❁♥♥....همسر واقعی باید....♥♥❁
تبهای اولیه
اوه اوه رها... چیکار کردی!
آفرین...
میگم میخوای داستانم رو کلا اینجا واست بذارم؟ همش همینه ها!
شوخی کردم.. خیلی موضوع جالب و به جایی هستش!
نمیشه بگم به نظر من..
اما اون چیزی که من فهمیدم اینه:
روزی که حضرت پیامبر (صلوات الله علیه) از حضرت زهرا (سلام الله علیه) درباره همسرشان، حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) پرسیدن، که همسرت چگونه فردی است؟
بانو فرمودن: علی یار خوبیست برای رسیدن به خدا...
نگفتن مرد خوشگلیه، خوش تیپه و... (نه اینکه اینا مهم نباشه ها، مهم ترین رو گفتن) فرمودن: یار خوبیست برای رسیدن به خدا..
پس مهمترین چیز اینه که با کسی ازدواج کنیم که ما رو به خدا نزدیک تر کنه. دین ما در کنار اون تکمیل بشه. کمکمون کنه از بدی های خودمون کم کنیم و به خوبی هامون اضافه بشه.
یک کلام.. در کنارش آرامش بگیریم...
اوه اوه رها... چیکار کردی!
آفرین...
میگم میخوای داستانم رو کلا اینجا واست بذارم؟ همش همینه ها!
شوخی کردم.. خیلی موضوع جالب و به جایی هستش!نمیشه بگم به نظر من..
اما اون چیزی که من فهمیدم اینه:روزی که حضرت پیامبر (صلوات الله علیه) از حضرت زهرا (سلام الله علیه) درباره همسرشان، حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) پرسیدن، که همسرت چگونه فردی است؟
بانو فرمودن: علی یار خوبیست برای رسیدن به خدا...نگفتن مرد خوشگلیه، خوش تیپه و... (نه اینکه اینا مهم نباشه ها، مهم ترین رو گفتن) فرمودن: یار خوبیست برای رسیدن به خدا..
پس مهمترین چیز اینه که با کسی ازدواج کنیم که ما رو به خدا نزدیک تر کنه. دین ما در کنار اون تکمیل بشه. کمکمون کنه از بدی های خودمون کم کنیم و به خوبی هامون اضافه بشه.
یک کلام.. در کنارش آرامش بگیریم...
آره من راضی هستم فایلشو بذاری
ممنون از توجه و نظر خوبت
ویژگیهای زن نمونه در اسلام
همسری بسیار مهربان که فرزند آور باشد
و بسیار سپاسگزار باشد
و غیور باشد
و اگر به او نیکی کردم شکرگزار باشد
و اگر نسبت به او بدی کردم مرا ببخشاید
و اگر تو را یاد کردم مرا در این کار یاری دهد
و اگر ذکر تو را فراموش کردم مرا به یادت بیاندازد
و اگر از نزد او خارج شدم (شأن و اموال و حقوق مرا) حفظ کند
و اگر بر او وارد شدم مرا شاد سازد
و اگر به او امر کردم مرا اطاعت کند
و اگر بر او قسم خوردم بپذیرد قسمم را
و اگر براو غضب کردم مرا از خود راضی کند
یا خدای صاحب جلال و اکرام ببخش به من آن را که همانا از تو مسئلت دارم چنین همسری را و امید دارم که از سر منتت به من اعطا کنی چنین همسری را.
مولا علی علیه السلام فرمودند:
هر کس بخواهد ازدواج کند، پس دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت بعد از فاتحه سوره ی یاسین بخواند
و بعد از نماز خدا را حمد سپاس بگوید و این دعا را بخواند:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَهً وَدُوداً
وَلُوداً
شَکُوراً
غَیُوراً
إِنْ أَحْسَنْتُ شَکَرَتْ
وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ
وَ إِنْ ذَکَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ
وَ إِنْ نَسِیتُ ذَکَّرَتْ
وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ
وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَیْهَا سَرَّتْنِی
وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی
وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَیْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی
وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَیْهَا أَرْضَتْنِی
یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ هَبْ لِی ذَلِکَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُکَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَیْتَ
و حضرت فرمود: هر کس چنین کند اعطا می کند خدا به او آنچه را که درخواست نموده است
دیالوگ ماندگار نقش عمره،همسر مختار ثقفی
عمـــره: تفـاوت من با دخترانـــــے چون خودم در این بود ؛
ڪه آنها سالها در پـــے شوهر بودند و من درپــــے همسفــــر!
آنها همبالین میخواستند و من همــراه!
من بـﮧ دنبال مـرامـــے بودم ڪه مـریدش باشم!
مـرامــــے ڪه نشانش حب علــــے ست . . .
باری تعالی زن را ریحانه خلق کرد و مرد را عماد. زن را گلی برای مرد و مرد را ساقهای برای زن آفرید. زن به مرد جلال و شکوه بخشید و مرد به زن راستقامتی و ایستادگی
و هر دو مایهی آرامش هم شدند. زن رنگ شد و عطر شد تا مرد خواستنی و دیدنی شود و مرد خار شد و ریشه شد تا زن از گزند باد و بید در امان باشد.
زن جلوهی احساس شد و مرد نماد اقتدار. آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد.پرده اول: داستان خلقت: «و خداوند انسان را نیمی از جنس مرد و نیمی از جنس زن آفرید و فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ …»
آن هنگام که حضرت حق، روح اشرف مخلوقات را در کالبد این آفریدهی شگرف میدمید، به هر نیمه موهبتهایی بخشید و هر کدام را نسبت به دیگری نیازمند نمود.
فرشتگان درگاه الهی مأمور شدند به اینکه خاک خلقت زن را بیشتر غربال کنند تا نرمی وجود او بیشتر شود. اما برای مرد اینچنین نبود، چون مرد باید با زبری روزگار روبرو میشد و اندکی ضمختی در وجودش لازم بود.
آنچه که از موهبت حیا و عفت و حجب در کاسهی دل زن ریخته شد بیش از مرد بود. به درون رگ مرد نیز رشک و تعصب و غیرت تزریق شد. محبت، عشق، دلدادگی، وفاداری، زیبادوستی و پاکدامنی نیز بین هر دو نیمه وجود بشر به یکسان تقسیم شد.
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد.
بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.
پس از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی. آدمی آموخت که نیم خود را با این محبت و مهر میتواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل نمیشود.
اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد.
زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای زن آفرید.
حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود که سهلالوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست میداشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.
با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد. چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث میشد که زن خواستگار پیدا کند و خواستنی شود.
زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت. مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش.
زن آموخت که باید به راحتی دستیافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب، دست درازی بیفایده است
و اجازه و مراعات و طلب لازم است. زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب میتوان به سوی خود گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست. حجاب اینگونه رمز شکلگیری محبت بین زن و مرد شد.
با حجاب، زن فهمید که جایگاه او در نظام هستی، مطلوب و محبوب و معشوق است و مرد فهمید که آفرینش برای او حکم طالب و مایل و عاشق رقم زده است.
اینگونه بود که در جنتالمأوی زن ارزشمند شد و مرد قدردان. اینگونه بود که در بهشت عدن، زن لایق مادر شدن گشت و امالبشر نامگرفت و مرد سعادت حامیبودن، پشتوانه بودن و تکیهگاه بودن پیدا کرد تا از مادرانگیهای زن مراقبت نماید.
حجاب بود که مرد را از تعهد زن به زندگی آگاه نمود، زن را از وفاداری مرد به عهد خود مطمئن ساخت و پیوند زن و مرد را محکم کرد.
خانم ها برخورد درست با مرد زندگیتان را بیاموزید....
آقایون پیش از هرچیز انتظار دارند همسرشان با آنها دوست باشد و شرایط و موقعیت شان را به خوبی درک کند.
خانم ها اگر میخواهید همسرتان را از خود راضی نگه دارید به تیتر های زیر دقت کنید:
تصمیمات او را جدی تلقی کنید
به خاطر دلخوری های فردی او را از رابطه جنسی محروم نکنید
مشوق او باشید
به زیبایی خود اهمیت بدهید
قابل اعتماد و وفادار باشید
از سرزنش دست بردارید و به او احترام بگذارید
اجازه دهید از شما پشتیبانی و حمایت کند
خوش اخلاق باشید
بگذارید با خودش خلوت کند
اجازه دهید خودش باشد
غذاهای مورد علاقه اش را درست کنید
چیزی که نیاز دارد را برایش بخرید
از او بخواهید که کمکتان کند
فعالیت های دو نفره انجام دهید
ببینید به چه چیزهایی علاقه دارد و چه چیزهایی را دوست ندارد
افکار و تمایلات خود را با او در میان بگذارید
به او عشق بورزید
6- در زندگی صداقت داشته باشید.
7- رابطه عاطفی خود را با مادر و پدر خویش بیشتر و سعی کنید رابطه همسرتان با پدر و مادرتان صمیمیتر باشد.
8- اگر با پدر و مادر در یک خانه زندگی میکنید، به گونهای رفتار کنید که حساسیتشان تحریک نشود.
9- گلایههای مادر و خواهر خود را به همسرتان انتقال ندهید و از تعریف و تمجید آنها نسبت به شخصیت خوب عروسشان سخن بگویید و این خود زمینه پدید آمدن نگرشهای مثبت و رفتارهای خویشایند در خانواده شما خواهد بود
10- هنگام اختلاف بین همسر با والدین و خواهر و برادرتان سعی کنید کاملاً بیطرف باشید و از هیچ کدام طرفداری نکنید،بلکه حق و واقعیت را ملاک داوری قرار دهید.
11- اگر همسرتان کار مثبتی کرد، مثلاً غذای خوبی پخت، یا خود را آراست یا از مهمانها پذیرایی نمود، از او تشکر کنید.
12- به خانواده و نزدیکان همسرتان احترام بگذارید.
13- رفتار نادرست همسرتان را با رفتار درست خویش خنثی کنید.
14- هیچگاه همسرتان را به خاطر آنچه شما فکر میکنید خصلت منفی است. با فرد دیگری مقایسه نکنید، زیرا مردم تنها با یک جنبه از شخصیتشان شناخته نمیشوند، برای مثال ممکن است همسرتان اجتماعی نباشد اما ویژگیهای خوب دیگری داشته باشد.
15- یادتان باشد اصرار بیش از حد بر روی مسائلی که قابل چشم پوشی است،تنها نتیجه اش جبهه گیری بیشتر همسرتان خواهد بود، پس صبر داشته باشید و به همسرتان برای درک خواسته های تان ، فرصت دهید.
رسول خدا (ص) فرمود:
كامل ترین مردم از جهت ایمان،خوش اخلاقترین آنها می باشد. بهترین شما كسى است كه نسبت به خانواده اش احسان كند.
لقمان حكیم فرمود:
مرد خردمند باید در بین خانواده اش مانندكودک باشد و رفتار مردانه را براى خارج منزل بگذارد.
زن، امانت خدا
امام صادق(ع) مي فرمايد: كسي كه زن مي گيرد بايد او را اكرام كند و گراميش دارد.
زن از نظر اسلام مهمان محترمي است كه از جنبه احترام، مهمان است و از جهت دخالت در امور زندگي، شريك صاحبخانه (شوهر) و از نظر امور داخلي، مدير و سرپرست و وقتي بچه دار شود مادر خانواده و مادر اجتماع است، بلكه زن خوب، ملكه اي است در كندوي عسل خانواده.
گفتن مرد به همسرش که : « دوستت دارم » هیچ گاه از قلــب او بیرون نمی رود.
بنده این روایت ُ میدونستم بخاطر همینم خیلی گفتم ولی فایده نداشت احتمالا اصلا وارد قلب ایشان نمیشد ازاین گوش میرفت از اون یکی گوششون درمیومد انگار
بنده این روایت ُ میدونستم بخاطر همینم خیلی گفتم ولی فایده نداشت احتمالا اصلا وارد قلب ایشان نمیشد ازاین گوش میرفت از اون یکی گوششون درمیومد انگار![]()
بله مهم است
مقصود خدا از عقد و ازدواج به اسارت در آوردن دیگری نیست,.. برای محبت, حریمی آسمانی قائل شدن است ., نه اجباری برای تحمل.....
تا از تُنگ تَنگ منیت در نیایی به دریای اَحدیت راه نیابی.... آنچه انسان را قرار ، می بَرَد منیت هایی است که پیکر بندگی را می دَرَد.....
ازدواج ، نقطه ی پایان "من" است و آغاز "مـــآ " ..... از همین رو است که آن را مایه ی آرامش خوانده اند .... پس ازدواج وقتی به آرامشَت برساند
که تو را از مَنَت برهاند ♥♥♥
سلام
کسانی رو سراغ دارم که واقعا نه در حرف، بلکه در عمل واقعا زندگیشون رو بر اساس زندگی مولا علی و حضرت زهرا س ساختند... دوستی هست که میگه من تا به حال کوچکترین درخواستی از همسرم نداشتم، به تبعیت از حضرت زهرا س، تا به حال نگفتم که احتیاج به لباس یا خوراکی خاص دارم، تا مبادا در وسع همسرم نباشه و شرمنده من بشه، دوستی رو میشناسم که از همسرش میخواد که اجازه بده همیشه در منزل بمونه و عبادت خدا رو انجام بده و به کمترین چیزها راضیه، خونه ای بسیار بسیار ساده و خوراک و پوشاکی ساده، کسانی رو میشناسم که حقیقتا از فرشته بودن فقط و فقط دو بال کم دارند ...
سلام
کسانی رو سراغ دارم که واقعا نه در حرف، بلکه در عمل واقعا زندگیشون رو بر اساس زندگی مولا علی و حضرت زهرا س ساختند... دوستی هست که میگه من تا به حال کوچکترین درخواستی از همسرم نداشتم، به تبعیت از حضرت زهرا س، تا به حال نگفتم که احتیاج به لباس یا خوراکی خاص دارم، تا مبادا در وسع همسرم نباشه و شرمنده من بشه، دوستی رو میشناسم که از همسرش میخواد که اجازه بده همیشه در منزل بمونه و عبادت خدا رو انجام بده و به کمترین چیزها راضیه، خونه ای بسیار بسیار ساده و خوراک و پوشاکی ساده، کسانی رو میشناسم که حقیقتا از فرشته بودن فقط و فقط دو بال کم دارند ...
سلام
بله عشق با ایمان یعنی همین......
عروســــــــی یعنی این !!!!!
محمد جهان آرا برای همسرش سنگ تمام گذاشت، جایی که برای عقد انتخاب کرده بودند، خیلی گران درنیامده بود.
همسرش را کنار مزار برادر شهیدش عقد کرد.
مصطفی چمران، دختر پولدار و مرفه لبنانی را شیفته خود کرده بود؛ باید هدیه ارزشمندی سر عقد به او می داد، رسم لبنانی ها بود.
باید هدیه ای می داد که شایسته او باشد. هدیه مصطفی یک شمع بود...
اسماعیل دقایقی مراسم عروسی اش را با کت و شلوار قرضی برادرش گذراند. آن روزها همه، شب عروسی برنج و خورش می دادند،
اما اسماعیل دم پختک را بیشتر دوست داشت!
حمید باکری که هیچ راه نفوذی برای دنیا باز نگذاشت. حتی از هیچ کس کادو هم نگرفتند، نمی خواستند چیزی تحمیلی وارد زندگی شان شود.
محمد بهرامی که از خانواده مرفهی بود، برایش مراسم ازدواج را حسابی مفصل گرفتند. نه که غذاها را رنگارنگ تر کنند، نه!
فقط همه جا را پر از کبوتر کردند.
محمد هشتصد نفر از بچه های رزمنده و بسیجی را دعوت کرده بود!
مصطفی ردانی پور اما مدعوین ویژه تری داشت. نگران بود که آیا مراسم را در شأن خود می دانند که دعوت را اجابت کنند یا نه.
همان شلوار نظامی و پیراهن شیری همیشگی اش را پوشیده بود، فقط خط اتوی آنها تازگی داشت! مجلس پرشوری بود.
بیشتر مهمانها رفقایش بودند، بچه های جبهه یا همدرسان دوران طلبگی. حسابی هم مجلس را دست گرفته بودند.
برای شادی روح آقا داماد صلوات!
صدای خنده و صلواتشان گوش آسمان را نوازش می داد.
برای سلامتی شهدای آینده صلوات!
مصطفی سرخ شده بود از خجالت.
صحیح و سالم بری روی مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!
و صدای بلند صلوات اطرافیان....
مصطفی دعوت نامه آقا و مادرشان را در چاه عریضه انداخته بود...
سحرگاه بعد از مراسم، در خواب به خواهرش گفته بودند: «به مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمده ایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟»
معلوم بود که مجلس را باب طبع حضرت گرفته اند...