۩✿۩ خوشههایی از فضایل امام سجاد (ع) ۩✿۩
تبهای اولیه
[FONT=Microsoft Sans Serif] روزی امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ذكری به میان آورد و او را تعریف كرد و فرمود: به خدا قسم علی بن ابیطالب لقمه حرامی در دنیا نخورد تا از دنیا رفت. و هیچ وقت دو كار برای او پیش نیامد كه خدا از آنها راضی بود مگر آن كه سختترین آن دو را انتخاب نمود. و هیچ كس از این امت طاقت عمل رسول خدا (ص) نیاورد مگر علی بن ابیطالب (ع)، و آنگاه كه كاری انجام میداد خود را میان بهشت و جهنم میدید، ثواب خدا را امید داشت و از عقابش میترسید. هزار بنده آزاد كرد كه در آزادی آنها رضای خدا را میخواست و روزی ابو جعفر (امام باقر (ع))، پسرش وارد محضر او شد، دید از عبادت به حالی رسیده كه كسی به حال او نرسیده است، رنگش از كثرت بیداری زرد شده، چشمانش از كثرت گریه جراحت سفیدی درآورده، پیشانیش از كثرت سجده مجروح گشته، بینیش از كثرت سجده پینه بسته و ساقها و پاهایش از كثرت ایستادن در نماز ورم كرده بود. پسر عزیزم بعضی از آن جزوهها را كه عبادت جدّت علی بن ابیطالب در آنها نوشته شده بود به من بده آنها را به محضرش آوردم مقدار كمی خواند، بعد به حالت ناراحتی به زمین گذاشت و فرمود: «من یَقْوی علی عبادة علی (ع)» كی میتواند مانند علی بن ابیطالب عبادت و تهجد داشته باشد . [FONT=Microsoft Sans Serif]
عبادت امام سجاد(ع) از زبان امام صادق(ع)
[FONT=Microsoft Sans Serif]
و هیچ گرفتاری برای رسول خدا (ص) پیش نیامد مگر آنكه برای رفع آن، علی بن ابیطالب را خواست زیرا كه به او اعتماد داشت .
همه آنها را با زحمت دست و عرق پیشانی خریده بود.
او به خانواده خویش روغن زیتون، سركه و خرما میداد
(و خود نان جو میخورد).
لباسش جز از كرباس نبود و اگر آستینش بلند بود، قیچی میخواست و
اضافه آن را میبرید، از فرزندان و خانوادهاش در لباس و فقه علی بن الحسین از همه به او شبیهتر بود.
ابوجعفر (ع) فرمود: از دیدن حالش خودداری نتوانسته و به گریه افتادم ، دیدم او به فكر فرو رفته است، بعد از كمی به من متوجه شد و فرمود:
ارشاد مفید: ص 239.
[FONT=Microsoft Sans Serif] عبدالله بن موسی از جدش نقل كرده: مادرم فاطمه بنت الحسین (ع) مرا امر میكرد تا محضر دائیم علی بن الحسین (ع) باشم،
فیاض
من هیچ وقت محضر او نرفتم مگر آن كه با خیر و فایدهای بیرون
آمدم یا خشیت و خوفی از خدا در قلب من پیدا شد از آن خشیتی كه
در او میدیدم و یا علمی كه از وی استفاده كردم
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] ابن شهاب زهری در شبی سرد و بارانی آن حضرت را در مدینه دید یابن رسول الله (ص) این چیست؟ امام فرمود: گفت: پس بدهید من به جائی كه میخواهید ببرم و شما زحمت نكشید. ابن شهاب گوید: بعد از چندی آن حضرت را دیدم كه به سفر «قال بلی یا زُهْری لیس هو كما ظننت ولكنّه الموت و له اَستعِدّ، انّما الاستعداد للموت تَجنُّب اِلحرام و بذلُ الندّی فی الخیر». سیر الائمه: ج 3 ص 201 و 209 تألیف سید محسن امین عاملی.
توشه سفر آخرت
كه آردی بر دوش میكشد، گفت:
سفری دارم، برای آن توشهای آماده كرده ام، میخواهم در جای
محفوظی بگذارم كه وقت رفتن با من باشد.
گفت: یابن رسول الله!
بدهید غلام من آن را بردارد ،امام راضی نشد.
امام فرمود: نه، میخواهم آنچه را كه در سفر به من یاری میكند و
وارد شدنم را به آنجا كه وارد میشوم نیكو میگرداند خودم ببرم
و اضافه كرد: زهری!
تو را به خدا پی كار خودت برو و مرا به حال خودم واگذار.
نرفته است. گفتم: یابن رسول الله! اثری از سفر در شما نمیبینم؟!
فرمود: سفرم آن نیست كه تو گمان كردی بلكه نظرم سفر مرگ بود
و برای آن آماده میشدم، آماده شدن برای مرگ، دوری از حرام و
احسان در راه خیر است.
[FONT=Microsoft Sans Serif] وقتی كه ابراهیم پسر مالك اشتر، عبیدالله بن زیاد لعین را در كنار مختار سر ابن زیاد را به محضر محمد حنفیه و امام سجاد امام فرمود: گفتم: سپس امام فرمود: «الحمد لله الذی اَدركَ لی ثاری من عدوّی و جزی اللّه المختار خیراً»؛ خدا را شكر می كنم كه انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند
دعای امام سجاد(علیه السلام) برای مختار
رودخانه «خاذر» كشت، سر او و سرهای دیگران را نزد مختار
بن ابی عبیده فرستاد.
(علیه السلام) فرستاد، سر عبیدالله را وقتی محضر امام آوردند كه
طعام میل میفرمود.
وقتی كه مرا در كوفه به مجلس ابن زیاد آوردند او طعام میخورد
و سر بریده پدرم در كنار او بود.
خدایا! مرا نمیران تا سر ابن زیاد را به وقت طعام خوردن پیش
من آورند، خدا را حمد میكنم كه دعای مرا اجابت فرمود.
سر ابن زیاد را بدور اندازند و در روایت ابن نما آمده
كه امام سجده شكر كرد و گفت:
به مختار جزای خیر عنایت كند.
سیر الائمه: ج 3، ص 201 و 209، تألیف سید محسن امین عاملی.
[FONT=Microsoft Sans Serif] او گفت: از هیچ كس ترسی ندارم جز علی بن الحسین كه به او اذیت كردهام؛ امام صلوات الله علیه بر او گذشت كه او را كنار خانه مروان نگاه داشته بودند، او به امام سلام كرد، حضرت به خواص خویش فرموده بود به وی متعرض نشوند آنگاه امام نه تنها متعرض او نشد، بلكه به وی پیغام فرستاد، اگر به مال احتیاج داری بگو ما قدرت دادن آن را داریم و از من و كسان من خاطر جمع باش. هشام بعد از دانستن این مطلب فریاد كشید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» ابن سعد در طبقات از عبدالله پسر امام (ع) نقل كرده چون هشام بن اسماعیل معزول شد،... پدرم ما را جمع كرد و فرمود: این مرد عزل شده و دستور دادهاند كه او را بر سر راه نگاه دارند تا هر كه شكایت دارد از وی دادخواهی بكند كسی از شما متعرض او نشود. ناگفته نماند: عادت اهل بیت (ع) آن بود كه به افتاده متعرض نمیشدند.
عفو و گذشت
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
هشام بن اسماعیل بن هشام كه از طرف عبدالملك بن مروان حاكم مدینه بود با اهل بیت رسول خدا (ص) بد بود و امام سجاد (ع) را بسیار اذیت میكرد، چون پس از عبدالملك بن مروان او از حكومت مدینه عزل شد، ولید بن عبدالملك دستور داد او را در یك محل عمومی نگاه داشته و ندا كردند هر كه از وی شكایتی و یا در گردن وی حقی دارد بیاید و دادخواهی كند.
گفتم: پدرجان! چرا نكنیم به خدا خاطرههای تلخی از او داریم،
چنین روزی را آرزو میكردیم؟! فرمود: پسر عزیزم!
او را به خدا واگذاریم. عبدالله گوید: به خدا قسم كسی از آل حسین (ع) متعرض او نشد تا كارش به پایان رسید
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
سیر الائمه: ج 3 ص 199 تألیف سید محسن امین عاملی.
[FONT=Microsoft Sans Serif]
[FONT=Microsoft Sans Serif] ابوبصیر گوید: امام باقر (ع) فرمود: پدرم زنی داشت كه از خوارج بود ... یكی از غلامان آن حضرت به وی گفت: یابن رسول الله (ص)! در خانه شما زنی است كه از جدت علی بن ابیطالب بیزاری میكند؟ او پیش امیر مدینه رفت و شكایت كرد كه علی بن الحسین مهریه مرا نمیدهد امیر مدینه به پدرم گفت: یا علی بن الحسین! یا باید سوگند بخورید كه صداق او را دادهاید و یا باید مهریهاش را بدهید. امام فرمود: پسرم! برخیز و برای این زن چهار صد دینار بیاور، گفتم: پدرجان فدایت شوم مگر شما به حق نیستید؟!! فرمود: بلی ولی من خدا را بزرگتر از آن میدانم كه برای پول به او قسم بخورم: «فقلت له یا ابة جُعلت فداك اَلستَ مُحّقاً؟ فقال لی: بلی یا بنی ولكنّی اَجللتُ الله ان احلف به یمین صبر»
عظمت خداوند در نظر امام سجاد(ع)
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
پدرم او را طلاق داد.
آری این مطالب تا اعماق روح انسان اثر میكند.
[FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=Microsoft Sans Serif]
فروع كافی: ج 7 ص 435 كتاب الایمان.