گرايش دانشجو به سيگار؟!
تبهای اولیه
سلام دوستان
يكي از دانشجويان محترم سايت سئوالي را مطرح كردند من بهتر ديدم اين را در فضاي عمومي با نظرات شما بررسي كنيم؟
سئوال:
چرا در بين دانشجويان با اين كه ضررهاي سيگار و مواد مخدر را مي دانند گرايش به سيگاركشيدن زياد است؟
سلام استاد.
من فكر ميكنم چند تا علت داشته باشه:
1- اين مورد كه به خصوص براي دانشجويان شهرستاني است، افسردگي، دوري و تنهايي باعث پناه بردن به سيگار مي شود.
2-خيلي از دانشجويان پزشكي يا رشته هاي سخت به دليل فشار كار يا بيدار ماندن دست به دامان سيگار مي شوند.
3- خيلي ها هم براي اين كه در جمع دوستان از قافله عقب نمانند و لقب "پاستوريزه" نگيرند اين كار را ميكنند.
4- برخي هم بر حسب عادت و براي تفريح سيگار مي كشند.
سلام دوستان
يكي از دانشجويان محترم سايت سئوالي را مطرح كردند من بهتر ديدم اين را در فضاي عمومي با نظرات شما بررسي كنيم؟
سئوال:
چرا در بين دانشجويان با اين كه ضررهاي سيگار و مواد مخدر را مي دانند گرايش به سيگاركشيدن زياد است؟
چرا در بين دانشجويان با اين كه ضررهاي سيگار و مواد مخدر را مي دانند گرايش به سيگاركشيدن زياد است؟
با سلام من فکر میکنم به دلیل آن است که به این ضررها یقین پیدا نکردند چون فرق است بین اینکه کسی چیزی را بداند یا آن را باور داشته باشد مانند کسانی که میدانند آخرت وجود دارد و میدانند گناه باعث بدبختی دنیا و آخرت آنها میشود اما چون اعتقاد واقعی ندارند باز هم گناه میکنند
من فكر ميكنم چند تا علت داشته باشه: 1- اين مورد كه به خصوص براي دانشجويان شهرستاني است، افسردگي، دوري و تنهايي باعث پناه بردن به سيگار مي شود. 2-خيلي از دانشجويان پزشكي يا رشته هاي سخت به دليل فشار كار يا بيدار ماندن دست به دامان سيگار مي شوند. 3- خيلي ها هم براي اين كه در جمع دوستان از قافله عقب نمانند و لقب "پاستوريزه" نگيرند اين كار را ميكنند. 4- برخي هم بر حسب عادت و براي تفريح سيگار مي كشند.
به نظرم این موارد که گفته شد زمینههای گرایش است و به عنوان زمینههای گرایش درست است اما علت واقعی نیست چون خیلی از دانشجویان این موارد و مشکلات را دارند اما سیگار یا مواد مخدر نمیکشند اگر انسان عاقل یقین داشته باشد که کاری برای او ضرر دارد به خاطر مشکلات به آن کار تن در نمیدهد. مخصوصاً که آن کار مشکل او را حل نکند .
محدویت ها
به نظر من از بین رفتن محدودیت های زیادی که توی دبیرستان بوده و توی دانشگاه نیست مثلا" :
1. الزام به رفتن کلاس
2. الزام به رعایت پوشش مدرسه ای (مثلا توی مدرسه ی ما شلوار لی ، پیراهن آستین کوتاه ، پایه ریش و ... خیلی از چیزهای دیگه ممنوع بود)
3.جدایی دختران و پسران
4. برداشته شدن "بچه مدرسه ای" و تبدیل آن به "دانشجو"
و...
وقتی این همه محدودیت از بین میره یک دفعه از خود بی خود میشه و دیگه نمیتونه بین محدودیت های دیگه و این محدودیت ها مرزی قائل بشه
((( من اولین روزی که وارد ساختمون ابوریحان (توی دانشگاهمون) از بوی سیگار و پیپ داشتم خفه می شدم ! + اون دلایلی که گفتم را خودم به عین دیدم و دیدم افرادی را که ترم اول به صورتی بودند و دو ترم بعد مکمل صورت قبل !!! (یعنی صورت قبل هر چی نداشت حالا داره و هر چی داشت دیگه نداره!!!).)))