در این روزهای سوگ قاتل بهترین زنان را بهتر بشناسیم
تبهای اولیه
بیایین قاتل مادرمان فاطمه سلام الله علیها را بیشتر بشناسیم
اما بدانیم که.....
باید بدون سند ننویسیم
احترام عقاید برادران اهل سنت را داشته باشیم
در روز جنگ حنین لشکر اسلام - که دوازده هزار سرباز داشت - شکست خورد. در میان کسانى که فرار کردند و پشت به جنگ نمودند به گفته بخارى ونقل ابن کثیر عمر بن خطاب بود.
بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست ! (1)
شجاعت عمر کجا بود؟ چرا نجنگید؟ مگر شهادت بالاترین آرمان و هدف یک مسلمان نیست؟ آنهم در رکاب پیامبر (ص) ؟؟
______________________
پی نوشت:
(1)-صحیح البخاری کتاب التفسیر باب قوله تعالى: ویوم حنین إذ أعجبتکم کثرتکم، دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 362، سیرة المصطفى لهاشم معروف ص 618. لم یثبت فی أحد غیر على علیه السلام: شرح التجرید للقوشجى ص 486، دلائل الصدق ج 2 / 357 عنه، نور الابصار للشبلنجى ص 87، و . . .
از نوشیدنی که برای شخص خلیفه ی دوّم فراهم آورده بودند، فردی بنوشید و از قضا مست و دستافشان شد. خلیفه آن بینوای مدهوش را بدید و حد بر او روا دانست.(1)
باری، اگر آن مرد به سکر این نوشیدنی جهالت داشت که بر او حدّی نباشد.
و امّا اگر به جهت تأسّی بر حضرت خلیفه، کرد آنچه کرد
آیا خلیفه، فرد مناسبی برای اجرای این حدود است؟
______________________
پی نوشت:
1- المصنف - ابن أبی شیبة الکوفی - ج 6 - ص 502
( 2 ) حدثنا أبو بکر قال حدثنا ابن مسهر عن الشیبانی عن حسان بن مخارق قال : بلغنی أن عمر بن الخطاب سائر رجلا فی سفر وکان صائما ، فلما أفطر أهوى إلى قربة لعمر معلقة فیها نبیذ قد خضخضها البعیر ، فشرب منها فسکر ، فضربه عمر الحد ، فقال له : إنما شربت من قربتک ، فقال له عمر : إنما جلدناک لسکرک .
معرفة السنن والآثار - البیهقی - ج 6 - ص 442
قال أحمد : وهذا الحدیث رواه الأعمش تارة عن أبی إسحاق عن عامر الشعبی عن سعید بن ذی لعوة وتارة عن أبی إسحاق عن سعید بن ذی جدان وابن ذی لعوة أن رجلا أتى سطیحة لعمر فشرب منها فسکر فأتى به عمر فاعتذر إلیه وقال إنما شربت من سطیحک فقال عمر : إنما أضربک على السکر فضربه عمر . ومن لا ینصف یحتج بروایة سعید بن ذی لعوة على ما قدمنا ذکره عن عمر وغیره .
عمر و فرزندش حتی از مسائل ساده اسلامی هم آگاهی نداشتند.
به گونه ای که امام مالک در کتاب الموطا جلد1صفحه 60 بیان می کند که «عن عبداللّه بن دینار، قال: رأیت عبداللّه بن عمر یبول قائماً» یعنى عبداللّه بن عمر را دیدم که ایستاده بول مى کرد.
امام ترمذى هم در سنن الترمذی جلد1صفحه18 مى گوید: عن عمر: رآنی النبی و أنا أبول قائماً فقال: یا عمر لا تبل قائماً...» هنگامى که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلّم ـ مرا دید که ایستاده بول مى کنم، فرمود: اى عمر، ایستاده بول نکن.
و امام عسقلانى در توجیه کار عمر مى فرماید: البول قائماً أحفظ للدبر. یعنى ایستاده بول کردن براى حفظ نشیمن خوب است. و همو مى گوید: ثابت شده که عده اى از صحابه کرام پیامبر(ص) از جمله حضرت عمر بن الخطاب ایستاده بول مى کردند.
فقط یک سؤال : اهل تسنن طبق حدیث اقتدوا باللذین من بعدى که در سنن ترمذی جلد۵صفحه ۶۳ آْمده، آیا از پیامبر که طبق اعترافات بالا آمده، تبعیت می کنند و نشسته بول می کنند یا از عمر که تقلید می نمایند و ایستاده بول می کنند؟
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
دانلود اصل مدرک
-----------------------------------------------------------------------
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]- تاریخ مختصر الدول- ص 175-176- الدولة التاسعه- ط دار رائد- بیروت
وفی هذا الزمان اشتهر بین الإسلامیین یحیى المعروف عندنا بغرماطیقوس ... وکان عمرو عاقلاً حسن الاستماع صحیح الفکر، فلازمه وکان لا یفارقه، ثم قال له یحیی یومًا: إنک قد أحطت بحواصل الإسکندریة وختمت على کل الأشیاء الموجودة بها، فما لک به انتفاع فلا أعارضک فیه، وما لا انتفاع لک به فنحن أولى به، فقال له عمرو: وما الذى تحتاج إلیه ؟ قال: کتب الحکمة التی فی خزائن الملوکیة،فقال له عمرو: لا یمکننی أن آمر إلا بعد استئذان أمیر المؤمنین عمر بن الخطاب . وکتب إلى عمر وعرفه قول یحیی، فورد علیه کتاب عمر یقول فیه:وأما الکتب التی ذکرتها، فإن کان فیها ما یوافق کتاب الله، ففی کتاب الله عنه غنى، وإن کان فیها ما یخالف کتاب الله، فلا حاجة إلیه فتقدم بإعدامها،فشرع عمرو بن العاص فى تفریقها على حمامات الإسکندریة وإحراقها فی مواقدها فاستنفدت فی ستة أشهر...
2-المکتبهالشامله: وفی هذا الزمان اشتهر بین الإسلامیین یحیى المعروف عندنا بغرماطیقوس ... وکان عمرو عاقلاً حسن الاستماع صحیح الفکر فلازمه وکان لا یفارقه. ومن الأطباء المشهورین فی هذا الزمان بولس الاجانیطی…
آیاحضرت عمربن الخطاب در اسلام خود شک داشت ؟
آیا صحیح است که مى گویند: حضرت عمربن الخطاب در اسلام خود شک داشت و عقیده داشت که جزء منافقین است.
امام ذهبى در تاریخ خود آورده است که حضرت عمر از حذیفة بن الیمان عاجزانه مى خواست که به او بگوید: آیا جزء منافقان هستم یا نه؟
«حذیفة أحد أصحاب النبی...کان النبی ـ صلى الله علیه و سلّم ـ أسرّ اِلیه أسماء المنافقین... وناشده عمر باللّه: أنا من المنافقین؟...».
______________________
پی نوشت
تاریخ الاسلام (الخلفاء) 494 ـ البدایة والنهایة 5: 25;جامع البیان 11: 16.
جناب عمربنخطاب: « ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و آن قدر مرا میپروراندند که چاقترین قوچان میشدم آنگاه هرکس را دوست می داشتند به دیدارشان میآمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند؛ سپس مرا میخوردند و از آنها (به شکل نجاست) خارج میشدم و بشر نبودم(1)
راستی چه میشود یک انسان آرزوی نهایت پستی را کند؟! شما چه تحلیل و قضاوتی دارید؟
شنیده شده که بعضی از پیروان ایشان میگویند: این از خوف خداوند بوده...
پس آیا او گرفتار خوفی است که به یأس از رحمت خدا بدل شده؟
یا این که وی در زندگیاش به کارهایی دست زده که خسران عظیمی برایاش درپی داشته است؟
و ... یا؟
______________________
پی نوشت:
(1)-کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 619
35912 عن الضحاک قال : قال عمر : یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم ، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل ، هب ) . 35913 عن جابر قال : قال رجل لعمر بن الخطاب : جعلنی الله فداک ! قال : إذن یهینک الله ( ابن جریر ) .
اهل سنت عزیز مپندارند که توهین میکنیم
نه ما از کتب خودتان میخوانیم
اگر مال شماست که توهین را شما کرده اید و اگر درست است پس افلا یعقلون
ابو جعفر نقیب می گوید، یکی از مسائلی که به عمر جرأت داد تا دستور پیامبر(ص) در مورد خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین(ع) را نادیده بگیرد، و از علی(ع) عدول کرده و با ابوبکر بیعت نماید، مخالفت های بسیار وی با دستورات پیامبر(ص) در زمان حیات آن حضرت بود، چنانچه در جریان صلح حدیبیّه(1) و نماز خواندن پیامبر(ص) بر جنازه عبدالله أبیّ(2) معترض و مخالف بود و حتّی اگر هیچ یک از این موارد نبود، مخالفت او با دستور پیامبر(ص) در مورد آوردن کاغذ و قلم برای نگارش وصیّت،(3) و اعراض پیامبر(ص) از نگارش آن بعد از مخالفت عمر، برای زمینه سازی مخالفتهای بعدی کافی بود. زیرا پیامبر(ص) بعد از مشاهده این وضع، فرمود: از کنار من برخیزید، ( و این مسئله باعث شد که زمینه برای مخالفت های بعدی فراهم شود ) و آیا با این کیفیت برای پیامبر(ص) امتیاز و فضیلتی باقی می ماند؟ کسی که تا این حد جرأت مخالفت با پیامبر(ص) را داشته باشد، می تواند از دستور پیامبر(ص) در مورد خلافت علی(ع) نیز عدول نموده و به خاطر مصلحتی که او برای خود تصوّر می کند با ابوبکر بیعت نماید.(4)
______________________
پی نوشت:
1. صحیح بخاری، ج 3، ص 190، (چاپ مصر)
2. صحیح بخاری، ج 3، ص 137، (چاپ مصر)
3. رجوع شود به صحیح بخاری – باب مرضُ النبی(ص)
4. علی محدث (بندر ریگی)، سیاهترین هفته تاریخ.
سایت فطرت
امروز پایان ایام سوگواریست
و ما ذره ای از دریای بدی های قاتلین مادرمان را شناختیم
کاش صاحب الزمان بیاید و در حضورش به ظلمی که بر خاندانش رفته معرفت یابیم