یک سوال در مورد آیه 50 و 51 سوره احزاب ؟
تبهای اولیه
دوستان سلام عرض می کنم خدمتتون
راستش راجع به آیات 50 و 51 من به خوبی متوجه منظور آیات نشدم (ترجمه مکارم شیرازی)
ولی تا جاییکه فهمیدم فکر میکنم منظورش اینه که تمام زنان امت هبه ی رسول خدا هستند
یعنی خدا اونها رو بر پیامبر حلال کرده و پیامبر می تونه به راحتی(شرعا) ازشون استفاده منه
آیا این برداشت من درسته ؟اگر که درسته آیا این منطقیه ؟اگر زنان ایرانی هم شامل این قانون میشن آیا رواست که ما قبول کنیم ؟
ممنون میشششم اگه زود پاسخم رو بگیرم
با سلام
اینجا توضیح داده شده چنانچه سوالی بود اساتید جوابها را خواهند داد
چند پرسش در مورد آیه 51 سوره احزاب
[FONT=Century Gothic]
قسمت زیر از تفسیر المیزان است
" يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ ..."
خداى سبحان در اين آيه شريفه براى رسول خدا (ص) بيان مىكند از زنان آنچه من حلال كردهام هفت طايفه اند، طايفه اول:" أَزْواجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ" كه مراد از" اجور" مهريه ها است، طايفه دوم:" وَ ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ" يعنى كنيزانى كه به عنوان غنيمت و در جنگها خدا در اختيار شما قرار داد، و اگر" ملك يمين" (كنيز) را مقيد به" مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ- آنچه خدا به عنوان غنيمت نصيب تو كرد"، نمود صرفا به منظور توضيح بود، نه احتراز، نظير تقييدى كه در ازدواج كرد، و فرمود:
همسرانى كه مهرشان را دادهاى.
سوم و چهارمين طايفه از زنانى كه حلالند، يعنى مىتوان با آنان ازدواج كرد،" وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ" دختر عموها و دختر عمههايند، بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: منظور از اين دو طايفه زنان قريشند.
پنجم و ششمين طايفه:" وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ" دختران دايى و دختران خالهاند، بعضى «2» از مفسرين گفتهاند يعنى زنان بنى زهره، و قيد" اللَّاتِي هاجَرْنَ مَعَكَ- آنهايى كه با تو هجرت كردهاند"- به طورى كه در مجمع البيان گفته- مربوط به قبل از تحليل غير مهاجرات و نسخ آيه مورد بحث است، يعنى مربوط به ايامى است كه ازدواج آن جناب با غير زنان هجرت كرده حلال نبوده، لذا در اين آيه فرموده: زنان نامبرده به شرطى بر تو حلالند كه با تو هجرت كرده باشند، و گر نه ازدواج تو با آنان حرام است.
هفتم از زنانى كه آن جناب مىتوانسته با آنان ازدواج كند:" وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها" زن مؤمنهاى است كه خود را به رسول خدا (ص) ببخشد و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج كند، كه خداوند چنين زنى را كه بخواهد بدون مهريه خود را در اختيار آن جناب بگذارد، براى آن جناب حلال كرده است، اگر بخواهد مىتواند با او ازدواج كند. " خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ"- اين جمله اعلام مىدارد كه اين حكم- يعنى حلال شدن زنى براى مردى بصرف اينكه خود را به او ببخشد، از خصايصى است كه مختص به آن جناب است، و در مؤمنين جريان ندارد،" قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ فِي أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ" اين جمله حكم اختصاص را تقرير مىكند و مىفرمايد: آنچه براى مؤمنين حلال و فرض كرديم مىدانيم كه چه زنى و چه كنيزى بر آنان حلال شد.
" لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ"- اين جمله حكمى را كه در صدر آيه بود، و مىفرمود:
" إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ" تعليل مىكند، ممكن هم هست تعليل ذيل آيه باشد، و بفهماند كه چرا اين
حكم مخصوص تو است، ولى احتمال اول روشنتر به نظر مىرسد، به خاطر اينكه مضمون آيه بيان رحمتهاى الهى نسبت به آن جناب، و تنزيه ساحت مقدس او بود، و آيه با دو كلمه" غفور" و" رحيم" ختم شد.
(1 و 2) مجمع البيان، ج 8، ص 364.
ترجمه الميزان، ج16، ص: 504
حكم مخصوص تو است، ولى احتمال اول روشنتر به نظر مىرسد، به خاطر اينكه مضمون آيه بيان رحمتهاى الهى نسبت به آن جناب، و تنزيه ساحت مقدس او بود، و آيه با دو كلمه" غفور" و" رحيم" ختم شد.
آقا رضا اون اینک فیلتره
با سلام
لینک خود سایت است مشکلی ندارد چک کردم
http://www.askdin.com/thread13266.html
دوستان سلام عرض می کنم خدمتتون
راستش راجع به آیات 50 و 51 من به خوبی متوجه منظور آیات نشدم (ترجمه مکارم شیرازی)
ولی تا جاییکه فهمیدم فکر میکنم منظورش اینه که تمام زنان امت هبه ی رسول خدا هستند
یعنی خدا اونها رو بر پیامبر حلال کرده و پیامبر می تونه به راحتی(شرعا) ازشون استفاده منه
آیا این برداشت من درسته ؟اگر که درسته آیا این منطقیه ؟اگر زنان ایرانی هم شامل این قانون میشن آیا رواست که ما قبول کنیم ؟
ممنون میشششم اگه زود پاسخم رو بگیرم
با سلام
ظاهرا منظور شما این فراز از آیه شریفه است که می فرماید:
" هر گاه زن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و هيچگونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پيامبر بخواهد مىتواند با او ازدواج كند" (وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها)." اما چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه بر ساير مؤمنان" (خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ).
معنای عبارت فوق این است که اگر زن مؤمنهاى خود را به رسول خدا (ص) ببخشد و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج كند، خداوند چنين زنى را كه بخواهد بدون مهريه خود را در اختيار آن جناب بگذارد، براى آن جناب حلال كرده است و اگر بخواهد مىتواند با او ازدواج كند
در مورد گروه اخير (زنان بدون مهر) به نكات زير بايد توجه داشت:
1- بدون شك اجازه" گرفتن همسر بدون مهر" از مختصات پيامبر ص بود و آيه نيز صراحت در اين مساله دارد، و به همين جهت از مسلمات فقه اسلام است، بنا بر اين هيچكس حق ندارد همسرى را بدون مهر (كم باشد يا زياد) ازدواج كند، حتى اگر نام مهر به هنگام اجراى صيغه عقد برده نشود، و قرينه تعيين كنندهاى نيز در كار نباشد، بايد" مهر المثل" پرداخت، منظور از" مهر المثل" مهريهاى است كه زنانى با شرائط و خصوصيات او معمولا براى خود قرار مىدهند.
2- در اينكه آيا اين حكم كلى در مورد پيامبر ص مصداقى پيدا كرده يا نه؟ در ميان مفسران گفتگو است.
بعضى همچون ابن عباس و برخى ديگر از مفسران معتقدند كه پيامبر ص با هيچ زنى به اين كيفيت ازدواج نكرد، بنا بر اين حكم بالا فقط يك اجازه كلى براى پيامبر ص بود كه هرگز عملا مورد استفاده قرار نگرفت.
در حالى كه بعضى ديگر نام سه يا چهار زن از همسران پيامبر ص را بردهاند كه بدون مهر به ازدواج آن حضرت در آمدند،" ميمونه" دختر حارث و" زينب" دختر خزيمه كه از طايفه انصار بود، و زنى از بنى اسد به نام" ام شريك" دختر جابر و" خوله" دختر حكيم بوده است.
از جمله در بعضى از روايات آمده است هنگامى كه" خوله" خود را به پيامبر ص بخشيد صداى اعتراض" عايشه" بلند شد و گفت: ما بال النساء يبذلن انفسهن بلا مهر؟!:" چرا بعضى از زنان بدون مهر خود را در اختيار ازدواج مىگذارند"؟! و در اين هنگام آيه فوق نازل شد، ولى" عايشه" رو به سوى پيامبر ص كرد و گفت:" من مىبينم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام مىدهد" (و اين يك نوع تعريض بر پيامبر ص بود) اما پيامبر ص فرمود:
و انك ان اطعت اللَّه سارع فى هواك!:
" تو نيز اگر اطاعت خدا كنى مقصودت را به سرعت انجام مىدهد"! .
بدون شك اينگونه زنان تنها خواهان كسب افتخار معنوى بودند كه از طريق ازدواج با پيامبر ص براى آنها حاصل مىشد، لذا بدون هيچگونه مهرى آماده همسرى با او شدند، ولى همانگونه كه گفتيم وجود چنين مصداقى براى حكم بالا از نظر تاريخى مسلم نيست، آنچه مسلم است اينست كه خداوند چنين اجازهاى را به پيامبر ص داده بود، به خاطر فلسفهاى كه بعدا به آن اشاره مىشود.
3- از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه اجراى صيغه ازدواج با لفظ" هبه" تنها مخصوص پيامبر ص بوده، و هيچ فرد ديگرى نمىتواند با چنين لفظى عقد ازدواج را اجرا كند، ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نكاح انجام گيرد جائز است هر چند نامى از مهر برده نشود، زيرا همانگونه كه گفتيم در صورت عدم ذكر مهر بايد مهر المثل پرداخت (در حقيقت همانند آن است كه تصريح به مهر المثل شده باشد).( تفسير نمونه، ج17، ص: 381)
بسیار ممنونم از پاسخگوییتون
پس در احکام و فقه اسلامی ازدواج بدون درنظرگرفتن مهریه برای زن ،جایز نیست
و این اجازه تنها برای رسول الله وجود داره درصورتی که خود زن مهریه ای نخواد
و این خودش موید ارزشمند بودن زن در اسلامه ،درسته؟
بسیار ممنونم از پاسخگوییتون
پس در احکام و فقه اسلامی ازدواج بدون درنظرگرفتن مهریه برای زن ،جایز نیست
و این اجازه تنها برای رسول الله وجود داره درصورتی که خود زن مهریه ای نخواد
و این خودش موید ارزشمند بودن زن در اسلامه ،درسته؟
با سلام
طبعا زنانی که بخاطر کسب افتخار معنوی و به انگیزه الهی اقدام به اینکار می کردند قابل ستایشند.درباره سایر زنان در اعصار بعد همانطور که گفته شد باید مهریه وجود داشته باشد.در روایات به کم بودن مهریه سفارش و زیاد بودن آنرا نکوهش می کند:
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: فاما شوم المرأه فكثرة مهرها و عقوق زوجها: شومي و بدبختي زن در زياد بودن مهريه و نافرماني از شوهرش است.(بحارالانوار، همان، ج73، ص229)