکىاش، کلثوم ننه است! یکى، دده بزمآراست! یکى، بىبىشاه زینب است! یکى، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلا در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مىکند. یعنى عالم دینى به این چیزها مىپردازد. ما خیال مىکنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانى عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانى این است.»[FONT=Calibri][3]
[FONT=B Lotus]چند حکایت از زندگی او را با هم میخوانیم:
[FONT=B Rose]اول: گویند از طرف حکومت وقت، هر سال چهار هزار تومان به او به عنوان قضاوت داده میشد تا گرفتاریهای قضائی مردم را رفع کند. وقتی یکی از اعیان درخدمت او حاضر شد و مسألهای پرسید، او جواب نگفت و گفت اکنون نمیدانم. پس شخص دیگری آمد و سؤالی کرد و همان جواب را شنید تا چهار نفر که چهار مسأله پرسیدند و جواب «لا ادری» شنیدند. آن شخص از اعیان دولت گفت که شما سالی چهار هزار تومان میگیرید که بدانید، و در این مجلس هر کس از شما پرسید، شما میفرمائید که «نمیدانم». آقا جمال فرمود: «من آن چهار هزار را برای آن چیزهایی که میدانم میگیرم، واگر برای آنچه نمیدانم پول بگیرم، خزانه دولت وفا به آن نمیکند...»
[FONT=Times New Roman]2. [FONT=B Lotus][FONT=B Rose]شیخ بهایی مینویسد که آقا جمال در دوران طلبگی عبارتی گفت که جای تانیث بود و به تذکیر اداء کرده بود. در این باب به او ایراد گرفتند. در پاسخ گفت: «الامرُ فی التذکیرِ و التانیثِ سهلةٌ[FONT=Times New Roman][4]» پس لفظ «سهلة» را نیز مؤنث آورد.
[FONT=Times New Roman]3. [FONT=B Lotus][FONT=B Rose]روزی ملا محسن فیض کاشانی عازم حج بود و از کاشان حرکت نمود و وارد اصفهان شد، و آقا حسین محقق خوانساری مهمان شد، پس آقا جمال به حضور او شتافت. ملامحسن مسألهای از او پرسید و آقا جمال از عهدة جواب آن برنیامد. ملامحسن دست روی دست زد وگفت: «حیف که در خانه آقا حسین بسته شد.» پس این سخن در آقا جمال تاثیر بسزا نمود و تصمیم بر تلاش و جدّ و جهد گرفت تا ملامحسن از مکه مراجعت کرد و دوباره به منزل آقا حسین وارد گردید و با آقا جمال صحبت داشت، دید که صاحب فضیلت شدهاست و گفت: «این آقا جمال، غیر آن جمالی است که ما پارسال او را دیدیم.» و باز گویند زمانی برای آقا شام حاضر کردند، در حالی که او مشغول مطالعه بود، پس سفره را آنجا گذاشتند و آقا هیچ ملتفت نشد، تا آنکه یک بار اذان صبح بلندشد. او به اهل منزل گفت چرا شام را دیر آوردید، گفتند آن را اول شب آوردهایم و شماملتفت آن نگردیده اید. این حالت از همان حالاتی است که دارندگان آن دائما سر میدهند: «[FONT=B Lotus]أینَ الملوکُ و أبناءُ الملوکِ مِن هذهِ اللذهِ[FONT=B Lotus]؛ کی شاهان و شاهزادگان این لذت را درک میکنند؟»
..................................................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1]. [FONT=Calibri][FONT=B Mitra]http://www.aftab.ir
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2]. آقا جمال الدین خوانساری از بزرگترین علمای اواخر دوره صفویه و اوایل سلسله قاجاریه بود. جمال الدین خوانساری مشهور به آقا جمال پسر آقا حسین خوانساری از علما و محققان بزرگ است. وی نزد پدر و دایی خود محقق سبزواری، کسب علم و دانش کرده و با ملامیرزا شیروانی و ملا محمد باقر مجلسی معاصر بود. تالیفات بسیاری دارد وی در سال ۱۱۲۱ یا ۱۱۲۵ ق در ۲۶ رمضان درگذشت و در مقبره پدر خود که به امر شاه سلیمان صفوی در تخت پولاد اصفهان ساخته شده بود مدفون گردید.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][3] . http://etghannews.org/index.aspx?siteid=2&pageid=1411&newsview=2775
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][4] . در مذکر و مؤنث آوردن کلمات امر آسان است (سخت نباید گرفت).
[FONT=B Lotus][FONT=B Rose]دو حکایت از کتاب کلثوم
[FONT=Times New Roman]•[FONT=B Lotus] کسانی که نامحرمند: اول عمامه به سر اگر چه کوچک و کمتر از پانزده سال داشته باشد؛ ولی عمامه هر چه بزرگتر باشد صاحب آن بیشتر نامحرم است! و طالبان علم، در هر لباسی باشند. دیگر، علما و پیشنمازان و خدام مساجد و روضه خوان و واعظ و تاجر و کسانی که به حج رفته باشند. دیگر، موذن؛ و واجب است این چند طایفه اگر محرم نسبی هم هستند مانند شوهر یا پسر خود و عمو یا پسر برادر و پسر خواهر و دایی و حتی شوهر خود!، زن از آنها بگریزد! و اجتناب نماید واِلا گناه کرده.
[FONT=Times New Roman]•[FONT=B Lotus] اما آنانکه محرمند: یهودی براق فروش، سبزی فروش، زردک فروش، بزاز، پنبه عوض کن، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقارهچی، سرناچی، عمله، کلاه به سر! گلوبند فروش، و دده بزم آرا فرماید: اگر یهودی براق فروش باشد و اتفاقاً او دعانویس هم باشد، به اندازهایی محرم است که تا هم فیها خالدون! و اجتناب از او فعل حرام و جزء گناهان کبیره باشد بلکه این مرد اگر به خانه وارد شود باید احترامات او را به جا و حاجتش را برآورد.
[FONT=B Lotus]اول در شبهای عروسی، دوم در حضور ساززن و نقارهچی، سوم وقتی که زن خویشان خود را در حمام ببیند لازم است که ترک نماز کند و حالات شوهر خویش را به خویشان گوید. چهارم روزی که به موعظه شنیدن رفتهباشد. پنجم روزی که جامه نو پوشیدهباشد و ترسد که خرد و ضایع شود، در این صورت خاله جان آقا ترددی دارد و گفته که ترک نماز مستحب است نه واجب و این قول خالی از قوه نیست. ششم روزی که زن، زینت عید کردهباشد یا به عروسی رفته یا زنی که شوهرش در سفر ماندهباشد؛ و این قول اجماعی است و در چند جای دیگر هم وجوب ترک نماز را نوشتهاند که چون سندش ضعیف بود و اختلاف داشت ایراد نشد.
[FONT=B Lotus]*امام صادق(ع): «القهقههُ مِن الشيطانِ؛ قهقهه زدن از شيطان است».[1]
[FONT=B Mitra]*استنشاق گاز نيتروزاكسيد و اتر، و نيز استعمال نوشابههاي الكلي و برخي مواد مخدر ميتواند منجر به ايجاد شعف و شادماني كاذب گردد و خندههاي مكرري توليد كند. در دو مورد اخير، ايجاد خنده در نتيجه تأثيرات آزاد و سازندهاي است كه آنها بر بازدارندههاي مغزي ميگذارند و به اين ترتيب موانع عاطفي و عقلي خنده را برطرف ميسازد. اما معمولاً پس از چنين خندههايي برخلاف خندههاي طبيعي احساسي از غمي سنگين و نگراني شديد وجود افراد را دربرميگيرد.[FONT=Calibri][2]
[FONT=B Mitra]*[FONT=B Mitra] خنده باعث افزایش اندرفین مغز میشود که نوعی مورفین طبیعی است و باعث احساس سرخوشی و شادی میشود.
[FONT=B Lotus]*استهزاء و مسخره، معمولاً براي كوچك كردن و تحقير ديگران و يا به قول روانكاوي براي ارضاي تمايلات خصمانه سركوب شده، به كار ميرود.
[FONT=B Lotus]*وقتی به دنیا میآییم همه میخندند ما گریه میکنیم کاری کنیم وقتی از دنیا میریم همه گریه کنند ما بخندیم.
[FONT=B Lotus]*در مقابل تقدیرخداوند مثل کودک یک ساله باشیم، وقتی او را به هوا اندازند، میخندد چــون ایمان دارد که او را خواهند رفت.
[FONT=B Lotus]*یادم باشد براي کسي که قادر به کمک کردنش نيستم، دعا کنم
I should remember to pray for the ones I can’t help
[FONT=B Lotus]*همیشه شوخی شوخی جنگ و دعوا نمیشود. گاهی هم شوخی شوخی میشود کارهای زیادی انجام داد. به عنوان نمونه، همین کتاب را به تدریج مطالبش را جمع آوری کردم. یکی از استادمان روزی میگفت در زمانیهای که وقت اضافه دارم مانند قبل از سفره انداختند، هنگام تأخیر هم بحث و در مطب و ...45 کتاب مطالعه کردهام.
[FONT=B Lotus]*[FONT=B Mitra]اميرالمؤمنين عليه السلام میفرمايد:
[FONT=B Mitra]«آه من قلّة الزاد و طول الطريق و بعد السفر»؛ واى از كمى توشه و دورى راه، ديگر ما چه بايد بگوييم؟
[FONT=B Lotus]*[FONT=B Mitra]در شوخی ادب را رعایت کنیم مولانا میفرماید:
[FONT=B Mitra]از خـــدا جــوییم توفیق «ادب»** بیادب محروم ماند از لطف رب
[FONT=B Mitra]بیادب تنها نه خود را داشت بد** بلكه آتــش در همه آفـــاق زد
[FONT=B Rose]روزهاى عيد فطر[FONT=B Mitra] در كاشان رسم بود كه تمام مردم شهر به قبرستان، بر سر قبر اموات خود مىآمدند تا ثواب فاتحه خواندن، صدقه دادن و كار خير كردن را به عنوان عيدى و هديه به آنها برسانند. من خودم وقتى به قبرستان رفتم. در قبرستان، به قبر كهنهاى رسيدم كه صاحبش را نمىشناختم. همين طور كه بر سر قبر ايستاده بودم، [FONT=B Rose]به صاحب قبر گفتم: روز عيد است، به ما عيدى بده.[FONT=B Mitra] من اين را خطاب به صاحب قبر گفتم و بعد ردّ شدم. شب در عالم خواب، چهره نورانى مؤدب و باوقارى را ديدم. كه به من گفت: اگر عيدى مىخواهى، فردا بر سر قبرم بيا تا به تو بدهم.
[FONT=B Mitra]من اين چهره را نمىشناختم و نديده بودم. چون احتمال داشت كه من هنوز به دنيا نيامده بودم، او مرده باشد. فرداى آن روز در قبرستان كسى نبود. روز دوم شوّال بود. سر آن قبر آمدم. پرده كنار رفت، ديدم نه شهرى هست و نه قبرستان و نه قبرى. صدايى به گوشم رسيد كه: وارد شو!
[FONT=B Mitra]مرحوم نراقى مىفرمايد: ديدم كه پرده كنار رفت و باغ با عظمتى پديدار شد، صدايى از درون ساختمان آمد كه ملا احمد! داخل شو. من ديگر در ذهنم نبود كه در قبرستان كاشان هستم و گويا دنيا از من گرفته شده بود.
[FONT=B Mitra]نمونه اين باغ و ساختمان را نديده بودم. به داخل رفتم. درها، ديوارها، طاقها و اساس اين ساختمان را در دنيا نديده بودم. هيچ كجا مانند آن نبود. زيبايى اين باغ و ساختمان كامل بود.
[FONT=B Rose]ما را روى تخت[FONT=B Mitra] و كنار خود نشاند، گفت: آيا عيدى مىخواهى؟ هر چه مىخواهى بخور. اين هم عيدى تو. گفتم: از پيغمبران خدا هستى كه اينجا در كاشان شما را دفن كردهاند؟ گفت: نه، من پيغمبر نبودم. آخر ديدم اين باغ و كاخ به پاداش انبيا مىماند. من سيد نيستم. گفتم: پس چه كسى هستى كه اين مزد را به تو دادهاند؟ گفت: من اهل كاشان هستم. هفتاد و هشت سال عمر كردم، گفتم: شغل تو چه بود؟ گفت: قصابى.
[FONT=B Mitra]گفتم: كسى كه با كارد و ساطور و گوشت خورد كردن سر كار داشتهاى، به نظر نمىآيد كه اين باغ و كاخ را به تو بدهند، مگر چه كار كردى كه اين پاداش را به تو دادند؟ گفت: دو كار كه هرگز سخت نيست: اول، هر چه نماز واجب داشتم، اول وقت خواندم و درست هم خواندم، چون اول وقت، يعنى اهمّيت دادن به عبادت و نماز. اما كار دوم من اين بود كه پنجاه سال در اين شهر قصّاب بودم، همه نوع مشترى داشتم، با شعور، حاجى، تاجر، فقير، كارگر، اينها مىآمدند [FONT=B Rose]از من گوشت مىخريدند[FONT=B Mitra]، من به احدى گوشت بد ندادم و بين مشتريان هيچ فرقى نگذاشتم.
[FONT=B Mitra]حال كه مُردم و به اينجا- برزخ- آمدم، به من گفتند: به پاداش آن نمازهاى اول وقت و سلامت كسب، فعلاً اين ذرّه باغ را داشته باش، تا در قيامت به پاداش اصلى برسى. ملا احمد مىنويسد: من بعد از اتمام صحبت با آن قصاب، ناگهان ديدم كه بر سر قبر در قبرستان كاشان ايستادهام و در قبر بسته است.[FONT=Calibri][3]
...........................................................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] . محمد محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، 1165 نكوهش خنديدن زياد و قهقهه.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2] .[FONT=B Mitra] مجيد پزشكي، قدرت خنده (دلايل و گونههاي مختلف خنده از ديدگاه علم روانشناسي)[FONT=B Mitra][FONT=Calibri] http://www.namaava.com/psy-smile.html
[FONT=Calibri][3] . حسین انصاریان، حلال و حرام مالى، ص: 327
[FONT=B Morvarid]شوخی با زن برادر
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]در يك خانه چند برادر با خانوادة خود زندگى میکنند. گاهى به حسب اتّفاق برادر به زن برادر نگاه و گاهى هم شوخى میکند. با عادّى بودن اين جريان، حكم مسأله را بيان بفرماييد؟
[FONT=B Lotus]آیتالله[FONT=B Mitra] بهجت: [FONT=B Mitra]با نامحرمهای ديگر فرق ندارد.[FONT=Calibri][4]
[FONT=B Lotus]آیتالله[FONT=B Mitra] فاضل لنکرانی: [FONT=B Mitra]نگاه به زن نامحرم جايز نيست. اگرچه زن برادر باشد و در يك جا زندگى كنند و مزاح و شوخى توأم با قصد لذت جايز نيست.[FONT=Calibri][5]
[FONT=B Mitra]همان گونه که گفته اند بهشت را به بها می دهند نه به بهانه کرامتی را که بزرگان دین می دهند به بها ، ریاضت و جهاد با نفس می دهند نه به بهانه. قسمتی از خود تقوای حاج آقا رحیم ارباب را بخوانیم و بر همه بزرگان دین صلوات و سلام بفرستیم و از خدا بخواهیم توفیق بندگی به ما بدهد:
[/COLOR]
[/COLOR]
................
[FONT=Calibri][1] . كنت اقرا امراه كنت اعلّمها القرآن فمازحتها بشيء فقدّمت علي ابي جعفر (ع)فقال لي: ايّ شيئي قلت للمراه؟ (فغطّيت وجهي). فقال : لا تعودنّ اليها بحار، ج 46، ص 247 و 258 / وسائل ج 20، ص 198 .
[FONT=Calibri][2] . آیتالله بهجت، استفتائات، احكام خوردنىها و آشاميدنىها، س 1392.
[FONT=Calibri][3] . آیتالله بهجت، استفتائات، احكام ديات، س 1736.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][4] . آیتالله بهجت، استفتائات، معاشرت با جنس مخالف، س 703.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][5] . آیتالله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج 1، احکام خانواده، سؤال 1721.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][6] . نقل از كتاب ارباب معرفت / حاج آقا رحیم ارباب در سال 1297 هجری قمری در روستای « چرمهین» اصفهان به دنیا آمد. ایشان در اصفهان نزد علمای بزرگی چون حاج میرزا بدیع درب امامی، سید محمد باقر درچه ای، آقا سید ابوالقاسم دهكردی، حكیم جهانگیر خان قشقایی و آخوند كاشی، كسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسید. مراتب سیر و سلوك را نزد جهانگیرخان و آخوند كاشی فرا گرفت او شاگرد خاص آخوند كاشی بود. و مدت 20 سال متوالی در خدمت وی بود. و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وی به استادش چنان بود كه بعد از فوت استاد، هر هفته به زیارت قبر وی می رفت و هنگام فوت نیز وصیت نمود در مجاورت استادش دفن شود.حوزه درسش نیز مجمع فضلا و دانشمندان روزگار بود. شاگردان بسیاری را تربیت نمود. از جمله شاگردان او می توان به: استاد جلال الدین همایی، سید مصطفی بهشتی نژاد، ملا هاشم جنتی، شیخ محمد باقر صدیقین و بسیاری از بزرگان دیگر اشاره نمود. وی در فقه بسیار خوش سلیقه و دارای استقلال فكری بود. در ریاضیات، هیئت و نجوم به تصدیق اهل فن، استاد مسلم بود. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابی الحدید را در مناقب امیر المؤمنین علی علیه السلام مكرر می خواند و وی را می ستود.
وی به تاریخ ۱۸ ذیالحجه۱۳۹۶ هجری قمری برابر با ۱۹ آذر۱۳۵۵ خورشیدی و در روز عید غدیر درگذشت. قبر او در گورستان تخت فولاداصفهان حوالی تکیه ملک در گلستان شهدا میباشد.
[/SIZE]
شوخی با همکلاسی
سؤال: جوانانى كه در مدارس و دانشگاهها مشغول تحصيل هستند با دختران هم برخورد و ملاقات دارند و به حكم همكلاسى و همدرس بودن با آنان راجع به مسائل درس و غير آن گفتگو مىكنند كه گاهى بعضى از صحبتها با خنده و شوخى همراه است كه البته به قصد ريبة و لذت نيست آيا اين كار جايز است؟
آیتالله خامنه ای: اگر همراه با مراعات حجاب و بدون قصد ريبه و همراه با اطمينان به عدم وقوع در مفاسد باشد، اشكال ندارد، والاّ جايز نيست.[1]
معنای ريبه و تلذذ: منظور از «ريبه»، ترس افتادن به گناه و حرام است و منظور از «تلذذ» همان لذت جنسى است. اگر نگاه به ديگرى با يكى از اين دو مشخصه همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام مىگردد. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن به زن نگاه مىكند؛ بىآنكه بترسد به گناه كشيده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نيست؛ بلكه ترس آن است كه به دنبال آن گناهى انجام گيرد و مقدمه ارتكاب حرام گردد. اين دو نوع نگاه حرام است. گاهى ممكن است كه نگاه به زن توأم با دو عنوان ياد شده باشد؛ در اين صورت گناه آن شديدتر است.[2]
شوخی استاد خانم در کلاس
سؤال: خنده و شوخى استاد خانم در كلاس درس دانشجويان دختر و پسر به منظور رفع كسالت و خستگى و تجديد روحيّه دانشجويان چه حكمى دارد؟
آیت الله مکارم شیرازی : رعايت آداب عفّت در كلاس درس واجب است.[3]
.............................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] . آیت الله خامنه ای، اجوبه الاستفتائات، تعليم و تعلّم و آداب آن، س 1330.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2] . آيت اللّه مكارم، استفتاءات، ج1، س825؛ امام خمينى، آيت اللّه فاضل، آيت اللّه مكارم، آيت اللّه نورى، تعليقات علىالعروة (النكاح)، م27؛ آيت اللّه صافى، هداية العباد، ج2، (النكاح) م27؛ آيت اللّه سيستانى، منهاج الصالحين ج2، (النكاح) م12. برگرفته از احكام نگاه و پوشش، سيد مجتبي حسيني،
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][3] . آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 1، احکام نکاح، سؤال 790 .
[FONT=B Morvarid]شوخى با محارم
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]آيا شوخى كردن با محارم خود جايز است؟
[FONT=B Mitra]همه مراجع: [FONT=B Mitra]اگر بدون قصد لذت جنسى و ترس افتادن به گناه باشد، اشكال ندارد.[FONT=Calibri][1]
[FONT=B Morvarid]شوخی با نامحرم
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]شوخى كردن با نامحرم چه حكمى دارد؟
[FONT=B Mitra]همه مراجع: [FONT=B Mitra]اگر با قصد لذت (جنسی) باشد و يا بترسد به گناه بيفتد، جايز نيست.[FONT=Calibri][2]
[FONT=B Mitra]تبصره: آن چه بیان شد یک حکم کلی است و از این جهت فرقی [FONT=B Mitra]بین انواع شوخی (شوخی از طریق چت و پیام کوتاه و...) و بین انواع نامحرمها (هم[FONT=B Mitra]کلاسیها و غیر آن)، وجود ندارد یعنی؛ اگر شوخی با نامحرم، به قصد لذت باشد یا خوف [FONT=B Mitra]فتنه و کشیده شدن به گناه وجود داشته باشد، از حکم حرمت برخوردار است اگر چه آن [FONT=B Mitra]نامحرم هم کلاسی باشد و این شوخی هم از طریق پیام کوتاه، انجام شده باشد.
[FONT=B Morvarid]شوخی با زن نامحرم
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]اگر انسان با زن نامحرم شوخى كند يعنى حرفى بزند و او را بخنداند، چه حكمى خواهد داشت؟
[FONT=B Mitra]آیتالله بهجت: [FONT=B Mitra]چون غالبا موجب وقوع در فتنه است، ترك شود.[FONT=Calibri][3]
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1]. العروة الوثقى، ج2، (النكاح) م32. رک: احكام نگاه و پوشش، سيد مجتبي حسيني، ص 67.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2] . العروة الوثقى، ج2، (النكاح) ، م31 و 39؛ فاضل، جامعالمسائل، ج1، س1720 و خامنهاى، استفتاء، س 782. رک:رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص 229.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][3] . آیتالله بهجت، استفتائات، معاشرت با جنس مخالف، س 704.
[FONT=B Morvarid]شوخی دختر و پسر (متلک گویی)
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]مستدعی است نظر مبارک را در موارد ذیل عنایت فرمایید:
[FONT=B Mitra]۱ آیا قدم زدن دختر و پسری که هیچ نسبت سببی و نسبی با هم ندارند جایز است؟ و چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۲) پارک رفتن و سینما رفتن دختر و پسر با شرط مذکور چه حکمی دارد؟ و تا حد امکان این رفتار است؟
[FONT=B Mitra]۳) درس خواندن دختر و پسر با شرط مذکور چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۴) بوسیدن و دست به دست هم دادن دختر و پسر با شرط مذکور چگونه است؟
[FONT=B Mitra]۵) حرف زدن و اختلاط دختر و پسر با شرط مذکور تا چه حدّی مجاز است و چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۶) شوخی کردن و متلک گفتن دختر و پسر با شرط مذکور چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۷) اگر رابطه و دوستیهای دختر و پسر برای علم و مقدّمهای برای ازدواج باشد تا چه حدّ مجاز است؟
[FONT=B Mitra]۸) سلام کردن و لبخند زدن دختر و پسر با شرط مذکور چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۹) تنه زدن و کنار هم نشستن دختر و پسر با شرط مذکور چه حکمی دارد؟
[FONT=B Mitra]۱۰) در صورت امکان حدّ و مرز رابطه و معاشرت دختر و پسر با شرط مذکور را توضیح دهید.
[FONT=B Mitra]آیت الله مظاهری[FONT=B Mitra]: [FONT=B Mitra]دوست یابی دختر و پسر که در قرآن با کلمه «اخدان» آمده است حرام و گناه آن در قرآن، بزرگ است، بنا بر این کلیه فروض بالا حرام است و گناه آن بزرگ است.[FONT=Calibri][FONT=Calibri][1]
------------------------------
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1].مرکز خبر حوزه
آیت الله مظاهری: دوست یابی دختر و پسر که در قرآن با کلمه «اخدان» آمده است حرام و گناه آن در قرآن، بزرگ است، بنا بر این کلیه فروض بالا حرام است و گناه آن بزرگ است.[1]
[FONT=B Mitra]تذکر: دوست گیری پنهانی از جنس مخالف( أخدان) در دو آیه
1- الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[1]؛
امروز چيزهای پاکيزه بر شما حلال شده است طعام اهل کتاب بر شما حلال است و طعام شما نيز بر آنها حلال است و نيز زنان پارسای مؤمنه و زنان پارسای اهل کتاب، هر گاه مهرشان را بپردازيد، به طور زناشويی نه زناکاری و دوست گيری پنهانی از جنس مخالف، بر شما حلالند و هر کس که به اسلام کافر شود عملش ناچيز شود و در آخرت از زيانکاران خواهد بود.
[FONT=Calibri][1] . مائده، 5.
2- وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ[1]؛
و آن كس از شما كه توان مالى ندارد تا با زنهاى آزاد مؤمن ازدواج نمايد پس، از بردگان ملكى از دختران جوان با ايمانتان به زنى بگيرد. و خداوند به ايمان شما داناتر است، همه از يكديگريد (همه به وسيله پيوند ايمانى اعضاء يك پيكريد) پس با آنها به اذن صاحبانشان ازدواج نماييد، و مهرهايشان را به طور پسنديده به آنان بپردازيد، در حالى كه آنان پاكدامن باشند نه اهل زنا و نه دوستگيران پنهانى از جنس مخالف. پس هر گاه اين زنان (كنيزان) ازدواج نمودند، اگر كار زشت (زنا) انجام دادند بر آنها نصف آن كيفرى است كه بر زنان آزاد است. اين (تجويز ازدواج با برده) براى كسى از شما است كه از مشقت (عزوبت) و ضرر (زنا) بترسد، و صبر كردن براى شما بهتر است، و خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.
[FONT=Calibri][1] . نساء، 25.
[FONT=B Titr] دوست گیری پنهانی از جنس مخالف( أخدان) در دو آیه
[FONT=B Titr]قرآن در دو جا (سوره مائده آیه 5 و سوره نساء آیه 25 )زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف برحذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است ولی هر دو جا خطاب به مردان است که نه با دختران دوست شوید و نه با دخترانی که دوست پسر دارند ازدواج کنید:
[FONT=B Titr]اول: در آیه 5 سوره مائده نیز به مردان میگوید: با زنان پاکدامن مسلمان ازدواج کنید و خود نیز پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید.
[FONT=B Titr]دوم: در آیه 25 سوره نساء به مردان میگوید: با دخترانی که روابط دوستی مخفیانهای با دیگران داشته اند ازدواج نکنید.
[FONT=B Morvarid]شوخی دروغی و خالی بندی
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]امروزه از افراد زيادى دروغ مىشنويم، و هنگامى كه نهى از منكر مىكنيم مىگويند: «شوخى كرديم!» يا مىگويند: «دروغ مصلحتى است!» لطفاً بفرماييد دروغى كه به شوخى باشد چه حكمى دارد؟ و دروغ مصلحتى چيست؟
[FONT=B Mitra]آیتالله مکارم شیرازی: [FONT=B Mitra]در صورتى كه مخاطب بفهمد قصد جدّى ندارد و شوخى می كند دروغ محسوب نمىشود و دروغ مصلحتى آن است كه دروغ، مصلحت مهمتری از راست گفتن داشته باشد؛ مانند دروغ گفتن براى اصلاح ذات البين.[FONT=Calibri][1]
اصلاح ذات بین: آشتی دادن دو نفر یا دو گروه
نکته: در اصلاح ذات بین به دلیل مصلحت موضوع عوض می شود و چون دفع مفسده می کند اشکال ندارد. همان گونه که وقتی شراب به سرکه تبدیل می شود حلال می شود چون موضوع(شراب) تغییر کرد. پس در واقع می توان گفت دروغ همیشه بد است مگر این که موضوع عوض شود چون دروغ مفسده خیز است ولی برای اصلاح ذات بین مصلحت خیز است.
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] . آیتالله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 3، احکام بیع، سؤال 490.
تأثیر پینوکیوی
[FONT=B Mitra]
- پدر: آره پسرم دروغ کار بديه پسرم ما اندازه تو بوديم دروغ نميگفتيم.
سؤال: آيا شوهر میتواند در مقابل ديگران، عيوب زنش را بگويد و او را تحقير كند، اگرچه به شوخى باشد؟1) در صورتى كه زن ناراحت شود؟2) در صورتى كه زن ناراحت نشود؟
آیتالله بهجت: ايذاى مؤمن و مؤمنه جايز نيست.[1]
آیتالله مکارم شیرازی:الف: جايز نيست. ب:پاسخ: بهتر ترك است.[2] در صورتى كه زن ناراحت مىشود جايز نيست و اگر ناراحت نمىشود بهتر است ترك شود.[3]
آیتالله تبريزى: غيبت كردن مؤمن و نيز تحقير مؤمن و كارى كه موجب اذيت او مىشود جايز نيست.[4]
عیبگویی شوهر با شوخی
سؤال: آيا زن مىتواند در مقابل ديگران عيوب شوهرش را بگويد و يا او را تحقير كند؟ اعم از اينكه شوهر حضور داشته باشد يا نه و اعم از ينكه شوخى باشد يا جدى؟
آیتالله تبريزى: غيبت كردن مؤمن و نيز كارى كه موجب اذيت او مىشود، جايز نيست.[5]
تذکر: جایز نیست = حرام است
در نتيجه: بنابر اين دو فتوا، زن و شوهر نمىتوانند يكديگر را تحقير نمايند به طور مثال مرد نمىتواند با به رخ كشيدن زنان ديگر، زن خود را تحقير كند و يا اجازه ندارد در مقابل ديگران كارى كند و يا حرفى بزند كه زنش تحقير شود. همچنين زن اجازه ندارد عيوب مرد را نزد زنهاى ديگر به گونهاى بيان كند كه يا غيبت شود و يا موجب تحقير شوهر گردد. بنابراين، ايراد گرفتن از يكديگر در مقابل ديگران، بىاعتنايى كردن به يكديگر، ترجيح بدون دليل ديگران به گونهاى كه موجب تحقير همسر گردد و مواردى نظير اینها، جايز نيست و زن و شوهر بايد به شدت از اين گونه امور خوددارى نمايند.
...................................
[1] . آیتالله بهجت، استفتائات، ج4، احكام متفرقه ازدواج.
[2] . آیتالله مکارم شیرازی، استفتائات، ج 1، احکام نکاح، سؤال 862 .
[3] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س63.
[4] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س63.
[5] . سيد مسعود معصومى، احكام روابط زن و شوهر ، س64.
- [FONT=B Mitra]همان طور که آفتاب جان تازه به گیاهان میدهد، سرخوشی و نشاط نیز روح تازهای در کالبد بشر میدمد.[FONT=Calibri][1]
- [FONT=B Mitra]کسی که نمیتوانند فرصت کافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود ناگزیرند وقت خود را صرف معالجه کنند.[FONT=Calibri][2]
- [FONT=B Mitra]زندگی کوتاهتر از آن است که شما بخواهید وقت خود را صرف تشویش و نگرانی کنید[FONT=Calibri][FONT=Calibri][3]
- [FONT=B Mitra]همان طور که آتش فشان گدازههایش را بیرون میریزد، ما هم با شوخی و خنده استرس ها و کینه ها و غم ها را از وجودتان بیرون میکنیم.
- [FONT=B Mitra]اخم اخم میاره و شوخ طبعی شوخ طبعی
- [FONT=B Mitra]لبخند تو را زیبا میکند.[FONT=Calibri][FONT=Calibri]Smiling makes you beautiful
[FONT=B Mitra]روزى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب مشغول تدريس بودند كه در هنگام درس و بحث ايشان، زنى كه تكدى مىكرد وارد محيط درسى گرديد و درخواست چيزى مىنمود و در اين مورد نيز سماجت مىكرد، ايشان فرمودند، حال مشغول درس هستم برويد بعداً بياييد. زن دستبردار نبود و اين باعث گرديد آيتاللّه ارباب تغيير نمايند كه خروس بىمحل شنيده بوديم ولى مرغ بىمحل نشنيده بوديم. ايشان پس از لحظاتى بهخاطر اين كه اين مطلب را گفته بودند متأثر و ناراحت شدند و استغفار کردند و برخاسته رفتند تجديد وضو کردند[FONT=Calibri][FONT=Calibri].
[FONT=B Mitra]آراستگي مرد
[FONT=B Mitra]تجارب مشاورهاي و آموزههاي ديني ميگويند: مرداني كه به آراستگي خود توجهی نمیکنند و لباس و بدنشان بوي بد ميدهد، سر عفت زنانشان در خطر است، امام رضا-ع- فرمودند: زنان بنياسرائيل به بيعفتي كشيده شدند، چون مردانشان به آراستگي و نظافت خود رسيدگي نميكردند. بسياري گمان ميكنند فقط زن بايد آراسته باشد. امام موسي بن جعفر(ع) موهايشان را رنگ و خضاب ميكردند، از ایشان علت را پرسيدند، فرمودند: تو دوست داري همسرت ژوليده باشد؟
[FONT=B Mitra]
[FONT=B Mitra]لباس داخل خانه
[FONT=B Mitra]مردان بايد در داخل خانه هم لباس مناسب بپوشند. لباسي كه سبب نشاط همسر و فرزند شود و به عفت همسرشان كمك كند. جویا شدن نظر همسر در این مورد بسیار پسندیدهاست. اگر چه مناسب نيست، مرد در جامعه هر لباسي را بپوشد و لازم است برای حفظ عفت اجتماعي، حجاب خود را داشته باشد، ولي براي همسرش ميتواند از مدلها و رنگهاي لذتبخش و مسرتبخش که متناسب با شأن مرد است، استفاده كند. بسياري از زنان و دختران از مردان و پدرانشان به دليل پوشيدن و پیژامهها و زيرپوشهاي رنگباخته عهد قاجار و مندرس شكايت دارند.همچنين بوي بد دهان و سيگار نيز سبب آزار زنان ميشود كه بسياري مردان متوجه نيستند كه فضاي دهان يكي از كانونهاي مؤثر در ایجاد مهر و عشق در روابط زناشويي است و اشتراكي است و حقآلوده كردنش را ندارند. البته خانمها هم باید به بهداشت دهان خود توجه داشته باشند.
[FONT=B Mitra]
[FONT=B Mitra]آراستگی موهاي پيامبر(ص)
[FONT=B Mitra]پيامبر دستور دادند که به بهداشت موي خود رسيدگي كنيد. اگر برايتان دشوار است كوتاه كنيد. ايشان وقتی موهايشان را بلند میگذاشتند آنها را چرب ميكردند و پارچهاي بر دوش خود ميانداختند تا لباسهايشان چرب نشود.
[FONT=B Mitra]
[FONT=B Mitra]لباس قرمز امام حسين(ع)
[FONT=B Mitra]شخصي كه به ملاقات امام حسين [FONT=Times New Roman]–[FONT=B Mitra]ع- رفته بود، ديد، امام حسين لباس قرمز پوشيده با تعجب گفت شما هم از اين كارها ميكنيد؟ امام فرمودند در خانه براي همسرم ميپوشم. عدهاي مهمان ايشان شده بودند اشتباهي وارد اتاقي شدند كه تزيين شده بود امام آنها را به اتاق خود كه ساده بود راهنمايي كردند و گفتند ما مهر زنان مان را ميدهيم تا با آن هر گونه كه خواستند اتاقشان را تزيين (نه تجملگرايي اشرافي) كنند.
[FONT=B Mitra]
[FONT=B Mitra]حجاب مردان
[FONT=B Mitra]بسیاری از مردان گمان ميكنند كه حجاب فقط مخصوص زنان است. در هر حالي كه اگر لباس، عطر و آرايش مرد محرك شهوت زنان غير از همسرش شوند، اشكال شرعي دارد.
[RIGHT]
[FONT=Symbol]· [FONT=B Mitra]لطیفه: می گفت دشمنان را ساده نگیرید آنها نه تنها برای نسل[FONT=B Mitra]ما بلکه برای اجداد نوه های ما هم برنامه ریخته اند.[/RIGHT]
[FONT=Symbol]· [FONT=B Mitra]عریضه نوشتن به امام زمان (عج) نوعی توسل است و سبب تسکین و رفع التهاب های درونی و برون ریزی افکار نگران کننده می شود.یا صاحب الزمان(عج) !
[FONT=B Mitra]اصل این است که شاد باشیم مگر...
[FONT=B Mitra]اسلام با توجه به نيازهاى اساسى انسان، شادى، نشاط را تحسين و تأييد كرده است. قرآن كه يكى از بهترين و مستحكمترين منابع اسلام به شمار مىرود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى هميشه توأم با گريه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. گواه اين مطلب آيه قرآن است كه مىفرمايد: [FONT=B Mitra]«فليَضحَكُوا قليلاً و ليَبكُوا كثيراً[FONT=B Mitra]»[FONT=Times New Roman][4]؛ «بايد كم بخندند و زياد بگريند». شأن نزول اين آيه، اين بود كه پيغمبر خدا(ص) دستور صادر كرده بودند كه بايد تمام نيروهاى قابل براى شركت در مبارزه عليه كفار و مشركين كه به سرزمين اسلام هجوم آورده بودند، بسيج شوند. عدهاى با بهانههاى مختلف از شركت در اين لشكر كشى خود دارى كرده بودند و از فرمان خدا و پيغمبر(ص) تخلف كرده بودند؛ خداوند در قرآن به آنها وعده عذاب مىدهد که از نشاط، شادی و خنده محروم خواهند شد و به دنبال آن مىفرمايد: [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند».
[FONT=B Mitra]او (خدا)چشمهاى خيانتكار (يا خيانت چشمها را مانند نگاه در موارد ممنوعه) و آنچه را كه سينهها پنهان مىكنند (از كفر و افكار حرام و صفات رذيله) مىداند.
----------------------------------------
- [FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1][FONT=B Mitra] .راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص267.
- [FONT=B Mitra][FONT=Calibri][2][FONT=B Mitra] . راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص266.
- [FONT=B Mitra][FONT=Calibri][3][FONT=B Mitra] راز موفقیت در بازار کار، اصغر کیهان نیا، ص267.
- [FONT=B Mitra][FONT=Calibri][4][FONT=B Mitra] توبه (9)، 82.
- [FONT=B Mitra][FONT=Calibri][5][FONT=B Mitra] .غافر، 19.
[FONT=B Mitra]مرام لوتی گری
[FONT=B Mitra]«مردي اهل و عيال خود را سوار كشتي كرد. كشتي در چنگ امواج گير كرد و شكست. از آن كشتي تنها همسر آن مرد نجات پيدا كرد. زن بر تخته پارهاي از كشتي نشست. امواج او را به جزيرهاي برد. در آن جزيره راهزني زندگي ميكرد كه همة كارهاي ناشايست را مرتكب شده بود. راهزن يك دفعه با زن مواجهه شد نگاهي به او كرد و گفت: آدمي زاده هستي يا پري؟آدمي زادهام. شعلههاي شهوت در دل مرد زبانهكشيد مرد خواست عطش ميل خود را با كام از او بنشاند، زن بر خود لرزيد. راهزن كه حالت روحي او را ديد گفت: چرا به خود ميلرزي؟ اشاره به آسمان كرد و گفت:از خدا ميترسم، تاكنون چنين كاري نكردهاي؟ گفت: به عزّت خدا سوگند، خير، راهزن گفت: با اين كه هرگز اين كار را نكردهاي و من با زور از تو ميخواهم،اين چنين از خدا ميترسي، به خدا قسم كه من سزاوارترم بدين ترس و هراس، پس پشيمان شد و توبه كرد و به خانهاش روانه گرديد. در راه با راهبي هم مسير شد. گرمي آفتاب آنها را اذيت ميكرد. راهب به آن جوان گفت: دعا كن تا خدا بر سر ما سايه اندازد تا آفتاب ما را نسوزاند، راهزن گفت: پروندهام سياه است و حيا ميكنم از خدا چيزي بخواهم. راهب گفت: پس دعا ميكنم تو آمين بگو. راهب شروع كرد به دعا و جوان آمين گفت. در آن حال ابري بر آنها سايه انداخت و زير ساية ابر مقداري با هم راه رفتند تا راهشان جدا شد و راهب ديد آن ابرها از آن به بعد تنها بر سر آن جوان حركت ميكند، با حيرت پيش جوان بازگشت و پرسيد تو چه كار كردهاي؟!، جوان داستان را شرح داد و راهب گفت: توبة تو مستجاب شده و به همين دليل دعايت هم قبول شده است. بعد از اين مواظب باش گوهر توبهات را نشكني.»[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1]
[FONT=Calibri][1] . مجلسي، بحار الانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق،ج 14، ص 507،روايت از امام سجاد(ع).
[FONT=B Mitra]باور کردنی نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند دم منزل. اما با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل. [FONT=B Mitra]با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم. لبخندی زد و گفت ببینم تعارف نمیکنید بیاییم داخل. [FONT=B Mitra]با تعجب گفتم دا داخل؟! [FONT=B Mitra]ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند.
خندید و گفت: راستش می دونم ولی چه کنم دیگه نتونستم این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هات کار دست دلم داده و اسیرم کرده.
[FONT=B Mitra]بعد گفت: با اجازه دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد که بیایید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد.
[FONT=B Mitra]بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم. [FONT=B Mitra]نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم. [FONT=B Mitra]اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند این که چگونه یک مرد مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان غریبه ای را دوست خود می گیرید و او را به حریم خصوصی خود میآورد.
سؤال: اشکال کار کجا بود؟
غیرت شوهر؟
دوست گزینی ناموفق؟
حیای و عفت این زن؟
رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟
شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زن؟
ترکیب برخی موارد بالا؟
[/COLOR][/SIZE]
خانمی می گفت: با دوست شوهرم رفت و آمد خانوادگی داشتیم مورد اعتماد شوهرم بود و من هم روی همین اساس ایشان را به خاطر قیافه مذهبیاش و دوستی با شوهرم قابل اعتماد میدانستم. روزی زنگ منزل به صدا در آمد. دوست شوهرم بود. بعد از سلام و تعارف های متداول به ایشان گفتم که شوهرم منزل نیست و سفر چند روزه ای رفته اند. ایشان خداحافظی کرد و رفت. باور کردنی نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند دم منزل. اما با یک جعبه شیرینی و چند شاخه گل. با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم. لبخندی زد و گفت ببینم تعارف نمیکنید بیاییم داخل. با تعجب گفتم دا داخل؟! ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند. خندید و گفت: راستش می دونم ولی چه کنم دیگه نتونستم این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هات کار دست دلم داده و اسیرم کرده. بعد گفت: با اجازه دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد که بیایید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد. بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم. نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم. اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند این که چگونه یک مرد مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان غریبه ای را دوست خود می گیرید و او را به حریم خصوصی خود میآورد. سؤال: اشکال کار کجا بود؟ غیرت شوهر؟ دوست گزینی ناموفق؟ حیای و عفت این زن؟ رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟ شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زن؟ ترکیب برخی موارد بالا؟
جناب حامی میدونم سوالم به این تاپیک نامربوطه ولی چند وقت بود میخواستم بپرسمش نمیدونستم چه جوری و با چه تاپیکی!!!
ولی حس کردم یه ذره به این داستان مربوطه!(بیشتر به خاطر تیتر داستان)
من دانشجوام و خب خودتون خوب میدونید وضع دانشگاه ها چه جوریه!من سعی میکنم رفتارم مناسب باشه ولی جو بچه ها خیلی با هم صمیمیه!(میدونم این کلا خوب نیست!)بعضی اوقات این رفتارها زیادی خودمانی میشه!!!و اینم میدونم که رفتار من (به عنوان دختر که یک طرف قضیه ام) میتونه خیلی موثر باشه که جلو این چیزارو بگیرم و خودم هم سعی میکنم مراقب باشم ولی دوتا مسئله هست:
اول اینکه گاهی برام تشخیص اینکه مرز درست این رفتارها کجاست مشکل میشه(مثلا همین داستان!من فکر میکنم اگه رفتار خانم مناسبتر بود شاید این مشکل پیش نمی امد)ولی خیلی وقتها برای خانمها تشخیص اینکه این رفتارشون چه تاثیری دارد(در لحظه!!) سخت است (یه جورایی یادمون میره طرف مقابل مرد است و نه زن!!و نگاهش خیلییییی فرق دارد) خواستم لطف کنید هم به عنوان یک مشاور هم روحانی (و هم یک مرد!!)یه کم در این مورد توضیح بدین و یه ملاک هایی بدین که تشخیص اینها راحت تر باشه!(مثلا شوخی هایی که تو جمع دانشجویی پیش میاد و....هم تاثیر دارد؟!یا مثلا حرفهای درسی که ردوبدل میشه یا....!؟(تشخیص اینا تو لحظه خیلی مهمه!نه اینکه اثر مخربشو بذاره بعد تازه.....!چون برای من تاثیری ندارد نمیدونم اینو در مورد طرف مقابل درست تشخیص میدم یا نه)
[spoiler]
معنای ريبه و تلذذ: منظور از «ريبه»، ترس افتادن به گناه و حرام است و منظور از «تلذذ» همان لذت جنسى است. اگر نگاه به ديگرى با يكى از اين دو مشخصه همراه باشد، از نظر شرع مقدس حرام مىگردد. گاهى انسان تنها به جهت لذّت بردن به زن نگاه مىكند؛ بىآنكه بترسد به گناه كشيده شود و گاهى نگاه از روى لذّت نيست؛ بلكه ترس آن است كه به دنبال آن گناهى انجام گيرد و مقدمه ارتكاب حرام گردد. اين دو نوع نگاه حرام است. گاهى ممكن است كه نگاه به زن توأم با دو عنوان ياد شده باشد؛ در اين صورت گناه آن شديدتر استمثلا تشخیص این برای خانم ها در مورد اقایون (!!!) چه جوریه؟!(منظورم اینه که هر کس در مورد خودش اینو راحت تشخیص میده اما چه طور میشه فهمید طرف مقابل الان چه جور نگاهی دارد)راستی شرمنده اگر بحثو منحرف کردم![/spoiler]دوم!(دومو اگه تو جواب اولی حل نشد میگم!)
سلام
ممنون از سؤال تان
توجه به دو نکته می تونه کمک کننده باشه
1- توجه به هشدارها و اخطارهای شرعی.
2- توجه به تفاوت های روان شناختی
مؤمنان بال و پر هم در عروج عرفانی هستند به تعبیر قرآن معاون هم در خودکنترلی و تقوا هستند( تعاونوا علی البر و التقوی). بنابراین باید خلوت نداشته باشند از شوخی ها نامناسب پرهیز کنند. بهتر است در گروه های علمی دختران با افرادی هم گروه شوند که خود اهل مراعات هستند
مؤمن مانند زن بار دار است هر کاری نمی کند، هر غذایی نمی خورد و حسابی مراقب حمل(ایمانش) است که آسیب نبیند).
آقای قرائتی می گفتند: روزی رفتم اتاق یکی از مدیر کل ها( مدیر کُل بخوانید نه مدیر کَل):Nishkhand:
دیدم یک خانمی که حجاب خوبی نداشت با او در یک اتاق کاری بودند. به او گفتم این خانم همسرتونه؟
گفت: نه
گفتم: خواهرتونه؟
گفت: خیر
گفتم از محارم شماست؟
گفت: نخیر.
گفت چرا می پرسید؟
گفتم: تعجب می کنم شما با یک نامحرم در یک اتاق خلوت چگونه همکارید؟
گفت: من به خودم مطمئن هستم.
گفتم: ماشاالله آفرین احسنت بر شما مقام شما از حضرت علی - ع - که معصوم است هم بالاتر است گفت چطور مگه؟!
گفتم: حضرت علی 20-30 سال از پیامبر جوان تر بود. ایشان به زنان جوان سلام نمی کرد می فرمودند می ترسم از صدایشان خوشم بیاید و مرتکب گناه شوم.
-----
درجه سنج و سنسور
وقتی با ماشین داشتم می رفتم آقا پلیسه اشاره کرد بزن کنار با تعجب به کمر بندم نگاه کردم بسته بودم به عقربه ماشین نگاه کردم روی 100 بود وقتی از ماشین پیاده شدم گفت: شما بیش از 120 تا دارید می روید گفتم: ولی عقربه اصلا 120 را نشان نداده. گفت باید یک جریمه دیگه هم بشوید چون نقص فنی هم دارید.
وقتی رفتم ماشین را چک کنم گفتند سنسور ماشین خراب شده به همین خاطر کیلومتر را درست نشان نمی دهد.
ما باید سنسور ایمان داشته باشیم در برخورد با نامحرم و چک کنیم خراب نشود گاهی ادغام شدن در بین افرادی که مقید نیستند و یاد حتی صرف مجالست سبب می شود «المجالسه مؤثره»، سنسور خراب شود و ما متوجه نشویم داریم از حدود خارج می شویم.
برای حفظ سنسور ایمان چه کارهایی انجام دهیم:
- ذکر دائم
- تفکر مستمر در آیات و نشانه های خدا.
- معاشرت با افراد معنوی و اساتید اخلاق و انس با کتب و آثار ایشان
- توبه فوری از خطا.
- اجتناب از افراد بی قید
- استغفار
- زیارت اهل قبور و مزار ائمه و امام زاده ها( از دور و نزدیک) بعد منزل نبود در سفر روحانی
- محاسبه نفس از روی جدول مکتوب( نمونه اش اول بحث گذشت)
تشویق خود در مواقعی که خوب عمل می کنیم و تنبیه اگر خطا کردیم.
- جلوی ضرر را گرفتن از هرجا باشد سوداست. برخی می گویند از ما گذشته نه خدا فرمود باز آ باز آ هر آنچ هستی باز آ / گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست / صد بار اگز توبه شکستی باز آ.
تفاوت های روان شناختی زن و مرد
مرد جنسی گراست و زن عاطفه گرا.
زن دامنه هیجانی متنوع دارد و زودتر تحت تأثیر احساس و هیجان قرار می گیرد. بنابراین ممکن است در روابط با نامحرم بر اساس همین امر هیجان مثبت به مردی که سر شوخی را باز کرده قرار بگیرید.
شوخی طبعی یک حالت و نمود عاطفی است به همین دلیل زنان از مردان شوخ طبع خوششان می آید و..
اما تفسیر مردان از این در اغلب موارد با زنان فرق دارد یعنی مرد برداشت جنسی از این حساس مثبت زن در برابر شوخی ها دارند و...
و....
2-حیات خلوت
برای گذراندن زندگی مجبور شدم کار کنم. مشکلات اقتصادی سیلی شده بود که من را به ناچار به سمت شرکت ها برای کار می کشاند و پدر و مادرم ناچار این شرایط را پذیرفتند. یافتن کار در شهر بزرگ ما خیلی سخت بود دیگه خسته شده بود از سر و کله زدن و اصرار کردن نزد مسئولان و مدیران.
تا بالاخره یک شرکت با کارم موافقت کرد. با این که گفته بودم مرز میان مرد و زن در محیط کاری برایم مهم است و با این شرط کار را قبول می کنم ولی آنها از من خواستند که در حیات پشت شرکت و انبار کار کنم؛ محیطی مردانه.
ابتدا مخالفت کردم خانمی که از حجاب و ظاهرش به نظر می رسید مذهبی است مسئول من شده بود او گفت: دغدغه به جایی دارید ولی من از بین همه نیروهای خانم شما را که مقیدترید انتخاب کردم. می دونم از پس این کار بر می آیید یک خانم اگر نخواهد با مردی راحت باشد هیچ کس نمی تواند او را مجبور کند و من راضی شدم.
کارم را در قسمت لیفتراک ها شروع کردم.
بعد از مدتی متوجه شدم من و مردی که از نظر سنی حکم پدرم را داشت تنها هستیم باز هم خیالم راحت تر شد.
من بار ها را آماده می کردم و با ایما و اشاره به راننده لیفتراک اشاره می کردم که بارهای را جابه جا کند.
او مرد شوخی بود و البته مقید.
اما عادت داشت هنگام کار شوخی کند.
گاهی هم خود کار جوری می شد که ما مثلا با پاره شدن نوار پلاستکی مخصوص بسته بندی کالا، خنده مان می گرفت. گاهی به خاطر سر و صدای لیفتراک مجبور بودم یک حرف را چند بار با صدای بلند تکرار کنم و همین ها گاه به گاه سبب خنده ما می شد.
گاهی روزهای تعطیل او را نمی دیدم دل هوای شوخی هایش را می کرد البته خودم را سفت و با وقار نشان می دادم ولی مگر شوخی های او می گذاشت من موفق شوم و گاهی خنده بر من غلبه می کرد. روزهای کاری مستمر و چند ساعته ما در یک محیط خلوت سبب انس ما به همدیگر شده بود. تا جایی که من بدون الزامات درونی قبلی با او راحت شده بودم.
گاهی که خسته می شدیم برای او چایی می آوردم ..
بله من به او وابسته شده بودم گاهی خصوصی ترین مسائل زندگی ام را برایش تعریف می کردم و درد دل.شب ها خیال آن مرد یک لحظه از من جدا نمی شد. روزی هنگام استراحت حرفی را که مدت ها در دلم بود را منّ ومنّ کنان برایش گفتم: من به او پیشنهاد ازدواج را دادم و او هر چه بهانه می آورد من با دلیلی جلوی او را سد می کردم و حاضر نبودم از خواسته ای که آن را مشروع هم می دانستم کوتاه بیاییم تنها ایراد کار این بود که من التماس می کردم و او به دلیل مشکلات احتمالی این ازدواج انکار.
3- آموزش رانندگی
خیلی وقت بود که به همسرم می گفتم می خواهم رانندگی یاد بگیرم و او همیشه می گفت صبر کن ببنیم چه کار میشه کرد. تا این که یه روز گفت: راستش من وقت ندارم همراه تو بیاییم و خوشم نمیاد مربی تو مرد باشد. یکی از دوستان قدیمی من که فرد سالمی است مربی بود با او گفت و گو می کنم در صورتی که او بپذیرد من حرفی ندارم.
یه روز به اتفاق شوهرم به آموزشگاه رفتیم و وقت آموزش را با مربی تنظیم کردیم. یکی دو روز اول همه چیز به خوبی پیش می رفت خیلی خسته کنند بود ولی او شوخی می کرد و با شوخی آموزش می داد می گفت این کار سبب می شود احساس بدی از آموزش نداشته باشم و خسته نشوم.
برخی مواقع هنگام دنده عوض کردن کمکم می داد ولی بدون رعایت مرز محرم نامحرمی دستش را روی دستم می گذاشت. و من از شرم به تدریج دستم را از زیر دستش کنار می کشیدم...
ابتدا گمان می کردم کار او عمدی نیست ولی به از قرائن و رفتار، شوخی ها و تکه هایش فهمیدم که ریگی به کفش دارد. خیلی ناراحت بودم احساس خوبی نسبت به او نداشتم و نمی خواستم حتی یک ثانیه هم زیر نظر او تمرین ببینم مانده ام از این که چه طور شوهرم متوجه نشده بود که این گه آدم آب زیر کاهی است.
بعد از این همه اصرار به شوهرم برای گرفتن گواهی نامه نمی توانستم بهونه بیاورم و کلاس را تعطیل کنم.
از سویی هم می ترسیدم از رفتار جلف این مرد به شوهرم حرفی بزنم.
ناچار کلاس های دو ساعتی را ادامه دادم ولی او هر بار من را به جای خلوتی می برد و از آموزشگاه دور می کرد تا زمان بیشتری با هم باشیم شوخی های لفظی او زیادتر شده بود و گاهی هم شوخی بدنی می کرد. هر چه اخم و تخم می کردم فایده نداشت و من که فکر می کردم در برابر نامحرم چون سنگ بودم با مزه ها و شوخی های او چون موم نرم شده بود. گاهی هم من سر به سرش می گذاشتم
راستش همه اینها این قدر نرم و یواش یواش اتفاق افتاد که من خودم باورم نمی شود که این همه از مسیر دور شده باشم.
به حکم انسان بودن من هم به او انس گرفته بودم و او قسمتی از وقتم را پر کرده بود وقتی که شوهرم به دلیل مشغله نمی توانست به من اختصاص بدهد.
همه چیز به خوبی می گذشت.
راستش هنوز فکر نمی کردم شوخی های او جنبه جنسی داشته باشد تا این که چند بار از من درخواست های نامربوط کرد من کاملا گیج شده بودم تا حالا اگر با او گرم می گرفتم می گذاشتم پای این که دوست شوهرم است اما از این به بعد هیچ توجیهی برای درخواستش نداشتم.
او که خبر داشت شوهرم چه موقع سر کار می رود روزی به بهانه ای آمد دم منزل و در را که باز کردم اصرار و تمنا می کرد که اجازه بدهم بیایید داخل. با مخالفت من اصرارش زیادتر شد و بعد با فشار دادن درب خواست وارد منزل شود من که حسابی ترسیده بودم داد و فریاد زدم و از همسایه ها خواستم به کمکم بیایند.
چند روزی برای باز پرسی من و شوهر و او نزد پلیس حاضر می شدیم من همه چیز را از سیر تا پیاز برای شوهرم صادقانه تعریف کردم ولی او همه چیز به انکار کرد و من را متهم کرد.
الان سه ماهی است که شوهرم افسرده شده است او می گوید من را تنها بگذار می خواهم برای ادامه زندگی خلوت داشته باشم و تصمیم عاقلانه ای بگیریم الان منطقا می خواهم به تو حق بدهم ولی قلبم نمی تواند تو را برای زندگی مشترک بپذیرد.
شوخی طبعی یک حالت و نمود عاطفی است به همین دلیل زنان از مردان شوخ طبع خوششان می آید و.. اما تفسیر مردان از این در اغلب موارد با زنان فرق دارد یعنی مرد برداشت جنسی از این حساس مثبت زن در برابر شوخی ها دارند و...
سلام و عرض ادب
من هم عذر میخوام که بین پست های شما پست میزنم.
یک سؤالی برام پیش اومد. واقعا همیشه همین طوره؟ الان شما این جریاناتی که نقل فرمودید ، در بدترین حالت بود. اما گاهی واقعا طرف مقابل بدون قصد خاصی شوخی میکنه.
البته باز هم این مسئله ، مجوز همراه شدن با او رو نمیده. اما تا چه حد میشه شوخی ها رو به حساب اخلاق و عادات طرف مقابل گذاشت؟
با سلام خدمت همه شما بزرگوران که بحث را دنبال می کنید
و تشکر از افرادی که با پیام خصوصی ما را از انتقادات و پیشنهادات خوب شان بهره مند کردند.
البته داستان ها در بدترین حالت هم نبود
بیشتر افراد مقید هم بودند که به تدریج در مرداب شوخی با نامحرم گیر کرده بودند.
در واقع شوخی با نامحرم خیلی لذت بخش است. بعید می دونم کسی بتونه این را انکار کنه مگر این که فاز معنوی او آن قدر بالا باشد که واقعا گناه را سهم مهلک ببیند و عارف باشد و عاشق خدا. به خاطر لذت بخش بودن گناه است که خدا نزد فرشتگانش مباهات می کند به جوانی که در اوج و شور شهوات و تمایلات نفسانی برای خدا از گناه چشم پوشی کرده است.
تمثیل:
شوخ طبعی با نامحرم مانند نوعی مربای و شرب است که برای کشتن مگس به کار می رود. مگس که عاشق شیرینی است لب ظرف می نشیند و به تدریج می خورد و به دلیل سم آن شربت از بین می رود یا به تدریج هنگام خوردن جلو می رود و پاها و بالهایش به آن شربت می چسبد.
شوخی با نامحرم هر مدلی که باشد( عادت، اخلاق، نوع شخصیت و...) اگر
به قصد جنسی که سطوح مختلفی دارد
و ترس افتادن در گناه باشد،
حرام است.
توش خودمون را کشته و....
امروزه به دلیل محدود شدن روابط خانوادگی با اقوام مردم شناسی ما ضعیف شده است. افرادی که با اقوام خود مانند دایی، خاله، عمو و...ارتباط دارند وقتی معاشرت می کنند با افرادی چون داماد و عروس آنها و خانواده آنها نیز آشنا می شوند. این روابط سهم زیادی در افزایش مهارت ارتباط اجتماعی دارد. افرادی که اهل سفر و معاشرت هستند برای قضاوت در مورد افراد به چند نمونه رفتار یا ظاهر فرد اکتفا نمی کنند و برعکس افرادی که اهل معاشرت نیستند گرفتار برداشت های نادرست از رفتار و ظاهر دیگران می شوند. متأسفانه برخی از جوانان به دلیل فقر ارتباط اجتماعی و پایین بودن سواد مردم شناسی در گزینش همسر خود گرفتار برداشت های سطحی و ذهنی خود می شوند.
به عنوان نمونه افراد زیادی هستند که به دلیل شوخ بودن یا خوش تیپ بودن مجری تلویزیون عاشق او شده اند و در عالم خیال خود را در کنار او و او را در خانه خود می بینند.
این در حالی است که اصلا نمی توان به ظاهر و رفتار در محل کار اکتفا کرد برخی از کودکان می گویند خوش به حال فرزندان فلان مجری برنامه کودکان، چقدر خوش اخلاق و خندان است در حالی که فرزند او می گفت: برعکس، بابام برخلاف چهره خندان در رسانه در منزل کاملا تندخو و اخمو است.
به عبارتی برخی مصداق این ضرب المثل هستند: توش خودمون را کشته و بیرونش مردم را.
بنابراین لازم است در انتخاب دوست یا همسر تحقیق جدی تر کرد او را در محیط کار، منزل، ارتباط با همسایه ها و....سنجید
[FONT=B Mitra]
[FONT=B Morvarid]سخنهاى شهوت انگيز هنگام نزديكى[FONT=B Morvarid]
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]سخنهاى تحريك كننده مثل جوكهاى شهوت انگيز يا سخن درباره زن و مرد غريبه و يا به كار بردن الفاظ ركيك در چنين اوقاتى چه حكمى دارد؟
[FONT=B Mitra]آیتالله بهجت[FONT=B Mitra]: [FONT=B Mitra]اگر استعمال اين الفاظ اصالتاً و به خودى خود حرام است، در چنين اوقاتى نيز حكم آن تغيير نمیکند و در روايت است كه با شهوت ديگرى سراغ زوجه خود نرويد.[FONT=Calibri][1]
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] . آیتالله بهجت، استفتائات، ج1، احکام مقاربت، س 232.
[FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_NazliBold][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_NazliBold][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_NazliBold][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_NazliBold][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_NazliBold][FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Lotus][FONT=Noor_Titr]
[FONT=Noor_Titr]
[FONT=Noor_Titr][FONT=B Morvarid]نقش فیلمهای مستهجن در روابط همسران
[FONT=B Mitra]در بحث تجویز تماشای فیلمهای جنسی[FONT=B Mitra]یا سخنهاى تحريك كننده مثل جوكهاى شهوت انگيز يا سخن درباره زن و مرد غريبه برای زوجینی که یکی از همسران یا هر دو به سردمزاجی و بی میلی جنسی مبتلا هستند دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. این امر ممکن است در برخی موارد خاص در کوتاه مدت موجب تحریک جنسی شود اما در درازمدت به عللی که به آن اشاره می شود به از هم گسیختگی روابط زناشویی میانجامد:
[FONT=B Mitra]کاهش اعتماد به نفس:[FONT=B Mitra]تماشای فیلمهای جنسی با توجه به رفتارهای اغراق آمیز بازیگران کم کم باعث میشود زوجین درباره طبیعی بودن عملکرد جنسی خود دچار تردید شوند و خود را بسیار ضعیفتر از آنچه هستند، بپندارند و از روابط زناشویی بیش از گذشته فاصله بگیرند.
[FONT=B Mitra]جذابیتهای منفی وکاذب:[FONT=B Mitra]جذابیتهای اغراق آمیز و تصنعی چنین فیلمهایی گاهی باعث میشود جذابیتهای همسر، کمرنگ شده و با تشدید بی میلی جنسی همسر، میزان فعالیت جنسی زوجین از مقدار فعلی نیز کمتر شود.
[FONT=B Mitra]روند تقلید:[FONT=B Mitra]برخی رفتارهای بازیگران این فیلمها با وجود جذابیتهای بصری، گاه بسیار دردناک و آسیب زننده است و زوجین ناآگاه که سعی در تقلید از آن دارند، موجب بی رغبتی همسر به روابط زناشویی میشود.
[FONT=B Mitra]ایجاد وابستگی:[FONT=B Mitra]هرچند در ابتدای امر ( به توصیه افراد نا آگاه ) زوجین به قصد بهبود روابط به تماشای چنین فیلمهایی مینشینند اما در ادامه، یکی از زوجین یا هر دو متوجه میشوند که اگر در گذشته وقتی را برای در کنار هم بودن صرف میکردند اکنون همه یا بخشی از آن وقت را برای دیدن انواع و اقسام فیلمهای مستهجن پر میکنند و به این ترتیب، فیلمهایی که قرار بود باعث نزدیکی بیشتر زوجین به یکدیگر شود اکنون عاملی برای فاصله بیشتر آنها از یکدیگر شده است. زندگی خود را با اطلاعات نادرست و انحرافی در زمینه مسائل جنسی به تباهی نکشید.[FONT=Noor_Titr][FONT=Noor_Titr][FONT=Calibri][1]
.......................................
[FONT=Calibri][1] . [FONT=B Mitra]سایت آشنای محبوب
[FONT=B Morvarid]شوخی جنسی(دو دوست)
[FONT=B Mitra]سؤال: [FONT=B Mitra]اگر دو جوان مكلف با هم دوست باشند شوخى و بازى كنند و از آنها منى خارج شود، اين مسئله چه حكمى دارد؟
[FONT=B Mitra]آیتالله تبریزی: [FONT=B Mitra]بسمه تعالى اين عمل حرام و موجب تعزير به هر دو است، واللّه العالم.[FONT=Calibri][1]
....................................................................
[FONT=B Mitra][FONT=Calibri][1] .آیتالله تبریزی، استفتائات، نکاح، نگاه كردن، سئوال 1604.
راستی تاپیک شوخی طبعی های طلبگی و نرم افزار آن را نیز ببینید
http://www.askdin.com/thread3422.html
http://www.askdin.com/thread10710.html
[FONT="]شوخی جنسی(زن و شوهر )
[FONT="]سؤال: [FONT="]اگر خانمى با همسر خود در ماه مبارك رمضان شوخى و مزاح كند بعداً ترشّحى در خود ببيند، وظيفه چيست؟
[FONT="]آیتالله فاضل لنکرانی[FONT="]:[FONT="] ترشح مزبور اگر منى باشد و زن بداند كه با اين عمل منى خارج میشود روزه را باطل مىكند.[FONT="][1]
[FONT="][FONT="][1][FONT="] . آیتالله فاضل لنکرانی، جامع المسائل، ج 1، روزه و اعتکاف، سؤال 561.