۩ ۩ داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد ( اشعار) ۩ ۩
تبهای اولیه
تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت در سرای صادق آل نبی آتش زدند نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد چون برون از خانه ی منصور شد دل پر ز خون ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز كین زد شرر بر جسم و جانش زهر كین با صد محن دین عزادارست و، مذهب شد یتیم و سوگوار خون دل از دیده می افشاند با صد درد و داغ افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
جسم و جان دوستان از شعلهاش آذر گرفت
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
آنكه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
شعله اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
تا سرِ او را بدامن موسی جعفر گرفت
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت
دین از تو پدیدار شده حضرت صادق از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است تا یاد کنم ظلم پر از کینهی منصور یک لحظه نیاسود مطهر گلِ جسمت آن شب که در راز نشستی بَرِ معبود آمد که تو را زخم زند بین امارت لیکن چه گریز از غم همدردی مادر چون فاطمه بنشست به خاک غم و غربت آمد نظرش مادر خود گفت سؤالی فطرش چو شنیدش غم تو ای گلِ زهرا
شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق
انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق
از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
آن جا بصرم تار شده حضرت صادق
چون دم به دم آزار شده حضرت صادق
دشمن ز تو بیزار شده حضرت صادق
جدّت که تو را یار شده حضرت صادق
در کوچه گرفتار شده حضرت صادق
افتاده به دیوار شده حضرت صادق
او را که مددکار شده حضرت صادق؟
عمریست عزادار شده حضرت صادق
صادق آلِ فاطمه، منم که خون جگر شدم خدا ببین عدو مرا به هر دمی صدا کند کشد به آتش جفا گهی حریم خانهام به بزم عیش و نوش خود مرا شبانه بردهاند حالا که زهرِ مجلسِ حرامیان چشیدهام ببین به راه خانهام نشستهام چو مادرم شرارههای زهرِ کین عطش به پیکرم نشاند خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم
میانِ کوچههای غم، غریب و در به در شدم
دلِ غمینِ و خستهام به غصه مبتلا کند
تو خود بدانی ای خدا غریبِ این زمانهام
نماز من شکستهاند، با تازیانه بردهاند
ببین که خون روان شده ز گوشههای دیدهام
به مرگ خود رضا شدم، شکستهام چو مادرم
به یاد جد اطهرم مرا به کربلا کشاند
ولی خوشم در این جهان که شیعه سازِ دین شدم
شـهــر مـديـنـه گـشـته سـيـه پوش
شــمـع ولايــت گـرديــده خـامـوش
کـشـتـه شـد صـادق آل مـحـمّـد(ص)
شـشـمـيـن اخـتـر سـپـهــر سـرمـد
شـد رهـبـر ديـن مـسـمـوم انـگور
از جــور و ظـــلم بـيـــداد مـنـصـور
يـثـرب از ماتـمش غـرق عـزا شد
مـحـــشر از قتـل جانـسوزش بپــا شد
موسي بن جعفر(ع) افســرده حالست
از داغ بـابـا شـکـــسـتـه بــال اسـت
در بـقـيع شد تن پاکــش چو مدفون
شـيـعـيـان جـهـان گـرديد دل خـون
جـان هــا فــداي امــام صـادق(ع)
سـلـطـان مــذهـب قــرآن نــاطـــق
قـلـب عـالـم زقــتــل او شکـــسـته
گـــرد غــم بر دل شــيـــعــه نشسته
[FONT=microsoft sans serif]شـد رهـبـر ديـن مـسـمـوم انـگور [FONT=microsoft sans serif]از جــور و ظـــلم بـيـــداد مـنـصـور [FONT=microsoft sans serif] مـحـــشر از قتـل جانـسوزش بپــا شد
[FONT=microsoft sans serif]يـثـرب از ماتـمش غـرق عـزا شد
صادق که اساس دین از او شد معمور بودند ملایک پی امرش مامور مسموم شد از ظلم و جفای منصور
آخر ز جفا، ناصر احکام خدا
[FONT=Microsoft Sans Serif]ای ششم پیشوای اهل ولا
[FONT=Microsoft Sans Serif] خلق را رهبری به دین هدی
[FONT=Microsoft Sans Serif] پای تا سر خدانمایی تو
[FONT=Microsoft Sans Serif] هم ز سر تا بپای صدق و صفا
[FONT=Microsoft Sans Serif] زهر منصور زد شرر به دلت
[FONT=Microsoft Sans Serif] آب شد پیکرت ز زهر جفا
[FONT=Microsoft Sans Serif] خون شد از داغ تو دل شیعه
[FONT=Microsoft Sans Serif] عالم از ماتم تو غرق عزا
پيربزرگ طايفه بود و كريم بود
در اعتلاي نهضت جدش سهيم بود
مسندنشين كرسي تدريس علم ها
شايسته ي صفات حكيم وعليم بود
نوح وخليل جمله مريدان مكتبش
استاد درس حكمت و پند كليم بود
بر مردمان تب زده ي شهر شرجي اش
عطر مبارك نفسش چون نسيم بود
زحمت كشيدو باغ تشيع شكوفه داد
مسئول باغباني باغي عظيم بود
قلبش شبيه شيشه ي تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتداي كودكيش تا دم وفات
نزديكي محله ي زهرا مقيم بود
منت نهادو آمدو ما پيروش شديم
امروز اگر نبود، شرايط وخيم بود
تازه سروده ام غزل مدحتش ولي
يادش ميان قافيه ها از قديم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]همان امام غریبی كه شانهاش خم بود [FONT=Microsoft Sans Serif]"علی اكبر لطیفیان"
[FONT=Microsoft Sans Serif] به روی شانهی پیرش غم دو عالم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] میان صحن حسینیهی دو چشمانش
[FONT=Microsoft Sans Serif] همیشه خاطرهی ظهر یك محرم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] دل شكستهی او را شكستهتر كردند
[FONT=Microsoft Sans Serif] شبیه مادر مظلومهاش پر از غم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] اگر تمام ملائك ز گریه میمردند
[FONT=Microsoft Sans Serif] به پای خانهی آتش گرفتهاش كم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
[FONT=Microsoft Sans Serif] اگر چه آبروی خاندان آدم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] شتاب مركب و بند و تعلل پایش
[FONT=Microsoft Sans Serif] زمینههای زمین خوردنش فراهم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] مدینه بود و شرر بود و خانهای ساده
[FONT=Microsoft Sans Serif] چه خوب میشد اگر یك كمی حیا هم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] امان نداشت كه عمامهای به سر گیرد
[FONT=Microsoft Sans Serif] همان امام غریبی كه شانهاش خم بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]ز هر طرف به كمان تیر غم زمانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif] دل مرا كه بسی بود خون، نشانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند
[FONT=Microsoft Sans Serif] ز دیدهام همه شب اشك دانه دانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] هنوز خانه زهرا نرفته بود ز یاد
[FONT=Microsoft Sans Serif] كه آتش از در و دیوار من زبانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] سپاه كفر به كاشانهام هجوم آورد
[FONT=Microsoft Sans Serif] مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] ز باغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
[FONT=Microsoft Sans Serif] دل شب آمد و در كنج آشیانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] سر برهنه و پای پیاده برد مرا
[FONT=Microsoft Sans Serif] پی اذیتِ من بارها بهانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] هنوز خستگی راه بود در بدنم
[FONT=Microsoft Sans Serif] كه خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] هزار شكر كه زهر جفا نجاتم داد
[FONT=Microsoft Sans Serif] مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
[FONT=Microsoft Sans Serif] كه گه به زهر جفا گه به تازیانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] گرفت تا سمت نوكری ز ما «میثم»
[FONT=Microsoft Sans Serif] مقام سروری و جاودانه گرفت
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] "غلامرضا سازگار"
ز داغ حضرت صادق دلم تنها نمی سوزد به حال حضرتش سوزد دل هر سنگِ سخت،امّا ز انگور به زهر آلوده آخر کرد مسمومش شهی کز نور علمش، عالَم علم است نورانی بُوَد قبر رئیس مذهب ما در بقیع ویران جهانی گرید و نالد «مؤید» زین عزا لیکن
دلی نبوَد که از این داغ جان فرسا نمی سوزد
دل منصور دون بر حال آن مولا نمی سوزد
دل گلچین به پَرپر کردنِ گلها نمی سوزد
چرا بر تربتش شمعی در این شبها نمی سوزد
غمی زین بیش در عالم دل ما را نمی سوزد
ولی همچون دل فرزند او موسی نمی سوزد
[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=Microsoft Sans Serif] " حسان "
[FONT=Microsoft Sans Serif]اى مهر تو بهترین علایق
[FONT=Microsoft Sans Serif] جانها به زیارت تو شایق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] ما را نبود به جز خیالت یارى
[FONT=Microsoft Sans Serif] خوش و همدمى موافق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] بیمارى روح را دوا نیست
[FONT=Microsoft Sans Serif] جز مهر تو اى طبیب حاذق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] اى نور جمال كبریائى
[FONT=Microsoft Sans Serif] اى نور تو زینت مشارق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] روزی كه دمید نور خلقت
[FONT=Microsoft Sans Serif] رخسار تو بود صبح صادق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] از جلوه تو تبارك الله
[FONT=Microsoft Sans Serif] فرمود به خلقت تو خالق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] حسن تو خود از جمال زهراست
[FONT=Microsoft Sans Serif] اى زاده بهترین خلایق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] بر تخت كمال و تاج عصمت
[FONT=Microsoft Sans Serif] آخر كه بود به جز تو لایق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] تفسیر كمال ایزدى بود
[FONT=Microsoft Sans Serif] گفتار تو اى امام صادق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] باشد سخن تو جاودانى
[FONT=Microsoft Sans Serif] بوده است چو با عمل مطابق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] افسوس شدى شهید، آخر
[FONT=Microsoft Sans Serif] از حیله ناكسی منافق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] از داغ تو شد جهان عزادار
[FONT=Microsoft Sans Serif] زیرا به تو عالمى است عاشق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] ماتم زدهایم و غم چو دریاست
[FONT=Microsoft Sans Serif] دل ها همه چون شكسته قایق
دلم هواى بقيع دارد و غم صادق دوباره بيرق مشكى به دست دل گيرم سلام من به بقيع و به تربت صادق سلام من به مدينه به آستان بقيع سلام من به مزار معطّر صادق سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقيع ز غربتش چه بگويم كه سينه ها خون است دلم دوباره به ياد رئيس مذهب سوخت همانكه غربتش از قبر خاكىاش پيداست ز بسكه كينه و غربت به هم موافق شد همانكه فاطمه را بين كوچه زد گويا امام پير و كهنسال شيعه را كشتند براى فاطمه از بى كسى سخن مىگفت بخاك حجرهاش از سوز سينه مىغلطيد از آن شبى كه زد او را ز كينه اِبْنربيع فضاى شهر مدينه بياد او تار است هنور مىكشد او را عدو به دنبالش هنوز تلخى كامش به حسرت شهدى است
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
زنم به سينه كه آمد محرم صادق
سلام من به مدينه به غربت صادق
سلام من به بقيع و كبوتران بقيع
كه مثل ماه درخشد به آسمان بقيع
سلام من به گل ياس هاشمىّ بقيع
براى صادق زهرا مدينه محزون است
كه ذكر غربت ليلى حديث مجنون است
امام صادق شيعه سلاله زهراست
هدف به تير جسارت امام صادق شد
ز كينه قاتل اين پيرمرد عاشق شد
امان كه روح سبكبال شيعه را كشتند
براى مادرش از غربت وطن مىگفت
پسر به مادر خود از كتك زدن مى گفت
دوانده در پىاش اندر مدينه ابنربيع
هنوز سينه آن پير عشق خونبار است
هنوز هم ز عدويش دلش به آزار است
هنوز چشم دلش به رسيدن مهدى است
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
مردی غروب کرد وقتی افق شکست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] خورشید دیگری جای پدر نشست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] او یک امام بود هرچند بی قیام
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] اویک رسول بود جبریل شاهد است
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در آخرین کلام حرفش نماز بود
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] اوجعفر خداست،پیری که بود و هست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] از ترس بشکند دشمن نماز او
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] این یک نماز نیست تیغی است روی دست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] از پای منبرش بستند دست او
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] آتش چه م یکند با خانه خلیل
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] کاذب چه می برد از صادق الست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] حرف از ثواب شد تشییع آمدند
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ای دهر نابکار ای روزگار پست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] زیر جنازه اش جمعند عده ای
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] فامیل بی نماز یا با نماز مست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تشییع شاه را بودند پای بست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
حسرت گرفته باز حصار مدينه را غم تيره كرده است ديار مدينه را
داغ عزاى حضرت صادق فكنده باز
با اشك و آه ما، سر و كار مدينه را
[FONT=Microsoft Sans Serif]بر تخت كمال و تاج عصمت [FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]آخر كه بود به جز تو لایق
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]تفـسیر كمــال ایــزدى بود
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]گفتـار تـو اى امام صادق
[FONT=Courier New]شهادت ششمين اختر تابناک آسمان
[FONT=Courier New]امام جعفر صادق (ع)[FONT=Courier New]
برشعيان جهان تسليت باد
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
همنشين دلِ من زهرِ شرر بار شده
قاتل مادرِ من آن در و ديوار شده
ياد مادر به خدا کرده مرا دلگيرم
قصهي کوچه ميانِ دلِ من خار شده
من که در کوچه، زمين خورده به خود ميپيچم
جگرم سوخته و سخت گرفتار شده
ميخورم روي زمين خاک شده غمخوارم
صادقِ آلِ علي يکّه و بييار شده
بسکه منصور خورانده به دلم زهرِ ستم
دلِ پژمردهي من زخمي و بيمار شده
آخر از سوز شرر سينهي من ميسوزد
روز من در نظرم همچو شبِ تار شده
شکر حق روزهي امروز قبولش گرديد
عاقبت روزه به زهرِ عدو افطار شده
[FONT=Georgia]
[FONT=Georgia]
[FONT=Georgia]من كيستم حقيقت حق را خزانه ام
[FONT=Georgia]بيرون ز مرز فكر و خيال و فسانه ام
[FONT=Georgia]بنيانگذار مذهب و مسندنشين علم
[FONT=Georgia]فيض مدام فلسفه عارفانه ام
[FONT=Georgia]سبط نبى و پور على، نجل فاطمه
[FONT=Georgia]الگوى صبر و صلح حسن را نشانه ام
[FONT=Georgia]آئينه دار نهضت سرخ حسينى ام
[FONT=Georgia]چون عابدين به نخل عبادت جوانه ام
[FONT=Georgia]بحرالعلوم باب من است و سخا و جود
[FONT=Georgia]يك قطره اى بود ز يم بيكرانه ام
[FONT=Georgia]استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول
[FONT=Georgia]پرچم فراز علم به قاف زمانه ام
[FONT=Georgia]با اين همه جلال در اين جوّ قيرگون
[FONT=Georgia]محصور كرده خصم ستم پيشه خانه ام
[FONT=Georgia]از يورش شبانه ابن الرّبيع پست
[FONT=Georgia]آيد به ناله سنگ ز سوز شبانه ام
[FONT=Georgia]لرزد به سان بيد تن اهل بيت من
[FONT=Georgia]تا مى كشد ز خانه برون وحشيانه ام
[FONT=Georgia]آن بى حيا سواره و من با تن ضعيف
[FONT=Georgia]پاى پياده در پى اسبش روانه ام
[FONT=Georgia]تندى كند كه تند برو در بر امير
[FONT=Georgia]كندى اگر كنم بزند تازيانه ام
[FONT=Georgia]آنان كه سوخته اند دَرِ خانه على
[FONT=Georgia]آتش زدند از ره كين درب خانه ام
بسم الله الرحمن الرحیم خانه خلیل مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هرچند بی قیام در آخرین کلام حرفش نماز بود از ترس بشکند دشمن نماز او از پای منبرش بستند دست او قومی عبا به دوش، جمعی قلم به دست آتش چه می کند با خانه خلیل حرف از ثواب شد تشییع آمدند کاش از ره ثواب جمعی به کربلا تشییع شاه را بودند پای بست وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
او یک رسول بود جبریل شاهد است
او جعفر خداست،پیری که بود و هست
این یک نماز نیست تیغی است روی دست
کاذب چه می برد از صادق ألست
ای دهر نابکار! ای روزگار پست!
بنال اى دل که در ناى زمان فریاد را کشتند
بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستى، بزرگ استاد را کشتند
به جرم پاسدارى از حریم عترت و قرآن
رئیس مذهب و الگوی عدل و داد را کشتند
به جاى اشک و خون دل، ببار اى آسمان زین غم
که نور دیدگان سید امجاد را کشتند
دریغ و درد کز بیداد منصور ستمگر
به جرم یاری دین مظهر امدادا را کشتند
من ژولیده می گویم ز نسل ساقى کوثر
امام جانشین و پنجمین اولاد را کشتند
شاعر : حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابوری)
سلام امام خوبم:hamdel:بهم اجازه میدی؟
شعری برات بخونم/تو اوج نا امیدی
روز شهادتت شد/دلم هواتو کرده
میخوام باهات بحرفم/نگو که گوش نمیدی
درسته روسیاهم/غرقه توی گناهم
سر تا پا اشتباهم/شدم عین پلیدی
درسته من ضعیفم/خیلی پست و حقیرم
درسته بدتر از من/تو شیعه ها ندیدی
از بدی و تباهی/هر چی بگم باز کمه
راستی گفتن لازم نیست/خودت کارامو دیدی
جلوت حیا نداشتم/اما تو می پوشوندی
انگار تو داشتی از من/خجالت می کشیدی
حالا امام صادق:Sham:/من پشت در نشستم
چه حسی داری به من؟/نگو ازم بریدی
اگه بخوای میتونی/دست منو بگیری
ازت بخوام میدونم/جواب رد نمیدی
با همه شرمندگیم/میخوام درو وا کنی
میخوام منم به خونت/بیام با روسفیدی
شاگرد مکتبت شم/میخوام قبولم کنی
تو دنیایی که هستیم/بشم عضو مفیدی
راضی کنم خدارو/شما و بنده هارو
امام صادق کمک کن/دور بشه ناامیدی
شاعر:شهلا
زین ماتمی كه چشم ملایك ز خون، ترست گویا عزای صادق آل پیمبرست
یا رب چه روی داده، كزین سوگ جانگداز
خلقی پریش خاطر و، دلها پر آذرست
مُلك و مَلك به ناله و افغان و اشك و آه
چون داغدار، حضرت موسی بن جعفرست
خون می رود ز فرط غم از چشم شیعیان
زیرا كه قلب عالم امكان مكدرست
منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین
اما به خُلد، غمزده زهرای اطهرست
او گرچه كشت خسرو دین را ولی به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن در نداد بر ستم و، این كلام نغز
بر پیروان حق و عدالت مقررست:
آزاد مرد، تن به زبونی نمی دهد
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشكبار چشم صفا زین عزا بود
دلهای شیعیان همه از غم مكدرست
[SIZE=12][COLOR=#000000][FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]لبالب شد ز خون دل اياغ حضرت صادق
[FONT=microsoft sans serif]دلم چون لاله مى سوزد ز داغ حضرت صادق
[FONT=microsoft sans serif]چو در خاك مدينه زائرش منزل كند از جان
[FONT=microsoft sans serif]به هرجا اشك مى گيرد سراغ حضرت صادق
[/COLOR][/SIZE]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]به جرم پاسداری از حریم عترت وقرآن
[CENTER]
[FONT=Microsoft Sans Serif]رئیس مذهب والگوی عدل وداد را کشتند
[FONT=Microsoft Sans Serif]که نور دیدگان سید امجاد را کشتند
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[/CENTER]
[FONT=Microsoft Sans Serif] [FONT=microsoft sans serif]یا رب چه روى داده، كزین سوگ جانگداز [FONT=microsoft sans serif]خون مىرود ز فرط غم از چشم شیعیان منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین [FONT=microsoft sans serif]او گرچه كشت خسرو دین را ولى به دهر [FONT=microsoft sans serif]آزادْمرد، تن به زبونى نمیدهد تنها نه اشكبارْ چشم «صفا» زین عزا بود [FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=microsoft sans serif]
زین ماتمى كه چشم ملایك ز خون، ترست
گویا عزاى صادق آل پیمبرست
خلقی پریش خاطر و دلها پر آذرست
[FONT=microsoft sans serif]
مُلك و مَلَك به ناله و افغان و اشك و آه
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست
زیرا كه قلب عالم امكان مكدَّرست[FONT=microsoft sans serif]
اما به خُلد، غم زده زهراى اطهرست
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
[FONT=microsoft sans serif]
تن در نداد بر سنم و این كلام نغز
بر پیروان حقّ و عدالت مقرّرست
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست[FONT=microsoft sans serif]
دلهاى شیعیان همه از غم مكدّرست
[FONT=microsoft sans serif]
[FONT=microsoft sans serif]شـد رهـبـر ديـن مـسـمـوم انـگور [FONT=microsoft sans serif]از جــور و ظـــلم بـيـــداد مـنـصـور [FONT=microsoft sans serif]يـثـرب از ماتـمش غـرق عـزا شد [FONT=microsoft sans serif] مـحـــشر از قتـل جانـسوزش بپــا شد
به نام خدا جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد
باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیرمردی ز نفس ماند و کمانی تر شد
خانه ي سوخته را بار دگر سوزاندند
باز تکرار غم آتش و دود و در شد
همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین
بین این آه فقط ناله ی من مادر شد
دست من بسته و از داغ غمت افتادم
یاد دستت که به دنبال علی پرپر شد
یاد دستان یتیمی که به امید پدر
بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد
[center]
***
گوشواره ، گل سر رفت ز یادش اما
در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد
حسن لطفی
[/center]
[center]آتش گرفته بار دگر آشيانه ات[/center]
[center]چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات[/center]
[center][/center]
[center]هر گوشه اي كه می نگرم خاطرات توست[/center]
[center]اينجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات . . .[/center]
در راه خـداونـد خـريـدي تـو بلا را
بر جامعه آموخته اي درس وفا را
شد شيعه ي اثني عشري زنده ز نامت
دادي تو حيات ابـدي مـذهـب ما را
شاعر: اصغر چرمی
اي حضرت صادق سر و جانم بفدايت مـن بـر در ايـن خـانـه گـدا بوده و هستم
درياب دلي را كه نشسته است به پايت
اي يـوسـف زهـرا مددي كن به گـدايـت
شاعر: اصغر چرمی
سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت، تنها واژه ای است که برازنده نام توست. تو از زلالی آینه، هر آینه فراتری. در تو کرامت باران موج می زند. با تلاوت قرآن هم آغوشی و دست هایت، مونس آسمان مدینه اند.
65 سال، عاشقانه زیستی و 34 سال را صادقانه امامت کردی تا پر پر دانه های نجابتت به انگور زهر آلود منصور آغشته شد.
ای سعادت سپید! شب شهادتت اشک می ریزیم و ستایش می کنیم غربت ستودنی ات را.
از کدام برکه نوشیده ای که دست در دست ملائکه، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد؟
ای انیس مدام سجاده و هم نشین شبانه قرآن! آفتاب عظمتت همیشه بر فراز آسمان مسلمانان، روشنایی بخش است. تمام سپیده هامان را به صداقت نامت استواریم.
شب شهادتت غمنامه ای می نویسیم به مظلومیت باران، آن زمان که آسمان غربتت را گریست.
ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)! نامت را با افتخار به دل های غریبمان می سپاریم تا یادت آرام بخش سینه های بی تابمان باشد.
بغضِ غریبی گلوی عالم را میفشارد و ملائک، کوچه پس کوچههای مدینه را در پیِ مرد بینظیری میگردند که محضرِ مبارکش، منبع فیض آسمانی بود؛ که اینک خوشههای زهرآگینِ کینه منصور، قلب سپیدش را هزار پاره کرده است. به ستارهها بگویید دیگر ماه صادقانهشان طلوع نخواهد کرد!
سنگینی داغی جان سوز بر قلب زمین زخم میزند.
اما چه سود
ديده ها تا به ابد در غمتان گريان است
اشک روز و شب ما موهبت يزدان است
چشم عشاق شده خيره به دستان شما
صحن دل منتظر آمدن باران است
لاعلاج است شب عشق شما در سر من
چقدر درد عزيزيست که بي درمان است
سهمم از مهريه ي مادرتان ناچيز است
قطره اشکيست که برچهره ي من مهمان است
حرف از مهريه و کوچه وُ آب آمده است
اصلاً انگار فلک در غم او نالان است
حسّ سرماي زمستان به دلم رخنه نمود
اين چه حاليست خدا در دل تابستان است؟
نکند باز کسي فزتُ و ربّي گفته
يا که در کوچه ي غربت بدني لرزان است
گفت منصور تو را مي کشد از بغض علي
يارب انگار فلک بر سر اين پيمان است
بارالاها فرج مهدي ما را برسان
اين دعا ذکر لب دائمي ياران است
شاعر:اصغر چرمي
- پرپر شده شقایق /***/ مولا امام صادق مسموم زهرِ کین شد /***/ از غصه دل غمین شد بنگر که آل زهرا /***/ از داغ او حزین شد
- استادِ درسِ قرآن، فقه و اصول و ایمان شیعه به پای درسش نشسته جون گرفته ز رفتنش جهانی غرق عزا و زاری اشک چشِ ملائک رو به فزون گرفته
بسم الله الرحمن الرحیم درشب غصه دلم رنگ سحر میخواهد وقت پرواز شده بال سفر میخواهد غربت شهر مدینه همه جا معروف است روضه اش خون دل و دیده تر میخواهد حرمت موی سپیدم که در این شهر شکست قصه ای شد که سرانجام جگر میخواهد همه قوت من را اثر زهر گرفت آهم از بغض ترک خورده اثر میخواهد نیمه شب دشمن و بی حرمتی اش یادم هست او چه از جان منِ سوخته پر میخواهد طرف کوچه کشیدند و عبایم افتاد بردن پیر مگر چند نفر میخواهد؟ آتش و هیزم و کوچه همه اش تکراری ست غم این صحنه فقط ضربه ی در میخواهد نه عمامه به سرم بود زمین افتادم نه کسی دور و برم بود زمین افتادم جام چشم من بی تاب پر از غم میشد داشت لبریز غم و گریه ی نم نم میشد هر قدم پشت سر مرکب دشمن آن شب از نفس های من سوخته دل کم میشد بند نعلین و کهن سالی و رنج کوچه به زمین خوردن من داشت مسلم میشد ماه شوال که حال دل من را میدید با زمین خوردن من داشت محرم میشد بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت در نظر روضه ی گودال مجسم میشد آه چقدر نیزه و شمشیر بساط قتل... ...تشنه ی خسته به گودال فراهم میشد پنجه ی قاتل بی رحم به جانش افتاد با سر زلف خودش داشت معمم میشد
من آخرین امام بقیع مدینه ام در لحظه های آخر عمرم به زمزمه مادر بیا و حال پریشان من ببین هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد از درب خانه شعله آتش زبانه داشت ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد با دست بسته ام به بر کودکان من در بین شعله ها به زمینم کشید و برد
فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم
شیخ الائمه صادق آل پیمبرم
زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام
ابراز می کنم غم دل را به فاطمه
از سوز زهر سینه سوزان من ببین
مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده
مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم
در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد
آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت
از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد
انگار داشت از سر کین قصد جان من
مانند مرتضی به زمینم کشید و برد
که داده خرمن هستى ما برباد يا زهرا سرت بادا سلامت اى گل گلزار پيغمبر که بلبل از غم گل از نفس افتاد يا زهرا بهار ما مبدل بر عزا گرديد و فرزندت شده مسموم زهر کينه از بيداد يا زهرا به ياد پهلوى بشکسته و آن سينه مجروح بسان نى چنان ناليد تا جان داد يا زهرا در کاشانه اش از آتش بيداد مى سوزد به جرم اينکه مي باشد تو را اولاد يا زهرا سرو پاى برهنه نيمه شب مى برد آن جاني پياده در بر آن جانى جلاد يا زهرا ز درد بازوان خسته تو حضرت صادق
چنان پيچيده در ناى زمان فرياد يا زهرا
ازبین ما رفت ان نور دین اما درحال حاظر چشم ایشان برای حجاب گریان است زنان ومردانی که با لباس های کوتاه وچیزی که یک حیوان از ان پوشیده تر است آیا وقت آن نرسیده است که حتی بخاطر این امام عزیز حجابمان را درست کنیم؟
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق زنم به سینه که آمد محرم صادق سلام من به مدینه به غربت صادق سلام من به بقیع و کبوتران بقیع که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
سلام من به بقیع و به تربت صادق
سلام من به مدینه به آستان بقیع
سلام من به مزار معطّر صادق
سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع
ما اگر بر نام حیدر عاشقیم
شیعه ی درس امام صادقیم
شیعه ی اشکیم اشک جعفری
اشک او کرده به دلها رهبری
اشک،یک درس امام صادق است
اشک،همواره مرام صادق است
گاه در سجده صفا می کرد او
اشک را خرج خدا می کرد او
گاه اندر خلوت شیدائیش
یاد میکرد از گل زهرائیش
آنکه می آید برای انتقام
آنکه صادق داده بر نامش سلام
گاه گریان گلی پژمرده بود
یاد آن رخسار سیلی خورده بود
گاه تا یک روضه خوان می دید او
شاعر شیرین زبان می دید او
امر می کرد تا عزا بر پا شود
نهضت کرببلا احیا شود
گاه آتش می زدند آن خانه را
گاه می بردند صاحب خانه را
خاک کوچه شاهد غمهای اوست
یک سند از غربت شبهای اوست
اى مهر تو بهترین علایق جانها به زیارت تو شایق یارى خوش و همدمى موافق جز مهر تو اى طبیب حاذق اى نور تو زینت مشارق رخسار تو بود صبح صادق فرمود به خلقت تو خالق اى زاده بهترین خلایق آخر که بود بجز تو لایق گفتار تو اى امام صادق بوده است چو با عمل مطابق از حیله ناکسى منافق زیرا به تو عالمى است عاشق دلها همه چون شکسته قایق ما راست ز بهترین دقایق
ما را نبود به جز خیالت
بیمارى روح را دوا نیست
اى نور جمال کبریائى
روز یکه دمید نور خلقت
از جلوه تو تبارک الله
حسن تو خود از جمال زهراست
بر تخت کمال و تاج عصمت
تفسیر کمال ایزدى بود
باشد سخن تو جاودانى
افسوس شدى شهید آخر
از داغ تو شد جهان عزادار
ماتم زده ایم و غم چو دریاست
اندم که حسان فکر یاریم