با سلام
میخواستم بدونم ماجرای سیلی خوردن مادرم در کوچه ها بعد از ماجرای حمله به خانه حضرت علی بوده یا قبل آن؟
و اینکه آیا امام حسن همراه حضرت زهرا بودن؟
ممنون
هر وقت یاد شهدا میشود همه یاد فرماندهان شهیدی چون همت،باکری،باقری،خرازی،صیاد،کاظمی و... می افتند که خیلی هم خوب و پسندیده است.
بیایید این بار یادی از شهیدانی کنیم که بی صدا رفتند و بی صدا برگشتند...
آنان که هیچ کس جز خانوادهاشان نامشان را نشنید و نخواهد شنید...
آنان که بی ادعا رفتند و بی جان برگشتند...
آنان که با همه رفتند و بی همه در کنجی شهید شدند...
به یاد آنان که بی نام رفتند و... گمنام برگشتند...
کمترین حقی که مردان خدا بر گردن ما دارند شناخت سیره و راه شهداست
شما هم از شهیدانتان بگویید شهدای شهـــر و دیار خود
شهر «کومله» در استان گيلان كوچه بنبستی کمنظیر دارد كه طول آن کمتر از 30 متر است اما در همين مساحت كم شش منزل با 9 شهید وجود دارد.
به گزارش فرهنگ به نقل از ايسنا، در واقع تمام خانههای این بن بست در دل خود شهدایی پرورش دادهاند که هر کدامشان آغازگر بسیاری از حرکتها در زمان خود بودند.
در ابتدای این بن بست خانه شهید «محمد نیکنام» قرار دارد. در خانه دوم زادگاه شهید «ایرج صیقلی» را ميبينيم. خانه سوم متعلق به دو برادر شهيد و فرهنگی به نامهای «ناصر و محمود نیکنام» است که هر دوي آنها در «عملیات کربلای2» به شهادت رسیدهاند.
خانه چهارم مربوط به شهید «حسینعلی نیکنام» است که در سال 1365 و زمانی که به عنوان مربی تاکتیکی در پادگان منجیل مشغول خدمت بود براي نجات ديگران، خود را بر روي «نارنجک» در حال انفجار انداخت.
خانه پنجم محل تولد و پرورش یکی از کم سن و سالترین شهدای شهرمان است. شهید «قاسم اصغری» در حالی که 15 سال بیشتر نداشت در «عملیات کربلای 5 » در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسيد به گفته یکی از همرزمان شهيد، قاسم در اين عمليات «آر.پی. جی» زن بود و با این سن کم خودش بیش از 30 بار (بیش از حد استاندارد) با آر.پی. جی شلیک کرد که موجب حیرت و تعجب سایر همرزمانش شد.
و سرانجام در خانه ششم، سه شهید برادر به نامهای «محمد، غلامرضا و فریدون صیقلی» پرورش یافتند که با توجه به بیشترین تعداد شهید، این بن بست آسمانی به نام شهید صیقلیها نام گرفته است.