آرایشگر

با اینکه خدا هست چرا مردم سومالی وآفریقا از فقر می میرند؟

جواب این سوال در قالب داستانی ارائه می گردد:

مردی به آرایشگاه رفت تا آرایشگر موهایش را کوتاه کند. آرایشگر که مشغول کار شد طبق عادت همیشگی با مشتری شروع به صحبت کرد. درباره موضوعات گوناگونی صحبت کردند تا موضوع گفتگو به خدا رسید. آرایشگر گفت: من هرگز به خدا اعتقاد ندارم. مشتری پرسید: چرا این گونه فکر می‌کنی؟ آرایشگر گفت: کافی است پایت را از اینجا بیرون بگذاری و به خیابان بروی و دریابی که خدا وجود ندارد. چرا این همه آدم بیمار و فقیر در جهان هست؟ اگر خدا هست وجود این همه آواره به چه معنی است؟ دلیل این همه مشکل که مردم دارند چیست؟ اگر خدا هست پس نباید رنجی وجود داشته باشد. من نمی‌توانم تصور کنم خدایی که همه را دوست دارد، اجازه دهد این وضعیت ادامه داشته باشد. مشتری نخواست جوابش را بدهد که مبادا مشاجره‌ای در بگیرد. پس از پایان کار، وقتی مشتری آرایشگاه را ترک کرد مردی را با موهای بسیار بلند و ریشهای ژولیده و بسیار کثیف دید. مشتری به آریشگاه برگشت و به آرایشگر گفت: آیا می‌دانی در دنیا هرگز آرایشگر وجود ندارد؟ آرایشگر گفت: چگونه چنین ادعایی می‌کنی در حالی که من اینجا هستم و همین چند دقیقه پیش موهای تو را اصلاح کردم؟ مشتری ادامه داد: آرایشگر وجود ندارد چون اگر وجود داشت آدمی به آن شکل و شمایل با آن موهای بلند و ژولیده وجود نداشت و اشاره کرد به همان مرد کثیف و ژولیده که داشت از مقابل آرایشگاه رد می‌شد. آرایشگر گفت: نه، من وجود دارم. چرا آن مرد به پیش من نمی‌آید؟ مشتری گفت: و نکته همین جاست، خدا هم وجود دارد. دلیل وجود این همه مشکل هم آن است که مردم به سوی خدا روی نمی‌آورند و دنبالش نمی‌گردند.
منبع:تبیان