.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

تب‌های اولیه

3592 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

پروردگارا :

خود را تقدیم تو میدارم با من کن واز من ساز آنچه خود اراده کنی
از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم
مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنهاشاهدی باشد برای کسانیکه
با قدرت تو ،عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد
باشد که همیشه بر اراده ی تو گردن نهم

آمین :Gol:


خدایا شنیده بودم که میبینی،
گقته بودند که میبینی ،
اما دیدنت را ندیده بودم.
وامشب چه خوب دیدم که تمام خدائیت را وقف دیدنم کردی
.

بارخدایا
ازتومسالت دارم که ازهر
گناهی که به واسطه عافیت بخشی تو٬بدنم برآن تواناشد،
یا،به واسطه نعمت فراوان تو،به آن
قدرت پیداکردم یابه واسطه رزق واسع تو،به آن دست یافتم
ویابا پرده پوشی تودرآن خودرااز
مردم پنهان کردم وچون ترس وخوف مرا فرا گرفت برصبرودرنگ توتکیه نمودم وازخشم و غضبت درآن برحلمت اعتمادنمودم وآن رابر عفوکریمانه ات واگذارنمودم
پس ای بهترین

بخشندگان برمحمّد وآل محمّد درودفرست وآن


گناهان رابرمن ببخش ای بهترین آمرزندگان

پیش بیا پیش بیا، پیش تر !
تاکه بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم ازهرچه دوست
ای تو به من ازخود من خویشتر
دوست تر ازآنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر ازبیشتر
داغ تورا از همه داراترم
دردتورا ازهمه درویشتر
هیچ نریزد بجز ازنام تو
گربزنی بر رگ من نیشتر
فوت وفن عشق به شعرم ببخش
تانشودقافیه اندیشتر


((خوش دارم که هیچ کس مرا نشناسد,هیچکس از غم ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد,هیچ کس از راز و نیاز های شبانه ام نفهمد,هیچ کس اشک های سوزانم را در نیمه های شب نبیند,هیچکس به من محبت نکند,هیچکس به من توجه ننماید,جز خدا کسی را نداشته باشم,جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم,جز خدا انیسی نداشته باشم,جز خدا به کسی پناه نبرم.))

" آرزویی بکن گوشهای خدا پر از آرزوست
و دستهایش پر از معجزه آرزویی بکن شاید آرزوی تو کوچکترین معجزه خدا باشد
پس با دلی سرشار از عشق او آرزویی بکن و.... "

خدایا ...در راه انسان بودن سختی ها بسیارند......اما رها بودن چیزه دیگیرست.
آزادی را انسان از تو اموخت واسارت را از اهریمن.پاکی را از تو اموخت و آلوده کردن جان خویش را از شیطان..
در راه ادم بودنم گمراهم...صدایم در نفس هایم گم شده..حسم به اوج نیاز رسیده...دستهایم خشکیده...
خدایا آرامشم کو؟
خدایا دل شکسته ام،بیا...خدایا می خواهم ببینمت اگر هستی ،میخواهم لمست کنم اگر هستی میخواهم در عاقوشت گریه کنم اگر هستی،می خواهم در کنارت باشم و پیشم بمانی اگر می مانی...
جواب سوال هایم در دستان توست ،اگر بازشان کنی...
وراهم پیوسته در نگاهت موج میزند اگر به سویم بازشان کنی....
خدایا...گمراهم و دیگر هیچ پلی ،هیچ جاده ای هیچ چیز مرا به من نمیرساند...
آه....به اندازه ی تارهای مویت خسته ام...
دستهایم را به سویت گرفته ام و تو را می خوانم..
جوابم را میدهی؟
یا تو نیز من را اسیر میخواهی...
یا تو نیز میخواهی قلبم بمیرد..
یا تو نیز از ذهنم و رویاهایم و آرزوهایم خنده ات میگیرد...
نکند تو نیز دوستم نداشته باشی......

خدایا تو کیستی انچه هست وانچه می گویندازهستیت هیچ کس خبرندادوندارداما تادلت بخواهد از او خیال ساخته اند از بت تا کعبه

ومردمانی متوهمانه می پرستندت اما اصلا نمی دانند چه می پرستندکسی هست اورابشناساند؟


خدا یا چه کسی یارای فهم تو را دارد

غیر از کسانی که دل به دریای عشق زده اند و تو را دل شناختند نه با چشم؟

چه کسی جز تو از خودت خبر دارد؟

تو آن قدر بزرگی که چشم و دل من یارای دیدن و فهم تو را با فهم ندارد

خدایا تو خدایی کن و من بندگی

کعبه ای خواهم که اصل بندگی باشد مرا حالتی خواهم که اصل زندگی باشد مرا

ازهمه خلق جهان کارم به رسوایی کشد اخرش خواهم دل دلدادگی باشدمرا

خدایا! شنیده ام همت بلند را دوست داری، به من همت بلندی عطا کن که به کمتر از رسیدن به رضا و لقای تو قانع نشوم!

با سلام. خدمت دوستان. دعاگوی همگی هستیم. التماس دعا. به زودی با راز و نیازهای با خدایم برخواهم گشت. ممنون و متشکر.

[=&quot]با رالها! ای قادر متعال! قدر ما را به خودمان بشناسان چه: "من عرف نفسه، فقد عرف ربه[/][=&quot].[/][=&quot]"[/][=&quot]
[/][=&quot]هر یک از ما خود مسیح عالمیم ... هر الم را در کف خود مر حمیم[/][=&quot]
[/][=&quot]خداوندا! مسلمانی را ارازانیمان بدار تا شاهد باشیم بر عظمت و قدرتت در هستی و اینگونه آگاهمان گردانی به کتاب مبینت چه: "ذلک الکتاب لا ریب فیه، هدی للمتقین." اگر این توفیق اعطایمان کنی، بسته زیور را هم نمی خواهم[/][=&quot]:
[/][=&quot]ز می بنیوش و دل در شاهدی بند ... که حسنش بسته زیور نباشد[/][=&quot]
[/][=&quot]خدایا! سلول به سلول وجودم تو را می خواند. پر از فغان و غوغایت هستم. در فعالیت و رقصانم تا خلقتت را دریابم. شکر وجودیت را نصیبم کن تا لحظه لحظه از این رقص، فیضی برم:[/]

[=&quot]هر ذره پر از فغان و غوغاست ... اما چه کند زبان ندارد[/]

[=&quot]رقص است زبان ذره زیرا ... جز رقص دگر بیان ندارد[/]

[=&quot]پروردگارا! با نقبی به اندیشه ای:"دو چیز در زندگیم مرا مفتون می کند، آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست؛ و وجود ابدی و ازلیت که نمی بینم و می دانم که هست.": [/]

[=&quot]جز خیالی، چشم تو هرگز نبیند از جهان ... از خیال جمله بگذر تا جهان آید پدید[/]

[=&quot]اینگونه خواهم توانست که کم کم خود را بشناسم و ببینم که جنگ هفتاد و دومل بهانه ای بیش نیست:[/]

[=&quot]جنگ هفتاد و دو ملت، همه را عذر بنه ... چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند[/]

[=&quot]کمکم کن تا از قفس وجودی خویشتن رها شوم و با وانهادن این عادت غلط ذهنی ام که فقط به من و با علم خودم می اندیشم، به دیگران و با علم لدنی تو بیاندیشم و با دعوت آنها به بزرگترین فریضه ات، صلاه، در راه صلح با وجوه کثیره ات گام بردارم:[/]

[=&quot]تو ز چشم خویش پنهانی اگر پیدا شوی ... در میان جان تو، گنجی نهان آید پدید[/]

[=&quot]الهی! مطرب عشاق! سازت بنواز و سازم کن و اسم اعظمت را آشکارم کن:[/]

[=&quot]کان فسون و اسم اعظم را که من ... بر کر و بر کور خواندم شد حسن[/]

[=&quot]بر تن مرده بخواندم گشت حی ... بر سر لا شی بخواندم گشت شی[/]

[=&quot]خدایا وجودم را در نظرم بی مقدار ساز تا خودپرستی و منیتم از بین برود و به کنه خلقتت پی برم. چون تا من و علمم در میان است، تویی در کار نخواهد بود:[/]

[=&quot]نبینی زان میان طرفی کمروار ... اگر خود را ببینی در میانه[/]

[=&quot]پس خدایا![/]

[=&quot]نهادم عقل را ره توشه از می ... ز شهر هستیش کردم روانه[/]

[=&quot]الهی! می ای ده از خم وحدتت تا در ساغر جان ریزم:[/]

[=&quot]ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی ... تا دمی بیاسایم زین حجاب جسمانی[/]

[=&quot]زاهدی به میخانه، سرخ رو، ز، می دیدم ... گفتمش مبارک باد، بر تو این مسلمانی[/]

[=&quot]ای ربّ عظیم! مددی فرست تا دردهایم درمان شود و بی درد جسمانی ام، برسم به ساحت روحانی ات؛ چه:[/]

[=&quot]فیض روح القدس ار باز مدد فرماید ... دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد[/]

[=&quot]اینگونه هلهله سر خواهم داد:[/]

[=&quot]چنان مستم، چنان مستم من امشب ... که از چنبر برون جستم من امشب[/]

[=&quot]گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل ... برون شو کز تو وارستم من امشب[/]

[=&quot]و فریاد خواهم زد:[/]

[=&quot]باز آمدم، باز آمدم، از پیش آن یار آمدم ... شاد آمدم، شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم[/]

[=&quot]ما را به چشم سَر مبین، ما را به چشم سِر ببین ... آنجا بیا ما را ببین، کاینجا سبکبار آمدم[/]

[=&quot]"[/][=&quot]لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [/][=&quot]"[/]

[=&quot]بار پروردگارا! این آگاهی ات، می ناب الهی ات، شعور رحمانی ات، دستاویز استوارت را، روزیم کن تا زکاتت دهم از این روزی آسمانی. اما، خود که بی نیازی خدایا! پس من به که زکات دهم؟ توفیق بندگی ات عطایم گردان! تا باشیم دعاگوی همسفران راه عشق، نیازمندان روزی ات:[/]

[=&quot]همه روزه روزه بودن، همه شب نماز کردن ... همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن[/]

[=&quot]ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن ... دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن[/]

[=&quot]به مساجد و معابر، همه اعتکاف کردن ... ز ملاهی و مناهی، همه احتراز کردن[/]

[=&quot]شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن ... ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن[/]

[=&quot]به خدا که هیچ یک را، ثمر آنقدر نباشد ... که به روی نا امیدی، در بسته باز کردن[/]

[=&quot]اما:[/]

[=&quot]هر چه گویم عشق را شرح بیان ... چون به عشق آیم، خجل گردم از آن[/]

[=&quot]عقل در شرحش چو خر در گل بخفت ... شرح عشق و عاشقی، هم ، عشق گفت[/]

[=&quot]پس خاموش می گردم و فقط دعا می کنم و طلب خیر از درگاهت می کنم تا روزی ات را بیش از پیش ارزانی ام داری ای بی نام همه جا حاضر و ای کسی که همه تویی و هیچ نیست "کل شیء هالک الا وجهه" :[/]

[=&quot]چون برسی به کوی ما[/]

[=&quot]خامشی است خوی ما[/]

[=&quot]مردم بالا دست، چه صفائی دارند، چشمه هاشان جوشان ... .[/]

[=Microsoft Sans Serif]خدایا!
ببخش مرا كه آن قدر كه غصه روزى‏ ام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.


[=Microsoft Sans Serif]خدایا!
ببخش مرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصه‏ دار شدم؛
ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم.


[=Microsoft Sans Serif]خدایا!
ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشته‏ هایم را خوردم، شاكر داشته‏هایم نبودم.

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است

آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت

اي خداوند حبيب!
به هر ريسماني كه آويختيم ، بريد . بر هر شاخه اي كه نشستيم ، شكست و بر هر ستوني كه تكيه زديم ، افتاد . تنها تويي كه حق محبت را ، تمام و كمال ،ادا مي كني.


به ما هم الفباي محبت بياموز

خداوندا !
دین فروشان را دنیا بده تا دست از سر دین بردارند و دل دین طلبان را از حبّ دنیا خالی کن تا تماما تو را بجویند.

خدایا چشم نیلوفر من به آسمان قرب تودوخته شده است
وشبنم گلبرگ های من به عشق تو تبخیر می شود
خدایا!
تو عین وصال وهجرانی
توآتش وگلستانی
توباغ و باغبانی
توجبار ورحمانی
تو درد و درمانی
تو شادی وحرمانی
تو آشکار ونهانی
توروحی
توجانی....
چه گویم؟
تو اینی
تو آنی
چنینی
چنانی!
هرآنچه را در وصف ناید تو آنی!
خدایا وحشتم را جز تو مونسی نیست
همدمم باش
ولغزش وعثرتم را جز تو دستگیرنده ای نیست، همرهم باش
گناه وذلتم را جز تو بخشنده ای نیست، درگذر
وبازگشت ورجعتم را جز تو پذیرنده ای نه، در نگر
فقر وفاقتم را جز تو سرپرستی نیست، دست گیر
وکوله بار خالیم را جز تو داننده ای نیست، هرآنچه هست گیر...
خدایا!
دستم را از دامن حسرت کوتاه مگردان ومرا ازخویش مران
که امید من جز به تو نیست
ای بهشت ونعمت من
ای دنیا وآخرت من
ای مهربانی محض....

من امیدوارم!
خدایا!
هرچه روزها شب شوند وشب ها روز
من بازهم امیدوارم
...
تنها انتظار است که دشوار است.

----------------------------------

زندگي ام را به پاک ترين نگاه مي فروشم، پاک ترين نگاه را به پاک ترين قلب، پاک ترين قلب را به مرگ، مرگ،که زيبا ترين هديه ي خداست

----------------------------------

چه در دل من

چه در سر تو

من از تو رسيدم به باور تو

تو بودي من

به گريه نشستم برابر تو

به خاطر تو

به گريه نشستم

بگو چه كنم

با تو شوري در جان

بي تو جاني ويران

از اين زخم پنهان ميميرم

نامت در من باران

يادت در دل طوفان

با تو امشب پايان ميگرم

نه بي تو سكوت

نه بي تو سخن

به ياد تو بودم

ببين غم تو رسيده به جان و دويده به تن

ببين غم تو رسيده به تن

بگو چه كنم

با تو شوري در جان

بي تو جاني ويران

از اين زخم پنهان

ميميرم.... ميميرم .............................التماس دعاي مخصوص


[=&quot]آری...
مرا دگر تابی نیست، قراری نیست

دوباره دلتنگم...
حتی بیشتر از گذشته ها
ولی این بار، دگر دلی برای شکسته شدن نمانده
و غروری برای به باد دادن نیز،

مرا به سرای آرامش نپذیرفت.
دیری نپایید که مرا از آن پیله کوچک شادمانی ام بیرون راند.

دوباره در طوفان سرگردانم، دیگر پناهی نیست
خدایا دلتنگ توام دوباره.....
[/]


:Gol:

خدایا ...:Gol:

سرنوشت من را خیر بنویس؛
تا هرچه را که تو دیر می خواهی، زود نخواهم
.
و هر چه را
که تو زود می خواهی، دیر نخواهم .

خدایا ...:Gol:
به من ذره ای از رحمت بیکرانت را ببخش، تا بتوانم

آنان که محبتم را تقدیمشان کردم و تحقیر شدم؛
آنان که دوستشان داشتم
و دشمنم داشتند؛
و آنان که در حقم ظلم کرده اند؛ را ببخشم .

خدایا ...:Gol:

به من قلبی ده که دوست داشته باشم؛ هر آنچه آفریده توست .

خدایا...:Gol:

آرامشی عطا بفرما که بپذیرم، آنچه را که نمی توانم تغییر دهم .
شهامتی که تغییر دهم؛ آنچه را که می توانم .
و دانشی که تفاوت این دو را بدانم.

[=&quot]اَلّلهُمَّ اَغْفِر لِیَ الذُنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعَا.[/][=&quot][/]
[=&quot]
[/]

[=&quot] [/][=&quot]خدایا ببخش بر من گناهانی را که باعث میشوند؛ دعاهایم محبوس شده و مورد اجابت قرار نگیرند.[/][=&quot][/]

پیامی از سوی خدا



[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
میدانم که هر از گاهی دلت تنگ می شود.

همان دل بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!

[=Microsoft Sans Serif]

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست!


هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران

شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
اما باشکستن جنسش عوض نمی شود ...

و

میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی


دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی،
تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است

مرا فراموش کردی،
اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد

غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...


تو هم می توانی این را بخواهی ،
خشنودی مرا.

من گفتم :

""وجعلنا نومکم سباتا""
(ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی
روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش!


دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد
فکر می کنی تنهایی ؟

اما نه ،

من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

[=Microsoft Sans Serif]
از طرف:
[=Microsoft Sans Serif]پروردگارت ...[=Microsoft Sans Serif]

با عشق !




با سلام...
چرا خودتونو خسته می کنید.... این تاپیک فقط خوراکش دعای کمیل است...
:Nishkhand:

[=&quot]همه عمر بر ندارم سر از این خمار و مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که طلوع و غیبت افتد
دگران روند و آیند تو همچنان که هستی
اگرم خطا نمودم به شجر رسیدم و زان دو سه میوه ای ربودم
تو ببین که بی حجابم ، به بهانه الستی
تو بزن به تیر آهی تو بگو هر آنچه خواهی
بخدا تو شمس راهی که به حق به دل نشستی
نه جلالت زمینی ، نه فرشته جنانی، نه غرور ملک جاوید
همه را نیرزد آن گه ، که خَرَم به خود پرستی[/]

[=&quot]آنها كه طلبكار خدائيد[/][=&quot]،[/][=&quot] خدائيد ...[/][=&quot]
بيرون ز شما نيست، شمائيد، شمائيد ...
چيزي كه نكرديد گم، از بهر چه جوئيد؟
واندر طلب گم نشده، بهر چرائيد؟
اسميد و حروفيد و كلاميد و كتابيد
جبريل امينيد و رسولان سمائيد[/]

[=&quot]تو که يک گوشه چشمت غم عالم ببرد[/][=&quot]
حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد[/]

[=&quot]منبسط بودیم و یک گوهر همه[/]

[=&quot]بی سر و بی پا بدیم یک سر همه[/]

[=&quot]یک گهر بودیم همچون آفتاب[/]

[=&quot]بی گره بودیم وصافی همچو آب[/][=&quot]
چون به صورت آمد آن نور سره[/]

[=&quot]شد عدد چون سایه های کنگره[/]

[=tahoma][=&quot]جهان مست و زمین مست و زمان مست[/]

[=&quot]بیا ساقی که ما رفتیم از دست[/]

[=&quot]خرد مست است و دل مست است و جان مست
به سودايت روان ناتوان مست
زحد بگذشت مستي هاي ذرات
فلك مست و زمين مست و زمان مست
بيا در باغ و شور بلبلان بين
سمن مست و چمن مست، ارغوان مست
شراب ناب رحمت را چه گويم؟
كز او دلداده مست و دلستان مست
زدنيا تا به عقبي گر ببيني
همه ره، كاروان در كاروان مست
جهان مستند و از مستي ندانند
جهان اندر جهان اندر جهان مست
بقول شاعري، اين سكر عام است
خرد مست و يقين مست و گمان مست[/]

[=&quot]خرابم کن که آبادم کنی باز[/]
[=&quot]فنایم کن که ایجادم کنی باز[/][/]

[=&quot]عزیـــــز بی نیـــــاز من همـیشه ناز می کند[/]

[=&quot]به حرمت بزرگــــیش فـــلک نمــــــاز می کند[/]

[=&quot]عزیز بی نیــــــــاز من به رخ نقاب می کشد[/]

[=&quot]تـــــرنــــــم شهــــود را اســـــــیر راز می کند[/]

[=&quot]عزیز بی نیــــــاز من به جـــذبه ای نــگفتنی[/]

[=&quot]مرا بـــه اوج می بـــــرد‌،‌ مرا فــــــراز می کند[/]

[=&quot]عــــزیز بی نیاز من به قـــدرت و به رحمتش[/]

[=&quot]تمـــام کـــائنــــات را پــــر از نیـــــاز می کند[/]

[=&quot]عزیز بی نیــاز من چه با صفاست لحظه ای[/]

[=&quot]که از فراق خود رهــی به وصـل باز می کند[/]

[=&quot]زمین و هم زمانه را به رقص در همی کشد[/]

[=&quot]به نغـــمه ای شـنیدنی که باز ساز می کند[/]

[=&quot]گفتم كه روي خوبت ، از من چرا نهان است؟[/]

[=&quot]گفتا تو[/][=&quot]خود حجابي ، ورنه رخم عيان است[/][=&quot] ![/]

[=&quot]گفتم كه از كه پرسم ، جانا! نشان كويت؟[/]

[=&quot]گفتا[/][=&quot]نشان چه پرسي؟! آن كوي بي نشان است[/]

[=&quot]گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادماني[/]

[=&quot]گفتا[/][=&quot] که در ره ما ، غم نيز شادمان است[/][=&quot] ![/]

[=&quot]گفتم كه سوخت جانم ، از آتش نهانم[/]

[=&quot]گفت[/][=&quot] آنكه سوخت، او را ، كي ناله يا فغان است[/][=&quot] ![/]

[=tahoma]

[=&quot]یک شبی "مجنون" نمازش را شکست[/]



[=&quot]بی وضو در کوچه "لیلا" نشست[/]



[=&quot]عشق، آن شب، مست مستش کرده بود[/]



[=&quot]فارغ از جام الستش کرده بود[/]



[=&quot]گفت: یارب! از چه خوارم کرده ای؟![/]



[=&quot]بر صلیب عشق دارم کرده ای[/]



[=&quot]جام "لیلا" را به دستم داده ای[/]



[=&quot]واندرین بازی، شکستم داده ای[/]



[=&quot]نشتر عشقش به جانم می زنی[/]



[=&quot]دردم از "لیلا"ست، آنم می زنی[/]



[=&quot]خسته ام زین عشق، دلخونم مکن[/]



[=&quot]من که "مجنون" توام، اینم مکن[/]



[=&quot]مرد این بازیچه دیگر نیستم[/]



[=&quot]این تو و "لیلا"ی تو؛ ... من نیستم ...[/]



[=&quot]~~~~~~~[/]



[=&quot]گفت: ای دیوانه! "لیلا"یت منم ...[/]



[=&quot]در رگت پنهان و پیدایت منم ...[/]



[=&quot]سالها با جور "لیلا" ساختی[/]



[=&quot]من کنارت بودم و نشناختی ...[/]



[=&quot]عشق "لیلا" در دلت انداختم[/]



[=&quot]صد قمار عشق یکجا باختم ...[/]



[=&quot]...[/]



[=&quot]کردمت آواره صحرا، نشد[/]



[=&quot]گفتم عاقل می شوی، اما نشد[/]



[=&quot]سوختم در حسرت یک "یا رب!" ات[/]



[=&quot]غیر "لیلا" بر نیامد بر لبت[/]



[=&quot]سالها او را صدا کردی، ولی[/]



[=&quot]دیدم امشب با منی، گفتم:"بلی!" ...[/]



[=&quot]مطمئن بودم به من سر می زنی[/]



[=&quot]بر حریم خانه ام در می زنی[/]



[=&quot]حال، این، "لیلا"؛ که خوارت کرده بود[/]



[=&quot]درس عشقش بی قرارت کرده بود[/]



[=&quot]مرد راهش باش تا شاهت کنم[/]



[=&quot]صد چو "لیلا" کشته در راهت کنم[/][/]

[=&quot]ساقی بشکن خمار جان را[/][=&quot]
دریاب حیات جاودان را
کین یک دوسه روز عمر باقی است
از دست مده می مغان را
وان دم که تهی شود صراحی
بفروش به جرعه‌ای جهان را
در فصل بهار و موسم گل
بی عشق مدار عاشقان را
ای آنکه نخوانده‌ای تو هرگز
از لوح درون خط روان را
فردا که ب[/][=&quot]ه [/][=&quot]پرسش اندر آرند[/][=&quot]
در مجلس حشر صوفیان را
ما مست شراب جام ساقی
گوییم حدیث این بیان را
ما صوفی صفهٔ صفاییم
بی‌خود ز خودیم و از خداییم[/]

[=&quot]چون نور که از شمع جدا هست و جدا نیست[/][=&quot]
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
در آینه بینی تو اگر صورت خود را
آن صورت آیینه شما هست و شما نیست
عالم همه جا جلوه گه شاهد غیبیست
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست[/]

ظلم تزوير ز روي تو مرا سير نكرد
پاي احساس مرا خسته زنجير نكرد
ز قلم حوصله بايد كه دهم شرح فراق
قصه درد مرا قافيه تفسير نكرد
هيچكس جز من از اندوه تو ديوانه نشد
هيچكس جز تو مرا لايق تحقير نكرد
به ترحم منگر بر شكن موي سپيد
يار بي عاطفه شد، عمر مرا پير نكرد
گرچه با گريه، مدام از غضبت مي نالم
لحظه اي اشك من، احساس تو درگير نكرد
هر كه احوال مرا ديد ز افسوس فسرد
درد عشق تو مرا كشت، زمينگير نكرد

روزاي بي كسي من داره پي در پي و مثل باد ميگذره. يكماه گذشته از اون اتفاق به ظاهر ساده و من هنوز با خودم درگيرم. هنوز نميتونم بفهمم چرا بايد اين اتفاق براي من مي افتاد. اين روزا دارم خودمو بيشتر به خدا نزديك ميكنم، يه جورايي براي خودم چله گرفتم: سوره ياسين چهل روز، حديث كساء چهل روز، دعاي استجابت دعا چهل روز، دعاي يستشير چهل روز، نماز استغاثه به امام زمان چهل روز و... هر چي ميخام با اين كارا همه چيزو فراموش كنم انگار نميشه. يه غم خيلي سنگين روي دلمه كه هر روز بزرگ و بزرگتر ميشه و انگار هيجوري نميشه از دستش خلاص شد. نميخام از دست خدا گله كنم اما انگار اونم خوشش مياد منو اذيت كنه و از من بدش مياد. با همه اين وجود من هنوز در خونش در ميزنم به اميد اينكه جوابمو بده... ديروز جايي شنيدم كه هركه به در خونه امام حسين در بزنه حتما آقا جوابشو ميده. از امروز ميخام تا چهل روز زيارت عاشورا بخونم به اميد اينكه آقا يه نگاهم به من و همه دلشكسته ها مثل من بكنن...
خدايا نزار از درگاهت رونده بشم. هيج جا رو سراغ ندارم كه برم. درسته خيلي از تو دور شده بودم اما دوباره اومدم. اين بار از تو ميخام كه هميشه همراهم باشي. ازت ميخام بهم لياقت داشتن چيزاي خوب را بدي. خدايا قول ميدم اگه اينبار جوابمو بدي هميشه باهات بمونم و هيچ وقت ازت دور نشم...

ظلم تزوير ز روي تو مرا سير نكرد
پاي احساس مرا خسته زنجير نكرد
ز قلم حوصله بايد كه دهم شرح فراق
قصه درد مرا قافيه تفسير نكرد
هيچكس جز من از اندوه تو ديوانه نشد
هيچكس جز تو مرا لايق تحقير نكرد
به ترحم منگر بر شكن موي سپيد
يار بي عاطفه شد، عمر مرا پير نكرد
گرچه با گريه، مدام از غضبت مي نالم
لحظه اي اشك من، احساس تو درگير نكرد
هر كه احوال مرا ديد ز افسوس فسرد
درد عشق تو مرا كشت، زمينگير نكرد

روزاي بي كسي من داره پي در پي و مثل باد ميگذره. يكماه گذشته از اون اتفاق به ظاهر ساده و من هنوز با خودم درگيرم. هنوز نميتونم بفهمم چرا بايد اين اتفاق براي من مي افتاد. اين روزا دارم خودمو بيشتر به خدا نزديك ميكنم، يه جورايي براي خودم چله گرفتم: سوره ياسين چهل روز، حديث كساء چهل روز، دعاي استجابت دعا چهل روز، دعاي يستشير چهل روز، نماز استغاثه به امام زمان چهل روز و... هر چي ميخام با اين كارا همه چيزو فراموش كنم انگار نميشه. يه غم خيلي سنگين روي دلمه كه هر روز بزرگ و بزرگتر ميشه و انگار هيجوري نميشه از دستش خلاص شد. نميخام از دست خدا گله كنم اما انگار اونم خوشش مياد منو اذيت كنه و از من بدش مياد. با همه اين وجود من هنوز در خونش در ميزنم به اميد اينكه جوابمو بده... ديروز جايي شنيدم كه هركه به در خونه امام حسين در بزنه حتما آقا جوابشو ميده. از امروز ميخام تا چهل روز زيارت عاشورا بخونم به اميد اينكه آقا يه نگاهم به من و همه دلشكسته ها مثل من بكنن...
خدايا نزار از درگاهت رونده بشم. هيج جا رو سراغ ندارم كه برم. درسته خيلي از تو دور شده بودم اما دوباره اومدم. اين بار از تو ميخام كه هميشه همراهم باشي. ازت ميخام بهم لياقت داشتن چيزاي خوب را بدي. خدايا قول ميدم اگه اينبار جوابمو بدي هميشه باهات بمونم و هيچ وقت ازت دور نشم...

خدایا!

به من زیستنی عطا کن؛ که در لحظه ی مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم.

و مردنی عطا کن ؛
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم[=&quot].


[/]

خدايا، :Gol:

مرا فرصتي ده؛ تاپاک بودن را تجربه کنم و بتوانم حتي براي يک لحظه

آنچه باشم که تومي خواهي.

:Gol:

خدای من :Gol:

کوله بارم اگر چه از توشه راه ؛ تهی است...
انباشته از توکل که هست!

اگرچه از پنجه های وحوش گناهانم؛ بر چهره ام خون ترس نشسته است.

اگرچه دستم از آنچه کرده است؛ می لرزد و اگرچه موریانه های بیم ،
استواری پاهایم را سست کرده است.

دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف تو...


[=&quot]

خدایا::Gol:

به من توفیق؛

تلاش در شکست؛

صبر در نومیدی ؛

رفتن بی همراه؛

جهاد بی سلاح؛

فداکاری در سکوت؛

دین بی دنیا؛

مذهب بی عوام ؛

عظمت بی نام؛

خدمت بی نان؛

ایمان بی ریا؛

خوبی بی نمود ؛

گستاخی بی خامی؛

مناعت بی غرور؛

عشق بی هوس؛

تنهایی در انبوه جمعیت ؛

و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند، روزی کن .

[=&quot]

خداوندا :Gol:

مرا بيامرز
و دوستم داشته باش؛
بيشتر از آنچه كه من تو را دوست دارم.

و به من آرامشي بخش؛
آرامشي كه
خواب و سكوت و عشق به من ندادند.

خداوندا!
به ما آن چنان ایمانی عنایت کن که خود را اسلام نشمریم و دین معنا نکنیم و نفسانیت خود را با رضایت تو اشتباه نگیریم .

خدايا :Gol:

به من صبر عطا کن؛
تا بتوانم انتظار نعمت هايت را بکشم.

خدايا !

من از آن زمان كه شنيده ام :

(( محبوبمان ناشناس در ميان ما ميگردد و در همين فضا تنفس ميكند و وقتي ظهور كند ، همگان مي گويند كه ما پيش از اين او را ديده ايم . ))

به همه احترام ميكنم و اگر شد سلام ...

شايد كه لااقل پاسخي هر چند به ناشناس از او بشنوم .

تا كي ما او را نشناسيم و تا كي او ناشناس باقي خواهد ماند ؟

اللهم عجّل لوليك الفرج

موضوع قفل شده است