این خوابایی که دیدم چی میگن؟ آیا کاذب بودند؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
این خوابایی که دیدم چی میگن؟ آیا کاذب بودند؟

سلام ...

نمیدونم برا شماها هم پیش اومده یا نه ... اما گاهی وقتها خدا رو حقیقتا نزدیک تر از رگ گردن حس میکنی و با چشم دل میبینیش ...

سوای براهین اثبات خدا ... یه اتفاقایی میفته برات که خیلی راحت حضور و وجود خدا یه مهر تایید میشه تو زندگیت ...

**

چند وقتی بود شاید نزدیک دوهفته که بعد نماز صبح که میخوابیدم .... هر خوابی که خودم میخواستم میدیدم ..

با خودم میگفتم : مثلا کاش فلان خواب و ببینم و همون خواب و هم میدیدم ...

یعنی اولین دفعه که بعد نماز صبح داشتم میخوابیدم تو فکر و خیال بودم که با خودم گفتم :خدا دوست دارم اسمتو تو ابرا ببینم ... آخرم ندیدم ها:Ghamgin:

دقیقا همون موقع که خوابیدم ... خواب دیدم رو زمینم و وقتی تو اسمون و نگاه میکنم ... نوشته میشه : اشهد ان محمد رسول الله ...

گذشت تا شب بعدش ...

یاد خواب شب قبل افتادم و بعد نماز صبح با وضو هم بودم ... گفتم خدا اسم امام حسینم دوس دارم ببینم ... ( یعنی تا اینجا فک میکردم خواب شب قبل اتفاقیه ) اما درست همون روزم وقتی خوابیدم ... یه تیکه ابر به شکل نوشته حسین میدیدم که بالا سرم داره حرکت میکنه ...

حقیقت صبحش که بیدار شدم : یه مقدار جو منو گرفت که دچار ویژگی های خاص شدم :khaneh:

درست شاید یک هفته یا ده روز بعدش پدر شوهرم مریض شد ( منم تو این مدت دیگه هیچ نیتی نداشتم قبل خواب )

ولی همون شبی که مریض شد ... بازم بعد نماز صبح بود ... با وضو خوابیدم و تو دلم گفتم : خدا میدونم خواب بعد نماز صبح خیلی تایید شده نیست ... ولی یه جوری بهم بگو ... آخرش خوب میشه یا نه ؟ ( اگه خوابی دیدم ... اون خواب از طرف تو یه قوله برام ها )

وقتی خوابیدم ... خواب دیدم مرخص شده و اومده خونه : تو خواب بهم میگفت ... اینقدر گریه نکن حالم خوبه ...

****

گذشت تا چند هفته بعد که خالم رفت بیمارستان و معاینه اش کرد و گفت ... حاالش اصلا خوب نیست ... ممکنه هوشیاریش بیاد پایین و مرگ مغزی شه ... ممکنه هم هیچوقت از تو کما نیاد بیرون ... درسته امید خوبه اما سعی کن واقعیت رو هم در نظر بگیری ...

این جمله ها یه تبر بود به همه امیدم ... اینقدر از نظر روحی بهم ریختم که قران گرفتم تو دستم گفتم :

خدا کجایی ... من بی ارزش .. این همه ادم که دارن دعا میکنن بی ارزش ... این قرانتم ارزش نداره برات ... چند بار واسطه اش کردم ...

خیلی اوضام خراب بود ....یه بسم الله گفتم و قران و باز کردم ...

اولین آیه ای که اومد این بود ( از رحمت من خدا نا امید نشوید که جز کافران کسی از رحمت خدا ناامید نیست ) ( سوره ی یوسف )

**

دوباره گذشت ( این دیگه قسمت آخره ... الان تموم میشه پر چونگی هام :ok:)

یه مقدار هوشیاری پدر شوهرم اومد بالاتر و بعدم اوردنش تو خونه ... همچنان تو کمای سبک بود ...

همون شبی که اوردنش هم دوباره نیت کردم خواب ببینم خوب میشه یا نه ....

بازم درست همون شب خواب دیدم که داره میره مسجد ... تو خواب از مادر شوهرم پرسیدم بابا خوب شد ؟ میگه آره گوسفندی که براش سر بریدیم به نیت این بود که خوب شه دیگه ...

**

صبح اون روز که بیدار شده بودم ... دیگه مطمئن بودم که اگر چه دیر ولی بالاخره یه روز خوب میشه ...

والا چه دلیلی داشت هرشبی که نیت کردم همون خوابی که خواستم و دیدم ... ؟؟؟ حالش روز به روز بهتر میشد ... دکترا هم تعجب کرده بودن .. هوشیاریش خیلی اومده بود بالا ...

تا این که یه روز دوباره تو خونه یه سکته میزنه و تموم میکنه ... :Ghamgin:

نمیدونم ... اینقدر تو پرم خورد که هنوزم که هنوزه جرات نمیکنم نیت کنم و بخوابم ...

اون همه اطمینانم یهو رفت هوا ...

این خوابا تلقین و جذب و اینجور چیزا به حساب میاد ؟

یا میتونم روشون حساب کنم ...

ته دلم میدونم اگه بازم نیت کنم و بخوابم ... همون خوابی که میخوام و میبینیم ...

اما دیگه فک میکنم تلقین باشه و ارزشی نداشته باشه ...

ولی یه چیزی هم هست .... خیلیا نمیتونن با تلقین و این چیزا .. خوابی و که میخوان ببینن ...

اما من همیشه همونطور بوده که خواستم ... هیچ وقت نشده که نیت کنم و اون خواب و نبینم ...

تلقین تا این حد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Small/Moteajeb%21.gif)

با نام و یاد دوست

IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/80/1_11.png)


کارشناس بحث: استاد صادق

سلام ...

نمیدونم برا شماها هم پیش اومده یا نه ... اما گاهی وقتها خدا رو حقیقتا نزدیک تر از رگ گردن حس میکنی و با چشم دل میبینیش ...

سوای براهین اثبات خدا ... یه اتفاقایی میفته برات که خیلی راحت حضور و وجود خدا یه مهر تایید میشه تو زندگیت ...

**

چند وقتی بود شاید نزدیک دوهفته که بعد نماز صبح که میخوابیدم .... هر خوابی که خودم میخواستم میدیدم ..

با خودم میگفتم : مثلا کاش فلان خواب و ببینم و همون خواب و هم میدیدم ...

یعنی اولین دفعه که بعد نماز صبح داشتم میخوابیدم تو فکر و خیال بودم که با خودم گفتم :خدا دوست دارم اسمتو تو ابرا ببینم ... آخرم ندیدم ها:Ghamgin:

دقیقا همون موقع که خوابیدم ... خواب دیدم رو زمینم و وقتی تو اسمون و نگاه میکنم ... نوشته میشه : اشهد ان محمد رسول الله ...

گذشت تا شب بعدش ...

یاد خواب شب قبل افتادم و بعد نماز صبح با وضو هم بودم ... گفتم خدا اسم امام حسینم دوس دارم ببینم ... ( یعنی تا اینجا فک میکردم خواب شب قبل اتفاقیه ) اما درست همون روزم وقتی خوابیدم ... یه تیکه ابر به شکل نوشته حسین میدیدم که بالا سرم داره حرکت میکنه ...

حقیقت صبحش که بیدار شدم : یه مقدار جو منو گرفت که دچار ویژگی های خاص شدم :khaneh:

درست شاید یک هفته یا ده روز بعدش پدر شوهرم مریض شد ( منم تو این مدت دیگه هیچ نیتی نداشتم قبل خواب )

ولی همون شبی که مریض شد ... بازم بعد نماز صبح بود ... با وضو خوابیدم و تو دلم گفتم : خدا میدونم خواب بعد نماز صبح خیلی تایید شده نیست ... ولی یه جوری بهم بگو ... آخرش خوب میشه یا نه ؟ ( اگه خوابی دیدم ... اون خواب از طرف تو یه قوله برام ها )

وقتی خوابیدم ... خواب دیدم مرخص شده و اومده خونه : تو خواب بهم میگفت ... اینقدر گریه نکن حالم خوبه ...

****

گذشت تا چند هفته بعد که خالم رفت بیمارستان و معاینه اش کرد و گفت ... حاالش اصلا خوب نیست ... ممکنه هوشیاریش بیاد پایین و مرگ مغزی شه ... ممکنه هم هیچوقت از تو کما نیاد بیرون ... درسته امید خوبه اما سعی کن واقعیت رو هم در نظر بگیری ...

این جمله ها یه تبر بود به همه امیدم ... اینقدر از نظر روحی بهم ریختم که قران گرفتم تو دستم گفتم :

خدا کجایی ... من بی ارزش .. این همه ادم که دارن دعا میکنن بی ارزش ... این قرانتم ارزش نداره برات ... چند بار واسطه اش کردم ...

خیلی اوضام خراب بود ....یه بسم الله گفتم و قران و باز کردم ...

اولین آیه ای که اومد این بود ( از رحمت من خدا نا امید نشوید که جز کافران کسی از رحمت خدا ناامید نیست ) ( سوره ی یوسف )

**

دوباره گذشت ( این دیگه قسمت آخره ... الان تموم میشه پر چونگی هام :ok:)

یه مقدار هوشیاری پدر شوهرم اومد بالاتر و بعدم اوردنش تو خونه ... همچنان تو کمای سبک بود ...

همون شبی که اوردنش هم دوباره نیت کردم خواب ببینم خوب میشه یا نه ....

بازم درست همون شب خواب دیدم که داره میره مسجد ... تو خواب از مادر شوهرم پرسیدم بابا خوب شد ؟ میگه آره گوسفندی که براش سر بریدیم به نیت این بود که خوب شه دیگه ...

**

صبح اون روز که بیدار شده بودم ... دیگه مطمئن بودم که اگر چه دیر ولی بالاخره یه روز خوب میشه ...

والا چه دلیلی داشت هرشبی که نیت کردم همون خوابی که خواستم و دیدم ... ؟؟؟ حالش روز به روز بهتر میشد ... دکترا هم تعجب کرده بودن .. هوشیاریش خیلی اومده بود بالا ...

تا این که یه روز دوباره تو خونه یه سکته میزنه و تموم میکنه ... :Ghamgin:

نمیدونم ... اینقدر تو پرم خورد که هنوزم که هنوزه جرات نمیکنم نیت کنم و بخوابم ...

اون همه اطمینانم یهو رفت هوا ...

این خوابا تلقین و جذب و اینجور چیزا به حساب میاد ؟

یا میتونم روشون حساب کنم ...

ته دلم میدونم اگه بازم نیت کنم و بخوابم ... همون خوابی که میخوام و میبینیم ...

اما دیگه فک میکنم تلقین باشه و ارزشی نداشته باشه ...

ولی یه چیزی هم هست .... خیلیا نمیتونن با تلقین و این چیزا .. خوابی و که میخوان ببینن ...

اما من همیشه همونطور بوده که خواستم ... هیچ وقت نشده که نیت کنم و اون خواب و نبینم ...

تلقین تا این حد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/smilies/Small/Moteajeb%21.gif)


باسلام وتشکر از شما .
گرچه مطلب مفصل بود وسوالی در آن مطرح نشده است ولی

در ابتدا باید گفت :
خواب به طور کلی یک حقیقت انکار ناپذیر است ؛ ولی خواب صحیح که از آن اصطلاحاً به «رؤیای صادقه» تعبیر می‌شود ، شرایط بسیاری دارد و عوامل متعددی در اصل خواب دیدن و یا در تغییر آن از حالت اصلی و شاخ و برگ دادن آن مؤثر است.
یکی از بزرگان در این باره گفته است: البته نمی‌توان انکار کرد که بعضی از عوامل درونی از قبیل امراض و انحرافات مزاجی و خستگی و پری شکم و همچنین پاره‌ای از عوامل بیرونی از قبیل: گرما و سرما و دیگر چیزها در قوة خیال تأثیر دارد. کسی که در حرارت یا برودت شدید واقع شده ،در خواب آتش‌های شعله‌ور یا برف و یخ می‌بیند . کسی که پری معده و انحراف مزاج دارد ،خواب‌های مشوش و بی‌سر و ته می‌بیند.
همچنین اخلاقیات و صفات نفسانی نیز در رؤیا بی‌تأثیر نیست . به همین جهت اکثر خواب‌ها در اثر تخیلاتی است که اسباب داخل و خارجی موجب آن ها شده و در واقع نشان دهنده کیفیت تأثیر آن اسباب می‌باشد، همان طور که تأثیر این اسباب را نمی‌توان انکار کرد، حقیقت داشتن پاره‌ای از رؤیاها و ارتباط آن ها را با امور خارجی نیز نمی‌توان انکار نمود.
از يك نظر خواب بر دو قسم است:
- خواب صریح که خواب بیننده تصرفی در مشاهدات خود نکرده و احتیاج به تعبیر ندارد.
- خواب غیر صریح که نفس در آن چه دیده ، تصرفاتی کرده و از این جهت احتیاج به تعبیر و بازگرداندن صورت ذهنی او به صورت حقیقی و اول دارد.
خواب‌های غیر صریح نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند:
یکی خواب‌هایی که انتقال و حکایت در آن ها روشن است و به آسانی می‌توان آن ها را به اصل برگرداند، مثلا شیر در خواب به علم تعبیر می شود و مار به دشمن و مانند آن.
خواب‌هایی که تصرفات نفس در آن ها پیچیده و مبهم است و یافتن مشهودات اصلی برای شخص معبر سخت و یا غیر ممکن است. این دسته از خواب‌ها همان خواب‌هایی است که آن ها را «اضغاث احلام» می‌نامند و پوچ و بی‌تعبیر می‌دانند. (1)
اگر خوابی با شرایط یاد شده باشد و دخل و تصرفی از سوی قوه خیال در آن صورت نگرفته باشد، می‌تواند رؤیای صادقه و خواب راست تلقی گردد، و چون خواب نوعی ارتباط روح با عالم مثال است و نه در همین عالم ماده و طبیعت، لذا در این رویت ممکن است قوه خیال دخل و تصرفی نماید و آن را تغییر دهد؛ لذا رویا ها رمز گونه می شود و نیاز به تعبیر دارد .

پی‌نوشت‌ها:
1. معنویت تشیع، علامه طباطبایی، نشر تشیع، قم 1386ش.

خدا دوست دارم اسمتو تو ابرا ببینم ... آخرم ندیدم ها
با سلام....این خواب شما رو من در واقعیت دیدم و به شما که دوست داری تقدیم می کنم...و هم عکس گرفتم و هم فیلم IMAGE(http://s5.picofile.com/file/8123887168/allah_miracle.jpg)

سلام.تعبیرخواب خوب شدن بیمار در خواب مرگ است.

سلام.تعبیرخواب خوب شدن بیمار در خواب مرگ است.

اره من پدرم سرطان داشت شب و روز براش دعا میکردیم و همه ی زندگیمون شده بود اینکه شفای بابامو بگیریم و من 5 شب متوالی خواب دیدم که خوب شده! اما بابام بعد یک هفته که از خواب هام گذشت فوت کرد!

خواب شما تعبیر هم شد.
من هم زیاد خواب میبینم و به این نتیجه رسیدم که خواب ها مال زمان حال هست و هیچ وقط قطعی و قاطعا نیست. شاید مال من اینجوریه.
من همه ی خوابهام تعبیر میشن و خواب هام کوچیکن هروقت بهشون اهمیت میدم بیشتر خواب میبینم و دیدم کم کم دارم فلج میشم و بیشتر خواب هام بد میشد. هرکاری کردم خواب نبینم نشد نمیدونم چیکار بکنم.

سلام ...

نمیدونم برا شماها هم پیش اومده یا نه ... اما گاهی وقتها خدا رو حقیقتا نزدیک تر از رگ گردن حس میکنی و با چشم دل میبینیش ...

سوای براهین اثبات خدا ... یه اتفاقایی میفته برات که خیلی راحت حضور و وجود خدا یه مهر تایید میشه تو زندگیت ...

**

چند وقتی بود شاید نزدیک دوهفته که بعد نماز صبح که میخوابیدم .... هر خوابی که خودم میخواستم میدیدم ..

با خودم میگفتم : مثلا کاش فلان خواب و ببینم و همون خواب و هم میدیدم ...

یعنی اولین دفعه که بعد نماز صبح داشتم میخوابیدم تو فکر و خیال بودم که با خودم گفتم :خدا دوست دارم اسمتو تو ابرا ببینم ... آخرم ندیدم ها:Ghamgin:

دقیقا همون موقع که خوابیدم ... خواب دیدم رو زمینم و وقتی تو اسمون و نگاه میکنم ... نوشته میشه : اشهد ان محمد رسول الله ...

گذشت تا شب بعدش ...

یاد خواب شب قبل افتادم و بعد نماز صبح با وضو هم بودم ... گفتم خدا اسم امام حسینم دوس دارم ببینم ... ( یعنی تا اینجا فک میکردم خواب شب قبل اتفاقیه ) اما درست همون روزم وقتی خوابیدم ... یه تیکه ابر به شکل نوشته حسین میدیدم که بالا سرم داره حرکت میکنه ...

حقیقت صبحش که بیدار شدم : یه مقدار جو منو گرفت که دچار ویژگی های خاص شدم :khaneh:

درست شاید یک هفته یا ده روز بعدش پدر شوهرم مریض شد ( منم تو این مدت دیگه هیچ نیتی نداشتم قبل خواب )

ولی همون شبی که مریض شد ... بازم بعد نماز صبح بود ... با وضو خوابیدم و تو دلم گفتم : خدا میدونم خواب بعد نماز صبح خیلی تایید شده نیست ... ولی یه جوری بهم بگو ... آخرش خوب میشه یا نه ؟ ( اگه خوابی دیدم ... اون خواب از طرف تو یه قوله برام ها )

وقتی خوابیدم ... خواب دیدم مرخص شده و اومده خونه : تو خواب بهم میگفت ... اینقدر گریه نکن حالم خوبه ...

****

گذشت تا چند هفته بعد که خالم رفت بیمارستان و معاینه اش کرد و گفت ... حاالش اصلا خوب نیست ... ممکنه هوشیاریش بیاد پایین و مرگ مغزی شه ... ممکنه هم هیچوقت از تو کما نیاد بیرون ... درسته امید خوبه اما سعی کن واقعیت رو هم در نظر بگیری ...

این جمله ها یه تبر بود به همه امیدم ... اینقدر از نظر روحی بهم ریختم که قران گرفتم تو دستم گفتم :

خدا کجایی ... من بی ارزش .. این همه ادم که دارن دعا میکنن بی ارزش ... این قرانتم ارزش نداره برات ... چند بار واسطه اش کردم ...

خیلی اوضام خراب بود ....یه بسم الله گفتم و قران و باز کردم ...

اولین آیه ای که اومد این بود ( از رحمت من خدا نا امید نشوید که جز کافران کسی از رحمت خدا ناامید نیست ) ( سوره ی یوسف )

**

دوباره گذشت ( این دیگه قسمت آخره ... الان تموم میشه پر چونگی هام :ok:)

یه مقدار هوشیاری پدر شوهرم اومد بالاتر و بعدم اوردنش تو خونه ... همچنان تو کمای سبک بود ...

همون شبی که اوردنش هم دوباره نیت کردم خواب ببینم خوب میشه یا نه ....

بازم درست همون شب خواب دیدم که داره میره مسجد ... تو خواب از مادر شوهرم پرسیدم بابا خوب شد ؟ میگه آره گوسفندی که براش سر بریدیم به نیت این بود که خوب شه دیگه ...

**

صبح اون روز که بیدار شده بودم ... دیگه مطمئن بودم که اگر چه دیر ولی بالاخره یه روز خوب میشه ...

والا چه دلیلی داشت هرشبی که نیت کردم همون خوابی که خواستم و دیدم ... ؟؟؟ حالش روز به روز بهتر میشد ... دکترا هم تعجب کرده بودن .. هوشیاریش خیلی اومده بود بالا ...

تا این که یه روز دوباره تو خونه یه سکته میزنه و تموم میکنه ... :Ghamgin:

نمیدونم ... اینقدر تو پرم خورد که هنوزم که هنوزه جرات نمیکنم نیت کنم و بخوابم ...

اون همه اطمینانم یهو رفت هوا ...

این خوابا تلقین و جذب و اینجور چیزا به حساب میاد ؟

یا میتونم روشون حساب کنم ...

ته دلم میدونم اگه بازم نیت کنم و بخوابم ... همون خوابی که میخوام و میبینیم ...

اما دیگه فک میکنم تلقین باشه و ارزشی نداشته باشه ...

ولی یه چیزی هم هست .... خیلیا نمیتونن با تلقین و این چیزا .. خوابی و که میخوان ببینن ...

اما من همیشه همونطور بوده که خواستم ... هیچ وقت نشده که نیت کنم و اون خواب و نبینم ...

تلقین تا این حد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟IMAGE(http://askdin.com/sites/default/files/gallery/images/smilies/Small/Moteajeb%21.gif)


سلام
خیلی جالبه اون خوابی هم که میخواستین ببینین هم همینجا تعبیر شد.
میشه تو لیست دوستاتون بذارینم؟:Nishkhand:

خدا در 2 جا با ادم حرف میزنه یکی در خواب یکی در بیابان.

فرضا شما در 40 نشینی ( اربعین) بسر میبرید . در این مدت شما در حال ممارست بسیاری هستید.
در این مدت بیشتر خوابهایی تعبیر میشود که در ان روز ممارست بسیاری کرده باشید در راه خدا .
مثلا شما یک شنبه از خواب بیدار ک شدی شروع به عمل کن و نخواب تا فردا 2 شنبه ظهر بخوابی ( هر چند گفته اند خواب حدود اذان صبح بهتر از اذان ظهر است اما کار خدا همیشه درش استثنا هم هست)
در یک لحظه که بین عالم خواب و بیداری هستید یک خواب میبینید .
گاها این خوابها تعبیر میشود.
حتما قرار نیست که ادمی پیش خوب بگویید که من لازم است ساعت 9 شب بخوابم که در وقت اذان صبح خوابی ببینم بلکه ممکن است شما مدتی زیادی بی خوابی را بخاطر ممارست داشته باشید و یک ان ثانیه در ظهر خوابتان ببرد و خوابی ببینید و بعدها این خواب محقق شود.
مدت زمان تحقق خواب بستگی به ممارست شما دارد یعنی اگر دست از ممارست بردارید تحقق خواب عقبتر میوفتد و اگر دست از ممارست برندارید خواب زودتر محقق میشود.

البته باید بگم که شما باید کلا به دنبال چیزی باشید تا خدا چیزی را به شما نشان بدهد در عالم خواب.
مثلا در نظر بگیرید که یک عمل صالحی انجام بدهید خدا یا ایمه یا صدیقی به خواب شما ( یا خودش میاید یا ندایی در خواب میشونید که متوجه میشوید از سوی امامی است ) میاید و به شما میگوید این کار را در کجا انجام دهید بهتر است.

یا شاید با چند خوابی که پشت سر هم میبینید پی به رابطه ای ببرید .

در مفاتیح امده است که چه اعمالی انجام بدهید تا خواب پیامبر یا ایمه یا مرده ای را ببینید و همینطور اعمالی است که اگر انجام دهید پیامبر یا امامی یا مرده ای به خواب شما میاید و راه خلاصی از ان جریان را به شما میگوید.

من خودم ان عمل را انجام میدهم که بعد از غسل 7 بار سوره شمس و 7 بار سوره لیل را باید خواند و روی دست راست به صورت مرده رو به قبله میخوابند.

......
مثلا خیلیها که مداومت دارن در خواندن سوره ای از قران ان سوره را به معصومی ( اکثرا امام مهدی و حضرت فاطمه ) هدیه میدهند.
من ان دستور بالا را انجام دادم و خوابی دیدم و بعد خواب را پیش خود ترجمه کردم فهمیدم سوره یس را بهتر از برای گرفتن حاجتهایم به امام حسین هدیه بدهم.
شما هم اگرمثلا سوره ای را هدیه میدهید به معصومی میتوانید همین دستور را که در مفاتیح شرح کاملش امده است را انجام دهید و پی ببرید که سوره را به کی هدیه بدهید.

............

در مورد رابطه زمانی هم متوجه شدم که رابطه ای بین دهه فجر و نیمه خرداد و ماه رمضان و تعجیل ظهور امام زمان وجود دارد که بحثش از اینجا خارج است.

......

خدا رو 100 هزار مرتبه شکر میکنم که هم خواب تعبیر شده داشته ام و هم خوابی که راهنماییم بکند کار خیر را در کجا انجام دهم و هم خوابی که رابطه ای را بهم نشان داد.

بهر روی خواب نباید کسی را مغرور کند چون خدا در قران به افرادی که بخاطر عبادتش برخورد میکند با غرور نسبت ب دیگران نهی داشته است و خیلی سریع یا ان خواب ( که یک نوع نعمت است ) را ازش میگیرد یا همانطور که در قران گفته است یا خدا یا شیطان برایش عمل فرد را زیبا میکنند تا فرد گمراه باقی بماند.

فقط سعی شود طوری نشود که کل زندگیتان را بند به خواب بکنید که خودش نوعی نفس پرستی است.

موضوع قفل شده است