خجالتيام! (عدم استقلال فردي)
تبهای اولیه
خجالتيام! (عدم استقلال فردي)
سلام
نمیتونم خودم رو در اماکن عمومی یک فرد متشخص جای بزنم. چون وقتی با افرادی روبرو میشم که قبلاً نواقص من را دیدند احساس می کنم نگاه کردن و دیدن من مایه ی خجالت و وحشت هست. احساس می کنم باید به کلی از جایی که من را میشناسند برم، یا باید خودم را پاک کنم یا آن شناخت قبلی که از من دارند را پاک کنم.
این وضعیت به قدری شدت یافته که باعث بروز رفتار های عجیب غریب از من شده. به عنوان مثال، اگر اطمینان کنم در مجلسی شرکت می کنم که برادر یا پدرم در آن مجلس شرکت دارند، باعث خجالت من هست که من بعد از ورود آنها، به تنهایی خودم در آن مجلس حضور پیدا کنم.
اما دلایل این حس عجیب به اینجا ختم نمیشه.
به نوعی اگر کسی از من انتظاری بیش از آنچه که هستم داشته باشد، باعث می شود که من به خجالتی بودن روی بیارم.