یاس کبود ۩۞۩ بنت الحسین سلام الله علیها ۩۞۩
تبهای اولیه
با گونه هایم خنجرت الفت ندارد
سیلی بزن دستان تو غیرت ندارد
گفتند آن سر، روی نیزه مال باباست
مادر بگو این حرفها صحت ندارد
مادر بگو اینقدر بر بابا نتازند
چشمان سیلی خوردهام طاقت ندارد
از خون و خاکستر جدا کن کفترت را
بلعید آتش خیمهها را آه، مادر!
پاهای من دیگر چرا قدرت ندارد
[=Microsoft Sans Serif]
که دیده است که جوجه کبوتری توفان زده را تیر و کمان حواله کنند؟
آه، رقیه!
بال های سوخته را طاقت سنگ نیست. لب های تشنه ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته ات را آشنای تازیانه ها کردند.
خدایا! حجم این همه تاریکی را کدام خورشید، روشن می تواند کرد؟
فریاد جگرخراشت را در خشت خشت خرابه های شام مویه می کنم و
وسعت رنجت را با کوه ها در میان می گذارم.
غبار اندوهت را هیچ بارانی نمی توانده شست.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سه سالگی اش بر مدار عاشورا می چرخد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اتفاقی که طنین خنده های کودکانه اش را به غارت می برد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در عطش می ماند و می گدازد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]فرات از چشمانش مهاجرت می کند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]بی پناهی اش، در تمام بیابان ها تکثیر می شود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]این سه سالگی اوست که در ویرانه ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رقیه ندیری
کدام اندیشه پلید...؟
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
کدام اندیشه پلید، چشمهای کوچکت را گریهخیز ماتمها کرد؟
به کدام جرم، گامهای کودکیات را اینچنین آواره صحراها کردند؟
[=Microsoft Sans Serif]
این وقاحت ظالم، از روزنه کدام غار بیرون ریخت که شبهایت را بی
ستاره کرد و شانههایت را بیتکیهگاه؟
[=Microsoft Sans Serif]
دیوارهای ستمگر تاریخ، چشمهایت را تحمل نتوانستند و نفسهای معصومت
را به چوبها سپردند.
[=Microsoft Sans Serif]
زمین، همیشه اینگونه پنجرهها را به باد داده است.
[=Microsoft Sans Serif] معصومه داوودآبادی
بادرخشیدن حضرت رقیه (س) در سال 57 هجری قمری ، خانه امام حسین (ع) وام اسحق گرمای تازه ای یافت ، حضرت رقیه (س) در اوان کودکی مادر را از دست داد و دردامان عمه اش حضرت زینب (س) تربیت شد .
در سال 60 هجری قمری ، حضرت رقیه (س) به همراه کاروان راهی کربلا گردید . گویند در روز عاشورا ، هنگام وداع حضرت امام حسین (ع) با اهل بیت ، حضرت رقیه (س) خواب بود وپدر را ندید ، از این روبارها از عمه اش زینب (س) سراغ پدر را می گرفت .
پس از واقعه جانسوز عاشورا ، کاروان اسرا به همراه سرهای مطهر شهدا ابتدا به کوفه و سپس به شام حرکت کرد . پس از ورود اهل بیت امام حسین (ع) به شام ، آنها را درخرابه ای نزدیک کاخ یزید ملعون جای دادند .
سختی های بسیار خرابه شام حضرت رقیه (س) را به شدت آزرده بود و یکسره بهانه پدر را می گرفت . یزید ملعون دستور داد سر پدر را برای او ببرند . حضرت رقیه (س) سر پدر را به دامان گرفت و درد دلها با سر بریده پدر کرد و سرانجام جان به جان آفرین تسلیم نمود و در همانجا غریبانه به خاک سپرده شد .
به راستی تصور این مصیبت که کودکی تنها با 3 سال سن با غم بی مادری و فراق بابا وتحمل آن همه مصیبت جانگداز ، باز هم مورد آزار و اذیت قرار می گیرد قلب هر موجود با احساسی را به درد می آورد .
امروزه مرقد مطهر این نازدانه ابا عبدالله الحسین (ع) در شهر شام در سوریه به صورت بارگاهی عظیم وآبرومندی برای زیارت مشتاقان اهل بیت پیامبر (ص) درآمده است و همه روزه هزاران نفر عاشق به کوری چشم دشمنان ، آن عزیز را زیارت می کنند .
اللهم الرزقنا زیارتها فی الدنیا و شفاعتها فی الآخره
این بود، اجر رسالت؟!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]جز این بود که آمده بودید تا راهنمایشان باشید؟! جز این بود که نمیخواستید سر از گمراهیها در بیاورند؟! این بود اجر رسالت مردی که سالها با عرق جبین و اشک چشم، سنگها را از پیش پایشان برداشته بود تا زمین نخورند و زخمی نباشند؟!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سنگدلان، بار غمت را سبک نکردند
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تمام دردهایت یک طرف و از دست دادن زانوانی که رویشان به خواب میرفتی و نیایشهایت را میخواندی، طرف دیگر... . [=Microsoft Sans Serif]وقتی میان خون و آتش، صدای گریهات، دل سنگ را میلرزاند و پاهای
تاول زدهات، سختیها را گلایه میکرد، همه چشمها کور بودند و دلها سنگینتر
از آن بود که بار سنگین دلت را سبکتر کند... .
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صبر را از که آموخته بود؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی. اما تو چقدر
سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگیها! صبر را از چه کسی به ارث
برده بودی، نمیدانم! اما ایمان، همپای تو بزرگ شده بود.
[=Microsoft Sans Serif]همسن و سالهایت، سرگرم بازی بودند؛ اما تو انگار رسالتت
بود که انسان را سربلند کنی
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شهلا خدیوی
چقدر زود... !
[=Microsoft Sans Serif] گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد.
بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند؛ آن هم در میان خرابهای در یک شهر بزرگ که مردمانش یک روز تمام را بر آنان سنگ زدهاند و بر غم کاروان افزودهاند و اینک رفتهاند تا آسوده بخوابند؛
آسودگیشان را صدای گریه کودکی سه ساله برهم میزند. سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریهاش، خواب آسوده یک شهر را برهم میزند...
و چقدر زود صدایش خاموش شد!
[=Microsoft Sans Serif]
رقيه سلام الله عليهادخترخورشيد است...
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
رقيه (سلام الله عليها) از تبار نور و از جنس آبي آسمان است. رقيه (سلام الله عليها) جلوه ديگري از شكوه و عظمت حماسه عاشورا است. حضور اين كودك خردسال در متن نهضت سرخ حسيني بي هيچ شك و شبههاي اتفاقي ساده و ناچيز نبوده است،چنانكه هر يك از كساني كه در واقعه نينوا حضور داشتهاند، چون نيك بنگريم، حامل پيامي شگرف و شگفت بودهاند.
به گواه تاريخ نگاران و مقتل نويسان رحلت شهادتگونه رقيه (سلام الله عليها) اندكي پس از واقعه خونين كربلا در سال شصت و يكم هجريرخ داده است و در اين هنگام وي سه يا چهار ساله بوده است و نخستين نكته شگفت درباره حضرت رقيه (سلام الله عليها)، شايد همين باشد كه با چنين عمر كوتاهي، از مرزهاي تاريخ عبور كرد و به جاودانگي رسيد، آن گونه كه برادر شيرخوارش علي اصغر (عليهالسّلام) به چنين مرتبهاي نايل شد.
به عبارت ديگر يكي از جلوههاي رويداد بزرگ عاشورا تنوع سني شخصيتهاي آن ميباشد كه از پايينترين سن آغاز و به بالاترين سنين (حضرت حبيب بن مظاهر) ختم ميگردد.
نكته قابل تأمل ديگر در بررسي اين مهم آن استكه در پديد آوردن اين حماسه بي بديل و شكوهمند تنها يك جنسيت سهيم نبوده، بلكه دركنار اسامي مردان و پسران جانباز و ايثارگر اين واقعه، نام زنان و دختران نيز حضوري پررنگ و تابناك دارد.
مصائب و شدائدي را كه رقيه (سلام الله عليها) از كربلا تاكوفه و از كوفه تا شام متحمل ميشود، آنچنان تلخ و دهشتناك است كه وجدان هر انسانآزاده و صاحبدلي را ميآزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح ميسازد.
تحمل گرماي شديد كربلا همراه با تشنگي، حضور در صحنه شهادت خويشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهايشقاوت آلود بودن، آزار و شكنجه هاي جسمي و روحي فراوان، دلتنگي براي پدر در خرابه شام و ... نشانگر مصائب عظمايي است كه يك كودك خردسال با جسم و روح لطيف خود با آنمواجه شده است.
از ديگر سو همين قساوت سپاه يزيد است كه بر عظمت نهضت سترگ عاشورا مي افزايد، زيرا حضرت امام حسين(عليه السّلام) با شناخت و پيشبيني تمام اينمصائب و شدائد به قيام در راه احياء دين جد بزرگوار خويش قد علم فرمود و چنين دشواريهايي نتوانست هيچ گونه خللي بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمايش بزرگ الهي پديد آورد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در كتاب «عوالم العلوم» و بعضي كتب ديگر روايت شده است كه در ميان اسيران دختر كوچكي از امام حسين عليه السلام باقي مانده بود، و اسم او بنا بر قولي رقيّه، و از عمر شريفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسيار دوست مي داشت، و آن دخترك بعد از شهادت پدر شب و روز گريه مي كرد، كه از گريه ي او دل اهل بيت مجروح مي شد و دائماً از اهل بيت سؤال مي كرد كه پدر من كجا رفت؟ و چرا از من دوري نمود؟...(1)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]امام حسين عليه السلام دختري چهار ساله داشت، شبي با حالت پريشاني از خواب بيدار شد و گفت: پدرم حسين عليه السلام كجاست؟ اكنون او را ديدم!
[=Microsoft Sans Serif]زنان و كودكان از شنيدن اين سخن گريان شدند و شيون از ايشان برخاست.
[=Microsoft Sans Serif]يزيد از خواب بيدار شد و گفت: چه خبر است؟ جريان را به او خبر دادند.
[=Microsoft Sans Serif]آن لعين دستور داد سر پدر را براي او ببرند، سر را آوردند و در دامنش گذاشتند.
[=Microsoft Sans Serif]گفت: اين چيست؟ گفتند: سر پدر توست. آن كودك هراسان شد، ترسيد و فرياد بر آورد، بعد مريض شد و در همان روزها در دمشق از دنيا رفت.(3)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در بعضي كتب چنين نقل شده كه:دستمالي روي سر انداختند و آن طبق را جلو آن دختر نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟
[=Microsoft Sans Serif]گفتند: سر پدر توست. سر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و مي گفت:
[=Microsoft Sans Serif]«يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرْجوه؟ يا أبَتاهُ، مَنْ لِلْيتيمة حَتّي تَكْبُر»
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا غش كرد و از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود.
[=Microsoft Sans Serif]اهل بيت چون اين بديدند، صدا به گريه بلند كردند و داغشان تازه شد، و همه از زن و مرد بر آن آگاه شدند و گريستند.(4)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آن طفلان خسته مانند مرغان پر شكسته دامن عمّه را مي گرفتند كه اي عمّه، مگر ما خانه نداريم؟ مگر بابا نداريم؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در ميان آنها دختركي بود از امام عليه السلام به نام فاطمه كه درد هجران كشيده، گرسنگي و تشنگي ها آزموده، رنج سفر و داغ پدر و برادر ديده، بر بالاي شتر برهنه راه درازي پيموده، كعب نيزه و تازيانه خورده.
[=Microsoft Sans Serif]پدر او را خيلي دوست مي داشت، محبّت اين دختر در دل امام عليه السلام منزل گرفته بود، هميشه در كنار پدر مي نشست و دم به دم مانند دسته گل او را مي بوسيد، و شبها هم در بغل امام عليه السلام مي خوابيد...
[=Microsoft Sans Serif]پيوسته احوال پدر مي پرسيد و گريه مي كرد كه «أيْنَ أبي وَ والدي وَ الْمُحامي عَنّي».
[=Microsoft Sans Serif]به هر نحوي كه بود زنها او را آرام مي كردند، تا آن كه از كربلا به كوفه و از كوفه به شام رسيدند. در بين راه از رنج شتر سواري به تنگ آمده بود، به خواهرش سكينه مي گفت:«أيا أ ُختَ، قَدْ ذابَتْ مِنَ السَّيْر مُهْجَتي»
[=Microsoft Sans Serif]«خواهرم اين شتر بس كه مرا حركت داده دل و جگرم آب شد».
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در يكي از شب ها در آن منزل خرابه، شور ديدن پدر به سرش افتاد، و از هجران پدر اشك مي ريخت، سر روي خاك نهاد آن قدر گريه كرد كه زمين از اشك چشمش گل شد. در اين اثنا به خواب رفت.خواب پدر ديد، از خواب بيدار شد، فَبَك وَ تَقُول: وا أَبتاهُ، واقُرَّةَ عَيناهُ، واحُسَيناهُ، چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان پريشان شدند...
[=Microsoft Sans Serif]هر چه خواستند او را آرام كنند ممكن نشد. امام زين العابدين عليه السلام پيش آمد و خواهر را در بر گرفت و به سينه چسبانيد و تسلّي مي داد. آن مظلومه آرام نمي گرفت و نوحه مي كرد، آن قدر روي دامن حضرت گريه كرد«حَتّي غُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُها»
[=Microsoft Sans Serif]«تا آن كه غش كرد و نفس او قطع شد».
[=Microsoft Sans Serif]امام به گريه درآمد. اهل بيت به شيون آمدند«فَضجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قامَ الصِّياحُ».
[=Microsoft Sans Serif]آن ويرانه از ناله اسيران يك پارچه گريه شد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]طاهر بن عبدالله دمشقي گويد: سر يزيد روي زانوي من بود. سر پسر فاطمه هم در ميان طشت بود، همين كه شيون از خرابه بلند شد، ديدم سرپوش از طبق به كنار رفت، سر بلند شد تا نزديك بام قصر، به صوت بلند فرمود:«أُخْتي سَكِّتي اِبْنَتي»
[=Microsoft Sans Serif]«خواهرم زينب، دخترم را ساكت كن».
[=Microsoft Sans Serif]طاهر گويد: ديدم آن سر برگشت رو به يزيد كرد و فرمود: يا يزيد، من با تو چه كرده بودم، كه مرا كشتي و عيالم را اسير كردي؟!
[=Microsoft Sans Serif]يزيد از اين ندا و از آن صدا سر برداشت، پرسيد: طاهر چه خبر است؟
[=Microsoft Sans Serif]گفتم: نمي دانم در خرابه چه اتّفاق افتاده ولي ديدم سر مبارك حسين را كه از طشت بلند شد و چنين و چنان گفت.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آن ملعون گفت: سر پدرش را براي او ببريد تا آرام گيرد.
[=Microsoft Sans Serif]آن سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالي كه پرده بر روي آن سر بود، در حضور آن مظلومه نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم»
[=Microsoft Sans Serif]«خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود مي زد تا اينكه دهانش پر از خون شد».(5)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
2- در كتاب «اجساد جاويدان» با شواهد و قرائن فراوان اثبات شده كه فرزند سه ساله ي امام حسين عليه السلام «رقيّه» نام داشت.(اجساد جاويدان / 59تا68)
3- كامل بهائي: 2/ 179
4- نفس المهموم / 456
5- رياض القدس: 2/323
6- انوار الشهادة / 244، رياض القدس: 2/326
7- طبق بعضي روايات او را با همان پيراهن كهنه اش كفن كردند.(ستاره درخشان شام / 221 به نقل از خصائص الزينبيّه / 296)
8- انوار الشهادة /246 ف 20
9- مقتل جامعه مقدّم: 2/205
10- سياهپوشي در سوگ ائمّه نور / 320، به نقل از منتخب طريحي: 2/447
11- مهيّج الأحزان / 244 مجلس دهم
12- معالي السّبطين: 2/12 به نقل از الدّمعة السّاكبة
شعله بر دامان سوخته
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چه قدر بی تابی دخترم! این همه بی قراری و دلشکستگی چرا؟ مگر با دستان کوچکت در امتداد نیایش عمّه، تنها از خدا، آمدن بابا را طلب نکردی؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اینک آمده ام در ضیافت شبانه ات، در آرامش خرابه ات ای کوچک دلشکسته ام!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پیش تر نیز با تو بودم؛ آن گاه که شعله بر دامان و سوخته تر از خیمه، آه می کشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، با پاهای خونین، صحرای سرگردان را به امید سرپناهی، می دویدی.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تو را می دیدم، آن گاه که در سنگباران دروازه کوفه، جویبار کوچک خون از لابه لای موهای پریشانت چکه چکه بر محمل می چکید و از گوشه پیشانی ات، با گونه ارغوانی سیلی خورده ات همسایه می شد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نازدانه ام! امشب طولانی تر از شب یلداست؛ فرصت خوبی برای قصه گفتن است. مگر هر شب، با قصّه های شیرین بابا، پلک های مهربانت را با لبخندی نرم نمی بستی؟
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حال یک شب، تو قصه بگو؛ بگو چند روزه سفر، بی همراهی بابا چگونه گذشت؟ دخترکم! حالا چرا گریه می کنی؟ نیامده ام تا اشک هایت را ببینم. در راه، صبوری ات را می دیدم، شکیبائی ات را می ستودم.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دیدم که گرسنگی و تشنگی، بهار چهره ات را پاییزی کرده بود که ناگهان، سیلی سنگین نامردانه ای بر گلبرگ گونه ات نشست. دمی چشم فرو بستم؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چهره ات دیگر پاییزی و خزان زده نبود ارغوانی و نیلی، امتزاج بهار و خزان شده بود. دخترکم! بابا را ببخش اگر در آن لحظه ها یاری ات نکرد؛ دستی نبود تا سپر تازیانه ها شود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]اگر نزدیک تر بودم، با همین لب ها که گل بوسه بر پیشانی ات می نشاند، خارها را از پایت می گرفتم، گونه های سیلی خورده ات را می بوسیدم و خط کبود تازیانه ها را مرهم می نهادم.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دخترکم! بابا را ببخش، اگر در هنگامه افتادن از شتر، آغوش وانکرد و دست های کوچکت را از دستان خشنِ قساوت پیشگانی که بر زمینت می کشیدند رهایت سازد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دخترکم! بابا را ببخش.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حمزه کریم خانی
نام رقيه در تاريخ
[=Microsoft Sans Serif] اين نام ويژه تاريخ اسلام نيست، بلکه پيش از ظهور پيامبر گرامي اسلام
(صلي الله عليه وآله) نيز اين نام در جزيرة العرب رواج داشته است.
به عنوان نمونه،نام يکي از دختران هاشم (نياي دوم پيامبر (صلي الله عليه و آله)) رقيه بود که عمه حضرت عبداللّه، پدر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله)
به شمار ميآيد.
نخستين فردي که در اسلام به اين اسم، نام گذاري گرديد، دختر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و حضرت خديجه بود. پس از اين نام گذاري، نام رقيه به عنوان يکي از نامهاي خوب و زينت بخش اسلامي درآمد.
اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) نيز يکي از دخترانش را به همين اسم ناميد که اين دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقيل (عليهالسلام) درآمد.
اين روند ادامه يافت تا آن جا که برخي دختران امامان ديگر مانند امام حسن مجتبي (عليهالسلام)،امام حسين (عليهالسلام) و دو تن از دختران امام کاظم (عليهالسلام)
نيز رقيه ناميده شدند.
گفتني است، براي جلوگيري از اشتباه، آن دو را رقيه و رقيه صغري
ميناميدند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] زيارتنامه حضرت رقيه(ع)
[=Microsoft Sans Serif] بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليك يا سيدتنا رقيه
عليك تحيه والسلام و رحمه الله و بركاته
السلام عليك يا بنت امير المومنين علي ابن ابي طالب
السلام عليك يا بنت فاطمه الزهراء سيده نساء العالمين
السلام عليك يا بنت خديجه الكبري ام المومنين و المومنات
السلام عليك يا بنت ولي الله
السلام عليك يا اخت ولي الله
السلام عليك يا بنت الحسين الشهيد
اسلام عليك ايتها الصديقه الشهيده
السلام عليك ايتها الرضيه المرضيه
السلام عليك ايتها التقيه النقيه
السلام عليك ايتها الزكيه الفاضله
اسلام عليك ايتها المظلومه البهيه
صلي الله عليك و علي روحك و بدنك
فجعل الله منزلك و ماواك في الجنه
مع ابائلك و اجدادك الطيبين الطاهرين المعصومين
السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار
و علي الملائكه الحافين حول حرمك الشريف
و رحمه الله و بركاته
و صلي الله علي سيدنا محمد وآله الطيبين الطاهرين
برحمتك يا ارحم الراحمين .
[=Microsoft Sans Serif]
ترجمه زيارتنامه حضرت رقيه(ع)
[=Microsoft Sans Serif]
بنام خداوند بخشنده مهربان
درود بر تو اي بزرگ ما رقيه
كه بر تو باد احترام و سلام
و عنايات و بركات خداوندگار ما
به تو اداي احترام مي كنم
اي دخت امير المومنين علي بن ابي طالب،
در برابر عظمتت تعظيم مي نمايم
اي دختر فاطمه زهرا كه مادرت بزرگ زنان دو جهان است،
تسليم مقام توام اي دختر يادگار خديجه كبري،
كه سمت مادري داشت بر مردان و زنان با ايمان
سلام بر تو اي دختر ولي خدا
درود بر تو اي خواهر دوست خدا
سلامتي بر تو اي دخت حسين شهيد
دعا نثارت اي كه هستي راستگو و حاضر در دينت
سلام بر تو اي كه از راهت راضي بودي
و خدا از مسيرت خشنود
در برابرت خاضعم اي پرهيزكار و پاكيزهتن
تحيت بر تو اي تزكيه شده برتر،
تسليم مقام توام، اي كه بودي در مظالم
و با ارزشت همه را تحمل كرده افشا نمودي
صلوات خداوند بر تو و بر روح تو و جسمت
خداوند تبارك و تعالي خانه و زندگي تو را
در بهشت قرار داده
در كنار پدران و اجداد پاك و گرامي معصومت
درود بر شما به آنچه كه صبر كرديد
پس چه زندگي زيبايي در انتظار شماست
و نيز به فرشتگان پاسدار حرمت
كه نگهبان مقامات ميباشند كرنش ميكنم
و در خاتمه با تمام وجود به خاندان معظم رسول خدا
محمد (صل الله عليه وآله و سلم) دعا كرده
و الطاف و مراحم الهي را مسئلت ميكنم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]رقيه سلام الله عليها برهان بزرگ ديگري است بر حقانيت قيام امام حسين
عليه السّلام كه تنها كسي ميتواند چنين به مبارزه و مقابله با ستم برخيزد كه مقصدي الهي داشته باشد.
و رقيه سلام الله عليها برهان بزرگ ديگري است بر مظلوميت عترت پاك پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم و رسواكننده سياه كاراني است كه داعيه جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را سر دادند .
و رقيه سلام الله عليهابرهان بزرگ ديگري است براي آن كه اوج توحش و سنگدلي دژخيمان دستگاه بني اميه براي هميشه تاريخ به اثبات بماند، و رقيه سلام الله عليها فاتح شام و سفير بزرگعاشورا در اين سرزمين است، و رقيه سلام الله عليها برهان بزرگ ديگري است براين حقيقت بزرگ كه حق بر باطل پيروز خواهد شد .
و اينك پس از قرنهاي متمادي آنان كه به مرقد مطهر آن حضرت در شام مشرف ميشوند به عينه تفاوت ميان مقام و مرتبه اين كودك سه ساله را با خليفه جابري چون يزيد درمييابند.
آرامگاه ملكوتي دخت سه سـالـه امـام سـوم شيعيان در شام كنـار بـاب "الفـراديـس " مابين كوچه هاي تاريخي و پر ازدحام دمشـق است كه هر ساله بسياري از شيفتگان اهل بيتعليهم السّلام را از مناطق مختلف جهان به سوي خود جلب مي كند.
پروردگارا مارا به کسب توفيق درك شخصيت
حضرت رقيه سلام الله عليها مرحمت فرما
[=Microsoft Sans Serif]
بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (ع)نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران ، در کتابهاى مربوطه ، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .
مادر حضرت رقیه (ع)، مطابق بعضى از نقلها (ام اسحاق) نام داشت که قبلاً همسر امام حسن (ع)بود، و آن حضرت در وصیت خود به برادرش امام حسین (ع)سفارش کرد که با ام اسحاق ازدواج کند و فضایل بسیارى را براى آن بانو بر شمرد.
و به نقلى ، مادر رقیه (ع)(ام جعفر قضاعیه) بوده است ولى دلیل مستندى در این باره ، در دسترس نیست .
شیخ مفید در کتاب ارشاد ام اسحاق بنت طلحه را مادر فاطمه بنت الحسین معرفى مى کند.
سن حضرت رقیه (ع)
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ثانیه های محنت بارت، صفحات خیالم را می سوزاند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]بر کتیبه های سوخته می نویسمت و وجدان های بیدار جهان را به قضاوت می طلبم.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ناله های کودکی ات، خاطر بادها را پریشا[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]ن کرده است.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]قناریان تنها، تاریک خرابه را به یاد می آورند و می گریند.[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پنجره ها، کابوس های سیاهت را تب می کنند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]خارها، پاهای برهنه ات را جگرریش می کنند.[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]می روی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامی گذاری. اندوهت را بر صورت خرابه می پاشی و می گذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
آنكو در اين مزار شريـف آرميـده اسـت
ام البكّا رقيه محنت كشيده است
اينجا زتاب غم دل زينب شده است آب
بس ناله يتيم برادر شنيده است
اينجا ز پا فتاده و او را ربـوده خـواب
طفلى كه روى خار مغيلان دويده است
يا رب به جز رقيه كدامين يتيـم را
سر تسكين بديدن سر از تن بريده است
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
یا رب امشب چه شبی است. در و دیوار فرو ریخته این خرابه غزل
کدامین خداحافظی را می سرایند؟
زینب، این بانوی نور و نافله های نیمه شب، دستی به آسمان دارد
و دستی بر سر رقیه؛
بخواب عزیز برادرم!
باز هم رقیه علیهاالسلام و گریه های شبانه، باز هم بهانه بابا
و بی قراری هایش، و این بار شامیان چه خوب پاسخ بی قراریِ رقیه علیهاالسلام
را می دهند و سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند.
آن شب، هیچ کس توان جدا کردن رقیه علیهاالسلام را از سرِ بابا نداشت.
[=Microsoft Sans Serif] [=arial]
چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند
که مانند فرشته ای کوچک، از گوشه خرابه تا عرش اعلا پر کشیدی
و غربتِ خرابه را برای عمه به جای نهادی. [=Microsoft Sans Serif]
[=Arial Black]رقیه علیهاالسلام، برهان بزرگی است بر این حقیقت بزرگ که حق بر باطل پیروز خواهد شد.
[=Arial Black]رقیه علیهاالسلام، فاتح شام و سفیر بزرگ عاشوراست.
[=Arial Black]این سه سالگی اوست که در ویرانهای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مَکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده.
[CENTER]رقیه علیهاالسلام در کنار سر بابا:
[=Book Antiqua]یاابتاه مَن الذّی خضبک بدمائک
[=Book Antiqua] (پدر چه کسی محاسنت را با خونت خضاب کرد)
[=Book Antiqua]یا ابتاه مَن الذّی اَیتمنی علی صِغَرِ سنّی
[=Book Antiqua] (پدر جان چه کسی مرا در کودکی یتیم کرده؟)
[=Book Antiqua]یاابتاه لیتنی لک الفداء
[=Book Antiqua] (ای پدر کاش من قربانت میشدم)
[=Book Antiqua]یاابتاه لیتنی توسدت التراب و لاأری شیبَک مخضباً بدماء
[=Book Antiqua] (ای پدر کاش خاک مرا در آغوش میکشید تا محاسنت را به خون رنگی نمیدیدم )
دستی که وقت خواب علی گاهواره بود
در لابه لای تاول پاهای کوچکش
هم جای خار هم اثر سنگ خاره بود
:Sham:
[=Microsoft Sans Serif]رقیه پیام آوری است برای تمام آنهایی که تاریخ را امروز در غزه تکرار میکنند و رقیهها را بی آنکه بدانند به مسلخ عشق میبرند، و چه خیال خامی؛ که رقیهها همیشه بر تارک تاریخ بهترین راویان حماسه و خوناند...
[/CENTER]
به گزارش «شیعه نیوز»، متأسفانه اخیراً برخی افراد نسبت به وجود مقدس حضرت رقیه (سلام الله علیها) فرزند حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تردید كرده و شبهه پراكنی می كنند؛ برای روشن شدن افكار عمومی و رفع شبهه از جامعه نظر چهار تن از مراجع شیعه، آیت الله سید محمد صادق روحانی ، آیت الله سید صادق شیرازی، آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله سید محمد شاهرودی را جویا شدیم و ایشان پاسخ مستدل و مستندی را در این خصوص مكتوب فرمودند که به شرح زیر است :
پاسخ مرجع عالیقدر، آیت الله سید محمد صادق روحانی :
باسمه جلت اسمائه;
اولاً راجع به حضرت رقیه سلام الله علیها اخیراً کتابی نوشته شده است و خیلی خوب اثبات نموده به اینکه حضرت رقیه 3 ساله در خرابه شام از دنیا رفته و قبرش هم در آنجا است و معجزات زیادی هم نقل شده است، ثانیاً قاعده ای در فقه است به نام قاعده تسامح در ادلة سنن، مقتضی آن قاعده این است که آنچه راجع به این دختر 3 ساله گفته اند شما هم نقل کنید و به زیارت او بروید همه اش بر طبق موازین شرعی است و به این طور شبهات اعتنا نکنید.
پاسخ مرجع عالیقدر، آیت الله سید صادق شیرازی :
حضرت رقیه علیهاالسلام دختر آقا امام حسین علیه السلام بوده واقعاً و کتاب های متعددی مانند ینابیع المودة صفحه ی 346 و احقاق الحق جلد 11 صفحه ی 633 بودن حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام را در کربلا نقل کرده اند و قصه ی آن علاوه بر سندهای تاریخی و کتب مقاتل، سند واقعی و خارجی نیز در دمشق شام دارد، آن بارگاه با عظمت در پایتخت سابق امویان مانند آفتاب فروزان می درخشد، در حالی که قبر معاویه زباله دانی بیش نیست و از قبر یزید هم اثری نیست و طبق نقل کتاب الذریعة جلد22 صفحه ی 390 حدود صد سال از این واقعه نگذشته است که دختر کلیددار حرم حضرت رقیه علیهاالسلام حضرت را در خواب می بیند و او را از آمدن آب نزد قبر خود مطلع می سازد، خواب سه شب پشت سرهم تکرار می شود، کلیددار ـ با خبر دادن به دولت وقت و ضمن تشریفات رسمی ـ کارگر می آورد و قبر را خراب می کنند، و وقتی به قبر می رسند آثار آب پدیدار می شود آنگاه می بیند این دختر سه ساله تر و تازه گویی خوابیده است، کلیددار که سید هم بوده جسد مبارک حضرت رقیه را بر روی دست می گیرد تا سه شبانه روز، و فقط برای کارهای ضروری و نماز او را به دیگری می سپارد، تا قبر آماده می شود، و حضرت را به جای خود بر می گرداند، و معجزات بسیار دیگر که در تاریخ به ثبت رسیده است.
پاسخ مرجع عالیقدر، آیت الله صافی گلپایگانی :
طبق بعض كتب مقاتل و تاريخ، حضرت اباعبدالله الحسين (عليهالسلام) چنين فرزندي داشتهاند كه در شام رحلت كردهاند. علاوه بر شهرت اين موضوع، به طور كلّي مشاهد و مقامات مشرّفه از جهت انتساب به اهل بيت (عليهمالسلام) مزار، و مورد تجليل و احترام است چنانكه شهرت اشخاص به سيادت جايز الانكار نيست.
شهرت مثل اين بارگاه مقدسه نيز مخصوصاً با توجه به قرائن معتبر مورد انكار نيست. اين مشاهد و روضههاي مقدّسهي سادات عظام و مفاخر اسلام نيز از اين جهت كه از مراكز ذكر فضايل آن بزرگواران و تبليغات اسلامي و ذكر دعا است بايد محترم باشد و اين ترديدها بيجا است و سزاوار نيست. موفق باشيد .
پاسخ مرجع عالیقدر، آیت الله سید محمد شاهرودی :
از قول بعضی محققین و سیره عملیه مستمره متدینین در تشرف به زیارت آن حضرت برای ما وثوق و اطمینان حاصل می شود که حضرت اباعبدالله (علیه السلام) دختری به نام رقیه (سلام الله علیها) داشته اند و در آن مکان مقدس دفن شده است.
اول صفر المظفر 1434هـ.ق
امشب به وعدهگاه نخستین باز میگردی. آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند.
امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد خزان غبار مرگ میپاشد.
گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بریده است و عشق از غم این هجران،
و اندوه هجرت تو گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار میپژمرد، زار مینالد، آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است.
سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]زيارتنامه حضرت رقيه(ع)
[=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]
بسم الله الرحمن الرحيم[=microsoft sans serif]
السلام عليك يا سيدتنا رقيه
عليك تحيه والسلام و رحمه الله و بركاته
السلام عليك يا بنت امير المومنين علي ابن ابي طالب
السلام عليك يا بنت فاطمه الزهراء سيده نساء العالمين
السلام عليك يا بنت خديجه الكبري ام المومنين و المومنات
السلام عليك يا بنت ولي الله
السلام عليك يا اخت ولي الله
السلام عليك يا بنت الحسين الشهيد
اسلام عليك ايتها الصديقه الشهيده
السلام عليك ايتها الرضيه المرضيه
السلام عليك ايتها التقيه النقيه
السلام عليك ايتها الزكيه الفاضله
اسلام عليك ايتها المظلومه البهيه
صلي الله عليك و علي روحك و بدنك
فجعل الله منزلك و ماواك في الجنه
مع ابائلك و اجدادك الطيبين الطاهرين المعصومين
السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار
و علي الملائكه الحافين حول حرمك الشريف
و رحمه الله و بركاته
و صلي الله علي سيدنا محمد وآله الطيبين الطاهرين
برحمتك يا ارحم الراحمين .
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif] كه بر تو باد احترام و سلام و عنايات و بركات خداوندگار ما به تو اداي احترام مي كنم اي دخت امير المومنين علي بن ابي طالب، اي دختر فاطمه زهرا كه مادرت بزرگ زنان دو جهان است، تسليم مقام توام اي دختر يادگار خديجه كبري، كه سمت مادري داشت بر مردان و زنان با ايمان سلام بر تو اي دختر ولي خدا درود بر تو اي خواهر دوست خدا دعا نثارت اي كه هستي راستگو و حاضر در دينت و خدا از مسيرت خشنود در برابرت خاضعم اي پرهيزكار و پاكيزهتن تحيت بر تو اي تزكيه شده برتر، تسليم مقام توام، اي كه بودي در مظالم و با ارزشت همه را تحمل كرده افشا نمودي صلوات خداوند بر تو و بر روح تو و جسمت خداوند تبارك و تعالي خانه و زندگي تو را در بهشت قرار داده درود بر شما به آنچه كه صبر كرديد پس چه زندگي زيبايي در انتظار شماست و نيز به فرشتگان پاسدار حرمت و در خاتمه با تمام وجود به خاندان معظم رسول خدا محمد (صل الله عليه وآله و سلم) دعا كرده و الطاف و مراحم الهي را مسئلت ميكنم
[=Microsoft Sans Serif]
ترجمه زيارتنامه حضرت رقيه(ع)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
بنام خداوند بخشنده مهربان[=Microsoft Sans Serif]
درود بر تو اي بزرگ ما رقيه
در برابر عظمتت تعظيم مي نمايم
سلامتي بر تو اي دخت حسين شهيد
سلام بر تو اي كه از راهت راضي بودي
در كنار پدران و اجداد پاك و گرامي معصومت
كه نگهبان مقامات ميباشند كرنش ميكنم
[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif]
در سنِ 3سالگی ز جان سیر شدم
[=microsoft sans serif]از پـای پـر از آبـلـه دل گـیـر شــــدم
[=microsoft sans serif]از بـس کـه مــزاحـمــت فـراهـم کــردم
[=microsoft sans serif]شرمنده ام عمه، دست و پا گیر شدم
[=microsoft sans serif]گفتی که پدر، مسافرت رفته و من
[=microsoft sans serif]صـد بـار دگـر دوبـاره پـیـگـیـر شـدم
[=microsoft sans serif]من بی تو چگونه از زمین برخیزم؟
[=microsoft sans serif]باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم!
[=microsoft sans serif]یک موی سیاه بین گیسویم نیست
[=microsoft sans serif]سِنی نگذشـته از مـن و پـیـر شـدم
[=microsoft sans serif]از نَسل ِ علی بودنِ من باعث شد
[=microsoft sans serif]در طیِ سفر، بسته به زنجیر شدم
[=microsoft sans serif]شاعر: سعید خرازی