جمع بندی انسان از نسل حضرت آدم یا تکامل یافته حیوانات ؛ بالاخره کدوم درسته؟

تب‌های اولیه

189 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


سلام

فرگشت میگه وقتی شخصی میمیرد روحش دوباره برمیگرد در بدن یکموجود دیگه ای زندگی میکنه که طبق استدلال امام صادق این غلط هست چون کسی که لین همه گناه کنه همش بدون پاسخ می مونه که دوباره بیاد از اول شروع کنه
سلام،
فرگشت کاری به روح ندارد، اینکه شما می‌فرمایید را می‌گویند تناسخ و البته همانطوری که فرمودید امام صادق علیه‌السلام آن را رد کرده‌اند ... گرچه در مورد برخی شواهد فرگشت‌گرایان هم مطالبی را فرموده‌اند که می‌توان برای رد کردن آن شواهد به نفع فرگشت از آنها استفاده نمود، مثل اینکه شباهت‌های آناتومیک دلیل غلطی است برای نتیجه‌گرفتن رابطه‌ی نسبی بین دو گونه‌ی متمایز ... خدایی که یک موجود را طوری خلق کند می‌تواند موجود دیگری را هم با شباهت‌هایی نسبت به آن موجود اول خلق نماید ...


فرگشت یک قانونه که پیاده شده؟ ... بلکه تنها یک حدس از قوانین حاکم بر طبیعت است و البته تا جایی که بررسی کرده‌ام این قانون یک قانون من‌درآوردی است که اگرچه نقض نشده باشد (در همینجا هم باید کمی توقف کرد) ولی اثباتی هم ندارد ... اینکه می‌گویند برایش شواهدی وجود دارد این شواهد آن را اثبات نمی‌کنند بلکه همینکه آن را رد نمی‌کنند یا مطابق با پیش‌بینی‌اشان هست می‌گویند شاهدی بر درستی نظر ماست ... ولی اثبات نشده است ... شاید هم باید بگوییم که نظریات تجربی اصولاً قابل اثبات نیستند و حداکثر قابل نقض کردن هستند و معمولاً هم نقض می‌شوند وقتی تعداد مشاهدات به اندازه‌ی کافی زیاد شود ...
اینکه انسان تغییر کند اگر باعث تغییر در گونه‌اش شود می‌شود همان ادعای فرگشت، مگرنه تغییرات درون‌گونه‌ای چیزی نیست که محل مناقشه‌ی موافقان و مخالفان فرگشت باشد ... همچنان که حتی جهش در یک ویروس را هم کسی مورد مناقشه قرار نمی‌دهد ...
فرگشت به طور خاص نمی‌گوید خدا نیست بلکه می‌گوید نیازی به خدا نیست که البته همین هم به طور ضمنی می‌گوید خدایی نیست، هیچ خدایی تا چه برسد به خدای ادیان آسمانی که ویژگی‌های خاصی را به او نسبت می‌دهند ... با این حال در همین ایران افراد زیادی را می‌بینید که می‌گویند ما فرگشت‌گرایان مسلمان هستیم، برای این کار مثلاً فقط خلقت آدم و حوا سلام‌الله‌علیهما را استثناء می‌کنند که این کارشان اشتباه است ... اگرچه وقتی تمایز میان دو نظریه‌ی فرگشت و طرح هوشمند را هم در نظر بگیریم می‌بینیم که اصولاً نمی‌شود معتقد به هیچ کدام از ادیان ابراهیمی بود و باز هم به فرگشت معتقد ماند و این دو در یک ظرف جمع نمی‌شوند مگر آنکه تناقضاتی را ایجاب خواهند کرد ...

سلام
بنده نگفتم فرگشت اثبات شده.فرگشت نظریه ای هست که تاکنون رد نشده.ولی قابل اثبات نیست.چون پدیده ای قابل اثبات هست که در دسترس و قابل آزمایش باشد ولی فرگشت پدیده ای هست که در اثر گذشت میلیون ها سال رخ میدهد و چطور انتظار دارید چنین چیزی قابل آزمایش و بعد قابل اثبات باشد؟ در ضمن چطور میتواندید اداعا کنید من در اوردی هست؟ فرگشت بسیاری از تغییرات رو بخوبی توضیح داده. همین طوری صرفا یه فرضیه قراردادی نیست که کسی از خودش بوجود آورده باشد.
پس نظریه فرگشت مثل اصول ریاضی نیست که در دسترس دانشمندان برای اثبات پذیر باشد اما تاکنون مثال نقضی برای آن پیدا نشده.و همه ایرادداتی هم که براون گرفته شده ناشی از جهل به اون مسائل بوده.همانند قانون دوم ترمودینامیک که بعضیا ادعا دارند فرگشت این قانون رو نقض میکنه.در حالیکه افرادیکه این اشکال رو مطرح کرده اندنه تصور درستی از فرگشت ونهتصور درستی از قانون دوم ترمودینامیک داشته اند.
تعدادی از متفکرین روشن فکر اسلامی سعی کرده اند دین رو با فرگشت تطبیق بدن.نه مثل بعضی از علمایی که بدون تحقیق کافی صریحا اون رو رد کنن.چقدر خوبه که این علمای اسلامی کمی هم سرشون رو از لای کتاب های عربی بیرون بیارن و دامنه مطالعات خود رو بیشتر کنن.

سلام
بنده نگفتم فرگشت اثبات شده.فرگشت نظریه ای هست که تاکنون رد نشده.ولی قابل اثبات نیست. چون پدیده ای قابل اثبات هست که در دسترس و قابل آزمایش باشد ولی فرگشت پدیده ای هست که در اثر گذشت میلیون ها سال رخ میدهد و چطور انتظار دارید چنین چیزی قابل آزمایش و بعد قابل اثبات باشد؟

سلام
فرگشت اگرچه اسم نظریه را یدک می‌کشد ولی در اصل از حالت فرضیه پا را فراتر نمی‌گذارد، به این دلیل که بین دو نظریه‌ی فرگشت و طرح هوشمند هر کسی که یکی از آن دو را می‌پذیرد در اصل فرض کرده است که این نظریه درست باشد، فرض کرده است که درست باشد و در نتیجه بهتر است آن را فرضیه بدانیم، گرچه مطابق تعاریف نظریه و فرضیه به عنوان یک اصطلاح هر دو را جداگانه نظریه محسوب کنیم ... اگر به جای تکیه بر اصطلاحات یادمان باشد که درستی فرگشت را فرض کرده‌ایم که برقرار باشد دیگر کسی به خودش اجازه نمی‌دهد که زندگی دنیا و آخرت فرضی خودش را بر چنین مطلبی قمار کند ... این علوم اگر فقط جنبه‌ی کاربردی داشتند و مبنای اعتقادات و تعریف انسانیت و امثال آن قرار نمی‌گرفت کسی هم سر آن دعوا نمی‌کرد و فقط بحث اختلاف نظرهای علمی باقی می‌ماند، ولی الآن هر دو طرف یکدیگر را جاهل و امثال آن می‌دانند و خود را بر مدار حقیقت می‌شمرند ... این خودش یک نوع جهالت است ... آن دانشمندی که وقتی به او بگویید من دگرگشت را قبول ندارم داغ می‌کند و نگاه عاقل‌اندر سفیهتان کند انگار که این نظریه اثبات قطعی داشته باشد جاهل است، اگرچه انواع جوایز علمی را هم بهش بدهند ...
در ضمن چطور میتواندید اداعا کنید من در اوردی هست؟ فرگشت بسیاری از تغییرات رو بخوبی توضیح داده. همین طوری صرفا یه فرضیه قراردادی نیست که کسی از خودش بوجود آورده باشد.

چیزی که منطبق بر حقیقت نباشد حداقل برخی از گوشه‌هایش من‌درآوردی است ... در منطق هیچ گزاره‌ای با چند مثال اثبات نمی‌شود، با هزار تا مثال موافق هم اثبات نمی‌شود، حداکثر می‌توان گفت فعلاً جوابگو هستند و شاید برخی کاربردها هم بشود برایش درست کرد، ارزش بیشتری ندارد، اگر ارزش بیشتری برایش قائل شدند این می‌شود یک جهالت مدرن ...
همه ایرادداتی هم که براون گرفته شده ناشی از جهل به اون مسائل بوده.همانند قانون دوم ترمودینامیک که بعضیا ادعا دارند فرگشت این قانون رو نقض میکنه.در حالیکه افرادیکه این اشکال رو مطرح کرده اندنه تصور درستی از فرگشت ونهتصور درستی از قانون دوم ترمودینامیک داشته اند.

همان توضیحی که برای قانون دوم هم دادند چندان کامل نیست ... اولاً قانون دوم چیزی نیست که همه بر سر تمام ابعاد آن متفق‌القول باشند و بدانند این قانون دقیقاً چه چیزی را می‌گوید (اگر شک دارید ببینید که حداقل چهار تعریف برای فرایندهای بازگشت‌پذیر داریم که در ترمودینامیک کلاسیک به اشتباه فکر می‌کنند همه‌ی آن‌ها یک چیز است)، ساده‌ترین شکل اختلاف در مسأله‌ی مدّ نظر شما این است که شما بگویید من یک ساختار ساده‌ی تک سلولی دارم که شده است یک انسان پرسلولی با کلی ساز و کار پیچیده که در کنار هم کارکردی خیلی منظم و شگرف دارد و برای بسیاری از شرایط معمول زندگی یک انسان معمولی تطابق خیلی حساب‌شده‌ای دارد، حالا یکی می‌گوید این یعنی افزایش نظم و در نتیجه معنای آن کاهش انتروپی است، یکی دیگر می‌گوید سیستم به هر حال پیچیده شده و اطلاعات ما نسبت به آن کم شده است و در نتیجه انتروپی افزایش یافته است، یکی هم شنیدم که گفت چون زمین از خورشید انرژی می‌گیرد پس انتروپی جهان به هر حال زیاد می‌شود و افزایش نظم در سیستم‌های زیستی به معنای کاهش انتروپی کل نیست ... یکی هم می‌گوید قانون دوم ترمودینامیک اصولاً ماهیت ماکروسکوپی دارد و یک حقیقت آماری است که ناشی از Coarse Graining می‌باشد، مگرنه در علم Ontic اصلاً جایی برای آن نیست ... اعتقاد شخصی بنده هم همین است، اصل افزایش بی‌نظمی به خودی خود بیشتر بی‌معنی است تا اینکه یک گزاره‌ی علمی باشد، آن هم به عنوان یک اصل و قانون طبیعت آن هم در نگاه علوم کلاسیک که طبیعت را دارای هویتی مستقل از انسانی که طبیعت را تجربه می‌کند می‌شناسد ... تازه در فیزیک کوانتوم آمدند و گفتند که شاید طبیعت با اندازه‌گیری و شناخت انسان از آن شکل بگیرد ...
و البته موافق هستم که مسلمینی که خود را مسلمان می‌دانند و باز هم معتقد به درستی دگرگشت هستند تصور درستی از دگرگشت داشته باشند ... گرچه خیلی از مخالفان سنتی دگرگشت هم اطلاعاتشان از دگرگشت و نقدهایشان به آن کافی یا مناسب نیست ...
تعدادی از متفکرین روشن فکر اسلامی سعی کرده اند دین رو با فرگشت تطبیق بدن.نه مثل بعضی از علمایی که بدون تحقیق کافی صریحا اون رو رد کنن.چقدر خوبه که این علمای اسلامی کمی هم سرشون رو از لای کتاب های عربی بیرون بیارن و دامنه مطالعات خود رو بیشتر کنن.

یک نظر هم این است که آن دسته از متفکرین روشن‌فکر اسلامی سعی کنند دینشان را بهتر بشناسند و نگاهشان به تبعات پذیرش این نظریه را هم عمیق‌تر کنند تا نگویند که ما اگر خلقت آدم و حوا سلام‌الله‌علیهما را استثناء کنیم دیگر مشکلی با این نظریه نداریم ... بخصوص زیست‌شناسان مسلمان هم اگر کمی سرشان را در کتاب‌های عربی فرو ببرند شاید بهتر بتوانند نظریات خود را سامان بدهند تا با گفتن اینکه من یک مسلمان فرگشت‌گرا هستم دچار تناقض‌گویی نشوند ... و الله العالم

اینکه می‌گویند برایش شواهدی وجود دارد این شواهد آن را اثبات نمی‌کنند بلکه همینکه آن را رد نمی‌کنند یا مطابق با پیش‌بینی‌اشان هست می‌گویند شاهدی بر درستی نظر ماست ...

سلام نقطه گرامی
یه سری مسائل هست که توضیحشون با فرگشت ساده تر از توضیحشون بر اساس طراحی هوشمنده.

مثلاً یه بیماری مادرزادی وجود داره به اسم کم خونی داسی شکل که در بین مردمی که اجدادشون در برخی مناطق آفریقا زندگی می کرده اند دیده میشه. در این مناطق مالاریا شیوع داشته و کم خونی داسی شکل از ابتلا به مالاریا ممانعت می کنه. پس این بیماری ژنتیکی که در اکثر نقاط جهان یک نقطه ضعف به شمار میره، در اون مناطق به حفظ بقا کمک کرده.

اگر بخواهیم از دیدگاه طراحی هوشمند به این مسئله نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که خدا مالاریا رو آفریده و یک بیماری دیگر رو هم ایجاد کرده که با مالاریا مقابله کنه. اما چرا خدا از ابتدا مالاریا رو از بین نبرده؟ آیا این یک طراحی هوشمندانه است؟

چرا با وجود اینکه دستهای انسان و فیل و خفاش کارایی متفاوتی دارند، اما همه اونها پنج انگشت دارند؟

چرا گیاهان یک جنگل برای بلندتر شدن و دسترسی به نور با یکدیگر رقابت می کنند؟ آیا بهتر نبود همه آنها کوتاه آفریده شوند؟ بلندتر بودن یک درخت موجب سخت تر شدن رسیدن آب به بالای درخت میشه و چیدن میوه رو هم برایانسانها سخت می کنه.

در پاسخ به سوال فوق، باید یا بپذیریم که حکمتی در این طراحی وجود داشته که ما از اون بی اطلاعیم، یا اینکه بگیم خدا ترجیح داده برخی کارها رو از طریق ساز و کار فرگشت انجام بده. این موضوع نشون میده که فرگشت می تونه وجود داشته باشه اما ثابت نمی کنه که هیچ ساز و کار دیگری جز فرگشت وجود نداره.

اما یه سوال:
اگر آفرینش انسان مجزا از آفرینش انسانها بوده، چرا بدن انسانها شباهت به بدن حیوانات میده در حالی که به نظر میاد به همه این شباهتها نیاز نداره. سیخ شدن موها در زمان ترس به حیوانات کمک می کنه بدنشون گرم بمونه و ترسناک هم به نظر بیان. اما چرا این ساز و کار باید برای انسان که موی کمی داره هم وجود داشته باشه؟ چرا برخی انسانها با دم به دنیا میان؟ این قابلیت ضعیف انسان در حرکت دادن لاله گوشش به چه دردی می خوره؟ (به اینها میگن ویژگیهای "وستیجال")
https://en.wikipedia.org/wiki/Human_vestigiality

جواب این سوال دوم هم برای ما واضحه. اون شتری که از داخل کوه بیرون اومده بود هم شباهتهایی به شترهای دیگه داره اما دلیل نمیشه که از نسل اونها باشه.

سلام نقطه گرامی
یه سری مسائل هست که توضیحشون با فرگشت ساده تر از توضیحشون بر اساس طراحی هوشمنده.

سلام جناب سعدی شیرازی،
حقیقتش درست متوجه نشدم موضعتان چیست که بتوانم معنای سؤال و جواب‌هایتان را به درستی متوجه شوم تا سعی کنم جواب درستی بدهم، از سؤال فوقتان اینطور به نظرم رسید که به نظرتان می‌رسد فرگشت بهتر می‌تواند جوابگوی برخی سؤالات باشد تا طرح هوشمند، ولی در پایین هر سؤالی که می‌پرسید را خودتان هم یک جواب برایش می‌دهید که گویی اینها سؤالات شما نیست و در نتیجه موضعتان همان موضع فرگشت‌گرایان نیست ... با اجازه‌ی شما فرض را می‌گذارم بر اینکه به نظرتان واقعاً این سؤالات از طرف فرگشت‌گرایان جواب‌های قانع‌کننده‌تری دارد ...
اما در مورد همین که می‌فرمایید فرگشت ساده‌تر می‌تواند جواب برخی سؤالات را بدهد قابل بحث است ... در واقع به نظر می‌رسد که اگر کسی ذهنیتش به یک نظریه نزدیک‌تر باشد در این صورت جواب‌هایی که نزدیک‌تر به همان ذهنیت باشد را ساده‌تر می‌تواند بپذیرد و به همین دلیل یک نظریه و توجیهاتی که آن نظریه برای توضیح فرایندها و مشاهدات توضیح می‌دهد را به نظریات دیگر ترجیه دهد ... حالا باید دید اگر توضیحات یک نفر برایمان ساده‌تر و باورپذیرتر به نظر رسید می‌توان این مطلب را یک معیار برای درست‌تر بودن آن توضیحات دانست؟ شاید تصورات ذهنی‌امان هم مشکلاتی دارند که همان‌ها مانع از فهم درست نظریات بهتر می‌شود و باعث می‌شود نسبت به آن‌ها یک جبهه‌ی اولیه بگیریم ... شاید ... شاید هم نه ... صرفاً به عنوان یک احتمال مطرح کردم شاید بخواهید روی آن هم نیم‌نگاهی داشته باشید ...
مثلاً یه بیماری مادرزادی وجود داره به اسم کم خونی داسی شکل که در بین مردمی که اجدادشون در برخی مناطق آفریقا زندگی می کرده اند دیده میشه. در این مناطق مالاریا شیوع داشته و کم خونی داسی شکل از ابتلا به مالاریا ممانعت می کنه. پس این بیماری ژنتیکی که در اکثر نقاط جهان یک نقطه ضعف به شمار میره، در اون مناطق به حفظ بقا کمک کرده.

اگر بخواهیم از دیدگاه طراحی هوشمند به این مسئله نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که خدا مالاریا رو آفریده و یک بیماری دیگر رو هم ایجاد کرده که با مالاریا مقابله کنه. اما چرا خدا از ابتدا مالاریا رو از بین نبرده؟ آیا این یک طراحی هوشمندانه است؟
با اجازه‌ی شما اول یک جواب کلی بدهم ...
یک نفر گفت چرا خدا همه را پولدار خلق نکرد؟ دیگری گفت پول به چه درد می‌خورد برای اینکه انسان نیازهایی را با آن برطرف کند، مثل غذا و پوشش و سقف بالای سر، حالا چرا اصلاً خدا انسان را گرسنه و عریان و نیازمند سقف بالای سر خلق کرد؟ اگر پرسیدند که چون دنیا اینطور است می‌گویند خوب دنیا را هم طور دیگری خلق می‌کرد ... به نظر شما این سؤال و جواب‌ها چه صورتی دارند؟ ... این سؤال‌ها عالمانه است یا حاکی از کوچکی فضای ذهنی آن شخص پرسنده؟ ...
حالا فرض کنید شما سر جلسه‌ی امتحان هستید، اشتباهی دسته‌ی سؤالات را از صفحه‌ی دومش باز کرده‌اید و از ابتدای صورت سؤال در این صفحه را می‌خوانید و یک برداشتی از صورت سؤال می‌کنید و شروع می‌کنید به جواب دادن به آن ... بعد از اینکه جواب تمام سؤال‌ها را دادید برمی‌گردید و ناگهان می‌بینید که بخش اول این سؤال در انتهای صفحه‌ی قبل بود، الآن که این بخش سؤال را خواندید می‌بینید که سؤال در اصل دارد اصلاً مطلب دیگری را می‌پرسد ... اگر صورت سؤال را نفهمیم جواب درستی که می‌دهیم هم جواب سؤال دیگری است و برای سؤال اصلی جواب درستی محسوب نمی‌شود ... برای اینکه بگوییم چرا خدا این کار را کرده و آن کار دیگر را نکرده است اول باید بدانیم که هدف از کل این کارها چیست ... از نگاه ریاضیات باید تابع هدف را بشناسیم و بعد به دنبال بهینه کردن آن باشیم ... یک بار هست که یک نفر نگاهش به حیوانی به اسم الاغ این است که این حیوان برای بارکشی و حرکت در مناطق ناصاف بهینه است، می‌رود یک ربات می‌سازد که از خود الاغ هم بهینه‌تر باشد، بعد می‌گوید که پس اگر خدایی هم وجود داشته باشد من هوشمندتر از آن خدا هستم، ولی این الاغ اگرچه یک کار اصلیش باربری باشد ولی باید بتواند کارهای دیگری هم بکند ... تابع هدفی را که خداوند بهینه می‌کند شاید با تابعی که این شخص می‌خواهد بهینه کند متفاوت باشد ... صورت سؤال که تغییر کند جواب درست آن هم می‌تواند عوض شود ... حالا یک نفر فرض را می‌گذارد بر اینکه صورت سؤال را درست می‌داند و بعد جواب خودش را با آنچه در طبیعت می‌بیند مقایسه می‌کند و می‌گوید طبیعت آنچنان که باید هوشمندانه نیست و می‌توانست بهتر باشد، یک نفر دیگر از ابتدا خدا را از راه‌های دیگری پذیرفته و هوشمندی و حکیم و علیم بودن او را به عنوان پیش‌فرض قبول دارد و حالا جواب خودش را با طبیعت مقایسه می‌کند، اگر جوابش با جواب طبیعت یکسان نبود می‌گوید پس سؤالی که من برایش جواب آماده کرده‌ام متفاوت از سؤالی بوده است که خداوند برایش جوابی فراهم کرده است ... حالا یا به دنبال همان هدف کاربردی خودش بوده است، در این صورت همین مقدار برایش کفایت می‌کند، یک بار هم هست که برایش مهم است که هدف خدا از خلقت را بفهمد، مثل آن‌هایی که در قرآن ذکر شده‌اند که «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» ...

حالا برسیم به مسأله‌ی مالاریا ... آیا اگر خدایی وجود داشته باشد حتماً منظورش از وضع دو بیماری باید همین باشد که شما اینجا فرموده‌اید؟ ... می‌توان گفت که خداوند دو نژاد از انسان‌ها را با شرایط متفاوت بدنی قرار داده است و برای هر کدام یک سری بیماری‌ها را وضع نموده است، قرار هم نیست با هر بیماری هم نسل کل بشر به کل نابود گردد و در نتیجه برخی باید باشند که بیمار نشوند و ایمنی نسبت به یک بیماری را هم از راه‌های متفاوتی می‌تواند ایجاد نماید، اگرچه از طریق یک بیماری دیگری باشد ... همانطور که خدای قرآن یک مرد الهی به اسم خضر را واداشت که یک کشتی را سوراخ کند که پادشاهی آن را به ظلم مصادره نکند، این خدا می‌تواند کسی را مریض کند که به مریضی بدتری که برای مردم آن منطقه مقرر شده است مبتلا نگردد، و هزار و یک توجیه دیگر ... اما اینکه بگوییم هدف خدا از این بیماری این بوده که مالاریا را ریشه‌کن کند و عجیب است که راه هوشمندانه‌تری را برنگزیده است این اعتراض چندان واردی نیست ... نمی‌توان هم بر مبنای چنان تصوری گفت که فرگشت برای این سؤال جواب بهتر یا ساده‌تری دارد ... می‌شود؟

چرا با وجود اینکه دستهای انسان و فیل و خفاش کارایی متفاوتی دارند، اما همه اونها پنج انگشت دارند؟

این سؤال خوبی است که چرا انسان و فیل و خفاش پنج انگشت دارند ولی مثلاً گوسفند و بز اینطور نیستند ... اما این مطلب واضح است که هر شباهتی به معنای ارتباط خانوادگی نیست ... یک پسر تقریباً همیشه شباهتی به پدرش دارد، ولی هر دو نفری که چنان شباهتی به هم داشتند رابطه‌اشان پدر و فرزندی نیست ... اینکه دو موجود شبیه به هم باشند دلیل بر پسرعمو بودن و نیای مشترک داشتنشان نیست اگرچه اگر بدانیم که نیای مشترکی داشته‌اند می‌توانیم انتظار شباهت‌هایی آن‌چنانی را داشته باشیم ...
چرا گیاهان یک جنگل برای بلندتر شدن و دسترسی به نور با یکدیگر رقابت می کنند؟ آیا بهتر نبود همه آنها کوتاه آفریده شوند؟ بلندتر بودن یک درخت موجب سخت تر شدن رسیدن آب به بالای درخت میشه و چیدن میوه رو هم برایانسانها سخت می کنه.

چند حالت هست، یکی اینکه همه به یک اندازه کوتاه باشند، یکی اینکه همه به یک اندازه بلند باشند، یا همه به یک اندازه میان‌قد باشند، یکی اینکه هم‌اندازه نباشند، اگر همه کوتاه باشند برخی مزیت‌ها که از بلند بودن برخی درختان و گیاهان تحصیل می‌شود مثل ایجاد سایه برای برخی جانوران دیگر و شکل‌گیری پناهگاه برای برخی از حیوانات و پرندگان و محل لانه‌سازی و تخم‌گذاری و امثال آن از دست می‌رود، اگر همه بلند باشند (که لابد یعنی تمام یا اکثر برگ‌های سبز گیاهان هم باید در همان ارتفاع بالا باشند) برخی مزیت‌های دیگر از دست می‌رود و همه‌ی جانوران باید یا بتوانند از درختان بالا بروند تا به برگ سبز دسترسی داشته باشند و یا گردنی دراز مثل زرافه داشته باشند و ...، خلاصه اینکه هم‌قد بودن تمام گیاهان بجز اینکه برای بهره‌بردای از نور مساوی خواهند بود دیگر مزیت دیگری ندارد و بلکه مزایای بسیاری هست که فدای چنین انتخابی می‌شوند ... انتخاب اینکه همه هم‌اندازه باشند شاید از یک جهت بهینه باشد ولی در یک نگاه کلی کاملاً گزینه‌ای بی‌ارزش است ... در نتیجه فقط می‌ماند اینکه همه‌ی آن‌ها هم‌اندازه نباشند ... پس از رقابت میان گیاهان نمی‌توان گفت این وضعیت بهینه نیست و خالق آن هوشمند نیست ...
در پاسخ به سوال فوق، باید یا بپذیریم که حکمتی در این طراحی وجود داشته که ما از اون بی اطلاعیم، یا اینکه بگیم خدا ترجیح داده برخی کارها رو از طریق ساز و کار فرگشت انجام بده. این موضوع نشون میده که فرگشت می تونه وجود داشته باشه اما ثابت نمی کنه که هیچ ساز و کار دیگری جز فرگشت وجود نداره.

بله با این نگاه شاید نتوان در یک نگاه فرگشت را رد کرد، ولی این به معنای پذیرفتن فرگشت هم نیست ... شاید فرگشت باشد و چیزهای دیگری هم باشد، شاید هم اصلاً فرگشتی در کار نباشد مگر در حدّ همان تغییرات درون‌گونه‌ای که مثلاً منجر به شکل‌گیری نژادهای متفاوت از یک گونه شود ... برای موجودات تک‌سلولی و امثال آن هم کسی با فرگشت مشکلی ندارد ...
اما یه سوال:
اگر آفرینش انسان مجزا از آفرینش انسانها بوده، چرا بدن انسانها شباهت به بدن حیوانات میده در حالی که به نظر میاد به همه این شباهتها نیاز نداره. سیخ شدن موها در زمان ترس به حیوانات کمک می کنه بدنشون گرم بمونه و ترسناک هم به نظر بیان. اما چرا این ساز و کار باید برای موی کمی داره هم وجود داشته باشه؟ چرا برخی انسانها با دم به دنیا میان؟ این قابلیت ضعیف انسان در حرکت دادن لاله گوشش به چه دردی می خوره؟ (به اینها میگن ویژگیهای "وستیجال")
https://en.wikipedia.org/wiki/Human_vestigiality
جواب این سوال دوم هم برای ما واضحه. اون شتری که از داخل کوه بیرون اومده بود هم شباهتهایی به شترهای دیگه داره اما دلیل نمیشه که از نسل اونها باشه.

از نگاه عرفانی می‌گویند که انسان کامل کُوْن جامع است و سایه‌ی وجودی انسان در عالم ناسوت می‌شود کل عالم طبیعت و دنیا، و بدن انسان که به طور خاص نقطه‌ی اثر صریح انسان در عالم ملک است نمودی از کل عالم طبیعت خواهد بود ... دیگر اینکه شباهت‌های کوچک و بزرگ به هر جانور یا هر پدیده‌ی فیزیکی و غیره دیگر داشته باشد عجیب نخواهد بود، مثل اینکه کار رگ‌ها در تغذیه‌ی بدن خیلی شبیه است به رودخانه‌ها که در دل سرزمین‌های خشک نفوذ کرده و آن‌ها را آب‌یاری می‌کنند و حیات را به آنجا و به ساکنان آنجا می‌رسانند و ...
اما از نگاه زیست‌شناسی و فیزیولوژی هم این شباهت‌ها قابل بررسی است ... شباهت در ساختمان بدن حداقل از یک جهت می‌تواند شباهت در عملکرد و نیازهای جسمی و امثال آن را برساند ... ولی فقط هم همین نیست ... مثلاً وقتی پرسیدند که چرا انسان به میمون اینقدر شبیه است جواب داده شد که عبرت بگیرید که انسان بدون تعقل چیزی بیش از یک میمون نیست که کارهایش شبیه به انسان است و یک تفاوت سبب این همه تمایز در شرافت و امثال آن شده است ... البته روایت را نقل به مضمون کردم ... به طور خاص وقتی به امام صادق علیه‌السلام خبر داده شد که گروهی گمان می‌کنند که زرافه یا همان شترگاوپلنگ از نسل شتر و گاو و پلنگ و ... است که به آن‌ها شباهت‌هایی دارد جواب فرمودند که اینطور نیست، بعد فرمودند که خدایی که به هر کدام از آن حیوانات چنان ویژگی‌هایی را داده است قادر بوده است که موجود دیگری را هم بیافریند که برخی از آن ویژگی‌ها را یکجا و در کنار هم داشته باشد ...
اگرچه می‌توان توضیح دیگری هم برای شباهت‌های آناتومینیک و ظاهری بین برخی گونه‌ها داد که کاری به جنبه‌ی حکمی ندارد و خیلی شبیه به نظریه‌ی فرگشت باشد، ولی این توضیح که شواهد روایی هم دارد ناگهان ما را به نظریه‌ی طرح هوشمند می‌رساند و اگر هم که طرح هوشمند مطرح شد دیگر نیازی نیست مثل نظریه‌ی فرگشت مثلاً چند ده هزار سال صبر کنیم تا تغییرات مورد نظر حاصل گردند و گونه‌ای جدیدی ایجاد شود، آن خالق هوشمند بلکه می‌تواند با ایجاد جهش‌های کنترل‌شده توسط آن شعور متعالی در یک و تنها یک نسل تمام آن تغییرات لازم را آناً ایجاد نماید تا دیگر بحث حلقه‌های گم‌شده‌ی داروین و امثال آن هم پیش نمی‌آید که بخواهیم بگوییم جواب دارد یا ندارد ...

مثالی که از شتر حضرت صالح علیه‌السلام زدید مثال خیلی خوبی بود ... حتی حوا سلام‌الله‌علیها هم جداگانه خلق شد ولی باز اینقدر از نظر ژنتیکی شبیه به آدم علیه‌السلام هست و به طور مشخص از نسل او نیست که اگر بود ازدواجشان با هم حرام می‌بود ... مطابق روایتی که در این زمینه وارد شده است ...

در مورد موهای بدن از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد که حکمت خلقتشان چیست ... امام علیه‌السلام فرمودند که انسان اگر بی‌کار باشد طغیان می‌کند و خداوند با قرار دادن این کار یدی برای او که باید خودش را نظافت کند سرگرم نماید، یعنی از نظر جسمانی این کار در حدّ آب در هاون کوبیدن هم که سرکاری باشد ولی از نظر روانی کارکرد خودش را دارد، همانطور که فرمودند نفس خود را سرگرم کن که اگر نکنی او تو را سرگرم خواهد ساخت ... چنانکه خداوند هم فرمود «إِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ ﴿٧ وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب» ...

نقطه گرامی
از توضیحات خوبتون ممنونم

همانند قانون دوم ترمودینامیک که بعضیا ادعا دارند فرگشت این قانون رو نقض میکنه.در حالیکه افرادیکه این اشکال رو مطرح کرده اندنه تصور درستی از فرگشت ونهتصور درستی از قانون دوم ترمودینامیک داشته اند.

دقیقاً.
برداشت نادرستی که برخی از قانون دوم ترمودینامیک دارند اینه که "این قانون اجازه کاهش بی نظمی رو نمیده".

خب فرض کنید شما یک لیوان آب رو داخل یخچال گذاشتید و این آب یخ زده. در نتیجه آنتروپی این آب کم شده. آیا این برخلاف قانون دوم ترمودینامیکه؟ نه.
در این مثال موتور یخچال شما برای خنک کردن این لیوان انرژی صرف کرده. اگر شما مجموعه کل این سیستم (یعنی یخچال و محتویاتش) رو بررسی کنید، می بینید که در کل آنتروپی افزایش پیدا می کنه.

نکته اش اینه که سیستم به صورت یک کل باید دیده بشه.

از نظر خدا ناباوران نظم با وجود پدیده ای بنام فرگشت نیازی به خالق نداره

نظر خدا ناباوران ربطي به بحث نداره.

خود فرگشت في نفسه با جهان بيني توحيدي تعارض و منافاتي نداره.

جواب شما به من مثل اينه که من بگم: پذيرش اين مطلب که باران از ابر فرو ميريزد با جهان بيني توحيدي منافاتي ندارد،

بعدش شما برميگرديد به من ميگيد: نه، منافات داره چون از نظر خداناباوران، جهان نيازي به خالق نداره!!

سلام
ولابد سجده هم یعنی پیشانی را بر زمین گذاشتن !...

عليکم السلام

سؤال بنده را جواب نداديد و به جاي آن به موضوعات بي ربط پرداختيد! بنابراين سؤال را بار ديگر تکرار مي​کنم:

ادّعاي شما در اين کامنت : دشمنی شیطان با انسان درست از زمانی آغاز شد که خداوند آدم را خلیفه خود قرار داد

سؤال از شما: شما که ادّعا داريد همه گفته​هايتان بر اساس آموزه​هاي قرآن مجيد است، صلوات رائج رو منکريد، فلان برداشت رو قبول نداريد، فلان رو مخالفيد،

بسيار خب، شما مي​فهميد ولي ديگران نمي​فهمند، قبول،

ولي از کجاي قرآن مجيد اين مطلب استفاده مي​شود که دشمني شيطان با انسان درست از زماني آغاز شد که خداوند آدم را خليفه خود قرار داد؟

به فرموده قرآن مجيد، دشمني ابليس با آدم و بني آدم به جهت مطرود شدن شيطان از درگاه خداوند در اثر سرپيچي از سجده بر آدم بود.

اين آموزه چطور با ادّعاي شما سازگار است؟

نقطه گرامی
از توضیحات خوبتون ممنونم

دقیقاً.
برداشت نادرستی که برخی از قانون دوم ترمودینامیک دارند اینه که "این قانون اجازه کاهش بی نظمی رو نمیده".

خب فرض کنید شما یک لیوان آب رو داخل یخچال گذاشتید و این آب یخ زده. در نتیجه آنتروپی این آب کم شده. آیا این برخلاف قانون دوم ترمودینامیکه؟ نه.
در این مثال موتور یخچال شما برای خنک کردن این لیوان انرژی صرف کرده. اگر شما مجموعه کل این سیستم (یعنی یخچال و محتویاتش) رو بررسی کنید، می بینید که در کل آنتروپی افزایش پیدا می کنه.

نکته اش اینه که سیستم به صورت یک کل باید دیده بشه.


سلام حرفاتون درسته .ولی ما درایم ارتباط قانون دوم ترمودینامیک با فرگشت رو بررسی میکنیم.نه قانون دوم ترمودینامیک به تنهایی :d


نظر خدا ناباوران ربطي به بحث نداره.

خود فرگشت في نفسه با جهان بيني توحيدي تعارض و منافاتي نداره.

جواب شما به من مثل اينه که من بگم: پذيرش اين مطلب که باران از ابر فرو ميريزد با جهان بيني توحيدي منافاتي ندارد،

بعدش شما برميگرديد به من ميگيد: نه، منافات داره چون از نظر خداناباوران، جهان نيازي به خالق نداره!!


من مخالف حرفای شما نیستم ولی
منظور بنده این بود که از نظر بعضیا فرگشت با جهان بینی توحیدی تعارض داره و این خود یکی از علل بی خدا شدن بعضیا از جمله ریچارد داوکینز بوده.

همان توضیحی که برای قانون دوم هم دادند چندان کامل نیست ... اولاً قانون دوم چیزی نیست که همه بر سر تمام ابعاد آن متفق‌القول باشند و بدانند این قانون دقیقاً چه چیزی را می‌گوید (اگر شک دارید ببینید که حداقل چهار تعریف برای فرایندهای بازگشت‌پذیر داریم که در ترمودینامیک کلاسیک به اشتباه فکر می‌کنند همه‌ی آن‌ها یک چیز است)، ساده‌ترین شکل اختلاف در مسأله‌ی مدّ نظر شما این است که شما بگویید من یک ساختار ساده‌ی تک سلولی دارم که شده است یک انسان پرسلولی با کلی ساز و کار پیچیده که در کنار هم کارکردی خیلی منظم و شگرف دارد و برای بسیاری از شرایط معمول زندگی یک انسان معمولی تطابق خیلی حساب‌شده‌ای دارد، حالا یکی می‌گوید این یعنی افزایش نظم و در نتیجه معنای آن کاهش انتروپی است، یکی دیگر می‌گوید سیستم به هر حال پیچیده شده و اطلاعات ما نسبت به آن کم شده است و در نتیجه انتروپی افزایش یافته است، یکی هم شنیدم که گفت چون زمین از خورشید انرژی می‌گیرد پس انتروپی جهان به هر حال زیاد می‌شود و افزایش نظم در سیستم‌های زیستی به معنای کاهش انتروپی کل نیست ... یکی هم می‌گوید قانون دوم ترمودینامیک اصولاً ماهیت ماکروسکوپی دارد و یک حقیقت آماری است که ناشی از Coarse Graining می‌باشد، مگرنه در علم Ontic اصلاً جایی برای آن نیست ... اعتقاد شخصی بنده هم همین است، اصل افزایش بی‌نظمی به خودی خود بیشتر بی‌معنی است تا اینکه یک گزاره‌ی علمی باشد، آن هم به عنوان یک اصل و قانون طبیعت آن هم در نگاه علوم کلاسیک که طبیعت را دارای هویتی مستقل از انسانی که طبیعت را تجربه می‌کند می‌شناسد ... تازه در فیزیک کوانتوم آمدند و گفتند که شاید طبیعت با اندازه‌گیری و شناخت انسان از آن شکل بگیرد ...
و البته موافق هستم که مسلمینی که خود را مسلمان می‌دانند و باز هم معتقد به درستی دگرگشت هستند تصور درستی از دگرگشت داشته باشند ... گرچه خیلی از مخالفان سنتی دگرگشت هم اطلاعاتشان از دگرگشت و نقدهایشان به آن کافی یا مناسب نیست ...

تا جایی که قانون دوم ترمودینامیک مورد قبول دانشمندان هست این قانون هیچ منافاتی با نظریه فرگشت نداشته..قانون دوم در مورد سیستمهای بسته صادق هست.و جهان لحظه به لحظه به سمت بی نظمی تمایل پیدا میکند(یعنی اگه کل جهان رو یه سیستم بسته در نظر بگیریم.البته بعضی دانشمندان کل جهان رو سیستم بسته در نظر نمیگیرند) اما فرگشت در یه سیستم بسته اتفاق نمیفته!

همانگونه که چندین بار دیگر گفتم قرآن فقط دو نفر را نام می برد که نفخه روح شده اند و دیگر از احدی اسم نمی برد و این مهمترین دلیل من است

بسم الله الرحمن الرحيم وإيّاه نستعين

قبلا عرض کردم و الآن هم تأکيد ميکنم: اثبات شيء نفي ما عدا نمي‌کند.

الآن در قرآن مجيد فقط اسم معدودي از پيامبران آمده (حدود 26 نفر)

آيا اين به معناي آن است که تعداد انبيا فقط 26 نفر بوده؟!

از بت​هاي مشرکين فقط چند عدد نام برده شده (لات و عزّی و ...)

يعني بت​ها منحصر در اينها بوده؟!

مشکل انکار صلوات هم براي شما از همينجا نشأت ميگيره،

چون شما طبق اين مبناي اشتباهتان خيال مي​کنيد وقتي آيه کريمه، عطف و رو کردن به رسول گرامي را اثبات مي​کند پس لابد بقيه انواع عطف و صلوات را نفي مي​کند!

و حال آنکه همين ذکر صلوات، يکي از مصاديق عطف و رو کردن است و منافاتي با آن ندارد.

شکر لساني هم باز يکي از مصاديق و مراحل شکر است و منافاتي با آن ندارد.

همچنين تسبيح لساني هم يکي از مراحل تسبيح است، نه اينکه با آن منافات داشته باشد.

و همينطور روخواني قرآن مجيد يکي از مراحل بهره مندي از قرآن مجيد است، نه اينکه با آن منافات داشته باشد و در مقام انکار اين امور برآييد.

عصمنا الله من الزلل ووفّقنا للعلم والعمل.

ملاک من فقط و فقط حدیث پروردگار است و با حرف و حدیث من دون او کاری ندارم.

[FONT=lucida console]آيا حديث ثقلين (که مورد قبول تمام فرقه​هاي اسلامي مي​باشد) مورد قبول حضرتعالي است يا نه؟

تا جایی که قانون دوم ترمودینامیک مورد قبول دانشمندان هست این قانون هیچ منافاتی با نظریه فرگشت نداشته..قانون دوم در مورد سیستمهای بسته صادق هست.و جهان لحظه به لحظه به سمت بی نظمی تمایل پیدا میکند(یعنی اگه کل جهان رو یه سیستم بسته در نظر بگیریم.البته بعضی دانشمندان کل جهان رو سیستم بسته در نظر نمیگیرند) اما فرگشت در یه سیستم بسته اتفاق نمیفته!

لطفاً بفرمایید «جهان (به عنوان یک سیستم بسته، اگر باشد) لحظه‌به‌لحظه به سمت بی‌نظمی تمایل پیدا می‌کند» یعنی چی؟ منظورتان از بی‌نظمی دقیقاً چیست؟ شما نشان دهید چیزی به اسم بی‌نظمی اصلاً وجود دارد تا به همین سادگی برهان نظم در اثبات خدا را که یکی از قوی‌ترین براهین اثبات خداست را رد کرده باشید و راحت‌تر بتوان فرگشت را پذیرفت.
موضوع اینجاست که چیزی به اسم بی‌نظمی وجود ندارد و اگر داشته باشد وجودش قابل اثبات نیست ... این مطلب از لحاظ منطقی واضح است ...

باسلام
[h=1]حاصل فرضیه داروین برای بشریت 1[/h][h=1]حاصل فرضیه داروین برای بشریت 2[/h]
ببینید حتما

شما نشان دهید چیزی به اسم بی‌نظمی اصلاً وجود دارد تا به همین سادگی برهان نظم در اثبات خدا را که یکی از قوی‌ترین براهین اثبات خداست را رد کرده باشید و راحت‌تر بتوان فرگشت را پذیرفت.

برخلاف تصور شما من در پی رد برهان نظم بوسیله فرگشت نبودم.
قانون دوم ترمودینامیک هم دلالت بر متناهی بودن عمر جهان و حدوث زمانی ان دارد و موید این است که جهان نیاز به خالق دارد

برخلاف تصور شما من در پی رد برهان نظم بوسیله فرگشت نبودم.
قانون دوم ترمودینامیک هم دلالت بر متناهی بودن عمر جهان و حدوث زمانی ان دارد و موید این است که جهان نیاز به خالق دارد

بر خلاف تصور شما بنده قضاوتی در مورد نیت شما نکردم، شما فرمودید مطابق قانون دوم بی‌نظمی دارد زیاد می‌شود پس منم گفتم منظورتان چیست؟ ... چه آنکه اگر واقعاً چیزی به اسم بی‌نظمی وجود دارد برهان نظم باطل خواهد شد ... انتظارم هم این بود که به جای افزایش بی‌نظمی که یک تعبیر غیرعلمی و نادقیق است بیان دقیق‌ترش را بفرمایید که مثلاً یکی این است که اطلاعات ما نسبت به جهان کاهش پیدا می‌کند، گرچه این تعبیر موافق انتروپی شنون (Shanon Entropy, or Information entropy) است که برخی آن را زیربنایی‌تر از انتروپی ترمودینامیکی محسوب می‌کنند ... در ترمودینامیک به نوعی می‌گویند آنچه که کم می‌شود قابلیت کاردهی (exergy) است و در اصل سهم حرارت از انواع دیگر انرژی افزایش پیدا می‌کند و امکان ندارد بشود حرارت را به طور کامل به یک صورت دیگری از انرژی تبدیل کرد (که همین هم مسأله‌ساز است، چرا که نقطه‌ی انتهایی چنین جهانی باید یک جهان پرحرارت باشد که هیچ صورت انرژی دیگری در آن باقی نمانده است، حال آنکه نهایت انبساط بزرگ که قبل از Big Crunch انتظارش را می‌کشند یک جهان سرد و بی‌جنب‌وجوش است که از حرکت باز می‌ایستد و سپس تحت اثر جرم خودش شروع به انقباضی می‌کند که دوباره سیستم را به همان گوی داغ ابتدایی برساند) ... خیلی از مسائلی که تحت لوای قوانین بقاء یا قانون دوم گفته می‌شود در حدّ تصویرسازی‌هایی است که با تعمیم‌های نه خیلی علمی ترمودینامیک ساخته و پرداخته شده‌اند و مبنای منطقی محکمی ندارند، به نظر خودم بیشتر در حدّ مثلاً Common sense هستند ... برای مثال کتاب داستان تراژدی ترمودینامیک از Truesdell را بخوانید تا ببینید از نظر یک فیلسوف علم که ریاضی قوی دارد و ترمودینامیک را خوب فهمیده است ترمودینامیک کلاسیک از نظر منطقی چقدر نقص دارد، تا آنجا که او این وادی ترمودینامیک کلاسیک را مردابی مه‌آلود می‌داند و برخی مبتکران آن را شارلاتان‌هایی معرفی می‌کند که یک مطلب ساده مشاهده می‌کردند و بعد نتیجه می‌گرفتند که کل عالم بر مبنای این قانونی که بیان می‌کنم می‌چرخد ...
برای آنکه مطلب کمی برایتان روشن‌تر گردد این را بگویم که نگاه کلی در ترمودینامیک کلاسیک این است که تقریباً همه‌ی فرایندها در طبیعت بازگشت‌ناپذیر است که یعنی انتروپی کلی عالم باید افزایش یابد، بنابراین می‌گویند هیچ پدیده‌ای در هیچ گوشه از عالم رخ نمی‌دهد مگرآنکه سهمی را به انتروپی کلی عالم بیافزاید ... اما از جهت دیگر شما می‌روید نگاه می‌کنید و می‌بینید که در فیزیک ما کلاً چهار نیروی شناخته شده داریم که همگی هم نیروهایی میدانی و در ننتیجه پایستار هستند، در مقیاس میکروسکوپی پس همه چیز بازگشت‌پذیر است (چیزی به اسم اصطکاک نداریم، حرارت هم می‌شود انتقال انرژی جنبشی اتم‌ها و مولکول‌ها و غیره) ولی وقتی ما از مقیاسی بالاتر به مسأله نگاه می‌کنیم همه چیز را بازگشت‌ناپذیر می‌یابیم ... این یک تناقض است ... اینکه قانون دوم در مقیاس‌های کوچک بگوید همه چیز بازگشت‌پذیر است و انتروپی یک جهان ایزوله همواره مقداری ثابت است و بعد همان قانون همان فرایندها را در یک مقیاس بزرگتر بگوید همه بازگشت‌ناپذیر هستند و انتروپی جهان ولو اینکه ایزوله هم باشد ثابت نیست و همواره افزایش می‌یابد واضح است که یک تناقض باشد، برای شما واضح نیست؟ ... بنابراین شناخت قانون دوم به این سادگی که در کتاب‌های کلاسیک می‌نویسند نیست تا چه برسد به آن سادگی که برخی زیست‌شناسان بر اساس آن دست به نتیجه‌گیری می‌زنند ... اینکه این اکوسیستم حاکم بر زمین یک سیستم باز است یا بسته صرفاً دارد شرایط استفاده از قوانینی که می‌دانیم درست هستند را می‌سنجد تا بعد ببیند آن قانون چه اظهار نظری در مورد سیستم مورد نظر ما می‌کند، حال آنکه باید دید اصلاً کدام قانون صلاحیت منطقی و علمی برای بررسی چنین مسأله‌ای را دارد که ما در صدد وارد کردن داده‌های ورودی به این قانون برآییم ... شما آیا می‌دانید که قانون دوم ترمودینامیک یک قانون همه‌چیز شمول است؟ این قانون دقیقاً چه می‌گوید و آنچه می‌گوید را از کجا نتیجه گرفته است؟

IMAGE(http://www.axgig.com/images/88580726427147922979.jpg)

IMAGE(http://www.axgig.com/images/55775073908519228646.jpg)


بسم الله الرحمن الرحيم وإيّاه نستعين

قبلا عرض کردم و الآن هم تأکيد ميکنم: اثبات شيء نفي ما عدا نمي‌کند.

الآن در قرآن مجيد فقط اسم معدودي از پيامبران آمده (حدود 26 نفر)

آيا اين به معناي آن است که تعداد انبيا فقط 26 نفر بوده؟!

از بت​هاي مشرکين فقط چند عدد نام برده شده (لات و عزّی و ...)

يعني بت​ها منحصر در اينها بوده؟!

مشکل انکار صلوات هم براي شما از همينجا نشأت ميگيره،

چون شما طبق اين مبناي اشتباهتان خيال مي​کنيد وقتي آيه کريمه، عطف و رو کردن به رسول گرامي را اثبات مي​کند پس لابد بقيه انواع عطف و صلوات را نفي مي​کند!

و حال آنکه همين ذکر صلوات، يکي از مصاديق عطف و رو کردن است و منافاتي با آن ندارد.


سلام

من کاری با خوب و بد صلوات ندارم ، فقط می گویم این چیزی که به اسم صلوات باب شده ، کوچکترین ربطی به آیه: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ندارد که تا این آیه خوانده می شود یه دفعه همه یک صدا میگن : الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد


[FONT=lucida console]آيا حديث ثقلين (که مورد قبول تمام فرقه​هاي اسلامي مي​باشد) مورد قبول حضرتعالي است يا نه؟

سلام

بنده هر حدیثی را که با قرآن مغایرت داشته باشد نمی پذیرم و حدیث ثقلین که دیگر جای خود دارد ز یرا با اصل و اساس کتاب در تضاد و تناقض است. امکان ندارد و محال است رسول گرامی و گرانقدر پروردگار چنین حرفی زده باشد. خداوند می داند رسالتش را به چه کسی بدهد و به آنکس که می دهد امانت پروردگارش را نگه می دارد و هرگز در آن خیانت نمی کند. حدیث ثقلین یکی از آن شاه راه هایی است که پای غیر را به قرآن باز می کند تا به اسم رسول و دیگران ، خیلی راحت مفاهیم قرآن را دگرگون سازد و احکام خود را به بشر غالب نماید.

سلام....

سلام عليکم.

آيا شما نماز اقامه مي​کنيد؟

نحوه اقامه نمازتان چگونه است؟ نماز شما آيا رکوع و سجود دارد؟

در قرآن مجيد که نحوه آن بيان نشده، پس بطور کلي کيفيت اقامه نماز را از چه راهي به دست آورده‌ايد؟

سلام و عرض ادب خدمت دست اندرکاران این انجمن.من مدتی هست که با بی خدایان یا به قولی آتییست ها گفت و گو میکنم و گاهی اوقات تسلیم حرف های اون ها میشم.سوالی که الان برای من پیش اومده اینه که بالاخره انسان رو خدا افرید یعنی خدا حضرت ادم و حوا رو افرید سپس فرزندان ادم زیاد شد و هم اکنون ما فرزندان ادمیم یا اینکه طبق نظریه ی داروین(فرگشت)ما از نسل میمون و شانپانزه و گوریل و این جک جونوراییم؟عقل و منطق و دلایل زیادی میگن که انسان تکامل یافته ی این حیوانات است ولی قران نظرش متفاوته.آخر کدوم درسته؟
موفق باشید

Sent from my LG-D855 using Tapatalk


سلام
این لینک

مفید است.

سلام

من کاری با خوب و بد صلوات ندارم ، فقط می گویم این چیزی که به اسم صلوات باب شده ، کوچکترین ربطی به آیه: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ندارد که تا این آیه خوانده می شود یه دفعه همه یک صدا میگن : الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد


اتفاقا روایتی داریم که این ارتباط را ثابت می کند:

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِي الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ‏ مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ أَوْ يُكَلِّمَ أَحَداً إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ‏ يُصَلُّونَ‏ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِينَ فِي الدُّنْيَا وَ ثَلَاثِينَ فِي الْآخِرَةِ قَالَ قُلْتُ مَا مَعْنَى صَلَاةِ اللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِكَتِهِ تَزْكِيَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِينَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ مَنْ شَرَّكَ آلَ مُحَمَّدٍ فِي الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ رُؤْيَتَهُ وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ كَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِي فِي الْجِنَانِ وَجْهَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص بِهَذِهِ الصَّلَاةِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ مُحِيَتْ خَطَايَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِيبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِيَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ وَ أُعِينَ عَلَى عَدُوِّهِ وَ هِيَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَيْرِ وَ يُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِيِّهِ فِي الْجِنَانِ الْأَعْلَى يَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَشِيَّةً.[1]

ترجمه:
ابن مغيره مى‏گويد: از حضرت موسى بن جعفر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: هر كس در تعقيب نماز صبح و مغرب پيش از آنكه برخيزد يا با كسى سخن بگويد آيه‏ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ‏ يُصَلُّونَ‏ عَلَى النَّبِيِ‏ را بخواند و سپس بگويد: «اللّهمّ صلّ على محمّد النّبىّ و ذرّيته» خداوند يك صد حاجت او را روا مى‏كند، هفتاد حاجت در دنيا و سى حاجت در آخرت. راوى مى‏گويد: پرسيدم: معناى صلوات خدا و صلوات فرشتگان و صلوات مؤمنان چيست؟ فرمود: صلوات خدا رحمت او، و صلوات فرشتگان ستايش پيامبر، و صلوات مؤمنان دعا براى پيامبر است. و از اسرار آل محمّد عليهم السلام در باره صلوات بر پيامبر و خاندانش اين نوع صلوات است: «خداوندا، بر محمّد و آل محمّد در ميان گذشتگان درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان آيندگان درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان بلندمرتبگان عالم بالا درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان پيامبران مرسل درود فرست. خداوندا، بر محمّد و آل محمّد وسيله هر چيز، و شرافت و فضيلت و درجه بلند ارزانى دار. خداوندا، من با اينكه محمد (ص) را نديده‏ام به او ايمان آورده‏ام، پس مرا روز قيامت از ديدار او محروم مگردان، و همنشينى با او را نصيبم كن، و مرا بر دين او بميران، و از حوض كوثرش با آبى گوارا و لذّت بخش سيرابم گردان كه پس از آن هرگز دچار تشنگى نشوم، همانا تو بر هر كارى توانايى. خداوندا، چنان كه من به محمّد (ص) با اينكه او را نديده‏ام ايمان آوردم، تو نيز چهره‏اش را در بهشت به من بنماى. خداوندا، درود و سلامى فراوان از من به روح محمّد (ص) واصل گردان.» پس هر كس با اين صلوات، بر پيامبر (ص) درود بفرستد گناهانش نابود و خطاهايش محو مى‏گردد، و شادى‏اش دوام مى‏يابد، و دعايش مستجاب مى‏شود، و به آرزويش مى‏رسد، و روزى‏اش فراخ مى‏گردد، و در برابر دشمن يارى داده مى‏شود، و اسباب خير از هر سو براى او فراهم مى‏گردد، و در بهشت برين از همنشينان پيامبر (ص) خواهد بود. اين صلوات را سه بار در صبح و سه بار در شب بگويد


[/HR][1] ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ص156، باب ثواب من قال في دبر صلاة الصبح و صلاة المغرب‏.


سلام عليکم.

آيا شما نماز اقامه مي​کنيد؟

سلام هادی

هیچ دینی بدون نماز صحیح نیست. نماز دروازه ورودی به صحن دین الهی است ، هر کس از این دروازه وارد نشود قطعاً بی دین است و اگر هم دینی داشته باشد آن دین الهی نیست بلکه یک دین مادری است که اولین بار از مادر آموخته همانگونه که مادر به او زبان یاد داده است.

نحوه اقامه نمازتان چگونه است؟ نماز شما آيا رکوع و سجود دارد؟

بنده در تاپیک : در عصر رسول الله نماز به این شکل نبوده! داشتم همین را توضیح می دادم که متأسفانه پاسخگوی محترم ، در تاپیک را تا اطلاع ثانوی قفل کرد. او گفت برای تبلیغ می رود در حالی که محرم حد اقل در ایران نیاز به هیچ تبلیغی ندارد چون صدا و سیما بصورت 24 ساعته این وظیفه را بر عهده گرفته است و درضمن ملت ما در زمینه محرم خودشان یک پا مبلغ هستند و از ریز و درشت آن می دانند. بهتر بود پاسخگوی محترم در آن تاپیک را قفل نمی کرد و می گذاشت تا بنده برای مردم چیزی را از کتاب پروردگارشان تبلیغ کنم که نمی دانند و بسیار بسیار به دین و ایمانشان وابسته است. ما که بچه مدرسه ای نیستیم که شلوغ بازی در آوریم و اتاق و کلاس را به هم بریزیم! تازه مدرسه هم به اینصورت نیست که اگر معلمی نیامد در کلاس را ببندند بلکه معلم دیگری به سر کلاس می فرستند حتی اگر شده ناظم مدرسه خودش این کار را می کند.
اگر می گذاشتند ، خودمان به مسئله نماز رسیدگی می کردیم تا پاسخگوی محترم از سفر تبلیغی برگردند.
اصولاً دو فرقه شیعه و سنی درباره نماز خیلی حساسند ؛ شیعه در این باره به روایات دلخواه خود بسنده می کند و سنی نیز فقط به روایات مورد قبول فرقه خود توجه دارد و هیچکدام نه زیر بار روایات فرقه دیگر می روند و نه دوست دارند هیچ سخنی را که خلاف گفته احادیث و روایاتشان باشد گوش دهند و مانند یهود و نصارای دوران رسول الله می گویند:

نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ
ما به آنچه بر خودمان نازل شده است ايمان مى آوريم. و به غير آن هر چند با حقيقت همراه باشد و كتابشان را هم تصديق كند، ايمان نمى‌آورند.

یادم می آید وقتی حقیقت نماز را در سایت کلمه تی وی ( مربوط به اهل سنت) مطرح کردم ، فوراً کاربری بنده را مسدود کردند و از سایت بیرونم انداختند چون دیدند هیچ حرفی برای گفتن ندارند و این ممکن است به اعتباری که به خیال خود کسب کرده بودند لطمه وارد کند
.

در قرآن مجيد که نحوه آن بيان نشده، پس بطور کلي کيفيت اقامه نماز را از چه راهي به دست آورده‌ايد؟

من این را از قرآن بدست آورده ام ،اگر اجازه دهید فردا را هم صبر کنیم تا پاسخگوی محترم برگردد و بحث را در تاپیک مربوطه پیگیری کنیم چون هیچ دوست ندارم در این تاپیک را نیز به بهانه حرفهای خارج از موضوع ببندند.

اتفاقا روایتی داریم که این ارتباط را ثابت می کند:

أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِي الْمُغِيرَةِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ‏ مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ أَوْ يُكَلِّمَ أَحَداً إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ‏ يُصَلُّونَ‏ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِينَ فِي الدُّنْيَا وَ ثَلَاثِينَ فِي الْآخِرَةِ قَالَ قُلْتُ مَا مَعْنَى صَلَاةِ اللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ صَلَاةِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِكَتِهِ تَزْكِيَةٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ صَلَاةُ الْمُؤْمِنِينَ دُعَاءٌ مِنْهُمْ لَهُ وَ مَنْ شَرَّكَ آلَ مُحَمَّدٍ فِي الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ فَقَالَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ اللَّهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ لَمْ أَرَهُ فَلَا تَحْرِمْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ رُؤْيَتَهُ وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِ وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لَا أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ كَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ أَرَهُ فَعَرِّفْنِي فِي الْجِنَانِ وَجْهَهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلَاماً فَإِنَّ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص بِهَذِهِ الصَّلَاةِ هُدِمَتْ ذُنُوبُهُ وَ مُحِيَتْ خَطَايَاهُ وَ دَامَ سُرُورُهُ وَ اسْتُجِيبَ دُعَاؤُهُ وَ أُعْطِيَ أَمَلَهُ وَ بُسِطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ وَ أُعِينَ عَلَى عَدُوِّهِ وَ هِيَ لَهُ سَبَبُ أَنْوَاعِ الْخَيْرِ وَ يُجْعَلُ مِنْ رُفَقَاءِ نَبِيِّهِ فِي الْجِنَانِ الْأَعْلَى يَقُولُهُنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ غُدْوَةً وَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ عَشِيَّةً.[1]

ترجمه:
ابن مغيره مى‏گويد: از حضرت موسى بن جعفر (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: هر كس در تعقيب نماز صبح و مغرب پيش از آنكه برخيزد يا با كسى سخن بگويد آيه‏ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ‏ يُصَلُّونَ‏ عَلَى النَّبِيِ‏ را بخواند و سپس بگويد: «اللّهمّ صلّ على محمّد النّبىّ و ذرّيته» خداوند يك صد حاجت او را روا مى‏كند، هفتاد حاجت در دنيا و سى حاجت در آخرت. راوى مى‏گويد: پرسيدم: معناى صلوات خدا و صلوات فرشتگان و صلوات مؤمنان چيست؟ فرمود: صلوات خدا رحمت او، و صلوات فرشتگان ستايش پيامبر، و صلوات مؤمنان دعا براى پيامبر است. و از اسرار آل محمّد عليهم السلام در باره صلوات بر پيامبر و خاندانش اين نوع صلوات است: «خداوندا، بر محمّد و آل محمّد در ميان گذشتگان درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان آيندگان درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان بلندمرتبگان عالم بالا درود فرست، و بر محمّد و آل محمّد در ميان پيامبران مرسل درود فرست. خداوندا، بر محمّد و آل محمّد وسيله هر چيز، و شرافت و فضيلت و درجه بلند ارزانى دار. خداوندا، من با اينكه محمد (ص) را نديده‏ام به او ايمان آورده‏ام، پس مرا روز قيامت از ديدار او محروم مگردان، و همنشينى با او را نصيبم كن، و مرا بر دين او بميران، و از حوض كوثرش با آبى گوارا و لذّت بخش سيرابم گردان كه پس از آن هرگز دچار تشنگى نشوم، همانا تو بر هر كارى توانايى. خداوندا، چنان كه من به محمّد (ص) با اينكه او را نديده‏ام ايمان آوردم، تو نيز چهره‏اش را در بهشت به من بنماى. خداوندا، درود و سلامى فراوان از من به روح محمّد (ص) واصل گردان.» پس هر كس با اين صلوات، بر پيامبر (ص) درود بفرستد گناهانش نابود و خطاهايش محو مى‏گردد، و شادى‏اش دوام مى‏يابد، و دعايش مستجاب مى‏شود، و به آرزويش مى‏رسد، و روزى‏اش فراخ مى‏گردد، و در برابر دشمن يارى داده مى‏شود، و اسباب خير از هر سو براى او فراهم مى‏گردد، و در بهشت برين از همنشينان پيامبر (ص) خواهد بود. اين صلوات را سه بار در صبح و سه بار در شب بگويد


[/HR][1] ابن بابويه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، چاپ: دوم، 1406 ق، ص156، باب ثواب من قال في دبر صلاة الصبح و صلاة المغرب‏.

سلام

آیا از قرآن آیه ای سراغ داری که این ارتباط را ثابت کند؟
روایت را که نمی توان به وسیله روایت ثابت کرد، اگر روایتی ایه مورد نظر را تکفیر و تلبیس نمی کرد آیا به ذهن کسی خطور می کرد که پشتبند این آیه باید صلوات بفرستد؟

سلام...

سلام عليکم

بنده نخواستم نماز را برايم تعريف کنيد يا اهميّتش را بيان کنيد،

همچنين نخواستم تبليغ مبلّغين را در بوته نقد قرار دهيد،

فرصت خواندن اين مطالب حاشيه‌اي و داستاني را هم ندارم،

من فقط يک سؤال ساده کردم و يک جواب ساده خواستم.

من این را از قرآن بدست آورده ام...

تنها شما نيستيد،

امّت اسلام به 73 فرقه متفرّق شده‌اند که همگي هم مبنايشان قرآن است و اعتقاداتشان را زا قرآن به دست آورده‌اند، ولي تنها يک فرقه، اهل نجات است، بقيه در آتشند!

جسارتاً این بحث‌ها چه ربطی به موضوع تاپیک دارد؟

جسارتاً این بحث‌ها چه ربطی به موضوع تاپیک دارد؟


سلام

ای کاش مسئولین محترم سایت اجازه می دادند تا همچون سایر تالارهای گفتمان ، بحثهای دینی بطور آزاد برگزار شوند در اینصورت کاربران مجبور نبودند بحثهای مورد علاقه خود را در تالارها و یا تاپیکهایی پی گیری کنند که ارتباطی با موضوع ندارند. بحث آزاد این است که شخص با حفظ حرمت افراد شرکت کننده در گفتمان بتواند نظرات خود را بیان کند و آنها را در معرض برخورد افکار دیگران قرار دهد تا هرکس خواست و در خود دید آنها را مورد بررسی و نقد قرار دهد نه اینکه بحث تحت نظارت و تفتیش کسانی باشد که هر وقت خواستند جلوی آن را بگیرند و به انحاء مختلف نگذارند پیش رود مگر اینکه آنگونه که آنها می خواهند و می پسندند.


سلام

ای کاش مسئولین محترم سایت اجازه می دادند تا همچون سایر تالارهای گفتمان ، بحثهای دینی بطور آزاد برگزار شوند در اینصورت کاربران مجبور نبودند بحثهای مورد علاقه خود را در تالارها و یا تاپیکهایی پی گیری کنند که ارتباطی با موضوع ندارند. بحث آزاد این است که شخص با حفظ حرمت افراد شرکت کننده در گفتمان بتواند نظرات خود را بیان کند و آنها را در معرض برخورد افکار دیگران قرار دهد تا هرکس خواست و در خود دید آنها را مورد بررسی و نقد قرار دهد نه اینکه بحث تحت نظارت و تفتیش کسانی باشد که هر وقت خواستند جلوی آن را بگیرند و به انحاء مختلف نگذارند پیش رود مگر اینکه آنگونه که آنها می خواهند و می پسندند.



با سلام خدمت شما دوست گرامی

بحث ها در سایت های گفتگوی دینی مرکز ملی آزاد است. کسی مانع از بحث شما یا هر فرد دیگری نیست مگر اینکه فردی اخلاق را رعایت نکند و بخواهد به دیگران توهین کند که در این صورت بحث قابل ادامه دادن نخواهد بود.

از سوی دیگر، بحث ها برای اینکه به نتیجه برسد، بایستی با تمرکز بر یک موضوع واحد پیش برود و اگر بخواهیم همه موضوعات هستی را در یک تاپیک بحث کنیم، مسلما به هیچ نتیجه ای نخواهیم رسید. بنابراین مسئله تمرکز بر یک موضوع هم، لازمه این بحث هاست. یکی از عللی که این تاپیک بیش از اندازه به درازا کشیده است، همین بحث های غیر مرتبط است.
از همین رو من هم از دوستان می خواهم که صرفا در چارچوب سوال اصلی بحث کنند و اینکه از تکرار مکررات بپرهیزند. هر فرد نظر خود و مدعایش را همراه با دلیل ذکر می کند و این خواننده است که می فهمد حق با کیست. نیازی به تکرار یا خدایی نکرده توهین نیست.

موفق باشید


با سلام خدمت شما دوست گرامی

بحث ها در سایت های گفتگوی دینی مرکز ملی آزاد است. کسی مانع از بحث شما یا هر فرد دیگری نیست مگر اینکه فردی اخلاق را رعایت نکند و بخواهد به دیگران توهین کند که در این صورت بحث قابل ادامه دادن نخواهد بود.

از سوی دیگر، بحث ها برای اینکه به نتیجه برسد، بایستی با تمرکز بر یک موضوع واحد پیش برود و اگر بخواهیم همه موضوعات هستی را در یک تاپیک بحث کنیم، مسلما به هیچ نتیجه ای نخواهیم رسید. بنابراین مسئله تمرکز بر یک موضوع هم، لازمه این بحث هاست. یکی از عللی که این تاپیک بیش از اندازه به درازا کشیده است، همین بحث های غیر مرتبط است.
از همین رو من هم از دوستان می خواهم که صرفا در چارچوب سوال اصلی بحث کنند و اینکه از تکرار مکررات بپرهیزند. هر فرد نظر خود و مدعایش را همراه با دلیل ذکر می کند و این خواننده است که می فهمد حق با کیست. نیازی به تکرار یا خدایی نکرده توهین نیست.

موفق باشید

سلام
در اغلب تالارهای گفتمان ، حتی آنها که عناوین دینی ندارند ، وضع به این صورت است که شخص موضوعی را شروع می کند ( بدون اینکه آن موضوع در انتظار تایید قرار گیرد) سپس با سایر کاربران وارد گفتگو می شود. در این میان هیچ کاربری اجازه متوقف کردن بحث یا بستن تاپیک را ندارد مگر اینکه مشکل اخلاقی وجود داشته باشد که در اینصورت از طرف مسئولین تالار تذکر لازم داده خواهد شد. در غیر اینصورت تا هر زمانی که طول بکشد ( حتی چندین سال) تاپیک به کار خود ادامه می دهد.
اما در اینجا بحث فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که پاسخگوی تاپیک یا مسئولین سایت اجازه دهند در غیر اینصورت هر چقدر هم که داغ باشد جلوی حرکت آن را خواهند گرفت که یکی دو مورد آن همین اخیراً برای خود من اتفاق افتاده و مسئولین در گرماگرم بحث ، تاپیک را قفل کرده اند بدون اینکه امری غیر اخلاقی رخ داده باشد و این قفل و بندها زیاد با آزادی بیان سازگار نیست. بعضی از پاسخگوهای محترم بیان می کنند که مدت قانونی باز ماندن تاپیک ده روز است که در ابتدا تذکر داده شده در حالی که تاپیکهایی هستند که ماهها و سالها همچنان باز مانده اند و هنوز کسی آنها را قفل نکرده و این یعنی یک بام و دو هوا.

سلام
در اغلب تالارهای گفتمان ، حتی آنها که عناوین دینی ندارند ، وضع به این صورت است که شخص موضوعی را شروع می کند ( بدون اینکه آن موضوع در انتظار تایید قرار گیرد) سپس با سایر کاربران وارد گفتگو می شود. در این میان هیچ کاربری اجازه متوقف کردن بحث یا بستن تاپیک را ندارد مگر اینکه مشکل اخلاقی وجود داشته باشد که در اینصورت از طرف مسئولین تالار تذکر لازم داده خواهد شد. در غیر اینصورت تا هر زمانی که طول بکشد ( حتی چندین سال) تاپیک به کار خود ادامه می دهد.
اما در اینجا بحث فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که پاسخگوی تاپیک یا مسئولین سایت اجازه دهند در غیر اینصورت هر چقدر هم که داغ باشد جلوی حرکت آن را خواهند گرفت که یکی دو مورد آن همین اخیراً برای خود من اتفاق افتاده و مسئولین در گرماگرم بحث ، تاپیک را قفل کرده اند بدون اینکه امری غیر اخلاقی رخ داده باشد و این قفل و بندها زیاد با آزادی بیان سازگار نیست. بعضی از پاسخگوهای محترم بیان می کنند که مدت قانونی باز ماندن تاپیک ده روز است که در ابتدا تذکر داده شده در حالی که تاپیکهایی هستند که ماهها و سالها همچنان باز مانده اند و هنوز کسی آنها را قفل نکرده و این یعنی یک بام و دو هوا.


با سلام مجدد

دوست گرامی

بحث ها تا وقتی که واقعا جدی ادامه داشته باشند، بسته نمی شوند و افراد می توانند مشارکت کنند. با توجه به چارچوب های مرکز که در انتهای هر بحثی باید یک جمع بندی هم وجود داشته باشد تا برای دیگران نیز بحث قابل استفاده شود، ناچارا در یک نقطه باید تاپیک بسته شود. این نقطه جایی است که بحث تمام شده و جز تکرار مکررات و یا بحث های بی ربط، مطلبی نمانده است. در این شرایط تاپیک بسته می شود تا بعد توسط کارشناس مربوط جمع بندی شود. بنابراین کارشناس یا مسئولین سایت، بی دلیل تاپیکی را نمی بندند. اگر هم موردی وجود داشته که در وسط بحث چنین چیزی رخ داده، می توانید با مدیریت سایت یا مدیر اجرائی، مطرح کنید.

موفق باشید


با سلام مجدد

دوست گرامی

بحث ها تا وقتی که واقعا جدی ادامه داشته باشند، بسته نمی شوند و افراد می توانند مشارکت کنند.

سلام
این یک نمونه که بی دلیل بسته شده:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=56137&page=7

نمونه دیگر هم تاپیک : در عصر رسول الله نماز به این شکل نبوده! ، حرکت پاسخگوی محترم تا پیک مذکور مرا یاد حرکت مادرم می اندازد که وقتی می خواست از خانه بیرون برود، در صندوق خانه را قفل می کرد که مبادا بچه ها به آنجا دستبرد بزنند و خوراکی موراکیهایی را که قایم کرده بخورند!
اون خودش میخواد بره تبلیغ خب بره دیگه با اتاق چکار داره که قفلش می کنه؟!
از چه چیزی می ترسه؟
از اینکه چون منی مردم را از راه به در کند؟!
مگر مردم خودشان عقل و شعور ندارند؟

ین یک نمونه که بی دلیل بسته شده

بي دليلي نبوده. من الآن در اين تاپيک کاملا درک ميکنم که بي دليل نبوده

من يه دونه سؤال ساده مي​پرسم، بعد شما به جاي پرداختن به جواب اون سؤال، شروع ميکني داستان علمي تخيلي تعريف ميکني!

خب مسلما بسته ميشه ديگه. هر جاي دنيا هم باشه بسته ميشه.

من این را از قرآن بدست آورده ام ...،

يزيد بن معاويه و ابن زياد و شمر بن ذي الجوشن هم معتقد بودند که حکم قتل امام حسين عليه السلام را از قرآن به دست آورده​اند.

کلا در اسلام هر کس هر کاري که ميکنه از قرآن به دست آورده!

بنابراين چيزي که مهمّه اينه که بايد ديد با کدام ملاک صحّت و سقم اين استنباطات سنجيده ميشه؟

سلام
این یک نمونه که بی دلیل بسته شده:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=56137&page=7

نمونه دیگر هم تاپیک : در عصر رسول الله نماز به این شکل نبوده! ، حرکت پاسخگوی محترم تا پیک مذکور مرا یاد حرکت مادرم می اندازد که وقتی می خواست از خانه بیرون برود، در صندوق خانه را قفل می کرد که مبادا بچه ها به آنجا دستبرد بزنند و خوراکی موراکیهایی را که قایم کرده بخورند!
اون خودش میخواد بره تبلیغ خب بره دیگه با اتاق چکار داره که قفلش می کنه؟!
از چه چیزی می ترسه؟
از اینکه چون منی مردم را از راه به در کند؟!
مگر مردم خودشان عقل و شعور ندارند؟


با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی

اولا بنده مورد غیر محترمانه ای در آن تاپیک ندیدم. کارشناس محترم، به طور مستمر به بحث پرداخته اند. با این حال اگر شما اشکالی دارید، می توانید با مدیریت سایت مطرح کنید. با این کار هم مشکل (اگر وجود داشته باشد) حل می شود و هم اینکه مطالب غیر مرتبط با تاپیک فعلی در اینجا مطرح نمی شود.

موفق باشید


با سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی

اولا بنده مورد غیر محترمانه ای در آن تاپیک ندیدم. کارشناس محترم، به طور مستمر به بحث پرداخته اند. با این حال اگر شما اشکالی دارید، می توانید با مدیریت سایت مطرح کنید. با این کار هم مشکل (اگر وجود داشته باشد) حل می شود و هم اینکه مطالب غیر مرتبط با تاپیک فعلی در اینجا مطرح نمی شود.

موفق باشید

سلام

بله درست است ، مورد غیر محترمانه ای از طرفهای مباحثه سر نزده من هم تعجب می کنم چرا باید تاپیک بسته شود!


بي دليلي نبوده. من الآن در اين تاپيک کاملا درک ميکنم که بي دليل نبوده

من يه دونه سؤال ساده مي​پرسم، بعد شما به جاي پرداختن به جواب اون سؤال، شروع ميکني داستان علمي تخيلي تعريف ميکني!

خب مسلما بسته ميشه ديگه. هر جاي دنيا هم باشه بسته ميشه.

يزيد بن معاويه و ابن زياد و شمر بن ذي الجوشن هم معتقد بودند که حکم قتل امام حسين عليه السلام را از قرآن به دست آورده​اند.

کلا در اسلام هر کس هر کاري که ميکنه از قرآن به دست آورده!

بنابراين چيزي که مهمّه اينه که بايد ديد با کدام ملاک صحّت و سقم اين استنباطات سنجيده ميشه؟

سلام هادی

حالا زیاد خودت را ناراحت نکن من به هیچ وجه قصد بی اعتنایی به صحبتهای شما را نداشته ام . همانگونه که پاسخگوی محترم ( رئوف) گفتند و من نیز خدمت شما عرض کردم؛ این تاپیک محل مناسبی برای پرداختن به مسئله نماز نیست و تاپیکی هم که بنده به همین منظور احداث کردم معلوم نیست چه زمانی باز شود .
من یک تاپیک باز و مناسب پیدا کردم و از شما و دیگر دوستان علاقه مند دعوت می کنم در صورت تمایل مطالبتان را در آن تاپیک مطرح کنید :
http://www.askdin.com/showthread.php?t=45096

سوال:
انسان از نسل حضرت آدم یا تکامل یافته حیوانات ؛ بالاخره کدوم درسته؟

پاسخ:
تئوری تکامل یا فرگشت به رغم همه دگرگونی های تئوریکی که از زمان مطرح شدنش تاکنون پیدا کرده و به رغم مدعیان و طرفداران بسیاری که دارد، همواره مخالفان و منکرانی از طیف اندیشمندان و زیست شناسان و فسیل شناسان نیز داشته است. نمی توان به طور قطع به درستی آن اذعان نمود.
در واقع هنوز حلقه های واسطه بین انسان و موجودات قبل از او به طور کامل پیدا نشده، چون در فرض صحت فرضیه تکامل لااقل صدها نمونه واسطه بین انسان و شامپانزه نیاز است تا صحت این فرضیه را منطقی و قابل قبول کند؛ در چند سال گذشته فسیلی پیدا شد که گفته شد نمونه ای از موجود واسطه بین انسان و حیوانات قبلی است. آن قدر طرفداران فرگشت از این کشف خوشحال شدند که تا مدتی نقاشی این فسیل به عنوان لوگوی سایت گوگل قرار داشت.

این امر نشان می دهد که هنوز فرضیه فرگشت در حد یک ترم تئوریک است که نیاز شدیدی به شواهد اثباتی دارد. هر آنچه در وضعیت موجود به عنوان دلایل اثبات این فرضیه ارائه می شود، در واقع شواهد امکان و عدم استحاله این فرضیه است، نه دلایل ثبوت و وقوع حتمی این فرضیه و عدم امکان فرضیه های مشابه.
در هر صورت حتی اگر بنا را بر صحت صد در صد این فرضیه بگذاریم، باز از نگاه آموزه های اسلامی صحت این فرضیه هیچ منافاتی با مبانی کلی فکری و اعتقادی ما نخواهد داشت؛ هر چند کلیسای کاتولیک از گذشته تا حال به شدت با این فرضیه به مقابله برخاست. پذیرش آن را عین مخالفت با انجیل و مبانی خداشناسی دانست، اما ما مسلمانان هیچ گاه چنین دیدگاهی نداشته و نداریم.

این نظریه ممکن است از چند جهت با مبانی فکری ما در چالش جلوه کند،مانند خدشه بر برهان نظم، وجود خداوند و خالق و ... که با تأملی اندک می توان دریافت چنین تعارضی وجود ندارد؛ اما مهم ترین چالش این فرضیه با اعتقادات دینی داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حوا است که تقریبا در همه ادیان ابراهیمی به عنوان اصلی مسلم پذیرفته شده است.

ادعا این است که این نظریه با اعتقاد مشترک همه ادیان آسمانی مبنی بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد، زیرا بر اساس این نظریه انسان،نه فرزند آدم، بلکه نوع تکامل یافته موجوداتی دیگر نظیر انسان نئاندرتال و مانند آن است که در نهایت به موجودات تک سلولی می رسد. در نتیجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هیچ کدام واقعیت نخواهد داشت.

قبل از ورود در بررسی این تعارض باید به این نکته اشاره کنیم که تکامل یک نظریه علمی در مورد کیفیت شکل گیری موجودات زنده است و طبیعی است که در بسیاری از این قبیل موضوعات دین ضرورتی برای طرح دیدگاه و ارائه نظر نمی بیند و معنا ندارد که توقع داشته باشیم اسلام به عنوان کامل ترین دین و جامع ترین دستورالعمل در مسیر زندگی و سعادت بشر لزوما باید در خصوص جزییات علوم تجربی با همه گستردگی شان اظهار نظر کرده باشد.

به عبارت روشن تر کمال یک دین مربوط به جامعیت و تنوع آموزه ها و دستورات او در حوزه های مربوط به سعادت بشر و کمال روحی اوست نه آن که لازمه این حرف آن باشد که در متن دین هرآنچه به ذهن خطور می کند وجود داشته باشد و جزییات علوم مختلف بشری در متن دین گنجانده شده باشد؛ این امر در عین لغو بودن بستر تلاش ها و کمال اختیاری بشر در حوزه علوم مختلف را نیز از بین می برد.

البته در متون دینی بخصوص در دین اسلام نکات کلی و مبانی مختلف معرفتی مورد اشاره قرار گرفته که خلقت انسان یکی از آن ها بوده و یقینا نباید تعارضی بین این آموز های دینی و علوم قطعی بشری وجود داشته باشد؛ بر این اساس حل تعارض بین نظریه فرگشت و کیفیت خلقت انسان ضروری و لازم است که در این مجال به این مساله می پردازیم:

در مقام بررسی این چالش وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم ،مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد و به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود؛ البته در مورد کیفیت خلقت نسل کنونی بشر و در این که این نسل در ابتدا از خاک آفریده شده اختلافی نیست، اما مسئله آن است که مراد دقیق از این خاک روشن نیست و ممکن است آیات قرآن در مورد آفرینش انسان از خاک چنین تفسیر شود که خاک پس از طی مراحل تکاملی بعد از میلیون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است، که این امر منطبق بر نظریه فرگشت خواهد بود.

اما باید دید آیا این احتمال با منابع دینی اسلام همخوانی دارد؛ برای درک این امر لازم است نگاهی دقیق تر به قران بیندازیم:
بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیانگر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند.
دسته سوم: آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است.
اما در خصوص کیفیت خلقت حضرت آدم (ع) باید گفت : آیاتی که در مورد حضرت آدم بحث کرده، دو گونه است:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم را توضیح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عیسی نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود" .
در قسم دیگر، از سیاق آیات می­توان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان (2) که به خدا می­گوید: "آیا به کسی که از خاک آفریدی، سجده کنم؟!". (3)
در سوره الرحمن می فرماید: "خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار؛ (4) او انسان را از گل خشکیده اى که همچون سفال بود آفرید".

این آیه اختصاص به حضرت آدم دارد، زیرا ما انسان ها، اگر از خاک خلق شده باشیم، از "صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشدیم، چون مواد خاکی که تبدیل به غذا و سپس تبدیل به نطفه می شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشک باشد، گیاه در آن نمی روید. بنابراین آفرینش از صلصال کالفخار ویژه حضرت آدم است. اگر به دیگران نسبت داده می شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آیات 7 و 8 کیفیت و ماده اولیه آفرینش نخستین انسان را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده:
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛ انسان اولیه یا آدم را از "طین" ولی نسل او را از "ماء مهین" یا نطفه آفریده است".

اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود، ‌یعنی از انسان تکامل نیافته ای مانند انسان های "نئاندرتال" یا میمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که آیه در مقام تفصیل است. بین خلق انسان اولیه و دیگر انسان ها تفاوت وجود دارد. (6) در هر حال مسلم است. از آیات گوناگون قرآن به دست می آید که حضرت آدم از نوعی خاک آفریده شده است.
تعابیر آیات و روایات در خصوص خلقت ایشان متفاوت و مختلف است. جمع بندی در خصوص آن ها قدری دشوار است؛ اما در میان آیات قرآن، آیه ای که به روشنی دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقیم از خاک آفریده شده، آیه ای است که برخی افراد جهت رد نظریه داروین و ترانسفورمیسم به آن تمسک جسته اند، یعنی آیه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
این آیه نشان می دهد که اگر حضرت آدم از چیزهایی آفریده شده که منتهی به خاک می شود، این استدلال نمی تواند کامل باشد، زیرا اگر بپذیریم آدم از نسل میانی و واسطه ای بین خاک و خود، مثلاً از انسان های نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حیوانی به وجود آمده است، بنابراین چگونه می توان آفرینش بدون پدر عیسی را به آفرینش آدم تشبیه نمود؟! چه بسا اگر ما این استدلال را تمام بدانیم، ناچار باید بپذیریم که حضرت آدم از نسل موجود دیگری به وجود نیامده است.
در مجموع می توان گفت تئوری خلقت دفعی حضرت آدم (فیکسیسم) از خاک بیش تر مورد تایید و توافق آیات و روایات است. اما کیفیت این تبدیل و تغییر ماهیتی برای ما روشن نیست؛ پس هر چند تصریح صریحی در رد نظریه تکامل در خصوص خلقت آدم و حوا (ع) وجود ندارد، اما ظاهر آیات بسیاری با این فرضیه همخوانی ندارد.
اما نکته مهم آن است که این مساله منافاتی با صحت اصل نظریه داروین ندارد و تنها یک مصداق را از این ساختار خارج می سازد؛ در واقع هیچ منعی وجود ندارد که سایر حیوانات در نتیجه ساختار فرگشت به این تنوع و تکامل رسیده اند حتی انسان های پیشین یعنی موجودات انسان نما که قبل از نسل کنونی بشر - که به حضرت آدم و حوا منتهی می گردد - زندگی می کردند و آثار به جای مانده از آن ها و فسیل های آن ها هر از گاهی به دست می آید. نتیجه همین فرایند تکامل و موجودات کامل شده شامپانزه ها باشند.
بر این اساس نسل کنونی بشر ناشی از خلقت اعجازگونه یک زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است، اما قبل از این نسل موجودات انسان نمایی به نام انسان "نئاندرتال" یا "کرمانیون" روی زمین می زیستند که از کیفیت خلقت و زندگی آن ها اطلاع چندانی نداریم ؛ اما چه بسا خلقت آن ها نتیجه تطور انواع و تکامل و فرگشت موجودات باشد. در نتیجه با این فرض هم می توان نظریه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعی آدم و حوا(فیکسیسم) را.
اتفاقا در بعضى از روایات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسیارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏کند.
امام صادق به راوى فرمود: شاید گمان مى‏کنید که خدا غیر از شما هیچ بشر دیگرى را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آن ها هستید. (7)

پی نوشت ها:
1. آل عمران (3) آیه 59.
2.ص (38) آیات 76 و اعراف (7) 12 وحجر(15) 26 و 28 و 33.
3. اسراء (17) آیه ‌61.
4. الرحمن (55) آیه ‌14.
5. محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن، انتشارات موسسه امام خميني، قم بيتا، ج 3 - 1ص 237
6. همان.
7. شيخ صدوق، توحید، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق.، ج 1، ص 277.

* برگرفته از سایت پاسخگو (مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

موضوع قفل شده است