9 باور غیر منطقی در ازدواج
تبهای اولیه
1 - اعتقاد به اينكه من فقط ميتوانم عاشق يك نفر باشم: شخصي كه داراي اين عقيده است گمان ميكند كه تنها يك نفر در دنيا براي ازدواج با او مناسب است. اين تفكر بسيار شبيه اين عقيده است كه ما جايي در دنيا همزاد و يا نيمهي دومي داريم كه با ازدواج با او همه چيز به تكامل ميرسد.اين افكار غالباً غيرمنطقي هستند، چرا كه بايد به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه اين ديدگاه به سرانجام ميرسد روشن نيست. همچنين شايد اين عقيده دعوت به انتظار غير فعالي باشد براي رسيدن به دقيقه اعجاز برانگيزي كه چشمانداز يك ازدواج خوب را نويد ميدهد.
2 - همسر كامل:اعتقاد به تفكر كه «تا زماني كه فردي كامل براي زندگي پيدا نكنم، نبايد ازدواج كنم». كسي كه اين اعتقاد را داشته باشد شايد براي تصميم گرفتن براي ازدواج دچار محدوديت شود چرا كه هيچ فردي كامل نيست و شايد براي پيدا كردن چنين فردي بايد زماني طولاني صرف شود.
3 - تكامل خود:كسي كه اينگونه فكر ميكند و ميگويد:«تا زماني كه نتوانم به خودم به عنوان يك همسر اعتماد كنم، نبايد ازدواج كنم». اين اعتقاد نيز محدود كننده و غير منطقي است از آن جهت كه هيچ كس كامل نيست و احساس كامل بودن به عنوان يك همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگي براي ازدواج ضروريست، اما شايد اشخاصي را براي تصميم گيري درباره ازدواج دچار اضطراب كند.
4 - ارتباط كامل: صاحب اين عقيده اين چنين ميانديشد:«ما بايد قبل از ازدواج ثابت كنيم كه ارتباط مؤثري خواهيم داشت».توجه به فاكتورهاي پيش بيني كنندهي پيش از ازدواج بسيار عاقلانه است.مانند ارتباط خوب و مهارتهاي حل مشكل و تشابه و همانندي ارزشها و عقايد. جستجوي چنين ارتباطي و چنين همسري كه اين مهارتها و قابليتها را داشته باشد عاقلانه است.با اين وجود ، از آنجا كه موفقيت در ازدواج را نميتوان تضمين كرد، براي كم كردن محدوديت اين تفكر ميتوان اينگونه انديشيد كه هيچ راهي براي تضمين خوشبختي پيش از ازدواج ميسر نميباشد.
5 - تلاش بيشتر:اين اعتقاد با اين تفكر شكل ميگيرد كه من با هركسي كه براي ازدواج انتخاب كنم( فرقی هم نمی کند از چه خانواده ای باشد) خوشبخت خواهم شد به شرط آن كه به قدر كافي تلاش كنم.روان شناسان تأكيد ميكنند كه تلاش دو همسر براي حل مشكلات و مؤثر ساختن يك ازدواج ، دو فرد بالغ و متفكر را ميطلبد. از آنجا كه هر كسي آنقدر متمايل به حل مشكلات نخواهد بود. بنابراين كميدقت در انتخاب همسر در ابتداي ضروري به نظر ميرسد.
6 - عشق كافي است:فرد داراي اين عقيده شايد چنين بگويد:«عاشق كسي شدن براي من دليل كافي براي ازدواج است». جامعهي غربي عشق رمانتيك را به عنوان شرطي لازم براي ازدواج ارزشمند ميشمارد.در واقع، اشخاص كميهستند كه ازدواج را بدون عشق تصور كنند. اگر عشق به عنوان تنها معيار در نظر گرفته شود، ساير تواناييهاي اساسي فردي و بين فردي از نظر دور خواهد ماند.
7 – همزيستي:اين عقيده چنين است: «اگر من و همسر آينده ام قبل از ازدواج با هم زندگي كنيم، شانس وخوشبختي مان را افزايش خواهيم داد».مرور سوابق همزيستي و موفقيتهاي بعدي در ازدواج نشان داده است كه افرادي كه قبل از ازدواج با هم زندگي ميكنند آمادگي بيشتري را براي نارضايتي از زندگي وجدايي دارا ميباشند در مقايسه با كساني كه با هم همزيستي نكرده اند.اين ارتباط معمولاً با خصوصيات كساني كه همزيستي ميكنند به نسبت كساني كه همزيستي نميكنند مشكلات بيشتري در رابطه با تعهد دارند و تمايل كمتري براي ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تري نسبت به طلاق دارند.
8 - فرد مكمل و تضاد:در اين نگرش شخص اينگونه ميانديشد: «من بايد با كسي ازدواج كنم كه خصوصيات شخصيتي او متضاد با خصوصيات من باشد». اگر چه تفكر رايج مبني بر آنكه افراد با خصوصيات كاملاً متفاوت ميتوانند كامل كنندهي ضعفها و قوتهاي يكديگر باشند، اما فاكتورهاي پيشبيني كنندهي موفقيت در ازدواج نشان ميدهند كه قويترين عامل خوشبختي ، همانندي در ارزشها، نگرشها و خصوصيات شخصي است.
9 - انتخاب بايد آسان باشد:اين عقيده كه انتخاب يك همسر بايد ساده باشد و اين انتخاب حامل يك شانس و يا اتفاق است. بنابراين فرد شايد تصور كند كه براي انتخاب همسر به جاي عمل كردن بايد در انتظار يك اتفاق بماند.چنين فردي در انتظار شانسي براي ديدار و عشق در اولين نگاه است بدون آنكه از تفكر محتاطانه آمادگي لازم، يا انجام عملي براي نزديك تر شدن به هدف ازدواج كمك گرفته شود.مواردي كه عنوان شدند فقط تعدادي از نگرشها و باورهاي غير منطقي افراد نسبت به انتخاب همسر ميباشند.