منع نقل احادیث پیامبر(ص) توسط خلفا
تبهای اولیه
[right]
1-کنز العمال 5/237 و عماد ابن کثیر در مسند صدیق از حاکم نیشابورى (النص و الاجتهاد)
2- کنزل العمال شماره 4862 و جامع بیان العلم
3- طبقات ابن سعد 5/140
4- تذکرة الحفاظ ذهبى و ابن عساکر (اضواء على السنة المحمدیه)
5- تذکرة الحفاظ ذهبى و ابن عساکر (اضواء على السنة المحمدیه )
6- مآخذ قبل
7- حاکم در مستدرک ص 102 جلد 1 (اضواء على السنة المحمدیه )
8- ابن سعد و ابن عساکر (اضواء على السنة المحمدیه )
9- مسند احمد 4:99 (الغدیر ج 10 ص 351)
10- حاکم نیشابورى در مستدرک 3:124 و ذهبى در التخلیص آورده اند و هر دو به صحت آن اعتراف کرده اند (النص و الاجتهاد)
11- النص و الاجتهاد
منبع :
کتاب " اسرار عاشورا " / ج1 / بخش اول : فصل دوم : زمینه هاى قیام یا اسلام و سیدالشهداء ممانعت از تدوین و نشر احادیث پیامبر - خسارت جبران ناپذیر - چرا با امیرالمؤ منین مشورت نکردند؟! )
[/right]
با سلام
علىرغم سفارشات و توصيه هاي پيامبر اعظم عليه السلام مبني بر حفظ، نقل و کتابت احاديث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، نبرد خصمانهاى را با احاديث نبوى آغاز كردند؛ سالهاى متمادى "سنّت" متروك ماند و چنان جو خفقان و دهشتناكى بر جامعه اسلامى سايه افكنده بود، كه بيان احاديث ناب محمّدى(ص) جرم محسوب ميگرديد و راويان حديث شكنجه و زندانى مىشدند؛ و حتي هزاران حديث مكتوب را در آتش سوزاندند، به همه ي ارگانها بخشنامه كردند كه كسى حق نقل و تدوين احاديث را ندارد، حتّى براى جلوگيرى از نشر احاديث، به صحابه اجازه خروج از مدينه را نمىدادند.
اولى و دومى، اولين كسانى بودند كه پرچم مبارزه با احاديث نبوى را به دست گرفتند.
ذهبى مىگويد :
"قالت عائشة : جمع ابي الحديث عن رسول الله و کانت خمسمائة حديث.... فدعا بنار فحرقها."[1]
عايشه مىگويد : پدرم پانصد حديث از رسول خدا جمع کرده بود و همه را آتش زد!!!
خليفه دوم نيز پس از به خلافت رسيدن، تمام تلاش خويش را در جهت ممانعت از نقل، كتابت و نشر احاديث به كار بست؛ وي به ممنوعيت کتابت حديث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حديث را نيز صادر کرد : "من کان عنده منها شيء فليمحه".[2]
از ميان بردن احاديث ضربه جبران ناپذيري بر امت اسلامي وارد ساخت، به گونهاي که هنوز امت اسلامي از آن رنج ميبرد.
اهل سنت براى توجيه ممنوعيت تدوين احاديث، به دلايلي تمسک ميکنند که در اين بخش به برخي از آنها اشاره ميشود :
1ـ اختلاط حديث با قرآن
يكى از دلايل عمدهي آنان مبنى بر عدم جواز تدوين حديث، اينست كه : اگر حديث را بنويسم با قرآن مخلوط مىشود!!!
"ان عمر بن الخطاب اراد ان يکت السنن فاستشار في ذلک اصحاب رسول الله، فاشاروا عليه ان يکتبها، فطفق عمر يستخير الله فيها شهرا، ثم اصبح يوما و قد عزم الله له. فقال : اني کنت اردت ان اکتب السنن، و اني ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبوا عليها فترکوا کتاب الله تعالي، و اني والله لا البس کتاب الله بشيء ابدا"[3]
اهل سنت با اين ادعا قرآن را که کلام خداوند است، هم تراز سنّت قرار دادهاند؛ به گونهاى كه نوشتن سنّت را موجب اختلاط آن با قرآن مىدانند.
اين توجيه از جهاتي قابل مناقشه است؛
اولاً : اين ادعا با "تحدي" نمودن قرآن ناسازگار است. قرآن کريم "صريحا همه ي جهانيان را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و ميگويد اگر فکر ميکنيد که قرآن سخن خدا نيست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستيد، همانند آن را بياوريد!!!"[4]
"قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهيرا"[5]
ثانياً : پذيرفتن اين دليل، مستلزم تحريف قرآن است و حال آنكه خداوند صريحاً فرموده است که در قرآن تحريف راه ندارد :
"إنا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون"[6]
2ـ نوشتن احاديث موجب متروك ماندن قرآن مىشود
يکي ديگر از توجيهات اهل سنت در ممنوعيت تدوين حديث اينست که نوشتن احاديث موجب مىگردد كه اذهان مسلمانان مشغول احاديث گشته و در نتيجه از قرآن غافل شوند.[7]
در ضعف اين دليل همين كافي است كه اگر نوشتن احاديث موجب متروک ماندن قرآن ميشود، نبايد تا اين زمان که بيش از 1400 سال از ظهور آن ميگذرد، چيزي از قرآن باقي ميماند؛ به خصوص در اين عصر، که کتب حديثي آن هم در تيراژهاي بسيار بالا، وارد بازار شده و در دسترس علاقمندان قرار ميگيرد.
بلکه دقيقا قضيه بر عکس آن چيزي است که آنها ادعا ميکنند، به اين معني که : نوشتن احاديث نه تنها سبب متروک ماندن قرآن نشده است، بلکه عاملي در جهت ترويج قرآن نيز محسوب ميگردد.
و مسلمانان به خصوص با خواندن احاديث که در زمينه ي ثواب تلاوت قرآن وارد شده است، شوق و علاقهي شان به قرآن چند برابر ميشود.
[FONT=century gothic]علت اصلي منع تدوين احاديث
گرچه اهل سنت براى توجيه منع كتابت حديث، علل مختلفى را بيان كردهاند؛ اما اگر به دور از هرگونه تعصب جوياى حقيقت باشيم، خواهيم ديد كه هيچكدام از اين علل، نمىتواند مانع تدوين حديث شود.
در حقيقت عامل اصلي که منجر به ممنوعيت تدوين حديث گشت، اين که منع تدوين حديث، ريشهي سياسى داشت.:Sham:
پيامبر گرامى اسلام، در فضل امير مؤمنان حضرت على عليه السلام و اهلبيت عليه السلام مطالبى زيادى را بيان فرمودهاند كه تبرّكا به چند نمونه اشاره مىشود :
از اين نمونه احاديث بسيارند؛ اين احاديث به خوبى بيانگر اين مطلب است كه پيامبر در هر موقعيت و فرصتي كه پيش مىآمد حضرت على عليه السلام را به عنوان وصى و جانشين بلافصل خويش، معرفى مىنمود و مسلمانان را به پيروى و اطاعت از او سفارش مينمود.:Sham:
به خوبى روشن است كه اينگونه احاديث منافع و موقعيت خلفا را به شدت تهديد مىنمود. اگر احاديث، نوشته مىشد و به دست آيندگان مىرسيد ديگر نوبت به خلافت آنها نمىرسيد.
بنابراين عوامل سياسى خلفا را بر آن داشت كه براى حفظ موقعيت خود و براى رسيدن به خلافت، احاديث نبوى را هدف قرار داده و از نقل، انتشار و كتابت آنها به شدّت جلوگيرى نمودند.
1- هنگام كه پيامبر اقوام و خويشان خويش را به اسلام دعوت نمود در حضور همگان فرمود : "إن هذا أخى و وصيى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و أطيعوا"
2- در جريان جنگ احزاب فرمود : "ضربة على يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين" 3- در جاى ديگر پيامبر فرمود : "أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى"
4- در حجة الوداع و در غدير خم در حضور همگان پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : "من كنت مولاه، فهذا على مولاه"
[FONT=century gothic]پيامدهاى منع تدوين حديث
خلفا شعار مىدادند "حسبنا كتاب الله"، و خودشان را بىنياز از "سنّت" مىدانستند و در نتيجه از نقل، كتابت و انتشار "سنّت" جلوگيرى نمودند.
اما متأسفانه منع تدوين و كتابت احاديث موجب گرديد كه احاديث نبوى، در زمينههاى فكرى و اعتقادى و... به دست آيندگان نرسد، در نتيجه دست مسلمانان از سنّت كه مبيّن و مفسّر قرآن و يكى از مهمترين منابع تشريع محسوب مىگردد كوتاه شود؛ كسانى كه "حسبنا كتاب الله" را شعار مىدادند از قرآن برداشتهاى مختلفى مىكردند و در نتيجه فرقههاى رنگارنگ يكى پس از ديگرى بوجود آمدند.
بنابراين يكى از پيامدهاى مصيبتبار منع و جلوگيرى از نقل و كتابت احاديث، به وجود آمدن فرقههاى رنگارنگ با عقايد مختلف فكرى و اعتقادى است.
[FONT=century gothic]نتيجه
وجود سنت در کنار قرآن، به عنوان دومين منبع معارف اسلامي، ضرورتي انکار ناپذير است، چرا که قرآن فقط کليات را بيان نموده است و تفسير و تبيين آن، به سنت محول شده است.:Sham:
عليرغم جايگاه رفيع سنت، و با وجود اينکه پيامبر اعظم عليه السلام همواره به کتابت و تدوين احاديث سفارش ميکردند، خلفاي وقت با تدوين احاديث مخالفت ورزيده و مانع آن گشتند.
اهل سنت براي سرپوش گذاشتن بر اعمال آنان، به دلايلي تمسک نمودهاند که هيچکدام نميتواند مانع تدوين حديث شود، و اگر منصفانه و به دور از هرگونه تعصب و غرضورزي، جوياي حقيقت باشيم به اين نتيجه خواهيم رسيد که ممنوعيت تدوين حديث ريشهي سياسي دارد، آنان احاديثي را که بيانگر فضائل و مناقب اهلبيت بودند مانع رسيدن به اهدافشان ميدانستند، و براي از بين بردن اين موانع، دستور ممنوعيت تدوين احاديث را صادر کردند.
[1] . الذهبي، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 5، مکتبة الحرم المکي، بيتا.
[2] . الشهرستاني، وضوء النبي(ص) ج 2، ص 20، الطبعة الاولي، 1420 هـ.
[3] .النجمي، محمد صادق، اضواء علي الصحيحين، مؤسسة المعارف الاسلامية، الطبعة الاولي، 1419 هـ.
[4] . تفسير نمونه، ج 12، ص 274.
[5] . الاسراء، 88. همچنين مراجعه کنيد به : قصص : 49، هود : 13، بقره : 23 - 24.
[6] .الحجر، 9.
[7] . الشهرستاني، علي، منع تدوين الحديث، ذار الغدير، قم، الطبعة الاولي، 1425 هـ.