فشار میل جنسی و ضعف اعصاب

فشار غریزه جنسی و ضعف اعصاب

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

سلام
خسته نباشید

من به علت فشار میل جنسی دچار ضعف اعصاب شدم:Ghamgin:
پدر و مادرم که تا تونستن جلوی ازدواجم سنگ انداختن و من هرگز و هرگز اونها رو نخواهم بخشید، یعنی نمی تونم ببخشم:Narahat: اونایی رو که من دوست داشتم باهاشون ازدواج کنم پر دادن و اونایی رو که خودشون میخوان و من هیچ رغبتی ندارم بهشون اصرار میکنند
نمیخوام راه حل برای ازدواجم بدید
فقط تروخدا کمکم کنید نمیخوام یه مذهبی بداخلاق باشم ، قبلا همه اخلاق منو می ستودند ولی الان همش بهم اعتراض می کنند که چته، منم که نمی تونم بگم به خاطر فلان مسئله است نمیتونم بگم میل جنسی بهم فشار آورده
لعنت بر شیطان رانده شده از درگاهش، تحت فشارم خدا میدونه چقد تحت فشارم و نه اهل کارهای مسخره هستم و نه چیز دیگه من جز به همسر شرعی و قانونی فکر نمی کنم و به مسائل مذهبی معتقدم
فقط کمکم کنید تا عصبیتم رو کنار بزارم، از خودم به خاطر اخلاقم بدم میاد من قبلا خیلی خوش اخلاق بودم:god:
وقتی که چند وقت میل جنسی منو تحت فشار میزاره و منم سرکوبش میکنم بعد چند وقت به صورت عصبیت و پرخاشگری خودشو نشون میده احساس میکنم توی چنگال یه ببر وحشی گرفتار شدم در مقابلش مقاوت میکنم که منو نخوره (عمل جنسی خلاف شرع) اون با چنگالاش زخمیم میکنه(در قالب پرخاشگری)،بالاخره ضربش رو میزنه:grye:
شاید فکر کنید سخت گیرم ولی من با مشاورین متعهد و مومن هم صحبت کردم این مواردی که برای ازدواج هستند رو گفتند نپذیرم باور کنید من سخت گیری غیر معقولی برای ازدواج ندارم
دیگه دارم به سمت افسردگی هم پیش میرم البته فک کنم رفتم، و البته الان هم مواردی هستند برای ازدواج ولی میدونم که اگه با اونها ازدواج کنم صرفا به خاطر فشار میل جنسی بوده و هیچ کفویتی از نظر اعتقادی با اونها ندارم
حالا تا موقعی که خداوند تصمیم گرفته ما مجرد بمونیم شما چه پیشنهادی برای دوری از عصبانیت می کنید؟
نمیخوام همیشه این شکلی بمونم:jangjoo:

کمکم کنید:Gol:

مشخصات کاربر سوال کننده:



سلام

من دخترم، حدود 30 سنمه، آدمی پر خواستگار بودم و تقریبا هنوزم هستم ولی خب البته نه به شدت قبل، حدود 10 تا از پسرای فامیل خواستگارم بودن، بعضی هاشون الان ازدواج کردن و بعضی هنوز به امید وصلت با من هستن!!!! من ازشون اصلا خوشم نمیاد از هیچ کدوم، به عنوان شوهر هیچ کدوم رو نمی پسندم
از بعضی هم در حد انزجار بدم میاد، من دوست دارم همسرم مذهبی باشه، خب دوست دارم دیگه، خودمم مذهبی هستم خیلی مذهبیم، حداقل اینطور سعی میکنم باشم

هیچ وقت نه نامزد کردم و نه ازدواج، ولی در سالهای گذشته تمایل داشتم با کسانی ازدواج کنم که خب خونواده دوست نداشتن و من اصلا دوست ندارم وارد جزئیات این مسئله بشم که چرا و چطور جلوی ازدواجم رو گرفتن چون که اعصابم خورد میشه و حتما در رفتارم با والدینم تاثیر منفی میزاره و نمیخوام اینجوری بشه و گناهی بر گناهانم به خاطر تندی با والدین اضافه بشه، وقتی بهش فک کنم که چطور خواستگارهایی که از همه لحاظ به من میخوردن و من مایل بودم باهاشون ازدواج کنم رو پروندن و در عوض مایل بودن با فامیلای اونا ازدواج کنم حسابی بهم میریزمIMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/smilies/Small/Ghamgin.gif) پس کلا این مسئله رو دفن کردم و سعی میکنم فراموشش کنم، بگذریم

بقیه مواردی که خواستین
هم تحصیل میکنم و هم کار آزاد دارم، بعضی وقتا تدریس خصوصی میکنم و ....سر و کارم با همجنسامه معتقدم زن نباید با مردان نامحرم زیاد ارتباط داشته باشه،و از این اعتقادم دفاع هم میکنم، زن کارگر نیست زن به تعبیر حضرت امیر ع گله گل، و من هم یک زن هستم ، یعنی گلمIMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/smilies/Small/Kaf.gif) و در مقابل پیشنهاداتی که برای کارهای با شان بالای اجتماعی بهم میشه خیلی بی خیال عبور می کنم و اصلا از این مسئله ناراحت نیستم.من دوست دارم شغل اصلیم شوهرداری و تربیت فرزند صالح باشه نه کارگری!!

و اما شغلم و تحصیلم قسمت اعظم وقت منو پر کرده ، طوری که بعضی وقتا دلم میخواد شبانه روز به جای 24 ساعت تبدیل به 48 ساعت بشه تا بلکه بتونم درست و حسابی به همه کارام برسم

الان با والدینم زندگی میکنم،خونوادم مذهبی هستن اما در حد متوسط ، من از اونا بیشتر به مسائل شرعی مقیدم مثلا من در مجالس حرام شرکت نمی کنم و اکثر اعضای خونوادم میکنن، خونواده ما تقریبا دو نوعه، یک نوع خیلی مذهبی و نوع دیگه هر جا رو دلش بخواد قبول میکنه هر جای دینو که خوشش نیاد رد میکنه!!

اهل مشاوره هستم خیلی زیاد مخصوصا برای ازدواج هم از مشاوره های تلفنی استفاده می کنم و هم از مشاوره حضوری، البته بعد از اینکه والدینم دیگه به این نتیجه رسیدن که باید بزارن خودم خواستگارم رو رد یا تایید کنم(نوش دارو بعد از مرگ سهرابه البته، اون خوب خوبا که پر شدن رفت)

دارو مارو هم استفاده نمیکنم شکر خدا

افراد خانواده در راسشون والدینم در دوران کودکیم بارها و بارها خواستن از هم جدا بشن ولی بر ما بچه ها منت گذاشتن و جدا نشدن، اینو بارها ازشون شنیدم در کودکی

IMAGE(http://www.askdin.com/gallery/images/smilies/Small/Gol.gif)

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: