یا علی جان ما کم آوردیم زنده ایم و انگاری مردیم روحم سرخه، عشق و ،مردی توی تابوته یاعلی جان بازم دلم تنگه آخه دنیا میدونه جنگه جنگه ، سنگ و، مرگ و، آتیش و باروته
ای قشنگترین ترانه ی خدا دست دنیا رو بگیر که بی کسه این دنیا مثل شب تاریک بی تو شب به شب نزدیک بی تو غصه و غم داره بی تو دل تنگم خسته ام از درد جدایی ای گل نرگس کجایی پس کدوم جمعه میایی
کوفه پر از آدم رو سیاهه کوفه پر از رفیق نیمه راهه دست های عباس و نشون گرفتن تو کربلا غدیرخون گرفتن اومد ن و دشت و به هم بپاشن تو صورت بچه ها غم بپاشن محسن چاوشی
لطف ت همیشه شامل حالمه اصلاً توخیلی فرق داری با همه اجازه دادی به تو دل ببندم تا فهمیدی به تو علاقه مندم خودت دلیل این علاقه بودی چه بد بودم روزهایی که نبودی نه آبرو داشتم نه عشق میلی تو خیلی با محبتی تو خیلی باز اومدم آبرو داری کنی برای دردم تو یه کاری کنی بهت بگم از همه دل بریدم و تموم مردوندگی ها تو دیدم و باز اومدم تا که بگم دار و ندارم صبر و قرارم گرفته افتاده به کارم سلام آقا سلام خدای احساس درمون دردمن حضرت عباس صد دفعه گفتم و دوباره میگم آقای من، آقای خوبه دنیاست اون هنوزم فکر یک قطره آبه به فکر اون بچه ای که خوابه به فکر اونی که از تشنگی لباش ترک خورده حالش خرابه عمو بچه ها نجاتم بده یک قدر مهربونی یادم بده سایه تو را روی سرم بر ندار صدات که میزنم جوابم بده خدای احساس نجاتم بده حضرت عباس جوابم بده
خدایا چنان نزدیکی که نمیتوانم ببینمت صدای تو هر لحظه با من سخن میگوید اما من ان را نمیشنوم مرا به عمق درونم ببر تا شکوه بی پرده ی جمال تو را بشنوم مرا بیاموز پیوسته تو را بجویم و همواره به عنوان یگانه پناهگاهم به تو رو کنم .
واینکه.........
من غریبه دیروز ...اشنای امروز....وفراموش شده ی فردایم پس در اشنایه امروز مینویسم تا در فردای تلخ جدایی بیاد اوری مرا
شاخصه شخصیت زینب حیاست گر بگویم دومین زهرا سزاست کیست زینب ، کیست زینب قدرت کل امتم عرش را با فرش می دوزد به هم هم تراز زینب کبری کجاست ؟! هر زنی را زینبی خواند خطا ست ! زینب کبری ذلیل و خوار نیست از زنان کوچه و بازار نیست !
... نه تنهایی نابودی نیست! تنهایی سکوت جذاب بین دو نت موسیقی است تنهایی وقفه ی بی دغدغه ای است در مغاک زمان که همچون باران آرام و صبور پر می دهد جایی دور افکار آشفته پریشانان را یا آنکه می پراند از خواب ذهن خوشحالان و خوشخوابان را ...
چه زیبا در گذر است بی آنکه به من و تو بنگرد می گذرد می گذرد می گذرد اما الان که به گذشته می نگرم زمان را در معنایی مجهول می یابم بی آنکه به گذر عمر بنگریم چشمانمان را به زمان دوخته ایم اما ... زمان ... می گذرد می گذرد می گذرد ...
خود را آویزان بر لبه چاه می دید . هر چی داد می زد کسی صداش رو نمی شنید . یک لحظه به خودش آمد و در دل گفت : حتما باز دارم خواب می بینم . چشمهایش را آرام بست دستانش را رها کرد . اما این بار دیگر خواب نبود . و برای همیشه به خواب فرو رفت
تنها در گوشه ای از اتاقم قلم آبی ام را برداشتم تا بنویسم . نوشتم تا شاید دل بکنم . نوشتم تا دور شوم . نوشتم تا بفهمم که زندگی زشت تر از آن است که زیبا جلوه می دهد ...
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من احمق از خوش باوری محبت ارزو کردم
اسکناس هزار تومانی را روی زمین دید و اون رو برداشت . در این حین مردی به سمت او آمد و پرسید : شما اینجا اسکناس هزاری ندیدید؟ او گفت: ابدا و به شدت انکار کرد . مرد تبسمی زد و گفت : شما در مقابل دوربین مخفی قرار دارید ...
انگاه که غرور کسی را له می کنی،انگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،انگاه که بنده ای را نادیده می نگاری،انگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خوردشدنش را نشنوی،انگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری،میخواهم بدانم دستانت را به سوی کدام اسمان داراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و به سوی کدام قبله نماز می گذاری که دیگران نگذارده اند.........
وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.
تفاوت میان ایستایی و پویایی با قدرت تصمیم گیری مشخص می شود . اراده خود را قوی سازید! کافی نیست که به خود فشار بیاورید بلکه باید خود را در حالتی مصمم قرار دهید.
آنتونی رابینز
روزی يک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند. مرد با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند، مرد گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنن.
نتیجه اخلاقی :....................
همه گویند که من لیلا پرستم
من آن لیلای لیلا میپرستم
خدا اینجاست
گلم زیباست
در این دنیا که بی همتا ترین دنیاست
گلم تنهاست
دلم تنهاست
گلم بی برگ وبی ساقه
دلم بی خیمه .. بی ناقه
دلم تنها ترین تنها در این دنیاست
گلم تنها ولی در عالم رویاست
گلم حرف دلی دارد که گر لب واکند پر خون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
تمام لحظه های زندگی پیش گلم زیباست
دلم در باور آن نازنین فرداست
اگر باور کنم من قصه شمع و گل وپروانه را ای دوست
تمام لحظه های این دلم با بودنش پیداست
گل من..!
زندگی در سایه لطف خدا زیباست
خدا اینجاست
همین نزدیکی ....
در عالم دنیاست
خدا پیداست
×××××××
اشتباهي كه همه عمر پشيمانم از آن
اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم
پيش از اين مردم دنيا دلشان درد نداشت؟
.....
....
خودمانيم!!!...
زمين اين همه نامرد نداشت.
آدم بد بخت همه لوازم خوشبخت را در اختیار دارد به جز اراده و خوشبختی
بخواه بهت خواهند داد. بجو،خواهي يافت به در بكوب، به رويت باز خواهد شد.
زيرا هر كسي كه مي خواهد دريافت مي كند.
جوينده،يابنده است.
سکوت سرشارازناگفتنی هاست
سکوت می کنم .آروم می خندم ولی خنده ای تلخ وسکوتی تلخ تر
یا علی جان ما کم آوردیم
زنده ایم و انگاری مردیم
روحم سرخه، عشق و ،مردی توی تابوته
یاعلی جان بازم دلم تنگه
آخه دنیا میدونه جنگه
جنگه ، سنگ و، مرگ و، آتیش و باروته
ای قشنگترین ترانه ی خدا
دست دنیا رو بگیر که بی کسه
این دنیا مثل شب تاریک بی تو
شب به شب نزدیک بی تو
غصه و غم داره بی تو
دل تنگم خسته ام از درد جدایی
ای گل نرگس کجایی
پس کدوم جمعه میایی
علیرضا روزگار
براي تمامي لحظات تنهائي خداي را ممنونم:ok:
کوفه پر از آدم رو سیاهه
کوفه پر از رفیق نیمه راهه
دست های عباس و نشون گرفتن
تو کربلا غدیرخون گرفتن
اومد ن و دشت و به هم بپاشن
تو صورت بچه ها غم بپاشن
محسن چاوشی
لطف ت همیشه شامل حالمه
اصلاً توخیلی فرق داری با همه
اجازه دادی به تو دل ببندم
تا فهمیدی به تو علاقه مندم
خودت دلیل این علاقه بودی
چه بد بودم روزهایی که نبودی
نه آبرو داشتم نه عشق میلی
تو خیلی با محبتی تو خیلی
باز اومدم آبرو داری کنی
برای دردم تو یه کاری کنی
بهت بگم از همه دل بریدم و
تموم مردوندگی ها تو دیدم و
باز اومدم تا که بگم دار و ندارم
صبر و قرارم
گرفته افتاده به کارم
سلام آقا سلام خدای احساس
درمون دردمن حضرت عباس
صد دفعه گفتم و دوباره میگم
آقای من، آقای خوبه دنیاست
اون هنوزم فکر یک قطره آبه
به فکر اون بچه ای که خوابه
به فکر اونی که از تشنگی
لباش ترک خورده حالش خرابه
عمو بچه ها نجاتم بده
یک قدر مهربونی یادم بده
سایه تو را روی سرم بر ندار
صدات که میزنم جوابم بده
خدای احساس نجاتم بده
حضرت عباس جوابم بده
محمد علیزاده
آنجا که لبخند نیست تو لبخند بزن لبخند ایجاد می شود
خدایا چنان نزدیکی که نمیتوانم ببینمت صدای تو هر لحظه با من سخن میگوید اما من ان را نمیشنوم مرا به عمق درونم ببر تا شکوه بی پرده ی جمال تو را بشنوم مرا بیاموز پیوسته تو را بجویم و همواره به عنوان یگانه پناهگاهم به تو رو کنم .
واینکه.........
من غریبه دیروز ...اشنای امروز....وفراموش شده ی فردایم پس در اشنایه امروز مینویسم تا در فردای تلخ جدایی بیاد اوری مرا
:Hedye::Gol:کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیمی روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید
کاش می شد که غم و دلتنگی
راه این خانه ی ما گم می کرد
و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم
و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید
و کمی مهربان تر بودیم
کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد
گل لبخند به مهمانی لب می بردیم
بذر امید به دشت دل هم
کسی از جنس محبت غزلی را می خواند
و به یلدای زمستانی و تنهائی هم
یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم
کاش می فهمیدیم
قدر این لحظه که در دوری هم می راندیم
کاش می دانستیم راز این رود حیات
که به سرچشمه نمی گردد باز
کاش می شد مزه خوبی را
می چشاندیم به کام دلمان
کاش ما تجربه ای می کردیم
شستن اشک از چشم
بردن غم از دل
همدلی کردن را
کاش می شد که کسی می آمد
باور تیره ی ما را می شست
و به ما می فهماند
دل ما منزل تاریکی نیست
اخم بر چهره بسی نازیباست
بهترین واژه همان لبخند است
که ز لبهای همه دور شده ست
کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم
تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!
قبل از آنی که کسی سر برسد
ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم
شاید این قفل به دست خود ما باز شود
پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند
همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم
کاش در باور هر روزه مان
جای تردید نمایان می شد
و سوالی که چرا سنگ شدیم
و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان
کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد
تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را
شبح تار امانت داران
کاش پیدا می شد
دست گرمی که تکانی بدهد
تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان
و کسی می آمد و به ما می فهماند
از خدا دور شدیم ..
اگر چه عاشق برفم بهار هم خوبست
بدان به خاطر تو انتظار هم خوبست
دلم به خلوت تابوت رفت دلتـــــــنگم
ولی برای دل من مزار هم خوبست
کاغذ سفيد را هر چه قدر هم که تميز و زيبا باشد کسي قاب نمي گيرد ، براي ماندگاري در ذهن ها بايد حرفي براي گفتن داشت
مي دوني بهترين دوست تو کيه؟
کسي که اولين اشک تو را ببينه
دوميش را پاک کنه سوميش را تبديل به خنده کندl
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر ترشد ، به شوق آرزوباشد نه تکرار غم دیروز
شاخصه شخصیت زینب حیاست
گر بگویم دومین زهرا سزاست
کیست زینب ، کیست زینب قدرت کل امتم
عرش را با فرش می دوزد به هم
هم تراز زینب کبری کجاست ؟!
هر زنی را زینبی خواند خطا ست !
زینب کبری ذلیل و خوار نیست
از زنان کوچه و بازار نیست !
مرحوم سید ذاکر
گریستم که خدایا چه حقه زد شیطان،
که هر چه یار بود ز دور من برمید،
ندا رسید: من شمع خلوت خود را،
حریف بزم رقیبان نمی توانم دید.
... نه تنهایی نابودی نیست!
تنهایی سکوت جذاب بین دو نت موسیقی است
تنهایی
وقفه ی بی دغدغه ای است
در مغاک زمان
که همچون باران
آرام و صبور
پر می دهد جایی دور
افکار آشفته پریشانان را
یا آنکه می پراند از خواب
ذهن خوشحالان و خوشخوابان را ...
چه زیبا در گذر است
بی آنکه به من و تو بنگرد
می گذرد می گذرد می گذرد
اما الان که به گذشته می نگرم
زمان را در معنایی مجهول می یابم
بی آنکه به گذر عمر بنگریم
چشمانمان را به زمان دوخته ایم
اما ... زمان ... می گذرد می گذرد می گذرد ...
خود را آویزان بر لبه چاه می دید . هر چی داد می زد کسی صداش رو نمی شنید .
یک لحظه به خودش آمد و در دل گفت : حتما باز دارم خواب می بینم .
چشمهایش را آرام بست دستانش را رها کرد .
اما این بار دیگر خواب نبود .
و برای همیشه به خواب فرو رفت
تنها در گوشه ای از اتاقم قلم آبی ام را برداشتم تا بنویسم .
نوشتم تا شاید دل بکنم . نوشتم تا دور شوم . نوشتم تا بفهمم
که زندگی زشت تر از آن است که زیبا جلوه می دهد ...
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند من احمق از خوش باوری محبت ارزو کردم
اسکناس هزار تومانی را روی زمین دید و اون رو برداشت .
در این حین مردی به سمت او آمد و پرسید : شما اینجا اسکناس هزاری ندیدید؟
او گفت: ابدا و به شدت انکار کرد . مرد تبسمی زد و گفت :
شما در مقابل دوربین مخفی قرار دارید ...
مثل یه پازل ریختم جلوم!
خیلی آشفته و بهم ریخته است...
افکار پریشون و خاطرات درهم و برهم!!
انگار دلم میخواد گریه کنم ولی غرور چشمام مانع میشن.
انتظار روی تمام امیدهام مهر باطل می زنه!
پازل دل من جور شدنی نیست...
تلاشهای من بیهوده است.....!
انگاه که غرور کسی را له می کنی،انگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،انگاه که بنده ای را نادیده می نگاری،انگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خوردشدنش را نشنوی،انگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری،میخواهم بدانم دستانت را به سوی کدام اسمان داراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و به سوی کدام قبله نماز می گذاری که دیگران نگذارده اند.........
خدا در مکان های دور از انتظار،به دست افرادی دور از انتظار و در مواقعی تصور ناپذیر،معجزات خود را به انجام میرساند
.
یقین نیرومند تر از خوشبینی است
.
خدا با من است چون هیچ چیز نمیتواند او را شکست دهد،هیچ چیز نمیتواتد مرا نیز شکست دهد
موقع تولد گریستم و هر روز نشان می دهد که چرا گریستم(مثل اسپانیایی)
دوستی بیش از اندازه همانند دشمنی ترسناک است .
(( ارد ))
چه بیچاره اند مردمی که ، قهرمانشان بزدل باشد
وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.
تفاوت میان ایستایی و پویایی با قدرت تصمیم گیری مشخص می شود . اراده خود را قوی سازید! کافی نیست که به خود فشار بیاورید بلکه باید خود را در حالتی مصمم قرار دهید.
آنتونی رابینز
روزی يک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردنی و مريض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هايی با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالای بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را ديدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خنديدند، مرد گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟ اينها ياد گرفته اند که به یکديگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنن.
نتیجه اخلاقی :....................
بدست بیاور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی و فراموش کن آنچه را که نمیتوانی بدست بیاوری .
"گوته"
همه گویند که من لیلا پرستم
من آن لیلای لیلا میپرستم
خدا اینجاست
گلم زیباست
در این دنیا که بی همتا ترین دنیاست
گلم تنهاست
دلم تنهاست
گلم بی برگ وبی ساقه
دلم بی خیمه .. بی ناقه
دلم تنها ترین تنها در این دنیاست
گلم تنها ولی در عالم رویاست
گلم حرف دلی دارد که گر لب واکند پر خون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
تمام لحظه های زندگی پیش گلم زیباست
دلم در باور آن نازنین فرداست
اگر باور کنم من قصه شمع و گل وپروانه را ای دوست
تمام لحظه های این دلم با بودنش پیداست
گل من..!
زندگی در سایه لطف خدا زیباست
خدا اینجاست
همین نزدیکی ....
در عالم دنیاست
خدا پیداست
×××××××
[FONT=arial][FONT="]من خدارا دارم، کوله بارم بر دوش،
سفری باید رفت...
[FONT=arial][FONT="]سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض،
بار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی،
تو بگو از ته دل،
من خدا را دارم
خدا جووووونم دوست دارم
:hamdel:
:khoshali::shadi:
از آنهايي نباش که وقتي از دنيا رفتي بخواهند توي خاک جايت کنند ، بلکه توي دلها يادت کنند
همواره به اسمان چشم می دوزم تا فقط نور را ببینم
و هرگز به پایین نمی نگرم
تا شاهد سایه ام باشم این حکمتی است که انسان باید بیاموزد.
[indent][indent]
اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای به خاطر بیاور
كه زیباترین صبحی را كه تا به حال تجربه كرده ای،
مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی
كه هیچ دلیلی برای تمام شدنش نمی دیدي.
[/indent][/indent]
دنیا گلی است که گلبرگ هایش خیالی و خار هایش حقیقی است ( کارمن سیلوا )
اگر عینک عادت ندارید عینک تجربه را به چشم بزنید و اگر عینک عادت دارید روی آن باز هم عینک تجربه را به چشم بزنید . پی یرژانه
آلبرت هوبارد : زندگی را زیاد جدی نگیر ، چون هرگز از اون زنده بیرون نمیری .
اشتباهي كه همه عمر پشيمانم از آن
اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم
پيش از اين مردم دنيا دلشان درد نداشت؟
.....
....
خودمانيم!!!...
زمين اين همه نامرد نداشت.
آدم بد بخت همه لوازم خوشبخت را در اختیار دارد به جز اراده و خوشبختی
اگر میخواهی خوشبخت باشی ، جز آنکه برایت مهیاست ، آرزو مکن . .
هيچ وقت مغرور نشو، برگها وقتي مي ريزند كه فكر ميكنند طلا شدند
الهی دل چگونه کالایی است که شکسته آن را خریداری و فرموده ای : پیش دل شکسته ام.
الهی ، اگر یک بار دلم را بشکنی، از من چه بشکن بشکنی.
الهی نامه علامه حسن زاده آملی ( دامت برکاته )
شیطان که رانده گشت به جز یک خطا نکرد،
خود را برای سجده آدم رضا نکرد،
شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز،
کو سجده بر آدم و این بر خدا نکرد.
" جمال و کمال و مال و جلال دلایل موفقیت هستند و مردم را به سمت یکدیگر می کشانند، ولی جاذبه هیچ کدام به اندازه سادگی نیست "
پادشاهی پسر به مکتب داد،
لوح سیمینش در کنار نهاد،
بر سر لوح او نبشته به زر،
جور استاد به ز مهر پدر.