๑۩۞۩๑ کمال دین در جمال ولایت / عید غدیر مبارک ๑۩۞۩๑
تبهای اولیه
از این رو، شناخت غدیر، از ضروری ترین وبنیادی ترین شناخت های اعتقادی است. امام رضا علیه السلام در کلامی اوج مند درباره شناخت غدیر فرموده اند: «به خدا سوگند، اگر مردم ارزش روز غدیر را شناخته بودند، روزی ده بار، فرشتگان با آنان مصافحه می کردند، و گر به درازا کشیدن سخن برای من ناگوار نبود، درباره ارج مندی این روز و فضیلت هایی که خداوند متعال به کسانی داده که آن را شناخته اند، چنان بسط سخن می دادم که به شمار نیاید».
غدیر، یک رخ داد تاریخی صرف یا تنها یک گذرگاه جغرافیایی نیست، بلکه یک سرفصل اعتقادی است که درون مایه همه طاعت ها از آن منشأ می گیرد، رسالت همه پیامبران در آن مفهوم می یابد، و همه رشدها و تعالی ها از آن جا آغاز می شود.
ولایت شاد باد.
فرمان حیّ قدیر در جام غدیر بلند بود و در آن هنگامه اوج مند، کفر پیشگان به یأس، نعمت به اتمام، دین به اکمال، علی به امامت و خداوند به رضایت می رسیدند.
در آن روز، محمد صلی الله علیه و آله در آن گذرگاه جغرافیا، برفراز راه طولانی تاریخ، چراغ خورشید می آویخت تا راه را تا فرجام، همواره هموار طی کنیم.
اینک در سال روز آن رخ داد، و در حریری از مهرِ به ولایت، همراه با سُرور آسمانیان، دل ها را به شادیْ و لب ها را به لبخند پیوند می زنیم و شادمانه ترین گل واژه های تبریک را به دل های همه مؤمنان حقیقت جو هدیه می کنیم.
امر حیّ قدیر بود و روز غدیر، جبرئیلْ سفیر و علی امیر، و محمد صلی الله علیه و آله که قبیله آفتاب را با آوای بلند
«من کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه»
به پیشوایی علی علیه السلام می سپرد.
در آن روز در برکه غدیر، دریای شادی می جوشید و علی علیه السلام بر سریری از نور می نشست که عرشِ شکوه مند امامت بود.
سال گشت آن روز بی غروب و آن عید اوج مند، بر همه مؤمنان و ره روان ولایت مبارک باد.
خورشید، امروز از مکّه آمده، از سرزمین ولایت، از سرزمین خلافت، از سرزمین وصیت. همگان در غدیر خم جمع شده اند و دست ها سایبان چشم هاست، دیده ها مشتاق و دل ها بی قرار، همه یک دیگر را نگاه می کنند، چه شده است؟
شیرینی و گلاب نیز هر کدام در این جشن سهمی دارند و لحنی، که خود با غدیر می گویند:
غدیر مبارک باد.
ولوله کاروانیان، صدای سمّ اسبان و زنگ شتران، هیاهوی گنگی را در فضا پراکنده بود. سیمای نورانی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اندیشه ای ژرف، آرام و بی صدا، حادثه ای سترگ را انتظار می کشید.
او هنوز هم سنگینی مسئولیتی عظیم را روی شانه های رسالتش احساس می کرد. ایمان داشت که باید دیگران را از رخ دادی بزرگ آگاه کند و اینک، پرتو زرین خوشید، روز هجدهم ذی الحجه را خبر می داد و این جا غدیر خم بود؛
محلی که اندکی دیگر، می بایست عراقیان و مصریان از هم دیگر جدا شوند. در این هنگام بود که حضور دل نشین جبرئیل، فضا را عطرآگین کرد. او این بار عشق را برزمین ارمغان آورده بود و اکنون وقت آن که، حجت بر مردمان تمام شود و همگان بشنوند آن چه را باید بشنوند و ببینند آن چه را باید ببینند:
«ای پیامبر! ابلاغ کن آن چه را از پروردگارت بر تو فرود آمده و اگر نکنی، پیام او را نرسانده باشی».
این ندای آسمانی، تمام اضطراب ها را از قلب پیامبر صلی الله علیه و آله زدود و او بود که مصمم، با دستان علی در دست، این سروش آسمانی را در تاریخ طنین انداز کرد که:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
در توطئه چینی ها وایجاد دسیسه ها وبرپائی فنته ها وخلق دشمنی ها ؛...........................
فرشته وحی جبرئیل امین, تمامی برنامه ها ونقشه ها وتدارکات ستیزه جویانه انان را ؛ به پیامبر میگفت وانها را برملا ؛ افشاء وخنثی می شد
کفار چه زمانی که علناً وآشکارا با دین به مبارزه برمی خواستند ........................
وچه زمانی مخفیانه ودرپشت پرده با منافقین ویهود مشترکاً مثلث توطئه چینی ومخفی کاری را درست میکردند ودرصدد برندازی نظام اسلامی می شدند ، براحتی توسط دومانع ورادع بزرگ ومقتدر ؛ برخورد میکردند ومتوقف میشدند ..........
رادع ومانع اول :
آیات قرانی ووحی اللهی بود,.............که چهره باطنی آنان را رسوا وافشاء وبه مسلمانان معرفی میکرد
رادع ومانع دوم ؛ شمشیر ذو الفقاروبازوی سترگ شیرخدا حضرت علی مرتضی بود که چپ وراست آنان را در جنگهای نظیر بدر – أُحد – خیبر- حُنین – خندق و.و. و.سرکوب وقلع وقمع می کرد ...........
در نتیجه خیلی ازاین کفارمعاند وبرنداز ومنافقین دوچهره ویهود توطئه گر............
درمقابل این دو حربه بُرنده یعنی پیام خدا وشمشیر شیرخدا ؛ ناچاراً وازروی ترس ونه از روی ایمان ؛ لباس اسلام را برباطن کفر خویش پوشاندند ونقاب مهربانی وتقوا را برچهره کینه توزیانه وانتقامگرخود...........زدند
ومنتظر ماندند تا مرگز ثقل وحی خدا ازدنیا برود وپیام آورافشا کننده چهره مزوارنه آنان وخنثی کننده توطئه شان ,قطع گردد ..................
ورسول الله از دنیا رفت وپیام وحی خدا از آسمان به طرف زمین قطع شد ............
اینجا مانع ورادع اول از پیش روی برندازان نظام اسلامی , کنار رفت
حال کارگزاران مثلث شوم ( کفار – منافقین – ویهود )
مجدداً وارد صحنه کارزار شدند وبا لباس اسلام وصحابه پیامبر؛به جنگ مکتب وبراندازی نظام اسلامی
پرداختند ..............
در این کارزار مجدد ؛فقط رادع ومانع دوم مانده است...........که باید نیز کنار رود
او همان بینش احمدی وشمشیرذو الفقار حیدری ؛...................
همان نفس محمد وصاحب ولایت روز غدیر بود ......... علی مرتضی
علی؛ همان نماد ولایت پیامبربر تمام مسلمین در روز غدیراست ...............
غدیر یعنی همان مشهد وشاهد وگواه سه روزه (120)هزار نفر بیعت کنان با علی بود ..........
وغدیرسرزمین تثبیت تداوم کلنگ زنی شکستن مثلث شوم وتوطئه گریعنی مثلث ( کفار – منافقین – ویهود )علیه اسلام راستین تشیع است ..............
و دشمنان غدیرباید یاد این سرزمین ولایت و این خاطره گلنگ زنی شکستن مثلث را..................
از جان وفکر وروح واندیشه مسلمانان ؛ فراموش وپاک ومحو کنند ............
ودر طول پنجاه سال پس از رحلت پیامبر, این کارگزاران مثلث شوم ؛...............
نزدیک بود حادثه {اکمال دین واتمام نعمت}؛ ..............
یعنی (تجلی ولایت احمد دروجود حیدر) , از صفحه تاریخ واز مخیله مسلمانان محو ونابود کنند که نتوانستند ...................چطور؟
حادثه تجلی مجدد ولایت این بار به خون نشسته امام حسین در روز عاشوراء .................
خاطره به ظاهر فراموش شده ................روز غدیر........................ زنده شد ..............
وما شیعیان علی ؛ با احیاء وزنده نگهداشتن حادثه خونین عاشورا که به خاطر به فراموشی سپردن روزغدیرایجاد شد .................. نخواهیم گذاشت یاد روز غدیر...........
ازمخیله تاریخ اسلام زدوده ومحو شود ............هرگز...... كل يوم عاشوراء وكل أرض كربلاء
او خواهد آمد وروز غدیر جدیدی برپا خواهد کرد وتمام اضلاع مثلث نکبت( کفار– منافقین ویهود) را در هم خواهید کوبید وما منتظریم پس معترضیم تا او آید والسلام
آخرین سفر خویش به مکّه ـ که به «حَجّةُ الوداع» معروف شد ـ به منادی خود «بلال» دستور دادند که به مردم اعلان کند که همگان باید آهنگ سفرکنند تا در غدیر خم گِرد هم آیند و هیچ کس جز معلولان باقی نماند. صبح گاهان، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با همراهی جمعیت انبوهی از مکّه به سوی غدیر خم حرکت کردند.
آن حضرت در روز یکشنبه هیجدهم ذی الحجه به غدیر خم رسیدند. پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل، فرمان خداوند را به ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرود آورد. هنگامی که این سروش آسمانی نازل شد، بیش تر حاجیان به نزدیکی سرزمین جُحفه رسیده، و گروهی نیز هنوز به رسول اللّه نپیوسته بودند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر توقف کردند و دستور دادند که پیشینیان که به جحفه رسیده اند، باز گردند و منتظر مانند تا عقب مانده ها نیز به آنان ملحق شوند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله بر منبری از جهاز شتران بالا رفتند و فرمان خداوند را بر مردمان ابلاغ کردند
«شگفتا از آن چه علی بن ابی طالب کشید! [در روز غدیر] آن حضرت این همه شاهد داشت، ولی نتوانست حق خود را بگیرد؛ در حالی که مردمان با دو شاهد، حق خود را می گیرند».
تاریخ نگارانِ حقیقت جو، درباره تعداد شرکت کنندگان انبوهی که در واقعه غدیر خم، شاهدانِ اعطای مقام امامت بر حضرت علی علیه السلام بوده اند، گفته های متفاوتی دارند؛ اگرچه بیش تر مورخان شیعه، شمار این جمعیت رابیش از 120 هزارنفر گفته اند، ولی نقل های دیگری هم چون: چهل، هفتاد، نود و 114 هزارنفر نیز گفته شده است.
یکی از ابهامات بسیارمهم تاریخ اسلام، این سوال است که: در هنگام رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، از واقعه غدیر خم، تنها هفتاد روز سپری شده بود؛ با این حال چرا علی علیه السلام تنها و بی یاور ماند؟ یکی از بهترین پاسخ های این پرسش را می توان ترکیب جمعیتی جامعه اسلامی در هنگامه واقعه غدیر دانست.
تاریخ نگاران، جامعه آن زمان را به سه دسته تقسیم کرده اند:
اولین گروه، اعراب تازه مسلمانی بودند که هنوز به درستی آداب جاهلیت را از خود نزدوده بودند و معنای صحیح امامت را نمی فهمیدند. و ولایت را نوعی زعامت و حکومت ظاهری می پنداشتند. گروه دوم، منافقانی بودند که در لباس اسلام، کینه کشته شدگان جنگ های بدر، احد، حنین و خیبر را به دل داشتند و به آسانی تن به پذیرش ولایت حضرت علی علیه السلام نمی سپردند. آخرین گروه، تعداد اندکی از مسلمانانِ با اخلاص بودند که با ایمانی استوار، به ولایت و همراهی علی علیه السلام دل سپردند. سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، میثم تمار و تنی چند از اصحاب با وفای پیامبر صلی الله علیه و آله ، در این گروه بودند.
با محمد صلى الله علیه و آله ، هر چه بالا مى روى، بالاتر مى بینى و این لیاقت، تنها شایسته على علیه السلام است که در تسخیر قلب ملایک، سابقه اى دیرینه دارد.
غدیر، آنجاست که شاخه هاى على علیه السلام و محمد صلى الله علیه و آله به اتصال پیوندى به نام فاطمه علیهاالسلام اوج مى گیرد و دوازده میوه امامت از شجره طیبه شان، به دامان عاشقان مى افتد. آنجا، دستان توحیدى رسول خدا صلى الله علیه و آله حجاب هاى ظلمانى را کنار مى زند تا آنچه از ناگفته هاى رسالت باقى مانده است، زمزمه کند.
مردم! بگویید به باد، به باران، به آفتاب و به آب که اینک على علیه السلام ، جانشین من است و در عبور روز و شب، ماه و خورشید، این چنین جایگاه خود را عوض مى کنند تا تاریکى، رهروانشان را نبلعد.
حسن ختام رسالت
اینک محمد صلى الله علیه و آله ، دست را به سمت آسمان بالا مى برد تا على علیه السلام را به همگان نشان دهد.
این، حسن ختام زیباى رسالت
محمد صلى الله علیه و آله است.
اینک، تنها وصى محمد صلى الله علیه و آله ، بر سکّوى قلب ها، نشان افتخار و امامت را به سینه نورانى خویش مى آویزد تا عشق را دست به دست بچرخانند و به مقصد برسانند.
غدیر، پیام رهایى است؛ پیام گسیختن زنجیرهاى بسته بر پاى بشر، پیام تداوم پیامبرى است با همه آرمان هاى بلندش.
غدیر، ادامه بعثت است براى شکستن بت هاى فکر و دل، براى عبور از خودپرستى به خداپرستى، براى بیرون آمدن از اسارت خویش و رسیدن به آزادگى حقیقى که در سایه عبودیت حاصل مى شود.
غدیر، کمال نبوت است و دنباله خطى که پیامبر ترسیم کرده؛ تا هر چه رنگ و بوى تعصب را بشوید و هرچه دیوار تبعیض را بکوبد.
غدیر، اتمام نعمت است و دست خدا بر سر اهالى زمین تا با عدالت علوى، باقیمانده رسوم جاهلیت را بشکند، هرزه هاى شرک و نفاق را برچیند و خون طاغوت هاى جدید را بریزد.
غدیر، پایان رسالت است و على علیه السلام مولا مى شود تا پرچم پیامبر را پس از او به دست بگیرد و لباس رزم بپوشد براى آزادى بندگان خدا.
میثم امانى
[=B Baran]در دوره خلافت و حاکمیت علی بن ابیطالب علیه السلام، روز عید غدیری با جمعه مصادف گردید . امام در آن روز خطبه ای مفصل ایراد فرمود و مباحث عمیق و ارزشمندی در توحید و نبوت و امامت بیان داشت .
ایشان نخست به حمد و ثنای خدای متعال پرداخت، صفات ربوبی اش را برشمرد، نعمت هایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالی امروز دو عید بسیار بزرگ ( جمعه وغدیر) را در یک زمان برای شما قرار داده است؛ دو عیدی که هر یک فلسفه وجودی دیگری را تکامل می بخشد و به وسیله هر کدام هدایت در دیگری اثر بخش می شود ... سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگی خداوند پذیرفته نمی شود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد صلوات الله علیه، و دین و شریعت محمد صلوات الله علیه پذیرفته نمی شود مگر با قبول ولایت امر کسی که خدا فرمان ولایتش را داده است، و همه این امور سامان نمی پذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت .
[=B Baran]
[=B Baran]غدیر از نگاه مولی الموحدین علی علیه السلام[=B Baran] [=B Baran]
[=B Baran]سپس فرمود: خداوند در روز غدیر آنچه درباره منتخب خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد . به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند، مجال را از کافران و منافقان بگیرد و نگران گزند دشمنان نباشد . روز غدیر، قدر و منزلت بسیار دارد، در آن روز گشایش های الهی فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است . امروز روز روشنگری و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفای به عهد است .
غدیر روز رسول الله (صلوات الله علیه) و مشهود من (علی ابن ابیطالب) است . روز ذلت و خواری شیطان، روز استدلال و برهان است . روز جدا شدن صفوف کسانی است که آن را تکذیب می کردند . امروز بزرگترین روزی است که عده ای از شما از آن اعراض کردید . روز هدایت و امتحان بندگان خداست . روز آشکار شدن کینه های نهفته در دل ها و سینه ها ، روز عرضه نصوص (سخنان بدون ابهام پیامبر) بر افراد مومن و دلباخته است. غدیر روز شیث پیغمبر است ، روز ادریس و یوشع و شمعون و ... .
[=B Baran]
[=B Baran]
[=B Baran]منشورعلوی علیه السلام در عید غدیر[=B Baran]
امیرمومنان علیه السلام در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت خدا بر شما ای مسلمانان. بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ، امروز(غدیر) را عید بگیرید و با انجام این امور آن را بزرگ بشمارید:
- نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکی و بخشش پیشه کنید .
- خدا را در برابر نعمت هایی که به شما ارزانی داشته، شکرگزار باشید .
- کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر نماید .
- نعمتهای الهی را به یکدیگر تهنیت گویید همان طور که خداوند( در این روز) با اعطای اجر و ثوابی بیش از دیگر اعیاد ، به شما تبریک می گوید.
- با خوش رویی و شادمانی یکدیگر را در آغوش بگیرید .
- در هنگام دیدار یکدیگر، مصافحه کنید و به هم تبریک بگویید .
[=B Baran]منبع:[=B Baran]
[=B Baran]اقبال الاعمال، سید بن طاووس، صص 464-461.
[=B Baran]
[="]انوار هدایت الهی همواره در حال تابش است و تنها دلهای مشتاق و مستعد، پذیرای آن هستند. در این میان کسانی که مستعدتر از دیگران به روی آن آغوش گشوده، با آمادگی و طلبی زایدالوصف، رنگ الهی به خود می گیرند، «اولیای الهی» نام می یابند. اولیای الهی، گل سرسبد وجودند. خالق بشر که خواهان رشد و کمال هر انسان است، برای به ظهور رسیدن چنین افرادی هستی را آفرید؛ برای متجلی شدن زیباترین تجلیات. [/]
[="]آنها مانند انسانهای دیگر روزی به دنیا می آیند و روز دیگر می روند؛ اما احوال و رفتار و گفتارشان همواره راهنمای رشد و تعالی خواهد بود. بنابراین، اولیای الهی«علائم الطریق» هستند؛ علائمی برای رهسپاری در مسیر کمال. آنها بزرگترین معلمان معرفت هستند؛ معلمانی که خود به درک حقیقت رسیده اند و می توانند به سوی خدا هدایت کنند.
[/][="]و به عبارت دیگر، آنها فاتحان قله کمال هستند؛ فاتحان و «بلد راه». به همین دلیل، همه انسانهای کمال طلب، کوهنوردانی بر شمرده می شوند که برای صعود، به یاری و کمک این فاتحان راه شناس نیازمندند. شاید برای پیمودن مسیر هر کوهی نیازی به بلد راه نباشد؛ اما رفتن به فراز کوهی عظیم که گردنه ها و پرتگاههای آن ناشناخته است، بلدی می خواهد که به سلامت به مقصد برساند. باید به این بلد متوسل شد تا بتوان به مقصود رسید. باید چشم دل را به قله دوخت و به اشارات او توجه داشت. اولیای الهی بی مزد و منت این نقش الهی را ایفا می کنند و نه به سوی خود؛ بلکه به سوی خدا هدایت می کنند.[/]
[="]با این همه، تأثیر وجود اولیای الهی بر حیات انسانهای حقیقت جو و کمال طلب به همینجا ختم نمی شود و راز وجود پر خیر آنها را باید در دنیای پر رمز و راز عشق جستجو کرد. هیچ یک از ما انسانها نمی توانیم خداوند را چنان که هست بشناسیم و درک کنیم و درست به همین دلیل، نمی توانیم به خودی خود، عاشق او شویم. اما در صورتی که با عطف به تجلیات الهی، از عطف به خود رهایی یابیم، به درک عشق او به خود دست خواهیم یافت و به نسبتی که این عشق را درک کنیم، عاشق او خواهیم شد.
[/] [="]انسان از بدو تولد عاشق خویش است و تا زمانی که دچار این خودشیفتگی است، عشق او به دیگری، جلوه ای از عشق به خودش خواهد بود. زیرا در این حالت، او دچار عشقی عقلانی است و بر اساس سودجویی عقل، برای منفعت خويش معشوق را می طلبد. اما به محض این که عشق حقیقی به هر یک از تجلیات الهی در دل او خانه کند، این خانه از وجود خودش خالی خواهد شد و از آنجا که رمز ورود به حریم عشق الهی، گذشتن از خویش است، در این مرحله، به درک این حقیقت می رسد که خداوند عاشق اوست و به این ترتیب، به نسبتی که این عشق را بچشد، عاشق او خواهد شد.
[/] [="]از میان تجلیات حق که در سطحی عام و به عنوان آفریدگان آفریدگار مهربان همگی در خور عشق هستند، بعضی بیش از سایرین و به بهترین وجه جلوه گری می کنند و شاخص می شوند. بهترین جلوه گری، جلوه گری به کمال است و از آنجا که گلهای وجود اولیای الهی جلوه گاه خارق العاده معرفت و کمال است، سیر در گلزار هستی، دل را به سوی آنها می کشاند و از این رهگذر، تجربه عشق الهی به بهترین وجه میسر می شود. [/]
[="]دل سپاری به ولی خدا دل را به سوی او سوق می دهد و رهسپاری در راه او را تضمین می کند. اما صد دریغ از آن که کسی دچار نا آگاهی باشد و خود را آگاه بداند؛ عشق حقیقی را نچشیده باشد و خود را عاشق بداند و بدون رهرویی راهنمایی خبره، راهی در پیش بگیرد و آن را راه خدا بداند! در این صورت است که گل وجود ولی، پشت غبار جهل پنهان می شود و داس به دستان بر صحنه می مانند.[/]
[="]امروز ماییم که در ادعای خداپرستی، عشق به اولیایی چون علی (ع) را گواه می آوریم و عزم کوهنوردی می کنیم. اما باید مراقب باشیم که دچار جهل ابن ملجم نشویم. نادان بودن یک خطر است و تأثیر جمعی آن هزاران خطر[/][="].[/][="] گمراهی و رهرویی شیطان یک مشکل است و گمراهی و توهم در راه خدا بودن، هزاران مشکل! [/]
[="]مگر نه این که ابن ملجمها خداپرستان نادانی هستند که به نام حق در مقابل حق ایستاده، به نام خدا، راه خدا را می بندند و احساس رستگاری می کنند؟ مگر نه این که حاضرند حتی جان خود را دراین راه فدا کنند؟ مگر آنها مدعیان حقیقت و قربانی حماقت نیستند؟ چگونه می توان از این حماقت رهایی داشت؟ شاید باید ابن ملجم بودن را شناخت!
[/] [="]ابن ملجمها به نام حق و با چشمانی بسته در برابر شکل گیری هر جریان حق طلبانه ای می ایستند و آن را متوقف می کنند؛ ابن ملجمها به نام دفاع از حق، در برابر هر نهضت شکل گرفته بر حقی نیز قد علم می کنند و با به انحراف کشیدن، آن را از معرفت تهی کرده، تنها جسدی برجای می گذارند. زیرا آنها درسی از اولیا نیاموخته اند و خبری از علی ها ندارند. [/]
[="]ابن ملجم ها از مولا علی (ع) و از گنجینه معرفت او، تنها جنگ آوری آن ولی خدا را در افق نگاه باقی می گذارند و بی آن که مرام او را بشناسند و زنده نگاه دارند، تنها از این می گویند که توانست در قلعه خیبر را بشکند. آنها از کفر ستیزی او فقط برق شمشیرش را به خاطر می سپارند و بی آنکه تفکر و معرفتی که پشت ذوالفقار بود، بشناسند، چرخش ذوالفقار در دستان او را به رخ عالم می کشند و رمز موحد بودن او را به دست فراموشی می سپارند.[/]
[="]انسان امروز به دلیل فقدان معرفت و دوری از کمال الهی، در رنج و عذاب است و چنان که باید، طعمی از شیرینی و حلاوت حضور خدا و درک حقیقت نمی چشد. او نیازمند هدایت است و گاهی راهی می جوید و نمی یابد. زیرا ابن ملجم های تاریخ، پیام اولیای خدا را به شهادت رسانده اند. زیرا رمز کمال علی (ع) پنهان است. [/]
[="]باید از ابن ملجم بودن پرهیز کرد؛ باید با مولا علی(ع) آشنا شد؛ باید به حریم عشق راه یافت و باید حرمت خون مبارک آن حضرت را که در پایداری بر حق و حقیقت به زمین ریخته شد، نگاه داشت و چنان که او و همه اولیای الهی دعوت کرده اند، تنها خدا را دید؛ تنها خدا را خواند و تنها از او یاری خواست! باید از غیر خدا رهایی جست و آزادگی کرد! [حضرت محمد: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. حضرت محمد:من کنت مولاه فهذا علی مولاه. یعنی سخن او سخن من و سخن من سخن اوست. .:. نتیجه.:. حضرت علی: قولوا لا اله الا الله تفلحوا. ... توجه:داخل کورشه به صورت آنی به ذهن گردآورنده رسید و حرف استاد طاهری نیست. با تشکر]
[/] [="]آنگاه باید انتخاب راه ابر انسانهای معرفت طلب تاریخ کمال بشری را جشن گرفت؛ جشنی که اجر نهادن به مرشدان راه تعالی است! عید غدیر، بهانه ای برای چنین جشنی است؛ جشن معرفتجویی؛ جشن بیعت با اولیای خدا و جشن عزیمت به سوی مقصدی که این قاصدان الهی طلبیدند![/]
لحظه های معصوم عشق، بر شنزارهای تشنه حجاز باریده است. صحرای سوزان شوق است و بر مأذنه های امروز، پیغام تازه نور روییده است.
همراه با کاروان سرنوشت، حادثه ای سپید، زیر آفتاب می ایستد. ازدحام قافله نیاز را غزلستانِ «حجة الوداع» به خوبی سروده است:
ناگاه دست های غدیر، به تکبیر بالا رفت و دل ها به بشارتی بارانی فراخوانده شدند. گویا همه ملکوت، تذهیبی بوده است برای نگارش خطِ نورانیِ «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ... .»
زمان، دوست داشتنی تر پیش رفت و برکه آن حوالی کوچک شد در برابر حریقی از محبت که در دل عشاق افتاد.
شادی جهان به تکثیر رسید و تجلی رشیدترین قامت دین، در آینه غدیر تماشایی شد.
محمدکاظم بدرالدین
آنچه در زیر میآید پنجاه نام و یا صفت برای روز غدیر است که از روایات برگرفته شده است:
1 ـ بزرگترین عید خدا؛ «عیدالله الاکبر» (1)
2 ـ روز گشایش؛ «یوم وقوع الفرج» (2)
3 ـ روز خشنودی پروردگار؛ «یوم مرضاة الرحمن» (3)
4 ـ روز زبونی شیطان؛ «یوم مرغمة الشیطان» (4)
5 ـ روز مشعل فروزان دین؛ «یوم منار الدین» (5)
6 ـ روز بپا خاستن؛ «یوم القیام» (6)
7 ـ روز شادمانی؛ «یوم السرور» (7)
8 ـ روز لبخند؛ «یوم التبسم» (8)
9 ـ روز راهنمایی؛ «یوم الارشاد» (9)
10 ـ روز بلندی گرفتن منزلت شایستگان؛ «یوم رفع الدرج» (10)
11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا؛ «یوم وضوح الحجج» (11)
12 ـ روز آزمایش بندگان؛ «یوم محنة العباد» (12)
13 ـ روز راندن شیطان؛ «یوم دحر الشیطان» (13)
14 ـ روز آشکار کردن حقیقت؛ «یوم الایضاح» (14)
15 ـ روز بیان کردن حقایق ایمان؛ «یوم البیان عن حقایق الایمان» (15)
16 ـ روز ولایت؛ «یوم الولایة» (16)
17 ـ روز کرامت؛ «یوم الکرامة» (17)
18 ـ روز کمال دین؛ «یوم کمال الدین» (18)
19 ـ روز جداسازی حق از باطل؛ «یوم الفصل» (19)
20 ـ روز برهان؛ «یوم البرهان» (20)
21 ـ روز منصوب شدن امیرمؤمنان؛ «یوم نصب امیرالمؤمنین(ع)» (21)
22 ـ روز گواهی و گواهان؛ «یوم الشاهد و المشهود» (22)
23 ـ روز پیمان؛ «یوم العهد المعهود» (23)
24 ـ روز میثاق؛ «یوم المیثاق المأخوذ» (24)
25 ـ روز آراستن؛ «یوم الزینة» (25)
26ـ روز قبولی اعمال شیعیان؛ «یوم قبول اعمال الشیعة» (26)
27 ـ روز رهنمونی به رهنمایان؛ «یوم الدلیل علی الرواد» (27)
28 ـ روز امن و امان؛ «یوم الامن المأمون» (28)
29 ـ روز آشکار کردن امور پنهان؛ «یوم ابلاء السرائر» (29)
30 ـ عید اهل بیت(ع)؛ «عید اهل البیت(ع)» (30)
31 ـ عید شیعیان؛ «عید الشیعة» (31)
32 ـ روز عبادت؛ «یوم العبادة» (32)
33 ـ روز اتمام نعمت؛ «یوم تمام النعمة» (33)
34 ـ روز اظهار گوهر مصون؛ «یوم اظهار المصون من المکنون» (34)
35 ـ روز بر ملا کردن مقاصد پوشیده؛ «یوم ابلاء خفایا الصدور» (35)
36 ـ روز تصریح برگزیدگان؛ «یوم النصوص علی اهل الخصوص» (36)
37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص)؛ «یوم محمد(ص) وآل محمد(ص)» (37)
38 ـ روز نماز؛ «یوم الصلاة» (38)
39 ـ روز شکرگزاری؛ «یوم الشکر» (39)
40 ـ روز دوح (درختان پر شاخ و برگ)؛ «یوم الدوح» (40)
41 ـ روز غدیر؛ «یوم الغدیر» (41)
42 ـ روز روزه داری؛ «یوم الصیام» (42)
43 ـ روز اطعام؛ «یوم اطعام الطعام» (43)
44 ـ روز جشن؛ «یوم العید» (44)
45 ـ روز عالم بالا؛ «یوم الملأ الاعلی» (45)
46 ـ روز کامل کردن دین؛ «یوم اکمال الدین» (46)
47 ـ روز شادابی؛ «یوم الفرح» (47)
48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب؛ «یوم الافصاح عن المقام الصراح» (48)
49 ـ روز افشای پیوند میان کفر و نفاق؛ «یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود» (49)
50 ـ روز گردهمایی و تعهد حاضران؛ «یوم الجمع المسؤول» (50)
تويى كه ذكر جميلت به هر زبان جارى است
زلال ياد تو در جويبار جان جارى است
مدام زمزم وصف تو اى سلاله نور
به باغ خاطر هر طبع نكته دان جارى است
صداى عدل تو اى خصم اهل جور، هنوز
بسان صاعقه در گوش آسمان جارى است
به كام دهر چشاندى ميى ز خم غدير
كه شور و جوشش آن در رگ زمان جارى است
ز چشمه سار ولاى تو اى خلاصه لطف
به جويبار زمان فيض جاودان جارى است
بود ولاى تو و آل تو چو كشتى نوح
كه بى مخاطره در بحر بيكران جارى است ...
محمود شاهرخى - معاصر
( حكيم قاآنى شيرازى 1222 - 1270 ه )
شراب تاك ننوشم دگر ز خم عصير ----- شراب پاك خورم زين سپس ز خم غدير
به مهر ساقى كوثر از آن شراب خورم ----- كه درد ساغر او خاك را كند اكسير
از آن شراب كز آن هر كه قطره اى بچشد ----- شود ز ماحصل سر كاينات خبير
به جان خواجه چنان مست آل ياسينم ----- كه آيد از دهنم جاى باده بوى عبير
دو صد قرابه شراب اربيك نفس بخورم ----- كه مست تر شوم اصلا نمى كند توفير
عجب مدار كه گوهرفشان شوم امروز ----- كه صد هزارم درياست در درون ضمير
دميده صبح جنونم چنان كه بر وى دم ----- ز قل اعوذ برب الفلق دمد زنجير
برآن مبين كه چو خورشيد چرخ عريانم ----- برآن نگر كه جهان را دهم لباس حرير
نهفته مهر نبى ، گنج فقر در دل من ----- كه گنج نقره نيرزد برش به نيم نقير
فقير را به زر و سيم و گنج چاره كنند ----- ولى علاج ندارد چو گنج گشت فقير
اگر چه عيد غديرست و هر گنه كه كنند ----- ببخشد از كرم خويش كردكار قدير
و ليك با دهن پاك و قلب پاك اوليست ----- كه نعت حيدر كرار را كنم تقرير
نسيم رحمت يزدان قسيم جنت و نار ----- خديو پادشهان پادشاه عرش سرير ...
بزرگ آينه يى هست در برابر حق ----- كه هر چه هست سراپا دروست عكس پذير
نبد ز لوح مشيت بزرگتر لوحى ----- كه نقش بند ازل صورتش كند تصوير
دمى كه رحمتش از خلق سايه برگيرد ----- همان دم از همه اشيا برون رود تاثير
زهى به درگه امر تو كاينات مطيع ----- زهى به ربقه حكم تو ممكنات اسير
چه جاى قلعه خيبر كه روز حمله تو ----- به عرش زلزله افتد چو بركشى تكبير
تويى يداللّه و آدم صنيع رحمت تست ----- كه كرده يى گل او را چهل صباح خمير
گمانم افتد كابليس هم طمع دارد ----- كه عفو عام تو آخر ببخشدش تقصير
(12)
هر چه بادا باد امشب من به مي لب مي زنم
دم ز نام نامي زيباي حيدر مي زنم
مي که ما گوييم الطاف علي است
مستي اين مي فقط يک يا علي است
عید همگی مبارککککککککککک
ان شالله فردا بهترین روزی براتون باشه که همیشه آرزوشو داشتید
سرکار یلدا گرامی
مطالباتون واقعا زیبا بود
اجرکم الله
بیشابیش عیدتون مبارک انشا الله عیدی تونو فردا از امام علی(ع) بگیرید
چهارده قرن پس از واقعه پيمان بستن
كاروان بود و بيابان عطشناك غدير:Hedye:
و نبى ملتهب از باده ادراك غدير
كاروان بود و بيابان كه سراپا مىسوخت
و محمد، كه افق را به نگاهش مىدوخت
آنچه ما نيز شنيديم كه شد، مىدانست
تشنه حادثهاى بود، و خود مىدانست!
وحى آميخته با جام افق خواهد شد
وحى روشنگر ابهام افق خواهد شد
انتظارش به سر آمد كسى از راه رسيد
آن كه بود از دل توفانىاش آگاه رسيد
گفت برخيز كه از يار سفير آمده است!
به چراغانى صحراى غدير آمده است
موج يك حادثه در جان غدير است امروز
و على چهره تابان غدير است امروز
آن كه سر مىدهد از دل همه شب ناله عشق
مژدهات باد! كه شد بعد تو دنباله عشق
آخرين جمله پيغام رسالت باقى است
گام نه، صعبترين گام رسالت باقى است
دست در دست على از همگان بيعت گير
خيز و از مردم هر سوى زمان بيعت گير!
و بگو هست على بعد تو مولاى همه
گر كه تنهاش گذارند، بگو واى همه!
همه بودند، و ديدند، و بيعت كردند
هر چه حق گفت شنيدند و بيعت كردند
بيعت شيشهاى و آهن پيمان شكنى
داد از بيعت آبستن پيمان شكنى
پس از آن بيعت پر شور، على تنها ماند
و وصاياى نبى، در دل صحرا جا ماند
اى برادر! تو كه اين سوى زمانى، هش دار!
تو بر اين عهد، مبادا كه نمانى! هش دار
دلت اى دوست اگر شيعه آيين عليست
يا كه چشمان تو سجاده خونين عليست
هم از آن روست كه عهديست تو را با مولا
پس به يادآر و به پا خيز و بگو يا مولا!
ما هنوز از دل خود صوت نبى مىشنويم
خلوتى گر بنماييم شبى، مىشنويم
بيعتى را كه نموديم به خاطر داريم
پيش از آن، آنچه كه بوديم به خاطر داريم
چهارده قرن پس از حادثه پيمان بستن
به كه پيش از همگان بستن و هم بشكستن
موج آن حادثه در جان غدير است هنوز
و على چهره تابان غدير است هنوز
راه سخت است و بلاخيز، ولى كوتاه است
و هدف گام نخست است، كه بسم الله است
سفرى بايد از آن باديه تا منزل دوست
سفرى نيست كه راه از خود او تا خود اوست
:Gol::Gol::Gol::Kaf: