سند این سخنتان چیست؟ اگر آیه لا یکلف الله است باید بگویم که از هرکه پرسیدیم گفتند که یعنی تکالف دینی همه براساس حدااقل توان آدمی وضع شده یعنی همه مکلفند و درهرصورت ترک کننده آن اهل عذاب است حدیث معروفی هم داریم از امام صادق که کسی که نماز نخواند به شفاعت ما نمیرسد
این یعنی اینکه اگه نفهمیدی هم باز باید انجام بدی حتی اگر خلاف علم و معرفتت بود..خب این یعنی تحمیل
لطفا توی یک بحث برهانی یکدفعه به یه بحث تعبدی و نقلی گریز نزیند
بسمه الحکیم
بنده در پاسخ به سؤال شما که سند طلب کردید و بحث را از زاویه برهان به قران و حدیث منتقل فرمودید
به آیه ی شریفه استشهاد کردم و گرنه دلایل عقلی آن در حکمت متعالیه خاصه در معرفت نفس روشن است.
پرسش:
چگونه می توان با خدایی که انسان وار نیست و او را نمی شناسیم رابطه داشت؟
پاسخ:
رابطه انسان با خدا در دو بعد وجودی و معرفتی میسر است. البته از نظر ملاصدرا خداوند ارتباطی بی واسطه با انسانها دارد (بر اساس نظریه تجلی و وحدت شخصی)، این رابطه مستقیم به دلیل تعلقی بودن وجود ممکن، از طرف انسانها نیز نسبت به خدا وجود دارد. در بعد معرفتی نیز خداوند مستقیما به انسان علم دارد، از طرف انسان هم این رابطه مستقیم است. از نظر ملاصدرا ضعف وجودی (انسان) مانع از ارتباط قوی است.(1) باد ما و بود ما از داد توست
هستی ما جمله از ایجاد توست(2)
رابطه انسان با خدا گاهی به شکل قوی است، مانند رابطه پیامبران با خدا که از طریق وحی صورت می گیرد و گاهی ضعیف تر است، مانند رابطه عرفا و اولیاء و گاهی از اینهم ضعیف تر است مانند انسان های عادی در حال دعا و توجه به حضرت حق جل و علا.
خداوند متعال مسلّما شبیه انسان نیست. چرا که در قرآن می فرماید: «لیس کمثله شیء»(3) اما آیا این عدم شباهت باعث عدم ارتباط هم خواهد شد؟ پاسخ این سوال منفی است، زیرا در بیانی نورانی امیر المومنین (علیه السلام) در مورد شناخت و ارتباط با خدا میفرماید: «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود...»؛ عقل ها را بر بيان حدود صفتش آگاه نكرده، و آنها را از معرفت لازم در باره وجودش باز نداشته. او خداوندى است كه آثار هستى او را گواهى مى دهد.(4)
بنابراین بیان انسان بدلیل محدودیت، احاطه علمی به خداوند ندارد اما این مانع از شناخت او بطور محدود و در حد انسان نمیشود. حضرت (علیه السلام) در جای دیگر می فرماید: «مع کلّ شیء لا بمقارنة و غیر کلّ شیء لا بمزایلة»؛ خداوند با همة موجودات عالم معیت(همراهی) دارد اما مقارنتی و امتزاجی (آمیختگی) در کار نیست و با همه غیریت دارد، لکن گسیختگی در بین نیست.»(5)
بدین ترتیب رابطه انسان با خدا تباین مطلق نیست، چرا که معلول مرتبه ضعیفی از علت است و باید سنخیتی بین آنها باشد. و هر چقدر انسان خود را به اوصاف حمیده الهی نزدیک کند و خود را شبیه تر به او کند، قرب بیشتر خواهد داشت. از طرفی با استفاده از صفات خبری که در قرآن و روایات مطرح شده ما شناختی هرچند حداقلی و در حد مفهوم، از خدا داریم؛ مانند سمیع و بصیر بودن خداوند.
بنابراین می دانیم خدا حرف ما را می شنود و ما را می بیند، هر چند این دیدن و شنیدن بوسیله ابزار بینایی و شنوایی نیست. همچنین هنگام دعا و عرض نیاز بر در بی نیاز، مهم ترین مساله برای حاجتمند، برآورده شدن حاجت اوست، و در بسیاری از موارد این خواسته برآورده می شود، و در برخی موارد هم که پاسخی نمی گیرد، طبق روایت امام صادق (علیه السلام) به مصلحت اوست و خداوند پاداش او را برآورده شدن حاجتش بطور کامل در آخرت قرار می دهد.
از طرفی روح انسان بدلیل وابستگی و نیازمندی به جسم و ماده، قابلیت و ظرفیت ارتباط مستقیم ندارد. و این نقص از ناحیۀ قابل است نه فاعل. و اگر روح انسانی از حالت اسارت تن خارج شود و از قید و بندهای نفسانی و حجاب های ظلمانی و نورانی رهائی یابد به مقام شهود می رسد و این ارتباط در سطحی بالاتر حاصل می شود، به طوری که با قلب و دلش حضور خدا و آثار و نتایج این ارتباط را احساس می کند، چنانکه تمام فعل و انفعالات درونی و نفسانی خویش را احساس می کند.
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم ___________ (1) صدرا، فصل هفتم از منهج اول اسفار.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش29.
(3) شوری/ 11.
(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه49، ص88.
(5) نهج البلاغه، خطبه 1.
بسمه الحکیم
بنده در پاسخ به سؤال شما که سند طلب کردید و بحث را از زاویه برهان به قران و حدیث منتقل فرمودید
به آیه ی شریفه استشهاد کردم و گرنه دلایل عقلی آن در حکمت متعالیه خاصه در معرفت نفس روشن است.
پرسش:
چگونه می توان با خدایی که انسان وار نیست و او را نمی شناسیم رابطه داشت؟
پاسخ:
رابطه انسان با خدا در دو بعد وجودی و معرفتی میسر است. البته از نظر ملاصدرا خداوند ارتباطی بی واسطه با انسانها دارد (بر اساس نظریه تجلی و وحدت شخصی)، این رابطه مستقیم به دلیل تعلقی بودن وجود ممکن، از طرف انسانها نیز نسبت به خدا وجود دارد. در بعد معرفتی نیز خداوند مستقیما به انسان علم دارد، از طرف انسان هم این رابطه مستقیم است. از نظر ملاصدرا ضعف وجودی (انسان) مانع از ارتباط قوی است.(1)
باد ما و بود ما از داد توست
هستی ما جمله از ایجاد توست(2)
رابطه انسان با خدا گاهی به شکل قوی است، مانند رابطه پیامبران با خدا که از طریق وحی صورت می گیرد و گاهی ضعیف تر است، مانند رابطه عرفا و اولیاء و گاهی از اینهم ضعیف تر است مانند انسان های عادی در حال دعا و توجه به حضرت حق جل و علا.
خداوند متعال مسلّما شبیه انسان نیست. چرا که در قرآن می فرماید: «لیس کمثله شیء»(3) اما آیا این عدم شباهت باعث عدم ارتباط هم خواهد شد؟ پاسخ این سوال منفی است، زیرا در بیانی نورانی امیر المومنین (علیه السلام) در مورد شناخت و ارتباط با خدا میفرماید: «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ فَهُوَ الَّذِي تَشْهَدُ لَهُ أَعْلَامُ الْوُجُود...»؛ عقل ها را بر بيان حدود صفتش آگاه نكرده، و آنها را از معرفت لازم در باره وجودش باز نداشته. او خداوندى است كه آثار هستى او را گواهى مى دهد.(4)
بنابراین بیان انسان بدلیل محدودیت، احاطه علمی به خداوند ندارد اما این مانع از شناخت او بطور محدود و در حد انسان نمیشود. حضرت (علیه السلام) در جای دیگر می فرماید: «مع کلّ شیء لا بمقارنة و غیر کلّ شیء لا بمزایلة»؛ خداوند با همة موجودات عالم معیت(همراهی) دارد اما مقارنتی و امتزاجی (آمیختگی) در کار نیست و با همه غیریت دارد، لکن گسیختگی در بین نیست.»(5)
بدین ترتیب رابطه انسان با خدا تباین مطلق نیست، چرا که معلول مرتبه ضعیفی از علت است و باید سنخیتی بین آنها باشد. و هر چقدر انسان خود را به اوصاف حمیده الهی نزدیک کند و خود را شبیه تر به او کند، قرب بیشتر خواهد داشت. از طرفی با استفاده از صفات خبری که در قرآن و روایات مطرح شده ما شناختی هرچند حداقلی و در حد مفهوم، از خدا داریم؛ مانند سمیع و بصیر بودن خداوند.
بنابراین می دانیم خدا حرف ما را می شنود و ما را می بیند، هر چند این دیدن و شنیدن بوسیله ابزار بینایی و شنوایی نیست. همچنین هنگام دعا و عرض نیاز بر در بی نیاز، مهم ترین مساله برای حاجتمند، برآورده شدن حاجت اوست، و در بسیاری از موارد این خواسته برآورده می شود، و در برخی موارد هم که پاسخی نمی گیرد، طبق روایت امام صادق (علیه السلام) به مصلحت اوست و خداوند پاداش او را برآورده شدن حاجتش بطور کامل در آخرت قرار می دهد.
از طرفی روح انسان بدلیل وابستگی و نیازمندی به جسم و ماده، قابلیت و ظرفیت ارتباط مستقیم ندارد. و این نقص از ناحیۀ قابل است نه فاعل. و اگر روح انسانی از حالت اسارت تن خارج شود و از قید و بندهای نفسانی و حجاب های ظلمانی و نورانی رهائی یابد به مقام شهود می رسد و این ارتباط در سطحی بالاتر حاصل می شود، به طوری که با قلب و دلش حضور خدا و آثار و نتایج این ارتباط را احساس می کند، چنانکه تمام فعل و انفعالات درونی و نفسانی خویش را احساس می کند.
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجب که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
___________
(1) صدرا، فصل هفتم از منهج اول اسفار.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش29.
(3) شوری/ 11.
(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه49، ص88.
(5) نهج البلاغه، خطبه 1.