•**❤ شاه عالم ، ماه طوس ❤**•ویژه نامه ولادت امام رضا علیه السلام
تبهای اولیه
[b]content[/b]
تبریک ولادت باسعادت علی ابن موسی الرضا (ع)
بانام و یاد خداوند متعال
باعرض سلام و ادببر روی رضـا شمـس امامت صلـواتبر شافع ما روز قیامـت صـلواتدر شـام ولادتـش که شادنـد همـهبفرست بر این روح کرامت صلوات صلوات
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینه ی قبله نما یا رضا
…
میلاد هشتمین امام، هفتمین قبله و دهمین کشتی نجات
آقا امام رضا (ع) بر شما مبارکباد.
با نام رضا به سینه ها گل بزنید ، با اشک به بارگاه او پل بزنید،
فرمود که هر زمان گرفتار شدید، بردامن ما دست توسل بزنید بارگاهی که به شهر مشهد بپاست هم برای من مدینه هم کربلاست
خاک پاکش را غرق بوسه می کنم چون که جای پای اربابم رضاستای هشتمین خورشید ولایت , ای امام رئوف
میلادت خجسته باد . مقدمت بر جهانیان مبارک بادامام رضا-ع:خداوند، پر حرفی و تلف کردن ثروت و اظهار نیاز کردنزیاد از همنوعان را دشمن می دارد....میلاد شمس الشموس، خسرو اقلیم طوس، شاه انیس النفوس،برشما و خانواده ی گرامیتان، تبریک و تهنیت.
سلام بر تو اى امام هشتم، اى فرزند پیامبر و على، اى پاره تن فاطمه اى
جگر گوشه حضرت موسى بن جعفر، و اى امامى که هر لحظه دل هاى ما به شوق دیدار
حرم مطهّرت مى تپد، سلام بر تو اى على بن موسى الرضا، و سلام بر پدارن
بزرگوارت و فرزندان پاک و معصومت.
فرارسیدن یازدهم ذى القعده سالروز ولادت هشتمین امام معصوم، خورشید فروزان
خراسان، مایه برکت و افتخار کشور ایران، محبوب دلهاى شیعیان، حضرت
ابى الحسن على بن موسى الرضا علیه السلام را به همه مسلمانان جهان بالأخصّ
شیعیان و همچنین کاربران محترم تبریک و تهنیت عرض مى کنم
http://shabhayetanhayi.ir/2014/09/05/new-image-movie-emam-reza/
http://ferdows.cfu.ac.ir/fa/34601
التماس دعا
باتشکرفراوان
از رهگذر خاک سر کوی رضا است
هر فیض خدای که در این ارض وسما است
صد غنچه ی گل شاد بخندد ز وجودش
عالم همه اندر صف تعظیم وسجودش
هر وقت که کارم زار شد گفتم علی موسی الرضا
چون كارها دشوارشد گفتم علی موسی الرضا
هر وقت دلم بیمار شد گفتم علی موسی الرضا
هر کس رسید در شهر طوس حاجت روا شد از رضا
این عاصی غرق گناه مستوجب لطف و عطا
چندی شدم در حزن وغم از ظلم قوم اشقیا
راهی نمانده از نجات گویم علی موسی الرضا
تنها توئی مشکل گشا مولا علی موسی الرضا
هر در رسیدم من زدم تنها دری مانده بجا
یک دم به من بنما نگاه آقا علی موسی الرضا
حاجت روا بنما مرا آقا علی موسی الرضا
دنیا به چشمم تار شد گفتم علی موسی الرضا
چون لحظه دیدار شد گفتم علی موسی الرضا
بر روی
بر شافع ما روز قیامـت صـلوات
در شـام ولادتـش که شادنـد همـه
بفرست بر این روح کرامت صلوات
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد خورشید و آمد و به ضریح تو سجده کرد پیغمبری رسید و در این صحن پر ز نور از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید چشمی کنار این همه باور نشست و بعد دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم دارم به سمت پنجره فولاد می روم رحمان نوازنی
نقاره می زنند . . . مریضی شفا گرفت
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
شعرم تمام فاصله ها را فرا گرفت
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست. برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد مجبورشدم به هر كسى روبزنم در محضرهرغریبه زانو بزنم تحقیرشدم چونكه فراموشم شد یك سربه شما ضامن آهوبزنم... بهترین یادگار- نثار امام رضا (ع) تو همیشه کنار من هستی سند اعتبار من هستی بی تعارف بگویم ای آقا مایه افتخار من هستی شعر از: سید عبدالرضا موسوی
صدای بال ملائک، عجیب می آید!
به پای بوس نگاهت، غریب می آید
کبوتر دل من، بی شکیب می آید
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید ...
کاش میدانستیم ؛ امامی که از اعمالمان رضا نباشد را نمیتوان رضا خواند ... آقا ببخش ... پاک نیامده ایم ==================== السلام علیک یا انیس النفوس السلام علیک یا سلطان یا علی ابن موسی الرضا
رازی نهفته در آینه کاری حرم هرکه هستی باش ، شاه یا گدا.... به آینه ها نگاه کن...چه میبینی؟ یک من شکسته....... یک من هزارتکه..... هرکسی هستی باش شاه یا گدا... تنها شکسته بیا
مولای من ! تا کی دلتنگی هایم را بر شانه های قاصدک سوار کنم وآن را به سوی مشهدت روانه . تا کی چشمانم به دنبال کبوتری باشد که نامه ای به پایش بسته ام تا آن را به تو برساند. پس قسمت من کی می شود؟! کدامین طلوع خورشید نوید بخش دیدار من وشما را خواهد داد ؟ ضامن آهو ! تا کی چشمانم را به قاب توی اتاق بدوزم که روایتِ داستانِ ضمانتتان است. کاسه صبرم لبریز شده مولا
بلیط ماندن ، مانده روی دست های من در این همه مسافر حرم.. نبود جای من... السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام
امشب گردد مرغ دلم دور رخسار رضا شمس هدایت رضا جانم نور ولایت رضا جانم
چشم موسی ابن جعفر است محو دیدار رضا
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
بحر عنایت رضا جانم جان به فدایت رضا جانم
امشب عروس فاطمه آورده قرص قمر
خورشید از طور موسوی تابیده وقت سحر
ای نور حی ذوالمنن مولانا یا اباالحسن
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
روح نمازم رضا جانم راز و نیازم
فخر حجازم من به تو نازم
ای کامل از ولادتت ایمان اهل ولا
ایران از فیض مقدمت ایمن گشته زبلا
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
حسن خدایی رضا جانم مشکل گشایی
شمس الضحایی پناه مایی
ای ایران در جوار تو رشک گلزار بهشت
روز اول گل مرا حق با مهر تو سرشت
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
باب المرادم رضا جانم خیرالعبادم
روح الفؤادم دل به تو دادم
مهرت آب بقای من عشقت ایمان من است
خاک زوّار تو شدن عهد و پیمان من است
مرآت حسن احمدی مولا مولا خوش آمدی
یابن الزهرا خوش آمدی یابن الزهرا خوش آمدی
تمام هستم رضا جانم عهد الستم
دل به تو بستم سوی تو دستم
[h=1]پیشوای هشتم و نقشه های نقش بر آب شیطان[/h]
[/HR] مامون از احضار امام رضا علیه السلام به مَرو، اهدافی را دنبال می کرد، اما امام رضا علیه السلام، با سیاست و کیاست، آن سفر را تبدیل به سفری پر از خیر و برکت برای شیعیان نمود. ایشان در ابتدای سفر عدم میل باطنی خود را به این سفر اعلام کرد. (١) در نقطه نقطه این سفر، با سخنرانی های خود حقانیت خود و مذهب شیعه را به اثبات رساند. در مناظرات علمی نیز برتری علمی خود را بر سایر دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی به اثبات رساند. لذا مامون که با این برنامه مزورانه سعی در نابودی شیعه و کنترل امام شیعیان از طرفی و موجه ساختن چهره حکومت خود از طرف دیگر داشت، سرانجام ناکام از اهداف خود، مانند حکام گذشته راهی جز حذف امام برای خود نمی بیند و با این کار تمام آبروی خود را از دست می دهد.
[/HR] [h=4]آغازی که نافرجام ماند
[/h]مامون پس از استقرار حکومت خود و فراغت از جنگ با برادرش امین، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را به سفری اجباری فراخواند. هدف او از این سفر، بازسازی وجهه خود در بین مردم و علویان –یعنی سرسخت ترین دشمنان حکومت اموی و عباسی- بود. (٢) از همین رو افرادی را برای همراهی امام از مدینه تا مرو فرستاد. هر چند در ظاهر، مامون امام رضا علیه السلام را دعوت به مرو کرده بود، ولی در واقع این کار تبعید امام از بین یاران به محلی بود که کاملا تحت کنترل مامون باشد. ولی امام علی بن موسی علیه السلام که از اهداف شیطنت آمیز مامون مطلع است، نقشه او را با شکست روبرو ساخت. آن حضرت با اعلام نارضایتی خود از این سفر و دستور دادن اقوام و خویشان خود به گریه، همه را متوجه اجباری بودن این سفر گرداند. (3) همین مسئله باعث شد تا مامون نتواند وجهه خود را بین نزدیکان امام و مردم مدینه اصلاح نماید. بلکه لکه ننگین دیگری بر تاریخ حکومت غاصبین افزوده شده و کینه او در دل یاران امام تشدید گردید.
مامون که با استفاده از تجربه اسلاف ظالم خود دریافته بود با قتل این خاندان، ریشه این جریان خشکانیده نمی- شود، و از همین رو تلاش می کرد تا با این سیاستهای پیچیده ریشه این جریان را بخشکاند، مجبور به قتل امام هشتم شیعیان گردید. این کار مامون در واقع تیر خلاصی بود که مامون خودش به برنامه مزورانه خود زد و تمام اهداف خود از این سفر اجباری را با شکست قطعی در طول تاریخ مواجه ساخت.
در ادامه این سفر نیز، مامون به خاطر ترس از نفوذ فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام در بین شیعیان، مسیر حرکت ایشان را از مناطقی تعیین می کند که شیعیان و علویان حضور نداشته باشند. (٤) لذا حضرت از کوفه و قم عبور نمی- کند. با این حال امام در تمام مسیر سعی در برقراری ارتباط با مردم نموده و در هر مکانی رسالت خود را به انجام می رساند. از جمله این موارد می توان به سخنرانی امام در بصره، نیشابور و مرو اشاره کرد. (٥)
[h=4]دست ردّ بر سینه شیطان[/h] هدف دیگری که مامون از این سفر دنبال می کرد، تقدس زدایی از چهره امام بود. او برای این هدف، ولایتعهدی را به امام پیشنهاد داد. اگر امام علی بن موسی علیهماالسلام این پیشنهاد را می پذیرفت، دیگر ادعای تقوا و پارسایی او مقبول مردم قرار نمی گرفت. ولی امام از پذیرش آن امتناع کرد. (٦) امتناع امام به قدری موثر بود که وزیر مامون سهل بن زیاد می- گوید:
هیچگاه ولایت عهدی را این قدر بی ارزش نیافتم. مامون آن را به علی بن موسی [علیهماالسلام] اعطا می کرد و او از پذیرش آن امتناع می ورزید. سرانجام مامون -که با تهدید امام به قتل، ایشان را مجبور به پذیرش ولایت عهدی کرده بود- گمان می- کرد به هدف خود رسیده است. اما شرط امام مبنی بر عدم دخالت در امور اجرایی، نقشه او را نقش بر آب نمود. (٧)
[h=4]
عقب نشینی در برابر هشیاری امام
[/h] علاوه بر این که امام در جایگاه های مختلف اعلام می کرد که پذیرش ولایتعهدی نه از روی اختیار بلکه از روی اجبار بوده است. (٨) در مواردی که امام نیز مجبور به دخالت در امور می گردید باز هم با هشیاری کامل، نقشه های مامون را نقش بر آب می کرد. از جمله این موارد، اجبار امام به اقامه نماز عید بود. امام پس از خودداری از قبول این ماموریت، سرانجام ناچار به پذیرش آن می شود. اما شرط او برای پذیرش این امر، اقامه نماز به شیوه رسول الله صلی الله علیه و آله و امیر مومنان علی علیه السلام است. شرطی که اوضاع را چنان به نفع امام رقم می زند که مامون ناچار امام را از میان راه بر می گرداند تا به گمان خود حکومتش را از نابودی حفظ کند. (9)
[h=4]خیال خام دشمن[/h] اقدام دیگری که مامون ترتیب آن را داد، برگزاری جلسات مناظره علمی بود. (١٠) به گمان مامون این مناظرات در هر صورت به نفع او خواهد بود. چرا که پیروزی حضرت علی بن موسی علیهماالسلام در مناظرات، پیروزی حکومت به حساب خواهد آمد. زیرا او ولیعهد است. و شکست او در مناظرات نیز برای حکومت مفید است زیرا جایگاه امام را در بین شیعیان و ارادتمندان او دچار تزلزل خواهد نمود. اما نتیجه، عکس این است. زیرا امام با شرط عدم دخالت در امور کشور، اعتراض خود را به حکومت و عدم تایید آن اعلام کرده است. در نتیجه پیروزی های او در مناظرات به نفع حکومت نخواهد بود. و از طرف دیگر جوابهای قاطع حضرت به مناظره کنندگان، جایگاه ایشان را در بین دوستان و حتی مخالفین مذهبی او ویژه ساخت. آن چیزی که مامون را مجبور به قتل امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام کرد، سیاست و درایت آن امام معصوم بود به نحوی که مامون پس از گذشت دو سال از اجرای نقشه خود، دست خود را خالی و تمامی اهداف خود را بر زمین مانده می بیند.
[h=4]نقشه های نقش بر آب[/h] در نهایت، مامون که با استفاده از تجربه اسلاف ظالم خود دریافته بود با قتل این خاندان، ریشه این جریان خشکانیده نمی- شود، و از همین رو تلاش می کرد تا با این سیاستهای پیچیده ریشه این جریان را بخشکاند، مجبور به قتل امام هشتم شیعیان گردید. این کار مامون در واقع تیر خلاصی بود که مامون خودش به برنامه مزورانه خود زد و تمام اهداف خود از این سفر اجباری را با شکست قطعی در طول تاریخ مواجه ساخت. از همین روست که مامون پس از به شهادت رساندن امام رضا علیه السلام، اظهار تاسف کرده و خود را از این قتل تبرئه می کند بلکه بتواند با فضاسازی تبلیغاتی جلوی شکست خود را بگیرد. و البته آن چیزی که مامون را مجبور به قتل امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام کرد، سیاست و درایت آن امام معصوم بود به نحوی که مامون پس از گذشت دو سال از اجرای نقشه خود، دست خود را خالی و تمامی اهداف خود را بر زمین مانده می بیند.
پی نوشت:
١) بحار الانوار، مجلسی، محمد تقی، جلد49، صفحه 117
2) انسان 250 ساله، خامنه ای، سید علی، صفحه 309 الی 311
3) بحار الانوار، همان.
٤) انسان 250 ساله، همان، 316.
5) عیون اخبار الرضا، ابن بابویه، محمد بن علی، جلد 2، صفحه 135 و بحار الانوار، همان، صفحه120.
6) بحار الانوار، همان، صحفه 129.
7) روضة الواعظین، فتال نیشابوری، محمد بن احمد، طبع جدید،506
بحار الانوار، همان، صحفه 130.
9) الارشاد، شیخ مفید، جلد2ف صفحه264
10) بحار الانوار، همان، صفحه 189.
[h=1]یک استراتژی بینظیر، و یک پاسخ بینظیرتر[/h]
[/HR] مامون، هفتمین خلیفه عباسی، در سیاستی كه با مردم، خواه عربها و خواه ایرانیان به ویژه اهالی خراسان در پیش گرفته بود، هرگز موفق نبود. زیرا بنا نداشت كه از سیاست ظلم و آزار كه پیشینیان وی اعمال می كردند، دست بردارد. چه بسا كه در این وادی پیشتر هم دویده و بر ستمگران گذشته بسیار هم پیشی گرفته بود.
[/HR]

وی از یک سوی، پس از كشتن برادرش و رهایی از شرّ هواخواهانش، در جلب اطمینان اعراب با شكست روبه رو گردید. و از سوی دیگر، ایرانیان به چهره حقیقی عباسیان پی برده بودند و اینها تمام از حكومتی سر می زد كه خود آنها در راه ایجادش كوشیده بودند.
پس از رفتاری كه مردم از او درباره برادر و پیروانش دیده بودند، دیگر همه به راحتی می توانستند سیاست مامون را درك كنند. به علاوه، پس از آن كه دیده بودند او وعده های خویش را به فراموشی سپرده، دیگر مشكل می نمود كه بتوانند به حرفهای او دل خوش بدارند. از این رو از گرد وی پراكنده شده، به تایید و مهر علویان روی بردند، چه می دانستند آنان كه دادگستری می كنند و بر وفق شریعت گام بر می دارند همینانند.
همچنین مامون گرفتار دشواریهای پایگاههای مردمی كه طرفدار امام رضا علیه السلام بودند، شد و از طرفی گرفتار جنبشهای انقلابی بود كه از قدرت بسیار برخوردار بودند، آن سان كه برای كرسی زمامداری مامون خطر جدی و حقیقی بوجود آورده بودند و در همه قسمتهای جهان اسلام پراكنده شده بودند.
مامون بیش از هر كس می دانست كه برای روبه رو شدن با این مشكلات نمی توانست نه از عباسیان كمك بگیرد - چه همواره قتل برادرش را بر او عیبجویی می كردند - و نه از عربها كه از او سلب اعتماد كرده بودند. از همه مهمتر آن كه در میانشان شخص با كفایتی كه قابل اعتماد باشد، باقی نمانده بود.
وی برای رهیدن از آن موقعیت دشوار و حفظ مقام خلافت، شیوه جدیدی را كه هرگز سابقه نداشت، طرح ریزی كرد. گویا برای یافتن چنین راه حلی مدتها اندیشیده بود و نقشه ای كه سرانجام یافت حكایت از رای محكم و بینش عمیق او می كرد. یعنی پیشنهاد ولایتعهدی به امام علویان و محبوب مردم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام.
موضع منفی امام به منزله اشاره ای گذرا به محكوم كردن واقعیت حكومت فاسد بود كه جز دگرگون كردن آن چاره ای نبود، و این بدان معنی بود كه او بطور كلی از وضع موجود حكومت خرسندی نداشت. امام از نخستین هنگام، پرهیز از حكومت مامون و همه پی آمدهای آنرا اعلام فرمود. ازاین رو هیچگونه كار و مسوولیت سیاسی را بر عهده نمیگرفت
[h=2]استراتژی منحصر بفرد[/h] انتخاب امام برای ولیعهدی، كه جز با تهدید به قتل پذیرفته نشد، در ابتدای امر مشكلات و دردسری بزرگ برای مامون دربرداشت. ولی باید به این نكته توجه داشته باشیم كه امام بزرگترین منبع خطر بشمار می آمد كه در میان طبقات مختلف از امت اسلامی نفوذ بسیاری داشت. مامون هرگز چنین انتخابی نكرد مگر پس از آن كه مطمئن گردید كه خلافت در خانواده خودش باقی می ماند. امام بیست و دو سال از او بزرگتر بود و این خود یكی از دلایل اطمینانش به این امر بود كه در صورت جریان طبیعی امور و مصون ماندن خلیفه از توطئه ها، بعید می نمود كه ولیعهد چنانی، روزی به خلافت دست یابد. موضوع ولایتعهدی امامهشتم جز دامی نبود، كه مامون برای بهچنگآوردن امتیازهای سیاسی چندی، كه میتوانست بسیاری از مشكلات حكومت را برطرفكند، گستردهبود. لیكن امام از هر كس به مامون آگاهتر و به مقاصدش بیناتر بود و نقشه او را خواندهبود.
او مصمم شده بود كه به شیوه های خاص خود طی یك نقشه دراز مدت، از یک سوی، امام را واسطه سازش خود با عباسیان بغداد كند و از طرف دیگر بین خود، و علویان و شیعیان خراسان نزدیكی و رابطه برقرار سازد و از شورشها و جنبشهای مردم ایمن شود.
همچنین با محاصره امام و زیر نظر گرفتن رفت و آمد او و دور ساختن وی از پایگاه های مردمی، تخم شك و تردید را در رهبری اهل بیت علیهم السلام بکارد و سپس امام را كم كم از صحنه بیرون براند.
نقشه مامون، مشروع جلوه دادن خلافت خویش و جلب مردم به سوی خود بود. او خواست خود را از خلافت خلع كند و آنرا به امام واگذارد تا امام مجددا آن را به او باز پس دهد و با این لباس شرعی خلیفه مشروع و قانونی گردد.
[h=2]
پاسخ خردمندانه[/h] روایت شده است كه میان امام رضا علیه السلام و مامون، گفتگوهای زیادی شد و ضمن آن مامون، قبول خلافت را، به امام علیه السلام پیشنهاد كرد و آن حضرت نپذیرفت، سپس ولایتعهدی را عرضه كرد، امام علیه السلام از آن نیز امتناع فرمود، پس از آن مامون گفت:
«تو پیوسته با آنچه خوشایندم نیست، با من برخورد می كنی، گویا از خشم من خود را در امان می بینی، به خدا سوگند، اگر ولایتعهدی را نپذیری، تو را بدان مجبور می كنم و چنانچه باز هم اصرار ورزی گردنت را میزنم.»(علل الشرایع: 1/266)
بنابراین دانسته می شود كه موضوع ولایتعهدی امام علیه السلام جز دامی نبوده، كه مامون برای به چنگ آوردن امتیازهای سیاسی چندی، كه می توانست بسیاری از مشكلات حكومت را برطرف كند، گسترده است.
لیكن امام رضا علیه السلام از هر كس به مامون آگاه تر و به مقاصد او بیناتر بود. امام نقشه مامون را می خواند و كوشش او را در سوء استفاده از محبوبیت امام و فریبكاری او در پایگاه های مردمی و استفاده نابجا از قدرت و قوت مركز سیاسی، به آسانی می دانست.
چنانکه حضرت به او فرمود:
« آیا خلافت جامه ای است كه خدای بر تو پوشانیده است؟ و اگر جامه ای است كه خدا بر تو پوشانیده است. تو نمیتوانی آنرا از خود دور سازی و به من واگذاری. و اگر چیزی نیست كه خدای به تو عطا كرده باشد، پس چگونه چیزی را كه مالك آن نیستی به من وا می گذاری؟»
امام با این سخن آشكار تایید كرد كه نمیخواهد مشروعیت خلافت مامون را اعلام فرماید و روی گرداندن ایشان از پذیرفتن خلافت به معنای ارجاع خلافت به او نیست. یعنی اگر امام، خلافت را نپذیرفت به این معنی نبود كه آن را به مامون واگذاشته و بازگردانیده باشد.
موضع منفی امام به منزله اشاره ای گذرا به محكوم كردن واقعیت حكومت فاسد بود كه جز دگرگون كردن آن چاره ای نبود، و این بدان معنی بود كه او بطور كلی از وضع موجود حكومت خرسندی نداشت. امام از نخستین هنگام، پرهیز از حكومت مامون و همه پی آمدهای آنرا اعلام فرمود. ازاین رو هیچگونه كار و مسوولیت سیاسی را بر عهده نمیگرفت. زیرا، آن اوضاع به این نیاز داشت كه در آن تغییر اساسی داده شود و از نو بنیان گیرد.
مامون می دانست كه وارد شدن امام رضا علیه السلام در دستگاه حكومتی او هرگز باعث دگرگونی یا اصلاح آن نخواهد شد. زیرا آن دستگاه دچار انحرافی عظیم شده بود كه سراسر امت اسلامی را در بر گرفته بود و امكان نداشت آن انحراف در یكی دو روز تغییر و تبدیل یابد و اصلاح شود. مامون می خواست امام را در دستگاه دولتی خود وارد كند تا او را در برابر دستگاههای مردمی بدنام سازد و به عنوان كاسبی سازش كار و مصلحت اندیش وانمود كند و ثابت نماید كه او دارای نظریه حقیقی و مردمی نیست، و بدینوسیله مردم را از رهبری اهل بیت علیهم السلام نومید سازد. ازاین رو بود كه امام با همه نیرو بر ضد مامون برخاست و با رفتار منفی در برابر دستگاه حاكم و نپذیرفتن مشاركت و همكاری با مامون به هر شكل و صورت قیام فرمود.
امام رضا علیه السلام با مامون بسیار سختگیر بود و با صراحت و قدرت با مامون رفتار میكرد و از كردار او عیب می گرفت و آن را می سنجید. مامون نیز به پذیرفتن مواعظ و پندهای امام تظاهر می كرد اما دشمنی امام را در دل داشت. از این رو، وقتی مامون تصمیم گرفت مركز خلافت را از مرو به بغداد منتقل سازد، امام رضا علیه السلام را مسموم كرد و در حقیقت زان پس كه امام همه كوشش خود و امكانات خویش را برای اسلام و اعتلای كلمه آن به كار برد، پاداش آن بزرگوار را داد.
[/HR] منابع:
- کتاب «زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام»، ترجمه «الحیاة السیاسیة لإمام الرضا علیه السلام، دراسة و تحلیل»، سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: خلیل خلیلیان.
- کتاب «تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام»، ترجمه «الامام رضا علیه السلام، تأریخ و دراسة»، محمدجواد فضل الله، مترجم: محمدصادق عارف.
- کتاب «زندگانی تحلیلی پیشوایان ما»، ترجمه «الائمة الاثنی عشر علیهم السلام، دراسة تحلیلة»، عادل ادیب، مترجم: اسدالله مبشری.
[h=1]امام رضا علیه السلام را فقط برای حاجت نخواهیم !![/h] [h=3]
[/HR] در آستانه میلاد با سعادت امام رضا علیه السلام قرار داریم، امام معصومی که ما ایرانیان بیشترین انس و الفت را در بین ائمه علیهم السلام، با ایشان داریم آن هم به واسطه مرقد مطهر ایشان که در خاک ایران زمین قرار دارد.
[/HR][/h] تا دلهایمان تنگ می شود، تا مشکلات از همه طرف به ما هجوم می آورند، تا بیماری ها و ناملایمات زندگی را بر ما سخت می گیرند راهی بارگاه ملکوتی ایشان می شویم و در آن فضای نورانی جانی دوباره می گیریم و با امیدی مضاعف راهی دیار خود می شویم .
آن هایی که معرفتشان از ما بیشتر است، و حق امام و امامت را می شناسند، فقط برای عرض حاجت رو بر آستان مقدس آن امام بزگوار - که سلام و صلوات خداوند متعال بر او باد - نمی کنند. بلکه خود را موظف می دانند هر فرصت که دست می دهد، برای عرض ادب و احترام به پابوسی امام رضا علیه السلام مشرف شوند. خلاصه هر کس به اندازه همت و معرفت خود از سفره نعمت وجود مطهر امام رضا علیه السلام بهره می برد.
چقدر خوب است که ما با شناخت سیره و فضایل ایشان، زیارتی از سر معرفت را تجربه کنیم ، و بدانیم که به زیارت چه کسی می رویم، خصوصیات ایشان را بهتر بشناسیم و در رفتارمان سعی کنیم امام رضا(علیه السلام) گونه عمل کنیم.
در این مجال به قسمتی از سیره رفتاری ایشان در چند زمینه مبتلا به جامعه امروز، می پردازیم باشد که عامل باشیم.
در عیون أخبار الرضا ـ به نقل از ابراهیم بن العباس ـ آمده است : «هرگز ندیدم كه امام رضا علیه السلام به كسى سخن تندى بگوید ، و یا پیش از آن كه كسى سخنش تمام شود سخن او را قطع كند . اگر مى توانست حاجت كسى را برآورد ، هرگز او را دست خالى برنمى گرداند ؛ هیچ گاه در برابر كسى پاى خود را دراز نمى كرد ، و چنانچه كسى در حضور او نشسته بود ، تكیه نمى كرد
[h=2]1- کرامت و بخشندگی[/h] در طول تاریخ همیشه مردم در دو طبقه فقیر و غنی زیسته اند ، و خداوند متعال، وظیفه طبقه ثروتمند را رسیدگی به طبقه ضعیف قرار داده است. در کشور ما هم ، کم نیستند افرادی که به نان شبشان محتاجند، در فقر و نداری دست و پا می زنند و هیچ کس به فکر آنان نیست.
در حالی که امام رضا علیه السلام که بسیاری از ما سنگ عشق و ولایت ایشان را به سینه می زنیم ، بسیار مراقب این قشر آسیب پذیر بوده اند و از هیچ کمکی به آن ها دریغ نمی کرده اند، و کمک رسانی به این افراد را افتخار می دانستند.
امام رضا علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده است که جدّش [امام] جعفر بن محمد [الصادق علیه السلام] می فرمود: وقتی کسی از من درخواستی دارد (و به من ابراز نیاز می کند) تلاش می کنم در اوّلین فرصت نیاز او برطرف شود و من فرصت کمک به او را از دست ندهم.» (عیون اخبارالرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج 2،ص179)
زمانی که حضرت در خراسان بودند، در روز عرفه ای تمام اموال خود را به فقرا انفاق نمود. «فضل بن سهل» به او اعتراض کرد و عرضه داشت: این خسارت و زیان است. حضرت در جواب فرمود: «بَلْ هُوَ الْمَغْنَمُ لَا تَعُدَنَّ مَغْرَماً مَا ابْتَغَیْتَ بِهِ أَجْراً وَ كَرَما؛ (مناقب آل ابی طالب، زین الدین محمد بن علی بن شهر آشوب ،ج 4، ص 390) بلکه مفید و سودآور است. هرگز خسارت نشمار آنچه را که به عنوان اجر (الهی) و یا کرم و بخشش داده ای.»
در کتاب شریف کافی نقل شده است که: کانَ ابوالحسن اِذا اَکَلَ اَلیّ بصَحفَة فتوُضَعُ بِقُرب مائدتِهِ فَیُعمَدُ اِلی اَطیَبِ مِما یُوتی به فَیَأخُذَ مِن کُلّ شئءٍ فَیَضَعُ فی تِلکَ الصَحفَةُ یامُر به لِلمساکِینِ؛ پیوسته ابوالحسن (الرضا علیه السلام) هنگام غذا سینی (یا ظرف بزرگی) را می آورد و کنار سفره می گذاشت (قبل از خوردن) از بهترین غذاهایی که برای او آورده بودند، برمی گرفت، داخل آن سینی می گذاشت و دستور می داد که آن را به نیازمندان بدهند.»
آنگاه این آیه را تلاوت می کرد می فرمود: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ»؛ (سوره بلد/ 11- 14) «و تو چه می دانی آن گردنه چیست؟ آزاد کردن برده ای یا غذا دادن در روز گرسنگی.» آنگاه می فرمود: «عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَیْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ یَقْدِرُ عَلَى عِتْقِ رَقَبَةٍ فَجَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَى الْجَنَّةِ بِإِطْعَامِ الطَّعَامِ ؛ (فروع کافی، شیخ کلینی، ج 4، ص 52) خدای عزیز و جلیل می دانست که هر انسانی توان آزادی بنده را ندارد؛ لذا (با دادن طعام) راهی برای او به سوی بهشت قرار داد.»
حالا مقایسه ای بکنیم، ما از سرتاسر کشورمان راهی مشهد مقدس می شویم اگر توان مالی داشته باشیم، لوکس ترین هتل های مشهد مقدس را رزرو می کنیم، به زیارت می رویم و کلی ابراز ارادت می کنیم و بعد از مراجعه به هتل با خیلی از غذاهای متنوع و خوشمزه رو به رو می شویم، اما شاید هرگز به خاطرمان خطور نکند که چه انسان های گرسنه ای در اطراف این هتل ها به امید لقمه ای پرسه می زنند.
[h=2]2- مردم داری و رعایت آداب معاشرت[/h] در عیون أخبار الرضا ـ به نقل از ابراهیم بن العباس ـ آمده است: «هرگز ندیدم كه امام رضا علیه السلام به كسى سخن تندى بگوید ، و یا پیش از آن كه كسى سخنش تمام شود سخن او را قطع كند . اگر مى توانست حاجت كسى را برآورد، هرگز او را دست خالى برنمى گرداند ؛ هیچ گاه در برابر كسى پاى خود را دراز نمى كرد ، و چنانچه كسى در حضور او نشسته بود ، تكیه نمى كرد. هرگز ندیدم كه به یكى از غلامان و خدمتكارانش ناسزا بگوید؛ هرگز ندیدم كه آب دهان بیندازد، و یا هنگام خندیدن قهقهه سر دهد، بلكه خنده اش تبسّم بود. هرگاه سفره اش را پهن مى كرد غلامان و خدمتكاران خود و حتى دربان [و ]مِهتر اسبان را با خود سر سفره مى نشاند.» (عیون أخبار الرضا : 2 / 184 / 7) رجاء بن ضحّاک مى گوید: امام رضـا علیه السلام شبها در بستر خود بسیار قرآن تـلاوت مى كرد، و چـون به آیه هاى بهشت و دوزخ مى رسید، مى گریست و بهـشت را از درگاه خـدا طلب مى كرد و از آتش دوزخ به خـدا پناه مى بـرد
تصور کنیم که اگر هر کدام از ما در امور فوق چون مولایمان امام رضا علیه السلام باشیم، آن وقت خواهیم دید که جامعه از آرامش و همدلی پر خواهد شد.
[h=2]3- اهتمام به تلاوت قرآن و عمل به آن[/h] ابراهیم بن عباس گوید: امام رضا علیه السلام در هر سه روز قرآن را ختم مى نمود و مى فرمود: اگر بخواهم آن را در كمتر از سه روز هم مى توانم تمام كنم ولكن از هیچ آیه اى نمى گذرم مگر اینكه در آن فكر و دقت مى كنم كه درباره چه موضوعى و در چه زمانى نازل شده است به همین خاطر قرآن را در مدّت سه روز تمام مى كنم.(بحارالانوار 92: 204 ح 1)
قالَ رَجاءُ بْنُ ضَحّاكٍ: وَكانَ علیه السلام یُكْثِرُ بِاللَّیْلِ فى فِراشِهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْانِ، فَإذا مَرَّ بِآیَةٍ فیها ذِكْرُ جَنَّةٍ أَوْ نارٍ بَكى وَسَأَلَ اللّه َ الجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ. (عیون اخبار الرضا 2: 196، بحارالانوار 49: 94) رجاء بن ضحّاک مى گوید: امام رضـا علیه السلام شبها در بستر خود بسیار قرآن تـلاوت مى كرد، و چـون به آیه هاى بهشت و دوزخ مى رسید، مى گریست و بهـشت را از درگاه خـدا طلب مى كرد و از آتش دوزخ به خـدا پناه مى بـرد.
بسیاری از ما قرآن را فقط برای ختم سی روزه ، در طول ماه مبارک رمضان می دانیم و در طول سال کمتر به سراغ آن می رویم، اما می بینیم که مولایمان ، روز و شبی را بدون تلاوت قرآن سپری نمی کردند.
این اشارات کمی بود از دریای فضایل اخلاقی و رفتاری امام رضا علیه السلام ،که در این زمینه کتاب ها نگاشته شده و این مختصر را یارای بیان بیشتر نیست.
[h=2]نتیجه[/h] اگر ما دم از ولایت و محبت امام رضا علیه السلام می زنیم، باید در زندگی ایشان مطالعه کنیم، و بکوشیم اخلاقی رضوی داشته باشیم، فقط حاجت خواستن از آن امام بزرگوار، مودبانه نیست. (هر چند امام رئوف ما، آنقدر بخشنده و کریم هستند که هر زائری را به اندازه خود، بهره مند کنند) با این حال اگر ما ایشان را مولای خود می دانیم باید سیره ایشان را الگوی رفتاری خود قرار دهیم.
امام سجاد علیه السلام فرمود: اَلا وَ اِنَّ أَبْغَـضَ النـّاسِ اِلَـى اللّه ِ مَن یَقْتَدى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لایَقْتَدى بِأَعمالِهِ ؛ هشدار كه منفورترین مردم نزد پرورگار، كسى است كه شیوه امامى را پیروى كند ولى از سیره عملى او پیروى ننماید. (الكافى، 8: 234، ح 312)
دلم هوای تو کرده شه خراسانی ..
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی...؟
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان...
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی....
[h=1]نیم نگاهی به زندگینامه امام رضا علیه السلام[/h]
[h=2]امام و امامت از دیدگاه امام رضا علیه السلام[/h]امام على بن موسى الرضا علیه السلام بنا به نقل كلینى و شیخ مفید در یازدهم ذیقعده سال 148 هـ ق در مدینه منوره تولد یافت. پدرش موسى بن جعفرعلیه السلام و مادرش نجمه خاتون بود. گویند نجمه رادرآغاز تكتم مى نامیدند و پس از ولادت امام رضا او را طاهره لقب دادند. شیخ مفید و كلینى از هشام بن احمد نقل كرده اند كه گفت:
كنیه امام هشتم، ابوالحسن مىباشد و آن حضرت را ابوالحسن الثانى مىگویند. مشهورترین لقب او رضا و القاب و عناوین دیگرى نیز مانند صابر، فاضل، وفى، رضى و... براى آن حضرت نقل شده است. بزنطى گوید امام جواد مىفرمود حق تعالى پدرم را به «رضا» مسمى گردانید براى این كه او پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول و ائمه اطهار بود در زمین و همه از او خشنود بودند و او را براى امامت پسندیدند.
بزنطى در ادامه مى گوید: عرض كردم مگر همه پدران شما پسندیده خدا و رسول و امامان نبودهاند. فرمود بلى. گفتم: پس چرا فقط او را در میان آنها به این نام ملقب گردانیدند؟ فرمود: براى این كه از او دوست و دشمن هر دو راضى بودند و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودى، مخصوص آن حضرت بود، بدین جهت او را بدین اسم مخصوص گردانیدند.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"] |
[/TD] |
[/TR] |
حضرت دوران كودكى و جوانى را در مدینه طیبه كه مهبط وحى بود در خدمت پدر بزرگوارش سپرى كرد و مستقیماً تحت تعلیم و تربیت امام هفتم قرار گرفت و علوم و معارف و اخلاق و تربیتى را كه حضرت كاظم از پدرانش به ارث برده بود، به او آموخت. حدود 35 سال در سایه پدر زیست و از خرمن فیضش خوشهها چید. در این مدت، استعداد خدادادى خود را براى پذیرش مقام امامت كه منصب الهى است به ظهور رسانید و پدرش نیز در دوران حیات خود مكرر بدین مطلب اشاره كرد و از بین تمام فرزندان خویش او را به فرمان الهى براى جانشینى خود معرفى كرد. دانشمند لبنانى، احمد مغنیه، در خصوص این دوران از زندگانى امام رضا چنین مى نویسد:
امام هشتم 35 سال در حیات پدر بزرگوارش زندگانى كرد كه قسمت اعظم آن در دوره هارون الرشید بود و پدرش در حبس هارون بود. گاهى در زندان بغداد و گاهى در زندان بصره عمر مباركش مى گذشت. امام رضا این ظلمها را مىدید و سر بر زانو غم نهاده و نمى توانست به كسى اظهار دارد. روزگارامامرضا بسیار شبیه به روزگار پدران او بود كه یك سر آن به على بن ابیطالب و طرف دیگرش متصل به ائمه اطهارعلیهم السلام بود.

امامت ثامن الحجج علیه السلام
امام به كسى گفته مى شود كه ریاست و رهبرى جامعه اسلامى را از جهات سه گانه: حكومت، بیان معارف و احكام دینى و رهبرى و ارشاد حیات معنوى مردم را به عهده مى گیرد. و در عقیده شیعه، چنین كسى باید از جانب خدا تعیین و به مردم ابلاغ شود.
امام رضا علیه السلام خود در حدیثى طولانى كه كلینى آن را در كافى نقل كرده صفات و ویژگىهایى را براى امام بیان مى كند و اشاره مى كند كه منصب امامت مانند مقام نبوت منشأ الهى دارد و امام نیز باید از جانب خداوند تعیین و به وسیله پیامبر یا امام قبلى به مردم معرفى شود. چنان كه امام اول، امیرالمؤمنین على علیه السلام مطابق آیه تبلیغ در غدیر خم به وسیله پیامبر اكرم به مردم معرفى و ابلاغ شد و امامان بعدى نیز علاوه بر این كه نبى گرامى برابر احادیث موجود در كتب فریقین با مشخصات كامل تا امام دوازدهم نام برده است، هر امامى نیز امام بعد از خود را با نص صریح و قطعى معرفى مى كرده است.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]لا الهالا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی؛لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هر كس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است. |
امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها، به شرط هاى آن و من از جمله شرط هاى آن هستم. |
[/TD] |
[/TR] |
امام كاظم نیز در موارد متعددى به امامت حضرت رضا پس از خود تصریح فرموده بود، از جمله داوود رقى گوید: به موسى بن جعفر عرض كردم پدرم فداى تو باد، من به سن كهولت رسیدهام و مىترسم پیش آمدى برایم روى دهد و دیگر شما را نبینم، لذا مىخواهم مرا از امام بعد از خود خبر دهید. حضرت فرمود: پسرم على امام بعد از من است.
نصربن قابوس مىگوید: به حضرت ابى ابراهیم، موسى بن جعفرعلیه السلام عرض كردم كه من از پدرت (امام صادق) پرسیدم كه امام پس از شما كیست، شما را معرفى كرد و هنگامى كه آن حضرت رحلت فرمود، مردم پراكنده شدند ولى من و یارانم به شما معتقد شدیم، شما نیز امام پس از خود را به من معرفى فرمایید. امام كاظم علیه السلام فرمود: فلانى. (امام رضا را نام برد)
در عین حال با همه این نصوصى كه به امامت حضرت رضا علیه السلام تصریح دارد، پارهاى از شیعیان و حتى نواب امام كاظم بعد از شهادت حضرت، از پذیرش امامت امام رضا علیه السلام استنكاف كردند و به اصطلاح در امام كاظم علیه السلام توقف كردند و به «واقفیه» مشهور شدند. اینان مىگفتند: امام موسى بن جعفر بدرود زندگى نگفته، بلكه مانند عیسى بن مریم به آسمان رفته است و مهدى موعود او است و به زودى باز مىگردد و بعد از وى هیچ امامى وجود نخواهد داشت. به همین جهت امامت امام رضا و جانشینى آن حضرت را نپذیرفتند و متأسفانه اكثر اینان كه چنین مى گفتند از بزرگان شیعه بودند. نویسنده معروف، هاشم معروف الحسینى در این باره مىنویسد:
بیشتر منابع تأكید دارند كه آنهایى كه در حضرت موسى بن جعفرعلیهماالسلام توقف كردند و به امامت امام رضا قائل نشدند (هفت امامىها) در شمار بزرگان و سرشناسان صحابه امام كاظم بودند كه وفات آن حضرت را منكر شدند و مدعى شدند كه او (امام هفتم) قائم آل محمد است و غیبتش از میان قوم خود مانند غیبت موسى بن عمران است.
یكى دیگر از نویسندگان درباره علت توقف آنان چنین مى نویسد: امام موسى بن جعفر نمایندگانى داشت كه سهم امام و مالیات اسلامى شیعیان را به نیابت از آن حضرت مى گرفتند ودر فرصت مناسب به دست امام مىرساندند و یا با اجازه او در موارد مجاز مصرف مىكردند. آنگاه كه امام كاظم علیه السلام در زندان هارون الرشید به شهادت رسید، نزد نمایندگانش اموال فراوانى گرد آمده بود تا جایى كه نزد زیاد بن مروان قندى هفتاد هزار و نزد على بن حمزه سى هزار دینار جمع شده بود و همین اموال موجبات لغزش و انحراف این نمایندگان را بهوجود آورد و سر انجام به خاطر تصاحب اموال، بر امامت موسى بن جعفر توقف و امامت حضرت رضا را انكار كردند و این دوستان فرصت طلب جریان انحرافى واقفیه را پىریزى كردند.
یونس بن عبدالرحمن كه از شخصیتهاى بزرگ شیعى بود و در صحنههاى علمى و مبارزاتى در مكتب اهل بیت عصمت، گامهاى بلنى را برداشته بود مى گوید:
چون این حركت انحرافى را مشاهده كردم و براى من حقیقت امر مبنى بر انحراف واقفیه و اثبات امامت على بن موسىالرضا علیه السلام آشكار گردید، به افشاگرى علیه این باند دنیاپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفیه بر حذر داشتم و به صراط مستقیم امامت كه در شخصیت با عظمت حضرت رضا علیه السلام تجلى یافته بود دعوت كردم. دو تن از رهبران جریان واقفیه، زیاد قندى و على بن ابى حمزه، چون از موضع گیرى من اطلاع پیدا كردند طى پیامى به من اظهار داشتند كه اگر انگیزهات از مخالفت با ما ثروت است، ما تو را بى نیاز مى كنیم و ده هزار دینار براى من ضمانت كردند، به شرط آن كه از مخالفت با آنها دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا دعوت نكنم. من به آن دو گفت: ما خود از امام صادق و امام باقر روایت كردهایم كه فرمود:
اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان یظهر علمه، فان لم یفعل سلب نور الایمان: هر گاه بدعتها آشكار گردد، بر شخص دانشمند آگاه واجب است كه علم ودانش (حقیقت) خود را آشكار سازد و در صورتى كه چنین نكند نور ایمان از وى گرفته مى شود.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]. |
[/TD] |
[/TR] |
من هرگز جهاد و مبارزه با بدعت را رها نمى كنم. در نتیجه آن دو مرا ناسزا گفتند و آشكارا بناى دشمنى با من گذاشتند.
منصور بن یونس برزج یكى دیگر از كسانى بود كه دنیادوستى و حب مال او را از مسیر حقیقت منحرف ساخت. نزد او به عنوان نماینده امام كاظم علیه السلام اموال فراوانى جمع شده بود. و چون امام هفتم به شهادت رسید، اموال را به جانشین آن حضرت، امام رضا علیه السلام تحویل نداد و مقدار قابل توجهى از سهم مبارك امام را تصاحب كرد. خود همین منصور بن یونس مى گوید:
روزى خدمت امام كاظم علیه السلام رسیدم، حضرت به من فرمود: اى منصور! آیا مى دانى مى خواهم چه مطلب جدیدى را براى تو بگویم؟
عرض كردم. نه آقا نمى دانم.
فرمود: فرزندم على را وصى و جانشین بعد از خود قرار دادهام. پس به نزد او برو و این جانشینى را به او تبریك بگو و نیز به او برسان كه این كار به دستور من است. منصور بن یونس بر طبق دستور امام كاظم علیهالسلام نزد حضرت رضا علیه السلام رفت و وصایت و خلافت آن حضرت را به وى تبریك گفت و در واقع با او بیعت كرد. ولى همین منصور برزج از كسانى بود كه بعد از شهادت موسى بن جعفرعلیه السلام به خاطر تصاحب اموال فراوانى كه نزد او جمع گردیده بود بیعت شكنى كرد و امامت امام رضا علیه السلام را منكر شد.
طبرسى نیز سبب توقف و انكار فوت امام كاظم علیه السلام را از سوى واقفیه چنین مىنویسد: سبب ظاهرى این اشكال تراشىها طمع در اموال و امانتهایى بود كه در زمان زندانى بودن امام كاظم علیهالسلام پیش بعضى از اصحاب آن حضرت جمع شده بود. این موضوع، آنان را به انكار وفات آن حضرت و ادعاى زنده بودن او و انكار جانشینى براى وى و انكار نص در این رابطه واداشت.
خود حضرت رضا علیه السلام در خصوص ابن سراج كه یكى از همین جماعت واقفیه بود، مىفرماید: اما ابن سراج آنچه باعث مخالفتش با ما و خروجش از اطاعت حق گردید، این بود كه به مال فراوانى از پدرم كه نزد او بود تجاوز كرده و در حیات او آن ثروت را خورد... به جانم سوگند، تعلل ورزیدن ابن سراج هیچ دلیلى جز خوردن آن ثروت فراوان نداشت.
و در مورد ابن حمزه، فرمود: او دچار تأویل شد كه به درستى نشناخته بود و دانشش را نداشت. با این حال تأویل خود را به مردم القاء كرد و بر سر آن لجاجت كرد.
امام رضا علیه السلام چندین بار با اینان مناظره كرد، تعدادى از آنها از ایده باطل خود دست برداشتند و گروهى چون ابن حمزه بطائنى، زیاد قندى، ابن سراج و دیگران نسبت به آن اصرار ورزیدند و امام ایشان را لعنت كرد. كشى در رجال خود بعضى از این مناظرات را نقل كرده است.

پذیرش امامت حضرت رضا علیه السلام از جانب احمد بن موسى علیه السلام
یكى از برادران بلند مقام حضرت رضا علیه السلام، احمدبن موسى علیه السلام است (معروف به شاه چراغ مرقد شریفش در شیراز مىباشد) این شخصیت بزرگوار مورد احترام مردم بود، حتى پس از شایع شدن شهادت حضرت موسى بن جعفرعلیهماالسلام در مدینه، جمعى در مدینه به عنوان پذیرش امامت او به در خانه (ام احمد) آمدند، و همراه «احمد بن موسى(علیه السلام)» به مسجد رفتند، از آنجا كه «احمد بن موسى» داراى كرامات و مقامات ارجمند بود، مردم تصور مىكردند، امام بعد از امام كاظم علیه السلام اوست، با او به عنوان امام بیعت كردند، او از مردم بیعت گرفت و سپس بالاى منبر رفت و خطبهاى در نهایت فصاحت و بلاغت خواند، سپس فرمود:« اى مردم! شما همه با من بیعت كردید، ولى بدانید من با برادرم «على بن موسى(علیه السلام)» بیعت كردهام، او امام و جانشین پدرم مى باشد، او ولى خداست، و بر من و شما از جانب خدا و رسولش واجب است كه هر چه او به ما امر مى كند، اطاعت كنیم.»
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]حضرت علیه السلام در پاسخ مردى كه به وى گفت بود« به خدا سوگند، تو بهترین مردمانى» فرمود: قسم نخور! هر كس از من متقى تر باشد و خداوند را از من بهتر بندگى نماید از من بهتر است. |
[/TD] |
[/TR] |
همه حاضران سخن احمد بن موسى (علیه السلام) را پذیرفتند، و دسته جمعى از مسجد بیرون آمده در حالى كه احمد بن موسى(علیه السلام) در پیشاپیش آنها بود، با هم به در خانه حضرت رضا علیه السلام رفتند و با آن حضرت بیعت كردند، امام رضا علیهالسلام براى احمدبن موسىعلیه السلام، دعا كرد، و احمد بن موسى(علیه السلام) از آن پس همواره در خدمت برادر بود، تا آن زمان كه حضرت رضا علیه السلام به سوى خراسان حركت نمود.
احمد بن موسى(علیه السلام) در عصر خلافت مأمون عباسى، همواره جماعتى از مدینه به قصد زیارت برادرش حضرت رضا علیه السلام، از طریق فارس به سوى خراسان حركت نمودند، هنگامى كه «قتلغ خان» استاندار و نماینده مأمون در شیراز از ورود او به سوى شیراز، مطلع شد (با توجه به این كه سیاست مأمون نسبت به امام رضا علیه السلام و امامزادگان، تغییر كرده بود) سپاهى به سوى او فرستاد، و در هشت فرسخى شیراز در محلى به نام «خان زینان» سر راه احمد بن موسى(علیه السلام) را گرفتند، بین حضرت احمد و همراهانش با سپاه قتلغ خان، جنگ واقع شد، در این میان یكى از یاران قتلغ خان فریاد زد:«اگر شما قصد دیدار حضرت رضا علیه السلام را دارید او از دنیا رفت». وقتى كه یاران احمد بن موسى(علیه السلام) چنین شنیدند از اطراف او پراكنده شدند، دشمنان آنها را تعقیب كرده و در شیراز در همانجا كه اكنون محل مرقد شریف احمد بن موسى(علیه السلام) است، او و عدهاى از همراهانش را به شهادت رساندند.
به این ترتیب این امامزاده وارسته و بزرگ با كمال خلوص مردم را به پذیرفتن امامت برادرش حضرت رضا علیه السلام فراخواند، و خود و همراهانش در راه دیدار برادر، به شهادت رسیدند، و خون جوشان او و همراهان، بذرهاى گسترش تشیع و محبت اهل بیت علیهم السلام را در دل هاى ایرانیان آن عصر، و اعصار دیگر پاشید.

امام رضا علیه السلام در مدینه، پس از امامت
مدت امامت حضرت رضا علیه السلام حدود 20 سال طول كشید، كه 17 سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
امام رضا علیه السلام در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت، شاگردان پدر را به دور خودش جمع كرد، و به تدریس و تكمیل حوزه علمیه جدش امام صادق علیه السلام پرداخت و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.
موقعیت امام رضا علیه السلام در مدینه، همه علما و شخصیت هاى سیاسى و اجتماعى حجاز را تحت الشعاع خود ساخت، مردم آن بزرگوار را در همه شؤون مادى و معنوى، مرجع و پناه خود مى دانستند، و نور وجود او چون خورشیدى بر قلب ها مى تابید، و تاریكی ها را از نظرات گوناگون روشن مى ساخت.
آن حضرت براى رفع مشكلات اجتماعى، فرهنگى و سیاسى مردم، در همه امور دخالت مىكرد، و در متن جامعه قرار داشت، و در امور و مسائل مختلف اجتماعى هرگز لحظه اى بىتفاوت نزیست، به ویژه در دو بعد فرهنگى و سیاسى، تلاش فراوان داشت، آن بزرگوار در گفتگویى با مأمون در خراسان فرمود:
و ما زادنى هذا الامر الذى دخلت فیه، فى النعمة عندى شیئاً و لقد كنت بالمدینة و كتابى ینفذ فى المشرق و المغرب، و لقد كنت اركب حمارى، و امرّ سكك المدینه، و ما بها اعزّمنّى، و ما كان بها احد یسألنى حاجة یمكننى قضاؤها له الاّ قضیتها له:
«این كه من در اینجا (خراسان) به عنوان ولى عهد، شدهام از نظر من هیچگونه بر موقعیت من افزوده نشده است، من در مدینه در موقعیتى بودم كه نامهام به مشرق و مغرب مى رفت (دست خطم را در همه جا مىخواندند) بر مركب خود سوار مىشدم، و در راههاى مدینه عبور مى كردم، هیچ كس در آنجا عزیزتر از من نبود، و هر كسى حاجتى داشت و آن را از من مىطلبید، تا حد توان نیازهاى نیازمندان را تأمین مى كردم.»
موضعگیرى امام رضا علیه السلام در برابر هارون
پس از شهادت امام كاظم علیه السلام كه در سال 183 هـ ق رخ داد، آغاز امامت حضرت رضا علیه السلام شروع شد، و با توجه به این كه هارون (پنجمین خلیفه عباسى) در سال 193 از دنیا رفت، ده سال از امامت حضرت رضا علیه السلام معاصر این زمان بود.
موضعگیرى امام رضا علیه السلام در برابر هارون، مانند موضعگیرى پدر بزرگوارش امام كاظم علیه السلام بود، و از این موضع، كوچكترین عقب نشینى نكرد، در همین عصر، امامت خود را آشكار نمود، و این خود اعلان آشكار بر ضدّ حكومت هارون بود، امام رضا علیه السلام هرگز حكومت هارون را تأیید نكرد، و چنانكه قبلاً ذكر شد، هرگونه كمك به دولت عباسیان را، تحریم نمود و صریحاً فرمود «كمك به آنها و كارمند شدن در ادارات آنها، و كوشش براى تأمین نیازهاى آنها معادل كفر است، و توجه عمدى به آنها از گناهان كبیرهاى است كه نتیجهاش عذاب آتش دوزخ است.» براى این كه موضعگیرى حضرت رضا علیه السلام را در برابر هارون به روشنى دریابیم، نظر شما را به روایات زیر جلب مى كنم:
1- صفوان بن یحیى مىگوید: پس از شهادت امام كاظم علیه السلام، حضرت رضا علیه السلام درباره امامت خود صریحاً سخن گفت، ما از آشكار شدن این امر، بر جان حضرت ترسیدیم (كه مبادا هارون به او آسیب برساند) شخصى به امام رضا علیه السلام عرض كرد: «شما امر بسیار مهمى را آشكار نمودید، و ما ترس آن داریم كه از ناحیه این طاغوت (هارون) به شما گزندى برسد.»
امام رضا علیه السلام فرمود: «او (هارون) هرچه مى خواهد تلاش كند ولى بر من راهى ندارد».
2 - محمد بن سنان یكى از دوستان حضرت رضا علیه السلام مى گوید:« به آن حضرت عرض كردم، شما بعد از پدرتان، امامت خود را آشكار ساختید با این كه از شمشیر هارون خون مى چكد؟»
آن حضرت در پاسخ فرمود: سخنى از رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا بر این كار جرأت داد، آنجا كه فرمود:« اگر ابوجهل از سر من یك لاخه مو بگیرد، گواهى دهید كه من پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیستم.»
و انا اقول لكم ان اخذ هارون من راسى شعرة فاشهدوا انى لست بامام: «اگر هارون از سر من یك لاخه مو بگیرد، گواهى دهید كه من امام نیستم.»
3 - در مورد دیگر آمده: على بن ابى حمزه به امام رضا علیه السلام عرض كرد:« از این كه امامت خود را آشكار نمودهاى از دستگاه هارون نمى ترسى؟»
آن حضرت در پاسخ فرمود:«اگر بترسم، آنها را یارى كرده ام.» ابولهب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را تهدید كرد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به او فرمود:« اگر از ناحیه تو خراشى به من برسد من دروغگو هستم.»... من نیز به شما مى گویم: اگر از ناحیه هارون خراشى به من برسد من دروغگو هستم.»
به این ترتیب حضرت رضا علیه السلام با كنایهاى رساتر از تصریح، هارون را ابوجهل و ابولهب عصر خود خواند، و این مطلب را آشكار ساخت كه ماجراى من و هارون مثل ماجراى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و ابوجهل و ابولهب است، ماجراى حق و باطل است كه در هر عصرى به شكلى آشكار مى گردد.
4 - اباصلت هروى مى گوید: روزى حضرت رضا علیه السلام (در مدینه) در خانهاش بود، فرستاده هارون نزد آن حضرت آمد و گفت: «امیرمومنان هارون شما را مىخواهد،هم اكنون دعوت او را اجابت كن.»
حضرت رضا(علیه السلام) برخاست و به من فرمود:«هارون در چنین وقتى مرا نطلبیده مگر این كه آسیبى به من برساند، ولى سوگند به خدا او نمىتواند به من آسیبى برساند، به خاطر كلماتى (دعاهایى) كه جدّم رسول خدا صلى الله علیه وآله به من تعلیم نموده».(كه به وسیله آن خودم را از گزند او حفظ مى كنم).
اباصلب مى گوید: همراه حضرت رضا علیه السلام نزد هارون رفتیم، ولى هنگامى كه در روبروى هارون قرار گرفتیم، هارون گفت: «اى ابوالحسن، دستور داده ایم صد هزار درهم در اختیارت بگذارند، مبلغ نیاز اهل خانه و بستگانت را براى ما بنویس، اكنون اگر مى خواهى به سوى بستگانت بازگرد.»
هنگامى كه امام رضا از نزد هارون به سوى خانهاش بازگشت، هارون به پشت سر امام رضا علیه السلام
نگاه مى كرد و گفت:« من تصمیمى داشتم ولى خداوند اراده دیگرى داشت، و اراده خدا بهتر است.»
گفتگوى امام رضا علیه السلام با جاثلیق
جاثلیق كه از علماى دین مسیح علیه السلام بود با متكلمین اسلامى به گفتگو و مناظره مى پرداخت و مىگفت: ما و شما همگى متفق بر نبوت عیسى علیه السلام مسیح و زنده بودن آن حضرت در آسمان هستیم ولى در نبوت پیغمبر اسلام بین ما و شما اختلاف است و همگى متفق هستیم كه از دنیا رفته است. پس چه دلیلى دارید كه آن حضرت پیامبر بوده است؟ متكلمین اسلامى متحیر ماندند. پس در محضر مقدس حضرت رضا علیه السلام و مأمون عباسى حاضر گردید و به حضرت عرض كرد، نظر شما درباره عیسى علیه السلام و كتاب او چیست؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: من اقرار به نبوت و كتاب عیسایى دارم كه اقرار به نبوت پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله) نموده و امت خویش را بشارت داده است و به عیسایى كه اقرار به نبوت آن حضرت نكرده است كافر هستم.
سپس فرمود: اى نصرانى ما به عیسى علیه السلام كه ایمان به محمد صلى الله علیه وآله داشت ایمان داریم ولى یك نقص داشت كه نماز و روزه بسیار كم بجا مى آورد.
جاثلیق گفت: به خدا قسم عیسى علیه السلام همواره صائم النهار و قائم اللیل بود.
حضرت رضا علیه السلام فرمود: براى چه كسى به جا مى آورد؟
جاثلیق ساكت شد.(زیرا آنها معتقد به خدایى عیسى علیه السلام بودند و اگر عیسى علیه السلام خدا بود براى چه كسى عبادت مى كرد؟)
جاثلیق به حضرت عرض كرد: كسى كه مرده را زنده كند و اكمه و ابرص (كور مادرزاد و پیسی) را شفا دهد مستحق عبادت است. حضرت فرمود: یسع نیز همین كارها را مىكرد. بر روى آب راه مىرفت و اكمه و ابرص را شفا مىداد و حزقیل نیز 35 هزار نفر را پس از مرگ 60 ساله زنده نمود و قومى از بنىاسرائیل خارج از بلاد خویش شدند از ترس طاعون و مرگ و خداوند آن را هلاك كرد، و خداوند به پیامبرى از پیامبرانش امر كرد كه بر استخوان هاى مرده آنها بعد از چندین سال بگذرد و آنها را صدا بزند و بگوید: به اذن خدا زنده شوید و آنها نیز زنده شدند. و قصه ابراهیم و پرندگان را در قرآن ذكر كرده است كه: فصر هن الیك و داستان موسى علیه السلام را كه واختار موسى ذكر نمود زیرا آنها مى گفتند: لن نومن لك حتى نرى الله جهرة پس سوخته شدند و بعداز آن موسى آنها را زنده نمود و قریش نیز از حضرت رسول خدا صلى الله علیه وآله درخواست نمودند كه آنها را زنده كند. سپس فرمود: تورات و انجیل و قرآن و زبور این مطلب را مطرح نموده اند و اگر باید هركسى را كه مرده زنده مى كند خدا دانست، مى بایست تمامى اینها را خدا پنداشت.
گوشه هایى از صفات و ویژگى هاى على بن موسىعلیه السلام
از امام موسى بن جعفرعلیه السلام روایت شده كه به فرزندانش مىفرمود: این برادر شما، على، دانشمند آل محمد(ص) است. از او درباره دین خود بپرسید و آنچه را به شما مىگوید حفظ كنید، كه من بارها از پدرم جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم كه به من مى فرمود:« دانشمند آل محمد از تو زاده مى شود و نامش هم نام على بن ابى طالب علیه السلام است و اى كاش من او را درك مى كردم.»
ابراهیم بن عباس صولى گوید: هرگز ندیدم چیزى از امام رضا علیه السلام پرسیده شود و او پاسخش را نداند و در زمان و عصر او كسى را داناتر و آگاه تر از او نیافتم.
همو مى گوید: هرگز ندیدم ابوالحسن علیه السلام كسى را با سخن خود ناراحت كند و هرگز سخن كسى را قطع نمى كرد. هیچ گاه - در صورت قدرت و توانایى - حاجت كسى را رد نمى كرد. هرگز پاى خود را در برابر همنشینش نمى گشود و در نزد او بر جایى تكیه نمى داد. هرگز صداى آن حضرت به قهقه بلند نمى شد، بلكه خنده آن حضرت فقط تبسم بود.
حضرت علیه السلام همواره همراه غلامان بر سر یك سفره مى نشست و مىفرمود: هیچ كس را بر دیگرى برترى نیست مگر به تقوا و اطاعت از خداوند. یكى از همراهان حضرت در سفر امام علیه السلام از مدینه به خراسان چنین مى گوید:
با حضرت رضا علیه السلام در سفر خراسان همراه بودم. حضرت با تمام خدمتكاران و غلامان بر سفره واحدى مى نشست. روزى به حضرت عرض كردم: فدایت شوم بهتر است سفره بندگان و خدمتكاران را جدا فرمائید. امام فرمود: ان الله تبارك و تعالى واحد و الام واحد و الاب واحد و الجزاء بالاعمال؛خداى تبارك و تعالى- كه خداوند همه ما است- یكى است و همه از یك پدر و مادر هستیم و كیفر و پاداش همه به واسطه اعمال است، پس جدایى در طعام چرا؟
حضرت علیه السلام در پاسخ مردى كه به وى گفت بود« به خدا سوگند، تو بهترین مردمانى» فرمود: قسم نخور! هر كس از من متقى تر باشد و خداوند را از من بهتر بندگى نماید از من بهتر است.
سخنانى از امام رضا علیه السلام
قال الرضا علیه السلام لایكون المؤمن مؤمناً حتى یكون فیه ثلاث خصال: سنة من ربه و سنة من نبیة و سنة من ولیه؛ فاما السنة من ربه فكتمان السر، و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیه فالصبر فى البأساء و الضراء؛تا كسى سه خصلت در او نباشد مؤمن نیست؛ سنتى از پروردگارش و سنتى از پیغمبرش و سنتى از ولى و امامش؛ پس سنتى كه از پروردگارش باید داشته باشد راز پوشى است و سنتى كه از پیغمبرش باید داشته باشد مدارا كردن با مردم است و سنتى كه از امامش باید بیاموزد شكیبایى كردن در شدت و سختى است.(1)
لیست العبادة كثرة الصوم و الصلاة و انما العبادة فى التفكر فى الله؛عبادت به زیادى نماز و روز نیست، همانا به زیادى تفكر در آثار خداوند است.(2)
دوست هر انسانى عقل اوست، و دشمن هر انسانى، نادانى اوست.
فضیل بن یسار از امام علیه السلام روایت كرده كه گفت: ایمان برتر است از اسلام، و تقوا برتر است از ایمان، و یقین برتر است از تقوا و به بنى آدم چیزى بهتر و برتر از یقین عطا نشده است.
حدیث سلسلة الذهب
امام در حركتش از مدینه به خراسان به شهر نیشابور رسید مردم زیادى به استقبال امام علیه السلام شتافتند و از امام درخواست كردند تا آنها را با حدیثى از پدران خود خشنود سازد. امام علیه السلام فرمود: پدرم از پدرش و او نیز از پدرش... تا على علیه السلام و او از رسول خدا(ص) و رسول خدا(ص) نیز از خداوند متعال نقل فرمود كه:
لااله الاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابی؛لااله الاالله دژ استوار من است، پس هر كس در این حصار وارد شود از عذابم محفوظ است.
امام چند قدمى حركت كردند و سپس برگشت و فرمود: بشرطها و انا من شروطها، به شرط هاى آن و من از جمله شرط هاى آن هستم.(3)
مقصود امام علیه السلام از شرطها، اعتراف به این واقعیت است كه حضرت رضا علیه السلام مانند پدرانشان از سوى خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است.
امام و امامت از دیدگاه امام رضا علیه السلام
عبدالعزیز بن مسلم گوید: موقعى كه حضرت رضا علیه السلام تازه به مرو آمده بود من خدمت آن حضرت رسیدم و موضوع امامت را كه مورد اختلاف بسیارى از مردم بوده و در پیرامون آن گفتگو مىكردند به خدمتش عرض كردم. حضرت تبسم كرد و سپس فرمود: اى عبدالعزیز، مردم نفهمیده اند و فریب خوردهاند؛زیرا خداوند عزوجل پیغمبرش را قبض روح نفرمود تا دین را برایش كامل كرد و قرآن را ـ كه بیان هر چیزى را از حلال و حرام و حدود و احكام و كلیه نیازمندىهاى بشر در آن است ـ نازل فرمود و امامت را اكمال دین قرار داد و پیغمبر(ص) رحلت نفرمود تا براى امتش معالم دینشان را بیان فرمود و راهشان را، كه راه حق است، روشن گردانید و على علیه السلام را به پیشوایى منصوب فرمود و چیزى از احتیاجات امت را فرو گذار نكرد. در این صورت كسى كه معتقد باشد خداوند عزوجل دینش را كامل نكرده است كتاب خدا را رد كرده است و آن كه كتاب خدا را رد كند بدان كافر گشته است. آیا مردم قدر و منزلت امام را در میان امت مى شناسند تا تعیین و انتخاب امام به اختیار آنان گذاشته شود؟ مقام امامت بسى بزرگتر و شأنش عظیم تر و مكانش عالى تر و عمقش ژرف تر از آن است كه مردم با عقول خود بدان رسند، یا با آراى خود آن را درك كنند و یا به میل و اختیار خود امامى را انتخاب كنند؛ زیرا منصب امامت مقام شامخى است كه خداوند عزوجل آن را پس از نبوت و خلت در مرحله سوم به حضرت ابراهیم علیه السلام اختصاص داد و فضیلتى است كه او را بدان مشرف نمود و نامش را بلند گردانید، آنجا كه مى فرماید:
"انى جاعلك للناس اماما و قال و من ذریتى قال لاینال عهدى الظالمین"(4)؛ من ترا براى مردم امام و پیشوا قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من هم امام مى شوند خداوند فرمود: عهد و پیمان من به ستمكاران نمىرسد (از فرزندان تو آنهایى كه ستمكار باشند لایق امامت نیستند.)
پس این آیه تصدى مقام امامت را براى ستمكاران و ظالمان تا روز قیامت باطل نمود و آن را در میان برگزیدگان و پاكان نهاد. سپس خداوند ابراهیم را گرامى داشت و امامت را در اولاد پاك و برگزیده او قرار داد و فرمود:
"و وهبنا له اسحق و یعقوب نافلة كلاً جعلنا صالحین و جلعنا هم ائمة یهدون بأمرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلواة و ایتاء الزكوة و كانوا لنا عابدین(5)؛ و اسحاق و سپس یعقوب را به او بخشیدیم و همه را صالح و شایسته نمودیم و آنها را امامانى قرار دادیم كه به امر ما رهبرى كنند و انجام كارهاى نیك و همچنین خواندن نماز و دادن زكات را بدان ها وحى كردیم و آنان را از پرستش كنندگان ما بودند.
بنابر این امامت همیشه در فرزندان (پاك و برگزیده) او بود تا این كه خداى تعالى آن را به پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله ارث داد و فرمود:
"ان اولى الناس بابراهیم اتبعوا و هذا النبى و الذین آمنوا و الله ولى المؤمنین (6)؛همانا سزاوارترین و نزدیكترین مردم به ابراهیم كسانى هستند كه از او پیروى كرده و به این پیامبر ایمان آورده و از او پیروى كنند و خدا ولى مؤمنان است.
پس امامت مخصوص آن حضرت بود و او به دستور خداى تعالى آن را به عهده على علیه السلام گذاشت و سپس در میان فرزندان برگزیده او كه خداوند به آنان علم و ایمان داده است جارى گشت... .
سپس امام رضا فرمود: امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و موجب صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت ریشه نمو كننده اسلام و شاخه بلند آن است. امام حلال و حرام خدا را مى داند و در اجراى حدود اهلى قیام مى كند و از حریم دین دفاع مى كند و مردم را با حكمت و پند و موعظه نیكو و برهان قاطع به راه پروردگار دعوت مى نماید.
امام مانند خورشید طالع و درخشانى است كه نورش گیتى را فرا گیرد و افقى است كه دستها و دیدگان بدان نرسد. امام امین خدا در میان خلقش و حجت او است بر بندگانش و جانشین او است و مردم را به سوى خدا دعوت مى كند. امام یگانه روزگار خویش است.
كسى با او همطراز نباشد و هیچ دانشمندى با او برابرى نكنند... .
پس كیست كه بتواند به مقام معرفت امام برسد و یا امكان اختیار و انتخاب امام را داشته باشد؟ آیا گمان مىكنند كه امام را در غیر خاندان رسالت مى توان پیدا كرد؟ به خدا كه خودشان را گول زده اند و بیهوده اى را آرزو كرده اند و از نردبان لغزنده اى بالا رفته اند.
سپس امام علیه السلام به استناد به آیات قرآن كریم به این مطلب اشاره مى كند كه بعد از آن كه پیامبر كسى را به عنوان امام معرفى كرد، طبق نص صریح قرآن، كسى را نرسد كه با آن به مخالفت برخیزد.(7)
و ما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى الله و رسوله امراً ان یكون لهم الخیرة من امرهم.
على بن موسى الرضا فرمود: ایمان بر چهار ركن استوار است: توكل بر خدا، رضا به قضاء الله، تسلیم امر و فرمان خدا و واگذارى كارها به خدا.
سپس فرمود بنده صالح گفت: افوض امر الى الله. وامى گذارم كارم را به خدا، پس خداى تعالى او را از مكر مكاران حفظ كرد.
[h=1]برکات وجود امام رضا (علیه السلام ) در ایران
[/h]
به برکت وجود امام رضا (علیه السلام ) در ایران فضاهای زیارتی و عبادی، موقوفات، شفاخانه یا همان دارالشفاء ایجاد شد که به شرح و توضیح مختصری از آن ها می پردازیم:
[h=2]1ـ ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی:
[/h]پس از شهادت مظلومانه علیبن موسیالرضا(علیه السلام) دوستان و شیعیان متوجه زیارت آن حضرت شدند. بقعه رضویه، نخست محوطه کوچکی بود که در میان باغ بزرگی قرار داشت. روضه مطهره رضویه از همان روز نخست خادم داشته و شخصی کلیددار حرم مطهر بوده است. پس از مدتی در کنار قبر آن حضرت مسجدی ساخته و در اختیار زائران قرار میگیرد. به موازات ساختن مساجد رباطهایی نیز جهت سکونت زائران امام(علیه السلام) ساخته و متصدیان در آنجا به فعالیت میپرداختند و برای رفاه و آسایش زائران کوشش میکردند.(1) ظاهراً نخستین گروهی که در کنار قبر مطهر سکونت اختیار میکنند، خادمان روضه مبارکه، کسبه و اصناف بودهاند، از این تاریخ که زمان آن مشخص نیست، مشهد امام علی بن موسیالرضا(علیه السلام) محل مسکونی میشود و اندک اندک در آنجا سکونت مییابند و بعد از مدتی حالت یک قصبه را به خود میگیرد و به «مشهدرضا» معروف میگردد.(2)
در قرن سوم و چهارم هجری سه گروه در مشهد اقامت داشتند: نخست خادمان و کارگزاران روضه مبارکه، دوم علما و سادات که برای قرب جوار، تبلیغ احکام و اقامه شعائر دینی در آنجا سکونت داشتند و سوم افرادی که برای کسب و کار به آنجا رفته بودند و حوائج ساکنان و زائران را برآورده میکردند.(3)
سلاطین آلبویه به مشهد مقدس رضوی توجه داشتهاند تا آنجا که رکنالدوله یکی از امیران این سلسله برای زیارت حضرت رضا به مشهد مشرف میگردد.(4) صاحب بن عباد که در ری حکومت و وزارت داشته نیز به مشهد مقدس عنایت داشته است.(5)
در قرن نهم هجری که مصادف با سلطنت تیموریان است، مشهد مقدس رضوی به صورت مرکزی دینی، فرهنگی، هنری و اقتصادی درآمد و مردم از اطراف و اکناف به آنجا میآمدند. شاهرخ امیر تیمور که در هرات حکومت میکرد، به مشهد مقدس عنایتی بسیار داشت. در این ایام به دلیل وجود امنیت، مردم از گوشه و کنار، برای زیارت به مشهد مشرف میشدند. در این دوره فضاهای جدیدی برای عبادت و زیارت ساخته میشد و در اختیار زائران حضرت رضا(علیه السلام) قرار میگرفت. گوهرشاد رواق بزرگ دارالسیاده، رواق دارالحفاظ و رواق دارالسلام را ساخت و در همین زمان، مسجد مجلل و باشکوه گوهرشاد نیز بنا گردید.(6)
مسجد جامع گوهرشاد یکی از مهمترین و زیباترین مساجد تاریخی در بلاد و اماکن اسلامی به شمار میرود. این مسجد باشکوه یادگاری از قرون گذشته و نمونهای از معماریهای سنتی اسلامی است که در جوار بارگاه ملکوتی علی بن موسیالرضا(علیه السلام) قرار گرفته و متصل به آن است. این مسجد در سال 821 هجری بنا گردید و بانی آن گوهرشاد آغا فرزند امیر غیاثالدین ترخان و همسر شاخرخ، فرزند امیر تیمور گورکانی است که از خاندان مشهور و معروف در عهد تیموریان بودند. گوهرشاد آغا از بانوان بزرگ و نیکوکار عصر خود به شمار میرفت و یادگارهای بسیاری در مشهد رضوی و هرات از خود بر جای نهاد.(7)
اماکن زیارتی در قرن دهم و یازدهم مصادف با حکومت صفویه در ایران است. اعلام تشیع اثنی عشری یا «دوازده امامی» در سال 907 هجری به عنوان مذهب رسمی کشور در دوران حکومت تازه تأسیس صفویه، که هنوز پایههای خود را تحکیم نکرده بود، از سوی شاهاسماعیل در تبریز، مهمترین تصمیم وی بود.(8) آنان مذهب تشیع را در سرزمینهای تحت قلمرو خود گسترش دادند و بدین رو شیعیان و محبان اهل بیت(علیه السلام) نیز از فضای تقیه بیرون آمدند. در این زمان مشهد مقدس رضوی رونق زیادی یافت و مردم، گروه گروه از شهرها و ولایات به این سرزمین روی آوردند به دلیل امنیت راهها و سرکوب شدن مخالفان و معاندان، زائران خود را از اقصی نقاط آذربایجان و قفقاز و از صغد خوارزم، از بدخشان و طخارستان و هند و سند و جنوب و شمال کشور پهناور به مشهد مقدس میرساندند.(9)
با شهادت علیبن موسیالرضا(علیه السلام) از یک سو علاقمندان به مکتب اهل بیت(علیه السلام) به ویژه امام رضا(علیه السلام) بیشتر میشدند و مشتاقان آن حضرت با تحمل زحمات بسیار به زیارت ایشان همت میگماشتند. از دوم سو، با گذشت زمان، فضاهای زیارتی همراه با معماری اسلامی و سنتی رونق و فزونی یافت. و از سوم سو تلاش برای ایجاد رفاه حال زائران آن حضرت در طول دوران مختلف به عنوان یکی از محورهای مهم فعالیتهای متصدیان مشهدالرضا(علیه السلام) محسوب گردید. و سرانجام اسکان علما و سادات در جوار مرقد امام رضا(علیه السلام) در جهت تبلیغ دین و توسعه و ترویج تشیع نیز اهمیت بسزایی یافت.
گوهرشاد آغا به صفت عفت و نَصَفَت اتصاف داشت و همواره همت عالی فهمت بر تعمیر بقاع خیر و اشاعه مبرات میگماشت از آثار او در شمال دارالسلطنه هرات، مدرسه و مسجد جامعیت در غایت زیب و زینت و در مشهد مقدسه رضویه نیز مسجد جمعه در کمال تکلف ساخته و مستقلات خوب و اسباب مرغوب بر این بقاع وقف نموده
[h=2]2ـ ایجاد موقوفات:
[/h]آستان قدس رضوی یکی از مؤسسات مذهبی است که دارای موقوفات بسیار است. در ادوار تاریخ و قرون، از میان دوستان و شیعیان و شیفتگان علیبن موسیالرضا(علیه السلام) هر کس به قدر استعداد و توانایی خود مقداری از مایملک خود را برای آن بارگاه ملکوتی وقف کرده است تا زائران و نیازمندان از حاصل آن بهرهمند گردند. بر طبق اسناد موجود، قدیمیترین سندهای وقفی مربوط به قرن دهم هستند. قدیمیترین سند وقف غیرمنقول نیز مربوط به وقفنامه «عتیق علی طوسی» است که سال 931 هجری تنظیم شد. و پس از آن وقفنامه سیدعلی حسینی گنابادی است که در سال 957 هجری ملکی را در قریه زیبد گناباد وقف آستان قدس کرده است.(10)
موقوفات حضرت رضا(علیه السلام) در گذشته بسیار گستردهتر از امروز بوده و اکنون رَقبات زیادی در افغانستان و یا در مناطق خوارزم و ماوراءالنهر که جزء منطقه خراسان بودهاند، واقع شده که با تغییر مرزهای سیاسی در آن طرف مرزها ماندهاند. گفتنی است در قفقاز و آذربایجان شوروی و در هند و پاکستان نیز در سابق موقوفههایی وجود داشته است. تعدادی مؤسسه دینی به نام امام رضا(علیه السلام) در هند و پاکستان نیز اکنون وجود دارند که مورد توجه شیعیان آنجاست و مردم در روزهایی خاص در آن اماکن گرد هم میآیند و از فضائل و مناقب آن حضرت سخن میگویند و به نام آن امام نذر و نیاز میکنند.(11)
در میان موقوفات از یک دهِ ششدانگ، یا یک مزرعه، یا یک باغ بزرگ، یا وقف خانهای کوچک و یا سرای تجاری، مغازه و... وجود دارند که هر کدام به منظوری از طرف واقفان و دوستان حضرت رضا(علیه السلام) وقف شدهاند. بیشتر املاک آستان قدس در حومه مشهد و بلوکات تابعه مشهد و سایر شهرستانهای خراسان و معدودی نیز در تهران، قزوین، رشت، مازندران، آذربایجان، کرمان، اصفهان و شیراز است. برخی از املاک مزبور ششدانگ و پارهای سهام، معدودی از آن وقف است.(12)
[h=2]3ـ شفاخانه یا دارالشفاء:
[/h]با استناد به برخی از متون تاریخی در مییابیم که در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علیبن موسیالرضا(علیه السلام) از قدیم شفاخانه و یا دارالشفاء وجود داشته و مردمانی مستضعف از آن بهره میبردهاند. در کنار قبر مطهر آن امام بزرگ حکیمان و طبیبانی بودهاند که در شفاخانه مبارکه، بیماران را معالجه میکردهاند. 3ـ با توجه به شخصیت همه جانبه و والای امام رضا(علیه السلام) بانیان خیر علاقمند به سنت حسنه خیررسانی بوده و قسمتی از مایملک و دارایی خود را وقف آستان مقدس رضوی مینمودند. و حتی در کنار بارگاه ملکوتی امام(علیه السلام) دارالشفاء برای معالجه بیماران احداث گردید.
4ـ در قرن دوم هجری به دلیل فشارهای امویان و عباسیان، سادات به ایران مهاجرت کردند و در هنگام ورود امام رضا(علیه السلام) به ایران نیز عدهای از آنها به این سرزمین آمدند که بعدها تحت تعقیب عباسیان قرار گرفتند و عده زیادی از آنها در شهرهای مختلف به شهادت رسیدند و مزارهای هر یک به کانونی برای فرهنگ تشیع تبدیل گردید و موجبات گسترش شعائر و معارف شیعه را فراهم کرد.
[/HR]پی نوشت ها:
[1] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2، ص 628.
[2] ـ همان، 629.
[3] ـ همان.
[4] ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص 312.
[5] ـ شیخ صدوق کتاب عیون اخبارالرضا را به صاحب بن عباد تقدیم کرده و دلیل آن را علاقه وی به اهل بیت(ع)، تمسک به ولایت آنان و اعتقاد به وجوب اطاعت و قول به امامت آنها و احسان به شیعیان آنان میداند. بنگرید به: جعفریان، تاریخ تشیع در ری، ص 38.
[6] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2، ص 630 و 631.
[7] ـ همان، ص 715.
[8] ـ سیوری، ایران عصر صفوی، ص 24.
[9] ـ عطاردی، تاریخ آستان قدس، ج 2 ، ص 632 و 633.
[10] ـ همان، ص 554.
[11] ـ همان، ص 555.
[12] ـ همان، ص 557 و 558.
[h=1]باور مهدوی در کلام رضوی (علیه السلام)
[/h]مژده به ظهور امام مهدی(عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می دادند تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ایم .1
این سیر پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و اله) در میان اهل بیت طاهرین او (علیه السلام) استمرار یافت و هر یک از ایشان نیز در عصر خود تلاش کردند که باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگهدارند و بدین طریق پیروان خود را در برابر هجوم مصائب ، رنجها ، دردها و بلاهای گوناگونی که از سوی حاکمان جور بر آنها روا داشته می شد ، صبر و پایداری بخشند .
حرکت رو به گسترش معارف مهدوی در زمان امام باقر و امام صادق (علیهاالسلام) به اوج خود رسید و آن دو امام بزرگوار نیز تلاش فراوانی برای توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان نمودند و با به جا گذاردن صدها روایت در این زمینه ، این اندیشه و فرهنگ را تازگی و طراوت بیشتری بخشیدند .2
پس از این دو امام و پیش از امام حسن عسکری (علیه السلام) امامی که بیش از همه بر مواریث شیعی در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار افزود و گنجینه های گرانبهایی برای امت اسلام به یادگار گذاشت امام رضا (علیه السلام) است .
مژده به ظهور امام مهدی(عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گستر موعود در آخرالزمان بشارت می دادند تا آنجا که امروز ما با صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجهه ایم
که روایت از امام رضا (علیه السلام) در زمینه باور مهدوی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها ما را با بعدی از ابعاد بیکران شخصیت امام مهدی (عج) و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد .
[h=2]1. خالی نبودن زمین از حجت های الهی
[/h]امام رضا (علیه السلام) در مواضع متعددی با تأکید بر اینکه زمین هیچگاه از حجت الهی و امام به حق خالی نمی ماند به طور غیر مستقیم موضوع امامت را تثبیت می کردند .
از جمله آن حضرت در پاسخ « سلیمان الجعفری » یا « سلیمان بن جعفر الحمیری » که می پرسد :
آیا زمین از حجت خدا خالی می ماند ؟
می فرماید:
اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در خود می بلعد . 3
مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت ، نقل شده است .4
براساس این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند ، هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر برد .
[h=2]
2. نام و نسب امام مهدی(علیه السلام)
[/h]با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود ، امام رضا(علیه السلام) در احادیث متعددی ، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش تا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداختند .
از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا (علیه السلام) به واسطه پدران بزرگوار خود از رسول گرام اسلام (صلی الله علیه و اله) نقل می کنند ، چنین آمده است :
من سرور آفریده های خدای عزّوجلّ هستم ؛ من از جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل ، حاملان عرش ، همه فرشتگان مقرب خدا ، و پیامبران مرسل خدا برترم ؛ من صاحب شفاعت و حوض شریف [ کوثر] هستم . من و علی دو پدر این امتیم ؛ هر کس که ما را شناخت خدای عزّوجلّ را شناخته است و هر که ما را انکار کند ، خدای عزّوجلّ را منکر شده است . دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت ، حسن و حسین ، از [ فرزندان ] علی اند و از نسل حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و نافرمانی از آنها نافرمانی از من است . نهمین نفر از این امامان ، قائم (برپا دارنده) و مهدی آنان است.5
نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد ، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می کند گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد . به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد .
آن حضرت در روایت دیگری می فرماید :
آن جانشین صالح از فرزان ابو محمد حسن بن علی است و او صاحب الزمان و مهدی است.6
در روایت دیگری امام رضا(علیه السلام) پس از آنکه « دعبل » در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت می خواند و در آن از قیام آخرین امام یاد می کند ، می فرماید :
ای دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد و پس از محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش حجت قائم است . همو که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می گردد . اگر از [ عمر ] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند عزّوجلّ آن روز را آن قدر طولانی می کند تا او قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند همچنانکه از جور و ستم پر شده بود.7
در این زمینه احادیث دیگری نیز از آن حضرت نقل شده که در این مجال فرصت پرداختن به همه آنها نیست .8
[h=2]
3. صفات و ویژگی های امام مهدی (عج)
[/h]امام هشتم شیعیان (علیه السلام) در موارد متعددی به توصیف ویژگیهای ظاهری و جسمی امام مهدی(عج) پرداخته اند تا باب هرگونه شبهه و اشتباه را بر مردم ببندند .
از جمله آن حضرت در پاسخ « ریان بن صلت » که می پرسد :
آیا صاحب این امر [ حکومت اهل بیت(علیه السلام)] شمایید؟
می فرماید:
من صاحب این امر هستم ، اما آنکه زمین را پر از عدل می کند همچنانکه پر از جور شده بود ، من نیستم . و چگونه من با این ناتوانی جسمی که می بینی می توانم او باشم . به درستی که قائم کسی است که به هنگام قیامش در سن پیرمردان و با چهره جوانان ظاهر می شود . او از چنان قوت بدنی برخوردار است که اگر دستش را به سمت بزرگ ترین درختی که بر روی زمین وجود دارد دراز کند آن را از ریشه برمی کند و اگر در بین کوهها فریاد کشد ، صخره ها متلاشی می شوند . عصای موسی و خاتم سلیمان ، که بر آنها درود باد ، با اوست و او چهارمین فرزند من است . خداوند او را تا زمانی که بخواهد در پوشش خود غایب می سازد ، سپس او را آشکار می سازد تا زمین را به وسیله او از قسط و عدل آکنده سازد آنچنانکه [ پیش از آن] از جور و ستم پر شده بود.9
اگر زمین [به اندازه] یک چشم برهم زدن از حجت خالی بماند ، ساکنانش را در خود می بلعد.مضمون این روایت از سوی تعدادی دیگر از راویان با تغییرات جزیی در عبارت ، نقل شده است.براساس این روایت تا آستانه قیامت زمین از امامی که حجت خداست خالی نخواهد ماند ، هر چند که در مقاطعی از تاریخ این حجت الهی بنابر ضرورتهایی در غیبت به سر برد
همچنین آن حضرت در پاسخ « ابی صلت هروی » که می پرسد:
نشانه های قائم شما به هنگام ظهور چیست ؟
می فرماید :
نشانه او این است که سن پیران و چهره جوانان دارد ، تا آنجا که وقتی کسی او را مشاهده می کند گمان می برد که چهل سال یا کمتر سن دارد . به درستی که از نشانه های او این است که گذر شب و روز او را پیر و سالخورده نمی سازد تا زمانی که اجل او فرا رسد. 10
آن حضرت در روایت دیگری به توصیف جمال نورانی امام دوازدهم پرداخته ، می فرماید :
پدر و مادرم به فدای او که همنام جدّم ، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است . بر او نوارهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می گیرد. 11
[/HR]1 . ر.ک: مؤسسة المعارف الإسلامیة، معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، ج1 و 2. در این کتاب 560 حدیث که از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و اله) نقل شده جمع آوری شده است که البته این رقم بدون احتساب احادیث مشابه است.
2 . ر.ک: همان، ج 3و4. مجموعه روایاتی که در این کتاب از امام باقر و امام صادق(علیها السلام) نقل شده، بدون در نظر گرفتن احادیث مشابه، افزون بر 450 روایت است.
3 .ابو جعفر محمد بن الحسن بن فروّخ الصفّار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8.
4 . ر.ک: همان، ص 489-488، ح4، 6 و 7؛ محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج1، ص179، ح11؛ محمدبن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص272، ح1.
5 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص261؛ عزیز اللّه العطاردی، همان، ص221، ح385.
6 . محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج51 ص43، ح31.
7 . ر.ک: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص220، ح384، ص221، ح386.
8 . محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372.
9 . همان، ص376، ح7.
10 . همان، ص652، ح12.
11 . همان، ص370.
[h=1]خلافت و امام رضا (ع) ؟![/h][h=1]
[/h][h=2]بررسی روایتی پیرامون امام رضا (علیه السلام) و پذیرفتن خلافت
[/h]در بعضى از روایات گفته شده که مأمون ، ابتدا به امام رضا علیه السلام پیشنهاد کرد که خلافت را به امام واگذار کند ؛ اگر چنین روایاتى صحت دارد ، چرا امام رضا علیه السلام از قبول خلافت - که حق مسلم او بود - خوددارى کرد؟وقتى امام رضا علیه السلام به خراسان آمد ، مأمون در ملاقات با وى گفت : « چنین صلاح دیدم که از خلافت کناره گیرى کنم و آن را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم ». امام علیه السلام پیشنهاد او را نپذیرفت . مأمون گفت : « باید خلافت را بپذیرى ». امام فرمود: «هیچ گاه چنین کارى را نخواهم کرد ». مأمون پس از تلاش چند روزه و پس از آن که از قبول خلافت توسط امام رضا علیه السلام ناامید شد ، گفت : « اگر خلافت را نمى پذیرى و نمى خواهى با تو بیعت کنم ، پس ولیعهد من باش تا پس از من ، خلافت به تو برسد ».
امام علیه السلام فرمود : « به خدا سوگند ! من خوب مى دانم که مقصود تو چیست ». مأمون گفت : « من چه مقصودى دارم »؟ امام علیه السلام فرمود : « مقصود تو آن است که مردم بگویند على بن موسى الرضا در طوس به سر مى برد و به دنیا تمایل یافته است و دنیا از او روى گردانده ؛ آیا نمى بینید که به طمع خلافت ، چگونه ولایتعهدى را پذیرفته است »؟ مأمون خشمگین شد و گفت : « برخورد تو را هیچ گاه نپسندیده ام . به خدا سوگند ! اگر ولایتعهدى را پذیرفتى ، چه بهتر ؛ وگرنه تو را به این کار مجبور خواهم کرد و اگر پذیرفتى ، در امان هستى و در غیر این صورت ، گردنت را خواهم زد ».(1)
[h=2]
هدف مأمون در دادن ولایتعهدی به امام
[/h]نقشه مأمون ، این بود که به مردم نشان دهد که امام رضا علیه السلام ، اهل زهد و تقوا نیست ؛ بلکه تظاهر به زهد و تقوا مى کند و وقتى که مقدمات رسیدن به دنیا و حکومت فراهم شود ، رو به دنیا مى آورد . مأمون مى خواست امام را بدنام کند تا انقلابى ها از پیروى از او دست بکشند .(2)مأمون ، امام رضا علیه السلام را از مدینه ، به اجبار به خراسان آورد و پیشنهاد خلافت و ولایتعهدى ، ظاهرسازى بود . او شیفته خلافت بود و امکان نداشت که از آن ، دست بردارد و آن را به امام رضا علیه السلام بسپارد. نه تنها مأمون ، بلکه هیچ کدام از خلفاى عباسى ، نمى خواستند خلافت را به علویان برگردانند . مأمون از وجود امام رضا علیه السلام ، مى ترسید ؛ چون او نهضت علویان حسینى را رهبرى مى کرد و خطرى که مأمون را تهدید مى کرد ، همین نهضت بود و براى این که از این نهضت در امان باشد ، به اجبار ، رهبر نهضت ، امام رضا علیه السلام را نزد خود آورد .
نقشه مأمون ، این بود که به مردم نشان دهد که امام رضا علیه السلام ، اهل زهد و تقوا نیست ؛ بلکه تظاهر به زهد و تقوا مى کند و وقتى که مقدمات رسیدن به دنیا و حکومت فراهم شود ، رو به دنیا مى آورد . مأمون مى خواست امام را بدنام کند تا انقلابى ها از پیروى از او دست بکشند
در تاریخ ، چنین آمده است :
« مردم خراسان در پى خشک سالى و بى آبى ، از امام رضا علیه السلام درخواست خواندن نماز « استسقاء » کردند . امام رضا علیه السلام درخواست آنان را پذیرفت و باران آمد . پس از این عمل ، یکى از یاران مأمون به مأمون گفت : « اى امیرمؤمنان ! آیا مى خواهى تاریخ خلفا را با انتقال آن از بنى عباس به علویان ، دگرگون سازى ؟ بدان که تو با این کار ، خود و خاندانت را به نابودى مى کشانى . تو ساحر و ساحرزاده را نزد خود آوردى و او را مشهور همگان کردى . او گمنام بود ؛ حالا معروف است . او خوار بود ؛ تو او را عزت بخشیدى . او فراموش شده بود ؛ تو او را در خاطره ها زنده کردى . بارانى که در پى دعاى او آمده ، همه را شاد کرده است و من هراس دارم که مبادا این مرد ، خلافت را از بنى عباس به خاندان على علیه السلام منتقل کند ». مأمون گفت: « این مرد ، مخفیانه مردم را به سوى خود دعوت مى کرد ؛ ما خواستیم او را ولیعهد خود بکنیم تا دعوت براى ما باشد . او باید بداند که سلطنت و خلافت ، از آن ماست و فریب خوردگان هم باید بدانند که هیچ کس نخواهد توانست خلافت را به دست آورد . خلافت ، متعلق به ماست و او را هیچ حقى در آن نیست . ما ترسیدیم که اگر او را به حال خود رها کنیم ، شکافى در دستگاه حکومتى ما ایجاد بکند که نتوانیم آن را ترمیم کنیم ؛ اکنون تو مى بینى که درباره او چه کرده ایم . ما باید کارى بکنیم که اندک اندک ، از منزلت او بکاهیم و در میان مردم ، او را به گونه اى معرفى بکنیم که شایستگى خلافت از او سلب شود و پس از آن ، تدبیرى در پیش بگیریم که شر این آفت حکومت را از سر برداریم .(3)
بنابراین ، مأمون نه در آوردن اجبارى امام رضا علیه السلام از مدینه به خراسان ، صادق بود ، نه در پیشنهاد خلافت و نه در پیشنهاد ولایت عهدى ؛ بلکه قصد او این بود که امام رضا علیه السلام ، همواره تحت کنترل او باشد تا نهضت علویان حسینى ، کارساز نباشد و خلافت عباسى از نهضت علویان حسینى - که امام رضا علیه السلام رهبر آن است - در امان باشد .
همان طورى که ملاحظه مى کنید ، مأمون انگیزه خود از ولایت عهدى امام رضا علیه السلام را روشن مى کند ؛ ولى مأمون از نصب اجبارى امام رضا علیه السلام به ولایتعهدى ، نتیجه اى نگرفت ؛ بلکه نتیجه این نصب اجبارى ، عکس خواسته مأمون شد و مأمون از این نتیجه ، به هراس افتاد و در پایان کار ، امام رضا علیه السلام را به قتل رسانید .
بنابراین ، مأمون نه در آوردن اجبارى امام رضا علیه السلام از مدینه به خراسان ، صادق بود ، نه در پیشنهاد خلافت و نه در پیشنهاد ولایت عهدى ؛ بلکه قصد او این بود که امام رضا علیه السلام ، همواره تحت کنترل او باشد تا نهضت علویان حسینى ، کارساز نباشد و خلافت عباسى از نهضت علویان حسینى - که امام رضا علیه السلام رهبر آن است - در امان باشد .
[/HR]1. محمدتقى مدرس ،امامان شیعه و جنبش هاى مکتبى ، ترجمه حمیدرضا آژیر ، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى ، ص 261 ، به نقل از بحارالانوار ، ج 49 ، ص 129.
2. همان.
3. همان ، ص 262 ، به نقل از بحارالانوار ، ج 49 ، ص 144.
[h=1]مثل کبوترهای صحنت بال و پر دارم من سالهاست این خانه را زیر نظر دارممن سالهاست آقا! از احسانت خبر دارماز آب سقاخانهات عمری است مست مستمثل کبوترهای صحنت بال و پر دارمچشمم تمامش خون شد و در اشک ویران شدمثل گدایان چشم امّیدی به در دارمامسال هم رفت و مرا دعوت نخواهی کردعمری است آقا! آرزوی یک سفر دارمشرمنده از رویت اگر دستم پر از خالی استشرمندهام، سوغات، تنها چشم تر دارممن را بخوان، باقی تمام ماجرا از منچشمان تر، خون جگر، اما اگر دارممی آیم و یک بقچه از غمهای ناگفتهمیریزم و امّید درمان را به سر دارممن آرزویم را به زیر خاک خواهم برداما خوشم، زیرا تو را مدّ نظر دارم
[/h]
[h=1]دیوار شیشه ای خورشید من! بتاب شبی ناگهان به منتا وا کنند پنجره ی آسمان به منبادامهای ترد بهشتی عطا کنیدبا یک نگاه زندگی جاودان به منبین من و تو فاصله، دیوار شیشهای استیک ثانیه نگاه کن از پشت آن به منگفتند بار عشق به مقصد نمیرسدبسیار بود عاطفه ی دوستان به منزخم زبان هیچ کسی کارگر نشدچون نیش سخت عقربههای زمان به منحالا رسیدهام به بهاری که دست توستمیبارد آبشار گل ارغوان به منشب رفته، روبه روی حرم ایستادهاموامانده است پنجرهای هم چنان به منهیچ آسمان چو خاک خراسان نمیشودبی راه نیست غبطه ی اهل جهان به من!
[/h]
[h=1]جام زیارتنامه
[/h]
السلام علیک یا غریب الغربا.
سلام بر آقای غریبی که مقرب ترین و آشناترین است در بزم ملائک؛ او که فرشتگان، بال در بال، گرد حرم محبت او می چرخند.
طبیبی که بیماران غریب عشق را که کنار شفا خانه ضریحش دخیل معرفت بسته اند را می نوازد و درِ شفاخانه پنجره فولادش به روی همه بیماران هدایت و سلامت باز است.
السلام علیک یا معینَ الضُعفا و الفقرا.
سلام بر آقایی که سریر شاهی اش را کنار می گذارد و با غلامان خود پای سفره دلشان، با هم نان غصه می خورند. کسی که عاشقان و ارادتمندانش، دسته دسته احرام تبسم به خود می بندند و در کعبه محبت او، مناسک حج فقرا را به جا می آورند.
السلام علیک یا شمسُ الشموس و انیسَ النفوس
سلام بر خورشید آسمان فقاهت و عالم آل رسالت؛ او که در گود مناظراتش، پشت مأمون را بارها به زمین رسوائی زد. فرزند موسایی که با عصای دانش خود به مصاف مارهای مکر فرعون زمان رفت و دانشمندان، مقابل تخت پادشاهی اش زانوی اعتراف و ادب به زمین نهادند.
سلام بر آقایی که به خاطر بلندی محبت و شکوهش، کبوتران دل، با گلدسته های پر از مهرش انس می گیرند و گل پیچک عشقمان تنها برای دیدن مناره های نورش به گرد کعبه سخنان الهی او می گردد و پرستوی دل، تنها گوشه حرم انس او آشیانه می کنند و شمع دل، تنها در عطش خورشید نگاهش می سوزد.
سلام بر علی بن موسی الرضا که دل های شیدا، به عشق نوشیدن شراب طهور قرب، از جام زیارتش، لحظه شماری می کنند.
سلام بر کسی که با نفس بهاری انس او، گل های لبخند در گلزار حرم او می شکند و پرنده های دعا و مناجات، به عشق دیدن او، در آسمان اجابت پر می گشایند و غنچه های راز و نیاز، به دعای او دریچه اجابت را می گشایند.
سلام بر سلطان خراسان؛ او که غبار قدمگاهش، سرمه دیدگان ماست.
سلام بر او که غزالان دشت هستی، اعتبار ضمانت نامه اش را به رخ صیادان ستمگر می کشند. سلام بر تو ای علی بن موسی الرضا!
[h=1]نامه ای برای پیشوای رضوان
[/h]
در زندگی، با سختی ها، ساختی و «رضا» شدی.
روز بود که آمدی. روزی پر از لبخند و از همه شادمان تر، - نزدیکانت. تو را چونان والاترین انسان علی نامیدند و
آن روز، آفتاب امام و امامت، بار دیگر افق آسمان را نور باران کرد.
تو؛ درخشش توأمان نور و نیایش، آمدی.
تو چونان، اقیانوس عظیم حلم، بحر بیکران صداقت، رؤیای راستین عدالت آمدی
و عاشقانت روزی را که آمدی، هرگز فراموش نخواهند کرد.
ای ضامن آهو؛
در جهان معنا، باغ ستاره ای.
زندگی مان، دور از تو، شب بی مهتاب است.
چون حوضِ فیروزه ای و بی ماهی
و برهوتی تشنه در آرزوی آب.
در همین نزدیکی ها هستی و دریغ و حسرت همیشگی برای من!
گاه، که در باب عشق به تو می گویم.
حرفها هیچ مضایقه ندارند. خود می تراوند.
اما، گاهی، قطعه نامه ام گم می شود.
گنبد طلایی ات، وجودم را مرتعش می کند.
لرزشی، با موجهای بی قرارِ انتظارِ زیارت و بوییدن خاکت.
گاه دلم سر می نهد به کاغذ و دل می سپارد به قلم تا بخواندت.
فلسفه هق هق زائرانت هنوز ناتمام است.
اینجا؛ می گویند، پای پنجره فولادت، حراج تَسّلی است.
از باغ آیینه ات چه می شود،
آن هنگام که طوفانی در محرابت می پیچد و معجزه ای رخ می دهد،
شفاعتمان کنی؟
من و ما از قبیله دردیم.
عطرِ روحانی تو، حکایت همیشگی ست و ماندنی
ما هرچه ایم، ناگزیریم، از خود بگریزیم.
تکلیف روح و دلمان چیست؟
بغض های نارس ما، کجا باید ترک بردارند.
من به خیال تو،
بر شانه های زمان، می روم.
سر بر دامن آه،
به زورق بی بادبان می مانم. اسیر در دریای خود.
آرزومند آن روزم. همان یک روز وصل.
می گویند، اگر با زبان ساده هم از او بخواهی، دعایت را می شنود.
استجابت می کند.
دستهایم حالا گُر گرفته اند.
هر از چند گاهی که دلم از زمین و زمان و زمانه می گیرند، زیر آسمان خدا.
بر خاکِ پاکِ خواهرت، قم
زیر یک سقف بارانی برایش می گریم و دلم صاف می شود.
در این همه سرگردانی،
آرزومند آن روزم تا مرا هم بطلبی.
صدای بالِ کبوتران حرمت را می شنوم
کاروان دیگری در راه رسیدن به توست
خوشا به حال آنان که با یقین و نور، به سوی تو می آیند.
من هنوز مانده ام.
[h=1]آئینه رضایتمندی
[/h]
بشارت باد!
ای آسمان، ای زمین، ای مدینه، ای توس! بشارت باد.
می آید از سمت بهشت جاودان، عطر ولایت.
می آید از سوی عمق کهکشان، نور امامت.
می آید از ژرفای آبیِ عطوفت!
می آید از کانون نورانی عصمت!
می آید از محراب عرفانی مشرق؛ آکنده از عطر تبسّم های طاها!
شور دعا، پیچیده در عطر صدایش، نور بقا پاشیده بر مَهد صفایش، بس که رضایت، در نگاهش خانه کرده! نامیده حق ـ الحق چه زیبا هم ـ رضایش! آکنده از عطر پیمبر صلی الله علیه و آله وسلم ، بوی مکه، سرشار از عطر علی علیه السلام ، انوار کعبه، لبریز از یاد خدیجه علیهاالسلام ، عطر زهرا علیهاالسلام همراه با عشق حسن علیه السلام ، شور حسینی علیه السلام .
می آید او غرق دعای سبز سجاد علیه السلام ! می آید او غرقِ شهودِ علم باقر!
می آید او مثل شگفتی ها، کنار حِلم صادق علیه السلام ، می آید او سرشارِ غربت های بابا.
می آید او آکنده از بغض فرو خورده ز سختی های کاظم علیه السلام !
... او می آید، تا سرزمین گل و بلبل را، بهاری جاودانه باشد و از عظمت نامش، «ایران» به خود ببالد!
گویی او سهم ایران از بهشت اولیاء الله است.
می آید، تا عاشقان ولایت را پناه گاهی از نور و امید باشد و ناممکن های روزگار را نام مشکل گشایش، ممکن سازد.
می آید، تا سینه های سوخته از غربت و دل های خسته از ستم را نهایت آرزو باشد. می آید، تا تمام غریبان جهان را، در تمام غربت ها، «امام غریبان علیه السلام » باشد.
می آید؛ از سمت مشرقی ترین طلوعِ نور؛ تا مصداق کاملی برای عظمتِ عشق باشد؛ عظمت نور، عظمت ولایت، عظمت عطر ناب «محمّدی» صلی الله علیه و آله وسلم .
می آید، تا به قامت آسمانی اش، جنّ و اِنس، از «مدینه تا توس»، تواضع کنند و شیفتگان امامت و ولایت، ناباورانه مقدمش را در «ایران» گرامی بدارند.
ـ می آید، تا عطرناب «محمّدی» صلی الله علیه و آله وسلم را با کلام عطرآگین «مرتضوی»اش بیامیزد و تا آن سوی ماوراء النهر را با عطر حضورش بیاراید!
می آید، تا در شمالی ترین نقطه اسلام، قله های رفیع «معرفت» را بنا سازد و «عرفان خراسان»، گوی سبقت از دل تاریخ برُباید.
می آید، تا در دل ها، عشق ولایت علوی علیه السلام ریشه کند و از یُمنِ حضور سبزش، زمان و مکان از تیرگی جامه ها و اندیشه ها و نگاه های «بنی العباس»، رهایی یابد.
می آید، تا اهالی «نیشابور»، برای اولین بار و آخرین بار، تبلور بهارانه «امامت» را به چشم ببینند!
می آید، تا خراسان، حرم امنِ آهوان باشد و بی پناهان خسته از روزگار، به حریمِ امن «رضوی علیه السلام »، پناه ببرند.
سلام بر تو ای امام غریبان!
سلام بر تو که عظمت کشور ما هستی و ضامن سعادت و سربلندی ما!
سلام بر تو و بر خانه ای که قدم در آن نهادی!
سلام بر تو و دامانی که تو را بپرورید!
سلام بر تو و زندگیِ سراسر نورانی ات.
سلام بر تو و مزاری که وعده گاه زیارت و التجای عاشقان است! مولا جان، امام رضا علیه السلام ! به خانه دل های عاشقان خوش آمدید!
مقدمتان گلباران!
[h=1]به دادم برس آقا
[/h]
عبدالله به دیواره ی سخت صخره ی کوچک تکیه داد . دلش پر از غصه شد . دور و بر خود چشم چرخاند . دلش می خواست با ناله ی بلند، عقده هایش را بیرون بریزد . چه کسی بود که پای درد دلش بنشیند و غصه هایش را بروبد!
چشم به آسمان کشاند و به خدا شکایت کنان گفت: «فقط خودت به دادم برس; تنهایم، خدا! »
یاد طیس و دوستانش افتاد . در نظرش، طیس چه قدر پست شده بود! دیگر کم مانده بود که آن ماجرا را از همه جای شهر جار بزند . حالا خیلی ها به موضوع پی برده بودند . همان ماجرای پول مختصری که عبدالله به «طیس » بدهکار بود .
آخرین بار، همین چند دقیقه ی پیش بود که طیس، سر راه او سبز شد و زبان پشت لب های درشت و سیاهش چرخاند که: «آهای عبدالله! دوباره که دست خالی هستی، نکند باز هم گرفتاری و شرمنده ... هان؟!»
عبدالله هم با رویی سرخ، اما دلی خشمگین گفت: «نه! باور کن هنوز در تلاش هستم تا هر طور شد، بیست و هشت دینارت را برایت جور کنم; کمی صبر داشته باش مسلمان! »
ناگهان دوستان «طیس » دور عبدالله جمع شدند و او را به باد خنده های مسخره آمیزشان گرفتند .
- آهای آهای عبدالله گدا! آهای آهای عبدالله بی پول! عبدالله گرسنه!
همان دم بود که عبدالله از دست آن ها گریخت . «طیس » هم پشت سرش عربده کشید که: «تا فردا مهلت داری پولم را پس بیاوری; وگرنه، هر چه دیدی از چشم خودت دیدی . می دهم نوچه هایم از پا به نخل های نخلستانم آویزانت کنند، آن وقت ... ! »
حالا عبدالله آرام آرام می گرید . دامن دشداشه اش خیس اشک بود و گونه های درشت و برآمده اش، متورم .
- خدایا! از کجا بیست و هشت دینار طلا جور کنم . برای من پول زیادی ست .
کاش محتاج نبودم و از او قرض نمی گرفتم! کاش می مردم و دست به دامان او نمی شدم!
فکری به خاطرش رسید .
- بروم دست به دامان او بشوم . نه ... بهتر نیست؟! او خیلی کریم است . خیلی هم با گذشت و راز دار!
فوری به عریض، در نزدیکی مدینه رفت . چون اهل خانه ی امام رضا ( علیه السلام) گفته بودند که حضرت به آن جا رفته است .
به محله ی عریض رسید . به طرف کلبه ی امام راه افتاد . امام را از دور دید، تا آمد پا تند کند، دید امام فوری اسبش را به سمت او راند و خیلی زود به او رسید . هر دو گرم سلام و احوال پرسی شدند . عبدالله تا آمد حرفی بزند، امام رضا ( علیه السلام) پرسید: «چه خواسته ای داری عبدالله! »
عبدالله لب هایش را به زحمت لرزاند .
- قربانت گردم مولای من! «طیس » از من طلبی دارد و چند روزی ست که در گرفتن آن پافشاری می کند . من نتوانسته ام پولش را تهیه کنم; اما او با حرف ها و اعمال خود مرا در کوچه و بازار، رسوای مردم کرده است!
صورت امام رنگ به رنگ شد . عبدالله فکر کرد شاید امام به «طیس » خواهد گفت که باز هم به عبدالله مهلت بده و دیگر او را آزار نده!
بند از دور گلوی کیسه باز کرد 48 سکه ی طلا بود . شگفت زده شد . ناگهان نگاهش به نوشته ی روی یکی از سکه ها گره خورد: «28 دینار طلب آن مرد است و بقیه هم برای توست! » عبدالله به گریه افتاد . همسرش که با بهت و ناباوری نگاهش می کرد، پرسید: «چرا گریه می کنی مرد، چه شده عبدالله؟!» صدای عبدالله بریده بریده از ته حلقش بیرون آمد . معجزه است; معجزه ی امام رضا ( علیه السلام) . سوگند به خدا من به امام نگفته بودم که طلب «طیس » چه قدر است . اما انگار او همه چیز را فهمید . خدایا، او چه قدر به دل دوستانش نزدیک است!
اما چنین نشد . امام رضا ( علیه السلام) با جمله ی کوتاه گفت: «همین جا باش تا برگردم! »
او بر روی زیلویی ساده در بیرون کلبه نشست . ماه رمضان بود . عبدالله هم مثل امام روزه دار بود . دقایقی گذشت، امام نیامد . عبدالله نگران شد . برخاست تا به مدینه برگردد و روزی دیگر به سراغ امام بیاید . چون وقت افطار شده بود .
تا آمد راه بیفتد، امام را در برابر خود دید .
امام رضا ( علیه السلام) با مهربانی او را به درون کلبه برد . عبدالله هنوز در فکر بدهکاری اش بود .
امام ایستاد به نماز . عبدالله نیز پشت سر امام نماز خواند .
دقایقی بعد امام از عبدالله پرسید: «گمان نمی کنم که هنوز افطار کرده باشی؟»
عبدالله با خجالت پاسخ داد: «نه، افطار نکرده ام! »
امام از خدمت کار خود خواست غذا بیاورد . خدمت کار، فوری دست به کار شد، سینی کوچکی را در مقابل عبدالله و امام گذاشت . عبدالله در کنار امام رضا ( علیه السلام) و خدمت کارش افطار کرد .
بعد از خوردن غذا، امام با خوش رویی به عبدالله گفت: «تشکی را که رویش نشسته ای بلند کن . هر چه زیر آن است،
برای توست! »
عبدالله تعجب کنان، لبه ی تشک را بالا زد . دستش به کیسه ای کوچک خورد . با خوشحالی آن را برداشت . داخل آن پر از سکه بود . آن را تکان داد و سپس از امام تشکر کرد و برای رفتن برخاست .
به دستور امام، چهار تن از خدمت کارها و دوستانش آماده شدند تا او را تا مدینه همراهی کنند; عبدالله گفت: «نه سرورم، نیازی به آمدن آن ها نیست; شبگردهای ابن مسیب در گشت و گذار هستند، دوست ندارم آنها مرا همراه اینان ببینند! »
- ابن مسیب، حاکم ستم گر مدینه بود . هیچ شیعه ای در مدینه از دست او در امان نبود .
امام گفت: «راست گفتی . خدا تو را هدایت کند! »
عبدالله خداحافظی کرد و با شعف و شوق راه افتاد . دوستان امام تا جایی که از دید یاران ابن مسیب دور بود او را همراهی کردند . سپس به نزد امام بازگشتند .
عبدالله، بی قرار و باعجله وارد خانه شد و ماجرا را برای همسرش باز گفت .
بعد بند از دور گلوی کیسه باز کرد و سکه های طلای آن را یکی یکی شمرد .
48 سکه ی طلا بود . شگفت زده شد . ناگهان نگاهش به نوشته ی روی یکی از سکه ها گره خورد: «28 دینار طلب آن مرد است و بقیه هم برای توست! »
عبدالله به گریه افتاد . همسرش که با بهت و ناباوری نگاهش می کرد، پرسید: «چرا گریه می کنی مرد، چه شده عبدالله؟!»
صدای عبدالله بریده بریده از ته حلقش بیرون آمد .
- معجزه است; معجزه ی امام رضا ( علیه السلام) . سوگند به خدا من به امام نگفته بودم که طلب «طیس » چه قدر است . اما انگار او همه چیز را فهمید . خدایا، او چه قدر به دل دوستانش نزدیک است!
[h=1]حضور امام در ایران و گسترش تشیع
[/h]
از جمله رویدادها و جریانات مهمی که در تاریخ ایران از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است، سفر امام رضا(علیه السلام) به ایران و استقرار ایشان در مرکز خلافت، یعنی مرو(خراسان) در جایگاه ولایتعهدی میباشد. هر چند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی است. پر واضح است که سیاست امام در این سفر تنها به افشای سیاستهای خائنانه مأمون محدود نمیشد، بلکه در این هجرت اهداف عالی دیگری نیز مورد توجه امام رضا(علیه السلام) قرار گرفت که از جمله آنها تلاش برای برقراری پیوند با ایرانیان متمایل به تشیع و تبدیل خراسان بزرگ به کانون تشیع و تلاش برای تحکیم مبانی عقیدتی و کلامی شیعه با استفاده از فرصت ولیعهدی بوده است. در اینجا به بررسی رشد حوزههای علمی و گسترش تشیع می پردازیم.
از جمله پیامدها و تأثیرات حضور امام رضا (علیه السلام) در ایران را میتوان به شرح زیر برشمرد:
[h=2]رشد حوزههای علمی و گسترش تشیع:
[/h]از جمله مسئولیتهای مهم ائمه اطهار(علیه السلام) به ویژه امام رضا(علیه السلام)، از یک سو، ارشاد و هدایت آحاد مردم و سوق دادن آنها به قرآن و سیره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و اله) و از دیگر سو، تعلیم و تربیت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع نادانیها، جهالتها و شبهات و سرانجام تربیت شاگردان، عالمان و اندیشمندان بوده است، کسانی که هر یک در اعتلا و گسترش فرهنگ و مبانی تفکرات شیعی سهم بسزایی داشتهاند.امام رضا(علیه السلام) هم در مدینه منوره و هم زمانی که به مرو هجرت نمود، همواره پاسخگوی تشنگان و جویندگان دانش و معرفت بود. در این خصوص، آن حضرت فرمود: «دانشهای ما را فراگیرید و به مردم یاد دهید، زیرا اگر مردم زیبایی سخن ما را بدانند، از ما پیروی میکنند.»1 همچنین ایشان میفرمود: «من در روضه منوره نبوی مینشستم، در حالی که علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند، هنگامی که یکی از آنان در پاسخ سئوالی در میماند، همگی آنان، افراد را به نزد من میفرستادند و من پاسخگوی سئوالات آنان بودم.»2
علی بن موسی الرضا(علیه السلام) طی دوران اقامت خود در مرو، برای ترقی اندیشه و اعتقادات مردم خراسان بسیار تلاش نمود و با مناظرههای علمی با اهل کتاب و نحلههای فکری گوناگون، موجبات اعتلای معرفت و بینش دینی این منطقه را فراهم آورد. آن حضرت، با تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت پرداخت و به شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد.3 شمار مناظرات امام رضا(علیه السلام) با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی بسیار است.4 مباحث این مناظرات علمی درباره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی و عصمت آنان، جبر، اختیار و امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت(علیه السلام)، احادیث، دعا و احکام دین بود.5
این مناظرات از یکسو موجبات عظمت علمی امام رضا (علیه السلام) و از سوی دیگر زمینه رسوایی و سرافکندگی مأمون در مقابل علمای ادیان و از سوم سو، حقانیت و شایستگی امام (علیه السلام) و غاصبانه بودن خلافت مأمون و از سوی چهارم زمینه پیبردن علمای ادیان نسبت به جایگاه رفیع شریعت، و احکام اسلام و کامل بودن آن را فراهم نمود.
گفتنی است که امام رضا(علیه السلام) جریان پشیمانی و رسوایی مأمون را قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به «نوفلی» چنین فرموده بودند: «ای نوفلیّ! میخواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان میشود؟ گفتم: بله، فرمود: زمانی که ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقهای از علما به زبان خودشان بحث میکنم، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.»6
دعای باران حضرت برای مردم: «بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیه السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شدهاند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاههای خود رسیده باشند.» سرانجام دعای حضرت مستجاب شد و همانطور که از پیشگاه الهی درخواست نموده بود عملی گردید
با توجه به جوّ عقلگرایی که در زمان مأمون اوج گرفته بود و درگیری معتزله 7 و اشاعره8 و انشعابات این دو و سر برآوردن فرقههای گوناگون در آن دوره که منشأ آن رواج و توسعه کاربرد عقل در مسائل کلامی و دینی بود، حضور امام رضا(علیه السلام) برای تبیین و تحکیم مواضع شیعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شیعیان بسیار ضروری و مفید مینمود.9 علیبن موسیالرضا(علیه السلام) افزون بر شرکت در مناظرات عمومی و مجالس علمی که مأمون آنها را تدارک میدید،
در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشکیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد، شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقات گوناگون برای زیارت آن حضرت و گرفتن راهنمایی و کسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون میآمدند تعداد ایشان هر روز بیشتر میشد، تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به محمدبن عمرو طوسی دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت شود. حضرت پس از شنیدن این خبر فرمود: «... خدایا! از کسی که به من ظلم کرده، مرا خوار نموده و شیعیان را از درب خانه من دور کرده است، انتقام مرا بگیر، تلخی خواری و خفت را بدو بچشان چونانکه او به من چشانیده است، و وی را از درگاه رحمت و کَرَمت دور ساز...»10
این خبر از یک سو نشانه عظمت علمی امام و تلاشهای وافر ایشان در انتقال دانش و معارف علمی و دینی به شیعیان بود و از دوم سو، گسترش حوزههای علمی و کانونهای شیعی را در برداشت و از سوی سوم، نشاندهنده ازدیاد مشتاقان، علاقمندان و شیعیان به حضرت بود، تا از سرچشمه معارف ولایی سیراب گردند، و در آخر نیز بیانگر سازشناپذیری حضرت در مقابل دستگاه ظالمانه مأمون بود، چنانکه بلافاصله پس از راندن شیعیان از منزل ایشان، آن امام اعتراض و شکایت خود را به صراحت اعلام کرد.
شایان ذکر است که اسوه عملی بودن و مقام معنوی و عظمت علمی علیبنموسیالرضا(علیه السلام) از زمینههای مهم در جذب مردم به سوی ایشان بود. امام(علیه السلام) از هر فرصتی در جهت اعتلای اسلام و گسترش فرهنگ ناب شیعی استفاده نموده و در صدد بود به شیوه خالصانه امر به معروف و نهی از منکر نماید و جلوی انحرافات را مسدود کند. از جمله روزی مأمون از امام رضا(علیه السلام) خواست که نماز عید را اقامه کند، اما امام ابتدا نپذیرفتن تا اینکه مأمون اصرار کرد، حضرت فرمود: «... من آنگونه که رسول خدا(صلی الله علیه و اله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) (برای نماز عید) بیرون میرفتند، بیرون خواهم رفت.»11 مأمون پذیرفت، آن حضرت با پای برهنه به راه افتاد، پس از اندکی راه را رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبیر گفت همراهان و موالیان او نیز تکبیر گفتند، گویی آسمان و در و دیوار نیز با او تکبیر میگفتند، مردم که حضرت رضا(علیه السلام) را با آن حال دیدند، صدای تکبیرش را که شنیدند، چنان صداها را به گریه بلند کردند که شهر مرو به لرزه در آمد. خبر به مأمون رسید، فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر علیبن موسیالرضا(علیه السلام) بدین حال به مصلی برود، مردم شیفته او خواهند شد و همه ما بر خون خود بیمناک هستیم. مأمون نیز دستور بازگشت حضرت را داد و امام(علیه السلام) نیز بازگشت.12
با توجه به آنچه گفته شد، درمییابیم که امام(علیه السلام) در برنامههای عبادی خویش نیز بر آن بود تا سنت رسولالله(صلی الله علیه و اله) و امیرالمؤمنین را زنده نگهداشته و تحقق بخشد، مسئلهای که در تبیین جایگاه شیعه و معارف اسلامی نقش برجستهای دارد.
«ای نوفلیّ! میخواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان میشود؟ گفتم: بله، فرمود: زمانی که ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقهای از علما به زبان خودشان بحث میکنم، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.»
از دیگر نتایج پربار دوران اقامت علیبن موسی(علیه السلام) در مرو، فراهم شدن زمینه رشد و گسترش تشیع در خراسان بود. مردم خراسان که از پیش دوستدار خاندان رسالت بودند، پس از حضور آن حضرت محبت و ارادتشان به اهل بیت(علیه السلام) و علویان بیشتر شد، به گونهای که مدفن امام رضا(علیه السلام) یکی از پایگاههای مهم تشیع در طول تاریخ درآمد و بر تاریخ فرهنگ و هنر و اقتصاد ایران و تشیع تأثیر عمیقی نهاد13. بیشک زیارت قبور ائمه به ویژه امام رضا(علیه السلام) یکی از بهترین شعایر مذهبی شیعه بود که در طول تاریخ، مشتاقان و شیعیان از آن بهرهمند گردیدند.14
یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا(علیه السلام) در میان مردم خراسان و شیعیان گردید، نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شد، منطقه خراسان دچار کمآبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. مأمون از امام(علیه السلام) خواست که دعا کند و از خداوند بخواهد تا باران رحمت خود را نازل نماید. امام(علیه السلام) به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد و پذیرفت که در پیشگاه الهی دعا کند. سرانجام در موعد مقرر به بیابان رفت و مردم زیادی نیز گرد آمده بودند. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کرد: «بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت (علیه السلام) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شدهاند، از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاههای خود رسیده باشند.» سرانجام دعای حضرت مستجاب شد و همانطور که از پیشگاه الهی درخواست نموده بود عملی گردید.15
نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت (علیه السلام) موجب قدرشناسی مردم گردید و همه یک زبان میگفتند: بزرگواریها و کرامات حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) گوارا باد.
محتمل است که هدف مأمون از فرستادن حضرت برای دعای باران، این بود که ایشان پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم و دعا در پیشگاه الهی، دعایشان مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه مردم تحقیر نماید. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقمندی به امام رضا(علیه السلام) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه نفوذ تشیع و گرایش به آن را مخصوصاً در افرادی که معرفت و علاقمندی آنها به امام(علیه السلام) ریشهدار و عمیق بود، فراهم کرد.
گذشته از مناظرات16 که پیشتر گفته شد، احادیث و روایات بسیاری از امام رضا (علیه السلام) در زمینههای مختلف علوم و معارف اسلامی شیعه چون فقه، اصول عقاید، اخلاق و... برای ما به یادگار مانده که گنجینهای بس گرانبهاست.در مجموع دوران پربار امامت امام رضا(علیه السلام) به ویژه دهه دوم آن، دوران آزادی و آسایش نسبی شیعیان است؛ در این دوران، شیعیان و سادات از اطراف برای دیدن و بهرهبردن از محضر علیبن موسیالرضا(علیه السلام) به خراسان روی آوردند. بیشک عقاید، فقه و اندیشه شیعه در این دوران گسترش در خور توجهی داشت. 17
[/HR][1] ـ مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 30.
[2] ـ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 2، ص 64.
[3] ـ منتظرالقائم، تاریخ امامت، ص 216.
[4] ـ برای اطلاعات بیشتر بنگرید به: شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص 313 تا 388.
[5] ـ تاریخ امامت، ص 216.
[6] ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا،ج1، ص 316.
[7] ـ واصل بن عطا در پاسخ به شخصی که در مجلس درس حسن بصری پرسیده بود «موقعیت کسی که گناه کبیرهای مرتکب شود، چیست»، گفت: که صاحب گناه کبیره نه کافر است مطلقاً، و نه مؤمن است مطلقاً، بلکه او در منزلی میان این دو منزل است. پس برخاست و پای ستونی از ستونهای مسجد بصره عزلت گزید. حسن با یاران خود گفت: واصل از ما عزلت گزید، از این رو آنان را معتزله نامیدهاند. بنگرید به: علی محمد ولوی، تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، ج 2، ص 329 و 330.
[8] ـ ابوالحسن اشعری اعتماد و اتکای مطلق به عقل را جایز ندانسته و معتزله را در این مورد سرزنش کرده است، او علت بسیاری از انحرافات معتزله را اعتماد به عقل دانسته است. وی در زمینه عقل جانب میانه را گرفته و مذهب اوسط را اختیار کرده و میگفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد. (همان، ص467)
[9] ـ ناصری داودی، تشیع در خراسان در عهد تیموریان، ص 66.
[10] ـ عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص 400و401.
[11] ـ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 256 و 257
[12] ـ همان.
[13] ـ منتظرالقائم، تاریخ امامت، ص 217 و 218.
[14] ـ آل بویه از شیعیانی بودند که علاقمندی خود را به زیارت ائمه اطهار(صلی الله علیه و اله) به ویژه امام رضا(علیه السلام) در عمل نشان دادند. از جمله رکن الدوله نیز پیش از سال 352 هجری که شیخ صدوق را به ری دعوت کرد، برای زیارت مرقد امام رضا(علیه السلام) به خراسان رفت و آنگونه که به شیخ صدوق گفته بود، از آن امام همام حاجت گرفته است. بنگرید به: شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص 312.
[15] ـ عیون اخبارالرضا، ج2، ص 179 - 183.
[16] ـ برای اطلاعات بیشتر در خصوص مناظرات امام رضا(علیه السلام) با فرق مختلف بنگرید به: طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 171-224.
[17] ـ حیدری آقایی، تاریخ تشیع(1)، ص 276.
[h=1]درس های ارزشمند و آموزنده از امام رضا (علیه السلام)
[/h][h=2]1. ابوسعید خراسانى حكایت كند:
[/h]روزى دو نفر مسافر از راه دور به محضر امام رضا علیه السلام وارد شدند و پیرامون حكم نماز و روزه از آن حضرت سؤال كردند؟
امام علیه السلام به یكى از آن دو نفر فرمود: نماز تو شكسته و روزه ات باطل است و به دیگرى فرمود: نماز تو تمام و روزه ات صحیح مى باشد.
وقتى علّت آن را جویا شدند؟
حضرت فرمود: شخص اوّل چون به قصد زیارت و ملاقات با من آمده است ، سفرش مباح مى باشد؛ ولى دیگرى چون به عنوان زیارت و دیدار سلطان حركت نموده ، سفرش معصیت است .(1)
2. در بین مسافرتى كه امام رضا علیه السلام از شهر مدینه به سوى خراسان داشت ، هرگاه ، كه سفره غذا پهن مى كردند و غذا چیده و آماده خوردن مى شد، حضرت دستور مى داد تا تمامى پیش خدمتان سیاه پوست و ... بر سر سفره طعام حاضر شوند؛ و سپس حضرت كنار آن ها مى نشست و غذاى خود را میل مى نمود.
اطرافیان به آن حضرت اعتراض كردند كه چرا براى غلامان سفره اى جدا نمى اندازى ؟!
امام علیه السلام فرمود: آرام باشید این چه حرفى است ؟! خداى ما یكى است ، پدر و مادر ما یكى است و هركس مسئول اعمال و كردار خود مى باشد.(2)
[h=2]3. محمّد بن سنان گوید :[/h]چند روزى پس از آن كه امام موسى كاظم علیه السلام رحلت نمود و امام رضا علیه السلام جاى پدر، در منصب امامت قرار گرفت و مردم در مسائل مختلف به ایشان مراجعه مى كردند.
به حضرت عرض كردم : یا ابن رسول اللّه ! ممكن است از طرف هارون به شما آسیبى برسد و بهتر است محتاط باشید.
امام علیه السلام اظهار داشت : همان طور كه جدّم ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: چنانچه ابوجهل ، مویى از سر من جدا كند، من پیغمبر نیستم ، من نیز مى گویم : اگر هارون مویى از سر من جدا كند من امام و جانشین پدرم نخواهم بود.(3)
خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد. به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است.
[h=2]4. یكى از اصحاب امام رضا علیه السلام به نام معمّر بن خلاد حكایت نماید :
[/h]هر موقع سفره غذا براى آن حضرت پهن مى گردید، كنار آن سفره نیز یک سینى آورده مى شد.
پس امام علیه السلام از هر نوع غذا، مقدارى بر مى داشت و داخل آن سینى قرار مى داد و به یكى از غلامان خود مى فرمود كه تحویل فقرا و تهى دستان داده شود.
سپس به دنباله آن ، این آیه شریفه قرآن : فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (سوره بلد: آیه 11)را تلاوت مى نمود؛ و مى فرمود: خداوند جلّ و على مى داند كه هر انسانى براى كسب مقامات عالیه بهشت ، توان آزاد كردن غلام و بنده را ندارد.
به همین جهت ، اطعام دادن و سیر گرداندن افراد را وسیله اى براى ورود به بهشت قرار داده است .(4)
5 - سلیمان بن جعفر - كه یكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام است - حكایت كند:
یكى از نوادگان امام سجّاد علیه السلام - به نام علىّ بن عبیداللّه - مشتاق دیدار و زیارت امام رضا علیه السلام بود، به او گفتم : چه چیزى مانع از رفتن به محضر شریف آن حضرت مى باشد؟
پاسخ داد: هیبت و جلالت آن بزرگوار مانع من گردیده است .
این موضوع سپرى گشت ، تا آن كه روزى مختصر كسالتى بر وجود مبارک امام علیه السلام عارض شد و مردم به عیادت و ملاقات آن حضرت مى آمدند.
پس به آن شخص گفتم : فرصت مناسبى پیش آمده است و تو نیز به همراه دیگر افراد به دیدار و ملاقات آن حضرت برو، كه فرصت خوبى خواهد بود.
لذا علىّ بن عبید اللّه به عیادت و دیدار امام رضا علیه السلام رفت و با مشاهده آن حضرت بسیار مسرور و خوشحال گردید.
مدّتى از این دیدار گذشت و اتّفاقا علىّ بن عبیداللّه روزى مریض شد؛ و چون خبر به امام علیه السلام رسید، حضرت جهت عیادت از او حركت نمود؛ و من نیز همراه آن بزرگوار به راه افتادم ، چون وارد منزل او شدیم ، حضرت مختصرى كنار بستر او نشست و از او دلجویى نمود.
و پس از گذشت لحظاتى كه از منزل خارج شدیم ، یكى از بستگان آن شخص گفت : همسر علىّ بن عبیداللّه بعد از شما وارد اتاق شد و جایگاه جلوس حضرت رضا علیه السلام را مى بوسید و بدن خود را به وسیله آن محلّ تبرّک مى نمود.(5)
[/HR]پی نوشت ها:
1. تهذیب شیخ طوسى : ج 4، ص 220، ح 17.
2. روضه كافى : ج 8، ص 192، ح 296.
3. روضه كافى : ج 8، ص 214، ح 371.
4. بحارالا نوار: ج 49، ص 97، ح 11، به نقل از كافى و محاسن برقى .
5. اختیار معرفة الرّجال : ص 495، ح 485، بحارالا نوار: ج 49، ص 22، ح 15.
[h=1]بهترین فرصت زیارت امام رضا علیه السلام
[/h]
بیست و سوم ماه ذى القعده (سال 203) طبق برخى از روایات شهادت امام رضا علیه السلام است و زیارت آن حضرت در چنین روزى مناسب است. (هرچند معروف در شهادت آن حضرت «آخر ماه صفر» است.)
علامه ی مجلسی می گوید :
زیارت حضرت رضا علیه السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ خصوصا روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد . مثل روز ولادت (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) 1 . مرحوم محدث قمی روز 25 ذی القعده را نیز به این موارد ضمیمه کرده است .
امروز بیست و سوم ذیقعده است و فرصتی مناسب برای درددلی با آقا امام رضا علیه السلام برای زیارت آقا در این روز سفارشات زیادی شده است. امروز میتوانی کبوتر دلت را تا گنبد طلاییش پر بدهی و غم دلت را با آقا در میون بذاری فرصت مناسبیه تا عهدهای شکسته با خدا را با واسطه کردن آقا از سر بگیری و اینبار قول بدهی که دیگر تمام شد بد قولی ها و عهد شکنی ها چون خود آقا کمکت میکنه تا دیگه کم نیاری کافیه دلتو بهش بدی و بری به درگاه خدا .
[h=2]زیارت و توسل به امام رضا علیه السلام
[/h]بزرگی و قدرت، فقط از آن خداست، ولی خداوند برخی از بندگان شایسته اش را جلوه گاه بخشندگی خویش می سازد. از این رو برای نشان دادن جایگاه والای آنان، به بندگان دستور می دهد اگر می خواهند به خدا برسند، در این راه حرکت کنند و اگر از خدای بی نیاز کمک می خواهند، خدا را به حرمت و قداست آن بزرگواران سوگند داده، آنان را «وسیله» قرار دهند؛ چنان که در قرآن شریفش می فرماید: «ای اهل ایمان! از خدا بترسید و به خدا توسل جویید».
امام رضا علیه السلام نیز واسطه فیض میان مولا و بندگان است. آن گاه که عنایت آن امام مهربان، رحمت الهی را شامل حال زائر می سازد و او را بر سفره کرم خویش مهمان می کند، دل هر عاشقی را به وجد می آورد و او را به سوی حرم باصفایش می کشاند.
[h=2]گوشه ای از اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام
[/h]امامان پاک ما در میان مردم و با مردم مىزیستند، و عملا به مردم درس زندگى و پاكى و فضیلت مىآموختند، آنان الگو و سرمشق دیگران بودند، و با آنكه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز مىساخت، و برگزیدهى خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمى نمىگرفتند، و خود را از مردم جدا نمىكردند، و به روش جباران انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمىشدند، و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمىكشاندند و تحقیر نمىكردند...
امام رضا علیه السلام نیز واسطه فیض میان مولا و بندگان است. آن گاه که عنایت آن امام مهربان، رحمت الهی را شامل حال زائر می سازد و او را بر سفره کرم خویش مهمان می کند، دل هر عاشقی را به وجد می آورد و او را به سوی حرم باصفایش می کشاند.
«ابراهیم بن عباس»مىگوید: «هیچگاه ندیدم كه امام رضا علیه السلام در سخن بر كسى جفا ورزد،و نیز ندیدم كه سخن كسى را پیش از تمام شدن قطع كند، هرگز نیازمندى را كه مىتوانست نیازش را بر آورده سازد رد نمىكرد، در حضور دیگرى پایش را دراز نمىفرمود، هرگز ندیدم به كسى از خدمتكاران و غلامانشان بدگوئى كند،خندهى او قهقهه نبود بلكه تبسم بود، چون سفرهى غذا به میان مىآمد همهى افراد خانه حتى دربان و مهتر را نیز بر سفرهى خویش مىنشاند و آنان همراه با امام غذا مىخوردند. شبها كم مىخوابید و بیشتر بیدار بود، و بسیارى از شبها تا صبح بیدار مىماند و به عبادت مىگذراند، بسیار روزه مىداشت و روزهى سه روز در هر ماه را ترک نمىكرد2 ،كار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، و بیشتر در شبهاى تاریک مخفیانه به فقرا كمك مىكرد. 3
[h=2]پرسشی از امام (شاید برای شما هم پیش آمده باشد)
[/h]پرسیدند: خدا چگونه و كجاست؟
امام فرمود: اساسا این تصورى غلط است، زیرا خداوند مكان را آفرید و خود مكان نداشت، و چگونگىها را خلق كرد و خود از چگونگى (و تركیب) بر كنار بود،پس خدا با چگونگى و مكان شناخته نمىشود،و به حس در نمىآید،و به چیزى قیاس و تشبیه نمىگردد.
- چه زمانى خدا بوجود آمده است؟
امام- بگو چه زمانى نبوده تا بگویم چه وقت بوجود آمده است.
-چه دلیلى بر حدوث جهان (یعنى اینكه جهان قبلا نبوده و مخلوق است) وجود دارد؟
امام- تو نبودى سپس بوجود آمدى،و خود مىدانى كه خود را نیافریده ایى و كسى كه مانند توست نیز ترا بوجود نیاورده است.
-ممكن است خدا را براى ما توصیف كنید؟
امام- آنكه خدا را با قیاس توصیف كند همیشه در اشتباه و گمراهى است و آنچه مىگوید ناپسند است،من خدا را به آنچه خود تعریف و توصیف فرموده است تعریف مىكنم بدون آنكه از او رؤیتى یا صورتى در ذهن داشته باشم:«لا یدرك بالحواس»خدا با حواس آفریدگان درک نمىشود،«ولا یقاس بالناس» به مردم قیاس نمىشود، «معروف بغیر تشبیه» بدون تشبیه شناخته مىشود،در عین علو مقام به همه نزدیک است،بدون آنكه بتوان همانندى براى او معرفى كرد،به مخلوقات خود مثال زده نمىشود،«و لا یجور فى قضیته»در حكم و قضاوت خود بر كسى ستم نمىكند...به آیات و نشانهها شناخته مىگردد. 4
-آیا ممكن است زمین بدون حجت و امام بماند؟
امام- اگر یک چشم بر هم زدن زمین از حجت خدا و امام خالى بماند همهى زمینیان را فرو خواهد برد.
[h=2]چند سخن گهر بار از آن حضرت :
[/h]قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجوئید كه گمراه مىشوید. 5
«اقربكم منى مجلسا یوم القیمة احسنكم خلقا و خیركم لاهله» ؛ در قیامت آن كس به من نزدیكتر است كه در دنیا خوش اخلاقتر و نسبت به خانوادهى خود نیكوكارتر باشد.6
«مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار» همنشینى با اشرار و بدكاران موجب بدبینى نسبتبه نیكان و درستكاران مىشود. 7
التدبیر قبل العمل یؤمنك من الندم» ؛ تدبیر و اندیشه پیش از انجام كار تو را از پشیمانى ایمن مىدارد. 8
سلام و درود بیکران خداوند بر آن حضرت آنگاه که چشم به جهان گشود تا زمانی که چشم از جهان فرو بست و تا روزی در محشر حاضر شود .
[/HR]
1- بحارالانوار، ج 99، ص 43 و 44.
2- گویا منظور روزهى پنجشنبه اول ماه و چهارشنبهى وسط ماه و پنجشنبهى آخر ماه است كه پیشوایان معصوم فرمودهاند كسى كه اضافه بر روزهى ماه مبارك رمضان در هر ماه این سه روز را روزه بگیرد مانند آنست كه همهى سال روزه باشد.
3- اعلام الورى ص 314 .
4- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 47- 10.
5- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 305.
6- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 305- 2
7- مسند الامام الرضا (ع) ج 1 ص 294- 291.
8- همان
[h=1]شخصیت والای امام رضا علیه السلام
[/h]
امام رضا علیه السلام پایه ی دین و چشمه ی زلال معرفت بود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، امامت را به عهده گرفت و در جهت بارور ساختن فرهنگ غنی اسلام کوشید. شخصیت وی از دو جهت شخصی و اجتماعی قابل بررسی می نماید.
[h=2]1- عصمت
[/h]شیعیان امامان را معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته می شمارند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام معصوم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رویایی صادق به امام کاظم علیه السلام فرمود: او [امام] کسی است که با نور خدا می بیند، با فهم خود می شنود و بر اساس حکمت خود سخن می گوید. اشتباه نمی کند و در راه دانش گام بر می دارد نه نادانی. آن گاه دست امام رضا علیه السلام را گرفت و فرمود: او همین است.
امام کاظم علیه السلام بعد از نقل این خواب به یزید بن سلیط فرمود: امسال مرا دستگیر می کنند و امامت با فرزندم علی علیه السلام است که همنام علی بن ابی طالب و علی بن حسین به شمار می آید. خداوند به او فهم، خویشتن داری، یاری دین و محنت علی اول و بردباری در برابر ناگواری ها و استقامت علی دوم بخشیده است.1
[h=2]2- دانش
[/h]امام علیه السلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث برد. امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: این برادرتان [علی بن موسی ] عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است. مسائل دین خود را از وی بپرسید و آنچه به شما می گوید نگهدارید; زیرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: عالم آل محمد - که همنام امیر مؤمنان علیه السلام علی است - در صلب تو است; کاش او را می دیدم. ابراهیم بن عباس صولی می گوید: ندیدم از امام رضا علیه السلام پرسش شود و او پاسخش را نداند. به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته، از وی داناتر ندیده ام. مامون از هر چیزی می پرسید و امام را می آزمود. امام پاسخ می داد و همه ی پاسخ هایش به قرآن مستند بود. 2
مامون به فرزند ابی ضحاک - که از میزان دانش امام شگفت زده شده بود - گفت: آری پسر ابی ضحاک، این بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.
او همچنین به محمد بن جعفر گفت: این پسر برادرت از آن دسته اهل بیت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنها فرمود: « آگاه باشید، نیکان خاندانم و پاکیزگان نسلم در کودکی از همه شکیباتر و در بزرگی از همه داناترند. از آن ها علم می آموزید; زیرا آن ها از شما داناترند. آنان شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و در وادی گمراهی نمی افکنند. 3
بر این اساس، امام رضا علیه السلام نیز مانند دیگر امامان معلم انسان ها بود و هیچ انسانی حق استادی بر وی نداشت.
شیعیان امامان را معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته می شمارند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام معصوم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رویایی صادق به امام کاظم علیه السلام فرمود: او [امام] کسی است که با نور خدا می بیند، با فهم خود می شنود و بر اساس حکمت خود سخن می گوید. اشتباه نمی کند و در راه دانش گام برمی دارد نه نادانی
[h=2]3- مکارم اخلاق
[/h]اخلاق خوب، نشان دهنده ی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیه السلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب می کرد. ابراهیم بن عباس صولی در این باره گفته است: هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند.
هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع کند.
هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد.
در برابر هم نشین، پاهایش را دراز نمی کرد.
در برابر هم نشین تکیه نمی داد.
ندیدم به بردگان بد بگوید.
هر که ادعا کند در فضیلت مانند او دیده، باور نکنید.4
یسع بن حمزه می گوید: در مجلس امام رضا علیه السلام مشغول گفت و گو بودیم که مردی بلند قامت داخل شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا، من مردی از دوستان شما، پدران و نیاکانتانم. اکنون از زیارت خانه ی خدا باز گشته ام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم فرست; من دارای نعمت و دولتم و درخور صدقه نیستم، آنچه مرحمت فرمایی، از سوی شما صدقه خواهم داد.
امام از او خواست بنشیند. بعد از پایان جلسه، از وی اجازه گرفت و به خانه رفت. لحظاتی بعد، در را بست; دستش را از بالای در بیرون آورد و پرسید: [آن مرد ] خراسانی کجاست؟ ! مرد پاسخ داد: این جایم.
فرمود: این دویست دینار را بگیر، با آن هزینه ی سفرت را تامین کن; به این ها تبرک بجوی، از سوی من صدقه مده و بیرون شو.
یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟ !
فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهره اش ببینم. آیا این حدیث پیامبر را نشنیده ای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است و افشا کننده ی کار بد خوار و پنهان کننده ی آن آمرزیده است... .5
[h=2]4- هدایت منحرفان
[/h]امام رضا علیه السلام به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت می داد. پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، گروهی چنان پنداشتند امام کاظم علیه السلام همچنان زنده است. حضرت رضا علیه السلام به شیوه های مختلف با این گروه رو به رو می شد و به هدایت آن ها می پرداخت. عبدالله بن مغیره عراقی می گوید: من به مذهب واقفیه اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، تردید وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا، نیازم را می دانی، مرا به بهترین دین ها ارشاد فرما! همان جا به قلبم خطور کرد نزد امام رضا علیه السلام به مدینه بروم. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم، به خادم گفتم: به مولایت بگو مردی عراقی آمده است. در این لحظه، صدای امام رضا علیه السلام را شنیدم که دو بار فرمود: عبدالله بن مغیره، وارد شو.
وارد خانه شدم، به چهره ام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و تو را به دین خویش هدایت کرد.
گفتم: اشهد انک حجة الله و امینه علی خلقه. 6
عالم آل محمد از دریای مواج دانش خویش در مسیر راهنمایی دانشوران نیز بهره می برد. مناظره های آن حضرت بر درستی این سخن گواهی می دهد. صفوان بن یحیی می گوید:
یوحنا نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت: گروهی ادعایی دارند. جمعی سخن آن ها را درست می دانند ولی افزون بر آن، ادعای دیگر نیز دارند. در این باره چه می فرمایید؟
حضرت فرمود: ادعای گروه اول پذیرفته است و ادعای گروه دوم بدان سبب که گواهی ندارند، پذیرفته نیست.
یوحنا گفت: ما بر این باوریم عیسی، روح خدا و کلمه ی او است. مسلمانان نیز این سخن را می پذیرند; ولی می گویند محمد رسول خدا است. ما این ادعا را قبول نداریم. بی تردید آنچه بر آن توافق داریم، از آنچه در آن اختلاف داریم، بهتر است.
امام پرسید: چه نام داری؟
گفت: یوحنا.
حضرت فرمود: یوحنا، ما به آن عیسی بن مریم، روح و کلمه ی خداوند که به محمد ایمان داشت، به آن بشارت می داد و بر بندگی خود اعتراف داشت، ایمان داریم. اگر آن عیسی که شما می گویید روح خدا و کلمه ی او است، عیسایی که به محمد ایمان داشت، به او بشارت می داد و بر بنده گی اش معترف بود نباشد، ما از اعتراف بدان پیراسته ایم و هیچ توافقی نداریم. 7
علی بن شعبه می گوید: وقتی امام رضا در مجلس مامون به گروهی از دانشمندان عراقی و خراسانی پیوست، مامون گفت: منظور از آیه ی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» چیست؟
دانشمندان گفتند: مراد تمام امت است; یعنی همه ی امت پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند و کتاب به آن ها ارث می رسد.
مامون به امام گفت: شما چه می فرمایید؟
عالم آل محمد فرمود: خداوند در این آیه به عترت پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله نظر دارد.
مامون پرسید: چگونه؟
امام فرمود: اگر همه ی امت برگزیده ی خدا و وارث کتاب بودند، پس باید همه بهشت می رفتند; چون خدا می فرماید: «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذالک هو الفضل الکبیر» پس آن ها را در بهشت قرار داد و فرمود: «جنات عدن یدخلونها» پس وراثت به عترت پاک رسول خدا اختصاص دارد. عترت پیامبر کسانی اند که خداوند در کتابش آن ها را چنین وصف کرده است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.» رسول خدا نیز درباره ی آن ها می فرماید: « من دو چیز گران بها میان شما بر جای می گذارم: کتاب خدا و عترتم [که] اهل بیت من [شمرده می شوند] هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند. ...8
[/HR]پی نوشت ها:
1) اصول کافی، ج 1، ص 315. (فقال هو الذی ینظر بنور الله عز وجل ویسمع بفهمه وینطق بحکمته یصیب فلا یخطی ء ویعلم فلا یجهل معلما حکما وعلما.
2) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180- 183; بحار الانوار، ج 49، ص 211 و 100; ارشاد مفید، ص 291; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 300 .
3) تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، محمد جواد فضل الله، ترجمه سید محمد صادق عارف، ص 42.
4) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 184 .
5) اصول کافی، ج 4، ص 24 .
6) اصول کافی، ج 1، ص 355 .
7) عیون الاخبار، ج 2، ص 230 .

[h=1]شرحی بر قصیده ابن حسام در منقبت امام رضا علیه السلام[/h]
محمدبن حسام الدین، معروف به ابن حسام از شاعران قرن نهم می باشد. اجداد وی، همگان از اهل فضل و علم و ارشاد بوده اند. زادگاه وی قصبه خوسف می باشد كه در جنوب غربی بیرجند واقع شده است. از مطالعه دیوان وی چنین برمی آید كه وی در صرف و نحو و معانی و بیان و نجوم و تاریخ و تفسیر و حدیث و علم رجال و انساب، تبحری فوق العاده داشته است. وی همچون اغلب شاعران زمانش، مذهب شیعه داشته و در مدایح حضرت رسول(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام اشعار زیادی سروده است. وی علاوه بر دیوان، خاوران نامه ای بر وزن شاهنامه فردوسی شامل 25000 بیت دارد كه شرح دلاوریها و رشادتهای علی علیه السلام می باشد. وی در قصبه خوسف چشم از جهان فرو بست. آرامگاهش در آن دیار، زیارتگاه مشتاقان است.
در مجموعه اشعار و مدایح درخشان ابن حسام، یك قصیده در منقبت امام رضا علیه السلام می باشد.
قصیده ای مملو از تشبیهات نغز و استعاره های دلپذیر و تلمیحات دلفریب.
شاعر در توصیف امام علیه السلام با استفاده از قدرت كلام خویش كوشش فراوان نموده است كه مضامین عالی خلق نماید. وسعت اطلاعات شاعر در سرتا سر این چكامه، به خوبی مشهود است. وی در مطلع سروده، از امام علیه السلام می خواهد كه گیسوان خوشبویش را بتاباند تا با عبیر افشانی طره عنبرینش، بازار مشك و عنبر شكسته شود و اگر باد صبا بوی خوش زلف امام را به سرزمین چین، كه مركز مشك می باشد، به عنوان هدیه و سوغات ببرد، كار خطایی نكرده است.
عبیر می دمد از ناف آهویان ختن بتاب طره(1) و نرخ عبیرشان بشكن نه از خطاست كه از چین طره تو برد صبا شمامه(2) مشك خطا به خاك ختن سرو، كه مظهر بلندقامتی و قامت آراسته می باشد، در مقابل قد رعنا و زیبای امام علیه السلام شرمسار و در پرده خجلت، خویش را پنهان نموده است.
چون سایه در ظلمات حجاب خویش بماند
ز رشك قد تو در باغ سرو سایه فكن
خوشبویی ریاحین، معطر بودن سبزه و چمن، عطر افشانی گلها و لاله ها در باغ و بوستان، از بوی خوش طره مشكین امام رضا علیه السلام می باشد.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"] ز بوی طره تو چون شمیم باد شمال |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] معنبر است ریاحین، معطر است چمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
قابل ذكر است كه شاعر در این بیت، از آرایه حسن تعلیل(3) استفاده نموده است و با استفاده از آرایه تشبیه، سخن هم زیبا و هم موجز گردیده و باعث فصاحت و بلاغت كلمه و كلام شده است.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به اعتزال چو سروی، به طره چون سنبل |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] به بوی زلف بنفشه، به رنگ چهره سمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]همای جلوه و طاووس شكل و كبك خرام |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] تذرو(4) و زینت و طوطی مقال و فاخته من |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]نشانه رخ و زلفت گل است و سنبل تر |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] نمونه خد و خطت شقایق است و دمن(5) |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
از نظر زیباییهای هنری و كاربرد تشبیه شاعر، با استفاده از خلاقیت ذهن خود یكی از زیباترین تشبیهات یعنی تشبیه مفروق را به كار برده است.

align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]چو سرو اگر به خرامی به جانب گلزار |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] به خود فرو شود از رشك سنبلت، سوسن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]نگر كه یوسف گل را ز شرم عارض تو |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] دریده است زلیخای باد پیراهن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
شاعر با استفاده از داستان یوسف و زلیخا و سوره مباركه یوسف، مبادرت به خلق تشبیه نموده است. گلهای باغ به یوسفی تشبیه گردیده اند كه وقتی در مقابل چهره امام شرمسار می گردند. شیفتگی شاعر به حدی است كه به آستان امام التجا آورده و شوق دیدار وصال امام علیه السلام او را از خود بیخود و بی قرار و بی آرام نموده است، صبر و آرامش از وی سلب گردیده است. ناله و زاری و التماس وی در بارگاه ملكوتی امام آن گونه است كه اشكهایش پیوسته جاری است و بر اثر فراوانی این اشكها، بارگاه مقدس مملو از گل و لاله شده است.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]گیاه و لاله دمد دم به دم چو فصل بهار |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] بر آستان تو هر دم ز آب دیده من |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
آستان مقدس امام علیه السلام، قبله حاجات نیازمندان و دردمندانی است كه هیچ ملجأ و پناهگاهی ندارند.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]چو جان درازی سرو تو از خدا خواهم |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] روم به قبله حاجت روای اهل زمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
خاك آن بارگاه همچون توتیایی است كه به ستارگان روشنی می دهد و همچون كحل الجواهری است
كه باعث نور و روشنی چشم می گردد.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]رضای مرتضوی منزلت كه خاك درش |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] روا بود كه توتیای چشم پرن(6) |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
در این بیت، به پیروی از حافظ، خاك راه و خاك منزل امام علیه السلام به توتیا تشبیه گردیده است.
چنانكه حافظ می گوید:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]كحل الجواهری(7) به من آرای نسیم صبح |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] زان خاك نیكبخت كه شد رهگذار دوست |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]گر دهد دستم كشم در دیده همچون كیمیا(8) |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] خاك راهی كان مشرف گردد از اقدام دوست |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
اگر نسیم دلنواز صبحگاهی بوی خوش تربت مقدس وی را به سرزمین یمن و قبیله قرن برساند، اویس زندگی دوباره می یابد.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]ز بوی تربت پاكش اویس(9) زنده شود |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] نسیم اگر برساند شمیم او به قرن(10) |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
این بیت تلمیح و اشاره ای دارد به سخن رسول اكرم(ص) كه "همانا من بوی خدای رحمان را از یمن می بویم" آبرو و عزت امام علیه السلام باعث جواز عبور اهل حجاز به بهشت می شود و خاك كوی پاكیزه وی، نجات دهنده اهل یمن است.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به آبروی شریفش جواز اهل حجاز |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] به خاك كوی نظیفش یمین اهل یمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
شاعر ضمن توصیف امام علیه السلام، استعمال آرایه های ادبی را نیز مد نظر داشته و در بیت فوق ترصیع(11) و موازنه(12) به كار برده است. در محلی كه بارگاه مقدس امام علیه السلام وجود دارد، بهشت با همه زیبایی ها و نعمتهایش با آبادیهای اطراف آن نمی تواند برابری كند. به برزنی كه در آن روضه مقدس توست بهشت بر نزد با سواد آن برزن جبرییل كه همای سدره نشین بارگاه مقدس پروردگار می باشد، مثل كبوتران حرم، طوق بندگی او را بر گردن دارد و بر این چاكری فخر می فروشد.

align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]همای سدره نشین را بر آستانه اوست |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] چو طایران حرم طوق طوع در گردن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
شاعر در ضمن وصف امام علیه السلام، اشاره ای هم به همراهی جبرییل با رسول الله(ص) در شب معراج تا درخت سدرة المنتهی(13) دارد. چنانكه سعدی می گوید:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]چنان گرم در تیه(14) قربت براند |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] كه در سدره جبرییل ازو باز ماند |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
این از كرامت و لطف پروردگار است كه زیارت امام علیه السلام، ثوابش از هفتاد حج بیشتر می باشد:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به هفت حج و به هفتاد حج برابر كرد |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] زیارت تو رسول از كرامت ذوالمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
خاصان و اولیاءالله در كعبه بارگاه امام با همان خلوص و با همان توجه و اخلاص عبادت می كنند كه حاجیان در شب دهم ذی الحجه در مشعرالحرام(15).
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به كعبه تو همه عمره كرده اهل صفا |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] چو حاجیان به مشاعر توجهی متقن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
در این بیت، از آرایه ایهام استفاده شده است. "صفا"، علاوه بر معنای اهل صفا و خلوص، به معنی صفا و مروه نیز می باشد. جمال دلربای امام علیه السلام آن گونه برتری و شرفی بر خورشید فلك دارد كه خورشید بر دیگر كواكب، و خورشید روشنی چهره خویش را از چهره زیبای امام علیه السلام گرفته است. زیرا امام علیه السلام تاباننده حقیقت است، هر چند شاعر در بیت بعد ازین تشبیه منصرف می شود و معتقد است كه آفتاب ذره ای از نور خورشید جمال دل آرای اوست:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]بر آفتاب جمال تو آن شرف دارد |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] كه بر كواكب رخشنده آفتاب علن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]به آفتاب چه نسبت كنم جمال تو را |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] كه آفتاب تو را ذره ای است از روزن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
بهشت در مقابل مرقد مطهر امام علیه السلام، منظره ای كوچك بیش نیست.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]ز مرقد تو بهشت برین یكی منظر |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] ز روضه تو ریاض جنان(16) یكی گلشن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
باید متذكر شد تمامی بیت دارای آرایه موازنه می باشد.
در كشتزار سبز و خرم امام علیه السلام، برج جوزا و دو پیكره، به اندازه جویی از آن مزرعه وسیع می باشد و در گلستان پر از گل و ریحان امام علیه السلام، برج سنبله خوشه ای از خرمن وی.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به كشتزار تو جوزا(17) جوی است از مزرع |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] به باغ، سنبله ات خوشه ای است از خرمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
در این بیت، آرایه ایهام تناسب می باشد، زیرا سنبله در معنای خوشه گندم با كشتزار و خرمن تناسب دارد. افلاك در هنگام زیارت بارگاه مقدس امام علیه السلام به اندازه هفت طبق آسمان در و مروارید خالص هدیه می آورند.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]نثار قد پاك بزرگوار تو را |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] گرفته هفت آسمان ز در عدن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
باد صبا به امید آن كه از بهشت برین خراسان كه بارگاه مقدس امام در آنجاست ذره ای از بوی خوش نصیبش شود، به سرزمین خراسان پناه می برد:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به بوی آن كه بیابد ز مشهدت بویی |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] صبا به خاك خراسان همی برد ممكن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
برای موسی پیامبرعلیه السلام افتخار بزرگی است كه امام را در سرزمین مقدس وادی ایمن(18) با اعزاز و اكرام با "من سلوی"(19) پذیرایی كند:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]سزا بود كه زیارت كند به صد اعزاز |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] رسول وادی ایمن تو را به سلوی و من |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
این بیت، تلمیح دارد به تابیدن نور حق در مسیر موسی علیه السلام و همسرش صفورا در وادی ایمن و همچنین اشاره به فرستاده شدن من و سلوی برای قوم بنی اسراییل از جانب پروردگار كه در قرآن مجید در آیه 30 از سوره مباركه قصص و آیه 57 از سوره شریفه بقره، به آن اشاره شده است. لبهای شیرین، شیوا و فصیح امام علیه السلام با هر كس كه سخن بگوید، لكنت زبان وی را شفا می بخشد؛ همان گونه كه باد صبا بر هر كس كه بوزد، علت و مریضی را از او دور می كند: چنانكه باد صبا صحت آورد، به برد لب مسیح مقال تو لكنت الكن شاعر بر خود فخر می فروشد كه پیوسته در صبح و شام، روز و شب و آشكار و نهان مدح امام علیه السلام را تكرار مینماید.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]منم كه درس ثنای تو می كنم تكرار |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] به صبح و شام و به روز و به شب به سر و علن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
مدح و ستایش امام علیه السلام همچون شیر گوارایی است كه لبهای شاعر را شیرین نموده است، به مانند شیر و عسلی كه از جوی روان بهشت به بهشتیان و مؤمنان داده می شود.
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]به شیر مدحت تو چون شود لبم شیرین |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] ز جویبار جنانم دهد شهد و لین(20) |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
در این بیت، به چهار چشمه بهشت كه ساقی آنان علی علیه السلام می باشد، اشاره گردیده است.(آیه 15 از سوره مباركه محمد) با وجود این كه شاعر معترف است كه در صندوقچه پر از مروارید سخنان وی گوهرهای بایسته برای سفتن مدح آن امام همام وجود ندارد، اما طبع و قریحه همخون طوطی وی، در باغ وصف و ستایش امام علیه السلام به هیچ بلبلی اجازه سخن گفتن در منقبت امام علیه السلام را نمی دهد، زیرا طراوت و عذوبت سخنش در وصف آن ستاره تابان، قیمت مروارید را شكسته و در باغ فصاحت و بلاغت همچون همای بلند آشیانه ای است كه ترس و باكی از زاغ و زغنهای فرومایه كه به مدح فرومایگان آلوده پلشت دل خوش كرده اند، ندارد:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]منم كه طوطی طبعم نمی دهد در باغ |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] مجال، بلبل خوش نغمه را به گاه سخن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]طراوت سخن آبدار شیرینم |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] شكست در ثمین را رواج و قدر و ثمن(21) |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]چو من همای بلند آشیان سلطانم |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] مرا چه باك زفریاد زاغ و بانگ زغن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]ز بس كه باغ سخن من معطر كرد |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] زمن برند ریاحین سخنوران زمن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
شاعر با وجود توانایی بی مانند در مدح امام علیه السلام، خود را عاجز می بیند و آرزو می كند ای كاش حسام بن ثابت شاعر رسول الله(ص) زنده بود و امام را آن گونه كه شایسته وی می باشد، توصیف می نمود:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]نمی رسد به ثنای تو ابن حسام |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] مگر ثنای تو حسان كند به وجه حسن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
در پایان قصیده، ابن حسام خود را در حال كوچ كردن از این جهان به آن می بیند كه در مسیر راهش عقبه های خطرناك و چاههای عمیق انحراف، گمراهی، شرك و نفس پرستی وجود دارد كه برای نجات از این گردنه های تنگ و مهلك، به ریسمان اهل بیت نیاز است.
به همین دلیل، چنگ زدن به ریسمان محكم اهل بیت را بهترین راه نجات می بیند:
align: center |
---|
[TR] |
[TD="width: 100%"]چو ما حواله به كوچیم و پر گذر چاه است |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] ز چاه بر نتوان آمدن مگر به رسن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 100%"]من اعتصام به حبل المتین از آن دارم |
[/TD] |
[/TR] |
[TR] |
[TD="width: 50%"] كه رشته ای است مسلسل زابتدای فطن |
[/TD] |
[TD="width: 50%"][/TD] |
[/TR] |
[h=3]پی نوشت ها:[/h]1-موی آویخته بر پیشانی .2- دستنبو، گلوله ای از بوئیدنها.
3-یكی از آرایه های ادبی، آوردن علت زیاد و ادیبانه در سخن كه این علت ادعایی باشد نه حقیقی.
4- قرقاول، یكی از پرندگان .
5- دامنه صحرا.
6- ستارگان خوشه پروین، نام منزلی از منازل قمر .
7- نوعی سرمه مرغوب .
8- ماده ای كه اجسام پست مثل مس را به طلا تبدیل می كند.
9-یكی از اصحاب خاص رسول اكرم(ص) و علی علیه السلام كه در صفین به شهادت رسید.
10- نام قبیله اویس قرنی.
11- یكی از آرایه های ادبی، كلمه های هماهنگ در قرینه های نظم و نثر كه وزن و صرف پایانی آنها یكی است.
12- یكی از آرایه های ادبی، كلمات هماهنگ در قرینه های نظم و نثر كه وزن یكی و صرف پایانی آنها مختلف است.
13- درختی است در آسمان هفتم .
14- صحرایی كه قوم بنی اسراییل بر اثر كفران نعمت، چهل سال در آن سرگردان بودند.
15- مشعر، یكی از اعمال حج تمتع؛ نام محلی كه حجاج در شب دهم ذی الحجه تا بامداد در آن جا توقف می كنند.
16- جمع جنت، بهشت .
17-دو پیكر، سومین برج از بروج دوازده گانه.
18- سرزمین مقدسی كه نور حق بر آن تابید.
19- نام دو غذا كه خداوند برای بنی اسراییل فرستاد، ولی كفران نعمت كردند.
20- شیر .
21- بها و ارزش.
[h=1]اخلاق و کردار رضوی[/h] [h=2] از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است كه امام رضا (علیه السلام) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را كه پاداش و كرامتبدان تعلق مىگیرد ضرر محسوب مكن
1. حلم:[/h] در شناخت حلم حضرت رضا علیه السلام، شفاعت وى در نزد مامون و در حق جلودى كافى است. جلودى كسى بود كه به امر هارون رشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابو طالب را بگیرد و بر تن هیچ یك از آنان جز یك جامه نگذارد. وى همچنین بر بیعت مردم با امام رضا (علیه السلام) انتقاد كرد.
پس مامون او را به حبس افكند و بعد از آن كه پیش از وى دو تن را كشته بود او را خواست. امام رضا (علیه السلام) به مامون گفت: اى امیر مؤمنان! این پیرمرد را به من ببخش!جلودى گمان برد كه آن حضرت مىخواهد از وى انتقام گیرد.
پس مامون را سوگند داد كه سخن امام رضا (علیه السلام) را نپذیرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمىپذیرم و دستور داد گردنش را بزنند.
[h=2]2. تواضع:[/h] در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل كردیم كه گفت: چون امام رضا (علیه السلام) تنها بود و براى او غذا مىآوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفرهاش مىنشاند و با آنها غذا مىخورد.
همچنین از یاسر خادم نقل شده است كه گفت: چون آن حضرت تنها مىشد همه خادمان و چاكران خود را جمع مىكرد، از بزرگ و كوچك، و با آنان سخن مىگفت. او به آنان انس مىگرفت و آنان با او. كلینى در كافى به سند خود از مردى بلخى روایت مىكند كه گفت: با امام رضا (علیه السلام) در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند.
یكى از یارانش به او عرض كرد: اى كاش غذاى اینان را جدا مىكردى. فرمود: پروردگار تبارك و تعالى یكى است و مادر و پدر هم یكى. و پاداشها بسته به اعمال و كردارهاست. رسول خدا می فرماید: آن كه به نهان نكویى آورد با هفتاد حج برابرى مىكند و آن كه پلیدى و زشتى را اشاعه مىدهد، مخذول و خوار است
[h=2]3. اخلاق نیكو:[/h] از ابراهیم بن عباس نقل شده كه گفت: امام رضا (علیه السلام) با سخن هرگز به هیچ كس جفا نكرد و كلام كسى را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتى را كه مىتوانست برآورده سازد رد نمىكرد. پاهایش را دراز نمىكرد و هرگز روبهروى كسى كه نشسته بود، تكیه نمىداد و هیچ كس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمىداد. هرگز آب دهان بر زمین نمىافكند و در خندهاش قهقهه نمىزد، بلكه تبسم مىنمود.
كلینى در كافى به سند خود نقل كرده است كه مهمانى براى امام رضا (علیه السلام) رسید. امام شب در كنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مىگفت كه ناگهان وضع چراغ تغییر كرد. مرد مهمان دستش را دراز كرد تا چراغ را درست كند ولى امام او را از این كار بازداشت و خود به درست كردن چراغ پرداخت و كار آن را راست كرد.
سپس فرمود: ما قومى هستیم كه میهمانان خود را به كار نمىگیریم.
همچنین در كافى به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا (علیه السلام) نقل شده است گفتند: ابو الحسن، صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالى كه غذا مىخورید برنخیزید تا از خوردن دست بكشید و بسیار اتفاق مىافتاد كه امام بعضى از ما را صدا مىزد و چون به ایشان گفته مىشد آنان در حال خوردن هستند، مىفرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دست بكشند.
[h=2]
4. كرم و سخاوت:[/h] یكى از شاعران به نام ابراهیم بن عباس صولى به خدمت آن حضرت آمد و امام به او ده هزار درهم داد كه نام خودش بر آن ضرب شده بود. همچنین آن حضرت به ابو نواس سیصد دینار جایزه داد و چون جز آن، مال دیگرى نداشت استر خویش را هم به وى بخشید. و نیز به دعبل خزاعى ششصد دینار جایزه داد و با این وجود از وى معذرت هم خواست.
در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است كه گفت: مردى به ابو الحسن رضا (علیه السلام) برخورد كرد و گفت: به قدر مردانگىات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگى خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود: اى غلام دویست دینار به او بده.
همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است كه امام رضا (علیه السلام) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را كه پاداش و كرامتبدان تعلق مىگیرد ضرر محسوب مكن.
كلینى در كافى به سند خود از الیسع بن حمزه نقل كرده است كه گفت: در مجلس ابو الحسن رضا (علیه السلام) بودم. مردم بسیارى به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وى درباره حلال و حرام پرسش مىكردند كه ناگهان مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیك یا بن رسول الله.
من یكى از دوستداران تو و پدران و نیاكان تو هستم، من از حج باز مىگردم و خرجى خود را گم كردهام و با آنچه همراه من است نمىتوانم به یك منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانى كه مرا به دیارم روانه كنى كه براى خدا بر من نعمتى دادهاى و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفتهام به صدقه مىدهم. امام (علیه السلام) به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت كند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراكنده شدند و تنها سلیمان جعفرى و خیثمه و من مانده بودیم پس امام فرمود: اجازه مىدهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختى درنگ كرد و سپس بازگشت و در را باز كرد و دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانى كجاست؟
پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده كن و بدان تبرك جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اكنون برو كه نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت. سلیمان به آن حضرت عرض كرد: دایتشوم بخشش بزرگى كردى و رحمت آوردى، پس چرا چهره از او پوشاندى؟
فرمود: از ترس آن كه مبادا خوارى خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدى كه مىگوید: آن كه به نهان نكویى آورد با هفتاد حج برابرى مىكند و آن كه پلیدى و زشتى را اشاعه مىدهد، مخذول و خوار است و... آیا سخن اول را نشنیدهاى كه مىگوید:
متى آته لا طلب حاجة رجعت الى اهلى و وجهى بمائه (1)
[h=2]
5. فراوانى صدقات:[/h] پیش از این از ابراهیم بن عباس صولى نقل كردیم كه گفت: امام رضا (علیه السلام) بسیار نكویى مىكرد و در نهان صدقه مىداد و بیشتر این عمل را در شبهاى تاریك به انجام مىرساند.
[h=2]6.حرمت مؤمن :[/h] یسع بن حمزه مىگوید: من در مجلسى با حضرت رضا(صلی الله علیه وآله) مشغول صحبت بودم و عده زیادى هم براى پرسش از مسائل حلال و حرام جمع شده بودند. كه مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و سلام كرد و عرضه داشت. من دوستى از دوستداران شما و اجداد شما هستم و از حج مىآیم، زاد و توشهام گم شده اگر ممكن است كمكى بفرمائید كه من به شهرم برسم كه این نعمتى است بر من از جانب خداى تعالى، پس چون به شهرم رسیدم آنرا از جانب شما صدقه مىدهم چون من احتیاجى به صدقه ندارم. امام رضا (علیه السلام) با سخن هرگز به هیچ كس جفا نكرد و كلام كسى را نبرید تا مگر شخص از گفتن باز ایستد. و حاجتى را كه مىتوانست برآورده سازد رد نمىكرد. پاهایش را دراز نمىكرد و هرگز روبهروى كسى كه نشسته بود، تكیه نمىداد و هیچ كس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمىداد. هرگز آب دهان بر زمین نمىافكند و در خندهاش قهقهه نمىزد، بلكه تبسم مىنمود
حضرت فرمود: بنشین، خدا ترا رحمت كند. حضرت رو كردند به مردم و با آنها سخن گفتند تا وقتى كه متفرق شدند و فقط آن مرد و من و سلیمان جعفرى و خیثمه باقى ماندیم. حضرت فرمود، اجازه مىدهید من به داخل منزل بروم؟
بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحظاتى آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاى در خارج كردند و فرمودند: كجاست آن مرد خراسانى؟ آن مرد گفت: بله اینجا هستم. حضرت فرمود: این دویست دینار را بگیر و كار خود را انجام بده و به آن متبرك شو و از طرف من هم لازم نیست صدقه دهى، بیرون برو كه من ترا نبینم و تو مرا نبینى. آن مرد خارج شد.
وقتى حضرت آمدند، سلیمان گفت فدایت شوم شما كه عطاى وافر و زیادى به این مرد فرمودید چرا روى نازنین خود را از او پوشاندید؟ حضرت فرمود، تا مبادا ذلت سؤال را در چهرهاش ببینم. آیا مگر نشیندهاى كه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر كس حسنه و كار نیك خود را مستور بدارد، برابر است با هفتاد حج و هر كس سیئه و كار زشت خود را آشكار كند خوار مىشود و هر كس زشتى خود را بپوشاند و عمل خلافش را در پنهان انجام دهد بخشیده خواهد شد؟!
[h=2]7.اطعام مسکین[/h] معمربن خلاد مىگوید: وقتى حضرت رضا(صلی الله علیه وآله) مىخواستند غذا بخورند یك كاسه بزرگى را كنار سفره مىگذاشتند و از بهترین غذاها، از هر كدام مقدارى، در آن كاسه مىریختند و مىفرمودند: آنرا به مساكین بدهند.
سپس این آیه مباركه را قرائت مىفرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آیه 11 - «پس انسان. آن گردنههاى سخت را نتواند پیمود.» و بعد مىفرمود، چون خداوند مىدانست كه براى هر انسانى، آزاد كردن بنده، مقدور نیست راهى براى رسیدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.
[h=2]عبادتهاى سنگین و ختم قرآن و سجدههاى طولانى[/h] برادر دعبل مىگوید: حضرت رضا(صلی الله علیه وآله) پیراهنى از خز سبز رنگ و انگشترى از عقیق به برادرم «دعبل» عنایت كردند و فرمودند، اى دعبل برو «قم» كه در آنجا فایده خواهى برد، و فرمود: این پیراهن را محافظت كن.
زیرا كه من در این پیراهن در هزار شب، هر شب هزار ركعت نماز خواندهام و در آن هزار بار قرآن را از ابتدا تا انتها ختم كردهام.
صولى مىگوید: از جدهام پرسیدند كه درباره رفتار حضرت رضا(علیه السلام) سخنى بگوید.
جده من كه زنى بسیار عاقل و سخاوتمند بود گفت: حضرت رضا(علیه السلام) كه همیشه نمازش را در اول وقت مىخواند وقتى نماز صبحش تمام مىشد به سجده میرفت و سر مبارك خود را بر نمىداشت تابالا آمدن آفتاب. و آن حضرت در این مدت به ذكر خداى تعالى مشغول بود.
پىنوشت:
1 - هرگاه بیایم نزد او تا حاجتى طلب كنم به سوى خانوادهام بازمىگردم در حالى كه صد دینار دارم.
[h=1]دعای امام رضا (ع) برای امام زمان (عج)
[/h]
یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیهالسلام روایت کرده که آن حضرت به دعا برای صاحبالزمان (عج)امر میفرمود و یکی از دعاهای ایشان برای آن حضرت چنین بود :
پروردگارا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست ‚ و از دوستت ‚ خلیفهات ‚ حجّتت بر خلقت ‚ و آن زبانی که معرف توست و گویای حکمت تو ‚ و آن چشم بینای تو در میان مخلوقاتت ‚ و گواه بر بندگانت... بزرگ مرد مجاهد کوشا ‚ بنده پناهنده به تو ‚ دفاع کن .
خداوندا ! او را از شرّ آنچه آفریدی و پدید آوردی و ایجاد نمودی و پروراندی و تصویر نمودی در امان دار ‚ و او را از پیش رو و پشت سر و از راست و چپ ‚ و بالا و پایین محافظت فرما ‚ آنگونه که هرکه در حفاظت تو باشد ضایع نگردد .
در وجود او ‚ پیامبرت را ‚ و وصیّ پیامبرت را ‚ و پدرانش را ; پیشوایانت و ارکان دینت را که درود تو بر تمامی آنان باد حفظ نما ‚ و او را در امانت خودت که هرگز ضایع نگردد ‚ و در همسایگیات که مورد تعرّض قرار نگیرد ‚ و در نگهداری و حمایت خودت که مورد ظلم واقع نشود ‚ قرار ده .
خدایا ! او را به امان محکمت درامان دار ‚ که هرکه در آن قرار گیرد هرگز شکست نخورد ‚ و او را درحمایت خودت که هر که در آن باشد ظلم نبیند قرار ده ‚ و او را به یاری برترت یاری ده ‚ و به قدرتت توانایش کن ‚ و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده .
بارالها ! دوست دار هرکه او را دوست دارد ‚ و دشمندار هرکه با او بستیزد ‚ و زره محکمت را بر او بپوشان ‚ و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده .
پروردگارا ! او را به برتر از مقامی که عدالت گسترانِ از پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندی ‚ برسان .
خداوندا ! شکافها را با او پر کن ‚ گسستگیها را به او پیوسته دار ‚ ظلم را به او بمیران ‚ عدالت را نمایان ساز ‚ و زمین را به عمر طولانیاش زینتبخش ‚ و او را با یاری تایید کن ‚ و با بیم نصرت نما ‚ و برای او گشایشی آسان قرار ده ‚ و از جانب خودت برای او برهانی قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر کن .
بارالها ! او را قائم منتظر قرار ده ‚ و پیشوایی که به او مانع ظلم می شوی ‚ و او را با یاری قدرتمند و پیروزی نزدیک توانا کن ‚ و او را وارث شرق و غرب جهان که برکتشان دادی قرار ده ‚ سنّت پیامبرت را به او زنده کن ‚ تا هیچ حقّی را به خاطر ترس از مخلوقی پنهان ندارد ‚ یاورش را نیرو ده ‚ و دشمنانش را خوار ‚ و هرکه با او بستیزد و مکر کند نابود کن .
بارالها ! به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانهای ببر که تندرو به سوی او بازگردد و دنباله رو به آن برسد .
بارالها ! ما را بر فرمانبری او نیرو ‚ و بر همراهی او راست بگردان ‚ و به متابعت او بر ما منّت گذار ‚ و ما را در حزب او ‚ که قیام کنندگان به امرت ‚ و صبرکنندگان به همراهش ‚ وآنان که با خیرخواهی برای او جویای خشنودیاند ‚ قرار ده ‚ تا این که در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت کنندگان حکومتش محشور گردانى .
بارالها ! بر محمّد و خاندانش درود فرست ‚ و این را از طرف ما برای خودت ‚ در حالی که از هر شک و شبهه و خودنمایی و شهرتطلبی بدور باشد ‚ قرار ده ‚ تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نکنیم ‚ و قصدی جز تو نداشته باشیم ‚ و ما را در جایگاه او وارد کن ‚ و در بهشت همراه او قرار ده ‚ و ما را در کار او به دلتنگی و خستگی و سستی و پراکندگی مبتلا مساز ‚ و ما را از کسانی قرار ده که از آنان برای یاری دینت کمک گرفته و به آنان ولیّت را عزیز می گردانی ‚ و به جای ما گروه دیگری را برنگزین چه این که این کار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است ‚ و تو بر هر کار توانایى .
بارالها ! بر والیان عهدش درود فرست‚ و ایشان را به آرزوهایشان برسان ‚ و عمرشان را طولانی ساز و آنان را یاری ده ‚ و برای او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده ای به نهایت برسان ‚ و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده ‚ و بر پدران پاکیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست .
[h=1]برگی از سیره تربیتی و اخلاقی ثامن الحجج علیه السلام[/h]
سیره اخلاقی و تربیتی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می تواند چراغی باشد برای پیمودن راههای زندگی، چرا كه همه رفتارهای ایشان از كرامت و بزرگواری پیامبر اكرم(ص) سرچشمه می گیرد. به كار بردن سیره انبیا و اولیای الهی، نه تنها موجب هدایت فرد در رسیدن به تكامل وی می شود، بلكه می تواند جامعه ای را از هلاكت و انحطاط نجات بخشیده زیرا آنان قرآن ناطقند و قرآن نیز صفحه صفحه زندگی انسان را ورق زده و هر ورقش راهنمایی است برای بهتر زیستن و زودتر به مراتب كمال انسانیت رسیدن. امام رضا(ع) نیز به عنوان الگوی كاملی برای انسانها، چه در دوران زندگی و حیات و چه برای مردمان پس از خود، دارای سرشتهایی بود كه همگان را به شگفتی وامی داشت و دوست و دشمن را فریفته و شیفته خود می ساخت.(1) و علت این كه ایشان را "رضا" نامیدند، نیز همین است. "أحمدبن أبی نصربزنطی" می گوید: به امام جواد(ع) گفتم كه گروهی از مخالفان شما گمان می كنند پدرت(ع ) را مأمون "رضا" نامید، چون برای ولایتعهدی راضی شد. امام جواد(ع) فرمود:"به خدا قسم دروغ می گویند، بلكه خداوند او را "رضا" نامید، زیرا او پسندیده خدا در آسمانها و پسندیده رسول و ائمه در روی زمین بود."
"أحمدبن أبی نصربزنطی" می گوید: به امام جواد(ع) گفتم كه گروهی از مخالفان شما گمان می كنند پدرت(ع ) را مأمون "رضا" نامید، چون برای ولایتعهدی راضی شد. امام جواد(ع) فرمود:"به خدا قسم دروغ می گویند، بلكه خداوند او را "رضا" نامید، زیرا او پسندیده خدا در آسمانها و پسندیده رسول و ائمه در روی زمین بود." پس گفتم: آیا هر یك از اجداد گذشته شما، چنین نبودند؟ گفت: بلی. گفتم: پس چرا از بین همه آنها، پدر شما را "رضا" نامید؟ گفت زیرا مخالفان از دشمنانش و موافقان از دوستانش، از او راضی بودند. به خاطر همین، از بین، همه آباء او (ع)، او را "رضا" نامیدند.(2) عموم تاریخ نگاران نوشته اند."حضرت رضا(ع) افضل و افصح زمان، پر جود و كریم، متواضع و مهربان، با صلابت و با وقار، پر تقوا و انسان دوست، یتیم نواز و بخشنده، با مهابت و بزرگوار بود. هیچ وقت سخن كسی را قطع نمی كرد، هیچ وقت كسی را از خود نمی رنجاند، همیشه متبسم و گشاده رو بود، به عهد خود وفا می كرد، حاجت نیازمندان را بر می آورد، همه از او راضی بودند، با زیردستان و خدمتگزاران مهربان بود و بر سر یك سفره با آنان غذا می خورد.(3) میهمان نوازی امام میهمان نوازی، یكی از خصلتهای خوب انسانی است كه در مكتب اسلام به آن سفارش زیادی شده است. پیشوایان دینی ما نیز با برخورد انسانی و عاطفی با میهمانان خود، به ما می آموزند كه نه تنها باید میهمانان را گرامی داشت، بلكه باید نیاز آنان را نیز برآورده كرد. أحمد بن أبی نصربزنطی می گوید: امام رضا(ع) برای من مركبی فرستاد. من بر آن سوار شدم و به خدمت ایشان رفتم و تا شب هنگام در خدمت امام رضا(ع) بودم. حضرت(ع) فرمود:با سه شرط این دعوت را می پذیرم: 1-آنكه از خارج منزل چیزی تهیه نكنی. 2-آنچه در منزل موجود است، از ما مضایقه نكنی. 3-به عیال و فرزندان سخت نگیری كه از حق آنها برای پذیرایی میهمان كم كنی.
وقتی برخاستم، فرمودند: امشب نمی توانی به مدینه برگردی. گفتم: بله، فدایت شوم. فرمودند: پس امشب را نزد ما بمان و سپیده دم راه را در پیش گیر و برو. سپس به خدمتكار خود فرمود: رختخواب مرا برای او بگستران و روانداز مرا بر رویش بینداز و بالش مرا زیر سرش قرارده ... .(4) در روایتی آمده است: برای حضرت رضا(ع) میهمانی آمد و نزد او نشست و با ایشان قسمتی از شب را مشغول مذاكره و گفتگو بود. ناگهان، چراغ عیب پیدا كرد. مرد میهمان دستش را دراز كرد تا چراغ را اصلاح كند. حضرت مانع شد. و خود به تنهایی چراغ را اصلاح كردند و فرمودند: ما میهمان را به كار وا نمی داریم.(5) "محمد طائی" از حضرت رضا(ع) روایت كرده كه "مردی حضرت رضا(ع) را به منزلش دعوت كرد.حضرت(ع) فرمود: با سه شرط این دعوت را می پذیرم:1- آن كه از خارج منزل چیزی تهیه نكنی.2- آنچه در منزل موجود است، از ما مضایقه نكنی.3- به عیال و فرزندان سخت نگیری كه از حق آنها برای پذیرایی میهمان كم كنی.مرد این سه شرط را پذیرفت و حضرت نیز دعوت وی را قبول كردند.(6) آری. این است رسم میهمان نوازی؛ اینكه به میهمان توجه كرده و نیازش را برطرف كرد، در عین حال به خاطر آمدن میهمان، خانواده را به زحمت نیندازیم.پی نوشت ها:1- حكیمی،امیرمهدی،"سیره امام رضا علیهالسلام.2- شیخ ابی جعفرالصدوق،"عیوناخبارالرضا علیهالسلام.3- عطایی خراسانی، علی اصغر:"زندگانی امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام.4- عیون اخبارالرضا، ج2، ص 213.5- وفانی همدانی، سید كاظم:"درةالبیضاء، در پیرامون سخنان امام رضا علیه السلام.6- همان، ص 178.
[h=1]پیوند قلبی امام رضا(ع) و امام مهدی(عج)[/h]
روایاتی از امام رضا(علیه السلام) به دست آمده که درباره غیبت و نهان زیستی امام مهدی(ع) ، فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(عج) و ظهور امام مهدی(عج) و پیامدهای آن است که به توسعه و تعمیق اندیشه مهدوی و فرهنگ انتظار در میان شیعیان کمک می کند که به توضیح آن ها می پردازیم :
[h=2]
1. غیبت و نهان زیستی امام مهدی(عج)
[/h]امام رضا(علیه السلام) نیز چون دیگر اجداد طاهرینش موضوع غیبت آخرین حجت حق را پیش بینی و شیعیان را برای برخورد با این پدیده آماده نموده است . در یکی از روایاتی که « حسن بن علی بن فضال » از آن حضرت نقل کرده ، در این زمینه چنین می خوانیم :گویا شیعیان را می بینم که به هنگام فقدان سومین فرزند من ،1 مانند گوسفندانی که به دنبال چوپان خود می گردند سرگردانند و او را نمی یابند . گفتم : چرا این گونه است ، ای پسر رسول خدا ؟ فرمود : زیرا امامشان از آنها غایب شده است . پرسیدم : چرا ؟ فرمود : برای اینکه به هنگام قیامش با شمشیر ، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد .2
آن حضرت در روایت دیگری به نقل از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
پدرم به فدای فرزند بهترین کنیزان ، فرزند آن (کنیز) اهل نوبه 3 که دهانی خوشبو و رحمی نیک نژاد دارد . او رانده شده (دور افتاده) ، بی خانمان و کسی است که انتقام خون پدر و جدش گرفته نشده و صاحب غیبت است . گفته می شود : او مرده یا هلاک شده است ، در چه سرزمینی سیر می کند ؟ 4
همچنین امام هشتم شیعیان (ع) در زمینه غیبت آخرین امام ، به نقل از پدران بزرگوار خود از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین روایت می کند:
سوگند به آنکه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده برگزید ، [ امام ] قائم از فرزندان من ، براساس پیمانی که ازجانب من برعهده اوست ، از دیده ها پنهان می شود تا آنجا که بیش تر مردم می گویند : خدا نیازی به خاندان محمد ندارد. و گروهی دیگر در ولادت او شک می کنند . پس هر کس زمان او را دریابد بایستی به دین او درآویزد و به واسطه شک خود برای شیطان راهی به سوی خود باز نسازد ، تا شیطان او را از آئین من زائل و از دین من بیرون نکند . همچنانکه پیش از این پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد . به درستی که خداوند عزّوجلّ شیطان را سرپرست (ولیّ) کسانی که ایمان ندارند ، قرار داده است . 5
[h=2]2. فضیلت انتظار و چشم به راه بودن امام مهدی(عج)
[/h]موضوع دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا(علیه السلام) یافت می شود ، موضوع « انتظار فرج » یا چشم به راه گشایش بودن است . آن حضرت در روایات متعددی به موضوع فضیلت انتظار فرج اشاره کرده اند . از جمله در روایتی خطاب به « حسن بن جهم » که از ایشان در مورد « فرج » می پرسد ، می فرماید :آیا می دانی که انتظار فرج [ جزیی ] از فرج است ؟ گفتم : نمی دانم مگر اینکه شما به من بیاموزید . فرمود : آری انتظار فرج ، جزیی از فرج است . 6
در روایت دیگری نیز می فرماید :
" ما أحسن الصبر و انتظار الفرج أما سمعت قول العبد الصالح ": « و ارتقبوا إنّی معکم رقیب » [ سوره هود /93] ، « وانتظروا إنّی معکم من المنتظرین»[ سوره اعراف ، آیه 71] " فعلیکم بالصبر إنّما یجی ء الفرج علی الیأس و قدکان الذین من قبلکم أصبر منکم..." 7
موضوع دیگری که در زمینه باور مهدوی در کلام امام رضا(علیه السلام) یافت می شود ، موضوع « انتظار فرج » یا چشم به راه گشایش بودن است .
چه نیکوست صبر و انتظار فرج ، آیا سخن بنده صالح خدا [ شعیب ] را نشنیدی که فرمود : « و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم » و « پس منتظر باشید که من [هم] با شما از منتظرانم » ، بر شما باد به صبر و بردباری ؛ چرا گشایش بعد از ناامیدی فرا می رسد و به تحقیق کسانی که پیش از شما بودند از شما بردبارتر بودند .
و بالاخره در روایت بسیار زیبایی فضیلت انتظار را این گونه بیان می کنند:
... آیا هیچ یک از شما خوش ندارد که در خانه خود بماند ، نفقه خانواده اش را بپردازد و چشم به راه امر ما باشد ؟ پس اگر در چنین حالی از دنیا برود مانند کسی است که به همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در [نبرد] بدر به شهادت رسیده است . و اگر هم مرگ به سراغ او نیاید مانند کسی است که به همراه قائم ما و در خیمه او باشد . 8
[h=2]3. ظهور امام مهدی(عج)
[/h]موضوع دیگری که در روایات رضوی به آن پرداخته شده ، موضوع ظهور امام مهدی و آثار و پیامدهای آن است . از جمله در روایتی که « حسین بن خالد » آن را نقل می کند آن حضرت در پاسخ این پرسش که :
ای فرزند رسول خدا ! قائم شما اهل بیت کیست ؟
می فرماید: چهارمین از فرزندان من ، فرزند سرور کنیزان ، کسی است که خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته می سازد و او کسی است که مردم در ولادتش شک می کنند و او کسی است که پیش از خروجش غیبت می کند و آنگاه که خروج کند زمین به نورش [نور پروردگارش] روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچکس به دیگری ستم نکند و او کسی است که زمین برای او درهم پیچیده می شود و سایه ای برای او نباشد و او کسی است که از آسمان ندا کننده ای او را به نام ندا کند و به وی دعوت نماید به گونه ای که همه اهل زمین آن ندا را بشنوند ، می گوید : « آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است پس او را پیروی کنید که حق با او و در اوست » و این همان سخن خدای تعالی است که فرمود: « اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند ». [سوره شعرا /9]
[h=2]
4. دعا به امام مهدی(عج)
[/h]میان امام رضا(علیه السلام) و امام مهدی(ع) آنچنان پیوند قلبی وجود داشته که آن حضرت از سال ها پیش از تولد نسل چهارم خود با بیان های متعدد و متفاوت او را دعا کرده و نصرت و یاریش را از خداوند طلب کرده است . در یکی از این دعاها چنین می خوانیم :خداوندا ! [امور] بنده و جانشین ات را اصلاح کن ، آنچنانکه [امور] پیامبران و رسولات را اصلاح کردی ؛ او را با فرشتگانت در برگیر و با روح القدس از جانب خودت یاری کن ؛ در پشت سر و پیش روی نگهبانانی قرار ده که او را از بدی در امان دارند ؛ بیم و نگرانی او را تبدیل به امنیت و آرامش کن تا تنها تو را بپرستد و کسی را برای تو شریک نگیرد ؛ هیچ یک از آفریدگانت را بر ولیّ ات مسلط مساز ؛ اجازه جهاد با دشمان تو و دشمنان خودش را به او عطا کن و مرا از یاران او قرار ده ؛ چرا که تو بر همه چیز توانایی. 10
[/HR]1.ظاهرا در اینجا از سوی راوی یا کسانی که از او نقل کرده اند اشتباهی رخ داده است؛ چرا که امام مهدی(عج) چهارمین فرزند امام رضا(علیه السلام) محسوب می شود نه سومین فرزند.
2. محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (شیخ صدوق)، ص480، ح4.
3.«نوبه» ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول، به جنوبی مصر بر کنار رود نیل... هم اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است (علی اکبر دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20158-20157). مراد از کنیز اهل نوبه (نوبیّه) مادر امام جواد(علیه السلام) است.
4.محمد بن یعقوب الکلینی، همان، ج1، ص323-322، ح14؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج50، 21، ح7.
5.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج1، ص51.
6.ابو جعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، کتاب الغیبة، ص276؛ محمدباقر المجلسی، همان، ج52، ص130، ح29.
7.عبداللّه بن جعفر الحمیری، قرب الاسناد، ص224، به نقل از: عزیزاللّه العطاردی، همان، ص217، ح373.
8.محمدبن یعقوب الکلینی، همان، ج4، ص260، ح34.
9.محمدبن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، همان، ج2، ص372، ح5.
10.ابوجعفر محمدبن الحسن (شیخ طوسی)، مصباح المتهجّد، ص326. به نقل از: معجم أحادیث الإمام المهدی(ع)، ح4، ص171.
[h=1]نمونه های دانش و اندیشه امام رضا علیه السلام[/h]
[h=2]سرچشمه دانش
[/h]ائمه اطهار علیهم السلام معدن علم و سرچشمه دانش حکمت و اخلاق و معارف عالی انسانی بوده و به تمام علوم مورد نیاز بشر آگاهی کامل دارند. به فرموده امام هشتم علیه السلام تمام نیازمندی های فرزندان آدم در نزد امام معصوم علیه السلام می باشد، و جمیع علوم مختلف بشری نزد آن هاست.1
[h=2]عالم آل محمد صلی الله علیه و آله
[/h]امام کاظم علیه السلام همواره با اشاره به امام رضا علیه السلام به فرزندان خویش می فرمود: این برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است، پس از وی پرسش ها و مجهولات خویش را بپرسید و آنچه به شما یاد می دهد آن را حفظ کنید، از پدرم (امام صادق علیه السلام) چندین بار شنیدم که فرمود: عالم آل محمد صلی الله علیه و آله در صلب توست و ای کاش او را درک می کردم.2
[h=2]برترین دانشمند
[/h]مرحوم شیخ صدوق می گوید: مامون در هر جا که احتمال می داد دانشمندی باشد و توانایی مناظره و مباحثه با امام رضا علیه السلام را داشته باشد به مجلس خویش دعوت کرده و او را با امام هشتم علیه السلام وارد بحث می نمود. او در این زمینه تلاش های فراوانی به عمل آورد که اندیشمندان و نظریه پردازان فرقه ها و گروه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در مباحثه علمی بر حضرت رضا علیه السلام پیروز شوند و این به جهت حسد و کینه باطنی وی نسبت به آن حضرت بود. اما امام رضا علیه السلام در تمام آن جلسات و مناظره های سنگین و پیچیده علمی بر تمام دانشمندان عصر غلبه کرد. آن حضرت با کسی به بحث و مناظره نپرداخت مگر اینکه در پایان، طرف مقابل به فضیلت و برتری و دانش سرشار امام هشتم علیه السلام اعتراف نمود و در برابر استدلال های قوی و محکم او سر تعظیم فرود آورد.3شیخ طبرسی از هروی نقل کرده است که هیچ کس را دانشمندتر از علی بن موسی الرضا علیه السلام ندیدم و هیچ دانشمندی نیز او را ندید مگر این که همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.4
خود امام رضا علیه السلام در مورد دانش بی کران حضرتش و برتری بر اندیشمندان و متفکرین علوم مختلف می فرماید: «زمانی من در روضه (مسجدالنبی صلی الله علیه و آله) می نشستم و در آن دوران دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آن ها در پاسخ پرسشی عاجز می گشت و دیگران هم نمی توانستند از عهده برآیند، همگی به من اشاره می کردند و مسائل مشکل را پیش من می فرستادند و من پاسخ همه آن ها را می دادم.»5
آن حضرت در گفتار دیگری می فرماید: «آن گاه که من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صابئین با زبان عبری خودشان و بر هربذان با زبان فارسی شان و بر رومیان با منطق خودشان و بر اصحاب مقالات و اندیشه های مختلف به طریقه خودشان استدلال کنم و آن گاه که هر دسته ای را محکوم نمودم و دلیلشان را باطل ساختم و آنان از عقیده و پندارهای خویش دست کشیده و بر گفتار من گرویدند، مامون در خواهد یافت که مسندی که بر آن تکیه زده حق او نیست و در آن هنگام از کرده خود پشیمان خواهد شد.» سپس فرمود: «و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.»6
[h=2]نمونه های دانش و اندیشه امام هشتم علیه السلام
[/h]سخن گفتن از علوم و اندیشه های بی کران امامان معصوم; آن یکه تازان میدان علم و عمل کار آسانی نیست. ما در این جا در حد مجال به نمونه هایی از دانش سرشار و اندیشه های تابناک ایشان می پردازیم. خود امام رضا علیه السلام در مورد دانش بی کران حضرتش و برتری بر اندیشمندان و متفکرین علوم مختلف می فرماید: «زمانی من در روضه (مسجدالنبی صلی الله علیه وآله) می نشستم و در آن دوران دانشمندان زیادی در مدینه بودند، هرگاه یکی از آن ها در پاسخ پرسشی عاجز می گشت و دیگران هم نمی توانستند از عهده برآیند، همگی به من اشاره می کردند و مسائل مشکل را پیش من می فرستادند و من پاسخ همه آن ها را می دادم.»
[h=2]آشنایی با زبان های مختلف
[/h]شیخ صدوق رحمه الله به نقل از ابوالصلت هروی می نویسد: امام رضا علیه السلام با هر گروه و ملیتی از مردم با زبان مادری او سخن می گفت. به خدا سوگند او از خود آن ها به زبان محلی شان داناتر بود و از خودشان فصیح تر صحبت می کرد. روزی به او گفتم: « ای پسر رسول خدا، من از آشنایی شما به این همه زبان های مختلف در شگفتم! [چطور ممکن است یک انسان به این همه زبان های رایج و ملت های مختلف آشنایی کامل داشته باشد؟!] آن حضرت در پاسخ فرمود: ای اباصلت! من حجت خداوند بر تمامی مردم روی زمین هستم، و پروردگار متعال حجت و خلیفه خویش بر قومی نمی گرداند کسی را که زبان و گویش آن ها را بلد نباشد، آیا سخن امیرمؤمنان علیه السلام را نشنیده ای که فرمود: به ما فصل الخطاب عطا شده است و آیا فصل الخطاب غیر از آشنایی به لغات و زبان های گوناگون، چیزی دیگر است؟!»7
[h=2]خبر از آینده
[/h]کلیم بن عمران می گوید: به امام رضا علیه السلام گفتم: از خداوند بخواه برایت فرزندی عطا کند. حضرت فرمود: «من صاحب فرزندی خواهم شد و او وارث و یادگار من خواهد بود.» بعد از مدتی امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، حضرت رضا علیه السلام به اصحابش فرمود: «فرزندی به دنیا آمد که شبیه موسی بن عمران شکافنده دریاست و مانند عیسی بن مریم مادرش پاک و مطهر است.»8
همچنین صفوان بن یحیی نقل می کند: روزی نزد امام هشتم علیه السلام نشسته بودم که حسین بن خالد صیرفی وارد شد. وی به قصد مشورت و نظرخواهی به امام رضا علیه السلام گفت: می خواهم سفری به منطقه عریض داشته باشم. حضرت فرمود: «آن جایی را که به عافیت و امنیت و سلامتی دسترسی داری ترک نکن.» (یعنی به سفر نرو که احتمال خطر هست.) او از گفتار امام علیه السلام قانع نشد و به قصد سفر به عریض به راه افتاد، اتفاقا در راه با دزدان و راهزنان مواجه شده و تمام اموال و دارایی هایش به سرقت رفت و راستی گفتار حضرت بر او روشن گردید.9
[h=2]استدلال قرآنی
[/h]حضرت رضا علیه السلام هنگامی که در یکی از مناظرات خویش در مجلس مامون، جایگاه والای عترت پیامبر صلی الله علیه و آله را با استدلال به آیات قرآن تشریح می کرد; در ضمن شمارش آیاتی که در مورد فضیلت اهل بیت علیهم السلام است، چنین فرمود: «اما هفتمین آیه این است: «خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم فرمان او باشید.»( احزاب / 56)مسلمانان گفتند: یا رسول الله! ما معنی تسلیم را فهمیدیم که باید تسلیم فرمان شما باشیم، اما چگونه صلوات بگوئیم. فرمود: بگوئید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید.»
سپس امام رضا علیه السلام خطاب به حاضرین مجلس فرمود: آیا در این سخن خلافی هست؟ گفتند: نه. در این هنگام مامون گفت: این سخن اجتماعی است و هیچ اختلافی در میان امت اسلام نیست. آیا در مورد آل و فضیلت آل محمد، سخنی واضح تر و صریح تر می توانید از قرآن بیان کنید؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: بلی، شما به من بگویید، آیه شریفه «یس! سوگند به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان خداوند هستی و بر راهی مستقیم قرار داری.»( یس / 1 – 4)
[h=2]مقصود از «یس » چیست؟
[/h]دانشمندان مجلس گفتند: «معنی یس، محمد صلی الله علیه وآله است و کسی در آن شکی ندارد.» امام هشتم علیه السلام فرمود: «در این آیه خداوند متعال بر محمد و آل محمد فضیلتی عطا کرده است و کسی را یارای درک حقیقت آن نیست مگر از راه تعقل و اندیشه، برای اینکه خداوند متعال در کتاب مقدس خویش، به غیر از انبیاءعلیهم السلام بر هیچ کس سلام و درود نفرستاده و «سلام علی موسی و هارون »( صافات / 120) و در هیچ جای قرآن نفرمود: سلام علی آل نوح و سلام علی آل ابراهیم و سلام علی آل موسی و هارون. فقط فرمود: «سلام علی آل یس »(صافات / 130) یعنی آل محمد صلوات الله علیهم.» مامون بعد از شنیدن این بیان عالی و استدلال قرآنی، خطاب به حاضرین مجلس گفت: «اکنون فهمیدم که شرح این آیات و بیان آن ها در نزد معدن نبوت و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله می باشد.»10حضرت رضا علیه السلام در همان مجلس، در شمار آیاتی که برای فضیلت و برتری اهل بیت علیهم السلام نقل می کرد آیه «فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون »؛(انبیاء / 7) «اگر نمی دانید از آگاهان بپرسید.» را تلاوت کرده و فرمود: «ما اهل ذکر هستیم، اگر نمی دانید از ما خانواده بپرسید.» دانشمندانی که در مجلس حضور داشتند گفتند: «مقصود خداوند در این آیه از اهل ذکر یهود و نصاری هستند. » امام هشتم فرمود: «سبحان الله! اگر ما پرسیدیم، و آن ها هم به دین خودشان دعوت کردند و گفتند: دین ما بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟» مامون پرسید: «یا اباالحسن! ممکن است این سخن را بشکافید و شرح دهید، تا خلاف ادعای این ها ثابت شود؟» حضرت رضا علیه السلام فرمود: «بلی، ذکر، رسول الله است و ما (اهل بیت) اهل آن حضرت هستیم و این نکته در کتاب خدا بیان شده است.
آن جا که در سوره طلاق می فرماید: «از مخالفت فرمان خداوند بپرهیزید، ای خردمندانی که ایمان آورده اید! زیرا خداوند ذکر را بر شما فرستاده، رسولی که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می کند.» ( طلاق / 10) پس ذکر، رسول الله است و ما هم اهل ذکر هستیم.»11
[/HR]پی نوشت ها:
1) عیون اخبار الرضا علیه السلام، همان، ج 1، ص 169.
2) اعلام الوری، ج 2، ص 64; بحارالانوار، ج 49، ص 100.
3) عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 152.
4) اعلام الوری، ج 2 ،ص 64; کشف الغمه، ج 2، ص 317.
5) کشف الغمه، ج 2، ص 317; بحارالانوار، ج 49، ص 100.
6) بحارالانوار، ج 49، ص 174.
7) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 230.

9) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 232.
10) عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 185; تفسیر صافی، ج 4، ص 124.
11) عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 1، ص 187.
[h=1]سیره عبادی حضرت
[/h]
بر آستان مکارم اخلاقی امامی ایستادهایم، که سومین «علی» از دودمان رسالت و شجره امامت است. و در اینجا می خواهیم به ذکر دو نمونه از خصوصیان حضرت بپردازیم:
[h=2]نهی از منکر
[/h]از آنجا که نحوه رفتار و برخورد امام، حجّت است و مورد استناد قرار میگیرد، در مواقع مختلف و متعدد نسبت به ناهنجاریها و خلاف ها حتی از بستگان نزدیک خویش اعتراض میکرد تا از انتساب به حضرت سوء استفاده نکنند و خلافهای آنان را به حساب او نگذارند.برادر امام به نام زید بن موسی در مدینه دست به خروج زد و کشتار و آتش سوزی در خانه های عباسیان راه انداخت. او را دستگیر کرده نزد مأمون فرستادند. حضرت رضا هم در برخورد با او زبان به عتاب و ملامت گشود. وقتی زید گفت: من برادر تو و فرزند پدرت هستم. حضرت فرمود: تو تا وقتی برادر منی که در اطاعت خدا باشی.1
در نوبتی دیگر وقتی دید برادرش زید، به ناروا فخر میفروشد و خود را به خاندان پیامبر منتسب میدارد، فرمود: ای زید! از خدا بترس، ما به هر مقامی که رسیدهایم در سایه تقوا بوده است. هرکس تقوا نداشته باشد و از خداوند پروا و محاسبه نداشته باشد از ما نیست، ما هم از او نیستیم. ای زید! بپرهیز از اینکه به برخی شیعیان ما توهین کنی و خوارشان سازی...2
روزی در حضور آن حضرت، سخن از عمویش (محمد بن جعفر) به میان آمد. حضرت فرمود: عهد کردهام بر من و او سقف خانهسایه نیندازد (یعنی با او دیدار نکنم). عمیر بن یزید میگوید: پیش خود گفتم: او ما را به صله رحم دعوت میکند، ولی خودش درباره عمویش چنین میگوید: حضرت که باطن مرا خوانده بود، نگاهی به من کرد و فرمود: این از نیکی و «صله» است. اگر با او رفت و آمد داشته باشیم، مردم او را به خاطر این دیدارها تصدیق میکنند و حرفهایش را میپذیرند، ولی اگر پیش من نیاید و من به خانهاش نروم، مردم حرفهایش را نخواهند پذیرفت.3 این حدیث نشان میدهد که موضع و جایگاه آن شخص نادرست بوده و حضرت با چنین برخوردی نمیخواسته او و حرفهایش را مورد تایید قرار دهد و از ارتباطات او سوء استفاده یا سوء برداشت شود و این هم مرحلهای از نهی از منکر است.
حتی نسبت به رفتار مأمون عباسی هم ایراد میگرفت و اندرز میداد.
شیخ مفید چنین نقل میکند: حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام وقتی که با مأمون خلوت میکرد و کسی در حضورشان نبود. مأمون را بسیار موعظه میکرد و او را از خدا میترساند و کارهای خلاف او را تقبیح میکرد: «کان الرضا علی بن موسی یکثر وعظ المأمون اذا خلا به و یخوّفه و یقبّحُ له ماکان یرکبُه من خلافه.»(3). مأمون نیز گرچه ظاهراً وانمود میکرد که نصایح و تذکرات حضرت را پذیرفته است، اما در دل و باطن ناراحت میشد و سخنان امام بر او سنگین میآمد.
هنگام تلاوت قرآن، هرگاه به آیه های(یا ایهاالذین آمنوا) میرسید، آهسته میگفت: «اللهم لبیک».و وقتی میخواست وضو بگیرد، نمیگذاشت کسی به او کمک کند یا آب به دستانش بریزد و میفرمود: وضو گرفتن هم عبادت است، دوست ندارم در آن کسی با من مشارکت کند
[h=2]سیره عبادی
[/h]امام رضا علیه السلام همچون پدران بزرگوارش با الهام از سیره حضرت رسول، اهل دعا و نیایش و عبادت و نماز بود و از آن لذّت میبرد. حالات عبادی او بر محبوبیتش در دلها میافزود. روزی مأمون از رجاء بن ضحّاک پرسید که حال و رفتار حضرت رضا در طول راه (مدینه تا طوس) چگونه بود؟ وی وقتی به دعاها، عبادتها و نمازهای حضرت در طول راه اشاره کرد، مأمون گفت: ای پسر ضحاک! او بهترین، داناترین و عابد ترین مردم روی زمین است، مبادا آنچه را در طول راه از او مشاهده کردهای برای دیگران بازگو کنی، چون میخواهم فضل او جز از زبان من آشکار نشود.5
به نقل ابراهیم بن عباس، حضرت رضا شبها کم میخوابید، بسیار روزه میگرفت و هرگز روزه سه روز در ماه از ایشان فوت نمیشد و میفرمود: این معادل است با روزه همه دهر.6
عبدالسلام بن صالح میگوید: در سرخس، سراغ خانهای رفتم که حضرت رضا در آن ایام در آن محبوس بود. خواستم خدمتش برسم، گفتند: نمیتوانی. گفتم: چرا؟ گفته شد: چون وی در شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند، ساعتی را در اول روز و قبل از زوال و هنگام غروب به نماز مشغول است. در این ساعات وی در مصلای خویش نشسته و به مناجات با پروردگارش مشغول است. گفتم: در یکی از همین اوقات برایم اذن ورود بگیر. برایم اجازه گرفت. وقتی خدمتش رسیدم، در مصلای خود نشسته و به تفکر مشغول بود.7
هنگام تلاوت قرآن، هرگاه به آیه های(یا ایهاالذین آمنوا) میرسید، آهسته میگفت: «اللهم لبیک».8
وقتی میخواست وضو بگیرد، نمیگذاشت کسی به او کمک کند یا آب به دستانش بریزد و میفرمود: وضو گرفتن هم عبادت است، دوست ندارم در آن کسی با من مشارکت کند.9
چنان خود را در بندگی، خالص ساخته بود و محتاج به عبودیت که قسم خورده بود هرگاه به خیالش خطور کند که بهتر از فلان غلام سیاه است، بردهای آزاد کند و ثروتش را انفاق نماید، مگر آنکه عمل صالحی انجام داده باشد که به خاطر آن برتری بر آن غلام بیابد.10
هنگام دعا، نیایش خود را با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز میکرد و صلوات بر آن حضرت را مایه رحمت و تقرّب برای خود میدانست. اغلب اوقات او همراه با ذکر خدا بود.11
[/HR]1. بحارالانوار، ج 49، ص 217.
2. همان، ص 219.
3. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183.
4. بحارالانوار، ج 49، ص 308.
5. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 183.
6. همان، ص 184.
7. بحارالانوار، ج 49، ص 1علیه السلام 0.
8. همان،ص 95.
9. همان، ص 104.
10. همان، ص 96.
11. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180.
[h=1][/h] همانطور كه می دانیم مسأله امامت در شیعه از جایگاهی ویژه برخوردار می باشد بلكه فارق و امتیاز اصلی شیعه از سایر فرق اسلامی به خاطر تعریف ویژه و خاصی است كه از مسأله امامت ارائه می دهد و مبنا و اساس این دید متفاوت، قرآن كریم و تعالیم پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله در درجه اول و در درجه دوم فرمایشات خود ائمه معصومین علیهم السلام می باشد.
[h=2]قرینِ قرآن[/h] به طور مثال از آیه 124 سوره بقره که خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید : « إنی جاعلك للناس اماما ... » و همچنین روایاتی كه در ذیل این آیه موجود است، بسیاری از محققین این استفاده را نموده اند كه مقام امامت از نبوت نیز بالاتر است و جناب ابراهیم خلیل علیه السلام بعد از رسیدن به مقام خلت (خلیل اللهی) و نبوت به مقام امامت رسید، چنانچه در روایتی بسیار زیبا و طولانی راجع به امامت، از امام رضا علیه السلام به این مطلب تصریح شده است (1) . امام امانتداری با رفق و مدارا، پدری دلسوز، پناهگاه بندگان و مانند مادری كه دارای فرزند كوچك است از مهربانی و شفقت نسبت به خلق چیزی كم نمی گذارد . امام امین خدا و خلق، در زمین و حجت او بر بندگان است
همچنین از آیه 73 سوره انبیاء می توان این استفاده را نمود كه مقام امامت كه همان مقام هدایت جامعه و سوق دادن آن به سمت كمال است، بعد از نبوت و بالاتر از آن می باشد، چرا كه خداوند در آیات قبل از این آیه از نبوت انبیاء ابراهیمی سخن به میان آورده و بعد از آن می فرماید : « و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا ... » .
غرض اینكه تفاوت دیدگاه شیعه در مسأله امامت یك تفاوت قراردادی نیست بلكه ریشه در متن اصلی دین یعنی قرآن كریم دارد، در این بین فرمایشات خود معصومین علیهم السلام كه جانشینان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله هستند و همان عترت اویند كه وی آنها را با قرآن قرین نموده و یكی از دو ثقل خوانده، بسیار راه گشا می باشد، چرا كه باز به عقیده شیعه بهترین مفسران قرآن كریم كسانی هستند كه وحی در خانه آنها نازل شده است .
[h=2]مفسّر وحی[/h] بسیاری از محققین بر این باورند كه بهترین تعریف از امامت و بیان شاخصه های آن در دو منبع شیعی موجود است كه البته همانگونه كه متذكر شدیم این دو منبع بمنزله تفسیر وحی می باشند. یكی زیارت جامعه كبیره كه منقول از امام هادی علیه السلام است و دیگری حدیث نسبتا طولانی منقول از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام (2) . از آیه 73 سوره انبیاء می توان این استفاده را نمود كه مقام امامت كه همان مقام هدایت جامعه و سوق دادن آن به سمت كمال است، بعد از نبوت و بالاتر از آن می باشد، چرا كه خداوند در آیات قبل از این آیه از نبوت انبیاء ابراهیمی سخن به میان آورده و بعد از آن می فرماید : « و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا ... »
امام رضا علیه السلام در این حدیث، امامت را جانشینی خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیر مومنان علیه السلام می دانند و امام را اصل و اساس اسلام اصیل معرفی می نمایند و كامل شدن نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و سائر احكام بلكه كمال دین را به آن وابسته می دانند .
طبق فرمایش امام رضا علیه السلام در این حدیث بلند و بالا ، امام مایه ی از هم گسیخته نشدن دین و نظم یافتن جامعه مسلمین و صلاح دنیا و عزت یافتن مومنین است .
و همچنین این امام است كه از حلال ها و حرام های الهی به خوبی پاسداری می نماید و می تواند از دین دفاع كند و حدود الهی را جاری بسازد و اوست كه با حكمت و پند نیكو و گفتگوی حسن به راه خدا دعوت می نماید(3) .
در این فرمایش زیبا، امام به خورشید تشبیه می شود كه نور او چنان عالم افروز است كه نه هیچ دستی و نه هیچ چشمی نمی تواند به او نائل شود .
امام در این روایت به ماه كامل و چراغ درخشان و نور ساطع و ستاره هدایت و ابر پرباران و آسمان سایه بخش و زمین هموار كه ساكنان خود را از خطرات محفوظ می دارد و چشمه زلال جوشان و بركه آب و باغ سرسبز تشبیه می شود .
امام امانتداری با رفق و مدارا، پدری دلسوز، پناهگاه بندگان و مانند مادری كه دارای فرزند كوچك است از مهربانی و شفقت نسبت به خلق چیزی كم نمی گذارد . امام امین خدا و خلق، در زمین و حجت او بر بندگان است .
امام شخصی است كه از هر گناهی پاك و از هر عیبی مبرّاست. علم ویژه به او عنایت شده و مزین به حلم و بردباریست .
امام در روزگار خود تك و یگانه است، هیچ كس در مقام و فضیلت به او نزدیك هم نمی تواند بشود و هیچ عالمی عِدل و قرین او نخواهد بود .
او معدن نبوت است، عالمی است كه جهل در او راه ندارد و سرپرستی است كه حیله گری و نیرنگ در او نیست و هیچ كس در حسب و نسب به او نمی رسد .
امام هیچ یك از فضائل خود را از خدا یا غیر او درخواست ننموده بلكه این خدای وهاب بوده است كه ابتدا به او تفضل نموده است .
پس با این اوصاف چه كسی می تواند امام را بشناسد و به كنه وصف او نائل شود ؟!
هرگز هرگز !! عقلها گمراهند و خاطرها سرگردان ، خردمنان متحیر، عالمان خاموش و سرافكنده، و سخنوران و شعرا و ادبا همگی عاجز اند از اینكه شأنی از شئون امام یا فضیلتی از فضیلتهای او را برشمارند چه رسد كه بخواهند او را به طور كامل ادراك و توصیف نمایند !!
آیا چنین جایگاهی در غیر خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ممكن است پیدا شود و آیا چنین جایگاهی با رأی گیری و انتخاب و بیعت، دست یافتنی است ؟!!
آیا غیر از عترت رسول الله صلی الله علیه وآله كه از بنی هاشم و قریش اند و عالم به سیاست و مستحق ریاست هستند و قیام به امر خدا نموده اند كسی لیاقت این مقام و جایگاه را دارد ؟!!
پی نوشت ها:
1-عیون أخبار الرضا علیه السلام ج2 ص195 .
2- همان منبع .
3- اشاره به آیه 125 سوره نحل .