3 . جابر بن عبدالله انصاری می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، یا بن رسول الله! برای من حدیثی در فضیلت جده ات فاطمه زهرا علیها السلام بفرمایید تا هنگامی که آن را برای شیعیان بیان می کنم خوشحال گردند . امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم و او از جدم، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می فرمود که: در روز قیامت برای انبیاء و رسل منبرهایی از نور برپا می شود و منبر من در روز قیامت از همه بلندتر است . آنگاه خداوند می فرماید: خطبه بخوان، پس خطبه ای
بخوانم که احدی از انبیاء و رسل مانند آن را نشنیده است . پس برای اوصیاء نیز منبرهایی از نور برافراشته می شود و در میان آنها منبری برای وصی من علی بن ابی طالب نصب می گردد که از همه بلندتر است; آنگاه خداوند به علی علیه السلام می فرماید خطبه بخوان، پس خطبه ای می خواند که احدی از اوصیاء مانند آن نشنیده است .
آنگاه برای فرزندان انبیاء و رسل منبرهایی از نور نصب می گردد، پس برای دو فرزند و نوه و دو ریحانه ایام حیاتم (حسنین علیهما السلام) منبری برپا می شود و به آنان گفته می شود خطبه بخوانید و آن دو خطبه هایی می خوانند که هیچ یک از فرزندان انبیاء و رسل مانند آن را نشنیده اند .
آنگاه منادی که جبرئیل است ندا می دهد: فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله کجاست؟ آنگاه فاطمه علیها السلام برمی خیزد، [تا اینکه فرمود:] خدای تعالی می فرماید: ای اهل محشر کرامت و بزرگواری از آن کیست؟ محمد و علی و حسنین علیهم السلام عرض می کنند: برای خدای واحد قهار . آنگاه خداوند می فرماید: ای اهل محشر! من امروز کرامت وبزرگی را برای محمد و علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام قرار دادم .
ای اهل محشر! سرها را پایین افکنده و چشمها را ببندید، این فاطمه است که به سوی بهشت می رود . آنگاه جبرئیل شتر بهشتی می آورد، در حالی که دو طرفش را دیباج آویزان کرده اند، و مهار آن از لؤلؤ تازه است . حضرت بر آن سوار می شوند و خدای متعال صدهزار فرشته را در طرف راست و صدهزار فرشته در سمت چپ وی می فرستد، و صدهزار فرشته را مامور می فرماید تا حضرت فاطمه علیها السلام را بر روی بالهای خود سوار کنند تاایشان را به در بهشت برسانند . وقتی که به در بهشت می رسند، حضرتش می ایستد، خدای متعال می فرماید: ای دخت حبیب من چرا توقف کردی و حال آنکه من تو را امر کرده بودم به بهشت من درآیی؟ حضرت صدیقه علیها السلام عرض می کند: پروردگارا دوست می دارم که ارزش و قدر و قیمت من در مثل چنین روزی شناخته شود .
خداوند می فرماید: «یا بنت حبیبی! ارجعی فانظری من کان فی قلبه حب لک او لاحد من ذریتک خذی بیده فادخلیه الجنة! ; ای دختر حبیب من! برگرد و بنگر هر که در قلبش محبت تو و یا محبت یکی از فرزندان تو باشد، دستش را بگیر و او را داخل بهشت نما .»
آنگاه حضرت باقر علیه السلام فرمود: والله ای جابر! در آن روز حضرت زهرا علیها السلام شیعیان و دوستانش را بر می گزیند و انتخاب می کند; همان گونه که پرنده دانه نیکو را از دانه بد جدا می کند . وقتی که شیعیان سیده زنان دو عالم به آن بزرگوار نزدیک و بر در بهشت می آیند، خدای تعالی در قلب آنان چنین می افکند که در آنجا بایستند . وقتی می ایستند خداوند می فرماید: ای دوستان من! توقف شما برای چیست و حال آنکه فاطمه دخت حبیب من شفاعت شما را نموده است؟ پاسخ دهند: پروردگارا ما دوست داریم که در چنین روزی ارزش و منزلتمان شناخته شود . خداوند می فرماید: ای دوستان من! برگردید و ببینید چه کسی به خاطر آنکه شما فاطمه را دوست می داشتید، شما را دوست می داشت؟ چه کسی به شما به خاطر دوستی فاطمه زهرا علیها السلام غذا داد؟ چه کسی شما را به خاطر دوست داشتن فاطمه علیها السلام لباس پوشانید؟ چه کسی به شما بخاطر دوستی فاطمه علیها السلام شربتی نوشانید؟ چه کسی بخاطرفاطمه علیها السلام و دوستی فاطمه علیها السلام غیبت غیبت کننده ای را از شما رد کرد؟
پس دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمایید . 1
1- بحارالانوار، ، ج 8، ص 51; تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی، ص 113 .
اشاره :
یکی از سئوالات مهم و اساسی در زندگی حضرت صدیقه زهرا «علیها السلام» که باید به شکلی تفصیلی و مستند به نسل امروزی پاسخ داده شود روشن شدن زوایای زندگی و اصول حاکم بر زندگی حضرت زهرا «علیها السلام» در حد یک الگو و زندگی ایدهآل است. چرا که بعضی از کجاندیشان از طرفی و بعضی از دوستان مشتاق پیروی از آیین زندگی حضرت زهرا «علیها السلام» سئوال میکنند که زندگی فاطمه «علیها السلام» چگونه میتواند برای ما الگو باشد .
در اینجا ما با استعانت از روح مقدس حضرت صدیقه زهرا «علیها السلام» به 30 اصل حاکم بر زندگی خانوادگی ایشان به اختصار و گذرا اشاراتی داریم و به این مطلب دقت میدهیم که فاطمه زهرا «علیها السلام» نه تنها الگوی ما بلکه الگو برای امام زمان «علیه السلام» و بزرگترین اولیاء خداست و الگوپذیری از او چه بسیار شایستگی، تدبر، مطالعه و تهذیب نفس میطلبد و درک او و فضیلتهای او همچون درک فضیلتهای شب قدر آمادگیهای بسیار میطلبد و ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ.
[h=2]ارزشی بودن ازدواج و حاکمیت ارزشها در ازدواج [/h]یکی از مهمترین مسائل در ازدواج غرقه نشدن در مادیات، تجمّلات و فراموش نکردن معنویات و ارزشهاست که کار بسیار مشکل ولی لازم و بسیار مفید برای زندگی است.
حضرت زهرا«علیها السلام» و امام علیبن ابیطالب «علیه السلام» ارزشهای اخلاقی و معنوی را بر خانه و خانواده خود حاکم نمودند.
الف - هنگامی که عروس قصد خروج از خانه دارد نیازمندی به او مراجعه و پیراهن طلب میکند و فاطمه «علیها السلام» پیراهن عروسی خود را به او میبخشد و علی «علیه السلام» هم هیچ اعتراض نمیکند.
ب - شب ازدواج و آغازین لحظههای شروع یک زندگی نوین برای هر زن و مردی شیرین و خاطرهانگیز است، بسیاری از افراد این لحظههای شیرین را به انواع گناه میآلایند و فکر میکنند هرگونه زشتیها و مفاسدی میتواند مجاز باشد. باید دید کاملترین الگوی بانوان جهان حضرت فاطمه «علیها السلام» چه حالاتی دارد و آغازین لحظههای زندگی با همسرش را چگونه شروع مینماید؟
در شب ازدواج علی «علیه السلام»، زهرا «علیها السلام» را نگران دید فرمود: چرا ناراحتی؟ پاسخ داد:
«تَفَکَّرْتُ فی حالی وَ اَمْری عِنْدَ ذَهابَ عُمْری وَ نُزُولی فی قَبْری فَشَبَّهْتُ دُخُولی فی فِراشی بِمَنْزِلی کَدُخُولی اِلی لَحَدی وَ قَبْری فَاُنْشِدُکَاللَّهَ اِنَّ قُمْتَ اِلَی الصَّلاةِ فَنَعْبُدُاللَّهَ تَعالی هذِهِ اللَّیْلَة»[1]
در پیرامون و حال و رفتار خویش فکر کردم بیاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر بنام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت، در این آغازین لحظههای زندگی تو را به خدا سوگند میدهم که بیا تا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم.
ج - در شب عروسی ضمن شادمانی و دف زدن زنان، تکبیر هم گفته میشود و یاد خدا فراموش نمیگردد.
د - پیامبر پس از ازدواج از علی «علیه السلام» سئوال کردند: زهرا «علیها السلام» را چگونه یافتی. حضرت علی «علیه السلام» فرمودند:
«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی طاعَةِ اللَّهِ» [2]
«فاطمه «علیها السلام» چه خوب یاوری، برای اطاعت الهی است»
[1] نهجالحی
[2] نهجال اة/ ص 35. حیاة/ ص 223.
[h=2]اهمیت دادن به تربیت فرزندان [/h]رنگ مادی زندگی نباید آنچنان غالب و مهم جلوه داده شود، به شکلی که اساس تشکیل زندگی و اهداف انسانی در آن فراموش گردد. یکی از اهداف زندگی زناشوئی تکثیر و بقاء نسل انسانهاست. آنهم انسانهائی که در نتیجه تربیت و زحمات والدین، شایسته نام انسانی باشند. زندگی اگر چه از نظر مادی ساده باشد میتواند از نظر تربیتی و معنوی ایدهال باشد و لباس تقوا برای فرزندان با اهمیتتر از لباس ظاهر و لباس بدن است.
یکی از اصول حاکم بر زندگی فاطمه زهرا«علیها السلام» دقت در تربیت فرزندان و تحمل همه مشقّتهای لازم برای ارائه بهترین انسانها به جامعه بوده است و نتیجه این زندگی مقدس فرزندانی همچون حسن، حسین، زینب، و امکلثوم«علیهم السلام» میباشند
[h=2]اصل میهمان دوستی و ضیافت در خانه[/h]یکی از اصول اخلاقی لازم برای هر خانواده، دیگرگرائی در قالب آداب اسلامی است. یکی از جلوههای زیبای این اصل اخلاقی میهمان پذیری، میهمانی دادن و دوست داشتن این عمل با روی باز است.
در سیره انبیاء الهی و اولیاء دینی همچنین در روایات متعدد دینی بر این اصل دینی و انسانی تکیه شده است.
در روایت داریم که پیامبر گرامی «صلی الله علیه و آله» فرموند:
«اَلضَّیْفُ دَلیلُ الْجَّنَّةِ» [1]
«میهمان راهنمای انسان بهسوی بهشت است»
سیره فاطمه «علیها السلام» و شوهر او در این جهت بسیار روشن، جذاب و خواندنی است به شکلی که در بعضی از روایات وجود دارد که اگر بیش از شش روز میگذشت و میهمانی برای علی «علیه السلام» نمیرسید تأسف میخورد و مینالید. [2] .
در تاریخ آمده است مرد گرسنهای در مسجد مدینه بهپا خاست و گفت:
ای مسلمانان از گرسنگی به تنگ آمدهام مرا میهمان کنید.
پیامبر اسلام «صلی الله علیه وآله» فرمودند: چه کسی این مرد را امشب میهمان میکند؟
حضرت علی «علیه السلام» فرمود: من یا رسولاللَّه! کمی بعد وارد منزل شده از فاطمه «علیها السلام» پرسید:
آیا غذائی در منزل داریم؟ میهمان گرسنه آوردهام.
حضرت زهرا «علیها السلام» ایثارگرانه فرمودند:
«ما عِنْدَنا اِلاّ قُوْتُ الصَّبیَةِ وَلکِنَّا نُؤْثِرُبِهِ ضَیْفَنا»
«در خانه ما غذائی نیست مگر به اندازه خوراک دختربچه اما امشب ایثار کرده گرسنگی را تحمل میکنیم و همین مقدار غذا را به میهمان میبخشیم» [3]
[h=2]ایثار و انفاق خانوادگی [/h]مقدم داشتن دیگران بر خود اصلی بسیار ارزشمند و فوق انسانی است که هر کس نمیتواند دارنده آن باشد. یکی از امتیازات خانوادگی حضرت زهرا «علیها السلام» حاکمیت این صفت برجسته اخلاقی بر تمامی آنهاست.
بارها و بارها در صحنه گوناگون جلوههای شکوهمند از ایثار جمعی و گروهی فاطمه علیها السلام» و اعضاء خانواده او در تاریخ به ثبت رسیده است.
الف - قصه سوره هلاتی و ایثار گروهی خانواده فاطمه «علیها السلام»
ب - ایثار غذا به میهمان و خود گرسنه بودن
استفاده و بکارگیری عوامل معنوی برای حل معضلات و مشکلات
یکی از متدها و اصول حاکم بر زندگی فاطمه «علیها السلام» دخالت دادن عوامل معنوی در شئونات زندگی مادّی میباشد. عقیدهمندی حضرت به تأثیر عوامل معنوی و بکارگیری آنها در جای جای زندگی آن بانوی باکرامت جلوهگری دارد که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم.
الف - هنگامی که حسن و حسین«علیهما السلام» مریض شدند حضرت زهرا«علیها السلام» برای شفای آنان از عامل معنوی نذر کردن استفاده نمودند.
ب - برای رفع خستگی از کار خانه، پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» به فاطمه «علیها السلام» تسبیحات معروف حضرت زهرا «علیها السلام» را تعلیم دادند و آن حضرت هم پذیرفت.
ج - تقاضای دعا از پیامبر برای شفای فرزندان.
د - استفاده از تعویذات [1] و دعاها برای حفظ فرزندان .
1- تعویذات جمع تعویذ - به معنای دعاهائی است که بر کاغذ مینویسند و برای دفع چشم بد و رفع بلا با خود حمل میکنند.(نقل از فرهنگ عمید
[h=2]اهمیت و احترام به کار و همکاری در بین اعضاء خانواده [/h]کار در اسلام عبادت است و بهعنوان یکی از اصول تربیتی و انسانساز طرح میگردد و در سیره اولیاء خدا ارزشی والا داشته است. فاطمه «علیها السلام» و علی «علیه السلام» بهعنوان دو عضو برجسته در خانواده اهلبیت بهکار، احترام خاص میگذاردند و دارای وجدان کاری و همکاری با یکدیگر بودند. علی «علیه السلام» در هر بعد از ابعاد زندگی خود در مقام جهاد، حکومت، سیاست، عبادت و باغداری و مزرعهداری و... بالاترین تلاشها را داشت.
فاطمه زهرا «علیها السلام» نیز در مقام عبادت، دفاع از ولایت، و کار در خانه و خانهداری و اداره فدک بالاترین تلاشها را داشت
تقسیم کار خانه
زندگی دارای مشکلاتی است که کار نمودن و تقسیم آن بین اعضاء بسیاری از آن مشکلات را حل میکند. زندگی فاطمه «علیها السلام» پر از تلاش، تفاهم و تقسیم کار است. امام باقر«علیه السلام» میفرمایند:
«همانا فاطمه «علیها السلام» با علی «علیه السلام» پیمان بسته بود که کارِ خانه و خمیر کردن آرد و پختن نان و جارو کردن خانه را ایشان انجام دهد و علی «علیه السلام» نیز با ایشان پیمان بسته بود که کارهای بیرون از خانه همچون آوردن هیزم و تهیه غذا را او انجام دهد» [1]
[1] نهجالحیاة/ ص 167،168.
[h=2]احترام متقابل اعضاء به یکدیگر [/h]یکی از دستورات اخلاقی اسلام حفظ حریم شخصیتی افراد و احترام متقابل افراد به یکدیگر است.
در زندگی فاطمه «علیها السلام» اصل احترام اعضاء خانواده به یکدیگر رعایت میگردید و همسر نسبت به همسر و هر یک از والدین در ارتباط با فرزندان خود احترام خاصی قائل بودند
[h=2]حاکمیت اصل مشورت بر زندگی[/h]مشورت یعنی استفاده از فکر، خرد و تجارب دیگران و اضافه نمودن اندوختههای علمی و عملی دیگران به خود و زندگی خود. وجود مشاور در زندگی بسیار لازم و ضروری است چرا که بسیاری از اوقات تسریع و تسهیل در روند زندگی ایجاد میکند و گاهی مشکلات و تعارضها را حل مینماید. همچنین جسارت مشورت طلبی و مشاوره با دیگران یکی از روحیات لازم برای هر خانواده است.
یکی از اصول حاکم بر زندگی فاطمه «علیها السلام» و علی «علیه السلام» مشورت خواهی و مشاوره با پیامبر مکرم اسلام به عنوان فکر برتر و قابل احترام بود. این دو بزرگوار بارها به پیامبر برای امور زندگی خود مراجعه مینمودند و از ارشادات و راهنمائیهای آن حضرت بهرهمند میشدند.
همچنین پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» هنگامی که آمادگی این دو بزرگوار را برای هدایتپذیری دیدند بارها خود بهخانه زهرا«علیها السلام» مراجعه میکردند و آنها را رهبری و راهنمائی مینمودند. مثلاً در تقسیم کار بین زوجین حضرت با پیامبر«صلی الله علیه وآله» مشورت نمودند [1] و برای استخدام مستخدم با پیامبر«صلی الله علیه وآله» مشورت نمودند و کمک خواستند. [12] . پیامبر اکرم شش ماه متوالی هنگام نماز درب خانه فاطمه «علیها السلام» میایستادند و آنها را دعوت به نماز میکردند. [13
[h=2]فرمان پذیری فاطمه از علی [/h]روزی امام علی «علیه السلام» وارد منزل شد و فرمود:
فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت خانه منتظر اجازه ورود میباشند تا نظر شما چه باشد؟
حضرت زهرا «علیها السلام» فرمود:
«اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَالْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ اِفْعَلْ ما تَشاءُ»[1]
«علیجان خانه، خانه توست و من زن آزاده همسر تو میباشم هر آنچه میخواهی انجام ده .
[1] نهجالحیاة/ ص 22
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و... ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.
برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر.
برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است:
1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات،
2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش،
3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی،
4. تبلور حیا و عفت،
5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی،
6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف "مصحف فاطمه" است.
7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)،
در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم. الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س)
شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5]
گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است.
در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم.
آیاتی از باب تفسیر:
1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7]
2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «... خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9]
3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10]
آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود:
1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12]
2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14]
3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است.[17] [1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش. [2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش. [3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30. [4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش. [5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن. [6] . آل عمران، 61. [7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق. [8] . احزاب، 33. [9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، [11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند». [12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق. [13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر». [14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش. [16] . دخان، 1 – 4. [17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س)
در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود: یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [1] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [2]
آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است. دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [3] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند. سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است. چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [4] پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [5] شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [6] هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [7] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان...». [8]
فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [9]
[1] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق. [2] . بحارالانوار، ج 43، ص 24. [3] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ». [4] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [5] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است. [6] . بحارالانوار، ج 43، ص 54. [7] جامی از زلال کوثر، ص 145. [8] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق. [9] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
فاطمه كوثر است. فراوانی و ماندگاری دودمان پیامبر اكرم (ص) فقط از طریق وجود با بركت فاطمه زهرا (س) در جهان تحقق یافته و خداوند نسلی بی نظیر و ماندگار به پیامبر اكرم (ص) عطاء فرمود. این وجه مطابق با شان نزول هم هست و دشمنان اسلام با مرگ فرزندان پسری پیامبر اكرم(ص)، او را ابتر نامیدند، اما خداوند در آن زمان به پیامبرش تسلی داد كه كوثر نصیب او خواهد نمود و این وجه دو جهت دارد: یازده امام معصوم از فاطمه زهرا(س) و هزاران هزار نفر از فرزندان و دودمان پیامبر اكرم(ص)؛
فاطمه كوثر است به خاطر آنكه همه باید دستورات و معارف و احكام دین را بوسیله او و فرزندان او بگیرند. همه روایاتی كه از ابواب مختلف اسلام از ائمه معصومین به ما رسیده -به عنوان مثال در کتاب شریف وسائل الشیعه قریب به سی و پنج هزار روایت -از طریق فرزندان حضرت صدیقه كبری(س) بوده است.
فاطمه زهرا (س)خیر كثیر است، امام صادق (ع) می فرمایند: « لو بقیت الارض بغیر امام لساخت»(1) اگر زمین بدون حجت خدا باشد زمین اهلش را فرو می برد و در زیارت جامعه هم در خطاب به ائمه معصومین عرضه می داریم:«بكم یمسك السماء ان تقع علی الارض» بواسطه شما آسمان ها نگه داری می شود و بر زمین نمی افتد اگر هم و غم و مشكلی از انسان رفع می شود بواسطه فرزندان فاطمه(س) است.
فاطمه كوثر است زیرا از فاطمه مصحفی باقیمانده است كه ارث ولایت است و ائمه برای مسایل گوناگون به آن مراجعه می كنند و علم گذشته و حال و آینده در آن وجود دارد.(2)
نبی مكرم اسلام (ص) فرمود: اگر همه نیكی ها و خوبی ها و ارزش های عالم به صورت یك شخص در آید، آن شخص فاطمه(س) است، بلكه برتر و بزرگتر است.« ولو كان الحسن شخصا لكان فاطمه بل هی اعظم»(3)
روایت شده:«لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علی لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما»(4)بر اساس این روایت ، خلقت پیامبر(ص) و ائمه با آن همه كرات و سیارت و كهكشانها و مواهب خدادی، از بركت وجودی فاطمه(س) است.
از فاطمه زهرا (س) آثار زیادی از جهت نظری و شیوه های عملی برای بشریت باقی مانده است، ازقبیل انفاق و ایثار:«یطمعون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا» (5) عبادت و بندگی، اخلاص، زهد و ساده زیستی، صبر و بردباری عصمت و عفت، حجاب، همسرداری، تربیت فرزندان، شیوه دفاع از امامت و ولایت و سخنان فاطمه(س) باقی است.
فاطمه كوثر است زیرا خیرات و بركات او در فردای قیامت هم نصیب محب فاطمه (س)می شود. محبت به فاطمه(س) در فردای قیامت مایه نجات انسان است.پیامبر خدا(ص) فرمود: ای سلمان هر كس دخترم فاطمه(س) را دوست داشته باشد در بهشت و هر كس با او دشمنی كند در جهنم است. ای سلمان محبت فاطمه(س) در صد مكان نفع می رساند از جمله هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و موقع حسابرسی.(6)
پی نوشت ها:
1) اصول كافی.
2)بحار الانوار ج 43/ ص88.
3) فرائد المسطین ج2 / ص68.
4) سفینة البحار ج2 .
5) دهر آیه10 .
6) فرائد المسطین ج2 / ص67.
زمان و زمین جلوه ی بود اوست
خدای جهان پاک معبود اوست
ملایک به در گاه او ساجد اند
ولی حیِّ سبحان مسجود اوست .
*****
سپهر برین تا به هفتم فلک
بنی آدم و جن و نوعِ ملک
طفیل وجودش بود بی گمان
همه ریزه خوارانِ نان و نمک
با توجه به منابع حدیثی و تاریخی؛ ویژگیهاى معنوی و مادی منزل حضرت فاطمه(س) را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
1. اهدایى از سوی پیامبر خدا
پیامبر خدا(ص) از همان ابتداى ورود به مدینه در فکر احداث حجرهاى براى حضرت فاطمه(س) بود. بدین جهت زمانى که حجرههایى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث کرد، براى فاطمه (س) این حجره در نظر گرفته شده بود.
ام سلمه در روایتى که درباره عروسى حضرت فاطمه(س) است میگوید: «...آنگاه پیامبر خدا دختر خود، فاطمه و همچنین حضرت على را پیش خود خواند و دست على را در دست راست و دست فاطمه را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به على فرمود: على جان! خوب همسرى دارى و به فاطمه فرمود: اى فاطمه! تو هم خوب همسرى دارى. سپس از جاى برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانهاى که از پیش براى آنها در نظر گرفته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، در حالى که دستگیره در را گرفته بود، فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند».[1]
2. تنها منزلی که درش به مسجد بسته نشد
از دیگر ویژگیهاى خانه حضرت فاطمه(س) این بود که خدا به پیامبرش فرمان داد تا همه درهایى که به مسجد باز میشد، جز درِ این خانه را ببندند: «أَمَرَ بِسَدِّ الْابْوابِ إلّا باب علیّ»؛ این حدیث را بسیارى از مورّخان اهل سنت؛ مانند احمد بن حنبل،[2] طبرانى،[3] و حاکم نیشابورى[4] نقل کردهاند.
بدون شک در این کار عنایتى بود. شاید راز این عمل براى مسلمانان آشکار نگردید.
3. خانه رفیع و پر نور
این خانه از نورانیت و جلال و شکوه خاصى برخوردار و از خانههایى بود که قرآن مجید درباره آنها فرمود: «در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند».[5]
در روایتى که در ذیل آیه فوق آمده است، انس از بریده نقل میکند: هنگامى که پیامبر خدا(ص) این آیه را تلاوت میکرد، مردى از جاى برخاست و گفت: مقصود از این خانهها کدام خانهها است؟ پیامبر فرمود: «خانههاى پیامبران». ابوبکر در حالى که با دستخود به خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) اشاره میکرد گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه از جمله آن خانهها است؟ پیامبر فرمود: آرى. بلکه افضل از همه آنها است».[6]
4. محل نماز و عبادت پیامبر خدا
خانه فاطمه(س) استراحتگاه موقّت پیامبر(ص) هنگام دیدار از یگانه گهرش بوده، جاى جاى این خانه قدمگاه، محل نشستن، محل نماز و عبادت و سجدهگاه وجود مقدس نبى اکرم (ص) بود.[7]
5. محل رفت و آمد فرشتگان
امام باقر(ع) فرمود: «خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) بخشى از حُجره رسول خدا(ص) است و سقف خانه آنها، عرش پروردگار میباشد. محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است که هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه، با آوردن پیام در حال آمد و شد هستند. آنجا خانهاى است که هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن، پایانى ندارد. گروهى فرود میآیند و گروه دیگر بالا میروند. خدای تبارک و تعالی پرده را از آسمانها براى حضرت ابراهیم(ع) کنار زد و به نور دیدهاش قوّت بخشید، تا نگاهش به عرش افتاد. خداوند به دید چشم محمد، على، فاطمه، حسن و حسین قدرت بیشترى داد؛ و آنها عرش پروردگار را از خانههاى خود میدیدند و هرگز سقفى براى خانههایشان جز عرش پروردگار نمیدیدند».[8]
6. سادگی و دور از تجملات و زخارف دنیا
در این خانه هرگز از زخارف دنیا و تجملگرایى اثری یافت نمیشد، خانهاى بسیار ساده، نه فرش قابل ذکرى دارد و نه وسائل گرانقیمت. این خانواده نمیخواستند غیر از زندگى زاهدانه راه دیگرى را در پیش گیرند، بدین جهت آنچه داشتند وقف فقرا و تهیدستان میکردند و خود در نهایت سادهزیستى زندگى میکردند.[9]
[/HR][1]. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 351، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 43، ص 132، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1363ش. [2]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 99، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق. [3]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 186، قاهرة، دار الحرمین، بیتا. [4]. نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 3، ص 135، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق. [5]. نور، 36: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». [6]. ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین، ص 199، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1424ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 291، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق. [7]. ر.ک: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 58، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش. [8]. بحار الأنوار، ج 25، ص 97. [9]. ر.ک: حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، 112، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 12، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
حدیثی در منابع روایی وجود دارد که حکایت از رجعت حضرت زهرا (س) بعد از ظهور امام زمان (عج) دارد. داستان رجعت آن حضرت در ضمن روایتی طولانی که در پرسش مفضل از امام صادق (ع) مطرح شده، آمده است: مفضل می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم: آقا، آیا پیامبر (ص) و على (ع) با قائم (عج) خواهند بود؟ فرمود: آرى، و الله پیامبر و على (ع) ناگزیر می باید قدم روى زمین بگذارند.... اى مفضل! گویا مى بینم که ما ائمه آن موقع جلوی پیامبر جمع شده و به آن حضرت شکایت مى کنیم که امت بعد از وى چه به روز ما آوردند، و مى گوییم امت، ما را تکذیب کردند؛ بى اعتنایى، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند، حاکمان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه می کند و می فرماید اى فرزندان من! هر چه به شما رسید بیشتر به جد شما رسید. آن گاه فاطمۀ زهرا (س) مى آید و از ظلم هایی که در حق او همسرش شده و غصب فدک، ملک خود توسط آنها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، شکایت می کند. سپس نقل می کند که چگونه جمعى امیر المؤمنین (ع) را از خانه خود براى بیعت گرفتن در سقیفه بنى ساعده بردند،... .[1] بنابر این، طبق این روایت که مفضل از امام صادق (ع) نقل می کند، حضرت فاطمه (س) نیز جزو رجعت کنندگان خواهند بود؛ [1]مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 53، ص 17، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1409ق؛ دوانى، على، مهدى موعود، (ترجمه ج 51، بحار الأنوار)، ص 1166- 1167، اسلامیه، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1378ش،
آیا پیامبر اسلام(ص) حضرت فاطمه(س) را در روز ازدواج به عنوان امانت به امام علی(ع) سپردند و حضرت علی(ع) در روز وفات ایشان نتوانستند امانتداری کنند؟
گفتاری از امام علی(ع)، هنگام دفن حضرت فاطمه(س) اینگونه نقل شده است: «درود بر تو اى رسول خدا(ص)! سلامى از طرف من و دخترت که هماکنون در جوارت فرود آمد و شتابان به شما رسیده است. اى پیامبر خدا! صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(س) کم شده، و توان خویشتندارى ندارم، امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، امانت برگردانده شد، و به صاحبش رسید. اما اندوه من ابدى است، و شبم قرین بیدارى است تا زمانى که خداوند براى من جایگاهى را که تو در آن اقامت دارى، اختیار کند».[1]
این سخن امام علی(ع) با تفاوتهای مختصری در دیگر منابع معتبر شیعه نیز نقل شده است[2] که میتوان بر محتوای آن ادعای تواتر داشت.
در این کلام، مراد امام علی(ع) از امانت، حضرت زهرا(س)، است.[3] امام علی(ع) از شهادت و عروج حضرت زهرا(س) و قبض روح ایشان، به «برگشت امانت» تعبیر کردهاند که میتوان چند تفسیر برای آن داشت:
الف. زنان مانند امانتی نزد شوهرانشان هستند؛ آنان توسط پدر و مادرشان بزرگ شده، سپس به عقد شوهرانشان درآمدهاند و مردان مسئول نگهداری آنان به بهترین وجه هستند؛ از اینرو از زنان تعبیر به امانت میشود.[4]
البته اینجا سخن از ناتوانی امام علی(ع)، در حفظ امانت نیست، و شهادت زودهنگام حضرت فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص)، دلیل بر ضعف امام علی(ع) در امانتداری نبوده؛ بلکه سخن از مشکلاتی است که افرادی که خود را پیرو پیامبر(ص) میدانستند برای حضرتشان به وجود آورده و موجب شهادت ایشان گشتند.
ب. روح و نفس در بدن انسان، امانت است؛ روح از خدا است و برای حضور مادی در این دنیای فانی، نیاز دارد در قالب جسم درآید. این روح در بدن خواهد ماند تا اینکه مرگ فرا میرسد و با مرگ، روح به سمت خداوند باز میگردد.[5] در نتیجه از مرگ میتوان تعبیر به برگشت امانت داشت.
[/HR][1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 319 - 320، گفتار 202، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 459، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ مفید، الامالی، محقق، مصحح، استاد ولی، حسین، غفاری، علی اکبر، ص 282، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ص 138، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج 3، ص 364، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولی، سید هاشم، ج 5، ص 327، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. [4]. هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، میانجى، ابراهیم، ج 13، ص 14، تهران، مکتبة الإسلامیة، چاپ چهارم، 1400ق. [5]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 7، ص 209، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «فاطمه(س) در حال احتضار، به على(ع) چنین وصیّت کرد: بعد از مرگم؛ تو مرا غسل ده، و تجهیز کن، و بر من نماز بگزار، و مرا در قبرم در لحد بگذار، و خاک روى قبرم بریز، و قبرم را تسویه کن، و آنگاه در کنار سرم، مقابل صورتم بنشین، و بسیار تلاوت قرآن کن و دعا بخوان؛ زیرا که مردگان در این ساعت به انس گرفتن با زندگان احتیاج دارند، و من تو را به خداى تعالى میسپارم...».[1]
یکی از احادیثی که برای استحباب قرائت قرآن نزد قبور بدان استناد شده، همین روایت است.[2]
به هر حال؛ آنچه مستحب است؛ قرائت قرآن برای میّت است، ولی با توجه به این روایت و نیز از باب تأسی و الگوپذیری از امام علی(ع) میتوان گفت که قرائت قرآن در همان زمانی که جنازه تازه در قبر گذاشته شده، در کنار سر مقابل صورت کاری پسندیده است.
[/HR][1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 79، ص 27، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 2، ص 411، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق؛ سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذّب الأحکام، ج 4، ص 211، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، 1413ق.
تسبیحات حضرت فاطمه(س) از جمله ذکرهایی است که فضیلتهای زیادی در روایات برای آن بیان شده است.[1] اما در اینکه چگونه و به چه دلیل پیامبر خدا(ص) این تسبیحات را به فاطمه(س) یاد داده است؛ روایتی وجود دارد که نیاز به بررسی دارد.
متن این روایت به شرح زیر است:
امام علی(ع) به مردى از بنى سعد فرمود: «آیا نمیخواهى از زندگی خودم و فاطمه(س) برایت سخن بگویم؟! فاطمه در خانه من بود، و به تنهایى از چاه آب میکشید، چندان که اثر مشک بر سینهاش باقی ماند؛ با آسیاب گندم آرد میکرد به حدّى که دستهایش تاول زد؛ آنقدر خانه را تمیز نمود که جامهاش خاک آلود شد؛ چندان آتش زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش سیاه گشت، و از این همه کار و تلاش، آسیب فراوانی به او رسیده بود.
روزى به او گفتم: چه خوب میشد نزد پدرت رفته و از ایشان تقاضاى خدمتکاری مینمودی تا بار مشقّتى را که بر دوشت است، سبکتر کند.
فاطمه نزد پیامبر رفت و دید آنجا جمعى به سخنگفتن سرگرماند، به همین دلیل شرمش آمد که خواستهاش را بگوید و به منزل بازگشت.
رسول خدا(ص) فهمید که دخترش با او کارى داشت، فرداى آن روز در حالىکه ما هر دو زیر یک لحاف بودیم پیامبر(ص) نزد ما آمده و از بیرون خانه سلام داد. ما به خاطر شرایطى که در آن لحظه داشتیم شرم کردیم پاسخ دهیم.
آنحضرت سلامش را تکرار کرد و ما همچنان خاموش ماندیم.[2]
ایشان برای بار سوّم نیز سلام داد و اینبار ترسیدیم اگر جواب ندهیم آنحضرت بازگردد، چون ایشان بعد از سه بار سلام، اگر پاسخی نمیشنید برمیگشت. با توجّه به این رویکرد پیامبر(ص) اینبار پاسخ سلام داده و ایشان را به داخل خانه دعوت کردیم.
آنحضرت بعد از ورود بالاى سر ما نشست و آنگاه فرمود:
اى فاطمه دیروز چه خواستهاى داشتى که نزد پدرت آمدى؟
فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از لحاف بیرون آورده و گفتم:
ای پیامبر خدا! به خدا سوگند، من شما را از خواستهاش با خبر میکنم!
دخترتان آنقدر آب از چاه کشیده که اثر مشک بر سینهاش مانده، و چندان آسیا گردانده که دستهایش تاول زده، و آنقدر خانه را نظافت کرده که جامههایش غبار گرفته، و چندان زیر دیگ آتش کرده که لباسهایش سیاه شده و من به او پیشنهاد دادم که نزدتان آمده و تقاضاى خدمتکارى کند که تا حدودى بار این رنج را از دوشش بردارد!
رسول خدا(ص) فرمود: آیا میخواهید چیزى به شما بیاموزم که برایتان از خدمتکار بهتر باشد؟!
هنگامى که تصمیم به خوابیدن دارید سى و چهار بار "اللَّه أکبر" بگوئید، و سى و سه بار "سبحان اللَّه" و سى و سه بار "الحمد للَّه"!
در این هنگام فاطمه(س) سر خود را از لحاف بیرون آورد و گفت: "من از خدا و رسولش راضى شدم! من از خدا و رسولش راضى شدم!».[3]
این روایت -با کمی اختلاف- در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است.[4]
اکنون به بررسی این روایت خواهیم پرداخت.
در ارتباط با این باید به نکات ذیل توجه داشت:
1. با جستوجو در منابع حدیثی قابل استناد شیعه، مشخص شد که تنها شیخ صدوق(ره) برای این روایت، سندی در کتاب «علل الشرائع» ذکر کرده است که همه افراد آن ضعیف و مجهول هستند[5] و در دیگر کتابهای حدیثی نیز تنها با تعبیر «رُوِیَ» این داستان بیان شده است. بنابر این، روایت مذکور را نمیتوان از روایات مستند برشمرد.
البته روایاتی که اصل تسبیح حضرت فاطمه(س) و ثواب آنرا نقل کردهاند، فراوان و قابل استناد میباشند و بر این اساس، حتی اگر این داستان را نپذیریم خدشهای به ارزش و اعتبار تسبیحات حضرت فاطمه(س) وارد نمیشود.
2. منابع اهل سنت این روایت را با ذکر سندی آوردهاند و برخی از اندیشمندان احتمال دادهاند که منابع شیعی نیز این روایت را از اهل سنت گرفته باشند.[6]
3. در این روایت نقل شده که این تسبیح را قبل از خواب بگویند و روایات دیگری نیز این محتوا را ذکر کردهاند.[7] با این حال روایات دیگری نیز این تسبیح را پس از هر نماز سفارش کردهاند.
امام صادق(ع) فرمود: «کسى که بعد از نماز واجب پیش از آنکه از جاى برخیزد، تسبیح حضرت زهرا را بگوید، خداوند او را خواهد آمرزید»[8] که همین نظر نیز شهرت دارد.
البته میتوان به استحباب این تسبیح در هر دو زمان مذکور معتقد شد که جمع بین این روایات است.[9]
4. ترتیبی که برای تسبیحات در این روایت و معدودی از روایات دیگر[10] ذکر شده با آنچه در روایات دیگر آمده متفاوت است.
محمد بن عذافر گوید: با پدرم بر امام صادق(ع) وارد شدیم و پدرم از تسبیحات فاطمه(س) پرسید؟ ایشان فرمودند: «سی و چهار مرتبه الله اکبر، سپس تا شصت و هفت ذکر الحمد الله را ادامه میدهی (یعنی سی و سه مرتبه) و سپس تا عدد صد ذکر سبحان الله (که میشود سی و سه مرتبه) را میخوانی»[11] و روایات دیگری این ترتیب را ذکر کردهاند.[12]
از آنجا که روایت مورد بحث، سندی نداشته و روایات دیگر هم به جهت سندی و هم به جهت محتوایی برتر از این روایت هستند، آنها را مقدّم داشته[13] و ترتیب تسبیحات حضرت فاطمه را بنابر همین روایات مشهور میدانیم.
5. برخی از فرازهای روایت درخواست کنیز، تأمل برانگیز بوده و علاوه بر مشکل سندی، از لحاظ محتوایی نیز ما را در پذیرفتن آن دچار مشکل میکند.
برای نمونه بنابر روایت مذکور، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) در زیر لحافی بودهاند که حیا اجازه بیرون آمدن به آنها را نمیداد و در همین حال پیامبر(ص) بالای سر آنان آمده و با آنها صحبت میکند و پس از لحظاتی امام علی(ع) و سپس حضرت زهرا(س) سر خود را از لحاف بیرون میآورند که چنین رفتاری هم از پیامبر(ص) و هم از علی و فاطمه(ع) بعید است.
6. در مورد قسمت دوم سوال نیز باید گفت اسماء، همسر جعفر طیار (برادر امام علی ع) بوده که پس از شهادتشان با ابوبکر و سپس با امام علی ع ازدواج کرد.
او کنیز دختر پیامبر(ص) نبود اما همواره ارتباط با ایشان داشت.
البته فضه کنیز امام علی(س) بود؛ اما ممکن است ماجرای درخواست کنیز(در صورت پذیرش)، قبل از زمانی بود که وضعیت مالی امام علی(ع) اندکی بهبود یافته و فضه را خریداری کرده بود.
[/HR][1]. ر.ک: «تسبیحات حضرت زهرا (س) و قنوت»، سؤال 10898. [2] . البتّه این سلام، که سلام اذن است مانند سلام تحیّت جوابش واجب نیست؛ چون این سلام به منزله اجازه ورود است و صاحب خانه در دادن جواب یا به عبارت دیگر دادن اجازه ورود مختار است. [3]. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 320 – 321، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 366، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 280 – 281، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق. [4]. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 7، ص 65، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، محقق، محمد عباس، وصی الله، ج 2، ص 705، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق؛ أزدی سجستانی، سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق، عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 150، بیروت، المکتبة العصریة، بیتا. [5]. «حَدّثَنا أحمد بن الحسن القَطّان قال حَدّثنا أبو سعید الحسن بن علی بن الحسین السُکَّری قال حَدّثنا الحَکَم بن أسلم قال حَدّثنا ابن عُلَیّة عن الحَریری عن أبی الوَرد بن ثمامة عن علی أنه قال لرجل من بنی سعد»؛ علل الشرائع، ج 2، ص 366. [6]. مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 365، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [7]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 277، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، بیتا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 84، ص 174، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [8]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 164، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406ق. [9]. شیخ بهایی، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص 275، بیروت، نشر دار الأضواء، چاپ اول، 1405ق. [10]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 536، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [11]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدّث، جلال الدین، ج 1، ص 36، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق. [12]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 106، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 6، ص 445، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق. [13]. مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص 278 – 279.
پس از اینکه حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه درباره ستمهای انجام شد ه بود محاجه کرد و او را محکوم نمود، او با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آنحضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آنرا منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا(س) ،به دلایل و انگیزههایی روی سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است. وی در این خطبه میفرماید من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما به دلایلی -که ذکر میشود- برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
1. برای اتمام حجت: «فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ،..»؛[1] پس حضرت فاطمه(س) رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم مسلمان که شتابان به سخن باطل [پذیرفتن باطل] روی آوردید؛ یعنی ای کسانی که در پذیرفتن باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر(ص) بودند و مجاهدتهای علی(ع) را دیده بودند، اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛[2] آیا در قرآن دقت و اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه(س) با استشهاد از آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و تدبّر نمیبینید و آنها را با موازین قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
2. بیتفاوتی اقشار مردم: «حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.
ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند. وقتی حکومت با دختر پیامبر(ص) با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزّت چنین کند که حتی قطعه زمینی را که توسط شخص پیامبر(ص) به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند، دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و سکوت اختیار میکنند: «وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت(ع) ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران مکه در کنار پیامبر(ص) بودند و همه با هم از مکه به مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
3. بیان سوز دل: سپس حضرت زهرا(س) در ادامه کلام خود میفرماید: اینرا به شما بگویم که اگر من این خطبه را برایتان خواندم و راجع به فدک و حقوق غصب شده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما امید داشته باشم تا به من و علی(ع) کمک بکنید. ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، در حالی که شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ و لکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند. نفس انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است. حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «نَفْثَةُ الْغَیْظِ»؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگر چه حضرت فاطمه(س) معصوم است، اما بالاخره انسان است، همانطور که حضرت زهرا(س) گرسنه و تشنه میشود، وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از غم و اندوه سینهام دارد.
4. هشدار نسبت رها کردن تکیه گاه محکمی مانند علی(ع): «لَیْتَ شِعْرِی إِلَى أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیه گاهی تکیه کردهاند؟
مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی(ع) را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر(ص) اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند! ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیه گاه قوی و محکمی مانند حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را به عنوان تکیه گاه انتخاب کردند!: «وَ إِلَى أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛ و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «وَ عَلَى أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟ حضرت زهرا(ع) در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر(ص) است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛ یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی(ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر تقوا برتر از همه بوده است؛ چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند! دو. اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛ برای این بود که حضرت زهرا(س) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند. در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می خواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است. از باب نمونه وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد. ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛[3] گفت: اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، و گفتار مرا رعایت نکردى.
حضرت موسی(ع) میداند که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه(س) میخواستند عظمت ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت(ع) وارد آمده است.
البته، گاه خطابهای به ظاهر عتاب آلود برای توبیخ نیست، بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛[4] گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى.
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛[5] گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!
در اینجا نیز حضرت علی(ع) به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح اسلام نمیتواند در برابر مخالفان قیام کند؛ لذا حضرت زهرا(س) با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین». سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت و درخشش سیماى مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود: اى فرزند أبو طالب، چرا مانند کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهاى؟ تو کسى بودى که شاهپرهاى بازها را درهم مىشکستى، چطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهاى؟! و... .
[/HR][1]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 106، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق. [2]. محمد، 24. [3]. طه، 94. [4]. کهف، 6. [5]. شعراء، 3.
حدیثی در منابع روایی وجود دارد که حکایت از رجعت حضرت زهرا (س) بعد از ظهور امام زمان (عج) دارد. داستان رجعت آن حضرت در ضمن روایتی طولانی که در پرسش مفضل از امام صادق (ع) مطرح شده، آمده است: مفضل می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم: آقا، آیا پیامبر (ص) و على (ع) با قائم (عج) خواهند بود؟ فرمود: آرى، و الله پیامبر و على (ع) ناگزیر می باید قدم روى زمین بگذارند.... اى مفضل! گویا مى بینم که ما ائمه آن موقع جلوی پیامبر جمع شده و به آن حضرت شکایت مى کنیم که امت بعد از وى چه به روز ما آوردند، و مى گوییم امت، ما را تکذیب کردند؛ بى اعتنایى، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند، حاکمان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه می کند و می فرماید اى فرزندان من! هر چه به شما رسید بیشتر به جد شما رسید. آن گاه فاطمۀ زهرا (س) مى آید و از ظلم هایی که در حق او همسرش شده و غصب فدک، ملک خود توسط آنها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، شکایت می کند. سپس نقل می کند که چگونه جمعى امیر المؤمنین (ع) را از خانه خود براى بیعت گرفتن در سقیفه بنى ساعده بردند،... .[1] بنابر این، طبق این روایت که مفضل از امام صادق (ع) نقل می کند، حضرت فاطمه (س) نیز جزو رجعت کنندگان خواهند بود؛ [1]مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 53، ص 17، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1409ق؛ دوانى، على، مهدى موعود، (ترجمه ج 51، بحار الأنوار)، ص 1166- 1167، اسلامیه، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1378ش،
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و... ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد. برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر. برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است: 1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات، 2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش، 3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی، 4. تبلور حیا و عفت، 5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی، 6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف "مصحف فاطمه" است. 7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)، پاسخ تفصیلی پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمۀ زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشۀ بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کرانۀ فضیلت های حضرتش. در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ قرآن کریم و احادیث معصومان (ع) رفت. در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم.الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س) شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5] گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است. در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم. آیاتی از باب تفسیر: 1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7] 2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «... خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9] 3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10] آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود: 1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12] 2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14] 3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17] ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س) در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود:یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [18] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [19] آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است.دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [20] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند.سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است.چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [21] پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [22] شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [23] هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [24] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان...». [25] فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [26] برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید: 1. جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی. 2. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم. 3. حماسه کوثریه، شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
[/HR] [1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش. [2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش. [3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30. [4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش. [5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن. [6] . آل عمران، 61. [7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق. [8] . احزاب، 33. [9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، سؤال 18439 (سایت: 18013). [11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند». [12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق. [13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر». [14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش. [16] . دخان، 1 – 4. [17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق. [18] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق. [19] . بحارالانوار، ج 43، ص 24. [20] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ». [21] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [22] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است. [23] . بحارالانوار، ج 43، ص 54. [24] جامی از زلال کوثر، ص 145. [25] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق. [26] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
[h=1]سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا[/h] اولین روز از ماه حج و قربانی مصادف با سالروز پیوند آسمانی و ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است. آیاتی در قرآن وجود دارد که بر این اتفاق بزرگ تاریخ اسلام دلالت می کنند.
[h=2]سالروز ازدواجحضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)[/h][h=3] مناسبت های ماه ذی الحجه[/h]اولین روز از ماه ذی الحجه که دارای دو عید مبارک قربان و غدیر نیز است سالروز ازدواج زیباترین پیوند آسمانی در جهان اسلام می باشد که نمونه تکرار نشدنی در تاریخ می باشد.در این روز فرخنده، حضرت علی (ع) با برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت ازدواجحضرت علی و حضرت زهرا، عمری به گستردگی آفتاب دارد، همچنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد. خواستگاریحضرت علی از فاطمه و روز ازدواج علی و فاطمه نخستین روز از آخرین ماه قمری، سالروز ازدواج فرخنده حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است و روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمی داده اند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند. ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه (س) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم (ص) بر آن مباهات می کردند. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند. فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر اکرم (ص) و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد و به عالی ترین کمالات انسانی آراسته بود. پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر(ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر(ص) یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج حضرت زهرا (س) منتظر وحی الهی است. هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. حضرت علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید:کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد:«در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». حضرت علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته اش می شد. پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود:«می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است». حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد:«پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده حضرت فاطمه (س) گذاشت. پس از انجام خواستگاری و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت علی علیه السلام برای همسر گرامی خود اثاثی تهیه کند و زندگی مشترک خود را با دختر پیامبر(ص) آغاز کند. در آن زمان تمام دارایی حضرت علی علیه السلام منحصر به شمشیر و زرهی بود که می توانست به وسیله آن ها در راه خدا جهاد کند و شتری نیز داشت که با آن در باغستان های مدینه کار می کرد و خود را از میهمانی انصار بی نیاز می ساخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پذیرفت که حضرت علی علیه السلام زره خود را بفروشد و به عنوان جزئی از مهریه فاطمه سلام الله علیها در اختیار پیامبر بگذارد. زره به چهارصد درهم به فروش رفت. پیامبر قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای حضرت زهرا(س) عطر بخرد و باقیمانده را به عمار یاسر و گروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه (س) و علی (ع) لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد.
مهریه حضرت زهرا (س) الگویی برای پیوندهای امروزی پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به ساده ترین و راحت ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.
[h=2]سوره هایی که بر ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) دلالت دارد، کدام است؟[/h]در قرآن آیه ای وجود ندارد که به صورت مستقیم به ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) اشاره کرده باشد. ولی آیاتی وجود دارد که به گونه ای مرتبط و مناسب با این رویداد است. آیه انتهایی سوره «کوثر»، دشمن پیامبر(ص) را مقطوع النسل می داند و عنوان می کند که خدا به پیامبر اکرم(ص) خیر کثیر عطا کرده است و می دانیم که با ازدواج امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) بود که نسل حضرت پیامبر(ص) ادامه پیدا کرده و گسترش می یابد. آیه ای از سوره «رحمن»:در این سوره چنین آمده:«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ... یخَرُجُ مِنهْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَان»؛ دو دریا را روان کرد تا با یکدیگر تماس پیدا کردند... از آن دو مروارید و مرجان بیرون می آید. در تفسیر این دو آیه، در روایات آمده که منظور از دو دریا حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و منظور از مروارید، امام حسن(ع) و مرجان، امام حسین(ع) است.
[h=2]درس هایی که از ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) باید گرفت[/h]از ماجرای ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهماالسلام نکات بسیار جالبی را می آموزیم که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد، و دوم آنکه ساده زیستی در تمام شئون زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ذهن های کوتاه مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها می افتد و هر روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگین تر می شود، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی را می گیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی می کشاند و بر فساد و نابسامانی های روانی و مشکلات اخلاقی می افزاید. در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله می توان به کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگی ها پیوند آسمانی لقب می گیرد که رضایت خدا و رسول خدا (ص) در آن وجود دارد.
«یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة»، معنای این فراز از زیارت حضرت فاطمه(س) چیست و آیا امتحان انسانها قبل از آفریدهشدنشان ممکن است؟
پرسش
اینکه در زیارتنامه حضرت زهرا(س) میگوییم «یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة»، منظور چیست؟
پاسخ : در فرازی از زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع آمده است، هنگامی که بر سر مزار آنحضرت قرار گرفتی اینگونه خطاب کن: «السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی[1] خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَة»؛[2] ای امتحان شده! آن کسی که تو را آفرید، تو را امتحان کرد قبل از اینکه تو را بیافریند. پس تو را در مقابل آنچه که به آن امتحان کرد، صبور یافت.
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
[/HR][1]. در برخی منابع دیگر اینطور آمده: «امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ»؛ طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق، خرسان، محمد بن الحسن، ج 6، ص 10، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [2]. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار، تحقیق، ابطحی، محمد باقر، ص 178، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [3]. مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 8، ص 511، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، 1414ق. [4]. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحکام، تحقیق، رجایی، مهدی، ج 9، ص 25، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق. [5]. «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»؛ اعراف، 172. [6]. یس، 60-61.
آیا سند تاریخی یا حدیثی وجود دارد که نشان دهد «ریحانه» از القاب حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است؟
پاسخ
گرچه در منابع قابل استنادی که به ذکر نامها و القاب حضرتشان پرداختهاند، چنین نامی مشاهده نمیشود، اما روایات و گزارشهایی وجود دارد که در آنها «ریحانه» نه به عنوان یک نام و لقب، بلکه به عنوان یک ویژگی مثبت در مورد حضرت زهرا(س) مورد استفاده قرار گرفته است:
الف. رسول خدا(ص) را بشارت دادند که خداوند به شما دخترى هدیه فرمود، آنحضرت در چهره یاران نگریست و آنان را ناخشنود یافت، فرمود: «شما را چه میشود؟ شاخه ریحانى است که میبویمش و روزیش به عهده خداوند عزّ و جلّ است».[1]
ب. امام علی(ع) میفرماید: «منم دروازه شهر علم، و گنجینهدار دانش رسول خدا و وارث او، منم همسر بتول که گرامیترین زنان جهان است؛ فاطمه آن بانوى پرهیزگار، برگزیده، پاکسرشت، نیکوکار، هدایت شده و هدایتگر، دخترى که حبیب خدا (حضرت محمّد) او را دوست میداشت، و بهترین دختران و دودمان او، و ریحانه (گل خوشبوى) او بود».[2]
ج. در بخشی از زیارتنامه امام حسین(ع) میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الطَّیِّبُ الزَّکِیُّ الْحَبِیبُ الْمُقَرَّبُ وَ ابْنُ رَیْحَانَةِ رَسُولِ الله».[3] همانگونه که مشاهده میکنید، امام حسین(ع) اینگونه مخاطب قرار گرفته که «سلام بر تو ... ای پسر ریحانه پیامبر(ص)!»
در پایان سزاوار است بدانیم که بر اساس گزارشهای تاریخی، یکی از نامهای مادر امام جواد(ع) نیز «ریحانه» بوده است.[4]
[/HR][1]. «وَ بُشِّرَ النَّبِیُّ بِابْنَةٍ فَنَظَرَ فی وُجُوهِ أَصْحابِهِ فَرَأَى الْکَراهَةَ فیهِم فَقالَ ما لَکُمْ رَیْحانَةٌ أَشَمُّها و رِزْقُها علَى الله عَزَّ وَ جَلّ»؛ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 481، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [2]. «أَنا بابُ مَدینَةِ الْعِلْمِ و خازِنُ عِلْمِ رَسولِ الله و وارِثُهُ و أَنا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین فَاطِمَةَ التَّقِیَّة النَّقِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الْمَبَرَّةِ الْمَهْدِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِ الله و خَیْرِ بَناتِهِ و سُلالَتِهِ و رَیْحانَةِ رَسُولِ الله»؛ صدوق، محمد بن على، معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[3]. شهید اول، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة(ع)، ص 145، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1410ق. [4]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 379، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
در مورد اینکه خطبه آعقد علی وفاطمه را چه کسی خواند، از روایات چنین برمیآید که خطبه آنها در عالم ملکوت و آسمانها توسط فرشتگان خوانده شد و سپس پیامبر گرامی اسلام(ص) در این دنیا که عالم تکلیف است، خطبهای نیز جاری کردند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خطبه ازدواج على و فاطمه را جبرئیل و میکائیل در آسمانها خواندند و در آن هنگام جبرئیل وکیل على و میکائیل وکیل فاطمه بود».[1]
در حدیث دیگری آمده: «خداوند به جبرئیل وحى نمود: نور را با نور تزویج کن! و پس ولىّ و صاحب اختیار خدا بود، و خطیب جبرئیل، و منادى میکائیل، داعى اسرافیل، و نثارکننده عزرائیل، و شهود عقد ملائکه آسمانها و زمینها. سپس به شجره طوبى وحى کرد تا جواهراتش را نثار ملائکه کند و او نیز چنین کرد و حوریان آنها را جمع میکردند و به آنها مباهات مینمودند».[2]
امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص)، على را صدا زده و گفت: بشارت باد تو را که خداوند تو را از غمى که درباره ازدواج داشتى، کفایت کرد».[3]
ابن شهر آشوب(متوفای 588ق) میگوید: در بعضى از کتابها آمده است که راحیل - از فرشتگان مقرّب الهى- خطبه عقد فاطمه را در آسمان هفتم خوانده است نه جبرئیل در آسمان چهارم، و در خطبه چنین گفته: «حمد خدایى را که ازلى است و قبل از هر موجودى وجود داشته، و باقى است بعد از آنکه همه موجودات فانى میشوند، حمد و سپاس میگوییم او را که ملائکه روحانى را آفرید و ما را از آنان قرار داد، و به ربوبیّت و مقام الهى او اذعان میکنیم، و او را به دلیل نعمتهایى که به ما عطا فرموده شکر میگوییم. سپاس میگزاریم به دلیل اینکه ما را از ارتکاب گناه نگاه داشته و عیبهاى ما را پوشانیده، و ما را در آسمانها جاى داده، و به ملکوت خویش نزدیک فرموده، و میل به شهوات را از ما پوشانده، و تمام همّت و شهوت ما را معطوف به تقدیس و تسبیح خود نموده است. همانا حمد و سپاس اختصاص به خدایى دارد که رحمتش را بسط داده، نعمتش را بیهیچ محدودیتى بخشش نموده، و بالاتر از آن است که الحاد مشرکین زمین و عناد و دشمنى ملحدین خدشهاى در جلال و عظمت کبریائیش ایجاد نماید،- و سپس گفت:- خداوندى که مالک همه کس و همه چیز است فاطمه(س) سرور زنان و دختر بهترین انبیا و سرور مرسلین و امام متقین را در نظر گرفته و او را به مردى از اهل رسول خدا و مصاحب او، که تصدیقکننده نبوّت او بوده و در این راه از هیچ کوششى دریغ نورزیده پیوند میدهد و آنها را به ازدواج یکدیگر درمیآورد».[4]
بین تزویج فاطمه در آسمان و تزویج او در زمین چهل روز بوده است، و رسول خدا(ص) او را در اول ذى حجه و به روایتى در ششم ذى حجه به ازدواج على(ع) درآورد.[5]
امام زین العابدین(ع) فرمود: پیامبر(ص) هنگام تزویج فاطمه(س) به على(ع) چنین خطبه خواند: «سپاس خدایى را که بهواسطه نعمتهایش ستایش میشود و بهواسطه قدرتش پرستش میگردد، به واسطه سلطنتش اطاعت میشود، و بهواسطه هیبت و عذابش ترسیده، و به عنایاتش رغبت و دلبستگى پیدا میشود، فرمانش در آسمان و زمین نافذ است. سپس خداوند عزّ و جلّ مرا فرموده که فاطمه را به ازدواج على در آورم و اینک او را به 400 مثقال نقره اگر على به این مقدار راضى باشد به ازدواج وى در میآورم»، سپس طبقى، نقل طلبید و فرمود بردارید، در این بین على(ع) وارد شد، پیامبر(ص) لبخندى به رویش زد، و فرمود: «یا على! میدانى که خداوند به من امر کرده که فاطمه را به 400 مثقال نقره اگر راضى باشد به عقد تو در آورم و من چنین کردم».[6]
[/HR][1]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 3، ص 346، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق. [2]. همان، ص 346 – 347. [3]. همان، ص 347. [4]. همان، ص 347 – 348. [5]. همان، ص 349.
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
استاد گرامی هیچیک از اقوال فوق امتیازی را برای صدیقه ی طاهره سلام الله علیها اثبات نمی کند چرا که می تواند در باره ی دیگران
نیز صادق باشد.
آیا تفسیر دیگری بر آن فراز از زیارت نامه ی حضرت(س) نیست؟
نوشته اصلی توسط صادق
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
استاد گرامی هیچیک از اقوال فوق امتیازی را برای صدیقه ی طاهره سلام الله علیها اثبات نمی کند چرا که می تواند در باره ی دیگران
نیز صادق باشد.
آیا تفسیر دیگری بر آن فراز از زیارت نامه ی حضرت(س) نیست؟ حبیبه
عضو صمیمی
*********************8 با سلام .
حق با سر کار عالی است ولی در کتاب شناخت عارفانه فاطمه زهرا این تحلیل مطرح شده :
این فراز از کلام امام باقر(ع) به دو نکته اسرارآمیز دربارة خلقت پیشین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره دارد که در دو محور باید طرح و تبیین شود:
نکته اول در سخن امام باقر این است که حضرت فاطمه زهرا(س) قبل از خلقت در نشئه دنیا در عوالم پیشین مورد آزمون بزرگ الهی قرار گرفت، حال باید دید که این آزمون چه بوده و در کدام موطن انجام شده است؟
در این باره ممکن است گزینه های متعدد قابل طرح باشد، ولی آنچه نگارنده به آن دست یافت در دو نکته اشاره می شود:
1. ممکن است مراد از این امتحان همان حقیقتی باشد که در دعای نورانی ندبه نسبت به اهلبیت(ع) اشاره گردیده که فرمود: « ... بعد ان شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدينّيه و زخرفها، فشرطوا لك ذلك، و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربّتهم و قدمت لهم الذكر العلي و الثناء الجلي»[1] در اين آموزه متعالي تصريح گرديده كه كه خداوند براساس علم پيشين خود ميدانسته است كه اهل بيت(ع) چگونه عمل ميكند و مظاهر دنيا آنان را گرفتار نميسازد و آنان در مصاف با هرگونه رخدادهاي دنيا سربلند بيرون ميآيند لذا پيشاپيش پذيرفته مقرب درگاه الهي شده وياد برتر وستايش آشكار براي آنها مقرر داشته شد. پس مراد از اين كه فاطمه زهرا(س) قبل از خلقت آزموده شد و در آن آزمون موفق گرديد ممكن است اين باشد كه در علم پيشين خداوند وفاي او به عهد و بندگي كاملاً مشخص بوده لذا در زيارت نامه او آن گونه نسبت به ايشان گفته شده است.
2. گزينه ديگر اينكه با توجه به فرايند خلقت فاطمه كه به تفصيل بيان شد و معلوم گرديد كه نور وجود فاطمه قبل از آفرينش عالم و آدم خلق شده بود، مفهوم آنچه در زيارتنامه او از امام باقر عليهالسلام نقل شده به آساني قابل درك خواهد بود، بدين بيان كه اين آزمون نه براساس علم پيشين الهي بلكه با رويكرد وجود پيشين فاطمه بايد تحليل شود، يعني گاهي ممكن است خداوند برخي از اولياء و بندگان برتر خود را عالم دنيا مورد امتحان قرار دهد تا از رهگذر آن به مقامات برتر بار يابد نظير آنچه نصيب حضرت ابراهيم خليل شد كه در قرآن فرمود: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمّهُنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»[2] در اين آيه تصريح شده كه جناب ابراهيم بعد از آزمونهاي متعدد به مقام برين امامت دست يافت. ولي براساس روايات گويا براي پيامبر و اهلبيت(ع) قبل از نشئه دنيا در عوالم پيشين براي نور وجود آنان امتحانهايي گذاشته شده است از اين رو در زيارتنامه ياد شد خطاب به حضرت فاطمه زهرا (س) تصريح گرديده كه خداوند قبل از خلقت تو را آزمود و در آن آزمون ترا موفق يافت. حال بايد ديد كه اين آزمون چه بوده است؟
گرچه در اين باره به طور دقيق و مشخص اظهار نظر كار دشوار است و به آساني نميتوان آزمون چه و چگونه بوده است، ولي برخي روايات به نكتههاي معنا داري اشاره گرديده كه كمك آنها گره از اين سرّ نيز گشوده خواهد شد، مثلاً امام هشتم ضمن حديث مبسوط نقل كرده رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان فرمود:«اول ما خلق الله عزوجل ارواحنا فانطقها بتوحيده و تمجيده، ثم خلق الملائكة، فلما شاهدوا ارواحنا نورا واحدا استعظمت امرنا، فسبحنا لتعلم الملائكة انا خلق مخلوق و انه منزّه عن صفاتنا، فسبحت الملائكة بستبحنا و نزّهته عن صفاتنا، فلما شاهدوا اعظم شأننا، هللنا لتعلم الملائكة ان لا اله الا الله و انا عبيد و لسنا بآلهة يجب ان نعبد معه او دونه، فقالوا لا اله الا الله. فلما شاهدوا كبر محلنا، كبرنا لتعلم الملائكة ان الله اكبر من ان ينال عظم المحل الا به، فلما شاهدوا ما جعله الله لنا من العزة و القوة، فقلنا: لاحول و لاقوة الا بالله لتعلم الملائكة انه لاحول و لاقوة الا بالله لتعلم الملائكة انه لاحول و لاقوة الا بالله، فلما شاهدوا ما انعم الله به علينا و اوجبه لنا من فرض الطاعة، قلنا: الحمدلله، لتعلم الملائكة ما يستحق الله تعالي ذكر علينا من الحمد علي نعمه. فقالت الملائكة الحمدلله فبنا اهتدوا الي معرفة توحيد الله و تسبيحه و تهليله و تحميد و تمجيده»[3] در اين روايت كه به دليل اهميت آن در مسئله به تفصيل بيان شد، تصريح گرديده كه فرشتگان الهي در عوامل پيشين وقتي عظمت، كبريايي، منزلت و جايگاه، عزت و قدرت و مانند آن را در نور وجود پيامبر و اهلبيت مشاهده نمودند از آن همه صفات متعالي شگفت زده شدند و در آنها گمان الوهيت و خدايي كردند و اين مسئله در واقع آزمون بزرگي بود كه نور وجود پيامبر و اهلبيت با آن مواجه شدند، ولي در اين آزمون سربلند برآمده و بندگي خود را در پيشگاه كبريايي خداوند اظهار و به توحيد، عظمت و قدرت بيمثال او اقرار نموده و به فرشتگان اعلام نمودند كه آنان جزء آفريدگان و بندگان خداوند هستند، و تمام اوصاف كمال و جلال كه در آنان است جلوهاي از كمالات بيكران وجود حقتعالي است، و براساس روايات در اين آزمون نور پنج تن از جمله فاطمه زهرا(س) حضور داشته است لذا در روايتي تصريح گرديده كه رسول خدا(ص) فرمود:
«انا و علي و فاطمه و الحسن و الحسين عليهم السلام، كنا في سرادق العرش نسبّح الله فسبحت الملائكة بتسبيحنا قبلي ان يخلق الله آدم بالفي عام»[4]
بنابراين ممكن است مراد از آزموني كه قبل از خلقت عالم و آدم براي فاطمه زهرا(س) در زيارتنامة او كه از امام باقر(ع) نقل شده، همان آزمون مهم توحيدي باشد كه در روايت ياد شده مطرح گرديده است كه در عوالم پيشين براي نور وجود پيامبر و اهلبيت(ع) رخ داده است، و آنان از آن آزمون سنگين سربلند بيرون آمدند.
گفتني است كه براساس بيان عرفاني عارف بزرگ معاصر امام خميني در حديث ياد شده به چهار ركن توحيد اشاره گرديده:
الف) ركن توحيد افعالي كه حمد و ستايش خداوند ناظر به آن است و در اين مقام همه ستايشها به خداوند ارجاع شده و از غير او نفي گرديده و گفته ميشود: «الحمدلله»
ب) ركن توحيد صفاتي كه بنده همه جمال و كمال و حسن و بها را از آن خداوند دانسته و به اولوهيت او زبان بگشايد و بگويد: «لاالهالاالله»
ج) ركن توحيد ذاتي كه همه هستي فاني در وجود حق تعالي تلقي شده تكبير او گفته شود كه: «الله اكبر»
د) ركن تسبيح كه مقام تنزيه حقتعالي از توحيد سهگانه قبل است و با اين ركن اركان پيشين تكميل ميگردد. و از اين كه در روايت ياد شده اولين درس توحيد نور وجود پيامبر و اهلبيت(ع) فرشتگان با تسبيح خداوند آغاز شده، معلوم ميگردد كه مقام تسبيح بر ساير مقامات توحيدي برتري دارد.[5] و طبق روايت ياد شده معلوم ميشود كه فرشتگان در پي مشاهده نور وجود پيامبر و اهلبيت او در چهار نوبت گمان خداي به آنان بردند، و در واقع آنها در چهار نوبت مورد آزمون توحيدي قرار گرفتند ولي در همه آن مراحل از آزمون الهي سربلند بيرون آمدند و اين بزرگترين آزمون بوده كه در نشئه پيشين براي آنان رخ داده است. وشايد به همين دليل است كه امام باقر(ع) به ما آموخت كه در زيارت حضرت فاطمه زهرا(س) به او عرض نمايم:«ياممتحنة امتحنك الله قبل ان يخلقك» گفتني است كه بر اساس روايت ياد شده بدست ميآيد كه آزمون فاطمه زهرا(س) به همراه پيامبر به ائمه(ع) در نشئه عقلي كه عالم فرشتگان است انجام گرفته است، چون در آن روايت تصريح شده كه فرشتگان وقتي آنان را در نشئه خود مشاهده كردند از عظمت و نورانيت آنان شگفت زده شدند و گمان الوهيت درباره آنها كردند، ولي آنان عبوديت خود را در برابر خالق و آفريدگار خويش براي فرشتگان اعلام نمودند و به توحيد ذاتي وصفاتي و افعال خداوند شهادت دادند. و با اين كار هم بندگي خود را اظهار نمودند وهم به فرشتگان درس توحيد دادند.
[/HR][1]. و اين اهلبيت(ع) برگزيده، بعد از آن بود كه با آنها شرط نمودي تا نسبت به امور دنياي ناچيز و مظاهر فريبنده آن زهد و پارسايي داشته باشند، و آنان اين شرط تو را پذيرفتند، ونيز آگاه به پذيرش اين شرط ووفاي آنان به آن بودي، از اين رو آنها پذيرفتي ومقرب درگاه خود نمودي، و از پيش براي آنها ياد برتر وستايش آشكار مقرر داشتي. سيد ابن طاووس، مصباح الزائر، ص446.
[2]. چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بياموزد، ولي آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. بقره، آيه 124.
[3]. نخستين موجودي را كه خداوند آفريد روح ما (پيامبر و اهل بيت) بود، آنگاه ارواحنا ما را به توحيد و ستايش خود گويا فرمود سپس فرشتگان را آفريد، وقتي آنها ارواح ما را به صورت يك نور و حقيقت مشاهده كردند، از عظمت ما شگفت زده و ما را بزرگ تصور نمودند، ما براي آموزش فرشتگان خداوند را تسبيح گفتيم و اظهار نموديم كه ما آفريده و مخلوق هستيم و خداوند از صفات ما منزّه است، آنگاه فرشتگان در پي تسبيح ما خداوند را تسبيح گفتند و او را از صفات ما تنزيهه كردند. وقتي كه شأن و منزلت بر اين ما را ديدند دوباره شگفت زده شدند، ولي ما براي تعليم آنان ذكر توحيد (لاالهالاالله) را گفتيم و به آنان فهمانديم كه ما بندگان خدايم و خداوندگاران نيستيم كه هم سطح خدا و يا در حد پائينتر از او پرسيديده شويم، آنگاه فرشتگان كلمه توحيد را گفتند، وقتي مقام و جايگاه ما را مشاهده نمودند، ما تكبير گفتيم تا به آنها بفهمانيم كه خدا از اين جايگاه برتر است و هرگونه كبريايي از آن اوست، وقتي عزت و قدرت خداوند براي ما قرار داده مشاهده كردند، ما اظهار نموديم كه هرگونه حول و قوه از آن خداوند قادر متعال است، وقتي نعمتهايي كه خداوند به ما عنايت فرموده و اطاعت ما را بر همگان واجب نموده فرشتگان فهميدند ما براي تعليم آنان خداوند را سپاس گفتيم. پس آنها بواسطه ما به معرفت توحيد بار يافتند و او را تسبيح و سپاس و ستايش نمودند. عيون اخبارالرضا، ج1، باب26، حديث22، ص262 ص263.
[4]. من و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام دوهزار سال پيش از خلقت آدم، در سراپرده عرش الهي پيوسته مشغول تسبيح خداوند بوديم و فرشتگان تسبيح الهي را از ما آموختند. بحارالانوار، ج26، باب8، حديث19، ص346.
[5]. ر،ك: مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية، ص79 ص80.
استاد گرامی اگر متعلَق"خلقک"را جمله ی "قبل أن یخلقک"بدانیم معنای بهتر،رساتر و عمیق تری به دست نمی آید؟
با سلام .
سپاس از دقت نظر سر کار عالیه .
توضیح دهید تا همه استفاده نماییم
بخصوص که معارف فاطمی از جمله این آموزه نورانی مهجور است توضیحی در باره آن کمتر ذکر شده
با سلام .
سپاس از دقت نظر سر کار عالیه .
توضیح دهید تا همه استفاده نماییم
بخصوص که معارف فاطمی از جمله این آموزه نورانی مهجور است توضیحی در باره آن کمتر ذکر شده
برای درک مقامات الهی و روحانی حضرت فاطمه سلام الله علیها باید به افق وجود شریف ایشان نزدیک شد بنابراین توضیح
آن مقامات و معارف کار ما نیست امّا شاید از جهت نظری یا ذوقی بتوان مطالبی بیان کرد که آن هم نیاز به تحقیق و پژوهش و بحث
بیشتری دارد؛ امّا اجمالا آنچه به نظر حقیر می رسد این است که اگر عبارت"خلقک قبل أن یخلقک"اشاره به خلقت نوری زهرای مرضیّه
سلام الله علیها داشته باشد آنوقت امتحان معنای دیگری می یابد، با لحاظ معنای امتحان الهی و نتیجه ی آن که توسعه ی وجودی ممتحَن است
و هر امتحانی نیز مناسب قابلیت و ظرفیت ممتحن،لذا شاید آن امتحان اشاره به سعه ی وجودی حضرت که حقیقت"نفس کلیّه ی الهیه"
یا حقیقت لیلة القدر است باشد.
صبر بر امتحان هم بیان قابلیت خاص حضرت(س) برای جمله ای این مقامات خواهد بود.
از سوی دیگر و طبق روایات نبوی (ص)حتی خلقت جسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها نیز خلقت ویژه ای است
چرا که ماده ی وجودی حضرت از مواد زمینی و دنیایی نبوده و بنابر روایت حاصل مائده ی بهشتی بوده است:"تفاحة الفردوس أو....."
در بسیاری از اشعار عاشورایی سخن از «بوی سیب» وجود دارد که منشا آن، روایاتی است که در این نوشتار، صرف نظر از بررسی سندی و محتوایی آنها، تنها به نقلشان میپردازیم:
1. ام سلمه همسر پیامبر(ص) میگوید: حضرتشان در حُجره من بودند، جبرئیل به حضورش رسید و آن دو در حجره گفتوگو میکردند که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در حجره را زدند. در را گشودم و آن دو همین که جبرئیل را کنار پدربزرگشان دیدند، پنداشتند که او دحیه کلبى است و دور تا دور او میگشتند. جبرئیل گفت: اى رسول خدا! میبینى این دو کودک چگونه رفتار میکنند؟ فرمود: آرى تو را با دحیه کلبى اشتباه گرفتند و دحیه کلبى به این دو کودک بسیار محبت میکند و هرگاه پیش ما میآید براى آنان هدیه میآورد.
جبرئیل دست خود را به گونهای در مقابل آسمان گرفت که گویا میخواهد چیزی را بگیرد. سپس سیب، به و انارى در دستش قرار گرفت و آنها را به حسن و حسین داد که هر دو خوشحال شده و با چهرهای درخشان پیش پیامبر(ص) دویدند. پیامبر؛ میوهها را گرفته و بوییدند و به آنان برگردانده و فرمودند: «با همین میوهها پیش مادرتان بروید و شاید بهتر باشد که نخست پیش پدرتان بروید» آنان به منزل رفته و چیزی از میوهها نخوردند تا پیامبر(ص) به منزلشان آمد و خطاب به امام علی(ع) فرمود: چرا چیزى از این میوهها نخوردید؟! سپس ماجرای جبرئیل را براى آنان نقل کردند.
به دنبال آن بود که پیامبر و اهل بیت از آن میوهها خوردند و به ام سلمه هم دادند. آن سیب، به و انار همچنان باقى بود و هر چه میخوردند چیزى از آن کاسته نمیشد؛ امام حسین(ع) فرموده است: «پس از رحلت پیامبر(ص) آن میوهها همچنان به حال خود باقى بود و تا هنگامى که مادرمان فاطمه(س) زنده بود چیزى از آن کاسته نشد و چون مادرمان شهید شد انار را از دست دادیم، ولى سیب و به باقى بود و چون پدرم امیر المؤمنین(ع) شهید شد، به از میان رفت و آن سیب باقى ماند و به همان حال در اختیار برادرم امام حسن(ع) بود. پس از آنکه ایشان مسموم شد و رحلت فرمود آن سیب پیش من بود، هنگامى که محاصره شدم و آب نداشتیم آنرا میبوییدم و شدت تشنگى من کاسته میشد و چون تشنگى من شدت پیدا کرد و یقین به نابودى کردم آنرا خوردم».
امام سجاد(ع) میفرماید: «این موضوع را یک ساعت پیش از کشته شدن پدرم از ایشان شنیدم و پس از شهادت آنحضرت بوى آن سیب از قتلگاه ایشان احساس میشد. و بوى آن سیب پس از امام حسین(ع) در مرقد آنحضرت باقى مانده است. من هرگاه مرقد پدرم را زیارت میکنم بوى آن سیب را استشمام میکنم و هر یک از شیعیان ما که به زیارت مرقد پدرم میرود، به هنگام سحر دقت کند، در صورتى که مخلص باشد آن بو را احساس خواهد کرد».[1]
2. امام صادق(ع) به نقل از پدرانش فرمود: پیامبر(ص) دخترش زهرا(س) را بسیار میبوسید، روزی عایشه خدمتشان عرض کرد: یا رسول الله من زیاد میبینم که دخترتان را میبوسید؟!
حضرتشان پاسخدادند: «آرى! همانطور است که مشاهده میکنى، هنگامى که مرا به آسمانها بردند جبرئیل مرا داخل بهشت برد، چون نزدیک درخت طوبى رسیدیم جبرئیل سیبى از آن درخت برگرفت و به من داد، در اثر خوردن آن سیب بود که نطفه دخترم به وجود آمد، پس از اینکه به زمین مراجعت کردم با خدیجه همبستر شدم، و بعد ازآن بود که او به فاطمه حامله شد، اکنون هرگاه میل بهشت داشته باشم فاطمه را میبوسم، و از وى بوى بهشت و شجره طوبى را استشمام میکنم».[2]
3. امام باقر(ع) از جابر بن عبد الله نقل میکند: به پیامبر خدا گفته شد: اى رسول خدا! چگونه است که این قدر فاطمه را میبوسى و او را در آغوش میگیرى و نزدیک خود مینشانى، و به او لطف و محبّتى روا میدارى، در حالیکه سایر دخترانت از آن [لطف و محبّت مخصوص] بیبهرهاند؟! رسول خدا(ص) فرمود: «جبرئیل سیبى از سیبهاى بهشت براى من آورد و آنرا خوردم، و از آن سیب نطفهاى در صلب من پدیدار گشت، و هنگامى که با خدیجه همبستر شدم وى به فاطمه حامله گردید، پس فاطمه بوى بهشت میدهد و من هرگاه او را میبویم بوى بهشت به مشامم میرسد».[3]
در ارتباط با بخش اخیر پرسش هم باید گفت که اگر به جای سیب میوهای دیگر به پیامبر اسلام(ص) داده میشد و حضرت فاطمه(س) بوی آن میوه را میداد، باز هم این سؤال پرسیده میشد که چرا این میوه انتخاب شد؟ از طرفی در روایات فوق نیز دلیلی برای انتخاب سیب اعلام نشده است.
[/HR][1] . فتال نیشابورى، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج 1، ص 159 - 160، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش. [2] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمى، ج 1، ص 22، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش. [3] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 183، قم، داوری، چاپ اول، 1966م.
با توجه به منابع حدیثی و تاریخی؛ ویژگیهاى معنوی و مادی منزل حضرت فاطمه(س) را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
1. اهدایى از سوی پیامبر خدا
پیامبر خدا(ص) از همان ابتداى ورود به مدینه در فکر احداث حجرهاى براى حضرت فاطمه(س) بود. بدین جهت زمانى که حجرههایى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث کرد، براى فاطمه (س) این حجره در نظر گرفته شده بود.
ام سلمه در روایتى که درباره عروسى حضرت فاطمه(س) است میگوید: «...آنگاه پیامبر خدا دختر خود، فاطمه و همچنین حضرت على را پیش خود خواند و دست على را در دست راست و دست فاطمه را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به على فرمود: على جان! خوب همسرى دارى و به فاطمه فرمود: اى فاطمه! تو هم خوب همسرى دارى. سپس از جاى برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانهاى که از پیش براى آنها در نظر گرفته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، در حالى که دستگیره در را گرفته بود، فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند».[1]
2. تنها منزلی که درش به مسجد بسته نشد
از دیگر ویژگیهاى خانه حضرت فاطمه(س) این بود که خدا به پیامبرش فرمان داد تا همه درهایى که به مسجد باز میشد، جز درِ این خانه را ببندند: «أَمَرَ بِسَدِّ الْابْوابِ إلّا باب علیّ»؛ این حدیث را بسیارى از مورّخان اهل سنت؛ مانند احمد بن حنبل،[2] طبرانى،[3] و حاکم نیشابورى[4] نقل کردهاند.
بدون شک در این کار عنایتى بود. شاید راز این عمل براى مسلمانان آشکار نگردید.
3. خانه رفیع و پر نور
این خانه از نورانیت و جلال و شکوه خاصى برخوردار و از خانههایى بود که قرآن مجید درباره آنها فرمود: «در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند».[5]
در روایتى که در ذیل آیه فوق آمده است، انس از بریده نقل میکند: هنگامى که پیامبر خدا(ص) این آیه را تلاوت میکرد، مردى از جاى برخاست و گفت: مقصود از این خانهها کدام خانهها است؟ پیامبر فرمود: «خانههاى پیامبران». ابوبکر در حالى که با دستخود به خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) اشاره میکرد گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه از جمله آن خانهها است؟ پیامبر فرمود: آرى. بلکه افضل از همه آنها است».[6]
4. محل نماز و عبادت پیامبر خدا
خانه فاطمه(س) استراحتگاه موقّت پیامبر(ص) هنگام دیدار از یگانه گهرش بوده، جاى جاى این خانه قدمگاه، محل نشستن، محل نماز و عبادت و سجدهگاه وجود مقدس نبى اکرم (ص) بود.[7]
5. محل رفت و آمد فرشتگان
امام باقر(ع) فرمود: «خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) بخشى از حُجره رسول خدا(ص) است و سقف خانه آنها، عرش پروردگار میباشد. محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است که هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه، با آوردن پیام در حال آمد و شد هستند. آنجا خانهاى است که هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن، پایانى ندارد. گروهى فرود میآیند و گروه دیگر بالا میروند. خدای تبارک و تعالی پرده را از آسمانها براى حضرت ابراهیم(ع) کنار زد و به نور دیدهاش قوّت بخشید، تا نگاهش به عرش افتاد. خداوند به دید چشم محمد، على، فاطمه، حسن و حسین قدرت بیشترى داد؛ و آنها عرش پروردگار را از خانههاى خود میدیدند و هرگز سقفى براى خانههایشان جز عرش پروردگار نمیدیدند».[8]
6. سادگی و دور از تجملات و زخارف دنیا
در این خانه هرگز از زخارف دنیا و تجملگرایى اثری یافت نمیشد، خانهاى بسیار ساده، نه فرش قابل ذکرى دارد و نه وسائل گرانقیمت. این خانواده نمیخواستند غیر از زندگى زاهدانه راه دیگرى را در پیش گیرند، بدین جهت آنچه داشتند وقف فقرا و تهیدستان میکردند و خود در نهایت سادهزیستى زندگى میکردند.[9]
[/HR][1]. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 351، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 43، ص 132، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1363ش. [2]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 99، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق. [3]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 186، قاهرة، دار الحرمین، بیتا. [4]. نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 3، ص 135، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق. [5]. نور، 36: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». [6]. ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین، ص 199، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1424ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 291، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق. [7]. ر.ک: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 58، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[9]. ر.ک: حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، 112، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 12، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
یک. پس از اینکه حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه در مقابل مردم با ابوبکر درباره ستمهای انجام شده محاجه کرد و او را محکوم نمود، ابوبکر با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آنحضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آنرا منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا(س) پس از این عوام فریبی و استفاده ابزاری از مردم ،به دلایل و انگیزههایی روی سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است. وی در این خطبه میفرماید من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما به دلایلی -که ذکر میشود- برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
1. برای اتمام حجت: «فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ،..»؛[1] پس حضرت فاطمه(س) رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم مسلمان که شتابان به سخن باطل [پذیرفتن باطل] روی آوردید؛ یعنی ای کسانی که در پذیرفتن باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر(ص) بودند و مجاهدتهای علی(ع) را دیده بودند، اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛[2] آیا در قرآن دقت و اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه(س) با استشهاد از آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و تدبّر نمیبینید و آنها را با موازین قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
2. بیتفاوتی اقشار مردم: «حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.
ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند. وقتی حکومت با دختر پیامبر(ص) با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزّت چنین کند که حتی قطعه زمینی را که توسط شخص پیامبر(ص) به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند، دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و سکوت اختیار میکنند: «وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت(ع) ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران مکه در کنار پیامبر(ص) بودند و همه با هم از مکه به مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
3. بیان سوز دل: سپس حضرت زهرا(س) در ادامه کلام خود میفرماید: اینرا به شما بگویم که اگر من این خطبه را برایتان خواندم و راجع به فدک و حقوق غصب شده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما امید داشته باشم تا به من و علی(ع) کمک بکنید. ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، در حالی که شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ و لکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند. نفس انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است. حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «نَفْثَةُ الْغَیْظِ»؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگر چه حضرت فاطمه(س) معصوم است، اما بالاخره انسان است، همانطور که حضرت زهرا(س) گرسنه و تشنه میشود، وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از غم و اندوه سینهام دارد.
4. هشدار نسبت رها کردن تکیه گاه محکمی مانند علی(ع): «لَیْتَ شِعْرِی إِلَى أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیه گاهی تکیه کردهاند؟
مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی(ع) را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر(ص) اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند! ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیه گاه قوی و محکمی مانند حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را به عنوان تکیه گاه انتخاب کردند!: «وَ إِلَى أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛ و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «وَ عَلَى أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟ حضرت زهرا(ع) در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر(ص) است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛ یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی(ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر تقوا برتر از همه بوده است؛ چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند! دو. اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛ برای این بود که حضرت زهرا(س) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند. در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می خواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است. از باب نمونه وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد. ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛[3] گفت: اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، و گفتار مرا رعایت نکردى.
حضرت موسی(ع) میداند که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه(س) میخواستند عظمت ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت(ع) وارد آمده است.
البته، گاه خطابهای به ظاهر عتاب آلود برای توبیخ نیست، بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛[4] گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى.
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛[5] گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!
در اینجا نیز حضرت علی(ع) به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح اسلام نمیتواند در برابر مخالفان قیام کند؛ لذا حضرت زهرا(س) با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین». سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت و درخشش سیماى مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود: اى فرزند أبو طالب، چرا مانند کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهاى؟ تو کسى بودى که شاهپرهاى بازها را درهم مىشکستى، چطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهاى؟! و... .
[/HR][1]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 106، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق. [2]. محمد، 24. [3]. طه، 94. [4]. کهف، 6. [5]. شعراء، 3.
با جستوجویی که در منابع روایی داشتیم به غیر از جبرئیل نامی از فرشتگان دیگر که خدمت حضرت زهرا(س) میرسیدند ذکر نشده است. البته به صورت کلی در روایات آمده است که فرشتگانی در خدمت اهل بیت(ع) بودند، اما به طور مشخص نامی از آنها برده نشده است؛ مانند:
۱. «إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ قَدْ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ (ع) یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ ع یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (ع)»؛[1] فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص)، هفتاد و پنج روز در حزن و اندوه شدید زندگى کرد. در این مدت جبرئیل نزد او مىآمد به او تسلیت مىگفت و دلداریش میداد. از پدرش رسول خدا(ص) و جایگاهی که در آن قرار دارد خبر داده و از آنچه که پس از پیامبر در اهل بیت او اتفاق خواهد افتاد. على(ع) تمام آن اخبار را مىنوشت و بدین گونه مصحفى فراهم آمد و آن مصحف فاطمه است.
بر اساس این روایت، جبرئیل خدمت حضرت زهرا(س) میرسید و گزارشاتی از وقایع آینده به ایشان ارائه میداد.
۲. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ (ص) دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ (ع) مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَل فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِکِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِی لِی فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِکَ فَجَعَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَکْتُبُ کُلَّ مَا سَمِع...»؛[2] هنگامی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، فاطمه(س) دچار حزن و اندوهی شد که جز خدا نمیداند. پس خداوند فرشتهای فرستاد تا او را تسلیت دهد و به او خبر برساند. حضرت زهرا این موضوع را به اطلاع علی(ع) رساند. علی(ع) به حضرت فاطمه(س) فرمود هرگاه چنین احساس کردی، به من اعلام کن و حضرت زهرا آن اخباری که توسط فرشته به وی اطلاع داده میشد را به امام علی اعلام میکرد و آنحضرت هر چه را در این باره از فاطمه میشنید، یادداشت میکرد.
۳. «... قَالَ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِیَ مُسْتَلْقِیَةٌ لِقَفَاهَا وَ الْحُسَیْنُ نَائِمٌ عَلَى صَدْرِهَا وَ قُدَّامَهَا الرَّحَى تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ قَالَ یَا عَلِیُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً سَیَّارَةً فِی الْأَرْضِ یَخْدُمُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛[3] على(ع) فرمود: بر فاطمه(س) وارد شدم و دیدم بر پشت، دراز کشیده است و حسین(ع) روى سینه او خوابیده و نزدش آسیاب دستى بدون هیچ گردانندهاى، مىگردد. پیامبر اکرم(ص) با خوشحالى تبسم کرد و فرمود: اى على! آیا نمىدانى که خدا در روى زمین فرشتگان سیّارى دارد که محمّد و خاندان محمّد را تا روز قیامت، خدمت مىکنند؟
چنانکه ملاحظه میشود نام این فرشتگان در روایت ذکر نشده است.
[/HR][1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 24۱، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [2]. همان، ص 24۰. [3]. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 531، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1409ق.
دلیلی وجود ندارد که حضرت زهرا(س) از زینتهای معمولی که جنبه اسراف نداشته، استفاده نکند، در برخی کتابهای روایی نقل شده که حضرت فاطمه(س) دارای انگشتری با جنس نقره بودند[1] و بر روی نگین آن ذکرهایی نوشته شده بود که بهطور گوناگون نقل شده است:
1. «اَمِنَ الْمُتَوکِّلُون»؛[2] آنان که توکل میکنند، در امانند.
2. «اللَّهُ وَلِیُّ عِصْمَتی»؛[3] خداوند نگهدار و ولی عصمت و پاکی من است.
3. «سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الْجِنَّ بِکَلِماتِهِ»؛[4] منزّه است خدایى كه با كلمات خود جنّ را مهار كرده است.
البته برخی تصاویری که از انگشتر حضرتشان در فضای مجازی منتشر شده است، قابل تأیید نیست.
[/HR][1]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، محقق، مصحح، تهرانی، عباد الله، ناصح، علی احمد، ص 297، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 9، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [2]. بحار الانوار، ج 43، ص 9. [3]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال(مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، محقق: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج 11، قسم اول، فاطمة(س)، ص 65، قم، مؤسسة الإمام المهدى(عجّل الله تعالى فرجه الشريف)، چاپ اول، 1413ق. [4]. همان.
برخی معتقدند که در صدر اسلام، خانهها به شیوه امروزی درب نداشت. پس چگونه معتقدید که درب خانه حضرت زهرا(س) به آتش کشیده شده و ایشان بین در و دیوار قرار گرفتند؟
ادعای درب نداشتن خانهها در آن هنگام، ادعای قابل قبولی نیست. صرف نظر از روایت آتشزدن خانه حضرت زهرا(س) – که در جایگاه خود مورد بررسی قرار گرفته - شواهد دیگری از روایات را - بویژه در منابع اولیه روایی اهل سنت – مییابیم که وجود درهای چوبی را در آن زمان اثبات میکند. بدین بیان که :
موضوع درب داشتن و یا نداشتن خانهها در زمان پیامبر(ص) اگر چه به صورت مستقل، بحثی بیاهمیت و کم ارزش است، اما به جهت موضوعات دیگری که مترتّب بر آن است، دارای اهمیت خواهد شد؛ به همین دلیل در این مختصر بدان خواهیم پرداخت.
برخی از مخالفان شیعه، اشکالاتی بر مسئله تاریخی هجوم خلیفه دوم و یارانش به خانه حضرت زهرا(س) و آتش زدن آن مطرح کردهاند.
یکی از اشکالات، آن است که در آن زمان خانهها درب نداشتند و از پرده به جای در استفاده میشد. بنابراین منزل علی(ع) دری نداشت تا آتش زده شده باشد و زهرا(س) بین در و دیوار قرار گیرد!
این مخالفان عموماً از ادله استبعادی استفاده میکنند، با این حال، برخی مخالفان، روایتی را شاهد آوردهاند که خانه حضرت علی(ع) در نداشت:
«نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ(ص) لَا سُقُوفَ لِبُیُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُور»؛[1] ما خانواده پیامبر(ص) در خانههای بىسقف و بی در و دیوار زندگى میکردیم.
در این زمینه باید گفت که در ادامه این روایت، وجود نوعی در اثبات شده و بخش اول روایت ناظر به آن است که در و دیوار منزلهای ما در حداقل میزان ممکن بود: «إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا وَ لَا وِطَاءَ لَنَا وَ لَا دِثَارَ عَلَیْنَا»؛ مگر از شاخههاى خرما و مانند آن! نه فرشى در زیر پا داشتیم و نه رو اندازى بر سر.
همچنین از آیات قرآن برمیآید که در زمانهای بسیار قبل و در زمان حضرت یوسف(ع) نیز برای خانهها، درب وجود داشت،[2] و از برخی نقلها به دست میآید که در زمان تولد پیامبر(ص) نیز منازل دارای در وجود داشت:
«فإذا أنا بآمنة قد غلقت الباب على نفسها لیس بها أثر النفاس و الولادة فدققت الباب فأجابت بصوت خفی. فقلت: عجّلی و افتحی الباب»؛ آمنه (مادر پیامبر) را دیدم که در حجره را به روى خود بسته و اثر وضع حمل و نفاس در وجود او پیدا نیست، وقتى که در را کوبیدم، آمنه با صداى آهستهاى جواب گفت، گفتم: با عجله درب را بازنماى.[3]
گفتنی است بر اساس منابع شیعه، جدا از روایت آتشزدن در خانه، روایات دیگری نیز وجود دارد که وجود درهای چوبی در آن زمان را ثابت میکند:
«سلمان میگوید: به خانه فاطمه(س) رفتم، در را کوبیدم و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامی که وارد شدم دیدم نشسته است».[4]
از طرف دیگر، پژوهشگران منصف اهل سنت نیز نمیتوانند ادعا کنند که خانههای آن زمان در نداشت؛ زیرا این ادعا هم با قرآن و هم با منابع اولیه مورد تأیید آنان سازگار نیست:
1. خداوند در قرآن میفرماید: « لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ ... ْ أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً ...».[5] تعبیر مورد نظر «ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ» است. این تعبیر نشان از وجود درب در آن زمان دارد؛ زیرا حتی اگر این تعبیر را در قرآن به معنای مجازی بگیریم[6] باز هم باید گفت که این مجاز زمانی معنا مییابد که مردم آن زمان، درب کلیددار را به عنوان یک موجودیت حقیقی بشناسند تا بتوانند «وجه شبه» را در تشبیه مجازی دریابند. در غیر این صورت، حتی بیان مجازی «درب کلید دار» معنایی نداشت!
2. روایات بسیاری از منابع اولیه اهل سنت وجود دارد که نشان از وجود درب در دوران پیامبر(ص) دارد:
1-2. «... أَتَیْنَا النَّبِیَّ(ص)، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ: یَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ. فَارْتَقَی بِنَا إِلَی عِلِّیَّةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ»؛[7] خدمت پیامبر(ص) رفتیم و از ایشان تقاضاd غذا کردیم، حضرتشان به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و درب را باز کرد.
در این حدیث منقول در مسند احمد بن حنبل- از قدیمیترین منابع روایی اهل سنت - با صراحت، سخن از کلیددار بودن درب اتاقی میرود که در درون منزل قرار دارد؛ پس بسیار طبیعی است که ورودی منازل هم درب محکمی – غیر از پرده - داشته باشد.
2-2. «قَالَ أَبُو حُمَیْدٍ إِنَّمَا أُمِرَ بِالأَسْقِیَةِ أَنْ تُوکَأَ لَیْلاً وَ بِالأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَیْلاً»[8].
ابو حمید میگوید: پیامبر به ما امر کرد که شبهنگام پوششی بر ظرفهای آب گذاشته و نیز دربها را قفل کنیم.
3-2. «عَائِشَةَ تَقُولُ: لَمَّا جاء قَتْلُ زَیْدِ بن حَارِثَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بن رَوَاحَةَ جَلَسَ النبی(ص) یُعْرَفُ فیه الْحُزْنُ و أنا أَطَّلِعُ من شَقِّ الْبَابِ»[9].
از عائشه نقل است: هنگامd که خبر شهادت زید بن حارثه، جعفر بن ابوطالب و عبدالله بن رواحه را آوردند؛ پیامبر(ص) بر زمین نشست و آثار حزن و اندوه در صورتش نمایان شد، و من از شکاف درب (شق الباب) او را مینگریستم.
4-2. « ... فسألته عن بیت عائشة، فقال: کان بابه مواجه الشام، فقلت: مصراعا کان أو مصراعین؟ قال: کان بابا واحدا، قلت: من أی شیء؟ قال عن عرعر او ساج»[10].
... وضعیت خانه عایشه را جویا شدم. گفت: درب خانهاش به سمت شام است. پرسیدم دربش یک لنگه بود یا دو لنگه؟ گفت: دربش یک لنگه بوده است.
پرسیدم دربش از چه چیزی ساخته شده بود؟ گفت: از چوب درخت عرعر[11] یا چوب درخت ساج!».
5-2. «...توضأت فی بیتی ثم خرجت فقلت: لأکوننّ الیوم مع رسول الله(ص) فجئت المسجد، فسألت عن النبی(ص) فقالوا: خرج و توجه هاهنا فخرجت فی أثره حتى جئت بئر أریس و بابها من جرید، فمکثت عند بابها».[12]
...در خانهام وضو گرفتم و گفتم امروز را با پیامبر(ص) خواهم گذراند. برای همراهی با پیامبر(ص)به مسجد رفتم، اما گفتند که حضرتشان از مسجد، خارج شده است. به دنبال ایشان راه افتادم تا اینکه به چاه أریس (بر اساس نقلها این چاه در آن زمان پله داشته و به شکل آب انبار بوده است) رسیدم که درب آن از جرید[13]بود و در کنار آن صبر کردم ... ».[14] این روایت نشان میدهد که برای برخی بناهای عمومی نیز دربهایی از چوب وجود داشته است.
از مجموعه این روایات که از منابع اولیه اهل سنت نقل شده، مشخص میشود که در مدینه آن زمان، هم منازل و هم بناهای عمومی دارای درب بودهاند و انکار آن سرپوشی بر واقعیت است.
[/HR][1]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 373، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 172، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق. [2]. یوسف، 23: «وَ رَاوَدَتْهُ الَّتىِ هُوَ فىِ بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ ...»؛ « و آن [زنى] که یوسف در خانهاش بود، از یوسف با نرمى و مهربانى خواستار کامجویى شد، و [در فرصتى مناسب] همه درهاى کاخ را بست ...». [3]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 113، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش. [4]. «قَالَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَمَضَیْتُ إِلَیْهَا فَطَرَقْتُ الْبَابَ وَ اسْتَأْذَنْتُ فَأَذِنَتْ لِی بِالدُّخُولِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هِیَ جَالِسَة»؛
طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 107، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 91، ص 226، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [5]. نور، 61: « بر نابینا و لنگ و بیمار و خود شما گناهى نیست که [بدون هیچ اجازهاى از خانههایى که ذکر مىشود، غذا] بخورید: از خانههاى خودتان، یا خانههاى پدرانتان ... یا خانههاى خالههایتان، یا خانههایى که کلیدهایشان در اختیار شماست، یا خانههاى دوستانتان بر شما گناهى نیست که [با دیگر اعضاى خانواده خود] دستهجمعى یا جدا جدا غذا بخورید ...». [6]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 346، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 441 – 442، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق. [7]. أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، إشراف، عبدالله بن عبد المحسن الترکی، ج 29، ص 117، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1421 هـ؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 122، بیروت، دار الفکر، 1407ق. [8]. مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری، المسند الصحیح، المحقق، محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1593، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا؛ شعب الإیمان، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی (أبو بکر البیهقی)، حققه، عبد العلی عبد الحمید حامد، أشرف، مختار أحمد الندوی، ج 8، ص 177، مکتبة الرشد، الطبعة الأولى، 1423ه. [9]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلى الله علیه وسلم وسننه وأیامه (صحیح البخاری)، المحقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 2، ص 84، دار طوق النجاة، الطبعة الأولى، 1422هـ؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2، ص 487، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق. [10]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 10، ص 98، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق؛ عبد الملک بن حسین بن عبد الملک العصامی المکی، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، محقق: عادل أحمد عبد الموجود، علی محمد معوض، ج 1، ص 367، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1419 هـ. [11]. عرعر نام درختی است؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، دارالقلم، ج 1، ص 556، بیروت، الدار الشامیة، دمشق، چاپ اول، 1412ق. [12]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 6، ص 388، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ صحیح بخاری، ج 8، ص 5. [13]. جرید: نام تنه درخت خرما است؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 24، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[14]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 6، ص 388، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ صحیح بخاری، ج 8، ص 5.
قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
پاسخ
روایات زیادی از پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که از جنبههای گوناگون به توصیف قرآن کریم پرداختهاند. در اینجا برای نمونه به ذکر چند حدیث از پیامبر گرامی اسلام و حضرت فاطمه بسنده میشود.
توصیف قرآن از نگاه پیامبر اسلام(ص):
1. «نیکوترین سخن، کتاب خدا است و بهترین روش، روش محمّد(ص) است و بدترین امور [در دین]، بدعتها است».[1]
2. «برترى قرآن بر دیگر سخنان، همچون برترى خدا بر خلق خود است».[2]
3. «قرآن، ثروتى است که بدون آن توانگرى نباشد و با وجود آن فقرى نیست».[3]
4. «به قرآن رو آورید [و بدان چنگ زنید]؛ زیرا شفیعى است که شفاعتش پذیرفته است [درباره کسى که بدان عمل کند] و گزارش دهنده بدیها است که گفتهاش [درباره آنکس که بدان عمل نکرده] تصدیق شده است. هر کس آنرا فراروى خود قرار دهد، او را به سوى بهشت میکشانَد و هر کس [از آن پیش افتد] و آنرا پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ میکشاند. قرآن، راهنماى به سوى بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخى نیست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش، حکم و دستور است و باطنش، دانشى ژرف. عمیق است ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى. شگفتیهاى دریایش بیشمار است و دانایانش از آن، سیر نمیشوند. در قرآن، چراغهاى هدایت و پرتوگاههاى حکمت و راهنماى معرفت است براى آنکس که بشناسد صفات را (صفاتى که موجب مغفرت است یا صفت شناسایى و استنباط[4]) پس باید شخص تیزبین دقت نظر کند و دقت نظر را تا به درک صفت آن ادامه دهد. نجات بخشد آنکس را که به هلاکت افتاده، و رهایى بخشد آنرا که راه رهایى ندارد؛ زیرا اندیشیدن است که زندگانىِ دلِ بینا است، چنانچه آنکه جویاى روشنى در تاریکیها است به وسیله نور راه را پیماید، بر شما باد که نیکو برهید و کم انتظار برید».[5]
توصیف قرآن از نگاه حضرت فاطمه(س):
حضرت فاطمه(س) در بخشی از خطبه خود میفرماید: «خدا را با شما پیمانی است که از پیش گرفته، و یادگاری که بر جای مانده و آن، کتاب گویای خدا، قرآن است که با شما به راستی سخن میگوید [و هیچ باطل و خلاف حقیقت در آن نیست]؛ قرآنی که فروغش تابان [و فراگیر است] و شعاعش درخشان [و در عالم نورافشانی میکند]، دلیلهایش آشکار، حقایقش روشن، و آموزههایش نمایان است. پیروانش سعادتمندند و پیروی از آن، راهگشای روضه رحمت است، و گوش فرادادن به آن، مایه رهایی و رستگاری است. در پرتو هدایت آن، حجتهای روشن خداوند، و بایستهها و نبایستهها (واجبها و حرامها)، و دلیلهای آشکار و برهانهای کامل، و شایستگیهای فراخوانده شده و مباحهای بخشیده شده، احکام و قانونهای ثابت خداوند، به دست میآید».[6]
[/HR][1]. شیخ طوسی، الامالی، ص 337، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق. [2]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 40، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بیتا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 89، ص 19، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [3]. جامع الأخبار، ص 40. [4]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 12، ص 479، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 599، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [6]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 99، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
آیا صلوات مخصوص حضرت فاطمه(س) با عبارت «اللهمّ صلّ على فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک» داری سند است؟
پاسخ
درود و صلوات فرستادن بر پیامبر(ص)، فاطمه زهرا(ع) و ائمه اطهار(ع) آثار معنوی و مادّی فراوانی دارد؛[1] که هم در روایات و زیارتها و دعاها غالب مواقع وقتی نام آن بزرگواران آمده، صلوات و سلام و درود هم با عبارتهای گوناگون ذکر شده است.
درود و صلوات فرستادن بر حضرت زهرا(س) و پدر، همسر و فرزندان ایشان نیز به عبارتهای گوناگونی در دعاها و زیارتهایی که از معصومان(ع) نقل شده، آمده است؛ مانند: «الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا»،[2] «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».[3] و پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «...إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِهَا رَعِیلًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا»؛[4] خداى مهربان گروهى از ملائکه را مأمور نموده که فاطمه را از همه طرف محافظت کنند، این ملائکه که در زمان حیات فاطمه(س) و نزد قبر او و موقع رحلت وى با او میباشند صلوات فراوانى به حضرت فاطمه و پدر و شوهر و فرزندانش میفرستند.
پیامبر اکرم(ص) در فضیلت و ثواب درود بر حضرت زهرا(س) فرموده است: «ای فاطمه! هرکس بر تو درود و صلوات بفرستد خداوند او را میآمرزد و در هر جای بهشت که باشم وی را به من ملحق سازد».[5]
پس اصل صلوات و درود بر آن بزرگواران دارای آثار نیک است؛ از اینرو، صلوات به الفاظی مانند عبارت مطرح شده در پرسش که محتوای آن در برخی روایات آمده اشکال ندارد. و سیره علمای بزرگوار هم اینگونه بوده است که در کتابهای خود هنگام ذکر روایتی از آنحضرت یا در وصف آنحضرت با عبارت دعایی «اللهمّ صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها» نسبت به آنحضرت، پیامبر، امام علی و امام حسین و امام حسن(ع) ادای احترام میکردند.
اما بنابر تحقیق و جستوجو؛ در روایتی به چند مرتبه گفتن این صلوات –مانند صلوات بر پیامبر اسلام(ص) که برای آن مثلاً صد مرتبه ذکر شده- اشارهای نشده است، و تنها چیزی که در برخی کتابها نقل شده سفارش برخی علما بوده است که انجام آنها به قصد امید ثواب اشکال ندارد؛ مانند اینکه آقای موحد ابطحی اصفهانی در حاشیه خود بر کتاب «عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال(مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)» آورده است: برای توسل به حضرت زهرا(س) پانصد و سی مرتبه «اللهمّ صلّ على فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک» گفته شود.[6]
[2]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 139، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383ق. [3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 296، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، محقق و مصحح: رجائی، مهدی، مرعشی، ص 224، محمود، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1408ق. [4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 58، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. معنای این صلوات چنین است: «خدایا! درود فرست بر فاطمه و پدر، شوهر و فرزندان فاطمه و ودیعهای که در درون خود به امانت گذاشته شده (حضرت محسن که در حادثه فشار درب خانه حضرت زهرا(ع) به شهادت رسید) به عدد آنچه علم تو بر آن احاطه دارد.
[5]. «یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتَ مِنَ الْجَنَّة»؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 472، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق؛ [6]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، محقق و مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج 11، ص 1146، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، قم، بیتا.
حضرت زهرا(س) وقتی از دنیا میرفت، حامله بوده یا نه؟ و آیا سبب وفاتش ماندن بین در و دیوار بوده است؟ میخواستم بدانم در باره این دو موضوع شیخ مفید و شیخ صدوق چه چیزی نوشتهاند؟
پاسخ :
بیشتر امامیه بر این مسئله اتفاق نظر دارند که حضرت فاطمه(س) پیش از شهادت حامله بوده و فرزندی به نام محسن در حادثه هجوم به خانه ایشان سقط شده است.
همچنین در برخی منابع اهل سنت نقلهایی در مورد شهادت حضرت محسن وجود دارد.[1]
اما راجع به عقیده شیخ مفید و شیخ صدوق در اینباره؛ اگر چه آنان در شرایطی نبودند که تمام عقایدشان را بتوانند به آسانی بر زبان آورند و بر این اساس، فقدان مطلبی در کتابهای این دو بزرگوار، دلیل بر عدم صحت آن نیست. با این حال، گاه به صورت اشاره به این موضوعات در کتب آنان اشاره شده است که آنرا نقل مینماییم:
شیخ مفید در باب بیان تعداد فرزندان امیر مؤمنان علی(ع) میگوید: «و فی الشیعة من یذکر أن فاطمة ص أسقطت بعد النبی ولدا ذکرا کان سماه رسول الله و هو حمل محسنا»؛ شیعه مىگوید: فاطمه زهرا پس از رحلت پدر بزرگوارش فرزند پسرى را سقط کرد که پیامبر خدا(ص) او را هنگام حاملگی محسن نامیده بود.[2]
شیخ صدوق(ره) در روایتی طولانی از رسول خدا(ص) درباره مصائبی که به فرزندان بزرگوارش میرسد خبر میدهد تا آنجا که میفرماید: «اما دخترم فاطمه ... و چون او را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من با وى میشود گویا میبینم خوارى به خانهاش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقش غصب شده و ارثش ممنوع شده و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد میزند یا محمداه و جواب نشنود و استغاثه کند و کسى به دادش نرسد».[3]
و در جای دیگر مینویسد: «قد سمعت بعض المشایخ یذکر أن هذا الکنز هو ولده المحسن و هو السقط الذی ألقته فاطمة لما ضغطت بین البابین»؛ از اساتید خود شنیدم که مىفرمود: منظور از گنج(که در روایتی اشاره به آن شده است)، فرزند آن بزرگوار محسن(ع) است که چون حضرت فاطمه(س) بین دو در فشرده شد، او را سقط نمود.[4]
فقه اسلامی متصدی احکام عبادی است. یکی از این احکام، لزوم احترام به معصومان(ع) است که شامل دختر بزرگوار پیامبر اسلام(ص) نیز میشود. عباداتی نیز به حضرتشان منتسب شده است؛ لذا بررسی برخی از احکام فقهی مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) نشان میدهد که این احکام در شمار باسابقهترین احکام فقهی قرار داشتهاند؛ برای نمونه چند مورد بیان میشود: الف. نماز حضرت زهرا(س) که در صدر اسلام شهرت داشت و اهل کوفه به این نام آنرا میشناختند: امام صادق(ع) فرمود: «هر کس چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعتى بعد از سوره حمد پنجاه مرتبه سوره قل هو اللَّه احد را بخواند، نماز حضرت فاطمه(س) را بجاى آورده، و آن نماز اوّابین است».[1] اوّابین به معناى توبه کنندگان متعبّد و مخلص است. ب. زیارت حضرت زهرا(س) آنگونه که صاحب جواهر میگوید «از ضروریات مذهب بلکه از ضروریات دین به شمار میرود».[2] ج. بزرگداشت نام فاطمه: احکام زیر اهمیت و جایگاه نام فاطمه(س) را آشکار میکند و تعظیم و احیای آنرا لازم میشمرد:
1. مستحب است فرزند دختر را فاطمه(س) نام گذاریم.[3]
2. به کسانی که فاطمه نام دارند، باید احترام گذاشت، امام صادق(ع) فرمود: «اگر دخترت را فاطمه نامیدی دشنامش مده، نفرینش مکن و او را مزن».[4]
3. کسى که وضو ندارد، و یا غسل واجب بر عهده دارد؛ مانند شخص جُنُب، بنابر احتیاط واجب نباید اسم مبارک حضرت زهرا(س) را مس نماید.[5]
4. گفتن تسبیح حضرت فاطمه(س) بعد از نماز با ثوابهای زیادی که در روایات بیان شده است.
5. بنابر احتیاط واجب دروغ بستن بر حضرت زهرا(س) روزه را باطل میکند.[6]
[/HR][1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 564، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 88، ص 171، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش. [2]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 20، ص 85، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق. [3]. شیخ بهایی، ساوجی، نظام بن حسین، جامع عباسی و تکمیل آن، ص 693، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1429ق؛ فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج 2، ص 387، انتشارات امیر قلم، قم، چاپ یازدهم، بیتا؛ ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص 396، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 49، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [5]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 1، ص 187 و 212، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق. [6]. همان، ص 900.
در روایت آمده است که؛ «هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است»، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: «و ما ادراک ما لیلة القدر»، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟
پاسخ
عبارت «ما ادراک» لزوماً همه جا به معنای ندانستن نیست، بلکه در مواقعی بیانگر عظمت است؛ یکی از آن موارد، آیه شریفه «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ»[1] میباشد که براى بیان عظمت شب قدر است؛[2] اشاره به اهمیت و بزرگى و شرافت شب قدر است که چه اندازه اهمیت و شرافت دارد؛ همان شرافتى که قرآن بر سایر کتب آسمانى دارد، و دین اسلام بر سایر ادیان، و پیامبر اسلام(ص) بر سایر انبیاء، و مؤمن بر سایر طبقات دارد که قابل مقایسه نیست، همین نحو شب قدر بر سایر شبها دارد.[3]
با اینکه برخی از مفسران[4] و علمای ادبیات عرب،[5] مای موجود در «ما ادراک» را مای نافیه ندانستهاند، بلکه آنرا اسم استفهام میدانند (یعنی: «و تو چه میدانى شب قدر چیست؟»)؛ ولی به هر حال این تعبیر نشان میدهد که عظمت شب قدر به اندازهای است که حتى پیغمبر اکرم(ص) با آن علم وسیع و گستردهاش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.[6] سپس براى پیامبر(ص) مقام شب قدر را بیان کرد و فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛[7] «شب قدر بهتر از هزار ماه است».
با استناد به روایات؛ وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آنحضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است:
از امام صادق(ع) درباره تفسیر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» پرسیده شد، آنحضرت فرمود: «معناى کلمه "لیلة" فاطمه و معناى کلمه "قدر" یعنى خدا، پس کسى که فاطمه را آنطور که باید و شاید بشناسد لیلة القدر را درک نموده است».[8]
در روایتی دیگر چنین آمده است: مردی نصرانی خدمت امام کاظم(ع) آمد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آنرا در شبى پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛[9] امام(ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است.[10]
درباره رابطه میان شب قدر و حضرت فاطمه(س) میتوان گفت:
دلیل نامگذاری حضرت زهرا(س) فاطمه در روایتی اینطور عنوان شده است: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛[11] «نام فاطمه را فاطمه نهادند برای اینکه آفریدگان بریده و جدا شدند از کُنه معرفتش»؛ یعنی حقیقت وجود فاطمه مانند شب قدر پنهان است و کُنه ذات فاطمه(س) قابل معرفت برای همه آفریدگان نیست. اما عدهای از خواص خلق که پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) هستند که میدانند لیلة القدر چیست و مقام فاطمه را هم درک میکنند.
بنابراین، این روایت به معنای آن نیست که هیچ انسانی نمیتواند مقام فاطمه(س) را بشناسد؛ بلکه انسان کامل میتواند مقام انسان کامل را بشناسد، پس پیامبر خدا(ص) به عنوان انسان کامل و برترین مخلوق خداوند مقام شامخ فاطمی را درک کرده است.
البته، اگر نخواهیم معرفت مقام حضرت فاطمه(س) را منحصر به پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) کنیم؛ میتوان گفت معرفت مقام مطهر فاطمه زهرا(س) دارای مراتبی است. عدهای از اولیای الهی بخشی از آنرا درک میکنند، اما معرفت و درک عمیقتر آن مخصوص پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) است و هر مقداری که مقام فاطمه زهرا(س) درک شود به همان مقدار لیلة القدر هم درک میشود.[12]
[/HR][1]. قدر، 2. [2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 385، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 332، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 10، ص 514، بیروت، دار الفکر، 1420ق؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 283، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق. [3]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 179، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش [4]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 832، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 182، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قاسمی، محمد جمال الدین، محاسن التأویل، ج 9، ص 516، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق. [5]. دعاس، حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 459، دمشق، دارالمنیر، دارالفارابى، چاپ اول، 1425ق؛ درویش، محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 10، ص 537، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق. [6]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 183. [7]. قدر، 3. [8]. کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص 581، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق. [9]. دخان، 1 – 4. [10]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق. [11]. تفسیر فرات الکوفی، ص 581. [12]. از آنجایی که این احادیث دارای مضامین و حقایق بلند معرفتی است؛ برای آگاهی بیشتر از آن ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، هزار و یک کلمه، ج 2، ص 372 – 376، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش.
سوره «کوثر» سه آیه دارد و مشهور آن است که در مکه نازل شده است؛ علت نزولش تسلی خاطر به پیامبر اسلام(ص) در برابر کسانی است که آن حضرت را ابتر(بدون ذریه) میخواندند. مفسران برای کوثر تفسیرهای متعددی ارائه کردند که به نظر میرسد تفسیر کوثر به نسل و ذریه مناسبتر باشد؛ به دلیل آنکه در آیه سوم میگوید دشمنان تو ابترند. خداوند در مقابل کوثری که به پیامبر(ص) عنایت کرده، میفرماید در برابر شکرانه آن نماز بخوان و قربانی کن .
بدین توضیح :
سوره «کوثر» سه آیه دارد و مشهور این است که در مکه نازل شده،[1] ولى بعضى احتمال مدنى بودن آنرا دادهاند، این احتمال نیز داده شده است که این سوره دو بار نازل شده باشد، یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه، ولى روایاتى که در شأن نزول این سوره وارد شده، قول مشهور را تأیید مىکند.[2]
در شأن نزول این سوره میگویند؛ عاص بن وائل که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم(ص) را هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتوگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که عاص بن وائل وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مىکردى؟ گفت با این مرد «ابتر»! این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبد اللَّه پسر پیامبر(ص) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت ابتر(بدون عقب) مىنامید؛[3] از اینرو قریش این نام را بعد از مرگ پسر پیامبر(ص) براى حضرت انتخاب کرده بود. اینجا بود که سوره کوثر نازل شد و پیامبر اکرم(ص) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند.[4]
روى سخن در تمام این سوره به سمت پیامبر اسلام(ص) است.[5]
یکى از اهداف مهم این سوره، تسلى خاطر مبارک رسول خدا(ص) در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان است.
در این سوره، نخست مىفرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ». «کوثر» وصف است که از ریشه «کثرت» به معناى خیر و برکت فراوان است.[6]
در اینکه منظور از «کوثر» در اینجا چیست؟ مفسران دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند.
در روایتى آمده است که وقتى این سوره نازل شد پیامبر اکرم(ص) بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت: نهرى است در بهشت، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبههایى از دُرّ و یاقوت است.[7]
از امام صادق(ع) نقل شده است: کوثر نهرى است در بهشت که خداوند آنرا به پیامبرش در عوض فرزندش (عبد اللَّه که در حیات او از دنیا رفت) به حضرت عطا کرد.[8]
بعضى نیز گفتهاند: منظور همان «حوض کوثر» است که تعلق به پیامبر(ص) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مىشوند.[9]
عدهای آنرا به نبوت تفسیر کرده، بعضى به کثرت فرزندان و ذریه که همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا(س) به وجود آمدند، بعضى نیز آنرا به «شفاعت» تفسیر نموده اند و... .[10]
در مجموع بیش از 26 نظر در این باره نقل شده است.[11] به نظر میرسد بیشتر این تفسیرها بیان مصداقهاى روشنى از مفهوم وسیع و گسترده خیر کثیر باشد.[12]
به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» با در نظر گرفتن اینکه کلمه «ابتر» در ظاهر به معناى مقطوع النسل و بدون ذریه است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است،[13] چنین به دست مىآید که منظور از کوثر، تنها کثرت ذریهاى است که خداى تعالى به پیامبر اسلام(ص) ارزانى داشته، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، منتها کثرت نسل یکى از مصادیق خیر کثیر است. اگر منظور از کوثر مسئله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنى نبود، آوردن کلمه «انّ» در جمله «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» فایدهاى نداشت؛ زیرا کلمه «انّ» علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مىرساند؛ چرا که معنا ندارد خداوند بفرماید ما به تو حوض دادیم؛ چون که بدگوى تو مقطوع النسل است.
روایات فراوانی هم بیان میکند که سوره مورد بحث در پاسخ کسى نازل شده که رسول خدا(ص) را به مقطوع النسل بودن زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامى بود که قاسم و عبد اللَّه فرزندان رسول خدا(ص) از دنیا رفتند.[14]
«فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»؛ پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. از سیاق و ظاهر اینکه حرف «فاء» بر سر این جمله در آمده، استفاده مىشود که امر به نماز و قربانی کردن که متفرع بر جمله «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» شده، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا مىدهد؛ حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیر به تو دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و قربانی کردن شکرگزارى کن.
«إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». کلمه «شانئ» به معناى دشمن خشمگین،[15] و کلمه «أبتر» به معناى بدون دنباله است، و این کسى که چنین زخم زبانى را به رسول خدا(ص) زده بود عاص بن وائل بود.
[/HR][1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 835، ناصر خسرو، تهران، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 369، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق. [2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 368، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش. [3]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج ۶، ص ۴۴، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق. [4]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 836. [5]. مانند سوره و الضحى و سوره ا لم نشرح. [6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 12، ص 54، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1371ش؛ تاج العروس، ج ۷، ص ۴۳۶. [7]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 836، «قال ابن عباس لما نزلت إنا أعطیناک الکوثر صعد رسول الله ص المنبر فقرأها على الناس فلما نزل قالوا یا رسول الله ما هذا الذی أعطاک الله قال نهر فی الجنة أشد بیاضا من اللبن و أشد استقامة من القدح حافتاه قباب الدر و الیاقوت». [8]. همان، «روی عن أبی عبد الله (ع) أنه قال نهر فی الجنة أعطاه الله نبیه (ص) عوضا من ابنه». [9]. همان. [10]. همان، ص 836. [11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 370. [12]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 371. [13]. اصطلاح بلاغی است، برای رد اعتقاد طرف مقابل، یعنی این لقب(ابتر) را که به پیامبر دادهاید خود شما هستید. [14]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 371. [15]. تاج العروس، ج ۱، ص ۱۸۲.
3 . جابر بن عبدالله انصاری می گوید: به حضرت باقر علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، یا بن رسول الله! برای من حدیثی در فضیلت جده ات فاطمه زهرا علیها السلام بفرمایید تا هنگامی که آن را برای شیعیان بیان می کنم خوشحال گردند . امام باقر علیه السلام فرمود: پدرم و او از جدم، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می فرمود که: در روز قیامت برای انبیاء و رسل منبرهایی از نور برپا می شود و منبر من در روز قیامت از همه بلندتر است . آنگاه خداوند می فرماید: خطبه بخوان، پس خطبه ای
بخوانم که احدی از انبیاء و رسل مانند آن را نشنیده است . پس برای اوصیاء نیز منبرهایی از نور برافراشته می شود و در میان آنها منبری برای وصی من علی بن ابی طالب نصب می گردد که از همه بلندتر است; آنگاه خداوند به علی علیه السلام می فرماید خطبه بخوان، پس خطبه ای می خواند که احدی از اوصیاء مانند آن نشنیده است .
آنگاه برای فرزندان انبیاء و رسل منبرهایی از نور نصب می گردد، پس برای دو فرزند و نوه و دو ریحانه ایام حیاتم (حسنین علیهما السلام) منبری برپا می شود و به آنان گفته می شود خطبه بخوانید و آن دو خطبه هایی می خوانند که هیچ یک از فرزندان انبیاء و رسل مانند آن را نشنیده اند .
آنگاه منادی که جبرئیل است ندا می دهد: فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله کجاست؟ آنگاه فاطمه علیها السلام برمی خیزد، [تا اینکه فرمود:] خدای تعالی می فرماید: ای اهل محشر کرامت و بزرگواری از آن کیست؟ محمد و علی و حسنین علیهم السلام عرض می کنند: برای خدای واحد قهار . آنگاه خداوند می فرماید: ای اهل محشر! من امروز کرامت وبزرگی را برای محمد و علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام قرار دادم .
ای اهل محشر! سرها را پایین افکنده و چشمها را ببندید، این فاطمه است که به سوی بهشت می رود . آنگاه جبرئیل شتر بهشتی می آورد، در حالی که دو طرفش را دیباج آویزان کرده اند، و مهار آن از لؤلؤ تازه است . حضرت بر آن سوار می شوند و خدای متعال صدهزار فرشته را در طرف راست و صدهزار فرشته در سمت چپ وی می فرستد، و صدهزار فرشته را مامور می فرماید تا حضرت فاطمه علیها السلام را بر روی بالهای خود سوار کنند تاایشان را به در بهشت برسانند . وقتی که به در بهشت می رسند، حضرتش می ایستد، خدای متعال می فرماید: ای دخت حبیب من چرا توقف کردی و حال آنکه من تو را امر کرده بودم به بهشت من درآیی؟ حضرت صدیقه علیها السلام عرض می کند: پروردگارا دوست می دارم که ارزش و قدر و قیمت من در مثل چنین روزی شناخته شود .
خداوند می فرماید: «یا بنت حبیبی! ارجعی فانظری من کان فی قلبه حب لک او لاحد من ذریتک خذی بیده فادخلیه الجنة! ; ای دختر حبیب من! برگرد و بنگر هر که در قلبش محبت تو و یا محبت یکی از فرزندان تو باشد، دستش را بگیر و او را داخل بهشت نما .»
آنگاه حضرت باقر علیه السلام فرمود: والله ای جابر! در آن روز حضرت زهرا علیها السلام شیعیان و دوستانش را بر می گزیند و انتخاب می کند; همان گونه که پرنده دانه نیکو را از دانه بد جدا می کند . وقتی که شیعیان سیده زنان دو عالم به آن بزرگوار نزدیک و بر در بهشت می آیند، خدای تعالی در قلب آنان چنین می افکند که در آنجا بایستند . وقتی می ایستند خداوند می فرماید: ای دوستان من! توقف شما برای چیست و حال آنکه فاطمه دخت حبیب من شفاعت شما را نموده است؟ پاسخ دهند: پروردگارا ما دوست داریم که در چنین روزی ارزش و منزلتمان شناخته شود . خداوند می فرماید: ای دوستان من! برگردید و ببینید چه کسی به خاطر آنکه شما فاطمه را دوست می داشتید، شما را دوست می داشت؟ چه کسی به شما به خاطر دوستی فاطمه زهرا علیها السلام غذا داد؟ چه کسی شما را به خاطر دوست داشتن فاطمه علیها السلام لباس پوشانید؟ چه کسی به شما بخاطر دوستی فاطمه علیها السلام شربتی نوشانید؟ چه کسی بخاطرفاطمه علیها السلام و دوستی فاطمه علیها السلام غیبت غیبت کننده ای را از شما رد کرد؟
پس دستش را بگیرید و او را وارد بهشت نمایید . 1
1- بحارالانوار، ، ج 8، ص 51; تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی، ص 113 .
حضرت فاطمه زهرا (س):
روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه اش به چه كارش خواهد آمد.
بحار الانوار،ج 93 ، ص 295
اشاره :
یکی از سئوالات مهم و اساسی در زندگی حضرت صدیقه زهرا «علیها السلام» که باید به شکلی تفصیلی و مستند به نسل امروزی پاسخ داده شود روشن شدن زوایای زندگی و اصول حاکم بر زندگی حضرت زهرا «علیها السلام» در حد یک الگو و زندگی ایدهآل است. چرا که بعضی از کجاندیشان از طرفی و بعضی از دوستان مشتاق پیروی از آیین زندگی حضرت زهرا «علیها السلام» سئوال میکنند که زندگی فاطمه «علیها السلام» چگونه میتواند برای ما الگو باشد .
در اینجا ما با استعانت از روح مقدس حضرت صدیقه زهرا «علیها السلام» به 30 اصل حاکم بر زندگی خانوادگی ایشان به اختصار و گذرا اشاراتی داریم و به این مطلب دقت میدهیم که فاطمه زهرا «علیها السلام» نه تنها الگوی ما بلکه الگو برای امام زمان «علیه السلام» و بزرگترین اولیاء خداست و الگوپذیری از او چه بسیار شایستگی، تدبر، مطالعه و تهذیب نفس میطلبد و درک او و فضیلتهای او همچون درک فضیلتهای شب قدر آمادگیهای بسیار میطلبد و ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ.
[h=2]ارزشی بودن ازدواج و حاکمیت ارزشها در ازدواج
[/h]یکی از مهمترین مسائل در ازدواج غرقه نشدن در مادیات، تجمّلات و فراموش نکردن معنویات و ارزشهاست که کار بسیار مشکل ولی لازم و بسیار مفید برای زندگی است.
حضرت زهرا«علیها السلام» و امام علیبن ابیطالب «علیه السلام» ارزشهای اخلاقی و معنوی را بر خانه و خانواده خود حاکم نمودند.
الف - هنگامی که عروس قصد خروج از خانه دارد نیازمندی به او مراجعه و پیراهن طلب میکند و فاطمه «علیها السلام» پیراهن عروسی خود را به او میبخشد و علی «علیه السلام» هم هیچ اعتراض نمیکند.
ب - شب ازدواج و آغازین لحظههای شروع یک زندگی نوین برای هر زن و مردی شیرین و خاطرهانگیز است، بسیاری از افراد این لحظههای شیرین را به انواع گناه میآلایند و فکر میکنند هرگونه زشتیها و مفاسدی میتواند مجاز باشد. باید دید کاملترین الگوی بانوان جهان حضرت فاطمه «علیها السلام» چه حالاتی دارد و آغازین لحظههای زندگی با همسرش را چگونه شروع مینماید؟
در شب ازدواج علی «علیه السلام»، زهرا «علیها السلام» را نگران دید فرمود: چرا ناراحتی؟ پاسخ داد:
«تَفَکَّرْتُ فی حالی وَ اَمْری عِنْدَ ذَهابَ عُمْری وَ نُزُولی فی قَبْری فَشَبَّهْتُ دُخُولی فی فِراشی بِمَنْزِلی کَدُخُولی اِلی لَحَدی وَ قَبْری فَاُنْشِدُکَاللَّهَ اِنَّ قُمْتَ اِلَی الصَّلاةِ فَنَعْبُدُاللَّهَ تَعالی هذِهِ اللَّیْلَة»[1]
در پیرامون و حال و رفتار خویش فکر کردم بیاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر بنام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت، در این آغازین لحظههای زندگی تو را به خدا سوگند میدهم که بیا تا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم.
ج - در شب عروسی ضمن شادمانی و دف زدن زنان، تکبیر هم گفته میشود و یاد خدا فراموش نمیگردد.
د - پیامبر پس از ازدواج از علی «علیه السلام» سئوال کردند: زهرا «علیها السلام» را چگونه یافتی. حضرت علی «علیه السلام» فرمودند:
«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی طاعَةِ اللَّهِ» [2]
«فاطمه «علیها السلام» چه خوب یاوری، برای اطاعت الهی است»
[1] نهجالحی
[2] نهجال اة/ ص 35. حیاة/ ص 223.
[h=2]اهمیت دادن به تربیت فرزندان
[/h]رنگ مادی زندگی نباید آنچنان غالب و مهم جلوه داده شود، به شکلی که اساس تشکیل زندگی و اهداف انسانی در آن فراموش گردد. یکی از اهداف زندگی زناشوئی تکثیر و بقاء نسل انسانهاست. آنهم انسانهائی که در نتیجه تربیت و زحمات والدین، شایسته نام انسانی باشند. زندگی اگر چه از نظر مادی ساده باشد میتواند از نظر تربیتی و معنوی ایدهال باشد و لباس تقوا برای فرزندان با اهمیتتر از لباس ظاهر و لباس بدن است.
یکی از اصول حاکم بر زندگی فاطمه زهرا«علیها السلام» دقت در تربیت فرزندان و تحمل همه مشقّتهای لازم برای ارائه بهترین انسانها به جامعه بوده است و نتیجه این زندگی مقدس فرزندانی همچون حسن، حسین، زینب، و امکلثوم«علیهم السلام» میباشند
[h=2]اصل میهمان دوستی و ضیافت در خانه[/h]یکی از اصول اخلاقی لازم برای هر خانواده، دیگرگرائی در قالب آداب اسلامی است. یکی از جلوههای زیبای این اصل اخلاقی میهمان پذیری، میهمانی دادن و دوست داشتن این عمل با روی باز است.
در سیره انبیاء الهی و اولیاء دینی همچنین در روایات متعدد دینی بر این اصل دینی و انسانی تکیه شده است.
در روایت داریم که پیامبر گرامی «صلی الله علیه و آله» فرموند:
«اَلضَّیْفُ دَلیلُ الْجَّنَّةِ» [1]
«میهمان راهنمای انسان بهسوی بهشت است»
سیره فاطمه «علیها السلام» و شوهر او در این جهت بسیار روشن، جذاب و خواندنی است به شکلی که در بعضی از روایات وجود دارد که اگر بیش از شش روز میگذشت و میهمانی برای علی «علیه السلام» نمیرسید تأسف میخورد و مینالید. [2] .
در تاریخ آمده است مرد گرسنهای در مسجد مدینه بهپا خاست و گفت:
ای مسلمانان از گرسنگی به تنگ آمدهام مرا میهمان کنید.
پیامبر اسلام «صلی الله علیه وآله» فرمودند: چه کسی این مرد را امشب میهمان میکند؟
حضرت علی «علیه السلام» فرمود: من یا رسولاللَّه! کمی بعد وارد منزل شده از فاطمه «علیها السلام» پرسید:
آیا غذائی در منزل داریم؟ میهمان گرسنه آوردهام.
حضرت زهرا «علیها السلام» ایثارگرانه فرمودند:
«ما عِنْدَنا اِلاّ قُوْتُ الصَّبیَةِ وَلکِنَّا نُؤْثِرُبِهِ ضَیْفَنا»
«در خانه ما غذائی نیست مگر به اندازه خوراک دختربچه اما امشب ایثار کرده گرسنگی را تحمل میکنیم و همین مقدار غذا را به میهمان میبخشیم» [3]
[1] بحارالانوار/ ج 75/ ص 459.
[2] میزانالحکمة/ ح 11106.
[3] نهجالحیاة/ ص 130.
[h=2]ایثار و انفاق خانوادگی
[/h]مقدم داشتن دیگران بر خود اصلی بسیار ارزشمند و فوق انسانی است که هر کس نمیتواند دارنده آن باشد. یکی از امتیازات خانوادگی حضرت زهرا «علیها السلام» حاکمیت این صفت برجسته اخلاقی بر تمامی آنهاست.
بارها و بارها در صحنه گوناگون جلوههای شکوهمند از ایثار جمعی و گروهی فاطمه علیها السلام» و اعضاء خانواده او در تاریخ به ثبت رسیده است.
الف - قصه سوره هلاتی و ایثار گروهی خانواده فاطمه «علیها السلام»
ب - ایثار غذا به میهمان و خود گرسنه بودن
استفاده و بکارگیری عوامل معنوی برای حل معضلات و مشکلات
یکی از متدها و اصول حاکم بر زندگی فاطمه «علیها السلام» دخالت دادن عوامل معنوی در شئونات زندگی مادّی میباشد. عقیدهمندی حضرت به تأثیر عوامل معنوی و بکارگیری آنها در جای جای زندگی آن بانوی باکرامت جلوهگری دارد که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم.
الف - هنگامی که حسن و حسین«علیهما السلام» مریض شدند حضرت زهرا«علیها السلام» برای شفای آنان از عامل معنوی نذر کردن استفاده نمودند.
ب - برای رفع خستگی از کار خانه، پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» به فاطمه «علیها السلام» تسبیحات معروف حضرت زهرا «علیها السلام» را تعلیم دادند و آن حضرت هم پذیرفت.
ج - تقاضای دعا از پیامبر برای شفای فرزندان.
د - استفاده از تعویذات [1] و دعاها برای حفظ فرزندان .
1- تعویذات جمع تعویذ - به معنای دعاهائی است که بر کاغذ مینویسند و برای دفع چشم بد و رفع بلا با خود حمل میکنند.(نقل از فرهنگ عمید
[h=2]اهمیت و احترام به کار و همکاری در بین اعضاء خانواده
[/h]کار در اسلام عبادت است و بهعنوان یکی از اصول تربیتی و انسانساز طرح میگردد و در سیره اولیاء خدا ارزشی والا داشته است. فاطمه «علیها السلام» و علی «علیه السلام» بهعنوان دو عضو برجسته در خانواده اهلبیت بهکار، احترام خاص میگذاردند و دارای وجدان کاری و همکاری با یکدیگر بودند. علی «علیه السلام» در هر بعد از ابعاد زندگی خود در مقام جهاد، حکومت، سیاست، عبادت و باغداری و مزرعهداری و... بالاترین تلاشها را داشت.
فاطمه زهرا «علیها السلام» نیز در مقام عبادت، دفاع از ولایت، و کار در خانه و خانهداری و اداره فدک بالاترین تلاشها را داشت
تقسیم کار خانه
زندگی دارای مشکلاتی است که کار نمودن و تقسیم آن بین اعضاء بسیاری از آن مشکلات را حل میکند. زندگی فاطمه «علیها السلام» پر از تلاش، تفاهم و تقسیم کار است. امام باقر«علیه السلام» میفرمایند:
«همانا فاطمه «علیها السلام» با علی «علیه السلام» پیمان بسته بود که کارِ خانه و خمیر کردن آرد و پختن نان و جارو کردن خانه را ایشان انجام دهد و علی «علیه السلام» نیز با ایشان پیمان بسته بود که کارهای بیرون از خانه همچون آوردن هیزم و تهیه غذا را او انجام دهد» [1]
[1] نهجالحیاة/ ص 167،168.
[h=2]احترام متقابل اعضاء به یکدیگر
[/h]یکی از دستورات اخلاقی اسلام حفظ حریم شخصیتی افراد و احترام متقابل افراد به یکدیگر است.
در زندگی فاطمه «علیها السلام» اصل احترام اعضاء خانواده به یکدیگر رعایت میگردید و همسر نسبت به همسر و هر یک از والدین در ارتباط با فرزندان خود احترام خاصی قائل بودند
.
[h=2]حاکمیت اصل مشورت بر زندگی[/h]مشورت یعنی استفاده از فکر، خرد و تجارب دیگران و اضافه نمودن اندوختههای علمی و عملی دیگران به خود و زندگی خود. وجود مشاور در زندگی بسیار لازم و ضروری است چرا که بسیاری از اوقات تسریع و تسهیل در روند زندگی ایجاد میکند و گاهی مشکلات و تعارضها را حل مینماید. همچنین جسارت مشورت طلبی و مشاوره با دیگران یکی از روحیات لازم برای هر خانواده است.
یکی از اصول حاکم بر زندگی فاطمه «علیها السلام» و علی «علیه السلام» مشورت خواهی و مشاوره با پیامبر مکرم اسلام به عنوان فکر برتر و قابل احترام بود. این دو بزرگوار بارها به پیامبر برای امور زندگی خود مراجعه مینمودند و از ارشادات و راهنمائیهای آن حضرت بهرهمند میشدند.
همچنین پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله» هنگامی که آمادگی این دو بزرگوار را برای هدایتپذیری دیدند بارها خود بهخانه زهرا«علیها السلام» مراجعه میکردند و آنها را رهبری و راهنمائی مینمودند. مثلاً در تقسیم کار بین زوجین حضرت با پیامبر«صلی الله علیه وآله» مشورت نمودند [1] و برای استخدام مستخدم با پیامبر«صلی الله علیه وآله» مشورت نمودند و کمک خواستند. [12] .
پیامبر اکرم شش ماه متوالی هنگام نماز درب خانه فاطمه «علیها السلام» میایستادند و آنها را دعوت به نماز میکردند. [13
[1] نهجالحیاة/ ص 168.
[12] نهجالحیاة/ ص 167.
[13] صدیقه طاهره/ عقیقی بخشایشی/ ص 142.
[h=2]فرمان پذیری فاطمه از علی
[/h]روزی امام علی «علیه السلام» وارد منزل شد و فرمود:
فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت خانه منتظر اجازه ورود میباشند تا نظر شما چه باشد؟
حضرت زهرا «علیها السلام» فرمود:
«اَلْبَیْتُ بَیْتُکَ وَالْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ اِفْعَلْ ما تَشاءُ»[1]
«علیجان خانه، خانه توست و من زن آزاده همسر تو میباشم هر آنچه میخواهی انجام ده .
[1] نهجالحیاة/ ص 22
ابعاد کرامتی و شخصیتی بحضرت زهرا سلام الله علیها
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و... ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.
برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر.
برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است:
1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات،
2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش،
3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی،
4. تبلور حیا و عفت،
5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی،
6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف "مصحف فاطمه" است.
7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)،
در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم.
الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س)
شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5]
گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است.
در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم.
آیاتی از باب تفسیر:
1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7]
2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «... خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9]
3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10]
آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود:
1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12]
2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14]
3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17]
[1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش.
[2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش.
[3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30.
[4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش.
[5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن.
[6] . آل عمران، 61.
[7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق.
[8] . احزاب، 33.
[9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»،
[11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند».
[12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر».
[14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش.
[16] . دخان، 1 – 4.
[17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س)
در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود:
یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [1] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [2]
آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است.
دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [3] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند.
سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است.
چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [4]
پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [5]
شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [6]
هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [7] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان...». [8]
فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [9]
[1] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[2] . بحارالانوار، ج 43، ص 24.
[3] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ».
[4] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[5] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
[6] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[7] جامی از زلال کوثر، ص 145.
[8] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[9] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
فاطمه كوثر است. فراوانی و ماندگاری دودمان پیامبر اكرم (ص) فقط از طریق وجود با بركت فاطمه زهرا (س) در جهان تحقق یافته و خداوند نسلی بی نظیر و ماندگار به پیامبر اكرم (ص) عطاء فرمود. این وجه مطابق با شان نزول هم هست و دشمنان اسلام با مرگ فرزندان پسری پیامبر اكرم(ص)، او را ابتر نامیدند، اما خداوند در آن زمان به پیامبرش تسلی داد كه كوثر نصیب او خواهد نمود و این وجه دو جهت دارد: یازده امام معصوم از فاطمه زهرا(س) و هزاران هزار نفر از فرزندان و دودمان پیامبر اكرم(ص)؛
فاطمه كوثر است به خاطر آنكه همه باید دستورات و معارف و احكام دین را بوسیله او و فرزندان او بگیرند. همه روایاتی كه از ابواب مختلف اسلام از ائمه معصومین به ما رسیده -به عنوان مثال در کتاب شریف وسائل الشیعه قریب به سی و پنج هزار روایت -از طریق فرزندان حضرت صدیقه كبری(س) بوده است.
فاطمه زهرا (س)خیر كثیر است، امام صادق (ع) می فرمایند: « لو بقیت الارض بغیر امام لساخت»(1) اگر زمین بدون حجت خدا باشد زمین اهلش را فرو می برد و در زیارت جامعه هم در خطاب به ائمه معصومین عرضه می داریم:«بكم یمسك السماء ان تقع علی الارض» بواسطه شما آسمان ها نگه داری می شود و بر زمین نمی افتد اگر هم و غم و مشكلی از انسان رفع می شود بواسطه فرزندان فاطمه(س) است.
فاطمه كوثر است زیرا از فاطمه مصحفی باقیمانده است كه ارث ولایت است و ائمه برای مسایل گوناگون به آن مراجعه می كنند و علم گذشته و حال و آینده در آن وجود دارد.(2)
نبی مكرم اسلام (ص) فرمود: اگر همه نیكی ها و خوبی ها و ارزش های عالم به صورت یك شخص در آید، آن شخص فاطمه(س) است، بلكه برتر و بزرگتر است.« ولو كان الحسن شخصا لكان فاطمه بل هی اعظم»(3)
روایت شده:«لولاك لما خلقت الافلاك و لولا علی لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما»(4)بر اساس این روایت ، خلقت پیامبر(ص) و ائمه با آن همه كرات و سیارت و كهكشانها و مواهب خدادی، از بركت وجودی فاطمه(س) است.
از فاطمه زهرا (س) آثار زیادی از جهت نظری و شیوه های عملی برای بشریت باقی مانده است، ازقبیل انفاق و ایثار:«یطمعون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا» (5) عبادت و بندگی، اخلاص، زهد و ساده زیستی، صبر و بردباری عصمت و عفت، حجاب، همسرداری، تربیت فرزندان، شیوه دفاع از امامت و ولایت و سخنان فاطمه(س) باقی است.
فاطمه كوثر است زیرا خیرات و بركات او در فردای قیامت هم نصیب محب فاطمه (س)می شود. محبت به فاطمه(س) در فردای قیامت مایه نجات انسان است.پیامبر خدا(ص) فرمود: ای سلمان هر كس دخترم فاطمه(س) را دوست داشته باشد در بهشت و هر كس با او دشمنی كند در جهنم است. ای سلمان محبت فاطمه(س) در صد مكان نفع می رساند از جمله هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و موقع حسابرسی.(6)
پی نوشت ها:
1) اصول كافی.
2)بحار الانوار ج 43/ ص88.
3) فرائد المسطین ج2 / ص68.
4) سفینة البحار ج2 .
5) دهر آیه10 .
6) فرائد المسطین ج2 / ص67.
هدیه پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.
1️⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است.
2️⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
یک مرتبه
3️⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات
یک مرتبه
ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) ثواب حج و عمره را دارد.
یک مرتبه ......
مقام فاطمه زهرا :
زمان و زمین جلوه ی بود اوست
خدای جهان پاک معبود اوست
ملایک به در گاه او ساجد اند
ولی حیِّ سبحان مسجود اوست .
*****
سپهر برین تا به هفتم فلک
بنی آدم و جن و نوعِ ملک
طفیل وجودش بود بی گمان
همه ریزه خوارانِ نان و نمک
5/2/1395
با توجه به منابع حدیثی و تاریخی؛ ویژگیهاى معنوی و مادی منزل حضرت فاطمه(س) را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
1. اهدایى از سوی پیامبر خدا
پیامبر خدا(ص) از همان ابتداى ورود به مدینه در فکر احداث حجرهاى براى حضرت فاطمه(س) بود. بدین جهت زمانى که حجرههایى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث کرد، براى فاطمه (س) این حجره در نظر گرفته شده بود.
ام سلمه در روایتى که درباره عروسى حضرت فاطمه(س) است میگوید: «...آنگاه پیامبر خدا دختر خود، فاطمه و همچنین حضرت على را پیش خود خواند و دست على را در دست راست و دست فاطمه را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به على فرمود: على جان! خوب همسرى دارى و به فاطمه فرمود: اى فاطمه! تو هم خوب همسرى دارى. سپس از جاى برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانهاى که از پیش براى آنها در نظر گرفته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، در حالى که دستگیره در را گرفته بود، فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند».[1]
2. تنها منزلی که درش به مسجد بسته نشد
از دیگر ویژگیهاى خانه حضرت فاطمه(س) این بود که خدا به پیامبرش فرمان داد تا همه درهایى که به مسجد باز میشد، جز درِ این خانه را ببندند: «أَمَرَ بِسَدِّ الْابْوابِ إلّا باب علیّ»؛ این حدیث را بسیارى از مورّخان اهل سنت؛ مانند احمد بن حنبل،[2] طبرانى،[3] و حاکم نیشابورى[4] نقل کردهاند.
بدون شک در این کار عنایتى بود. شاید راز این عمل براى مسلمانان آشکار نگردید.
3. خانه رفیع و پر نور
این خانه از نورانیت و جلال و شکوه خاصى برخوردار و از خانههایى بود که قرآن مجید درباره آنها فرمود: «در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند».[5]
در روایتى که در ذیل آیه فوق آمده است، انس از بریده نقل میکند: هنگامى که پیامبر خدا(ص) این آیه را تلاوت میکرد، مردى از جاى برخاست و گفت: مقصود از این خانهها کدام خانهها است؟ پیامبر فرمود: «خانههاى پیامبران». ابوبکر در حالى که با دستخود به خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) اشاره میکرد گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه از جمله آن خانهها است؟ پیامبر فرمود: آرى. بلکه افضل از همه آنها است».[6]
4. محل نماز و عبادت پیامبر خدا
خانه فاطمه(س) استراحتگاه موقّت پیامبر(ص) هنگام دیدار از یگانه گهرش بوده، جاى جاى این خانه قدمگاه، محل نشستن، محل نماز و عبادت و سجدهگاه وجود مقدس نبى اکرم (ص) بود.[7]
5. محل رفت و آمد فرشتگان
امام باقر(ع) فرمود: «خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) بخشى از حُجره رسول خدا(ص) است و سقف خانه آنها، عرش پروردگار میباشد. محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است که هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه، با آوردن پیام در حال آمد و شد هستند. آنجا خانهاى است که هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن، پایانى ندارد. گروهى فرود میآیند و گروه دیگر بالا میروند. خدای تبارک و تعالی پرده را از آسمانها براى حضرت ابراهیم(ع) کنار زد و به نور دیدهاش قوّت بخشید، تا نگاهش به عرش افتاد. خداوند به دید چشم محمد، على، فاطمه، حسن و حسین قدرت بیشترى داد؛ و آنها عرش پروردگار را از خانههاى خود میدیدند و هرگز سقفى براى خانههایشان جز عرش پروردگار نمیدیدند».[8]
6. سادگی و دور از تجملات و زخارف دنیا
در این خانه هرگز از زخارف دنیا و تجملگرایى اثری یافت نمیشد، خانهاى بسیار ساده، نه فرش قابل ذکرى دارد و نه وسائل گرانقیمت. این خانواده نمیخواستند غیر از زندگى زاهدانه راه دیگرى را در پیش گیرند، بدین جهت آنچه داشتند وقف فقرا و تهیدستان میکردند و خود در نهایت سادهزیستى زندگى میکردند.[9]
[/HR] [1]. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 351، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 43، ص 132، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1363ش.
[2]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 99، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[3]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 186، قاهرة، دار الحرمین، بیتا.
[4]. نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 3، ص 135، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[5]. نور، 36: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ».
[6]. ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین، ص 199، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1424ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 291، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[7]. ر.ک: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 58، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[8]. بحار الأنوار، ج 25، ص 97.
[9]. ر.ک: حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، 112، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 12، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
حدیثی در منابع روایی وجود دارد که حکایت از رجعت حضرت زهرا (س) بعد از ظهور امام زمان (عج) دارد. داستان رجعت آن حضرت در ضمن روایتی طولانی که در پرسش مفضل از امام صادق (ع) مطرح شده، آمده است: مفضل می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم: آقا، آیا پیامبر (ص) و على (ع) با قائم (عج) خواهند بود؟ فرمود: آرى، و الله پیامبر و على (ع) ناگزیر می باید قدم روى زمین بگذارند.... اى مفضل! گویا مى بینم که ما ائمه آن موقع جلوی پیامبر جمع شده و به آن حضرت شکایت مى کنیم که امت بعد از وى چه به روز ما آوردند، و مى گوییم امت، ما را تکذیب کردند؛ بى اعتنایى، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند، حاکمان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه می کند و می فرماید اى فرزندان من! هر چه به شما رسید بیشتر به جد شما رسید.
آن گاه فاطمۀ زهرا (س) مى آید و از ظلم هایی که در حق او همسرش شده و غصب فدک، ملک خود توسط آنها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، شکایت می کند. سپس نقل می کند که چگونه جمعى امیر المؤمنین (ع) را از خانه خود براى بیعت گرفتن در سقیفه بنى ساعده بردند،... .[1]
بنابر این، طبق این روایت که مفضل از امام صادق (ع) نقل می کند، حضرت فاطمه (س) نیز جزو رجعت کنندگان خواهند بود؛
[1]مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 53، ص 17، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1409ق؛ دوانى، على، مهدى موعود، (ترجمه ج 51، بحار الأنوار)، ص 1166- 1167، اسلامیه، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1378ش،
آیا پیامبر اسلام(ص) حضرت فاطمه(س) را در روز ازدواج به عنوان امانت به امام علی(ع) سپردند و حضرت علی(ع) در روز وفات ایشان نتوانستند امانتداری کنند؟
گفتاری از امام علی(ع)، هنگام دفن حضرت فاطمه(س) اینگونه نقل شده است: «درود بر تو اى رسول خدا(ص)! سلامى از طرف من و دخترت که هماکنون در جوارت فرود آمد و شتابان به شما رسیده است. اى پیامبر خدا! صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه(س) کم شده، و توان خویشتندارى ندارم، امّا براى من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است. این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت، جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، امانت برگردانده شد، و به صاحبش رسید. اما اندوه من ابدى است، و شبم قرین بیدارى است تا زمانى که خداوند براى من جایگاهى را که تو در آن اقامت دارى، اختیار کند».[1]
این سخن امام علی(ع) با تفاوتهای مختصری در دیگر منابع معتبر شیعه نیز نقل شده است[2] که میتوان بر محتوای آن ادعای تواتر داشت.
در این کلام، مراد امام علی(ع) از امانت، حضرت زهرا(س)، است.[3] امام علی(ع) از شهادت و عروج حضرت زهرا(س) و قبض روح ایشان، به «برگشت امانت» تعبیر کردهاند که میتوان چند تفسیر برای آن داشت:
الف. زنان مانند امانتی نزد شوهرانشان هستند؛ آنان توسط پدر و مادرشان بزرگ شده، سپس به عقد شوهرانشان درآمدهاند و مردان مسئول نگهداری آنان به بهترین وجه هستند؛ از اینرو از زنان تعبیر به امانت میشود.[4]
البته اینجا سخن از ناتوانی امام علی(ع)، در حفظ امانت نیست، و شهادت زودهنگام حضرت فاطمه(س) پس از رسول خدا(ص)، دلیل بر ضعف امام علی(ع) در امانتداری نبوده؛ بلکه سخن از مشکلاتی است که افرادی که خود را پیرو پیامبر(ص) میدانستند برای حضرتشان به وجود آورده و موجب شهادت ایشان گشتند.
ب. روح و نفس در بدن انسان، امانت است؛ روح از خدا است و برای حضور مادی در این دنیای فانی، نیاز دارد در قالب جسم درآید. این روح در بدن خواهد ماند تا اینکه مرگ فرا میرسد و با مرگ، روح به سمت خداوند باز میگردد.[5] در نتیجه از مرگ میتوان تعبیر به برگشت امانت داشت.
[/HR] [1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 319 - 320، گفتار 202، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 459، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ مفید، الامالی، محقق، مصحح، استاد ولی، حسین، غفاری، علی اکبر، ص 282، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ص 138، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج 3، ص 364، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولی، سید هاشم، ج 5، ص 327، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.
[4]. هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، میانجى، ابراهیم، ج 13، ص 14، تهران، مکتبة الإسلامیة، چاپ چهارم، 1400ق.
[5]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 7، ص 209، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «فاطمه(س) در حال احتضار، به على(ع) چنین وصیّت کرد: بعد از مرگم؛ تو مرا غسل ده، و تجهیز کن، و بر من نماز بگزار، و مرا در قبرم در لحد بگذار، و خاک روى قبرم بریز، و قبرم را تسویه کن، و آنگاه در کنار سرم، مقابل صورتم بنشین، و بسیار تلاوت قرآن کن و دعا بخوان؛ زیرا که مردگان در این ساعت به انس گرفتن با زندگان احتیاج دارند، و من تو را به خداى تعالى میسپارم...».[1]
یکی از احادیثی که برای استحباب قرائت قرآن نزد قبور بدان استناد شده، همین روایت است.[2]
به هر حال؛ آنچه مستحب است؛ قرائت قرآن برای میّت است، ولی با توجه به این روایت و نیز از باب تأسی و الگوپذیری از امام علی(ع) میتوان گفت که قرائت قرآن در همان زمانی که جنازه تازه در قبر گذاشته شده، در کنار سر مقابل صورت کاری پسندیده است.
[/HR] [1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 79، ص 27، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ج 2، ص 411، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1416ق؛ سبزواری، سید عبد الأعلی، مهذّب الأحکام، ج 4، ص 211، قم، مؤسسة المنار، چاپ چهارم، 1413ق.
تسبیحات حضرت فاطمه(س) از جمله ذکرهایی است که فضیلتهای زیادی در روایات برای آن بیان شده است.[1] اما در اینکه چگونه و به چه دلیل پیامبر خدا(ص) این تسبیحات را به فاطمه(س) یاد داده است؛ روایتی وجود دارد که نیاز به بررسی دارد.
متن این روایت به شرح زیر است:
امام علی(ع) به مردى از بنى سعد فرمود: «آیا نمیخواهى از زندگی خودم و فاطمه(س) برایت سخن بگویم؟! فاطمه در خانه من بود، و به تنهایى از چاه آب میکشید، چندان که اثر مشک بر سینهاش باقی ماند؛ با آسیاب گندم آرد میکرد به حدّى که دستهایش تاول زد؛ آنقدر خانه را تمیز نمود که جامهاش خاک آلود شد؛ چندان آتش زیر دیگ روشن کرده بود که لباسهایش سیاه گشت، و از این همه کار و تلاش، آسیب فراوانی به او رسیده بود.
روزى به او گفتم: چه خوب میشد نزد پدرت رفته و از ایشان تقاضاى خدمتکاری مینمودی تا بار مشقّتى را که بر دوشت است، سبکتر کند.
فاطمه نزد پیامبر رفت و دید آنجا جمعى به سخنگفتن سرگرماند، به همین دلیل شرمش آمد که خواستهاش را بگوید و به منزل بازگشت.
رسول خدا(ص) فهمید که دخترش با او کارى داشت، فرداى آن روز در حالىکه ما هر دو زیر یک لحاف بودیم پیامبر(ص) نزد ما آمده و از بیرون خانه سلام داد. ما به خاطر شرایطى که در آن لحظه داشتیم شرم کردیم پاسخ دهیم.
آنحضرت سلامش را تکرار کرد و ما همچنان خاموش ماندیم.[2]
ایشان برای بار سوّم نیز سلام داد و اینبار ترسیدیم اگر جواب ندهیم آنحضرت بازگردد، چون ایشان بعد از سه بار سلام، اگر پاسخی نمیشنید برمیگشت. با توجّه به این رویکرد پیامبر(ص) اینبار پاسخ سلام داده و ایشان را به داخل خانه دعوت کردیم.
آنحضرت بعد از ورود بالاى سر ما نشست و آنگاه فرمود:
اى فاطمه دیروز چه خواستهاى داشتى که نزد پدرت آمدى؟
فاطمه پاسخ نداد و من ترسیدم اگر جواب ایشان را ندهم برخیزد و برود پس سر خود را از لحاف بیرون آورده و گفتم:
ای پیامبر خدا! به خدا سوگند، من شما را از خواستهاش با خبر میکنم!
دخترتان آنقدر آب از چاه کشیده که اثر مشک بر سینهاش مانده، و چندان آسیا گردانده که دستهایش تاول زده، و آنقدر خانه را نظافت کرده که جامههایش غبار گرفته، و چندان زیر دیگ آتش کرده که لباسهایش سیاه شده و من به او پیشنهاد دادم که نزدتان آمده و تقاضاى خدمتکارى کند که تا حدودى بار این رنج را از دوشش بردارد!
رسول خدا(ص) فرمود: آیا میخواهید چیزى به شما بیاموزم که برایتان از خدمتکار بهتر باشد؟!
هنگامى که تصمیم به خوابیدن دارید سى و چهار بار "اللَّه أکبر" بگوئید، و سى و سه بار "سبحان اللَّه" و سى و سه بار "الحمد للَّه"!
در این هنگام فاطمه(س) سر خود را از لحاف بیرون آورد و گفت: "من از خدا و رسولش راضى شدم! من از خدا و رسولش راضى شدم!».[3]
این روایت -با کمی اختلاف- در منابع اهل سنت نیز ذکر شده است.[4]
اکنون به بررسی این روایت خواهیم پرداخت.
در ارتباط با این باید به نکات ذیل توجه داشت:
1. با جستوجو در منابع حدیثی قابل استناد شیعه، مشخص شد که تنها شیخ صدوق(ره) برای این روایت، سندی در کتاب «علل الشرائع» ذکر کرده است که همه افراد آن ضعیف و مجهول هستند[5] و در دیگر کتابهای حدیثی نیز تنها با تعبیر «رُوِیَ» این داستان بیان شده است. بنابر این، روایت مذکور را نمیتوان از روایات مستند برشمرد.
البته روایاتی که اصل تسبیح حضرت فاطمه(س) و ثواب آنرا نقل کردهاند، فراوان و قابل استناد میباشند و بر این اساس، حتی اگر این داستان را نپذیریم خدشهای به ارزش و اعتبار تسبیحات حضرت فاطمه(س) وارد نمیشود.
2. منابع اهل سنت این روایت را با ذکر سندی آوردهاند و برخی از اندیشمندان احتمال دادهاند که منابع شیعی نیز این روایت را از اهل سنت گرفته باشند.[6]
3. در این روایت نقل شده که این تسبیح را قبل از خواب بگویند و روایات دیگری نیز این محتوا را ذکر کردهاند.[7] با این حال روایات دیگری نیز این تسبیح را پس از هر نماز سفارش کردهاند.
امام صادق(ع) فرمود: «کسى که بعد از نماز واجب پیش از آنکه از جاى برخیزد، تسبیح حضرت زهرا را بگوید، خداوند او را خواهد آمرزید»[8] که همین نظر نیز شهرت دارد.
البته میتوان به استحباب این تسبیح در هر دو زمان مذکور معتقد شد که جمع بین این روایات است.[9]
4. ترتیبی که برای تسبیحات در این روایت و معدودی از روایات دیگر[10] ذکر شده با آنچه در روایات دیگر آمده متفاوت است.
محمد بن عذافر گوید: با پدرم بر امام صادق(ع) وارد شدیم و پدرم از تسبیحات فاطمه(س) پرسید؟ ایشان فرمودند: «سی و چهار مرتبه الله اکبر، سپس تا شصت و هفت ذکر الحمد الله را ادامه میدهی (یعنی سی و سه مرتبه) و سپس تا عدد صد ذکر سبحان الله (که میشود سی و سه مرتبه) را میخوانی»[11] و روایات دیگری این ترتیب را ذکر کردهاند.[12]
از آنجا که روایت مورد بحث، سندی نداشته و روایات دیگر هم به جهت سندی و هم به جهت محتوایی برتر از این روایت هستند، آنها را مقدّم داشته[13] و ترتیب تسبیحات حضرت فاطمه را بنابر همین روایات مشهور میدانیم.
5. برخی از فرازهای روایت درخواست کنیز، تأمل برانگیز بوده و علاوه بر مشکل سندی، از لحاظ محتوایی نیز ما را در پذیرفتن آن دچار مشکل میکند.
برای نمونه بنابر روایت مذکور، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) در زیر لحافی بودهاند که حیا اجازه بیرون آمدن به آنها را نمیداد و در همین حال پیامبر(ص) بالای سر آنان آمده و با آنها صحبت میکند و پس از لحظاتی امام علی(ع) و سپس حضرت زهرا(س) سر خود را از لحاف بیرون میآورند که چنین رفتاری هم از پیامبر(ص) و هم از علی و فاطمه(ع) بعید است.
6. در مورد قسمت دوم سوال نیز باید گفت اسماء، همسر جعفر طیار (برادر امام علی ع) بوده که پس از شهادتشان با ابوبکر و سپس با امام علی ع ازدواج کرد.
او کنیز دختر پیامبر(ص) نبود اما همواره ارتباط با ایشان داشت.
البته فضه کنیز امام علی(س) بود؛ اما ممکن است ماجرای درخواست کنیز(در صورت پذیرش)، قبل از زمانی بود که وضعیت مالی امام علی(ع) اندکی بهبود یافته و فضه را خریداری کرده بود.
[/HR] [1]. ر.ک: «تسبیحات حضرت زهرا (س) و قنوت»، سؤال 10898.
[2] . البتّه این سلام، که سلام اذن است مانند سلام تحیّت جوابش واجب نیست؛ چون این سلام به منزله اجازه ورود است و صاحب خانه در دادن جواب یا به عبارت دیگر دادن اجازه ورود مختار است.
[3]. شیخ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 320 – 321، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 366، قم، کتاب فروشى داورى، چاپ اول، 1385ش؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 280 – 281، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[4]. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 7، ص 65، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ أحمد بن محمد بن حنبل، فضائل الصحابة، محقق، محمد عباس، وصی الله، ج 2، ص 705، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1403ق؛ أزدی سجستانی، سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق، عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 3، ص 150، بیروت، المکتبة العصریة، بیتا.
[5]. «حَدّثَنا أحمد بن الحسن القَطّان قال حَدّثنا أبو سعید الحسن بن علی بن الحسین السُکَّری قال حَدّثنا الحَکَم بن أسلم قال حَدّثنا ابن عُلَیّة عن الحَریری عن أبی الوَرد بن ثمامة عن علی أنه قال لرجل من بنی سعد»؛ علل الشرائع، ج 2، ص 366.
[6]. مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 365، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[7]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 277، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، بیتا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 84، ص 174، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 164، قم، دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406ق.
[9]. شیخ بهایی، مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص 275، بیروت، نشر دار الأضواء، چاپ اول، 1405ق.
[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 536، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[11]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدّث، جلال الدین، ج 1، ص 36، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[12]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 106، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 6، ص 445، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[13]. مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص 278 – 279.
پس از اینکه حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه درباره ستمهای انجام شد ه بود محاجه کرد و او را محکوم نمود، او با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آنحضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آنرا منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا(س) ،به دلایل و انگیزههایی روی سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است. وی در این خطبه میفرماید من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما به دلایلی -که ذکر میشود- برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
1. برای اتمام حجت: «فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ،..»؛[1] پس حضرت فاطمه(س) رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم مسلمان که شتابان به سخن باطل [پذیرفتن باطل] روی آوردید؛ یعنی ای کسانی که در پذیرفتن باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر(ص) بودند و مجاهدتهای علی(ع) را دیده بودند، اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛[2] آیا در قرآن دقت و اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه(س) با استشهاد از آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و تدبّر نمیبینید و آنها را با موازین قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
2. بیتفاوتی اقشار مردم: «حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.
ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند. وقتی حکومت با دختر پیامبر(ص) با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزّت چنین کند که حتی قطعه زمینی را که توسط شخص پیامبر(ص) به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند، دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و سکوت اختیار میکنند: «وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت(ع) ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران مکه در کنار پیامبر(ص) بودند و همه با هم از مکه به مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
3. بیان سوز دل: سپس حضرت زهرا(س) در ادامه کلام خود میفرماید: اینرا به شما بگویم که اگر من این خطبه را برایتان خواندم و راجع به فدک و حقوق غصب شده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما امید داشته باشم تا به من و علی(ع) کمک بکنید. ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، در حالی که شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ و لکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند. نفس انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است. حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «نَفْثَةُ الْغَیْظِ»؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگر چه حضرت فاطمه(س) معصوم است، اما بالاخره انسان است، همانطور که حضرت زهرا(س) گرسنه و تشنه میشود، وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از غم و اندوه سینهام دارد.
4. هشدار نسبت رها کردن تکیه گاه محکمی مانند علی(ع): «لَیْتَ شِعْرِی إِلَى أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیه گاهی تکیه کردهاند؟
مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی(ع) را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر(ص) اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند! ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیه گاه قوی و محکمی مانند حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را به عنوان تکیه گاه انتخاب کردند!: «وَ إِلَى أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛ و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «وَ عَلَى أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟ حضرت زهرا(ع) در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر(ص) است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛ یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی(ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر تقوا برتر از همه بوده است؛ چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند!
دو. اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛ برای این بود که حضرت زهرا(س) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند. در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می خواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است. از باب نمونه وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد. ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛[3] گفت: اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، و گفتار مرا رعایت نکردى.
حضرت موسی(ع) میداند که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه(س) میخواستند عظمت ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت(ع) وارد آمده است.
البته، گاه خطابهای به ظاهر عتاب آلود برای توبیخ نیست، بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛[4] گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى.
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛[5] گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!
در اینجا نیز حضرت علی(ع) به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح اسلام نمیتواند در برابر مخالفان قیام کند؛ لذا حضرت زهرا(س) با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین». سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت و درخشش سیماى مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود: اى فرزند أبو طالب، چرا مانند کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهاى؟ تو کسى بودى که شاهپرهاى بازها را درهم مىشکستى، چطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهاى؟! و... .
[/HR] [1]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 106، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[2]. محمد، 24.
[3]. طه، 94.
[4]. کهف، 6.
[5]. شعراء، 3.
حدیثی در منابع روایی وجود دارد که حکایت از رجعت حضرت زهرا (س) بعد از ظهور امام زمان (عج) دارد. داستان رجعت آن حضرت در ضمن روایتی طولانی که در پرسش مفضل از امام صادق (ع) مطرح شده، آمده است: مفضل می گوید از امام صادق (ع) پرسیدم: آقا، آیا پیامبر (ص) و على (ع) با قائم (عج) خواهند بود؟ فرمود: آرى، و الله پیامبر و على (ع) ناگزیر می باید قدم روى زمین بگذارند.... اى مفضل! گویا مى بینم که ما ائمه آن موقع جلوی پیامبر جمع شده و به آن حضرت شکایت مى کنیم که امت بعد از وى چه به روز ما آوردند، و مى گوییم امت، ما را تکذیب کردند؛ بى اعتنایى، نفرین، لعنت و تهدید به قتل نمودند، حاکمان ستمگر آنها ما را از وطن بیرون آورده به پایتخت خود بردند و جمعى از ما را با سم و حبس کشتند. در این وقت پیغمبر سخت گریه می کند و می فرماید اى فرزندان من! هر چه به شما رسید بیشتر به جد شما رسید.
آن گاه فاطمۀ زهرا (س) مى آید و از ظلم هایی که در حق او همسرش شده و غصب فدک، ملک خود توسط آنها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، شکایت می کند. سپس نقل می کند که چگونه جمعى امیر المؤمنین (ع) را از خانه خود براى بیعت گرفتن در سقیفه بنى ساعده بردند،... .[1] بنابر این، طبق این روایت که مفضل از امام صادق (ع) نقل می کند، حضرت فاطمه (س) نیز جزو رجعت کنندگان خواهند بود؛
[1]مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 53، ص 17، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1409ق؛ دوانى، على، مهدى موعود، (ترجمه ج 51، بحار الأنوار)، ص 1166- 1167، اسلامیه، تهران، چاپ بیست و هشتم، 1378ش،
ابعاد شخصیت والای حضرت زهرا (س) بسیار گسترده و وسیع است که تنها در سایۀ تأمل و ژرف اندیشی می توان به جوانب گسترده آن حضرت پی برد. مطالعه و تحقیق پیرامون محورهای معنوی و الاهی، علم و دانش و مبارزات سیاسی و اجتماعی آن حضرت و... ما را در رسیدن به مقصود یاری می دهد.
برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، که حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است؛ مانند آیۀ تطهیر. برخی از ویژگی های بارز اخلاقی و انسانی بانوی بانوان -به شهادت کتب مختلف شیعه و سنی- بدین شرح است: 1. پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات، 2. انفاق و ایثار فراوان در اشیای مورد علاقه و نیاز خویش، 3. عبادت خالصانه و نیایش به درگاه باری تعالی، 4. تبلور حیا و عفت، 5. الگوی کامل پوشش و حجاب اسلامی، 6. علم و دانش گسترده سیده زنان عالم که گوشه ای از آن آگاهی بر محتوای کتاب شریف "مصحف فاطمه" است. 7. مبارزات سیاسی و اجتماعی ایشان -بعد از رحلت پیامبر (ص)- در پاسداری از مقام ولایت حضرت علی (ع)،
پاسخ تفصیلی
پیرامون شخصیت وجودی و مقام معنوی فاطمۀ زهرا (س) بسی کتاب ها نگاشته شده و سخن های فراوانی بیان شده است، اما اگر هزاران برابر آن نیز از قلمرو ذهن و اندیشۀ بشر به درآید و صورت گفتار یا نوشتار پذیرد، باز قطره ای باشد از اقیانوس بی کرانۀ فضیلت های حضرتش. در آسمان معرفت حضرت زهرا (س)، برترین اندیشه های بشری، حیران و تیز پروازترین عقل ها، سرگردان اند. برای دست یابی به ساحل دریای معرفت او باید به سراغ قرآن کریم و احادیث معصومان (ع) رفت. در این نوشته، با توجّه به قرآن کریم و روایات، تنها به ذکر قطره ای از آن دریای بی کران می پردازیم. الف. نزول آیاتی در شأن حضرت زهرا (س) شخصیت ملکوتی حضرت فاطمۀ زهرا(س) نه تنها خود مبیّن و مفسّر آیات قرآن است و نه تنها وجود او سندی زنده به عنوان پشتوانۀ عملی برای تأیید مفاهیم آن کتاب آسمانی است، بلکه عملکرد آن حضرت گاهی موجب نزول آیات قرآن شد. البته، این آیات شریفه در شأن حضرت زهرا (س)، به شکل های تنزیل، [1] تفسیر، [2] تأویل [3] و تطبیق [4] روایت شده است. [5] گفتنی است؛ دانشمندان و مفسران اسلامی، اجمالاً به این امر معترف اند که برخی از آیات قرآن کریم در شأن اهل بیت(ع) نازل شده است، دلالت آنها بر اهلبیت (ع) و مقام و موقعیت آنها، از باب تفسیر است، نه تطبیق؛ و حضرت صدّیقه زهرا(س) نیز یکی از آن پنج نور پاک است. در این مجال، به ذکر تعدادی از این آیات شریفه می پردازیم. آیاتی از باب تفسیر: 1. آیۀ مباهله: در قرآن کریم چنین آمده است: «هر گاه بعد از علم و دانشى که (در بارۀ مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [6] و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها مصداق «نساء (زنان)» همراه پیامبر اکرم(ص) برای مباهله بود. [7] 2. آیۀ تطهیر: آیۀ مبارکۀ «... خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد»، [8] در شأن امام علی (ع)، حضرت فاطمۀ زهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نازل شده است. [9] 3. سورۀ «هل اتی» (الإنسان) در شأن حضرت امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) نازل شده است. [10] آیاتی که تطبیق آن با حضرت فاطمۀ زهرا(س)، از موارد «تأویل» به شمار مى رود: 1. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده که به هنگام نزول آیۀ شریفه «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ»، [11] خداوند فرمود: من خداوندم. دو دریا را فرستادم، على بن ابى طالب (ع)، دریاى علم و فاطمه (س) دریاى نبوّت، و من خدایم، پیوند بین آن دو را برقرار کردم. [12] 2. امام محمدباقر (ع) در تفسیر آیات «که آن یکى از بزرگ ترین آیات خداست. بشر را هشدار دهنده است»، [13] می فرماید: «منظور، حضرت فاطمه (س) است». [14] 3. با استناد به روایات، وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آن حضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است. [15] مانند این روایت: مردی نصرانی به خدمت امام موسی کاظم(ع) شرف یاب شد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آن را در شبى پر برکت نازل کردیم ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛ [16] امام (ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است. [17] ب. مقام و شخصیّت فاطمه زهرا(س) در این جا، در بارۀ مقام و شخصیّت آن حضرت به ذکر مواردی بسنده می شود: یک. مقام حضرت صدیقه کبری (س) آن چنان والا است که رضایت و خشم حضرتش معیار رضایت و خشم پیامبر گرامی اسلام و رضایت و خشم کبریایی قرار گرفته است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «فاطمه(س)، پارۀ تن من است، هر کس او را مسرور گرداند مرا مسرور کرده است و هر کس مرا مسرور گرداند خدا را مسرور کرده است و هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده است و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیت کرده است، و فاطمه(س)، عزیزترین مردم در نزد من است». [18] «مریم سرور زنان زمانه خویش بود، امّا دخترم فاطمه(س)، سرور همۀ زنان جهان، از آغاز و پایان آن است». [19] آری، مقام و منزلت زهرای مرضیّه(س)، نه تنها بسی والاتر از مقام آسیه و مریم است که اوج افتخار آنان، توفیق خدمت گزاری آستان حضرت خدیجه کبری(س) به هنگام وضع حمل فاطمه زهرا(س) است. دو. از ابعاد کرامتی حضرت زهرا(س) می توان به پارسایی و قناعت به ثروتی اندک و امکاناتی ناچیز، در عین امکان بهره مندی از بالاترین امکانات را اشاره کرد؛ چرا که او دختر پیامبر اسلام(ص) است و آن حضرت مزرعه با ارزشی همچون «فدک» را به ایشان بخشیدند [20] که در آمد خوبی داشت. همچنین حضرت علی (ع) از محل کار و تلاش خود در آمد قابل توجّهی داشتند و حضرت می توانستند زندگی مرفّهی برای خود و همسر و فرزندان خود فراهم آورند، امّا همۀ در آمد خود را صرف نیازمندان می کردند و خود به یک زندگی بسیار سخت و پر مشقّت اکتفا می نمودند. سه. یکی دیگر از ابعاد شخصیّت اجتماعی فاطمه زهرا(س)، انفاق و ایثار اوست. داستان بخشیدن غذا و طعام خود در عین نیازمندی به مسکین و یتیم و اسیر در مدت سه شب پی در پی، در سورۀ دهر (انسان) آمده است. چهار. یکی دیگر از ابعاد کرامتی حضرت زهرا (س) عبادات آن حضرت است. عبادت فاطمه از لحاظ کمیّت، تا بدان حد گسترده است که در لحظه لحظه زندگی او حضور و ظهور دارد. رفتار او، گفتار او، نگاه او، تلاش او، نفس کشیدن او در هر لحظه شب و روز، عبادت بود. امام حسن مجتبی (ع) در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه(س) را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت، و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظهاى از رکوع و سجود دست برنمى داشت». [21] پنج. یکی از افتخارات شیعه «صحیفه فاطمیّه» است. شیعه معتقد است این کتاب شریف الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیّه است. [22] شش. جلوه هایی بسیار زیبا و دیدنی از رفتار و گفتار فاطمه زهرا(س) در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است که می باید سرمشق دختران و زنان ما در زندگی قرار گیرد. روزی پیامبر اکرم(ص) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند: چه روش و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟ حضرت زهرا(س) به واسطۀ سلمان - که خود را عاجز از جواب این سؤال می دانست و به همین دلیل به خانه حضرت زهرا(س)، خود را رسانیده بود- فرمودند: «برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند». [23] هفت. در پایان به یکی از ضروری ترین عرصه هایی که در آن بایستی به فاطمه زهرا (س) اقتدا نمود، اشاره ای داشته باشیم و آن عرصۀ دفاع از حریم امامت و ولایت می باشد؛ چرا که او در دورۀ کوتاه زندگانی خویش پس از هجران رسول خدا(ص) زیباترین جلوه پاسداری از حریم ولایت را به تصویر کشانید. [24] فاطمه(س) مردم زمانه خویش را خوب می شناخت و می دانست آنان لیاقت عبرت پذیری از سخنان او و جسارت قیام به همراه او را ندارند، امّا می خواست برای آیندگان، ضلالت را رسوا، حقیقت را برملا و حجت را تمام نماید، چنان که فرمود: «من با کمال دقّت و معرفت شما را از گمراهی، خذلان و تیرگى که ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، ولی می دانم که خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. یاری نکردن وجودتان را فرا گرفته و ابر بی وفایی بر قلوبتان سایه گسترده. چه کنم که دلم خون است و بازداشتن زبان شکایت از طاقت بیرون. می گویم برای اتمام حجت بر مردمان...». [25] فاطمه(س)، در قیام پر حماسه فرهنگی اش، لحظه ای از افشاگری و روشن گری های هدایت بخش خویش دست برنداشت تا به همۀ مسلمانان طول تاریخ بفهماند که سکوت در مقابل مهاجمان فرهنگی پذیرفتنی نیست. حضرت زهرا (س) در مقابل بدعت و تحریف اسلام، آرام ننشست،که برخاست، جوشید و خروشید، افشاگری نمود و روشنگری کرد؛ چرا که با الهام الاهی و تحدیث جبرئیل از آینده خبر داشت و می دانست این روشنگری ها، عاقبت دل های لایقی خواهد یافت و نقش بی نظیری را در به ثمر رسانی امامت و محقق سازی هدف خلقت ایفا خواهد نمود. [26] برای اطلاع بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید: 1. جامی از زلال کوثر، مصباح یزدی، محمد تقی. 2. فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، قزوینی، سید محمد کاظم. 3. حماسه کوثریه، شرح مبارزات یگانه دخت پیامبر گرامی اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س)، زجاجی کاشانی، مجید.
[/HR] [1] . برای تنزیل به حسب موارد معانی مختلفی شده است؛ مانند این که، تنزیل همان ظهور ابتدایى الفاظ قرآن است؛ یعنی معنایی که با دیدن یا شنیدن لفظ، بى درنگ به ذهن راه مىیابد. در تعدادى از روایات مراد از تنزیل، همین معناست. ر.ک: محمد کاظم شاکر، روشهاى تأویل قرآن، ص 73 – 76، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اوّل، 1376ش.
[2] . تفسیر، به معنای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار است. در تفسیر نباید به مدارک و دلایل ظنى و غیر قابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلى تکیه کرد که عقلاً و یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است. ر.ک: خوئى، سید ابو القاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص 397، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى، قم، بی تا؛ جلالیان، حبیب الله، تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 19 – 23، نشر اسوه، تهران، چاپ چهارم، 1378ش.
[3] . تأویل، در اصل به معنای ترجیح است و در اصطلاح، عبارتست از برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش به معنای محتمل، در صورتی که آن معنا موافق قرآن و روایات باشد. ر.ک: تاریخ تفسیر قرآن کریم، ص 24 – 30.
[4] . تطبیق، در اصطلاح به معناى حمل آیه بر مصداق آن مىباشد؛ و آنجا که در محدوده دلالت لفظى به کار رود، به معناى تفسیر است؛ و آنجا که مصداق، قابل انطباق بر مدلول لفظى نباشد، به معناى تأویل خواهد بود. توضیح آن که، اگر موارد تطبیق، از مصادیق اطلاقات و جزئیّات آن دسته مفاهیمى باشد که از دلالت لفظى آیه استفاده مىشود، این، در چهارچوب تفسیر آیه قرار خواهد گرفت، زیرا که دارای ویژگی تفسیر است، امّا در مواردى که بیان مصداق و تطبیق آن، دارای این ویژگى نبوده و مدلول دلالت لفظى نباشد، از حدود «تفسیر» خارج بوده، از موارد «تأویل» محسوب مى شود؛ چنان که بیان مصادیق براى بسیارى از آیههاى قرآن در روایات ائمّه (ع)، از قبیل «تأویل» بوده، و مربوط به حقایق عینى آیات است. ر.ک: عمید زنجانى، عباسعلى، مبانى و روشهاى تفسیر قرآن، ص 126 و 127، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1373ش.
[5] . منبعی جهت مطالعه بیشتر: شیرازی، سید صادق، فاطمة الزهرا فی القرآن.
[6] . آل عمران، 61.
[7] . بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 630 - 632، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 223 – 225، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان سعودى، چاپ سوم، 1419ق.
[8] . احزاب، 33.
[9] . البرهان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 443 و 445؛ طوسى، محمد بن حسن، التبیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: تهرانى، آغابزرگ، تحقیق: عاملى، احمد قصیر، ج 8، 339، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بی تا؛ طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن، ج 22، ص 5، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[10] . برای آگاهی بیشتر دربارۀ آیات ذکر شده این نمایه ها را مطالعه کنید: «اختصاص اهل بیت به اصحاب کسا»، سؤال 18439 (سایت: 18013).
[11] . رحمن، 19: «روان کرد دو دریا را که بهم برسند».
[12] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 1، ص 65، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362ش. البته، این حدیث به سند دیگری نیز نقل شده است؛ ر.ک: حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق و مصحح: محمودى، محمدباقر، ج 2، ص 284، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411ق.
[13] . مدّثر، 35 و 36: «إِنَّها لَإِحْدَى الْکُبَرِ، نَذیراً لِلْبَشَر».
[14] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 396، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 24، ص 331، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[15] . ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش: حیدری، محمدباقر، ص 17 – 19، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، قم، چاپ دوم، 1381ش؛ حسن زاده آملى، حسن، انسان و قرآن، ص 217 – 256، نشر قیام، قم، چاپ دوم، 1381ش.
[16] . دخان، 1 – 4.
[17] . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق؛ استرآبادى، على، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، ص 555، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، چاپ اول، 1409ق؛ بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 9، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416 ق.
[18] . شیخ طوسى، محمد بن حسن، الأمالی، ص 24، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[19] . بحارالانوار، ج 43، ص 24.
[20] . الکافی، ج 2، ص 714: «بَابُ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالِ وَ تَفْسِیرِ الْخُمُسِ وَ حُدُودِهِ وَ مَا یَجِبُ فِیهِ».
[21] . شیخ حرّ عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 113، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[22] از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی، صحیفه نور، ج 21، ص 171: ما مفتخریم که ادعیة حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» می خوانند از ائمه معصومین ما است. ما به «مناجات شعبانیة» امامان و «دعای عرفات» حسین بن علی ـ علیهما السلام ـ و «صحیفه سجادیه» این زبور آل محمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.
[23] . بحارالانوار، ج 43، ص 54.
[24] جامی از زلال کوثر، ص 145.
[25] . طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 121، نشر بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 104، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
[26] . جامی از زلال کوثر، ص 149.
[h=1]سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا[/h]
اولین روز از ماه حج و قربانی مصادف با سالروز پیوند آسمانی و ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است. آیاتی در قرآن وجود دارد که بر این اتفاق بزرگ تاریخ اسلام دلالت می کنند.
[h=2]سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)[/h][h=3] مناسبت های ماه ذی الحجه[/h]اولین روز از ماه ذی الحجه که دارای دو عید مبارک قربان و غدیر نیز است سالروز ازدواج زیباترین پیوند آسمانی در جهان اسلام می باشد که نمونه تکرار نشدنی در تاریخ می باشد.در این روز فرخنده، حضرت علی (ع) با برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا، عمری به گستردگی آفتاب دارد، همچنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه ماندگار شد.
خواستگاری حضرت علی از فاطمه و روز ازدواج علی و فاطمه
نخستین روز از آخرین ماه قمری، سالروز ازدواج فرخنده حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است و روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمی داده اند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند. ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه (س) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم (ص) بر آن مباهات می کردند. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.
فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر اکرم (ص) و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد و به عالی ترین کمالات انسانی آراسته بود.
پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر(ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر(ص) یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج حضرت زهرا (س) منتظر وحی الهی است.
هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. حضرت علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید:کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد:«در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». حضرت علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر (ص) مانع گفتن خواسته اش می شد. پیامبر(ص) که خود حضرت علی (ع) را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود:«می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».
حضرت علی (ع) با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد:«پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده حضرت فاطمه (س) گذاشت.
پس از انجام خواستگاری و مراسم عقد وقت آن رسید که حضرت علی علیه السلام برای همسر گرامی خود اثاثی تهیه کند و زندگی مشترک خود را با دختر پیامبر(ص) آغاز کند. در آن زمان تمام دارایی حضرت علی علیه السلام منحصر به شمشیر و زرهی بود که می توانست به وسیله آن ها در راه خدا جهاد کند و شتری نیز داشت که با آن در باغستان های مدینه کار می کرد و خود را از میهمانی انصار بی نیاز می ساخت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پذیرفت که حضرت علی علیه السلام زره خود را بفروشد و به عنوان جزئی از مهریه فاطمه سلام الله علیها در اختیار پیامبر بگذارد.
زره به چهارصد درهم به فروش رفت. پیامبر قدری از آن را در اختیار بلال گذاشت تا برای حضرت زهرا(س) عطر بخرد و باقیمانده را به عمار یاسر و گروهی از یاران خود داد تا برای فاطمه (س) و علی (ع) لوازم منزل تهیه کنند. از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد.
مهریه حضرت زهرا (س) الگویی برای پیوندهای امروزی
پیامبر گرامی اسلام (ص) ازدواج دخترش را به ساده ترین و راحت ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه 500 درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.
[h=2]سوره هایی که بر ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) دلالت دارد، کدام است؟[/h]در قرآن آیه ای وجود ندارد که به صورت مستقیم به ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) اشاره کرده باشد. ولی آیاتی وجود دارد که به گونه ای مرتبط و مناسب با این رویداد است.
آیه انتهایی سوره «کوثر»، دشمن پیامبر(ص) را مقطوع النسل می داند و عنوان می کند که خدا به پیامبر اکرم(ص) خیر کثیر عطا کرده است و می دانیم که با ازدواج امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) بود که نسل حضرت پیامبر(ص) ادامه پیدا کرده و گسترش می یابد.
آیه ای از سوره «رحمن»:در این سوره چنین آمده:«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ... یخَرُجُ مِنهْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَان»؛ دو دریا را روان کرد تا با یکدیگر تماس پیدا کردند... از آن دو مروارید و مرجان بیرون می آید. در تفسیر این دو آیه، در روایات آمده که منظور از دو دریا حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و منظور از مروارید، امام حسن(ع) و مرجان، امام حسین(ع) است.
[h=2]درس هایی که از ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) باید گرفت[/h]از ماجرای ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهماالسلام نکات بسیار جالبی را می آموزیم که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد، و دوم آنکه ساده زیستی در تمام شئون زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ذهن های کوتاه مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها می افتد و هر روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگین تر می شود، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی را می گیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی می کشاند و بر فساد و نابسامانی های روانی و مشکلات اخلاقی می افزاید.
در جریان ازدواج آن دو بزرگوار که به فرموده حضرت رسول(ص) خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد نکات بسیار مهم آموزشی و الگویی وجود دارد که از آن جمله می توان به کفو و همتا بودن، خواستگاری بدون واسطه، قناعت، دوری از اشرافی گری و تجملات، سخت نگرفتن بر همدیگر، ملاک قراردادن معیارها و خصوصیات معنوی و دینی و اخلاقی، مهریه پایین، بنا کردن زندگی بر پایه محبت و عشق واقعی از روی شناخت، حجب و حیا و... اشاره کرد. به این خاطر است که یک پیوند با این ویژگی ها پیوند آسمانی لقب می گیرد که رضایت خدا و رسول خدا (ص) در آن وجود دارد.
«یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة»، معنای این فراز از زیارت حضرت فاطمه(س) چیست و آیا امتحان انسانها قبل از آفریدهشدنشان ممکن است؟
پرسش
اینکه در زیارتنامه حضرت زهرا(س) میگوییم «یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة»، منظور چیست؟
پاسخ :
در فرازی از زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا(س) در بقیع آمده است، هنگامی که بر سر مزار آنحضرت قرار گرفتی اینگونه خطاب کن: «السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی[1] خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ بِهِ صَابِرَة»؛[2] ای امتحان شده! آن کسی که تو را آفرید، تو را امتحان کرد قبل از اینکه تو را بیافریند. پس تو را در مقابل آنچه که به آن امتحان کرد، صبور یافت.
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
[/HR] [1]. در برخی منابع دیگر اینطور آمده: «امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ»؛ طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، تحقیق، خرسان، محمد بن الحسن، ج 6، ص 10، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار، تحقیق، ابطحی، محمد باقر، ص 178، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 8، ص 511، قم، اسماعیلیان، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاحکام، تحقیق، رجایی، مهدی، ج 9، ص 25، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1406ق.
[5]. «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»؛ اعراف، 172.
[6]. یس، 60-61.
آیا سند تاریخی یا حدیثی وجود دارد که نشان دهد «ریحانه» از القاب حضرت فاطمه زهرا(س) بوده است؟
پاسخ
گرچه در منابع قابل استنادی که به ذکر نامها و القاب حضرتشان پرداختهاند، چنین نامی مشاهده نمیشود، اما روایات و گزارشهایی وجود دارد که در آنها «ریحانه» نه به عنوان یک نام و لقب، بلکه به عنوان یک ویژگی مثبت در مورد حضرت زهرا(س) مورد استفاده قرار گرفته است:
الف. رسول خدا(ص) را بشارت دادند که خداوند به شما دخترى هدیه فرمود، آنحضرت در چهره یاران نگریست و آنان را ناخشنود یافت، فرمود: «شما را چه میشود؟ شاخه ریحانى است که میبویمش و روزیش به عهده خداوند عزّ و جلّ است».[1]
ب. امام علی(ع) میفرماید: «منم دروازه شهر علم، و گنجینهدار دانش رسول خدا و وارث او، منم همسر بتول که گرامیترین زنان جهان است؛ فاطمه آن بانوى پرهیزگار، برگزیده، پاکسرشت، نیکوکار، هدایت شده و هدایتگر، دخترى که حبیب خدا (حضرت محمّد) او را دوست میداشت، و بهترین دختران و دودمان او، و ریحانه (گل خوشبوى) او بود».[2]
ج. در بخشی از زیارتنامه امام حسین(ع) میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الطَّیِّبُ الزَّکِیُّ الْحَبِیبُ الْمُقَرَّبُ وَ ابْنُ رَیْحَانَةِ رَسُولِ الله».[3] همانگونه که مشاهده میکنید، امام حسین(ع) اینگونه مخاطب قرار گرفته که «سلام بر تو ... ای پسر ریحانه پیامبر(ص)!»
در پایان سزاوار است بدانیم که بر اساس گزارشهای تاریخی، یکی از نامهای مادر امام جواد(ع) نیز «ریحانه» بوده است.[4]
[/HR] [1]. «وَ بُشِّرَ النَّبِیُّ بِابْنَةٍ فَنَظَرَ فی وُجُوهِ أَصْحابِهِ فَرَأَى الْکَراهَةَ فیهِم فَقالَ ما لَکُمْ رَیْحانَةٌ أَشَمُّها و رِزْقُها علَى الله عَزَّ وَ جَلّ»؛ صدوق، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 481، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. «أَنا بابُ مَدینَةِ الْعِلْمِ و خازِنُ عِلْمِ رَسولِ الله و وارِثُهُ و أَنا زَوْجُ الْبَتُولِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین فَاطِمَةَ التَّقِیَّة النَّقِیَّةِ الزَّکِیَّةِ الْمَبَرَّةِ الْمَهْدِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِ الله و خَیْرِ بَناتِهِ و سُلالَتِهِ و رَیْحانَةِ رَسُولِ الله»؛ صدوق، محمد بن على، معانی الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[3]. شهید اول، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة(ع)، ص 145، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1410ق.
[4]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 379، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
در مورد اینکه خطبه آعقد علی وفاطمه را چه کسی خواند، از روایات چنین برمیآید که خطبه آنها در عالم ملکوت و آسمانها توسط فرشتگان خوانده شد و سپس پیامبر گرامی اسلام(ص) در این دنیا که عالم تکلیف است، خطبهای نیز جاری کردند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خطبه ازدواج على و فاطمه را جبرئیل و میکائیل در آسمانها خواندند و در آن هنگام جبرئیل وکیل على و میکائیل وکیل فاطمه بود».[1]
در حدیث دیگری آمده: «خداوند به جبرئیل وحى نمود: نور را با نور تزویج کن! و پس ولىّ و صاحب اختیار خدا بود، و خطیب جبرئیل، و منادى میکائیل، داعى اسرافیل، و نثارکننده عزرائیل، و شهود عقد ملائکه آسمانها و زمینها. سپس به شجره طوبى وحى کرد تا جواهراتش را نثار ملائکه کند و او نیز چنین کرد و حوریان آنها را جمع میکردند و به آنها مباهات مینمودند».[2]
امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص)، على را صدا زده و گفت: بشارت باد تو را که خداوند تو را از غمى که درباره ازدواج داشتى، کفایت کرد».[3]
ابن شهر آشوب(متوفای 588ق) میگوید: در بعضى از کتابها آمده است که راحیل - از فرشتگان مقرّب الهى- خطبه عقد فاطمه را در آسمان هفتم خوانده است نه جبرئیل در آسمان چهارم، و در خطبه چنین گفته: «حمد خدایى را که ازلى است و قبل از هر موجودى وجود داشته، و باقى است بعد از آنکه همه موجودات فانى میشوند، حمد و سپاس میگوییم او را که ملائکه روحانى را آفرید و ما را از آنان قرار داد، و به ربوبیّت و مقام الهى او اذعان میکنیم، و او را به دلیل نعمتهایى که به ما عطا فرموده شکر میگوییم. سپاس میگزاریم به دلیل اینکه ما را از ارتکاب گناه نگاه داشته و عیبهاى ما را پوشانیده، و ما را در آسمانها جاى داده، و به ملکوت خویش نزدیک فرموده، و میل به شهوات را از ما پوشانده، و تمام همّت و شهوت ما را معطوف به تقدیس و تسبیح خود نموده است. همانا حمد و سپاس اختصاص به خدایى دارد که رحمتش را بسط داده، نعمتش را بیهیچ محدودیتى بخشش نموده، و بالاتر از آن است که الحاد مشرکین زمین و عناد و دشمنى ملحدین خدشهاى در جلال و عظمت کبریائیش ایجاد نماید،- و سپس گفت:- خداوندى که مالک همه کس و همه چیز است فاطمه(س) سرور زنان و دختر بهترین انبیا و سرور مرسلین و امام متقین را در نظر گرفته و او را به مردى از اهل رسول خدا و مصاحب او، که تصدیقکننده نبوّت او بوده و در این راه از هیچ کوششى دریغ نورزیده پیوند میدهد و آنها را به ازدواج یکدیگر درمیآورد».[4]
بین تزویج فاطمه در آسمان و تزویج او در زمین چهل روز بوده است، و رسول خدا(ص) او را در اول ذى حجه و به روایتى در ششم ذى حجه به ازدواج على(ع) درآورد.[5]
امام زین العابدین(ع) فرمود: پیامبر(ص) هنگام تزویج فاطمه(س) به على(ع) چنین خطبه خواند: «سپاس خدایى را که بهواسطه نعمتهایش ستایش میشود و بهواسطه قدرتش پرستش میگردد، به واسطه سلطنتش اطاعت میشود، و بهواسطه هیبت و عذابش ترسیده، و به عنایاتش رغبت و دلبستگى پیدا میشود، فرمانش در آسمان و زمین نافذ است. سپس خداوند عزّ و جلّ مرا فرموده که فاطمه را به ازدواج على در آورم و اینک او را به 400 مثقال نقره اگر على به این مقدار راضى باشد به ازدواج وى در میآورم»، سپس طبقى، نقل طلبید و فرمود بردارید، در این بین على(ع) وارد شد، پیامبر(ص) لبخندى به رویش زد، و فرمود: «یا على! میدانى که خداوند به من امر کرده که فاطمه را به 400 مثقال نقره اگر راضى باشد به عقد تو در آورم و من چنین کردم».[6]
[/HR] [1]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 3، ص 346، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
[2]. همان، ص 346 – 347.
[3]. همان، ص 347.
[4]. همان، ص 347 – 348.
[5]. همان، ص 349.
[6]. «مِنْ أَمَالِی السَّیِّدِ أَبِی طَالِبٍ الْهَرَوِیِّ عَنْ زَیْنِ الْعَابِدِینَ(ع) قَالَ خَطَبَ النَّبِیُّ(ص) حِینَ زَوَّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ(ع) فَقَالَ الْحَمْدُ للهِ الْمَحْمُودِ بِنِعْمَتِهِ الْمَعْبُودِ بِقُدْرَتِهِ الْمُطَاعِ بِسُلْطَانِهِ الْمَرْهُوبِ مِنْ عَذَابِهِ وَ سَطْوَتِهِ الْمَرْغُوبِ إِلَیْهِ فِیمَا عِنْدَهُ النَّافِذِ أَمْرُهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدْ زَوَّجْتُهُ عَلَى أَرْبَعِمِائَةِ مِثْقَالِ فِضَّةٍ إِنْ رَضِیَ بِذَلِکَ عَلِیٌّ ثُمَّ دَعَا بِطَبَقٍ مِنْ بُسْرٍ ثُمَّ قَالَ انْتَهِبُوا فَبَیْنَا نَنْتَهِبُ إِذْ دَخَلَ عَلِیٌّ فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ فِی وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ أَ عَلِمْتَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَکَ فَاطِمَةَ فَقَدْ زَوَّجْتُکَهَا عَلَى أَرْبَعِمِائَةِ مِثْقَالِ فِضَّةٍ إِنْ رَضِیتَ فَقَالَ عَلِیٌّ رَضِیتُ بِذَلِکَ عَنِ اللهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ فَقَالَ النَّبِیُّ جَمَعَ اللهُ شَمْلَکُمَا وَ أَسْعَدَ جَدَّکُمَا وَ بَارَکَ عَلَیْکُمَا وَ أَخْرَجَ مِنْکُمَا کَثِیراً طَیِّبا»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 207، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
بسمه الربّ
عرض سلام و ادب
استاد گرامی هیچیک از اقوال فوق امتیازی را برای صدیقه ی طاهره سلام الله علیها اثبات نمی کند چرا که می تواند در باره ی دیگران
نیز صادق باشد.
آیا تفسیر دیگری بر آن فراز از زیارت نامه ی حضرت(س) نیست؟
بسمه الربّ
عرض سلام و ادب
نوشته اصلی توسط صادق
عبارت «قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ» که ظرف زمان است، متعلق به فعل «خَلَقَکِ» نیست، بلکه متعلق به فعل «امتحنک» است؛ یعنی قبل از اینکه تو را بیافریند، تو را امتحان کرد. اما اینکه منظور از امتحان کردن قبل از آفرینش چیست، اقوال مختلفی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند که منظور، مقدّر کردن بلاهایی است که در دنیا با آن مواجه شده است؛ یعنی پیش از اینکه خدا او را بیافریند، آن بلاها را برای او رقم زده بود.[3] برخی امتحان را به معنای علم گرفتهاند؛ یعنی خدا قبل از آفریدنت میدانست که تو صابر بر بلاها هستی. احتمال دیگر این است که منظور، همان معنای ظاهری این عبارات باشد؛ یعنی خداوند قبل از اینکه حضرت زهرا(س) را بیافریند، در عالم ارواح او را آزمایش کرد.[4] مشابه با همان روشی که بر اساس صریح قرآن کریم، در همان عالم ذر از همه فرزندان آدم اقرار به ربوبیت خدا گرفته شد[5] و از آنان پیمان گرفته شد که تنها خدا را پرستیده و از عبادت شیطان سرباز زنند،[6] که در همین راستا میتوان حدس زد که شاید جریان عهد اولیه خدا با انسانها نیز نوعی امتحان ابتدایی بود، امتحانی که از ابتدا مشخص بود که برخی از اولیای الهی؛ مانند پیامبران و معصومین(ع) به عهد خود وفادار بوده و از آن خدا سربلند بیرون خواهند آمد.
استاد گرامی هیچیک از اقوال فوق امتیازی را برای صدیقه ی طاهره سلام الله علیها اثبات نمی کند چرا که می تواند در باره ی دیگران
نیز صادق باشد.
آیا تفسیر دیگری بر آن فراز از زیارت نامه ی حضرت(س) نیست؟
حبیبه
عضو صمیمی
*********************8
با سلام .
حق با سر کار عالی است ولی در کتاب شناخت عارفانه فاطمه زهرا این تحلیل مطرح شده :
این فراز از کلام امام باقر(ع) به دو نکته اسرارآمیز دربارة خلقت پیشین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره دارد که در دو محور باید طرح و تبیین شود:
نکته اول در سخن امام باقر این است که حضرت فاطمه زهرا(س) قبل از خلقت در نشئه دنیا در عوالم پیشین مورد آزمون بزرگ الهی قرار گرفت، حال باید دید که این آزمون چه بوده و در کدام موطن انجام شده است؟
در این باره ممکن است گزینه های متعدد قابل طرح باشد، ولی آنچه نگارنده به آن دست یافت در دو نکته اشاره می شود:
1. ممکن است مراد از این امتحان همان حقیقتی باشد که در دعای نورانی ندبه نسبت به اهلبیت(ع) اشاره گردیده که فرمود: « ... بعد ان شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدينّيه و زخرفها، فشرطوا لك ذلك، و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربّتهم و قدمت لهم الذكر العلي و الثناء الجلي»[1] در اين آموزه متعالي تصريح گرديده كه كه خداوند براساس علم پيشين خود ميدانسته است كه اهل بيت(ع) چگونه عمل ميكند و مظاهر دنيا آنان را گرفتار نميسازد و آنان در مصاف با هرگونه رخدادهاي دنيا سربلند بيرون ميآيند لذا پيشاپيش پذيرفته مقرب درگاه الهي شده وياد برتر وستايش آشكار براي آنها مقرر داشته شد. پس مراد از اين كه فاطمه زهرا(س) قبل از خلقت آزموده شد و در آن آزمون موفق گرديد ممكن است اين باشد كه در علم پيشين خداوند وفاي او به عهد و بندگي كاملاً مشخص بوده لذا در زيارت نامه او آن گونه نسبت به ايشان گفته شده است.
2. گزينه ديگر اينكه با توجه به فرايند خلقت فاطمه كه به تفصيل بيان شد و معلوم گرديد كه نور وجود فاطمه قبل از آفرينش عالم و آدم خلق شده بود، مفهوم آنچه در زيارتنامه او از امام باقر عليهالسلام نقل شده به آساني قابل درك خواهد بود، بدين بيان كه اين آزمون نه براساس علم پيشين الهي بلكه با رويكرد وجود پيشين فاطمه بايد تحليل شود، يعني گاهي ممكن است خداوند برخي از اولياء و بندگان برتر خود را عالم دنيا مورد امتحان قرار دهد تا از رهگذر آن به مقامات برتر بار يابد نظير آنچه نصيب حضرت ابراهيم خليل شد كه در قرآن فرمود: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمّهُنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»[2] در اين آيه تصريح شده كه جناب ابراهيم بعد از آزمونهاي متعدد به مقام برين امامت دست يافت. ولي براساس روايات گويا براي پيامبر و اهلبيت(ع) قبل از نشئه دنيا در عوالم پيشين براي نور وجود آنان امتحانهايي گذاشته شده است از اين رو در زيارتنامه ياد شد خطاب به حضرت فاطمه زهرا (س) تصريح گرديده كه خداوند قبل از خلقت تو را آزمود و در آن آزمون ترا موفق يافت. حال بايد ديد كه اين آزمون چه بوده است؟
گرچه در اين باره به طور دقيق و مشخص اظهار نظر كار دشوار است و به آساني نميتوان آزمون چه و چگونه بوده است، ولي برخي روايات به نكتههاي معنا داري اشاره گرديده كه كمك آنها گره از اين سرّ نيز گشوده خواهد شد، مثلاً امام هشتم ضمن حديث مبسوط نقل كرده رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان فرمود:«اول ما خلق الله عزوجل ارواحنا فانطقها بتوحيده و تمجيده، ثم خلق الملائكة، فلما شاهدوا ارواحنا نورا واحدا استعظمت امرنا، فسبحنا لتعلم الملائكة انا خلق مخلوق و انه منزّه عن صفاتنا، فسبحت الملائكة بستبحنا و نزّهته عن صفاتنا، فلما شاهدوا اعظم شأننا، هللنا لتعلم الملائكة ان لا اله الا الله و انا عبيد و لسنا بآلهة يجب ان نعبد معه او دونه، فقالوا لا اله الا الله. فلما شاهدوا كبر محلنا، كبرنا لتعلم الملائكة ان الله اكبر من ان ينال عظم المحل الا به، فلما شاهدوا ما جعله الله لنا من العزة و القوة، فقلنا: لاحول و لاقوة الا بالله لتعلم الملائكة انه لاحول و لاقوة الا بالله لتعلم الملائكة انه لاحول و لاقوة الا بالله، فلما شاهدوا ما انعم الله به علينا و اوجبه لنا من فرض الطاعة، قلنا: الحمدلله، لتعلم الملائكة ما يستحق الله تعالي ذكر علينا من الحمد علي نعمه. فقالت الملائكة الحمدلله فبنا اهتدوا الي معرفة توحيد الله و تسبيحه و تهليله و تحميد و تمجيده»[3] در اين روايت كه به دليل اهميت آن در مسئله به تفصيل بيان شد، تصريح گرديده كه فرشتگان الهي در عوامل پيشين وقتي عظمت، كبريايي، منزلت و جايگاه، عزت و قدرت و مانند آن را در نور وجود پيامبر و اهلبيت مشاهده نمودند از آن همه صفات متعالي شگفت زده شدند و در آنها گمان الوهيت و خدايي كردند و اين مسئله در واقع آزمون بزرگي بود كه نور وجود پيامبر و اهلبيت با آن مواجه شدند، ولي در اين آزمون سربلند برآمده و بندگي خود را در پيشگاه كبريايي خداوند اظهار و به توحيد، عظمت و قدرت بيمثال او اقرار نموده و به فرشتگان اعلام نمودند كه آنان جزء آفريدگان و بندگان خداوند هستند، و تمام اوصاف كمال و جلال كه در آنان است جلوهاي از كمالات بيكران وجود حقتعالي است، و براساس روايات در اين آزمون نور پنج تن از جمله فاطمه زهرا(س) حضور داشته است لذا در روايتي تصريح گرديده كه رسول خدا(ص) فرمود:
«انا و علي و فاطمه و الحسن و الحسين عليهم السلام، كنا في سرادق العرش نسبّح الله فسبحت الملائكة بتسبيحنا قبلي ان يخلق الله آدم بالفي عام»[4]
بنابراين ممكن است مراد از آزموني كه قبل از خلقت عالم و آدم براي فاطمه زهرا(س) در زيارتنامة او كه از امام باقر(ع) نقل شده، همان آزمون مهم توحيدي باشد كه در روايت ياد شده مطرح گرديده است كه در عوالم پيشين براي نور وجود پيامبر و اهلبيت(ع) رخ داده است، و آنان از آن آزمون سنگين سربلند بيرون آمدند.
گفتني است كه براساس بيان عرفاني عارف بزرگ معاصر امام خميني در حديث ياد شده به چهار ركن توحيد اشاره گرديده:
الف) ركن توحيد افعالي كه حمد و ستايش خداوند ناظر به آن است و در اين مقام همه ستايشها به خداوند ارجاع شده و از غير او نفي گرديده و گفته ميشود: «الحمدلله»
ب) ركن توحيد صفاتي كه بنده همه جمال و كمال و حسن و بها را از آن خداوند دانسته و به اولوهيت او زبان بگشايد و بگويد: «لاالهالاالله»
ج) ركن توحيد ذاتي كه همه هستي فاني در وجود حق تعالي تلقي شده تكبير او گفته شود كه: «الله اكبر»
د) ركن تسبيح كه مقام تنزيه حقتعالي از توحيد سهگانه قبل است و با اين ركن اركان پيشين تكميل ميگردد. و از اين كه در روايت ياد شده اولين درس توحيد نور وجود پيامبر و اهلبيت(ع) فرشتگان با تسبيح خداوند آغاز شده، معلوم ميگردد كه مقام تسبيح بر ساير مقامات توحيدي برتري دارد.[5] و طبق روايت ياد شده معلوم ميشود كه فرشتگان در پي مشاهده نور وجود پيامبر و اهلبيت او در چهار نوبت گمان خداي به آنان بردند، و در واقع آنها در چهار نوبت مورد آزمون توحيدي قرار گرفتند ولي در همه آن مراحل از آزمون الهي سربلند بيرون آمدند و اين بزرگترين آزمون بوده كه در نشئه پيشين براي آنان رخ داده است. وشايد به همين دليل است كه امام باقر(ع) به ما آموخت كه در زيارت حضرت فاطمه زهرا(س) به او عرض نمايم:«ياممتحنة امتحنك الله قبل ان يخلقك» گفتني است كه بر اساس روايت ياد شده بدست ميآيد كه آزمون فاطمه زهرا(س) به همراه پيامبر به ائمه(ع) در نشئه عقلي كه عالم فرشتگان است انجام گرفته است، چون در آن روايت تصريح شده كه فرشتگان وقتي آنان را در نشئه خود مشاهده كردند از عظمت و نورانيت آنان شگفت زده شدند و گمان الوهيت درباره آنها كردند، ولي آنان عبوديت خود را در برابر خالق و آفريدگار خويش براي فرشتگان اعلام نمودند و به توحيد ذاتي وصفاتي و افعال خداوند شهادت دادند. و با اين كار هم بندگي خود را اظهار نمودند وهم به فرشتگان درس توحيد دادند.
[/HR][1]. و اين اهلبيت(ع) برگزيده، بعد از آن بود كه با آنها شرط نمودي تا نسبت به امور دنياي ناچيز و مظاهر فريبنده آن زهد و پارسايي داشته باشند، و آنان اين شرط تو را پذيرفتند، ونيز آگاه به پذيرش اين شرط ووفاي آنان به آن بودي، از اين رو آنها پذيرفتي ومقرب درگاه خود نمودي، و از پيش براي آنها ياد برتر وستايش آشكار مقرر داشتي. سيد ابن طاووس، مصباح الزائر، ص446.
[2]. چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بياموزد، ولي آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. بقره، آيه 124.
[3]. نخستين موجودي را كه خداوند آفريد روح ما (پيامبر و اهل بيت) بود، آنگاه ارواحنا ما را به توحيد و ستايش خود گويا فرمود سپس فرشتگان را آفريد، وقتي آنها ارواح ما را به صورت يك نور و حقيقت مشاهده كردند، از عظمت ما شگفت زده و ما را بزرگ تصور نمودند، ما براي آموزش فرشتگان خداوند را تسبيح گفتيم و اظهار نموديم كه ما آفريده و مخلوق هستيم و خداوند از صفات ما منزّه است، آنگاه فرشتگان در پي تسبيح ما خداوند را تسبيح گفتند و او را از صفات ما تنزيهه كردند. وقتي كه شأن و منزلت بر اين ما را ديدند دوباره شگفت زده شدند، ولي ما براي تعليم آنان ذكر توحيد (لاالهالاالله) را گفتيم و به آنان فهمانديم كه ما بندگان خدايم و خداوندگاران نيستيم كه هم سطح خدا و يا در حد پائينتر از او پرسيديده شويم، آنگاه فرشتگان كلمه توحيد را گفتند، وقتي مقام و جايگاه ما را مشاهده نمودند، ما تكبير گفتيم تا به آنها بفهمانيم كه خدا از اين جايگاه برتر است و هرگونه كبريايي از آن اوست، وقتي عزت و قدرت خداوند براي ما قرار داده مشاهده كردند، ما اظهار نموديم كه هرگونه حول و قوه از آن خداوند قادر متعال است، وقتي نعمتهايي كه خداوند به ما عنايت فرموده و اطاعت ما را بر همگان واجب نموده فرشتگان فهميدند ما براي تعليم آنان خداوند را سپاس گفتيم. پس آنها بواسطه ما به معرفت توحيد بار يافتند و او را تسبيح و سپاس و ستايش نمودند. عيون اخبارالرضا، ج1، باب26، حديث22، ص262 ص263.
[4]. من و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام دوهزار سال پيش از خلقت آدم، در سراپرده عرش الهي پيوسته مشغول تسبيح خداوند بوديم و فرشتگان تسبيح الهي را از ما آموختند. بحارالانوار، ج26، باب8، حديث19، ص346.
[5]. ر،ك: مصباح الهداية الي الخلافة و الولاية، ص79 ص80.
باسمه العلیم
عرض سلام و ادب و تشکر از توضیحات حضرتعالی
استاد گرامی اگر متعلَق"خلقک"را جمله ی "قبل أن یخلقک"بدانیم معنای بهتر،رساتر و عمیق تری به دست نمی آید؟
با سلام .
سپاس از دقت نظر سر کار عالیه .
توضیح دهید تا همه استفاده نماییم
بخصوص که معارف فاطمی از جمله این آموزه نورانی مهجور است توضیحی در باره آن کمتر ذکر شده
باسمه الباطن
عرض سلام و ادب و تشکر از حضرتعالی
برای درک مقامات الهی و روحانی حضرت فاطمه سلام الله علیها باید به افق وجود شریف ایشان نزدیک شد بنابراین توضیح
آن مقامات و معارف کار ما نیست امّا شاید از جهت نظری یا ذوقی بتوان مطالبی بیان کرد که آن هم نیاز به تحقیق و پژوهش و بحث
بیشتری دارد؛ امّا اجمالا آنچه به نظر حقیر می رسد این است که اگر عبارت"خلقک قبل أن یخلقک"اشاره به خلقت نوری زهرای مرضیّه
سلام الله علیها داشته باشد آنوقت امتحان معنای دیگری می یابد، با لحاظ معنای امتحان الهی و نتیجه ی آن که توسعه ی وجودی ممتحَن است
و هر امتحانی نیز مناسب قابلیت و ظرفیت ممتحن،لذا شاید آن امتحان اشاره به سعه ی وجودی حضرت که حقیقت"نفس کلیّه ی الهیه"
یا حقیقت لیلة القدر است باشد.
صبر بر امتحان هم بیان قابلیت خاص حضرت(س) برای جمله ای این مقامات خواهد بود.
از سوی دیگر و طبق روایات نبوی (ص)حتی خلقت جسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها نیز خلقت ویژه ای است
چرا که ماده ی وجودی حضرت از مواد زمینی و دنیایی نبوده و بنابر روایت حاصل مائده ی بهشتی بوده است:"تفاحة الفردوس أو....."
در بسیاری از اشعار عاشورایی سخن از «بوی سیب» وجود دارد که منشا آن، روایاتی است که در این نوشتار، صرف نظر از بررسی سندی و محتوایی آنها، تنها به نقلشان میپردازیم:
1. ام سلمه همسر پیامبر(ص) میگوید: حضرتشان در حُجره من بودند، جبرئیل به حضورش رسید و آن دو در حجره گفتوگو میکردند که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در حجره را زدند. در را گشودم و آن دو همین که جبرئیل را کنار پدربزرگشان دیدند، پنداشتند که او دحیه کلبى است و دور تا دور او میگشتند. جبرئیل گفت: اى رسول خدا! میبینى این دو کودک چگونه رفتار میکنند؟ فرمود: آرى تو را با دحیه کلبى اشتباه گرفتند و دحیه کلبى به این دو کودک بسیار محبت میکند و هرگاه پیش ما میآید براى آنان هدیه میآورد.
جبرئیل دست خود را به گونهای در مقابل آسمان گرفت که گویا میخواهد چیزی را بگیرد. سپس سیب، به و انارى در دستش قرار گرفت و آنها را به حسن و حسین داد که هر دو خوشحال شده و با چهرهای درخشان پیش پیامبر(ص) دویدند. پیامبر؛ میوهها را گرفته و بوییدند و به آنان برگردانده و فرمودند: «با همین میوهها پیش مادرتان بروید و شاید بهتر باشد که نخست پیش پدرتان بروید» آنان به منزل رفته و چیزی از میوهها نخوردند تا پیامبر(ص) به منزلشان آمد و خطاب به امام علی(ع) فرمود: چرا چیزى از این میوهها نخوردید؟! سپس ماجرای جبرئیل را براى آنان نقل کردند.
به دنبال آن بود که پیامبر و اهل بیت از آن میوهها خوردند و به ام سلمه هم دادند. آن سیب، به و انار همچنان باقى بود و هر چه میخوردند چیزى از آن کاسته نمیشد؛ امام حسین(ع) فرموده است: «پس از رحلت پیامبر(ص) آن میوهها همچنان به حال خود باقى بود و تا هنگامى که مادرمان فاطمه(س) زنده بود چیزى از آن کاسته نشد و چون مادرمان شهید شد انار را از دست دادیم، ولى سیب و به باقى بود و چون پدرم امیر المؤمنین(ع) شهید شد، به از میان رفت و آن سیب باقى ماند و به همان حال در اختیار برادرم امام حسن(ع) بود. پس از آنکه ایشان مسموم شد و رحلت فرمود آن سیب پیش من بود، هنگامى که محاصره شدم و آب نداشتیم آنرا میبوییدم و شدت تشنگى من کاسته میشد و چون تشنگى من شدت پیدا کرد و یقین به نابودى کردم آنرا خوردم».
امام سجاد(ع) میفرماید: «این موضوع را یک ساعت پیش از کشته شدن پدرم از ایشان شنیدم و پس از شهادت آنحضرت بوى آن سیب از قتلگاه ایشان احساس میشد. و بوى آن سیب پس از امام حسین(ع) در مرقد آنحضرت باقى مانده است. من هرگاه مرقد پدرم را زیارت میکنم بوى آن سیب را استشمام میکنم و هر یک از شیعیان ما که به زیارت مرقد پدرم میرود، به هنگام سحر دقت کند، در صورتى که مخلص باشد آن بو را احساس خواهد کرد».[1]
2. امام صادق(ع) به نقل از پدرانش فرمود: پیامبر(ص) دخترش زهرا(س) را بسیار میبوسید، روزی عایشه خدمتشان عرض کرد: یا رسول الله من زیاد میبینم که دخترتان را میبوسید؟!
حضرتشان پاسخدادند: «آرى! همانطور است که مشاهده میکنى، هنگامى که مرا به آسمانها بردند جبرئیل مرا داخل بهشت برد، چون نزدیک درخت طوبى رسیدیم جبرئیل سیبى از آن درخت برگرفت و به من داد، در اثر خوردن آن سیب بود که نطفه دخترم به وجود آمد، پس از اینکه به زمین مراجعت کردم با خدیجه همبستر شدم، و بعد ازآن بود که او به فاطمه حامله شد، اکنون هرگاه میل بهشت داشته باشم فاطمه را میبوسم، و از وى بوى بهشت و شجره طوبى را استشمام میکنم».[2]
3. امام باقر(ع) از جابر بن عبد الله نقل میکند: به پیامبر خدا گفته شد: اى رسول خدا! چگونه است که این قدر فاطمه را میبوسى و او را در آغوش میگیرى و نزدیک خود مینشانى، و به او لطف و محبّتى روا میدارى، در حالیکه سایر دخترانت از آن [لطف و محبّت مخصوص] بیبهرهاند؟! رسول خدا(ص) فرمود: «جبرئیل سیبى از سیبهاى بهشت براى من آورد و آنرا خوردم، و از آن سیب نطفهاى در صلب من پدیدار گشت، و هنگامى که با خدیجه همبستر شدم وى به فاطمه حامله گردید، پس فاطمه بوى بهشت میدهد و من هرگاه او را میبویم بوى بهشت به مشامم میرسد».[3]
در ارتباط با بخش اخیر پرسش هم باید گفت که اگر به جای سیب میوهای دیگر به پیامبر اسلام(ص) داده میشد و حضرت فاطمه(س) بوی آن میوه را میداد، باز هم این سؤال پرسیده میشد که چرا این میوه انتخاب شد؟ از طرفی در روایات فوق نیز دلیلی برای انتخاب سیب اعلام نشده است.
[/HR] [1] . فتال نیشابورى، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج 1، ص 159 - 160، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، 1375ش.
[2] . قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمى، ج 1، ص 22، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
[3] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 183، قم، داوری، چاپ اول، 1966م.
با توجه به منابع حدیثی و تاریخی؛ ویژگیهاى معنوی و مادی منزل حضرت فاطمه(س) را میتوان در امور زیر خلاصه کرد:
1. اهدایى از سوی پیامبر خدا
پیامبر خدا(ص) از همان ابتداى ورود به مدینه در فکر احداث حجرهاى براى حضرت فاطمه(س) بود. بدین جهت زمانى که حجرههایى را در طرف شرق مسجد براى همسران خود احداث کرد، براى فاطمه (س) این حجره در نظر گرفته شده بود.
ام سلمه در روایتى که درباره عروسى حضرت فاطمه(س) است میگوید: «...آنگاه پیامبر خدا دختر خود، فاطمه و همچنین حضرت على را پیش خود خواند و دست على را در دست راست و دست فاطمه را در دست چپ گرفت و به سینه خود گذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد. آنگاه به على فرمود: على جان! خوب همسرى دارى و به فاطمه فرمود: اى فاطمه! تو هم خوب همسرى دارى. سپس از جاى برخاسته و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانهاى که از پیش براى آنها در نظر گرفته بود، وارد کرد. سپس هنگام خروج از خانه، در حالى که دستگیره در را گرفته بود، فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند».[1]
2. تنها منزلی که درش به مسجد بسته نشد
از دیگر ویژگیهاى خانه حضرت فاطمه(س) این بود که خدا به پیامبرش فرمان داد تا همه درهایى که به مسجد باز میشد، جز درِ این خانه را ببندند: «أَمَرَ بِسَدِّ الْابْوابِ إلّا باب علیّ»؛ این حدیث را بسیارى از مورّخان اهل سنت؛ مانند احمد بن حنبل،[2] طبرانى،[3] و حاکم نیشابورى[4] نقل کردهاند.
بدون شک در این کار عنایتى بود. شاید راز این عمل براى مسلمانان آشکار نگردید.
3. خانه رفیع و پر نور
این خانه از نورانیت و جلال و شکوه خاصى برخوردار و از خانههایى بود که قرآن مجید درباره آنها فرمود: «در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند».[5]
در روایتى که در ذیل آیه فوق آمده است، انس از بریده نقل میکند: هنگامى که پیامبر خدا(ص) این آیه را تلاوت میکرد، مردى از جاى برخاست و گفت: مقصود از این خانهها کدام خانهها است؟ پیامبر فرمود: «خانههاى پیامبران». ابوبکر در حالى که با دستخود به خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) اشاره میکرد گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه از جمله آن خانهها است؟ پیامبر فرمود: آرى. بلکه افضل از همه آنها است».[6]
4. محل نماز و عبادت پیامبر خدا
خانه فاطمه(س) استراحتگاه موقّت پیامبر(ص) هنگام دیدار از یگانه گهرش بوده، جاى جاى این خانه قدمگاه، محل نشستن، محل نماز و عبادت و سجدهگاه وجود مقدس نبى اکرم (ص) بود.[7]
5. محل رفت و آمد فرشتگان
امام باقر(ع) فرمود: «خانه حضرت على(ع) و فاطمه(س) بخشى از حُجره رسول خدا(ص) است و سقف خانه آنها، عرش پروردگار میباشد. محل فرود وحى و رفت و آمد فرشتگانى است که هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه، با آوردن پیام در حال آمد و شد هستند. آنجا خانهاى است که هرگز رفت و آمد فرشتگان در آن، پایانى ندارد. گروهى فرود میآیند و گروه دیگر بالا میروند. خدای تبارک و تعالی پرده را از آسمانها براى حضرت ابراهیم(ع) کنار زد و به نور دیدهاش قوّت بخشید، تا نگاهش به عرش افتاد. خداوند به دید چشم محمد، على، فاطمه، حسن و حسین قدرت بیشترى داد؛ و آنها عرش پروردگار را از خانههاى خود میدیدند و هرگز سقفى براى خانههایشان جز عرش پروردگار نمیدیدند».[8]
6. سادگی و دور از تجملات و زخارف دنیا
در این خانه هرگز از زخارف دنیا و تجملگرایى اثری یافت نمیشد، خانهاى بسیار ساده، نه فرش قابل ذکرى دارد و نه وسائل گرانقیمت. این خانواده نمیخواستند غیر از زندگى زاهدانه راه دیگرى را در پیش گیرند، بدین جهت آنچه داشتند وقف فقرا و تهیدستان میکردند و خود در نهایت سادهزیستى زندگى میکردند.[9]
[/HR] [1]. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، ص 351، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 43، ص 132، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1363ش.
[2]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 99، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[3]. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج 4، ص 186، قاهرة، دار الحرمین، بیتا.
[4]. نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: عطا، مصطفى عبد القادر، ج 3، ص 135، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[5]. نور، 36: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ».
[6]. ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: حرز الدین، عبد الرزاق محمد حسین، ص 199، قم، دلیل ما، چاپ اول، 1424ق؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 291، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.
[7]. ر.ک: ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص 58، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش.
[8]. بحار الأنوار، ج 25، ص 97.
[9]. ر.ک: حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، 112، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 2، ص 12، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق.
یک. پس از اینکه حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه در مقابل مردم با ابوبکر درباره ستمهای انجام شده محاجه کرد و او را محکوم نمود، ابوبکر با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آنحضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آنرا منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا(س) پس از این عوام فریبی و استفاده ابزاری از مردم ،به دلایل و انگیزههایی روی سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است. وی در این خطبه میفرماید من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما به دلایلی -که ذکر میشود- برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
1. برای اتمام حجت: «فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ،..»؛[1] پس حضرت فاطمه(س) رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم مسلمان که شتابان به سخن باطل [پذیرفتن باطل] روی آوردید؛ یعنی ای کسانی که در پذیرفتن باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر(ص) بودند و مجاهدتهای علی(ع) را دیده بودند، اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛[2] آیا در قرآن دقت و اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه(س) با استشهاد از آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و تدبّر نمیبینید و آنها را با موازین قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
2. بیتفاوتی اقشار مردم: «حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.
ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند. وقتی حکومت با دختر پیامبر(ص) با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزّت چنین کند که حتی قطعه زمینی را که توسط شخص پیامبر(ص) به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند، دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و سکوت اختیار میکنند: «وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت(ع) ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران مکه در کنار پیامبر(ص) بودند و همه با هم از مکه به مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
3. بیان سوز دل: سپس حضرت زهرا(س) در ادامه کلام خود میفرماید: اینرا به شما بگویم که اگر من این خطبه را برایتان خواندم و راجع به فدک و حقوق غصب شده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما امید داشته باشم تا به من و علی(ع) کمک بکنید. ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید: «أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، در حالی که شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ و لکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند. نفس انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است. حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «نَفْثَةُ الْغَیْظِ»؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگر چه حضرت فاطمه(س) معصوم است، اما بالاخره انسان است، همانطور که حضرت زهرا(س) گرسنه و تشنه میشود، وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از غم و اندوه سینهام دارد.
4. هشدار نسبت رها کردن تکیه گاه محکمی مانند علی(ع): «لَیْتَ شِعْرِی إِلَى أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیه گاهی تکیه کردهاند؟
مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی(ع) را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر(ص) اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند! ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیه گاه قوی و محکمی مانند حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را به عنوان تکیه گاه انتخاب کردند!: «وَ إِلَى أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛ و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «وَ عَلَى أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟ حضرت زهرا(ع) در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر(ص) است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛ یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی(ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر تقوا برتر از همه بوده است؛ چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند!
دو. اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛ برای این بود که حضرت زهرا(س) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند. در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می خواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است. از باب نمونه وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد. ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛[3] گفت: اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، و گفتار مرا رعایت نکردى.
حضرت موسی(ع) میداند که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه(س) میخواستند عظمت ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت(ع) وارد آمده است.
البته، گاه خطابهای به ظاهر عتاب آلود برای توبیخ نیست، بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛[4] گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى.
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛[5] گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!
در اینجا نیز حضرت علی(ع) به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح اسلام نمیتواند در برابر مخالفان قیام کند؛ لذا حضرت زهرا(س) با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین». سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت و درخشش سیماى مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود: اى فرزند أبو طالب، چرا مانند کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهاى؟ تو کسى بودى که شاهپرهاى بازها را درهم مىشکستى، چطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهاى؟! و... .
[/HR] [1]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 106، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[2]. محمد، 24.
[3]. طه، 94.
[4]. کهف، 6.
[5]. شعراء، 3.
ممنون از توضیحات عالیتون
نام فرشتهای که به حضرت زهرا کمک میکرد چیست؟
پاسخ
با جستوجویی که در منابع روایی داشتیم به غیر از جبرئیل نامی از فرشتگان دیگر که خدمت حضرت زهرا(س) میرسیدند ذکر نشده است. البته به صورت کلی در روایات آمده است که فرشتگانی در خدمت اهل بیت(ع) بودند، اما به طور مشخص نامی از آنها برده نشده است؛ مانند:
۱. «إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ قَدْ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ (ع) یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ ع یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (ع)»؛[1] فاطمه(س) پس از رحلت پیامبر(ص)، هفتاد و پنج روز در حزن و اندوه شدید زندگى کرد. در این مدت جبرئیل نزد او مىآمد به او تسلیت مىگفت و دلداریش میداد. از پدرش رسول خدا(ص) و جایگاهی که در آن قرار دارد خبر داده و از آنچه که پس از پیامبر در اهل بیت او اتفاق خواهد افتاد. على(ع) تمام آن اخبار را مىنوشت و بدین گونه مصحفى فراهم آمد و آن مصحف فاطمه است.
بر اساس این روایت، جبرئیل خدمت حضرت زهرا(س) میرسید و گزارشاتی از وقایع آینده به ایشان ارائه میداد.
۲. «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ (ص) دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ (ع) مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَل فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی غَمَّهَا وَ یُحَدِّثُهَا فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِکِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِی لِی فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِکَ فَجَعَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَکْتُبُ کُلَّ مَا سَمِع...»؛[2] هنگامی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، فاطمه(س) دچار حزن و اندوهی شد که جز خدا نمیداند. پس خداوند فرشتهای فرستاد تا او را تسلیت دهد و به او خبر برساند. حضرت زهرا این موضوع را به اطلاع علی(ع) رساند. علی(ع) به حضرت فاطمه(س) فرمود هرگاه چنین احساس کردی، به من اعلام کن و حضرت زهرا آن اخباری که توسط فرشته به وی اطلاع داده میشد را به امام علی اعلام میکرد و آنحضرت هر چه را در این باره از فاطمه میشنید، یادداشت میکرد.
۳. «... قَالَ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِیَ مُسْتَلْقِیَةٌ لِقَفَاهَا وَ الْحُسَیْنُ نَائِمٌ عَلَى صَدْرِهَا وَ قُدَّامَهَا الرَّحَى تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ قَالَ یَا عَلِیُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً سَیَّارَةً فِی الْأَرْضِ یَخْدُمُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛[3] على(ع) فرمود: بر فاطمه(س) وارد شدم و دیدم بر پشت، دراز کشیده است و حسین(ع) روى سینه او خوابیده و نزدش آسیاب دستى بدون هیچ گردانندهاى، مىگردد. پیامبر اکرم(ص) با خوشحالى تبسم کرد و فرمود: اى على! آیا نمىدانى که خدا در روى زمین فرشتگان سیّارى دارد که محمّد و خاندان محمّد را تا روز قیامت، خدمت مىکنند؟
چنانکه ملاحظه میشود نام این فرشتگان در روایت ذکر نشده است.
[/HR] [1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 24۱، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. همان، ص 24۰.
[3]. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 531، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف، قم، چاپ اول، 1409ق.
دلیلی وجود ندارد که حضرت زهرا(س) از زینتهای معمولی که جنبه اسراف نداشته، استفاده نکند، در برخی کتابهای روایی نقل شده که حضرت فاطمه(س) دارای انگشتری با جنس نقره بودند[1] و بر روی نگین آن ذکرهایی نوشته شده بود که بهطور گوناگون نقل شده است:
1. «اَمِنَ الْمُتَوکِّلُون»؛[2] آنان که توکل میکنند، در امانند.
2. «اللَّهُ وَلِیُّ عِصْمَتی»؛[3] خداوند نگهدار و ولی عصمت و پاکی من است.
3. «سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الْجِنَّ بِکَلِماتِهِ»؛[4] منزّه است خدایى كه با كلمات خود جنّ را مهار كرده است.
البته برخی تصاویری که از انگشتر حضرتشان در فضای مجازی منتشر شده است، قابل تأیید نیست.
[/HR] [1]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، محقق، مصحح، تهرانی، عباد الله، ناصح، علی احمد، ص 297، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 9، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. بحار الانوار، ج 43، ص 9.
[3]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال(مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد)، محقق: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج 11، قسم اول، فاطمة(س)، ص 65، قم، مؤسسة الإمام المهدى(عجّل الله تعالى فرجه الشريف)، چاپ اول، 1413ق.
[4]. همان.
برخی معتقدند که در صدر اسلام، خانهها به شیوه امروزی درب نداشت. پس چگونه معتقدید که درب خانه حضرت زهرا(س) به آتش کشیده شده و ایشان بین در و دیوار قرار گرفتند؟
ادعای درب نداشتن خانهها در آن هنگام، ادعای قابل قبولی نیست. صرف نظر از روایت آتشزدن خانه حضرت زهرا(س) – که در جایگاه خود مورد بررسی قرار گرفته - شواهد دیگری از روایات را - بویژه در منابع اولیه روایی اهل سنت – مییابیم که وجود درهای چوبی را در آن زمان اثبات میکند. بدین بیان که :
موضوع درب داشتن و یا نداشتن خانهها در زمان پیامبر(ص) اگر چه به صورت مستقل، بحثی بیاهمیت و کم ارزش است، اما به جهت موضوعات دیگری که مترتّب بر آن است، دارای اهمیت خواهد شد؛ به همین دلیل در این مختصر بدان خواهیم پرداخت.
برخی از مخالفان شیعه، اشکالاتی بر مسئله تاریخی هجوم خلیفه دوم و یارانش به خانه حضرت زهرا(س) و آتش زدن آن مطرح کردهاند.
یکی از اشکالات، آن است که در آن زمان خانهها درب نداشتند و از پرده به جای در استفاده میشد. بنابراین منزل علی(ع) دری نداشت تا آتش زده شده باشد و زهرا(س) بین در و دیوار قرار گیرد!
این مخالفان عموماً از ادله استبعادی استفاده میکنند، با این حال، برخی مخالفان، روایتی را شاهد آوردهاند که خانه حضرت علی(ع) در نداشت:
«نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ(ص) لَا سُقُوفَ لِبُیُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُور»؛[1] ما خانواده پیامبر(ص) در خانههای بىسقف و بی در و دیوار زندگى میکردیم.
در این زمینه باید گفت که در ادامه این روایت، وجود نوعی در اثبات شده و بخش اول روایت ناظر به آن است که در و دیوار منزلهای ما در حداقل میزان ممکن بود: «إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا وَ لَا وِطَاءَ لَنَا وَ لَا دِثَارَ عَلَیْنَا»؛ مگر از شاخههاى خرما و مانند آن! نه فرشى در زیر پا داشتیم و نه رو اندازى بر سر.
همچنین از آیات قرآن برمیآید که در زمانهای بسیار قبل و در زمان حضرت یوسف(ع) نیز برای خانهها، درب وجود داشت،[2] و از برخی نقلها به دست میآید که در زمان تولد پیامبر(ص) نیز منازل دارای در وجود داشت:
«فإذا أنا بآمنة قد غلقت الباب على نفسها لیس بها أثر النفاس و الولادة فدققت الباب فأجابت بصوت خفی. فقلت: عجّلی و افتحی الباب»؛ آمنه (مادر پیامبر) را دیدم که در حجره را به روى خود بسته و اثر وضع حمل و نفاس در وجود او پیدا نیست، وقتى که در را کوبیدم، آمنه با صداى آهستهاى جواب گفت، گفتم: با عجله درب را بازنماى.[3]
گفتنی است بر اساس منابع شیعه، جدا از روایت آتشزدن در خانه، روایات دیگری نیز وجود دارد که وجود درهای چوبی در آن زمان را ثابت میکند:
«سلمان میگوید: به خانه فاطمه(س) رفتم، در را کوبیدم و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامی که وارد شدم دیدم نشسته است».[4]
از طرف دیگر، پژوهشگران منصف اهل سنت نیز نمیتوانند ادعا کنند که خانههای آن زمان در نداشت؛ زیرا این ادعا هم با قرآن و هم با منابع اولیه مورد تأیید آنان سازگار نیست:
1. خداوند در قرآن میفرماید: « لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَریضِ حَرَجٌ وَ لا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ ... ْ أَوْ بُیُوتِ خالاتِکُمْ أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً ...».[5] تعبیر مورد نظر «ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ» است. این تعبیر نشان از وجود درب در آن زمان دارد؛ زیرا حتی اگر این تعبیر را در قرآن به معنای مجازی بگیریم[6] باز هم باید گفت که این مجاز زمانی معنا مییابد که مردم آن زمان، درب کلیددار را به عنوان یک موجودیت حقیقی بشناسند تا بتوانند «وجه شبه» را در تشبیه مجازی دریابند. در غیر این صورت، حتی بیان مجازی «درب کلید دار» معنایی نداشت!
2. روایات بسیاری از منابع اولیه اهل سنت وجود دارد که نشان از وجود درب در دوران پیامبر(ص) دارد:
1-2. «... أَتَیْنَا النَّبِیَّ(ص)، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ: یَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ. فَارْتَقَی بِنَا إِلَی عِلِّیَّةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ»؛[7] خدمت پیامبر(ص) رفتیم و از ایشان تقاضاd غذا کردیم، حضرتشان به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و درب را باز کرد.
در این حدیث منقول در مسند احمد بن حنبل- از قدیمیترین منابع روایی اهل سنت - با صراحت، سخن از کلیددار بودن درب اتاقی میرود که در درون منزل قرار دارد؛ پس بسیار طبیعی است که ورودی منازل هم درب محکمی – غیر از پرده - داشته باشد.
2-2. «قَالَ أَبُو حُمَیْدٍ إِنَّمَا أُمِرَ بِالأَسْقِیَةِ أَنْ تُوکَأَ لَیْلاً وَ بِالأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَیْلاً»[8].
ابو حمید میگوید: پیامبر به ما امر کرد که شبهنگام پوششی بر ظرفهای آب گذاشته و نیز دربها را قفل کنیم.
3-2. «عَائِشَةَ تَقُولُ: لَمَّا جاء قَتْلُ زَیْدِ بن حَارِثَةَ وَ جَعْفَرٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بن رَوَاحَةَ جَلَسَ النبی(ص) یُعْرَفُ فیه الْحُزْنُ و أنا أَطَّلِعُ من شَقِّ الْبَابِ»[9].
از عائشه نقل است: هنگامd که خبر شهادت زید بن حارثه، جعفر بن ابوطالب و عبدالله بن رواحه را آوردند؛ پیامبر(ص) بر زمین نشست و آثار حزن و اندوه در صورتش نمایان شد، و من از شکاف درب (شق الباب) او را مینگریستم.
4-2. « ... فسألته عن بیت عائشة، فقال: کان بابه مواجه الشام، فقلت: مصراعا کان أو مصراعین؟ قال: کان بابا واحدا، قلت: من أی شیء؟ قال عن عرعر او ساج»[10].
... وضعیت خانه عایشه را جویا شدم. گفت: درب خانهاش به سمت شام است. پرسیدم دربش یک لنگه بود یا دو لنگه؟ گفت: دربش یک لنگه بوده است.
پرسیدم دربش از چه چیزی ساخته شده بود؟ گفت: از چوب درخت عرعر[11] یا چوب درخت ساج!».
5-2. «...توضأت فی بیتی ثم خرجت فقلت: لأکوننّ الیوم مع رسول الله(ص) فجئت المسجد، فسألت عن النبی(ص) فقالوا: خرج و توجه هاهنا فخرجت فی أثره حتى جئت بئر أریس و بابها من جرید، فمکثت عند بابها».[12]
...در خانهام وضو گرفتم و گفتم امروز را با پیامبر(ص) خواهم گذراند. برای همراهی با پیامبر(ص)به مسجد رفتم، اما گفتند که حضرتشان از مسجد، خارج شده است. به دنبال ایشان راه افتادم تا اینکه به چاه أریس (بر اساس نقلها این چاه در آن زمان پله داشته و به شکل آب انبار بوده است) رسیدم که درب آن از جرید[13]بود و در کنار آن صبر کردم ... ».[14] این روایت نشان میدهد که برای برخی بناهای عمومی نیز دربهایی از چوب وجود داشته است.
از مجموعه این روایات که از منابع اولیه اهل سنت نقل شده، مشخص میشود که در مدینه آن زمان، هم منازل و هم بناهای عمومی دارای درب بودهاند و انکار آن سرپوشی بر واقعیت است.
[/HR] [1]. شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 373، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 172، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.
[2]. یوسف، 23: «وَ رَاوَدَتْهُ الَّتىِ هُوَ فىِ بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ ...»؛ « و آن [زنى] که یوسف در خانهاش بود، از یوسف با نرمى و مهربانى خواستار کامجویى شد، و [در فرصتى مناسب] همه درهاى کاخ را بست ...».
[3]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 113، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[4]. «قَالَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَمَضَیْتُ إِلَیْهَا فَطَرَقْتُ الْبَابَ وَ اسْتَأْذَنْتُ فَأَذِنَتْ لِی بِالدُّخُولِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هِیَ جَالِسَة»؛
طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 107، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 91، ص 226، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. نور، 61: « بر نابینا و لنگ و بیمار و خود شما گناهى نیست که [بدون هیچ اجازهاى از خانههایى که ذکر مىشود، غذا] بخورید: از خانههاى خودتان، یا خانههاى پدرانتان ... یا خانههاى خالههایتان، یا خانههایى که کلیدهایشان در اختیار شماست، یا خانههاى دوستانتان بر شما گناهى نیست که [با دیگر اعضاى خانواده خود] دستهجمعى یا جدا جدا غذا بخورید ...».
[6]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 346، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 441 – 442، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[7]. أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، إشراف، عبدالله بن عبد المحسن الترکی، ج 29، ص 117، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1421 هـ؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 122، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[8]. مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری، المسند الصحیح، المحقق، محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1593، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا؛ شعب الإیمان، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی (أبو بکر البیهقی)، حققه، عبد العلی عبد الحمید حامد، أشرف، مختار أحمد الندوی، ج 8، ص 177، مکتبة الرشد، الطبعة الأولى، 1423ه.
[9]. محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلى الله علیه وسلم وسننه وأیامه (صحیح البخاری)، المحقق، محمد زهیر بن ناصر الناصر، ج 2، ص 84، دار طوق النجاة، الطبعة الأولى، 1422هـ؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2، ص 487، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[10]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 10، ص 98، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق؛ عبد الملک بن حسین بن عبد الملک العصامی المکی، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، محقق: عادل أحمد عبد الموجود، علی محمد معوض، ج 1، ص 367، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولى، 1419 هـ.
[11]. عرعر نام درختی است؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، دارالقلم، ج 1، ص 556، بیروت، الدار الشامیة، دمشق، چاپ اول، 1412ق.
[12]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 6، ص 388، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ صحیح بخاری، ج 8، ص 5.
[13]. جرید: نام تنه درخت خرما است؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 3، ص 24، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[14]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 6، ص 388، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ صحیح بخاری، ج 8، ص 5.
قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
پاسخ
روایات زیادی از پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که از جنبههای گوناگون به توصیف قرآن کریم پرداختهاند. در اینجا برای نمونه به ذکر چند حدیث از پیامبر گرامی اسلام و حضرت فاطمه بسنده میشود.
توصیف قرآن از نگاه پیامبر اسلام(ص):
1. «نیکوترین سخن، کتاب خدا است و بهترین روش، روش محمّد(ص) است و بدترین امور [در دین]، بدعتها است».[1]
2. «برترى قرآن بر دیگر سخنان، همچون برترى خدا بر خلق خود است».[2]
3. «قرآن، ثروتى است که بدون آن توانگرى نباشد و با وجود آن فقرى نیست».[3]
4. «به قرآن رو آورید [و بدان چنگ زنید]؛ زیرا شفیعى است که شفاعتش پذیرفته است [درباره کسى که بدان عمل کند] و گزارش دهنده بدیها است که گفتهاش [درباره آنکس که بدان عمل نکرده] تصدیق شده است. هر کس آنرا فراروى خود قرار دهد، او را به سوى بهشت میکشانَد و هر کس [از آن پیش افتد] و آنرا پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ میکشاند. قرآن، راهنماى به سوى بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخى نیست. ظاهرى دارد و باطنى. ظاهرش، حکم و دستور است و باطنش، دانشى ژرف. عمیق است ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى. شگفتیهاى دریایش بیشمار است و دانایانش از آن، سیر نمیشوند. در قرآن، چراغهاى هدایت و پرتوگاههاى حکمت و راهنماى معرفت است براى آنکس که بشناسد صفات را (صفاتى که موجب مغفرت است یا صفت شناسایى و استنباط[4]) پس باید شخص تیزبین دقت نظر کند و دقت نظر را تا به درک صفت آن ادامه دهد. نجات بخشد آنکس را که به هلاکت افتاده، و رهایى بخشد آنرا که راه رهایى ندارد؛ زیرا اندیشیدن است که زندگانىِ دلِ بینا است، چنانچه آنکه جویاى روشنى در تاریکیها است به وسیله نور راه را پیماید، بر شما باد که نیکو برهید و کم انتظار برید».[5]
توصیف قرآن از نگاه حضرت فاطمه(س):
حضرت فاطمه(س) در بخشی از خطبه خود میفرماید: «خدا را با شما پیمانی است که از پیش گرفته، و یادگاری که بر جای مانده و آن، کتاب گویای خدا، قرآن است که با شما به راستی سخن میگوید [و هیچ باطل و خلاف حقیقت در آن نیست]؛ قرآنی که فروغش تابان [و فراگیر است] و شعاعش درخشان [و در عالم نورافشانی میکند]، دلیلهایش آشکار، حقایقش روشن، و آموزههایش نمایان است. پیروانش سعادتمندند و پیروی از آن، راهگشای روضه رحمت است، و گوش فرادادن به آن، مایه رهایی و رستگاری است. در پرتو هدایت آن، حجتهای روشن خداوند، و بایستهها و نبایستهها (واجبها و حرامها)، و دلیلهای آشکار و برهانهای کامل، و شایستگیهای فراخوانده شده و مباحهای بخشیده شده، احکام و قانونهای ثابت خداوند، به دست میآید».[6]
[/HR] [1]. شیخ طوسی، الامالی، ص 337، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
[2]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 40، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بیتا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 89، ص 19، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. جامع الأخبار، ص 40.
[4]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 12، ص 479، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 599، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 99، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
آیا صلوات مخصوص حضرت فاطمه(س) با عبارت «اللهمّ صلّ على فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک» داری سند است؟
پاسخ
درود و صلوات فرستادن بر پیامبر(ص)، فاطمه زهرا(ع) و ائمه اطهار(ع) آثار معنوی و مادّی فراوانی دارد؛[1] که هم در روایات و زیارتها و دعاها غالب مواقع وقتی نام آن بزرگواران آمده، صلوات و سلام و درود هم با عبارتهای گوناگون ذکر شده است.
درود و صلوات فرستادن بر حضرت زهرا(س) و پدر، همسر و فرزندان ایشان نیز به عبارتهای گوناگونی در دعاها و زیارتهایی که از معصومان(ع) نقل شده، آمده است؛ مانند: «الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا»،[2] «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».[3] و پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «...إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِهَا رَعِیلًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا»؛[4] خداى مهربان گروهى از ملائکه را مأمور نموده که فاطمه را از همه طرف محافظت کنند، این ملائکه که در زمان حیات فاطمه(س) و نزد قبر او و موقع رحلت وى با او میباشند صلوات فراوانى به حضرت فاطمه و پدر و شوهر و فرزندانش میفرستند.
پیامبر اکرم(ص) در فضیلت و ثواب درود بر حضرت زهرا(س) فرموده است: «ای فاطمه! هرکس بر تو درود و صلوات بفرستد خداوند او را میآمرزد و در هر جای بهشت که باشم وی را به من ملحق سازد».[5]
پس اصل صلوات و درود بر آن بزرگواران دارای آثار نیک است؛ از اینرو، صلوات به الفاظی مانند عبارت مطرح شده در پرسش که محتوای آن در برخی روایات آمده اشکال ندارد. و سیره علمای بزرگوار هم اینگونه بوده است که در کتابهای خود هنگام ذکر روایتی از آنحضرت یا در وصف آنحضرت با عبارت دعایی «اللهمّ صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها» نسبت به آنحضرت، پیامبر، امام علی و امام حسین و امام حسن(ع) ادای احترام میکردند.
اما بنابر تحقیق و جستوجو؛ در روایتی به چند مرتبه گفتن این صلوات –مانند صلوات بر پیامبر اسلام(ص) که برای آن مثلاً صد مرتبه ذکر شده- اشارهای نشده است، و تنها چیزی که در برخی کتابها نقل شده سفارش برخی علما بوده است که انجام آنها به قصد امید ثواب اشکال ندارد؛ مانند اینکه آقای موحد ابطحی اصفهانی در حاشیه خود بر کتاب «عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال(مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)» آورده است: برای توسل به حضرت زهرا(س) پانصد و سی مرتبه «اللهمّ صلّ على فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک» گفته شود.[6]
[/HR] [1]. ر.ک: «صلوات بر پیامبر و آل او هنگام شنیدن نام آن حضرت»،
[2]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج 2، ص 139، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383ق.
[3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 296، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، محقق و مصحح: رجائی، مهدی، مرعشی، ص 224، محمود، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ اول، 1408ق.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 58، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. معنای این صلوات چنین است: «خدایا! درود فرست بر فاطمه و پدر، شوهر و فرزندان فاطمه و ودیعهای که در درون خود به امانت گذاشته شده (حضرت محسن که در حادثه فشار درب خانه حضرت زهرا(ع) به شهادت رسید) به عدد آنچه علم تو بر آن احاطه دارد.
[5]. «یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتَ مِنَ الْجَنَّة»؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 472، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق؛
[6]. بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، محقق و مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج 11، ص 1146، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، قم، بیتا.
حضرت زهرا(س) وقتی از دنیا میرفت، حامله بوده یا نه؟ و آیا سبب وفاتش ماندن بین در و دیوار بوده است؟ میخواستم بدانم در باره این دو موضوع شیخ مفید و شیخ صدوق چه چیزی نوشتهاند؟
پاسخ :
بیشتر امامیه بر این مسئله اتفاق نظر دارند که حضرت فاطمه(س) پیش از شهادت حامله بوده و فرزندی به نام محسن در حادثه هجوم به خانه ایشان سقط شده است.
همچنین در برخی منابع اهل سنت نقلهایی در مورد شهادت حضرت محسن وجود دارد.[1]
اما راجع به عقیده شیخ مفید و شیخ صدوق در اینباره؛ اگر چه آنان در شرایطی نبودند که تمام عقایدشان را بتوانند به آسانی بر زبان آورند و بر این اساس، فقدان مطلبی در کتابهای این دو بزرگوار، دلیل بر عدم صحت آن نیست. با این حال، گاه به صورت اشاره به این موضوعات در کتب آنان اشاره شده است که آنرا نقل مینماییم:
شیخ مفید در باب بیان تعداد فرزندان امیر مؤمنان علی(ع) میگوید: «و فی الشیعة من یذکر أن فاطمة ص أسقطت بعد النبی ولدا ذکرا کان سماه رسول الله و هو حمل محسنا»؛ شیعه مىگوید: فاطمه زهرا پس از رحلت پدر بزرگوارش فرزند پسرى را سقط کرد که پیامبر خدا(ص) او را هنگام حاملگی محسن نامیده بود.[2]
شیخ صدوق(ره) در روایتی طولانی از رسول خدا(ص) درباره مصائبی که به فرزندان بزرگوارش میرسد خبر میدهد تا آنجا که میفرماید: «اما دخترم فاطمه ... و چون او را دیدم به یادم افتاد آنچه پس از من با وى میشود گویا میبینم خوارى به خانهاش راه یافته و حرمتش زیر پا رفته و حقش غصب شده و ارثش ممنوع شده و پهلویش شکسته و جنین او سقط شده و فریاد میزند یا محمداه و جواب نشنود و استغاثه کند و کسى به دادش نرسد».[3]
و در جای دیگر مینویسد: «قد سمعت بعض المشایخ یذکر أن هذا الکنز هو ولده المحسن و هو السقط الذی ألقته فاطمة لما ضغطت بین البابین»؛ از اساتید خود شنیدم که مىفرمود: منظور از گنج(که در روایتی اشاره به آن شده است)، فرزند آن بزرگوار محسن(ع) است که چون حضرت فاطمه(س) بین دو در فشرده شد، او را سقط نمود.[4]
[/HR] [1]. ر.ک: «حضرت محسن (ع) و چگونگی شهادت او»، سؤال 12047.
[2]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 355، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[3]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 113، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376ش.
[4]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 206، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
در فقه اسلامی حضرت زهرا(س) چه جایگاهی دارد؟
پاسخ
فقه اسلامی متصدی احکام عبادی است. یکی از این احکام، لزوم احترام به معصومان(ع) است که شامل دختر بزرگوار پیامبر اسلام(ص) نیز میشود. عباداتی نیز به حضرتشان منتسب شده است؛ لذا بررسی برخی از احکام فقهی مربوط به حضرت فاطمه زهرا(س) نشان میدهد که این احکام در شمار باسابقهترین احکام فقهی قرار داشتهاند؛ برای نمونه چند مورد بیان میشود:
الف. نماز حضرت زهرا(س) که در صدر اسلام شهرت داشت و اهل کوفه به این نام آنرا میشناختند: امام صادق(ع) فرمود: «هر کس چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعتى بعد از سوره حمد پنجاه مرتبه سوره قل هو اللَّه احد را بخواند، نماز حضرت فاطمه(س) را بجاى آورده، و آن نماز اوّابین است».[1] اوّابین به معناى توبه کنندگان متعبّد و مخلص است.
ب. زیارت حضرت زهرا(س) آنگونه که صاحب جواهر میگوید «از ضروریات مذهب بلکه از ضروریات دین به شمار میرود».[2]
ج. بزرگداشت نام فاطمه: احکام زیر اهمیت و جایگاه نام فاطمه(س) را آشکار میکند و تعظیم و احیای آنرا لازم میشمرد:
1. مستحب است فرزند دختر را فاطمه(س) نام گذاریم.[3]
2. به کسانی که فاطمه نام دارند، باید احترام گذاشت، امام صادق(ع) فرمود: «اگر دخترت را فاطمه نامیدی دشنامش مده، نفرینش مکن و او را مزن».[4]
3. کسى که وضو ندارد، و یا غسل واجب بر عهده دارد؛ مانند شخص جُنُب، بنابر احتیاط واجب نباید اسم مبارک حضرت زهرا(س) را مس نماید.[5]
4. گفتن تسبیح حضرت فاطمه(س) بعد از نماز با ثوابهای زیادی که در روایات بیان شده است.
5. بنابر احتیاط واجب دروغ بستن بر حضرت زهرا(س) روزه را باطل میکند.[6]
[/HR] [1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 564، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 88، ص 171، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش.
[2]. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 20، ص 85، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، 1404ق.
[3]. شیخ بهایی، ساوجی، نظام بن حسین، جامع عباسی و تکمیل آن، ص 693، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1429ق؛ فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج 2، ص 387، انتشارات امیر قلم، قم، چاپ یازدهم، بیتا؛ ر.ک: شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 21، ص 396، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 6، ص 49، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 1، ص 187 و 212، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.
[6]. همان، ص 900.
پرسش
در روایت آمده است که؛ «هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است»، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: «و ما ادراک ما لیلة القدر»، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟
پاسخ
عبارت «ما ادراک» لزوماً همه جا به معنای ندانستن نیست، بلکه در مواقعی بیانگر عظمت است؛ یکی از آن موارد، آیه شریفه «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ»[1] میباشد که براى بیان عظمت شب قدر است؛[2] اشاره به اهمیت و بزرگى و شرافت شب قدر است که چه اندازه اهمیت و شرافت دارد؛ همان شرافتى که قرآن بر سایر کتب آسمانى دارد، و دین اسلام بر سایر ادیان، و پیامبر اسلام(ص) بر سایر انبیاء، و مؤمن بر سایر طبقات دارد که قابل مقایسه نیست، همین نحو شب قدر بر سایر شبها دارد.[3]
با اینکه برخی از مفسران[4] و علمای ادبیات عرب،[5] مای موجود در «ما ادراک» را مای نافیه ندانستهاند، بلکه آنرا اسم استفهام میدانند (یعنی: «و تو چه میدانى شب قدر چیست؟»)؛ ولی به هر حال این تعبیر نشان میدهد که عظمت شب قدر به اندازهای است که حتى پیغمبر اکرم(ص) با آن علم وسیع و گستردهاش قبل از نزول این آیات به آن واقف نبود.[6] سپس براى پیامبر(ص) مقام شب قدر را بیان کرد و فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛[7] «شب قدر بهتر از هزار ماه است».
با استناد به روایات؛ وجود مقدّس فاطمه زهرا(س)، حقیقت و باطن لیلة القدر (شب قدر) است؛ و معرفت آنحضرت، همطراز درک شب قدر معرفی شده است:
از امام صادق(ع) درباره تفسیر «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» پرسیده شد، آنحضرت فرمود: «معناى کلمه "لیلة" فاطمه و معناى کلمه "قدر" یعنى خدا، پس کسى که فاطمه را آنطور که باید و شاید بشناسد لیلة القدر را درک نموده است».[8]
در روایتی دیگر چنین آمده است: مردی نصرانی خدمت امام کاظم(ع) آمد و تفسیر باطن این آیات را جویا شد: «حم، سوگند به این کتاب روشنگر، که ما آنرا در شبى پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم! در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مىگردد»؛[9] امام(ع) در پاسخ فرمودند: «حم»، محمّد(ص) و «کتاب مبین»، علی(ع) و «اللیلة»، فاطمه(س) است.[10]
درباره رابطه میان شب قدر و حضرت فاطمه(س) میتوان گفت:
دلیل نامگذاری حضرت زهرا(س) فاطمه در روایتی اینطور عنوان شده است: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛[11] «نام فاطمه را فاطمه نهادند برای اینکه آفریدگان بریده و جدا شدند از کُنه معرفتش»؛ یعنی حقیقت وجود فاطمه مانند شب قدر پنهان است و کُنه ذات فاطمه(س) قابل معرفت برای همه آفریدگان نیست. اما عدهای از خواص خلق که پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) هستند که میدانند لیلة القدر چیست و مقام فاطمه را هم درک میکنند.
بنابراین، این روایت به معنای آن نیست که هیچ انسانی نمیتواند مقام فاطمه(س) را بشناسد؛ بلکه انسان کامل میتواند مقام انسان کامل را بشناسد، پس پیامبر خدا(ص) به عنوان انسان کامل و برترین مخلوق خداوند مقام شامخ فاطمی را درک کرده است.
البته، اگر نخواهیم معرفت مقام حضرت فاطمه(س) را منحصر به پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) کنیم؛ میتوان گفت معرفت مقام مطهر فاطمه زهرا(س) دارای مراتبی است. عدهای از اولیای الهی بخشی از آنرا درک میکنند، اما معرفت و درک عمیقتر آن مخصوص پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) است و هر مقداری که مقام فاطمه زهرا(س) درک شود به همان مقدار لیلة القدر هم درک میشود.[12]
[/HR] [1]. قدر، 2.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 385، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 332، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 10، ص 514، بیروت، دار الفکر، 1420ق؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 283، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
[3]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 179، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش
[4]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 832، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 182، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ قاسمی، محمد جمال الدین، محاسن التأویل، ج 9، ص 516، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1418ق.
[5]. دعاس، حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 459، دمشق، دارالمنیر، دارالفارابى، چاپ اول، 1425ق؛ درویش، محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 10، ص 537، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق.
[6]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 183.
[7]. قدر، 3.
[8]. کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص 581، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق.
[9]. دخان، 1 – 4.
[10]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 547، دار الحدیث، قم، چاپ اول 1429ق.
[11]. تفسیر فرات الکوفی، ص 581.
[12]. از آنجایی که این احادیث دارای مضامین و حقایق بلند معرفتی است؛ برای آگاهی بیشتر از آن ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، هزار و یک کلمه، ج 2، ص 372 – 376، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش.
تفسیر سوره الکوثر چیست؟
پاسخ :
سوره «کوثر» سه آیه دارد و مشهور آن است که در مکه نازل شده است؛ علت نزولش تسلی خاطر به پیامبر اسلام(ص) در برابر کسانی است که آن حضرت را ابتر(بدون ذریه) میخواندند. مفسران برای کوثر تفسیرهای متعددی ارائه کردند که به نظر میرسد تفسیر کوثر به نسل و ذریه مناسبتر باشد؛ به دلیل آنکه در آیه سوم میگوید دشمنان تو ابترند. خداوند در مقابل کوثری که به پیامبر(ص) عنایت کرده، میفرماید در برابر شکرانه آن نماز بخوان و قربانی کن .
بدین توضیح :
سوره «کوثر» سه آیه دارد و مشهور این است که در مکه نازل شده،[1] ولى بعضى احتمال مدنى بودن آنرا دادهاند، این احتمال نیز داده شده است که این سوره دو بار نازل شده باشد، یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه، ولى روایاتى که در شأن نزول این سوره وارد شده، قول مشهور را تأیید مىکند.[2]
در شأن نزول این سوره میگویند؛ عاص بن وائل که از سران مشرکان بود، پیامبر اکرم(ص) را هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، و مدتى با حضرت گفتوگو نمود، گروهى از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامى که عاص بن وائل وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت مىکردى؟ گفت با این مرد «ابتر»! این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبد اللَّه پسر پیامبر(ص) از دنیا رفته بود، و عرب کسى را که پسر نداشت ابتر(بدون عقب) مىنامید؛[3] از اینرو قریش این نام را بعد از مرگ پسر پیامبر(ص) براى حضرت انتخاب کرده بود. اینجا بود که سوره کوثر نازل شد و پیامبر اکرم(ص) را به نعمتهاى بسیار و کوثر بشارت داد، و دشمنان او را ابتر خواند.[4]
روى سخن در تمام این سوره به سمت پیامبر اسلام(ص) است.[5]
یکى از اهداف مهم این سوره، تسلى خاطر مبارک رسول خدا(ص) در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبانهاى مکرر دشمنان است.
در این سوره، نخست مىفرماید: ما به تو کوثر عطا کردیم: «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ». «کوثر» وصف است که از ریشه «کثرت» به معناى خیر و برکت فراوان است.[6]
در اینکه منظور از «کوثر» در اینجا چیست؟ مفسران دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند.
در روایتى آمده است که وقتى این سوره نازل شد پیامبر اکرم(ص) بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟ گفت: نهرى است در بهشت، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبههایى از دُرّ و یاقوت است.[7]
از امام صادق(ع) نقل شده است: کوثر نهرى است در بهشت که خداوند آنرا به پیامبرش در عوض فرزندش (عبد اللَّه که در حیات او از دنیا رفت) به حضرت عطا کرد.[8]
بعضى نیز گفتهاند: منظور همان «حوض کوثر» است که تعلق به پیامبر(ص) دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت از آن سیراب مىشوند.[9]
عدهای آنرا به نبوت تفسیر کرده، بعضى به کثرت فرزندان و ذریه که همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهرا(س) به وجود آمدند، بعضى نیز آنرا به «شفاعت» تفسیر نموده اند و... .[10]
در مجموع بیش از 26 نظر در این باره نقل شده است.[11] به نظر میرسد بیشتر این تفسیرها بیان مصداقهاى روشنى از مفهوم وسیع و گسترده خیر کثیر باشد.[12]
به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» با در نظر گرفتن اینکه کلمه «ابتر» در ظاهر به معناى مقطوع النسل و بدون ذریه است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است،[13] چنین به دست مىآید که منظور از کوثر، تنها کثرت ذریهاى است که خداى تعالى به پیامبر اسلام(ص) ارزانى داشته، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، منتها کثرت نسل یکى از مصادیق خیر کثیر است. اگر منظور از کوثر مسئله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنى نبود، آوردن کلمه «انّ» در جمله «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» فایدهاى نداشت؛ زیرا کلمه «انّ» علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مىرساند؛ چرا که معنا ندارد خداوند بفرماید ما به تو حوض دادیم؛ چون که بدگوى تو مقطوع النسل است.
روایات فراوانی هم بیان میکند که سوره مورد بحث در پاسخ کسى نازل شده که رسول خدا(ص) را به مقطوع النسل بودن زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامى بود که قاسم و عبد اللَّه فرزندان رسول خدا(ص) از دنیا رفتند.[14]
«فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»؛ پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. از سیاق و ظاهر اینکه حرف «فاء» بر سر این جمله در آمده، استفاده مىشود که امر به نماز و قربانی کردن که متفرع بر جمله «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» شده، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا مىدهد؛ حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیر به تو دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و قربانی کردن شکرگزارى کن.
«إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». کلمه «شانئ» به معناى دشمن خشمگین،[15] و کلمه «أبتر» به معناى بدون دنباله است، و این کسى که چنین زخم زبانى را به رسول خدا(ص) زده بود عاص بن وائل بود.
[/HR] [1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 835، ناصر خسرو، تهران، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 369، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق.
[2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 368، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[3]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج ۶، ص ۴۴، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 836.
[5]. مانند سوره و الضحى و سوره ا لم نشرح.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 12، ص 54، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1371ش؛ تاج العروس، ج ۷، ص ۴۳۶.
[7]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 836، «قال ابن عباس لما نزلت إنا أعطیناک الکوثر صعد رسول الله ص المنبر فقرأها على الناس فلما نزل قالوا یا رسول الله ما هذا الذی أعطاک الله قال نهر فی الجنة أشد بیاضا من اللبن و أشد استقامة من القدح حافتاه قباب الدر و الیاقوت».
[8]. همان، «روی عن أبی عبد الله (ع) أنه قال نهر فی الجنة أعطاه الله نبیه (ص) عوضا من ابنه».
[9]. همان.
[10]. همان، ص 836.
[11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 370.
[12]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 371.
[13]. اصطلاح بلاغی است، برای رد اعتقاد طرف مقابل، یعنی این لقب(ابتر) را که به پیامبر دادهاید خود شما هستید.
[14]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 371.
[15]. تاج العروس، ج ۱، ص ۱۸۲.