امام خمینی (ره) و عزاداری سیدالشهدا (ع)
تبهای اولیه
امام زيارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین ميخواند
در اغلب ايام زيارتي، در کنار مرقد حضرت امام حسين (ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروف را با صد مرتبه سلام و صدمرتبه لعن ميخواند. در پاريس هم اين برنامه را ادامه ميداد.
امام در چند سالي که در نجف بود، براي درک تمام زيارتهاي مخصوص امام حسين (ع) فاصله بين اين شهر و کربلا را، که حدود 80 کيلومتر است، ميپيمود و اهتمام داشت در ايام عاشورا، اربعين، عرفه، نيمه شعبان و ماه رجب اين مسير را پشت سر بگذارد. در نجف، روايت شده سر مقدس امام سوم بالاي سر مطهر پدرش علي (ع) است، امام خميني بالاي سر نميرفت و دور نميزد.
زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع)
آقاي سيد حميد روحاني مينويسد :« در اغلب ايام زيارتي در کنار قبر امام حسين (ع) بودند، در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروفه را با صد مرتبه و صد مرتبه لعن مي خواندند.» مرحوم آقاي املائي ميفرمود: « روزي در حرم مطهر امام حسين (ع) امام خميني را ديدم که در ميان انبوه زوار گير کرده و قدمي نميتواند پيش بگذارد. به جلو دويده به کنار زدن مردم و باز کردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغير مرا منع ميکردند. و من بيتوجه به منع ايشان به کار خود ادامه ميدادم. يکباره متوجه شدم که امام از مسيري که من براي ايشان باز کردهام نيامده و تغيير مسير داده، در لابهلاي جمعيت به راه خود ادامه ميدهد.»
زيارتهاي امام (ره)
آقاي محمد علي انصاري، يكي از اعضاي دفتر امام خمينى(ره)،ميگويد: علاقه امام به اهلبيت(ع) وصف ناشدني است؛ امام عاشق آنها بود، عاشقي كه تا صداى ياحسين(ع) بلند مىشود، او بياختيار اشك ميريزد. امام با اينكه در برابر مصيبتها صابر است و حتي در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نميريزد اما به مجرد اينكه يك روضهخوان بگويد: «السلام عليك يا اباعبدالله»، قطرات اشك از ديدگانش فرو ميچكد، و اين واقعا علاقه كمينيستو درهمان مواقعي كه بسياري از شبهروشنفكران قبل از انقلاب به عزاداري و سينهزني ميتاختند و اگر اين فرهنگ رشد پيدا ميكرد، آثاري از شعائر اسلام باقي نميماند و ما را از درون بيمحتوا ميكرد. امام شديدا به ترويج همان سنتهاي ديرينه عزاداري ميپرداخت و مردم را به برگزاري هرچه باشكوهتر عزاداريهاي اهلبيت (ع) سفارش ميكند.
شركت در مجالس روضه
آية الله سيد حسن طاهرى خرمآبادى مىگويد:
«امام شبهاى محرم، مجالس روضه، كه در محلات قم برگزار مىشد، شركت مىكردند. براى اينكه مردم را تشويق كنند و هم مجلس را گرمنگه دارند.»
آن شب كه ايشان را مىخواستند دستگير كنند،اما هيچ كس خبرنداشت؛ تلفنها را قطع كرده بودند، تلفن منزل ايشان قطع شدهبود. نزديك غروب بود من آمدم منزل ايشان، آقاى صانعى به منگفت: تلفن منزل امروز قطع است. فكر مىكرديم تلفن عيبى پيداكرده است. فكر نمىكرديم كه مىخواهند ايشان را دستگير كنند.
مجلس روضه هم صبحها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: كهفردا صبح بياييد منبر برويد. من هم قبول كرده بودم كه فرداآنجا منبر بروم. آن شب امام رفتند مجلس روضهاى در يكى از محلههاى قم. ماهمرفتيم و مردم استقبال خيلى عجيبى از ايشان كردند و ما آن شبرا خدمت ايشان در مجلس بوديم و ايشان برگشتند.
دوستان به ما گفتند كه: همان نزديكيها كه منزل يكى از رفقابود، بياييد و شب را بخوابيد.
گفتم: نه، مى روم منزل.
رفتم منزل. صبح بود كه من داشتم آماده مىشدم كه به منبر برومكه خبر آوردند كه امام را نزديكيهاى طلوع فجر آمدهاند و دستگير كردند.
احترام به عزادارى امام حسين(ع)
آقاى محمد حسن رحيميان مىنويسد: حضرت امام در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران بطوراستثنايى به جاى آنكه در جايگاه روى صندلى بنشيند... روى زميننشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسين(ع) بود.
توجه امام به زيارت عاشورا
آقاى سيدعلىاكبر محتشمى مىگويد:
از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالتخلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند. ما روزها كه مىشد كليه گزارشهاى شب گذشته را كه به وسيله تلفن از ايرانرسيده بود، مىنوشتيم و احيانا آنهايى كه لازم بود عين صدا را امام بشنوند، جمعآورى مىكرديم و خدمت امام مىرسيديم و اينگزارشها را خدمتشان تقديم مىكرديم و اگر توضيح هم لازم بود،توضيح مىداديم.
اول محرم بود آن روز طبق معمول وقتى گزارشها را برديم خدمتامام، ديديم امام در اتاق قدم مىزنند و با تسبيح ذكرى مىگويند، مشخص شد كه امام زيارت عاشورا را طبق معمول كه در سالهاىگذشته هر سال در ايام عاشورا صبح مشرف مىشدند حرم و زيارتعاشورا را در حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) مىخواندند، در پاريسهم همان برنامه را ادامه داده بودند و زيارت عاشورا رامىخواندند. امام تذكر فرمودند:« از اين به بعد در اين ساعتگزارشها را نياوريد چون در اين ساعت من مشغول هستم» اينبرنامه در ايام عاشورا ادامه داشت.
دستور امام به روضه خوانى در پاريس
آقاى سيدعلىاكبر محتشمى در اين باره مىگويد:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مىزدم كه آقاى اشراقى آمدند وگفتند:كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشيد يك ساعتبه ظهرمن مىخواهم بيايم بيرون و بايد امروز روضه بخوانى». من متحيرشدم، چون يك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرايط و محيط روضه بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ايشان عرض كنيد كه من آمادگىندارم تا روضهاى كه مناسب اين شرايط و در جو پاريس و در مياندانشجويان باشد، خدمت امام بخوانم. روضهاى كه من مىدانم همانروضههايى است كه در مجالس معمولى ايران خوانده مىشود. يكهمچنين روضهاى من مىتوانم بخوانم. بعد امام پيغام دادند كهبگوييدبه فلانى كه:« همان روضه را مىخواهم و همان روضه بايد اينجاخوانده بشود.» من از اين جريان حس كردم كه امام در هرحال آن علاقهاى كه به ائمهاطهار(ع) دارند و به محيطى كه برایش مبارزه مىكنند، احترام مىگذارند و همان محيط را مىخواهندو همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بيش از هزار سال بامسلمانها بوده است را مىخواهند ولو اينكه در پاريس و درقلب سرزمين غرب باشد. در آن روز جمعيت زياد بود، خبرنگارانفراوانى هم آمده بودند، ساعتيازده امام تشريف آوردند و امامبسيار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به منكه روضهبخوان و من شروع كردم روضهخواندن.
براى كسانىكه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى ديدن امام بسيار غيرمترقبه بود اين منظره، در شرايطى كه امام در مقابلششاه و آمريكاست و مبارزه مىكند، روز تاسوعا بنشيند و براىامام حسين(ع) گريه كند.
جمعيت خيلى زياد بود و خبرنگارها هم اين مجلس را ضبط مى كردند. از همان اول كه شروع كردم به روضه، امام گريه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعيتى كه در آنجا بودند، يكپارچه گريه مىكردند و حتى يادم مىآيد كه شايد در حدود يكربع بعد از اينكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهاى گريه مىكردند؛ و يكى از برادرهايى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود، آمد و صورت مرا بوسيد و گفت: كه من بيست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم، از دينم، از مسائل مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با اين برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چيز برگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من ديدم چشمهايش اشكآلود بود؛ اين روضهخوانى، شب عاشوراخوانده شد.
گريه امام براى على اكبر(ع)
آقاى على دوانى مى گويد:
آقاى حاج سيدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صميمى كهاز سالها قبل در قم روضهخوان خاص امام بود و در سنوات اخير همايام عاشورا در حضور جمع در حسينيه جماران به ياد ايامى كهامام در قم اقامت داشتند و ايشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصيبت وى مطلوب امام بود، نقل مىكرد كه پس از شهادت مرحوم حاجآقامصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:خوب به موقع آمدى، امام را درياب كه هرچه ما كرديم در مصبيتحاج آقا مصطفى گريه كنند، از عهده اش برنيامدهايم. مگر توكارىبكنى.
من خدمت امام رسيده و عرض كردم: اجازه مىدهيد ذكر مصيبتى بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفى را بردم تا با آهنگ حزين امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بريزد، امامتغيير حال پيدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولى همينكه نام حضرت علىاكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گريستندكه قابل وصف نيست.
نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسين (ع)
آقاى على دوانى مىگويد:
پسر بزرگم از خانم دكتر مهين ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقلمىكرد كه ايشان زمانى كه حضرت امام به پاريس هجرت كرده بودند، ايشان به پاريس رفته و در بيت امام خدمت مىكرد. وقتى مرتب اخبار وحشتناك 17 شهريور تهران را به امام مىدادند كه چهكردهاند و چقدر كشته شدهاند، امام عكس العملى از تأثر وهيجان نشان نمىداد، و هيچ تأثرى در قيافهشان ديده نشد، حتى وقتىخود اين خانم مىگريستند، امام او را دلدارى مىداده و مىگفتند:
«چرا گريه مى كنى، صبر داشته باش.» ولى چندى بعد روزى در يكى ازمجالس امام، شخصى برخاست و شروع به ذكر مصيبت كرد; همين كهگفت: «السلام عليك يا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغييركرد و ديدم كه به پهناى صورتشان اشك مىريزند.
منبع: مجله در سوگ عاشورا