زن از دیدگاه دکتر شریعتی:
زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب می کنی او درد میکشد و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشد او بیخوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی او مادر می شود و همه جا میپرسند: نام پدر
از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند! زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند. پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند.
دکتر شریعتی
[center]نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد[/center] [center]نه شعور لازم برای خاموش ماندن[/center]
[center]شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری[/center] [center]اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد[/center]
[center]هستند مردمانی کهخویشاوندان آنها از گرسنگی می میرند[/center] [center]ولی در عزایشان گوسفند ها سر می برند[/center]
[center]ازدردهای کوچک است که انسان می نالد[/center] [center]وقتیضربه سهمگین باشد[/center] [center] لال می شوی[/center]
[center]هستند[/center] [center]کسانیکه روی شانه هایتان گریه می کنند[/center] [center]و وقتی شما گریه می کنید[/center] [center] دیگر وجود ندارند[/center]
[/center]
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق دلخونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلا ی تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی حال اینکه لیلا خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
خشمگين شدن مانند اين است که ذغال داغي را در دست بگيري و قصد داشته باشي آنرا به سوي ديگران پرتاب کني، کسي که مي سوزد خودت خواهي بود
زن از دیدگاه دکتر شریعتی:
زن عشق زاید و تو برایش نام انتخاب می کنی او درد میکشد و تو نگران از اینکه بچه دختر نباشد او بیخوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی می بینی او مادر می شود و همه جا میپرسند: نام پدر
از سوختن هر چيزى خاكستر به جا ميماند ولى از سوختن زندگى خاطره!
ھیچگاہ دلت را به روزگار مسپار، که دریا از نا امیدی است. دلت را به خدا بسپار که دریای از امید است
این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است : پلیدی ، پاکی ، پوچی .
انتخاب با توست کدام راه را برگزینی..
دروغ مثل برف است هرچه آنرا بغلتانید بزرگتر میشود
آقای من امشب شب آرزوهاست
و تنها آرزوی ما آمدن توست ...
صبورانه در انتظار زمان بمان! هر چیز در زمان خودش رخ میدهد.
باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند!!!
برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن ،
بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد ...
ماه رجب است و شب آرزوها
التماس دعا
کوچکترین عمل خیر، از بزرگترین قصد خوب؛ بهتر است ...
برای پناهندگی به درگاه خدا، نیاز به هیچ گذرنامه و ویزایی نیست ...
همسایه ام ازگرسنگی مرد خویشاوندانش در عزایش گوسفندها سر بریدند (دکتر شریعتی)
خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد “دکتر علی شریعتی
انقدر نگو اگه ببخشم کوچک میشم، اگه کسی با بخشیدن کوچک میشد خدا اننقدر بزرگ نبود
ترديدها به ماخيانت مي كنند تا به آنچه لياقتش را داريم نرسيم (شكسپير)
از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند! زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند. پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند.
دکتر شریعتی
چه دلمان بخواهد،
چه دلمان نخواهد،
خدا یک وقت هایی دلش نمیخواهد،
ما چیزی را که دلمان میخواهد
داشته باشیم....
به خاطر بسپاریم که ،
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ؛
آرام، بی صدا، همیشگی ...
خدایا همه از تو می خواهند (بدهی )
اما من از تو می خواهم بگیری خستگی دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه زندگی من... !!!
بودن ها هم بودن های قدیم
نه اینترنت بود، نه تلفن
فقط نگاه بود، رو به رو، چشم در چشم
به همین خلوص، به همین کیفیت، به همین سادگـــــــــی ...
دخترک کبریت فروش هم پیر شد
ولی باز به ســـــــــــــــلامتی اش
که تو سرما و گرما، کبریت هاش رو فروخت
ولی، هیچ وقت خودش رو نفروخت ...
همیشه قدر نعمتهای خداوند منان را بدانیم تا نعمتها از دستمان نرود
و نعمتهای جدید هم به ما عطا شویم
[center]نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد[/center]
[center]نه شعور لازم برای خاموش ماندن[/center]
[center]شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری[/center]
[center]اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد[/center]
[center]هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی می میرند[/center]
[center]ولی در عزایشان گوسفند ها سر می برند[/center]
[center]از دردهای کوچک است که انسان می نالد[/center]
[center]وقتی ضربه سهمگین باشد[/center]
[center] لال می شوی[/center]
[center]هستند[/center]
[center]کسانیکه روی شانه هایتان گریه می کنند[/center]
[center]و وقتی شما گریه می کنید[/center]
[center] دیگر وجود ندارند[/center]
[/center]
کاش می شد که شعار
جای خود را به شــعــــوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشــه مان . . .
جـ ـَواب بـَ ـعضی از حــَرفا فقط یــ ـه نـــفَس عمـــیقه
بـــِزار تـــو دلـ ـت بمـــونـــ ـه اینـجـ ـوری قشنــــگ تـ ـره !
با افکار زیبا زندگی کن چون زندگی به اندازه ی افکار تو زیباست
اگر در زندگیتان بالا و پایین نداشته باشید ، این یعنی که مرده اید!
چه سنگدل است سیری که گرسنه ای را نصیحت می کند
تا درد گرسنگی را تحمل نماید.
نگاه را مهار کن ، تا به گناه نیافتی ...
امیر نگاهت باش تا اسیر نگاهت نشوی ...
مولا علی (ع)
چه چرک بدبویی دارد لباس پاکی در تن ناپاکی که به تبلیغ پاکی مشغول است
عبرت چه واژه زیبا اما غریبی است...
شنیدم آنانکه از گذشته خود عبرت نمی گیرند
چاره ای جز تکرار آن ندارند
و آنجا بود که فهمیدم
چرا زندگی ما تکراری است
حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام :
در عجبم از مردمی که
به دنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند،
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند.
« اگه نتونم » مال وقتیه که راه دیگه ای هم باشه
وقتی هیچ راهی نیست
فقط باید بگی:
می تونم . . .
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلا ی تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آواره ی صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال اینکه لیلا خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
اگر پیام خدا را خوب دریافت نکردید،
به “فرستنده ها” دست نزنید، “گیرنده ها” را تنظیم کنید .
اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد!
ما بهترین معرف خداییم
آیــا اگـر از مـا بپـرسنـد کیستـی؟ خــدا را معـرفـی خـواهیم کـرد؟
خود را ارزان نفروشیم،
در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند:
قیمت = خدا
وقتی که تنهای تنها می شوی
وقـــتی که دوســــتانت،درست در حسـاس ترین لحظه رهایت میکنند
وقتی که طوفان امتحان،خاشاک دوستی های سطحی رامی رباید
و لجن متعفن خودخواهی و منفعت طلبی را نمایان می سازد
وقتــــی که هیچ تکیه گاهـــــــــی برایت نمــــــی ماند
و هیچ دستی خالصانه به سویت دراز نمی گردد
یک پناهــــگاه می ماند که هیچ حادثه ای نمیتواند آن را از تو بگیرد
او حتــــــی در مـقـابـل بـدی هـای تـو خوبـــــــــــــــی مـی آورد
و روی زشتــــــــی های تو پـرده ی اغماض مـــی افکند
اگر بدانی که محبت و اشتیاق او به تو چقدر است
بنـد بنـد تـنــت از هــــم مـــــی گســــــلد
حتــماً دانســــته ای او کیســـــت!؟
پس چرا در انتها به او برسی
از او آغـــاز کن
خنده مانند خورشیدی است که حالت یخ چهره ها را آب می کند.
(ویکتور هوگو)
اعتماد مثل كاغذه اگه مچاله شد، هر چقدر هم صافش كنى معجزست به حالت اولش برگرده اونم با کلی سختی