موضوع مهم:لطفا ساده فکر نکنید!
ارسال شده توسط Harki در سهشنبه, ۱۳۹۰/۰۹/۲۹ - ۱۸:۲۶سلام
این موضوع مهم ترین موضوع من و شاید اخرین موضوع باشه.
هر چقدر هم که بالا پایین بری و بخوای ازش فرار کنی اخرش هممون رو مثل یه تیکه گوشت که بوی کافور میده میندازن تو یه چاله.البته اگر زیر چرخای مترو تیکه تیکه نشده باشیم یا مغزمون وسط خیابون له نشده باشه یا...
پس بهتره قبل از اون کمی به این مسایل فکر کنیم. :ok:
اعمال
جهان مادی جهانی نسبی است.یعنی هیچ چیز قطعی در ان وجود ندارد.هیچ وقت به یک واقعیت قطعی در این دنیا نمی رسیم یعنی نمی توانیم زمانی با قطعیت بگوییم:
اگر این انگاه این.
تمام انچه ما از این دنیا درک می کنیم نسبی است پس هیچ وقت به یک تعریف کامل نمی رسیم.مثال می زنم:
مثلا دین می گوید کار خوب در این شرایط این است.
اصلا تعریف خوب چیست؟
چه کسی می تواند یک تعریف کامل ارائه دهد؟
شاید در شرایط شبیه به انچه دین گفته کار خوب چیز دیگری باشد.
چه کسی می تواند ادعا کند که در لحظه ی فلان کار خوب انجام داده؟
چه کسی می تواند ادعا کند که واقعا در همان شرایطی که دین گفته قرار گرفته است؟
ایا صرفا با یقین راجع به عملی که انجام داده ایم می توانیم بگوییم که کار بد انجام داده ایم یا کار خوب یا واقعیت چیز دیگری است؟
اصلا یقین چیست؟
چیزی بجز حاصل احساسات و عقل ناقص ما است؟
من که در حال نوشتن هستم یا شما که در حال خواندن هستید چطور؟کار خوبی می کنیم یا بد؟
ملاک نهایی برای اعمال ما چیست؟
واقعیت یا یقین ما که از طریق احساس یا عقل ناقصمان حاصل می شود.
بینهایت جواب وجود دارد که به خاطر همان نسبی بودن جهان است.
در این دنیای ماده کوچک ترین عمل ما مسیر این دنیا را تغییر می دهد و اثار این عمل تا زمانی که دنیا برقرار است،وجود خواهد داشت.حتی یک حرکت کوچک ما در قبال شخصی دیگر یا یک جمله ما اثری بسیار زیاد دارد و می تواند زندگی تمام اشخاص تا اخر دنیا را تغییردهد.
سوالی که بوجود می اید این است که چه کسی می تواند این اعمال و اثار انرا حساب کند و بگوید کار خوب انجام شده است؟
این که دین می گوید اعمال را در قیامت بر روی ترازوی عدل قرار میدهند یا مردم کارنامه خود را دریافت میکنند و ... توهین به شعور انسان نیست؟
چرا به این مسائل دقت نمیکنیم؟
چرا دنیا را خیلی ساده فرض می کنیم؟
انسان
ما خود از این جهان نسبی هستیم.
ما از زمانی که به دنیا می اییم در حال مقاومت در برابر شرایط محیط اطرافمان هستیم.تمام اجزای ما هم همینطور هستند.
هیچ یک از ما نمی تواند بگوید در فلان زمان با سلامت کامل (100%) جسمی و روانی فلان تصمیم را گرفتم. همه ما دچار بیماری هستیم و تمام کارهای ما تحت تاثیر ان بیماریها و عوامل بیرونی است.
شاید همین شک من هم راجع به خدا یک بیماری باشد؟؟!!
تمام اعمال ما متاثر از اعمال محیط است و اعمال محیط ناشی از اعمال محیط دیگر و....
دنیا زنجیره عمل وعکس العمل است.
ما هم قطعه ای از این زنجیره ایم .شرایط محیط،عمل ما را تعیین می کند و در انتخاب ان نقش خاصی نداریم.
اشتباه نکنید.منظورم من این نیست که کسی دست مرا روی دکمه های صفحه کلید فشار می دهد.بلکه من با فکرم این کار را می کنم.اما خود این فکر از کجا امده؟ چیزی باعث شده این فکر به ذهن من رجوع کند. اما ان چیز چرا بوجود امده؟و... بی نهایت سوال که به صورت زنجیره ای و پشت هم تکرار می شوند.
اگر خدا بگوید چرا فلان کار را کردید حرفهای زیادی برای گفتن دارم...
جبر
تمام موجودات مادی مجبور به جبر قوانین ماده هستند.من هم در این جهان زندگی می کنم پس من هم از این نظر مجبورم.
جهان ماوراء
یکی از دوستان حرفهای جالبی را در رابطه با این موضوع بیان کردند.مثلا:
چرا باید یک نفر کتاب دستش بگیره و بخونه و فکر کنه یه موجود خیالی به اسم خدا داره حرفهای اونو می شنوه!
من خودم به متا فیزیک علاقه دارم وحتی چیزهایی رو با چشم های خودم دیدم که نه داستان بود و نه یه خبر بی پایه و اساس تو تلویزیون،بلکه یک تجربه بود.اما هیچ کدام از این موضوعات مبهوت کننده به خدا و دنیای معنویات متصل نبود.حتی خود روحانیون هم چنین قدرتهایی رو از جانب خدا نمی دانند.
حالا همین رو میشه به پیامبران و معجزات انها هم تعمیم داد.انها هم انسانهایی بودند مثل ما و با قابلیت های مختلف وقدرتهای متافیزیکی بالا.
حالا اینکه مابیایم و یه سری داستانها رو به اونا نسبت بدیم و از اونها برای اثبات خدا استفاده کنیم یه جور دروغ بزرگه.(البته از نظر من)
در پایان باید بگم:
چیزی که به عنوان دین به ما عرضه میشه خیلی زیبا و شیرینه اما حقیقت، خیلی تلخه.