آخه با این تناقضات چه میکنید جناب مهران با ماس مالی کردن که نمیشود از این موانع پرش کرد !!:khandeh!: خود زرتشت اولین کسی است که چنین خدایی را قبول ندارد !!
و درخواست حاجت از کس دیگری میکند :moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!: زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.
در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند: «ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود) « ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) «ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی) «ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی) «ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده استو این شرک است.
دوباره میپرسم که آیا دست توانایی غیر از خدا در این جهان هست که حاجت وی را بدهد؟:sham: و آیا آرمیتی بدون اذن خدا میتواند حاجت بدهد؟ :sham:
البته که نه. پس ای درخواست، درخواست باطل است. بهانه ای که زرتشتیها معمولا در اینگونه موارد دست و پا میکنند این است که متوسل به مغالطۀ "خودت هم" میشوند و میگویند
«شما هم از ائمۀ خودتان حاجت میطلبید!» نخست اینکه اگر این ایراد به تشیع وارد بود، هم باعث نمیشد که بر این درخواست گزاف در گاتهای زرتشت وجود دارد، صحه گذاشته شود و دوم اینکه بزرگان شیعه هرگز ائمه حاجت نمیخواهند.
چنان که در دعای توسل نیز آشکار است ما ابداً از ائمه و معصومین نمیخواهیم که حاجت ما را بدهند، بلکه از آنها میخواهیم که نزد خدا برای اجابت دعایمان شفاعت کنند، همین و بس. :sham:
پس هرگز حاجات خود را از آنها نمیخواهیم، بلکه حاجت را از خود خدا میخواهیم و از معصومین فقط درخواست میکنیم که آنها از خدا بخواهند که حاجت ما را بدهد؛ این کجا و حاجت را از خود آنها خواستن کجا.
آقای رضا با درود اسماالله از الله جدا نیستند. اینکه بگویید ای قادر، ای رحمان ای رحیممووووو این ها که چند خدا نیستند. این بدان معناست که چون انسان کوچک است و خداوند بزرگ است، انسان گاهی از این دیدگاه خداوند را میبیند و گاه از آن دیدگاه. خداوند شش صفت عمده دارد: بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند (آرمئیتی)، خرداد، امرداد انسان با پرورش این شش صفت در خود به خداوند نزدیک خواهد شد تا او خودش انسان را به وصال خودش برساند. این را سهروردی در کتاب حکمت الاشراقش با همین شش نام آورده است.
خانم/آقای عشق علیه السلام درود اگر به روش شما بخواهیم استدلال کنیم، شما هم جز ادعای سندی ندارید که قرآن کتاب خداوند است. اگر ابزاری دارید که با آن وحی بودن قرآن را ثابت میکنید، با همان ابزار گاتها را هم بررسی کنید.
همانطور که بیان شد، گاتها کتاب آسمانی نیست، بکله یک کتاب قدیمی است که البته بارها بازنویسی شده است.
ثانیاً برابری آن با قرآن اثبات میخواهد و با ادعا کار حل نمیشود؟
ثالثاً اگر برابر با قرآن است، در قرآن فرموده که آخرین دین، دین حضرت محمد (ص) است، حال که برابر است، چرا قبول نمیکنید؟
رابعاً دیدن خرافات در میان مسلمانان، فرق دارد با دیدن خرافات در اسلام. اگر ما در میان زرتشیها، مسیحیها، یهودیها، مسلمانان یا دیگر ادیان، ملیتها و فرهنگها خرافه ببینیم، حمل بر وجود خرافه در کتابشان نمیکنیم، چه بسا خرافهی آنها با کتابشان نیز منافات داشته باشد.
شما یک سند از قرآن بدهید که اهل کتاب باید پیرو محمد (ص) بشوند. یک سند بدهید که قرآن از کتابهای دیگر کاملتر است. اگر هم به تحریف باشد، صرف تحریف در متن که نیست. اختلاف میان مسلمانان امروز از شیعه تا وهابیان نیز نتیجه خود قرآن که نیست، نتیجه تحریف است.
ثالثاً اگر برابر با قرآن است، در قرآن فرموده که آخرین دین، دین حضرت محمد (ص) است، حال که برابر است، چرا قبول نمیکنید؟
هنگامی که در خود قرآن برای نمونه در سوره نسا آیه 152 میگوید میان پیامبران هیچ تفاوتی نیست. و در سوره ابراهیم میگوید که برای هر قومی پیامبری به زبان همان قوم فرستاده شده، چه بایستگی هست که باید پیرو محمد (ص) بود؟
معلوم میشه که شما نه گاتها را خوانده و نه اوستا را و یا دست کم به خاطر تعصبتان، با تأمل و تعمق نخوانده اید.
آیا در سرتاسر گاتها، اهورامزدا خدای یکتا نیست که در بالاترین نقطهی آسمان جای دارد؟! پس خدای شما جا و مکان دارد و این از صفات مخلوق و محدود است. ...
این تهمت شما را به خداوند و دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت واگذار میکنم.
ظاهراً شما حتی نمیدانید که کتاب مقدس «اوستا» است و گاتها بخشی از آن کتاب است که به سرودههای زرتشت اختصاص دارد....
این دروغ است. کتاب مقدس در خود اوستا نیز گاتها نام دارد. پس از تازش تازیان گاتها را درمیان یسنا جای دادند. این بدان معنا نیست که گاتها بخشی از اوستا است.
البته شما حتماً «زروانیان» را نیز زرتشتی نمیداید که اهورامزدا و اهریمن را دو برادر دوقلو و فرزندان زروان میدانند.
و از «مینو» و ضدش «انگرهی مینو» نیز اطلاعات زیادی ندارید. ...
کدام نادانی زروانیها را زرتشتی میدانند.
شما باید توضیح دهید که در اصول دین نهگانه، اعتقاد به تقدس «آب، خاک،باد و آتش» را چگونه توضیح داده و توجیه میکنید ؟...
همانگونه که شما تقدس چاه جمکران و بارگاه ملکوتی امامزاده ها و آیت الله وووو را توجیه میکنید. هرچیز که آفریده خداست، مقدس است. این در همه گاتها موج میزند. در اوستا هم است.
زائیده شدن خوبیها از اهورا مزدا و بدیهیها از اهریمن را چگونه تشریح میکنید؟...
این در گاتها نیست. این در وندیداد است که هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد.
تفسیرشما از اعتقاد به «فرشگرد» آخرالزمان چگونه است؟...
این باوری که منظور شماست مربوط به وندیداد است که هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد. فرشکرد گاتها یعنی هر روز بهتر از دیروز
شما که دین زرتشت را دین ایرانیان میدانید، هیچ خبر داردید که زرتشت در باختر ایران بوده و در سنگ نوشتههای هخامنشی که دیرینهترین آثار است،
هیچ اذعانی نسبت به اعتقاد کوروش یا سایر پادشاهان سلف به این دین وجود ندارد؟ ...
این نیز یک دروغ است. باختر ایران در زمان اشو زرتشت از تهران امروزین تجاوز نمیکرد. زرتشتی بودن هخامنشیان از عرفان زرتشتی سنگنوشته هایشان آشکار است. جمله خدای بزرگ است اورمزد که این جهان را آفرید، که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید، این از گاتها است. در سندهای حسابداری تخت جمشید، موبد زرتشتی آخرین امضا را کرده است که نشان از ارزش آنها در دربار دارد. ادعای نازرتشتی بودن هخامنشیان را صهیونیستها طرح کرده اند تا نگویند یک ایرانی زرتشتی آنها را از اسارت بابل آزاد کرد. اگر اشو زرتشت در باختر ایران بود در کتابهای بابلیها، اکدیها، سومریها وووو نشانی از دین زرتشتی بود.
و چرا در هندوستان تابعین بیشتری نسبت به ایران دارد؟ ...
از بس که ایرانیان زرتشتی در ناز و نعمت و آسایش و آرامش بدور از قتل و دزدیدن ناموس و اموالشان زندگی کرده اند.
مگر دین ایرانی نیست. چرا مدعی هستید که همهی ایرانیها باید زرتشتی شوند،
ولی نمیگویید که هندوها حق ندارند زرتشتی شوند، چون این دین ایرانیهاست و ....
هزاران چرای دیگر
...
من با باور پارسیان هند چندان آشنا نیستم. این نقل سخن شما نیز اگر درست باشد، سخن ایشان است. چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
خانم/آقای عشق علیه السلام آنچه که قرآن بر آن تاکید دارد و شما آن را نادیده میگیرید، آن است که خداوند یک دین و یک کتاب دارد که برای هر قومی آن یک دین و یک کتاب را به زبان همان قوم ارایه کرده است. قرآن در سوره نسا آیه های 150 و 152 برای نمونه خود میگوید که هیچ تفاوتی میان پیامبران نیست. از این روی این که دین خدا برای نجات انسان است، بسیار درست است. ولی این نکته که این دین انحصاری نزد محمد (ص) است، این انحصاری بودنش نادرست است. من هرگز کسی را به زرتشتی گری فرا نخوانده ام. نه من و هیچ موبدی دیگر، نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری، هیچ موبدی که ریشه اصیل دارد و زیر نظر انجمن موبدان ایران و یا پارسیان هند است، چنین فراخوانی نکرده است. دوره ساسانیان هم چنین نکرده ایم. این را بارها در همین آسکدین هم نوشته ام. شما یک سند ارایه کنید که ما کسی را به زرتشتی گری فراخوانده و یا پذیرفته ایم.
اگر دین انحصاری زرتشت باشد درست است؟!
یا اگر فرقی نمیکند و بالاخره خدا چند دین مثل چند خودرو یا مدل لباس فرستاده و فرموده هر کس هر کدام را خواست بپسندد و انتخاب کند!
همانطور که بیان شد، گاتها کتاب آسمانی نیست، بکله یک کتاب قدیمی است که البته بارها بازنویسی شده است.
ثانیاً برابری آن با قرآن اثبات میخواهد و با ادعا کار حل نمیشود؟
ثالثاً اگر برابر با قرآن است، در قرآن فرموده که آخرین دین، دین حضرت محمد (ص) است، حال که برابر است، چرا قبول نمیکنید؟
رابعاً دیدن خرافات در میان مسلمانان، فرق دارد با دیدن خرافات در اسلام.
اگر ما در میان زرتشیها، مسیحیها، یهودیها، مسلمانان یا دیگر ادیان، ملیتها و فرهنگها خرافه ببینیم، حمل بر وجود خرافه در کتابشان نمیکنیم،
چه بسا خرافهی آنها با کتابشان نیز منافات داشته باشد.
شما یک سند از قرآن بدهید که اهل کتاب باید پیرو محمد (ص) بشوند. یک سند بدهید که قرآن از کتابهای دیگر کاملتر است. اگر هم به تحریف باشد، صرف تحریف در متن که نیست. اختلاف میان مسلمانان امروز از شیعه تا وهابیان نیز نتیجه خود قرآن که نیست، نتیجه تحریف است.
هنگامی که در خود قرآن برای نمونه در سوره نسا آیه 152 میگوید میان پیامبران هیچ تفاوتی نیست. و در سوره ابراهیم میگوید که برای هر قومی پیامبری به زبان همان قوم فرستاده شده، چه بایستگی هست که باید پیرو محمد (ص) بود؟
شما یک سند از قرآن بدهید که اهل کتاب باید پیرو محمد (ص) بشوند. یک سند بدهید که قرآن از کتابهای دیگر کاملتر است. اگر هم به تحریف باشد، صرف تحریف در متن که نیست. اختلاف میان مسلمانان امروز از شیعه تا وهابیان نیز نتیجه خود قرآن که نیست، نتیجه تحریف است.
هنگامی که در خود قرآن برای نمونه در سوره نسا آیه 152 میگوید میان پیامبران هیچ تفاوتی نیست. و در سوره ابراهیم میگوید که برای هر قومی پیامبری به زبان همان قوم فرستاده شده، چه بایستگی هست که باید پیرو محمد (ص) بود؟
در قرآن کریم آیات بسیاری است که پیروان همه ادیان را به پذیرش اسلام دعوت نموده است
در ایات بسیاری مندرجات در تورات و انجیل آنان مثل تثلیث یا اعتقاد به بسته بودن دست خدا و یا به صلیب کشیده شدن مسیح و ... را رد کرده است که خود دال بر این است که تورات و انجیل دیگر تحریف شدهاند و این کتب موجود کتب آسمانی نیست.
حال آیا خدا آنان را رها کرده تا با تحریفات خود حال کنند؟ و انتظار هدایت شدنشان را نیز دارد؟
یا با پیامبر جدید و آخرین پیامبر هدایت نموده است؟
همین است وضع زرتشتیها و هر دین و مکتب دیگری. آیا خدا رها کرده تا با تعصبات خود پیش روند و یا این که هدایت کرده و نبوت به خاتمالانبیاء ختم شده است؟
و اگر به او ختم شده، پس همگان باید به دین او بگروند، لذا فرمود: تو را برای بشارت و انذار همهی انسانها فرستادم و این کتاب نیز برای همگان است.
از مباحث اصولی و تبیین جهان (مبدأ و معاد) که بگذریم، نوبت به «شریعت» یا همان قوانین زندگی میرسد که باید منطبق با اصول جهانبینی باشد.
بفرمایند: در این کتاب شما راجع به چگونگی سیاست و حکومت، مباحث مختلف اقتصادی مثل سرمایه، کار، سود، مالیاتها و ...،
حقوق انسانها و اقوام نسبت به یک دیگر، تعریف ارزشها و ضد ارزشها و نحوهی برخورد با طاغوتهای زمان، ظلم، جور، سرقت، تجاوز، جنایت و سایر ناهنجاریهای فردی و اجتماعی، چه احکامی بیان شده است و قوانین مدنی، کیفری، حقوقی، سیاسی، تجاری، بینالملل و ...، در این کتب چگونه تبیین شدهاند؟
دین که فقط شعار، اظهار لفظی، مدالیوم صلیب یا پندار نیک یا ستاره داوودی که به گردن یا آئینه خودرو آویخته شود نیست.
دین باید قوانین زندگی را در تمامی ابعاد و عرصههایش به وضوح بیان کرده باشد و جامع و شامل باشد.
لذا به جز قرآن کریم که کتاب آخر برای جهانیان است، هیچ کتابی به انبیای الهی اختصاص نداشته و قابل پیروی نمیباشد.
و اگر کتب اصلی آنها در اختیار باشد، گواهی میدهند که به همگان دستور داده شده که با خاتم انبیای الهی بگروند.
خانم/آقای عشق علیه السلام درود اگر به روش شما بخواهیم استدلال کنیم، شما هم جز ادعای سندی ندارید که قرآن کتاب خداوند است. اگر ابزاری دارید که با آن وحی بودن قرآن را ثابت میکنید، با همان ابزار گاتها را هم بررسی کنید.
شما که دین زرتشت را دین ایرانیان میدانید، هیچ خبر داردید که زرتشت در باختر ایران بوده و در سنگ نوشتههای هخامنشی که دیرینهترین آثار است،
هیچ اذعانی نسبت به اعتقاد کوروش یا سایر پادشاهان سلف به این دین وجود ندارد؟
...
این نیز یک دروغ است. باختر ایران در زمان اشو زرتشت از تهران امروزین تجاوز نمیکرد. زرتشتی بودن هخامنشیان از عرفان زرتشتی سنگنوشته هایشان آشکار است. جمله خدای بزرگ است اورمزد که این جهان را آفرید، که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید، این از گاتها است. در سندهای حسابداری تخت جمشید، موبد زرتشتی آخرین امضا را کرده است که نشان از ارزش آنها در دربار دارد. ادعای نازرتشتی بودن هخامنشیان را صهیونیستها طرح کرده اند تا نگویند یک ایرانی زرتشتی آنها را از اسارت بابل آزاد کرد. اگر اشو زرتشت در باختر ایران بود در کتابهای بابلیها، اکدیها، سومریها وووو نشانی از دین زرتشتی بود.
آقای رضا با درود اسماالله از الله جدا نیستند. اینکه بگویید ای قادر، ای رحمان ای رحیممووووو این ها که چند خدا نیستند. این بدان معناست که چون انسان کوچک است و خداوند بزرگ است، انسان گاهی از این دیدگاه خداوند را میبیند و گاه از آن دیدگاه. خداوند شش صفت عمده دارد: بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند (آرمئیتی)، خرداد، امرداد انسان با پرورش این شش صفت در خود به خداوند نزدیک خواهد شد تا او خودش انسان را به وصال خودش برساند. این را سهروردی در کتاب حکمت الاشراقش با همین شش نام آورده است.
با سلام عجب جوابهای میدهید جناب مهران !که اینها صفات خداوند هستند !! عجب صفتی که زرتشت آنها را به دخترش هم منتسب میکند !! معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند.
ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد.
در «گاتها»ی زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است.:Cheshmak:
همان واژهای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است (ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمه سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد.
«آرمئیتی» به تنهایی و یا به شکل «سپنتهآرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیکر یکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید. کارکردهای آرمئیتی در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است. در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامشبخشی به کشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند.
سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است.
آخه با این تناقضات چه میکنید جناب مهران با ماس مالی کردن که نمیشود از این موانع پرش کرد !!:khandeh!: خود زرتشت اولین کسی است که چنین خدایی را قبول ندارد !!
و درخواست حاجت از کس دیگری میکند :moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!::moteajeb!:
زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.
در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند:«ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود) « ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) «ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی) «ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی) «ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده استو این شرک است.
دوباره میپرسم که آیا دست توانایی غیر از خدا در این جهان هست که حاجت وی را بدهد؟:sham: و آیا آرمیتی بدون اذن خدا میتواند حاجت بدهد؟ :sham:
البته که نه. پس ای درخواست، درخواست باطل است. بهانه ای که زرتشتیها معمولا در اینگونه موارد دست و پا میکنند این است که متوسل به مغالطۀ "خودت هم" میشوند و میگویند
«شما هم از ائمۀ خودتان حاجت میطلبید!» نخست اینکه اگر این ایراد به تشیع وارد بود، هم باعث نمیشد که بر این درخواست گزاف در گاتهای زرتشت وجود دارد، صحه گذاشته شود و دوم اینکه بزرگان شیعه هرگز ائمه حاجت نمیخواهند.
چنان که در دعای توسل نیز آشکار است ما ابداً از ائمه و معصومین نمیخواهیم که حاجت ما را بدهند، بلکه از آنها میخواهیم که نزد خدا برای اجابت دعایمان شفاعت کنند، همین و بس. :sham:
پس هرگز حاجات خود را از آنها نمیخواهیم، بلکه حاجت را از خود خدا میخواهیم و از معصومین فقط درخواست میکنیم که آنها از خدا بخواهند که حاجت ما را بدهد؛ این کجا و حاجت را از خود آنها خواستن کجا.
از این دست تناقض ها در قران و در اسلام پیدا می شود که با توجیهاتی تقریبا شبیه زرتشتی ها پاسخ داده می شود.
از این دست تناقض ها در قران و در اسلام پیدا می شود که با توجیهاتی تقریبا شبیه زرتشتی ها پاسخ داده می شود.
با سلام جناب لطفا اگر سخنی دارید در این مورد بیان بفرماید !!موضوع مطلب ما خدا شناسی در زرتشتی گری است !!نه اسلام !
اگر شبهه ای برای شما پیش آمده ان را در یک تاپیک دیگر دنبال کنید تا مثل همیشه پاسخی محکم دریافت کنید !
دین زرتشت هم یک دین الهی هست هیچکدام به دیگری برتری ندارند هردو از سوی خداوند یکتا اورده شده است . منتهی در اسلام که اخرین دین ببه حساب میاید .پیروان ان حضرت بدون هماهنگی با ایشون مثلا به ایران حمله نمودند .در صورتی که ایران کشوری دین مدار بود و نیاز به قشون کشی نبود. و دلیل اینکه ایرانیان عمر را در همه ی اعصار مورد توهین قرار میدهند نیز بخاطر قشون کشی این بنده ی از خدا بی خبر به سرزمین ما بود . و ایرانیان از ایشان نفرت تمام دارند ..
اقای بابک// خدا هر کاری میکند که قرار نیست به منو شما ربط داده شود . در دین زرتشت هم خداوند القاب مختلف دارد.. مثل اورمزد...اهورامزدا..فرشته ی نیکی ها ..
سلام جناب موبدیار
من داخل نوشته های خود شما خواندم که اهورامزدا آرمئیتی را آفرید.
یعنی چی ؟ خدا اسم خودش رو آفرید ؟
آقای بابک 1369 درود یکم- آرم ایتی یعنی آرامش. هم صفت است و هم همانند هر صفت دیگر جای اسم می نشیند. مانند رحمان که هم صفت است و هم جای اسم مینشیند. دوم- هر چیزی را خداوند آفریده است. آیا آرامش را نیز خداوند آفریده یا خدایی دیگر داشته؟ رحم را چگونه؟ رحمان و رحیم بودن را چگونه؟ آیا اینها را خداوند آفریده یا خدایی دیگر داشته اند؟ آیا ممکن الوجود هستند یا خودشان واجب الوجود هستند؟
با سلام عجب جوابهای میدهید جناب مهران !که اینها صفات خداوند هستند !! عجب صفتی که زرتشت آنها را به دخترش هم منتسب میکند !! معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند.
ل. مولتون در early zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد.
در «گاتها»ی زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است.:cheshmak:
همان واژهای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است (ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود). همچنین در ترجمه سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد.
«آرمئیتی» به تنهایی و یا به شکل «سپنتهآرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیکر یکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید. کارکردهای آرمئیتی در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است. در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامشبخشی به کشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند.
سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است.
آقای رضا درود این واژه در گاتها آرمَ ایتی از مصدر آرامش داشتن آمده است. با سپنتا به معنای پیشرفت دهنده میشود، آرامشی که سبب پیشرفت میشود. اگر یک نمونه را یافتید که از روی کم آگاهی چیزی نوشته، چرا دیگران را بررسی نمیکنید که از روی آگاهی بیشتر، بهتر نوشته اند؟ چرا از روش سلمان رشدی بهره میبرید؟
خانم/آقای عشق علیه السلام از نامه شما عناد آشکار است که چشم حق بین شما را بسته است. میان اشو زرتشت و هخامنشیان نزدیک به 2000 سال فاصله است. این دو زمان چه ربطی به جغرافیای ایران دارد و تهمت ناروای شما دارد؟ در زمان اشو زرتشت، ایران آنجا بوده، گسترش یافته تا هخامنشیان سپس کاهش یافته تا امروز ووووو در شاهنامه نیز اگر دقت کنید، سیستان جزو ایران سیاسی نیست. مازنداران و گیلان نیز جزو ایران سیاسی نیست. آشکار است که خود بهتر از من تفاوت ایران فرهنگی و ایران سیاسی را خوب میدانید ولی به دلیل عناد چشم بر روی حق میبندید.
خانم/آقای عشق علیه السلام وندیداد آشکارا باور مغان ماد است. آنها در دو هنگامه از شاهی هخامنشیان با مرگ یا دست برداشتن از باورهایشان روبرو شدند. آشکارا دین مغان ماد را که دین زروان پرستی و مهر پرستی است، رنگ زرتشتی دادند. این مغان پس از نابودی شاهی هخامنشیان به شاهی در استخر فارس ادامه دادند. سکه هایشان هم هست. آخرین شاه موبد استخر فارس ساسان است که فرزند و نوه اش شاهی ساسانیان را بنیاد گذاشتند. از این روی بنمایه باور ساسانیان باور مغان ماد است که رنگ زرتشتی به آن داده شده است. اگر غرض نداشته باشید سند برای اثبات سخن من بسیار است. از جمله سندهای حسابداری تخت جمشید که برگردان نزدیک به 3000 تای آن در کتاب از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ در دسترس همگان است.
اگر دین انحصاری زرتشت باشد درست است؟!
یا اگر فرقی نمیکند و بالاخره خدا چند دین مثل چند خودرو یا مدل لباس فرستاده و فرموده هر کس هر کدام را خواست بپسندد و انتخاب کند!
خانم/آقای عشق علیه السلام اگر قرآن را درست فهمیده بودید، میدید که یک دین بیشتر نیست و آن دین خداست که به زبانهای گوناگون برای قومهای گوناگون آمده است. ابراهیم 4، عنکبوت 46، نسا 150-152، آل عمران 78 تا 85 را برای نمونه بخوانید. نوشتار استاد مطهری در باره ختم نبوت را هم بخوانید.
و این سؤال مطرح است که در این کتب موجود که همه توسط افراد غیر نبی تألیف شده است، چه نگاه واحدی به اصول وجود دارد؟
[/font][right]آیا بالاخره «عُزَیر» و «موسی» در تورات پسران خدا هستند یا نه؟ آیا بر اساس اعتقاد توراتی به «يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة»، دست خدا بسته است،
[/font]
[/font]
خانم/آقای عشق علیه السلام درود هنوز نفرمودید که با چه ابزار و ترازویی جز ادعای خودتان وحی بودن قرآن را میتوان اثبات کرد. هنوز هم با همان ابزارها گاتها را اندازه گیری نکرده اید تا برابری آن را با قرآن ببینید. تهمتهای شما حق الناس است. به دادگاه داوری خداوند میسپارمتان. ادعاهای دروغین شما اگر درست است، چرا پیامبرتان و یا امامانتان چنین خرده ای را زرتشتیان نگرفته اند؟ چرا در قرآن که به پیروان مسیح و موسی این همه ایراد گرفته به پیروان زرتشت چیزی نگفته ولی ایشان را در سوره حج آیه 17 یاد کرده است؟
[/right]
اوستا منشأ تضاد و تناقض
در این که زیربناى تعالیم زردشت چیست «ثنویت» یا «پلى تئیسم» (چند خدایى) یا احیانا «توحید» و یگانه پرستى؟
در این باره نیز میان محققان و صاحبنظران اختلاف وجود دارد. باید دید علت این همه اختلافات درباره اصول دین زردشت در میان دانشمندان از چیست؟ در مرحله نخست منشا این اختلافات خود «اوستا» است چه این که طبق تحقیقات اوستاشناسان «اوستا» از سه نوع افکار و عقاید مختلف و متضاد حکایت دارد:
1. بیشمار پرستى،
2. ثنویت، دوگانه پرستى،
3. توحید یگانه پرستى.
دیدگاه دکتر هارلز
:Sham:
دانشمند فرانسوى دکتر هارلز بعد از نقل اقوال مختلف درباره عقاید زردشت، مى نویسد: «... در اوستا عقیده بر تعدد خدایان مبنى بر طبیعت پرستى یا «ناتورالیسم» و سپس ثنویت و دوگانه پرستى و بالاخره وحدت و یکتاپرستى همه جا جلوه گر است و این اختلاف در عقاید زردشت در هر یک از جزوات اوستا بلکه در هر فصلى از فصول آن دیده مى شود وحدت پرستى وقتى جلوه بیشترى دارد که از خدایان به عبارت «مزدا آفرید» یا «مزداداتا» تعبیر مى شود و این وحدت پرستى در کتاب «گاثها» عمومیت دارد اما کتاب «وندیداد» از دوگانه پرستى و ثنویت زردشت و فصول «یسنا» از طبیعت پرستى وى حکایت مى کند پرستش خدایان متعدد در «یشتها» بیشتر نمایان است.:Sham:
البته از آن جایى که جزوات اوستا مربوط به زمان واحد و یا هیئتى از نویسندگان نیست بلکه این کتاب پراکنده در زمانهاى مختلف و شرایط متفاوت به وسیله نویسندگان متعدد فراهم شده است، بدین جهت تضاد و تناقض در آن قهرى است.
تاویل و توجیه اوستا توسط دانشمندان
دانشمندانى که در باره عقاید زردشت اظهار نظر کرده اند طبق سلیقه و نیت خاصى که دارند، قولى را انتخاب نموده و هر باب و فقره و جمله اى را که بر خلاف نظریه خود دیده اند، در صدد تاویل و توجیه و احیانا تحریف آن بر آمده و کوشیده اند مطالب این کتاب را به اصل و اساس واحد مربوط سازند. در صورتى که این کار، کار درستى نیست، زیرا از مطالعه در مندرجات اوستا مى توان سه نوع عقاید و افکار به دست آورد که هر سه با یکدیگر متخالف و متضاد هستند و محققان بى جهت در صدد برآمده اند هر سه عقیده را بر اساس منشا واحد تعبیر و تفسیر نمایند.
ادامه دارد.....!!
ثنوی بودن زرتشت در اوستا
اگر ما اوستاى ساسانى را در این باره ملاک قرار دهیم بدون تردید باید گفت زردشت به یک لحاظ «ثنوى» مذهب است و به دو مبدا و منشا قایل است و به یک لحاظ دیگر مشرک بوده و خدایان متعدد و بیشمارى را قابل ستایش و نیایش دانسته است این دو مطلب به طور وضوح از ابواب مختلف اوستا فهمیده مى شود. در کتاب اوستا دو واژه به طور مکرر استعمال شده است:یکى «خوداتا: Khudata و دیگرى مزدا داتا Mazda-duta و این واژه مى رساند که از دیدگاه آیین زردشتى موجودات عالم به دو قسمت اساسى تقسیم شده است: اولى به معنى خود آفریده و دومى به معنى مزدا آفریده واژه «خوداتا» را «دارمستتر» چنین معنى کرده است: خوداتا در دین زردشت هم هر چیزى است که از قانون اختصاصى خود پیروى نماید و منوط و وابسته به غیر نمى باشد و در تفسیر پهلوى عبارت از چیزى است که در انجام کارهاى خود یا در خویشکارى بى نیاز از غیر باشد. «دهارلز» دانشمند فرانسوى مى نویسد: موجودات جهان در اوستا به دو دسته تقسیم شده اند یکى خوداتا به معنى و چیزى که قانون وى در خود او است و دیگرى چتیداتا Gtidhuta به معنى مخلوق و آنچه از قانون آفرینش پیروى مى کند.
بنابراین هرکجا لفظ «خوداتا» استعمال شده به معنى سرمدى و خود آفریده و بى نیاز از خالق و آفریده مى باشد مثلا عبارت «آنا گرارو کائو یاروشائو» همه جا با لفظ «خوداتا» آمده است و به معناى روشنایى بى پایان خود آفریده است. در «وندیداد» از قول زردشت نوشته است:«ما مى ستاییم روشنایى سرمدى خود - آفریده را».
آفریده هاى زردشت در مندرجات اوستا
از مطالعه در مندرجات اوستا خود آفریده هاى زردشت را مى توان در چهار قسمت خلاصه کرد: 1. روشنایى بى پایان،
2. فضا یا مکان،
3. زمان یا زروان،
4. تاریکى یا ظلمت.
این ذوات از خود پدید آمده اند و هرمز یا آهورا مزدا در خلقت و آفرینش آنان هیچگونه دخالتى نداشته است. مثلا «آسمان» و «زمان» مقید به صفت طویل و دراز در اوستا خود آفریده معرفى شده اند چنان که مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بى حد و طویل را مى ستاییم» ودر جاى دیگر مى گوید: «آسمان خود آفریده و زمان بیکران و خود آفریده رامى ستاییم».
ادامه دارد.....!!
خدایان مخلوق اهورا مزدا
این خدایان هر چند خود مخلوق آهورا مزدا، خداى بزرگ زردشت مى باشند ولى مخلوق بودن، آنان را از جرگه خدایان خارج نساخته، خود زردشت آنها را به لفظ «ایزد»، «یزدان» و «بغ» نامیده است.
در عهد قدیم در میان ملل معمول چنان بود که اکثر خدایان منسوب به یکدیگر بودند و روابط پدر فرزندى و خانوادگى با یکدیگر داشتند و البته این امر مانع از آن نبود که همه مینوى و غیر جسمانى باشند و در ردیف خدایان قرار بگیرند، در کیش زردشت نیز همین مطلب جریان داشته است. خدایان زردشت در اوستا مؤلف کتاب «تاریخ اجتماعى ایران باستان» مى نویسد:«خدایان زردشت در اوستا به نام «بغ» و «ایزد» و «یزدان» نامیده شده اند و از حیث عدد بیرون از حد و شما مى باشند و بعضى از آنان مانند «ایزد» و «ایو» خداوند هوا خود آفریده هستند. خدایان زردشت ازحیث توانایى متفاوت مى باشند و این خدایان را مى توانیم به سه قسمت منقسم بداریم:
اول:خدایانى که مقربتر از «ایزدان» دیگر به «اهورا مزدا» مى باشند و هر یک با یکى از صفات آهورا مزدا تطبیق مى کنند... و تعداد آنان با خود آهورا مزدا به هفت رسیده و به نام «امشاسپند» نامیده شده اند.
دوم: خدایانى هست که مانند خود آهورامزدا به نام «ایزد» و «بغ» و «یزدان» نامیده شده اند و هر کدام با یکى از ستارگان مطابقت دارد.
سوم: خدایانى هستند به نام «ایزد» و گاهى «بغ» و هر کدام با یکى از مجردات و یا یکى از عناصر طبیعت تطبیق شده اند. شش «امشاسپند» در قسمت اول پس از خود آهورامزدا به شرح زیر است:
1. و هومن Vohu-Manu به معنى منش پاک یا «بهمن امشاسپند» و از دو لفظ «وه یاوهو» به معنى به دینک «من یا مانو» به معنى من و ضمیر ترکیب یافته است.
2.اشاوهیشتا Asha-Vahishta یا اردیبهشت امشاسپند به معنى پاک و درست است.
3. کشتریاوریا Kshutria-Vaira یا شهریور و امشاسپند به معنى سلطنت ایزدى است.
4. اسپنتا آرمیتى Spenta-Armati یا اسفندارمذامشاسپند، خداوند زمین به معنى وفا و صلح مقدس مى باشد، این خداوند در اوستا دختر آهورا مزدا شمرده شده است.
5. هروات Harawat یا خرداد امشاسپند به معنى کامل و بى نقص.
6. امرتات یا امرداد امشاسپند به معنى جاودان و بى مرگ است. لفظ «امشاسپند» ازسه واژه ترکیب یافته وجمعا به معناى «بى مرگ مقدس» مى باشد وازلحاظ اهمیت وشایستگى شخصیت مستقل وجداگانه پیدا کرده اند و در اوستا از جمله خدایانى هستند که همه وقت در هر زمان همراه خداوند بزرگ مسکن دارند.
قسمت دوم از خدایان زردشت با یکى از ستارگان ویاموجودات آسمانى تطبیق شده اند و اداره امور آدمیان در جنگ و پیکار با دیوان واهریمن افزونتر از امشاسپندان دخالت دارند مثلا «مهرایزد» خداوند روشنایى خورشید در اوستا گاهى به لفظ «ایزد» و «یزدان» و گاهى «بغ» به معنى خداوند خوانده شده است در مهر یشت فقره 140- 141 مى گوید: «من مى ستایم مهر را مهر مقدس، مهر دلیر آسمانى والاتر از همه ومهربان و بى زیان را که در مناطق بلند اقامت دارد و توانا و رزم آراست مهر داناتر از همه بغها را». در فقره 98 همان یشت مى نویسد: «ما در برابر مهر خشمناک مقابله نمى کنیم و مهر تواناترین ایزدان و دلیرترین ایزدان، چالاک ترین ایزدان، فیروزمندترین ایزدان در همه روى زمین تسلط دارد».
ادامه دارد.....!!
خدایان متعدد زردشتیان از دیدگاه جان ناس «جان بی ناس» دانشمند معروف، آنجا که از خدایان متعدد زردشتیان یاد کرده مى نویسد: «شماره آنها را بیش از صدها و هزارها یاد کرده اند و همه داراى صفات ممتاز مى باشند که میراث آریانهاى دیرین است وبا خدایان مذکور در «ریک ودا» مشترکند از آن جمله «اوشا: Ushas» خداى مادینه سحرگاه و وایو Vayu خداى باد است ولى مهمتر و با شکوهتر از همه، میترا Mithra (خداى مهر) است که ظاهرا زردشت از آن یاد نکرده ولى عامه زردشتیان به او همچنان معتقد و دلبسته مانده اند». غیر از آنهایى که جان ناس ذکر کرده است خدایان دیگرى نیز چون: اشا، خداى آتش خاشا تروا خداى معادن و احجار، ارمى تى خداى خاک، سافند ارمذ دختر هرمز خداى زمین «ارث» دختر دیگر وى، خداى ثروت آهوروتائى خداى آب، امرایات خداى نباتات، ستاره ناهید خداى رودها اپم پنات خداوند آب و صدها خداى دیگر از این نوع در معابد زردشتیان با اهورا مزدا در خدایى شرکت یافتند و هر یک مقام بلندى را اشغال کردند و به عقیده زردشتیان بعضى از اینها به قدرى مقام بلندى دارند که آهورا مزدا به آنها پناه مى برد.
ادامه دارد.....!!
خدایان متعدد زردشتیان از دیدگاه کریستن سن کریستن سن از دانشمندى به نام مسیوینبرگ نقل مى کند که: ماه زردشتیان سى روز داشته هر روز به نام خدایى بوده است در آخر فصل اول کتاب بوندهش نام این سى روز درج شده است. طبق نوشته کریستن سن، آتشکده هایى که در نقاط مختلف شناخته شده بود هر یک به خداى معینى اختصاص داشت.
به نوشته او،سال زردشتیان 12 ماه دارد که هر یک را نام یکى ازخدایان بزرگ نهاده اند و ترتیب آن از این قرار است:
1. فروردین(فروش ها)،
2. اردوهیشت (اشادهیشتا)،
3. خودداذ (هوروتات)،
4. تیر (تیشتریا)،
5. امرداد (امرتات)،
6. شهریور (حشاتراویریا)،
7. مهر (میترا)،
8. آبهان(اناهیتا)،
9. آذر (اتر)،
10. دذو (اوهرمز دخالق)،
11. وهمن (وهومنه)،
12. اسپندارمد (اسپنتا ارمیتى). کریستن سن در جاى دیگر مى نویسد: از مطالعه روایاتى که از منابع مسیحى در دست است، قبل از هر چیز یک نکته جلب توجه مى کند و آن مقام فائقى است که خورشید در آیین مزدیسنى ساسانیان دارا بوده است. یزدگرد به این عبارت سوگند یاد مى کند: قسم به آفتاب، خداى بزرگ که از پرتو خویش جهان را منور و از حرارت خود جمیع کائنات را گرم کرده است.
این پادشاه سه چهار بار سوگند آفتاب را تکرار کرده است. زردشتیان وقتى روحانیون مسیحیت را به ترک آیین خود وا داشتند شرط کردند که به جاى معبود سابق خود خورشید را بپرستند. و همچنین در جاى دیگر مى نویسد: از اوستاى موجود استفاده مى شود که پرستش عناصر طبیعت در میان زردشتیان کاملا رایج و جدى بوده است در میان این عناصر آتش (آذر) خوشبخت تر و علاوه بر جنبه الوهیت کم کم فرزند اهورا مزدا نیز شده است.
اینها خدایان بى شمارى هستند که در جنگ و ستیز بر ضد اهریمن و دیوها با آهورا مزدا همکارى مى کنند در مقابل اینها اهریمن یا انگره مینو قرار دارد که مى تواند دیوان و عفریتان نامرئى یا موجودات زشت و پلید بیافریند این نیروى اهریمنى به وجود هزاران دیوها و شیطان که خود آفریده مى باشند افزایش مى یابد. بنابر آنچه گذشت، معلوم شد که خدایان شایسته ستایش در اوستا به صدها و بلکه هزارها مى رسد و حتى به نام هر یک از خدایان زردشت «یشت» مخصوص در ستایش و نیایش هر کدام تنظیم یافته و اکثر جزوات اوستا مشتمل بر این نیایشها و ستایشهاست. چنان که شرق شناسان بزرگ اروپایى که اوستا را ترجمه کرده اند این آیین را مبتنى بر توحید ندانسته اند.
ادامه دارد.....!!
نفی توحید و یگانه پرستى دین زرتشت طبق اوستا
بنابراین ملاحظات و بسیارى از ملاحظات دیگر، تعجب از کسانى است که زردشت را از دیدگاه اوستا موحدو یگانه پرست دانسته اند با وجود این همه خدایانى که در دین زردشت قابل ستایش و نیایش مى باشد چگونه ممکن است کسى بگوید آیین زردشت بر مبناى توحید و یگانه پرستى استوار است؟
مسلما چنین عقیده اى طبق مندرجات اوستا بى اساس است. وبا آنچه از اوستا و کتب دیگر زردشتى نقل شده، وفق نمى دهد، زیرا در کتاب زردشت وحتى در کتب زمان ساسانیان هیچ کجا اهورا مزدا به صفت واحد و یگانه توصیف نگشته و زردشت هیچ کجا قید نکرده است که: (به جز اهورا مزدا کسى شایسته ستایش نیست) بلکه بر عکس خدایان زیادى را قابل ستایش ونیایش معرفى نموده است. مثلا در یسناى یک فقره 34 اوستا چنین مى گوید: من نماز مى کنم به آهورامزدا و مهر پاک و جاویدان و به ستاره ها آفریده اسپنتا مینو، به بیشتر ستاره درخشان و ارجمند به ماه حامل نژاد ستوران، به خورشید درخشان تیز اسب، به مهر، دارنده سرزمینها. و همچنین در یشت 7و8 مى گوید: ما مى ستاییم خورشید بى مرگ ما مى ستاییم ستاره و ننه مزدا آفریده، ما مى ستاییم آسمان خود آفریده را، ما مى ستاییم آسمان خود آفریده را ما مى ستاییم زمان بیکرانه را، ما مى ستاییم باد نیکوکار پر برکت را و... اینها شرک نیست، پس چیست؟
بنابراین یکتاپرستى در آیین مزدیسنا به هیچ وجه متصور نیست مگر این که یک احتمال واهى و بى اساسى بدهیم که آخر الامر اهورا مزدا به یارى نیکان و پاکان، روزى بر اهریمن پیروز مى گردد و فرمانروایى مطلق عالم یکسره اهورا مزدا را مسلم مى شود.
ولى اگر مافوق همه نیرو و قواى طبیعت، دو ذات سرمدى یکى نیکوکار و دیگرى بدکار ملاحظه گردد و همه خدایان و موجودات نامرئى تحت نفوذ و سلطه این دو ذات واقع شوند در این صورت نیز «ثنویت» مجسم مى گردد.
1- فصلنامه کلام اسلامى، شماره 33، مقاله اوستا در قبرستان خاموش تاریخ، نوشته داود الهامى
5- جلال الدین آشتیانى، زردشت مزدیسنا و حکومت، ص 338
6- دکتر موسى جوان، تاریخ اجتماعى ایران، ص 420، ص 314، ص 395- 394
7- آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 90-110 و ص 164
آقای رضا با درود اسماالله از الله جدا نیستند. اینکه بگویید ای قادر، ای رحمان ای رحیممووووو این ها که چند خدا نیستند. این بدان معناست که چون انسان کوچک است و خداوند بزرگ است، انسان گاهی از این دیدگاه خداوند را میبیند و گاه از آن دیدگاه. خداوند شش صفت عمده دارد: بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند (آرمئیتی)، خرداد، امرداد انسان با پرورش این شش صفت در خود به خداوند نزدیک خواهد شد تا او خودش انسان را به وصال خودش برساند. این را سهروردی در کتاب حکمت الاشراقش با همین شش نام آورده است.
[FONT=Book Antiqua]با سلام به! به!! چنین صفاتی را ذکر کرده ید برای خدا و بعد ببینید مقام زرتشت در کتاب شما چه بوده!!؟ هر کس با صفات خدا آشنایی داشته باشد، میداند که خداوند همه جا هست، پس اینکه بگوییم خدایا به سوی من بیا، سخنی باطل است و همینطور خداوند غیرقابل دیدن است، پس اینکه بگوییم خدایا خودت را به من نشان بده، دعایی اشتباه هست. :Moteajeb!:
این اشتباه فاحش در گاتها در سورد اول(اهونودگاه) در یسناهات 33 در بند 7 دیده میشود:
«ای مزدا! ای نیک ترین! به سوی من آی و نمایان شو...»(ترجمۀ پورداود):khandeh!:
«ای بهترین و ای خداوند خرد، بسوی من آیید و خود را بمن آشکار سازید...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب):khandeh!:
«ای مزدا-ای بهتر از همه-در اندیشه ام راه یاب تا به درک تو نائل شوم...»(ترجمۀ موبد شهزادی):Moteajeb!:
«ای مزدای بهترین، به سوی من آی و خود را به من بنمای...»(ترجمۀ وحیدی):khandeh!:
[FONT=Book Antiqua]کاملاً آشکار است که ترجمۀ شهزادی، قصد تفسیر دارد و ترجمه را درست نیاورده است و از این مسئله از تضادش با سایر ترجمه ها و به بخصوص با ترجمۀ پورداود که از بقیه معتبرتر است، را آشکار میکند.
پس اگر این سخن از زرتشت باشد، باید بگوییم که زرتشت، دعایی غلط کرده است. آیا زرتشت نمیدانسته است که خدا همیشه همه جا هست و نیازی نیست از او بخواهیم پیش ما بیاید؟:Sham: باز آیا زرتشت نمیدانست که خداوند هرگز آنقدر محدود نمیشود که بتواند او را ببیند؟:Sham:
آخه با این تناقضات چه میکنید جناب مهران با ماس مالی کردن که نمیشود از این موانع پرش کرد !!:khandeh!: خود زرتشت اولین کسی است که چنین خدایی را قبول ندارد !!
و درخواست حاجت از کس دیگری میکند :Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.
در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند:«ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود) « ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) «ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی) «ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی) «ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده استو این شرک است.
[FONT=Book Antiqua]دوباره میپرسم که آیا دست توانایی غیر از خدا در این جهان هست که حاجت وی را بدهد؟:Sham: و آیا آرمیتی بدون اذن خدا میتواند حاجت بدهد؟ :Sham:
البته که نه. پس ای درخواست، درخواست باطل است. بهانه ای که زرتشتیها معمولا در اینگونه موارد دست و پا میکنند این است که متوسل به مغالطۀ "خودت هم" میشوند و میگویند
«شما هم از ائمۀ خودتان حاجت میطلبید!» نخست اینکه اگر این ایراد به تشیع وارد بود، هم باعث نمیشد که بر این درخواست گزاف در گاتهای زرتشت وجود دارد، صحه گذاشته شود و دوم اینکه بزرگان شیعه هرگز ائمه حاجت نمیخواهند.
چنان که در دعای توسل نیز آشکار است ما ابداً از ائمه و معصومین نمیخواهیم که حاجت ما را بدهند، بلکه از آنها میخواهیم که نزد خدا برای اجابت دعایمان شفاعت کنند، همین و بس. :Sham:
پس هرگز حاجات خود را از آنها نمیخواهیم، بلکه حاجت را از خود خدا میخواهیم و از معصومین فقط درخواست میکنیم که آنها از خدا بخواهند که حاجت ما را بدهد؛ این کجا و حاجت را از خود آنها خواستن کجا.
آقای رضا درود اگر بخواهیم به روش شما اشکال بگیریم، در سوره نور در قرآن آمده: الله نور السماوات و الارض.... همه دانایان میدانند که نور آسمانها و زمین از جنس فوتون است که رفتار موجی دارد. پس خدای شما نیز ماده است. سلمان رشدی نیز سخنهایی برای گفتن در باره قرآن دارد. آقای رضا این روش بسیار نادرست است.
انسانی که هنوز در ماده و بودن مادی خودش جا مانده، باید نخست در بیرون خودش به جستجو بپردازد. خدا را بیابد تا آنگاه از ماده رها و به سوی خدا به رسایی برسد. انسان کوچک و خداوند بزرگ است. از این روی انسان با گامهای خودش هرگز به خداوند نخواهد رسید. از این روی همزمان که به سوی خداوند گرایش دارد، این خداست که باید به سوی انسان بیایید و او را در بر گیرد. وگرنه انسان هرگز به خداوند نخواهد رسید. به همین خاطر است که گفته شده، ادعونی استجب لکم....
[FONT=Century Gothic]با سلام عجب جوابهای میدهید جناب مهران !که اینها صفات خداوند هستند !! عجب صفتی که زرتشت آنها را به دخترش هم منتسب میکند !!
[FONT=Century Gothic]معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند.
[FONT=Century Gothic]ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد.
[FONT=Century Gothic]در «گاتها»ی زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است.:Cheshmak:
[FONT=Century Gothic]همان واژهای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است
[FONT=Century Gothic] (ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود).
[FONT=Century Gothic]همچنین در ترجمه سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد.
[FONT=Century Gothic] «آرمئیتی» به تنهایی و یا به شکل «سپنتهآرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیکر یکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید.
[FONT=Century Gothic]کارکردهای آرمئیتی در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است.
[FONT=Century Gothic]در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامشبخشی به کشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند.
[FONT=Century Gothic]سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است.[FONT=Century Gothic]
آقای رضا درود این واژه در گاتها آرمَ ایتی از مصدر آرامش داشتن آمده است. با سپنتا به معنای پیشرفت دهنده میشود، آرامشی که سبب پیشرفت میشود. اگر یک نمونه را یافتید که از روی کم آگاهی چیزی نوشته، چرا دیگران را بررسی نمیکنید که از روی آگاهی بیشتر، بهتر نوشته اند؟ چرا از روش سلمان رشدی بهره میبرید؟
با سلام اینها هم جوابهای خرد پسند یک موبد زرتشتی برای دفاع از زرتشتیگری !!
:Nishkhand: اینجا ست که ادله شما لنگ میزند !! جناب مهران این فرارها دیگر قدیمی شده !!جواب سخنانتان را در همان اوایلی که تشریف آورده بوده اید دادیم !! پس الان ثابت کنید که گاتها از طرف خداست !!:Cheshmak:
در مورد وحی بودن قرآن در تاپیکهای مربوطه سخن گفته شده !!میتوانید آنجا مشاهده کنید در سرود دوم گاتها، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۵، چنین آمده است: «ای مزدا! ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که اندیشیدن در آرامش بهترین راه دانش اندوزی است.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه) «و ترا پاک شناختم، ای مزدا، آنگاه که بهمن بسوی من آمد (و) از برای آگاه ساختن بیاموخت.»(ترجمۀ پورداود) «ای خداوند جان و خرد، آنگاه ترا پاک شناختم که بمن روی آورد و نور راستی و شناخت به قلبم راه یافت، آنگاه دریافتم که اندیشۀ آرام و ژرف (سکوت و اندیشیدن)، بهترین راه بدست آوردن دانش و بینش مینوی است.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب) «هنگامی تو را مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن به سوی من آمد و مرا واداشت تا دریابم که برای نیرومندی روان بهترین چیز اندیشه و یاد تو در گوشه خاموشی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی) «ای مزدا اهورا! تو را به پاکی میشناسم چون وهومن مرا فراگرفت(در آمد). من آموزد که برای بالیدگی(روانی) بهترین (وسیله) مراقبه و سکوت میباشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری) «ای مزدااهورا، آنگاه ترا پاک شناختم که، اندیشۀ نیک بر من فراز آمد و مرا آموخت که، بهترین راه بالندگی مینوی اندیشیدن در آرامش است.»(ترجمۀ وحیدی) آنچه بسیار جالب است اختلافات شگفت انگیز ترجمه است! بلأخره معلوم نشد که منش نیک یا بهمن یا وهومن، چه چیزی را به زرتشت یاد داده است!:Sham: هر چند ترجمه های دو موبد زرتشتی، آقایان آذرگشسب و شهزادی، سعی در پوشاندن اشتباه صورت گرفته با ترجمه های تفسیرگونه داشته است ولی آنها نیز به شکلی سخن ۴ ترجمۀ دیگر را تأیید کرده اند و آن اینکه "منش نیک، زرتشت را آموزش داده است!!!" خب آشکار است که ادعای اینکه منش نیک، چیزی را به ما یاد بدهد سخنی باطل و ضد عقل و خرد است. یه تقاضا از شما دارم دوست گرامی وقتی نقدی در مورد زرتشتیان صورت گرفته در همان راستا سخن بگوید!!که دال بر مغلطه نشود !!:Gol: اگر در مورد اسلام سخنی دارید آنرا در یک تاپیک مجزا ارائه دهید تا برسی شود!در تمامی تاپیکها به جای جواب از این شاخه به ان شاخ میپرد و آیا این به دلیل این نیست که میخواهید ذهن مخاطب را از مطلب اصلی دور کنید !:Sham:
آقای رضا
با درود
اسماالله از الله جدا نیستند. اینکه بگویید ای قادر، ای رحمان ای رحیممووووو این ها که چند خدا نیستند. این بدان معناست که چون انسان کوچک است و خداوند بزرگ است، انسان گاهی از این دیدگاه خداوند را میبیند و گاه از آن دیدگاه.
خداوند شش صفت عمده دارد: بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند (آرمئیتی)، خرداد، امرداد
انسان با پرورش این شش صفت در خود به خداوند نزدیک خواهد شد تا او خودش انسان را به وصال خودش برساند.
این را سهروردی در کتاب حکمت الاشراقش با همین شش نام آورده است.
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
اگر به روش شما بخواهیم استدلال کنیم، شما هم جز ادعای سندی ندارید که قرآن کتاب خداوند است.
اگر ابزاری دارید که با آن وحی بودن قرآن را ثابت میکنید، با همان ابزار گاتها را هم بررسی کنید.
شما یک سند از قرآن بدهید که اهل کتاب باید پیرو محمد (ص) بشوند.
یک سند بدهید که قرآن از کتابهای دیگر کاملتر است. اگر هم به تحریف باشد، صرف تحریف در متن که نیست. اختلاف میان مسلمانان امروز از شیعه تا وهابیان نیز نتیجه خود قرآن که نیست، نتیجه تحریف است.
هنگامی که در خود قرآن برای نمونه در سوره نسا آیه 152 میگوید میان پیامبران هیچ تفاوتی نیست. و در سوره ابراهیم میگوید که برای هر قومی پیامبری به زبان همان قوم فرستاده شده، چه بایستگی هست که باید پیرو محمد (ص) بود؟
این تهمت شما را به خداوند و دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت واگذار میکنم.
این دروغ است. کتاب مقدس در خود اوستا نیز گاتها نام دارد. پس از تازش تازیان گاتها را درمیان یسنا جای دادند. این بدان معنا نیست که گاتها بخشی از اوستا است.
کدام نادانی زروانیها را زرتشتی میدانند.
همانگونه که شما تقدس چاه جمکران و بارگاه ملکوتی امامزاده ها و آیت الله وووو را توجیه میکنید.
هرچیز که آفریده خداست، مقدس است. این در همه گاتها موج میزند. در اوستا هم است.
این در گاتها نیست. این در وندیداد است که هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد.
این باوری که منظور شماست مربوط به وندیداد است که هیچ ربطی به دین زرتشتی ندارد. فرشکرد گاتها یعنی هر روز بهتر از دیروز
این نیز یک دروغ است. باختر ایران در زمان اشو زرتشت از تهران امروزین تجاوز نمیکرد.
زرتشتی بودن هخامنشیان از عرفان زرتشتی سنگنوشته هایشان آشکار است. جمله خدای بزرگ است اورمزد که این جهان را آفرید، که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید، این از گاتها است. در سندهای حسابداری تخت جمشید، موبد زرتشتی آخرین امضا را کرده است که نشان از ارزش آنها در دربار دارد. ادعای نازرتشتی بودن هخامنشیان را صهیونیستها طرح کرده اند تا نگویند یک ایرانی زرتشتی آنها را از اسارت بابل آزاد کرد. اگر اشو زرتشت در باختر ایران بود در کتابهای بابلیها، اکدیها، سومریها وووو نشانی از دین زرتشتی بود.
از بس که ایرانیان زرتشتی در ناز و نعمت و آسایش و آرامش بدور از قتل و دزدیدن ناموس و اموالشان زندگی کرده اند.
من با باور پارسیان هند چندان آشنا نیستم. این نقل سخن شما نیز اگر درست باشد، سخن ایشان است. چه ربطی به دین زرتشتی دارد؟
اگر دین انحصاری زرتشت باشد درست است؟!
یا اگر فرقی نمیکند و بالاخره خدا چند دین مثل چند خودرو یا مدل لباس فرستاده و فرموده هر کس هر کدام را خواست بپسندد و انتخاب کند!
در قرآن کریم آیات بسیاری است که پیروان همه ادیان را به پذیرش اسلام دعوت نموده است
در ایات بسیاری مندرجات در تورات و انجیل آنان مثل تثلیث یا اعتقاد به بسته بودن دست خدا و یا به صلیب کشیده شدن مسیح و ... را رد کرده است که خود دال بر این است که تورات و انجیل دیگر تحریف شدهاند و این کتب موجود کتب آسمانی نیست.
حال آیا خدا آنان را رها کرده تا با تحریفات خود حال کنند؟ و انتظار هدایت شدنشان را نیز دارد؟
یا با پیامبر جدید و آخرین پیامبر هدایت نموده است؟
همین است وضع زرتشتیها و هر دین و مکتب دیگری. آیا خدا رها کرده تا با تعصبات خود پیش روند و یا این که هدایت کرده و نبوت به خاتمالانبیاء ختم شده است؟
و اگر به او ختم شده، پس همگان باید به دین او بگروند، لذا فرمود: تو را برای بشارت و انذار همهی انسانها فرستادم و این کتاب نیز برای همگان است.
از مباحث اصولی و تبیین جهان (مبدأ و معاد) که بگذریم، نوبت به «شریعت» یا همان قوانین زندگی میرسد که باید منطبق با اصول جهانبینی باشد.
بفرمایند: در این کتاب شما راجع به چگونگی سیاست و حکومت، مباحث مختلف اقتصادی مثل سرمایه، کار، سود، مالیاتها و ...،
حقوق انسانها و اقوام نسبت به یک دیگر، تعریف ارزشها و ضد ارزشها و نحوهی برخورد با طاغوتهای زمان، ظلم، جور، سرقت، تجاوز، جنایت و سایر ناهنجاریهای فردی و اجتماعی،
چه احکامی بیان شده است و قوانین مدنی، کیفری، حقوقی، سیاسی، تجاری، بینالملل و ...، در این کتب چگونه تبیین شدهاند؟
دین که فقط شعار، اظهار لفظی، مدالیوم صلیب یا پندار نیک یا ستاره داوودی که به گردن یا آئینه خودرو آویخته شود نیست.
دین باید قوانین زندگی را در تمامی ابعاد و عرصههایش به وضوح بیان کرده باشد و جامع و شامل باشد.
لذا به جز قرآن کریم که کتاب آخر برای جهانیان است، هیچ کتابی به انبیای الهی اختصاص نداشته و قابل پیروی نمیباشد.
و اگر کتب اصلی آنها در اختیار باشد، گواهی میدهند که به همگان دستور داده شده که با خاتم انبیای الهی بگروند.
با سلام
عجب جوابهای میدهید جناب مهران !که اینها صفات خداوند هستند !!
عجب صفتی که زرتشت آنها را به دخترش هم منتسب میکند !!
معمولاً آرمئیتی را به معنای «فروتنی و آرامی» میدانند، اما این معنا درست به نظر نمیرسد و بسیاری از پژوهشگران آنرا نمیپذیرند.
ل. مولتون در Early Zoroasrianism آنرا در اصل «آرا ماتا» به معنای «مادر زمین» میداند که با واژه سانسکریت و ودایی «اَرامتی» به معنای «زمین» نزدیکی دارد.
در «گاتها»ی زرتشت (سرود ۴۵، بند ۴)، این واژه در معنای زمین و با توصیف «دختر اهورامزدا» (دوگِـدَر) آمده است.:Cheshmak:
همان واژهای که زرتشت برای دخترش «پوروچیستا» هم بکار گرفته است
(ترجمههای بارتولومه، دارمستتر و پورداود).
همچنین در ترجمه سانسکریت «نریوسنگ» از همان بند اوستا، آرمئیتی به معنای زمین برگردان شده و در متن پهلوی «زند وهومن یسن» نیز به همین ترتیب بکار رفته است. این نام در زبان و فرهنگ ارمنیان ایرانی نیز تداول دارد.
«آرمئیتی» به تنهایی و یا به شکل «سپنتهآرمئیتی» در آغاز، نام یا پاژنام «زمین» و به ویژه «زمین بارور» و یا «مادر زمین» بوده و بعدها به فرشته یا ایزد پشتیبان زمین اطلاق میشود و پس از آن به پیکر یکی از امشاسپندان یا یاران اهورامزدا در میآید.
کارکردهای آرمئیتی در فرهنگ و ادبیات ایرانی بسیار فراوان و گسترده است.
در «گاتها»ی زرتشت، هجده بار از او یاد شده است و زرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرامشبخشی به کشتزاران، چراگاهها و جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک، و برای یاری به دخترش «پوروچیستا» در گزینش شوی خویش، به یاری فرا میخواند.
سراسر اوستا و به ویژه «فروردین یشت» و یسنای ۳۸، آکنده از سخنانی در ستایش و گرامیداشت زمین و زن است.
از این دست تناقض ها در قران و در اسلام پیدا می شود که با توجیهاتی تقریبا شبیه زرتشتی ها پاسخ داده می شود.
سلام جناب موبدیار
من داخل نوشته های خود شما خواندم که اهورامزدا آرمئیتی را آفرید.
یعنی چی ؟ خدا اسم خودش رو آفرید ؟
ایناهاش :
سفندارمزد {آرمئیتی}.... خرداد و امرداد.... از آفرینندگان منند ای زرتشت که در روز واپسین به پاکان و اشوان پاداش میدهند....
با سلام
جناب لطفا اگر سخنی دارید در این مورد بیان بفرماید !!موضوع مطلب ما خدا شناسی در زرتشتی گری است !!نه اسلام !
اگر شبهه ای برای شما پیش آمده ان را در یک تاپیک دیگر دنبال کنید تا مثل همیشه پاسخی محکم دریافت کنید !
دین زرتشت هم یک دین الهی هست هیچکدام به دیگری برتری ندارند هردو از سوی خداوند یکتا اورده شده است . منتهی در اسلام که اخرین دین ببه حساب میاید .پیروان ان حضرت بدون هماهنگی با ایشون مثلا به ایران حمله نمودند .در صورتی که ایران کشوری دین مدار بود و نیاز به قشون کشی نبود. و دلیل اینکه ایرانیان عمر را در همه ی اعصار مورد توهین قرار میدهند نیز بخاطر قشون کشی این بنده ی از خدا بی خبر به سرزمین ما بود . و ایرانیان از ایشان نفرت تمام دارند ..
بله خدا مگر هزار القاب ندارد.. خدا خود برای خود اسامی مختلف میافریند .شما مشکلی داری ؟ !!
اقای بابک// خدا هر کاری میکند که قرار نیست به منو شما ربط داده شود . در دین زرتشت هم خداوند القاب مختلف دارد.. مثل اورمزد...اهورامزدا..فرشته ی نیکی ها ..
آقای بابک 1369
درود
یکم- آرم ایتی یعنی آرامش. هم صفت است و هم همانند هر صفت دیگر جای اسم می نشیند. مانند رحمان که هم صفت است و هم جای اسم مینشیند.
دوم- هر چیزی را خداوند آفریده است. آیا آرامش را نیز خداوند آفریده یا خدایی دیگر داشته؟
رحم را چگونه؟ رحمان و رحیم بودن را چگونه؟ آیا اینها را خداوند آفریده یا خدایی دیگر داشته اند؟ آیا ممکن الوجود هستند یا خودشان واجب الوجود هستند؟
آقای رضا
درود
این واژه در گاتها آرمَ ایتی از مصدر آرامش داشتن آمده است. با سپنتا به معنای پیشرفت دهنده میشود، آرامشی که سبب پیشرفت میشود. اگر یک نمونه را یافتید که از روی کم آگاهی چیزی نوشته، چرا دیگران را بررسی نمیکنید که از روی آگاهی بیشتر، بهتر نوشته اند؟
چرا از روش سلمان رشدی بهره میبرید؟
خانم/آقای عشق علیه السلام
از نامه شما عناد آشکار است که چشم حق بین شما را بسته است.
میان اشو زرتشت و هخامنشیان نزدیک به 2000 سال فاصله است. این دو زمان چه ربطی به جغرافیای ایران دارد و تهمت ناروای شما دارد؟
در زمان اشو زرتشت، ایران آنجا بوده، گسترش یافته تا هخامنشیان سپس کاهش یافته تا امروز ووووو
در شاهنامه نیز اگر دقت کنید، سیستان جزو ایران سیاسی نیست. مازنداران و گیلان نیز جزو ایران سیاسی نیست.
آشکار است که خود بهتر از من تفاوت ایران فرهنگی و ایران سیاسی را خوب میدانید ولی به دلیل عناد چشم بر روی حق میبندید.
خانم/آقای عشق علیه السلام
وندیداد آشکارا باور مغان ماد است. آنها در دو هنگامه از شاهی هخامنشیان با مرگ یا دست برداشتن از باورهایشان روبرو شدند. آشکارا دین مغان ماد را که دین زروان پرستی و مهر پرستی است، رنگ زرتشتی دادند. این مغان پس از نابودی شاهی هخامنشیان به شاهی در استخر فارس ادامه دادند. سکه هایشان هم هست. آخرین شاه موبد استخر فارس ساسان است که فرزند و نوه اش شاهی ساسانیان را بنیاد گذاشتند. از این روی بنمایه باور ساسانیان باور مغان ماد است که رنگ زرتشتی به آن داده شده است.
اگر غرض نداشته باشید سند برای اثبات سخن من بسیار است. از جمله سندهای حسابداری تخت جمشید که برگردان نزدیک به 3000 تای آن در کتاب از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ در دسترس همگان است.
خانم/آقای عشق علیه السلام
اگر قرآن را درست فهمیده بودید، میدید که یک دین بیشتر نیست و آن دین خداست که به زبانهای گوناگون برای قومهای گوناگون آمده است.
ابراهیم 4، عنکبوت 46، نسا 150-152، آل عمران 78 تا 85 را برای نمونه بخوانید.
نوشتار استاد مطهری در باره ختم نبوت را هم بخوانید.
خانم/آقای عشق علیه السلام
درود
هنوز نفرمودید که با چه ابزار و ترازویی جز ادعای خودتان وحی بودن قرآن را میتوان اثبات کرد.
هنوز هم با همان ابزارها گاتها را اندازه گیری نکرده اید تا برابری آن را با قرآن ببینید.
تهمتهای شما حق الناس است. به دادگاه داوری خداوند میسپارمتان.
ادعاهای دروغین شما اگر درست است، چرا پیامبرتان و یا امامانتان چنین خرده ای را زرتشتیان نگرفته اند؟ چرا در قرآن که به پیروان مسیح و موسی این همه ایراد گرفته به پیروان زرتشت چیزی نگفته ولی ایشان را در سوره حج آیه 17 یاد کرده است؟
[/right]
با سلام
اینها هم جوابهای خرد پسند یک موبد زرتشتی برای دفاع از زرتشتیگری !!
:Nishkhand:
اینجا ست که ادله شما لنگ میزند !!
جناب مهران این فرارها دیگر قدیمی شده !!جواب سخنانتان را در همان اوایلی که تشریف آورده بوده اید دادیم !!
پس الان ثابت کنید که گاتها از طرف خداست !!:Cheshmak:
در مورد وحی بودن قرآن در تاپیکهای مربوطه سخن گفته شده !!میتوانید آنجا مشاهده کنید
در سرود دوم گاتها، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۵، چنین آمده است:
«ای مزدا! ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که اندیشیدن در آرامش بهترین راه دانش اندوزی است.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«و ترا پاک شناختم، ای مزدا، آنگاه که بهمن بسوی من آمد (و) از برای آگاه ساختن بیاموخت.»(ترجمۀ پورداود)
«ای خداوند جان و خرد، آنگاه ترا پاک شناختم که بمن روی آورد و نور راستی و شناخت به قلبم راه یافت، آنگاه دریافتم که اندیشۀ آرام و ژرف (سکوت و اندیشیدن)، بهترین راه بدست آوردن دانش و بینش مینوی است.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«هنگامی تو را مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن به سوی من آمد و مرا واداشت تا دریابم که برای نیرومندی روان بهترین چیز اندیشه و یاد تو در گوشه خاموشی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای مزدا اهورا! تو را به پاکی میشناسم چون وهومن مرا فراگرفت(در آمد). من آموزد که برای بالیدگی(روانی) بهترین (وسیله) مراقبه و سکوت میباشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«ای مزدااهورا، آنگاه ترا پاک شناختم که، اندیشۀ نیک بر من فراز آمد و مرا آموخت که، بهترین راه بالندگی مینوی اندیشیدن در آرامش است.»(ترجمۀ وحیدی)
آنچه بسیار جالب است اختلافات شگفت انگیز ترجمه است!
بلأخره معلوم نشد که منش نیک یا بهمن یا وهومن، چه چیزی را به زرتشت یاد داده است!:Sham:
هر چند ترجمه های دو موبد زرتشتی، آقایان آذرگشسب و شهزادی، سعی در پوشاندن اشتباه صورت گرفته با ترجمه های تفسیرگونه داشته است ولی آنها نیز به شکلی سخن ۴ ترجمۀ دیگر را تأیید کرده اند و آن اینکه "منش نیک، زرتشت را آموزش داده است!!!" خب آشکار است که ادعای اینکه منش نیک، چیزی را به ما یاد بدهد سخنی باطل و ضد عقل و خرد است.
یه تقاضا از شما دارم دوست گرامی وقتی نقدی در مورد زرتشتیان صورت گرفته در همان راستا سخن بگوید!!که دال بر مغلطه نشود !!:Gol:
اگر در مورد اسلام سخنی دارید آنرا در یک تاپیک مجزا ارائه دهید تا برسی شود!در تمامی تاپیکها به جای جواب از این شاخه به ان شاخ میپرد و آیا این به دلیل این نیست که میخواهید ذهن مخاطب را از مطلب اصلی دور کنید !:Sham: