✿ اشعــاری برای خــدا ✿

تب‌های اولیه

144 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مهمونی رفتنِ گدا پیش خدا لیاقته
یه بار دیگه پیش خدا بشی گدا سعادته

هر کی بودی، هرکی شدی اگه دوباره اومدی
خدا رو شاهد می گیرم شک نکنی عنایته

هر کاری کردی زیر ذره بینِ حق بودی ولی
اگه که رسوا نشدی تا به حالا کرامته

خدا تو رو ببخشه و بازم بری گناه کنی
قسم به ذات کبریا این عملت خیانته

باید که عمری بسوزی شاید که بخشیده بشی
چاره ی درد بخششت پیش خدا سماجته

عزیزِ بنده نواز!
همه شکر نعمت هایت میکنند
اما من شکرِ بودنت
تو, نعمتِ من هستی!
نعمتی بزرگ و با شکوه...

عبد فراری‌ام به درت باز آمدم
اقرار می‌کنم که گنهکارم و بدم

اعلان صلح و آشتی از جانب تو بود
باور نمی‌کنم که بخوانی کنی ردم

سنگینی گناه ز پایم فکنده است
جز تو که دست گیرد و جز تو که بخشدم

ای وای من که چون به درت توبه می‌کنم
سرمی‌زند دوباره گناه مجددم

با آنکه عهد خویش شکستم هزار بار
این دفعۀ هزار و یکم باز آمدم

خواهی ببر به دوزخ و خواهی ببر بهشت
من عاشق محمد و آل محمدم

معبود من! چگونه بسوزی در آتشش
دستی که من به دامن آل علی زدم؟

ره دور و لرزه بر قدم و قبر پیش رو
در زیر کوه‌های گنه خم شده قدم

سرمایۀ گداست همان دست خالی‌اش
من آمدم گدایی و خالی بود یدم

گل از هستی خویشتن گذر باید کرد
زین دیو لعین صرف نظر باید کرد
گر طالب دیدار رخ محبوبی
از منزل بیگانه سفر باید کرد گل

(یاالهی یاالهی یاالهی یااله
پُرگناهم پُرگناهم پُرگناهم پُرگناه)(2)

من گنهکارم و تو رحیمی
تو کریم تر از هرکریمی
من ولی اون عبد قدیمی
عبد قدیمی عبد قدیمی

من هرچی بودم، باز همونی هستم که بودم
تو هرچی بودی، بهتر از اون شدی معبودم
بعد از تو خدا، تکیه گاهم به اهلبیته
راهم راه توست، تا نگاهم به اهلبیته

(قسم به طاها ، به عشق مولا ، به زهرا
الهی العفو ، الهی العفو ، خدایا)

خواجه عبداللّه انصاری :

یارب ز شراب عشق سرمستم کن
در عشقِ خودت نیست کن و هستم کن

از هر چه جز عشق خود تهیدستم کن
یکباره به بند عشق پابستم کن

الهی ...
چون در تو می نگرم،
از آنچه خوانده ام شرم دارم ...

┘◄ علامه حسن زاده آملی

[CENTER]یک نفر هست که از پنجره‌ها
نرم و آهسته مرا میخواند

گرمی لهجه بارانی او
تا ابد توی دلم میماند

یک نفر هست که در پرده شب
طرح لبخند سپیدش پیداست‌

مثل دوران خوش کودکیم‌
پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌

یک نفر هست که چون چلچله‌ها
روز و شب شیفته پرواز است

توی چشمش چمنی از احساس
توی دستش سبد آواز است

یک نفر هست که یادش هر روز
چون گلی توی دلم میروید

آسمان، باد، کبوتر، باران‌
قصه‌اش را به زمین میگوید

یک نفر هست که از راه دراز
باز پیوسته مرا میخواند

گاهگاهی ز خودم میپرسم
از کجا اسم مرا میداند ...

[/CENTER]
[CENTER]IMAGE(http://s3.picofile.com/file/8208670568/yek_nafar_hast.jpg)[/CENTER]

تـنها تـوئـی تـنها تـوئی در خـلوت تنهائیم

تنها تو می خواهی مرا با این همه رسوائیم

جان گشته سرتا پا تنم از ظلمت تن ایمنم

شــو آفـتاب روشنـم پـیدا بــه نـاپـیدائیم

مـن از هـوسها رسته ام از آرزوها جسته ام

مـرغ قفس بشكسته ام شادم ز بـی پروائیم

دانـی كـه دلدارم تـوئی دانم خریدارم توئی

یـارم توئی یارم توئی شادی از این شیدائیم

IMAGE(http://s5.picofile.com/file/8143615418/kilinik_khoda.jpg)

پیش از این ها فکر می کردم

خدا

خانه ای دارد میان ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه ، برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان

رعد و برق شب ، طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچکس را در حضورش راه نیست

پیش از این ها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین

[CENTER]بود ، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
[/CENTER]

IMAGE(http://www.beytoote.com/images/stories/religious/re1117.jpg)

خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم!
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم!

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود…
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم!....
.
کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی…
با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟

خود را به خدا بسپار،
وقتی که دلت تنگ است
وقتی که صداقتها ،
آلوده به صد رنگ است

خود را به خدا بسپار،
چون اوست که بی رنگ است
چون وادی عشق است او،
چون دور ز نیرنگ است

خود را به خدا بسپار ،
آن لحظه که تنهایی
آن لحظه که دل دارد ،
از تو طلب یاری
خود را به خدا بسپار ،
همراه سراسر اوست
دیگر تو چه میخواهی ؟!
بهر طلبت از دوست

خود را به خدا بسپار،
آن لحظه که گریانی
آن لحظه که از غمها ،
بی تابی و حیرانی
خود را به خدا بسپار،
چون اوست نوازشگر
چون ناز تو میخواهد ،
او را ز درون بنگر
خود را به خدا بسپار

ای خدا از کجا آمده ام تا به کجا می‌بَریَم

بی پر و بالم و با دست دعا می‌بَریَم

هر شب از لطف تو هم سفره ی ابرارم من

این چه لطفی ست که با دل همه جا می‌بَریَم

چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی

که تو با توبه‌ ای از دل به سماء می‌بَریَم

فَلاَ تُقَابِلْ آمَالَنَا بِالتَّخْیِیبِ وَ الْإِیَاسِ وَ لاَ تُلْبِسْنَا سِرْبَالَ الْقُنُوطِ وَ الْإِبْلاَسِ‏
امیدهایى كه به تو داریم با مأیوسى روبرو مگردان و جامه نومیدى مپوشان

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]شر‌مندۀ ‌لطف ‌بی‌کر‌ا‌نت ‌هستم

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]شر‌مند‌ه ‌تر‌ین بندگانت ‌هستم

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]«یا ‌ر‌ب اَنا ‌سَائِل ‌ا‌لَّذِ‌ی اَعطَیتَه»

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]عمر‌یست ‌د‌خیل ‌آستانت ‌هستم[FONT= ]**[FONT= ][FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]از بس که ‌ر‌ئو‌ف و ‌مهر‌بانی یا ‌ر‌ب[FONT=arial, helvetica, sans-serif] [FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]هرگز نشنیده ‌ا‌م گنه ‌کاری را

[FONT= ][FONT=arial, helvetica, sans-serif]از خانه ر‌حمتت برانی یار‌ب

IMAGE(http://www.axgig.com/images/67671009168546167575.jpg)

اگر روزی گنه کردی مشو نومید از رحمت
تو توبه نامه را بنویس, امضا کردنش با من...!

ژولیده نیشابوری

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باز هم سفره ات شده[FONT=arial, helvetica, sans-serif] پهن و

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سر سفره گدای تو آمد

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به سرایت کریم بنده نواز

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بنده ی پر خطای تو آمد

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو خودت دست من گرفتی و

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پای مهمانی ات کشاندی باز

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گرچه یک سال معصیت کردم

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از در خانه ات نراندی باز

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نظر از رحمتت نمودی و

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشم بر هر چه بود بستی تو

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از در خانه ی به غیر خودت

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ریسمان دلم گسستی نو

هیچوقت خدا رو فراموش نکنید

اون میگه...
به یادم باش به یادت هستم
به سمتم بیا به طرفت خواهم آمد
به سمتم قدم رو بیا با سرعت به طرفت میام

ففرو الی الله.....به سوی خدا بشتابید......

وقتی گناه میکنید از پروردگارتان دور نشوید

ان الله یحب التوابین.....خداوند توبه کنندگان را دوست دارد

.......Thank You Allah For EveryThing.......

✨✨✨✨✨

باور میکنی
خدا هم با تو خلوت میکند
اگر این شبها عاشق نشوی
وخلوت نکنی با خدا
پس چه زمانی ....؟

الهی العفو
اگر چو کوهی
بار گناهم
نشسته بر دوش
الهی العفو الهی العفو
بگذر ز جرمم
رب خطا پوش
الهی العفو الهی العفو

اگر بناست رحمت کسی به ما کمک کند
خدا کند که زودتر خود خدا کمک کند

ضیافت کریم ها که بی گدا نمی شود
کرم کن و بگو کسی به این گدا کمک کند

من اشتباه کرده ام ولی مرا رها نکن
بجز تو کیست که به این، بی سر و پا کمک کند

گناه کردنم به آبروی من لگد زده
به این بدون آبرو کسی چرا کمک کند ؟

اگر هوار میزنم ،اگر که جار میزنم
میان راه مانده ام یکی مرا کمک کند

نگو که تحبس الدعا شدم نگو رها شدم
بگو چه حربه ای به من بجز دعا کمک کند

برای من که قبح غفلت و گناه ریخته
حیاست بهترین دوا ، به من حیا کمک کند

بیا مرا درست کن بیا ضرر نمیکنی
نمیشود خدا همش به خوبها کمک کند

خــــدايا...
خروج از ماه مبارک رمضان
را برای ما مقارن با
خروج از تمامی گناهان قرار بده

خدایا
خواندمت پاسخم گفتی
ازتوخواستم عطایم کردی
به سویت آمدم آغوشت را گشودی
به توتکیه کردم نجاتم دادی
به توپناه آوردم کفایتم کردی

چقدرباتو بودن رادوست دارم

✨یا رب...✨

✨دفتر جرم مرا روز قیامت مگشای✨

✨من به امید عطای تو خطا کار شدم ✨
✨یا رب العالمین

چه تلاش بیفایده ای …؛
خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود ،
اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود …

آنقدر در می زنم تا در برویم وا کنی
رخصت دیدار رویت را به من اعطا کنی
بیش از این ما را گرفتار غم حجران مکن
ای لقاالله من رخسار خود پنهان مکن

هر چه آلوده تر از پیش امدم بر در گهت....

بیشتر در وادی عشقت امان دادی مرا....

باوجود بارها بد امتحان پس دادنم...

باز هم از نو مجال امتحان دادی مرا...

تو تو حبیب منی تو طبیب منی...

تو کریم منی تو رحیم منی...

تو خدای منی.....

تنهایی یعنی درد هات رو تو گوگل سرچ کنی دنبال همدرد
حیف گوگل هم نمیتونه چیزی پیدا کنه
بیای غم هات رو به تصویر بکشی ←
اما حتی گوگل نتونه اونو بفهمه

ای کاش این حرفام راست بود اما خدا همیشه ضد حال میزنه میگه آهای ! من که باهاتم ! ^_^

خدایا

هر گاه عاشقانه خواندمت عاشقانه تر

جواب دادی ...

هر گاه خالصانه تمنایت کردم

مشتاقانه تو اجابت کردی...

چه روزها که ندیدمت ولی تو دیدی...

چه زمانها که نخواندمت ولی تو خواندی...

چه حکمتی ست در خدایی تو که

این چنین مهربانی می کنی...

یا حق...

دلم ز هرچه

به غیر از تو بود،

خالی ماند.

در این سرا ؛

تو بمان

ای که ماندگار تویی...

بی خیال نداشته هایت.

بی خیال دلتنگی هایت.

بی خیال هر چه که خیالت را نا ارام می کند...

به من بگو ببینم.

امروز نفس کشیده ای.

آری.

پس خوش به حالت ....

عمیق نفس بکش.

عمیق.

عشق را.

زندگی را.

بودن را.

بچش...

ببین....

لمس کن....

و با تک تک سلول هایت

لبخند بزن و بگو

معبود من.شکر که مرا

جان بخشیدی.

یا حق.

دَر را باز کن "دی" جان
ما اهالی سرزمینِ سِپردنیم
یاران قدیمیِ باد و پنجره
از جاده‌ی طولانی پاییز آمده‌ایم
از پُل معلقِ جمعه‌هایِ فراق
از خلسه‌ی سرخِ سه‌شنبه‌های سرد
از جشن بی‌میهمانِ شنبه‌های مهر و آذر

خسته ایم
در را باز کن و ما را تحویل بگیر
ما از دوستان نزدیکِ بَهمنیم
تا رسیدنش، با تو هم‌حرف و هم‌برفیم
ما آدم هیچ فصلی نیستیم
دَر را باز کن...

اعتقاد داشتن به خدا کافی نیست
به خدا باید اعتماد داشته باشی
اعتماد یعنی باور داشته باشی
خدا کاری رو میکنه که درسته ...

❣خـدایا

خدای من. درد های درون قلبم را فقط تو خبر داری و بس.

آرزو های خاک گرفته ام را تو می شناسی.

مهربانم. پیش از آنکه لب به سخن بگشایم

میدانی چه در فکرم می گذرد. و تنها پناه شبهای

تاریکم تو هستی. شاید این دنیای فانی بین

من و تو فاصله انداخته باشد. اما تو هرگز

مرا به حال خود رها نکرده ای.

همیشه در سخت ترین لحظات زندگی ام پیشم

بودی. و اشکهایم را از چشمانم زدودی.

پس ای مهربانم .تو را قسم میدهم که تمامی

بیماران و دردمندان را سلامتی و تمام قلبهای

شکسته و مضطرب را آرامش عنایت کن.

یا حق.

خدایا
چگونه شکرگذارت باشم .
نمی دانم فقط همین بس که.
لیاقت بندگی ات رادارم ان راازمن نگیر.
امیدوارم چگونه بندگی کردن رابیاموزم .
کمکم کن بازهم.

خدای من دیارم شهرم را دریاب.

شهر آبادم امیدیه با مردم خونگرمش را از غبار پلشتی ها

پاک کن. دیارم خوزستان سرافرازم را از خاک فراموشی

نجات بده. از دیارم دور افتاده ام اما قلبم هر لحظه

در فراق شهرم بیشتر می تپد. روزگاری که کودکی خود

را در مناطق سرشار از محبت و مهر در کنار همسایه های

مهربان در خانه های شرکتی سپری کردیم.

هرگز فکر نمی کردم که آرزوی آن روزها را با خود به

گور ببرم.مهربان خدای من خوب میدانی که ثروت

دیارم را سالهای زیادی است که به یغما برده اند و

چیزی نصیب سرزمین خوزستان نشده. پس ای مهربان

بیا و حق مردم دیارم را از بانیان آن بگیر.

و مگذار بیش از این مردم شهر و دیارم بیش از این

به فنا بروند.

یا حق.

دیده ام را باز کن یارب برای وصل دوست
چون حبابی پاک باشد جانم اندر راه دوست

وصل من را خالی از هرگونه حب و بغض کن
یا برای مقدمش من را چنان مسرور کن

هر قدم خواهی زنی اندر رضای روی دوست
هر دم از لبها بذکر و یاد او فریاد کن

همچو نجوایی شبانه در رکوع و در سجود
با دو دست بی گنه بر حضرتش تعظیم کن

با دو پایی که براه خیر یا شر رفته اند
قصد کن توبه ، ولییکن توبه نصتوح کن

با دلی سرشار از عشق و صفا و مهر هم
قصد کویش کن ولیکن یادی از تقدیر کن

من حبابم درگه فیض تو را نشناختم
ای عسس ، ای پاسبان شب مرا مامور کن