ابوسفیان

اسلام آوردن معاویه و یزید!

  سلام علیکم یکی از ابهاماتی ک برای من پیش اومده این هست ک... ابوسفیان ک یک شخص سرسخت بت پرست بوده چطور میشه ک پسرش معاویه و نوه اش یزید نماز خون بودن هرچند برای ریا و فریب.. یعنی اون ها بت پرستیو کنار گذاشته بودن یا مثلا زمان معاویه یه تحول اجتماعیه بزرگ رخ داده؟  

چرا پیامبر افرادی را که امیدی به هدایت آنها نبود نمی کشتند؟

انجمن: 
باتوجه به اینکه حضرت خضر فرزندی راکه می دانست پدرومادرخودراگمراه می کنند به قتل رساند چراپیامبر ابوسفیان راکه می دانست نسل اوگمراه کننده است رانکشت

چرا پیامبر اسلام(ص) ابوسفیان را حاکم نجران کرد؟

ما بر خلفای سه گانه ایراد می گیریم که چرا به خاندان ابوسفیان حکومت شام را دادند و یا چرا کسانی را مانند مروان حکم که پیامبر طرد کرده بود را مقام دادند. در حالی که خود پیامبر زمینه را برای خلافت بنی امیه فراهم کرده بود.براستی چرا پیامبر ابوسفیان را والی نجران کرد؟ آیا لایق تر از او نبود؟

تاريخ و شجرنامه امويان

انجمن: 

آغاز سلسله امويان

ابوسفیان

ابوسفیان صخر بن حرب بن امیّه از رؤسای قریش در دوران جاهلیت و پدر معاویه بنیانگذار خلافت اموی بود.(1)
او پیش از اسلام بازرگانی می‌کرد و پس از ظهور اسلام در زمره مخالفان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آمد.
در سال دوم هجرت، کاروان تجاری قریش به ریاست ابوسفیان، تحت تعقیب سپاه اسلام قرار گرفت. ابوسفیان از خطر گریخت ولی بعد از آن نبرد بدر در گرفت.
در این جنگ قریشیان شکست خوردند، حنظله، پسر ابوسفیان، کشته شد و پسر دیگرش، عمرو، نیز اسیر سپاه مسلمین شد.
در سال سوم هجری، ابوسفیان در رأس سپاهی بزرگ، به قصد انتقام از مسلمانان، جنگ احد را به راه انداخت. او پس از آن با یاری یهودیان مدینه، جنگ خندق را بر ضد پیامبر اسلام ترتیب داد؛ امّا با تدبیر پیامبر سپاه ابوسفیان و متحدان او ناکام ماندند.

او پس از صلح حدیبیه، منافقانه در تکاپوی آشتی با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر آمد و رهسپار مدینه شد، ولی با بی اعتنایی رسول خدا مواجه گشت. او سرانجام به هنگام فتح مکه با وساطت عباس بن عبدالمطلب، نزد پیامبر رفت و اسلام آورد. پیامبر نیز خانه او را در مکه پناهگاه اعلام فرمود.
در همان سال در جنگ حنین شرکت کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز غنایمی به او بخشید.
پس از رحلت پیامبر، وی نخست سعی کرد که خود را به حضرت علی علیه السلام نزدیک کند و برای رسیدن به خلافت، به امام پیشنهاد کمک داد ولی چون در اندیشه فتنه انگیزی بود، امام پیشنهاد او را رد کرد و او را طرد فرمود.
او در نبرد یرموک شرکت داشت و در این جنگ، چشمش آسیب دید. پس از رسیدن عثمان به خلافت، ابوسفیان نزد وی رفت و در جمع امویان گفت:
اینک که پس از ابوبکر و عمر، خلافت به دست شما افتاده است، مانند توپ با آن بازی کنید و نگذارید از دستتان بیرون افتد. و سوگند خورد بهشت و دوزخی وجود ندارد.

ابوسفیان در روزگار خلافت عثمان، چنین دعا می‌کرد:
خدایا دوران جاهلیت را بازگردان، حکومت را حکومتی غاصبانه ساز و ارکان زمین را برای بنی امیه قرار ده!
او در آخرین روزهای عمرش کنار آرامگاه حضرت حمزه شتافت، پا بر قبر حمزه کوفت و گفت:
برای چیزی با ما جنگیدی که سرانجام به دست ما افتاد.سرانجام ابوسفیان در سال 30 یا 33 قمری درگذشت.

توضیح (1):با وجود اینکه معاویه را پدر ابوسفیان دانسته‌اند، ولی نسب‌شناسان معروفی مانند اصمعی و کلبی گفته‌اند پدر معاویه باید یکی از این چهار تن باشند:
عمار بن ولید، مسافر بن عمرو، ابوسفیان و عباس.

امام حسن نیز به معاویه فرمود:
من نسب تو را می‌شناسم. و به طور تلویحی اشاره فرمود ابوسفیان پدر معاویه نیست.
عمار، مسافر و عباس از یاران بزم ابوسفیان بودند و هند در مجالس آنان شرکت می کرد. بیشتر مردم مکه، «مسافر» را پدر معاویه می‌دانستند. زمانی که هند باردار شد، مسافر از ترس رسوایی به حیره گریخت و هنگامی که خبر ازدواج ابوسفیان و هند را شنید، در گذشت.

منابع:
الغدیر، ج 10، صص 207و 208.
الطبقات الکبری
الاستیعاب
اسد الغابه
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی