درخت ممنوعه ( منهيه ) چه بود ؟ و چرا آدم و حوا عريان شدند ؟
تبهای اولیه
در اینجا به اختصار و بر اساس نگاه ادیان " اسلام – مسیحی و یهودی " ابتداهدف خداوند از آفرینش انسان ( آدم ) و بهشتی که ابتدائا در آن سکونت یافت مورد بررسی قرار می گیرد و سپس ساختار وجودی انسان در مسیر " از آدمیت " تا " خداگونگی " و تمثیلی که خداوند از این سیر " از خاک " تا " افلاک " ، به " درخت " می زند بحث خواهد شد و در نهایت تشبیه " از صفر " شروع کردن آدم و حوا ، در مسیر کمالی مذکور ٰ، به " عریان شدن " آنها پس از خروج او از بهشت اولیه دنیاگونه اش می پردازیم :
1- هدف از خلقت :
قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح آنها راضی و خشنود .
آنجا که می فرماید :
" تسبح له السماوات السبع و الارض و من فيهن و ان من شيء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم " 2
" آسمانهاى هفتگانه و زمين و کسانى که در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند؛ و هر موجودى ، تسبيح و حمد او مىگويد ؛
ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد . "
اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 3
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم "
بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش و عبوديت عاشقانه او بنشیند .
و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .
آنجا که می فرمایند :
" و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " 4
" من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند ! "
و برای این هدف ، در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .
آنجا که می فرمایند :
" علم ادم الاسما کلها " 5
" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "
زير نويسها :
1-به مطالب زير مراجعه شود :
2-سوره اسرا – آیه 44
3-بحارالانوار، ج 84 ، ص 198
4-سوره ذاریات – آیه 56
5-سوره بقره – آیه 31
2- بهشت آدم و جنت خدا
خداوند پس از آن كه آدم و حوا را آفريد آنها را در بهشت ساكن كرد و از همه گونه مواهب و نعمات جهت رفع نيازهايشان بهره مندشان كرد .
اما اين بهشت چه نام داشت ؟ بهشت آدم يا بهشت خدا !
2-1-بهشت آدم
اين بهشت، همه تنعمات دنياگونه را بدون هيچ سختي و نگراني در برداشته ، ولي ديگر امكان تعالي انسان و رسيدن به جنت الهي را نخواهد داشت .
آنجا که خداوند می فرماید :
" وقلنا يا آدم اسكن أنت و زوجك الجنّه فکلا منحيث شئتما " 6
" و گفتيم: « اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن ؛ و از ( نعمتهاى ) آن ، از هر جا مىخواهيد ، گوارا بخوريد . "
و در آن جا قول تنعم جاودانه و برخورداري از عيش مدام ، كه لازمه يك زندگي افقي با رشد و توسعه قلمرو دنياگونه است را داد .
آنجا که حضرتش می فرماید :
" ان لک الا تجوع فيها و لا تعرى. و انک لا تظمؤا فيها و لا تضحى " 7
" در بهشتي كه الان هستي ، نه گرسنه مي شوي ، نه برهنه مي ماني ، نه تشنه مي گردي و نه آفتاب زده مي شوي . "
و نيز امام علي (ع) مي فرمايند :
" ثم اسکن سبحانه آدم دارا ارغد فيها عيشه ، و آمن فيها محلته . " 8
" آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد ، سرايى که زندگى در آن خوش و آرام بود و جايگاهى همه ايمنى . "
و يا امام صادق مي فرمايند:
" جنه من جنات الدنيا تطلع عليه فيها الشمس و القمر ، و لو كانت من جنات الخلد ما خرج منها ابدا ." 9
" بهشت آدم باغى از باغ هاى دنيا بود و همين ماه و خورشيد كه به ما مى تابد بر آن مى تابيد و اگر از باغ هاى آخرت بود هرگز از آن اخراج نمى شد . "
و اين بهشت را ، مقام مقايسه با بهشت خداوند نمي باشد ، چرا كه ؛
2-2- بهشت خداوند
رضوان بنده و معبود ، معراج قرب ْ، محفل انس و جاودانگي حضور در محضرخداوند است .
آنجا که حضرتش ميفرمايد :
" یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی –" 10
" تو اى روح آراميافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشت من وارد شو ! ."
و اینست حقیقتی که : " بهشت آدم " را مقام و عرصه هم آوایی با " جنت خداوندی " نیست .
2-3 – جايگاه آدم در خلقت
از آنجا كه خداوند ، انسان را تنها براي خود آفريده بود ؛
آنجا که در حديث قدسي ميفرمايند :
" يابن آدم خلقت الاشياء كلها لاجلك و خلقتك لاجلي . " 11
" اي فرزند آدم ! همه چيزها را براي تو آفريدم و تو را براي خودم . "
با تعليم آدمو آگاهي او از اسمائ ( الهي )12 ، او را از خزائن ملكوتي مطلع كرد و قابليت حضور در " جنت خدايي" كه همان بارگاه الهي است را در ظرف وجودي او ريخت و امكان خداگونه شدن او را كه هدف اصلي خداوند بود به او گوشزد نمود ؛
و اینجا بود که او را به عشق قرب و همجواری خود مبتلا کرد و وجودش را به رویای همنشینی با او سرشار .
آنجا که حضرتش در حديث قدسي می فرمایند :
" عبدى اطعنى اجعلك مثلى ؛ انا حىّ لا اموت اجعلك حىّ لا تموت ؛ انا غنى لا افتقر اجعلك غنياً لا تفتقر ؛ أنا مهما أشاء يكون اجعلك مهما تشاء يكون" 13
" بنده من ، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم . من زنده اى هستم كه مرگ ندارم ، پس به تو نيز حياتى جاودانه مى دهم . من بى نيازى هستم كه فقر ندارم ، تو را چنان غنا بخشم كه محتاج نگردى . من هر چه اراده كنم هستى مى يابد ، تو را مقامى مى دهم كه هر چه اراده كنى پديد آيد . "
و تبعا بايستي مسير رشد از " حد آدميت " تا " حد خداگونگي " را به او بنماياند و راه را هموار حركتش بكند .
و اين نبود جز همان رمز نزديك شدن به درخت منهيه الهي .
زير نويسها :
6- اعراف – آیه 19
7- سوره طه – آیات 118 تا 119
8- نهج البلاغه – خطبه 1
9- علل الشّرآئع ج ۲، باب نوادر العِلَل ، ص ۶۰۰، عدد ۵۵ - مصنفات شيخ مفيد ، ج5 ، ص 79
10- سوره فجر - آیه 27 تا 30
11- المواعظ العدديه ، الباب الثاني عشر ، الفصل الثاني ص 255 به نقل از كتاب گنج حكمت
12- سوره بقره – آیه 31 ( " علم ادم الاسما کلها " )
13- جواهر السنية فى الاحاديث القدسيه، محمد بن حسن بن على بن حسين حرّعاملى، ص 284.
3- نهي از ميوه يا منع از آن ؟
از آنجا كه خداوند ، رحمان بوده و خود نمي خواهد مخلوق عزيزش را ، در راه كمالي بسوي جنت قرب خود ، به راهي رهنمون كند كه از سختي دنيا و درد دوري خود مي گذرد ، او را از نزديك شدن به درخت مورد نظر نهي كرده و نتيجه آنرا ظلم آدم به خودش اعلام مي كند .
آنجا که حضرتش ميفرمايد :
" و لا تقربا هذه الشجره فتكونا من الظالمين ." 14 و 15
" ( اما ) نزديک اين درخت نشويد ؛ که از ستمگران خواهيد شد. "
و يا آنجا که می فرماید :
"و ناداهما ربّهما الم أنهكما عن تلكما الشجرة " 16
" و پروردگارشان آن دو را ندا داد كه : آيا شما را از آن درخت نهى نكردم "
و يا در آيه زير از زبان شيطان :
" قال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة الا ... " 17
" و شيطان گفت : خداوند شما را از اين درخت نهي نكرد مگر ... "
همانطور كه در چهار آيه فوق ديده مي شود ، خداوند آدم را از نزديك شدن به آن درخت " منع " نكرده است ، بلكه او را " نهي " كرده و اين نهي هم ، نهي دستوري به عنوان ممنوع بودن نبوده است .
و البته اين نهي ، به عنوان مشخص كردن نتيجه تكويني عمل آدم و اتفاقي است كه با نزديك شدن به درخت خواهد افتاد .
( نهي ارشادي 18) . و شايد بتوان آيه را چنين مفهوم كرد :
" لاتقربا ... فتكونا من الظالمين = ان تقربا ... فتكونا من الظالمين " ؛
" نزديك نشويد .... پس از ظالمين خواهيد بود = اگر نزديك شويد .... پس از ظالمين خواهيد بود "
و در حقيقت ، خداوند ضمن بيان مقصود خلقت ، هزينه اي كه انسان بايد در گذر از مسير دنياي زميني تا رسيدن به اوج راه و حضور در محفل انس الهي بپردازد ( كه ظاهرا ظلمي است كه به آرامش خود مي كند ) را به او گوشزد مي كند.( تا خود انتخاب كند )
4- درخت مورد نهي خداوند چه بود ؟
خداوند آدم را خلق و از روح خود در او دميد .
" و نفخت فيه من روحي " 19
" و از روح خودم در او دميدم . "
و با تعليم اسمائ خود ، اوج از " آدم " تا " خداگونگي " را به او گوشزد نمود .
همانگونه كه در زبان شيطان نيز به اين اوج و جاودانگي ماوي در حريم يار به صراحت اشاره شده است .
آنجا که می فرماید :
" فوسوس اليه الشيطان قال يا ادم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا يبلى " 20
" و شيطان او را وسوسه کرد و گفت: « اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد ، و ملکى بىزوال راهنمايى کنم؟! "
و يا آيه زير :
" فوسوس لهما الشيطان ..... قال ما نهاکما ربکما عن هذه الشجرة الا ان تکونا ملکين او تکونا من الخالدين . " 21
" سپس شيطان آن دو را وسوسه کرد و گفت : پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نکرده مگر بخاطر اينکه ( اگر به آن نزديك شويد ) ملك خواهيد شد ، يا جاودانه ( همچون خداوند ) خواهيد گشت ! "
و يا در تورات نيز از زبان شيطان داريم كه :
" حتما نخواهيد مرد زيرا خداوند ميداند روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز ميشود و مانند خداوند ميان نيك و بد را تشخيص خواهيد داد . 22
و يا در انجيل نيز از زبان شيطان مي نويسد :
" لیکن هر گاه تو و شوهرت به پند من عمل کنید .... آنگاه .....خیر و شر را خواهید شناخت مثل خدای ، و خواهید کرد آنچه را که می خواهید . .. . " 23
حال با اين آگاهي كه خداوند به آدم داد و او را از منتهاي اوجش آگاه نمود ، بايستي كه راه پرواز تا اوج و رسيدن به ملك ملكوتي و جنت خداوندي را نيز به او نشان مي داد . و اين را نيز همانند همه استعارات كلامي قرآني به " درخت " مثال مي زند .
آنجا که می فرماید :
" شجرة مبارکة زيتونة لا شرقية و لا غربية " 24
" درخت پربرکت زيتونى که نه شرقى است و نه غربى ( و مستقيم تا عرش خدا در اوج است ) ."
چرا كه يك درخت از " كاشت " تا " داشت " و " برداشت " كاملترين نمود مسير رشد در دنياي زميني تا اوج آسماني بوده و همه نياز رشد و تعالي روحاني انسان را تمثيلا در خود به نمايش مي گذارد .
زيرنويسها :
14-اعراف – آیه 19
15-بقره – آيه 35
16-سوره اعراف – آیه 22
17-اعراف – آيه 20
18-الميزان ، ج1 ، ص 138
19-حجر – آيه 29
20-سوره طه – آیه 120
21-اعراف – آيه 20
22-تورات - سفر پیدایش – باب 3 – آیات 1 تا 14
23-انجيل برنابا – فصل 40 – آیات 1 تا 27
24-نور – آيه 25
درخت ممنوعه ( منهيه ) چه بود ؟ و چرا آدم و حوا عريان شدند ؟
سلام
درخت منهیه توجه به کثرات بود که از مصادیق بارز آن درست کردن شجره فرزندان است فلذا ......
موفق در پناه حق
میشه توضیح بدید که منظور چیست؟
" لیکن هر گاه تو و شوهرت به پند من عمل کنید .... آنگاه .....خیر و شر را خواهید شناخت مثل خدای ، و خواهید کرد آنچه را که می خواهید . .. . " 23 میشه توضیح بدید که منظور چیست؟
سلام
یعنی اگر در وادی کثرت به آنچه من می گویم عمل کنید کثرت برای شما کوثر می شود و نه تنها مایه بعد شما نخواهد بود بلکه مایه تقرب شما هم خواهد گشت .
عمل بدین راه کوثر شدن کثرت ( دنیا ) است
موفق در پناه حق
یه سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا که بنده هاشودوست داره وسعادت اونا رو میخاد
خوب چرا به شیطون تاروز قیامت مهلت داد که بنده هاشو گمراه کنه ؟؟؟؟؟؟
می تونست اصلا ماجرای شیطون وجود نداشته باشه ؟؟؟؟؟
آیا شیطان اگه نبود انسان هم باز فریب هوای نفسش می شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Esteghfar:
نيازهاي رشد يك درخت :
· زمينبراي كاشت دانه اي كه مستعد تبديل شدن به درخت و نهايتا ميوه است .
· مواد مختلف زميني براي تغذيه آن و ايجاد قابليت رشد .
· آسمان و خورشيد براي تابش نور به آن ، كه هم فرايند رشد درخت را تشديد و تكميل مي كند و هم جهت رشد آن را مشخص مي كند .
· نتيجه نهايي اين رشد ، ميوه ايست كه به بار خواهد نشست .
و خداوند نيز حركت و رشد روحاني انسان را به درختي تشبيه كرده است كه :
· براي فراهم شدن مقدمات رشد انسان ، نياز به حضور در دنياي زميني دارد و به همين دليل بايد از بهشت آدم خارج و به دنياي زميني هبوط كند .
آنجا که می فرماید :
" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون "25
" گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد ، کسانى که از آن پيروى کنند ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين شوند ."
· جهت شروع فرايند رشد ، نياز به رفع نيازهاي مادي و جسماني است كه خداوند ، همه گونه مواهب طبيعي و نعمات دنيايي را براي او فراهم كرده است .
" ان الله سخر لکم ما في السماوات و ما في الارض و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنة . " 26
" ( آيا نديديد )خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخّر شما کرده ، و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! "
· در امتداد رشدجسماني انسان ، قابليتهاي روحي و استعدادهاي روحاني او ، در هر مسيري كه انتخاب كند ( راه مستقيم عبور از مسير ارزشها و ملكات اخلاقي مبتني بر پيام هاي خداوندي ، و يا راه غير مستقيم انحرافي عبور از مسير وابستگي هاي دنيايي و تخلفات نفساني ) شروع به رشد مي كند ، كه براي تشديد و تسريع رشد درمسير مستقيم ، نياز به نور آسماني و هدايت الهي دارد .
آنجا که می فرماید :
" الله نور السماوات و الارض مثل نوره کمشکاة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة کانها کوکب دري يوقد من شجرة مبارکة زيتونة لا شرقية و لا غربية يکاد زيتها يضيء و لو لم تمسسه نار نور على نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس و الله بکل شيء عليم . " 27
" خداوند نور آسمانها و زمين است ؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد ، آن چراغ در حبابى قرار گيرد ، حبابى شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان ، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پربرکت زيتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى؛ ( روغنش آنچنان صاف و خالص است که ) نزديک است بدون تماس با آتش شعلهور شود ؛ نورى است بر فراز نورى ؛ و هر کس بخواهد خدااو را به نور خود هدايت مىکند ، و خداوند به هر چيزى داناست. "
· با پيمودنراه مستقيم فوق و رشد در مسير خداگونگي (با استفاده از مواهب دنياي زميني و سپس رها كردن و خارج شدن از آن و صعود به جايگاه اوج تعالي انسان تا خدا )، درخت روحي انسان ، به آنجا مي رسد كه قد تا بارگاه الهي كشيده .
آنجا که می فرماید :
" في مقعد صدق عند مليک مقتدر . " 28
" در جايگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! "
· و ميوه آن ، حضور در جنت لقاي خداوندي است .
آنجا که می فرماید :
" یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی." 29
" تو اى روح آراميافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشتم وارد شو ! "
·و آنها نيز كهراه غير مستقيم برگزيده و تنها به رشد درخت وجودي خود در مسير دنيا و توسعه قلمرو زميني خود بسنده كرده اند ، دچار آفتهايي شده كه هر آن با سرگردانيها و هول و هراس هاي عذابي دهشتناك روبرو شده ، و نهايتا با برخورد به موانع و صخره هاي مسير ، متوجه راه غلطي كه پيموده اند شده ؛
آنجا که خداوند می فرمایند :
" والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الضمئان مائا حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجد الله عنده " 30
" کسانى که کافر شدند ، اعمالشان همچون سرابى است در يک کوير که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد ؛ امّا هنگامى که به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد ، و خدا را نزد آن مىيابد که حساب او را بطور کامل مىدهد .
اما دیگر دیر شده ، که هر کس به هر مقدار از راه ، که کج رفته ، باید عذاب وحشتناک حسرت دور افتادن از خدای رحمان را بچشد تا زنگارهای ناشی از غفلت و هوس های زمینی از روح او زدوده شود .
آنجا که پروردگار عزیز می فرمایند :
" ساصليه سقر - و ما ادراک ما سقر - لا تبقي و لا تذر - لواحة للبشر . " 31
" (امّا) بزودى او را وارد سَقَر مىکنم ! - و تو نمىدانى «سقر» چيست! - (آتشى است که) نه چيزى را باقى مىگذارد و نه
چيزى را رها مىسازد ! - پوست را بکلّى دگرگون مىکند! ( زنگارهای روح را بکلی می برد و آن را خالص و پاکیزه می کند ) "
و پس از آن است که راه بسوی مستقر نهایی ، که همان مکان نور و آرامش و حضور خدای رحمان و جمیل است ، باز خواهد شد .
آنجا که رب جلیل می فرمایند :
" الى ربك يومئذ المستقر " 32
" آن روز ، قرارگاه نهايى ، تنها بسوى پروردگار تو است . "
[center]ادامه دارد[/center]
درخت ممنوعه ( منهيه ) چه بود ؟ و چرا آدم و حوا عريان شدند ؟
5- چرا نتيجه نزديكي به درخت ظلم است ؟
خداوند در آيات فوق به آدم هشدار مي دهد كه در صورت نزديك شدن به درخت ، در جرگه ظالمين وارد خواهي شد .
همچنين در آيه زير اعلام مي دارد كه وقتي امانت خود را که همان تجلی گاه ذات حضرت ربوبی بود به او عرضه كرديم ، پذيرفت . و او چه جاهل و ظالمي است !
آنجا که می فرمایند :
" انا عرضنا الامانة على السماوات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا . " 33
" ما امانت خود را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه داشتيم ، آنها از حمل آن سر برتافتند ، و از آن هراسيدند ؛ امّا انسان آن را بر دوش کشيد ؛ بدرستيكه انسان جاهل و ظالم بود ! "
بهشت آدم، جايي بود كه خداوند تامين همه گونه نياز او را بطور جاوداني ، تعهد كرده بود 34، اما فقط در حوزه نيازهاي مادي بشري به انجام ميرسيد ، كه اين امر هرگز باعث نتيجه تعالي روحاني انسان از حد " آدميت " به حد " خداگونگي " و تبعا خروج او از محدوده مادي دنيايي و ورود به حريم كبريايي نمي گرديد .
و اينجا بود كه آدم ، که عاشق شده بود ، نخواست در محدوده امن مادي دنيايي بماند و همچون ديگر مخلوقات الهي ( از جمله فر شتگان ) ، در يك وضعيت تكويني زيست كند و بماند ، بلكه خطر كرد و افق را جنت الهي و ماوي گزيدن در حريم اوانتخاب كرد .
و اين مسير ، تنها با عينيت بخشيدن به كليه استعدادها و قابليتهاي روحانياو پيموده مي شد ، كه براي اين كار ، بايد به زمين مي آمد و تك تك آنها را اعم از خلاقيت ، محبت ، عشق ، بخشش ، و .. زندگي مي كرد تا ملكه وجودياو شوند . 35
و تبعا حضور انسان در دنياي زميني و :
- اختيار او در انتخاب راه مستقيم اوج تا حريم خداوندي با همه لذتهاي روحاني منتج از آن ،
- و يا فريفته ظواهر و نعمتهاي دنيايي شدن و افتادن در مسير انحرافي و غير مستقيم گذر به بارگاه الهي با همه مشكلات و عذاب هاي متعاقب آن ،
آنجا که خداوند می فرمایند :
" فقلنا يا ادم ان هذا عدو لک و لزوجک فلا يخرجنکما من الجنة فتشقى . " 36
" پس به آدم گفتيم : شيطان دشمن توست ، پس باعث خروج شما از بهشت نگردد كه به سختي و مشقت خواهيد افتاد . "
در حقيقت ، آدم ، بهشت خود را با يك شرايط ثابت و يكنواخت در يك زندگي افقي با همه لذت هاي مادي رها كرد و نقطه اوج حركت عمودي رو به بالاي خود را ، حضور در بارگاه الهي ، با رشد و پرورش درخت وجودي خود ، انتخاب كرد .
و اين همان درختي بود ، كه به آن نزديك شد و به خداوند اعلام كرد كه :
بهشت منبا همه مزايا ي ماديش ، در مقابل جنت تو ، به هيچ نمي ارزد ؛ هر چند براي رسيدن به جنت لقاي تو ، امكان انحراف من وجود داشته باشد و من بايد از جهنم و عذاب تو بگذرم .
آنجا كه امام علي (ع) نجوا مي كنند :
" فهبني يا الهي و سيدي و مولاي و ربي صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك ! " 37
" اله و آقا و مولا و رب من ! موهبتي كن ! كه عذاب تو را به صبر خواهم نشست ، اما فراق و دوريت را چگونه به انتظار بنشينم ؟! "
6- آيا آدم گناه كرد ؟
با توجه به آنچه گفته شد ، نهي خداوند ، ارشادي و بيانگر مسير سخت اوج از آدميت تا خداگونگي بوده است ، بنابراين امر ممنوعي نبوده كه خداوند به آن ، امر به نزديك نشدن كرده باشد ، بلكه تلويحا ، بيان هدف تكويني خداوند از خلقت آدم بوده است .
همانطور كه در كلام امام رضا ( ع ) داريم :
" اراده تكوينى خدا اين بود كه آدم از درخت منهيه بخورد و از بهشت اخراج شود ، ولى اراده تشريعى خدا نهى از خوردن شجره بود و لذا آنها را از خوردن ميوه درخت باز نداشت . " 38
از طرف ديگر اگر ظلمي نيز انجام شده باشد ظلم آدم به خود بوده نه در حق خداوند ، لذا گناهي واقع نشده است ، ( و خروج آدم از بهشت يك اثر تكوينى و ضرورى عمل او بود ، نه مجازات مولوى . 39)
7- چرا آدم و حوا عريان شدند ؟
خداوند در چند آيه مي فرمايند كه با نزديك شدن آدم و حوا به درخت ، زشتي هايشان آشكار شد .
از جمله می فرمایند :
" فاکلا منها فبدت لهما سواتهما . " 40
" پس از خوردن از درخت ، زشتي هاشان آشكار شد . "
و اين عرياني را نيز مي توان به عنوان هشدار خداوندي، اينگونه بيان كرد كه :
اي آدم : اگر بهشت خود را با همه جاودانگي در تامين همه نيازهايت رها كردي ، پس بايد همانند ظرفي كاملا عريان و تهي ولي با ظرفيتي بي نهايت ، پاي به دنياي زميني گذاشته و زندگي را از صفر شروع و خود به انتخاب نوع و مقدار پوششت در برابر ظواهر فريبنده دنيايي و هواهاي نفساني ، اقدام كني و راه بسوي مقصدي كه برگزيدي ، خود به كيفيتش تصميم بگيري و پس از آن ، ظرف وجودي خود را از عشق خداوندي سرشار كرده و آنگاه تا عبوديت و يگانگي با او ، عمر دنيايي بسر نمايي .
8- و در يك كلام
تمثيل خداوند از مسير كمالي انسان ، به درخت ، اعلام موارد زير ، به حضرت آدم بود :
1-اي آدم ! تو همانند دانه اي هستي كه قابليت رشد و تكامل ، " از حد آدميت " به بالاترين حد كمال و آنهم " خداگونگي " ، در ظرف وجودت ريخته شده است . ( نفخت فیه من روحی 41 )
2-براي ايجاد شرايط رشد دانه وجودت ، بايستي آرامش و سكون بهشتي خود را رها كرده و در فضاي دنياي زميني با همه سختي ها قرار گرفته و با بهره گيري از همه مواهب طبيعي ، مسير رشد را هموار نمايي . ( قلنا اهبطوا منها جميعا42 )
3-حركت و مسير رشد تو ، لاجرم ، بسوي افق هاي متعالي و آسماني رباني است . ( کشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء 43 )
4-در همه مراحل رشدت در دنياي زميني ، با انواع آفات دنيوي ، اعم از كاستي ها ، طوفان هاي شهوت ، سيلاب هاي ثروت و علم و غرور ، و .... روبرو خواهي شد . و اين همان چيزي است كه به آن جاهلي ، و ظلمي است كه براي نفس خود ، ريسك آن را پذيرفته اي . ( انه کان ظلوما جهولا44 )
5-براي شروع حركت كمالي ات ، از مرحله " دانه " ( كاشت ) تا آخرين مرحله ( برداشت ) ، كه مستقر نهايي است ، بايستي بر همه زشتي هايي كه مي تواند روح تو را آلوده كند و آفاتي كه مي تواند بيمار طمع دنيايي ات بكند ) ، بينا و دانا باشي ، به همين دليل آنها را برايت آشكار كردم . ( فبدت لهما سواتهما45 )
6-تنها راه دفع آفات راه و وسيله پوشش آنها ، گزينش راهي است كه از بهشت خدايي مي گذرد . ( و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة 46 )
7-براي تشديد فرايند رشد و جهت گيري آن بسوي بالا ، نياز به نور آسماني الهي است ، كه من در اختيارت خواهم گذاشت . ( ارسال رسل و ابلاغ پيام - فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون47)
8-در آخرين مرحله و مسير تكاملي درخت وجودت ، كه جز بسوي مستقر نهايي نيست ، در جنت الهي ، ماوي خواهي گزيد و در حضور كبريائيش ، آرام خواهي گرفت . ( و ادخلی جنتی48 - عند مليک مقتدر49 )
9-نهي خداوند از نزديك شدن به درخت مذكور ، ارشادي بوده نه مولوي ، كه به آدم گوشزد مي كند :
[FONT=Symbol]· مي تواني در همين بهشت خودت با همه تنعمات دنياگونه اش ، بدون هيچ سختي و نگراني باقي بماني ، ولي ديگر امكان تعالي و رسيدن به جنت الهي را نخواهي داشت . ( ان لک الا تجوع فيها و لا تعرى ، و انک لا تظمؤا فيها و لا تضحى50)
[FONT=Symbol]· و يا ريسك حضور در دنياي زميني با همه سختي هاي زندگي دنيايي و امكان غفلت و انحراف از مسير اصلي خلقت و دچار شدن به عذاب هاي دهشتناك متعاقب انحرافت را بپذيري ، ولي با اين اطمينان ، كه نهايت صعودت ،بهشت لقاي من است . ( الى ربك يومئذ المستقر51)
زير نويسها :
1-به مطالب زير مراجعه شود :
·" سرنوشت انسان ، جبر یا اختیار ؛ محمد صالحي " – http://mahsan.parsiblog.com/-1798339.htm
[FONT=Symbol]· " جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان؛ محمد صالحي "- http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm
[FONT=Symbol]· "آیا حضرت آد م به دست حوا فریب خورد ؟ ؛ محمد صالحي " - http://mahsan.parsiblog.com/-1788156.htm
2-سوره اسرا – آیه 44
3-بحارالانوار، ج 84 ، ص 198
4-سوره ذاریات – آیه 56
5-سوره بقره – آیه 31
6-اعراف – آیه 19
7-سوره طه – آیات 118 تا 119
8-نهج البلاغه – خطبه 1
9-علل الشّرآئع ج ۲، باب نوادر العِلَل ، ص ۶۰۰، عدد ۵۵ - مصنفات شيخ مفيد ، ج5 ، ص 79
10-سوره فجر - آیه 27 تا 30
11-المواعظ العدديه ، الباب الثاني عشر ، الفصل الثاني ص 255 به نقل از كتاب گنج حكمت
12-سوره بقره – آیه 31 ( " علم ادم الاسما کلها " )
13-جواهر السنية فى الاحاديث القدسيه، محمد بن حسن بن على بن حسين حرّعاملى، ص 284.
14-اعراف – آیه 19
15-بقره – آيه 35
16-سوره اعراف – آیه 22
17-اعراف – آيه 20
18-الميزان ، ج1 ، ص 138
19-حجر – آيه 29
20-سوره طه – آیه 120
21-اعراف – آيه 20
22-تورات - سفر پیدایش – باب 3 – آیات 1 تا 14
23-انجيل برنابا – فصل 40 – آیات 1 تا 27
24-نور – آيه 25
25-سوره بقره – آیه 38
26-لقمان – آيه 20
27-– نور – آيه 25
28-قمر – آيه 55
29-- سوره فجر - آیه 27 تا 30
30-سوره نور - آیه 39
31-سوره مدثر – آیات 26 تا 29
32- سوره قیامت – آیه 12
33-...سوره احزاب – آيه 72
34-سوره طه – آیات 118 تا 119
35-به مطالب زیر مراجعه شود :
[FONT=Symbol]· دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی – محمد صالحي -[FONT=Calibri]http://mahsan.parsiblog.com/1212178.htm
[FONT=Symbol]· چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما – محمد صالحي – http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm
36-طه – آيه 117 ( الميزان ، ج1 ، ص 131 )
37-دعاي كميل
38-توحيد صدوق ، ص 64
39-الميزان ، ج1 ، ص 138
40-طه – آيه 121
41-سوره ص – آیه 72
42-سوره بقره – آیه 38
43-ابراهيم – آيه 24
44-سوره احزاب – آيه 72
45-طه – آيه 121
46-اعراف – آيه 22
47-سوره بقره – آیه 38
48-سوره فجر - آیه 27 تا 30
49-قمر – آيه 55
50-سوره طه – آیات 118 تا 119
51-سوره قیامت – آیه 12