شست و شو؛ در اوستا و دین زرتشت چگونه و در قرآن و دین اسلام چگون
تبهای اولیه
با سلام
و عرض تبریک سال نو به تمامی عزیزان اسک دین
[FONT=times new roman]
((تطهیر و غسل با ادرار!! در دین زرتشت)):
[FONT=verdana][FONT=times new roman]در اوستا آمده است:
[FONT=times new roman]((پس نـَسْو کِش ها [= نعش کش ها؛ کسانی که جنازه ی مرده را می برند]، در سه قدمی مرده بنشینند و سپس موبَدِ پیشرو بر ایشان بانگ زند که: «ای مزدا پرستان!! قدری ادرار [= پیشاب؛ شاش!!] بدینجا آورید تا آنها که نَسو [= جنازه] حمل کرده اند، گیسوان [=موها] و اندام خود را بدان بشویند!!»
[FONT=times new roman]پس زرتشت پرسید:
[FONT=times new roman]ای پروردگار جهان!... آن ادرار که نَسْوْکشان بایستی گیسو و اندام خود بدان بشویند، کدام است؟!!...
[FONT=times new roman]اهورامزدا [= خدا در اصطلاح زرتشتیان] جواب داد: « ادرار گوسفند یا گاو نر؛ و یا ادرار آن مرد و زنی که نزدیک ترین خویشاوندان آن مرده باشند!! پس واجب است بر مزداپرستان که اینگونه ادرار را آماده ساخته تا نسو کش ها، گیسو و اندام خود بدان بشویند)) (وَندیداد) (1).
[FONT=verdana][FONT=times new roman]در بخش دیگر از وَندیدادِ اوستا نیز چنین آمده است:
[FONT=times new roman]((... زرتشت پرسید: ای اهورامزدا! اَشَوَن [= اَشَه وَن = مؤمن] نیکوکار، چه سان میتواند تن و لباس خویش را از این آلودگیها رها سازد و پاک گرداند؟!
[FONT=verdana][FONT=times new roman]اهورامزدا جواب داد:
[FONT=times new roman]« گـُمیز [= گاومیز؛ شاش گاو، و بلکه مطلق شاش و ادرار] وَرْزاو [= ورزگاو = گاو نر شخم زننده و ورزیده، که به کار کشاورزی آید] که اخته نشده باشد و تماماً سپید و یک تار مو از او نیز سیاه نباشد (که نگفته از کجا می توان آن را گیر آورد؟!)
را بگیر و آن اَشَوَن [= مؤمن] آلوده را به بَرْشنوم گاه [= حمّام شستشو با شاش!! یا همان مَگَه ی زرتشتیان] بـِبَر...(2)؛ پس صد مرتبه دعای [= نیایش] «اَشِم وُهو» [= یکی از سه نماز زرتشتیان] را بخواند؛ آنگاه دعای «اَهونَ وَیْریَه» [= یا همان: «یَثـَه اَهو»، مهم ترین و سرشناس ترین نیایش زرتشتی] را دویست بار بخواند؛ سپس تن و لباس آلوده اش را چهار بار با گُمیز [= ادرار، شاش!!] بشوید»...))؛ تا آخر ماجرا، که نـُه شبانه روز وقت هم میخواهد و باید در تمام آن نه شب، زیر هیچ سقفی نخوابد!! و فقط برای افراد بیکار و آواره خوبست!! (وندیداد) (3).
[FONT=times new roman]در جای دیگر از وندیداد، به برخی دستور داده که برای طهارت باطن و غسل روح، حتی آن «گمیز» یا همان شاش گاو را بنوشند!!!(4) :Moteajeb!:
[FONT=times new roman]و این غسل با ادرار، به گفته ی «آرتور کریستیَن سن» توسّط جمشید – همان پادشاه افسانه ای و موهوم – که جسد طهمورث – انسان خیالی و جدّ زرتشتیان!! – را پاک کرده و در دخمه نهاد، بدعت شده است؛ چون جمشید در خواب دیده که گاوی بر دستان او می شاشد و آنگاه سروش [= پیک وحی] بر او وحی فرو می آورد که به مردم نیز توصیه کن تا با شاش گاو شست و شوی خود کنند!!(5)
-------------------------------------------------------------------
1) اوستا، پژوهش: جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید -1371ش،2/747،وندیداد، فـَرگـَرد هشتم،بخش یکم، ش 11 تا 13. [آشموغ].
2) دکتر اقبال، ادامه ی دستور را که شامل شیارکشی به دور خود – مثل جن گیرها، که با چاقو به دور خود، بر خاک، شیار می کشند!! – را نیاورده و جای آن سه نقطه نهاده است. مشروح رسم «کِش» یا «شیار» و بعد از آن، شست و شو با ادرار را، خوانندگان می توانند در فرگرد نهم وندیداد اوستا، بند دهم به بعد، مطالعه کنند ( اوستا، تحقیق: جلیل دوستخواه، 2/773 به بعد) [احمد تفضلی].
نیز، در فرگرد هشتم، بند سی و هفتم به بعد (همان، 2/754 به بعد)، دستور شست و شو با گـُمیز [=شاش] یا همان غسل مسّ میّت زرتشتی، با اندک تفاوتی بیان شده است [آشموغ].
3) اوستا، پژوهش: جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید -1371ش، 2/867-868،وندیداد، فرگرد نوزدهم، بخش دوم، ش20-25[آشموغ].
4) همان، 2/715 [ا ت].
5) نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایران، ترجمه ی این جانب (احمد تفضلی) و ژاله آموزگار، نشر نو، تهران - 1363ش، 1/233-235)[ات].
«در كتاب «ونديداد» شرح مبسوطى راجع به آب و تأثير آن در تطهير مندرج است. فقط چيزى كه در تطهير مؤثرتر از آب محسوب مىشد بول گاو بود.» «1»
ابوالعلاء معرّى، شاعر معروف عرب در اشعار معروف منسوب به او كه اسلام و مسيحيت و يهوديت و زردشتىگرى را يكجا انتقاد مىكند، چنين مىگويد:
عجبت لكسرى و اشياعه و غسل الوجوه ببول البقر
وقول اليهود اله يحب رسيس العظام و ريح القتر
وقول النصارى اله يضام و يظلم حياً و لاينتصر
وقوم اتى من اقاصى البلاد لرمى الجمار و لثم الحجر(2)
يكى ديگر از احكامى كه در اوستا ى ساسانى سخت روى آن تكيه شده است ممنوعيت دفن مردگان و آلوده كردن خاك است. در كتاب ونديداد كه قسمتى از اين اوستا ست، بيش از هر موضوع ديگر درباره اين موضوع اصرار و تأكيد شده است. و چنانكه مىدانيم تا كمتر از نيم قرن پيش زردشتيان ايران و هندوستان مردگان خويش را دفن نمىكردند، آنها را در بالاى برجى (برج خاموشان) مىگذاشتند كه طيور آنها را بخورند. از نيم قرن پيش به اين طرف در اثر ممانعت دولتهاى هند و ايران به لحاظ حفظالصحه عمومى و در اثر بيدارى و روشنفكرشدن خود زردشتيان تدريجاً اين كار قدغن شد. شنيدهام هنوز در يزد آن برجهاى مخصوص كه مردهها را بر روى آنها مىنهادهاند موجود است.
آقاى دكتر معين در اين زمينه مىگويد:
«در آيين مزدايى بسيارى از معتقدات دين بودايى هندى منعكس است.
عامل اساسى در اينجا آتش است. آتش در محراب زبانه مىكشد و با
هداياى دائمى از خاموشى آن جلوگيرى مىشود ... با اين حال شيوه ستايش در دين ايرانى بيشتر آشكار است و درست به همين دليل از سوزاندن و دفن مردگان خوددارى مىشود، زيرا عقيده بر آن است كه نعش مردگان، آتش و زمين را كه پاكيزهاند ملوّث خواهد ساخت. از اين رو نعش مردگان را به دشتها برده و طى تشريفات خاصى در هواى آزاد قرار مىدهند.» (3)
1. ایران در زمان ساسانیان ص 161.
2. مجموعهآثار شهیدمطهری، ج14، ص: 199
3.مزدیسنا و ادب پارسی ص 53 و 54.