شخصيت عبد الله بن زبيردر منابع اهل سنت..علت حضور عايشه درجنگ جمل
تبهای اولیه
ممكن است كه كسى اشكال كند كه منظور از متعه در اين روايات، متعة النساء و ازدواج موقت نيست، بلكه منظور از آن «متعة الحج» است، در پاسخ به اين مسأله روايات فراوانى وجود داد كه ما به يك روايت با سند معتبر اكتفا مىكنيم:
5540 أخبرنا محمود بن غيلان المروزي قال ثنا أبو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القري قال دخلنا على أسماء ابنة أبي بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم
مسلم قرى مىگويد به نزد اسماء دختر ابوبكر (مادر عبد الله بن زبير) رفتيم و از او راجع به متعه نساء پرسيديم، در پاسخ گفت: در زمان رسول خدا (ص) اين كار را انجام داديم!!
النسائي، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي (متوفاى303 هـ)، السنن الكبرى، ج3، ص326 ، تحقيق: د.عبد الغفار سليمان البنداري، سيد كسروي حسن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1991.
رسول خدا (ص) خطاب به عبد الله بن زبير: «واي بر مردم از دست تو» (با سند معتبر)
سالها پيش از فتنه عبد الله بن زبير در به راه انداختن جنگ جمل و حوادث تلخ مكه و ...، پيامبر خدا(ص) آن را پيش بينى و به خود او در اين باره هشدار داده بود.
ضحاك شيبانى در كتاب الآحاد والمثانى مىنويسد رسول خدا (ص) روزى حجامت كرده بودند، و به عبد الله بن زبير گفتند خون را در جايى بريز كه كسى نبيند،
اما به جاى اين كار عبد الله بن زبير، خون رسول خدا (ص) را نوشيد! رسول خدا (ص) وقتى متوجه اين كار شدند، به او گفتند: واى بر مردم از دست تو!
اين روايت، براى كسانى كه تبرك را منكر مىشوند، و خون رسول خدا (ص) را نجس مىدانند، غير قابل توجيه است!
روزى عبد الله بن زبير به نزد رسول خدا (ص) آمد در حالىكه آن حضرت مشغول حجامت بودند، وقتى كه حجامت تمام شد، به عبد الله فرمودند برو و اين خون را جايى بريز كه كسى نبيند، وقتى كه از نزد رسول خدا (ص) بيرون رفت، خون را نوشيد!
پيغمبر (ص) به او فرمودند: اى عبد الله! چه كردى ؟ گفت: آن را در پنهانترين جا از مردم گذاشتم!
آن حضرت فرمودند: نكند آن را نوشيدهاى ؟ گفت: آري!
آن حضرت فرمودند: چرا خون را نوشيدي؟ واى بر مردم از دست تو! و واى بر تو از دست مردم!
الشيباني، أحمد بن عمرو بن الضحاك ابوبكر (متوفاى 287هـ)، الآحاد والمثاني، ج1، ص414، تحقيق: د. باسم فيصل أحمد الجوابرة
سند روايت طبق مبانى اهل سنت معتبر است
ادامه دارد.....
در جنگ جمل عبدالله یک مرتبه مهار شتر عایشه را در دست گرفت؛ اما به خاطر درگیری با مالک اشتر مهار از دستش خارج شد. او به هنگام درگیری با مالک، از یارانش خواست تا او و مالک را با هم بکشند که به خاطر فرا رسیدن نفراتی از دو گروه، هر دو از هم جدا شدند.[1] عبدالله در روز جمل فرماندهی پیاده نظام سپاه جمل را بر عهده داشت.[2] او در این جنگ سی زخم برداشت و میگفت؛ هیچ روزی را مانند جمل ندیده است.[3] یکی از مهمترین نقش آفرینیهای عبدالله در جنگ جمل، آن بود که وقتی سپاه جمل به سوی بصره حرکت کرد و به حوأب رسید، صدای پارس کردن سگهای حوأب بلند شد. عایشه پس از آنکه مطلع شد، در منطقه حوأب قرار گرفته است، خواست تا او را برگردانند. او میگفت از رسول خدا(ص) شنیده است که ایشان زنانشان را از اینکه سگهای حوأب بر آنان پارس کنند برحذر داشتند. اما عبدالله بن زبیر جلو آمد و به دروغ به عایشه گفت که آنان حوأب را اول شب پشت سر گذاشتهاند. عبدالله سپس برای اثبات دورغ خود تعدادی از اعراب بیابانگرد را نزد عایشه آورد تا به دروغ گواهی دهند که اینجا حوأب نیست.[4]
[1] . الطبقات الكبرى، الطبقة الخامسة2، پیشین؛ ص37 و تاریخ طبری، پیشین؛ ج5ص19 و الاستيعاب، پیشین؛ ج3ص906.
[2] . خليفة بن خیاط، تاريخ خليفة بن خياط، تحقيق فواز، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ه.ق چاپ اول؛ ص111 و الإمامة و السياسة، پیشین؛ ج1ص89 و و الأخبار الطوال، پیشین؛ ص146.
[3] . الإمامة و السياسة، پیشین؛ ج1ص98.
[4] . الإمامة و السياسة، پیشین؛ ج1ص82 و بلاذرى،أحمد بن يحيى؛أنساب الأشراف، تحقيق محمد باقر المحمودي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1394ه.ق چاپ اول؛ ج2ص224
عبدالله بن زبیر مدتهاى مدیدى خطبه جمعه را ایراد کرده ولى نام پیامبر و صلوات بر پیامبر را نیاورده است ؛ بهانه او این بوده که پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلّم ـ خاندان ـ نعوذ بالله ـ بدى دارد. و نمى خواهد، آنها احساس غرور کنند.
ابن ابى الحدید مى گوید: «قطع ابن الزبير فی الخطبة ذکر رسول الله جُمَعاً کثيرة، فاستعظم الناس ذلک فقال: إنّی لا أرغب عن ذکره ولکن له اُهيل سوء إذا ذکرتُه أتلعوا أعناقهم. فأنا اُحب أن أکبتهم».
[ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید 20: 127] و ابن عبد ربه مى گوید: «وأسقط ذکر النبی من خطبته».[ العقد الفرید 4: 413]